حسین عسکری
-
این مطالعه به بررسی سنگ رخساره و رخساره های میکروسکوپی و بازسازی محیط رسوبی سازند کرمان به سن پالئوسن واقع در شمال شرق ایران مرکزی پرداخته است، که مرکب از توده های کنگلومرایی پلی میکتیک (چند منشایی) و میان لایه های ماسه سنگی درشت دانه است. مطالعه دقیق رسوب شناسی مانند اندازه دانه غالب، درجه گردشدگی و جورشدگی دانه ها، بافت و چینه بندی منجر به شناسایی پنج سنگ رخساره شده است: کنگلومرای توده ای دانه پشتیبان (Gcm)، کنگلومرای توده ای زمینه پشتیبان (Gmm)، کنگلومرا با طبقه بندی افقی (Gh)، ماسه سنگ با طبقه بندی افقی (Sh) و ماسه سنگ توده ای (Sm). بررسی سنگ شناسی در این سازند به شناسایی سه رخساره میکروسکوپی شامل کنگلومرای پترومیکت، ولکانیک آرنایت و فلدسپاتیک لیتارنایت منجر شده است. کنگلومرای سازند کرمان عمدتا از گراول های بازالتی و آندزیتی و کمتر سنگ آهک و توف تشکیل شده است. همراهی سنگ رخساره ها با یکدیگر مرتبط با عناصر ساختاری جریان ثقلی رسوب (SG) و توده های ماسه سنگ پرکننده کانال (CH) هستند که در سیستم های مخروط افکنه و رودخانه گیسویی نزدیک به منشا برجای گذاشته شده اند. مطالعه حاضر شناخت مهمی را از محیط رسوبی سازند کرمان فراهم می کند.کلید واژگان: ایران مرکزی, سازند کرمان, سیلیسی آواری, کنگلومرا, رسوبات آبرفتیThe present study investigates lithofacies and petrofacies in details and also reconstructs the depositional environment of the Paleocene siliciclastics of the Kerman Formation located in NE Central Iran, which is composed significantly of polymictic conglomerate bodies intercalated with some minor sandstone beds. Through detailed sedimentological studies (e.g., dominant grain size, degree of clast rounding and sorting, texture, and stratification), five lithofacies have been identified: clast-supported massive conglomerate (Gcm), matrix-supported massive conglomerate (Gmm), horizontally stratified conglomerate (Gh), horizontally bedded sandstone (Sh), and massive sandstone (Sm). Petrographic analysis revealed three petrofacies composed of petromict conglomerate, volcanic arenite, and feldspathic litharenite; gravels chiefly made up of basalt and andesite, as well as fewer limestone and agglomerated tuff. The lithofacies associations are related to sedimentary gravity flow (SG) and channel-fill sandstone bodies (CH) deposited in alluvial fan and braided fluvial systems. This research provides important insights into the sedimentary environments of the Kerman Formation.Keywords: Central Iran, Kerman Formation, Siliciclastic, Conglomerate, Alluvial Sediments
-
RBD نقش عمده ای در ایجاد عفونت SARS-COV-2 ایفا می کند، زیرا ورود ویروس به سلول میزبان با اتصال RBD به گیرنده ی انزیم مبدل انژیوتانسین 2 (ACE2) اتفاق می افتد. RBD همچنین یک کاندید ایمنی مهم در توسعه ی واکسن هایی با زیرواحد پروتئین است. در این مطالعه بیان RBD نوترکیب در مخمر پیکیا پاستوریس به راحتی و با هزینه ی کم انجام شد. RBD نوترکیب و ادجوانت هایی مانند سدیم الژینات، الوم و ترکیب این دو در مدل موشی در افزایش سطح آنتی بادی های خنثی کننده و افزایش پایداری واکسن مورد ازمایش قرار گرفتند. نتایج نشان داد که استفاده از یک سیستم کمکی طبیعی جایگزین به جای ادجوانت الوم باعث افزایش ایمنی زایی آنتی ژن RBD و پایداری آن می شود، به طوری که RBD فرموله شده با سدیم الژینات به تنهایی و RBD فرموله شده با سدیم الژینات و الوم، تیتر آنتی بادی و پایداری بالاتری نسبت به RBD فرموله شده با الوم به تنهایی نشان دادند. افزایش ایمنی زایی آنتی ژن RBD با فرمول RBD:SA:AL و RBD:SA توسط سنجش های سرولوژیکی نظیر الایزای مستقیم و تست خنثی سازی ویروس جایگزین (sVNT) تعیین شد. سطوح بالای IgG و آنتی بادی های خنثی کننده در سرم موش هایی که با فرمولاسیون RBD:SA:AL واکسینه شده بودند نشان داده شد. در مجموع، نتایج ما نشان داد که سدیم الژینات به عنوان یک ادجوانت طبیعی موثر در مقایسه با ادجوانت الوم است. علاوه بر این، با توجه به نتایج به دست آمده، ترکیب سدیم الژینات و الوم موثرتر از سدیم الژینات به تنهایی است. به منظور تجسم ساختار واکسن RBD-FC، شبیه سازی دینامیک مولکولی برای RBD-FC با گلیکان و بدون گلیکان انجام شد .تجزیه و تحلیل ریشه ی میانگین انحراف مربع (RMSD)، شعاع چرخش (RG) و ریشه میانگین نوسانات مربع (RMSF) نشان داد که سازه دارای فولدینگ پایدار و ساختار مناسب به دلیل استفاده ازلینکر است.
کلید واژگان: دامنه اتصال گیرنده, سدیم الژینات, ادجوانت طبیعی, تست خنثی سازی ویروس جانشینRBD plays a major role in causing SARS-COV-2 infection, because the entry of the virus into the host cell occurs by binding RBD to the receptor of angiotansin-converting enzyme 2(ACE2). RBD is also an important immunogenic candidate in the development of protein subunit vaccines. In this study, expression of recombinant RBD in Pichia pink yeast was done easily and at low cost. Recombinant RBD and adjuvants such as sodium alginate, alum and the combination of the two were tested in a mouse model in increasing the level of neutralizing antibodies and increase the stability of the vaccine. The results showed that the use of an alternative natural adjuvant system instead of alum adjuvant increases the immunogenicity of RBD antigen and its stability, so that RBD formulated with sodium alginate alone and RBD formulated with sodium alginate and alum showed higher antibody titer and stability compared to RBD formulated with alum alone. The increase in immunogenicity of RBD antigen with RBD:SA:AL formulation was determined by serological assays that included direct ELYSA and surrogate Virus Neutralization Test (sVNT). High levels of IgGs and neutralizing antibodies were shown in serum of mice immunized with the RBD:SA:AL formulation. Collectively, our results showed that sodium alginate is as an effective natural adjuvant compare with the alum adjuvant. In ,addition, according to the obtained results, the combination of sodium alginate and Alum is more effective than sodium alginate alone .In order to, visualize, RBD-FC vaccine structure, molecular dynamics simulation was done for RBD-FC with glycan and without glycan modification. The analysis of root mean square deviation (RMSD), radius of gyration (RG), and root mean square fluctuation (RMSF) showed that the construct has stable fold and suitable conformation due to the used linker.
Keywords: Natural Adjuvant, Receptor Binding Domain, Sodium Alginate, Surrogate Virus Neutralization Test -
سابقه و هدفامروزه استفاده از محرک ها به منظور افزایش رشد گیاهان و تولید متابولیت های ثانویه مورد توجه هستند. رشد کند و کیفیت پایین برگ سبز چای (Camellia sinensis (L.) O. Kuntze) در مناطق کشت چای در ایران، از مهمترین چالش های تولیدکنندگان چای است. محلول پاشی برگی کیتوزان و نانو کیتوزان (NC) در بسیاری از گیاهان باعث القای رشد و افزایش متابولیت های ثانویه شده و بر شاخص های فیزیولوژیکی و بیوشیمیایی گیاهان اثر مثبت دارد. هدف از این پژوهش، بررسی تاثیر نانو کیتوزان بر برخی پارامترهای بیوشیمیایی و فیزیولوژیکی با و بدون تغذیه معدنی NPK و ارزیابی کیفیت برگ سبز چای از طریق مقایسه سطح بیان نسبی 3 آنزیم درگیر در مسیر فلاونوییدها در گیاه چای رقم کاشف در شمال ایران بود.مواد و روش هابدین منظور از دو طرح استفاده شد: 4 غلظت متفاوت (0، 25، 50 و 100 میلی گرم بر لیتر) از محلول نانو کیتوزان به همراه تغذیه معدنی (NPK) و 4 غلظت متفاوت (0، 25، 50 و 100 میلی گرم بر لیتر) از محلول نانو کیتوزان بدون تغذیه معدنی تهیه شد. این دو آزمایش به صورت محلول پاشی پس از اولین چین بهاره دو بار با فاصله دو هفته ای در سال 1400 در مرکز تحقیقات چای لاهیجان (ایران) اجرا شد. 20 روز پس از محلول پاشی اولیه، نمونه برداری گیاهی انجام شد. نمونه های برگی از شاخساره جوان شامل جوانه و برگ اول و دوم برای آزمایش های متابولیکی و مولکولی و برگ سوم و چهارم برای آزمایش های فیزیولوژیکی و بیوشیمیایی برداشت شد. بررسی ویژگی های فیزیولوژیکی شامل محتوای کلروفیل و محتوای نسبی آب (RWC)، ویژگی های بیوشیمیایی شامل محتوای پروتیین و آنزیم های آنتی اکسیدانی کاتالاز (CAT)، سوپراکسید دیسموتاز (SOD) و پلی فنل اکسیداز (PPO) اندازه گیری شدند. همچنین، اندازه گیری ویژگی های متابولیکی شامل میزان ترکیب های فنلی تام از طریق روش فولین سیو کالتیو و تعیین میزان فلاونوییدهای کاتچین، اپی گالوکاتچین (EGC) و گالوکاتچین (GC) با روش HPLC انجام شد. آنالیز مولکولی از طریق بررسی بیان نسبی 3 آنزیم کلیدی مسیر بیوسنتز فلاونوییدها فلاونون 3 هیدروکسیلاز (F3H)، دی هیدروفلاونول 4 ردوکتاز (DFR) و لوکوآنتوسیانیدین ردوکتاز (LAR) انجام شد.نتایجنتایج نشان داد مقدار پلی فنل کل در تیمارهای مورد بررسی افزایش معنی داری نسبت به شاهد (بدون NC و NPK) داشت. میزان کاتچین در تیمارهای مختلف، کاهش 4 تا 6 برابری داشت. محتوای اپی گالوکاتچین با افزایش غلظت نانو کیتوزان افزایشی بود. محتوای گالوکاتچین نیز تنها در غلظت mgL-1 100 نانو کیتوزان کمی روند افزایشی نشان داد. محتوای کلروفیل در تیمارهای با غلظت پایین نانو کیتوزان تفاوت معنی دار با روند کاهشی داشت؛ در حالی که در غلظت mgL-1 100 نانو کیتوزان تفاوت معنی دار با روند افزایشی مشاهده شد. البته، محتوای پروتیین در تیمارهای مختلف نانو کیتوزان تفاوت معنی داری نسبت به شاهد نشان نداد. فعالیت آنزیم SOD در تیمارهای مختلف نانو کیتوزان به استثنای تیمار mgL-1 50 NC+NPK تفاوت معنی دار آشکاری با روند افزایشی داشت. فعالیت آنزیم CAT نیز در تیمارهای مختلف با افزایش غلظت نانو کیتوزان افزایش یافت. فعالیت آنزیم PPO در تیمارهای با غلظت پایین نانو کیتوزان کاهش معنی داری نشان داد. محتوای نسبی آب برگ در تیمارهای مختلف، افزایش یافت. بیان نسبی آنزیم F3H، تنها در غلظت mgL-1 100 NC+NPK افزایش حدود 3 برابری نسبت به شاهد داشت و در سایر تیمارها بیان نسبی چندان معنی دار نبود. بیان نسبی DFR در تیمارهای مختلف NC+NPK افزایشی و بالاترین میزان بیان (4 برابر) در غلظت mgL-1 100 نانو کیتوزان مشاهده شد. بیان نسبی LAR در غلظت های mgL-1 0، 50 و 100 NC به همراه NPK نسبت به شاهد روند افزایشی داشت. بالاترین میزان بیان LAR در تیمار فاقد NC و همراه NPK با بیان حدود 5/2 برابری نسبت به شاهد مشاهده شد.نتیجه گیریاستفاده از نانوذرات کیتوزان در غلظت های مختلف به همراه NPK منجر به افزایش تولید ترکیب های کاتچین شد که علاوه بر مقابله با تنش اکسیداتیو در کیفیت برگ سبز چای نقش موثر دارد. نانو کیتوزان می تواند جایگزین مناسبی برای مواد شیمیایی برای القای رشد و افزایش کیفیت برگ سبز در گیاه چای باشد و با توجه به زیست تخریب پذیر بودن آن میزان آلودگی محیط زیستی را کاهش دهد.کلید واژگان: گیاه چای, Camellia sinensis, تغذیه معدنی, نانو کیتوزان, فلاونوئید, دی هیدروفلاونول 4 ردوکتاز, فلاونون 3 هیدروکسیلاز, لوکوآنتوسیانیدین ردوکتازBackground and objectivesElicitors are used more frequently to promote plant growth and secondary metabolites. One of the main challenges for tea producers is the slow growth and poor quality of green tea leaves (Camellia sinensis) in tea-growing regions of Iran. In many plants, foliar application of chitosan or nano-chitosan (NC) enhances secondary metabolite production. It has a positive impact on plants' physiological and biochemical indicators. This study investigated the impact of nano-chitosan on some biochemical and physiological parameters with and without mineral nutrition (NPK), as well as assessing the quality of green leaves by comparing the relative expression levels of three enzymes involved in the flavonoids pathway in the Kashef cv. tea plant in northern Iran.MethodologyFor this, two scenarios were used: four different concentrations of nano chitosan solution (0, 25, 50, and 100 mgL-1) were prepared and combined with NPK (1%-1%-0.5%), and without NPK were prepared. At the Lahijan Tea Research Center in Iran, two experiments were conducted as foliar treatments applied twice at two-week intervals, after the first season's harvest in 2021. Twenty days following the initial foliar treatment, plant sampling was conducted to examine physiological, biochemical, metabolic, and molecular characteristics. The first and second leaves, as well as the buds, were gathered for metabolic and molecular testing. The third and fourth leaves were collected for physiological and biochemical analyses. Chlorophyll content and relative water content were measured in physiological experiments. Protein content and the antioxidant enzymes CAT, SOD, and PPO were investigated biochemically. Additionally, metabolic properties were determined using the folin-sio-catheo method as well as HPLC to determine catechins, epigallocatechins, and gallocatechins. Molecular analysis was also performed by examining the relative expression of three critical enzymes in the flavonoid biosynthesis pathway, F3H, DFR, and LAR.ResultsThe results showed that utilizing NC along with NPK significantly increased the content of total polyphenols in tea compared to the control (without NC and NPK). All treatments reduced catechin content 4- to 6-fold. With an increase in NC concentration, epigallocatechin content increased. Gallocatechin content also revealed a slight increase in 100 mg.L-1 NC concentration. Chlorophyll content indicated a significant difference with a falling trend in treatments with low concentrations of NC; however, a significant difference with a growing trend was seen in treatments with 100 mgL-1 of nano chitosan. In comparison to the control, various NC treatments had similar protein content. Except for the 50 mg.L-1 NC+NPK treatment, there was an apparent significant difference in the SOD enzyme activity in each NC treatment, with a positive trend. With increasing NC concentrations, CAT enzyme activity also rose in various treatments. In treatments with insignificant NC concentrations, PPO enzyme activity significantly decreased. In different treatments, leaf water content rose. Only at a dose of 100 mg.L-1 NC+NPK did the relative expression of the F3H enzyme rise nearly three times compared to the control; in contrast, other treatments had no meaningful effect on relative expression. Different NC+NPK treatments raised DFR relative expression, and 100 mg.L-1 NC demonstrated the highest expression (4 times). Compared to the control, LAR relative expression increased at 0, 50, and 100 mg.L-1 NC and NPK. The treatment without NC and with NPK displayed the highest level of LAR expression, with an expression almost 2.5 times higher than the control.ConclusionIn Kashef cultivar tea plants, chitosan nanoparticles in various concentrations coupled with NPK increased the production of catechin compounds. This effectively reduced oxidative stress and enhanced green tea leaf quality. In addition to addressing oxidative stress, NC may play a practical role in green tea quality. Due to its biodegradable properties, nano chitosan can be used instead of chemicals to improve tea plants' green leaves quality and lower environmental pollution.Keywords: Tea plant, Camellia sinensis (L.) O. Kuntze, NPK, nano chitosan, flavonoid, Dihydro flavonol 4 reductase, Flavonone 3 hyroxilasr, Leuoco anthocyanin reductase
-
آفلاتوکسین از مهمترین علل آلودگی در محصولات لبنی به شمار می رود که نسبت به حذف از طریق روش های مختلف مقاومت نشان داده است. این مطالعه بر آن بوده است تا به شناسایی مولکولی مخمرهای جداشده از پنیرهای محلی و غربالگری آنها براساس توانایی کاهش آفلاتوکسین B1 بپردازد. به منظور انجام این مطالعه 32 نمونه پنیر محلی از مکانهای جغرافیایی مختلف استان تهران و سمنان در شهریار، فیروزکوه، چتن و گرمسار تهیه شد. سپس سویه های مخمر از نمونه ها جداسازی گردید. محلول استوک آفلاتوکسین آماده سازی شد و به محیط کشت حاوی سویه های مخمر جذب کننده آفلاتوکسین اضافه گردید. آفلاتوکسین جذب شده به صورت غیر مستقیم توسط آزمون الایزا اندازه گیری گردید. داده های این مطالعه نشان داد که 3 سویه کد 6، کد 18 و کد 8 جداسازی شده از پنیر های محلی دارای توانایی سم زدایی آفلاتوکسین B1 بوده اند. در این بین بیشترین میزان کاهش آفلاتوکسین B1 محیط با 5/46 درصد توسط سویه کد 6 صورت گرفته بود. علاوه بر این مشخص گردید که دمای اپتیمم رشد این سویه ها بین 28 تا 36 درجه و pH بهینه آنها برابر با 5/5-5/6 بوده است. از آنجا که حذف آفلاتوکسین به شیوه بیولوژیک دارای اثرات مثبت بسیاری از جوانب مختلف حسی و بهداشتی بر محصولات لبنی است به نظر میرسد بتوان سویه های مخمر جداسازی شده در مطالعه حاضر را به عنوان میکروارگانیسم های دارای پتانسیل حذف آفلاتوکسین از محصولات لبنی به خصوص پنیر محلی، برای مطالعات بیشتر در نظر گرفت.
کلید واژگان: آفلاتوکسین, مخمر, سویه کاندیدا, پنیرAflatoxin is one of the most important causes of contamination in dairy products, which has shown resistance to removal through various methods. This study aimed to molecularly identify yeasts isolated from local cheeses and screen them based on their ability to reduce aflatoxin B1. To carry out this study, 32 samples of local cheese were prepared from different geographical locations of Tehran and Semnan provinces in Shahryar, Firoozkooh, Chetan and Garmsar. Then the yeast strains were isolated from the samples. Aflatoxin stock solution was prepared and added to the culture medium containing aflatoxin absorbing yeast strains. Adsorbed aflatoxin was measured indirectly by ELISA test. The data of this study showed that 3 strains including Code 6, Code 18, and Code 8 isolated from local cheeses had the ability to detoxify aflatoxin B1. Meanwhile, the highest reduction of aflatoxin B1 in the environment with 46.5% was done by strain code 6. In addition, it was found that the optimum growth temperature of these strains was between 28 and 36 ˚C and their optimum pH was 6.5-5.5. Since the biological removal of aflatoxin has many positive effects on dairy products from various sensory and health aspects, it seems that the yeast strains isolated in the present study were microorganisms with the potential to remove aflatoxin from dairy products, especially local cheese, and should be considered for further studies.
Keywords: Aflatoxin, Yeast, Candida spp, Cheese -
پژوهش حاضر از منظر روش شناسی کیفی به بررسی تفاوتهای موجود در نوع موسیقی مصرفی جوانان شهر تهران و تفسیر ایشان از آن میپردازد. جهت فهم جامعه شناسانه تفاوتهای مصرف موسیقی جوانان این موضوع از رهگذر سرمایه فرهنگی_ مورد بررسی قرار گرفت. با توجه به دادههای متنی پژوهش، پژوهشگران از میان روش های کیفی روش تحلیل محتوای کیفی را انتخاب کردهاند. داده های پژوهش از طریق مصاحبه نیمه ساخت یافته با مشارکت کنندگان پژوهش گردآوری شده است. با توجه به اهداف پژوهش جریان انتخاب مشارکت کنندگان بر مبنای نمونه گیری هدفمند صورت یافته است. پژوهش حاضر تفاوتهایی که میان کنشگران جوان با سرمایه فرهنگی متفاوت در حوزه مصرف موسیقی و تفسیر آن وجود دارد را در قالب مفاهیم و مقولاتی نشان داده است. این مفاهیم و مقولات عبارتاند از: 1. ذایقه تربیت شده و ذایقه حسی 2. هارمونی و شوریدگی 3. رهنمونهای مذهبی: مواجه نقدآمیز و مواجه طردآمیز 4. شنیدن ناشنیدنی ها و دیدن نادیدنی ها و 5- بخشی از ما. نتایج پژوهش حاضر نشان میدهد، مادامی که کنشگران اجتماعی در سطح بالایی از سرمایه فرهنگی قرار دارند، در زمینه مصرف موسیقی به سمت نوعی فرهنگ گرایی رغبت و گرایش دارند. اما در نقطه مقابل کسانی که سرمایه فرهنگی به میزان اندکی در اختیار دارند به طبیعت نزدیکتر هستند. به عبارتی، ایشان قادر نیستند خود را وارد کدهایی کنند که با آن بتوانند موسیقی هایی نظیر سنتی، کلاسیک غربی یا موسیقی باروک را بازشناسی کنند. بنابراین از دو مفهوم محوری فرهنگگرایی و طبیعتگرایی جهت صورتبندی کردند،تفاوت های موجود در مصرف و تفسیر موسیقی در نزد جوانان میتوان استفاده کرد.کلید واژگان: سرمایه فرهنگی, مصرف موسیقی, جوانان, فرهنگ گرایی, طبیعت گرایی
-
پژوهش های اخیر نشان دادند که محیط می تواند اصلاح کننده ژن ها از طریق اپی ژنتیک باشد، بر همین اساس مداخله ورزش می تواند منجر به تغییر بیان ژن در نسل های آینده گردد. از جمله عوامل مهم سوخت و ساز می توان به PDK4 که یک عامل اصلی چرخه پیروات دهیدروژناز است اشاره کرد. این پژوهش اثر تمرین ورزشی مادری را بر بیان ژن PDK4 در عضلات نعلی و باز کننده طویل انگشتان پا در فرزندان نسل اول مورد بررسی قرار داد. 20 سر موش صحرایی نر نژاد اسپراگ داولی دو ماهه در 3 گروه تمرینی قبل بارداری، حین بارداری و قبل و حین بارداری و یک گروه کنترل بدون تمرین ورزشی تقسیم شدند. گروه های تمرینی به ترتیب تحت پروتکل 4 ،3 و 7 هفته ای تمرین هوازی قرار گرفتند. بعد از گذشت 2 ماه از تولد نوزادان، به طور تصادفی ساده از هر گروه 6 سر موش صحرایی نر به منظور نمونه برداری انتخاب شدند. آزمودنی ها بوسیله ترکیب کتامین (mg/kg 90) و زایلوزین (mg/kg 10) بیهوش و بلافاصله عضله نعلی و عضله طویل بازکننده انگشتان (EDL) برای بررسی برداشته شد. سنجش بیان ژن ها با روش Real time PCR انجام شد. با آزمون آماری فیشر، اختلاف بین گروه های تمرینی و کنترل اندازه گیری شد. بیان ژن PDK4 فرزندان نسل اول تمامی گروه ها و عضلات به جز گروه تمرین قبل از بارداری و در عضله اسکلتی باز کننده طویل انگشتان پا، افزایش یافت. با توجه به نتایج به دست آمده به نظر می رسد احتمالا تمرین ورزشی مادری با افزایش بیان ژن های متابولیکی می تواند تنظیم متابولیکی نسل اول فرزندان را تحت تاثیر قرار دهد.
کلید واژگان: اپی ژنتیک, تنظیم متابولیکی, بیان ژن, چرخه پیروات دهیدروژنازRecent studies indicate that environment can modify skeletal muscle gene expression and transcriptional factors in offspring genes. Therefore, exercising can lead to changes in the gene expression of the future generations. One of the important metabolic factors is PDK4, which is known as the main factor in Pyruvate Dehydrogenase Complex (PDC). This study examined the effects of maternal exercise on PDK4 expression in slow and fast twitch (soleus and EDL) muscles of male offspring. Twenty Sprague-Dawley rats were divided to three training groups: before pregnancy (TBP), during pregnancy (TDP) and before and during pregnancy (TBDP) and pregnancy without training (control) group. Training groups were running on a treadmill for four, three and seven weeks, respectively. Two months after the birth of the offspring, 6 male rats were chosen randomly from the offspring of each group. The samples were anesthetized using Ketamine (90 mg/kg) and Xylazine (10 mg/kg) and their soleus and EDL muscles were removed immediately for examine. Gene expression of offspring muscles were analyzed using real-time RT-PCR. Fisher test were used to analyze the difference between the training and the control group. PDK4 expression of offspring were significantly increased in all groups except for EDL muscle of the TBP group. According to the results, it seems likely maternal exercise training can affect the metabolic regulation in the offspring by increasing the expression of some metabolic genes.
Keywords: Gene expression, metabolic factors, Epigenetics, Pyruvate Dehydrogenase Complex -
نانو فیبرهای سلولزی در تهیه مواد بهداشتی و دارویی و در صنایع هوا - فضا و ساختمان کاربرد های متنوع و شناخته شده ای دارند. اما مکانیسم مولکولی آرایش فیبرهای ساخته شده در کنار یکدیگر که منتهی به واحد های سازنده بزرگتر همانند ماکروفیبرهای مورد استفاده در دیواره های سلولی و صنعت می شود همچنان ناشناخته باقی مانده است. در این مطالعه با استفاده از شبیه سازی دینامیک مولکولی در مقیاس اتمی، ساز و کار مولکولی آرایش فیبرهای سلولزی بررسی شده است. شبیه سازی ها نشان می دهند که دو نوع اصلی آرایش استوانه ای و صفحه ای در کنار هم قرار گیری فیبرها مشاهده می شوند. آرایش استوانه ای نخستین واحد ساخته شده میان دو فیبر است در حالیکه آرایش صفحه ای دومین واحد ساخته شده توسط فیبرها است و همواره تعدادی بیش از دو فیبر برای تشکیل و پایداری آن نیاز است. ساز و کار مولکولی فوق به عنوان اولین مطالعه in-silico در راستای مهندسی طول و تعداد فیبرهای سلولزی و استفاده آن ها به طور هدفمند در صنعت و پزشکی راهگشا است.کلید واژگان: آرایش صفحه ای, آرایش استوانه ای, سلولز, دینامیک مولکولی, نانو فیبرCellulose nanofibers are widely used in medical materials, aerodynamic structures, and building industries. The lightness and heat-resistance are the most significant features of these nanofibers that result from the molecular mechanism of their assembly. Cellulose fibers are built of d-glucose monomers that are connected by glycosidic linkages. Synthesis of cellulose nanofibers in the living cells (Mainly plant cells with the cell wall) is known to be carried out by the Cellulose-Synthase enzyme. Yet the molecular mechanism of the fibers assembly that leads to large building units that are used in cell wall or other medical/industrial applications is poorly understood. Herein, atomistic Molecular Dynamics (MD) simulations were carried out to investigate the molecular mechanism of cellulose nanofiber assemblies. The simulations showed that hydrogen binding is the major interaction between these fibers. Two types of “cylindrical” and “plane” assemblies were formed by the fibers. The cylindrical assembly was shown to be the first building unit that is formed by the fibers and is maintained by a network of hydrogen bonds. While the plane is the second type of assembly that requires more than two fibers to stabilize. These in-silico findings could unravel the molecular mechanism of cellulose microfibers assemblies that could be engineered for industrial purposes.Keywords: Cellulose, Nanofiber, molecular dynamics, Cylindrical assembly, Plane assembly
-
هدف
با توجه به تناقضات موجود درباره نقش عامل رونویسی فعال شده 3 به عنوان یک شاخص غیرالتهابی فعالیت میوکاردی در ناهنجاری های متابولیکی مانند دیابت، پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثر دو تمرین تناوبی شدید و مقاومتی فزاینده بر بیان ژن ATF3 عضله قلبی موش های صحرایی دیابتی نر انجام گرفت.
روش ها60 سر موش صحرایی نر 6 هفته ای با میانگین وزنی 150 گرم به صورت تصادفی به پنج گروه دیابتی (D)، دیابت- تناوبی شدید (DIT)، تناوبی شدید (HIIT)، مقاومتی (RT)و دیابت- مقاومتی (DRT)تقسیم شدند. تمرین تناوبی شدید شامل 10 تکرار 1 دقیقه ای دویدن روی نوار گردان با 2 دقیقه استراحت و تمرین مقاومتی فزاینده شامل 4 صعود از نردبان مقاومتی همراه وزنه بود. برنامه تمرین، 3 روز در هفته، به مدت 6 هفته همزمان انجام گرفت. تجزیه وتحلیل داده ها با آزمون فیشر و M-ANOVA در سطح معناداری 01/0P≤ انجام گرفت.
نتایجمیزان افزایش معنادار بیان ATF3 در دیابت-تناوبی شدید نسبت به دیابت بیشتر بود (001/0<P). بین دو گروه افزایش معنادار (001/0 =P) بیشتر بود، پاسخ فزاینده بیان ژن ATF3 در گروه دیابت تناوبی شدید به طور معنادار بیشتر از پاسخ بیان ژن ATF3 گروه دیابت -تمرین مقاومتی بود (03/0 =P).
نتیجه گیریتمرین تناوبی شدید در مقایسه با تمرین مقاومتی فزاینده سازوکارهای سلولی مولکولی مختلف را به طور موثرتری فعال می کند و احتمالا موجب کاهش چشمگیر تاثیرات منفی ناشی از بیماری دیابت بر دستگاه قلبی- عروقی می شود.
کلید واژگان: بافت قلب, تمرین تناوبی شدید, تمرین مقاومتی فزاینده, دیابت, عامل رونویسی فعال شده 3PurposeAccording to the controversy about the role of ATF3 as a non-inflammatory index of myocardia in metabolic abnormalities as diabetes, the purpose of this study was to compare the effect of high intensity interval versus progressive resistance training on ATF3 myocardial gene expression of male diabetic rats.
MethodsSixty male six weeks rats with a weighing average of 150 g were randomly divided into five groups: diabetic (D), diabetes- high intensity interval training (DIT), high intensity interval training (HIIT), resistance (RT), and diabetes- resistance training (DRT). High intensity interval training included 10 repetitions of one minute running on a treadmill with two minutes of rest. Progressive resistance training included four climb of a resistance ladder with weights. The training program was performed three days a week for six weeks. Data analysis was performed using Fisher's and M-ANOVA tests at a significant level of P ≤ 0.01.
ResultsSignificant increase in expression of ATF3 in diabetes- high intensity interval training group was observed between diabetes and diabetes- high intensity interval training (P <0.001). Between two groups of diabetes and diabetes- resistance training (P = 0.001), there was a significant increase in expression in diabetes- resistance training. In comparison between DIT and DRT groups, progressive respond were observed in DIT versus DRT (P = 0.03).
Conclusionhigh intensity interval training has been shown to be more effective in comparison with the progressive resistance training, because it activates more different molecular cell mechanisms, perhaps, significantly reduces the negative effects of diabetes mellitus on cardiovascular disease.
Keywords: Active Transcription Factor 3, Heart tissue, High intensity interval training, diabetes -
در «مدیریت دانش»، چهار خروجی برای علوم انسانی موجود برشمرده شده است: 1. دانش افزایی؛ 2. کارکرد داشتن؛ 3. کاربردی سازی؛ 4. تجاری سازی. مفهوم متاخر تجاری سازی با مسئله بنیادین «نگاه مادی و کالایی به دانش» و تاثیرپذیری مستقیم از «نیولیبرالیسم»، «نظریه اقتصاد دانش» و «مفهوم صنعت دانش»، زلزله های عمیقی را در دانش جهانی ایجاد کرده است. در منطق تجاری سازی، دانش و دانشگاه خدمتگزار بازارهای آزاد اقتصادی و شرکت های تجاری توصیف شده است؛ به طوری که مرکز ثقل آن دو غالبا «انتفاع» و «سود مادی» برشمرده شده تا «فهم» و «صدق». پژوهش پیش رو با رویکرد کیفی و با «روش توصیفی تحلیلی» انجام شده و نویسندگان برای دستیابی به نتایج پژوهش، از دو راهبرد تحقیقاتی «خلاصه اسناد و مدارک» (فیش برداری) و «تفکر پایان تا آغاز» استفاده کرده اند. این پژوهش با توجه به «اصل تقدم فهم بر نقد» و با بهره مندی از «روش شناسی بنیادین تکوین نظریه های علمی»، مبادی معرفتی و عوامل غیرمعرفتی تجاری سازی علوم انسانی را مورد ارزیابی قرار داده و درصدد آن است که فواید و آفات تجاری سازی را در عرصه علوم انسانی شناسایی و تبیین کند. در مبادی معرفتی شش گانه تجاری سازی علوم انسانی، ردپای مسئله بنیادین تجاری سازی یعنی نگاه ماتریالیستی به دانش قابل مشاهده است. بر همین مبنا نمی توان با نگاه تحویلی نگری، «کاربردی سازی علوم انسانی» و مفاهیم هم پیوند با آن را به «تجاری سازی علوم انسانی» فروکاست. همچنین، از میان عوامل غیرمعرفتی و زمینه ای تجاری سازی علوم انسانی، سه عرصه «دانش»، «دانشگاه» و «آموزش و پژوهش»، که به طور جدی در شعاع تجاری سازی قرار دارند، انتخاب و مورد بررسی قرار گرفت. در این عرصه ها هم، نگاه کالایی، شی واره و ابزاری به دانش قابل مشاهده است.
کلید واژگان: علوم انسانی موجود, تجاری سازی, مبادی معرفتی, عوامل غیرمعرفتی, چالش ها, ارزیابی انتقادیIn "Knowledge Management", four outputs for the existing humanities are listed: 1. Enhancing knowledge; 2. To function; 3. Application; 4. Commercialization. The late concept of commercialization, with its fundamental problem of "material and commodity view of knowledge" and the direct influence of "neoliberalism", "theory of knowledge economics" and "concept of knowledge industry", has caused deep earthquakes in world knowledge. In the logic of commercialization, knowledge and the university serving free economic markets and commercial companies are described in such a way that the center of gravity of the two is often referred to as "material gain" rather than "understanding" and "truth". The present research has been done with a qualitative approach and with a "descriptive-analytical method" and the authors have used two research strategies "summary of documents" and "end to beginning thinking" to achieve the research results. This study has evaluated the epistemological foundations and non-epistemological factors of commercialization of humanities according to the "principle of prioritizing the understanding of theory over its study" and using the "fundamental methodology of the development of scientific theories". Explaining the benefits and pests of commercialization of humanities is another goal of this research. In the six epistemological foundations of the commercialization of the humanities, the traces of the fundamental problem of commercialization, namely the materialist view of knowledge, can be seen. Therefore, "application of humanities" and related concepts cannot be reduced to "commercialization of humanities". Also, among the non-epistemological and contextual factors of commercialization of humanities, three areas of "knowledge", "university" and "education and research" that are seriously in the commercialization radius were selected and examined. In these areas, too, a commodity, object, and tool view of knowledge can be seen.
Keywords: Existing Humanities, Commercialization, Epistemological Principles, Non-epistemic Factors, Challenges, Critical Evaluation -
سابقه و هدف
داروشناسی بومی از دیرباز، یکی از منابع مهم کشف دارو است که شامل جمعآوری فهرستی از گیاهان یک گروه بومی و توضیح در مورد کاربرد این گیاهان میباشد. منطقه باشت و گچساران در استان کهگیلویه و بویراحمد قلمرو ایل باوی است که مردم آن از گونه های گیاهی فراوانی برای اهداف درمانی خود بهره میبرند.
مواد و روشها:
در این پژوهش جمعآوری اطلاعات از 11 خبره محلی در قالب مصاحبه و پرسشنامه انجام شد. سپس گیاهان و نمونههای عطاری مورداشاره افراد خبره محلی در منطقه موردسکونت ایل باوی جمعآوری شد و موردشناسایی قرار گرفت. نتایج مربوط به مفردات دارویی بهصورت جداولی براساس کاربرد در بیماریهای مختلف مرتب شد و درصد استفاده از خانوادههای گیاهی، درصد روش مصرف، درصد اندام مورداستفاده و دستههای بیماری براساس نظام دستهبندی بیماریهای 2019 نوشته شد. درنهایت نیز ضریب اجماع مطلعین تحلیل شد.
یافته ها:
براساس این مطالعه، در ایل باوی در مجموع از 56 مفرده گیاهی استفاده میشود. بیشتر بیماریهای موردتوجه این ایل، بیماریهای دستگاه گوارشی با فراوانی 50 مورد مفرده بود. همچنین پرکاربردترین خانواده مورداستفاده، خانواده نعنا Lamiaceae با 7 گونه گیاهی شناخته شد. عمده اندامهای گیاهی مورداستفاده در این ایل، اندامهای هوایی هستند. پرکاربردترین شکل دارویی در این ایل نیز جوشانده با فراوانی 72 موردمصرف بود. بیشترین اجماع در گونههای گیاهی مورداستفاده مربوط به بیماریهای پوستی با مقدار 35/0 و بیشترین اجماع در خانوادههای گیاهی در دسته بیماریهای بارداری و زایمان با مقدار 75/0 بود.
نتیجه گیری:
با توجه به گستردگی دانش بومی دارویی این ایل، حفاظت از دانشهای بومی آن و بهرهگیری از این دانشها به نفع عموم مردم جامعه و حفظ حقوق مالکیت معنوی این دانش برای مردم این منطقه، ضروری به نظر میرسد. در این راستا لازم است اقدامات فرهنگسازی، قانونی و نظارتی متناسب بهمنظور حفظ و گسترش دانشهای بومی دارویی بیشتر موردتوجه قرار گیرد.
کلید واژگان: داروشناسی بومی, گیاهان دارویی, اتنوفارماکولوژیBackground and Purpose:
Ethnopharmacology has been one of the important sources for drug discovery from ancient times. The principles of ethnopharmacology research include compiling a list of plants used by an ethnic group and explaining how these plants are utilized by individuals. Basht and Gachsaran regions in Kohgiluyeh and Boyer-Ahmad Province, residence place of Bavi tribe, are the habitat of different plant species that used for therapeutic purposes.
Materials and MethodsInformation was obtained via interviews and questionnaires from eleven local healers. Subsequently, the plant samples mentioned by local healers were collected by a researcher and identified by a botanist. The results were arranged in tables based on therapeutics uses, plant families, part of plant used, route of administration, and disease categories according to the 2019 International Classification of Diseases. Finally, the informant consensus factor was analyzed.
Results56 herbal therapeutic agents are used in Bavi tribe. Most therapeutical recommendations were for gastrointestinal diseases with a frequency of fifty herbs. Lamiaceae was recognized as the most used family with seven plants. The main plant parts used in this tribe were aerial parts. The most used mode of administration in this tribe was decoction with a frequency of 72 instances. The highest informant consensus factor in plant species was related to skin diseases with a value of 0.35 and the highest informant consensus factor in plant families was in the category of pregnancy, childbirth, or the puerperium with a value of 0.75.
ConclusionGiven the wide range of herbal medicine use in this tribe, the urgent need to preserve this indigenous knowledge, use it for the benefit of the ethnic group, and protect intellectual property rights of this knowledge for this ethnic group is essential. In this regard, it is recommended that appropriate cultural, legal, and regulatory actions be taken to preserve and expand the ethnopharmacology of ethnic tribes.
Keywords: Ethnomedicine, Medicinal plants, Ethnopharmacology -
امروزه با توجه به تداوم افزایش شوری در نواحی خشک و نیمه خشک، تحمل به تنش شوری محصولات زراعی از اهمیت بشتری برخوردار می گردد. این تحقیق به منظور بررسی تاثیر سطوح مختلف شوری بر میزان عملکرد ژنوتیپ های جو (Hordeum vulgar L.) بصورت آزمایش اسپلیت پلات در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی در 3 تکرار انجام گرفت. عامل شوری در 5 سطح شاملECهای 4/5 (شاهد)، 7/5، 10/5، 13/5 و 16/5 دسی زیمنس بر متر به عنوان فاکتور اصلی و عامل ژنوتیپ، متشکل از 9 رقم و لاین امید بخش به عنوان فاکتور فرعی مورد بررسی قرار گرفتند. تاثیر شوری بوسیله تغییرات عملکرد و شاخص های تحمل شامل شاخص تحمل به تنش (STI)، شاخص تحمل (TOL)، میانگین تولید (MP)،شاخص حساسیت به تنش (SSI)، نسبت کاهش عملکرد (Yr) و شاخص میانگین هندسی محصول دهی (GMP) مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج نشان دهنده کاهش معنی دار عملکرد با افزایش سطوح شوری در آزمایش بود. در میان ژنوتیپ های مورد بررسی، بهترین عملکرد در تمامی سطوح شوری به ژنوتیپ های MBS8715 و والفجر تعلق داشت و شاخص های تحمل تنش، میانگین تولید و میانگین هندسی محصول دهی به عنوان معیار های گزینش ژنوتیپ های دارای عملکرد مناسب در سطوح مختلف شوری و نرمال مشخص گردیدند.
کلید واژگان: تنش شوری, جو, شاخص های تحمل, عملکردNowadays salt tolerance of crops is becoming more and more important, owing to the constant increase of salinity in arid and semi arid regions. This research was carried out in order to test of different salinity levels effects on yield of barley (Hordeum Volgar L.) genotypes, in split plot experiment on the base of Randomized Completely Block Design with 3 replications. Salinity treatment involved 5 levels: S1 (control)=EC 4.5 ds/m, S2=EC 7.5 ds/m, S3=EC 10.5 ds/m, S4=EC 13.5 ds/m and S5=EC 16.5 ds/m as main plot and subplots were 9 genotype involved promising lines and varieties. The effect of salinity treatments studied by sampling on yield and tolerance indices, such as geometric mean productivity (GMP), stress susceptibility index (SSI), mean productivity (MP), stress tolerance index (STI), tolerance index (TOL) and yield reduction ratio (Yr). Result showed significant decrease in yield by increasing in salinity levels. The best performance belonged to ValFajr and MBS8715 genotypes, and MP, GMP and STI were determined as major and suitable indices for selecting cultivars with high yield under different levels of salinity stress and non- stress conditions.
Keywords: Barley, Salinity stress, Tolerance indices, Yield -
زمینه
افراد دیابتی دچار اختالالت زیادی از جمله آسیب نورونی در هیپوکامپ میشوند و BDNF یک عامل موثر در این زمینه است. این عامل در هیپوکامپ بیشترین تاثیر را میگذارد همچنین α-TNF یک عامل التهابی است که در دیابت افزایش مییابد. هدف از پژوهش حاضر، بررسی اثر 6 هفته تمرین تناوبی شدید بر بیان ژن عامل نوروتروفیک مشتق از مغز)BDNF)در هیپوکامپ و میزان سرمی α-TNF موشهای صحرایی نر ویستار بود.
روش کاربرای این مطالعه، تعداد 84 سر موش صحرایی نر ویستار 8 هفتهای با وزن 01±051 گرم در 8 گروه موشهای دیابتی (12=n ،(دیابت تمرین (12=n) کنترل (12=n) و کنترل تمرین (12=n)دسته بندی شدند. جهت القا دیابت از روش تزریق صفاقی محلول STZ 05 میلیگرم بر کیلوگرم(استفاده گردید. بعد از یک هفته آشناسازی با محیط و تمرین، پروتکل تمرین تناوبی شدید شامل 3 روز تمرین در هفته به مدت 6 هفته با شدت 51 تا 001 درصد حداکثر اکسیژن مصرفی انجام شد. 48 ساعت بعد از اتمام تمرین، آزمون عملکردی گرفته شده و 84 ساعت بعد از آزمون عملکردی، حیوانات تشریح شدند. درنهایت بیان ژن BDNF با استفاده از تکنیک PCR Time Real مورد ارزیابی قرار گرفت.
یافته هابا توجه به نتایج بدست آمده مشخص شد که تمرین تناوبی شدید بیان ژن BDNF را افزایش و بیان پروتئین α-TNF را کاهش دادهاست. همچنین افزایش وزن هیپوکامپ همراه با افزایش بیان ژن BDNF در گروه دیابت تمرین تناوبی شدید، مشاهده شده است.
نتیجه گیریتمرین میتواند از تحلیل بافت هیپوکامپ و همچنین از آسیب به حافظه که بر اثر دیابت اتفاق می افتد جلوگیری کند، همچنین تمرین تناوبی شدید بر حفظ میزان آمادگی جسمانی افراد دیابتی موثر است، بنابراین تمرین تناوبی شدید برای بهبود در شرایط جسمی و زندگی افراد دیابتی توصیه می شود.
کلید واژگان: تمرین تناوبی شدید, α-TNF, عامل نوروتروفیک مشتق شده از مغز, زمان رسیدن به واماندگیBackgroundDiabetics have many disabilities, including neuronal damege hippocampus, and BDNF is an effective factor in this field. This factor has the most impact on the hippocampus, also TNF-α is an inflammatory factor that increases in diabetes, the purpose of this study was to investigate the effect of 6 weeks of High Intensity interval training on the gene expression of brain-derived neurotrophic factor (BDNF) in the hippocampus of male Wistar rats.
MethodsFor this study, 48 male Wistar rats (4 weeks old) with 150± 10 g weight were categorized in 4 groups of: diabetic rats (n= 12), exercise diabetic (n= 12), control (n= 12) and exercise control (n= 12). For induction of diabetes, peritoneal injection of STZ solution (50 mg/kg) was used. After a week of familiarization with the environment and practice, high Intensity interval training protocol consisted of 3 days of training per week for 6 weeks with 50% to 110% of maximum oxygen consumption was performed. 24 hours after the completion of the exercise, the functional test was taken and the animals were autopsy 48 hours after the functional test. Finally, BDNF gene expression was evaluated using Real Time PCR technique.
ResultsRegarding the results, it was found that the high Intensity interval training intensified the expression of the BDNF gene and decreased the expression of the TNF-α protein. also The weight gain of the hippocampus has been observed along with increased expression of BDNF gene in the diabetic high Intensity interval training group.
ConclusionExercise can help prevent hippocampus tissue loss, and also prevent memory damage that caused by diabetes. Also, high Intensity interval training are effective in maintaining the physical fitness of diabetics, therefore high Intensity interval training are recommended for improvement in the physical condition and life of diabetics.
Keywords: High Intensity Interval Training, TNF-α, Brain-Drieved Neurotrophic Factor, Time To Exhaustion -
تنش شوری نقش مهمی در کاهش تولید محصولات زراعی دارد. استفاده از تنوع ارقام برای گزینش صفات مطلوب در شرایط تنش یکی از راه های مقابله با این مشکل است. این تحقیق به منظور بررسی تاثیر سطوح مختلف شوری بر میزان عملکرد ژنوتیپ های جو (Hordeum vulgar L.) به صورت آزمایش اسپلیت پلات در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی در 3 تکرار انجام گرفت. عامل شوری در 5 سطح شامل ضرایب هدایت الکتریکی 5/4 (شاهد)، 5/7، 5/10، 5/13 و 5/16 دسی زیمنس بر متربه عنوان فاکتور اصلی و عامل ژنوتیپ، متشکل از 9 رقم و لاین امید بخش به عنوان فاکتور فرعی مورد بررسی قرار گرفتند. تاثیر شوری به وسیله تغییرات عملکرد ارقام مورد ارزیابی و با استفاده از آماره های پایداری میزان تغییرات مورد بررسی قرار گرفت. که بر اساس آماره های پایداری شوکلا، ریک و مدل رگرسیونی ابرهارت و راسل ژنوتیپ های STW82153، والفجر و MBS8715 و بر اساس واریانس محیطی رومر ژنوتیپ MBS8712 بیشترین پایداری را نشان دادند. در میان ژنوتیپ های مورد بررسی، بهترین عملکرد در تمامی سطوح شوری به ژنوتیپ های STW82153، MBS8715، ESBYTM8910 و والفجر تعلق داشت و بر اساس مدل رگرسیونی ورما ژنوتیپ MBS8712 با افزایش سطوح شوری کمترین تغییر و ژنوتیپ های MBS8715 و WB7910 بیشترین ظرفیت تولیدی را با بهترشدن شرایط محیطی به خود اختصاص دادند. نتایج نشان داد شاخص های پایداری به کار گرفته شده معیارهای مناسبی برای گزینش همزمان عملکرد و پایداری در شرایط شور می باشند.
کلید واژگان: تنش شوری, تجزیه پایداری, جو, عملکردSalinity stress has an important role in reducing crop production. There is a possibility of cultivar diversity use in desirable traits selection under stress. This research was carried out in order to test of different salinity level on yield of barley (Hordeum Volgar L.) genotypes, in the split plot experiment on the base of Randomized Completely Block design in 3 replications. Salinity treatment involved 5 levels: S1(control)=EC 4.5 ds/m, S2=EC 7.5 ds/m, S3=EC 10.5 ds/m, S4=EC 13.5 ds/m and S5=EC 16.5 ds/m as main plot and subplots were 9 genotype involved promising lines and varieties. The effects of Salinity treatments studied by sampling on yield of genotypes and using stability parameters. That based on Shukla stability variance, Wricke ecovalance and Eberhart and Russell regression model the STW82153, MBS8715 and Valfajr genotypes and based on Romero environmental variance the MBS8712 genotype exhibited the most stability. The best performance in all salinity levels was shown by genotypes STW82153، MBS8715، ESBYTM8910 and Valfajr. Genotype MBS8712 showed the least change with increasing salt concentration and with the improvement of environmental conditions, genotypes MBS8715 and WB7910 had the highest production capacity. The results indicated that used stability parameters would be useful for simultaneously selecting for high yield and stability under salinity conditions.
Keywords: Barley, salinity stress, stability parameters, yield -
مقدمه
شایع ترین علل مرگ و میر بیماران مبتلا به دیابت، اختلالات قلبی- عروقی است که یکی از دلایل آن، عوامل التهابی می باشد. با توجه به این که فعالیت بدنی قادر به کاهش التهاب است، مطالعه ی حاضر، با هدف بررسی تاثیر دو نوع تمرین مقاومتی فزاینده و تمرین تناوبی شدید (High-intensity interval training یا HIIT) بر بیان ژن Nuclear factor kappa-light-chain-enhancer of activated B cells (NF-κB) عضله ی قلبی و Tumor necrosis factor-alpha (TNF-α) سرمی موش های صحرایی مبتلا به دیابت نر انجام شد.
روش هادر این تحقیق تجربی، 72 سر Rat نر نژاد Wistar 6 هفته ای به 6 گروه 12تایی شامل موش های صحرایی مبتلا به دیابت (12 = n)، شاهد (12 = n)، تمرین تناوبی شدید (High-intensity interval training یا HIIT) (12 = n)، مبتلا به دیابت با تمرین تناوبی شدید (Diabetic + intensity interval training یا DIIT) (12 = n)، مبتلا به دیابت با تمرین مقاومتی شدید (Diabetic + resistance training یا DRT) (12 = n) و تمرین مقاومتی (Resistance training یا RT) (12 = n) تقسیم شدند. تمرین RT در 6 هفته ی 3 جلسه ای بالا رفتن از نردبان عمودی، همراه با وزنه های 50، 75، 90 و 100 درصد وزن بدن حیوان، انجام شد. سپس، 30 گرم به وزنه ها اضافه می شد، تا جایی که Ratها نتوانند نردبان را طی کنند. HIIT نیز در 6 هفته ی 3 جلسه ای، با شدت 110-50 درصد بیشینه ی اکسیژن مصرفی صورت گرفت. 24 ساعت بعد از اتمام تمرین آزمون عملکردی، قدرت مچ دست و زمان رسیدن به درماندگی سنجش شد و 48 ساعت بعد از آزمون، حیوانات تشریح شدند. در نهایت، بیان ژن NF-κB با استفاده از روش Real-time polymerase chain reaction (Real-time PCR)، مقدار سطوح TNF-α سرمی با استفاده از روش Enzyme-linked immunosorbent assay (ELISA) و آزمون ANOVA مورد ارزیابی قرار گرفت.
یافته هامیزان بیان ژن NF-κB در گروه HIIT نسبت به گروه RT افزایش بیشتری داشت (0007/0 = P) و میزان سرمی TNF-α پس از هر دو نوع تمرین کاهش معنی داری داشت که در گروه HIIT (13/6) بارزتر بود.
نتیجه گیریهفته تمرین HIIT و RT، می تواند نقش مهمی در کاهش معنی دار التهاب و سازگاری های مربوط به قدرت و استقامت داشته باشد.
کلید واژگان: عامل نکروز دهنده ی تومور آلفا, تمرین مقاومتی, قلب, عامل هسته ای کاپا BBackgroundThe most common causes of mortality in patients with diabetes mellitus are cardiovascular disorders; and one of their reasons is inflammatory factors. Given that physical activity can reduce inflammation, the present study aimed to investigate the effects of two types of progressive resistance training (RT) and high-intensity interval training (HIIT) on the expression of nuclear factor kappa-light-chain-enhancer of activated B cells (NF-κB) gene and serum levels of tumor necrosis factor-alpha (TNF-α) in male diabetic rats.
MethodsIn this experimental study, 72 male rats were divided into 6 groups of 12 diabetic rats, control, diabetic + intensity interval training (DIIT), HIIT, diabetic + resistance training (DRT), and RT. Progressive resistance training was performed in 6 week, 3 sessions per week, as climbing a vertical ladder with additional weights of 50%, 75%, 90%, and 100% the body weight of the animals. After successful completion, 30 grams were added to the weights, to the extent that the rats could not carry the ladder. HIIT were also performed at in 6 week, 3 sessions per week, with an intensity of 50% to 110% of the VO2</sub>max. 24 hours after the completion of the training, the hand grip and time to exhaustion functional test was taken, and the animals were autopsied 48 hours after the test. Finally, the expression of NF-κB gene was evaluated using real-time polymerase chain reaction (real-time PCR) technique and ANOVA statistical test.
FindingsThe expression of NF-κB gene in HIIT group increased more than RT group (P = 0.0007), and serum TNF-α decreased significantly after both types of exercise in HIIT group (6/13) which was more obvious.
Conclusion6 weeks of HIIT and RT training can play an important role in significantly reducing inflammation, and adapting to strength and endurance.
Keywords: NF-kappa B, TNF-alpha, Resistance training, High-intensity interval training, Heart -
در بیماران دیابتی، آسیب عضله قلبباعث توسعه حجیم شدن عضلانی بطن چپ و افزایش حساسیت پذیری قلب به آسیب نرسیدن اکسیژن می شود. درپی بروز التهاب های ناشی از دیابت، گیرنده شبه تول چهار فعال می شود. عوامل محافظتی در پاسخ به این گونه التهاب ها توسط قلب فعال می شوند که عامل رونویسی فعال شده سه ازجمله آن ها است. فعالیت های ورزشی با کاهش عوامل التهابی، اثرهای آسیب عضله قلب دیابتی را کاهش می دهند. هدف از انجام این پژوهش، تعیین اثر تمرین تناوبی شدیدبربیان ژن گیرنده شبه تول چهار و عامل رونویسی فعال شده سه عضله قلبی رت های دیابتی نر بود. تعداد 48 سر رت شش هفته ای با میانگین وزنی 150 گرم، به صورت تصادفی به چهار گروه 12 تایی گروه کنترل ،گروه دیابت، گروه دیابت- تمرین تناوبی شدید و گروه تمرین تناوبی شدید تقسیم شدند. شش هفته تمرین تناوبی شدید شامل 10 تکرار یک دقیقه ای دویدن روی نوار گردان با دو دقیقه استراحت بین نوبت ها، سه روز در هفته انجام شدند. بیان ژن با تکنیک Real-Time PCR و محاسبه تغییرات با استفاده از روش ΔΔCT-2 انجام شد. داده ها با استفاده از آزمون های فیشر و مانوادرسطح معناداری 0.01P ≤ تجزیه وتحلیل شدند. یافته ها افزایش معنادار بیان ژن عامل رونویسی فعال شده سه و کاهش معنادار گیرنده شبه تول چهار را نشان داد؛ درنتیجه، تمرین تناوبی شدید ازطریق فعال کردن مسیر و سازوکارهای سلولی و مولکولی، موجب کاهش اثرهای منفی ناشی از بیماریآسیب عضله قلب دیابتی می شود.
کلید واژگان: تمرین تناوبی شدید, عامل رونویسی فعال شده سه, بافت قلب, دیابت, گیرنده شبه تول چهارIn diabetic patients, cardiomyopathy leads to the development of left ventricular hypertrophy, increased cardiac hypersensitivity to ischemic injury, and heart failure. Following the onset of diabetes-induced inflammation, Toll-Like Receptor4 (TLR4) is activated. Protective factors, including the Activated Transcription Factor 3(ATF3), are activated by hearth in response to such inflammation. Exercise, especially High Intensity Interval Training, reduces the effects of diabetic cardiomyopathy through reducing inflammatory factors. This study aimed to determine the effect of High Intensity Interval Training on TLR4 and ATF3 gene expression in cardiac muscle of male diabetic rats. A total of 48 Rats (6 weeks old) weighing 150 g were randomly divided into four groups of 12 consist of: Control group(C), Diabetes group (D), Diabetes –High Intensity Interval Training (DIT) and High intensity Interval Training (HIIT) groups. Six weeks of High Intensity Interval Training included 10 repetitions of 1-minute running on a treadmill with 2 minutes of rest between sets, 3 days a week. Gene expression was performed using the Real-Time PCR technique and the calculation of the changes using the 2-ΔΔCT method. The data were analyzed by Fisher and M-ANOVA tests at a significant level of P ≤ 0.01. The findings of the present study showed a significant increase in the expression of Activated Transcription Factor-3 gene and a significant decrease in the expression of Toll like Receptor-4 gene. As a result, High Intensity Interval training by activating the pathway and different molecular cell mechanisms dramatically reduced the negative effects of diabetic cardiomyopathy.
Keywords: Activated Transcription Factor 3, Diabetes, Apoptosis, High Intensity Interval Training, Toll-like Receptor 4 -
با توجه به نقش تمدن سازی و اعتبار سرمایه ای علوم انسانی موجود در جوامع غربی، گروهی از دانش پژوهان ذیل پارادایم دانش شناسی سکولار، نظریه ها و الگوهایی را برای کاربردی سازی علوم انسانی موجود ارایه کرده اند. در همین راستا، با مطالعه ای روشمند می توان به دوازده نظریه و الگوی زیر دست یافت که علاوه بر ادعاهایی در عرصه تولید دانش، کاربردی سازی دانش از دغدغه های اصلی آن ها به شمار می رود. این الگوها را به جهت فصل مشترک، می توان ذیل سه الگوی اول، دوم و سوم تولید دانش صورت بندی و تحلیل کرد.
در این پژوهش با روش تحقیق توصیفی تحلیلی و بهره مندی از دو راهبرد پژوهشی «خلاصه اسناد و مدارک (فیش برداری)» و «تفکر پایان تا آغاز»، پس از مفهوم شناسی حوزه کاربردی سازی و مفاهیم هم پیوند با آن همانند تجاری سازی، سودمندسازی، کارآمدی و کارکردگرایی، الگوها و نظریه های پیش گفته با توجه به ارزش های پارادایم دانش شناسی اسلامی و برخی دانش پژوهان منتقد غربی همانند ژان فرانسوا لیوتار موردارزیابی انتقادی قرار گرفته اند.
سیطره نگاه های ماتریالیستی، کالایی و بنگاهی و تقویت منفعت گرایی و نسبیت گرایی به دانش و انکار حقیقت گرایی و ضعف اخلاق و معنویت و نگاه اومانیستی و ابزاری به عالم، آدم و علم و دانش ازجمله اشتراکات و نتایج نظریه ها و الگوهای کاربردی سازی در علوم انسانی موجود است.کلید واژگان: علوم انسانی موجود, علوم انسانی اسلامی, پارادایم دانش شناسی سکولار, پارادایم دانش شناسی اسلامی, الگوها و نظریه های کاربردی سازی, ارزیابی انتقادی
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.