به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

حسین مرادی مخلص

  • حسین مرادی مخلص*، امیر حسین عموئی رازانی، امید مظفری
    مقدمه
    با توجه به تغییرات روزافزون در جهان امروز، رسالت آموزش در حوزه پزشکی جهت آماده سازی فراگیران برای روبرو شدن با اهدافی جدید را دشوار می سازد. لذا در چنین شرایطی، استفاده از روش های جدید برای اثربخش تر نمودن آموزش الزامی است که توجه به یادگیری تلفیقی، تحولی در این حوزه به حساب می آید. به این ترتیب، هدف پژوهش حاضر ارائه مدلی جهت استقرار محیط یادگیری تلفیقی در آموزش پزشکی می باشد.
    روش کار
     این پژوهش، کیفی به روش فراترکیب با مدل سندولوسکی و بارسو بود. جامعه آماری شامل مطالعات انجام شده در بازه زمانی 1398 تا 1402  در حوزه یادگیری تلفیقی بود که با کلیدواژه های مشخص در پایگاه های اطلاعاتی ملی مانند؛ مجلات نور، مگیران، سیویلیکا، گنج و علم نت و پایگاه های بین المللیIJET ، ، Eric،Scopus ،Science direct  وGoogle scholar  به جمع آوری پرداخته شد. جمعا 59  مطالعه بررسی و پس از چندین مرحله غربالگری نهایتا 20 واحد مطالعاتی انتخاب شد.
    نتایج
    بررسی ها نشان دادند که عدم اهتمام لازم به مبانی نظری یادگیری تلفیقی در حوزه علوم تربیتی و کاربرد آن در آموزش پزشکی باعث شده تا به حال مدل موثری برای مدرسان آموزش پزشکی وجود نداشته باشد که شش مولفه عبارتند از یکپارچه سازی فناوری، برنامه ریزی انعطاف پذیر، یادگیری فعال، یادگیری خود-گام، همیاری دانشجویان و ارزیابی، بازخورد و بهبود، در جهت استقرار محیط یادگیری تلفیقی در آموزش پزشکی در این پژوهش مورد تحلیل و استخراج قرار گرفت. در بحث محدودیت ها، بازبینان گاهی مجبور می شدند مقالات مرتبط تر با حوزه علوم پزشکی را انتخاب کنند  تا مبانی دقیق تری برای کاربردی و فراگیر کردن آن در حوزه آموزش پزشکی بوجود آید.
    نتیجه گیری
    ازاین رو نتایج نشان می دهد که مدل ارائه شده نیازهای متنوع یادگیرنده را برآورده می کند و به طور یکپارچه با تقاضاهای در حال تحول آموزش بهداشت سازگار می شود. یادگیری تلفیقی، نشان دهنده یک تغییر پارادایم تاریخی است که دانشجویان را با مهارت ها، دانش و اعتماد به نفسی که برای پیشرفت در چشم انداز مراقبت های بهداشتی که به سرعت در حال تغییر است، مجهز می کند.
    کلید واژگان: محیط یادگیری, یادگیری تلفیقی, آموزش پزشکی
    Hossein Moradimokhles *, Amir Hossein Amooeirazani, Omid Mozafari
    Introduction
    Considering the ever-increasing changes in today's world, the mission of education in medicine to prepare learners to face new goals becomes difficult. Therefore, in such a situation, it is necessary to use new methods to make education more effective, and paying attention to integrated learning is considered a development in this field. In this way, the aim of the current research is to present a model for establishing a blended learning environment in medical education.Materials &
    Methods
     This research was qualitative using the metacomposite method with Sandolovski and Barso model. The statistical population included studies conducted in the period of 2019 to 2023 in the field of blended learning with specific keywords in national databases such as Noormags, Magiran, Civilica, Ganj, and Elmnet and international databases like IJET, Eric, Scopus, ScienceDirect, and Google scholar were collected. A total of 59 studies were reviewed and after several stages of screening, 20 study units were finally selected.
    Results
    Investigations showed that the lack of attention to the theoretical foundations of integrated learning in the field of educational sciences and its application in medical education has caused that there is no effective model for medical education instructors, which has six components: technology integration, flexible planning, active learning, self-paced learning, student cooperation and assessment, feedback and improvement, in order to establish a unified learning environment in medical education, were analyzed and extracted in this research. In the discussion of limitations, the reviewers sometimes had to choose articles more related to the field of medical sciences in order to create more accurate bases for its application and universalization in the field of medical education.
    Conclusion
    The results show that the presented model meets the diverse needs of the learner and seamlessly adapts to the evolving demands of healthcare. Blended learning represents a historic paradigm shift that equips students with the skills, knowledge, and confidence needed to thrive in the rapidly changing healthcare landscape.
    Keywords: Learning Environment, Blended Learning, Medical Education
  • حسین مرادی مخلص*
    زمینه

    عصر حاضر، عصر ظهور دیجیتال و آمیختگی فناوری با نظام های آموزشی است. این آمیختگی تغییر و تحولاتی در فرایند آموزش و یادگیری به وجود آورده است. با توجه به محبوبیت و دسترسی آسان فناوری های بی سیم و قابل حمل، همچون تلفن همراه، تبلت و لپ تاپ هر شخص می تواند با در اختیار داشتن این ابزار در هر مکان و زمانی به یادگیری بپردازد و وارد محیط یادگیری سیار بشود. ازآنجایی که دو مفهوم اخلاق حرفه ای و محیط یادگیری سیار در عصر پساکرونا جایگاه ویژه ای در نظام آموزش رسمی و غیررسمی کسب نموده است، اهمیت رعایت اخلاق حرفه ای در محیط یادگیری سیار را مضاعف می نماید. بحث طراحی محیط های یادگیری سیار مبتنی بر مولفه های استاندارد اخلاقی از جنبه های مختلف آموزشی، نگرشی حتی فناوری موردتوجه برنامه ریزان نظام تعلیم و تربیت در دنیا قرارگرفته است. بر اساس آنچه مطرح شد، هدف پژوهش حاضر تبیین مولفه های اخلاق حرفه ای در محیط یادگیری سیار می باشد.

    نتیجه گیری

    نتایج این پژوهش، مولفه اصلی اخلاق حرفه ای در محیط یادگیری سیار را استخراج و تبیین نمود که عبارت بودند از: شخصیت اخلاقی، منش اخلاقی، اخلاق در عملکرد علمی، اخلاق قانونی، اخلاق در ارتباطات، اخلاق سیاسی، اجتماعی و فرهنگی به همراه هفده زیر مولفه آن. همچنین نتایج پژوهش حاضر نشان داد، رعایت اخلاق حرفه ای در محیط یادگیری سیار نقش تعیین کننده ای در نگرش متربیان به علم آموزی در بستر این محیط پویای یادگیری در عصر پساکرونا دارد. درنهایت نتایج این پژوهش، تبیین و کاربست مولفه های اخلاق حرفه ای در محیط یادگیری سیار در یادگیری اثربخش و بهبود عملکرد یادگیرندگان را موثرمعرفی نمود.

    کلید واژگان: اخلاق حرفه ای, محیط یادگیری, یادگیری سیار
    Hossein Moradimokhles*
    Background

    The current era is the age of digital emergence and the fusion of technology with educational systems. This combination has brought about changes and transformations in the teaching and learning process. Due to the popularity and easy access of wireless and portable technologies, such as mobile phones, tablets, and laptops, any person can learn at any place and time by having these tools and entering the mobile learning environment. Since the two concepts of professional ethics and mobile learning environment have gained a special place in the formal and informal education system in the post-corona era, it doubles the importance of observing professional ethics in the mobile learning environment. The discussion of designing mobile learning environments based on ethical standard components from different aspects of education, attitude, and even technology has been noticed by the planners of the education system in the world. Based on what was discussed, the purpose of the current research is to explain the components of professional ethics in the mobile learning environment.

    Conclusion

    The results of this research extracted and explained the main components of professional ethics in the mobile learning environment, which were: moral character, moral character, ethics in scientific practice, legal ethics, ethics in communication, political, social, and cultural ethics along with Its seventeen sub-components. Also, the results of the present study showed that the observance of professional ethics in the mobile learning environment has a decisive role in the attitude of educators toward science learning in the context of this dynamic learning environment in the post-corona era. Finally, the results of this research effectively introduced the explanation and application of the components of professional ethics in the mobile learning environment in effective learning and improving the performance of learners.

    Keywords: Professional Ethics, Learning Environment, Mobile Learning
  • حسین مرادی مخلص*، جمشید حیدری، مرتضی شاه مرادی
    مقدمه

    خودسامان دهی ظرفیت مناسبی جهت تعدیل افکار و احساسات حاکم بر رفتار انسان ها است. آموزش تفکر می تواند زمینه ی ایجاد و توسعه ی خود سامان دهی در ابعاد یادگیری، انگیزشی، مذهبی و دوستی را فراهم نماید. هدف از این پژوهش، بررسی تاثیر مدل آموزش تفکر بر خودسامان دهی نوجوانان در شبکه اجتماعی مجازی بود.

     روش ها

     پژوهش حاضر از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش 985 نفر بودند و شامل پسران و دختران 15 12 ساله شهرستان اسدآباد بودند که به گوشی موبایل (همراه با نرم افزارهای شبکه اجتماعی مجازی سروش) دسترسی داشتند. نمونه آماری پژوهش شامل 82 دانش آموز بودند که از طریق نمونه گیری داوطلبانه انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها، پرسشنامه خودسامان دهی محقق ساخته با 18 گویه بود. روایی ابزار توسط متخصصان تایید و پایایی آن با روش آلفای کرونباخ 70/0 محاسبه شد. آزمودنی های پژوهش به صورت تصادفی در گروه های آزمایش و کنترل (هر گروه 41 نفر) گمارده شدند و سپس پروتکل مدل آموزش تفکر به مدت 6 جلسه 75 دقیقه ای در گروه آزمایش با مولفه های خود در دو بعد آموزش زبان و آموزش تفکر اجرا شد. گروه کنترل نیز در مدت 6 جلسه به روش سخنرانی محتوای خودسامان دهی را دریافت نمودند. داده های پژوهش با استفاده از آزمون t مستقل مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت.

     یافته ها

    پژوهش نشان داد که کاربست مدل آموزش تفکر در گروه آزمایش موجب ارتقاء خودسامان دهی یادگیری، انگیزشی، مذهبی و دوستی فراگیران درمحیط شبکه های مجازی اجتماعی می شود

    نتیجه گیری

    طراحی و کاربندی مدل آموزش تفکر در کنار سایر روش های می تواند منجر به نتایج مفیدی در بهبود خودسامان دهی شود.

    کلید واژگان: خودسامان دهی, شبکه اجتماعی مجازی, مدل آموزش تفکر
    Hossein Moradimokhles*, Jamshid Heydari, Morteza Shahmoradi
    Introduction

    Self-organization is an excellent capacity to moderate the thoughts and feelings that govern human behavior. Thinking education can provide the basis for the creation and development of self-organization in learning, motivation, religion, and friendship. The present study investigates the effect of the thinking education model on adolescents'  self-organization in a virtual social network in the Soroush program.

    Methods

    This study is quasi-experimental, and its design is a pretest-posttest with a control group. The study's statistical population is students aged 12-15 in Asadabad city, Hamadan province, in 2019. The statistical sample of the study included 82 students who were selected through available sampling. The data collection tool was a researcher-made self-administered questionnaire with 18 items. The field experts confirmed the tool's accuracy, and its reliability was calculated by Cronbach's alpha (0.70). The participants were randomly assigned to the experimental and control groups (41 participants in each group), and then the thinking education model was performed in 6 sessions for the experimental group, 75 minutes per session. The thinking education model protocol consisted of the following components respectively: Subject of education, learner analysis, situation analysis, educational goals, teaching in two dimensions of language teaching and teaching thinking, and finally, evaluation and correction.< style="font-family:"B Nazanin"

    Results

    The study's results showed that the application of the thinking education model in the experimental group promotes learning self-organization, motivation, religion, and friendship compared to the control group (P <0.050).

    Conclusion

    The results showed that designing and applying the thinking education model could improve the self-organization of learning, motivation, religion, and friendship in virtual social networks.
    Keywords: self-organization, Virtual social network, Thinking education model</></>

    Keywords: Self-Organization, Virtual Social Network, Thinking Education Model
  • حسین مرادی مخلص*، مریم پورجمشیدی، امید مظفری
    زمینه و هدف

    ورود فناوری های مدرن به سیستم آموزش پزشکی، چالش های جدیدی را وارد این حوزه نموده است. در این بین، مسیله اخلاق در حوزه آموزش پزشکی از جمله مولفه های حیاتی است. از این رو، هدف از پژوهش حاضر تعیین جایگاه اخلاق حرفه ای در حوزه یادگیری الکترونیکی آموزش پزشکی می باشد.

    مواد و روش ها

    مطالعه حاضر از نوع مرور نظام مند می باشد. این پژوهش، یافته هایی که از مرور نظام مند تحقیقات درباره استفاده از معیارهای اخلاقی در یادگیری الکترونیکی در حوزه پزشکی به دست آمده را ارایه می کند. جستجوی نظام مند با توجه به کلمات کلیدی، در چهار پایگاه داده خارجی Scopus، Springer، PubMed و Web of Science و سه پایگاه داده داخلی SID، Magiran، Irandoc مورد استخراج و بهره برداری قرار گرفت. جستجوی نظام مند در نوامبر 2022 انجام گرفت و در مارس 2023 به روزرسانی شد و به 36 تحقیق رسید که در نهایت 14 تحقیق منطبق با معیارها جهت تحلیل عمیق تعیین گردید.

    یافته ها

    تحلیل پژوهش های انتخاب شده بر اساس معیار های مورد نظر نشان داد که رعایت اخلاق حرفه ای تاثیر مثبتی در عرصه یادگیری الکترونیکی در حوزه پزشکی دارد. هم چنین، موجب کارآمدتر شدن این حوزه و اعتماد بیشتر مخاطبین گردیده است.

    نتیجه گیری

    با توجه به نتایج این پژوهش، محیط یادگیری الکترونیکی مبتنی بر رعایت معیارهای اخلاق حرفه ای در حوزه آموزش پزشکی، می تواند بستر مناسب جهت یادگیری اثربخش و بهبود عملکرد فراگیران را فراهم نماید.

    کلید واژگان: اخلاق حرفه ای, یادگیری الکترونیکی, آموزش پزشکی, مرور نظام مند
    Hossein Moradimokhles*, Maryam Pourjamshidi, Omid Mozafari
    Background and Objectives

    The introduction of digital technologies into medical education systems has introduced new challenges in this field. The issue of ethics in medical education is one of the essential elements in this field. Therefore, the purpose of this research was to investigate the place of ethics in the field of electronic learning in medical education.

    Materials and Methods

    This study is a systematic review which presents the findings obtained from a systematic review of researches on using ethical standards in e-learning in medicine. Systematic search according to the keywords of the systematic search was extracted and exploited in 4 external databases: Scopus, Springer, PubMed, and Web of Science, and 3 internal databases: SID, Magiran, and Irandoc. A systematic search was conducted in November 2022 and updated in March 2023, and reached 36 studies, and finally, 14 studies meeting the criteria for in-depth analysis were determined.

    Results

    The analysis of the selected researches based on specific criteria showed that compliance with professional ethics had a positive effect on the field of electronic learning in the field of medicine. It has also made this field more efficient, and people trust it more.

    Conclusion

    The results of the present study showed that e-learning based on professional ethics standards in the field of medical education provides a suitable platform for effective learning and improving the performance of the learners.

    Keywords: Ethics, E-learning, Medical Education, Systematic literature review
  • حسین مرادی مخلص*، مهری ایمان نژاد

    هدف پژوهش حاضر، اثربخشی یادگیری سیار مبتنی بر الگوی طراحی انگیزشی کلر بر یادگیری مادام العمر مفاهیم فرهنگی دانش آموزان در درس مطالعات اجتماعی بود. پژوهش حاضر ازنظر هدف، کاربردی و ازلحاظ ماهیت اجرا، از نوع نیمه آزمایشی است که با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه انجام پذیرفت. جامعه آماری این پژوهش، شامل کلیه دانش آموزان دختر پایه ششم مدارس ابتدایی دولتی منطقه 2 شهر تهران در سال تحصیلی 1400-1399 به تعداد 423 نفر بود که تعداد 40 نفر از آن ها به روش نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای انتخاب و براساس کلاس درس همتا شدند. یک کلاس با 20 دانش آموز به عنوان گروه آزمایش و کلاسی دیگر نیز با 20 نفر به عنوان گروه کنترل انتخاب شدند. در این پژوهش، به منطور اندازه گیری یادگیری مادام العمر از پرسشنامه استاندارد وتزل و همکاران (2010) با پایایی آلفای کرونباخ 73/0 استفاده شد. آموزش مفاهیم فرهنگی با تاکید بر مولفه اخلاق، براساس الگوی طراحی انگیزشی کلر طی 6 جلسه 45دقیقه ای برای گروه آزمایش در نرم افزار شاد طراحی و برگزار گردید. نتایج حاصل از تحلیل کوواریانس نشان داد که محیط یادگیری سیار مبتنی بر الگوی طراحی انگیزشی کلر، تاثیر مثبت و معنا داری بر یادگیری مادام العمر مفاهیم اخلاقی دانش آموزان دارد (01/0<p). بنابراین، الگوی طراحی انگیزشی کلر باعث ارتقای باورهای مرتبط با یادگیری و انگیزش مفاهیم، مهارت جستجوی اطلاعات مفاهیم و توجه به فرصت های یادگیری مادام العمر مفاهیم فرهنگی با تاکید بر حوزه اخلاق می شود. درنتیجه، کاربست الگوی طراحی انگیزشی کلر در محیط یادگیری سیار در کنار سایر الگوها می تواند منجربه نتایج مفیدی در بهبود یادگیری مادام العمر مفاهیم فرهنگی گردد.

    کلید واژگان: یادگیری سیار, طراحی انگیزشی کلر, یادگیری مادام العمر, مفاهیم فرهنگی
    Hossein Moradimokhles *, Mehri Emannejad

    The aim of the present research was to investigate the impact of mobile learning, based on Keller's motivation educational design model, on the lifelong learning of students' Cultural concepts in the course of social studies. This study adopted a semi-experimental approach, employing a pretest-posttest control group design. The statistical population for this research consisted of all 6th-grade female students attending government primary schools in the 2nd district of Tehran during the academic year 2019-2020, totaling 423 individuals. A sample of 40 students was selected using a multi-stage random sampling method. One class, consisting of 20 students, was designated as the experimental group, while another class, also comprising 20 students, was assigned as the control group. In order to measure lifelong learning, Wetzel's and et al (2010) standard questionnaire was employed in this research, exhibiting a Cronbach's alpha reliability coefficient of 0.73. The educational intervention for teaching ethical concepts, based on Keller's motivational design model, was delivered to the experimental group through six sessions, each lasting 45 minutes, utilizing the Shad app. The results of the covariance analysis revealed that the mobile learning environment, implemented based on Keller's motivation educational design model, exerted a positive and statistically significant impact on the lifelong learning of students' ethical concepts (P<0.01). Therefore, Keller's motivational design model effectively enhances learners' beliefs relating to the acquisition and motivation of moral concepts, their ability to seek information on ethical topics, and their inclination towards embracing opportunities for lifelong learning in the domain of ethical concepts.

    Keywords: Mobile learning, Keller's motivation design model, Lifelong Learning, Cultural concepts
  • آذین زبده، حسین مرادی مخلص*، مرتضی شاهمرادی، صادق رشیدی
    کودکان بیش فعال دارای نقص دارای مشکلاتی هستند و هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر روش نمایش خلاق بر راهبردهای حل مسیله کودکان بیش فعال/ نقص توجه است. پژوهش حاضر ازنظر هدف کاربردی و ازنظر ماهیت و روش، شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کودکان بیش فعال/ نقص توجه مدارس پیش دبستانی آموزش وپرورش شهر بهارستان در منطقه یک در سال تحصیلی 2019 بود. با روش نمونه گیری، هدفمند 30 کودک بیش فعال/نقص توجه انتخاب شده و به صورت تصادفی به دو گروه کنترل و آزمایش تقسیم شدند. گروه کنترل(روش سخنرانی) و گروه آزمایش (روش نمایش خلاق مبتنی بر الگوی سازنده گرایی جاناسن) مفهوم صرف جویی و مصرف بهینه را آموزش دیدند. ابزار جمع آوری داده ها، پرسشنامه استاندارد راهبردهای حل مسیله کسیدی، پرسشنامه اختلال بیش فعالی/ نقص توجه کانرز و برنامه آموزشی در محیط نمایش خلاق مبتنی بر الگوی سازنده گرایی جاناسن در کلاس بود. روایی پرسشنامه ها و برنامه آموزشی توسط متخصصان روان شناسی تربیتی به روش روایی محتوایی تایید شد و پایایی پرسشنامه ها به روش آلفای کرونباخ به ترتیب 75/0 و 79/0 محاسبه گردید. نتایج نشان داد، به کارگیری نمایش خلاق مبتنی بر الگوی سازنده گرایی جاناسن موجب افزایش راهبردهای حل مسیله، شیوه های سازنده (شیوه خلاقیت، اعتماد و گرایش) و شیوه های غیر سازنده (درماندگی، شیوه کنترل و اجتناب) کودکان بیش فعال (نقص توجه) دانش آموزان پیش دبستانی می شود. محیط پویای نمایش خلاق مبتنی بر الگوی سازنده گرایی جاناسن اثر مثبت بر راهبردهای حل مسیله کودکان بیش فعال/ نقص دارد و می توان از این محیط یادگیری تاثیرگذار برای ارتقاء مهارت های حل مسیله در کودکان بیش فعال استفاده کرد.
    کلید واژگان: نمایش خلاق, الگوی سازنده گرایی جاناسن, راهبردهای حل مسئله, بیش فعال, نقص توجه
    Azin Zobdeh, Hossein Moradimokhles *, Morteza Shahmoradi, Sadeq Rashidi
    Children with attention-deficit/hyperactivity disorder (ADHD) have problems, and the purpose of this study is to investigate the effect of the creative drama method on the problem-solving strategies of children with ADHD. The present research was applied research in terms of purpose, nature, and method; it was quasi-experimental with a pre-test-post-test design and a control group. The statistical population included preschool children with ADHD from Baharestan City in Region 1 in the academic year of 2019. With the sampling method, 30 children with ADHD were selected and randomly divided into two control and experimental groups. The control group (lecture method) and the experimental group (creative drama method based on Janasen’s constructivism model) were taught the concept of saving and optimal consumption. The data collection tool was Cassidy’s standard problem-solving strategies questionnaire, Connors’ ADHD questionnaire, and the educational program in the creative drama environment based on Janasen’s constructivism model in the classroom. The validity of the questionnaires and educational program was confirmed by educational psychology experts using the content validity method, and the reliability of the questionnaires was calculated using Cronbach’s alpha method as 0.75 and 0.79, respectively. The results showed that the use of creative drama based on Janasen’s constructivism model increases problem-solving strategies, constructive ways (creativity, trust, and tendency), and non-constructive ways (helplessness, control, and avoidance) of hyperactive children (attention deficit) of preschool students. The dynamic creative drama environment based on Janasen’s constructivism model has a positive effect on the problem-solving strategies of ADHD children, and this effective learning environment can be used to improve problem-solving skills in hyperactive children.
    Keywords: Creative Drama, Janasen’s Constructivism Model, Problem-solving Strategies, children with ADHD
  • حسین مرادی مخلص*، مرتضی شاه مرادی
    سید جمال الدین اسدآبادی متفکر و سیاستمداری است که آغازگر نواندیشی و بیداری در جهان اسلام بوده است که غالبا اندیشه های سیاسی و اجتماعی ایشان موردتوجه محققان بوده است و دیدگاه های وی در عرصه تعلیم و تربیت مغفول مانده است. با توجه به اهمیت تعلیم و تربیت و ضرورت تحول نظام آموزشی مسلمانان، مسیله و هدف پژوهش حاضر واکاوی مفهوم و مولفه های تعلیم و تربیت از منظر سید جمال الدین اسدآبادی به عنوان یکی از مصلحان بیدارگر اسلامی می باشد (مسیله). روش تحقیق پژوهش ازلحاظ هدف کاربردی و ازلحاظ ماهیت داده از نوع کیفی و از نوع تحلیل متنی می باشد که جهت گردآوری داده ها از روش اسناد کاوی استفاده شد. جامعه آماری پژوهش شامل کتب، مقالات و اسناد علمی مرتبط با سید جمال الدین اسدآبادی بود که به روش نمونه گیری در دسترس مقالات و کتب مرتبط انتخاب شد و تجزیه وتحلیل داده ها این پژوهش در چهار مرحله توصیف، تحلیل، استنتاج و تبیین انجام پذیرفت (روش). یافته های پژوهش نشان می دهد که سید جمال الدین، تعلیم و تربیت را یکی از شیوه های مهم بیداری مسلمانان می دانست. ازنظر وی، تعلیم و تربیت فرد از سه دیدگاه قابل بررسی است و معلم به عنوان الگوی کامل تربیتی نقش مهمی در فرایند تعلیم و تربیت دارد. مهم ترین تاکیدات و مولفه های تربیت ازنظر سید جمال الدین شامل توجه به زبان مادری، آگاهی و بیداری، استعمار و استبداد نتیجه انحراف اخلاقی، جایگاه رفیع علم، بازسازی هویت اسلامی و گسترش علوم و فنون جدید می باشد (یافته ها).
    کلید واژگان: سید جمال الدین اسدآبادی, تعلیم و تربیت اسلامی, انسان, بیداری اسلامی
    Hossein Moradimokhles *, Morteza Shahmoradi
    Sayyed Jamaleddin Asadabadi is a thinker and politician who initiated new thinking and awakening in the Islamic world. His political and social thoughts have often been the focus of researchers, and his views have been neglected in education. Considering the importance of education and the necessity of reforming the educational system of Muslims, the problem and purpose of the present research are to analyze the concept and components of education from the perspective of Sayyed Jamaleddin Asadabadi as one of the reformers of Islamic awakening (Issue). The research method in terms of practical purpose and the nature of the data is qualitative type and textual analysis type, which was used to collect the data using the document mining method (Method). The study's findings show that Sayyed Jamaleddin Asadabadi considered education one of the important ways of awakening Muslims. According to him, a person's education can be checked from three points of view, and the teacher, as a perfect educational model, has an essential role in the education process. According to Sayyed Jamaleddin Asadabadi, the important emphasis and components of education include attention to the mother tongue, awareness, and awakening, colonialism and tyranny as a result of moral deviation, the lofty position of science, the reconstruction of Islamic identity and the expansion of new sciences and techniques (findings).
    Keywords: Sayyed Jamaleddin Asadabadi, Islamic education, Human, Islamic awakening
  • حافظ مهدنژاد *، حسین مرادی مخلص
    زمینه و هدف

    یکی از مهم ترین ابزارها برای شناسایی و درک الگوهای مکانی وقوع جرم، سیستم اطلاعات جغرافیایی است که ارتباط بین جرم و مکان را کشف می‌کند. بر همین مبنا، هدف پژوهش حاضر، بررسی کاربست سیستم اطلاعات جغرافیایی در شناسایی جغرافیای بزه سوء مصرف مواد مخدر در شهر کرمانشاه و رتبه‌ بندی عوامل بر شکل ‌گیری آن‌ها است.

    روش

    پژوهش حاضر از نوع کاربردی و روش آن، توصیفی-تحلیلی است. جامعه آماری مربوط به محدوده قانونی شهر کرمانشاه در سال 1400 است. در پژوهش حاضر برای تعیین کانون های بزه سوء مصرف مواد مخدر از بیضی انحراف معیار و مرکز میانگین، آماره موران و تراکم کرنل در محیط GIS استفاده گردید. جهت رتبه بندی عوامل تاثیرگذار بر شکل گیری کانون های تمرکز بزه سوء مصرف مواد مخدر از آزمون فریدمن و آماره T استفاده شده است.

    یافته‌ ها: 

    میزان شاخص موران (برابر 58/0) و مقدار Z (80/71) نشان دهنده خوشه ای بودن کل جرایم در محدوده شهر کرمانشاه است. میزان شاخص شاخص موران در پراکندگی نقاط مربوط به حمل مواد مخدر، نگهداری مواد مخدر، تولید آلات و ادوات ساخت و استعمال مواد مخدر، خرید وفروش مواد مخدر و استعمال مواد مخدر به ترتیب برابر با 93/0، 87/0، 99/0، 98/0 و 99/0 است که با توجه به مقدار Z توزیع نقاط این جرایم از نظر آماری خوشه ای می باشد.

    نتیجه‌گیری:

     متغییرهایی نظیر بیکاری، فقر، اعتیاد، تحصیلات، فقدان کنترل بوستان ها و پارک ها توسط نگهبانی، فاصله زیاد نسبت به مراکز انتظامی و امنیتی، وجود بافت های فرسوده و نابسامان و زاغه ای، اختلافات خانوادگی و از هم گسیختگی خانواده، ساختمان های نیمه کاره، نبود نظارت رسمی و غیررسمی و عدم شکل گیری شبکه ‌های محله ‌ای به ترتیب بیشترین تاثیر در شکل گیری کانون های جرم خیز در شهر کرمانشاه را دارند. پیشنهادهایی نظیر مشارکت خیرین و بهره گیری از ظرفیت های مردمی؛ تقویت همکاری های بخشی و فرابخشی و پژوهش محوری جهت در مبارزه با مواد مخدر در شهر کرمانشاه موثر است.

    کلید واژگان: جرم, کانون, جرم خیز, سوء مصرف مواد مخدر, شهر کرمانشاه
    Hafez Mahdnejad *, Hossein Moradimokhles
    Background and Aim

    Geographic information system is one of the most important tools for identifying and understanding spatial patterns of crime that reveals the relationship between crime and place. Accordingly, purpose of the present research is Geographic Information System (GIS) application in geography identification of drug abuse crime in Kermanshah.

    Methodology

    The present research is of applied type and its method is descriptive-analytical. The statistical population is related to the legal boundaries of Kermanshah city in 2020. For the centers determination of drug abuse have been used methods such as standard deviation oval and mean center, Moran statistics and kernel density in GIS environment. Friedman test was used to rank the factors affecting the formation of drug abuse focus centers.

    Results

    Moran's index (equal to 0.58) and Z value (71.80) indicate the clustering of all crimes within Kermanshah city. Moran index in the distribution of drug-related points, drug storage, drug transportation and storage, purchase and sale and transportation and drug storage and trafficking and purchase and sale and transportation and drug storage, respectively, equal to 0.93, 0.87, 99, . 0.0, 0.98 and 0.99. Therefore, the distribution of the points of these crimes is statistically clustered.

    Conclusion

    Variables have the greatest impact on the formation of crime hotspots in Kermanshah, respectively. These variables include unemployment, poverty, addiction, education, lack of control over parks by guards, a long distance from law enforcement and security centers, the presence of worn and disordered tissues and slums, family disputes and family breakdown, semi-finished buildings, lack of formal and informal supervision and lack of formation of neighborhood networks. suggestions such as the participation of donors and the use of people's capacities; Strengthening sectorial and extra-sectorial cooperation and central research is effective in the fight against drug abuse in Kermanshah city.

    Keywords: Crime, Crime Center, Drug Abuse, Kermanshah
  • علی اصغر جعفری، حسین مرادی مخلص، حسن اشتری، حافظ مهدنژاد*
    جنگ نرم با هدف تضعیف حلقه های فکری و فرهنگی حاکم بر جامعه و بی ثباتی نظام سیاسی اجتماعی، از گستره وسیعی علیه ایران برخوردار است که در این میان نقش افسران جنگ نرم حایز اهمیت می باشد. بر همین اساس، هدف مقاله حاضر، تدوین مولفه های نقش افسران جنگ نرم در پیشبرد اهداف  گام دوم انقلاب است. پژوهش حاضر از نظر هدف توسعه ای- کاربردی، روش آن  «توصیفی- تحلیلی» و رویکردش، کیفی است. جامعه آماری پژوهش شامل متخصصان و صاحب نظران در حوزه انقلاب اسلامی است که حجم نمونه از طریق روش نمونه گیری هدفمند(از نوع قضاوتی)، انجام شده است. بر اساس نتایج حاصل از مصاحبه با نخبگان، 31 مولفه برای نقش افسران جنگ نرم در پیشبرد اهداف  گام دوم انقلاب وجود دارد. بیشترین اجماع به ترتیب در خصوص ولایت پذیری و دفاع از حریم ولایت(با کسب امتیاز 2)، تدوین راهبردهای کسری بودجه(با کسب امتیاز 98/1)، تشکیل اتاق فکر برای تدوین راهبردهای عملیاتی گفتمان «ما می توانیم» در جامعه(با کسب امتیاز 97/1)، مطالبه گری از مسیولان در خصوص فسادستیزی(با کسب امتیاز 96/1)، مطالبه گری از مسیولان در خصوص  عدالت گستری(با کسب امتیاز 95/1)، تدوین راهبردهای بهبود معیشت مردم، افزایش ارزش پول ملی و ارتقای قدرت خرید مردم(با کسب امتیاز 94/1) وجود دارد.
    کلید واژگان: جنگ نرم, افسران جنگ نرم, گام دوم انقلاب, اجماع, اولویت
    Ali Asghar Ja’Fari, Hossein Moradimokhles, Hassan Ashtari, Hafez Mahdnejad *
    The soft war to weaken the intellectual and cultural circles ruling the society and the instability of the socio-political system has a broad scope against Iran, and the role of the soft war officers is essential. Accordingly, with the descriptive-analytical method and qualitative approach, the present study has a development-applied aim to formulate the soft war officers’ position in advancing the goals of the revolution’s second phase. The study's statistical population includes experts and thinkers in the Islamic Revolution, and the sample size has been done through purposeful sampling (judgmental). Based on interviews with the elites, there are 31 components to the soft warfare officers’ role in advancing the goals of the revolution’s second phase. The most common consensus is acceptance of the Vilayat and defence of it (2 scores), formulation of budget deficit strategies (1.98 scores), establishing a think tank to formulate an operational plan of the "We Can" discourse in society (1.97 scores), demanding from officials regarding anti-corruption (1.96 scores), demanding from officials regarding justice spread (1.95 scores), formulation of strategies for improving people's livelihoods, increasing the value of the national currency and improving the purchasing power of the people (1.94 scores).
    Keywords: soft war, Soft War Officers, Revolution’s Second Phase, Consensus, Priority
  • حسین مرادی مخلص*، مهین درویش

    آموزش مفاهیم دینی، تغییر نگرش اجتماعی و ایجاد توانایی معنوی در کودکان نیاز به شناسایی و به کارگیری اصول موثر دارد. هدف از این مطالعه بررسی تاثیر روش نمایش خلاق و بازی نمایشی بر نگرش اجتماعی و توانایی معنوی دانش آموزان در درس هدیه های آسمانی پایه سوم ابتدایی است. این پژوهش با روش شناسی ترکیبی و با طرح متوالی اکتشافی انجام شده است. جامعه آماری پژوهش حاضر را کلیه دانش آموزان دختر پایه سوم ابتدایی در منطقه 3 شهر تهران که در سال تحصیلی 1397 1396 مشغول تحصیل بودند تشکیل می دهد. روش نمونه گیری در این پژوهش، نمونه گیری در دسترس است. حجم نمونه تحقیق، شامل 60 دانش آموز پایه سوم ابتدایی است که به صورت تصادفی به دو گروه گواه (روش بازی نمایشی) و گروه آزمایش (روش نمایش خلاق) تقسیم شده اند. ابزار جمع آوری داده ها در این پژوهش، در بخش کیفی مصاحبه و در بخش کمی پرسشنامه استاندارد نگرش اجتماعی و توانایی معنوی است که روایی آن توسط متخصصین و پایایی آن به روش آلفای کرونباخ (91%) تایید شده است. تحلیل استنباطی داده ها نیز به روش تحلیل مانکوا انجام شده است. یافته های پژوهش، نشان می دهد که روش نمایش خلاق نسبت به روش بازی نمایشی در ارتقاء نگرش اجتماعی و توانایی معنوی تاثیر بیشتری داشته است (05/0<p).

    کلید واژگان: نمایش خلاق, بازی نمایشی, نگرش اجتماعی, توانایی معنوی
    Hossein Moradimokhles *, Mahin Darvish

    Teaching religious concepts and developing social attitude in children, just like any other science needs to identify and apply correct, efficient and effective principles and methods. The purpose of this study is to investigate the effect of creative drama and dramatic or fantasy play on the social attitude and spiritual ability in the school subject "Hediyehaye Asemani" in 3rd grade elementary students. This research has been carried out by using mixed methodology and sequential explanatory design. The statistical population of this study is consisted of all 3rd grade elementary girl students in Tehran who were studying in the academic year of 1396-1397. The sampling method used in this study was convenience sampling. The sample size of the research included 60 3rd grade elementary students that were randomly divided into two groups: the control group (dramatic or fantasy play) and the experimental group (creative drama). The data collection tool in this research in the qualitative section was interview and in the quantitative part was the standard questionnaire of social attitude and ability that its validity was confirmed by the experts and its reliability was confirmed by the Cronbach's alpha test up to 91%. The inferential data analysis was done using MANCOVA method. Research findings show that creative drama has had more effect on the spiritual ability and social attitude than dramatic or fantasy play (P<0/05). According to the results of the research, using creative drama in the field of education increases spiritual ability and social attitude.

    Keywords: Creative Drama, Dramatic play, social attitude, Spiritual ability, Education
  • مونا احمدمخبری، وحید صالحی*، حسین مرادی مخلص

    این پژوهش با هدف بررسی تاثیر ویژگی های درونی و بیرونی عوامل آموزشی مبتنی بر وب بر مهارت روخوانی قرآن دانش آموزان پایه چهارم ابتدایی انجام شده است. پژوهش در دو بخش کیفی و کمی انجام گرفته است. در بخش کیفی، با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی، ویژگی های درونی و بیرونی عوامل آموزشی مبتنی بر وب از منابع و پژوهش های مربوطه استخراج و در قالب یک الگو به تایید متخصصان رسید. سپس به منظور بررسی تاثیر این ویژگی ها بر یادگیری دانش آموزان، از روش شبه آزمایشی با سه گروه (گروه آزمایش: 36 نفر، گروه کنترل 1: 34 و گروه کنترل 2: 35 نفر) استفاده شد. جامعه آماری پژوهش را دانش آموزان پایه چهارم ابتدایی شهر تهران تشکیل می دادند که از میان آنان 105 دانش آموز از 4 مدرسه با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی در گروه های آزمایش و کنترل قرار گرفتند. ابزار و مواد پژوهش شامل چندرسانه ای های آموزشی روخوانی قرآن کریم با محتوای یکسان اما با الگوی متفاوتی از عوامل آموزشی و نیز سوالات آزمون یادگیری بود. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون آماری تحلیل واریانس انجام گرفت. نتایج پژوهش حاکی از میانگین نمرات بیشتر گروه آزمایش نسبت به گروه های کنترل و نیز یادگیری بیشتر گروه کنترل 1 نسبت به گروه کنترل 2 بود (05/0>p)؛ بنابراین، استفاده از عوامل آموزشی دارای ویژگی های درونی(روش های آموزشی، نقش عامل آموزشی) و بیرونی (کلامی، دیداری) در محتوای چندرسانه ای آموزشی مبتنی بر وب باعث افزایش یادگیری می شود.

    کلید واژگان: عوامل آموزشی, ویژگی های درونی, ویژگی های بیرونی, روخوانی قرآن, چهارم ابتدایی
    M Ahmadmokhberi, Vahid Salehi *, H Moradimokhles

    The purpose of the present study was to investigate the effect of internal and external characteristics of web-based pedagogical agents on Quran reading skill of fourth grade elementary students. The study was conducted in two qualitative and quantitative sections. In the qualitative part, using content analysis method, the internal and external characteristics of web-based pedagogical agents were extracted from relevant research and resources, and were approved by experts in the form of a model. Then, to investigate the effect of these characteristics on students' learning, a quasi-experimental method was used with one experimental (36) and two control groups (control 1: 34 and control 2: 35 students). The population of the study consisted of all fourth-grade elementary students of Tehran, from which 105 students out of four schools were selected using convenience sampling procedure and randomly assigned to experimental and control groups. The research instrument and materials consisted of instructional multimedia of Quran recitation with the same content but with different patterns of pedagogical agents as well as learning tests. Data analysis was done using ANOVA.  Results of the study indicated that the experimental group had higher mean scores than the control group(1) and the control group(1) was more knowledgeable than the control group(2) (p <0.05). Therefore, using pedagogical agents with internal (instructional methods, the role of the instructional agent) and the external (verbal, visual) characteristics in the content of web-based multimedia content coruse increases in learning.

    Keywords: pedagogical agents, internal characteristics, external characteristics, Quran reading, fourth-grade elementary
  • خاتون میرزایی متین، حسین مرادی مخلص*، وحید صالحی، داود میرزایی فر

    هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر روش کلاس معکوس بر راهبردهای انگیزشی برای یادگیری درس فیزیک به دانش آموزان بود. روش پژوهش شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون -پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش را کلیه دانش آموزان دختر پایه دهم شهر تهران در سال تحصیلی 97-1396 تشکیل می دادند. نمونه آماری پژوهش شامل 50 دانش آموز پایه دهم رشته ریاضی بودند که از طریق نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. ابزار پژوهش نیز پرسشنامه استاندارد راهبردهای انگیزشی برای یادگیری پینتریچ و دی گروت (1990) بود. پایایی پرسشنامه راهبردهای انگیزشی برای یادگیری به روش آلفای کرونباخ 81/0 به دست آمد. به منظور تحلیل داده ها از آزمون تحلیل کوواریانس استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد که روش کلاس معکوس موجب افزایش باورانگیزشی و راهبردهای خودتنظیمی نسبت به گروه کنترل در یادگیری مفاهیم فیزیک می شود. با توجه به نتایج به دست آمده از پژوهش، به کارگیری روش کلاس معکوس موجب افزایش راهبردهای انگیزشی برای یادگیری درس فیزیک می شود. این روش برای آموزش مفاهیم فیزیک جهت ارتقاء راهبردهای انگیزشی توصیه می شود

    کلید واژگان: یادگیری معکوس, آموزش فیزیک, راهبردهای انگیزشی, باورهای انگیزشی, راهبردهای خودتنظیمی
    Khatoun Mirzaei Matin, Hossein Moradimokhles *, Vahid Salehi, Davood Mirzaeifar

    The purpose of this study was The effect of Flipped learning method on motivational strategies in students’ learning physics course. The research method was quasi-experimental with pretest-posttest design with test group and control group. The statistical population of the study consisted of all 10th grade female students in Tehran during the academic year of 2017-2018. The sample of the study consisted of 50 10th grade math students who were selected through cluster sampling. The research instrument was the standard questionnaire of motivational strategies for learning (1990) developed by Pintrich and DeGroot.The reliability questionnaire of motivational strategies for learning by Cronbach's alpha was 0.81. Covariance analysis was used to analyze the data. The findings showed that the Flipped Classroom increased the motivational belief and self-regulation strategies Than the control group (P

    Keywords: Flipped learning, Physics Education, Motivational strategies, Motivational beliefs, self-regulation strategies
  • حسین مرادی مخلص*، شهاب الدین باقری
    زمینه و هدف

    استفاده از مداخلات تلفیقی در کودکان اتیسم در حال گسترش است. علاقه کودکان اتیسم به موسیقی و توانایی درک آن می تواند در مداخلات درمانی موثر واقع شود. پژوهش حاضر با هدف تعیین تاثیر محیط تلفیقی مبتنی بر موسیقی بر مهارت های رشد حرکتی در کودکان اتیسم انجام شد.

    مواد و روش ها

    این مطالعه نیمه تجربی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. آزمودنی ها به روش نمونه گیری در دسترس از بین کودکان مبتلا به اوتیسم در مرکز اوتیسمی روزنه همدان در سال 1398 انتخاب شدند و به طور تصادفی در گروه های آزمایش و کنترل قرار گرفتند. در مجموع 15 کودک اتیسم گروه مداخله را تشکیل دادند و 15 کودک اتیسم گروه کنترل را تشکیل دادند. گروه آزمایش یک برنامه تمرینی همراه با موسیقی را به مدت 12 هفته انجام دادند و گروه کنترل فقط یک برنامه تمرینی 12 هفته ای را انجام دادند. داده ها با فرم دموگرافیک، و مقیاس آزمون رشد حرکتی Lincoln-Oseretsky جمع آوری شد. از آزمون هایt  مستقل و "آنالیز کواریانس تک متغیره" برای سنجش تاثیر مداخله موسیقی استفاده شد.

    یافته ها: 

    مشخص شد که میانگین نمره مقیاس Lincoln-oseretsky در گروه مداخله در پس آزمون به طور معنی داری بالاتر از پیش آزمون بود(05/0<P).

    نتیجه گیری

    نتایج نشان داد که محیط تلفیقی مبتنی بر موسیقی می تواند در رشد مهارت های حرکتی در کودکان مبتلا به اوتیسم موثر باشد. بنابراین، مداخله تلفیقی شامل موسیقی در کنار سایر روش های درمانی می تواند منجر به نتایج مفیدی در بهبود عملکرد کودکان مبتلا به اتیسم شود.

    کلید واژگان: محیط تلفیقی, موسیقی, رشد حرکتی, اتیسم
    H. Moradimokhles*, Sh. Bagheri
    Background and Objectives

    The use of integrated interventions in autistic children is expanding. Autistic childrenchr('39')s interest in music and their ability to understand it can be effective in therapeutic interventions. This study aimed to determine the effect of a music-based integrated environment on motor development skills in autistic children.

    Materials and Methods

    This quasi-experimental study was of pretest-posttest control group design. Subjects were selected by convenience sampling method from among children with autism at Rozaneh Autism Center in Hamadan in 2019 and were randomly assigned to experimental and control groups. A total of 15 autistic children formed the intervention group, while 15 autistic children formed the control group. The experimental group performed a 12-week exercise program with music and the control group performed only a 12-week exercise program. Data were collected using a demographic form, a Lincoln-Oseretsky developmental motor scale. Independent t-test and ANCOVA test were used to measure the effect of music intervention.

    Results

    It was found that the Lincoln-Oseretsky mean score in the intervention group in post-test was significantly higher than the pre-test (p<0.05).

    Conclusion

    Overall, it was concluded that the music-based blended environment can be effective in the development of motor skills in children with autism. Therefore, blended intervention including music along with other therapies can lead to useful results in improving the performance of children with autism.

    Keywords: Blended environment, Music, Motor skills, Autism
  • مرصع صفرلو، حسین مرادی مخلص*، وحید صالحی، داود میرزایی
    هدف

    هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر یادگیری از طریق شبکه های اجتماعی مجازی مبتنی بر الگوی طراحی آموزشی مبتنی E5 بر خلاقیت و مشارکت اجتماعی کودکان کم توان ذهنی در درس علوم تجربی می باشد.

    روش

    روش پژوهش آزمایشی و طرح آزمایشی از نوع شبه آزمایشی با پیش آزمون -پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش را کلیه دانش آموزان کم توان ذهنی شهر کرج تشکیل می دادند که 225 نفر بودند و با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی 34 نفر (17 نفر گروه کنترل و 17 نفر گروه آزمایش) به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها شامل پرسشنامه خلاقیت تورنس (1992) و پرسشنامه مشارکت اجتماعی یزدان پناه (1386) بود که پایایی آن ها با روش آلفای کرونباخ به ترتیب با (70/0) و (92/0) تایید شد. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از آزمون های آماری تی مستقل و تی وابسته صورت گرفت.

    یافته ها

    نتایج نشان داد، به کارگیری شبکه های اجتماعی مجازی مبتنی بر الگوی طراحی آموزشی E5 موجب افزایش خلاقیت و مشارکت اجتماعی کودکان کم توان ذهنی در درس علوم تجربی می شود (0/05<P).

    نتیجه گیری

    استفاده از الگوی طراحی آموزشی E5 که متناسب با نیاز افراد کم توان ذهنی است، می تواند بر میزان خلاقیت و مشارکت فعال آنان در شبکه های اجتماعی مجازی تاثیرگذار باشد.

    کلید واژگان: کم توان ذهنی, الگوی طراحی آموزشی E5, خلاقیت, مشارکت اجتماعی, شبکه های اجتماعی مجازی
    Marsa Safarloo, Hossein Moradimokhles*, Vahid Salehi, Davod Mirzai
    Objective

    The aim of this study was to determine the effect of Learning through Virtual Social Networks Based on the 5E Instructional Design Model on the Creativity and Social Participation of Mentally Retarded Children in the Experimental Sciences.

    Method

    The research method was experimental and the experimental design was quasi-experimental with pretest-posttest and control group.  The statistical population of the study consisted of all mentally retarded students of Karaj who were 225 students and by using random sampling  34 individuals (17 control group and 17 experimental group) were selected as statistical sample. The data collection tools was  Torrance Creativity Questionnaire (1992) and Yazdanpanah Social Participation Questionnaire (2007) That reliability was confirmed by Cronbach's alpha (0.70) and (0.92), respectively. Data were analyzed using independent t-test and Paired-Samples T Test.  

    Results

    The results showed that using E5 based on E5 educational design Model  increased creativity and social participation of mentally retarded children in experimental science (P <0.05).

    Conclusion

     Using the E5 educational design Model  that is tailored to the needs of the mentally retarded  children  can impact their creativity and active participation in virtual social networks.

    Keywords: Mentally Retarded Children, Creativity, Social Participation, Virtual Social Networks, 5E Instructional Design Model
  • وحید صالحی*، حسین مرادی مخلص

    هدف اصلی این مقاله، معرفی نظریه بار شناختی در یادگیری چندرسانه ای، مروری بر سیر تحول تاریخی و نقدی بر چارچوب نظری آن می باشد. یافته های به دست آمده حاکی از آن است که نظریه بار شناختی به عنوان یکی از تاثیرگذارترین نظریه ها در طراحی محیط های یادگیری چندرسانه ای شامل سه مرحله تحولی بار شناختی بیرونی در حل مسئله، بار شناختی درونی و فرضیه مجموع اولیه و نیز بار شناختی مطلوب و فرضیه مجموع ثانویه را پشت سر گذاشته است. همچنین، با نقدی بر چارچوب نظریه بار شناختی بیان شد که بار شناختی مطلوب به اندازه مفاهیم بار درونی و بیرونی، نقش تبیین و پیش بینی کنندگی در نظریه بار شناختی ندارد. بنابراین، یک چارچوب دووجهی شامل بارهای شناختی درونی و بیرونی می تواند علاوه بر شفاف و ساده سازی چارچوب این نظریه، از گسترش بی رویه مرزهای آن و نیز از توسعه نابجای ابزارهای اندازه گیری و انواع سه گانه بار شناختی جلوگیری نماید.

    کلید واژگان: نظریه بار شناختی, یادگیری چندرسانه ای, چارچوب نظری, تحول تاریخی
    vahid Salehi*, Hosein Moradi Mokhles

    The primary purpose of this study was to introduce the cognitive load theory in multimedia learning, review its historical evolution, and present a critique of its theoretical framework. In this paper, we articulated the following three primary stages of development in cognitive load theory;   extraneous cognitive load in problem-solving, intrinsic cognitive load and the first additivity hypothesis, and germane cognitive load and the second additivity hypothesis. Besides, we argued that the germane cognitive load does not play the explanatory and predictive role in cognitive load theory as much as the intrinsic and the extraneous load types. Therefore, a dual framework including intrinsic and extraneous cognitive loads can clarify and simplify the framework of this theory and prevent irregular extension of its boundaries, as well as the inadequate development of instruments for measuring triple cognitive loads.

    Keywords: cognitive load theory, multimedia learning, theoretical framework, historical evolution
  • حسین مرادی مخلص*، جمشید حیدری
    زمینه

    یکی از مسائلی که در فلسفه اخلاق مطرح است این است که معیار فعل اخلاقی چیست؟ به عبارتی در بین دانش آموزان مقطع متوسطه این سوال مطرح است که معیار سنجش یک کار اخلاقی از یک کار عادی و غیراخلاقی چیست؟ تربیت اخلاقی از سختی و پیچیدگی خاصی برخوردار است و به لحاظ داشتن جنبه عاطفی و معنوی برخورد علمی صرف با آن چندان کارساز نیست. از �%

    کلید واژگان: طراحی آموزشی, رویکرد سازنده گرایی دیالکتیکی, تربیت اخلاقی
  • ایرج حیدری، محمد سیفی *، حسین مرادی مخلص
    امروزه استفاده صحیح و اثربخش محیط های یادگیری چند رسانه ای نیازمند طراحی ، تدوین و تلفیق منطقی مولفه های حوزه علوم تربیتی است. یکی از این مولفه های اصلی که در این نرم افزارها مورد کم توجهی قرار گرفته، مولفه تفکر انتقادی می باشد. هدف از انجام این پژوهش تولید و اعتبار بخشی بسته آموزشی درس تفکروپژوهش پایه ششم ابتدایی مبتنی بر رویکرد ساختن گرایی (مدل چند رسانه ای ون مورینبور) و تاثیر آن بر مهارت های تفکر انتقادی در دو حوزه تفسیری و استنباطی بود. این تحقیق در دو مرحله انجام پذیرفت ، در مرحله اول بسته آموزشی درس تفکر و پژوهش با تاکید بر مهارت های تفسیری و استنباطی بر اساس مدل چند رسانه ای ون مرینبور، طراحی و تهیه گردید. در مرحله دوم تاثیر کاربرد بسته آموزشی تهیه شده مبتنی بر مهارت های تفسیری و استنباطی به روش نیمه آزمایشی و براساس طرح پیش آزمون - پس آزمون مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج حاصل نشان داد که تدریس تفکر و پژوهش بر اساس بسته آموزشی تهیه شده بر مهارت تفسیری و استنباطی آزمایشی تاثیر معنی دار داشته است (05/0P<). با توجه به نتایج به دست آمده از پژوهش، کاربست بسته آموزشی درس تفکر و پژوهش با رویکرد ساختن گرایی، موجب افزایش مهارت های تفکر انتقادی در دو حوزه مهارت تفسیری و مهارت استنباطی فراگیران می گردد.
    کلید واژگان: بسته آموزشی, محیط های یادگیری چندرسانه ای, رویکرد ساختن گرایی, تفکر انتقادی
    Iraj Heidari, Mohammad Seyfi *, Hossein Moradi Mokhles
    Today, the proper and effective use of multimedia learning environments requires the design, compilation, and integration of the components of the field of science education. One of the main components that has been overlooked in these softwares is the critical thinking component. The purpose of this study was to develop and validate the curriculum of the sixth elementary school curriculum based on the constructivist approach (Van Morinbour's multimedia model) and its impact on critical thinking skills in two interpretive and inferential areas. This research was carried out in two phases. In the first phase, the curriculum was designed and prepared with the emphasis on interpretive and inferential skills based on the Van Mearburn multimedia model. In the second stage, the effect of the application of the educational package prepared on the basis of interpretive and inferential skills was assessed by semi-experimental and based on pre-test and post-test design. The results showed that the teaching of thinking and research based on the educational package prepared on experimental and experimental inferential skills had a significant effect (P <0.05). According to the results of the research, the application of the curriculum of thinking and research with constructivist approach increases the skills of critical thinking in two areas of interpretive skill and inferential skills of learners
    Keywords: Educational package, multimedia learning environments, constructivist approach, critical thinking
  • حبیب شهبازی*، حسین مرادی مخلص
    در ادبیات رشد و توسعه اقتصادی، سرمایه انسانی و توسعه آن همواره از جایگاه ویژه ای برخوردار بوده است. یکی از آموزش هایی که در ایجاد سرمایه انسانی بسیار مهم است، آموزش های عمومی (ابتدایی و متوسطه) است که سرمایه گذاری روی آن توسط بخش عمومی انجام می شود و با توجه به اینکه این آموزش اولیه، نقشی فراگیر دارند از آن به عنوان آموزش عمومی نیز یاد می شود. بنابراین، نقش و مساعدت آموزش های عمومی بر تولید ناخالص ملی و رشد اقتصادی، یکی از پرسش های اساسی برای اقتصاددانان عرصه آموزش است، چراکه همواره این پرسش ها وجود دارد که با توجه به محدویت های بودجه ای، میزان سرمایه گذاری بهینه در حوزه آموزش عمومی چقدر باید باشد؟ رشد حاصل از سرمایه گذاری و اختصاص بودجه به این بخش چه میزان است؟ آیا هزینه کرد در آموزش عمومی توانسته منجر به توسعه سرمایه انسانی شود؟ آیا شرایط آموزش، یعنی بازده آموزش و شرایط جامعه، یعنی ریسک پذیری افراد بر اثرگذاری آموزش عمومی بر توسعه انسانی اثرگذار است؟ این پرسش ها در این مقاله با محوریت اثر سناریوهای مختلف ریسک پذیری و مقیاس بازده آموزش در توسعه سرمایه انسانی و رشد اقتصادی پاسخ داده می شود. در این تحقیق با توسعه الگوی  تلس و آندراده  (2008، 354-364) به بررسی مساعدت مخارج عمومی دولت بر آموزش ابتدایی و متوسطه (وزارت آموزش و پرورش) بر رشد اقتصادی کشور در سناریوهای مختلف ریسک پذیری و مقیاس بازده آموزش برای سال 1395، پرداخته شده است. براساس نتایج، مساعدت آموزش عمومی بر رشد اقتصادی ملی به طور متوسط 141/1 واحد درصد به دست آمده است که در سناریوهای مختلف ریسک گریزی، مقادیر مختلفی دارد، اما با افزایش ضریب ریسک پذیری، مساعدت آموزش عمومی بر رشد اقتصادی ملی، بیشتر می شود. در حالات مختلف، همواره اثر آموزش عمومی بر رشد اقتصادی ملی مثبت بوده، اما در زمانی که بازده کاهشی سرمایه انسانی در تولید ملی وجود دارد در افراد ریسک پذیر، این مساعدت منفی است. مساعدت 141/1 واحد درصدی آموزش عمومی بر رشد اقتصادی بیانگر آن است که 7/13 درصد از رشد 8/3 درصدی رشد اقتصادی در سال 1395در نتیجه سرمایه گذاری در آموزش عمومی (ابتدایی و متوسطه) بوده است.
    کلید واژگان: سرمایه گذاری, سرمایه انسانی, آموزش و پرورش, رشد اقتصادی, ریسک پذیری
    Habib Shahbazi *, Hossein Moradimokhles
    In economic growth and development literature, the role of human capital and its development is always considered with great importance. One of the most important types of education in human capital creation is primary (elementary and secondary) education, which is invested by public sector and since primary education has comprehensive role for society, it is also referred to as general education. Therefore, the role and contribution of public education on GDP and economic growth is one of the fundamental questions for economists in the field of education. There are always many questions about general education. For example, given the budgetary constraints, how much investment should be made in the field of public education? What is the impact of investment and budget allocation to this sector on economic growth? Does spending in public education has led to development of human capital? Do the educational conditions i.e. economies of scale in education and society conditions i.e. risk-taking of individuals affect the impact of general education on human development? These questions are addressed in this paper, with the focus on the effects of different risk-taking scenarios and economies of scale in education on human capital development and economic growth. In this research, we have further developed Teles and Andrade (2008) model to examines the contribution of government public expenditure on primary and secondary education (Ministry of Education) on economic growth in Iran based on various risk-taking and economies of scale in educational scenarios for year 2016. Based on our results, the average contribution of general education on economic growth was 1.141 percentage points with different exact values in different risk-aversion scenarios. But with decreasing risk aversion, primary education contribution on economic growth will increase. In different situations, the effect of general education on economic growth has always been positive but when there is a decreeing return on human capital in national production, there is a negative contribution for risky people. A 1.141 percentage point of primary education contribution to economic growth indicate that 13.7 percent of economic growth in year 2016 (3.8 percent) was the result of investing in primary (elementary and secondary) education.
    Keywords: investment, Human Capital, education, training, Economic Growth, Risk-taking
  • نسیبه پوطی*، حسین مرادی مخلص، جمشید حیدری

    پیشینه و اهداف:

     در دهه های اخیر، هر روز با دستاوردهای جدیدی در کاربردهای فناوری اطلاعات و ارتباطات در حوزه آموزش و پژوهش رو به رو هستیم. این دستاوردهای جدید انتظارات مخاطبان امر آموزش و پژوهش را از سطح خدماتی که ارایه می شود، تغییر داده است. امروزه دانشجویان و استادان خواهان دسترسی آسان و سریع به منابع جدید علمی و تحقیقاتی، تعامل با یکدیگر به صورت غیر حضوری، استفاده از فناوری برای تدریس و تفهیم بهتر و به طور کلی، دسترسی به فناوری اطلاعات و ارتباطات و استفاده از آن به منظور اثر بخشی بیشتر امر یاددهی و یادگیری هستند. برای تحقق این انتظارات باید دانشگاه ها و موسسات آموزش عالی برای رسیدن به سطح مطلوب دسترسی به فناوری اطلاعات و ارتباطات و استفاده از آن خود را به طور مستمر ارزیابی و امکاناتشان را تجهیز کنند. هدف این پژوهش مطالعه سیر تکوینی مدل های ارزیابی آمادگی الکترونیک با رویکرد آموزش الکترونیک است.

    روش ها :

     برای این منظور با دو رویکرد کیفی و کمی به بررسی پژوهش ها پرداخته شده است. در رویکرد کیفی، با مطالعه مقالات این حوزه، روند مشاهده شده در این مقالات مورد مقایسه قرار گرفته است.

    یافته ها

    در رویکرد کمی جدیدترین مقالات این حوزه براساس پارامترهای مهمی مانند حوزه کاربرد، نوع مدل پایه ای مورد استفاده، روش های جمع آوری و تحلیل داده، نوع تراکنش مورد بررسی در مقاله، شاخص های ارزیابی، منابع مورد استفاده برای انتشار مقاله، تمرکز جغرافیایی، خروجی های مطالعه، نوع داده های مورد استفاده، مورد بررسی و مقایسه قرار گرفته اند. براساس نتایج بدست آمده از رویکرد کیفی، 4 دوره تکوین مدل های ارزیابی آمادگی الکترونیک قابل شناسایی می باشد که از مدل های ملی و اصطلاحا تک سایز با رویکرد بالا به پایین به سمت رویکردهای پایین به بالا و خاص منظوره تکامل یافته است. به علاوه نتایج رویکرد کمی نشان دهنده سه عامل اصلی زیرساخت، افراد و خدمات به عنوان پارامترهای مهم در آمادگی الکترونیک بوده و حوزه ملی بیش از سایر حوزه ها مورد بررسی قرار گرفته است. اکثر مطالعات در این حوزه دارای رویکرد کمی با گرایش خدمات عمومی و تراکنش با شهروندان است. همچنین مدل های ارزیابی، بلوغ و انطباق به ترتیب پر کاربرد ترین مدل های پایه ای در مطالعات بودند.

    نتیجه گیری

    مقایسه سه پارامتر اصلی مورد مطالعه در اکثر پژوهشها یعنی زیرساخت، افراد و خدمات نشان دهنده این است که نرخ بررسی زیرساخت روند کاهشی و نرخ بررسی افراد روند افزایشی داشته است و خدمات تقریبا نرخ متعادلی را طی این بازه زمانی حفظ کرده است. از نظر حوزه تمرکز جغرافیایی مطالعات، بررسی ارزیابی آمادگی در سطح کشور در جایگاه نخست قرار دارد و پس از آن بررسی آمادگی در سطح استان یا ایالت قرار دارد. مدل پایه ای مورد استفاده برای ارزیابی نیز از چندین رویکرد برخوردار است، رده اول مربوط به استفاده از مدل های آمادگی و رده بعدی مربوط به مدل های بلوغ است. مطالعات انجام شده خروجی های متفاوتی را ایجاد نموده اند و حدود 18 نوع خروجی داشته اند که مدل ارزیابی، چارچوب ارزیابی، پارامترهای موثر، وضعیت موجود، ارتباط شاخصها، راهکارها و خطوط راهنما در بین آنها دارای بیشترین تکرار بوده اند. به لحاظ نوع داده های جمع آوری شده داده های کمی دارای بیشترین تعدد بوده اند و سپس داده های تاریخی و در نهایت داده های کیفی قرار دارند. از نظر روش های جمع آوری داده پرسش نامه در رتبه اول قرار دارد و مصاحبه و ارزیابی اسناد موجود در ردیفهای بعدی قرار می گیرند. در مورد تحلیل داده ها دسته بندی، تحلیل توصیفی و تحلیل راهبردی دارای بیشترین تعداد می باشند.

    کلید واژگان: آموزش الکترونیک, ارزیابی, شکاف دیجیتال, فاصله طراحی-واقعیت, آمادگی الکترونیک
    N. Pouti *, H. Moradimokhles, J. Heydari
    Background and Objective

    In recent decades, every day we are facing new achievements in the applications of information and communication technology in the field of education and research. These new achievements have changed the expectations of education and research audiences from the level of services provided. Today, students and professors want easy and fast access to new scientific and research resources, interaction with each other in absentia, use of technology for better teaching and understanding, and in general, access to information and communication technology and its use for effect. Most of it is teaching and learning. To meet these expectations, universities and higher education institutions must continuously evaluate and equip themselves to achieve the desired level of access to and use of information and communication technology. The purpose of this research was to study the evolutionary trend of e-readiness assessment models with the approach of e-learning.

    Methods

    For this purpose, the studies were examined by both qualitative and quantitative approaches. In the qualitative approach, by studying the articles in this field, the observed trends in these articles are compared with each other.

    Findings

    In the quantitative approach, the latest articles are investigated based on important parameters such as the scope of application, the type of model used, the methods of data collection and analysis, the type of transaction reviewed in the article, evaluation indicators, sources used to publish the article, geographical concentration, the outputs of the study, the types of data used. Based on the results of the qualitative approach, 4 evolutionary periods, from national and one size fits all model with top-down approach to bottom-up approach with special purpose models, are identified. In addition, results of quantitative approach indicate that infrastructure, people and service are the most important factors in electronic readiness; and national scope has been investigated more than other areas. Most studies have quantitative approach with public service orientation for citizen transactions. Also, assessment, maturity and adoption models have been the most used fundamental models in the studies.

    Conclusion

    Comparison of the three main parameters studied in most studies, namely infrastructure, people and services, shows that the rate of infrastructure review has been decreasing and the rate of reviewing people has been increasing, and services have maintained an almost balanced rate during this period. In terms of the geographical focus of the study, the readiness assessment is in the first place in the country and then the readiness assessment is in the province or state. The basic model used for evaluation also has several approaches, the first category is related to the use of preparation models and the next category is related to maturity models. Studies have generated different outputs and have about 18 types of outputs, among which the evaluation model, evaluation framework, effective parameters, current situation, relationship of indicators, strategies and guidelines have the most frequency. In terms of the type of data collected, quantitative data had the highest multiplicity, followed by historical data and finally qualitative data. In terms of data collection methods, the questionnaire is in the first place and the interview and evaluation of the existing documents are in the next rows. In terms of data analysis, categorization, descriptive analysis and strategic analysis have the highest number 

    Keywords: e-Learning, Assessment, Digital Divide, Design-Reality Gap, E-Readiness
  • حسین مرادی مخلص، جمشید حیدری، نسیبه پوطی
    زمینه
    فناوری های نوین که معلول و ثمره ی تفکر انسان بوده و به یکباره سطح و کیفیت زندگی انسان ها را دگرگون کرده و ناممکن های ‏دیروز را نه تنها ممکن، بلکه بدیهی ساخته است، نظام تعلیم و تربیت را وارد عصر جدیدی بنام عصر یادگیری مادام العمر نموده است. وجود ‏فرصت های مناسب عصر یادگیری مادام العمر که یادگیری را در هر زمان و مکانی امکان پذیر نموده است و نیز رشد فزاینده اطلاعات، چالشی ‏جدی برای تربیت اخلاقی سنتی در فرایند تعلیم و تربیت ایجاد نموده است که می بایست متولیان نظام های تربیتی برای رشد تربیت اخلاقی ‏چاره ای بیندیشند. فناوری ثمره ی تفکر است و راهکارهای مقابله با اثرات منفی آن بر نظام تربیتی نیز تنها در تفکر نهفته است و باید مبتنی ‏بر تفکر باشد. تفکر بالاترین سطح از سطوح آموزش و پرورش است. با تلفیق مولفه های تفکر انتقادی در محیط های یادگیری مادام العمر، ‏زمینه ی رشد تربیت اخلاقی بیش از پیش مهیا می گردد. ‏
    نتیجه گیری
    عصر یادگیری مادام العمر برای تربیت اخلاقی یک چالش و درعین حال یک فرصت فراهم نموده است. چالش این که با ‏رویکردهای تربیتی سنتی نمی توان مخاطبین نظام تعلیم و تربیت را در زمینه ی تربیت اخلاقی رشد داد و فرصت این که با تلفیق مولفه های ‏تفکر انتقادی در نظام تربیتی مادام العمر و با پتانسیلی که این نظام در زمینه ی تفکر انتقادی دارد، می توان هدف های تربیت اخلاقی را محقق ‏ساخت. نظام یادگیری مادام العمر در عصر یادگیری مادام العمر، مولفه های تفکر انتقادی را در خود نهفته دارد و کافی است با طراحی و تلفیق ‏این مولفه ها، آن ها را از سطح پنهان و بالقوه به سطح بالفعل کشاند. ‏
    کلید واژگان: تفکر انتقادی, تربیت اخلاقی, یادگیری مادام العمر
    Background
    New technologies, which are resulted by human thinking and have ‎suddenly changed the level and quality of human life and have caused ‎yesterday's impossibilities to be not only possible but also obvious, has brought ‎the education system into a new era, which is called lifelong learning era. The ‎existence of appropriate opportunities in the lifelong learning era that provides ‎possibility of learning at any time and place a well as increasing information ‎growth has created a serious challenge to traditional ethical education in the ‎education process so that founders of educational system must find a solution ‎for the growth of ethical education. Thinking is the highest level of education. By integrating the components of critical thinking in lifelong learning ‎environments, the context of the growth of ethics education is being provided ‎more than ever.‎
    Conclusion
    Lifelong learning era has provided a challenge and an opportunity ‎for ethical education.‎‏ ‏The challenge is that traditional education approaches ‎cannot grow up audiences of educational system in terms of ethical education, ‎and the opportunity is that the ethical education goals can be realized through ‎integrating critical thinking elements in a lifelong educational system ‎considering the potential that the lifelong educational system has in terms of ‎critical thinking. The lifelong learning system in the lifelong learning era lies ‎in the components of critical thinking, and these ‎components can be brought from the hidden and potential levels to the actual ‎level by designing and integrating them.‎
    Keywords: Critical thinking, Ethical education, Lifelong learnin
  • حسین مرادی مخلص*، مریم هوشمندی، وحید صالحی
    هدف
    هدف از انجام این پژوهش، بررسی اثربخشی روش نمایش خلاق بر سازگاری اجتماعی کودکان دارای اختلال کم توجهی/ بیش فعالی با توسعه منطقه تقریبی رشد بود.
    روش
    پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. نمونه آماری پژوهش را 30 نفر تشکیل می دادند که به روش نمونه گیری در دسترس و بر اساس شرایط پزشکی (آیا کودک دارو مصرف می کند یا خیر؟) و پس از رضایت والدین، انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه کنترل و آزمایش (هر گروه 15 نفر) قرار گرفتند. گروه اول (کنترل) با روش سخنرانی و گروه دوم (آزمایش) با روش نمایش خلاق آموزش دیدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه سنجش سازگاری اجتماعی محقق ساخته با 28 سوال در طیف لیکرت بود. پرسشنامه مذکور 4 حیطه سازگاری کودکان شامل: الف) مشارکت در کار گروهی، ب)رعایت حقوق دیگران، ج) اعتقاد به ارزش ها و اصول اخلاقی گروه یا جامعه و د) تعهد و احترام به خانواده و دوستان را موردسنجش قرار می داد. برای تحلیل داده ها از آزمون آماری تحلیل کوواریانس استفاده شد.
    یافته ها
    یافته های پژوهش نشان داد که بین میزان تاثیر روش آموزش سخنرانی و روش نمایش خلاق بر سازگاری اجتماعی (در هر 4 حیطه) کودکان دارای اختلال کم توجهی/ بیش فعالی، تفاوت معناداری به نفع روش نمایش خلاق وجود دارد (05/p£.).
    نتیجه گیری
    برای بهبود سازگاری اجتماعی کودکان دارای اختلال کم توجهی/ بیش فعالی، بهتر است از روش آموزش نمایش خلاق نسبت به روش سخنرانی بیشتر استفاده شود.
    کلید واژگان: نمایش خلاق, اختلال کم توجهی, بیش فعالی, سازگاری اجتماعی, منطقه تقریبی رشد
    Hossein Moradimokhles Dr *, Maryam Houshmandi Shoja, Vahid Salehi Dr
    Objective
    The present study aimed to examine the effectiveness of creative drama on the social adjustment of children with attention-deficit/ hyperactivity disorder (ADHD) by expanding the zone of proximal development.
    Method
    This controlled quasi-experimental study used the pretest-posttest design. The sample included 30 participants selected through convenience sampling and based on medical conditions (whether they took medications or not) with their parents’ permission and then randomly assigned to experimental and control groups (n=15 each). The experimental group was taught using creative drama and the control group was instructed using lectures. The data collection instrument was a researcher-made 28-item social adjustment questionnaire scored on a Likert scale. The questionnaire measured four areas of social adjustment in children, including a) participating in group work, b) respecting the rights of others, c) belief in the values and ethics of the group or community, and d) commitment to and respect for family and friends. ANCOVA was applied for data analysis.
    Results
    Results indicated that there is a significant difference between the effects of lecture and creative drama in favor of creative drama on all four areas of social adjustment in children with ADHD (p
    Conclusion
    It is better to use creative drama compared to lectures in order to improve the social adjustment of children with ADHD.
    Keywords: Attention, deficit, hyperactivity disorder, creative drama, social adjustment, zone of proximal development
  • نسیبه پوطی *، حسین مرادی مخلص، .وحید صالحی، جمشید حیدری
    هوشمندی کسب وکار به عنوان یک فلسفه مدیریتی و ابزاری جهت کمک به سازمان ها برای مدیریت و تصفیه اطلاعات، یکی از نوآوری های مهم در عرصه فناوری اطلاعات است که سازمان ها برای کسب منافع حاصل از آن نیازمند انطباق با آن هستند. بر این اساس ارائه مدلی برای انطباق سازمان های آموزشی با پدیده هوشمندی کسب وکار، انگیزه و هدف انجام این پژوهش است. برای نیل به این هدف، در این مقاله از روش توصیفی-پیمایشی و مطالعه موردی شهرستان اسدآباد استفاده شده است. با توجه به تمرکز این پژوهش روی سازمان های آموزشی، جامعه آماری پژوهش شامل 145 نفر اعضا هیئت علمی و کارکنان 5 دانشگاه شهرستان اسدآباد در نظر گرفته شده اند. حجم نمونه بر اساس فرمول کوکران شامل 106 نفر بود که به صورت تصادفی انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسش نامه استفاده شده است. با مطالعه پیشینه پژوهش، 42 شاخص متمایز برای انطباق سازمانی با هوشمندی کسب وکار تعیین شد که در قالب یک مدل مفهومی سه سطحی ارائه شده است. برای بررسی مدل از تحلیل عاملی تاییدی استفاده شده است. طی تحلیل عاملی مرتبه اول 27 شاخص موثر، تایید شدند. سپس با استفاده از این 27 شاخص و تعیین متغیرهای پنهان، تحلیل عاملی مرتبه دوم انجام شد و شش عامل مورد شناسایی قرار گرفتند.
    کلید واژگان: سازمانی, هوشمندی کسب وکار, سازمان های آموزشی
    Nasibeh Pouti*, Hossein Moradimokhles, Vahid Salehi, Jamshid Heydari
    Business intelligence as a management philosophy and a tool to help organizations manage and refine their information is one of the important innovations in the field of information technology that organizations need to adapt to their benefits. Accordingly, designing a model for adapting educational organizations to the business intelligence phenomenon is the motive and purpose of this research. In order to achieve the goal, descriptive-survey method and case of Asadabad city have been used in this paper. Regarding the focus of this research on educational organizations, the statistical population consisted of 145 faculty and staff members from 5 universities in Asadabad. The sample size was 106 randomly selected based on Cochran’s formula and a questionnaire was used to collect the data. By studying the research background and literature review, 42 distinct indicators for organizational adaptation with business intelligence was determined which are presented in the form of a three-level conceptual model. A confirmatory factor analysis has been used to verify the model. During the first order factor analysis, 27 effective indicators were confirmed. Then, using these 27 indicators and determining hidden variables, second order factor analysis was performed and 6 factors were identified.
    Keywords: Organizational Adaptation Business Intelligence, Educational Organizations
  • وحید صالحی *، حسین مرادی مخلص، سید عبدالله قاسم تبار، حسن قراباغی
    مقدمه
    توجه به نظریه بار شناختی و فنون بهینه سازی انواع بار شناختی در طراحی محتوای چند رسانه ای های آموزشی از اهمیت بسیاری برخوردار است. هدف پژوهش حاضر، بررسی اثر پیش آموزی بر بار شناختی درونی، یادگیری و بهره وری آموزشی دانشجویان پرستاری در درس فیزیولوژی بود.
    روش ها
    پژوهش حاضر از نوع پژوهش های نیمه تجربی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش را کلیه دانشجویان مقطع کارشناسی رشته پرستاری دانشکده علوم پزشکی شهرستان اسدآباد در سال تحصیلی 96-1395 تشکیل می دادند. از این تعداد، 32 نفر به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در گروه های آزمایش (17 نفر) و کنترل (15 نفر) قرار گرفتند. مواد و ابزارهای پژوهش شامل محتوای چند رسانه ای های آموزشی دارای اثر پیش آموزی (گروه آزمایش) و بدون اعمال اثر پیش آموزی (گروه کنترل)، آزمون های یادگیری (پیش آزمون و پس آزمون) و مقیاس سنجش بار شناختی درک شده توسط دانشجویان بود. داده ها با استفاده از آزمون های آماری t مستقل و تحلیل کواریانس (آنکوا) از طریق نرم افزار آماری SPSS تجزیه و تحلیل شدند.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که گروه آزمایش بار شناختی درونی کمتری (M=3/41،SD=1/86) را نسبت به گروه کنترل(M=5/03،SD=1/77) تجربه کردند، 0/017=p؛ یادگیری (M=14/71،SD=3/42) بیشتری نسبت به گروه کنترل(M=11/60،SD=3/04) داشتند، 0/008=p؛ و از بهره وری آموزشی (M=0/55،SD=0/99) بیشتری نسبت به گروه کنترل (M=-0/63،SD=0/98) برخوردار بودند (0/002=p).
    نتیجه گیری
    اعمال اثر پیش آموزی در محتوای چند رسانه ای آموزشی منجر به کاهش بار شناختی درونی تجربه شده توسط یادگیرندگان، افزایش یادگیری و بهره وری آموزشی آنان می شود. بنابراین، توصیه می شود طراحان چند رسانه ای های آموزشی از فنون کاهش بار شناختی درونی جهت افزایش یادگیری و بهره وری آموزشی استفاده نمایند.
    کلید واژگان: پیش آموزی, بار شناختی درونی, یادگیری, بهره وری, آموزش
    V. Salehi *_H. Moradimokhles_S. A Ghasemtabar_H. Qarabaghi
    Introduction
    considering cognitive load theory and using techniques for optimizing different kinds of cognitive load in designing instructional multimedia content is very important. The present study aimed to investigate the effect of pre-training on Nursing students’ intrinsic cognitive load, learning, and instructional efficiency in Physiology course.
    Methods
    The is a quasi-experimental study with pre-test and post-test design and a control group. The population research consisted of all undergraduate Nursing students of Asadabad College of Medical Sciences in the academic year of 2016-2017. Of these, 32 students were selected through a convenience sampling procedure and were randomly assigned to experimental (n=17) and control (n=15) groups. The materials and instruments included instructional multimedia contents with pre-training effect (experimental group) and without pre-training effect (control group), learning tests (pretest and posttest) and the scale of students’ perceived cognitive load. Data were analysed by Independent T- test and analysis of covarience (ANCOVA) through SPSS
    Results
    results showed that the experimental group experienced less cognitive load (M=3.41, SD=1.86) compared to the control group (M=5.03, SD=1.77), (p=0.017) but had more learning (M=14.71, SD=3.42) than the control group (M=11.60, SD=3.04), p=0.008; also enjoy more instructional efficiency (M= 0.55, SD=0.99) than the control group (M=-0.63, SD=0/98),( p=0.002).
    Conclusions
    Do pre-training in instructional multimedia content leads to reducing the intrinsic cognitive load experienced by learners, increasing their learning and instructional efficiency. Therefore, it is recommended to designers of instructional multimedia to use techniques for reducing intrinsic cognitive load, enhancing learning and instructional efficiency.
    Keywords: Pre-Training, Cognitive Load, Learning, Efficiency, Instruction
  • حسین مرادی مخلص *، اسماعیل زارعی زوارکی، حسن رشیدی
    پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی روش های آموزش مبتنی بر رایانه و آموزش به کمک رایانه بر تعامل عناصر فرایند آموزش یادگیری در درس علوم تجربی پایه دوم متوسطه اول شهرستان اسدآباد انجام گرفت. این پژوهش جزء طرح های شبه آزمایشی می باشد که از طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه های آزمایشی 1 و 2 استفاده می کند. جامعه مورد بررسی در این پژوهش شامل کلیه دانش آموزان پسر پایه دوم- دوره متوسطه اول در سطح شهر اسدآباد همدان بودند که حجم آن 852 بود و در سال تحصیلی 94-93 در این پایه مشغول به تحصیل بودند. از روش نمونه گیری خوشه ایچندمرحله ای جهت گزینش نمونه پژوهشی استفاده شد و حجم نمونه 100 نفر می باشد که در طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه های آزمایشی 1 و 2 جایگزین شدند. گروه اول بر اساس سی دی آموزشی با راهنمایی معلم و گروه دوم با سی دی آموزشی بدون راهنمایی معلم جایگزین شدند. هردو گروه در محیط شبکه با پشتیبانی نرم افزار NSS آموزش ها را دریافت نمودند. ابزار پژوهش پرسشنامه سنجش سطوح تعامل دانش آموزان که بر اساس مولفه های تعامل، در شش مولفه تعامل در دانش آموزان و در طیف لیکرت (خیلی زیاد، زیاد، متوسط، کم، خیلی کم) با 60 سوال مورد استفاده قرار گرفت. برای آزمودن فرضیه ها از تحلیل کوواریانس چندمتغیری استفاده شد. نتایج پژوهش حاکی از این بود که در تعامل عناصر آموزش یادگیری (دارای شش بعد)، بین روش آموزشی مبتنی بر رایانه و روش آموزشی به کمک رایانه در پنج بعد تفاوت معناداری وجود ندارد و تنها در بعد تعامل محتوا_محتوا در سطح (5%) تفاوت معناداری وجود دارد. یافته های این پژوهش همچنین نشان داد که آموزش با کمک رایانه یعنی فعالیت های تمرینی و شبیه سازی که از طریق سیستم شبکه و با راهنمایی معلم ارائه شد بر تعامل عنصر محتوا_محتوا نسبت به روش آموزش مبتنی بر رایانه تاثیر بیشتری دارد.
    کلید واژگان: آموزش مبتنی بر رایانه, آموزش به کمک رایانه, تعامل, روش آموزش
    Hossein Moradi Mokhles *, Esmaeil Zaraii Zvaraki, Hassan Rashidi
    This study aimed at comparing the effectiveness of computer-based and computer-assisted instruction on the interaction of the elements of Teaching-Learning process in the second grade of the first secondary school science class in Asadabad. The study is part of the quasi-experimental projects that uses pre-test and post-test experimental groups 1 and 2. The statistical population of the study included all the male students in second grade of high school in the school year 2013-14 in Asadabad- Hamedan, with the volume of 852 students. Multi-stage cluster sampling was used to select the sample. The sample size was 100 students that were placed in pre-test and post- test groups 1 and 2. The first group studied the instructional CD with teacher guidance and the second group studied the instructional CD without teacher guidance. Both groups received their instruction in the network environment with the NSS software support. The research instrument included students’ interaction levels based on six interaction elements with 60 questions in Likert scale (very high, high, medium, low, very low). The multivariate analysis of covariance was used to test the hypotheses. The results suggest that in Teaching-Learning elements’ interaction that include six dimensions, there is no significant difference between computer-based and computer-assisted instruction in five dimensions except in content-content dimension in significance level %5. The findings show that computer-assisted instruction, the training and simulation activities with the guidance provided by the network and teacher is more effective compared to computer-based instruction.
    Keywords: Instructional method, Computer-based instruction, Computer-assisted instruction, Interaction
  • حسین مرادی مخلص*، جمشید حیدری، وحید صالحی، نسیبه پوطی

    عنصر تعامل یکی از عناصر تاثیرگذار بر یادگیری در محیط های یادگیری الکترونیکی است. هدف پژوهش حاضر مقایسه تاثیر محیط های یادگیری مبتنی بر رایانه و یادگیری غنی شده مبتنی بر وب بر عناصر شش گانه تعامل (دانشجو- دانشجو، دانشجو-استاد، دانشجو- محتوا، استاد- استاد، استاد- محتوا و محتوا-محتوا) در فرایند آموزش درس بهداشت حرفه ای بود. پژوهش حاضر از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش را کلیه دانشجویان رشته بهداشت عمومی دانشکده علوم پزشکی شهرستان اسدآباد در سال تحصیلی 95-1394 تشکیل می دادند. از این تعداد 60 نفر با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه کنترل و آزمایش (هر گروه 30 نفر) گماشته شدند. گروه اول (کنترل) در محیط یادگیری مبتنی بر رایانه و گروه دوم (آزمایش) در محیط یادگیری غنی شده مبتنی بر وب آموزش دیدند. ابزار و مواد پژوهش شامل چندرسانه ای آموزشی و پرسشنامه سنجش سطوح شش گانه تعامل با 60 سوال در طیف لیکرت بود. برای تحلیل داده ها از آزمون آماری تحلیل کوواریانس استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد که بین آموزش در محیط های یادگیری مبتنی بر رایانه و آموزش در محیط های یادگیری غنی شده مبتنی بر وب در شش بعد تعامل، تفاوت معناداری وجود دارد(05/ <p). به عبارت دیگر، آموزش در محیط یادگیری غنی شده مبتنی بر وب نسبت به آموزش در محیط های یادگیری مبتنی بر رایانه، اثربخشی بیشتری بر سطوح تعامل دارد.

    کلید واژگان: محیط های یادگیری مبتنی بر رایانه, محیط های یادگیری غنی شده ی مبتنی بر وب, تعامل, آموزش
    H. Moradimokhles *, J. Heydari, V. Salehi, N. Pouti

    Interaction element is one of the elements influencing the learning in e-learning environments. This study aimed to compare the effects of computer-based and web-enhanced learning environments on six elements of interaction (student-student, student-teacher, student-content, teacher-teacher, teacher-content and content-content) in the process of Occupational Health course.The study was quasi-experimental with pretest-posttest design with a control group. The population of the study included all students of Public Health at Asadabad Faculty of Medical Sciences in the academic year 2015-2016. Of these, 60 students were selected through a random sampling procedure and were randomly assigned to experimental and control groups (30 per group). The first group (control) was taught in a computer-  based and the second one (experimental) was taught in a web-enhanced learning environment. The materials and instruments included instructional multimedia and the questionnaire of assessing six levels of interaction with 60 questions in likert scale. Analysis of covariance (ANCOVA) was used to analyze the gathered data. The results showed that there were significant differences between computer-based and web-enhanced learning environments on six elements of interaction (p<0.05). In other words, web-enhanced learning environment is more effective on the six interaction elements in comparison to computer-based learning environment.

    Keywords: Learning environments, Computer-based, Web-enhanced, Interaction, Instruction
نمایش عناوین بیشتر...
سامانه نویسندگان
  • دکتر حسین مرادی مخلص
    دکتر حسین مرادی مخلص
    دانشیار گروه علوم تربیتی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه بوعلی سینا، همدان، ایران
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال