به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

حکیمه واحدپرست

  • راضیه باقرزاده، معصومه معصومی، سحر دانشمند، مهدی محمودپور، حکیمه واحدپرست*
    زمینه

    بار مراقبتی مراقبین غیر رسمی علاوه بر تاثیر در کیفیت مراقبت ارائه شده توسط مراقبین بر کیفیت زندگی بیماران نیز تاثیر منفی می گذارد. پژوهش حاضر با هدف بررسی ارتباط بین بار مراقبتی مراقبین غیررسمی و کیفیت زندگی بیماران تحت همودیالیز انجام گرفت.

    مواد و روش ها

    این مطالعه توصیفی همبستگی در 259 زوج (بیمار همودیالیزی و مراقب غیر رسمی آن ها) در کلیه مراکز همودیالیز استان بوشهر در سال 1400 با استفاده از روش سرشماری انجام شد. ابزار گردآوری داده ها فرم اطلاعات دموگرافیک بیمار و مراقب، پرسشنامه های کیفیت زندگی مختص بیماران کلیوی و بار مراقبتی نواک و گست (Novak & Guest) بودند. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS ویرایش 19 و از طریق آمار توصیفی و تحلیلی تجزیه و تحلیل شد. سطح معنی داری (050/>P) در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    کیفیت زندگی بیماران و بار مراقبتی مراقبین به ترتیب 23/53±96/46 و 0/76±1/24 بود. بین بار مراقبتی مراقبین با کیفیت زندگی بیماران همودیالیزی ارتباط معنی دار وجود ندارد (0/05>p). از بین متغیرهای موجود ساعات مراقبت پیش بین معکوس (0/019=P) و با سواد بودن بیمار (0/05>P) پیش بین مستقیم کیفیت زندگی بیماران بود.

    نتیجه گیری

    از نتایج این مطالعه می توان در جهت طراحی برنامه های آموزشی و مشاوره ای به منظور افزایش سطح اطلاعات بیماران و مراقبین استفاده نمود. با توانمندسازی بیماران همودیالیزی در عملکردهای خود مراقبتی ساعات مراقبت مراقبین را کاهش داده و باعث ارتقای سلامت جسمی و روانی مراقبین شد و به تبع آن کیفیت زندگی بیماران نیز بهبود یابد.

    کلید واژگان: بار مراقبتی, کیفیت زندگی, همودیالیز, نارسایی مزمن کلیه, مراقبین غیر رسمی
    Razieh Bagherzadeh, Masumeh Masoumi, Sahar Daneshmand, Mahdi Mohammadpour, Hakimeh Vahedparast*
    Background

    In addition to its impact on the quality of care provided by caregivers, the care burden of informal care-givers also negatively affects the quality of life in patients. The present study was conducted with the aim of investigating the relationship between the care burden of informal caregivers and the quality of life in hemodialysis patients.

    Materials and Methods

    This descriptive correlational study was conducted on 259 couples (hemodialysis patients and their care-givers) in all the hemodialysis centers of Bushehr Province, Iran (2021) using the census method. The data collection instruments were a demographic information form for the patients and caregivers, the Kidney Disease Quality of Life Short Form and the Caregiver Burden Inventory. Data were analyzed in SPSS 19.0 using descriptive and analytical statistics. P<0.05 was considered statistically significant.

    Results

    The patients' quality of life and caregivers' care burden were 47.96±23.53 and 1.24± 0.76, respectively. There was no significant correlation between the caregivers' care burden and the hemodialysis patients' quality of life (P>0.05). Among the available variables, hours of care were an inverse predictor (P=0.019) and patient’s literacy (P<0.05) a direct predictor of patients' quality of life.

    Conclusion

    These results can be used to design educational and counseling programs in order to increase the patients’ and caregivers’ knowledge and awareness. By empowering hemodialysis patients in their self-care func-tions, the caregivers' care hours can be reduced and the physical and mental health of the caregivers can thus be improved, thereby also causing an enhanced quality of life for the patients.

    Keywords: Care Burden, Quality Of Life, Hemodialysis, Chronic Kidney Failure, Informal Caregivers
  • حکیمه واحدپرست، سیده سارا حسینی، مسعود بحرینی، راضیه باقرزاده*
    زمینه و هدف

    ناسازگاری زناشویی با بیماری مزمن رابطه ای دو سویه دارد. با توجه به اهمیت سازگاری زناشویی در مبتلایان به بیماری های مزمن، بررسی عوامل مرتبط با سازگاری زناشویی حائز اهمیت است. پژوهش حاضر با هدف تعیین ارتباط باور غیر منطقی و سازگاری زناشویی در زوجین مبتلا به بیماری مزمن شهر بوشهر انجام گردید.

    روش کار

    مطالعه حاضر، یک پژوهش مقطعی از نوع توصیفی- همبستگی بود که در سال 1401 روی 92 زوج (184 نفر)، که یک یا هر دو نفر آنها به حداقل یکی از شایعترین بیماری های مزمن، مبتلا بوده و به مطب های متخصصین داخلی و قلب، کلینیک های تخصصی و مراکز جامع سلامت شهر بوشهر مراجعه نموده بودند، با روش نمونه گیری در دسترس انجام شد. ابزار گردآوری داده ها شامل فرم اطلاعات جمعیت شناختی، پرسشنامه سازگاری زناشویی گراهام بی اسپنیر و فرم کوتاه پرسشنامه باورهای غیرمنطقی جونز بود. داده ها پس از جمع آوری با نرم افزار SPSS-20 و با استفاده از آزمون های ضریب همبستگی پیرسون، رگرسیون خطی تک متغیره و چند متغیره سلسله مراتبی، تحلیل شد. سطح معنی داری در تمام موارد کمتر از 0/05 در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    میانگین نمره کل باور غیرمنطقی زنان و همسرانشان به ترتیب 23/60 ±111/21 و 25/24±105/24 و نمره سازگاری زناشویی زوجین (متوسط نمره زنان و همسرانشان) 18/36±102/50 بود. 38 درصد زوج ها، ناسازگاری زناشویی داشتند. هیچ یک از حیطه های باور غیرمنطقی در زنان، با سازگاری زناشویی در ارتباط نبود. از بین حیطه های باور غیرمنطقی در مردان، حیطه درماندگی در برابر تغییر با سازگاری زناشویی ارتباط منفی و معنی دار داشت (0/05>p).

    نتیجه گیری

    نتایج نشان دهنده تاثیر باورهای مردان بر سازگاری زناشویی زوجین بود. بنابراین لازم است متخصصین روانشناسی و مشاوران خانواده هنگام مشاوره دادن به زوجین با ناسازگاری زناشویی به ویژه مبتلایان به بیماری مزمن، عوامل موثر بر ناسازگاری از جمله باورهای غیرمنطقی مردان، به ویژه درماندگی در برابر تغییر را شناسایی نمایند تا بتوانند با مشاوره مناسب این گونه باورها را کاهش دهند.

    کلید واژگان: باورها, تعارض زناشویی, سازگاری زناشویی, بیماری مزمن, زوجین
    H Vahedparast, S Hosseini, M Bahreini, R Bagherzadeh*
    Background

    There is a bidirectional relationship between marital discord and chronic disease. Considering its importance to individuals with chronic diseases, it is critical to explore the factors that influence marital adjustment. This study aimed to investigate the relationship between irrational beliefs and marital adjustment among couples with chronic diseases in Bushehr, Iran.

    Methods

    This descriptive correlational cross-sectional study investigated 92 couples (including 184 individuals) in which at least one spouse had one or more of the most common chronic diseases. Participants were selected using a convenience sampling method from internists' and cardiologists' offices, specialty clinics, and comprehensive healthcare centers in Bushehr during 2022. Data were collected using a demographic survey, the Dyadic Adjustment Scale developed by Graham B. Spanier and the short-form of Jones Irrational Beliefs Questionnaire (IBQ). Data were analyzed using descriptive statistics, Pearson correlation, and univariate and multivariate hierarchical linear regression tests using SPSS-20 software. A significance level of p<0.05 was considered for all analyses.

    Results

    The mean and standard deviation of the total irrational belief scores for women and their husbands were 111.21±23.60 and 105.24±25.24, respectively. Furthermore, the mean marital adjustment score of the couples was 102.50±18.36. Additionally, 38% of the couples had marital discord. No significant correlation was found between the women’s irrational belief domains and their marital adjustment. However, regarding men's irrational belief domains, "feeling helpless against change" showed a significant negative relationship with marital adjustment (β=-0.400; CI95%: -0.703; -0.083).

    Conclusion

    The results showed that men's beliefs influenced the marital adjustment of couples.  Therefore, when counseling couples experiencing marital discord, especially those with chronic diseases, the psychologists and family counselors need to identify the factors affecting it. For instance, men's irrational beliefs, especially feeling helpless against change is an affecting factor that can be reduced through appropriate counseling.

    Keywords: Beliefs, Marital Discord, Marital Adjustment, Chronic Disease, Couples
  • راضیه باقرزاده، شرافت اکابریان، فاطمه حاجی نژاد، یاسمین سالمی پور، حکیمه واحدپرست*
    پیش زمینه و هدف

    سالانه میلیون ها بیمار در جهان به دلیل مراقبت های پزشکی غیر ایمن، دچار آسیب و مرگ می شوند. در راستای مدیریت این مشکل، بررسی وضعیت ایمنی و عوامل تاثیرگذار بر آن حایز اهمیت است. پرستاران به دلیل نقش اساسی که در سیستم مراقبتی بهداشتی ایفا می نمایند و مسیول حداقل نیمی از خدمات سلامتی و ایمنی بیمار در بیمارستان ها می باشند.، به عنوان یکی از مهم ترین عوامل موثر در این حوزه موردتوجه می باشند. فرهنگ ایمنی بیمار در معنای پذیرش ایمنی بیمار به عنوان اولویت اول و سنجش این مهم در جهت به حداقل رساندن مراقبت های پزشکی غیرایمن از اولویت ویژه ای برخوردار است. لذا پژوهش حاضر باهدف تعیین وضعیت فرهنگ ایمنی بیمار و عوامل مرتبط با آن از دیدگاه پرستاران شاغل در بیمارستان های تابعه دانشگاه علوم پزشکی بوشهر انجام گرفت.

    مواد و روش ها

    در این مطالعه مقطعی از نوع توصیفی- تحلیلی، تعداد 595 پرستار شاغل در کلیه بیمارستان های تابعه دانشگاه علوم پزشکی استان بوشهر به صورت تمام شماری وارد پژوهش گردیدند. داده ها با استفاده از فرم اطلاعات دموگرافیک و پرسشنامه فرهنگ ایمنی (HSOPSC)، جمع آوری گردیدند. آنالیز داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 19 و آزمون های آماری رگرسیون خطی تک متغیره و چند متغیره انجام گردید.

    یافته ها

    یافته ها نشان دادند میانگین نمره فرهنگ ایمنی بیمار از دیدگاه پرستاران متوسط (79/133±30/12) بود. 3/75 و 7/24 درصد از شرکت کنندگان فرهنگ ایمنی بیمار را به ترتیب در حد متوسط و ضعیف گزارش نمودند. هیچ یک از شرکت کنندگان فرهنگ ایمنی را در حد عالی گزارش ننمودند. علاقه به رشته پرستاری ارتباط آماری مثبت و معنی دار با فرهنگ ایمنی بیمار داشت (001/0>=P؛ 141/0=β). دیگر متغیرهای دموگرافیک و شغلی با فرهنگ ایمنی بیمار ارتباط آماری معنی دار نداشتند (05/0<P).

    بحث و نتیجه گیری

    با توجه به متوسط بودن سطح فرهنگ ایمنی، بررسی راهکارهای ارتقاء شاخص های دوازده گانه فرهنگ ایمنی باید در دستور کار مدیران قرار گیرد. ازآنجاکه با افزایش علاقه مندی به حرفه پرستاری، فرهنگ ایمنی بیمار ازنظر پرستاران افزایش می یابد، توجه به علاقه مندی به رشته هنگام پذیرش دانشجویان باید عملیاتی شود. همچنین تلاش برای جذب نیروهای علاقه مند و ایجاد حمایت های سازمانی برای پایداری این علاقه مندی جهت ارتقا ایمنی بیماران ضروری است.

    کلید واژگان: فرهنگ, بیمارستان, پرستار, ایمنی, بیمار
    Razieh Bagherzadeh, Sherafat Akaberian, Fatemeh Hajinejad, Yasamin Salemipour, Hakimeh Vahedparast*
    Background & Aim

    Annually, millions of patients in the world are injured and die due to unsafe medical care. In order to manage this issue, it is important to examine the safety status and the factors affecting it. Because of their essential role in the healthcare system and their responsibility for at least half of the patient's health and safety services in hospitals, nurses are considered as one of the most important influencing factors in this field. The culture of patient safety in the sense of accepting patient safety as the first priority and measuring this importance in order to minimize unsafe medical care has a special priority. Therefore, this research was conducted to determine the status of patient safety culture and its related factors from the perspective of nurses working in hospitals affiliated to Bushehr University of Medical Sciences, Iran.

    Materials & Methods

    This descriptive-analytical cross-sectional study included 595 nurses working in hospitals affiliated to Bushehr University of Medical Sciences. Data were collected using two questionnaires of demographic information and the Hospital Survey on Patient Safety Culture (HSOPSC). Data were analyzed using SPSS Ver.19 and univariate and multivariate linear regression statistical tests.

    Results

    The results showed that the mean score of patient safety culture from the nurses’ point of view (133.79±12.30) was moderate. 75.3 and 24.7 percent of the participants reported the patient safety culture as moderate and weak, respectively. None of the participants reported an excellent safety culture. Interest in nursing had a statistically significant and positive relationship with patient safety culture (p> 0.001; β=0.141). Other demographic and occupational variables had no statistically significant relationship with patient safety culture (P>0/05).

    Conclusion

    Considering the moderate level of safety culture, reviewing ways to improve twelve safety culture indicators should be on the managers' agenda. Because with increasing interest in the nursing profession, the culture of patient safety rises from the point of view of nurses, attention to the interest in the field should be operationalized when admitting students. It is also necessary to try to attract interested personnel and create organizational support for the sustainability of this interest to improve patient safety.

    Keywords: Culture, Hospital, Nurse, Patient, Safety
  • حکیمه واحدپرست، شرافت اکابریان، فاطمه حاجی نژاد، فرنوش توللی، راضیه باقرزاده*
    مقدمه

    علی رغم عوارض نامطلوب داروهای کاهنده درد سزارین، مطالعات کمتر به مقایسه روش های غیردارویی کنترل درد پرداخته اند، لذا مطالعه حاضر با هدف مقایسه تاثیر ماساژ بازتابی پا و آرام سازی بنسون بر میزان درد زنان کاندید سزارین انجام شد.

    روش کار

    این مطالعه کارآزمایی بالینی شاهددار تصادفی در سال 99-1398 بر روی 135 زن کاندید سزارین در بیمارستان شهدای خلیج فارس بوشهر انجام شد. نمونه ها به طور دردسترس انتخاب و با تصادفی سازی از نوع بلوک به سه گروه ماساژ بازتابی، آرام سازی بنسون و کنترل تخصیص داده شدند. در گروه ماساژ بازتابی و آرام سازی بنسون، مداخله، 2 ساعت پس از سزارین و 6 ساعت پس از نوبت اول انجام شد. میزان درد توسط مقیاس دیداری درد، بلافاصله، 30 و 60 دقیقه پس از مداخله سنجیده شد و ضد دردهای مصرفی ثبت گردید. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS (نسخه 19) و آزمون های کای دو، دقیق فیشر، آنالیز واریانس یک طرفه، کروسکال والیس، من ویتنی، فریدمن و ویلکاکسون انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنی دار در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    قبل از مداخله، میانگین رتبه درد در سه گروه تفاوت آماری معنی داری نداشت (05/0<p). بلافاصله، 30 و 60 دقیقه پس از نوبت اول و دوم مداخله، میانگین رتبه درد در دو گروه مداخله به طور معنی داری کمتر از گروه کنترل بود (05/0>p). بین سه گروه از نظر دریافت پتدین تفاوت معنی داری وجود نداشت (193/0=p)، میزان دریافت کتورولاک و دیکلوفناک در گروه کنترل به طور معنی داری بیشتر از دو گروه مداخله بود (05/0>p).

    نتیجه گیری

    ماساژ بازتابی پا و آرام سازی بنسون می توانند باعث کاهش درد پس از سزارین و مسکن مصرفی شوند، لذا می توانند به عنوان روش های غیردارویی کنترل درد توسط پرستاران استفاده شوند.

    کلید واژگان: آرام سازی, درد, سزارین, ماساژ بازتابی
    Hakimeh Vahedparast, Sherafat Akaberian, Fatemeh Hajinejad, Farnoosh Tavallali, Razieh Bagherzadeh *
    Introduction

    Despite the adverse effects of post-caesarean pain relievers, few studies have compared non-pharmacological methods of pain control. The present study was conducted with aim to compare the effects of foot reflexology and Benson's relaxation on pain levels in women candidates for caesarean section.

    Methods

    This randomized controlled clinical trial study was conducted in 2019-2020 on 135 women candidates for caesarean section in Persian Gulf Martyrs hospital, Bushehr. The participants were selected via convenience sampling and divided into three groups using block randomization: reflexology, Benson's relaxation, and control. In the reflexology and Benson's relaxation groups, the intervention was performed two hours post-operation and six hours after the first time. Pain levels were measured using a visual pain scale immediately, 30 and 60 minutes after the procedure. The amount of pain medication was also recorded. Data were analyzed using SPSS (version 19) and chi-square, Fisher's exact, One-way ANOVA, Kruskal-Wallis, Mann-Whitney, Friedman, and Wilcoxon tests. P<0.05 was considered statistically significant.

    Results

    Before the intervention, the mean pain ranks were not significantly different among the three groups (P>0.05). Immediately, 30 and 60 min after the intervention, the mean pain ranks were significantly lower in the two intervention groups than the control group (P<0.05). There were no significant differences among the three groups in pethidine intake (P=0.193). However, the control group received significantly higher amounts of ketorolac and diclofenac when compared to the two intervention groups (P<0.05).

    Conclusion

    Reflexology and Benson's relaxation techniques can reduce post-cesarean pain and analgesics. Therefore, nurses can use these two non- pharmacological pain control methods.

    Keywords: Cesarean section, Pain, Reflexology, Relaxation
  • سجاد ابراهیمی، حکیمه واحدپرست، احمد نورالدینی، عفت صادقیان*
    مقدمه

    شکاف بین آموزش و بالین پرستاری همواره وجود داشته و دانشمندان پرستاری از چندین مکتب فلسفی برای کاهش این فاصله استفاده کرده اند. این مقاله، با هدف نقش فلسفه عملگرایی بر کاهش فاصله آموزش و بالین پرستاری پرداخته است.

    روش کار

    این مطالعه مروری از نوع مرور حوزه (Scoping Review) می باشد.که بر اساس پنج مرحله پیشنهادی Arksey & O’Malley (2005) انجام شده است. با توجه به موارد فوق مرور بر مطالعات از طریق جستجو در پایگاه های اطلاعاتی PubMed ، Scopus ، wos ، Google Scholar و Ovid، Magiran و SID در بازه زمانی 2010 تا 2022 با کلید واژه های فلسفه عملگرایی، آموزش پرستاری، بالین پرستاری و عملکرد پرستاری انجام شد. در مجموع 36 مقاله بدست آمد که از این بین 13 مطالعه مرور گردید و مورد بررسی قرار گرفت.

    یافته ها

    با توجه به یافته های این مطالعه پرستاری به عنوان حرفه ای بالینی یا عمل گرا توصیف می شود، زیرا عملگرایی با تاثیر بر بکارگیری دانش در عمل، مراقبت موثر و آموزش کاربردی توانسته است پرستاری را به حرفه ای عمل گرایانه تبدیل کند که پرستاران را قادر ساخته به با بهره گیری از این مکتب به کاهش فاصله آموزش و بالین پرستاری کمک کنند.

    نتیجه گیری

    نتایج نشان داد که عملگرایی یک فلسفه مناسب برای حمایت و ادغام آموزش با عمل پرستاری است که از طریق حمایت از بهترین اقدام می تواند به پرستاران کمک کند به نحو مناسبی بستر تجربی استفاده از آموزش تیوری و نظریه های پرستاری را ارتقا دهد.

    کلید واژگان: فلسفه عملگرایی, آموزش پرستاری, بالین پرستاری, عملکرد پرستاری
    Sajjad Ebrahimi, Hakimeh Vahedparast, Ahmad Nooreddini, Efat Sadeghian*
    Introduction

    There has always been a gap between nursing education and clinical practice, and nursing scientists have used several philosophical schools to reduce this gap. This article aims at the role of practical philosophy in reducing the distance between nursing education and clinical nursing.

    Methods

    This is a scoping review based on the five steps proposed by Arksey & O'Malley (2005). According to the above, a review of studies by searching the databases of PubMed, Scopus, WOS, Google Scholar, Ovid, Magiran, and SID in the period from 2010 to 2022 with the keywords philosophy of pragmatism, nursing education, clinical Nursing, and nursing practice was performed. A total of 36 articles were obtained, of which 13 studies were reviewed and analyzed.

    Results

    According to this study, nursing is described as a clinical or pragmatic profession, because pragmatism has transformed nursing into a pragmatic profession by influencing the application of knowledge in practice, effective care, and practical training. which enables nurses to use this school to help reduce the gap between nursing education and clinical nursing.

    Conclusions

    The results showed that pragmatism is a practical philosophy to support and integrate education with clinical nursing. The best action can help nurses improve the practical basis of using theory education and nursing theories.

    Keywords: Philosophy of Pragmatism, Nursing Education, Clinical Nursing, Nursing Practice
  • فرخنده قاسمی، حکیمه واحدپرست، مهستی گنجو، لیلا دهقانی*

    امروزه، در پژوهش های علوم کتابداری و اطلاع رسانی، پیوند بین فرایند جستجو و یادگیری بسیار مورد بحث و تبادل نظر قرار می گیرد. بنظر میرسد جستجو برای یادگیری سبب جستجوی اکتشافی شده و جستجوی اکتشافی به کاربران در کشف مفاهیم کمک نموده تا بر عدم قطعیت خود غلبه کنند و در نهایت به یادگیری منجر شود. آنچه که به ندرت مورد توجه قرار گرفته است، میزان تاثیر فرایند جستجو بر یادگیری و میزان تغییر دانش تا رسیدن به سطح خبرگی است. از این رو،  مقاله حاضر بر اساس یافته های پژوهشی با هدف تعیین تاثیر فرآیند جستجوی اطلاعات مبتنی بر وظایف کاری در یادگیری تدوین گردید. برای این منظور از یک طرح نیمه تجربی از نوع تک گروهی با پیش آزمون- پس آزمون در سال 1400 استفاده شد. جامعه آماری دانشجویان ترم شش پرستاری دانشگاه علوم پزشکی بوشهر بودند که در این پژوهش 38 نفر از این دانشجویان بطور تصادفی در پژوهش مشارکت کردند. در ابتدا، یک کارگاه آموزشی به منظور آشنایی با ترسیم نقشه مفهومی و کارگاه جستجو در منابع اطلاعاتی برگزار گردید. سپس، به دانشجوها دو وظیفه کاری (پیچیده و ساده) داده شد و از آنها خواسته شد تا قبل و بعد از جستجو نقشه های مفهومی خود در ارتباط با وظیفه کاری ترسیم نمایند. برای توصیف و تحلیل اطلاعات در این پژوهش، از نمره گذاری نقشه مفهومی (نوعی آنالیز محتوای کمی) برای تعیین میزان یادگیری، روش اقلیدسی برای بررسی میزان تغییر دانش تا رسیدن به سطح خبرگی  و روش مقایسه زوجی برای بررسی تفاوت میزان یادگیری قبل و بعد از جستجو استفاده شد. یافته ها نشان داد که تفاوت میانگین قبل و بعد از جستجو در هر دو سناریو معنی دار بود (001/0P<). همچنین با اطمینان بالا تفاوت معنی دار میانگین نمرات قبل و بعد از جستجو با نمره نقشه مفهومی داشت؛ ولی در مقایسه با میزان رشد یادگیری  با توجه به نمره خبره پایین بود. همچنین، تفاوت میانگین نقشه مفهومی بین سناریوی پیچیده و ساده معنی دار نبود. نتایج نشان دهنده اثربخشی جستجو بعنوان یک روش یادگیری بود بنابراین پیشنهاد می شود اساتید کتابداری و اطلاع رسانی ضمن معرفی جستجو بعنوان یک روش یادگیری در کنار سایر روش های برای افزایش آگاهی و پرورش مهارت های تفکر خلاق در جامعه دانشگاهی معرفی نمایند.

    کلید واژگان: فرایند جستجو, وظایف کاری, یادگیری, نقشه مفهومی, دانشجویان پرستاری
    Farkhondeh Ghasemi, Hakimeh Vahedparast, Mahasty Ganjoo, Leila Dehghani*

    Currently, in the researches of library and information sciences, the relationship between the process of searching and learning is discussed a lot. It seems that the search to learning has led to exploratory search and exploratory search has helped users discover concepts in order to overcome their uncertainty and finally, achieve learning. What has been neglected is the extent to which searching process affects learning and the degree of knowledge change until one reaches the level of expertise. Hence, the present study was compiled on research findings with the aim of determining the impact of the information search process based on work tasks on learning. For this purpose, a semi-experimental one-group design with pre-test and post-test was used in 2021. The statistical population was the nursing students of the Bushehr University of Medical Sciences in their sixth semester, and 38 of these students randomly participated in this study. First of all, an educational workshop with the aim of getting familiar with drawing conceptual map and a search training workshop were held. Afterwards, the students were assigned two tasks and they were asked to draw their conceptual maps before and after searching. In order to describe and analyze the information in this research, conceptual map scoring (a type of quantitative content analysis) was used to determine the degree of learning, the Euclidean algorithm was used to assess the degree of knowledge change until reaching the level of expertise, and the pairwise comparison method was used to evaluate the difference in the degree of learning before and after the search. The outcomes indicated that the mean difference before and after the search was significant in both scenarios (P<0.001). Also, there was a significant difference between the mean scores before and after the search and the score of the conceptual map, with high confidence. However, it was low, compared to the rate of learning growth according to the expert score. Besides, the difference between the mean of the conceptual map in the complex and simple scenarios was not significant. The results demonstrated the effectiveness of search as a learning method, so it is suggested that librarians and information professors introduce searching as a learning method along with other methods to increase awareness and develop creative thinking skills in the academic community.

    Keywords: Search Process, Tasks, Learning, Conceptual Map, Nursing Students
  • سمانه غضنفرپور، شهناز پولادی*، حکیمه واحدپرست، راضیه باقرزاده
    زمینه

    بحران کووید-19 در دسامبر 2019 اختلالات متعددی همچون استرس و اضطراب را در جوامع مختلف به دنبال داشت. آمار بالای ابتلاء و مرگ ومیر و عدم روش های درمانی شناخته شده ضرورت کشف آگاهی، نگرش و عملکرد جامعه را درباره کرونا مشخص می کند. مطالعه حاضر با هدف تعیین آگاهی، نگرش و رفتارهای خودمراقبتی کارکنان دانشگاه در پاندمی کرونا و رابطه آن با اضطراب درشهر بوشهر انجام شد.

    مواد و روش ها

    پژوهش حاضر یک مطالعه توصیفی تحلیلی از نوع مقطعی با شرکت 287 نفر از کارکنان دانشگاه های شهر بوشهر در سال 1400 انجام شد. نمونه گیری به صورت در دسترس با توجه به معیارهای ورود انجام گرفت. شرکت کنندگان از طریق آنلاین، پرسشنامه محقق ساخته آگاهی نگرش و رفتار خودمراقبتی درباره بیماری کووید-19 و پرسشنامه اضطراب آشکار و پنهان اشپیل برگر را دریافت کردند. آنالیز داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS ویرایش 19 انجام پذیرفت. برای توصیف داده ها از میانگین، انحراف معیار، جداول فراوانی و برای تحلیل داده ها از رگرسیون لجستیک تک متغیره و رگرسیون لجستیک چند متغیره سلسله مراتبی استفاده شد. سطح معنی داری کمتر از 05/0 در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    میانگین نمره آگاهی، نگرش و خودمراقبتی در برابر کووید-19 به ترتیب (1/88±28/19) و (13/30±13/1) و (4/02±34/26) بود. شرکت-کنندگان در مطالعه 68 درصد، دچار اضطراب آشکار متوسط تا شدید و 88 درصد دارای اضطراب پنهان متوسط تا شدید بودند. نگرش با اضطراب آشکار ارتباط معناداری داشت (0/001>P). رضایت کامل و نسبی از درآمد نیز با اضطراب آشکار در ارتباط بود (0/001>P)؛ اما آگاهی و خود مراقبتی با اضطراب آشکار و پنهان ارتباط معنی داری نداشت (P>0.05).

    نتیجه گیری

    نظر به یافته های مطالعه هر چند آگاهی شرکت کنندگان درباره بیماری کووید-19 پایین تر از حد متوسط بود ولی از نگرش و عملکرد خودمراقبتی بالاتر از متوسط و اضطراب بالایی برخوردار بودند. در واقع آن دسته از شرکت کنندگانی که دیدگاه مثبتی در شرایط کووید-19 داشتند از سطح اضطراب پایین تری برخوردار بودند. اما آگاهی و خود مراقبتی با اضطراب آنان ارتباطی نداشت. پیشنهاد می شود با توجه به میزان آگاهی نه چندان مطلوب مشارکت کنندگان و همچنین اضطراب آن ها در شرایط بحرانی کرونا، متولیان نظام سلامت، با برنامه ریزی صحیح و به موقع خود در افزایش سطح آگاهی و نگرش افراد جامعه و کاهش اضطراب افراد اقدامات موثری در دستور کار قرار دهند. همچنین یافته های مطالعه ما را به این موضوع رهنمون می سازد که نگرش و عملکرد خود مراقبتی مثبت مشارکت کنندگان در شرایط کرونا در سایه مولفه های دیگری به غیر از داشتن آگاهی محقق می شود که لازم است پژوهشگران این عرصه با انجام مطالعات دیگر به تبیین نقش سایر عوامل تاثیرگذار بر نگرش و عملکرد خود مراقبتی در شرایط کرونا اهتمام بیشتری ورزند.

    کلید واژگان: آگاهی, نگرش, رفتارهای خودمراقبتی, کیفیت زندگی, اضطراب, کووید-19
    Samaneh Ghazanfarpour, Shahnaz Pouladi*, Hakemeh Vahedparast, Razeah Bagherzadeh
    Background

    The Covid-19 crisis in December 2019 as a global pandemic was followed by many disorders such as stress, anxiety and depression among different communities and occupational groups. The high incidence and mortality statistics and the lack of known treatment methods indicate the need to discover the awareness, attitude and performance of the society about Corona. Therefore, the present study was designed to investigate the awareness, attitude and self-care behaviors about Corona disease and its relationship with anxiety in employees of universities of Bushehr in 1400.

    Materials and Methods

    The present study is a cross-sectional descriptive analytical study in which 287 employees of selected universities of Bushehr participated. The participants received online the researcher-made questionnaire of awareness, attitude and performance about the disease of Covid-19, Spielberger's overt and covert anxiety questionnaire. Mean, standard deviation, frequency tables and graphs were used to describe the data. For data analysis, univariate regression and hierarchical multivariate regression were performed. In the end, after data collection, data analysis was done through SPSS version 19 software.

    Results

    The average scores of participants’ knowledge, attitude and self-care against Covid-19 in the study were (28.19±1.88), (13.38±1.30) and (34.26±4.02) accordingly. 68% of the participants in the study had moderate to severe overt anxiety and 88% had moderate to severe hidden anxiety. Attitude had a significant relationship with overt anxiety (P>0.001). Full and relative satisfaction with income was also related to obvious anxiety (P>0.001); However, awareness and self-care had no significant relationship with overt and covert anxiety (p>0.05).

    Conclusion

    According to the findings of the study, although the knowledge of the participants about the covid-19 disease was lower than the average, but they had a higher than average attitude  and performance self-care and high anxiety. In fact, those participants who had a positive view in the conditions of Covid-19 had a lower level of anxiety. But awareness and self-care were not related to their anxiety. It is suggested that related to the undesirable level of participants’ knowledge and their anxiety in covid 19 conditions, health system administrator should develop health education programs of the country and senior university s with the aim of improving the necessary knowledge about Covid-19 and reducing the anxiety levels of employees. Also, the findings of our study lead to the fact that the positive self-care attitude and performance of the participants in Corona conditions is realized in the shadow of other components apart from having awareness, which is necessary for researchers in this field to explain the role of other factors by conducting other studies. Factors affecting the attitude and performance of self-care in Corona conditions should pay more attention.

    Keywords: awareness, attitude, self-care behaviors, quality of life, anxiety, covid-19
  • حکیمه واحدپرست، شرافت اکابریان، فائزه جهانپور، سعیده خلفی، راضیه باقرزاده*
    مقدمه

      داشتن کودک مبتلا به اوتیسم باعث استرس والدین می شود و بر کیفیت زندگی آنها تاثیر منفی می گذارد. این مسیله که داشتن کودک مبتلا به طیف اوتیسم پدر یا مادر را بیشتر تحت تاثیر قرار می دهد، کمتر مورد بررسی قرار گرفته است. بنابراین، پژوهش حاضر با هدف مقایسه استرس والدگری و کیفیت زندگی و ارتباط این مفاهیم در زوجین دارای کودک مبتلا به اوتیسم انجام شد.

    روش کار: 

    پژوهش حاضر، مقطعی از نوع توصیفی- تحلیلی بود. جامعه پژوهش شامل 96 زوج دارای کودک مبتلا به اوتیسم مراجعه کننده به مراکز اوتیسم شهرهای بوشهر و شیراز در سال 1398بود ؛ که به روش تمام شماری وارد پژوهش شدند. ابزار گردآوری داده ها شامل فرم جمعیت شناختی، پرسشنامه های استرس والدگری و کیفیت زندگی بود. برای توصیف داده ها از میانگین، انحراف معیار و جداول فراوانی و جهت تحلیل داده ها از تی زوجی و همبستگی پیرسون استفاده شد. آنالیز داده ها با استفاده از V.19 SPSS انجام  گردید.

    یافته ها: 

    میانگین سنی مادران و پدران به ترتیب 41/8±48/48 و 90/7±31/53 سال بود. میانگین نمره استرس والدگری در پدران و مادران به ترتیب 85/9±84/133 و 92/17±73/134 و میانگین کیفیت زندگی پدران و مادران به ترتیب 45/7±85/54 و 70/5±56/53 بود که دو گروه از لحاظ میانگین کیفیت زندگی (157/0=p) و استرس والدگری (900/0=p) تفاوت آماری معنی دار نداشتند. بین استرس والدگری پدران با کیفیت زندگی روانی (008/0=p) و فیزیکی (004/0=p) آنها و همچنین بین استرس والدگری مادران با کیفیت زندگی روانی (001/0> p) و فیزیکی (001/0=p) آنها ارتباط آماری معکوس و معنی دار وجود داشت.

    نتیجه گیری:

     نتایج نشان داد که هر دو والد کودک مبتلا به اوتیسم استرس والدگری بالا و یکسان و کیفیت زندگی مشابهی را تجربه می کنند. استرس والدگری والدین می تواند کیفیت زندگی آنها را تحت تاثیر قرار دهد؛ که در مادران قوی تر از پدران می باشد. بنابراین تدوین برنامه های کاهنده استرس والدگری برای زوجین دارای کودک اوتیسمی باید در دستور کار سیاست گذاران سلامت قرار گیرد.

    کلید واژگان: استرس والدگری, کیفیت زندگی, والدین, اوتیسم
    Hakimeh Vahedparast, Sherafat Akaberian, Faezeh Jahanpour, Saeedeh Khalafi, Razieh Bagherzadeh*
    Introduction

    Having children with autism causes stress to parents, which negatively affects their quality of life. This issue that having a child with autism spectrum affects the father or mother more has been less investigated. Therefore, the present study was conducted with the aim of comparing parenting stress and quality of life and the relationship between these concepts in couples with autistic children.

    Methods

    The current research is a descriptive-analytical cross-sectional. The research population included 96 couples with children with autism who referred to autism centers in Bushehr and Shiraz cities in 2019; who were included in the research using the census method. Data collection tools included demographic form, parenting stress and quality of life questionnaires. Mean, standard deviation and frequency tables were used to describe the data, and paired t-tests and Pearson correlation were used to analyze the data. Data were analyzed using SPSS V.19 software.

    Results

    The average age of mothers and fathers was 48.48±8.41 and 53.31±7.90 respectively. The average score of parenting stress in fathers and mothers was 133.84±9.85 and 134.73±17.92, respectively, and the average quality of life of fathers and mothers was 54.85±7.45 and 53.56±5.70, respectively. The two groups had no statistically significant difference in average quality of life (p=0.157) and parenting stress (P=0.900). There was an inverse and significant statistical relationship between fathers' parenting stress with their mental (p=0.008) and physical (p=0.004) quality of life and also between mothers' parenting stress with their mental (p<0.001) and physical (p=0.001) quality of life.

    Conclusions

    The results showed that both parents of children with autism experience the same high parenting stress and similar quality of life. Parents' stress of parenting can affect their quality of life; which is stronger in mothers than in fathers. Therefore, developing parenting stress reduction programs for couples with autistic children should be on the agenda of health policy makers.

    Keywords: : parenting stress, quality of life, parents, autism
  • راضیه باقرزاده، رضوان سهرابی نژاد، حکیمه واحدپرست*
    مقدمه

    پایین تر بودن میانگین سنی سرطان پستان در زنان ایرانی از یک سو و افزایش بقای این گروه از سوی دیگر نشان دهنده ضرورت پرداختن به جنبه های مختلف سلامت و کیفیت زندگی آنان از جمله کیفیت زندگی جنسی آنان می باشد. اولین قدم برای توجه به این مهم آگاهی از وسعت این مشکل در مقایسه با زنان سالم می باشد. پژوهش حاضر با هدف مقایسه اختلال کارکرد جنسی در زنان زنان مبتلا به سرطان پستان و زنان عادی انجام گردیده است.

    روش بررسی

    مطالعه حاضر توصیفی-تحلیلی در سال 1398 در شهر بوشهر انجام شد. 46 زن متاهل مبتلا به سرطان پستان به روش تمام شماری که حداقل 3 ماه از آخرین دوره شیمی درمانی آن ها گذشته بود و 100 زن سالم متاهل به صورت آسان وارد پژوهش شدند. جمع آوری داده ها شامل فرم مشخصات دموگرافیک و ایندکس کارکرد جنسی زنان بود. از آمار توصیفی و آزمون های تحلیلی تی مستقل، مجذورکا و رگرسیون لوجستیک برای تحلیل استفاده شد.

    یافته‏ ها

    یافته های این پژوهش نشان داد شانس اختلال در حیطه های مختلف کارکرد جنسی شامل تمایل جنسی (002/0=P، 145/7=OR)، انگیزش جنسی (006/0=P، 898/3=OR)،  مرطوب ماندن ناحیه تناسلی حین نزدیکی (001/0>P، 88/4=OR)، ارگاسم (018/0=P، 937/2=OR) و رضایت از رابطه جنسی (001/0>P، 287/5=OR)، در زنان مبتلا به سرطان پستان بیشتر از زنان سالم شرکت کننده در پژوهش می باشد. همچنین شانس اختلال کارکرد جنسی کل در مبتلایان به سرطان پستان بیش از زنان سالم بود (001/0>P، 492/11=OR). دو گروه از لحاظ درد هنگام نزدیکی اختلاف آماری معنی دار نداشتند (1/0P=).

    نتیجه گیری

    نتایج نشان داد که شانس اختلال کارکرد جنسی در زنان مبتلا به سرطان پستان به طور معنی داری بالاتر از زنان غیرمبتلا می باشد. در زنان مبتلا به سرطان پستان علاوه بر پرداختن به درمان سرطان، بایستی برنامه ریزی برای درمان عوارض ناشی از آن؛ ازجمله اختلال کارکرد جنسی انجام شود.

    کلید واژگان: کارکرد جنسی, سرطان پستان, زنان, ایران
    Razieh Bagherzadeh, Rezvan Sohrabineghad, Hakimeh Vahedparast*
    Introduction

    The younger mean age of breast cancer incidence in Iranian women and the longer survival of these patients necessitate the evaluation of diverse aspects of their health and quality of life, such as sexual life quality. The first step in addressing this subject is to understand the extent of this problem in these patients, as compared with healthy women. The present study aimed to compare sexual dysfunction between women with breast cancer and normal women.

    Methods

    This descriptive-analytical study was performed in 2019 in Bushehr, Iran. A total of 46 married women with breast cancer who had their last chemotherapy session at least three months earlier were selected through the census method. Moreover, 100 healthy married women were selected for the study through a simple random sampling method. Data collection tools included a demographic information form and the Female Sexual Function Index. The data were analyzed using descriptive statistics, an independent t test, the chi-square test, and logistic regression.

    Results

    The findings showed that breast cancer patients were more likely to experience disturbance in libido (OR = 7.145, P = 0.022), sexual arousal (OR = 3.898, P = 0.006), genital moisture during sexual intercourse (OR = 4.88, P = 0.001), orgasm (OR = 2.937, P = 0.018), sexual satisfaction (P = 0.001, OR = 5.287), and overall sexual dysfunction (OR = 11.492, P < 0.001) compared with healthy women. The two groups were not significantly different in pain during sexual intercourse (P = 0.1).

    Conclusion

    The results revealed that the chance of sexual dysfunction is significantly higher in women with breast cancer than in healthy individuals. In breast cancer cases, planning for treating the side effects of the disease, such as sexual function disorder, should be taken into consideration along with cancer treatment.

    Keywords: Breast Cancer, Sexual Dysfunction, Women, Bushehr
  • حکیمه واحدپرست، سعیده خلفی، فائزه جهانپور، راضیه باقرزاده*
    مقدمه

    والدین کودکان مبتلا به اوتیسم در معرض استرس بالاتر نسبت به والدین کودکان عادی هستند. بررسی تاثیراتی که این استرس می تواند بر خانواده بگذارد، برای برنامه ریزی جهت مدیریت مشکلات ناشی از داشتن کودک مبتلا به اختلال اوتیسم سودمند می باشد. لذا مطالعه حاضر با هدف تعیین نقش پیش بین استرس والدگری در انسجام و انطباق خانواده های دارای کودک مبتلا به طیف اوتیسم در شهرهای بوشهر و شیراز در سال 1398 انجام شد.

    روش کار

    پژوهش حاضر، یک مطالعه مقطعی از نوع همبستگی است که در سال 1398 انجام شد. جامعه آماری 125 نفر از والدین کودکان مبتلا به اوتیسم مراکز آموزشی و توانبخشی شهرهای بوشهر و شیراز بودند؛ که به روش آسان انتخاب شدند. داده ها با استفاده از فرم اطلاعات جمعیت شناختی و پرسشنامه های استرس والدگری، انطباق و انسجام خانواده و آزمون تشخیصی اوتیستیک گارز جمع آوری شده؛ و با آزمون های آماری همبستگی پیرسون، اسپیرمن، تی مستقل، آنالیز واریانس یک طرفه و رگرسیون خطی تجزیه و تحلیل شدند.

    یافته ها

    میانگین سنی شرکت کنندگان در پژوهش 94/7±29/53 بود. میانگین نمره کل متغیرهای استرس والدگری و انطباق و انسجام خانواده به ترتیب 56/12± 51/134 و 18/7± 2/51 بود. از بین حیطه های استرس والدگری، ویژگی کودک مشکل آفرین با انطباق (001/0>p، 361/0-=β)، انسجام (002/0=p، 363/0-=β) و نمره کل انطباق و انسجام (001/0>p، 379/0-=β)، ارتباط آماری معکوس و معنی دار داشت.

    نتیجه گیری

     نتایج نشان داد که استرس والدگری با انطباق و انسجام خانواده ارتباط معکوس دارد. نتیجه این که، والدین دارای کودک اوتیسم از خانوادگی مشکلاتی را تجربه می کنند که مدیریت و برنامه ریزی برای رفع این مشکلات، نیازمند توجه مسیولان و دست اندرکاران حوزه سلامت می باشد.

    کلید واژگان: استرس والدگری, اوتیسم, انطباق, انسجام خانواده
    Hakimeh Vahedparast, Saeede Khalafi, Faezeh Jahanpour, Razieh Bagherzadeh*
    Introduction

    It is widely accepted that parents of children with autism face higher stress than parents of normal children. Investigating the effects of such stresses on the family is a proper strategy for planning to manage the problems of having a child with autism disorder. The purpose of this study was to investigate the predictive role of perceived parenting stress in adaptability and cohesion among family of children with autism spectrum disorder in Bushehr and Shiraz cities in the years 2019.

    Methods

    This cross-sectional descriptive-correlational study was conducted in 2019 on 125 parents of children with autism in educational and rehabilitation centers Bushehr and Shiraz cities, selected by simple sampling method. Study data were collected using demographic data form, Parenting Stress Index, Family Adaptability and Cohesion Evaluation Scale (FACES), and Diagnostic tests for autism spectrum disorder (GRAS). To analyze the data, different tests were applied including Pearson correlation coefficient, Spearman, independent t-test, one-way ANOVA and linear regression.

    Results

    Mean age of participants in the study was 53.29±7.94. Mean total score of parenting stress and FACES were equal to 134.51±12.56 and 51.2±7.8, respectively. Among different subscales of parenting stress, Difficult Child character shows a significant inverse statistical correlation with adaptability (β=-0.361, p>0.001), cohesion (β=-0.363, p>0.002) and total score of adaptability and cohesion (β=-0.379, p>0.001).

    Conclusions

    According to the results, parenting stress is inversely related to family adaptability and cohesion. So, parents of children with autism are experiencing family problems that need attention and planning by health authorities to address such issues.

    Keywords: Adaptability, Autism, Family cohesion, Parenting stress
  • شهناز پولادی، ثریا صادقی*، حکیمه واحدپرست، راضیه باقرزاده، شریف شریفی
    مقدمه
    با توجه به شیوع بالای دیابت و هزینه های هنگفت این بیماری بررسی روش های درمانی غیر تهاجمی، موثر و کم عارضه در مرحله پره دیابت که بتواند مورد پذیرش افراد قرار بگیرد حائز اهمیت است. مطالعه حاضر با هدف تعیین تاثیر آموزش مبتنی بر مدل سبک زندگی اسلامی بر قند خون ناشتا و هموگلوبین گلیکوزیله در  افراد پره دیابت در شهر لامرد طراحی گردید.
    مواد و روش ها
    پژوهش حاضر یک کارآزمایی بالینی شاهددار  تصادفی بود. نمونه ها شامل 76نفر از افراد پره دیابتیک با قند خون ناشتا 125-100میلی گرم/دسی لیتر یا هموگلوبین گلیکوزیله 4/6-7/5 درصد بودند که به صورت مبتنی بر هدف در شهر لامرد انتخاب و بطور تصادفی به دو گروه 38 نفره تقسیم شدند. مداخله شامل ارائه چهار جلسه آموزش سبک زندگی اسلامی که بر اساس مدل سبک زندگی اسلامی کاویانی انجام پذیرفت. قند خون ناشتا و هموگلوبین گلیکوزیله قبل از مداخله و پس از سه ماه در هر دو گروه اندازه گیری شد . تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون مجذورکای، تی مستقل، تی زوج و من ویتنی با بکارگیری نرم افزارSPSS نسخه ی 19 انجام شد.
    یافته ها
    میانگین سنی گروه آزمون و کنترل به ترتیب(98/12)89/52 و (71/11)34/47 سال بود. بین دو گروه آزمون و کنترل از لحاظ سن و جنسیت اختلاف آماری معنی داری مشاهده نشد(05/0  P>). میانگین تفاوت پیش آزمون و پس آزمون قند خون ناشتا و همچنین هموگلوبین گلیکوزیله بین دو گروه آزمون و کنترل اختلاف آماری معنی داری را نشان داد  شد(p<0/001).
    نتیجه گیری
    نظر به کاهش معنی دار میانگین قند خون ناشتا و هموگلوبین گلیکوزیله پس از آموزش سبک زندگی اسلامی در افراد پره دیابت  تدوین راهبردهای بهداشتی با هدف تعیین سبک زندگی مبتنی بر فرهنگ و مذهب به منظور پیشگیری از دیابت پیشنهاد می شود.
    کلید واژگان: پره دیابت, سبک زندگی اسلامی, قندخون ناشتا, هموگلوبین گلیکوزیله
    Shahnaz Pooladi, Soraya Sadeghi*, Hakimeh Vahedprast, Razieh Bagherzadeh, Sharif Sharifi
    Introduction
    Diabetes is a disease of high prevalence and imposes high costs on people. Therefore, it is important to study the non-invasive and effective therapeutic methods with low side effects in the prediabetes stage that could be accepted by the individuals. With this background in mind, the present study aimed to evaluate the impact of the training, which is based on the Islamic lifestyle model on fasting blood sugar (FBS) and glycosylated hemoglobin in people with prediabetes in Lamerd, Iran

    Materials and Methods
    This randomized controlled clinical trial was performed on 76 subjects with prediabetes who had FBS of 100-125 mg/dL or glycosylated hemoglobin of 5.7-6.4%. The participants were selected through purposive sampling method from Lamerd, Iran and were randomly divided into two groups of 38. The intervention included four sessions of Islamic lifestyle training provided based on the Kaviani lifestyle model. The FBS and glycosylated hemoglobin levels were measured prior to and three months post-intervention in both groups. All the data were analyzed by Chi-square, independent t-test, paired t-test, and Mann-Whitney using the SPSS software version 19.

    Results
    The mean age of the experiment and control groups was 52.89(12.98 )and 47.34(11.71 )years, respectively. There was no significant difference between the two groups in terms of age and gender (P>0.05). The difference between the mean FBS of pretest and post-test was statistically significant (P<0.001). Moreover, the glycosylated hemoglobin was significantly different between the test and control groups (P<0.001).

    Conclusion
    According to the results of this study, the FBS and glycosylated hemoglobin reduced significantly after educating the Islamic lifestyle to the subjects with prediabetes. Consequently, in order to prevent diabetes, planning for health approaches aimed to define the culture- and religion-based lifestyle is recommended
    Keywords: Fasting blood sugar, Glycosylated hemoglobin, Islamic lifestyle, Prediabetes
  • رقیه نظری، سعید پهلوان شریف، علی رحیمی، سامان جمالی، حکیمه واحدپرست، حمید شریف نیا *
    سابقه و هدف
    ارزیابی درد بیماران بخش مراقبت ویژه یک چالش است. لذا این مطالعه با هدف تعیین تاثیر تحریک دردزا بر تعداد ضربان قلب، تنفس و SPO2 بیماران با آسیب مغزی ناشی از ضربه انجام گردیده است.
    مواد و روش ها
    این مطالعه از نوع نیمه تجربی است. 35 بیمار با آسیب مغزی ناشی از ضربه حین دو رویه دردزا و غیر دردزا مورد بررسی قرار گرفتند. تعداد ضربان قلب، تعداد تنفس و میزان اشباع اکسیژن خون شریانی این بیماران یک دقیقه قبل، حین و 15 دقیقه بعد از دو رویه فوق اندازه گیری و آنالیز شد.
    یافته ها
    ارتباط معنی داری بین میانگین نمرات هر سه متغیر فیزیولوژیک مورد بررسی در دفعات اندازه گیری قبل، حین و بعد از مداخله وجود داشت. ارزش های اتای هر سه متغیر فیزیولوژیک در گروه مداخله (رویه دردزا) بیشتر از گروه کنترل (رویه غیر دردزا) بوده است. مقایسه تغییرات این متغیرها در دو موقعیت دردزا و غیر دردزا نیز نشان دهنده وجود ارتباط معنی دار متغیرهای ضربان قلب و اشباع اکسیژن خون شریانی بوده است. این رابطه برای متغیر تعداد تنفس معنی دار نبوده است (05/0p<).
    استنتاج
    یافته های این مطالعه حاکی از آن است که ایجاد تحریک دردزا در بیمارن با آسیب مغزی ناشی از ضربه می تواند سبب افزایش معنی دار تعداد ضربان قلب و کاهش معنی دار درصد اشباع اکسیژن خون شریانی گردد. لذا پرستاران بخش های مراقبت ویژه می توانند با توجه به تغییرات نشانگرهای فیزیولوژیکی فوق به عنوان روشی مفید و آسان برای ارزیابی اولیه درد در بیماران آسیب مغزی ناشی از ضربه استفاده نمایند.
    کلید واژگان: درد, بخش مراقبت ویژه, آسیب مغزی ناشی از ضربه, بررسی درد, علایم حیاتی
    Roghieh Nazari, Saeed Pahlevan Sharif, Ali Rahimi, Saman Jamali, Hakimeh Vahedparast, Hamid Sharif Nia *
    Background and purpose
    Pain assessment is a challenge in traumatic brain injury (TBI) in critical care units. Therefore, this study aimed at investigating the effect of nociceptive stimulation on heart rate, respiratory rate, and oxygen saturation (SPO2) in patients with traumatic brain injury.
    Materials and methods
    A quasi-experimental research was conducted in 35 TBI patients, applying nociceptive and non-nociceptive procedures. Heart rate, respiratory rate, and SPO2 were measured one minute before, during, and 15 minutes after the procedures.
    Results
    There was a significant association between the mean scores for physiological variables before, during, and after the intervention. Eta values of physiological variables in nociceptive procedure were higher than those of the non-nociceptive procedures. There were significant associations between the nociceptive procedure and heart rate and SPO2 changes. But, there was no association between nociceptive procedure and respiratory rate (P<0.05).
    Conclusion
    Current findings suggest that painful stimulation could significantly increase heart rate and decrease SPO2 in patients with traumatic brain injury. Therefore, nurses could use these physiological markers as a convenient and easy-to-access method for initial assessment of pain in traumatic brain injury patients.
    Keywords: pain, intensive care unit, traumatic brain injury, pain assessment, vital sign
  • حکیمه واحدپرست، عیسی محمدی *، فضل الله احمدی
    زمینه
    پیروی از رژیم های درمانی مراقبتی، جهت دستیابی به ارتقاء سلامت، بهبود کیفیت زندگی و مراقبت های بهداشتی مقرون به صرفه بسیار حیاتی است. با این حال بار بیماری های مزمن به علت عدم پیروی در سطح جهان همچنان رو به رشد است. شناخت چالش های درک شده، می تواند موجب تسهیل برنامه ریزی برای افزایش پیروی گردد. این مطالعه با هدف تبیین چالش های درک شده بیماران مزمن در عدم پیروی از رژیم های تجویزی انجام شد.
    مواد و روش ها
    مطالعه حاضر، با رویکرد کیفی و روش تحلیل محتوا گرانهیم و لاندمن (Graneheim & Lundman) در سال 1394 انجام شد. 34 مشارکت کننده مبتلا به بیماری های مزمن شایع، به صورت هدفمند انتخاب و وارد مطالعه شدند. داده ها از طریق مصاحبه های نیمه ساختار عمیق جمع آوری و همزمان با جمع آوری داده ها، تحلیل آنها به صورت مقایسه ای با استفاده از روش تحلیل محتوا کیفی قراردادی انجام گرفت.
    یافته ها
    داده ها منجر به استخراج چهار درون مایه اصلی، شامل نقص در امکان پذیری رعایت توصیه ها به دنبال از خودگذشتگی برای خانواده، ناکامی در مواجهه با تعارض کار و توصیه ها، شکست در تداوم و ناتوانی در انطباق خود با توصیه ها، بار منفی و سنگین هزینه های رژیم های تجویزی و حصار القایی و محدودکننده باورها گردید. این درونمایه ها بیانگر ماهیت چالش ها در ابعاد فردی، خانوادگی و اجتماعی (فرهنگی و اقتصادی) بیماران مزمن در پیروی از رژیم های مراقبتی درمانی بود.
    نتیجه گیری
    یافته ها نشان داد که چالش های درک شده از تنوع و پیچیدگی خاصی برخوردار است، اگرچه بعضا درونی و فردی هستند، اما برخی از آنها بیرونی و خارج از اراده و کنترل شخص است. لذا لازم است سیاستگذاران و برنامه ریزان نظام سلامت با توجه به ماهیت، تنوع و پیچیدگی این موانع درک و شناخته شده برای تسهیل در روند پیروی بیماران از رژیم های مراقبتی درمانی برنامه ریزی و مداخله نمایند.
    کلید واژگان: پیروی, بیماری های مزمن, موانع درک شده, رژیم مراقبتی درمانی, مطالعه کیفی
    Hakemeh Vahedparast, Esae Mohammadi *, Fazllolah Ahmadi
    Background
    Adherence from treatment-care regimens is very essential to achieve health promotion and improve quality of life as well as affordable healthcare. Nevertheless, broaden of chronic diseases is still growing in the world because of lack of adherence. Understanding the perceived challenges can facilitate planning to increase adherence. This study aimed to explain the perceived challenges in non-adherence from the prescribed regimen among patients with chronic diseases.
    Materials And Methods
    This qualitative study was done in 2015 by using the conventional content analysis approach. Thirty four participants with the most common chronic diseases were recruited purposively and they were entered in the study. Data was collected through semi-structured interviews and simultaneously with data collection; a comparative analysis was conducted by using the conventional qualitative content analysis method.
    Results
    Four main themes extracted from the data included: flaw in the possibility of observing the recommended regimensafter devotion for family; frustration in facing the conflict between work and recommended regimens; inability in self-adaption with the recommended regimens; broaden cost of prescribed regimens; and limiting and inductive enclosure of beliefs. These themes indicate the nature of challenges in personal, family, and social dimensions of patients with chronic diseases in terms of adherence with treatment regimen.
    Conclusion
    The findings show that the perceived challenges has special complexity and diversity. Although they are sometimes internal and personal, some others are external and beyound the will and control of individuals. Therefore, it is necessary that health system policy-makers and planners intervene and plan according to the nature, diversity, and complexity of these perceived barriers in order to facilitate in the adherence of patients process from the treatment care regimens.
    Keywords: Adherence, Chronic diseases, Perceived Barriers, Treatment regimens, Qualitative Study
  • راضیه باقرزاده، حکیمه واحدپرست، فرحناز کمالی، طیبه غریبی، لیلا دهقانی*
    به کارگیری مهارت های ارتباط با بیمار جزء اساسی مراقبت پرستاری است. بررسی جنبه های مختلف آموزش و به کارگیری این مهارت ها حائز اهمیت است. مطالعه به روش مقطعی در سال 1390-1389 با هدف بررسی نگرش دانشجویان پیراپزشکی دانشگاه علوم پزشکی بوشهر درباره نحوه آموزش و به کارگیری مهارت های ارتباط با بیمار انجام گردیده است. شرکت کنندگان در پژوهش را 150 دانشجوی پیراپزشکی تشکیل می دادند. نمونه گیری به روش سرشماری انجام شد. ابزار جمع آوری اطلاعات دو پرسش نامه بود که با استفاده از متون در دسترس ساخته شدند. جهت تعیین روایی، از نظر متخصصان در این حیطه استفاده گردید و پایایی با انجام مطالعه پیلوت و تعیین ضریب آلفای کرونباخ (نمره آلفاء 80/0 تا 95/0 برای حیطه های مختلف) تایید شد. اطلاعات به دست آمده، توسط آزمون-های آماری توصیفی و تحلیلی، آنالیز گردید. یافته های پژوهش نشان داد که تنها 5/18% دانشجویان، کیفیت آموزش مهارت های ارتباط با بیمار را در حد مطلوب ارزیابی نمودند. بیشترین روش فراگیری انواع مهارت های ارتباط با بیمار، آموزش از طریق تئوری در خلال دروس دیگر و مشاهده رفتار مربی با بیمار بود. درصد استفاده مطلوب از مهارت های ارتباطی، 4/41% تا 9/57% برای حیطه های مختلف بود. با توجه نتایج، میزان خوب بودن آموزش و به کارگیری مطلوب مهارت های ارتباطی کم می باشد، بازبینی برنامه های آموزشی و ارتقای روش های آموزشی در زمینه مهارت های ارتباط با بیمار می تواند در بهینه سازی کاربرد این مهارت ها موثر باشد.
    کلید واژگان: مهارت های ارتباطی, دانشجویان پیراپزشکی, آموزش
    Razieh Bagherzadeh, Hakimeh Vahedparast, Farahnaz Kamali, Tayyebeh Gharibi, Leila Dehghani *
    Communicational skills application is an important part of nursing care; and addressing various aspects of teaching and the use of these skills are important. Hence, a cross sectional study was performed in 2010-2011 to assess attitude of paramedical college students about the training and the utilization of communicational skills between student and patient. The study was conducted on 150 paramedical students in Bushehr University of medical sciences. The sampling method was census; and data were collected through two questionnaires made of available literature review. Their validity was confirmed by the correctors’ verdict and the reliability by pilot study and Alpha Cronbach method too, alpha score was 0.80 to 0.95 for different domains. Descriptive- analytical tests were used for data analysis. According to the results, only 18.5% of subjects reported good quality of communicational skills training; based on student’s view point, the most frequent route for communicational skills training in all aspects was associated with other theoretical course and observation of teacher- patient communication; considering different domains, the use of communication skills at ideal level was %41.4 to %57.9 for. To this end, the education and the application of good communicational skills at optimal level among paramedical students showed low degree, therefore, revising educational programs and improving teaching methods with focus on communication skills are recommended.
    Keywords: Communication Skills, Paramedical Student, Education
  • مریم روانی پور، رقیه خضری *، نیلوفر معتمد، حکیمه واحدپرست
    اهداف
    شیوع پرفشاری خون با شیوه زندگی و کیفیت زندگی ارتباط تنگاتنگی دارد و در صورت عدم کنترل باعث ایجاد ناتوانی و کاهش سطح کیفیت زندگی آنان می شود. هدف از مطالعه حاضر بررسی تاثیر الگوی توانمندسازی خودمدیریتی بر کیفیت زندگی سالمندان مبتلا به پرفشاری خون می باشد.
    مواد و روش ها
    پژوهش حاضر یک مطالعه نیمه تجربی از نوع کارآزمایی بالینی است. شرکت کنند گان، سالمندان مبتلا به پرفشاری خون شهر بوشهر هستند که به صورت آسان و در دسترس انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه آزمون و کنترل تقسیم شدند. مداخله در 5 مرحله (انتظارات از سطح عملکرد و ازخود توسط مددجو، هدف گذاری مطلوب توسط مددجو، برنامه ریزی، اصلاح ساختار و ارزشیابی) بر اساس الگوی توانمندسازی صورت گرفت. سپس اطلاعات با استفاده از پرسشنامه های اطلاعات دموگرافیک و کیفیت زندگی فرم 36 جمع آوری و با نرم افزار SPSS 18 در سطح معناداری 05/. تجزیه و تحلیل گردید.
    یافته ها
    با بکارگیری برنامه توانمندسازی سالمندان، میانگین نمره سطح کیفیت زندگی گروه آزمون در ابعاد مختلف بعد از مداخله نسبت به قبل از مداخله تفاوت معناداری را نشان داد(05/ 0>p)، در حالی که سطح کیفیت زندگی و ابعاد آن در گروه کنترل بعد از مداخله نسبت به قبل از مداخله تغییری نداشت و از نظر آماری تفاوت معناداری مشاهده نشد(P<0.05).
    نتیجه گیری
    یافته های پژوهش حاکی از آن است که بکارگیری الگوی توانمندسازی خودمدیریتی، برکیفیت زندگی سالمندان مبتلا به پرفشاری خون موثر است. لذا با اجرای برنامه های توانمندسازی برای سالمندان مبتلا به بیماری های مزمن، می توان از بسیاری از مشکلات آنان پیشگیری و در جهت ارتقا کیفیت زندگی آنان گام برداشت.
    کلید واژگان: کیفیت زندگی, سالمند, پرفشاری خون, توانمندسازی
    Maryam Ravanpour, Roghayeh Khezri *, Nilofar Motamed, Hakimeh Vahedprast
    Objectives
    lifestyle and quality of life are closely associated Prevalence of hypertension and if not controlled, can cause disability and reduced quality of life. Methods & Materials: This study a quasi-experimental of the clinical trial. Participants are elderly patients with hypertension in Bushehr and that are easy selected and randomly divided into two case and control groups. Intervention in 5 steps was based on the empowerment model (expectations of level of performance by the client, optimal goal setting by the client, planning, reform the structure and evaluation). Then, using demographic data and SF36 questionnaires collected were analyzed in the significance level of 0/05 by using SPSS 18 software.
    Results
    By the using of empowering program for elders (interference) the QOL level of case group improved in different dimensions QOL (P<0.05). Whereas in the same period in the other group which there was not any interference of empowering (control group) didn’t find any defined change in their QOL (>P0.05). Difference between the total score of QOL before and after the experimental group compared to the control group showed a significant difference in the score (P<0.05).
    Conclusions
    The findings suggest that the use of self-management empowerment model, is effective on QOL in elderly patients with hypertension. Therefore, empowerment programs for the elderly with chronic diseases can be prevented from many of their problems and take steps to improve their QOL.
    Keywords: quality of life, aging, hypertension, empowering
  • بی بی ماه محمدی باغملایی، حکیمه واحدپرست، مریم روانی پور، طاهره صادقی
    انتخاب روش های آموزشی موثر از جمله اهداف و عناصر اصلی در برنامه ریزی های آموزشی محسوب می شود. این مطالعه با هدف «مقایسه ی تاثیر آموزش بی نظمی های قلبی به دو روش سخنرانی و نرم افزار چند رسانه ای بر ماندگاری دانش دانشجویان پرستاری» انجام شد. در این مطالعه ی نیمه تجربی 45 نفر از دانشجویان ترم 7 پرستاری با روش تخصیص تصادفی به دو گروه (گروه سخنرانی و گروه چند رسانه ای) جهت آموزش در نیم سال اول 1392 تقسیم شدند. دانش دانشجویان با آزمون 20 سوالی چهار گزینه ای در سه مرحله ی قبل، بعد و یادآور (2 ماه پس از مداخله) سنجیده شد و سپس داده ها با نسخه ی 19 نرم افزار SPSSدر سطح معناداری 95 درصد مورد تجزیه قرار گرفتند. تفاوت معناداری در میانگین نمرات قبل از مداخله در دو گروه مشاهده نشد (05/0P>) لیکن پس از مداخله میزان سطح دانش دانشجویان در هر دو روش افزایش یافت (001/0P>). هم چنین در مرحله ی پس از آزمون میانگین نمرات در هر دو گروه سخنرانی و چندرسانه ای تفاوت معناداری داشتند (013/0P<). در مرحله ی یادآوری نیز میانگین نمرات در گروه آموزش با نرم افزار چندرسانه ای و گروه سخنرانی تفاوت معناداری داشتند (05/0P<). در نتایج، موثر بودن روش سخنرانی و نرم افزار چند رسانه ای در مرحله ی پس آزمون، حکایت از مفید بودن هر دو روش آموزشی می-نماید؛ لیکن به منظور حفظ و بقای بیشتر دانش دانشجویان آموزش به روش نرم افزار چند رسانه ای پیشنهاد می گردد.
    کلید واژگان: بی نظمی های قلبی, نرم افزار چند رسانه ای, سخنرانی, دانشجوی پرستاری
    Bibimah Mohammadi Baghmolaei, Hakimeh Vahedparast, Maryam Ravanipour, Tahereh Sadeghei
    Selected effective training methods are considered as learning objectives and key elements of the training plans. This study has been done with the aim of comparison the effectiveness of” Heart dysrhythmia training by two methods of multimedia and lecturing to the nursing students’ knowledge retention”. In a quasi-experimental study، 45 nursing students were randomly allocated to two groups in semester 7 (group lecturing and multimedia) to teach in the first semester 2013، respectively. Moreover، 20 multiple-choice questions were used to test students'' knowledge in three stages: before، after and reminding (2 months after the intervention). Then data were analyzed with software SPSS 19 at 95% significance level. Although، no significant differences in mean scores were observed between the two groups before intervention (p>0. 05)، the students'' level of knowledge of both methods increased after the intervention compared to pre- (p>0. 001). In addition، in reminding phase the scores in the group trained with multi-media software and lecturing were significantly different between groups (p<0. 05). According to results، the effectiveness of lecture and multimedia software at posttest indicated the usefulness of both methods، however، to increase the preservation and conservation of students’ knowledge، using multi-media software offered.
    Keywords: Heart Dysrhythmia, Multimedia Software, Lecture, Student Nurse
  • فائزه جهان پور، حکیمه واحدپرست، مریم روانی پور، پرویز عضدی
    مقدمه
    با توجه به افزایش گرایش به سمت قلیان و در صورتی که این روند ادامه یابد، عوارض و مرگ و میر ناشی از استعمال دخانیات به طرز چشمگیری افزایش خواهد یافت. بنابراین هدف پژوهش حاضر، بررسی علل گرایش به مصرف قلیان در نوجوانان و جوانان ساکن شهر بوشهر بود.
    روش
    این مطالعه یک پژوهش کیفی از نوع تحلیل محتوا بود. محیط پژوهش را کلیه مکان های عمومی و جامعه پژوهش را همه نوجوانان و جوانان شهر بوشهر تشکیل می دادند. 12 شرکت کننده با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. روش جمع آوری داده ها، مصاحبه نیمه ساختار یافته بود که با موافقت مشارکت کنندگان ضبط و به سرعت بازنویسی و تحلیل گردید. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل محتوای کیفی استفاده شد.
    یافته ها
    تجزیه و تحلیل داده ها منجر به تولید پنج درون مایه اصلی گردید که شامل «نفوذ فرهنگ، بستر مهیا، جذابیت های حسی، باور غلط و سختی در ترک» بود. فرهنگ رایج استفاده از قلیان در بین خانواده ها و دوستان، عدم اجرای قوانین منع مصرف در مجامع عمومی، عدم آگاهی و باور غلط مردم در ارتباط با کم ضررتر بودن قلیان نسبت به سیگار، مطلوب بودن طعم و بوی قلیان های میوه ای، نداشتن سرگرمی های سالم جایگزین و احساس فشارهای اجتماعی در بین جوانان بیشترین دلایل اشاعه روزافزون قلیان به شمار می رود.
    نتیجه گیری
    بر اساس نتایج به دست آمده، توصیه می گردد که مسوولین کشوری به این مشکل به صورت یک فوریت و اولویت توجه نمایند و ضمن استفاده از روش های موثر جهت فرهنگ سازی، اقدام به آموزش و آگاه نمودن مردم و برنامه ریزی جهت کاهش مصرف نمایند.
    کلید واژگان: قلیان, نوجوانان, جوانان, تحقیق کیفی, تنباکو
    Faezeh Jahanpour, Hakimeh Vahedparast, Maryam Ravanipour, Parviz Azodi
    Introduction
    Recently, there has been an increasing trend in hookah use. If this trend continues, morbidity and mortality due to smoking will increase dramatically. Thus, the aim of this study was to investigate the causes of the increasing trend in hookah use in adolescents and youth living in Bushehr, Iran.
    Method
    This qualitative study was performed using qualitative content analysis. The research environment consisted of all public areas and the research population was comprised of all children and youth in Bushehr. The 12 participants were selected using purposive sampling. Data was collected using semi-structured interviews. After gaining the consent of the participants, the interviews were tape recorded and transcribed verbatim. Qualitative content analysis was used to analyze the data.
    Results
    Data analysis led to the extraction of the 5 main themes of "the influence of culture, media preparation, sensory appeal, mistaken belief, and difficulty of quitting". Hookah use among family and friends, lack of enforcement of laws prohibiting public consumption, lack of awareness and the mistaken belief that it is less harmful than cigarettes, the pleasant fruity smell and taste, not having any alternative healthy pastimes, and social pressure were the most common reasons for the increasing trend of hookah use in Bushehr.
    Conclusion
    These results suggest the need for authorities to view this issue as an important dilemma, and to plan to reduce hookah use and solve this problem using effective methods to educate and inform people.
    Keywords: Hookah, Teens, Young, Qualitative research, Tobacco
  • رقیه خضری، مریم روانی پور *، نیلوفر معتمد، حکیمه واحد پرست
    مقدمه
    بیش از 80% از سالمندان دارای حداقل یک بیماری مزمن می باشند، که نزدیک به نیمی از آنان از پرفشاری خون رنج می برند. این بیماری با وضعیت توانمندی سالمندان ارتباط تنگاتنگی دارد، که در صورت عدم کنترل موجب ناتوانی های مختلف می شود؛ به همین دلیل توجه به توانمندسازی افراد سالمند، یک ضرورت محسوب می شود.
    هدف
    هدف از مطالعه حاضر تعیین تاثیر الگوی توانمندسازی خودمدیریتی بروضعیت توانمندی سالمندان مبتلا به پرفشاری خون است.
    روش
    پژوهش حاضر یک مطالعه کارآزمایی بالینی است، که روی سالمندان مبتلا به پرفشاری خون شهر بوشهر اجرا شد. 60 سالمند مبتلا به پرفشاری خون با استفاده از نمونه گیری تصادفی انتخاب و به دو گروه آزمون و کنترل تخصیص داده شدند. مداخله در 5 مرحله (خودآگاهی وشناخت ازسطح عملکرد و انتظارات ازخود توسط مددجو، هدف گذاری مطلوب توسط مددجو، برنامه ریزی، اصلاح ساختار و ارزشیابی) بر اساس الگوی توانمندسازی صورت گرفت. داده ها با استفاده از ابزار محقق ساخته اطلاعات جمعیت شناختی و توانمندسازی دارای روایی 82/0 و پایایی 84/0 قبل و 1.5 ماه بعد از مداخله جمع آوری شده و با نرم-افزار SPSS v.18 در سطح معناداری 05/0 با استفاده از آزمون های آماری کای دو، تی مستقل و تی زوج تجزیه و تحلیل شد.
    یافته ها
    مقایسه میانگین نمرات شرکت کنندگان قبل از مداخله توانمندسازی خودمدیریتی بین گروه های آزمون و کنترل به ترتیب با میزان 25/64 و 55/64 بود که معنادار نبود(89/0=P) اما بعد از مداخله اختلاف نمرات قبل با بعد بین دو گروه آزمون و کنترل به ترتیب 04/85 و 07/64 بود که از نظر آماری تفاوت معناداری مشاهده شد(0001/0=P).
    نتیجه گیری
    یافته های پژوهش، حاکی از آن است که بکارگیری الگوی توانمندسازی خودمدیریتی، در جهت بهبود وضعیت توانمندی سالمندان مبتلا به پرفشاری خون موثر است. لذا با اجرای برنامه های توانمندسازی برای سالمندان مبتلا به بیماری های مزمن، می توان از بسیاری مشکلات آنان پیشگیری و در جهت ارتقا توانمندی آنان گام برداشت.
    کلید واژگان: توانمندسازی, پرفشاری خون, سالمند, توانمندی
    R. Khezri, M. Ravanipour*, N. Motamed, H. Vahedprast
    Introduction
    More than 80% of the elderly have at least one chronic health condition nearly half of them suffer from hypertension. The disease is closely associated with the ability of older people in lacking of control of the causes of disability, which is why it is a necessity due to the empowering older people.
    Objective
    The purpose of this study was to determine the effect of management of empowering model on the empowering elderly patients with hypertension.
    Method
    The present study is a randomized clinical trial which was performed on elderly patients with hypertension in Bushehr. A number of 60 elderly patients with hypertension wererandomly selected and assigned to experimental and control groups. Interventions were done in 5 steps (self-identification level, performance expectations by the client themselves, goals desired by the client, planning, and evaluation of reform) and werebased on an empowerment model. The self-made tools for empowering demographic information and valid 0/82 and 0/84 reliability were collected before and 1.5 months after the intervention. A significant level of 0.05 was considered and the data were analyzed by SPSS v.18 software, using chi-squareindependent t and paired t.
    Results
    The mean scores of the experimental and control groups before the intervention, and after empowering the management were 64/25 and 64/55, respectively, which was not statistically significant(P=0/89), but after the intervention difference between the two groups before and after were 85/04 and 64/07 in the control test and a statistically significant difference was observed (P=0/0001).
    Conclusion
    Results revealed that Management empowering Model, in order to improve the empowered of elderly patients with hypertension was effective. Therefore withempowering the implementation of programs for elderly people with chronic diseases, we can prevent many of their problems and take steps to improve their empowering.
    Keywords: empowerment, hypertension, aging, empowered
  • شرافت اکابریان، حکیمه واحدپرست، مریم روانی پور، کامران میرزایی
    زمینه
    احیاء اطفال برای گروه درمانی یک چالش می باشد و اکثرا تجربه کمی در شرایط اورژانس دارند، با توجه به اینکه دوز دارو در کودکان براساس وزن بوده و در شرایط اورژانس اندازه گیری وزن عملی نمی باشد، استفاده از یک روش سریع، آسان و قابل قبول مورد نیاز است. هدف از این مطالعه تعیین دقت نوار براسلو در کودکان شهر بوشهر می باشد.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه مقطعی 403 کودک 30 روزه تا 14 ساله که به اورژانس بیمارستان علی اصغر مراجعه کرده بودند، تحت مطالعه قرار گرفتند. کودکان مبتلا به بیماری های مزمن و بدحال، وزن کمتر از 3 کیلوگرم و بیشتر از 34 کیلوگرم از مطالعه حذف شدند. وزن تخمینی کودکان بر اساس استاندارد نوار براسلو یعنی فاصله بین فرق سر تا پاشنه پا و زمانی که کودک به پشت خوابیده خوانده و وزن حقیقی کودک توسط ترازوی دیجیتال اندازه گیری شد. سپس مقایسه ای بین وزن های حقیقی و تخمینی انجام شد. آنالیز داده ها پس از کدگذاری با استفاده از نرم افزار SPSS ویرایش 18 و آزمون های آمار توصیفی تحلیلی تی تست، کای اسکور انجام شد.
    یافته ها
    نتایج پژوهش نشان داد که 2/43 درصد دختر و 8/56 درصد پسر با میانگین سنی 43 ماه بودند با خطای10 درصد، 5/72 درصد از وزن حقیقی و با در نظر گرفتن خطای در حدود 15 درصد، 9/78 درصد از وزن حقیقی که به درستی تخمین زده شده بود که به تفکیک جنسیت اختلاف معنی دار نبود.
    نتیجه گیری
    نوار براسلو برای تخمین وزن کودکان بوشهری در شرایط اورژانس ساده، سریع و دقیق بوده که دقیق تر از تخمین وزن توسط والدین یا پرسنل درمانی می باشد. بنابراین برای پزشکان و کارکنان درمانی بخش اورژانس جهت محاسبه دوز دارو و تجهیزات در مواقع اورژانس کمک کننده می باشد.
    کلید واژگان: نوار براسلو, وزن, اورژانس, ایران
    Sherafat Akaberian, Hakimeh Vahedparast, Maryam Ravanipour, Kamran Mirzaei
    Background
    Pediatric resuscitation is challenging for therapeutic group. The most physicians have limited experience in dealing with this situation. Appropriate dosing of the drugs depends on the body weight of the children that it is usually not feasible. There is need for a fast، convenient and reliable method for body weight estimation in children. The aim of this study was to assess the accuracy of Broselow tape in children of Bushehr city.
    Material And Methods
    This cross-sectional study was conducted in the emergency department of Aliasghar hospital. Children were between 1 month and 14 years. Children with chronic disease، 334، ill children were excluded from study. Estimated weight measured based on Broselow tape and actual weight measured by digital scale، then estimated and actual weight were compared. The results were analyzed by SPSS Software Ver 18 and T-Test، Chi-Square Test.
    Results
    findings showed that 43. 2% of total subjects were female Mean of age were 43 months. 72. 5% of tape body weights were within  10% error of actual body weights. 78. 9% of tape body weight was within  15% error of actual body weights. There was no significant difference between boys and girls.
    Conclusion
    Broslow tape was easy، fast and exact for body weight estimation in emergency situation. it is more exact of body weight estimation by parents or therapeutic group so it helps therapeutic group in emergency department for accounting of medication dosage and equipment sizes.
    Keywords: broselow tape, weight, emergency, Iran
  • حکیمه واحدپرست، مریم روانی پور، فاطمه حاجی نژاد، فرحناز کمالی، طیبه غریبی، راضیه باقرزاده *
    زمینه

    در بلایا تعداد زیادی از مجروحان و آسیب دیدگان به منظور بهره گیری از تسهیلات بهداشتی درمانی به سوی بیمارستان ها سرازیر می‎گردند. بنابراین بیمارستان ها مهم ترین محل ارائه این خدمات به جامعه می باشند که باید تمام سطوح آن بهترین پاسخ را تا جایی که امکان دارد به بیشترین تعداد مصدومان ارائه نمایند. بنابراین پژوهش حاضر با هدف تعیین میزان آمادگی بیمارستان‎های استان بوشهر در برابر بلایا انجام گردید.

    مواد و روش ها

    پژوهش حاضر یک مطالعه توصیفی - مقطعی بود که در کلیه بیمارستان های استان بوشهر در سال 1388 انجام شد. جهت جمع آوری داده ها از چک لیست 210 سوالی استفاده شد که دارای 10 هدف و جهت، هر هدف 6 حیطه (تجهیزات، نیروی انسانی، فضای فیزیکی، ساختار و تشکیلات، پروتکل ها، نمودار عملکرد) در نظر گرفته شد. چک لیست توسط افراد مختلف بر حسب حیطه های مورد بررسی با مشاهده مستقیم و ارزیابی تجهیزات، برنامه ها، اسناد و مدارک تکمیل گردید.

    یافته ها

    میزان آمادگی بیمارستان ها، در هدف ترافیک با میانگین نمره 10/16±04/19 بسیار ضعیف و اهداف امنیت، آموزش و مدیریت با کسب میانگین و انحراف معیار به ترتیب 52/26±29/35، 46/19±65/38، 05/24±36/36 ضعیف ارزیابی شد. از نظر پشتیبانی، نیروی انسانی، ارتباطات، تخلیه و انتقال و پذیرش با میانگین نمره 31/26±26/53، 61/27±65/49، 29/18±53/45، 72/19±33/43، 37/20±47/40 متوسط ارزیابی گردید. بیشترین امتیاز مربوط به اورژانس با میانگین نمره 18/19±80/53 برآورد شد.

    نتیجه گیری

    بیمارستان های استان آمادگی لازم و توان پاسخ گویی در برابر بلایا را نداشته و در صورت بروز حادثه غیرمترقبه ای با مشکلات جدی مواجه خواهد شد. بیمارستان های بررسی شده لازم است جهت کسب آمادگی جهت برخورد با حوادث برنامه ریزی نمایند.

    کلید واژگان: آمادگی, بیمارستان, بلایا, ایران
    Hakimeh Vahedparast, Maryam Ravanipour, Fatemeh Hajinezhad, Farahnaz Kamali, Tayebeh Gharibi, Razyeh Bagherzadeh
    Background

    In disasters، large number of causalities rash into the hospitals in order to get health facilities. So، hospitals are the reference point for delivering the health services in all levels for helping to the most percent of injured people. Aim of study was to assess hospital disaster preparedness of Bushehr province. Maretial and

    Methods

    This was a cross-sectional descriptive study which has been done in all Bushehr province hospitals. In order to collect data، we used 210 questions checklist with 10 different aims; each aim had consisted of 6 different domains (equipment، working stuff، physical space، structure، protocols and functional chart). The checklists were completed by direct observation and evaluation of equipment، programs and documents based on their domains with different people.

    Results

    The hospital preparedness in traffic base was very poor with mean number of 19/04±16/10 evaluation of security; education and management domain with mean number 35/29±26/52، 38/65±19/46، 36/36±24/05، respectively were poor. In logistics، workforce، communications، excused transportation and addition to the hospitals with the mean number of 53/26±26/31، 49/65±27/61، 45/53±18/29، 43/33±19/72، and 40/47±20/37 were estimated as average. The most number was belonged to the emergency with the mean number of 53/80±19/18.

    Conclusion

    The Bushehr province hospitals have not enough preparation against unexpected disasters and cannot be a good supporter for disaster happening، and in the occasions of happenings so many serious problems will occur. It will be suggested that the hospital managers should pay more attention to the unexpected disasters.

    Keywords: preparedness, hospital, disasters, Iran
  • فائزه جهان پور، پرویز عضدی، حکیمه واحدپرست
    مقدمه
    درک دانشجویان از عوامل تسهیل گر و بازدارنده در آموزش بالینی در برنامه ریزی جهت بهبود کیفیت آموزش بالینی موثر است. در این مطالعه سعی شده است با استفاده از ژورنال نویسی بازاندیشانه تجارب واقعی دانشجویان از یادگیری در بخش مراقبت های ویژه نوزادان روشن گردد.
    مواد و روش ها
    این پژوهش یک مطالعه توصیفی از نوع کیفی اکتشافی می باشد. جهت جمع آوری داده ها از ژورنال نویسی بازاندیشانه استفاده شده است. با استفاده از نمونه گیری هدفمند، 25 دانشجوی پرستاری به صورت داوطلبانه وارد مطالعه شدند. از مشارکت کنندگان خواسته شد تجارب واقعی خود را در محیط بالین مکتوب نموده و در اختیار پژوهشگر قرار دهند. جامعه پژوهش، دانشجویان سال آخر پرستاری بودند. داده ها با استفاده از روش آنالیز داده های کیفی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    نتایج
    چهار درون مایه اصلی به دست آمد که شامل اضطراب، رضایت از روبه رویی با مهارت جدید، ارتباطات بین فردی و صلاحیت بالینی مربیان بود.
    نتیجه گیری
    از دیدگاه دانشجویان شرکت کننده تنش ناشی از کمبود مهارت بالینی مانع یادگیری در آنهاست. لذا صلاحیت بالینی مربیان و برنامه ریزی مناسب جهت بهبود مهارت دانشجویان از ضروریات می باشد. وجود ارتباطات بین فردی مثبت بین دانشجویان، مربیان و پرستاران موجب کاهش تنش دانشجویان خواهد شد. پیشنهاد می گردد که دست اندرکاران آموزش پرستاری با برنامه ریزی در جهت ارتقاء صلاحیت بالینی مربیان و بهبود ارتباطات بین فردی کوشا باشند.
    کلید واژگان: دانشجویان پرستاری, مربیان, ژورنال نویسی بازاندیشانه
    Ms Faezeh Jahanpour, Mr Parviz Azodi Hakimeh Vahedparast
    Introduction
    It is important to consider the students’ perception of clinical learning environments in order to enhance the quality of effective clinical education. We aimed to describe nursing student perceptions of clinical learning experience in the neonatal intensive care unit (NICU).
    Material and Methods
    In this descriptive study, we used an exploratory qualitative approach. Data were collected using reflective journalism. 25 senior nursing students were asked to reflect and describe their learning experience in the NICU through reflective journal writing. The students were encouraged to reflect their desires, opinions, emotions, attitudes, or disapproval in their personal journals. Data were analyzed using constant comparative analysis.
    Results
    We found four main categories which reflected the students’ experience: anxiety regarding skill incompetency, satisfaction with new skills, staff-student relationship, and clinical teacher competency.
    Conclusion
    Positive interpersonal relationship between students, staff, and teachers are important factors for enhancing clinical learning. A clinical teacher must be able to provide students with appropriate knowledge and skills to decrease their anxiety regarding task performance. A clinical instructor needs more clinical experience and knowledge in order to have clinical competency.
    Keywords: Reflecting Journals, Nursing, Student, Instructor competency
  • مریم روانی پور، فرحناز کمالی، مسعود بحرینی، حکیمه واحدپرست
    مقدمه
    آموزش و یادگیری از همتایان یک مداخله آموزشی موثر برای دانشجویان علوم سلامت در محیط های بالینی است. مطالعه حاضر به بررسی عمیق عوامل تسهیل گر و ممانعت کننده کاربرد این روش در بالین می پردازد.
    روش ها
    پژوهش حاضر یک مطالعه کیفی از نوع تحلیل محتوا است؛ که به دلیل ماهیت کار جهت جمع آوری داده ها از شیوه بحث متمرکز گروهی استفاده گردید. دو گروه (15 نفر) از دانشجویان کارشناسی پرستاری دانشگاه علوم پزشکی بوشهر که در سال 1388 در یکی از بخش های کودکان یا نوزادان به روش همتایان آموزش دیده بودند، به بیان چگونگی تجاربشان از یادگیری از همتایان پرداختند.
    نتایج
    تجزیه و تحلیل مصاحبه ها سه طبقه شامل نوع و حجم کار، نقش آموزشی مربی و ویژگی های دانشجویان را به عنوان عوامل تسهیل گر یادگیری از همتایان؛ و سه طبقه تنش در محیط، نظارت حاشیه ای مربی و عملکرد رقابتی دانشجویان را عوامل ممانعت کننده در روند یادگیری از همتایان شناسایی نمود.
    نتیجه گیری
    بر اساس نتایج این پژوهش بهتر است مربیان جهت اجرای این شیوه دانشجویان را توجیه نموده و ابتدا با حجم کار کم و با استرس کمتر به آموزش دانشجویان در به کارگیری این روش بپردازند و خود نیز نظارت بر اجرای صحیح آن داشته باشند. همچنین لزوم پرداختن بیشتر محققان در رشته های مختلف به این حیطه را پیشنهاد می نماید.
    کلید واژگان: عوامل تسهیل گر, عوامل ممانعت کننده, یادگیری از همتایان, دانشجوی پرستاری, آموزش بالینی, بحث متمرکز گروهی, تحلیل محتوا, تحقیقات کیفی
    Maryam Ravanipour, Farahnaz Kamali, Masoud Bahreini, Hakimeh Vahedparast
    Introduction
    Peer teaching/learning is an effective educational intervention for students of health sciences in clinical settings. This study explores facilitators and barriers in application of this method in clinical settings.
    Methods
    It is a content analysis qualitative study in which the focus group discussion is used for data gathering. Two groups of nursing students (n=15) of Bushehr University of Medical Sciences who were trained through peer education in pediatric or neonatal wards in year 2009, explained about how they experienced peer learning.
    Results
    Analysis of interviews revealed 3 categories of facilitators including type of the job and workload, educational role of the instructor, and students’ characteristics. Also three categories of tension in working environment, trivial supervision of instructor, and competitive performance of students were identified as learning barriers in this method.
    Conclusion
    It may be recommended that teachers brief this method to the students and then start using the method with low workload and less stress to the students and finally keep an eye over its implementation process. Further study in this domain by experts of different fields is recommended.
  • رقیه گشمرد، نیلوفر معتمد، حکیمه واحدپرست
    مقدمه
    اساتید ازجمله ارکان اساسی نظام آموزش بوده که باعث پروراندن نیروهای کارآمد در جامعه می شوند. هدف از انجام این پژوهش بررسی دیدگاه اساتید و دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی بوشهر در مورد ویژگی های یک استاد خوب و مقایسه نظرات آنها با هم می باشد.
    روش ها
    تحقیق حاضر یک مطالعه توصیفی تحلیلی مقطعی بود. جامعه آماری شامل کلیه اعضای هیات علمی تمام وقت دانشگاه (100 نفر) و کلیه دانشجویان در حال تحصیل در نیمسال دوم سال تحصیلی88 -87 (1200 نفر) بودند که به صورت سرشماری وارد مطالعه شدند. از تعداد فوق 78 نفر از اساتید و 1000 نفر از دانشجویان پرسشنامه را تکمیل نمودند. ابزار جمع آوری اطلاعات پرسشنامه ای پیش ساخته بود. آنالیز داده ها با استفاده از آزمون کای اسکوئر انجام شد.
    نتایج
    اساتید در پاسخ به بیست سؤال مربوط به ویژگی استاد خوب به ترتیب: تسلط استاد در درس مورد تدریس، صداقت در گفتار و رفتار، ارائه مطالب جدید، داشتن برنامه ریزی منظم جهت ارائه دروس؛ و دانشجویان: تسلط استاد در درس مورد تدریس، صداقت در رفتار و گفتار، ارائه جذاب مطالب درسی و داشتن برنامه ریزی منظم جهت ارائه دروس را خیلی مهم دانستند.
    نتیجه گیری
    تسلط استاد در درس مورد تدریس از مهم ترین ویژگی استاد می باشد که باید به آن توجه ویژه نمود. ویژگی بعد داشتن صداقت در گفتار و رفتار می باشد. ارائه مطالب جدید و روزآمد، و داشتن طرح درس مشخص قبل از شروع کلاس نیز می تواند موجب تسهیل فرآیند آموزش شود.
    کلید واژگان: استاد خوب, دانشجو, ویژگی, دیدگاه
    Roqayeh Gashmard, Niloofar Moatamed, Hakimeh Vahedparast
    Introduction
    University teachers make the pillars of an educational system. They help raise competent human resource for community. This study aimed at assessing faculty member's & student's viewpoints on characteristics of a good university teacher in Boushehr University of Medical Sciences,and comparing the two.
    Methods
    This was a cross-sectional descriptive research. Samples were 78 university teachers & 1000 students using census. Data were collected through a questionnaire and were analyzed using chi-square, through SPSS.
    Results
    The faculty member's responses to 20 questions on characteristics of a good university teacher showed the following as the most important characteristics:being knowledgeable in the subject matter, honesty, presenting up-to-date knowledge of their subject matter, and lesson planning. The student's responses prioritized the characteristics as: being knowledgeable in the subject area, honesty, attractive presentation of subject matters,and lesson planning.
    Conclusion
    Above all, a good university teacher needs to be knowledgeable. The second most important characteristics is honesty followed by up-to-date knowledge of the subject matter. Finally, teachers need to prepare lesson plans for their classes. This could facilitate learning.
  • حکیمه واحد پرست، مریم روانی پور
    مقدمه و هدف
    زمانی که درمان دیالیز برای اولین بار جهت جایگزینی کار کلیه استفاده شد هیچ کس نمی دانست که چه مقدار درمان با دیالیز جهت نگهداری سلامت بیماران نیاز است.کفایت دیالیز یک فاکتور مهم جهت بقا در بیماران همودیالیزی می باشد. این پژوهش با هدف کلی تعیین کفایت دیالیز بر اساس مدل کنیتیک اوره در بیماران همودیالیزی در مرکز همودیالیز شهر فاطمه زهرا(س) شهر بوشهرطرح ریزی شد.
    روش کار
    در این مطالعه توصیفی همه بیمارانی که در مرکز همودیالیز شهر بوشهر دو یا سه بار دیالیز می شدند(39 بیمار)مورد بررسی قرار گرفتند.از این تعداد 15 زن و24 مرد بودند30نفر از بیماران سه بار در هفته دیالیز می شدند از کلیه نمونه ها قبل وبعد از دیالیز وزن و نمونه اوره خون اندازه گیری گردیدجهت بررسی کفایت دیالیز از روش KT/V استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS انجام گرفت.
    نتایج
    با استفاده از مقیاس KT/V نشان داد که در گروهی که دو بار در هفته دیالیز می شدند دیالیز هیچکدام از کفایت لازم برخوردار نبود و در گروهی که سه بار در هفته دیالیز می شدند 7/96% کفایت لازم را نداشتند.بین وزن وکفایت دیالیز ارتباط معنی داری وجود دارد و بیماران با وزن بیشتر از کفایت پایین تری برخوردار بودند.
    نتیجه نهایی: عدم کفایت دیالیز منجر به افزایش بستری شدن و افزایش هزینه ها می شود. با توجه به نتایج بررسی علل عدم کفایت دیالیز در این بیماران ضروری می باشد
    کلید واژگان: کفایت دیالیز, مدل کنیتیک اوره, همودیالیز
    H. Vahed Parast, M. Ravanipour
    Introduction &
    Objective
    When hemodialysis treatment was first used to replace renal function, no one knew how mach dialysis therapy was needed to keep the patients healthy. Dialysis efficacy is one of the predominant factors survivals in hemodialysis patients. There are multiple methods for assessing the adequacy of dialysis. The index KT/V, most commonly used marker for dialysis adequacy. The aim of this study was to determine dialysis adequacy of haemodialytic patients based on urea kinetic modeling in hemodialysis center in Boshehr city.
    Materials and Methods
    This was prospective study design was applied all of the hemodialytic patients (39 cases) that 2 or 3 number of dialysis per week was selected in total sampling. The total samples it was 15 women and 24 men. Out of 76/9% of total sample was dialyzate 3 times in week. Weight and blood sampling obtained at before &after hemodialysis were determined and KT/V methods were used for adequacy of dialysis. Data collected were analyzed using SPSS, windows version for descriptive (mean- standard deviation) and analytical (X2) statistical methods.
    Results
    Based on KT/V, 96.7% patients in thrice-weekly group and 100% in twice-weekly group had inadequate dialysis. There was significant difference between the dialysis adequacy and Weight (P<0.05).
    Conclusion
    In adequate dialysis is also associated with increased hospitalizations and high inpatient costs. The above results indicate the need further in order to determine the underlying reasons for dialysis inadequacy in these patients.
  • تاثیر آموزش خودمراقبتی بر کیفیت زندگی بیماران مبتلا به انفارکتوس میوکارد
    سهیل نجفی مهری، حکیمه واحد پرست، سهیلا حافظی، عبدالله ثقفی، زهرا فارسی، یدالله سیاوش وهابی
    اهداف
    افزایش هزینه های درمانی، دوری از خانواده و افزایش عفونت های بیمارستانی منجر شده تا روز به روز مراقبت در منزل و خودمراقبتی مورد استقبال قرار گیرد. لذا پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر آموزش مراقبت از خود بر کیفیت زندگی بیماران مبتلا به انفارکتوس میوکارد انجام شده است.
    روش ها
    این پژوهش، مطالعه کارآزمایی بالینی است. 64 بیمار (32 نفر گروه آزمون، 32 نفر گروه شاهد) که با تشخیص انفارکتوس میوکارد در بخش مراقبت ویژه قلب بیمارستان پذیرش شده بودند مورد بررسی قرار گرفتند. آموزش خودمراقبتی در گروه مداخله انجام شد. پرسش نامه «کیفیت زندگی ناتینگهام» برای تعیین کیفیت زندگی قبل و بعد از برنامه آموزشی مورد استفاده قرار گرفت.
    یافته ها
    آزمون آماری تی مستقل (17/0 >P) نشان داد که نمره کل و نمره ابعاد کیفیت زندگی قبل از مداخله در دو گروه شاهد و مداخله اختلاف معنی داری ندارند، درحالی که پس از آموزش، نمره کل و نمره ابعاد کیفیت زندگی در دو گروه، اختلاف معنی دار نشان می دهد (005/0
    نتیجه گیری
    کیفیت زندگی بیماران مبتلا به انفارکتوس میوکارد می تواند با آموزش خودمراقبتی افزایش یابد.
    کلید واژگان: آموزش خودمراقبتی, کیفیت زندگی, انفارکتوس میوکارد
    Effect of self-care education on quality of life in patients suffering from myocardial infarction
    Najafi S. M., Vahedparast H., Hafezi S., Saghafi A., Farsi Z., Vahabi Y. S
    AIMS. Expensiveness of medical cares, being far from family, high rate of nosocomial infections cause self-care and in-home care to be considered more than previous. So present study have been done to assess effect of self-care education on quality of life in patients suffering from myocardial infarction METHODS. This research is a clinical trial study. 64 patients (32 people in case group and 32 people in control group) who were admitted in coronary care unit of hospital with diagnosis of myocardial infarction were assessed. Self-care education was done in intervention group. “Nottingham quality of life” questionnaires were used for assessing quality of life before and after education program. RESULTS. Statistical independent T- test (P>0.17) showed that total number and quality of life number have not significant difference between two groups before intervention, while after intervention, total number and quality of life number have significant difference between two groups (P<0.005). Paired T- test also showed significant difference in total number and quality of life number before and after intervention (P<0.001). CONCLUSION. Quality of life can improve with self-care education in patients suffering from myocardial infarction.
نمایش عناوین بیشتر...
سامانه نویسندگان
  • حکیمه واحدپرست
    حکیمه واحدپرست
    دانشیار پرستاری، پرسناری، پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی بوشهر، ، ایران
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال