خیرالله اسدالهی
-
سابقه و هدف
خصوصیات رفتاری و شخصیتی اعضای خانواده بخصوص والدین، می تواند رفتار کودک را تحت تاثیر قرار دهد. با توجه به شیوع بالای اختلالات روانی در ایران، مطالعه حاضر به منظور تعیین ارتباط بین اختلالات شخصیت والدین با اختلالات روانپزشکی در کودکان و نوجوانان انجام شد.
مواد و روش هادر این مطالعه پیمایشی مقطعی (قسمتی از یک طرح ملی که در استان های کشور اجرا شد)، جامعه آماری شامل کودکان و نوجوانان 18-6 ساله شهر ایلام و حومه در سال 1398-1397 بود. 1022 کودک و نوجوان با روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. داده ها با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته پرسشنامه Kiddie-SADS-Present and Lifetime Version (K-SADS-PL) و پرسشنامه میلون به دست آمد، سپس با آمار توصیفی و محاسبه نسبت شانس با حدود اطمینان 95 درصد تحلیل شدند.
یافته هاشیوع اختلالات روانپزشکی در کودکان و نوجوانان(10/80درصد پسران و 8/15 درصد دختران) بود. افسردگی(0/81درصد)، شب ادراری(3/67درصد)، بیش فعالی(1/84درصد)، اختلال ترس خاص(1/22درصد) در پسران و اضطراب جدایی(4/17درصد) در دختران، بیش ترین میزان شیوع را داشتند. بین اختلال شخصیت افسرده در والد مادر و افسردگی کودکان(0/02P=،1/14-1 :CI 95 درصد، 1/07OR=) و بین اختلال شخصیت افسرده خویی در والد پدر و شب ادراری کودکان(0/02P=،1/14-01/1 :CI 95 درصد، 1/07OR=) و هم چنین بین اختلال شخصیت دوری گزین در پدر و ترس خاص در کودکان(0/04P=،1/20-1 :CI 95 درصد، 1/09OR=) ارتباط مستقیم و معناداری مشاهده شد.
استنتاجبا توجه به بالا بودن شیوع اختلالات روانپزشکی در کودکان و نوجوانان در مطالعه حاضر و ارتباط معنادار بین برخی از ویژگی های اختلالات شخصیت در والدین با اختلالات روانپزشکی کودکان و نوجوانان، می توان پیشنهاد نمود که در فرایند تشخیص و مداخله های درمانی کودکان و نوجوانان به ویژگی های روانشناختی والدین نیز توجه شود.
کلید واژگان: اختلال شخصیت, اختلال روانپزشکی, والد, نوجوان, کودکBackground and purposeBehavioral and personality traits of family members, especially the parents can affect a child's behavior. According to high prevalence of mental disorders in Iran, this study was conducted to determine the relationship between personality disorders in parents and psychiatric disorders in children and adolescents.
Materials and methodsA cross-sectional-analytical survey was performed in children and adolescents aged 6-18 years in Ilam and its suburbs, west of Iran, 2018-2019. A total of 1022 children and adolescents were selected using multi-stage cluster sampling. Semi-structured interviews were carried out and data were collected using Kiddie-SADS-Present and Lifetime Version (K-SADS-PL) and Millon Clinical Multiaxial Inventory. Data analysis was done applying descriptive statistics and calculation of odds ratio with 95% confidence interval.
ResultsThe prevalence of psychiatric disorders was 10.80% in boys and 8.15% in girls. The most prevalent disorders in boys were depression (0.81%), enuresis (3.67 %), hyperactivity (1.84 %), and specific fear (1.22 %) and in girls separation anxiety (4.17%) was more common. Findings showed significant direct relationships between depressive personality disorder in mothers and depression in children (OR= 1.07, 95% CI: 1-1.14, P=0.02) and between depressive personality disorder in fathers and nocturnal enuresis in children (OR= 1.07, 95% CI: 1.01-1.14, P=0.02), and also between avoidant personality disorder in fathers and specific fear disorder in children (OR=1.09, 95% CI: 1-1.20, P=0.04).
ConclusionIn this study, we observed high prevalence of psychiatric disorders in children and adolescents that are significantly linked to the personality traits of parents and should be taken into account in making diagnosis and designing interventions.
Keywords: personality disorder, psychiatric disorder, parent, adolescent, child -
مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران، سال هفتاد و نهم شماره 9 (پیاپی 249، آذر 1400)، صص 665 -673زمینه و هدف
مصرف هورمون رشد داروهای لتروزول، اکساندرولون و آناستروزول می تواند باعث افزایش قد در کودکان و نوجوانان گردد. با توجه به این که برآوردی کلی از میزان تاثیر این داروها بر افزایش قد کودکان و نوجوانان با کوتاه قدی ایدیوپاتیک (ISS) وجود ندارد و مطالعات مختلف برآوردهای متفاوتی ارایه داده اند، هدف این مطالعه مقایسه اثر هورمون رشد، لتروزول، اکساندرولون، آناستروزول و ترکیب هورمون رشد و مهارکننده های آروماتاز بر افزایش قد در کودکان و نوجوانان مبتلا به (ISS) به روش متاآنالیز است.
روش بررسیبا جست وجو در پایگاه های الکترونیکیWeb of Science، Scopus، ISI، Google Scholar Cochrane و PubMed با استفاده از کلید واژه های Body Height، Short Stature، Aromatase، Idiopathic، Inhibitors، Anastrozole، Oxandrolone، Letrozole و Growth Hormone مطالعات بالینی تصادفی شده (RCT) که به بررسی اثر ترکیب هورمون رشد و داروهای مهارکننده آروماتاز، هورمون رشد، لتروزول، اکساندرولون و آناستروزول بر افزایش قد در کودکان و نوجوانان مبتلا به کوتاه قدی پرداخته اند استخراج شد. برای سنجش میزان افزایش قد از شاخص نمره انحراف معیار قد (HSDS) پیش و پس از مداخله استفاده شد.
یافته هاشاخص افزایش قد (HSDS)، با مصرف ترکیب هورمون رشد و یکی از داروهای مهارکننده آروماتاز (58/1-38/0=CI%95)98/0=SMD ، با مصرف داروی هورمون رشد (14/1-62/0=CI%95)88/SMD، با مصرف داروی لتروزول (51/1-16/0=CI%95)83/0=SMD، با مصرف داروی اکساندرولون (99/12-0/0=CI%95)56/0=SMD و با مصرف آناستروزول (63/0-00/0=CI%95)31/0SMD= به دست آمد، که نشان می دهد همه داروهای مذکور در افزایش قد تاثیر معناداری داشته اند. (05/0<p).
نتیجه گیریهرچند که تاثیرگذاری داروی هورمون رشد بر افزایش قد، بیشتر از داروهای مهارکننده آروماتاز بود اما با اضافه کردن یکی از مهارکننده های آروماتاز به هورمون رشد می توان اثربخشی هورمون رشد را افزایش داد.
کلید واژگان: آناستروزول, مهارکننده های آروماتاز, قد, هورمون رشد, ایدیوپاتیک, لتروزول, اکساندرولون, کوتاه قدیBackgroundShort children face many problems throughout their lives. Consumption of growth hormone and the drugs such as Letrozole, Oxandrolone, and Anastrozole can increase the growth of children and adolescents. There is not an overall estimate of the effects of Letrozole, Oxandrolone, and Anastrozole on the growth of children and adolescents with Idiopathic Short Stature (ISS). There are different estimates of the effect of growth hormone and the drugs Letrozole, Oxandrolone, and Anastrozole on growth in children and adolescents with Idiopathic Short Stature. Therefore, the aim of this study was to compare the efficacy of growth hormone, Letrozole, Oxandrolone, Anastrozole, and a combination of growth hormone and aromatase inhibitors on height gain in children and adolescents with idiopathic short stature using meta-analysis method.
MethodsSearch was done in databases such as; Scopus, Web of Science(ISI), and PubMed using keywords: Idiopathic, Short Stature, Body Height, Aromatase Inhibitors, Growth hormone, Letrozole, Oxandrolone, Anastrozole. Randomized clinical trial studies ,that have investigated the efficacy of growth hormone and aromatase inhibitors on height gain in children and adolescents with short stature, were selected. Height standard deviation score (HSDS) before intervention and after treatment has been used to measure the rate of height increase in various studies. This study was written based on the PRISMA checklist and the heterogeneity of this study was evaluated using the Q statistic and I2 index.
ResultsHeight increase index (HSDS) was obtained with the use of growth hormone combined with one of the aromatase inhibitors (0.38-3.58=95%CI) (SMD=0.98), with the use of growth hormone (0.62-1.14=95%CI) (SMD=0.88), with the use of Letrozole (0.51-16.51=95%CI) (SMD=0.83), with the use of Oxandrolone (0.99-0.99=95%CI) (SMD=0.56), and with the use of Anastrozole (0.00-0.63=95%CI) (SMD=0.31), which shows that all these drugs have a significant effect on height increase. (P<0.05)
ConclusionAlthough the effect of growth hormone on height increase was greater than that of aromatase inhibitors, but according to our results, adding an aromatase inhibitor to growth hormone can increase the effectiveness of it.
Keywords: anastrozole, aromatase inhibitors, body height, growth hormone, idiopathic, letrozole, oxandrolone, short stature -
مقدمه:
پیامدهای مالی ناشی از افزایش شیوع دیابت در کشورها نشان می دهد که دیابت یکی از چالش های اصلی سیستم سلامت است. لذا هدف از مطالعه ی حاضر، بررسی هزینه های مستقیم ارایه خدمات (تا پایان سطح یک خدمات) به مبتلایان به دیابت نوع دو، که تحت پوشش بیمه خدمات درمانی و تامین اجتماعی بودند،برای سازمان های بیمه گر و بیماران در شهرستان ایلام، در سال 1397 بود.
مواد و روش هامطالعه ی حاضر یک پژوهش توصیفی-تحلیلی است. جامعه هدف شامل تمامی مبتلایان به دیابت نوع دو ساکن شهرستان ایلام، دارای پرونده ی الکترونیک در مراکز جامع سلامت و تحت پوشش مراکز بیمه ای بودند. نمونه گیری به صورت سرشماری، و ابزار گردآوری داده ها چک لیست بود. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS20، با آزمون های آمار استنباطی (تی مستقل، آنالیز واریانس یک طرفه) و آمار توصیفی (میانگین و انحراف معیار) تجزیه و تحلیل شدند.
یافته هاهشتصد بیمار وارد مطالعه شدند که %71/4 آن ها زن بودند. میانگین سنی بیماران به ترتیب 59/42 و 54/97 برای مرد و زن بود. میانگین هزینه های مستقیم سالانه برای هر فرد 62742383 ریال برآورد شد. بیشترین هزینه مربوط به هزینه های بستری آن ها؛ برابر با 49794297 ریال (79/3درصد) و کمترین هزینه مربوط به تصویربرداری و برابر با 673148 ریال (1 درصد) بود. بین هزینه های مستقیم با جنسیت، سن، وضعیت تاهل، تحصیلات، شغل، مدت ابتلا، نمایه توده بدنی، نوع بیمه و فشار خون ارتباط معنی داری وجود نداشت (0/05<p).
نتیجه گیریبر اساس یافته های این پژوهش، بیماری دیابت بار مالی قابل توجهی به سیستم بهداشت و درمان تحمیل می کند که هزینه های بستری و دارویی سهم عمده ای از هزینه ها را تشکیل می دهد. اکثریت بیماران تحت پوشش بیمه بودند در نتیجه بار مالی برای بیماران و دولت قابل ملاحظه است. بنابراین حذف زمینه های ایجاد بیماری و مدیریت بهینه می تواند در کاهش هزینه های نظام سلامت نقش مهمی داشته باشد.
کلید واژگان: ایلام, بیماری دیابت, سازمان های بیمه ای و هزینه های مستقیمIntroductionThe financial consequences of the increasing prevalence of diabetes show that diabetes is one of the main challenges of healthcare systems. This study aimed to investigate the direct costs imposed on insurance companies and patients by the delivery of first-level services to patients with type 2 diabetes, who were covered by health insurance and social security insurance plans in Ilam, Iran, in 2019.
Materials and MethodsIn this descriptive analytical study, the population included all patients with type 2 diabetes, who had available electronic records in comprehensive health centers and were covered by the insurance companies of Ilam. The data collection tool was a checklist, and data analysis was performed in SPSS version 20. Inferential statistics, including independent t-test and one-way analysis of variance, were measured, and descriptive statistics, including mean and standard deviation, were calculated.
ResultsA total of 800 patients entered this study, 71.4% of whom were female. The mean age of male and female patients was 59.42 and 54.97 years, respectively. The average annual direct cost was estimated at 62,742,383 Rials per person; the highest cost was related to hospitalization (49,794,297 Rials) (79.3%), and the lowest cost was related to imaging (673,148 Rials) (1%). There was no significant relationship between the direct costs and gender, age, marital status, education, occupation, duration of disease, body mass index (BMI), type of insurance, or blood pressure (P<0.05).
ConclusionAccording to the findings of this study, diabetes imposes a significant financial burden on the healthcare system, including significant hospitalization and medication costs. The majority of patients were covered by health insurance, and the financial burden was significant for individuals and governments. Therefore, elimination of predisposing factors for the disease and optimal management can reduce the imposed costs on healthcare systems.
Keywords: Ilam, Diabetes, Insurance companies, Direct costs -
مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی کردستان، سال بیست و چهارم شماره 6 (پیاپی 104، بهمن و اسفند 1398)، صص 120 -129زمینه و هدف
پوکی استخوان از رایج ترین بیماری های استخوانی است که به دلیل عدم تعادل فعالیت سلول های استئوبلاست و استئوکلاست ایجاد می گردد. استئو پروتگرین (OPG) با اتصال به گیرنده فعال فاکتور هسته ای کاپا بتا لیگاند (RANKL) سبب مهار سلول های استئو کلاست می گردد. تعادل در نسبت OPG/RANKL نقش مهمی در بازسازی استخوان دارد. در مطالعه حاضر، تاثیر مومیایی بر میزان تکثیر سلولی، بیان OPG و RANKL در سلول های شبه استئوبلاست MG63 در مقایسه با داروهای شیمیایی مورد بررسی قرار گرفت.
روش بررسیدر این مطالعه تجربی، تاثیر غلظت های 100،200 و 300 μg/ml عصاره مومیایی بر تکثیر سلولی، بیان OPG و RANKL در سلول های MG63 در گروه های آزمایش، کنترل مثبت و منفی بررسی گردید. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده روش آماری ANOVA انجام شد.
یافته هاافزایش معنی داری در تکثیر سلول ها بعد از مواجهه با دوز های 100 و 200 μg/ml مومیایی مشاهده شد. دوز 200 μg/ml سبب کاهش معنی دار بیان RANKL و افزایش معنی دار بیان OPG و نسبت OPG/RANKL در مقایسه با گروه کنترل منفی گردید. دوز 100 μg/ml مومیایی اگر چه همانند دوز 200 μg/ml عمل نمود؛ اما میزان تاثیر بر هیچ کدام از متغیرها معنی دار نبود. دوز 300 μg/ml نیز تاثیر معکوس غیر معنی داری را نشان داد.
نتیجه گیریغلظت 200 μg/ml مومیایی تاثیر قابل توجهی بر بیان دو عامل مهم بازسازی استخوان دارد، لذا به نظر می رسد افرادی که در معرض پوکی استخوان قرار دارند می توانند از این ماده به عنوان جایگزین داروهای شیمیایی استفاده نمایند.
کلید واژگان: مومیایی, پوکی استخوان, استئو بلاستScientific Journal of Kurdistan University of Medical Sciences, Volume:24 Issue: 6, 2020, PP 120 -129Background and AimOsteoporosis is one of the most common bone diseases that is caused by an imbalance between the activity of osteoblasts and osteoclasts. Osteoprotegerin (OPG) plays an active role in inhibiting osteoclasts by binding to the receptor activator of nuclear factor kappa-B ligand (RANKL). The balance in the OPG/RANKL ratio is important in bone remodeling. The current study investigated and compared the effects of mumie extract and chemical drugs on cell proliferation, expression of OPG and RANKL in MG63 cells.
Materials and MethodsThe effects of 100, 200 and 300 μg/ml of mumie extract on cell proliferation, expression of OPG and RANKL in MG63 cells were investigated in experimental groups, positive and negative control groups. Data were analyzed by ANOVA test.
ResultsSignificant increases were observed in the proliferation of MG63 cells after exposure to 100 and 200 μg/ml concentrations of mumie extract. 200 μg/ml concentration of the extract significantly decreased the expression of RANKL and increased the expression of OPG. It also increased OPG/RANKL ratio significantly in the experimental groups, compared to those in the negative control groups. Although the effects of 100 μg/ml and 200 μg/ml concentrations were similar to each other, they showed no significant effects on the variables. 300 μg/ml concentration of the extract showed a reverse and insignificant effect.
Conclusion200 μg/ml concentration of mumie extract had a significant effect on the expression of two important factors in bone remodeling. Therefore, individuals susceptible to osteoporosis can use mumie extract as an alternative to chemical drugs.
Keywords: Mumie extract, Osteoporosis, Osteoblasts -
مقدمهضایعه نخاعی(SCI) از جدی ترین بیماری های کلینیکی است که عوارض آن علاوه بر شخص بیمار، دامن گیر خانواده و جامعه می شود. بعد از آسیب شدید نخاعی، آستروسیت های سیستم عصبی مرکزی با تبدیل به آستروسیت های واکنشی و ایجاد اسکار گلیال مانعی بزرگ برای بازسازی آکسون ها محسوب می شوند. در مطالعات مختلف، یک بهبود لوکوموتور نسبی خودبخودی در حیوانات دارای ضایعه با گذشت زمان و بدون هرگونه مداخله درمانی گزارش شده است، لذا در مطالعه حاضر، به منظور تعیین دقیق این میزان بهبود، عملکرد لوکوموتور حیوانات دارای ضایعه به مدت 20 هفته پس از ضایعه با استفاده از تست حرکتی BBB(Basso، Bresnahan and Beattie) ارزیابی شده است.مواد و روش هادر این مطالعه از 18 سر موش صحرایی نر بالغ نژاد ویستار استفاده گردید. حیوانات به طور تصادفی به سه گروه مساوی: کنترل نرمال، شم و ضایعه تقسیم گردیدند. در گروه کنترل نرمال هیچ گونه اقدامی انجام نشد، اما در گروه های شم و ضایعه به ترتیب عمل لامینکتومی و مدل کوفتگی در قطعه T10نخاع انجام شد. سپس عملکرد لوکوموتور حیوانات از طریق تست حرکتی BBB تا پایان مطالعه ارزیابی گردید.
یافته های پژوهش: مقایسه نتایج ارزیابی لوکوموتور هفته های دوم تا بیستم حیوانات گروه ضایعه یک بهبود نسبی را نشان داد زیرا نمره حرکتی این حیوانات از 4/1 در هفته دوم پس از ضایعه، به نمره 16 در هفته بیستم رسید.بحث و نتیجه گیرینتایج مطالعه حاضر نشان داد که میزان بهبود عملکرد خودبخودی در حیوانات دارای ضایعه نخاعی به مدت بیست هفته با گذشت زمان و بدون انجام مداخله درمانی به میزان قابل توجهی(نمره 16 از 21) افزایش می یابد.کلید واژگان: ضایعه نخاعی مزمن, بهبود لوکوموتور, تست حرکتیIntroductionSpinal cord injury (SCI) is a serious clinical disorder, which involves the patients family as well as the community. After sever SCI, astrocytes of the central nervous system become reactive astrocytes, and produce glial scar which is a major obstacle to axons regeneration in the spinal cord. However, some studies have confirmed a spontaneous partial locomotor recovery in injured animals in the course of time and without any therapeutic interventions. Thus, in this study, locomotor function of animals with SCI was assessed to determine the exact scope of such a recovery through BBB (Basso, Bresnahan and Beattie) locomotor test during 20 weeks.Materials And MethodsIn this research, 18 adult male Wistar rats were used and randomly divided into 3equale groups: the normal control, the sham, the injured. Animals in the normal control group did not received any intervention, but for the sham and injured groups, laminectomy and contusion model in segment T10 of spinal cord were accomplished, respectively. Locomotor improvement of animals in all the groups was evaluated for 20 weeks.
Findings: According to our investigation, comparison of the results of locomotor assessment of the second week against that of the 20th week of the spinal cord injured group without treatment demonstrated a partial locomotor recovery, since the BBB score of lesion in these animals was 1.4 in the second week and reached up to 16 in the Twentieth week.
Discussion &ConclusionOur Results showed that spontaneous locomotor recovery in animals with spinal cord defects increases after 20 weeks (from 16 21 score) in the course of time and without any therapeutic interventionsKeywords: spinal cord injury, locomotor improvement, BBB test, rat -
مقدمهضایعه نخاعی منجر به نقص های عملکردی غیر قابل بازگشت در بیماران می شود. پیش آگهی بد این ضایعه انگیزه تحقیق جهت یافتن یک روش درمانی مناسب برای این آسیب مزمن می باشد. سلول درمانی، یکی از مهم ترین روش های درمانی ضایعه نخاعی می باشد و استفاده از سلول های غلاف کننده بویایی(OECs) نتایج امیدوارکننده ای را نشان داده است. لذا هدف از انجام این مطالعه بررسی تاثیر پیوند سلول های غلاف کننده بویایی بر بهبود عملکرد حرکتی فاز تاخیری ضایعه نخاعی در موش های صحرایی می باشد.مواد و روش هادر این مطالعه 18 سر موش صحرایی نر در چهار گروه کنترل، شم، ویکل و درمان تقسیم بندی شدند. در گروه شم فقط عمل لامینکتومی در مهره T9 انجام شد و در سه گروه دیگر بعد از لامینکتومی، ضایعه ایجاد گردید. در گروه های ویکل و درمان یک هفته پس از ضایعه به ترتیب محیط کشت بدون یا حاوی سلول تزریق گردید. در گروه کنترل هیچ گونه مداخله ای صورت نگرفت. جهت کشت سلول از مخاط بویایی نوزاد هفت روزه موش صحرایی استفاده شد. ارزیابی حرکتی حیوانات نیز با استفاده از تست BBB (Basso، Bresnahan and Beattie) انجام شد.
یافته های پژوهش: مقایسه نتایج هفته دوم تا پایان مطالعه نشان دهنده اختلاف حرکتی معنی دار بین گروه های دریافت کننده پیوند سلولی با گروه کنترل بود(P<0.05).بحث و نتیجه گیرینتایج مطالعه، نشان دهنده تاثیر مثبت سلول های OEC بر بهبود عملکرد حرکتی در فاز تاخیری ضایعه نخاعی در موش های صحرایی می باشد.کلید واژگان: ضایعه نخاعی, سلول های غلاف کننده بویایی, فاز تاخیری, عملکرد حرکتیIntroductionSpinal cord injury (SCI) causes constant irreversible functional deficits. Poor prognosis of such a disease prompts scientists to work on an effective way of treatment. Stem cell transplantation provides a promising strategy for such researchers. Using olfactory ensheathed cells (OECs) has, so far, indicated very good results. Hensce, the purpose of this study was to evaluate the effectiveness of transplanted OECs on functional recovery of delayed phase of SCI in rats.Materials and MethodsIn this survey, eighteen adult male wistar rats were divided into sham, control, vehicle, and treatment groups. Sham group received only laminectomy in the T9 segment of spinal cord, while in other groups, contusion model was induced following laminectomy.7 days after injury, DMEM medium alone or with OECs was injected to the vehicle and treatment groups, respectively. For cell culture, the olfactory mucosa of 7-day-old male wistar rats was used. Locomotor behavior of animals in all the groups was evaluated by BBB, (Basso, Bresnahan and Beattie) test.
Findings: Comparison of the results by the second week to the end of the study illustrated significant changing differences between the OECs receivers and the control group, (pDiscussion &ConclusionOur investigation demonstrated a positive impact of the OECs on functional recovery in the delayed phase of SCI.Keywords: spinal cord injury, olfactory ensheathed cells, delayed phase, functional recovery -
مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران، سال هفتاد و پنجم شماره 9 (پیاپی 201، آذر 1396)، صص 669 -674زمینه و هدفکمبود آنزیم گلوکز-6-فسفات دهیدروژناز (Glucose-6-phosphate dehydrogenase) از شایع ترین بیماری های ژنتیکی در انسان می باشد. مطالعات انجام شده گزارشات مختلفی در زمینه ارتباط ابتلا به مالاریا با بقای افراد مبتلا به این نقص داشته اند. اما در ایران مطالعه های اندکی در این زمینه صورت گرفته است. در نتیجه پژوهش کنونی با هدف برآورد میزان بروز نقص آنزیم G6PD در نوزادان استان فارس و بررسی بروز آن در مناطق مالاریاخیز انجام شد.روش بررسیپژوهش کنونی به صورت اکولوژیک و توصیفی-تحلیلی بر روی 59745 نوزاد مبتلا به نقص آنزیم G6PD در استان فارس از ابتدای فروردین 1390 تا پایان اسفند 1394 انجام شد. میزان بروز نقص با استفاده از روش آماری برآورد میزان بروز سالیانه محاسبه شد. جهت تهیه نقشه های جغرافیایی و چگونگی توزیع بیماری در مناطق مالاریاخیز از ArcGIS software، version 10.3 (ESRI، Redlands، CA، USA) استفاده شد. سطح معناداری 0/05 در نظر گرفته شد.یافته هابروز نقص آنزیم G6PD در کل نوزادان 15/58، در نوزادان پسر 16/25 و در نوزادان دختر 14/85 در صد تولد زنده برآورد شد. میزان بروز این نقص در مناطق مالاریاخیز به مراتب بیشتر از سایر مناطق بود. به طوری که هرچه میزان شدت مالاریاخیز بودن منطقه بیشتر بود میزان بروز نقص نیز شایع تر بود که این رابطه از لحاظ آماری معنادار بود (0/039P=).نتیجه گیریبر اساس یافته های پژوهش کنونی استان فارس از مناطق با بروز بالای نقص آنزیم G6PD می باشد. میزان بروز نقص آنزیم G6PD در مناطق مالاریاخیز استان فارس بیشتر از سایر مناطق بود و هرچه شدت مالاریاخیز بودن افزایش می یافت بروز این نقص نیز افزایش می یافت که نشان دهنده بقای بهتر بیماران در گذشته در برابر بیماری مالاریا می باشد.کلید واژگان: سیستم اطلاعات جغرافیایی, نقص گلوکز فسفات دهیدروژناز, میزان بروز, ایران, مالاریاBackgroundThe deficiency of enzyme glucose-6-phosphate dehydrogenase (G6PD) is among the most common genetic diseases in human. The deficiency of G6PD enzyme is one of the most common encountered enzymes, affecting about 400 million people and causing a wide range of undesirable clinical complications worldwide. The performed studies have reported a variety of statements about the relationship between malaria and survival of people with defect, but these kinds of studies are limited in Iran. This study aimed to estimate the incidence of G6PD deficiency among newborns in malarious areas of Fars province.MethodsThe present study was conducted ecologically and descriptively-analytically on 59745 neonates with G6PD deficiency in Fars province, Iran from April 2011 to March 2015. To determine the defect, a point fluorescence test and Kimia commercial kit (KimiaPajoohan Co., Tehran, Iran) were used. To determine the areas with malaria, factors associated with malaria-causing cells in Fars province, including the presence of carriers, the presence of malaria, the incidence of new malaria and the presence of malaria activated sites were studied. The incidence of defect was calculated using the statistical method of estimating the annual incidence rate. ArcGIS software, version 10.3 (ESRI, Redlands, CA, USA) was used to provide geographic mappings and distribution patterns in malarious areas.ResultsThe total incidence of G6PD deficiency in newborns was estimated as 15.58 per 100 live births, including 16.25 for boys and 14.85 for girls. The incidence of this defect in malaria-prone areas was higher than other areas. As a region was more malaria-prone, the incidence of G6PD deficiency increased too, which was statistically significant (P= 0.039).ConclusionBased on the findings of this study, Fars province is among areas with high incidence of G6PD deficiency. The incidence of G6PD deficiency in malaria-prone areas of Fars province, Iran, is higher than other regions, which indicates better survival of patients against malaria in the past.Keywords: geographic information systems, glucosephosphate dehydrogenase deficiency, incidence, Iran, malaria
-
مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران، سال هفتاد و پنجم شماره 7 (پیاپی 199، مهر 1396)، صص 530 -537زمینه و هدفخودکشی یکی از مشکلات اساسی بهداشتی در جوامع مختلف بوده و با عوامل خطر متعددی مرتبط می باشد. نتیجه یک اقدام به خودکشی مستقیم به انتخاب روش خودکشی بستگی دارد. خودکشی های تهاجمی جز روش های خشن خودآزاری شناخته شده و دارای الگوهای سنی و جنسی متفاوتی هستند، از این رو هدف این مطالعه بررسی نتایج و تنوع خودکشی با روش تهاجمی در یک دوره طولانی مدت در استان ایلام بود.روش بررسیدر این مطالعه گذشته نگر، داده های مورد نیاز شامل متغیرهای جمعیت شناختی، پیامد و نوع روش تهاجمی از سیستم جامع ثبت موارد خودکشی دانشگاه علوم پزشکی ایلام برای بررسی خودکشی های تهاجمی از اول فروردین سال 1372 تا آخر اسفند سال 1392 بوده است، استخراج و مورد آنالیز قرار گرفت. مجوزهای لازم برای دسترسی به داده ها از کمیته اخلاق و شورای پژوهشی دانشگاه علوم پزشکی ایلام دریافت گردید.یافته هادر کل از 1516 مورد خودکشی تهاجمی، 643 مورد (42/6%) ناموفق و 867 مورد (57/4%) موفق بود. روش خودسوزی بالاترین فراوانی خودکشی (موفق و ناموفق) را به خود اختصاص داده بود. بالاترین فراوانی خودکشی موفق در زنان (52/8%) و ناموفق در مردان (63/6%) رخ داده بود. گروه سنی 34-25 سال و گروه سنی بالاتر از 65 سال به ترتیب بیشترین فراوانی خودکشی های ناموفق و موفق را به خود اختصاص داده بودند.نتیجه گیریزنان و افراد مسن از جمله گروه های پرخطری بودند که اقدام به خودکشی تهاجمی موفق کرده اند و روش خودسوزی که از جمله روش های دردناک خودکشی محسوب می شود، بالاترین فراوانی را در خودکشی تهاجمی منجر به مرگ در استان ایلام داشت.کلید واژگان: اپیدمیولوژی, ایران, پژوهش های گذشته نگر, خودکشی, خشونتBackgroundSuicide is one of the main health problems in different societies and is associated with different risk factors. The result of a suicide attempt is directly related to the selected method. Invasive suicides are known as violent methods of self-harm and are usually happened in different patterns of age and gender. The aim of this study was to investigate the outcome and varieties of suicide via invasive methods in a long-term period in Ilam province, Iran.MethodsIn this retrospective study, the required data, including demographic variables, outcomes and the kind of invasive method was extracted from a comprehensive registration system of suicide cases, recorded by Ilam University of Medical Sciences (IUMS), to investigate the invasive suicides during the 1993-2013 years. The study was approved by the Ethics Committee of Ilam University of Medical Sciences and based on this approval the permission to access the suicide data was issued. Data were entered into the SPSS 20 software (SPSS Inc., Chicago, IL, USA) and using descriptive statistical methods and chi-square were analyzed based on completed or attempted outcome of suicide.ResultsAmong a total of 1516 cases of invasive suicide, 643 (42.6%) were attempted and 867 (57.4%) were completed suicides. Self-immolation method showed the highest frequency of suicide (both completed and attempted). The highest frequency of completed suicide was occurred in females (52.8%) but the attempted suicide was higher in males (63.6%). The age groups of 25-34 years and above 65 years indicated the highest frequencies of attempted and completed suicides respectively.ConclusionOne of the main objectives of this study was identification of high risk groups who used the invasive methods for suicide commitments, based on their epidemiological characteristics such as gender and age. The results showed that women and elderly individuals were among the high-risk groups who committed completed suicide using the invasive methods and self-immolation attributed the most frequent method among invasive methods for suicide in Ilam province which resulted in death.Keywords: epidemiology, Iran, retrospective studies, suicide, violence
-
مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی کردستان، سال بیست و دوم شماره 2 (پیاپی 88، خرداد و تیر 1396)، صص 129 -139مقدمهسرطانها به دلیل عوارض جبران ناپذیر و هزینه های سرسام آور تشخیص و درمان جایگاه ویژه ای در برنامه های نظام سلامت دارند و موضوع پراکندگی بیماری ها و انتصاب آنها به نواحی جغرافیایی از موضوعات ثابت شده است که زمینه ایجاد علمی بنام جغرافیای پزشکی را فراهم می کند.مطالعه حاضر با هدف بررسی بروز پنج ساله سرطان معده و ارتباط آن با عوامل جغرافیایی در استان خوزستان بین سالهای 92-1388صورت گرفت.روش بررسیمطالعه حاضر از نوع توصیفی-تحلیلی می باشد که به بررسی میزان بروز و ارتباط بیماری سرطان و همبستگی آن با عناصرجغرافیایی و اقلیمی پرداخته است. جامعه پژوهش شامل کلیه بیماران مبتلا به سرطان معده بین سالهای 1392-1388 در استان خوزستان که در سامانه جامع ثبت سرطان موجود می باشند را شامل می شود.جهت تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS.16 و برای اهداف تحلیلی از آزمون های آماری Independent T -testو Kruskai-Wallis Test و آنالیز واریانس استفاده شد.نقشه سازی عوامل اقلیمی با استفاده از نرم افزار Arc GIS.ver10.3 انجام شد.یافته هاتعداد 1587 بیمار مبتلا به سرطان معده بین سال های 1388 تا 1392 در سامانه جامع سرطان استان خوزستان ثبت گردیده بود.میانگین سنی بیماران 17/14±57/62 سال بود و 66%(1047 نفر) آنها مرد و 34%(540 نفر) زن بودند. میزان بروز تجمعی سرطان معده، 35 در صدهزار نفر برآورد گردید. ارتباط بین بروز سرطان معدهو متوسط بارش باران معنی دار بود ( 04/0=p).نتیجه گیریبروز سرطان معده در مناطق مختلف استان خوزستان یکسان نبوده که می تواند علاوه بر مسائل دموگرافیک تحت تاثیر عوامل جغرافیایی و اقلیمی مختلف قرار داشته باشد. لذا پیشنهاد می گردد مطالعات بیشتری در زمینه اپیدمیولوژی و اتیولوژی آن جهت شناسایی ریسک فاکتورهای اختصاصی آن در مناطق مختلف صورت گیرد.کلید واژگان: میزان بروز, سرطان معده, سیستم اطلاعات جغرافیایی, عوامل جغرافیاییScientific Journal of Kurdistan University of Medical Sciences, Volume:22 Issue: 2, 2017, PP 129 -139Background And AimCancers have a special place in health programs because of the costs of diagnosis and treatment as well as their irreversible complications. Distribution of diseases and their relationship with certain geographical areas is a confirmed subject producing a scientific background for medical geography. This study aimed to determine the five-year incidence of gastric cancer and its relationship with geographical factors in Khuzestan Province between 2009 and 2013.Materials And MethodsIn this cross-sectional study we assessed the incidence rate and relationship of gastric cancer with environmental, geographic and climatic factors. The study included all patients with gastric cancer in Khuzestan Province, between 2009 and 2013. The demographic and pathologic data of the patients had been recorded in a comprehensive cancer registration system. Using SPSS version 16, data were analyzed by independent T-test, Kruskai-Wallis test and ANOVA. Mapping of climatic factors was performed by Arc GIS.ver10.3 software.Results1587 patients with gastric cancer had been recorded between 2009 and 2013 in the province's comprehensive cancer registration system. The mean age of the patients was 62.57± 14.17 years. 1047 patients (66%) were male, and 540 (34%) were female. The cumulative incidence of gastric cancer, was estimated as 35 per hundred thousand people. The relationship between gastric cancer and mean rainfall was statistically significant (p: 0.04).ConclusionThe incidence rates of gastric cancer in different regions of the Khuzestan Province were not the same which can be related to the demographic variables as well as different geographic and climatic factors. Therefore, in order to identify the related risk factors in different regions further epedemeological and etiological studies are recommended.Keywords: Incidence rate, Gastric cancer, GIS, Geographical factors
-
مقدمهدر سال های اخیر افزایش طوفان های گرد و غبار با منشا کشور های همسایه غربی ایران و نفوذ آنها به شهر های غربی و جنوب غرب و حتی نواحی مرکزی ایران باعث نگرانی هایی در خصوص مشکلات بهداشتی، اجتماعی و اقتصادی شده است. هدف از این مطالعه کمی سازی اثرات بهداشتی حاد و برآورد مرگ و میر ناشی از بیماری های قلبی- عروقی و تنفسی منتسب به ریزگردها در شهر ایلام با استفاده از روش توصیه شده توسط سازمان جهانی بهداشت (WHO) بود.روش بررسیدر این مطالعه غلظت 10PM، 5/2PM و 1PM از اسفند 1391 به مدت یک سال اندازه گیری شد. سنجش با استفاده از دستگاه گریم مدل 108/1 انجام شد. اطلاعات جوی از اداره کل هواشناسی بدست آمد. برای کمی سازی پیامدهای بهداشتی منتسب به ذرات 10PM در شهر ایلام از نرم افزار ارزیابی پیامدهای بهداشتی آلودگی هوا (Air Q 2.2.3) استفاده شد.یافته هابا استفاده از مدل مورد نظر تعداد موارد اضافه شده کل مرگ، مرگ ناشی از بیماری های قلبی- عروقی و تنفسی و پذیرش بیمارستانی به دلیل بیماری های قلبی- عروقی و تنفسی منتسب به 10PM موجود در هوای شهر ایلام در طول دوره مطالعه به ترتیب 2/69، 5/42، 3/12، 3/80 و 7/208 نفر برآورد شد. همچنین نتایج نشان داد که موارد اضافی پیامدهای بهداشتی منتسب به 10PM در غلظت های بیشتر از 3g/mμ 100 سیر افزایشی بیشتری را پیدا نموده و در غلظت های بیشتر از 3g/mμ 200 این روند افزایشی شدت بیشتری را نشان داد.نتیجه گیریمقادیر پیامدهای بهداشتی برآورد شده منتسب به 10PM ناشی از طوفان های گرد و غبار در این مطالعه لزوم انجام اقدامات فوری برای رفع مشکل ریزگردها و همچنین آموزش و انجام اقدامات فردی مقابله با این پدیده را نشان می دهد.
کلید واژگان: ایلام, ریزگردها, 10PM, نرم افزار Air Q, ارزیابی پیامدهای بهداشتیBackground And AimIn recent years, increasing dust storms originating from the Iran's neighbors in the west have led to social, economic, and health concerns. The aim of this study was to assess the acute health effects of dust and estimate the mortality rate associated with cardiovascular and pulmonary disorders, attributed to dust particles in Ilam city, by using WHO protocols.Material And MethodsIn this study, concentrations of PM10, PM2.5, and PM1 were measured from March 2012 to Feb 2013. The measurement was performed using the Grimm aerosol spectrometer model 1.108. Air Quality Health Impact Assessment software (Air Q 2.2.3) was used for quantification of health outcomes attributed to PM10 in Ilam, Iran.ResultsUsing the model, the number of cumulative excess mortality, mortality due to cardiovascular and pulmonary diseases, and all admitted patients due to cardiovascular and pulmonary diseases attributed to PM10 in Ilam were 69.2, 42.5, 12.3, 80.3 and 208.7 cases respectively. The additional cases of disorders attributed to PM10 showed an increasing trend with concentrations of more than 100 µg/m3. This trend was more severe with concentrations of more than 200 µg/m3.ConclusionThe estimated rates of health outcomes attributed to PM10 associated with dust storms necessitate urgent regional measures to bring the problem of harmful particles under control. In addition, personal care and training are of great importance.Keywords: Ilam_Dust storms_PM10_Air Q software_Health outcome -
مقدمهطوفان های گرد و غبار یکی از مهم ترین منابع طبیعی آلودگی هوا در خاور میانه محسوب می شوند که باعث افزایش نگرانی عمومی در خصوص ایجاد عوارض بهداشتی شده اند. این مطالعه با هدف ارزیابی کمی و هم چنین تاثیر پدیده گرد و غبار بر کیفیت هوای شهر ایلام، انجام شد.مواد و روش هادر این مطالعه غلظت PM10، PM2.5، and PM1 از اسفند 1391 به مدت یک سال اندازه گیری شد. سنجش هر شش روز یک بار و هم چنین در کل روزهای گرد و غباری با دستگاه گریم مدل 1/108 انجام شد.اطلاعات جوی از اداره کل هواشناسی به دست آمد. برای ردیابی طوفان های گرد و غبار از تصاویر ماهواره ای استفاده شد.
یافته های پژوهش: میانگین و انحراف معیار غلظت PM10، PM2.5، and PM1 در کل دوره نمونه برداری به ترتیب 146.6±139. 3، 29.7 ± 25.3 و 10±5.7 μg/m3 میکروگرم بر متر مکعب بود. میانگین نسبت مقادیر PM2.5/PM10، PM1/PM10 and PM1/PM2.5 در دوره مطالعه به ترتیب 0.231، 0.108 و 0/418 و در روزهای گرد و غباری 0.191، 0.052 و 0/269 بود. غلظت PM10 در 83 روز بیشتر از استاندارد هوای پاک بود. شاخص AQI در 5 روز از سال شرایط خطرناک را نشان داد. بررسی های انجام شده، نشان داد که عراق و به خصوص استان های نینوا و الانبار این کشور منبع اصلی پدیده گرد و غبار در ایلام هستند.بحث و نتیجه گیریمطالعه حاضر نشان دهنده وضعیت وقایع گرد و غبار در شهر ایلام و تاثیر منفی آن بر کیفیت هوا است که می تواند اثرات مضری را بر سلامت داشته باشد. بنا بر این لازم است برای تعیین میزان تاثیر ریزگردها بر سلامت و روش های مقابله با آن مطالعات بیشتری انجام شود. هم چنین نتایج نشان داد که طوفان های گرد و غبار باعث افزایش ذرات PM2.5-10 و در نتیجه کاهش نسبت PM2.5/PM10 می شوند. نتایج حاصل می تواند توسط سیاست گزاران برای طراحی و اجرای اقدامات کنترلی موثر، مورد استفاده قرار گیرد. هر چند این امر نیاز به اقدامات بین المللی و منطقه ای دارد.
کلید واژگان: ایلام, AQI, طوفان های گرد و غبار, ریزگرد, کیفیت هواIntroductionDust storms are among the main natural sources of air pollution in the Middle East which increase people's concern about their harm effects on public health. This study aimed to evaluate the quantitative values of and the effects of dusts on the quality of Ilam city weather.Material and MethodsIn this study, the concentration of PM10, PM2.5, and PM1 were measured from Mar 2013 through Feb 2014. The measurement was performed once per six days and the Grimm aerosol spectrometer model 1.108 was used in all dusty days. Meteorological data was taken from aerology directorate of Ilam province and for tracking of dust storms, satellite pictures were applied.FindingsMean ±SD of PM10, PM2.5, and PM1, during collection data, were 146.6±139. 3, 29.7 ± 25.3 and 10±5.7 μg/m3 respectively. The mean proportion of PM2.5/PM10, PM1/PM10 and PM1/PM2.5 were 0.231, 0.108 and 0. 418 during study period and 0.191, 0.052 and 0.269 during dust storm days respectively. The concentration of PM10 was more than standard fair weather during 83 days and AQI index values indicated dangerous conditions in 5 days, during year of the study. According to our findings, Iraq country particularly Nainava and Al- Anbar provinces were the main sources of dust storms of Ilam province. Discussion &ConclusionThis study indicates the dust storm events situation in Ilam city and its negative impact on air quality, which can have harmful effects on population health. Therefore it is necessary to determine of dust storm effect on health and ways to deal with it are more studies done. Dust storms also create an increase in PM2.5-10 particles resulting in a reduction of PM2.5/PM10 proportion. The results of this study can be used by health policy makers for design of preventive issues; however, international or regionnal cooperation are needed for any interventional action against this harmful condition.Keywords: Dust storms, particulate matter (PM), air quality, AQI, Ilam -
زمینهاختلال قند خون ناشتا یکی از اختلالات شایع است که عوامل خطر ابتلای به آن در جمعیت های مختلف متفاوت است. مطالعه حاضر با هدف بررسی ارتباط سبک زندگی و اختلال قند خون ناشتا در افراد مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی شهرستان ایلام در سال 1391 انجام شد.روش هادر این مطالعه مورد شاهدی، تعداد 150 فرد مبتلا به قند ناشتای مختل و 450 فرد سالم با روش نمونه گیری خوشه ایمورد بررسی قرار گرفت. هر یک از شرکت کنندگان با استفاده از یک پرسشنامه استاندارد سبک زندگی و مصاحبه رو در رو مورد سوال قرار گرفتند. جهت تحلیل آماری از نرم افزار SPSS استفاده شد.یافته هاتمامی شرکت کنندگان به صورت هفتگی میوه و سبزی مصرف می کردند. فراوانی مصرف روغن حیوانی، عدم فعالیت فیزیکی و سیگار کشیدن در افراد دارای قند خون ناشتای مختل به نسبت شاهدها بیشتر بود. نتایج این مطالعه نشان داد که مصرف روغن حیوانی تا 2/2 برابر (2/2 – 75/0 = CI و 28/1 = OR)، عدم فعالیت فیزیکی تا 33/2 برابر (33/2 – 75/0 = CI و 33/1 = OR) و سیگار کشیدن تا 13/3 برابر (13/3 – 68/0 = CI و 46/1 = OR)، خطر اختلال قند خون ناشتا را افزایش می دهند. هر چند تفاوت های بدست آمده از نظر آماری معنی دار نبود.نتیجه گیریبا توجه به این که سبک زندگی نامناسب می تواند خطر ابتلا به قند خون ناشتای مختل را افزایش دهد، لازم است توجه خاصی نسبت به آن در سیاست گذاری های بهداشتی مبذول گردد.کلید واژگان: سبک زندگی, عوامل خطر, قند خون ناشتاIntroductionImpaired fasting glucose (IFG) is one of the most common disorders that its morbidity risk factors are different in different populations. The present study aimed to investigate the association of life style and fasting plasma glucose in Ilam County.MethodsBy a case-control study، 150 IFG subjects and 450 controls using cluster sampling were investigated. Each of subjects، using a standard lifestyle questionnaire and face to face interview were investigated. Chi-square test and multivariable logistic regressions were used for the statistical analyses.ResultsAll subjects were intake fruits and vegetables. The frequency of ghee intake saturated oil)، inactivity and smoking in IFG subjects was more than controls. Using multivariable logistic regression، ghee intake increased the risk of IFG up to 2. 2 fold (OR=1. 28، 95%CI: 0. 75-2. 2)، inactivity up to 2. 33 fold (OR=1. 33، 95%CI: 0. 75-2. 33) and smoking up to 3. 13 fold (OR=1. 46، 95%CI: 0. 68-3. 13). Such differences were not statistically significant.ConclusionsAn increase in risk of IFG by life style risk factors is an important finding that needs to be considered seriously by policy health makers.Keywords: Lifestyle, risk factors, fasting plasma glucose (FPG), Ilam
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.