رحیم کدخدائی ایلخچی
-
گل فشان های منطقه سیوان از پدیده های منحصربفردی هستند که ارتباط تنگاتنگی با واحدهای رسوبی چین خورده و دانه ریز میوسن دارند. این گل فشان ها بصورت اشکال مخروطی فرسایش یافته و خاموش یا نیمه فعال و نیز حوضچه های گل در منطقه گسترش دارند. نتایج آنالیز نمونه های رسوب به لحاظ بافتی، آنها را در گروه گل سنگ و سیلت رسی به ترتیب در طبقه بندی فولک و شپارد قرار می دهد. کوارتز، فلدسپاتها، میکاها، انواع کانی های سنگین، کانی های رسی (ایلیت و کلریت) و خرده سنگها (دگرگونی، کربناته و آتشفشانی) از اجزاء تشکیل دهنده این رسوبات هستند. شواهد کانی شناسی بیانگر منشاء رسوبات از سنگهای دگرگونی و احتمالا آتشفشانی منطقه است. میزان کربنات کلسیم در نمونه های گل بین 19 تا 45 درصد متغیر بوده و بر این اساس رسوبات گلفشان ها، از نوع گل آهکی، مارن رسی و مارن می باشند. تشکیل گلفشان های سیوان در ارتباط با عواملی مانند حضور رسوبات دانه ریز میوسن، ضخامت رسوبات منطقه و تاثیر فشارهای روباره و تکتونیک ناحیه ای می تواند باشد. همچنین حضور گنبد نمکی پنهان طبق نقشه زمین شناسی و نیز عوارض سطحی، می تواند از عوامل موثر در تشکیل و فعالیت گل فشان های این ناحیه بوده باشد. این گل فشان ها به لحاظ ترکیب رسوب، آب و مکانیسم تشکیل قابل مقایسه با گل فشان های حواشی حوضه خزر هستند که با شرایط تکتونیکی-رسوبگذاری حوضه آنها می تواند مرتبط باشد.کلید واژگان: گلفشان, گنبد نمکی, فشار روباره و تکتونیک, میوسنThe mud volcanoes of Sivan region are unique phenomena that are closely related to the folded and fine-grained sedimentary units of the Miocene. These mud volcanoes are in the form of eroded and inactive or semi-active cones, as well as mud ponds in the region. The results of the analysis of the sediment samples, in terms of texture, place them in the mudstone and clayey silt groups, in the Folk and Shepard classifications, respectively. Quartz, feldspars, mica, various heavy minerals, clay minerals (Illite and chlorite) and rock fragments (metamorphic, carbonate and volcanic) are the components of these sediments. Mineralogical evidence indicates the origin of sediments from metamorphic and possibly volcanic rocks of the region. The amount of calcium carbonate in the mud samples varies between 19 and 45%, and accordingly, the sediments of the mud volcanoes are calcareous mud, argillaceous marl, and marl. The formation of Sivan mud volcanoes can be related to some factors such as the presence of fine-grained sediments of Miocene, the thickness of sediments, and the influence of overburden pressures and regional tectonics. Also, the presence of a hidden salt dome according to the geological map as well as surface features can be effective factor in the formation and activity of the mud volcanoes in this area. In terms of the composition of sediment, water and formation mechanism, these mud volcanoes are comparable to mud volcanoes on the margins of the Caspian basin, which can be related to their sedimentation-tectonic conditions.Keywords: Mud Volcanoes, Salt Dome, Overburden, Tectonic Pressure, Miocene
-
سازند کنگان با سن تریاس بزرگترین ذخایر گازی در خاور میانه و جهان را دارا می باشد. این سازند در میدان سلمان (شامل m 187 ضخامت در چاه 2SK-1 و m 189 ضخامت در چاه 2SKD-1) و در میدان لاوان (شامل m 186 ضخامت در چاه LN-3)، همراه با توالی کربناته، سنگ آهک، آهک دولومیتی، دولومیت به همراه میان لایه های انیدریتی، مارن و شیل (در مرز کنگان) می باشد. طبق مطالعات میکروسکوپی در چاه های مذکور، تعداد 15 رخساره در قالب 4 کمربند رخساره ای سبخا، جزرومدی، لاگون و سد شناسایی شده است. بر اساس رخساره های شناسایی شده محیط رسوب گذاری این سازند را می توان یک رمپ کربناته معرفی کرد. فرآیندهای دیاژنزی شناخته شده در سازند کنگان که بر روی کیفیت مخزنی موثر می باشند، عبارتند از: تراکم مکانیکی و شیمیایی، سیمان انیدریتی و کلسیتی به عنوان کاهش دهنده کیفیت مخزنی و انحلال، دولومیتی شدن و شکستگی را به عنوان افزایش دهنده کیفیت مخزنی نام برد. انواع تخلخل های مشاهده شده عبارتند از: تخلخل های درون دانه ای، قالبی، فنسترال، حفره ای، درون ذره ای و حاصل از شکستگی. تغییرات عمودی رخساره ها نیز نشان دهنده 3 سکانس رسوبی رده سوم و 5 سکانس رسوبی رده چهارم در میدان سلمان و لاوان است. هر سکانس از دو دسته رخساره TST (دربرگیرنده رخساره های پهنه جزر و مدی، لاگون، پشت سد) و HST (دربردارنده رخساره های جزرومدی و سدی) در واحدهای مخزنی K1 و K2 است. مطالعه کیفیت مخزنی در سکانس های سازند کنگان نیز با توجه به توزیع و تفکیک نمونه ها از لحاظ رخساره های دانه پشتیبان و گل پشتیبان، به سمت مرز MFS (حداکثر غرقابی) و ابتدا و انتهای سیستم تراکت HST (مربوط به محیط رسوبی لاگون تا سد)، با وجود سیمان های دولومیتی متوسط تا درشت بلور در مرز سکانس ها و تاثیر کمتر سیمان های انیدریتی و کلسیتی در تخلخل های به وجود آمده نشان دهنده قرار گیری واحدهای مخزنی سازند کنگان درکلاس 1 و 2 لوسیا می باشد.کلید واژگان: سازند کنگان, دیاژنز, سکانس رسوبی, کیفیت مخزنی, لوسیاKangan Formation with Triassic age, it has the largest gas reserves in the Middle East and the world. This formation is in Salman field (Including 187 meters of thickness in the 2SK-1 well and 189 meters of thickness in the 2SKD-1 well) And in Lavan field (including 186 meters of thickness in LN-3 well), and with the sequence of carbonate, limestone, Dolomite limestone, Dolomite with anhydrite Layer, Marl and shale (on the Kangan Formation). According to microscopic studies in the mentioned wells, 15 faces were identified which belong to four facies belts: Sabkha, Tidal flat, Lagoon and Shoal. Based on the identified microfacies, a homoclinal carbonate ramp can be introduced. The known diagenesis processes in the Kangan Formation, which are effective on the reservoir quality are: mechanical and chemical compaction, anhydrite and calcite cement as a reservoir quality reducer and dissolution, dolomitization and fracturing can be mentioned as increasing reservoir quality. The types of porosity observed are: Intragranular porosity, Moldic, Fenestral, vuggy, Intraparticle, and fracture. The vertical changes of the facies indicate three third-order depositional sequences and five fourth-order depositional sequences in Salman and Lavan fields. Each sequence consists of two system tracts, TST (including intertidal, lagoon, back shoal) and HST (including intertidal and shoal) in reservoir units K1 and K2. Reservoir quality study also according to distribution and separation of samples of Grain supported and Mud supported facies, sedimentary environment and the size of dolomite crystals, compared to the available porosities and permeability, indicates class 1 and 2 of Lucia.Keywords: Kangan Formation, homoclinal ramp, Diagenesis, Sequence Stratigraphy, Reservoir Quality, Lucia
-
شناسایی و مکان یابی تله های چینه ای به دلیل اینکه وابسته به تغییرات رخساره ای هستند و پراکندگی آن ها از وضعیت حوضه و محیط رسوبی تبعیت می نماید، پیچیده تر از تله های ساختمانی است. با توجه به این مسیله، داده های لرزه ای سه بعدی با استفاده از نشانگرها و برش زمان، روشی مفید برای ایجاد روابط جانبی با ویژگی های زمین شناسی می باشند. هدف از این پژوهش آشکار ساختن کانال های میاندری چینه ای با اعمال نشانگرهای مناسب برروی داده های لرزه ای سه بعدی است. به این منظور، نشانگرهای تجزیه طیفی و پوش دامنه با استفاده از مکعب سه بعدی لرزه ای میدان مورد مطالعه، استخراج شده و ویژگی های هر کدام مورد تفسیر و بررسی قرار گرفت. با مطالعه و تفسیرهای انجام شده، موقعیت هندسی کانال های میاندری واقع در سازند شوریجه توسط نشانگرهای پوش و تجزیه طیفی تعمیم یافته به صورت بهتری آشکار گردید. نشانگر تجزیه طیفی در آشکار ساختن هندسه کانال های میاندری موجود در مقاطع لرزه ای موثر بود و نشانگر پوش با نشان دادن نقاط روشن مرتبط با نفت گیرهای چینه ای، وجود کانال های میاندری را تایید کرد. این نتایج، توافق خوبی با نتایج حاصل از مطالعات سنگ شناسی، رخساره ای، ویژگی های مخزنی و تفاسیر پتروفیزیکی سازند شوریجه در ناحیه مورد مطالعه نشان می دهند
کلید واژگان: نفت گیر چینه ای, نشانگر لرزه ای, تجزیه طیفی, نشانگر پوش, کانال مئاندریIdentifying and locating stratigraphic traps is more difficult than structural traps because they are dependent on facies changes and their distribution follow the condition of the basin and the sedimentary environment. Accordingly, the three - dimensional seismic data based on seismic attributes provide a better way to establish lateral relationships with geological features. The purpose of this research is to identify the stratigraphic meandering channels by applying appropriate attributes on seismic data. For this purpose, three dimensional data from one of the northeastern fields of the Iran were employed by using Petrel software. Afterwards, the relevant attributes were applied on the raw sections and their reservoir characteristics were interpreted and surveyed. Through stratigraphic interpretations, the geometrical position of the meandering channels located in the Shurijeh Formation was better revealed by the envelope and extended spectral decomposition attributes. The spectral decomposition attribute was effective in revealing the geometry of meandering channels in seismic sections, and the envelope attribute confirmed the existence of meandering channels by showing bright spots related to stratigraphic oil traps. These results show good agreement with the results of lithological, facies, reservoir properties, and petrophysical interpretations of Shurijeh Formation in the study area.
Keywords: Stratigraphic oil trap, seismic attribute, Spectral Decomposition, envelope attribute, meandering channel -
مجله پژوهش نفت، پیاپی 120 (آذر و دی 1400)، صص 90 -104
سازندهای تخریبی اجاق قشلاق و زیور، به عنوان سنگ مخزن حوضه مغان، از اهمیت ویژه ای برخوردار هستند. رخساره های ماسه سنگی این سازندها به عنوان نمونه منحصر به فرد از مخازن نامتعارف (ماسه سنگ های کم تراوا) در ایران هستند که با توجه به مشخصه های بافتی و دیاژنزی موثر بر سیستم منافذ آنها، دارای تولید ناپایدار، همراه با افت فشار هستند. در این مطالعه، مشخصه های سنگ شناسی و رسوبی این سازندها با تلفیق نتایج توصیف مغزه، مطالعات پتروگرافی، تصاویر میکروسکوپ الکترونی همراه با داده های تخلخل و تراوایی مغزه به دست آمده از برش های سطحی و چاه بررسی گردید. نتایج نشان می دهد که بلوغ کانی شناسی پایین این ماسه سنگ ها که عمدتا دارای خرده سنگ های آتشفشانی و فلدسپات هستند نقش مهمی در تغییر و تکامل سیستم منافذ طی تاریخچه دیاژنزی آنها داشته است. در واقع حضور خرده سنگ های آتشفشانی به عنوان اجزاء تراکم پذیر، عامل موثری در کاهش تخلخل این ماسه سنگ ها طی تدفین و تراکم آنهاست. همچنین دگرسانی این اجزاء در کنار فلدسپات ها منجر به گسترش انواع رس های دیاژنزی شده است که این رس ها هم به عنوان سیمان درون منافذ عمل نموده اند و هم در گسترش ریزتخلخل ها درون سیستم منافذ نقش به سزایی داشته اند. فرآیند انحلال نیز با گسترش محدود منجر به توسعه تخلخل های انحلالی مجزا شده است. در مجموع تاثیر متقابل سه عامل تراکم، رس های دیاژنزی و انحلال در تقابل با کانی شناسی، نقش موثری در توسعه سیستم منافذ و کیفیت مخزنی ماسه سنگ های حوضه مغان داشته است که در نتیجه آن ماسه سنگ های کم تراوا با بافت متراکم و سیستم منافذ با ارتباط ضعیف متشکل از تخلخل های انحلالی مجزا و ریزتخلخل ها توسعه یافته است. از این رو ماسه سنگ های این حوضه با توجه به مقادیر تخلخل کم تا زیاد و تراوایی کم (عمدتا کمتر از mD 1/0)، قابل مقایسه با ماسه سنگ های کم تراوا در سایر نقاط جهان مانند حوضه پرت استرالیا بوده و در گروه مخازن ماسه سنگی نامتعارف قرار می گیرند.
کلید واژگان: ماسه سنگ های کم تراوا, بلوغ کانی شناسی, تراکم, رس های دیاژنزی, سیستم منافذThe siliciclastic formations of Ojagheshlaq and Zeivar, as the reservoir rock of Moghan basin are of special importance. The sandstone facies of these formations are a unique example of unconventional reservoirs (tight sandstones) in Iran, which due to the textural and diagenetic characteristics affecting their pore system, have unstable production with pressure drop. In this study, the lithological and sedimentary characteristics of these formations were investigated by combining the results of core description, petrographic studies, scanning electron microscope images along with porosity and permeability data of the core obtained from outcrops and wells. The results show that the low mineralogical maturity of these sandstones, which mainly contain volcanic lithics and feldspar, has played an important role on modification and evolution of the pore system during their diagenetic history. In fact, the presence of volcanic lithics as compressible components is an effective factor in reducing the porosity of these sandstones during burial and compaction. Also, the alteration of these components along with feldspars has led to the formation of various diagenetic clays that have acted as cement inside the pores and have played an important role in developing micropores within the pore system. The dissolution process has also led to the development of isolated dissolution pores with limited expansion. In general, the interaction of three factors of compaction, diagenetic clays and dissolution in contrast to mineralogy, has played an effective role in the development of pore system and reservoir quality of Moghan basin sandstones, as a result of which tight sandstones with a compacted texture and pore system with a poor connection consisting of isolated dissolution pore types and micropores have been developed.
Keywords: Tight sandstones, Mineralogical Maturity, Compaction, Diagenetic clays, Pore system, Reservoir Quality -
جهت بررسی و شناسایی نواحی مختلف یک میدان از منابع و روش های متنوعی استفاده می شود که این روش ها باعث شناخت بهتر نواحی و لایه های مختلف مخزن می شود. هدف این مطالعه تعیین رخساره های الکتریکی و واحد های جریانی در سازندهای کنگان و دالان بالایی در یکی از میادین گازی جنوب ایران است. اهمیت تعیین و بررسی رخساره با کیفیت و تفکیک این رخساره از دیگر رخساره ها باعث شناخت بهتر نواحی با کیفیت و همچنین به دلیل استفاده از اطلاعات موجود و دردسترس می توان در وقت و هزینه صرفه جویی کرد. در این پژوهش با استفاده از داده های نمودارگیری و مفهوم خوشه بندی از روش چند تفکیکی گرافیکی (MRGC) در نرم افزار ژیولاگ، داده های نمودارهای پتروفیزیکی خوشه بندی و در نهایت 5 رخساره الکتریکی تشخیص داده شد. از میان رخساره های تعیین شده، رخساره الکتریکی شماره 4 با لیتولوژی آهک دولومیتی به عنوان بهترین رخساره مخزنی با توجه به تخلخل موثر بالا و حجم شیل پایین تشخیص داده شد. در این مطالعه پس از تعیین رخساره های الکتریکی با استفاده از روش های مختلف واحد های جریانی از اطلاعات مغزه به دست آمده اند. در نهایت پس از تعیین واحد های جریانی، برای بررسی ارتباط میان رخساره های الکتریکی و واحدهای جریانی با استفاده از مقاطع عرضی چاه ها، واحدهای جریانی در کنار رخساره های الکتریکی تعیین شده قرار داده می شوند. پس از بررسی عمق به عمق ارتباط بالایی بین آن ها مشاهده شد. این نتیجه نشان می دهد که از این مدل رخساره الکتریکی می توان در تمام چاه های این میدان استفاده کرد.
کلید واژگان: خوشه بندی, رخساره الکتریکی, سازندهای کنگان و دالان, واحدهای جریانی, نمودارهای پتروفیزیکیVarious sources and methods used to identify different zones of a field that can investigate different zones and layers of the reservoir. The purpose of this study is to determine electrofacies and HFUs in the Kangan and upper Dalan Formations in one of the southern Iranian gas fields. The importance of determining and investigate the facies with the well quality and separation of this facies from other facies causes better knowledge of quality zones and also due to the use of available information can save time and money. In this study use well log, the concept of clustering and the MRGC method in Geolog software, the log petrophysical data were clustered and finally, 5 electrofacies were identified. Among these identified facies, electrofacies No. 4 with dolomite lithology was identified as the best reservoir zone due to high effective porosity and low shale volume. After determining electrofacies by using the aforementioned methods, HFUs were identified with core data. Finally, after determining the HFUs, to investigate the relationship between electrofacies and HFUs, the cross sections of wells and HFUs are placed next to the designated electrofacies. After examining depth to depth, a high correlation was observed between them. This result shows that, this electrofacies model can be used in all wells in this field.
Keywords: Cluster Analysis, Electrofacies, Kangan, Dalan Formations, HFU, Well log data -
مجله پژوهش نفت، پیاپی 109 (بهمن و اسفند 1398)، صص 144 -161
در این مطالعه، سازند قم در تاقدیس یورتشاه به عنوان یکی از مخازن نزدیک به تهران جهت ذخیرهسازی گاز مورد ارزیابی قرار گرفته است. گسترش انیدریت از جمله فرآیندهای دیاژنزی است که میتواند تاثیر منفی بر خواص مخزنی داشته باشد. بررسی پتروگرافی عضوهای c-4 تا f سازند قم به عنوان 4 عضو از 9 عضو معرفی شده در برش الگو سازند قم، در تاقدیس یورتشاه حاکی از حضور 6 بافت انیدریت است. توزیع انیدریت در این مخزن 8-3% است به استثنای انیدریت لایهای که به ضخامت محدود، حداکثر m 6 در عضو d دیده میشود و میتواند سنگپوش بالقوهای برای مخازن زیرین باشد. سیمانهای انیدریتی از دیگر انواع انیدریت در این مخزن است که در کنار دیگر سیمانهای موجود، تخلخل مخزن را کاهش داده است. توزیع تخلخل در عضوهای سازند قم تحت تاثیر سنگ شناسیهای مختلف آنها متفاوت است. چنانچه عضوهای e و f به علت سنگ شناسی متفاوت از عضو c-4، علاوه بر ریزتخلخلها دارای تخلخل شکستگی نیز هستند که باعث افزایش تراوایی و مخزنی شدن این عضوها میگردد.
کلید واژگان: انیدریت, سازند قم, تاقدیس یورتشاه, خواص مخزنیPetroleum Research, Volume:29 Issue: 109, 2020, PP 144 -161In this study, the Qom Formation in Yortshah anticline has been evaluated as one of the reservoirs near Tehran city for gas storage. Formation of anhydrite is one of the diagenetic processes that can have a negative impact on reservoir properties. Petrographic investigation of c-4 to f members of the Qom Formation in Yortshahh anticline indicates the presence of 6 anhydrite textures including anhydrite layer, poikilotopic, pervasive and fracture filling cements and nodules and spare anhydrite crystals. Based on the results of petrophysical logs, anhydrite includes 3–8% of this reservoir. With the exception of anhydrite layer with the thickness up to 6 m in d member, which can be a potential cap rock for the lower reservoirs, anhydrite cements along with other cements have reduced the porosity of the reservoir. The porosity distribution in the members of the Qom Formation is affected by their different lithologies. As the e and f members due to different lithology than the c-4 member, in addition to the micropores, they also have fracture porosity, which increases the permeability and reservoir properties of these members.
Keywords: Flash Point, Liaw Method, Activity Coefficient Model, Binary Mixture, Ternary Mixtures -
در این مطالعه با هدف بررسی ارتباط فرآیندهای سیمانی شدن و انحلال با رخساره های رسوبی و نیز سطوح ناپیوستگی بخش بالایی سازند سروک (ناپیوستگی مرز سنومانین- تورونین وتورونین میانی)، مغزه ها و مقاطع نازک میکروسکوپی یک چاه کلیدی در یکی از میادین ناحیه دشت آبادان مطالعه گردید. براساس مطالعات پتروگرافی 6 رخساره در ارتباط با زیر محیط های لاگون، شیب و دریا باز شناسایی شد. نتایج این مطالعه نشان می دهد که فرآیندهای دیاژنزی انحلال و سیمانی شدن در چندین مرحله رخ داده اند. انحلال اجزاء اسکلتی ناپایدار تحت تاثیر دیاژنز ائوژنتیک سبب ایجاد تخلخل های حفره ای گسترده ای شده است. علاوه براین در طی دیاژنز تلوژنتیک و در ارتباط با سطوح ناپیوستگی، تخلخل های عمدتا حفره ای، درون اجزاء و نیز زمینه سنگ گسترش یافته اند. توزیع سیمان کلسیتی درون مخزن، با ترکیب کانی شناسی اولیه موجودات، اندازه حفرات انحلالی و نیز تراکم و عرض شکستگی ها ارتباط مشخصی نشان می دهد. سیمان کلسیتی به اشکال دروزی و بلوکی و با منشاء متئوریک و تدفینی، درون حفرات انحلالی و نیز ریز شکستگی ها مشاهده می شود. در توالی تورونین که در زیر ناپیوستگی تورونین میانی قرار دارد، به دلیل ماهیت گل غالب رخساره های لاگونی و دریای باز، انحلال و سیمانی شدن، گسترش ناچیزی دارد و سیمان کلسیتی عمدتا در ارتباط با شکستگی ها مشاهده می شود. در مقابل در توالی زیر ناپیوستگی مرز سنومانین- تورونین، این فرآیندها با توجه به فراوانی رخساره های دانه غالب از گسترش بیشتری برخوردار هستند. نتابج این مطالعه نشان می دهد که ماهیت رخساره های رسوبی نقش بسزایی در توزیع فرآیندهای سیمانی شدن و انحلال درون سازند سروک داشته است.کلید واژگان: سازند سروک, رخساره های رسوبی, ناپیوستگی, سیمانی شدن, انحلالThis study has been focused on the relationship between cementation and dissolution processes with depositional facies and unconformity surfaces of upper part of the Sarvak Formation (Cenomanian-Turonian and mid-Turonian unconformity surfaces), using core and thin section data from a key well. Based on petrographic studies, six facies related to lagoon, slope and open marine sub-environments were identified. The results of this study indicate that the dissolution and cementation processes have been occurred in several diagenetic stages. Dissolution of unstable skeletal grains under the effect of eogenetic diagenesis created extensive vuggy porosity. In addition, during the telogenetic diagenesis and in relation to unconformity surfaces, vuggy pore types within the grains and rock matrix have been developed. The distribution of calcite cement within the reservoir shows a close relationship with initial mineralogy of the skeletal grains, size of dissolution vugs as well as density and the width of the factures. Calcite cement occurs as drusy and blocky forms and with meteoric and burial source within the dissolution vugs and microfractues. Within the Turonian interval that has been situated below the mid-Turonian unconformity, due to the mud-dominated nature of lagoon and open marine facies, dissolution and cementation have insignificant distribution, and calcite cement is mostly observed in relation to fractures. In contrast, in the interval below the Cenomanian-Turonian boundary, these processes have more distribution due to the frequency of grain-dominated facies. The results of this study show that the nature of depositional facies has significant role on distribution of cementation and dissolution processes within the Sarvak Formation.Keywords: Sarvak Formation, Sedimentary Facies, Disconformity, Cementation, Dissolution
-
نشریه علوم زمین، پیاپی 106 (زمستان 1396)، صص 231 -242سازندهای دالان بالایی و کنگان با سن پرمین پسین- تریاس پیشین به عنوان سنگ های مخزن اصلی برخی میادین خلیج فارس شناخته می شوند. این سازندها با توالی کربناته- تبخیری، متشکل از رخساره های پشته سدی، لاگون و پهنه کشندی هستند که در بخش های کم ژرفای یک محیط رمپ کربناته و در شرایط آب و هوایی گرم و خشک گسترش پیدا کرده اند. در این رخساره ها، دولومیتی شدن فرایند دیاژنزی متداولی است که از دید چگونگی تشکیل و توزیع و ارتباط آن با کیفیت مخزنی در این نوشتار مطالعه و بحث شده است. این فرایند با توجه به ویژگی های بافتی اولیه و نیز تاثیر فرایندهای انحلال و سیمانی شدن انیدریت، تاثیر متفاوتی بر ویژگی های مخزن دارد. بیشتر دولومیت ها به صورت جانشینی و بخشی ناچیزی نیز به صورت سیمان گسترش دارند. دولومیت های جانشینی ریز بلور در رخساره های گل غالب پهنه کشندی، تحت شرایط تبخیر سطحی و تغلیظ آب های منفذی طی دیاژنز اولیه شکل گرفته اند. در صورتی که دولومیت های جانشینی در رخساره های دانه غالب، به صورت حفظ کننده و تخریب کننده فابریک بر اثر نفوذ شورابه های تبخیری طی دیاژنز تدفینی تشکیل شده اند. در این رخساره ها انیدریت به صورت سیمان کومه ای و فراگیر گسترش دارد. رخساره های دولومیتی با سیمان انیدریت فراگیر، مانند رخساره های ریزبلور پهنه کشندی کیفیت مخزنی پایینی دارند. رخساره های دولومیتی با سیمان انیدریت کومه ای و رخساره های با دولومیت جانشینی درشت بلور کیفیت مخزنی بالاتری دارند. نتایج نشان می دهد که فرایند دولومیتی شدن در صورتی که با ایجاد بلورهای درشت به صورت تخریب کننده فابریک به ویژه درون رخساره های دانه غالب همراه بوده، نقش موثری در بهبود کیفیت مخزنی داشته است.کلید واژگان: دولومیتی شدن, شورابه های تبخیری, انیدریت, انحلال, کیفیت مخزنی, سازندهای دالان بالایی و کنگانThe Upper Dalan and Kangan formations with the late Permian- early Triassic age are considered as the main reservoir rocks of some fields in the Persian Gulf. These formations with carbonate-evaporate interval are composed of shoal, lagoon and tidal flat facies deposited in shallow parts of a carbonate ramp under the warm and arid climate condition. In these facies, dolomitization is a common diagenetic process which has been discussed in terms of the formation, distribution and its relationship with the reservoir quality. This process with regard to the original sedimentary properties, and also the effect of such diagenetic processes as dissolution and anhydrite cementation, has different effect on the reservoir characteristics. Dolomite has been mainly distributed as replacement with an insignificant part as cement. Fine crystalline replacive dolomites in mud dominated facies of tidal flats, have been formed by surface evaporation and pore water concentration in early diagenesis. In contrast, replacive dolomites in grain dominated facies, as fabric selective and non-fabric selective, have been developed by the effect of evaporate brines penetration during the burial diagenesis. In these facies, anhydrite has been formed as patchy and pervasive cement. Dolomitic facies with pervasive anhydrite, similar to fine crystalline facies of tidal flats, show low reservoir quality. Dolomitic facies with patchy anhydrite and also coarse crystalline replacive dolomites have higher reservoir quality. The results show that dolomitization when is associated with development of fabric destructive and coarse replacement dolomites, especially within the grain dominated facies, has an effective role on reservoir quality improvement.Keywords: Dolomitization, Evaporate brines, Anhydrite, Dissolution, Reservoir quality, Dalan, Kangan formations
-
سازندهای دالان - کنگان و عرب به ترتیب با سن پرمو - تریاس و ژوراسیک بالایی، مخازن کربناته - تبخیری مهمی اند که با تاثیر از ناهمگنی های رخساره ای و دیاژنزی شکل گرفته اند. هدف اصلی این مطالعه، مقایسه کانی شناسی اولیه اجزا، سیستم منافذ غالب و تاثیر فرایندهای دیاژنزی بر ویژگی های پتروفیزیکی و کیفیت مخزنی سازندهای دالان - کنگان و عرب در خلیج فارس است. برای رسیدن به این هدف، از تلفیق توصیف مغزه ها، مطالعات پتروگرافی و داده های تخلخل - تراوایی مغزه در دو میدان هیدروکربنی خلیج فارس استفاده شده است. مطالعه سیستم منافذ نشان داد انواع مختلفی از منافذ در جریان سیال و تولید هیدرکربن در سازندهای دالان - کنگان و عرب مشارکت داشته اند. این منافذ، تخلخل های بین دانه ای، بین بلوری، حفره ای مرتبط و غیرمرتبط و ریزتخلخل ها هستند. کانی شناسی اولیه اجزا در توزیع سیستم منافذ و روند تغییرات دیاژنزی نقش مهمی داشته است. طی پرمو - تریاس و ژوراسیک بالایی به ترتیب ترکیب آب اقیانوس ها برای نهشت اجزای غیراسکلتی با ترکیب آراگونیتی و کلسیتی مناسب بوده است. در سازندهای دالان و کنگان، تخلخل های قالبی و در مقابل در سازند عرب، تخلخل های بین بلوری و بی ندانه ای نوع سیستم منفذی غالب هستند. ریزتخلخل ها که عموما در رخساره های گل غالب فراوانی بالاتری نشان می دهند، در سازند های دالان - کنگان در مقایسه با عرب توسعه بیشتری دارند. مطالعات دقیق دیاژنزی نشان داد توالی های مطالعه شده در معرض فرایندهای انحلال، سیمانی شدن، کانی زایی تبخیری، دولومیتی شدن، تراکم فیزیکی و شیمیایی و شکستگی بعد از نهشته شدن قرار گرفته اند. در میان این فرایندها به نظر می رسد انحلال، سیمانی شدن و کانی زایی تبخیری مهم ترین نقش را در ویژگی های منافذ داشته اند. در حالت کلی، سازند عرب با تخلخل غالب بین بلوری و بین دانه ای در مقایسه با سازند های دالان - کنگان با تخلخل های عمدتا قالبی کیفیت مخزنی بالاتری دارد.کلید واژگان: سیستم منافذ, سازند های دالان, کنگان, سازند عرب, دیاژنز, دریا های آراگونیتی و کلسیتی, کیفیت مخزنیThe Permo-Triassic Dalan-Kangan and upper Jurassic Arab formations are important carbonate-evaporate reservoirs resulted from depositional and diagenetic heterogeneities. The objectives of the study are comparison precursor mineralogy, identification of dominant pore types and clarify the role of diagenetic processes on petrophysical characteristics and reservoir quality of the Dalan-Kangan and Arab formations in the Persian Gulf. To achieve this goal core description and petrographic study and core poroperm data from two hydrocarbon fields in the Persian Gulf were integrated. Pore system studies show that different pore types contribute to the fluid flow and production within the Dalan-Kangan and Arab formations. These pore types are inter-granular, intercrystalline, touch and non-touch vugs and microspores. The initial mineralogy of the components had a significant effect on pores system distribution and trend of the diagenesis of the two studied intervals. During the Permo-Triassic and upper Jurassic, the composition of ocean waters has been suitable for deposition of non-skeletal components with aragonite and calcite mineralogy, respectively. Thus, moldic pores in the Dalan and Kangan reservoirs and intercrystalline and inter-granular pores in the Arab Formation occur as the dominant pore types. In Dalan and Kangan formations, micropores are more frequent than the Arab Formation, which is attributed to the dominance of mud-dominated facies during the Permo-Triassic periods. Detailed diagenetic studies indicate that the studied intervals were exposed to dissolution, cementation, anhydrite mineralization, dolomitization, physical and chemical compaction and fracturing after deposition. Dissolution, anhydrite mineralization and cementation seem to have exerted the main effect on pore system propertiesKeywords: Pore systems, Dalan, Kangan formations, Arab Formation, diagenesis, Aragonitic, Calcitic seas
-
ماسه سنگ های مخزن گازی میدان ویچررنج در حوضه پرت به عنوان بخشی از مخازن نامتعارف، متشکل از ماسه سنگ، سیلتستون، شیل و میان لایه های نازک زغالی هستند که در یک سیستم رودخانه مئاندری تشکیل شده اند. میان لایه های نازک زغالی در تناوب با رسوبات دانه ریز سیلتی و شیلی به عنوان منشاء گاز درون این ماسه سنگ ها محسوب می شوند. در این مطالعه با هدف شناسایی این میان لایه های زغالی براساس مشخصه های لاگ آنها، لاگ های پرتو گاما، چگالی و صوتی یک چاه در میدان مورد مطالعه در تطابق با مشخصه های مغزه بررسی شدند. نتایج نشان می دهد که این واحدها به طورکلی با مقادیر لاگ چگالی پایین، لاگ صوتی بالا و گامای متوسط نسبت به دیگر واحدهای سنگی مخزن (ماسه های تمیز، ماسه های شیلی و شیل) مشخص می شوند. با توجه به نازک لایه بودن و نیز همراهی و تناوب واحدهای زغالی با رسوبات دانه ریز شیلی سیلتی، مقادیر لاگ گاما و لاگ صوتی آنها تا حدودی تحت تاثیر قرار گرفته و دارای همپوشانی با سایر واحدهای سنگی است. لذا در مطالعه آنها لاگ چگالی پاسخ مطمئن تری را فراهم می کند. همچنین در مطالعات مخزنی میدان بهتر است که این واحدها برای تفکیک پذیر بودن به صورت توالی های نازک زغال دار در نظر گرفته شوند. از نتایج این مطالعه می توان در ارزیابی دقیق تر ویژگی های پتروفیزیکی و مطالعات چینه نگاری سکانسی ماسه سنگ های مخزنی میدان استفاده کرد.کلید واژگان: ماسه سنگ های گازی, میان لایه های زغالی, لاگ های چاه پیمایی, میدان ویچررنج, حوضه پرتGas reservoir sandstones of the Whicher Range field in the Perth Basin, as a part of unconventional reservoirs, consist of sandstone, siltstone, shale and thin coal interlayers which have been developed in a meandering river system. Thin inerlayers of coal intercalated with fine grained silt and shale sediments are considered as the gas sources within the sandstones. In this study, in order to recognize these coals interlayers based on their well log characteristics, gamma ray, density and sonic logs in one well of the studied field in concordance with core properties were investigated. The results show that these units generally are characterized with low density log, high sonic and medium gamma ray values in comparison with the other reservoir units (i.e., clean sands, shaly sands, shales). Regarding the thin layering attitude and also the association and intercalation of the coal units with fine grained shaly and silty sediments, their gamma and sonic values have been to some extent affected, and have overlapping with the other reservoir rock units. Therefore, density log provides more reliable responses for their study. Also, in reservoir studies of the field for their differentiation, it is better to consider these units as thin coal bearing intervals. The results of this study can be used in the more exact evaluation of petrophysical properties, and sequence stratigraphy studies of the reservoir sandstones in the field.Keywords: Gas Sandstones, Coal Interlayers, Well Logs, Whicher Range Field, Perth Basin
-
بخش فوقانی سازند سروک یکی از مخازن مهم هیدروکربن در خاورمیانه و خلیج فارس است. این بخش معادل سازند میشریف (با سن سنومانین میانی) در خلیج فارس و کشورهای همجوار می باشد. در این مطالعه با آزمودن مجموعه ای از داده های لاگ چاه پیمایی و خوشه بندی آنها بر اساس اصول آماری و ریاضی، رخساره های الکتریکی مخزن (EF. 1، EF. 2، EF. 3، EF. 4) برای سازند میشریف در سه چاه از میدان های سیری خلیج فارس تعیین شدند. سپس با استفاده از داده های تخلخل و تراوایی مغزه و روش شاخص زون جریانی (FZI) ، واحدهای جریانی (A،B،C،D) مشخص شدند. با تلفیق نتایج این دو روش، ضخامت زون مخرنی برای میادین سیری اسفند، سیری دنا و سیری سیوند به ترتیب 5/0±62 متر، 5/0±91 متر و 5/0±39 متر تعیین گردید. در نهایت با استفاده از فاکتور آب اشباع شدگی ، ضخامت ستون هیدروکربنی در میدان سیری اسفند 5/34 متر، میدان سیری دنا 5/8 متر و برای میدان سیری سیوند 5/39 متر محاسبه شد. بر این اساس در فاصله بین میدان سیری اسفند تا دنا، ضخامت ستون هیدروکربن کاهش یافته و در فاصله بین میدان سیری دنا و سیوند ضخامت ستون هیدروکربن افزایش می یابد.کلید واژگان: سازند میشریف, شاخص زون جریانی, رخساره الکتریکی, کیفیت مخزنی, آب اشباع شدگیThe upper part of the Sarvak Formation is one of important hydrocarbon reservoirs in the Middle East and Persian Gulf. This part of the Sarvak Formation is equivalent to the Mishrif Formation (with mid-Cenomanian age) in Persian Gulf and neighboring countries. In this study, investigation of a set of well log data and their clustering based on mathematic and statistical rules resulted in determination of reservoir electrofacies (EF1, EF2, EF3 and EF4) for the Mishrif Formation in three wells of Sirri fields in the Persian Gulf. Then, by using of core porosity and permeability data and flow zone indicator (FZI) method, flow units (A, B, C and D) were identified. With integration of the results from these two methods, reservoir zone thickness of Sirri Esfand, Dena and Civand 62 ± 0.5m, 91± 0.5m and 39 ± 0.5m was determined, respectively. Finally, by utilization of water saturation factor, hydrocarbon column thickness in Sirri Esfand, 34.5m; in Sirri Dena, 8.5m and in Sirri Civand, 39.5m was calculated. Based on these results, hydrocarbon column thickness from Sirri Esfand to Dena decreases, and it increases from Sirri Dena towards Sirri Civand.Keywords: Mishrif Formation, Flow Zone Indicator, Electrofacies, Reservoir quality, Water Saturation
-
سازندهای کربناته دالان بالایی و کنگان با سن پرمین پسین- تریاس پیشین به عنوان سنگ مخزن اصلی گازی در برخی میدان های خلیج فارس محسوب می شوند. رخساره های کربناته در این سازندها که در ارتباط با زیرمحیط های پشته سدی، لاگون و پهنه کشندی هستند در یک محیط رمپ کربناته در شرایط آب و هوایی گرم و خشک گسترش پیدا کرده اند. سامانه روزنه ها در این سازندها تحت تاثیر بافت رسوبی اولیه و دیاژنز، کنترل قابل توجهی بر ویژگی های مخزنی آن ها دارد. در این مطالعه با هدف بررسی تاثیر این عوامل بر کیفیت مخزنی سازندهای مذکور در میدان لاوان ، واحدهای جریانی هیدرولیکی شناسایی و تفکیک شدند. با بررسی ارتباط بین واحدهای جریانی تفکیک شده و مشخصه های رسوبی و دیاژنزی آن ها، سامانه روزنه های رخساره های مخزن در چهار دسته با مقادیر تخلخل و تراوایی بالا، پایین، حدواسط و تخلخل بالا-تراوایی پایین تقسیم بندی شدند. نتایج نشان می دهد که فرآیندهای دیاژنزی مانند انحلال، سیمانی شدن ، دولومیتی شدن و در مواردی شکستگی با توجه با مشخصه های بافتی اولیه، تاثیر بسزایی بر توزیع سامانه روزنه ها درون انواع رخساره های مخزن و ویژگی های مخزنی آن ها دارند. چنانچه فرآیند سیمانی شدن گسترده توسط انیدریت و کلسیت بطور عمده در رخساره های دانه پشتیبان در جهت کاهش شدید کیفیت مخزنی و فرآیند انحلال با ایجاد تخلخل های قالبی و حفره ای در جهت تغییر سامانه روزنه ها، بهبود و یا افزایش کیفیت مخزنی عمل نموده اند. در بخش هایی از مخزن فرآیند دولومیتی شدن با ایجاد تخلخل های بین بلوری و فرآیند شکستگی بویژه در رخساره های مادستونی کیفیت مخزنی را بهبود بخشیده اند.کلید واژگان: رخساره های کربناته, دیاژنز, سامانه روزنه ها, واحدهای جریانی, کیفیت مخزنیCarbonate Dalan and Kangan formations with the late Permian-early Triassic age are considered as the main gas reservoir rocks in some fields of the Persian Gulf. Carbonate facies of these formations which are related to shoal, lagoon and tidal flats have been developed in a carbonate ramp environment under the arid climate condition. Pores system of the formations under the effect of the primary depositional texture and diagenesis, has a significant control on the reservoir properties. In this study, in order to investigate the effects of these agents on the reservoir quality, hydraulic flow units were described. Then, based on the relationship between the identified hydraulic flow units and depositional and diagenetic characteristics, pores system of the reservoir facies was classified into four classes of porosity-permeability values of high, low, intermediate and high porosity-low permeability. The results show that the diagenetic processes such as dissolution, cementation, dolomitization and to some extent fracture, on the basis of the primary depositional texture, have the important effect on pore system distribution within the reservoir facies, and their reservoir properties. As, pervasive cementation by anhydrite and calcite have been associated with a severe decrease in reservoir quality of grain supported facies. In contrast, dissolution with creation of moldic and vuggy porosity has been acted in a way to change, improve or increase the reservoir quality. Also, in some parts of the reservoir, dolomitization by creation of intercrystalline porosity, and fracture especially in mudstone facies have been improved the reservoir quality.Keywords: Carbonate facies, Diagenesis, Pore system, Flow units, Reservoir quality
-
سرشت نمایی مخزن و تشخیص فاکتورهای اصلی کنترل کننده کیفیت مخزنی سهم مهمی در ارائه یک تصویر واقعی از ویژگی های مخزن دارد. در این مطالعه با بررسی مجموعه ای از داده های نمودارهای چاه پیمایی مخزن و خوشه بندی آنها براساس اصول و روش های ریاضی و آماری، رخساره های الکتریکی مخزن برای ماسه های سفت سازند ویلسپی در پنج چاه مربوط به میدان وپچررنج واقع در حوضه پرت در استرالیای غربی شناسایی شدند. این خوشه ها یا دسته های نمودارهای چاه پیمایی که دارای ویژگی های درون دسته ای مشابه و برون دسته ای متفاوت از بقیه دسته ها هستند در واقع انعکاسی از ویژگی های زمین شناسی (بافتی و دیاژنزی) و پتروفیزیکی مخزن هستند. در این مطالعه رخساره های الکتریکی مخزن با استفاده از خوشه بندی نمودار های چاه پیماییی چاه و داده های تخلخل و تراوایی به دو روش رسوبی و پتروفیزیکی تعیین شدند. در روش رسوبی سه رخساره الکتریکی شناسایی شده منطبق بر ماسه های تمیز، ماسه های شیلی و توالی های شیلی هستند. این رخساره های الکتریکی عمدتا در ارتباط با ویژگی های سنگ شناسی و بافت رسوبی بوده و بیانگر نا همگونی بالای مخزن مورد مطالعه هستند. در روش دوم چهار رخساره الکتریکی در ارتباط با ویژگی های پتروفیزیکی توالی های ماسه ای درون مخزن به دست آمد. به منظور برقراری یک رابطه مناسب بین رخساره های الکتریکی و زون های تولید درون توالی های ماسه ای پنج واحد جریانی هیدرولیکی مشخص شدند. نتایج مطالعه نشان می دهد که واحدهای جریانی با کیفیت مخزنی پایین (A، B و تا حدی C) عمدتا مرتبط با رخساره های دانه ریز ته نشسن شده در محیط های رسوبی کم انرژی هستند. در مقابل واحدهای جریانی با کیفیت مخزنی بالا (D و E) در ارتباط با رخساره های دانه متوسط تا درشت و خیلی درشت بوده و ویژگی های پتروفیزیکی متفاوتی دارند اگرچه تمامی آنها دارای تراوایی پایین بوده و به صورت سفت در نظر گرفته می شوند. از این رو سه نوع ماسه سنگ مخزن براساس ویژگی های پتروفیزیکی و شدت فرآیندهای دیاژنزی در آنها به ترتیب در سه تیپ1 یا ماسه های خیلی سفت، تیپ2 یا ماسه های سفت و تیپ3 یا ماسه های نیمه سفت تقسیم بندی می شوند. در یک مقایسه، ماسه های تیپ3 با داشتن تخلخل و تراوایی بالاتر دارای بهترین کیفیت مخزنی هستند در صورتیکه ماسه های با کیفیت مخزنی پایین تیپ1 به شدت تحت تاثیر فرآیندهای دیاژنزی (سیمانی شدن توسط کانی های رسی و سیلیس) قرار گرفته اند. نتایج این مطالعه بیانگر انطباق خوبی بین گونه های سنگی مشتق شده از مغزه و رخساره های لاگ است. با استفاده از روش مورد استفاده در این مطالعه امکان پیگیری واحدهای جریانی مخزن از روی پاسخ های نمودارهای چاه پیمایی وجود دارد.
کلید واژگان: رخساره الکتریکی, واحدهای جریانی هیدرولیکی, سرشت نمایی مخزن, ماسه های سفت -
فرآیندهای دیاژنزی مختلفی کیفیت مخازن کربناته دالان بالایی و کنگان در میدان پارس جنوبی را تحت تاثیر قرار داده است. از جمله مهمترین این فرآیندها تشکیل سیمان انیدریت است که بصورت لایه ای، پویکیلوتوپیک، پرکننده تخلخل و فراگیر، ندولی و بلورهای پراکنده، پرکننده شکستگی و رگچه ای گسترش یافته است. این بافتها طی مراحل مختلف دیاژنزی بصورت جانشینی و نیز پرکننده تخلخل انواع رخساره ها را به درجات متفاوتی متاثر ساخته اند. نتایج این مطالعه نشان می دهد که سیمان انیدریت عمدتا در رخساره های دولومیتی تشکیل شده و در رخساره های آهکی بصورت پراکنده و خیلی اندک است و لذا تاثیری بر کیفیت مخزنی آنها نداشته است. این امر همچنین بیانگر تاثیر شورابه های غنی از سولفات در فرآیند دولومیتی شدن می باشد. از بین بافتهای مختلف انیدریت، نوع پرکننده تخلخل و فراگیر بیشترین تاثیر را بر کیفیت مخزنی داشته است و با گسترش در رخساره های دولوگرینستونی و دولوپکستونی دانه پشتیبان و پر کردن تمامی فضاهای خالی طی تدفین کم عمق کیفیت مخزنی آنها را به شدت کاهش داده است. اما از طرفی با توجه به انحلال پذیری این نوع سیمان، در مراحل بعدی دیاژنز و ایجاد تخلخل ثانویه، کیفیت مخزنی آنها بهبود یافته است. بطور کلی گسترش سیمان انیدریت بصورت بافت های مختلف توسط سه عامل بافت رسوبی اولیه، حضور سیالات شور غنی از سولفات و فرآیندهای دیاژنزی بعدی(انحلال و شکستگی) کیفیت مخازن کربناته دالان بالایی و کنگان را کنترل نموده است.
کلید واژگان: سازند دالان بالایی و کنگان, بافتهای مختلف انیدریت, شورابه های غنی از سولفات, کیفیت مخزنی, دیاژنز, انحلال, شکستگیReservoir quality of Upper Dalan and Kangan carbonate reservoirs in the South Pars field has been affected by various diagenetic processes. The formation of anhydrite cement is one of the most important of these processes, developed in layered, poikilotopic, pore-filling and pervasive, nodular and sparse crystals, fracture filling and veinlet forms. These textures during different diagenetic stages, by replacement, displacement and pore occluding and in different degrees, have been affected various facies in the reservoir. The results of this study indicate anhydrite cement has mostly affected the dolomite facis than the lime facies. In addition, this also shows the effect of sulfate- rich brines in dolomitization. In the view of reservoir quality, Pore-filling and pervasive anhydrite texture is more effective than the others. As, occluding of whole pore spaces in dolograinstone and grain-dominated dolopackstone facies by this anhydrite and during shallow burial diagenesis, has resulted in extreme damaging of the reservoir quality. In contrast, the reservoir quality of these facies has been improved due to dissolution of this cement and creation of the secondary vuggy pore spaces in subsequent diagenetic stages. It can be concluded that the development and effect of the anhydrite in different textures in the reservoir, controlled by three main factors including the presence of sulfate-rich brines, initial sedimentary texture and the effect of the later diagnetic processes (i.e.dissolution and fracture).
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.