رضا شاه اکبری
-
مقدمه
هدف این مطالعه، تعیین میزان و دلایل خارج سازی مینی پلیت ها در بیماران جراحی ارتوگناتیک طی سالهای 1397-1395 در دانشکده دندانپزشکی مشهد بوده است.
مواد و روش هادر این مطالعه مقطعی، همه بیمارانی که به بخش جراحی دانشکده دندانپزشکی مشهد جهت جراحی ارتوگناتیک در طی سال های 95 تا 97 مراجعه کرده بودند، وارد مطالعه شدند. خارج سازی پیچ و پلاک بعد جراحی، علل مربوط به خارج سازی پلیتها، سن و جنس و نوع عمل ارتوگناتیک تعیین شد. در نهایت نتایج با استفاده از نرم افزار SPSS با ویرایش 21 آنالیز آماری گردید.
یافته هادر این مطالعه خارج سازی پیچ و پلیت و عوامل مرتبط با آن در 69 بیمار جراحی ارتوگناتیک شده بین سالهای 95 تا 97، مورد ارزیابی قرار گرفتند. شیوع خارج سازی پیچ و پلیت در این بیماران 7 نفر (14/10 درصد) بود. عفونت و اکسپوژر پلیت شایعترین علت خارج سازی بود. خارج سازی پیچ و پلیت در فک پایین بیشتر از فک بالا بود ولی معنی داری نبود (05/0<p). همچنین با مصرف مشروبات الکلی ارتباط معنی داری داشت (05/0<p).
نتیجه گیریبا توجه به میزان کم خارج سازی پلیتهای فک و صورت در بیماران جراحی ارتوگناتیک (14/10 درصد) ، نیازی به خارج سازی مینی پلیت های تیتانیومی بدون علامت و مشکل نبوده و فقط وقتی لازم است پلیت ها خارج شوند که اندیکاسیون کلینیکی و علامت واضح داشته باشند. عفونت و اکسپوژر پلیت شایعترین علت خارج سازی پیچ و پلیت بعد جراحی ارتوگناتیک بود.
کلید واژگان: خارج سازی پلیت, جراحی ارتوگناتیک, فیکساسیون سختIntroductionThe present study aimed to evaluate the rate ofminiplate and miniscrew removal and its etiology after orthognathic surgery during 2016-2018. Materials &
MethodsFor the purposes of this cross-sectional study, all the patients who referred to the surgical department of Dental School of Mashhad University of Medical Sciences, for orthognathic surgery were included. All cases were assessed to determine whether the miniplate and miniscrew were removed after the surgery or not. Subsequently, the age, gender, cause of removal, and type of their orthognathic surgery were identified. Finally, the collected data were analyzed in SPSS software (version 21).
ResultsThe present study was performed on 69 subjects with the average age of 24.9±4.09 who underwent orthognathic surgery during 2016-2018. The aim was to analyze the miniplate and miniscrew removal and related variables. Based on the results, the rate of miniplate and miniscrew removal was 10.14% (7 cases out of 69 patients). It was found that infection and plate exposure were the most common reasons for miniplate and miniscrew removal after orthognathic surgery. Moreover, miniplate and miniscrew removal was more frequent in the mandible, compared to the maxilla. Furthermore, the removal had a significant relationship with the type of jaw movement and usage of alcoholic drinks (P<0.05).
ConclusionRegarding the low rate of miniplate removal after orthognathic surgery (10.14%), it can be concluded that there is no need to remove asymptomatic titanium miniplates. It is only necessary to do so when there are indications and clear symptoms for the removal.
Keywords: Miniplate Removal, Orthognathic Surgery, Rigid Fixation -
مقدمهشایع ترین دندان های نهفته، مولر های سوم فک بالا و پایین می باشند. مولر های سوم آخرین دندان هایی هستند که می رویند و بنابراین به احتمال زیاد فضای کافی برای رویش ندارند و نهفته باقی می مانند. مولر سوم نهفته به دلیل ایجاد عوارض مشکل ساز گوناگون باید جراحی و از محیط دهان خارج گردند. از طرفی خارج کردن دندان عقل ممکن است سبب بروز مشکلات پریودنتال برای دندان های مجاور ناحیه ی جراحی، از دست رفتن چسبندگی لثه و بافت های پریودنشیوم و به دنبال آن ایجاد پاکت در دیستال این دندان ها و بروز پریودنتیت شود. هدف از انجام این مطالعه تاثیر حذف دندان مولر سوم نهفته بر وضعیت پریودنتال مولر دوم فک بالا بود.مواد و روش ها30 بیمار مراجعه کننده به بخش جراحی دانشکده دندانپزشکی مشهد، با محدوده سنی 18 تا 23 سال، که کاندید جراحی دندان مولر سوم بالا بودند، وارد مطالعه شدند. برای هر بیمار شاخص های عمق پاکت، از دست دادن چسبندگی لثه، شاخص پلاک، شاخص لثه و خونریزی بعد از پروب کردن، در سه ناحیه شامل میددیستال، دیستو باکال و دیستولینگوال از هر دندان مولر سوم بالا، در دو زمان قبل و 6 ماه بعد از جراحی، اندازه گیری و ثبت شدند.یافته هادر دو زمان قبل و 6 ماه بعد از عمل، شاخص عمق پاکت (187/0P=) و از دست دادن چسبندگی لثه (532/0P=) افزایش یافته؛ اما این میزان افزایش معنی دار نبود. اما شاخص پلاک (001/0P<)، شاخص لثه (006/0P=) و میزان خونریزی (008/0P=) هر سه با گذشت زمان به طور معنی داری کاهش داشتند.نتیجه گیرینتیجه ی این مطالعه نشان داد که جراحی دندان مولر سوم ماگزیلا، تاثیر منفی بر روی بافت های پریودنتال دندان مولر دوم مجاور آن ندارد و انجام این عمل، سلامت این دندان را به مخاطره نمی اندازد.کلید واژگان: توبروزیته ی ماگزیلا, مولر سوم فک بالا, پریودنتیت, جراحی دندان مولر سومIntroductionThe mandibular and maxillary third molars are one of the most prevalent impacted teeth. Third molars grow last and it is probable that they face space insufficiency which leads to their impaction. Impacted third molar should be removed from oral cavity surgically due to various side effects which are periodontal problems of second molar and the possibility of root resorption, tumors and cysts, weakness of mandible bone, idiopathic pains. Hence, they should be surgically removed which diminishes further risks. However, the operation may lead to periodontal problems of adjacent second molar tooth and periodontal pocket. The aim of the present study was to evaluate the effect of maxillary third molar removal on the periodontal condition of second molar.Materials and Methods30 patients who were undergoing oral surgery (Third molar extraction) in the Clinic of Dentistry, Mashhad University of Medical Sciences (Iran) in age group of 22 to 26 years enrolled in this study. Pocket depth, attachment loss, plaque index, bleeding on probing were evaluated in middistal, distobuccal, and distolingual sides of second molars pre and 6 months post operation.ResultsThe pocket depth (P=0.187) and attachment loss (P=0.532) were insignificantly increased in two times (pre operation and 6 months post operation). Plaque (P<0.001), gingival index (P=0.006), and bleeding on probing (P=0.008) were significantly decreased in during time (plaque index=P<0.001).ConclusionThe results indicated that maxillary third molar operation does not negatively affect the periodontal tissues of second molar and this operation does not have any effect on life teethKeywords: Maxillary tuberosity, Maxillary Third molar, Periodontitis, Third molar surgery
-
مقدمهبا پیشرفت ابزارهای مورد استفاده در جراحی دهان، شیوه های جایگزین برای اسکالپل سنتی مانند الکتروسرجری، لیزر و مواد شیمیایی مورد بررسی قرار گرفته است. هدف از این مطالعه، مقایسه مشکلات حین و پس از جراحی در تکنیکهای الکتروسرجری و اسکالپل در برشهای داخل دهانی جراحی های ارتوگناتیک بود.مواد و روش هادر این مطالعه Split-mouth ، 20 بیمار کاندید جراحی اورتوگناتیک انتخاب شدند. در هر فرد شرکت کننده، در یک سمت فک با روش الکتروسرجری و در سمت دیگر به طریق معمول با اسکالپل شماره 15 برشهایی قرینه ایجاد شد. عملکرد این دو وسیله حین و 6 هفته پس از جراحی از نظر زمان برش، بروز Dehiscence و میزان تشکیل بافت اسکار ارزیابی شد. در نهایت اطلاعات به دست آمده از پیامدهای این دو روش با استفاده از آزمون من ویتنی مقایسه شد.یافته هامیانگین زمان برش در گروه کوتر الکتریکی 22/1±63/6 و درگروه تیغ بیستوری 95/1±19/10 دقیقه بود و تفاوت معناداری بین دو گروه مشاهده شد(P<0.001). همچنین میانگین میزان بافت اسکار در گروه کوتر 95/10±73/1 و در گروه تیغ 33/0±40/1 بود و تفاوت معناداری بین دو گروه مشاهده شد. (028/0=P).نتیجه گیریمطالعه حاضر نشان داد که استفاده از کوتر در مقایسه با اسکالپل باعث کاهش معنادار زمان ایجاد برش می شود. از طرفی، بافت اسکار ایجاد شده در تکنیک الکتروسرجری به طور معناداری نسبت به روش استفاده از اسکالپل بیشتر بوده است که این امر را می توان ناشی از آسیب گرمایی القایی به بافت های مجاور دانست.کلید واژگان: الکتروسرجری, جراحی ارتوگناتیک, فلپ, اسکالپلIntroductionWith the advancement of the instruments for oral surgeries, use of alternative methods instead of traditional scalpels has been evaluated, The present study aimed to compare the complications associated with electrosurgery techniques and use of scalpel during and after orthognathic surgery.Materials And MethodsIn this split-mouth designed study, 20 patient who were candidate for orthognathic surgery were enrolled. Symmetrical incisions were made using electrosurgical methods on one side of the jaw and routine techniques with a scalpel number 15 on the other side. Evaluation of the techniques was performed during the surgery and six weeks postoperatively based on specific parameters, including the cutting time, and rate of scar tissue formation. Finally, the collected data from the implications of the two methods were compared using Man-Whitney U- test.ResultsMean cutting time was 6.63±1.22 and 10.19±1.95 minutes in the electrical cautery and scalpel groups, respectively, which denoted a significant difference between the groups (PConclusionAccording to the results, cautery could lead to a more significant reduction in the cutting time compared to use of scalpel. Furthermore, the scar tissue produced in the electrocautery technique was significantly higher compared to scalpel, which could be due to the induced heat damage to the adjacent tissues.Keywords: Electrosurgery, Orthognathic Surgery, Flap, Scalpel
-
مقدمهیکی از بهترین روش ها برای بازسازی نواقص استخوانی در ناحیه دهان و دندان بیماران، استفاده از پیوند اتوژن است که هنوز به عنوان استاندارد طلایی جهت آگمنتاسیون نواحی دچار کمبود استخوان، در نظر گرفته می شود. مناطق داخل دهانی متعددی برای برداشت این گرفت استخوانی وجود دارد که توبروزیته ماگزیلا به دلیل دسترسی راحت تر و عوارض جراحی کمتر، محل مناسبی جهت برداشت مقادیر محدود استخوان می باشد. هدف از انجام این مطالعه، ارزیابی مشکلات پریودنتال مولر دوم ماگزیلاری پس از برداشتن پیوند استخوان از ناحیه توبروزیته بود.مواد و روش ها15 بیمار مراجعه کننده به بخش جراحی و ایمپلنت دانشکده دندانپزشکی مشهد، با محدوده سنی 20 تا 40 سال، پس از بررسی شرایط ورود و خروج، وارد مطالعه شدند. برای هر بیمار شاخص های عمق پاکت، از دست دادن چسبندگی لثه، شاخص پلاک، شاخص لثه و خونریزی بعد از پروب کردن، در سه ناحیه شامل میددیستال، دیستوباکال و دیستولینگوال از هر دندان، در دو زمان قبل و 6 ماه بعد از جراحی، اندازه گیری و ثبت شدند. در تحلیل داده ها از آزمون t زوجی، ویلکاکسون و مک نمار استفاده شد (α=0.05).یافته هامیانگین عمق پاکت در دیستال مولر دوم ماگزیلا، در دوز مان قبل و 6 ماه بعد از عمل، به میزان 4/15% کاهش یافته بود که این میزان کاهش، معنی دار بوده است (P=0.002). سه شاخص پلاک (P=0.002)، از دست دادن چسبندگی لثه 0/025=P و شاخص لثه 0/077=P به صورت رتبه ای ارزیابی شدند که هر سه با گذشت زمان کاهش یافته بود. میزان خونریزی مشاهده شده در 6 ماه پس از جراحی 21/4% کاهش داشت اما این میزان کاهش معنی دار نبود (P=0.250).نتیجه گیریبرداشتن گرفت استخوانی از ناحیه توبروزیته، منجر به ایجاد مشکلات پریودنتال برای مولر دوم ماگزیلاری مجاور این ناحیه، نخواهد شد و استخوان ساپورت کننده در دیستال آن، چنانچه در طی جراحی دچار صدمه شده باشد، دوباره بازسازی شده به طوری که عمق پاکت و عرض بیولوژیک نرمالی خواهیم داشت.
کلید واژگان: توبروزیته ماگزیلا, مولر دوم فک بالا, پریودنتیت, پیوند استخوانIntroductionOne of the best methods for reconstruction of bone defects in the area of dental patients is using autogenously bone grafts that is considered the gold standard for bone defect augmentation. Different intraoral donor sites to harvest the bone graft are available and the maxillary tuberosity due to its convenient surgical access and fewer complications is a perfect place for taking a limited amount of bone. The aim of this study was to evaluate maxillary second molar periodontal problems after tuberosity bone graft harvesting.Materials and Methods15 patients admitted to the Department of Oral and Maxillofacial surgery at Mashhad Dental School with ages ranging from 20 to 40 years, were studied. For each patient, pocket depth index, gingival attachment loss index, plaque index, gingival index and bleeding on probing at four areas including middistal, disto buccal, disto lingual of each tooth, both before and 6 months after surgery were measured and recorded. Paired t test and Wilcoxon and Mc Nemar tests were used for data analysis (α=0.05).ResultsThe data showed that the mean pocket depth of distal of maxillary second molar, both before and 6 months after surgery, showed a rate of 15.4% reduction which was significant (P=0.002). Plaque index, gingival attachment loss index and gingival index were ordinal evaluated as and all three had declined significantly over time (P-value=0.002, 0.025 and 0.077 respectively. Bleeding rate observed at 6 months after surgery showed a 21.4% decrease which was not significant (P=0.250).ConclusionThe removal of bone from the maxillary tuberosity, will not cause any periodontal problems for second molar maxillary and if the supporting bone distal to it is damaged during surgery, would be restored so that there will be a normal biologic width and pocket depth.Keywords: Tuberosity of maxilla, maxillary second molar, periodontitis, bone graft -
مقدمهشکستگی های ناحیه سمفیز و پاراسمفیز فک پایین از شکستگی های شایع به دنبال ترومای فک و صورت می باشد. درمان باز یا بسته شکستگی با توجه به نوع شکستگی، تجربه جراح و امکانات در اختیار وی و نیاز شرایط پزشکی بیمار قابل انجام می باشد. هر روش درمانی به همراه مشکلات و عوارضی است. هدف از این مطالعه ارزیابی شیوع عوارض و مشکلات به دنبال درمان باز شکستگی ناحیه سمفیز و پارا سمفیز با فیکساسیون داخلی بود.مواد و روش هادر این مطالعه گذشته نگر که در مرکز آموزشی- درمانی شهید کامیاب مشهد انجام شد، تعداد 208 بیمار دارای شکستگی ناحیه سمفیز و پاراسمفیز که تحت درمان باز شکستگی به همراه فیکساسیون داخلی قرار گرفتند، مورد ارزیابی قرار گرفتند. یک دوره پیگیری حداقل 8 هفته ای از تمام بیماران صورت گرفت و عوارض و مشکلات مرتبط با درمان در آنها ثبت گردید. در تحلیل داده ها از آزمون های کای دو و دقیق فیشر استفاده شد (05/0α=).یافته هانتایج حاصل از این مطالعه نشان داد شیوع مشکلات درمان باز شکستگی قدام فک پایین در حد قابل قبولی است و در صورتی که درمان تا قبل از 10 روز بعد از شکستگی انجام شود ریسک شیوع مشکلات کاهش می یابد.نتیجه گیریبا توجه به یافته های این مطالعه انجام هر چه سریع تر درمان باز شکستگی فک تحتانی با توجه به احتمال کاهش شیوع مشکلات پس از جراحی توصیه می شود.
کلید واژگان: شکستگی سمفیز, جراحی باز, مینی پلیت, مشکلات, فیکساسیون داخلیIntroductionMandibular symphysis and parasymphysis fractures are common fractures following mandibular trauma. The success of open or closed reduction treatment depends on the type of fracture, the experience of the surgeon, the facilities available, and the medical conditions of the patient. Each treatment has its own complications. The purpose of this study was to examine the side effects and the complications following open reduction treatment in mandibular symphsis and parasymphysis fractures.Materials and MethodsIn this retrospective study, conducted at Shahid Kamyab Educational-Treatment Center in Mashhad, 208 patients suffering from symphysis and parasymphysis fracture who had undergone treatment with internal fixation were studied. The patients were also subjected to a follow-up period of 8 weeks and the subsequent complications from their treatment were recorded. Chi-square and Fisher’s Exact tests were used for statistical analysis (α=0.05).ResultsThe results of study showed that the complications arising from open reduction treatment in mandibular symphysis fracture were at an acceptable level and the risk of complications was reduced if treatment started not later than ten days after fracture.ConclusionIn order to reduce the risk of complications after open reduction treatment in mandibular fracture, the open reduction surgery should be started as soon as possible.Keywords: Symphysis fracture, open reduction treatment, mini, plate, complications, internal fixation -
مقدمهوجود دندان های اضافه متعدد پدیده ای کمیاب است. این پدیده معمولا همراه با سندروم هایی نظیر کلیدوکرانیال دیسپلازی، سندروم گاردنر و نظایر آنها دیده می شود. بروز این پدیده در غیاب سندروم های همراه بسیار غیرمعمول است. هدف از این گزارش، معرفی یک بیمار غیرسندرمیک دارای دندان های متعدد نهفته و اضافه می باشد.
گزارش مورد: خانم 29 ساله، فاقد هرگونه مشکل اسکلتال، سیستمیک، متابولیک و ذهنی، به بخش جراحی فک و صورت دانشکده دندانپزشکی مشهد ارجاع شد. در بررسی کلینیکی 7 عدد از دندان های دائمی وجود نداشتند. در بررسی رادیوگرافیک، بیمار مجموعا دارای 15 دندان نهفته بود که تعداد 7 عدد آنها اضافه بر تعداد نرمال دندان ها بودند.نتیجه گیریوجود دندان اضافه و یا غیبت یک یا چند دندان معمولا باعث ایجاد مشکلات اکلوژن و فانکشنال در بیماران می شود. در این موارد می بایست جهت برنامه ریزی طرح درمان مناسب جراحی، ارتودنتیک، پروتزی، از بیماران معاینه کامل کلینیکی و رادیوگرافیک همراه با تاریخچه دقیق، به عمل آید.
کلید واژگان: غیرسندرومیک, دندان اضافه, دندان نهفتهIntroductionMultiple supernumerary teeth are a rare phenomenon. It occurs more often in patients with syndromes such as Gardner''s syndrome، cleidocranial dysplasia and so on. This phenomenon in absence of such syndromes is rare. The purpose of this report was to introduce a case of non-syndromic multiple supernumerary impacted teeth. Case Report: A 29-year-old woman with no skeletal، metabolic، systemic and mental disorder was referred to oral and maxillofacial department of Mashhad dental school. In clinical evaluation، seven Permanent teeth were missing. In radiographic evaluation، there were a total of 15 impacted teeth which 7 of them were supernumerary.ConclusionMissing or Excess of one or more teeth usually leads to occlusal and functional problems. In these cases، a complete clinical and radiographic examination accompanieal by a precise history should be performed to plan a suitable surgical-orthodontic-prosthetic treatment.Keywords: Non, syndromic, supernumerary teeth, impacted teeth -
مقدمهآنالیز سفالومتری در ارتودنسی بر پایه مقایسه بخش های مختلف کرانیوفاسیال نسبت به پلن های رفرنس می باشد. یکی از این پلن ها، پلن افقی فرانکفورت (FH) است که می تواند براساس دو نقطه پوریون آناتومیک و ماشینی رسم شود. هدف از این مطالعه تعیین و مقایسه زاویه بین پلن فرانکفورت آناتومیک و افق واقعی با زاویه بین پلن فرانکفورت ماشینی و افق واقعی بود.مواد و روش هادر این مطالعه توصیفی-تحلیلی، 50 لترال سفالوگرام دیجیتال از بیماران کلاس یک ارتودنسی بالای 14 سال، در حالت Natural Head Position تهیه و توسط نرم افزار Onyx Ceph (Version 2.6.22) و براساس آنالیز Viazis تریس شدند تا صحت کلاس I بودن آنها تایید شود. برای هر بیمار دو پلن FH با دو پوریون آناتومیک و ماشینی رسم گردید. اختلاف زاویه هر یک از پلن های مذکور با پلن افق واقعی بررسی شدند و در نهایت داده ها توسط آنالیز آماری t زوجی با یکدیگر مقایسه شدند. سطح معنی داری برابر 05/0 در نظر گرفته شد.یافته هاپلن فرانکفورت ماشینی و پلن فرانکفورت آناتومیک به ترتیب با میزان میانگین ̊66/5- و ̊58/1- اختلاف معنی داری با افق واقعی داشتند (001/0>P).نتیجه گیریبرای انجام ارزیابی های سفالومتریک در بیماران ارتودنسی در صورت استفاده از پلن فرانکفورت، بهتر است از پوریون آناتومیک استفاده شود چرا که اختلاف پلن فرانکفورت آناتومیک با افق واقعی به طور معنی داری کمتر از اختلاف پلن فرانکفورت ماشینی با افق واقعی بود.
کلید واژگان: پوریون آناتومیک, پوریون ماشینی, پلن فرانکفورتIntroductionContemporary cephalometric analysis in orthodontics is based on comparison between craniofacial portions and reference planes. One of these planes is Frankfort Horizontal (FH) Plane that can be made by anatomic portion or machine portion. The aim of this study was to determine and compare the angle between Anatomic Frankfort Horizontal plane (AFH) and True Horizontal (TH) with the angle formed by Machine Frankfort Horizontal plane (MFH) and TH.Materials and MethodsIn this Analytical-descriptive study، digital lateral cephalograms were taken in Natural Head Position from 50 orthodontic patients with the minimum age of 14 and class I malocclusion (Viazis analysis on Onyx Ceph software was employed to confirm the class I malocclusion). Then on each cephalogram، two FH planes were constructed using machine and anatomic portions. Then the angle between each FH plane and TH plane was measured and recorded. Finally، the data were analyzed by paired t-test (=0. 05).ResultsMachine Frankfort Horizontal plane (MFH) and Anatomic Frankfort Horizontal plane (AFH) showed significant differences of -5. 66 and -1. 58 degrees with True Horizontal plane (TH) respectively (P<0. 001).ConclusionFor cephalometric evaluation in orthodontic patients if the Frankfurt plane be used، it is better to use anatomical portion، because the difference between the Anatomic Frankfort Horizontal plane (AFH) and True Horizontal plane (TH) is significantly less than the difference between the Machine Frankfort Horizontal plane (MFH) and True Horizontal plane (TH).Keywords: Anatomic portion, machine portion, Frankfort plane -
مقدمه
خارج کردن دندان یکی از مهمترین و شایع ترین اقداماتی است که در مطب دندانپزشکی انجام می شود. آشنایی با عوارض احتمالی این جراحی بدون تردید برای هر دندانپزشکی ضروری است. هدف از این گزارش معرفی یک مورد جابجا شدن تصادفی سومین مولر فک پایین به فضای اینفراتمپورال بعنوان یکی از عوارض جراحی دندان عقل می باشد.
یافته هاخانم 23 ساله با محدودیت شدید در باز کردن دهان از طرف یک دندانپزشک به بخش جراحی دانشکده دندانپزشکی ارجاع شده بود که در ارزیابی رادیوگرافی وجود دندان عقل فک پایین در فضای اینفراتمپورال مشهود بود. دندان جابجا شده بدلیل تداخل مکانیکی با زائده کرونوئید موجب محدودیت شدید در باز کردن دهان شده بود، دندان در اتاق عمل و تحت بیهوشی خارج و محدودیت حرکت دهان برطرف شد.
نتیجه گیریآگاهی از عوارض احتمالی خارج کردن دندان یک اصل پایه است و هر دندانپزشکی که اقدام به این جراحی می کند باید در مورد عوارض احتمالی آگاه و با نحوه کنترل آن نیز آشنا باشد.
کلید واژگان: جابجایی دندان, فضای اینفراتمپورال, مولر سوم فک پایینIntroductionLateral ridge augmentations are traditionally performed using autogenous bone grafts. However, the bone harvesting procedure, whether intra orally or extra orally, is accompanied by patient morbidity. So, applying bone substitute has been suggested. The aim of the present study was to compare the stability of implants in ridges augmented with mineralized cortical cancellous allograft blocks with implants in native bone using Resonance Frequency Analysis.
Materials and MethodsIn this clinical trial study, approved by ethical committee of Mashhad university of Medical Sciences, nine subjects with insufficient ridge width were selected. Their ridges were augmented with mineralized cortical cancellous allograft blocks. After 6 months, implants were inserted. In control group, 9 subjects with sufficient ridge width were selected. Implants were inserted in the same place as the test group. ISQ was used for measurement of implants stability on third and sixth month after implants placement. Data were analyzed by paired and two sample t tests using SPSS version 15 software.
ResultsDuring the study period, two implants in allograft group failed. In the test group, the difference between mean ISQ at third and sixth month was statistically significant (P=0.008), but in the control group, it was not significant (P=0.065). At third month, the mean ISQ between 2 groups was not statistically significant (P=0.317), but at sixth month, the mean ISQ in control group was significantly higher than the test group (P=0.000).
ConclusionThe mean ISQ in both groups were enough to load the implants. This means that mineralized cortical cancellous blocks could be used as a scaffold for growth of the bone and ridge augmentation for implant placement.
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.