رعنا شیخ بیگلو
-
زمینه و هدف
در نواحی روستایی دارای ظرفیت ها و پتانسیل های مطلوب از نظر جاذبه های گردشگری به ویژه روستاهای هدف گردشگری، توسعه ی گردشگری می تواند گزینه ی مناسبی برای پویایی اجتماعی و توسعه ی روستایی باشد که به واسطه ی آن می توان از یک طرف به تثبیت و نگهداشت جمعیت در نواحی روستایی و از طرف دیگر، به حفظ هویت اجتماعی-فرهنگی در این نواحی کمک کرد. حمایت جامعه ی میزبان یکی از پیش شرط های اصلی برای توسعه ی گردشگری روستایی است.
روش شناسی:
تحقیق حاضر به لحاظ هدف، کابردی و از نظر ماهیت و روش، توصیفی-تحلیلی است. جامعه ی آماری تحقیق، جمعیت 18 ساله و بزرگتر ساکن در روستاهای هدف گردشگری شهرستان مرودشت شامل دشتک، کندازی و جیدرزار می باشد. حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران، 350 نمونه برآورد گردید. شیوه نمونه گیری به صورت احتمالی طبقه بندی شده بوده و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون های آماری t تک نمونه ای، t برای نمونه های مستقل، تحلیل رگرسیون چندگانه، تحلیل واریانس یکطرفه و ضریب همبستگی پیرسون با بهره گیری از نرم افزار SPSS انجام شده است.
یافته هانگرش روستانشینان نسبت به پیامدهای مطلوب اقتصادی، فرهنگی، محیطی و زیرساختی گردشگری و همچنین حمایت جامعه ی محلی از توسعه ی گردشگری از سطح متوسط بالاتر است. همچنین، در سطح اطمینان 95 درصد، اثر ترکیبی متغیرهای نگرش روستانشینان نسبت به پیامدهای اقتصادی، فرهنگی، محیطی و زیرساختی گردشگری بر حمایت از توسعه ی گردشگری معنادار است و 72 درصد از واریانس حمایت از توسعه ی گردشگری را تبیین می کند.
نتیجه گیری و پیشنهادات:
اقداماتی نظیر سهیم کردن ساکنان جامعه ی میزبان در منافع اقتصادی حاصل از گردشگری، تاکید بر حفظ درون مایه های فرهنگی جامعه ی بومی، توسعه ی زیرساخت ها در نواحی روستایی و تامین خدمات مورد نیاز جامعه ی میزبان و گردشگران، می تواند نقش موثری در تقویت حمایت جامعه ی محلی از توسعه ی گردشگری داشته باشد.
نوآوری و اصالت:
پژوهش حاضر به لحاظ موضوعی، نخستین پژوهش در منطقه مورد مطالعه است. علی رغم وجود ظرفیت ها و پتانسیل های مطلوب از نظر جاذبه های گردشگری، تاکنون مطالعه ی خاصی در زمینه نگرش جامعه محلی این منطقه نسبت به توسعه گردشگری انجام نشده است و پژوهش حاضر می تواند زمینه ساز پژوهش های آتی باشد.
کلید واژگان: توسعه گردشگری, پیامدهای گردشگری, نگرش روستانشینان, حمایت جامعه محلی, روستاهای هدف گردشگریContext and PurposeIn rural areas with favorable capacities and potentials in terms of tourism attractions, especially the target villages for tourism, tourism development can be a suitable option for social vitality and rural development; it can help, on the one hand, stabilize and maintain the population in rural areas, and on the other hand, preserve the socio-cultural identity in these areas. The support of the host community is one of the main prerequisites for rural tourism development.
Design/Methodology/Approach:
The current research is practical in terms of purpose and descriptive-analytical in terms of nature and method. The statistical population of the research was 18 years and older people living in the tourist target villages located in the Marvdasht sub-province, including Dashtak, Kondazi, and Jidarzar. The required data was collected by completing 350 questionnaires and the data analysis was done by conducting one-sample t-tests and multiple regression analysis using SPSS software.
FindingsThe villagers' attitude towards the favorable economic, cultural, environmental, and infrastructural consequences of tourism, as well as the local community support for tourism development, is higher than the average level. Also, at the 95% confidence level, the combined effect of villagers' attitudes towards the economic, cultural, environmental, and infrastructural consequences of tourism on support for tourism development is significant, and it explains 72% of the variance of support for tourism development.
ConclusionSome actions such as sharing the host community residents in the economic benefits of tourism, emphasizing the preservation of the cultural content of the local community, developing infrastructure in rural areas and providing the services needed by the host community and tourists, can play an effective role in strengthening the local community's support for tourism development.
Originality/Value:
This research is one of the few studies that examines the effect of the economic, cultural, environmental, and infrastructural consequences of tourism on the local community's support for tourism in the target villages of tourism.
Keywords: Tourism Development, Tourism Consequences, Rural Residents', Attitude, Local Community Support, Tourism Target Villages -
از مولفه های مهم و تاثیرگذار در برنامه ریزی و توسعه گردشگری در نواحی روستایی توجه به کیفیت محیطی این نواحی است که نقش موثری در رضایتمندی و به تبع آن وفاداری گردشگران ایفا می نماید. در این پژوهش به منظور برنامه ریزی برای گردشگری، به بررسی و شناخت وضعیت کیفیت محیطی مقصدهای گردشگری روستایی و تبیین مهم ترین عوامل کیفیت محیطی تاثیرگذار بر رضایتمندی و وفاداری گردشگران پرداخته شده است. روش انجام پژوهش توصیفی تحلیلی مبتنی بر روش پیمایشی و اسنادی است. جامعه آماری این پژوهش ازلحاظ مکانی روستاهای گردشگری واقع در شهرستان ایذه و به لحاظ جامعه موردتحقیق شامل گردشگرانی است که از روستاهای نمونه (9 روستا) بازدید داشته اند. تعداد گردشگر نمونه با استفاده از روش کوکران (جامعه نامعلوم) 450 نفر تعیین و برای هر روستا 50 نفر در نظر گرفته شده است. جمع آوری داده ها و اطلاعات موردنیاز بر اساس روش اسنادی و روش میدانی (پرسش نامه) است. به منظور تجزیه وتحلیل داده ها در راستای دستیابی به اهداف پژوهش از روش های آمار توصیفی و استنباطی استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان داد وضعیت کیفیت محیطی نواحی روستایی، رضایتمندی و وفاداری گردشگران بالاتر از حد متوسط قرار دارد و در بین شاخص های کیفیت محیطی در پژوهش، شاخص کیفیت پویایی محیط بیشترین تاثیر را بر رضایتمندی و وفاداری گردشگران داشته است.
کلید واژگان: گردشگری روستایی, پویایی محیط, مطلوبیت خدمات, شهرستان ایذهEnvironmental quality is one of the essential and influential components in the planning and development of tourism in rural areas, and it plays an influential role in the tourists' satisfaction and, consequently, their loyalty. In terms of tourism planning, this study investigated the environmental quality of rural tourism destinations and explained the most important factors of environmental quality that affect tourists' satisfaction and loyalty. The descriptive-analytical research method was conducted based on the survey and documentary methods. The statistical population of this research, in terms of location, was the tourist villages located in the sub-province of Izeh, and the participants in the survey were the tourists who had visited the nine sample villages. The number of sample tourists based on the Kochran method for the unknown population is 450 people, and 50 people are considered for each town. The required data were collected through documentary methods and fieldwork (questionnaire). Results show that the environmental quality and tourists' satisfaction and loyalty in the studied rural areas are above average. Among the indicators of environmental quality, the index of dynamic quality of the environment has the most significant impact on tourists' satisfaction and loyalty.
Keywords: Rural Tourism, Environmental Dynamic, Service Desirability, Sub-Province Of Izeh -
فصلنامه رفاه اجتماعی، پیاپی 88 (بهار 1402)، صص 251 -300مقدمه
رفاه ذهنی مولفه ی ذهنی کیفیت زندگی است. افرادی که رفاه ذهنی بالاتری دارند، انتظار می رود نسبت به محیط پیرامون و به ویژه، مکان سکونت خود حس خوب و مثبتی داشته باشند، بررسی رابطه ی بین رفاه ذهنی و وفاداری به مکان به ویژه برای نواحی روستایی ایران که بخش عمده ای از جمعیت خود را از دست داده اند، حایز اهمیت بسیاری است.
روشپژوهش حاضر در زمره ی تحقیقات کاربردی با رویکرد توصیفی- تحلیل است. داده های مورد نیاز تحقیق عمدتا از طریق تکمیل پرسشنامه گردآوری شده است. جامعه ی آماری این تحقیق به لحاظ مکانی، نقاط روستایی دارای حداقل 100 نفر جمعیت واقع در دهستان دشت ارژن، و واحد تحلیل، ساکنان 18 ساله و بزرگتر می باشد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون های آماری T تک نمونه ای، تحلیل واریانس یکطرفه، ضریب همبستگی پیرسون و ضریب اتا و نرم افزار SPSS استفاده شده است.
یافته هاسطح وفاداری به مکان و رفاه ذهنی بالاتر از سطح متوسط است؛ بین روستاهای مورد مطالعه از نظر سطح رفاه ذهنی و وفاداری به مکان تفاوت معناداری وجود ندارد؛ در سطح اطمینان 95 درصد، بین رفاه ذهنی و وفاداری به مکان رابطه ی مثبت و معناداری وجود دارد. بین رفاه ذهنی و متغیرهای وضعیت تاهل، سابقه ی مهاجرت خویشاوندان، سن و مدت اقامت در روستا رابطه ی معناداری وجود دارد. رابطه ی بین وفاداری به مکان و متغیرهای وضعیت تاهل، سابقه ی مهاجرت خویشاوندان، سن و مدت اقامت در روستا نیز معنادار می باشد.
بحث:
رفاه ذهنی در کنار رفاه عینی و برخی عوامل دیگر می تواند تبیین کننده ی وفاداری افراد و خانوارها به سکونتگاه هایشان باشد. نتایج به دست آمده می تواند برای سیاستگذاران و برنامه ریزان روستایی در جهت اتخاذ تدابیر مناسب جهت توسعه ی پایدار جوامع روستایی کشور قابل استفاده باشد.
کلید واژگان: رضایتمندی, رفاه ذهنی, نواحی روستایی, وفاداری به مکانIntroductionSubjective well-being is the subjective component of quality of life. People with higher subjective well-being are expected to feel a good sense toward their surrounding environment, especially their residence place. Investigation of the relationship between subjective well-being and place loyalty is especially important for rural areas of Iran, which have lost a large number of their population.
MethodThe present study is an applied research with the descriptive-analytical approach. The research data were collected mainly by filling in the questionnaire. The statistical population of this study is the rural areas with a population of at least 100 people located in Dasht-e-Arzhan rural district, and the analysis unit is all people aged 18 and over. Data were analyzed using one-sample T-test, one-way ANOVA, Pearson correlation coefficient and ETA coefficient applying the SPSS software.
FindingsThe levels of place loyalty and subjective well-being are higher than the average. There is no significant difference between the studied villages in terms of level of subjective well-being, and the level of place loyalty as well. At the 95% confidence level, there is a positive and significant relationship between subjective well-being and place loyalty. There is a significant relationship between subjective well-being and variables of marital status, immigration history of relatives, age and residence length in the village. The relationship between place loyalty and variables of marital status, relatives' immigration history, age and residence length in the village is also significant.
DiscussionSubjective well-being along with objective well-being and some other factors can explain the loyalty of individuals and households to their settlements. These findings can be used by rural policymakers and planners to take appropriate actions aimed at sustainable development of rural communities.
Keywords: Satisfaction, Subjective well-being, Rural areas, Place loyalty -
بسیاری از سکونتگاه های روستایی کشور با مسایل متعددی ازجمله سطح پایین اشتغال و درآمد، اثرات نامطلوب تغییرات اقلیمی، نارسایی امکانات و خدمات و... مواجه هستند. در چنین شرایطی، رفتارهای مشارکتی روستاییان در امور مختلف جامعه محلی می تواند نقش مثبت و مهمی در ارتقای کیفیت زندگی و بهبود محیط محلی داشته باشد؛ ازاین رو شناسایی عوامل مرتبط با انجام رفتارهای مشارکتی اهمیت فراوان دارد. نظر به اهمیت موضوع، پژوهش حاضر به بررسی رابطه تعلق مکانی و رفتارهای مشارکتی روستاییان در دهستان مشایخ پرداخته است. جامعه آماری این تحقیق به لحاظ مکانی، نقاط روستایی دارای حداقل 100 نفر جمعیت واقع در دهستان مشایخ شهرستان ممسنی و واحد تحلیل، افراد 18 ساله و بیشتر ساکن در سکونتگاه های مذکور بود. فرایند نمونه گیری با استفاده از روش احتمالی طبقه بندی شده صورت گرفت و برای 380 نفر پرسشنامه تکمیل شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون های آماری مختلف و نرم افزار SPSS استفاده شد. براساس نتایج آزمون T تک نمونه ای و در سطح اطمینان 95 درصد، میانگین رفتارهای مشارکتی و تعلق مکانی به طور معناداری از حد متوسط بیشتر بود. براساس یافته ها، بین تعلق مکانی و رفتارهای مشارکتی روستاییان رابطه مثبت معناداری وجود دارد (001/0 > p، 424/0 = r). همچنین بین تعلق مکانی و هریک از ابعاد پنج گانه رفتارهای مشارکتی رابطه مثبت معناداری مشاهده شد. نتایج آزمون تحلیل واریانس یکطرفه نشان داد، بین روستاهای موردمطالعه از نظر میانگین رفتارهای مشارکتی تفاوت معناداری وجود داشت. درمورد تعلق مکانی نیز نتایج مشابهی حاصل شد. تعلق مکانی و رفتارهای مشارکتی می توانند به عنوان دو عامل قدرتمند در توسعه روستایی نقش ایفا کنند و رابطه مثبت میان آن ها نشان می دهد که این دو عامل می توانند هم افزایی مطلوب و ارزشمندی به نفع سکونتگاه های روستایی داشته باشند.
کلید واژگان: تعلق مکانی, توسعه روستایی, رفتار مشارکتی, اجتماع محلیJournal Of Geography and Regional Development Reseach Journal, Volume:20 Issue: 3, 2022, PP 165 -196Many rural settlements of Iran are facing many problems including low level of employment and income, adverse effects of climate change, and inappropriate access to facilities and services. In this situation, villagers' participatory behaviors in various affairs of the local community can play a positive important role in improving the quality of life and improving the local environment. Considering the importance of the matter, this research investigated the relationship between place attachment and rural residents’ participatory behaviors in Mashaikh village rural district. The statistical population of this study is the villages with a population of at least 100 people of Mashayekh rural district, Mamasani County. The analysis unit is all people aged 18 and over. The sampling was done using the classified probabilistic method, and the questionnaire was filled by 380 people. Data were analyzed using some statistical tests by applying SPSS software. Based on the results of One-sample T-test, at 95% confidence level, the average values of participatory behaviors and place attachment are significantly above average. There is a significant positive relationship between villagers' place attachment and their participatory behaviors (r=0.424; p-value<0.001). A significant positive relationship was also observed between place attachment and each of the five dimensions of participatory behaviors. The result of one-way analysis of variance showed that there is a significant difference between the studied villages in terms of participatory behaviors. Similar results were obtained for place attachment. Place attachment and participatory behaviors, as two powerful factors, can play an important role in rural development, and the positive relationship between them shows that the two factors can have a desirable and valuable synergy to benefit the rural settlements.
Keywords: Place attachment, Rural Development, Participatory Behaviors, local community -
مهاجرت با هر قصد و هدفی که انجام شود، یک فرایند و مستلزم گذراندن مراحل خاصی است که سازگاری با محیط و جامعه ی مقصد، یکی از مهم ترین این مراحل است. در فرایند سازگاری، الگوهای رفتاری مهاجران دستخوش تغییراتی می شود و جنبه های مهمی از هویت شخصی آنها تحت تاثیر قرار می گیرد. تبیین میزان و نحوه ی سازگاری مهاجران با شرایط محیط جدید می تواند در توضیح بسیاری از پدیده های مرتبط با مهاجرت موثر واقع شود. نظر به اهمیت موضوع، پژوهش حاضر با مطالعه نمونه ای متشکل از 385 نفر از مهاجران ساکن کلان شهر اصفهان و با تحلیل داده های گردآوری شده از طریق پرسشنامه، به بررسی اثر ابعاد مختلف سازگاری بر هویت مکانی پرداخته و اثر تعدیل گری برخی متغیرها را آزمون نموده است. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون های آماری مختلف و بهره گیری از نرم افزار SPSS و افزونه ی Process صورت گرفته است. یافته های پژوهش نشان می دهد که مقدار میانگین متغیر هویت مکانی و ابعاد سه گانه سازگاری شامل سازگاری روانی، اجتماعی و محیطی بالاتر از حد متوسط می باشد. نتایج همچنین نشان داد سازگاری بر هویت مکانی اثر مثبت و معناداری دارد و حدود 52 درصد از واریانس هویت مکانی، توسط واریانس سازگاری روانی، محیطی و اجتماعی تبیین می شود. بر اساس نتایج، متغیرهای تحصیلات و مدت اقامت در رابطه بین سازگاری محیطی و هویت مکانی مهاجران به عنوان تعدیل گر نقش ایفا می کنند. این در حالی است که نقش تعدیل گری متغیرهای جنس، سن و مبدا استانی مهاجرت در رابطه میان ابعاد مختلف سازگاری و هویت مکانی مهاجران تایید نشد.
کلید واژگان: مهاجرت, سازگاری, هویت مکانی, کلان شهر اصفهانMigration, with whatever intention and goal, is a process and requires certain steps, one important of which is adaptation. In the adaptation process, immigrants' behavioral patterns change, which affects some important aspects of their personal and cultural identity. The process of adaptation may lead to identity cohesion and a sense of community that has an important effect on psychological and social well-being; besides it makes immigrants more committed to the values of destination community. Taking the importance of this subject into consideration, the present paper, through studying a sample of 385 migrants settled in Isfahan metropolis and using the data gathered via questionnaire, investigated the effect of various dimensions of adaptation on place identity, and examined the moderating role of some variables. Analysis of the data was carried out using various statistical tests, and applying SPSS software and Process extension. The findings show that the mean value of place identity and three dimensions of adaptation including psychological, social and environmental adaptation are greater than average level. Results showed that adaptation has a significant positive effect on place identity, and approximately 52 % of the place identity variance is explained by variances of psychological, social and environmental adaptation. Based on the findings, the variables of education and psychological, social and environmental adaptation moderate the relationship between environmental adaptation and place identity; While the moderating role of the variables of gender, age and provincial origin of migration in the relationship between various dimensions of migrants' adaptation and place identity was not supported.
Keywords: Migration, Adaptation, Place identity, Isfahan metropolis -
پارک های کوهستانی ازجمله محیط های تفریحی در فضاهای باز و مکان هایی دلپذیر برای گذران اوقات فراغت و جست وجوی تجربیات جدید در تعامل با طبیعت هستند. مطلوبیت این محیط های گردشگری به افزایش بازدیدها و درنتیجه افزایش فشار بر منابع محیطی منجر می شود. در سال های اخیر به رفتار محیط زیستی به مثابه راهکاری برای افزایش پایداری محیط های تفریحی و جاذبه های گردشگری توجه ویژه ای شده است. پژوهش حاضر با مطالعه نمونه ای شامل 400 نفر از بازدیدکنندگان پارک کوهستانی صفه در شهر اصفهان، اثر تعلق مکانی بازدیدکنندگان و رفتارهای عمومی زیست محیطی آنان را بر رفتارهای حامی محیط زیست پارک صفه بررسی کرده است. داده های مورد نیاز پژوهش با پرسش نامه گردآوری شده است. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون های آماری ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون و بهره گیری از نرم افزار SPSS انجام شده است. نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه نشان داد رفتارهای عمومی حامی محیط زیست و همچنین دو بعد از ابعاد سه گانه تعلق مکانی (هویت مکانی و وابستگی مکانی) اثر مثبت و معنا داری بر رفتارهای حامی محیط زیست ویژه پارک کوهستانی صفه دارند؛ به طوری که 3/56 درصد از واریانس رفتارهای حامی محیط زیست پارک کوهستانی صفه با واریانس متغیرهای یادشده تبیین می شود. این نتایج در برنامه ریزی و مدیریت محیط پارک کوهستانی صفه و سایر محیط های مشابه کاربرد دارد.
کلید واژگان: تعلق مکانی, رفتارهای حامی محیط زیست, محیط های تفریحی, پارک کوهستانی صفه, گردشگریIntroductionMountain parks are recreational environments in open spaces, which are considered pleasant places to spend leisure time and seek new experiences in interaction with nature. The popularity of these desirable areas of tourism can lead to increased visits to the environment and, consequently, increase the pressure on environmental resources. Therefore, researchers, professionals, and environmental practitioners attempt to find solutions to protect natural resources. In this regard, environmental behavior has recently received special attention as a tool to increase the sustainability of tourism attractions. Some previous studies have shown that when people feel attached to an environment, they tend to contribute to the protection of the environment through their behavior. On the other hand, according to the findings of some studies, those park visitors who generally feel more responsible for the environment, are more likely to engage in park-specific pro-environmental behaviors.Sofeh Mountain Park with an area of more than 39 hectares located in the city of Isfahan, is a significant place of entertainment and recreation for citizens and domestic and foreign tourists. With the development of space, facilities, and tourism services in this natural environment, as well as the increasing number of visitors to this unique mountain park, the issue of environmental protection becomes of considerable importance and necessity. Given that the behaviors of visitors in the visited environment directly affect all aspects of environmental sustainability, the present study investigates the effect of visitors’ place attachment and their general pro-environmental behaviors on the park-specific pro-environmental behaviors.
MethodologyThe present study, through studying a sample of 400 visitors to Sofeh Mountain Park in Isfahan city, has examined the effects of place attachment and general pro-environmental behaviors on the park-specific pro-environmental behaviors. The required data for the research were collected through a questionnaire in November 2019. The questionnaire consisted of two sections, including general attributes of respondents and the main part consisted of a set of questions regarding visitors’ place attachment and pro-environmental behaviors, which mainly adopted from Halpenny (2010). This part of the questionnaire was composed of 41 questions, of which 16 were about three dimensions of place attachment including place identity (6 items), affective attachment (6 items), and place dependence (4 items). Thirteen items measured general pro-environmental behaviors, and 12 questions were related to the park-specific pro-environmental behaviors. Analysis of data was conducted by applying some statistical tests and using SPSS software. Given that all values of skewness and elongation of the variables are in the range -2 to +2, parametric statistical tests including Pearson correlation coefficient and regression analysis were used.
DiscussionThe findings showed that general pro-environmental behaviors and two dimensions of place attachment (place identity and place dependence) had a statistically significant and positive effect on park-specific pro-environmental behaviors in such a way that 56.3% of the variance of park-specific pro-environmental behaviors was explained by mentioned variables. Accordingly, it can be interpreted that if people consider themselves committed to the protection of the environment and also if they develop a sense of place identity and place dependence towards the park environment, they will be more concerned about protecting the environment of Sofeh Park. As a result, their behavior will be supportive of the park environment.The findings of this study on the effect of place attachment on pro-environmental behaviors are in line with the findings reported by some researchers, for example, Saif (2017), Abedi Sarvestani (2014), Halpenny (2010), Walker and Chapman (2003), Raymond et al. (2011), Ramkissoon et al. (2013), Buta et al. (2014), and Ramkissoon and Mavondo (2017). However, some contradictory findings reported by a number of researchers makes the generalization of the findings of the present study questionable. It is worth mentioning that the differences in findings can be due to the difference in the conceptualization of place attachment and pro-environmental behaviors that should be examined in future studies.
ConclusionOverall, the findings of the present study showed that both place attachment and general pro-environmental behaviors positively influenced park-specific pro-environmental behaviors. However, the general pro-environmental behaviors were more powerful than place attachment in explaining and predicting the park-specific pro-environmental behaviors. These findings can be considered in the planning and management of Sofeh Mountain Park and similar recreation environments. On the one hand, the positive effect of place attachment on the park-specific pro-environmental behaviors implies that the deeper sense of place identity people develop toward the environment, the more favorable visited environments are in providing the tourism and recreational functions desired by the visitors.Some factors can play a positive role in strengthening the visitors’ place attachment. For example, security, safety, landscape beauty, lighting quality, services and amenities, a variety of recreational activities, and park's well management. Providing enough information about the unique features of the park can also be effective in creating a sense of attachment to the park. In addition, by providing opportunities for individuals’ participation in the park improvement and conservation programs, their sense of place attachment can be strengthened. The results also showed that people who generally are committed to doing pro-environment activities are concerned about preserving the park environment as well. Accordingly, one of the effective ways to develop pro-environmental behaviors in all environments is to strengthen people’s sense of responsibility and commitment to the environment. In this regard, raising the level of knowledge and awareness of people about the importance of the environment and various ways of protection can be effective, which, of course, requires in-depth research and studies.
Keywords: Place Attachment, Pro-environmental behaviors, Recreational Environments, Sofeh Mountain Park, Tourism -
فصلنامه رفاه اجتماعی، پیاپی 77 (تابستان 1399)، صص 263 -300مقدمه
مهاجرت روستا- شهری یکی از ویژگیهای معمول نواحی روستایی کشورهای درحال توسعه ازجمله ایران است. کلان شهرها به عنوان مکان تمرکز جمعیت، سرمایه، امکانات و خدمات همواره کانونهای اصلی جذب مهاجران روستا- شهری بوده اند. تبیین اثرات و پیامدهای مهاجرت بر مهاجران در قالب رضایتمندی از زندگی در شهر، چشم اندازی از احتمال ادامه سکونت در شهر یا تغییر مکان مجدد مهاجران به دست دهد که در پس زمینه آن، مسایل اصلی محیط های روستایی در دفع جمعیت نیز قابل استنتاج است.
روشپژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی و از نظر ماهیت و روش، توصیفی- تحلیلی است. جامعه آماری تحقیق، سرپرستان آن دسته خانوارهایی است که در آخرین تحرک مکانی خود جهت اقامت دایم از نقاط روستایی به شهر اصفهان مهاجرت کرده اند. داده های موردنیاز تحقیق از طریق پرسشنامه گردآوری شد. تحلیل داده ها با استفاده از آزمونهای آماری t تک نمونه ای، رگرسیون چندگانه، t دو نمونه مستقل و ضریب همبستگی پیرسون و بهره گیری از نرم افزار SPSS صورت گرفت.
یافته هارضایتمندی کلی مهاجران از انجام مهاجرت بالا است. رضایت از کیفیت زندگی، وضعیت شغلی و هزینه-درآمد خانوار بالاتر از حد متوسط است. رضایت از کیفیت زندگی و وضعیت شغلی اثر مثبتی بر رضایتمندی از مهاجرت دارند. میانگین رضایتمندی مهاجران درون استانی و برون استانی تفاوت معناداری با هم ندارد. سطح رضایتمندی از وضعیت شغلی و هزینه-درآمد خانوار در سنین بالاتر، کمتر است. بین مدت اقامت پاسخگویان در شهر و ابعاد سه گانه رضایتمندی رابطه ای وجود ندارد.
بحثاحساس رضایتمندی از زندگی برای همه افراد جامعه ازجمله جمعیت مهاجر، به خودی خود امری مطلوب و یکی از اهداف غایی همه برنامه ریزیهاست. ولیکن، نکته مهم این است که سیاستگذاریها و برنامه ریزیها باید به گونه ای باشد که عوامل زمینه ساز رضایتمندی، در نواحی روستایی نیز ایجاد و توسعه یابند. در غیر این صورت، با مهاجرت جمعیت روستایی، بر مسایل و مشکلات روستاهای مهاجرفرست و شهرهای مهاجرپذیر افزوده خواهد شد.
کلید واژگان: رضایتمندی, رفاه ذهنی, مهاجرت روستا- شهری, کلان شهر اصفهانIntroductionExplanation of the effects and outcomes of migration on migrants in terms of urban life satisfaction provides a perspective about the probability of continuing residency in the city or relocation of migrants, from whom the main problems of rural environments about disposal of the population can be inferred.
MethodThe present study is applied and descriptiveanalytical. It investigates the various aspects of migrants’ satisfaction from living in Isfahan metropolis, and their overall satisfaction with migration. The statistical population includes those heads of households who, in their last spatial mobility and for permanent residency, have migrated from rural areas to Isfahan city. The sample size of the study is 400 people. The data were gathered through questionnaires. Analysis of the data was carried out using some statistical tests and applying SPSS software.
FindingsFindings showed that the migrants were highly satisfied with their current migration. Respondents’ satisfaction with their quality of life, occupational status, and household income-expense were above the average level. Satisfaction with quality of life and occupational status had a statistically significant and positive effect on overall satisfaction with migration. No statistically significant difference was found between the average satisfaction level of intra-provincial migrants and inter-provincial ones.
DiscussionPolicymaking and planning processes should be prepared in such a way that factors underlying life satisfaction can be created and developed in rural areas too. Otherwise, the migration of the rural population will increase the problems of involved villages and cities.
Keywords: Satisfaction, Subjective well-being, Rural-urban migration, Isfahan metropolis -
مقاصد گردشگری و جوامع آنها درصدد یافتن راه های جدیدی برای رقابت در بازار گردشگری هستند و گردشگری شبانه به عنوان یکی از این راه ها در سال های اخیر مورد توجه قرار گرفته است. شهر شیراز به عنوان یکی از کانون های اصلی گردشگری در کشور، پتانسیل های قابل توجهی در این زمینه دارد. هدف از پژوهش حاضر بررسی مطلوبیت گردشگری شبانه از دیدگاه گردشگران شهر شیراز می باشد. جامعه ی آماری تحقیق، گردشگران وارد شده به شهر شیراز در فروردین 1396 بوده که حداقل به مدت سه شبانه روز در این شهر اقامت داشته اند. حجم نمونه معادل 400 نفر بوده و گردآوری داده ها از طریق تکمیل پرسشنامه صورت پذیرفته است. پرسشنامه دارای سه بخش شامل مشخصات عمومی گردشگران، ارزیابی گردشگران از میزان مطلوبیت عوامل محیطی و جاذبه های گردشگری شهر شیراز در ساعات شبانه و نظر گردشگران در خصوص میزان اهمیت عوامل محیطی و جاذبه های مختلف در توسعه-ی گردشگری شبانه بوده است. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون های رتبه های علامت دار ویلکاکسون، فریدمن، من-ویتنی، کروسکال والیس، رگرسیون ساده و چندگانه صورت گرفته است. بر اساس نتایج پژوهش، در میان متغیرهای محیط شبانه ی شهر شیراز، متغیرهای «آب و هوا» و «زیبایی منظر شبانه» از دیدگاه گردشگران مطلوبیت بیشتری داشته اند. در میان جاذبه های مختلف، مطلوبیت شبانه ی بناها و آثار تاریخی در رتبه ی نخست و مطلوبیت شبانه ی جاذبه های فرهنگی، باغ ها و پارک ها، فضاهای تفریحی و جاذبه های مذهبی به طور مشترک در مرتبه ی بعدی قرار دارند. نتایج حاصل از مدل رگرسیون نشان می دهد که 30.9 درصد از واریانس «رضایتمندی گردشگری» به وسیله ی واریانس متغیرهای «مطلوبیت محیطی» و «جاذبه های گردشگری شبانه» تبیین می شود. همچنین، 54.4 درصد از واریانس «وفاداری گردشگری» به وسیله ی «رضایتمندی گردشگری شبانه» تبیین می شود.کلید واژگان: گردشگری شبانه, مطلوبیت محیطی, جاذبه های گردشگری, رضایتمندی, شیرازTourist destinations and their societies are seeking to find new ways for competition in tourism market; as one of these ways, night tourism has been considered in recent years. Shiraz city with variety of attractions is one of the main tourist destination in Iran and has notable potentials for night tourism development. The aim of this paper was to investigate desirability of urban night tourism from Shiraz tourists’ viewpoints. Research statistical population was those tourists who arrived in Shiraz city in March 2017 and stayed there at least for three nights. Sample size was 400 and needed data was gathered through questionnaire. The questionnaire included three parts including general attributes of tourists, tourists’ viewpoint about nighttime desirability of city environment and tourist attractions, and tourists’ viewpoint about importance of environment and tourist attractions for night tourism development. Statistical methods of Wilcoxon signed-rank test, Friedman test, Mann Whitney test, Kruskal-Wallis test, Simple and multiple regression and SPSS software were applied for analyzing of data and testing hypotheses. Results showed that among urban nighttime environment criteria, the criteria of weather condition and night city beauty were more desirable for tourists. Among different attractions, historical monuments were the most desirable, and nighttime desirability of cultural attractions, gardens and parks, recreational spaces and religious places ranked second. 30.9 percent of variance of tourist satisfaction’ was explained by variances of ‘environment desirability’ and ‘nighttime tourism attractions’, and 54.4 percent of variance of tourist loyalty was explained by variance of tourist satisfaction.Keywords: Night tourism, Environment desirability, Tourist attractions, satisfaction, Shiraz
-
خزش و گسترش اراضی شهری بر عرصه های روستایی، از پیامدهای افزایش جمعیت شهرها به شمار می آید. الحاق روستا به شهر یکی از نتایج خزش شهری است که آثار اجتماعی، اقتصادی و کالبدی گوناگون مطلوب یا نامطلوب را بر عرصه های روستایی ادغام شده در شهر برجای می گذارد. شهر شیراز از جمله کلان شهرهای کشور است که در سال های اخیر، از نظر فیزیکی گسترش یافته است. توجه به جوانب مختلف خزش شهری و الحاق روستا به شهر می تواند در ترسیم چشم انداز دقیق تری از توسعه فیزیکی آتی شهر موثر واقع شود؛ از این رو در پژوهش حاضر به بررسی خزش شهری و آثار و پیامدهای اقتصادی، اجتماعی-فرهنگی و محیط زیستی-کالبدی الحاق سکونتگاه های روستایی به کلان شهر شیراز از دیدگاه ساکنان پرداخته شد و جمع آوری داده های مورد نیاز پژوهش، با مطالعات کتابخانه ای و پرسشنامه صورت گرفت. جامعه آماری پژوهش، سرپرستان خانوار ساکن در 12 روستای الحاق شده به شهر شیراز هستند و حجم نمونه براساس روش کوکران، 315 نفر است. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون های آماری کای دو، ویلکاکسون، فریدمن و ضریب هم بستگی پیرسون، اسپیرمن و فی کرامر صورت گرفت. نتایج پژوهش نشان می دهد که از دیدگاه پاسخگویان، آثار منفی الحاق روستاهای مورد مطالعه به شهر شیراز در ابعاد اقتصادی و اجتماعی-فرهنگی، به طور نسبی بیش از آثار مثبت آن است. همچنین، تفاوت معناداری میان این آثار در قالب سه بعد مذکور مشاهده شد. در میان متغیرهای فردی شامل جنس، سن، شغل، تحصیلات و مدت سکونت در روستا، رابطه رضایتمندی با همه متغیرها به جز متغیر جنس، معنا دار است.کلید واژگان: الحاق روستا به شهر, توسعه کالبدی شهر, حباب شهرنشینی, خزش شهری, شیرازIntroductionRapid urbanization, which refers to the rapid increment of people living in urban areas, is an attribute of many developing countries. This phenomenon has occurred in some metropolises of Iran e.g. Tehran, Mashad, Isfahan, Shiraz and Tabriz. Expansion of urban spaces, corrosion of villages and their peripheral lands are outcomes of rapid urbanization (Zia Tavana and Ghadermazy, 2009). If urbanization process -which often accompanied by urban expansion- is not managed prpperly, it would lead to urban sprawl, pollution, environmental discount, and unsustainable production and consumption patterns (United Nations, 2014, 3). Besides, unorganized expansion of cities has several spatial outcomes on peripheral villages e.g. land use and land coverage changes in common territory of villages (Afrakhteh and Hajipour, 2014, 159). Physical expansion of settlements toward each other usually leads to annexation of smaller settlement (village) to larger settlement (city).
The outcoms of annexation of villages to cities may be positive or negative. Some positive outcomes include improvement of physical infrastructures, development of urban services and increment of constructions, etc. Changes of agricultural lands, conversion of producer population to consumer one, rise of expectations, promotion of consuming and increment of life costs are examples of negative outcomes. When some villages annex to a city, these villages would consequently be part of that city; but in many cases, we can see obvious differences between annexed villages and main city in respect of social, cultural, economic and environmental attributes. In the way of urban sprawl, cities impose main changes and evolutions on peripheral areas -often rural. In fact, new spatial interactions between those two different areas and necessitate these changes. This is a process experienced in many developing countries e.g. Iran (Ghadermarzy et al., 2014).
Shiraz, an Iranian metropolis, experienced considerable physical expansions in recent years whose physical area increased from 3540 hectare in 1976 to 24000 hectare in 2011. During this periode of time, population increased from 425813 to 1460665. In other words, during 1976-2011, city population increased 3.43 times and its area 6.78 times; this condition is a sign of notable accelerate urban physical development in comparison to population increment i.e. urbanization bubble. In the way of expansion of city toward peripheral lands, adjacent rural areas would gradually annexed to the urban area. As mentioned before, annexation of village to city has various outcomes in social, economic, cultural and physical dimensions. Regarding importance of issue, this paper investigated the effects and outcomes of annexation of rural settlements to Shiraz city area.MethodologyIn this paper, we investigated the effects of annexation of some rural settlements to Shiraz metropolis in respect of economic, socio-cultural and environmental-physical dimensions, from the residents’ viewpoints. We collected needed data through library studies and questionnaire. Research population were head of households in 12 villages annexed to city. Sample size based on Cochran method was 315. The data were analyzed using descriptive and inferential statistical methods. First, we studied demographic evolutions and urban area changes over the periode of 1976-2011 and then, analyzed the data extracted from filled questionnaires using statistical methods.
The questionnaire included 43 questions about various effects and outcomes of annexation of rural settlements to Shiraz city, with emphasis on economic, socio-cultural and environmental-physical dimensions for which 11, 18 and 14 criteria intended, respectively. Some of these criteria related to positive effects and some other negative. Data analysis were carried out using some statistical tests including Chi-squared test, Wilcoxon, Friedman test, Pearson correlation coefficient, Spearman's rank correlation coefficient, and Phi-Cramer’s V.Results and discussionAnalysis of annexation economic effects showed that from the viewpoint of respondents, negative economic effects of annexation of studied villages to Shiraz city are relatively more than positive ones; In this respect, the mean value of all economic criteria are over test defult mean except the criterion of job stability. We assessed Socio-cultural effects via 18 criteria; mean value of all these criteria are over test defult mean. Evaluation of environmental-physical effects of annexation (via 14 criteria) showed that among these criteria only mean value of “officials’ attention to the physical condition” is lower than defult mean value. In socio-cultural dimension, as the economic dimension, negative effects of annexation is relatively more than positive effects.
Besides, results showed that there are significant differences between socio-cultural and environmental-physical dimensions, and there is no significant difference between economic and environmental-physical dimensions. Results also revealed that the negative effects of annexation of villages to Shiraz city is relatively more than positive ones in economic and socio-cultural dimensions from the respondents’ viewpoints. Other results showed that among personal variables including gender, age, job, literacy and habitation duration, the relation of satisfactory was significant with all variables except gender. Correlation coefficient of ‘satisfaction’ with two criteria of age and habitation duration is negative, meaning that those respondents who are older or have lived for longer time in annexed villages, declared less satisfaction. It seems that from the viewpoint of old residents of annexed areas, gradual changes happened in patterns of life and activity and relationships system may be a threat for sustained social attachments and place identity.ConclusionOverall, results showed that from the viewpoint of respondents and in respect of economic and socio-cultural dimensions, negative effects of annexation of studied villages to Shiraz city is relatively more than positive effects; about environmental-physical dimension, there isn’t significant difference between positive and negative effects. Howevere, There is significant difference between effects of the three dimensions i.e. economic, socio-cultural and environmental-physical. We emphasize because of different conditions of various urban areas, the results of this paper cannot be generalizabled for all other cities encountered with this issue without accurate investigation and case studies.Keywords: Urban sprawl, Urbanization bubble, urban physical development, Annexation of village to city, Shiraz -
زمینه و هدفصنایع کارگاهی کوچک از یک سو با ایجاد اشتغال موثر در نواحی شهری نقش مهمی در توسعه شهرها دارند و از سوی دیگر حضور آنها در شهر باعث آلودگی زیست محیطی شده است. این مطالعه با هدف بررسی و تحلیل آلودگی های ناشی از مشاغل شهر قم در سال 1394 به انجام رسید.روش بررسیپژوهش حاضر توصیفی - تحلیلی - مقطعی بود. ابتدا لیست تمام مشاغل شهری از 67 اتحادیه مربوطه اخذ شد و پس از شناسایی مشاغل آلاینده محیط شهری، در مجموع 223 صنف از تمامی اتحادیه ها به صورت تصادفی مورد بازدید قرار گرفت و آلودگی های ناشی از فاضلاب، پسماند، هوا، صوت، خاک و منظر اصناف انتخابی مورد بررسی قرار گرفت. با عنایت به نظر 15 متخصص و بهره گیری از نرم افزار Expert Choice وزن هر یک از آلودگی ها و نیز رتبه آلودگی هر صنف مشخص شد.یافته هانتایج نشان داد آلودگی فاضلاب، پسماند، هوا، صوت، خاک، و منظر به ترتیب با امتیازهای 0/399، 0/259، 0/169، 0/097، 0/049 و 0/027 حائز اهمیت هستند. بر این اساس از نظر مجموع آلودگی های مورد مطالعه واحدهای شغلی نمایندگی مجاز فروش خودرو با امتیاز کل 1، کارواش 0/889، مهمانسرا 0/881، قالیشویی 0/872، گرمابه 0/709، کوره پزی 0/644، گچ پزی 0/644، سنگبری 0/641، چلوکبابی 0/62، موزائیک سازی 0/609، تراشکاری و آهنگری 0/582، درب و پنجره سازی آهنی 0/569، تولید پرده عمومی و کرکره 0/552، سرامیک سازی 0/546، درودگری 0/518، مکانیک 0/499 و صافکاری 0/499 وضعیت نامناسبی دارند.نتیجه گیریبه منظور کاهش آلودگی های زیست محیطی ناشی از مشاغل در کوتاه مدت بایستی نظارت و بازرسی های مستمر از مشاغل به عمل آید و در دراز مدت بایستی با انجام برنامه سازماندهی، مشاغل آلاینده به خارج از شهر منتقل شده و در مجتمع های برون شهری مستقر شوند.کلید واژگان: آلودگی, سازماندهی مشاغل, روش ساختار سلسله مراتبی, شهر قمBackground And ObjectiveToday, workshop industries play an important role in urban development by creating effective employment in urban areas. It has been stated that these small industries can cause environmental pollution. The purpose of this study was to investigate and analyze the contaminations caused by the workshops in Qom in 2016.Materials And MethodsThe present study was descriptive-analytic-cross sectional. First, all of the city's businesses were listed in 67 relevant :::::union:::::s. After identifying the polluting businesses, a total of 223 classes of all :::::union:::::s were randomly screened. Sewage, solid waste, air, sound, soil and landscape pollution were investigated. According to 15 specialists and using Expert Selection software, each pollution type and rating of each class were weighed and determined.ResultsThe results showed that the wastewater, solid waste, air, noise, and landscape pollution with a score of 0.399, 0.259, 0.169, 0.097, and 0.027, respectively, are important. Accordingly, in terms of the total contamination of the studied occupational units, authorized dealers of car sales, carwash, guest house, carpet cleaning, bath, brick plants, chalk plants, gemstones, chelokbaby, mosaic making, lathes and blacksmans, iron doors and window making, general blinds and shuttering, ceramic making, wood processing industry, mechanical, polishing with a total score of 1, 0.889, 0.881, 0.872, 0.709, 0.644, 0.644, 0.641, 0.62, 0.609, 0.582, 0.569, 0.552, 0.546, 0.518, 0.499, and 0.499 had unfavorable status, respectively.ConclusionIn order to reduce the environmental pollution caused by these businesses, continuous monitoring and inspections should be carried out in the short term. Moreover, the polluting industries should be relocated out of the city in the long term.Keywords: Pollution, Organized industry, Analytical hierarchy process method, The city of Qom
-
در چند دهه اخیر، به دنبال گسترش روزافزون شهرگرایی و شهرنشینی، همچنین تداوم افزایش جمعیت، بسیاری از شهرهای کشور با توسعه کالبدی چشمگیری مواجه شدند که این امر، برنامه ریزان و مدیران شهری را با مسئله تعیین محورها و محدوده های مناسب برای توسعه فیزیکی آتی شهرها روبه رو کرده است. دزفول از جمله این شهرهاست که در فاصله سال های 1335-1390 با نرخ رشد سالیانه جمعیت 88/2 درصد مواجه بوده و جمعیت آن در سال 1390 به 248 هزار و 380 نفر رسیده است. با توجه به پیش بینی افزایش جمعیت این شهر در سال های آینده، شناسایی اراضی مناسب برای توسعه کالبدی آن ضرورتی اجتناب ناپذیر است. از آنجا که در تعیین مکان های مطلوب توسعه شهری، مولفه های ژئومورفولوژیک همواره اهمیت زیادی داشته ، در پژوهش حاضر به مطالعه و شناسایی محورهای مناسب توسعه شهر دزفول از نظر عامل های ژئومورفولوژیک شامل شیب، جهت شیب، گسل، جنس زمین، ارتفاع، فاصله از رودخانه ها و آبراهه ها، کاربری اراضی و فاصله از سایر مراکز اصلی سکونتگاهی پرداخته شده است. با تهیه نقشه های مربوط به هریک از این مولفه ها با استفاده از GIS، محورها و جهت های جغرافیایی محتمل توسعه با استفاده از فرایند تحلیل سلسله مراتبی (AHP) مقایسه و ارزیابی شدند؛ به این ترتیب که ضریب اهمیت نسبی مولفه های ژئومورفولوژیک محاسبه و تعیین شد سپس جهت های هشت گانه جغرافیایی شامل شمال، شمال شرق، شرق، جنوب شرق، جنوب، جنوب غرب، غرب و شمال غرب از نظر عوامل ژئومورفولوژیک مقایسه، و درنهایت با تلفیق ضریب اهمیت عامل های فوق و امتیازات هریک از جهت های جغرافیایی، امتیاز نهایی گزینه ها محاسبه شد. براساس تحلیل ها، در میان عامل های ژئومورفولوژیک مورد مطالعه، دو عامل «شیب» و «گسل» بالاترین ضریب اهمیت را دارند و جهت های شرق، شمال غرب و غرب به ترتیب با کسب امتیاز 189/0، 158/0 و 149/0 به عنوان اولویت محورهای توسعه کالبدی تعیین و پیشنهاد شدند.کلید واژگان: توسعه فیزیکی شهر, ژئومورفولوژی, شهرنشینی, شهر دزفولCities are areas for population concentration all over the world. Urbanization and urban growth are accounted as main indicators of economic growth and development of countries Dezful city such as many cities of Iran, continuously encountered with population increment and positive population growth rate. Population of this city from 52121 persons in 1956 has reached to 248380 persons in 2011; in other words, during this period of 55 years, annual average population growth rate was 2.88 percent. Regarding continuity of population increment of Dezful city and increasing need to convenient areas for habitation and activity and in result, inevitability of urban physical development, determining suitable areas for future development is of great importance.Regarding this matter, present research has studied geomorphologic indicators in Dezful surrounding area and then, convenient directions for future city development has been determined.
Base on analyzes, among studied geomorphological indicators slope and fault acquired highest importance coefficient, and directions of east, northwest and west gained the scores of 0.189, 0.158 and 0.149, respectively; so, these directions determined and proposed as preferred areas for urban development.
After determining importance coefficient of criteria and relative scores of alternatives in respect of each criterion, importance coefficient of criteria and relative scores of alternatives synthesized based on the method of Analytical Hierarchy Process; then, the scores of each geographic direction was calculated as follows: east 0.189, northwest 0.158, west 0.149, northeast 0.135, north 0.121, southeast 0.097, south 0.085, and southwest 0.065. All inconsistency ratio of comparative analyzes were at acceptable range.Keywords: Urbanization, Urban physical development, Geomorphology, Dezful city -
شهرها عرصه های وسیعی از تراکم و تمرکز جمعیت و فعالیت ها هستند و سلامت انسان پیوند تفکیک ناپذیری با شرایط و کیفیت محیط های شهری دارد. تجربه اجرای طرح های شهری در ایران نشان داده است که در زمینه خلق محیط های شهری واجد کیفیت، توفیق چندانی حاصل نشده است. پژوهش حاضر ادراک شهروندان از الگوی شهرسازی اراک را در قالب شاخص های محیط های پاسخده شامل نفوذپذیری، گوناگونی، خوانایی، انعطاف پذیری، تناسب های بصری و رنگ تعلق مطالعه کرده و سپس به بررسی نقش آن در ایجاد غنای حسی و تعلق مکانی پرداخته است. داده های مورد نیاز از طریق مطالعات کتاب خانه ای، مصاحبه و تکمیل پرسش-نامه گردآوری شده و تحلیل داده ها با استفاده از روش های آماری هم بستگی پیرسون، آزمون T تک نمونه ای و تحلیل رگرسیون انجام گرفته است. در تحلیل رگرسیون شاخص های هفتگانه، شاخص غنای حسی (تعلق مکانی) به عنوان متغیر وابسته و سایر شاخص ها به عنوان متغیر مستقل در نظر گرفته شد. براساس نتایج، 2/53 درصد تغییرات تعلق مکانی از طریق ترکیب خطی متغیرهای مستقل تبیین شده است که شاخص های تناسبات بصری، انعطاف پذیری و خوانایی به ترتیب با ضرایب تاثیر 453/0، 192/0 و 150/0 بیشترین تاثیر را بر تعلق مکانی داشته اند. بر این اساس، برخی از پیشنهادهای پژوهش عبارت اند از: تامین دسترسی مناسب شهروندان به خدمات شهری، ارتقای کارآیی شبکه ارتباطی، ارتقای سرزندگی محیط و تنوع در ارائه خدمات، تامین نیازمندی های همه گروه های جامعه، خلق ویژگی های منحصربه فرد در طراحی و بهسازی فضاهای عمومی شهری، توجه بیشتر به ویژگی های زیبایی شناسانه محیط و منظر شهری و فراهم کردن زمینه های مشارکت شهروندان در امر بهسازی محیط های مسکونی.کلید واژگان: ادراک, تعلق مکانی, شهر اراک, کیفیت محیط شهری, محیط های پاسخدهIntroduction Cities are vast arenas for the concentration of population and activities, and human health has an inseparable connection with the conditions and quality of urban environments. The quality of urban environment is an important factor in the way of providing health and life satisfaction. The dynamics, vitality and attractiveness of urban environments have a great influence on the creation of sensory richness and place attachment. Environment and place attachment meanwhile create the feeling of pride, effectively increase the social responsibility and people participation in the affairs of their quarter and city. The experience of executing urban plans in Iran has not shown any success in creating high quality urban environments. Regarding the importance of the quality of urban and residential environments in creating place attachment, recognition of difficulties and insufficiencies of these areas is essential. Studying the factors creating and reinforcing place attachment is a critical issue in the way of creating sustainable urban environments and quarters; in this respect, Bentley, Alcock, Murrain, McGlynn, and Smith (1985), clarifying principles and attributes of responsive environments including permeability, variety, legibility, robustness, visual appropriateness, richness, and personalization, have introduced a step by step process to achieve urban environment qualities. The present study, while explaining the characteristics of the responsive environments, has investigated the role of the indicators and components of the responsive environments- which are mainly related to the physical environment- in creating sensory richness and place attachment of citizens living in Arak.
Methodology This study is analytic and applied research that investigates the effect of responsive environment indicators on place attachment. The needed data have been collected through library studies, interviews, and a questionnaire. The geographical area of the study is Arak city. Based on the population and housing census in 2011, the population of Arak was 484212. The statistical population of the study is citizens living in Arak, but to reach the reliable results, citizens over 18 were considered as the basis for the study. Sample size was determined using Cochran formula with error level of 5% that is equal to 384.
The studied indicators in this paper are the same as responsive environment indicators including permeability, variety, legibility, robustness, visual appropriateness, richness, and personalization. The indicator of sensory richness was named as place attachment because of its implicit meaning. Each of the mentioned indicators was introduced by some related criteria; then, the effect of six indicators namely permeability, variety, legibility, robustness, visual appropriateness, and personalization was analyzed on the indicator of sensory richness, namely, place attachment. The needed data was collected through library studies, interviews, and a questionnaire. The reliability of questionnaire was tested using Cronbach's alpha coefficient (α=0.89). The level of desirability of indicators of responsive environments from the viewpoint of citizens was also assessed using one-sample T test. Then, the correlation coefficient of the indices of responsive environments was calculated and finally, regression analysis of place attachment index (sensory richness) and other indices of responsive environments was carried out.
Results The present study investigated the responsive environment indicators in Arak city. For this purpose, a questionnaire with Likert scale was prepared. After collecting the needed data, one-sample t-test was carried out. The numerical mean of indicators showed that convenient accessibility of house from different ways (Mean=3.80), existence of various services and facilities in quarter and city (Mean=3.48), unique features of streets for routing guide (Mean=3.16), potential of home interior spaces for performing various alternatives of furniture design (Mean=3.11), tendency to change the residential space scene according to individual desire (Mean=4.05), and tendency to continue living in this quarter (Mean=3.10), have the highest average number respectively; none of the criteria related to visual appropriateness had a mean value higher than test mean value.
To explain the relationships between each pair of indicators, Pearson correlation was calculated. Except for the correlation of personalization with variety, visual appropriateness, and richness, all correlations were significant. The maximum correlation belonged to the pairs of richness and visual appropriateness (r= 0.614), and richness and robustness (r= 0.465), and the minimum correlation belonged to personalization and robustness (r= 0.120).
In the regression analysis of indicators, the indicator of sensory richness (place attachment) was assumed as the dependent variable, and other six indicators as independent variables. Based on adjusted R square, 53.2% of the changes of place attachment is explained through linear combination of independent variables. The indicators of visual appropriateness and robustness had the maximum effect on place attachment whose influence coefficients are 0.453 and 0.192, respectively. The effect of the indicator of personalization was not meaningful.
Conclusion The results of this study showed that the indices of responsive environments have a significant effect on place attachment. Regarding the objective and physical nature of the mentioned indicators, it is suggested that the effect of other indicators especially social criteria on creating place attachment in urban environments be studied in future studies.Keywords: Arak city, Place attachment, Responsive environments, Urban environment quality, Urbanity -
در بیشتر شهرهای مدرن، نظام ارتباطات و تعاملات سنتی به شدت دگرگون شده است که یکی از مظاهر نگران کننده ی آنها کمرنگ شدن روابط اجتماعی میان شهروندان است. از آنجا که معنی و هویت محیط های شهری تا حد زیادی وابسته به نظام اجتماعی حاکم بر آنهاست، با تقلیل تعاملات اجتماعی مردم، هویت این محیط ها و فضاها نیز دستخوش تغییر گردیده، از اصالت مفهومی و عملکردی آنها کاسته می شود. این امر منجر به کاهش حس تعلق جمعی و به دنبال آن کاهش حس تعلق مکانی می گردد و بازتاب آن در محله های شهری، بی تفاوتی ساکنان نسبت به ثبات سکونت در محله ها و در موارد زیادی، ایجاد انگیزه برای تغییر مکان زندگی به محله و حتی شهر دیگری است. نظر به اهمیت این موضوع، پژوهش حاضر به بررسی عوامل اجتماعی موثر بر ثبات سکونت شهروندان در شهر اراک و محله های آن پرداخته و تاثیر این عوامل و مولفه های مربوط به آنها را بر دو شاخص ماندگاری سکونتگاهی شامل «میزان تمایل به ادامه ی سکونت در محله ی فعلی» و «میزان تمایل به ادامه ی سکونت در شهر اراک» بررسی نموده است. داده های مورد نیاز تحقیق از طریق مطالعات کتابخانه ای و تکمیل پرسشنامه گردآوری شده است. به منظور حصول تصویری کلی از سطح ارزیابی شهروندان از مولفه های عوامل اجتماعی چهارگانه، آزمون T تک نمونه ای مورد استفاده قرار گرفت و جهت تبیین ارتباط متقابل عامل های اجتماعی و شاخص های ماندگاری، ضریب همبستگی پیرسون برای هر زوج از عامل ها و شاخص ها محاسبه گردید. سپس، میزان تاثیر عامل های اجتماعی بر هر یک از شاخص های ماندگاری با بهره گیری از روش تحلیل رگرسیون مشخص شد. نتایج مطالعه حاکی از وجود رابطه ی معنادار مثبت بین عوامل و شاخص های مذکور می باشد و بر اساس تحلیل رگرسیون، 61 درصد از تغییرات تمایل به ماندگاری در محله، و 59 درصد از تغییرات تمایل به ماندگاری در شهر توسط ترکیب خطی تغییرات عامل های اجتماعی قابل تبیین است.کلید واژگان: ثبات سکونت, سرمایه ی اجتماعی, شهر, محله, محیط اجتماعیIn the most modern cities, the traditional system of communications and interactions have been strongly changes whose one of their worrying appearance is fading the social relationships among citizens. Since the meaning and identity of urban environments is greatly dependent on their prevailing social system, the decrease of peoples social interactions changes the identity of these environments and spaces and fades their conceptual and functional authenticity. This matter leads to decrease of sense of community and consequently decrease of sense of place attachment whose reaction in urban quarters is a sense of indifference for residents about residential stability in quarters and in several cases, motivation for changing life area to other quarter or even other city. Regarding this issue, the present paper has investigated the social factors affecting citizens residential stability in Arak city and its quarters. The effect of social factors and their criteria on two settlement durability including tendency to continue living in present quarter, and tendency to continue living in Arak city, was investigated. Needed data of research has been collected through library studies and questionnaire. For obtaining overall view about citizens evaluation on criteria of four social factors, One-sample T test was applied, and for clarifying relations of social factors and durability indicators Pearson correlation coefficient was calculated for each pair of factors and indicators, and the influence of social factors on each of durability indicators was examined using Regression analysis. The result of study show a significant relation between mentioned factors and indicators, and based on regression analysis, 61% of the changes of indicator of tendency to continue living in present quarter and 59% of the changes of indicator of tendency to continue living in Arak city is explained through linear combination of changes of social factors.Keywords: Residential stability, social capital, City, Quarter, Social environment
-
امروزه پایداری به عنوان رویکردی غالب برای توسعه گردشگری روستایی، مورد توجه برنامه ریزان و محققان این حوزه است. بر همین اساس در پژوهش حاضر سعی گردیده تا با تعیین ظرفیت تحمل بر مبنای نحوه نگرش جامعه میزبان به گردشگری بستر مناسبی برای نیل به توسعه پایدار گردشگری در روستای قلات (شهرستان شیراز) فراهم گردد. به منظور گردآوری داده ها و اطلاعات مورد نیاز از دو روش اسنادی و میدانی و به منظور تجزیه و تحلیل آن ها از روش های آماری (توصیفی استنباطی) و روش SWOT استفاده شده است. جامعه آماری این پژوهش شامل خانوارهای ساکن و گردشگران روستای مورد مطالعه است که بر اساس روش کوکران تعداد 263 خانوار و نیز 263 گردشگر به عنوان حجم نمونه تعیین و به روش نمونه گیری تصادفی انتخاب گردیدند. با توجه به اثرات و پیامدهای درک شده از سوی ساکنین محلی نتایج به دست آمده نشان از نامطلوب بودن ماهیت توسعه گردشگری و نزدیک شدن به آستانه اشباع ظرفیت تحمل گردشگری در روستای مورد مطالعه داشت که البته در این ارتباط تفاوت معناداری بین دیدگاه جامعه میزبان بر اساس وضعیت شغلی آن ها وجود داشت. هم چنین نتایج بررسی ها نشان داد راهبرد تدافعی به عنوان راهبردی برای سیاست گذاری و برنامه ریزی گردشگری در روستای مورد مطالعه می بایست مورد توجه قرار گیرد.کلید واژگان: توسعه پایدار, توسعه گردشگری, جامعه میزبانNowadays, sustainability is considered by planners and researchers to be a dominant approach for development of rural tourism. In this respect, a variety of research studies have been done for studying this paradigm leading to introduction of various conceptual frameworks such as sustainability and strategic planning of tourism development. In this way, the present study attempts to provide a convenient basis for sustainable tourism development in the Qalat village located in the Shiraz sub-province through determining the sustainability based on the viewpoints of the host society about on tourism, and offering the appropriate strategic plan. This study is an applied research with the descriptive analytic method. The needed data has been gathered through library studies and field work. Descriptive statistical methods were carried out for data analysis. Statistical population of the research includes tourists and local native families. Analysis of local resident's perceptions shows undesirability of tourism development and approaching the threshold of saturation of sustainability of the tolerance of tourism. Yet, there exists a significant difference among the host society population's view based on their employment condition. Considering the results of this study, adopting a defensive strategy is necessary in the policy making and planning development of rural tourism in the village under study.Keywords: Sustainable Development, local inhabitants, Qalat, Tourists, Tourism
-
رونق گردشگری و اراده ی کشورها برای بهره گیری هر چه بیشتر از منافع مختلف به ویژه منافع اقتصادی ناشی از آن، تلاش جوامع را برای به کارگیری بهینه ی عناصر زمانی و مکانی در جهت جذب گردشگران بیشتر و ایجاد فرصت های جدید در این زمینه برانگیخته است. با توجه به اهمیت گردشگری شبانه در ابعاد اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و وجود زمینه ها و امکانات بالقوه ی این نوع گردشگری در کشور از قبیل وجود زیارتگاه ها، آثار ارزشمند تاریخی و فرهنگی، مناسبت های آیینی و مطلوبیت محیطی، پژوهش حاضر به ارزیابی مقایسه ای پنج شهر کشور شامل اصفهان، تبریز، شیراز، مشهد و یزد از نظر چهار معیار کلی شامل «جاذبه ها و خدمات»، «وضع موجود شهر شب»، «مطلوبیت محیطی» و «وضعیت حمل و نقل شبانه» جهت برنامه ریزی و توسعه ی گردشگری شبانه پرداخته است. داده های مورد نیاز تحقیق از طریق مطالعات کتابخانه ای و تکمیل پرسشنامه گردآوری شده و تحلیل داده ها با استفاده از روش تحلیل سلسله مراتبی (AHP) و روش RALSPI صورت پذیرفته است. جامعه ی آماری تحقیق، کارشناسان، استادان دانشگاه ها و مدیران سازمان های گردشگری با حداقل 15 سال سابقه ی مدیریتی، اجرایی و تحقیقات کاربردی در حوزه ی گردشگری، و حجم نمونه برابر 35 نفر می باشد. بر اساس نتایج این تحقیق، اصفهان با کسب امتیاز 7420/0 حائز رتبه ی نخست اولویت بندی توسعه ی گردشگری شبانه گردید. شهر تبریز با امتیاز 2072/0 و با فاصله ی قابل توجه از اصفهان رتبه ی دوم را کسب کرد و در مراتب بعدی شهرهای مشهد، شیراز و یزد به ترتیب با کسب امتیاز 1865/0، 1494/0 و 0496/0 در جایگاه های سوم تا پنجم رتبه بندی قرار گرفتند. بنابراین می توان چنین نتیجه گرفت که در صورت اراده بر پایه گذاری و توسعه ی گردشگری شبانه در سطح ملی، بر اساس تلفیق نظرات کارشناسان حوزه ی گردشگری، شهر اصفهان با امتیاز قابل ملاحظه ای به عنوان گزینه ی ترجیحی در میان پنج شهر مورد مطالعه می باشد.کلید واژگان: شهر شب, گردشگری شبانه شهری, زندگی شبانه, ایرانTourism industrial, its benefits for a country -especially economic ones- has led communities to raise their great efforts to attract more tourists and create new opportunities in this area by optimal use of time and place for tourism development. So, various potentials of places were considered with respect to time factor. One salient topic in this area is night tourism. Night tourism has opened new chapter in the way of exploring potentials of regions for tourism development. Regarding the importance of night tourism in economic, social and cultural dimensions, appropriateness of basics, and great potential facilities in Iran -e.g. shrines, great historical and cultural works, ceremonies, and environmental desirability- this research attempted to give a comparative evaluation of five Iranian metropolises including Isfahan, Tabriz, Shiraz, Mashhad and Yazd for determining the priorities of planning and developing night tourism. Needed data have been collected through library studies and questionnaire. Evaluating situation and potentials of mentioned cities was done by experts in the field of tourism who were completely familiar with various aspects of tourism in different regions of Iran. In this respect, two questionnaires, consisting 17 questions about indicators of potentials of night tourism planning, were designed; the first questionnaire was intended to weight indicators through pairwise comparisons, and the second one to compare cities in respect of each indicator.The mentioned indicators were organized in four groups including attractions and services, status quo of night city, environmental desirability and night transportation system. Analysis of data was done by using Analytic Hierarchy Process (AHP) and RALSPI method. Based on calculated final scores of cities, Isfahan was identified as the first priority for developing night tourism with score of 0.7420. Tabriz was placed at the second position with the score of 0.2072, and Mashhad, Shiraz and Yazd located in subsequent status whose scores are 0.1865, 0.1494 and 0.0496, respectively. So, we can conclude that if there is a will to found and develop night tourism at national level, based on synthesizing tourism experts viewpoints, Isfahan is introduced as prior alternative among five studied cities.Keywords: Night city, Urban night tourism, Night life, Iran
-
فصلنامه رفاه اجتماعی، پیاپی 62 (پاییز 1395)، صص 103 -141مقدمهدر ایران، تعداد مرگ ومیر ناشی از تصادفهای جاده ای در یک سال، معادل جمعیت یک یا چند شهر کوچک است. در این حوادث، علاوه بر ازدست رفتن تعداد زیادی از جمعیت و بروز مصدومیتها و معلولیتهای جسمی برای تعداد زیادی از افراد، پیامدهای منفی اقتصادی، اجتماعی و روانی متعدد دیگری نیز ایجاد می شود. با توجه به فراوانی و شدت حوادثی که در تجربه سیستم حمل ونقل جاده ای ایران ثبت شده است، پژوهش حاضر به بررسی اثر شاخصهای توسعه حمل ونقل بر فراوانی صدمات ترافیک جاده ای استانهای کشور پرداخته است.روشپژوهش حاضر از نوع توصیفی-تحلیلی و در زمره مطالعات کاربردی است که به بررسی وضعیت استانهای کشور ازنظر شاخصهای حمل ونقل با استفاده از روش شاخص ترکیبی توسعه و محرومیت پرداخته و اثر این شاخصها را بر متغیرهای حوادث جاده ای شامل تعداد مرگ ومیر و تعداد مصدومان ناشی از تصادف رانندگی را با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندمتغیره بررسی کرده است.یافته هاازنظر شاخصهای توسعه حمل ونقل جاده ای، استانهای تهران، اصفهان و مازندران وضعیت بهتری نسبت به سایر استانها دارند و اردبیل، سیستان و بلوچستان و خراسان جنوبی از مطلوبیت کمتری برخوردارند. بیش از 50% تغییرات متغیر «تعداد مرگ ومیر» و بیش از 85% تغییرات «تعداد مصدومان» ناشی از تصادفهای رانندگی از طریق ترکیب خطی شاخصهای مورد مطالعه تبیین شده است؛ همچنین در آن دسته از استانهای کشور که با تقاضای سفر بیشتری مواجه هستند، شاخص ایمنی در سطح پایین تری قرار دارد.
بحث: بر اساس یافته های پژوهش، شاخصهای مربوط به تقاضای سفر مانند «حمل ونقل مسافر و کالا» و «شرکتها و موسسات حمل ونقل» و «ایمنی» تاثیر معنی داری بر تعداد مرگ ومیر و مصدومان ناشی از حوادث و تصادفهای رانندگی دارند. درواقع، هرچه میزان تقاضای سفر بیشتر باشد، افزایش رفتارهای ترافیکی مخاطره آمیز رانندگان ازیک طرف و کیفیت پایین ایمنی راه و جاده از طرف دیگر در افزایش وقوع سوانح و صدمات ترافیک جاده ای موثر هستند.کلید واژگان: تصادف, حمل ونقل, صدمات ترافیک جاده ایIntroductionThe number of decedents of road accidents within a year in Iran is equal to the population of one or some small cities. In these accidents, besides losing a large number of people and occurring serious injuries and disabilities for many individuals, other negative economic, social and psychological consequences will happen. Considering the frequency and the intensity of accidents occurred in Irans road transportation, thisstudy investigated the effect of transportation development indicators on frequency of road accidents in provinces of Iran.MethodIt was a descriptive-analytical and a practical study. It investigated Irans provinces conditions with regard to transportation indicators applying the composite indicators of development and deprivation. Moreover, the effects of these indicators on road accidents variables such as the number of the dead and injuries were studied using Pearson correlation coefficient and Regression analysis.ResultsThe results showed that the provinces of Tehran, Isfahan and Mazandaran have better conditions in respect of indicators of road transportation development and the provinces of Ardebil, Sistan & Baluchestan and Southern Khorasan are less developed. More than 50% of changes in variable Number of dead people and more than 85% of changes in variable Number of injured people caused by road accidents were determined by linear combination of indicators under study. Moreover, those provinces with a high demand rate of transportation have less favorable conditions with regard to traffic safety.DiscussionIndicators regarding demand for travel such as transportation companies and institutions, safety and transportation of passengers and goods have a significant effect on accident casualties. In fact, more demand for travel leads to more risky behavior exhibition by drivers which, along with the poor quality of road safety lead to more road casualties.Keywords: Accident, transportation, road traffic injuries -
برنامه ریزی برای میزان و نحوه توسعه آتی بخش های مختلف اقتصادی و ساختار اشتغال مناطق مختلف کشور، مستلزم تحلیل های دقیق در زمینه روند تحولات بخش های اقتصادی و ارتباط میان آنهاست. پژوهش حاضر از نوع توصیفی- تحلیلی است که با توجه به اهمیت موضوع اشتغال و مطالعه تفاوت های منطقه ای در ساختار آن، تغییرات دوره ای اشتغال جمعیت شهری کشور را در 24 دوره فصلی از بهار 1384 تا بهار 1390 در بخش های مختلف اقتصادی بررسی کرده و ضمن ارائه تحلیل های مقایسه ای از وضعیت اشتغال استان های کشور، ارتباط میان اشتغال در بخش های مختلف اقتصادی را تبیین کرده است. برای تبیین وضعیت اشتغال و ارائه سیمایی روشن از روند صعود و نزول هر یک از استان های کشور در بازه زمانی تحت مطالعه، ارزیابی تغییرات اشتغال استان ها عمدتا به صورت مقایسه با تغییرات حاصل شده در سطح ملی انجام گرفته است. داده های مورد نیاز تحقیق عمدتا به شیوه کتابخانه ای گردآوری شده است. برای تحلیل داده ها از مدل تغییر سهم، آمار توصیفی، ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل خوشه ایاستفاده شده و بر حسب مورد، نمودارهای روند تغییرات شاخص اشتغال در بخش های اقتصادی و نقشه های توزیع فضایی ارائه شده است. نتیجه مطالعه نشان می دهد که ارتباط خاصی بین روند تغییرات اشتغال در بخش کشاورزی با بخش صنعت وجود ندارد، به گونه ای که در بیشتر استان ها بین روند تغییرات اشتغال در این دو بخش همبستگی ضعیفی مشاهده می شود. این وضعیت درباره دو بخش صنعت و خدمات متفاوت است؛ بدین صورت که در بیشتر استان ها همبستگی بالایی به صورت معکوس بین روند تغییرات بخش های صنعت و خدمات وجود دارد. ضریب همبستگی تغییرات اشتغال در دو بخش خدمات و کشاورزی نیز در بیشتر استان ها ضعیف یا متوسط با علامت منفی است.کلید واژگان: اشتغال, ایران, بخش های اقتصادی, دوره های فصلیCities are engines of economic growth and social development, and also the nodes of capital accumulation and specialized services; but, the employment aspect is easily overlooked in urban development strategies. Employment is one of the most important factors through which economic growth can be led into poverty reduction and less income inequality. The study of workers of economic sectors is of great importance; the identification of each sector in the structure of worker population of regions is useful to economic planning for their future development. Regarding the importance of this matter, this paper attempts to study periodic changes of urban population employment in economic parts in 24 seasonal periods since spring 2005 t0 spring 2011, and comparative analysis of employment situation of provinces of Iran and finally, explore the relationship among different economic sectors employment. For exploring employment situation and giving clear view of vicissitudes trends of the provinces during the studied period, the assessment of provinces employment changes has mainly done in comparison to changes of national level; for this purpose, it was used the third part of shift-share model which determines the economic situation of a province in comparison to national level. This paper also considers the relations among economic triple sectors. The analyses were done by Shift-share model, descriptive statistics, Pearson correlation coefficient and cluster analysis; the graphs of the trend of employment indicator changes in economic sectors and the maps of spatial distribution of provinces were represented.Keywords: employment, Economic sectors, Seasonal periods, Iran
-
توسعه پایدار روستایی دارای ابعاد مختلفی است که در بین آنها بعد پایداری اجتماعی در تحقق اهداف توسعه روستایی بسیار حائز اهمیت است. این بعد از پایداری، تعیین نیازمندی های اجتماعی حداقلی برای توسعه بلندمدت و شناسایی چالش های پیش روی عملکرد جامعه در بلندمدت را دنبال می کند. دستیابی به پایداری اجتماعی در نواحی روستایی، نیازمند شناخت و تحلیل وضعیت پایداری اجتماعی روستاها است. بر همین اساس، پژوهش حاضر با هدف سنجش، تحلیل و اولویت بندی نواحی روستایی دهستان قلعه بیابان (شهرستان داراب) از لحاظ پایداری اجتماعی تدوین یافته است. اطلاعات و داده های مورد نیاز در این پژوهش، با استفاده از ابزار پرسشنامه جمع آوری شده است. واحد تحلیل پژوهش خانوارهای ساکن در 7 روستای بالای 20 خانوار است که 10 درصد آنها (185 خانوار) به عنوان خانوار نمونه انتخاب شدند. داده های گردآوری شده با استفاده از آزمون های آماری Tتک نمونه ای، تحلیل واریانس یک طرفه و آزمون تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر، تجزیه و تحلیل و در راستای اولویت بندی روستاهای مورد مطالعه از تکنیک RALSPI استفاده شده است. نتایج حاصله نشان می دهد که نواحی روستایی داراب از لحاظ پایداری اجتماعی بالاتر از حد متوسط قرار دارند که البته تفاوت معناداری از این لحاظ در بین روستاها وجود دارد؛ همچنین بر اساس مدل RALSPIمشخص شد که از لحاظ پایداری اجتماعی روستای فتح آباد در بالاترین رتبه و روستای بیخ وبنگل در پایین ترین رتبه قرار دارد. نهایتا اینکه مشخص گردید، معیارهای جمعیت، امکانات و خدمات و نیز معیار رضایت زیستی نقش موثری در بالابودن میزان پایداری اجتماعی روستاها دارند.کلید واژگان: توسعه پایدار, پایداری اجتماعی روستا, مدل RALSPI, دهستان قلعه بیابانRural sustainable development has different dimensions in which the dimension of social sustainability is of great importance. This dimension follows not only determining the minimum social requirements for long-term development but also recognizing the challenges ahead of the society performance for a long time. As a matter of fact, accessing social sustainability in rural areas requires the recognition and analysis of social sustainability of the villages. Therefore, regarding social sustainability, the present study aims at evaluating, analyzing and prioritizing rural area of Ghaleh Biaban District (Darab City). The data are gathered through library method, (including books, articles, and statistics) and field method (the questionnaire in the frame of Likert range to evaluate and analyze social sustainability indices). The samples include the families of 7 villages with the population more than 20 families in which 10% of the population was chosen (185 people) as the sample families. Analysis of data was done using RALSPI model and statistical descriptive and inferential methods. Variance analysis was applied for explaining difference among villages in respect of social sustainability, and ranking cases was done through RALSPI method because of reducing substitution possibilities between indicators. This method requires weighting indicators, so the weight vector was calculated using entropy method whose results assumed as input of RALSPI method. The findings reveal that rural areas have higher than average social sustainability, although there are significant differences among the villages. Moreover, based on RALSPI method, it turns out that Fath Abad village has the highest rank of social sustainability while Bikh & Bongol the lowest rank of social sustainability.Keywords: Sustainable Development, Rural Social Sustainability, RALSPI Method, Ghaleh Biaban District
-
توسعه گردشگری در نواحی روستایی از مولفه های گوناگونی تاثیر می پذیرد که از جمله می توان به کیفیت محیطی این نواحی که در رضایتمندی ساکنان محلی و گردشگران موثر است، اشاره کرد. ارتقای کیفیت محیطی روستاهای گردشگری مستلزم شناخت و سنجش کیفیت محیطی روستاست. در پژوهش حاضر، کیفیت محیطی روستاهای گردشگری بخش آسارا بررسی شده است. این تحقیق از نوع کاربردی و روش انجام آن توصیفی تحلیلی است. به منظور گردآوری داده های مورد نیاز از دو روش اسنادی و میدانی (ابزار پرسشنامه) استفاده شد. در روش پرسشنامه ای، داده های مورد نیاز در قالب دو نوع پرسشنامه سرپرست خانوار و گردشگران در سطح پنج روستای نمونه گردآوری و برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آماری استفاده شد. نتایج پژوهش نشان دادند که از دیدگاه هر دو جامعه نمونه پژوهش، کیفیت محیطی روستاها بالاتر از حد متوسط است. البته از نظر گردشگران، وضعیت کیفیت محیطی روستاهای مطالعه شده مناسب تر از ارزیابی مردم بود. نتایج نشان دادند که براساس دیدگاه گردشگران، بین شاخص های کیفیت محیطی مطالعه شده، شاخص کیفیت عملکردی ساختاری بیشترین تاثیر را بر جذب و توسعه گردشگری داشته است.
کلید واژگان: بخش اسارا, ساکنان محلی, کیفیت محیط, گردشگران, گردشگری روستایی -
جهت اتخاذ سیاست های توسعه برای کشور، ارزیابی و تحلیل سطح توسعه یافتگی نواحی مختلف و شناسایی نابرابری های ناحیه ای از اهمیت فراوانی برخوردار است. با وجود تدوین برنامه ها و انجام اقدامات مختلف توسعه ی ناحیه ای در ایران که با هدف پیشرفت متعادل و متوازن و کاهش شکاف توسعه ی نواحی صورت پذیرفت، نارسایی و کمبود امکانات و خدمات ضروری در برخی از مناطق وجود دارد. هدف از پژوهش حاضر، ارزیابی سطح توسعه یافتگی شهرستان های ایران و نابرابری های بین ناحیه ای است. بدین منظور، تعداد 54 شاخص توسعه با استفاده از روش تحلیل عاملی و بهره گیری از نرم افزار SPSS مورد تحلیل قرار گرفت. در این فرایند، هشت عامل استخراج گردید که تحت عنوان عامل های امکانات زیربنایی و مسکن، امکانات درمانی، آموزشی، نیروی انسانی، صنعت، کشاورزی، امکانات روستایی، و امکانات فرهنگی نام گذاری شدند و در مجموع، تعداد 46 شاخص را پوشش دادند. عامل های مذکور رویهم رفته حدود 73 درصد از کل واریانس را تبیین کردند. جهت روشن تر شدن سیمای کلی توسعه یافتگی شهرستان ها، شاخص ترکیبی توسعه محاسبه گردید که مبنای رتبه بندی شهرستان ها قرار گرفت. نتایج حاصل از این مطالعه نشان می دهد که شهرستان های کشور از نظر سطح توسعه یافتگی، تفاوت قابل ملاحظه ای با یکدیگر دارند. بنابراین، ارتقاء شاخص های توسعه به ویژه در مناطق محروم و کمتر توسعه یافته امری ضروری است.
کلید واژگان: سطح توسعه یافتگی, نابرابری های ناحیه ای, سیاست های توسعه, تحلیل عاملی, شهرستان های ایران -
مسکن یکی از نیازهای پایه و اساسی همه ی افراد و خانوارهاست که مطلوبیت آن نقش مستقیمی در کیفیت زندگی دارد. از این رو همه ی جوامع به نوعی با مشکل مسکن مواجه هستند. در حال حاضر، مشکل تامین مسکن، به ویژه برای اقشار کم درآمد، به عنوان یکی از چالش های اساسی کشورها محسوب می گردد. لذا، دولت ها با ویژگی های گوناگون اقتصادی، اجتماعی و سیاسی برای حل کردن مسائل مربوط به مسکن اقدام نموده اند و در این راستا، از سیاست های متنوعی بهره گرفته اند. در ایران نیز عوامل بسیاری موجب پیدایش و تشدید مشکل تامین مسکن گردیده اند که به فراخور آنها سیاست هایی اتخاذ شده است. ولیکن، در دوره های زمانی مختلف، شرایط خاصی بر جامعه حاکم بوده است که به طور مستقیم و غیر مستقیم روش های مواجهه با مشکلات و اجرای قوانین و سیاست های مسکن را تحت تاثیر قرار داده اند. هدف از پژوهش حاضر تشریح اهمیت سیاست گذاری در بخش مسکن و همچنین، ارزیابی وضعیت شاخص های مسکن در شهرستان های کشور است. بدین منظور تعداد 13 شاخص در چهار گروه شامل «شاخص برخورداری»، «تاسیسات زیربنایی»، «فضاهای داخلی مسکن» و «شاخص پایداری» سازمان دهی شد و شهرستان های کشور مورد ارزیابی قرار گرفتند. تحلیل داده ها با استفاده از روش AHP گروهی و TOPSIS صورت پذیرفت. نتایج مطالعه حاکی از آن است که نظام مرکز- پیرامون در برخورداری شهرستان های کشور از شاخص های مسکن وجود دارد.کلید واژگان: مسکن, سیاست گذاری, شاخص های مسکن, ایرانWith respect to expansion and development of high rise buildings in Iran and their high energy consumption, it is vital to apply certain solutions in order to reduce the energy consumption. Shells and its components are the most essentials factors which impact in energy consumption. Regarding the importance of present research, the relation of openings and energy consumption in high rise building and Tehrans climatic conditions is discussed. In this research, the basic model of research in regard to annual energy consumption has been stimulated by eQuest. In this process, the opening ratio in basic model is considered 10% and then other tests with 80%, 60%, 40%, 20% as a whole and direction to direction have been carried out. The result displays that the opening ratio and annual energy consumption of research model have a direct relationship in such a way that the reduction of opening ration up to 20% can almost reduce the annual energy consumption to 17%. Also, the effectiveness of opening ration differs in different buildings directions. The priority is given to south, east, west and north.Keywords: High Rise Building, energy consumption, Stimulation Energy Consumption, Opening Ratio
-
شناسایی مناطق محروم و توسعه نیافته امری مهم و اساسی در جهت اتخاذ راهبردهای توسعه ملی و منطقه ای به شمار می رود که هدف عمده آنها، کاهش نابرابری های بین منطقه ای و درون منطقه ای است. رتبه بندی مناطق بر اساس درجه توسعه یافتگی اغلب به عنوان یک مساله چند شاخصه مطرح می شود که روش های مختلفی برای مواجهه با آن وجود دارد. در این راستا، روش-های تصمیم گیری چند شاخصه (MCDM) با دارا بودن قابلیت ارزیابی یکپارچه شاخص ها، ابزار مناسبی در اختیار برنامه-ریزان قرار می دهند. هدف از این پژوهش، ارزیابی سطح توسعه شهرستان های کشور و شناسایی مناطق محروم با استفاده از روش های تصمیم گیری چند شاخصه است. بدین منظور، 54 شاخص مختلف توسعه تعریف و تنظیم گردید و وزن آنها با بهره گیری از روش های آنتروپی و AHP و تلفیق نتایج آنها تعیین شد. سپس، سطح توسعه ی شهرستان ها با روش SAW مشخص شد. بر اساس امتیازات حاصل از این روش، شهرستان ها در هفت گروه توسعه شامل: بسیار توسعه یافته، توسعه یافته، نسبتا توسعه یافته، متوسط، نسبتا محروم، محروم و بسیار محروم طبقه-بندی شدند. تحلیل شاخص های مختلف در این مطالعه، نابرابری آشکاری را میان شهرستان ها از نظر سطح توسعه یافتگی نشان می دهد. سطح توسعه بیشتر شهرستان های کشور (تعداد 216 شهرستان، معادل 64 درصد کل شهرستان ها) پایین تر از حد متوسط است؛ به طوری که 95 شهرستان در گروه نسبتا محروم، 85 شهرستان در گروه محروم و 36 شهرستان در گروه بسیار محروم قرار می گیرند. این شهرستان ها نیازمند اتخاذ سیاست-ها و انجام اقدامات مناسب و سریع هستند تا بتوانند بر محرومیت های فعلی فائق آیند و زمینه توسعه متعادل ملی و منطقه ای فراهم آید.
کلید واژگان: سطح توسعه یافتگی, توسعه منطقه ای, مناطق محروم, ایران, تصمیم گیری چند شاخصهProper identification of backward regions is crucial for forming the reliable basis of national and regional development strategies to increase the overall growth rate and decrease intra- regional and inter-regional disparities; therefore, it is very necessary to comprehensively assess the status of regional development with regard to different dimensions of development. The ranking of regions according to degree of development is often treated as the problem of the multi-criteria classification of alternatives. This problem has been solved by applying different methods. The present analysis highlights the fact that Iran witnesses uneven development across different regions. Most of sub-provinces (64% of all sub-provinces) are at the below average level of development. These regions require concerted planned efforts to overcome obstacles to growth and consequently to improve their development level.Keywords: Development level, Regional development, Backward regions, Iran, multi, criteria decision making (MCDM) -
یکی از دلایل احداث شهرهای جدید و سکونتگاه های اقماری در پیرامون کلانشهرها، جذب سرریز جمعیتی مادرشهرها و تمرکززدایی از بخش مرکزی شهرهای بزرگ بوده است. با گذشت چند دهه از زمان ایجاد این سکونتگاه ها، بسیاری از ساکنان آنها به این محل ها به عنوان اقامتگاه های موقتی می نگرند و در صورت مهیا شدن شرایط مهاجرت به مادرشهر، اقدام به مهاجرت خواهند نمود. پژوهش حاضر از نوع تحلیلی و علی است که میزان گرایش خانوارها به مهاجرت را در سکونتگاه های اقماری ناحیه ی شهری اصفهان مطالعه نموده، به بررسی مهم ترین عوامل موثر بر گرایش به مهاجرت پرداخته و در نهایت، سهم هر یک از این عوامل را در این خصوص تبیین نموده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که 39 درصد خانوارهای مورد مطالعه تمایل به مهاجرت به مادرشهر یا مناطق مرکزی آن دارند. مهم ترین عوامل موثر در گرایش به مهاجرت به مادرشهر نیز عبارتند از: کمبود و نارسایی امکانات و خدمات درمانی، کمبود فضاهای گذران اوقات فراغت و عدم احساس امنیت کامل. جهت تبیین میزان تاثیر این عوامل -که در این مطالعه «مولفه های سلامت زیستی» قلمداد گردیده اند- بر گرایش به مهاجرت، تحلیل رگرسیون انجام شد و سه متغیر مذکور به عنوان متغیر مستقل و «گرایش به مهاجرت» به عنوان متغیر وابسته منظور گردید. نتیجه-ی تحلیل بیانگر آن است که این سه عامل، 78 درصد از تغییرات را تبیین می کنند. لذا، به نظر می رسد که ارتقاء معیارها و شاخص های شهر سالم در شهرها و شهرک های جدید و سکونتگاه های اقماری با تاکید بر سه شاخص مذکور می تواند در کاهش گرایش خانوارهای ساکن در سکونتگاه های اقماری ناحیه ی شهری اصفهان به مهاجرت به مادرشهر تاثیر بسزایی داشته باشد.
کلید واژگان: سلامت زیستی, شهر سالم, مهاجرت, شهر جدید, سکونتگاه های اقماری, اصفهانIntroductionThe absorption of the overflow of population has been one of the main reasons for establishing new towns and satellite settlements on the periphery of metropolises. A few decades after beginnings of the establishment of these settlements، many residents of new towns look these places as temporary settlement، and if prerequisites of migration are prepared، they would migrate to metropolis as soon as possible. This paper is analytical and causal research that investigates the factors affecting population migration in satellite settlements of Isfahan city. For this purpose and at first step، people’s tendency to migration was examined in studied settlements; for positive cases، the main factors affecting this tendency were questioned; finally these factors were analyzed to determine their portion in this respect. The questionnaire survey was designed to collect needed data، and analysis of data was done by using the method of regression analysis applying SPSS software. Theoretical bases: As previously mentioned the first step of this study devoted to investigate the rate of households’ tendency to migration. Then، among households with positive tendency، related affecting factors were studied; based on this research these factors are as follows: shortcomings in health and curative services، shortage of leisure time spending spaces and shortage of security. The intrinsic importance of these factors is attributed as follow. World Health Organization recognized health as a state or quality of complete physical، emotional، social، economic، cultural and spiritual well-being (Marotz، 2008). Each of these dimensions points one of the main aspects of human health، yet they have close relationship and reciprocal effects. “Basically four important groups of determinants can be distinguished: life-style، the physical environment، the social environment and endogenous individual attributes، either genetic or acquired during life; The physical and social environments، as well as life-style are regarded as exogenous determinants” (de Hollander and Staatsen، 2003). “Urban ecosystem health is not defined as a standard quantitative measurement، but rather described as what healthy urban ecosystems should or should not contain. This statement reflects the vagueness of urban ecosystem health. Based on the acknowledged need to sustainably integrate reasonable human demands and the ecosystem''s ability for renewal، the inclusive factors of a healthy urban ecosystem can be drafted from both the human and ecological dimensions” (Su et al.، 2010، 2427). Mental restfulness and psychological health is one of important dimensions of human health that is affected by life environment attributes. In this respect، “A prerequisite for a sustainable urban environment is that it should not pose a threat to current or future users. The reduction of threats to personal health and the natural environment are the objectives commonly associated with the idea of sustainable urban development. However، in a sustainable urban environment it is also essential that the inhabitants should not have cause for fear for their personal safety and the safety of possessions” (Cozens، 2002; Du Plessis، 1999). CPTED (crime prevention through environmental design) is defined by Crowe (2000) as “the proper design and effective use of the built environment which can lead to a reduction in the fear of crime and the incidence of crime، and to an improvement in the quality of life”. It involves the design and management of the physical environment to reduce the opportunities for crime (Cozens، 2002). WHO has sought to place health more centrally on the sustainable development agenda (Schirnding، 2002). Sustainable development cannot be achieved if there is a high prevalence of debilitating illness and poverty، and the health of populations cannot be maintained without healthy environments and intact life-support systems (Schirnding، 2002). Poor health may cause entire families to drop into abject poverty، because of inability to work or the necessity to sell assets in order to pay for treatment (Smith et al.، 2009). Regional inequality in health could be a result of inequalities in economic development، public health expenditures، and health care services (Fanga et al.، 2010). For some، a commitment to equity in health means that all social groups should have a basic minimum level of well-being and services (Braveman and Tarimo، 2002). Today، investment in health is touted as the route to economic development. Substantially increased fund allocations for health، from both domestic and external aid، are promised to usher in economic growth (John and Abel، 2002). Urban planners have become increasingly interested in how they can help improve human health (Slotterback et al.، 2011). It is widely recognized that the spatial planning of human urban activity is affecting quality of life، health and well-being (Barton، 2009). Health and land use planning are historically linked. Modern planning originated in the nineteenth century expressly in order to combat unhealthy conditions. It was recognized then، and still is، that there is an umbilical link between environmental conditions and human health. The environment is seen as one of the key determinants of health، alongside inherited characteristics، lifestyles، and social and economic variables (Barton، 2009).DiscussionThe result of study show that 39 percent of households tend to migrate to metropolis. The most important factors affecting on tendency to migration to metropolis are as follows: shortcomings in health and curative services، shortage of leisure time spending spaces and shortage of security; these factors was named as “Life Health Factors”. For determining the rate of effect of selected factors on tendency to migration، regression analysis was used; in this way، mentioned three factors were assumed as independent variable and tendency to migration as dependent variable. Results show that these factors explain 78% of the changes of tendency to migration. So، it seems that improvement of healthy city indicators in new towns and satellite settlements - whose one of their main goals is absorption of metropolises’ overflow population- emphasizing mentioned three factors can decrease their people’s tendency to migration to metropolis.ConclusionThe main goals of establishing new towns and satellite settlements in Iran were decentralization، absorption of the overflow of metropolises’ population etc. Achieving this goal depends on making new towns as healthy environments; because these settlements should be alive and responsive enough to be effective in the way of requested aims. The result of this study shows that life health and environmental health are of great importance in this respect; shortcomings in health and curative services، shortage of leisure time spending spaces and shortage of security were main factors effecting population tendency to migration from new towns and satellite settlements to metropolis or downtown. All of these factors are related to human health dimensions; in fact، the mentioned factors have close link with mental restfulness and psychological health، health services etc. However، if new towns and satellite settlements of metropolises are not healthy environments، they cannot act effective in maintaining absorbed people، and they would be seen as temporary settlements and consequently they would not achieved their predicted goals. So، for preventing or decreasing these migrations، improvement of the healthy city indicators and life health factors in periphery settlements is necessary; In fact، the environment of these settlements should have enough attractions to decrease migration tendency.Keywords: Life Health, Healthy city, Migration, New town, Satellite Settlements, Isfahan -
تاکنون روش های متعدد و متنوعی برای ارزیابی گزینه ها ارائه شده است که برخی از این روش ها مانند روش های تاکسونومی عددی، موریس، TOPSIS و غیره در مطالعات جغرافیایی جهت ارزیابی و رتبه بندی سطح توسعه یافتگی سکونتگاه ها مقبولیت عام یافته و به طور مکرر مورد استفاده قرار گرفته اند؛ در حالی که نکات ضعف و محدودیت های این روش ها کمتر مورد توجه قرار گرفته است. پژوهش حاضر با رویکردی تحلیلی به تبیین مهم ترین نقایص روش های متداول در زمینه سنجش سطح توسعه یافتگی سکونتگاه ها پرداخته و با تاکید بر این نقایص و تلاش در جهت رفع آنها، مدل جدیدی به نام مدل RALSPI ابداع و معرفی نموده است. در این مطالعه، فرایند ارزیابی گزینه ها در مدل مذکور به تفصیل ذکر شده و مزیت های آن بر سایر روش های مرسوم سنجش سطح توسعه بیان گردیده و در نهایت، سطح توسعه یافتگی شهرستان های ایران با استفاده از این مدل تعیین شده است.
کلید واژگان: ارزیابی گزینه ها, سنجش سطح توسعه یافتگی, تصمیم گیری چندشاخصه, مدل RALSPI, ایرانIntroductionIn this paper، Ranking Alternatives by Limiting Substitution Possibilities of Indicators (RALSPI) method is proposed as a Multiple Criteria Decision Making (MCDM) method. Many MCDM methods have been developed over the years، but little is known about their shortcomings on similar problems. This study explores the main faults of some of the classical MCDM methods including SAW، TOPSIS، AHP، LINMAP، Numerical Taxonomy and Morris. The rationale for such selection has been that most of these are among the most popular and widely used methods in regional studies of classifying the development level of settlements، and each method reflects a different approach to solve MCDM problems. The RALSPI method resolves significant shortcomings of these methods. Theoretical bases: The typical MCDM problem is concerned with the task of ranking a finite number of decision alternatives، each of which is explicitly described in terms of different characteristics (also often called attributes، decision criteria، or objectives) which have to be taken into account simultaneously. MCDM plays a critical role in many real-life problems; it is hard to accept an MCDM method as being accurate all the time (Wang and Triantaphyllou، 2008). Several methods have been proposed for solving MCDM problems. The major criticism of MCDM methods is that different techniques may yield different results when applied to the same problem، apparently under the same assumptions and by a single DM (Zanakis et al.، 1998). Voogd (1983) found that، at least 40% of the time، each technique produced a different result from any other technique. Practitioners seem to prefer simple and transparent methods (Hobbs et al.، 1992). According to Hobbs et al. (1992) a good experiment should satisfy the following conditions: Compare methods that are widely used، represent divergent philosophies of decision making or claimed to represent important methodological improvements.
DiscussionThe efficiency of a method is not merely a function of the theory supporting it or how rigorous it is mathematically speaking. The other aspects which are also very important، relate to its ease of using، user understanding and faith in the results، and method reliability (Hobbs et al.، 1992). This section presents a new systematic MCDM approach، RALSPI، for evaluating and ranking alternatives. In fact، the RALSPI is a systematic method for decision problems with many criteria and alternatives. The algorithm for the proposed approach will be developed in eight steps. In this method، decisional process is decomposed into a hierarchy of criteria clusters، criteria، and alternatives. The RALSPI procedure is as follows: (In the RALSPI method، the decision matrix and the weight vector w are given as crisp values a priori.
Keywords: Evaluating alternatives, Assessment of development level, Multiple Criteria Decision Making, RALSPI model, Iran -
شهرها با هر نقش و وظیفه ای که باشند، نمی توانند دور از فعالیت های تجاری و بازرگانی قرار گیرند؛ بازارهای محلی و بازارهای روز نمونه ی بارزی از این فعالیت های تجاری هستند که از زمان های گذشته نیز وجود داشتند. ایجاد بازارهای روز در واقع تمرکز بخشیدن به فعالیت های تجاری- خدماتی است که این تمرکز باعث سهولت دسترسی مصرف کنندگان و صرفه جویی در وقت آنها می شود. شهر تبریز به عنوان یکی از کلان شهرهای کشور، در حال حاضر تنها دارای 5 بازار روز است که مناطق 3 و 4 آن، فاقد این نوع از خدمات شهری هستند. از این رو، فراهم نمودن دسترسی مناسب شهروندان مناطق 3 و 4 شهر تبریز به بازارهای روز محله ای، هدف اصلی این تحقیق است. بدین منظور در ابتدا تعداد بازارهای روز مورد نیاز برآورد گردید. مجموع جمعیت مناطق 3 و 4 در سال 1385، 639106 نفر است که با در نظر گرفتن آستانه ی جمعیتی 40000 نفر، تعداد بازارهای روز مورد نیاز در وضع موجود، 16 بازار و در سال 1400، تعداد 20 بازار خواهد بود. جهت مکان یابی بازارها، کلیه ی اراضی بایر و فاقد کاربری در مناطق 3 و 4، مشخص گردید؛ ولیکن، با منظور نمودن آستانه ی جمعیتی مذکور، اراضی بایر با مساحت 6000 مترمربع، مدنظر قرار گرفت. این اراضی با استفاده از نرم افزار Arc View تعیین گردید که 104 قطعه زمین است. پس از غربال گری اولیه، اراضی انتخابی با استفاده از روش AHP و بهره گیری از نرم افزار Expert Choice و بر اساس معیارهای اندازه (مساحت زمین)، شیب، شکل زمین، دسترسی، تراکم جمعیت، پتانسیل پارکینگ، سازگاری و قیمت زمین مورد تحلیل مقایسه ای و رتبه بندی قرار گرفتند و در نهایت، پس از منطقه بندی قراردادی محدوده ی مورد مطالعه، تعداد 20 قطعه زمین جهت احداث بازار روز مشخص گردید.
کلید واژگان: بازار روز, شهر تبریز, فرایند تحلیل سلسله مراتبی (AHP), کاربری اراضی, مکان یابیCities، with whatever function they have، cannot be away from commercial and trade activities. Because، human’s social life and needs call for these activities. Local bazaars and daily bazaars are salient samples of these commercial activities which have existed since a long time ago. In fact، daily bazaars concentrate the commercial activities and this concentration leads to consumer’s simple accessibility and time saving. One of the urban services is establishing daily bazaars to provide citizens’ daily needs sufficiently; based on the municipalities’ law، urban management is responsible for preparing this service. Tabriz city، as one of the metropolitans of Iran، has only five daily bazaars. Regarding the fact that none of these bazaars are located in regions 3and4، suitable localizing and establishing daily bazaars would improve citizens’ welfare. So، preparing convenient accessibility to daily bazaars for citizens of urban regions 3 and 4 of Tabriz city and providing their requirements in the local scale is the main aim of this study. The sum of the population of regions 3and 4 is 639106. Taking the population threshold equal to 40000، the number of needed bazaars in existent condition is 16. For localizing bazaars، all unused land lots were determined using Arc View software (104 lots). Then، these lots were compared and analyzed with respect to land area، slope، land form، accessibility، population density، parking potential، compatibility and land cost، using Analytic Hierarchy Process (AHP) and Expert Choice software.Keywords: Analytical Hierarchy Process (AHP), Daily bazaar, Land Use, Localization, Tabriz city
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.