به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

زهرا محبی

  • زهرا محبی، زهرا دشت بزرگی، رضا جوهری فرد

    هدف از انجام پژوهش حاضر پیش بینی کارکرد خانواده بر اساس کنترل تفکر منفی و استرس والدگری با نقش میانجی رضایت جنسی در والدین کودکان با اختلال یادگیری بود. روش این مطالعه توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری را کلیه والدین کودکان با اختلال یادگیری شهر تهران در سال 1399 تشکیل دادند که به روش نمونه گیری هدفمند تعداد 212 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش عبارت از پرسشنامه های کارکرد خانواده مک مستر، کنترل تفکر منفی والس و دیویس ، استرس والدگری عابدین و رضایت جنسی هادسون بودند. ارزیابی مدل پیشنهادی با استفاده از روش تحلیل معادلات ساختاری انجام گرفت. نتایج پژوهش نشان داد رابطه بین کنترل تفکر منفی با کارکرد خانواده (p<0.01)؛ رضایت جنسی با کارکرد خانواده (p<0.01)؛ بین کنترل تفکر منفی با رضایت جنسی (p<0.01)؛ بین استرس والدگری با رضایت جنسی (p<0.01) معنی دار است؛ اما رابطه بین استرس والدگری با کارکرد خانواده (p>0.05) معنی دار نشد. همچنین، مسیرهای غیرمستقیم کنترل تفکر منفی با کارکرد خانواده با نقش واسطه رضایت جنسی (p<0.01) و نیز رابطه استرس والدگری با کارکرد خانواده با نقش واسطه ای رضایت جنسی (p<0.01) معنی دار شدند. </strong>بر اساس نتایج این پژوهش، الگوی پیشنهادی از برازش مطلوبی برخوردار بود و گام مهمی در جهت شناخت عوامل موثر بر کارکرد خانواده والدین کودکان با اختلال یادگیری محسوب می شود.

    کلید واژگان: اختلال یادگیری, استرس والدگری, کارکرد خانواده, کنترل تفکر منفی, رضایت جنسی
    Zahra Mohebi, Zahra Dasht Bozorgi, Reza Johari fard
    Introduction

    Learning disabilities are problems that negatively affect an individual's education and education-related skills such as reading, writing, arithmetic, and others because of having different perceptions of what they see. Parents may wonder what his future will be like despite this problem. Various factors affect the family function of parents with learning disabilities; one of the factors is controlling negative thinking. This study aimed to predict family functioning based on the control of negative thinking and parental stress with the mediating role of sexual satisfaction.

    Method:

    In this correlational study, 212 Parents of children with learning disorders in Tehran were selected through the purposive sampling method. For each parameter calculated, at least 10 participants are required to test the model. In this study, the Family functioning of McMaster (1983), and the Control of negative thinking of Wales & Davis (1994) include subscales that measure individual differences in controlling annoying thoughts. Strategies for controlling thinking are distraction, worry, social strategies, self-discipline, and re-evaluating thinking are used, Also Parenting Stress Questionnaire of Abidin (1992), which includes items covering adaptability, child domain, mood, attachment, acceptance, extravagance, reinforcement, inattention / over-action, relationship with spouse, parent domain, depression, sense of competence, role constraints, parental health, isolation It is life… and finally Sexual satisfaction of Hadson, et al. (1981) was used for data collection in this study which assesses couples' satisfaction levels. The proposed model was evaluated using a structural equation method. 

    Results:

    There is a significant relationship between control of negative thinking with family functioning (p<0.01), sexual satisfaction with family functioning (p<0.01), control of negative thinking with sexual satisfaction (p<0.01), spiritual well-being with sexual satisfaction (p<0.01), but there was a significant relationship between parental stress with family functioning (p>0.05). Also, indirect pathways were significant control of negative thinking with family functioning with mediating role of sexual satisfaction (p<0.01), parental stress with family functioning with mediating role of sexual satisfaction (p<0.01).

    Discussion:

    The results indicate that there are high levels of conflict and low levels of cohesion in families with children with learning disabilities. It is natural to expect these families to be affected by the symptoms of the child disorder and for parental problems to increase in these families. When parents can acquire these skills, they can be aware of problems and stresses and find appropriate solutions, thus reducing stress in their relationship with the child as well as marital relationships, and improving sexual satisfaction as well as family functioning. Find. Thus, it can be said that sexual satisfaction plays a mediating role in the relationship between controlling negative thinking and parenting stress with family functioning. The statistical population of this study was limited & through questionnaires, which makes the generalization of the results and bias issue with caution. Therefore, it is suggested that more research be done on other samples to generalize the results. And also holding workshops, to strengthen the control of negative thinking and reduce parental stress, it is possible to increase sexual satisfaction in them and increase family functioning.

    Keywords: control of negative thinking, family functioning, learning disorder, parental stress, sexual satisfaction
  • زهرا محبی*، هادی عبادی
    تحقیق حاضر با هدف بررسی ملزومات تولید پایدار در کشاورزی شهری در قالب توسعه کارآفرینی شهر سبز به روش مدل سازی معادله ساختاری انجام شد. جامعه آماری تحقیق، 150 کشاورز طرح باغچه سبز در قالب کشاورزی شهری در دانشگاه رازی کرمانشاه بوده که 90 نفر از آن ها با استفاده از جدول کرجسی مورگان به عنوان حجم نمونه به روش تصادفی انتخاب شدند. جمع آوری اطلاعات با استفاده از پرسشنامه محقق ساخت بود. همچنین بر پایه مقدار میانگین واریانس استخراج شده (735/0> AVE < 533/0) و پایایی ترکیبی (901/0> CR < 703/0)، پرسشنامه دارای روایی همگرا و پایایی مناسبی بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS21 و Smart PLS3 بهره گرفته شد. نتایج به دست آمده نشان داد که ملزومات اجتماعی- دانشی، زیست محیطی و اقتصادی-حمایتی (به ترتیب با ضرایب مسیر 377/0، 402/0 و 359/0)، در سطح 99 درصد اطمینان تاثیر مثبت و معنی داری بر پایداری تولید کشاورزی شهری داشتند. همچنین عامل رضایت از مسیولین و دست اندرکاران اجرایی و مشارکت ذینفعان (اجتماعی- دانشی)، عامل جمع آوری و استفاده از آب باران (زیست محیطی) و عامل دسترسی به وسایل و امکانات کشت (اقتصادی- حمایتی) نسبت به سایر عوامل تاثیر بیشتری داشتند. به طور کلی، هر سه سازه توسعه (اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی) بر پایداری کشاورزی شهری اثر معنی داری دارند. نتایج این پژوهش می تواند به عنوان مبنایی جهت تدوین راهبردهای توسعه توامان کشاورزی شهری بر پایه کارآفرینی شهری باشد. استفاده از پتانسیل زمین های شهری با اهداف توانمندسازی اقتصادی و اجتماعی شهروندان در کنار مرمت و احیای فضای شهری، می تواند تاثیر به سزایی در گسترش کشاورزی نوین داشته باشد.
    کلید واژگان: اجتماعی و اقتصادی, توسعه پایدار, دانشگاه رازی, زیست محیطی, کشاورزی شهری
    Zahra Mohebi *, Hadi Ebadi
    The purpose of this study was to investigate the sustainable production requirements of urban agriculture in the form of green city entrepreneurship development by structural equation modeling. The statistical population of study was the 150 farmer of Green Garden project in the form of urban agriculture at Razi University of Kermanshah, 90 of whom were randomly selected as a sample size using Krejcie Morgan table. Data were collected using a researcher-made questionnaire. Based on the mean value of variance extracted (0.533 > AVE < 0.735) and combined reliability (0.703 > CR < 0.901), the questionnaire had convergent validity and proper reliability. SPSS21 and Smart PLS3 software were used for data analysis. The results of the study showed that social, environmental and economic requirements (with path coefficients of 0.377, 0.402 and 0.359, respectively), at the level of 99% confidence had a positive and significant effect on agricultural sustainability. Additionally, the social variables of satisfaction with authorities, executives, and stakeholder participation, the environmental component of collecting and using rainwater, and the economic element of having access to cultivation-related equipment and facilities performed better than others. In general, all three development structures (economic, social and environmental) have a significant effect on the sustainability of urban agriculture. The findings of this study can be used to design urban agriculture development strategies based on urban entrepreneurship. Therefore, utilizing urban lands' potential for social and economic empowerment of individuals as well as urban space regeneration can have a big impact on the advancement of modern agriculture.
    Keywords: Social, Economic, Sustainable development, Razi University, Environmental, Urban agriculture
  • مهین تفضلی، محبوبه غلامی، زهرا محبی، دهنوی، فاطمه شقاقی، زهرا کمالی*
    مقدمه

    عفونت کاندیدیایی واژینال، منجر به اختلال در عملکرد جنسی زوجین می گردد. عملکرد جنسی بخش مهمی از سلامت و بخش جدایی ناپذیر از زندگی هر فرد می باشد. فاکتورهای روانشناختی زیادی بر عملکرد جنسی تاثیرگذاراست که یکی از این عوامل خودپنداره می باشد.
    لذا مطالعه حاضر با هدف "تعیین ارتباط خودپنداره جنسی با واژینیت کاندیدیایی" انجام گرفت.

    روش کار

    این مطالعه توصیفی-مقطعی بر روی 300 زن متاهل 18 تا 45 سال و مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی شهرستان نیشابور در سال  1398انجام شد. روش نمونه گیری به روش در دسترس بود. ابزار پژوهش پرسشنامه چند وجهی خودپنداره جنسی (MSSCQ) و پرسشنامه علایم بیماری ولوواژینیت کاندیدیایی بود. نتایج با نرم افزار spss نسخه 16 و آزمونهای آماری اسپیرمن و رگرسیون تحلیل شد.

    یافته ها

    در بررسی حاصل از بررسی داده ها، میانگین سن زنان شرکت کننده در مطالعه 35.55±5.47 سال، میانگین نمره خودپنداره جنسی مثبت 115.22±28.33، میانگین نمره خودپنداره جنسی منفی 58.25±6.18 و نمره علایم ولوواژینیت کاندیدیایی 9.83±1.62 بود. بررسی داده ها با آزمون اسپیرمن نشان داد بین خودپنداره جنسی مثبت با نمره کاندیدیازیس ارتباط معنی دار معکوس(p=0.003) و بین خودپنداره جنسی منفی با نمره کاندیدیازیس ارتباط معنی دار مثبتی (p=0.005) وجود دارد. همچنین ارتباط معناداری بین نمره کاندیدیازیس با متغیرهای دموگرافیک مشاهده نشد p0.05

    نتیجه گیری

    خودپنداره جنسی با واژینیت کاندیدیایی مرتبط است؛ که با درمان صحیح و به موقع واژینیت کاندیدیایی، سبب افزایش خودپنداره جنسی مثبت می شود. که در نهایت منجر به رضایت زناشویی  و استحکام بنیان خانواده ها خواهد شد.

    کلید واژگان: Quot, خودپنداره جنسی, واژینیت کاندیدیایی, عملکرد جنسی
    Mahin Tafazoli, Mahboobe Gholami, Zahra Mohebbi-Dehnavi, Zahra Kamali*
    Introduction

    Vaginal candidiasis infection leads to sexual dysfunction in couples. Sexual performance is an important part of health and an integral part of every person's life. Many psychological factors affect sexual performance, one of which is self-concept. Therefore, the present study was conducted with the aim of "determining the relationship between sexual self-concept and candidal vaginitis".

    Methods

    This descriptive-cross-sectional study was conducted on 300 married women, aged 18 to 45 years, who referred to health centers in Neishabur city in 2018. The sampling method was available. The research tools were multifaceted sexual self-concept questionnaire (MSSCQ) and candidal vulvaginitis symptoms.
    The results were analyzed with spss software version 16 and Spearman and regression statistical tests.

    Findings

    In the review of the data,the mean age of women participating in the study was 35.55 ± 5.47 years, the mean score of positive sexual self-concept was 115.22 ± 28.33, the mean score of negative sexual self-concept was 58.25 ± 6.18 and the symptom score of candidal vulvovaginitis was 9.83 ± 1.62. Examination of the data by Spearman test showed that there was a significant inverse relationship between positive sexual self-concept and candidiasis score (p=0.003) and between negative sexual self-concept and candidiasis score (p = 0.005) Also, no significant correlation was observed between candidiasis score and demographic variables (P > 0.05).

    Conclusion

    Sexual self-concept is related to candidal vaginitis; which, with correct and timely treatment of candidal vaginitis, increases positive sexual self-concept. which will ultimately lead to marital satisfaction and strengthening the foundation of families

    Keywords: Sexual Self-Concept, Candidate Vaginitis, Sexual Function
  • زهرا محبی، محمدرضا فلسفی نژاد، حسین قمری کیوی*، آناهیتا خدابخشی کولایی
    زمینه

    تاکنون مداخلات متعددی در زمینه خودآسیبی بدون خودکشی به عنوان بحران خاموش مدارس انجام شده است، با این حال پژوهشی که به تدوین و اعتباریابی روی آورد مداخله ای یکپارچه نگر بر خودآسیبی بدون خودکشی و پیامدهای مهم آن بپردازد، یافت نشد.

    هدف

    پژوهش حاضر با هدف تدوین و اعتباریابی روی آورد مداخله ای یکپارچه نگر بر خودآسیبی بدون خودکشی، دشواری های تنظیم هیجان، رابطه مادر - دختری و افکار خودکار منفی دختران نوجوان انجام گرفت.

    روش

    روش پژوهش حاضر شبه آزمایشی و طرح آن پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش، تمامی دانش آموزان دوره اول و دوم متوسطه دارای خودآسیبی بدون خودکشی شهر اردبیل در سال تحصیلی 99-1398 بودند. با استفاده از روش نمونه گیری زنجیره ای 32 شرکت کننده گزینش و به طور تصادفی در گروه های گواه و آزمایش جایگزین شدند. هر دو گروه به پرسشنامه های رفتارهای خودآسیب رسانی سانسون، ویدرمن و سانسون (1998)، مقیاس دشواری در تنظیم هیجان گراتز و رویمر (2004)، پرسشنامه افکار خودکار هولون و کندال (1980) و فرم مادر مقیاس رابطه ولی-فرزندی فاین، مورلند و شوبل (1985)، در مراحل پیش آزمون و پس آزمون پاسخ دادند.

    یافته ها

    نتایج پژوهش نشان داد که روی آورد مداخله ای یکپارچه نگر بر کاهش دشواری تنظیم هیجان، بهبود رابطه مادر - دختر، کاهش افکار خودکار منفی و کاهش خودآسیبی بدون خودکشی دختران نوجوان موثر است (0/05> p ).

    نتیجه گیری

     روی آورد مداخله ای یکپارچه نگر بر متغیرهای پژوهش اثربخش است و می تواند به عنوان مداخله مناسب توسط مشاوران مدارس و درمانگران برای نوجوانان دختر دارای خودآسیبی بدون خودکشی استفاده شود.

    کلید واژگان: خودآسیبی بدون خودکشی, روی آورد مداخله ای, یکپارچه نگر, دختران نوجوان
    Zahra Mohebbi, MohammadReza Falsafi Nazhad, Hossein Ghamari Kivi*, Anahita Khodabakhshi Koolaee
    Background

    So far, several interventions in the field of non-suicidal self-injury(NSSI) have been carried out under the title of schools silent crisis, however, no research has been found to develops and validates the integrated interventions approach on NSSI and its important consequences.

    Aims

    The aim of the present study was to develop and validate an integrated interventional approach for NSSI, emotion regulation difficulties, mother-daughter relationship and negative automatic thoughts of adolescent girls.

    Methods

    A quasi-experimental and pre-test,post-test research design with a control group were applied. The statistical population of the study was all first and second year high school students with NSSI. Using chain sampling, 32 participants were selected and randomly assiged to control and experimental groups in Ardabil in 2019-2020. Both groups were pre-tested and post-tested by Sansone, Wiederman, & Sansone Self‐harm inventory (1998), Gratz & Roemer Difficulties in Emotion Regulation Scale (2004), Hollon & Kendall Automatic Thoughts Questionnaire (1980), and Fine, Moreland & Schwebel Parent-Child Relationship Survey-Mother (1985).

    Results

    The results showed that the integrated interventional approach is effective in reducing the difficulties of emotion regulation, improving the mother-daughter relationship, reducing negative automatic thoughts, then reducing NSSI in adolescent girls )p<0.05(.

    Conclusion

    The approach of integrated interventions is effective on research variables and could be used as an appropriate intervention by school counselors and therapists for adolescent girls with NSSI.

    Keywords: Non - suicidal self-injury, Interventional approach, Integrative, adolescent girls
  • هادی عبادی*، زهرا محبی

    کشاورزی شهری با هدف تکمیل نیازهای غذایی شهری، ارایه خدمات اکوسیستمی و زیست‏ محیطی، افزایش ارزش‏های فرهنگی و اجتماعی و حتی افزایش مقاومت اقتصادی، دارای اثرات چندبعدی در هر جامعه ‏ای است. سرمایه اجتماعی یکی از اثرات مهمی است که کشاورزی شهری می‏تواند بر آن داشته باشد. پژوهش حاضر همزمان با اجرای طرح کشاورزی شهری (باغچه سبز) و با هدف واکاوی اثرات کشاورزی شهری بر سرمایه اجتماعی ذی نفعان در دانشگاه رازی کرمانشاه به روش پیمایشی صورت گرفت. جامعه آماری این پژوهش 150 نفر از ذینفعان بود که 108 نفر از آن‏ها بر اساس جدول کرجسی مورگان به عنوان حجم نمونه انتخاب شد. ابزار گرد‏آوری اطلاعات پرسشنامه محقق‏ساخته‏ بود که روایی محتوایی آن با استفاده از نظرهای کارشناسان، مورد تایید قرار گرفت. نتایج نشان داد، افرادی که به صورت خانوادگی به محل کشاورزی مراجعه کرده‏اند، اثرات اجرای کشاورزی شهری را بر سرمایه اجتماعی بیشتر دانسته‏اند. یافته‏های ارزیابی مدل معادلات ساختاری نشان داد که کلیه ابعاد انسجام اجتماعی، تعامل اجتماعی، آگاهی اجتماعی، اعتماد اجتماعی و مشارکت اجتماعی بر سرمایه اجتماعی ذینفعان در سطح 99 درصد اطمینان تاثیر مثبت داشتند. به‏طوری‏که، بعد «مشارکت اجتماعی» با ضریب مسیر 825/0 بیشترین تاثیرگذاری معنا‏دار را بر سرمایه اجتماعی افراد مورد مطالعه و آگاهی اجتماعی (با ضریب مسیر 599/0) کمترین اثر را بر سرمایه اجتماعی افراد مورد مطالعه داشته است. بنابراین، همین امر شرایط را برای تقویت تعامل و مشارکت اجتماعی و همچنین اعتماد اجتماعی فراهم کرده و زمینه‏ساز فرهنگ‏سازی متناسب با توسعه کشاورزی شهری خواهد شد و می‏توان از نتایج به‏دست آمده از آن در روند برنامه‏ریزی و سیاست‏گذاری‏های کلان کشاورزی و ایجاد سرمایه ‏های اجتماعی جدید در کشور بهره جست.

    کلید واژگان: کشاورزی شهری, سرمایه اجتماعی, انسجام, مشارکت, تعامل
    Hadi Ebadi *, Zahra Mohebi

    Urban agriculture with the aim of completing urban food needs, providing ecosystem and environmental services has multidimensional effects on increasing cultural and social values and even increasing economic resilience in any society. Urban agriculture is one of the most important factors affecting the increase of social capital. The present study was conducted simultaneously with the implementation of an urban agriculture plan (green garden) and with the aim of investigating the effects of urban agriculture on the social capital of stakeholders at Razi University of Kermanshah applying survey method. The statistical population of the study was 150 stakeholders, 108 of whom were selected as the sample size according to Krejcie Morgan’s table. The questionnaire method was used for data collection and its validity was confirmed by expert choice. The results of the study demonstrated that the effects of urban agriculture implementation on social capital have been greater in people who participate with family on farm. The findings from the evaluation of structural equation model showed that all dimensions of social cohesion, social interaction, social awareness, social trust and social participation at the level of 99% confidence have a positive effect on people' social capital. Thus, "social participation" with a path coefficient of 0.825 had the most significant effect on the social capital of the people and social awareness (with a path coefficient of 0.599) had the least significant effect on the social capital of the people. Therefore, this will provide the conditions for strengthening social interaction and participation, as well as social trust, and will pave the way for culture-building commensurate with the development of urban agriculture and the results obtained from it can be used in the process of planning and macro-agricultural policies and creating new social capital in the country.Extended Abstract1-IntroductionWith the increasing population of cities and the decrease of rural population, the destruction of agricultural lands and appearing the severity of the effects of environmental degradation caused by the growth of cities, managers and urban planners seek new solutions to solve urban crises. Urban agriculture with the aim of meeting urban food needs, providing ecosystem and environmental services, increasing cultural and social values ​​and even increasing economic resilience, has multidimensional effects in any community. Social capital is one of the important effects that urban agriculture can have on.2- Materials and MethodsIn the present study, the green garden project was implemented as one of the urban agricultural projects with an area of ​​6000 square meters at Razi University of Kermanshah. Then, the study was conducted as a survey method with the aim of investigating the effects of urban agriculture on the social capital of stakeholders. The statistical population of this study was 150 stakeholders, 108 of whom were selected as the sample size based on Krejcie Morgan table. Data collection tool was a researcher-made questionnaire in which, five components of social interaction, social cohesion, social participation, social trust and social awareness were used to measure social capital and its content validity was confirmed using the opinions of experts. After collecting and categorizing the data, data analysis was performed using descriptive and inferential statistics in SPSS21 software environment as well as structural equation modeling using Smart PLS3 software.3- Results and DiscussionThe results showed that 57.3% of the respondents were male and 42.7% were female, of which 71.9% were native to Kermanshah region. According to the findings of the study, 31.5% of the studied individuals were faculty members and 68.5% were non-faculty members. The results also showed that 88.8% of the respondents referred to the urban agricultural project as a family and 11.2% as an individual. The results of Friedman test to compare the dimensions of social capital among the individuals showed that the effects of urban agriculture on the dimensions of social capital are significantly different, so that the dimension of "social cohesion" with the highest average rank (3.89) and the dimension of "social awareness" with the lowest value of the average rank (1.76) were in the first and fifth place, respectively. The results of comparing the effects of urban agriculture on social capital based on the views of different groups revealed that the impact of urban agriculture on social capital with respect to "how to be present in agriculture" at the level of 99% confidence, had a significant difference with each other. In this regard, no significant differences were observed among the individuals with respect to "gender", "being native" and "occupation". The results for t-values ​​also proved this result. Therefore, the findings indicate that all dimensions of social cohesion, social interaction, social awareness, social trust and social participation had a positive effect on the social capital of stakeholders at 99% confidence level. Thus, the dimension of "social participation" with a path coefficient of 0.825 has the most significant impact on the social capital of the subjects and based on indigenous knowledge in strengthening the social network of users, increasing knowledge and awareness and the creation of trust within and outside the group has been effective, which has led to increased social interaction between stakeholders and their close participation and cooperation, has paved the way for solidarity and double cohesion among users. Within the dimensions of social capital, social participation had the greatest effect and social awareness had the least effect on the social capital of the subjects. In social participation, this can be due to the spirit of participation and interaction, and in social awareness, due to the lack of comprehensive and accurate information among stakeholders. Accordingly, the implementation of urban agriculture in the first place increases the spirit of solidarity and cooperation and then the existence of affectionate relationships among stakeholders, and on the other hand increases interaction between families, and reduces tensions between them.4- ConclusionThe present study provides the conditions for strengthening social interaction and participation as well as social trust and has paved the way for a culture-building commensurate with the development of urban agriculture. The obtained results could be utilized in the planning process and macro-agricultural policy makings and creating new social capital in the country. Finally, considering that mutual trust is one of the essential factors for the success of any project, it is recommended to implement the administration and service steps of urban agricultural plans and projects in each region in a regular and accurate manner to build up the trust of the stakeholders.

    Keywords: Urban Agriculture, Social Capital, Cohesion, Participation, interaction
  • لیلا سلطانی*، مریم درب امامیه، زهرا محبی، ناهید معرف زاده
    پیش زمینه و هدف

    سرطان یکی از عوامل منجر به مرگ در جهان است. به منظور یافتن درمان هایی با اثرات جانبی کمتر و از طرفی مشکلات مقاومت دارویی که در رابطه با درمان بیماران سرطانی وجود دارد، توجهات به محصولات مشتقه از گیاهان بسیار افزایش یافته است. هدف از این مطالعه مقایسه سمیت سلولی عصاره های هیدروالکلی گیاهان گزنه و میخک بر سلول های سرطانی سینه و سلول های سالم بود.

     مواد و روش ها

    عصاره ی هیدروالکلی گیاه گزنه و میخک تهیه شد در غلظت های مختلف (25، 100، 400 و 1200 میکروگرم در میلی لیتر) سپس به محیط کشت سلول های سرطانی MCF-7 و سلول های سالم Huvec اضافه شدند و برای 24 یا 72 ساعت انکوبه شدند. در پایان انکوباسیون، سمیت سلولی با کمک ارزیابی MTT و آپاپتوز به وسیله ی رنگ آمیزی دوگانه آکریدین نارنجی-اتیدیوم بروماید موردبررسی قرار گرفت. داده های به دست آمده با کمک نرم افزار SPSS و مقایسه میانگین دانکن موردبررسی قرار گرفتند.

    یافته ها

    افزودن عصاره ی هیدروالکلی هر دو گزنه و میخک در غلظت حداکثر (1200 میکروگرم در میلی لیتر) بعد از 24 و 72 ساعت، سبب کاهش معنی دار تکثیر سلولی در مقایسه با سایر گروه های تیماری و شاهد شد (p<0.05). افزودن حداکثر غلظت عصاره ی هیدروالکلی هر دو گزنه و میخک به طور معنی داری سبب کاهش تکثیر سلول های سالم نسبت به سایر گروه های تیماری شد (p<0.05).

    نتیجه گیری

    نتایج این مطالعه نشان داد که عصاره های هیدروالکلی گزنه و میخک سبب مهار تکثیر سلول های سرطان سینه (MCF-7) می شوند.

    کلید واژگان: سلول های سرطان سینه (MCF-7), میخک, عصاره هیدروالکلی, گزنه
    Leila Soltani*, Maryam Darbemamieh, Zahra Mohebi, Nahid Moarrefzadeh
    Background & Aims

    One of the leading causes of death in the world is cancer. In order to find cures with fewer side effects and on the other hand drug resistance problems that exist in relation to the treatment of cancer patients, attention to plant-derived products has greatly increased. The aim of this study was to compare the cytotoxicity of hydro-alcoholic extracts of nettle and clove on cancer and normal cells.

    Materials & Methods

    Hydro-alcoholic extracts of nettle and clove were prepared in different concentrations (25, 100, 400, and 1200 μg / ml) then added to culture medium of breast cancer cells (MCF-7) and normal cells (Huvec) and incubated for 24 or 72 h. At the end of incubation, cytotoxicity was assessed by MTT assay and apoptosis by acridine orange-ethidium-bromide dual staining. The obtained data were analyzed using SPSS software and Duncanchr('39')s multiple comparisons.

    Results

    The addition of hydroalcoholic extracts of both nettle and clove at the highest used concentration (1200 μg/ml) after 24 and 72 hreduced cell proliferation significantly compared to other treatment and control groups (p<0.05). The addition of the highest concentration of both hydro-alcoholic extracts of clove and nettle to normal cells reduced cell proliferation significantly compared to other treatment groups (p<0.05).

    Conclusion

    The results of this study showed that the hydro-alcoholic extracts of nettle and clove inhibit the proliferation of breast cancer cells (MCF-7).

    Keywords: breast cancer cells (MCF-7), clove, hydroalcoholic extract, nettle
  • زهرا محبی، لیلا خالصی اهوازی، غلامعلی حشمتی

    یکی از ضروریات مدیریت صحیح مرتع، داشتن اطلاعات دقیق و به هنگام از تولید مراتع است. در اندازهگیریهای مرتع، روشی که از نظر دقت، سرعت و هزینه نمونه برداری نسبت به سایر روش ها ارجحیت داشته باشد، از اهمیت باالیی برخوردار است. در تحقیق حاضر، سه روش برآورد تولید مرتع: روش های آدلاید، نمونه گیری مضاعف با استفاده از 20 و 20  درصد تاج پوشش با روش قطع و توزین)به عنوان تیمار شاهد(در دو گونه بوتهای strobilaceum Halocnemum و caspica Halostachys (اردیبهشت 1396) مقایسه شد. در هر تیپ گیاهی، 2 ترانسکت 300 متری با فاصله 1000 متر از یکدیگر به صورت تصادفی قرار داده شد. داده ها از 61 پالت 4 مترمربعی به صورت سیستماتیک، در امتداد ترانسکتها جمع آوری گردید. در هر یک از این پالتها، پوشش گیاهی و تولید دو گونه برآورد و برداشت شد. داده های جمعآوری شده از نظر واریانس آنالیز گردید و مقایسه میانگین آنها توسط آزمون دانکن انجام شد. آنالیز رگرسیون نیز برای هرکدام از روش- ها بین مقدار برآورد شده و قطع و توزین شده، انجام گرفت. نتایج نشان داد که در گونه strobilaceum. H روش نمونه برداری مضاعف (20 و30 درصد) با تولید واقعی (شاهد) تفاوت معنی داری نداشت، ولی برآورد تولید بیشتر در روش آدلاید، با اختلاف معنی داری بیشتر از تولید واقعی بدست آمد. در گونه caspica. H ، تفاوت معنی داری بین روش تخمین با 30 درصد و آدلاید با تولید واقعی وجود نداشت، اما برآورد تولید با 20 درصد پوشش به طور معنی داری بیشتر از روش کنترل(تولید واقعی) بود. همچنین، رابطه رگرسیون به خوبی با داده ها مطابقت داشت. در پایان نتیجه گیری شد که روش اندازه گیری مضاعف برای گونه .H strobilaceum به دلیل متقارن بودن قطر تاج پوشش مناسبتر است و روش آدلاید برای بوته ای هایی مانند caspica. H که دارای شاخ و برگ مجزایی هستند، توصیه میگردد.

    Zahra Mohebi *, Lyla Khalasi Ahwaz, Gholam Ali Heshmati

    Proper range management needs an accurate and updated method of rangelands production measurement. In range production measurements, selecting an accurate and low-cost method is very important. In the present study, three estimation methods including Adelaide technique, and double sampling using the 20 and 30% of vegetation cover were compared with clipping and weighing method (as control) in two shrub species of Halocnemum strobilaceum (Pall.) Bieb and Halostachys caspica C. A. Mey (in May 2017). In each vegetation area, two 300m length transects with 100m distance randomly were placed. Data were collected from 15 quadrates 4m2 along each transect systematically. In each plot, the vegetation cover and yield of two species were estimated and harvested. Data were analyzed regarding variance for each species and means comparison was done using Duncan method. Regression analysis was performed for each method between the estimated and actual clipping rates. The result showed that in H. strobilaceum, there were no significant differences between both double sampling with 20% and 30% and control. But higher estimation was obtained by Adelaide method than control. For H. caspica, there was no significant difference between both Adelaide and double sampling 30% with control. But the yield estimation of double sampling 20% was significantly higher than control. Also, the regression relationship was well matched to the data. It was concluded that the double sampling method was more suitable for H. strobilaceum species due to its symmetrical diameter of the canopy. The Adelaide method was recommended for H. caspica, which has separate foliage.

    Keywords: Forage production, Double sampling, Adelaide technique, Halocnemum Strobilaceum, Halostachys caspica
  • زهرا محبی، حسین قمری گیوی *، محمدرضا فلسفی نژاد، آناهیتا خدابخشی کولایی
    زمینه و هدف

    خودآسیبی بدون خودکشی در سال های اخیر تبدیل به چالشی برای سلامت عمومی جامعه شده است و شیوع این پدیده در دوران نوجوانی بیشتر از سنین دیگر است با این حال ابهامات زیادی در مفهوم سازی آن وجود دارد. لذا هدف این پژوهش مطالعه تجارب زیسته دختران نوجوان دانش آموز دارای خودآسیبی بدون خودکشی شهر اردبیل با توجه به بافت فرهنگی و بومی به منظور شناسایی این پدیده بود.

    روش و مواد

    پژوهش حاضر یک مطالعه کیفی و از نوع پدیدارشناسی توصیفی بود. شرکت کنندگان در پژوهش 17 نفر بودند که از میان دانش آموزان دختر دوره اول و دوم متوسطه شهر اردبیل به روش هدفمند در سال تحصیلی 98-1397 انتخاب شدند و با هر کدام از آنها پس از اعلام تمایل و رضایت آگاهانه خود و خانواده ایشان مصاحبه نیمه ساختاریافته انجام شد. روش تحلیل هفت مرحله ای Colaizzi برای تحلیل داده ها استفاده شد.

    یافته ها

    یافته های مطالعه سه طبقه اصلی عوامل زمینه ساز خود آسیبی، کارکرد خودآسیبی و پیامدهای خودآسیبی را نشان داد. طبقات اصلی، نه طبقه اولیه شامل، ویژگی های عاطفی شناختی، روابط ناسازگار، مشکلات نوجوان در خانواده، آرام شدن، فراموش کردن مشکلات، تحت تاثیر قرار دادن دیگران، اثبات بزرگ و قوی بودن، احساس ندامت و اسکار زخم را در خود جای دادند.

    نتیجه گیری

    جهت درک بیشتر افراد درگیر با خودآسیبی بدون خودکشی ضروری می باشد با نظر ایشان در مورد این پدیده بیشتر آشنا شویم. از دید شرکت کنندگان در مطالعه، این رفتار دارای عوامل زمینه ساز، کارکرد و هدف و همچنین پیامدهایی می باشد که برای برنامه های پیشگیری و همچنین ارزیابی صحیح و درمان بایستی مورد توجه قرار گیرند.

    کلید واژگان: خودآسیبی بدون خودکشی, دختران نوجوان, دانش آموز, پدیدارشناسی
    Zahra Mohebbi, Hossein Ghamari-Givi*, Mohammad Reza Falsafinejad, Anahita Khodabakhshi-koolaee
    Background and Objective

    Non-suicidal self-injury has become public health challenge in recent years. The prevalence of this phenomenon is higher among adolescents than other age groups. However, there are many ambiguities in conceptualizing non-suicidal self-injury. The objective of this study was to investigate the experiences of female high school students in Ardabil city who had committed non-suicidal self-injury.

    Materials and Methods

    This qualitative descriptive phenomenology study was conducted with participation of 17 female high school students in Ardabil city who were selected via targeted sampling method in 2018-2019. Data were collected via semi-structured interview sessions. Colaizzi’s seven-step analysis method was used for data analysis.

    Results

    The findings of the study showed three main categories include predisposing factors of self-injury, function of self-injury, and consequences of self-injury. The main categories were subcategorized into cognitive emotional features, incompatible relations, teenage problems in the family, calming down, forgetting the problems, impressing others, proving greatness and strength, feelings of regret and scarring.

    Conclusion

    To better understand people involved with non-suicidal self-injury, it is essential to become more familiar with their experiences. From the participantspoint of view, this behavior has underlying causes, functions, purposes and also the implications that should be addressed for prevention programs as well as proper evaluation and treatment.

    Keywords: Non-suicidal Self-injury, Female Adolescents, Student, Phenomenological study
  • میترا صوابی اصفهانی، حدیث سوری نژاد، الهام ادیب مقدم*، زهرا محبی
    مقدمه
    یکی از تکنیک های جدید کمک باروری، رحم جایگزین است که میزان استفاده از آن در حال افزایش است. با این وجود، پیامدهای روانی و اجتماعی این تکنیک، به صورت جامع مورد بررسی قرار نگرفته است، لذا مطالعه مروری حاضر با هدف بررسی این پیامدها متعاقب رحم جایگزین در مادر جایگزین و کودک صورت گرفت.
    روش کار
    در این مطالعه مروری جهت یافتن مطالعات مرتبط، در بازه زمانی 2018-1990 از پایگاه های فارسی SID و Magiran و پایگاه های انگلیسیPubmed ،Scopus ،Elsevier ، Weily online library، SID، Sciences Web Of و موتور جستجوی Google Scholar استفاده شد. برای دستیابی به تمام مقالات فارسی و انگلیسی مورد نظر از کلید واژه های فارسی مادر جایگزین، ارتباط مادر-کودک، ارتباط مادر- جنین، ارتباط، پیامد روانی، پیامد اجتماعی و کلید واژه های انگلیسی Surrogate mother، surrogacy،Maternal-fetal relations، mother-child relationships، surrogates’ family، bonding، attachment، outcome psychology، social outcome با همه ترکیبات احتمالی این کلمات استفاده شد. از بین 500 مقاله، 18 مقاله واجد شرایط پژوهش بود و برای این مطالعه انتخاب شدند.
    یافته ها
    نتایج مطالعات مختلف بیانگر این مساله بود که تولد کودک برای مادران جایگزین و خانواده متقاضی پدیده ای استرس آور است که می تواند سبب افسردگی در مادر جایگزین شود. تفاوت عمده ای در تکامل، ابعاد روانی و اجتماعی کودکان متولد شده به روش رحم جایگزین با کودکانی طبیعی وجود نداشت. نتایج تست های شخصیتی و متغیرهای روان شناختی در بیشتر مادران جایگزین طبیعی بوده و آسیب های روان شناختی جدی در آنان مشاهده نشده بود.
    نتیجه گیری
    به طور کلی جایگزینی در اکثر مادران جایگزین تجربه ای مثبت تلقی شده است. کودکان متولد شده نیز احساس خوبی نسبت به مادر جایگزین خود داشته و به لحاظ روان شناختی، تفاوتی با کودکان طبیعی نداشته اند. البته توجه به این نکته ضروری است که تفاوت در فرهنگ کشورها، تجربیات و سیستم های حمایتی آنها، ممکن است بر پیامدهای روانی و اجتماعی در رحم جایگزین تاثیر گذار باشند.
    کلید واژگان: پیامد اجتماعی, پیامد روانی, کودک, مادر, مادر جایگزین
    Mitra Savabi, Esfahani, Hadis Sourinejad, Elham Adib Moghaddam *, Zahra Mohebbi
    Introduction
    One of the new assisted reproductive techniques is surrogacy, and the rate of using this technique is rising. However, the psychological and social consequences of this technique have not been thoroughly investigated. Therefore, this review study was performed with aim to investigate these outcomes following surrogacy in surrogate mother and child.
    Methods
    In this review study, to find the related articles between1990-2018, Persian databases of SID and Magiran and English databases of Pubmed, Scopus, Elsevier, Wiley online library, Web Of Science, and Google Scholar search engine were searched. To access all articles in Persian and English, the Persian keywords including: surrogate mother, mother-child relationship, mother-fetus relationship, relationship, psychological outcome, social outcome and English keywords including Surrogate mother, surrogacy, Maternal -Fetal relationships, mother-child relationships, surrogates' family, bonding, attachment, psychology outcome, social outcome, with all possible combinations of these words were used. From 500 articles, 18 articles were eligible for research and were selected for this study.
    Results
    The results of various studies indicated that the birth of the child for surrogate mothers and applicant’s family is a stressful phenomenon that can lead to depression in surrogate mother. There was no significant difference between children born as surrogacy and normal children in terms of evolution, psychological and social dimensions. The results of personality tests and psychological variables were normal in most surrogate mothers and no serious psychological harms were observed.
    Conclusion
    In general, surrogacy is considered to be a positive experience in most mothers. Born children also have a good feeling to their surrogate mothers and have no psychological differences with normal children. Of course, it's important to note that differences in the culture of the countries, their experiences and supportive systems may affect psychological and social consequences of surrogacy.
    Keywords: Child, Mother, Social outcome, Psychological outcome, Surrogate Mother
  • جلال الدین میرزای رزاز، زهرا محبی *، مجید حاجی فرجی، آناهیتا هوشیارراد، حسن عینی، زیناب، مژگان آگاه هریس
    زمینه و هدف
    براساس مطالعات پیشین، استرس بر رفتار غذایی تاثیرگذار و با انتخاب غذاهای ناسالم مرتبط است. همچنین استرس، اضطراب و افسردگی می‏تواند منجر به بیش‏خواری و افزایش وزن شود. هدف مطالعه حاضر، بررسی ارتباط بین افسردگی، اضطراب و استرس با رفتار غذایی در دانش‏آموزان دختر دبیرستانی است.
    روش بررسی
    مطالعه مقطعی از فروردین تا دی 1395 روی دانش‏آموزان دختر دبیرستانی شهر تهران با تایید و حمایت دانشکده علوم تغذیه و صنایع غذایی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی انجام شد. 400 نمونه به روش نمونه گیری خوشه‏ای چندمرحله‏ای انتخاب شدند. پس از گرفتن رضایت و ثبت داده های اقتصادی-اجتماعی، داده‏های مرتبط با استرس، اضطراب و افسردگی توسط پرسشنامه کوتاه شده (DASS-21) گرد آوری شد. جهت بررسی رفتار غذایی از پرسشنامه بسامد خوراک 168 سوالی (FFQ) استفاده شد. برای ارزیابی ارتباط بین رفتار غذایی با استرس، اضطراب و افسردگی، Chi-square test و مدل برازش لجستیک به کار برده شد.
    یافته ها
    براساس نتایج مقاله حاضر، 49/8% دانش‏آموزان مورد مطالعه، سطوحی از استرس داشتند، 56/3% آن ها از اضطراب رنج می بردند و 55/3% دارای سطوحی از افسردگی بودند. مصرف نمک در دانش‏آموزان دارای استرس، افسردگی و اضطراب، نسبت به دانش‏آموزان عادی بالاتر بود (0/006، 0/02، 0/01P=). مصرف غذای فوری در افراد دارای اضطراب بالا بود (0/07P=). اشخاص افسرده، به ندرت آبمیوه طبیعی می خوردند (0/03P=) و دانش آموزان پراسترس، خیلی کم از آبمیوه‏های طبیعی (0/006=P) و میوه (0/02P=) استفاده می‏کردند.
    نتیجه گیری
    دانش‏آموزانی که سطوحی از استرس، افسردگی و اضطراب داشتند، نسبت به دانش‏آموزان معمولی دارای عادات غذایی نامطلوبی بودند و این اختلالات می‏تواند رفتار غذایی را به سمت مصرف بیشتر غذاهای ناسالم گرایش دهد.
    کلید واژگان: اضطراب, افسردگی, رژیم غذایی, رفتار تغذیه ای, اختلال روانی, استرس
    Jalaledin Mirzay Razaz, Zahra Mohebi *, Majid Haji Faraji, Anahita Houshiarrad, Hassan Eini, Zinab, Mojgan Agah Haris
    Background
    According to the previous studies, stress influences on eating behavior and is associated with unhealthy food selection. Furthermore, the research literature indicates that stress, anxiety, and depression can cause polyphagia and overweight. The purpose of present study is to investigate the relationship between depression, anxiety, and stress scales and dietary behavior in female high school students.
    Methods
    The cross-section study was carried out from April to December 2016 on high school female students of Tehran City by confirmation and protection of Nutrition Sciences and Food Technology Faculty at Shahid Beheshti Medical Sciences University, Tehran, Iran. 400 samples were selected by using multistage cluster sampling method. After receiving consent and recording socio-economic information, the data associated with stress, anxiety, and depression score were collected by a short questionnaire of Depression Anxiety Stress Scales 21 (DASS-21). In order to survey the dietary behavior of students, the 168-item semi-quantitative food frequency questionnaire (FFQ) was applied. In addition, to assess the association between dietary behavior and stress, anxiety and depression, chi-squared test and logistic regression model were employed.
    Results
    Based on the results of the present paper, 49.8 percent of students, studied in this research, had stress levels, 56.3 percent of them suffered from anxiety and 55.3 percent of them had depression levels. The salt intake amounts of students who had high stress, depression, and anxiety, were more than of normal ones (respectively P=0.01, 0.02, 0.006). Additionally, fast food consumptions of students, suffering from anxiety, were also higher than normal (P=0.07). Subjects, which were categorized in depressed group, rarely eat natural fruit juice (P=0.03), and, stressful students use few natural fruit juices (P=0.006) and few fresh fruits too (P=0.02).
    Conclusion
    Students with levels of stress, depression and anxiety in comparison to normal students, have more undesirable food habits, such problems may lead dietary behavior to unhealthy foods. More studies are required to clarify the relationships between dietary behavior and stress, depression and anxiety.
    Keywords: anxiety, depression, diet, feeding behavior, mental disorders, stress
  • زهرا محبی، غلامعلی حشمتی
    الگوی لکه ای پوشش گیاهی در بسیاری از نقاط جهان به ویژه در مناطق خشک و نیمه خشک شناخته شده است. مطالعه تاثیر این لکه ها بر ویژگی های سطح خاکاز جمله، فرسایش،رسوب، روانآب، نفوذپذیری و غیره اهمیت زیادی دارد. هدف از این تحقیق بررسی اثر لکه های گیاهی مختلف بر شاخص های کیفی سطح خاک در مراتع حوزه آبخیزفرامان استان کرمانشاه می باشد. با استفاده از روش تحلیل عملکرد چشم انداز (LFA)، 11 پارامتر سطح خاک در چهار نوع لکه گیاهی( بوته، پهن برگ علفی، بوته-گندمیان و بوته-علفی) در پنج تکرار اندازه گیری و در قالب شاخص های پایداری، نفوذپذیری و چرخه عناصر غذایی خاک برای هر لکه گیاهی طبقه بندی صورت گرفت. برای نشان دادن معنی دار بودن اختلاف بین تغییرات میانگین شاخص ها از سه آزمون دانکن، دانت و LSD در نرم افزار SPSS استفاده شد. نتایج نشان داد که لکه گیاهی بوته-گندمیانبیشترین مقدار را در هر سه شاخص پایداری، نفوذپذیری و چرخه عناصر غذایی دارد. بر اساس آزمون های آماری(در سطح اطمینان 05/0)، در شاخص پایداری خاک،بین لکه بوته-گندمیان و بقیه لکه های گیاهی( بجز بوته)،و خاک لخت اختلاف معنی دار وجود داشت، در شاخص نفوذپذیری خاک، بینلکه بوته-گندمیان با سایر لکه های گیاهی و خاک لخت اختلاف معنی دار بود و در شاخص چرخه عناصر غذایی خاک، فقط بین لکه مذکور (بوته-گندمیان)و خاک لخت اختلاف معنی دار وجود داشت. بنابراین بالا بودن میزان پایداری، نفوذپذیری و چرخه عناصر غذایی خاک در لکه گیاهی بوته-گندمیان نسبت به سایر لکه ها، می تواند معرف خوبی برای حفاظت خاک در این مراتع باشد. روش LFA، می تواند روش مناسبی برای تعیین بهترین نوع لکه گیاهی برای افزایش پایداری و نفوذپذیری خاک و در نتیجه جلوگیری از فرسایش و تخریب خاک در مناطق مختلف باشد.
    کلید واژگان: تجزیه و تحلیل عملکرد چشم انداز, حوزه آبخیز فرامان کرمانشاه, شاخص های کیفی سطح خاک, فرسایش و رسوب, لکه های گیاهی
  • سیده زهرا حسینی، بیت الله علیپور، زهرا محبی
    سابقه و هدف
    خرفه با نام علمی Portulaca Oleracea ، در مناطق مختلف دنیا رشد می کند. عوامل مختلفی سبب شده تا در بسیاری از مقالات از خرفه به عنوان غذای برتر آینده نام برده شود. هدف از این مطالعه، مرور ارزش غذایی و اثرات درمانی گیاه خرفه بود.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه مروری، به دنبال جستجوی کلید واژه های Purslane و Portulaca Oleracea در پایگاه های اطلاعات علمیSID ،PubMed و Google Scholar طی سال های 2014 - 1987 نتایجی حاصل شد و مورد بحث قرار گرفت.
    یافته ها
    خرفه به دلیل وجود ترکیبات مغذی مختلف مثل انواع ویتامین ها، مواد معدنی، اسیدهای چرب ضروری، آنتی اکسیدان هایی همچون فلاونوئیدها، گلوتاتیون و بتاکاروتن به عنوان اکسیر جهانی شناخته می شود. به علاوه، وجود این ترکیبات، آن را به گیاهی پرکاربرد در پیشگیری و درمان انواع مختلف بیماری ها هم در طب سنتی و هم در طب مدرن تبدیل کرده و آن را جزئی از برنامه و صنعت غذایی بسیاری از کشورها قرار داده است.
    نتیجه گیری
    باتوجه به مطالعات انجام شده به نظر می رسد خرفه می تواند به عنوان یکی از مواد غذایی مهم برای آینده در نظر گرفته شود و جزئی از برنامه غذایی همه گروه های سنی، مورد استفاده قرار گیرد.
    کلید واژگان: خرفه, اسیدهای چرب امگا 3, آنتی اکسیدان
    Sz Hosseini, B. Alipour, Z. Mohebbi
    Background and
    Purpose
    Portulaca Oleracea grows in many areas of the world. This plant is called «Power food of the future» because of many factors. The purpose of this study was to review the nutritional value and efficacy of Portulaca Oleracea.
    Material and
    Methods
    In this review, search was performed of SID, PubMed and Google Scholar for the keywords including Purslane and Portulaca Oleracea during 1987- 2014, and the results were discussed.
    Results
    Portulaca oleracea due to the existence of different nutritious ingredients like a variety of vitamins, minerals, essential fatty acids, flavonoids and antioxidants such as beta-carotene and glutathione is known as the universal panacea. In addition, because of these compounds it is used in the prevention and treatment of a variety of diseases in both traditional and modern medicine and is consumed as a part of the food industry and diet in many countries.
    Conclusion
    According to studies, it seems that the Portulaca oleracea can be considered as one of the most important nutrients in the future and used as a part of the diet of all age groups.
    Keywords: Portulaca Oleracea, Omega-3 fatty acids, Antioxidant
  • زهرا محبی، عزیز همایونی راد *، محمدحسین عزیزی، محمد اصغری جعفرآبادی، رضا افشین پژوه

    اگرچه نان غذای اصلی و پایه مردم بسیاری از کشورهای جهان از جمله ایران است اما از لحاظ مواد پری بیوتیک فقیر بوده و کمتر از 5/ 2 درصد فیبر رژیمی دارد. بنابراین غنی سازی نان با ترکیبات مختلف نظیر انواع مواد پری بیوتیک در راستای ارتقای ارزش غذایی و سطح کیفی محصول، بسیار ضروری به نظر می رسد. در این پژوهش اثر پری بیوتیک های بتاگلوکان در سطوح 8/ 0، 1 و 2/ 1 درصد و نشاسته مقاوم به هضم در سطوح 5/5، 8 و 5/ 10 درصد و یک نمونه ترکیبی شامل 5/ 0% بتاگلوکان و 4%نشاسته مقاوم به هضم، بر خصوصیات رئولوژیکی خمیر مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج نشان داد که ویژگی های رئولوژیکی خمیر بسته به نوع و غلظت ماده پری بیوتیک اضافه شده متفاوت است. نتایج فارینوگراف نشان داد میزان جذب آب خمیر با افزایش مقدار دو ماده هیدروکلوئید بتاگلوکان و نشاسته مقاوم، افزایش می یابد. زمان گسترش خمیر و عدد کیفیت فارینوگرافی تیمارهای دارای بتاگلوکان مشابه نمونه شاهد بود ولی مقاومت خمیر نسبت به نمونه شاهد کاهش یافت. در حالیکه زمان گسترش، عدد کیفیت فارینوگراف و مقاومت خمیرهای دارای نشاسته مقاوم به هضم نسبت به نمونه شاهد کاهش یافت. بتاگلوکان اثر بیشتری بر افزایش درجه سستی خمیر نسبت به نشاسته مقاوم داشت. استفاده از نشاسته مقاوم و بتاگلوکان باعث افزایش مقاومت به کشش و انرژی شد اما قابلیت کشش در مقایسه با کنترل کاهش یافت. تیمار ترکیبی، حاوی هر دو ماده بتاگلوکان و نشاسته مقاوم، بهترین خمیر از نظر ویژگی های زمان گسترش و مقاومت خمیر، قابلیت و مقاومت به کشش بود.

    کلید واژگان: پری بیوتیک, بتاگلوکان, نشاسته مقاوم به هضم, فیبر رژیمی, رئولوژی خمیر
    Zahra Mohebi, Aziz Homayoni Rad, Mohammad Hossein Azizi, Mohammad Asghari Jafar Abadi, Reza Afshin Pajuh

    White bread is a staple food in the human diet in many countries, including Iran; but it is a poor source of prebiotic dietary fiber, containing typically less than 2.5% fiber content. So a demand exists for enrichment bread with prebiotic ingredients that exert a health and quality-promoting effect. In this study, effect of different amount of β-glucan (0/8%, 1% and 1/2% w/w) and resistant starch (5/5%, 8% and 10/5%) and one sample with 4%BG and 0/5% RS on the dough rheological properties has been investigated.. The results revealed that the rheological behavior of enriched doughs depend on kind of prebiotic substance, and its concentration. The farinograph water absorption of doughs increased with increasing BG and RS amounts. The development time and farinograph quality number of β-glucan–enriched doughs remained similar to the control while the stability of dough decreased and also all of these values decreased when the RS was added to the dough formula. BG was more effective in increasing dough softening than RS. The addition of RS or BG to the dough formula increased; the resistance to deformation, energy, but their extensibility values had decreased compared to the control. Formulation containing BG/ RS combination showed the best farinograph (development time, stability) and extansograph (resistance and extensibility) parameters.

    Keywords: Prebiotic, β glucan, Resistant starch, Dietary fibre, Dough rheology
  • حسین قمری گیوی*، زهرا محبی، کامیاب ملکی
    مقدمه
    هدف اصلی این پژوهش مقایسه و بررسی اثر بخشی دو روش آموزش ایمن سازی در مقابل استرس و دارو درمانی بر کاهش فشارخون و کیفیت زندگی زنان مبتلا به بیماری فشارخون بالا می باشد.
    روش
    پژوهش حاضر یک طرح آزمایشی بود و جامعه آماری پژوهش شامل تمام زنان مبتلا به بیماری فشارخون بالایی بود که به مراکز بهداشتی و درمانی شهرستان خلخال مراجعه کردند. تعداد 40 نفر از این زنان با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای جمع آوری اطلاعات شامل فرم کوتاه پرسشنامه کیفیت زندگی سازمان جهانی بهداشت (WHO-QOL-BREF) و دستگاه فشارسنج بود. داده ها با تحلیل کوواریانس چند متغیره مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    آموزش ایمن سازی در مقابل استرس موجب کاهش میزان فشارخون سیستولیک و افزایش تمام خرده مقیاس های کیفیت زندگی (سلامت جسمی، سلامت روانشناختی، روابط اجتماعی، محیط اجتماعی) در زنان مبتلا به بیماری فشارخون بالا شده است. ولی بر کاهش فشارخون دیاستولیک تفاوت معناداری را ایجاد نکرده است.
    نتیجه گیری
    روش آموزش ایمن سازی در مقابل استرس در کنار دارودرمانی می تواند به عنوان یک شیوه مداخله ای مفید درکاهش فشار خون و ارتقاء سطح کیفیت زندگی بیماران مبتلا به فشارخون بالا مورد استفاده قرار گیرد.
    کلید واژگان: آموزش ایمن سازی در مقابل استرس, دارودرمانی, کیفیت زندگی, فشارخون
    Hossein Ghamari Kivi *, Zahra Mohebbi, Amyab Maleki
    Introduction
    This research aimed to compare the effectiveness of stress inoculation training and drug therapy on blood pressure and quality of life in woman with hypertension.
    Method
    The statistical population consisted of all the woman who suffered from hypertension in the health and medical centers of Khalkhal. The sample (N=40) was selected by available sampling.The data collecting tools included the short form of the quality of life questionnaire)WHO QOL BREF(and a barometer. This study had an experimental design and data were analyzed by multiple analysis of covariance.
    Results
    Stress inoculation training decreases systolic blood pressure and increases the level of quality of life for women suffering from hypertension. Although it can be said that this training does not decrease diastolic blood pressure.
    Conclusion
    Stress Inoculation Training (SIT) is effective on the improvement of quality of life and decreases blood pressure in the patients with Hypertension.
    Keywords: Stress Inoculation Training, Drug Therapy, Quality of Life, Hypertension
  • حسین قمری گیوی، زهرا محبی، مرتضی صادقی
    سابقه و هدف
    متاسفانه هر سال با افزایش چشمگیر بزه کاری نوجوانان در کشورمان روبه رو هستیم. این پژوهش با هدف کلی بررسی بخشش درمانی بر پرخاشگری و میزان بخشش در پسران نوجوان کانون اصلاح و تربیت شهر تهران طراحی و اجرا شد.
    مواد و روش ها
    این پژوهش از نظر روش شبه آزمایشی محسوب می شود و طرح آن پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل است. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه نوجوانان پسر کانون اصلاح و تربیت شهر تهران در سال1391 (تقریبا 300 نفر) بود. روش نمونه گیری به صورت نمونه گیری تصادفی است و حجم نمونه شامل 30 نفر از پسران کانون اصلاح و تربیت بود که به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جای گرفتند. آزمودنی های گروه آزمایش 10 جلسه تحت آموزش بخشش درمانی قرار گرفتند و گروه کنترل هیچ گونه مداخله ای را دریافت نکردند. ابزار به کار رفته شامل فهرست خشم حالت- صفت اسپیلبرگر برای خشم و پرسشنامه انگیزه های بین فردی مرتبط با آسیب بود که بر روی تمام افراد نمونه به عنوان پیش آزمون و پس آزمون اجرا شد. داده های به دست آمده با استفاده از روش تحلیل واریانش چند متغیری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
    یافته ها
    نتایج حاصل از تحلیل آماری این پژوهش بیان می دارد که درمان آموزش بخشش بر اساس مدل فرایندی انرایت سبب کاهش شاخص کلی پرخاشگری و افزایش بخشش بین فردی گروه آزمایش گردیده است.
    استنتاج
    به کارگیری بخشش درمانی، به طور مستقل و یا در کنار سایر روش های درمانی، عمدتا می تواند شاخص های مربوط به بهداشت روانی را افزایش داده و به بهزیستی افراد در حوزه های مختلف زندگی بیانجامد.
    کلید واژگان: بخشش درمانی, پرخاشگری, پسر, نوجوان
    Hossein Ghamari Givi, Zahra Mohebbi, Morteza Sadeghi
    Background and
    Purpose
    Juvenile delinquency is increasing in many countries including Iran. This study was designed to investigate the efficacy of forgiveness therapy in reducing aggression and enhancing forgiveness in adolescent boys in Tehran Correctional and Rehabilitation Centre.
    Material And Methods
    This quasi-experimental study included pretest-posttest with control group. The research population consisted of all adolescent boys attending Tehran Correctional and Rehabilitation Centre in 2012. (almost 300 persons). Thirty accessible individuals were randomly selected and divided into experimental and control groups. The experimental group attended ten sessions of forgiveness therapy while the control group received no intervention. STAXI-2 and TRIM questionnaires were completed by subjects as pretest and posttest. Data was analysed performing MANOVA.
    Results
    In this study forgiveness therapy based on Enright’s process model, reduced aggression and promoted forgiveness in experimental group.
    Conclusion
    Forgiveness therapy either alone or alongside other treatments could improve mental health, thereby reducing many unwanted consequences.
    Keywords: Forgiveness therapy, aggression, boy, adolescent
  • زهرا محبی، عزیز همایونی*، محمدحسین عزیزی، محمد اصغری جعفرآبادی
    سابقه و هدف
    گر چه نان غذای اصلی برخی از مردم جهان است اما از نظر فیبرهای رژیمی فقیر بوده و دارای اندیس گلایسمی بالایی است که زمینه ی ابتلا به بیماری دیابت را فراهم می کند. افزودن بتاگلوکان و نشاسته مقاوم با داشتن اثر پری بیوتیکی یکی از راه های بهبود ارزش غذایی این ماده غذایی ارزشمند می باشد.
    مواد و روش ها
    در این تحقیق، اثر پری بیوتیک های بتاگلوکان به میزان 8/0، 1 و 2/1 درصد (وزنی/وزنی) و نشاسته مقاوم به هضم به میزان 5/5، 8 و 5/10 درصد (وزنی/وزنی) و یک نمونه ترکیبی شامل 5/0% بتاگلوکان و 4%نشاسته مقاوم به هضم، به آرد گندم اضافه شده و تاثیر آن بر ویژگی های کیفی (رطوبت، حجم مخصوص و سفتی مغز نان)، ویژگی های حسی و بیاتی در طی روزهای مختلف نگهداری مورد ارزیابی قرار گرفت.
    یافته ها
    نتایج حاصل از ارزیابی ویژگی های تکنولوژیکی، نشان داد افزودن دو ماده پری بیوتیک بتاگلوکان و نشاسته مقاوم باعث افزایش رطوبت، کاهش سفتی مغز نان ها نسبت به شاهد در طول پنج روز نگهداری در دمای اتاق شد. همچنین با افزایش زمان نگهداری، سفتی در همه تیمارها افزایش پیدا کرد (05/0> P) که مطابق با نتیجه ارزیابی حسی بیاتی بود. بتاگلوکان بر حجم مخصوص نان های تست اثرگذار نبود در حالی که نشاسته مقاوم باعث کاهش آن شد. نان های حاصل از نظر ویژگی های شکل، پوسته، رنگ و بافت مغز، طعم، بو و قابلیت جویده شدن، همسطح و یا اندکی بهتر از نمونه کنترل ارزیابی شدند.
    نتیجه گیری
    بتاگلوکان و نشاسته مقاوم اثر معنی داری بر ویژگی های حسی نان تست نداشتند در حالی که باعث افزایش زمان ماندگاری آن شدند. با افزایش جذب آب و ماندگاری رطوبت، بیاتی نیز به طور چشمگیری کاهش یافت.
    کلید واژگان: بتاگلوکان, نشاسته مقاوم, پری بیوتیک, فراسودمند, کیفیت نان تست
    Z. Mohebbi, A. Homayouni *, Mh Azizi, M. Asghari Jafarabadi
    Background And Objective
    Although bread is a staple food، it is a poor source of dietary fiber and has a high glycemic index، which may increase the prevalence of diabetes. The addition of resistant starch and β-glucan with a prebiotic effect can improve the nutritional value of this valuable nutrient.
    Material And Methods
    Different amounts of β-glucan (0. 8%، 1%، 1. 2% w/w) and resistant starch (5. 5%، 8%، 10. 5%) were added to wheat flour and to one sample with 4% BG and 0. 5% RS. Their effect on bread quality in terms of moisture، specific volume، bread firmness، sensory evaluation، and bread salting during storage were evaluated.
    Results
    The results of bread quality suggested that the addition of prebiotic β-glucan and resistant starch increased moisture but decreased crumb firmness during 5 d of storage over that of the control sample. During storage، crumb firmness of all samples increased significantly and was the same as the staling sensory results of bread. BG had no significant effect on specific volume and RS decreased specific volume. The chewiness، crust، texture، color، appearance، aroma، and taste/flavor of all samples were evaluated as being the same or slightly better than the control.
    Conclusion
    Β-glucan and resistant starch had no significant effect on the sensory properties of bread، but did increase shelf life. Water absorption and moisture retention increased and staling decreased.
    Keywords: ? glucan, Resistant starch, Prebiotica, Functional food, Bread quality
  • زهرا محبی، محمدعلی زارع چاهوکی، علی طویلی، محمد جعفری، الهه فهیمی پور
    این تحقیق برای مقایسه کارایی شاخص های تعیین الگوی پراکنش دو گونه Artemisia sieberi و Astragalus ammodendron در رویشگاه های انجدان و شازند استان مرکزی انجام شد. در ناحیه معرف هر رویشگاه نمونه برداری به صورت تصادفی- سیستماتیک در 4 ترانسکت 100 متری صورت گرفت. بدین ترتیب که در امتداد هر ترانسکت، 25 نقطه به صورت تصادفی انتخاب و از این میان، 15 نقطه از 25 مجموع نقطه مذکور اندازه گیری ها انجام شد. شاخص های پراکنش مطالعه شده شامل شاخص های فاصله ای جانسون و زیمر، ابرهارت، پیلو، هاپکینز و هولگیت بودند که برای محاسبه آنها فاصله هر نقطه تصادفی تا نزدیک ترین گیاه، فاصله گیاه مذکور تا نزدیک ترین همسایه و فاصله نقطه تصادفی تا دومین گیاه نزدیک به آن اندازه گیری شد و شاخص های شمارشی شامل محاسبه واریانس به میانگین، گرین، کپه ای لوید، موریسیتا و موریسیتای استاندارد بودند که برای محاسبه آنها در درون کوادرات های مستقر شده تراکم گونه ها به دست آمد. نتایج نشان داد پراکنش گونه sieberi. A از الگوی یکنواخت و توزیع گونه ammodendron. A از الگوی تصادفی با گرایش به توزیع کپه ای تبعیت می کند و هر اندازه یک گونه گرایش بیشتری به الگوی پراکنش یکنواخت داشته باشد، همگرایی شاخص های شمارشی و فاصله ای بیشتر می شود اگر چه، شاخص های فاصله ای می توانند با دقت بیشتری الگوی پراکنش یکنواخت را نشان دهند. نتیجه دیگر اینکه، در جوامع دارای الگوی پراکنش کپه ای، شاخص های کوادراتی به خاطر مشکلات ناشی از تعداد، سطح و شکل کوادرات ها کارایی کمتری نسبت به شاخص های فاصله ای دارند و بیشتر گرایش به سمت حالت تصادفی را نشان می دهند. بنابراین از مجموع شاخص های محاسبه شده، شاخص های فاصله ای هاپکینز و هولگیت و شاخص های شمارشی موریسیتا و موریسیتای استاندارد، الگوی پراکنش را بهتر نشان دادند.
    کلید واژگان: الگوی پراکنش, شاخص های فاصله ای و شمارشی, Artemisia sieberi, Astragalus ammodendron, استان مرکزی
    Z. Mohebbi, Zare Chahouki, A. Tavili, M. Jafari, A. Fahimipour
    This research compares the indices efficiency of Artemisia sieberi and Astragalus ammodendron distribution pattern in Markazi province. In the key area of each site 4 transects (100m) were established based on random- systematic sampling method. Vegetation sampling was performed along each of transects in 15 selected points. Distance indices included Johnson and Zimer، Eberhart، Pielou، Hopkines and Holgate were used in each point. The distance of understudy plants to nearest plant، distance among selected plant and its nearest neighbor، and distance between the point and the second plant was measured. Quadrate indices included Green، Lioyd، Morisita and Standardized Index of Morisita. In all 15 points، density parameter of selected species was estimated. Results showed A. sieberi distribution pattern has equally and، A. ammodendron has random with a tendency toward clumped pattern. The More was in equality of the species، the more in converging of distance and quadrate indices. However the accuracy of distance methods was more than quadrate methods. Generally، those vegetation types that distributed clumped pattern showed less efficient quadrate indices due to the problems of number، area and shape of quadrates. So، quadrate indices show higher tendency to random pattern.
    Keywords: Distribution pattern, Distance indices, Quadrate indices, Markazi province, Artemisia sieberi, Astragalus ammodendron
  • زهرا محبی، محمد جعفری، محمدعلی زارع چاهوکی، علی طویلی
    این پژوهش به منظور بررسی تاثیر گونه Artemisia sieberi بر گونه Stipa barbata در مراتع انجدان استان مرکزی انجام شد. پس از گزینش منطقه ی مناسب، A. sieberi با بیشترین درصد پوشش به عنوان گونه غالب و S. barbata به عنوان گونه همراه شناخته شد. سپس به صورت تصادفی در 30 نقطه گونه غالب A. sieberi گزینش و شمار گونه غالب و همراه آن تا فاصله 50 سانتی متری شمارش شد. پس از آن به روش تصادفی- سیستماتیک در طول 4 ترانسکت 50 متری حضور و حضور نداشتن گونه های غالب و همراه بررسی شد. همچنین با حفر پروفیل خاک در پای گونه های غالب و منطقه ی شاهد مجاور (بدون گونه غالب) اقدام به نمونه برداری شد. در بررسی های آزمایشگاهی ویژگی های فیزیکی و شیمیایی خاک تعیین شد. پس از تهیه ی داده ها تجزیه آماری با بهره گیری از نرم افزار SPSS انجام شد. نتایج نشان می دهد که تغییرات تراکم درمنه دشتی با گونه همراه S. barbata در یک جهت و همسو بوده، همبستگی بین گونه غالب و همراه آن با بهره گیری از جدول کای اسکور معنی دار و همبستگی مثبت وجود دارد. در بین ویژگی های مورد بررسی خاک رویشگاه، فقط مقدار آهک در مناطق دارای درمنه و بدون آن دارای تفاوت معنی دار بود. به طور کلی تاثیر گونه غالب درمنه دشتی بر گونه همراه S. barbata مثبت ارزیابی شد و این گونه، شرایط را برای حضور بیشتر گونه S. barbata با توجه به پتانسیل منطقه فراهم کرده است.
    کلید واژگان: Artemisia sieberi, Stipa barbata, تراکم, همبستگی, خاک, منطقه انجدان استان مرکزی
    Z. Mohebi, M. Jafari, M.A. Zare Chahouki, A. Tavili
    The aim of this research was to investigate the effect of index specie of Artemisia sieberi on associate plant of Stipa barbata from different aspects. The study was carried out in Anjedan rangeland located in Markazi province. After delimitation of study area، to consider their density and correlation، totally 30 A. sieberi individuals were determined randomly and individuals of index and associated plants (A. Sieberi and St. barbata) for each 30 points in 50 cm distance were counted. Presence of index and associated plants were recorded along four transects of 50m length based on randomized – systematic method. At starting and end points of each transect، soil samples were taken from adjacent control area to compare soil properties in control area and index species habitat soils to find out the effects of index species on soil properties. Soil samples were analyzed in laboratory to determine texture، pH، Ec، OM، lime، Na، K، P and N. Data were analyzed and comparisons were made using SPSS software. Results showed that density changes of A. sieberi and S. barbata were similar along the transects. Correlation studies using Chi - square indicated that there was a huge positive correlation between A. sieberi and S. barbata. Soil characteristics comparison in two areas revealed that only lime content was significantly different which was higher in A. sieberi habitat soil. Totally، it was found that A. sieberi has positive effect on presence of S. barbata.
    Keywords: Anjedan rangeland, Index species, Associate species, Artemisia sieberi, Stipa barbata, Density, Correlation
  • زهرا محبی، علی طویلی، محمدعلی زارع چاهوکی، محمد جعفری
    در این تحقیق تاثیر آللوپاتی گونه شاخص Artemisia sieberi بر گونه همراه Stipa barbata در منطقه انجدان اراک بررسی شد. بدین منظور در بررسی تاثیر آللوپاتیک گونه A. sieberi بر S. barbata، آزمایش در قالب طرح کاملا تصادفی با 4 تکرار و 5 تیمار انجام شد. تیمارهای آزمایشی شامل عصاره 75 درصد و 25 درصد ریشه و اندام هوایی درمنه و شاهد (آب مقطر) بودند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از تجزیه واریانس استفاده شد. نتایج نشان داد که بر صفات جوانه زنی گونه S. Barbata، عصاره ریشه تاثیر مثبت و عصاره اندام هوایی تاثیر منفی داشته است. این امر به احتمال زیاد می تواند ناشی از تفاوت ساختار شیمیایی آللوکمیکال های اندام های هوایی و زیرزمینی یا تفاوت در غلظت آنها در اندام های مذکور باشد که به نتایج متفاوتی منجر شده است.
    کلید واژگان: آللوپاتی, جوانه زنی, Artemisia sieberi, Stipa barbata
    Z. Mohebi, A. Tavili, M. A. Zare Chahouki, M. Jafari
    In this research the allelopathic effects of Artemisia sieberi on germination and initial growth properties of Stipa barbata was investigated. The samples wre collected from Anjedan rangeland، Arak. The study was carried out based on a completely randomized design (CRD)، including four replications and five treatments. The treatments consisted of extract of root and aerial parts of A. sieberi with 25% and 75% (W/V) concentration and control (distilled water). The results showed that extracts of root (25% and 75%) had positive effects while extracts of aerial parts showed negative effects on seed germination properties of S. barbata. The difference in root and shoot extracts effects on germination may be is due to different allelochemicals or their concentrations in mentioned tissues of A. sieberi.
سامانه نویسندگان
  • دکتر سیمین زهرا محبی
    دکتر سیمین زهرا محبی

  • دکتر زهرا محبی
    دکتر زهرا محبی

اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال