زینت قنبری
-
مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران، سال هشتاد و دوم شماره 1 (پیاپی 276، فروردین 1403)، صص 19 -27زمینه و هدف
با توجه به حساسیت بیماران در رشته زنان و زایمان و نیاز به بیشترین بازدهی علمی و عملی، بر آن شدیم که میزان رضایت دستیاران دانشگاه علوم پزشکی تهران را در رشته زنان و زایمان از برنامه آموزشی دستیاری بررسی کنیم.
روش بررسیدر این مطالعه مقطعی-توصیفی، دستیاران سال اول تا چهارم رشته زنان و زایمان دانشگاه علوم پزشکی تهران (77 دستیار) از چهار بیمارستان آموزشی و درمانی امام خمینی (ره)، شریعتی، محب یاس و آرش با رضایت آگاهانه و با رعایت اصول اخلاقی از فروردین تا مهر ماه سال1402 وارد مطالعه شدند. پرسشنامه محقق ساخته رضایت مندی از برنامه های آموزشی شامل 62 سوال آنلاین بود و با استفاده از ملاک بین یک تا پنج طبقه بندی شد. آمار توصیفی با استفاده از میانه و بازه تغییرات برای متغیر های پیوسته (تعداد جراحی و امتیاز رضایت هر بخش، امتیاز کل رضایت) و فراوانی و درصد برای متغیر های اسمی (کیفیت رضایت) بر اساس سه سطح مناسب و مطلوب، نسبتا مناسب و نامطلوب استفاده شد.
یافته هارضایت از تعداد جراحی های انجام شده و کیفیت آموزشی درمانگاه ها، در بیمارستان امام خمینی بالاتر می باشد (007/0=P) دستیاران در دو بیمارستان امام خمینی و آرش از آموزش در دو بخش جراحی زنان و پلویک رضایت بالاتری داشتند (018/0P=، 036/0P=) برنامه کنفرانس و مورنینگ های آموزشی، در بیمارستان شریعتی میزان رضایت از این حیطه بالاتر گزارش شده است (047/0=P).
نتیجه گیریرضایت دستیاران از وضعیت آموزشی درحیطه های مختلف، در 5/64% نمونه های بیمارستان امام خمینی در سطح مناسب و مطلوب، 60% در بیمارستان آرش در سطح نسبتا مناسب و 25% در محب یاس در سطح نامطلوب در نظر گرفته شد.
کلید واژگان: آموزش, دستیاران, رضایت, زنان, ماماییBackgroundGiven the significance of patient care in obstetrics and gynecology, we aimed to assess the satisfaction of Tehran University of Medical Sciences residents with their training program in this field.
MethodsIn this cross-sectional descriptive study, 77 obstetrics and gynecology residents from the first to fourth year at Tehran University of Medical Sciences participated with informed consent, adhering to ethical principles, from April to October 2023 across four teaching hospitals: Imam Khomeini, Shariati, Mohib Yas, and Arash.The researcher developed a questionnaire consisting of 62 online questions, including 15 demographic questions and 47 related to satisfaction. Most of the questions are statements with five response options: strongly agree, agree no opinion, disagree, and strongly disagree. Each criterion was assessed and classified on a scale from one to five. The assistants' satisfaction levels were assessed in various areas, yielding an overall score of 47-235. Scores above 70% indicate high satisfaction, 50-69% reflects average satisfaction, and below 50% signifies dissatisfaction. It's important to clarify that the areas include clinics, with specific focus on rotation shifts for assistants in gynecology, oncology, prenatal care, and infertility. Data analysis was conducted using SPSS software, Version 22. Descriptive statistics included the median and range for continuous variables (number of surgeries and satisfaction scores) and frequency and percentage for nominal variables (quality of satisfaction) across three defined levels of desirability: appropriate, relatively appropriate, and unfavorable.
ResultsSatisfaction with the number of surgeries and educational quality at Imam Khomeini Hospital was higher than at other hospitals (P=0.07). Significant differences were noted in the gynecology and pelvic surgery departments, with residents at both Imam Khomeini and Arash hospitals reporting greater satisfaction in gynecology (P=0.018) and pelvic surgery (P=0.036). Additionally, regarding the conference program and educational mornings, Shariati Hospital reported a higher level of satisfaction in this area (P=0.47).
ConclusionThe satisfaction scores in various areas indicate that 64.5% of assistants at Imam Khomeini Hospital rated their educational status as appropriate, while 60% at Arash Hospital rated it as relatively good, and 25% at Yas Hospital found it unfavorable.
Keywords: Satisfaction, Education, Residents, Obstetrics, Gynecology -
مقدمه:
پرولاپس ارگان های لگنی عبارت است از بیرون زدگی ارگان های لگنی به داخل واژن که با علایم بالینی آزاردهنده ادراری، دفعی، جنسی و علایم مربوط به خروج توده از واژن همراه است. مطالعه حاضر با هدف بررسی ارتباط علایم بالینی با مرحله پرولاپس ارگان های لگنی انجام شد.
روش کاراین مطالعه مقطعی در سال 98-1397 بر روی 335 زن مراجعه کننده به درمانگاه اختلالات کف لگن بیمارستان امام خمینی تهران انجام شد. چک لیست شرح حال پزشکی متشکل از علایم ادراری، دفعی، جنسی و خروج توده مرتبط با پرولاپس ارگان های لگنی توسط یک متخصص زنان (فلوشیپ اختلالات کف لگن) تکمیل شد. مرحله پرولاپس بر اساس سیستم ارزیابی پرولاپس ارگان های لگنی ارزیابی شد و ارتباط علایم بالینی با مرحله پرولاپس ارگان های لگنی بررسی گردید. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS (نسخه 23) و آزمون های کای اسکویر، دقیق فیشر و رگرسیون چندمتغیره انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنادار در نظر گرفته شد.
یافته هادر زنان با علایم پرولاپس ارگان های لگنی، ارتباط معناداری بین بی اختیاری ادراری استرسی و اورژانسی و مراحل پایین تر پرولاپس کمپارتمان قدامی (042/0=p، 002/0=p) و همچنین بین بی اختیاری اورژانسی ادرار و مراحل پایین تر پرولاپس کمپارتمان خلفی مشاهده شد (04/0=p). با این حال ارتباط معناداری بین مشکلات دفعی و مراحل پرولاپس کمپارتمان قدامی، خلفی و اپیکال وجود نداشت (05/0<p). عدم رضایت جنسی (014/0=p) و خروج صدا از واژن (025/0=p) به طور معناداری با پرولاپس قدامی مرحله 1 همراهی داشت.
نتیجه گیریعلایم ادراری مخصوصا بی اختیاری استرسی و اورژانسی ادرار و عدم رضایت جنسی با مراحل پایین تر معاینه پرولاپس ارگان های لگنی مرتبط است. همچنین با توجه به نبود ارتباط بین علایم دفعی با مرحله پرولاپس، شکایت از علایم پرولاپس ارگان های لگنی ممکن است ارتباطی با شدت و مرحله پرولاپس در معاینه بالینی نداشته باشد.
کلید واژگان: اختلال عملکرد جنسی, بی اختیاری ادرار, پرولاپس ارگان های لگنی, یبوستIntroductionPelvic organ prolapse (POP) is the descent of pelvic organs beyond the vaginal walls which is associated with bothersome urinary, defecatory, sexual and vaginal mass protrusion symptoms. The present study was performed aimed to investigate the correlation of the symptoms and POP-Q stage.
MethodsThis cross-sectional study was performed on 335 women with pop symptoms referred to the pelvic floor clinic of Tehran Imam Khomeini hospital in 2018-2019. A checklist of detailed medical history which contains urinary, defecatory, sexual and bulging symptoms due to pelvic organ prolapse was completed by a gynecologist (fellowship of pelvic floor disorders) and the stage of POP was evaluated according to pelvic organ prolapse quantification (POPQ) system. The relationship between clinical symptoms and the stage of POP was assessed. Data were analyzed by SPSS software (version 23) and Chi-square, Fisher's exact test and multivariate regression. P<0.05 was considered statistically significant.
ResultsAmong women with pelvic organ prolapse symptoms, there was significant correlation between stress and urgency urinary incontinence and lower stage of anterior compartment prolapse (p=0.002, p=0.043, respectively). Also, significant correlation was observed between urgency urinary incontinence and lower stage of posterior compartment prolapse (P=0.04), but there was no correlation between defecatory symptoms and stage of anterior, posterior or apical compartment prolapse (P>0.05). There was significant correlation between vaginal noise and sexual dissatisfaction with lower stage of anterior compartment prolapse (p=0.014, p=0.025, respectively).
ConclusionUrinary symptoms especially stress and urgency urinary incontinence and sexual dissatisfaction were correlated with lower stage of POP. Also, due to the lack of relationship between defecation symptoms and prolapse stage, complaints of pelvic organ prolapse symptoms may not be related to the severity and stage of prolapse in clinical examination.
Keywords: Constipation, Pelvic organ prolapse, Sexual dysfunction, Urinary Incontinence -
مقدمه
ناهنجاری های مولرین انسدادی نظیر سپتوم عرضی و آژنزی واژن معمولا با آمنوره اولیه و درد لگن تظاهر می کنند. مطالعه حاضر با هدف بررسی نتایج جراحی بازسازی واژن (واژینوپلاستی) در بیماران مبتلا به آژنزی واژن (سندرم راکی تانسکی) و سپتوم عرضی واژن انجام شد.
روش کاراین مطالعه کوهورت بر روی تمامی بیماران مبتلا به آژنزی واژن و سپتوم عرضی واژن که بین سال های 98-1393 در بخش اختلالات کف لگن بیمارستان امام خمینی تهران تحت واژینوپلاستی قرار گرفته بودند، انجام شد. مشخصات پایه، علایم بالینی بدو مراجعه، نوع ناهنجاری مولرین، نوع جراحی، عوارض حین جراحی، انسداد مجدد واژن و دستیابی به بارداری از اطلاعات موجود در پرونده بیماران و نیز از طریق پیگیری تلفنی یا معاینه بالینی بعد از جراحی جمع آوری شد. برای توصیف داده ها از شاخص های توصیفی پراکندگی و مرکزی استفاده شد. توزیع فراوانی در غالب جداول مناسب ارایه شد.
یافته ها33 بیمار سپتوم عرضی واژن و 35 مورد آژنزی واژن و رحم (سندرم راکی تانسکی) داشتند. از نظر علایم اولیه حین مراجعه، شایع ترین علامت آمنوره، درد لگنی و عدم امکان نزدیکی یا دیس پارونی بود. در 11 مورد (33/33%) انسداد مجدد واژن بعد از اصلاح سپتوم عرضی واژن رخ داد که همگی در 3 ماه اول بعد از عمل و ناشی از عدم مصرف صحیح مولد واژینال بود. در 2 مورد (6%) لاپاراتومی به علت درد شدید شکمی بعد از جراحی اولیه انجام شد که تشخیص آندومتریوز لگنی بود. در گروه آژنزی واژن، 5 مورد (28/14%) انسداد مجدد واژن بعد از عمل رخ داد.
نتیجه گیریشایع ترین عارضه بعد از جراحی، بروز انسداد مجدد واژن بود، لذا آموزش به بیمار و تاکید بر استفاده منظم از مولد واژینال جهت پیشگیری از بروز این عارضه اهمیت زیادی دارد.
کلید واژگان: آژنزی واژن, جراحی های بازسازی کننده, سپتوم واژن, عوارض, نتایجIntroductionObstructive vaginal anomalies such as transverse septum and vaginal agenesis usually present with primary amenorrhea and pelvic pain. This study was performed with aim to evaluate the results of vaginal reconstructive surgery (vaginoplasty) in patients with vaginal agenesis (Rokitansky syndrome) and transverse vaginal septum.
MethodsThis cohort study was performed on all patients with vaginal agenesis and transverse vaginal septum who had underwent vaginoplasty in the pelvic floor disorders department of Imam Khomeini Hospital ,Tehran in 2014-2019. Basic information, clinical symptoms at admission, type of Mullerian anomaly, type of surgery, complications during surgery, vaginal re-stenosis and pregnancy were collected from patients' files and by phone calls and follow up visits after surgery. Central and dispersion indices were used to describe the data. Frequency distribution was presented in the form of tables.
Results33 patients had transverse vaginal septum and 35 cases had vaginal and uterine agenesis (Rokitansky syndrome). In terms of early symptoms at admission, the most common symptoms were amenorrhea, pelvic pain, and inability to sexual intercourse or dyspareunia. In 11 cases (33.33%), vaginal re-stenosis occurred after correction of transverse vaginal septum, all of which occurred in the first 3 months after surgery due to incorrect use of vaginal dilator. Laparotomy was performed in 2 cases (6%) due to severe abdominal pain after initial surgery that was diagnosed as pelvic endometriosis. In the vaginal agenesis group, vaginal re-occlusion occurred in5 cases (14.28%) after the surgery.
ConclusionThe most common complication after surgery was vaginal re-obstruction, so training the patient and emphasizing on the regular use of vaginal dilator is very important to prevent this complication.
Keywords: Complications, outcomes, Reconstructive surgical procedures, Vaginal septum, Vaginal agenesis -
مقدمه
تاکنون درمان پرولاپس رحمی بر پایه هیسترکتومی واژینال و آویزان کردن کاف واژن بنا شده است. اخیرا تمایلی برای حفظ رحم حین جراحی های پرولاپس به وجود آمده است. مطالعه حاضر با بررسی میزان موفقیت و کیفیت زندگی زنان به دنبال یکی از سه نوع روش جراحی پرولاپس با حفظ رحم انجام شد.
روش کار:
این مطالعه گذشته نگر در سال 1398 در بیمارستان امام خمینی تهران انجام شد. اطلاعات پرونده 99 بیمار با پرولاپس رحم که در طی 3 سال تحت یکی از سه نوع جراحی پرولاپس با حفظ رحم (منچستر، ساکرواسپاینوس هیستروپکسی، ساکرال هیستروپکسی شکمی) قرار گرفته بودند، بررسی و از نظر موفقیت جراحی و کیفیت زندگی مقایسه شدند. 99 بیمار در فالوآپ 12 ماهه، پرسشنامه معتبر بررسی کیفیت زندگی پس از جراحی پرولاپس (PFDI-20) (شاخص آزردگی های کف لگن) را تکمیل کردند. میزان موفقیت بعد از 12 ماه به عنوان پیامد اولیه و عوارضی نظیر جراحی مجدد، تعبیه پساری و احساس توده به عنوان پیامدهای ثانویه بررسی شدند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS (نسخه 22) و آزمون های آنووا، کروسکال والیس و کای اسکویر استفاده شد. میزانp کمتر از 05/0 معنی دار در نظر گرفته شد.
یافته ها:
میزان موفقیت ساکرال هیستروپکسی از دو گروه دیگر بالاتر بود (حدود 94%). بیشترین عود در ساکرواسپاینوس به ترتیب در نقاط Ba (506/0±06/2-) و سپس C (084/1±1/2-) بود (01/0>p). کیفیت زندگی بیماران تحت جراحی منچستر و ساکرال هیستروپکسی مشابه و بالاتر از جراحی ساکرواسپاینوس بود. عوارض زودرس پس از ساکرال هیستروپکسی ایلیوس و اختلال دفع مدفوع بود.
نتیجه گیری:
هر سه روش جراحی پرولاپس با حفظ رحم میزان موفقیت بالای 60% داشتند. هر سه گروه جراحی 12 ماه پس از جراحی کیفیت زندگی خوبی داشتند و از عمل راضی بودند. بالاترین عود پرولاپس در ساکرواسپاینوس و در نقاط Ba و C بود. یافتن عوارض مش به دنبال ساکرال هیستروپکسی نیاز به پیگیری طولانی مدت دارد.
کلید واژگان: آویزان کردن آپیکال, پرولاپس رحم, ساکرال هیستروپکسی شکمی, ساکرواسپاینوس هیستروپکسی, منچستر- فادرگیلIntroductionUterine prolapse has been traditionally treated with vaginal hysterectomy and cuff suspension. Recently there is renewed interest in uterine conservation during prolapse surgeries. This study was performed with aim to evaluate the success rate and quality of life in women following one of three types of uterine sparing prolapse surgery.
MethodsThis retrospective study was performed in Tehran Imam Khomeini Hospital in 2019. The data of 99 patients with uterine prolapse who underwent one of three types of uterine sparing surgery (Manchester, Sacrospinus Hysteropexy, Abdominal sacral Hysteropexy) during three years were reviewed and compared in terms of success rate and quality of life. 99 patients completed a valid questionnaire of quality of life after prolapse surgeries (Pelvic Floor Distress Inventory-20). The success rate after 12 months was evaluated as a primary outcome and the complications such as repeat surgery, using pessary and feeling mass were evaluated as secondary outcomes. Data were analyzed by SPSS software (version 22) and ANOVA, Kruskal-Wallis and Chi-square tests were used. P < 0.05 was considered statistically significant.
ResultsThe success rate of sacral hysteropexy was higher than two other groups (about 94%).The highest recurrence was in sacrospinous, in the Ba point ( -2.06± 0.506) and C point (-2.1±1.084) (p<0.01). The quality of life was similar in the Manchester and sacral hysteropexy group and was higher than sacrospinous group. Early complications after sacral hysteropexy were ileus and defecatory disorder.
ConclusionAll three uterine sparing prolapse surgeries had success rate of higher than 60%. All three surgical groups had a good quality of life and satisfaction 12 months after the procedure. The highest recurrence was in sacrospinous in Ba and C points. Finding mesh complications following sacral hysteropexy surgery requires long-term follow-up.
Keywords: Abdominal sacral hysteropexy, Apical suspension, Manchester-Fothergill, Sacrospinous hysteropexy, Uterine prolapse -
زمینه و هدف
در بی اختیاری ادرار که مشکل شایعی در زنان است، ورزش عضلات کف لگن یکی از روش های موثر درمان می باشد. خودکارآمدی به عنوان یک عامل پیش بینی کننده موثر و قوی در مورد تمایل به انجام و تداوم این ورزش ها تلقی می شود. در ایران ابزار مناسب جهت بررسی خودکارآمدی وجود ندارد، لذا این مطالعه با هدف روان سنجی ابزار Broome در گروهی از زنان ایرانی مبتلا به بی اختیاری ادرار انجام یافته است.
روش بررسیدر این مطالعه روان سنجی، ابزار Broome در بین زنان مبتلا به بی اختیاری ادرار مراجعه کننده به مراکز تحت پوشش دانشگاه علوم پزشکی تهران در سال 1394 طی مراحل زیر اعتباریابی شد: ترجمه، باز ترجمه، روایی صوری، روایی محتوا به روش کیفی و کمی با استفاده از دو شاخص CVR و CVI، پایایی پرسشنامه با استفاده از محاسبه ضریب همبستگی درونی و ضریب α کرونباخ و روایی سازه با استفاده از روش تحلیل عاملی اکتشافی.
یافته هاروایی صوری از طریق اصلاح گویه های مبهم براساس نظر بیماران تایید شد. روایی محتوا با 8/0=CVR و 9/0 تا 8/0=CVI و پایایی پرسشنامه با ضریب آلفای کرونباخ 96/0 تایید گردید. تحلیل عاملی اکتشافی، دو عامل با ارزش ویژه بالای یک، شامل خودکارآمدی ورزش های کف لگن در شرایط معمول و شرایط خاص را نشان داد که این عوامل در مجموع 08/82% از واریانس را تبیین می نمودند.
نتیجه گیریروایی و پایایی ابزار Broome به منظور استفاده در زنان ایرانی دچار بی اختیاری ادرار تایید شد و می تواند جهت اندازه گیری خودکارآمدی این زنان در انجام ورزش های کف لگن مورد استفاده قرار گیرد.
کلید واژگان: روان سنجی, بی اختیاری ادرار, تحلیل عاملی, ورزش درمانیHayat, Volume:23 Issue: 4, 2018, PP 307 -317Background and AimUrinary incontinence is a common disorder in women. Pelvic floor muscle exercise is one of the effective treatment methods. Self-efficacy is considered an effective and strong predictor of willingness to perform and continue these exercises. In Iran, there is no appropriate tool for assessing self-efficacy. So this study was performed to determine the psychometric properties of the Broome scale in women with urinary incontinence.
Methods & Materials: A psychometric study of the Broome scale was conducted on women with urinary incontinence who referred to health centers affiliated to Tehran University of medical sciences in 2015.In this study, following processes were implemented: translation, back translation, face validity, content validity using CVR and CVI, reliability using Cronbachs α coefficient, and construct validity using explanatory factor analysis.ResultsThe face validity was confirmed through the modification of ambiguous items based on the patients views. Content validity (CVR= 0.8 and CVI= 0.8 to 0.9) and reliability (Cronbachs α= 0.96) were also confirmed. Explanatory factor analysis showed two factors with eigen value more than 1 including pelvic floor exercise self-efficacy in usual and special situations. These factors explained 82.08 percent of the total variance.
ConclusionThe reliability and validity of the Broome scale were confirmed for using by Iranian women with urinary incontinence, and this scale can be used to measure these women's self-efficacy in performing pelvic floor exercises.
Keywords: psychometric, urinary incontinence, factor analysis, exercise therapy -
مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران، سال هفتاد و چهارم شماره 4 (پیاپی 184، تیر 1395)، صص 252 -259زمینه و هدفدرد ناحیه کمر و لگن در بسیاری از خانم های باردار باعث درجات مختلفی از ناتوانی در این افراد می شود. مطالعه حاضر با هدف بررسی ارتباط بین دردهای کمربند لگنی و عملکرد عضلات کف لگن و نیز بی اختیاری ادراری در خانم های باردار انجام شد.روش بررسیاین مطالعه یک مطالعه مقطعی بود که در بیمارستان جامع بانوان آرش، دانشگاه علوم پزشکی تهران انجام شد. 300 زن باردار مراجعه کننده به درمانگاه پره ناتال از نظر ابتلا به درد کمربند لگنی، بی اختیاری ادراری، قدرت ماهیچه و الگوی انقباضی و انبساطی عضلات کف لگن مورد بررسی قرار گرفتند.یافته هااز 300 خانم باردار مورد بررسی، 150 مورد درد کمربند لگنی داشتند شیوع بی اختیاری ادراری در زنان مبتلا به این درد، 5/41% بود در حالی که شیوع بی اختیاری ادراری در زنان بدون مشکل درد، 95/21% بود. در آنالیز رگرسیون چند متغیره ارتباط بین درد کمربند لگنی و عملکرد عضلات کف لگن نشان داد که قدرت عضلات کف لگن در افراد مبتلا به درد کمربند لگنی نسبت به گروه کنترل به طور معناداری کمتر بود (001/0=P). همچنین طول مدت انقباض عضلات کف لگن نیز در افراد مبتلا به درد کمربند لگنی نسبت به گروه کنترل به طور معناداری کوتاه تر بود (001/0P<).نتیجه گیریمطالعه حاضر نشان داد که افراد مبتلا به درد کمربند لگنی در مقایسه با افراد فاقد این درد، به طور معناداری مبتلا به بی اختیاری ادراری بودند. همچنین قدرت عضلات کف لگن و طول مدت انقباض عضلات کف لگن در زنان مبتلا به درد کمربند لگنی به طور معناداری کمتر از افراد فاقد درد کمربند لگنی بود.کلید واژگان: دردهای کمربند لگنی, بی اختیاری ادراری, سه ماهه دوم و سوم بارداری, قدرت عضلات کف لگنBackgroundTo examine the association among pelvic girdle pain (PGP), urinary incontinence (UI) and pelvic floor muscle (PFM) function in pregnant women in second and third trimester.Methods300 pregnant women who admitted for standard pregnancy care were enrolled in the study. Urinary incontinency was measured via the international consultation on incontinence questionnaire short form. Pelvic girdle pain was diagnosed according to existing guidelines. Vaginal examination assessed pelvic muscles contract- relax patterns and muscle strength. The software stata version 13 (Stata Corp., TX, USA) was used for data analysis.ResultsOverall 300 women (150 with PGP and 150 without PGP) were included in final analyses. There was not significant differences between the demographic data including, body mass index before pregnancy, maternal age, mode of delivery. Prevalence of urinary incontinence in women with pelvic girdle pain was 41.5 percent (CI 95%: 32.01- 51.48) while the prevalence of urinary incontinence in women without pain was 21.9 percent (CI 95%: 14.99-30.03). Using logistic regression, the relationship between urinary incontinence and pelvic girdle pain was significant. (CI 95%: 1.07-3.31, P=0.02). Multivariate logistic regression analysis was used to evaluate the relationship between PGP and pelvic floor muscle function and results showed that pelvic floor muscle strength in women with PGP was significantly lower than women without PGP. (CI 95%: 0.24-0.68, OR= 0.4, PConclusionThere was a significant association between pelvic girdle pain and urinary incontinence during the second and third trimesters of pregnancy and also the pelvic floor muscle strength and duration of the contraction of the pelvic floor muscles in women with pelvic girdle pain was significantly lower than those without PGP.Keywords: pelvic girdle pain, pregnancy trimesters, urinary incontinence
-
نشریه تاریخ پزشکی، پیاپی 23 (تابستان 1394)، صص 99 -126«بی اختیاری ادرار» بر اساس تعریف جامعه بین المللی کنترل ادرار عبارت است از شکایت از هرگونه از دست دادن غیر ارادی ادرار. بی اختیاری ادرار کشنده نیست، اما عوارض جدی و ناخوشایند زیادی بر زندگی شخصی و اجتماعی مبتلایان گذاشته و در زنان، افراد با شاخص توده بدنی بالا و سالمندان، شیوع بیشتری دارد.
در کشور ما به دلیل تداخلی که بی اختیاری ادرار با آداب و سنن عبادی مذهبی مبتلایان دارد، تقاضا برای درمان آن بیشتر است. با توجه به نارسایی و عوارض ناشی از انواع روش های درمانی از قبیل جراحی و دارویی به ویژه در سالمندان مبتلا و با توجه به غنای طب ایرانی در درمان انواع بیماری ها، بر آن شدیم تا در قدم اول، بی اختیاری ادرار را از منظر حکما مورد بازبینی قرار داده و ضمن مرور کلی بر رویکرد ایشان به بیماری ها به طور عام، دیدگاه آن ها را به بیماری های مثانه از جمله بی اختیاری ادرار به طور خاص استخراج نموده، جمع بندی و به زبان امروزی بازنویسی کنیم.
«خروج بول بلا اراده» و «سلس البول» که به معنی دفع غیر ارادی یا ناخواسته ادرار و «بول فی الفراش» که به معنای شب ادراری است واژگانی هستند که در کتب معتبر طبی قدیم معادل بی اختیاری ادرار گرفته شد و علل به وجودآورنده و راهکارهای کلی تشخیص و درمان آن ها در قالب این مقاله که یک مطالعه مروری تحلیلی است، آورده شد. پیشینیان بیشترین علت بی اختیاری ادرار را، غلبه سردی و رطوبت بر مثانه و عضله ارادی واقع بر گردن مثانه، ذکر کرده اند.
این دو کیفیت تضعیف کننده قوای طبیعی مثانه به ویژه قوه ماسکه یا قوه نگاه دارنده ادرار می باشند. امروزه نیز نتایج مطالعات اپیدمیولوژیک و یافته های حاصل از شرح حال و معاینات بالینی در مبتلایان، موید همین امر است. نگاه تازه از قاب قدیمی و البته اصیل طب ایرانی به این معضل بهداشتی، می تواند منجر به رویکردهای تشخیصی و درمانی تازه ای برای بی اختیاری ادرار شود.
کلید واژگان: بی اختیاری ادرار, سلس البول, بول فی الفراش, طب سنتی ایرانICS (International continence society) has explained urinary incontinence as any loss of urine involuntarily. UI (urinary incontinence) is not a mortal condition but has many adverse effects on patients’ quality of life. Studies have shown a high prevalence of UI among women, especially in older ages and higher body mass index. Due to intervention of UI with religious activities, demand for treatment of UI is more serious in our country. It is believed that all the kinds of drug therapy and surgeries have many side side effects especially in old patients. On the other hand it seems that Iranian Traditional Medicine can manage this disease as a hypothesis. So a plan was programmed as a first step to review philosopher’s approach to diseases specially UI. Terms "salasolbol" and "bolfelferash" which mean loss of urine involuntarily and enuresis respectively, were considered equivalent for UI. Causes and treatments of these conditions were excluded and written in this review article. Based on ancient’s opinion, the most causes of UI is "cold" and "wet" of bladder and "esterkha" of external sphincter which make them be weak and lost their internal natural powers specially "maseke" which is bladder’s power for holding urine. Signs and symptoms of patients who suffer from UI, even their laboratories studies on the basis of traditional medicine, confirm this idea. It seems new view from an old but original frame of traditional medicine to UI can introduce effective way for treating urinary incontinence.Keywords: Urinary Incontinence, Iranian Traditional Medicine, Salasolbol, Bolfelferash, Estrkha -
سابقه و هدفسلول های بنیادی انسانی در بالغین، فاقد خصوصیات اختصاصی بافت هستند و در سلول درمانی و مهندسی بافت از جایگاه ویژه ای برخوردار می باشند. در تحقیق حاضر، سلول های بنیادی از بافت اندومتر تخلیص و به منظور تعیین ماهیت با سلول های بنیادی مزانشیمی مغز استخوان مورد مقایسه قرار گرفت.مواد و روش هادر یک مطالعه تجربی 5 نمونه بافت اندومتر و آسپیره خون مغز استخوان از اهداکنندگان سالم، با کسب رضایت آگاهانه توسط متخصصین مربوطه گرفته شد. پس از جداسازی و گذشت سه پاساژ، برای مارکرهای سطحی ویژه سلول بنیادی، CD45، CD34، CD146، CD105، CD73، CD133 و CD90 با استفاده از روش فلوسیتومتری مورد مقایسه قرار گرفتند. آنالیز کاریوتایپ نیز برای سلول های بنیادی اندومتر انجام پذیرفت.یافته هادر آنالیز فلوسیتومتری سلول های چسبنده، میزان بیان مثبت مارکرهای بنیادی سطحی: 9/0%: CD34، 8/95% CD90:، 3/98% CD105:، 4/1% CD133، 84% CD44:، 96% CD73:، 1/1% CD45: و 3/59% CD146: را شامل می شدند و این در حالی بود که در سلول های بنیادی مزانشیمال خون مغز استخوان، میزان بیان مارکرهای 3/0% CD45:، 13% CD146:، 3/89% CD44:، 9/97% CD73:، 5/0% CD34:، 4/98% CD90:، 6/98% CD105: و 6/0% CD133: بود. مورفولوژی سلول های اندومتریال، شبیه سلول های مزانشیمی و به حالت دوکی فرم بوده و دارای کاریوتایپ 46XX طبیعی بودند.نتیجه گیریسلول های بنیادی جداسازی شده از بافت اندومتریال، دارای جمعیت ناهمگونی از سلول ها بوده و سلول های بنیادی جداسازی شده دارای سطوح بالایی از بیان مارکر سطحی ویژه سلول های بنیادی، خصوصا منشاء مزودرم می باشند.
کلید واژگان: اندومتر, سلول های بنیادی بالغ, فلوسیتومتریBackground And ObjectivesStem cells are undifferentiated cells able to self-renew as well as to produce more differentiated daughter cells. In this study, stem cells were isolated from the endometrium and were then compared with the mesenchymal stem cells for their nature to be determined.Materials And MethodsEndometrial samples from healthy donors with informed consent after laparoscopy were collected by a gynecologist. The bone marrow samples were aspirated from femur by a hematologist. At least 5 mL of blood was removed and the tissue is at least one square centimeter. After three successive passages, the stem cell surface markers of CD90, CD105, CD146, CD34, CD73, CD44, CD133, and CD45 were analyzed using flowcytometry. The karyotype analysis was also performed for the adherent cells.ResultsEndometrial stem cells were successfully isolated from the five samples. Adherent cells in flowcytometric analysis showed the positive expression of surface markers to be CD146: 59.3%, CD105: 98.3%, CD90: 95.8%, CD34: 0.9%, CD 45: 1.1%, CD73: 96%, CD44: 84%, and CD133: 1.4% while in bone marrow mesenchymal stem cells the expression of markers were CD105: 98.6%, CD90: 98.4%, CD34: 0.5%, CD73: 97.9%, CD44: 89.3%, CD146:13%, CD45: 0.3%, and CD133: 0.6%. The morphology of endometrial cells, spindle-like mesenchymal cells, the mode of application, and 44XX karyotype were normal.ConclusionsStem cells isolated from the endometrial tissue had a heterogeneous population of the cells and high levels of expression of specific surface markers of stem cells especially the mesoderm lineage.Keywords: Endometrium, Adult Stem Cells, Flow Cytometry -
هدفدرد مزمن لگنی عبارت است از هرگونه درد لگن بدون ارتباط با حاملگی، عادت ماهیانه و مقاربت که حداقل شش ماه یا بیشتر به طول انجامیده و علت ساختاری شناخته شده ای برای آن مطرح نشده باشد. این درد می تواند باعث اختلال در فعالیتهای روزانه شده و درنهایت منجر به درمان دارویی و یا حتی جراحی شود. با توجه به کمبود پژوهشهای علمی درمورد این عارضه درکشور این مطالعه با هدف بررسی فراوانی درد مزمن لگنی در زنان مراجعه کننده به درمانگاه پلویک فلور بیمارستان امام خمینی تهران طراحی و اجرا شد.روش بررسی516 زن متاهل مراجعه کننده به درمانگاه پلویک فلور در این مطالعه توصیفی از نوع مقطعی شرکت کردند. برای انجام این مطالعه از پرسشنامه ای که علاوه بر اطلاعات جمعیت شناختی شامل سوالاتی در مورد علائم درگیری سیستم های زنان و زایمان، ادراری، گوارشی، عضلانی- اسکلتی و سایکولوژیک بود، استفاده شد. پس از جمع آوری اطلاعات جهت بررسی رابطه متغیرهای کمی و کیفی و درد مزمن لگنی از مدل آماری رگرسیون لجستیک باینری چندگانه استفاده شد.یافته ها27/9% از زنان گزارش کردند که در حال حاضر درد در ناحیه لگن بدون ارتباط با عادت ماهیانه و مقاربت دارند، درحالی که درصد این درد در طول 12-6 ماه گذشته یا همان درد مزمن لگنی 17/6% بود. همچنین مقاربت دردناک و کمردرد مزمن با درد مزمن لگنی مرتبط بودند(به ترتیب 03 /0= p و 04/0= p). بین نوع زایمان و درد مزمن لگنی و سابقه ضربه به ستون فقرات و لگن و درد مزمن لگنی ارتباطی دیده نشد.نتیجه گیریبا توجه به شیوع 27/9% درد لگن و 17/6% نوع مزمن آن درجامعه مورد بحث و همینطور همراهی مجموعه ای از علائم سیستم های ژنیکولوژی، ادراری، عضلانی- اسکلتی و گوارشی لزوم پرداختن به آن از طرف سیستم های بهداشت و درمان و نیز انجام مطالعات همه گیر شناسی بر پایه جمعیتی پیشنهاد می شود.
کلید واژگان: درد مزمن لگنی, زنان, ایرانObjectiveChronic Pelvic Pain (CPP), a common health problem in women, characterized by any lower abdominal pain that lasted at least six months or more, with no relation to pregnancy, menstruation and intercourse. The pain can affects on activities of daily living negatively and lead to medical or even surgical treatment. According to our knowledge, there are limited studies related to CPP in Iran. Therefore, present study was aimed to survey on CPP in women attending Pelvic Floor Clinic at the Imam Khomeini University Hospital. Methods and materials: This cross-sectional study was conducted on 516 married women (who were not virgin). Participants completed a designed questionnaire, which included demographic information and questions regarding involvement of gynecologic, urinary, gastrointestinal, musculo - skeletal and psychological systems. After collecting data, binary logistic regression was used to analysis the data. Values of p<0.05 were considered to be significant.Results27/9% of women reported current pain in the pelvic area unrelated to menstruation and sexual intercourse, while totally 17/6% suffered from pain over the past 6-12 months or CPP. There were a significant relationship between CPP, chronic low back pain and dyspareunia (p=0.04 and p=0.03 respectively). Our data did not show significant difference between the prevalence of CPP, types of delivery and history of having trauma to the spine and pelvis.ConclusionsThis comprehensive study provided an extensive and multidimensional approach regarding to CPP in our society. As for to estimation 27.9% pelvic pain and 17.6% CPP and their relationship with gynecological, urinary, musculoskeletal and gastrointestinal systems, we suggest doing more population-based epidemiological studies, also emphasis on multidisciplinary approach for managing these patients.Keywords: Chronic pelvic pain, women, Iran -
مقدمهتاثیر تغییر وضعیت بدن بر عملکرد عضلات کف لگن در مطالعات محدودی گزارش شده است. به نظر می رسد این مطالعات به نوعی تاثیر مداخله به شکل تغییر یا اصلاح پوسچر را بر ثبات کف لگن و به کار گیری آن را در درمان بی اختیاری استرسی ادراری مطرح می کنند. هدف این مطا لعه بررسی تاثیر تغییر وضعیت ناحیه لگن، انقباض عضلات کف لگن و عرضی شکم بر سطح پایداری کف لگن و مقایسه آن در دو گروه زنان با و بدون بی اختیاری استرسی ادراری با استفاده از اولتراسونوگرافی به روش ترانس لبیال بود.مواد و روش هااین مطالعه نیمه تجربی بر روی 41 زن (21زن مبتلا به بی اختیاری استرسی ادراری و20 زن بدون هیچ نوع بی اختیاری ادراری) مراجعه کننده به درمانگاه زنان بیمارستان ولی عصر-م جتمع بیمارستانی امام خمینی تهران انجام گرفت. پس از تکمیل فرم اطلاعاتی، تصویربرداری به روش ترانس لبیال در وضعیت های ایستاده با حفظ وضعیت نوترال لگن، تیلت قدامی وخلفی لگن و حین انقباض عضلات کف لگن و عرضی شکم انجام شد. سپس شاخص های اولتراسونیک معرف سطح پایداری کف لگن مانند زوایای آلفا و بتا و فاصله H اندازه گیری شدند.از نرم افزارآماری SPSS نسخه 16 و آزمون های کولمگروف –اسمیرنف، تی مستقل، آنالیز واریانس با تکرار یک طرفه، آزمون تعقیبی مقایسه زوج های بونفرونی و پیرسون برای تحلیل داده ها استفاده و میزان P کمتر از 05/0 معنی دار در نظر گرفته شد.یافته هابررسی تاثیر تعامل مداخله و گروه بر شاخص های اولتراسونیک نشان داد که اثر اصلی تغییر وضعیت بر روی زوایای آلفا، گاما و صفحه لواتورا معنی دار بود(05/0>P) ولی تاثیری برزاویه بتا نداشت (05/0
P). در مقایسه تیلت قدامی و تیلت خلفی، تیلت قدامی در هر دو گروه سبب افزایش زاویه گاماشده بود (05/0>P).
نتیجه گیریبر اساس نتایج این مطالعه تیلت خلفی در مقایسه با تیلت قدامی به عنوان وضعیتی که سبب تغییر شاخص های اولتراسونوگرافیک در جهت افزایش پایداری مجموعه کف لگن می شود، شناخته می شود.
کلید واژگان: پوسچر لگن, اولتراسونوگرافی, کنترل ادرار, بی اختیاری استرسی ادراریIntroductionThe effect of interventions in forms of changing body posture on Pelvic Floor Muscles (PFM) function is discussed in recent years. The present study was aimed to investigate the effects of changes in pelvic posture, also PFM and Transversus Abdominis Muscle (TrA) contractions on some continence ultrasonic parameters in women with and without Stress Urinary Incontinence (SUI).Materials And MethodsTwenty-one women with SUI and twenty matched incontinent women, (mean age 42.7 and 39.2 years, respectively) were recruited to the study. We assessed some continence ultrasonic parameters via Trans Labial Ultrasonography (TLUS) in neutral standing position, during anterior and posterior pelvic tilt, PFM and TrA contractions. Shapiro-Wilk, Student t-test, Repeated measures ANOVA, Bonferroni post hoc paired comparisons, and Pearson tests were performed to analyze the data. The significance level was set as P < 0.05.ResultsRegarding ultrasonic assessment, the main effect of intervention was significant on the angels of Alpha, Gamma and Levator plate (P < 0.05) with no significant effect on the Beta angle (P > 0.05). There was a significant difference in effect, of posterior pelvic tilt on Gamma and Levator plate angles between the two groups (P < 0.05). Anterior pelvic tilt resulted in an increase in Gamma angle in both groups ((P < 0.05).ConclusionPosterior pelvic tilt results in changes in ultrasonic parameters towards increasing pelvic floor stability in comparison to the anterior pelvic tilt.Keywords: Pelvic Posture, Ultrasonography, Urinary Continence, Stress Urinary Incontinence -
مقدمه و اهدافدر دو دهه اخیر مطالعات زیادی با استفاده از تصویربرداری اولتراسونوگرافیک و بررسی شاخص هایی مانند میزان تحرک مثانه یا مجرای ادرار به شناسایی ساختارومورفولوژی کف لگن، تشخیص اختلالاتی مانند پرولاپس وبی اختیاری ادراری ونیز تعیین شدت آنها پرداخته اند. با توجه به جایگاه تصویربرداری اولتراسونوگرافی درتوانبخشی واهمیت ارزیابی عملکرد و ساختارعضلات کف لگن برای فیزیوتراپیست ها، مقاله حاضر مبانی کاربردی دوروش متداول اولتراسونوگرافی ترانس ابدومینال و ترانس لبیال رادرارزیابی عملکردعضلات کف لگن ارائه خواهد نمود.نتیجه گیریاولتراسونوگرافی به دوروش ترانس ابدومینال و ترانس لبیال با هدف ارزیابی عملکرد عضلات کف لگن معرفی شده است. هرچندحساسیت روش ترانس لبیال در مقایسه با روش ترانس ابدومینال بیشتر و احتما ل خطای اندازه گیری آن کمتر است، عدم نیاز به در آوردن لباس، انجام سریع تصویربرداری و مشاهده حرکت مثانه توسط بیماراز مزایای روش ترانس ابدومینال محسوب می شوند.
کلید واژگان: عضلات کف لگن, اولتراسونوگرافی, ارزیابیBackground And AimIn thepast two decades،numerous studies using ultrasonographicimagingandindicatorssuch asthebladderorurethramobility were conducted to assess thepelvic floorstructure and morphology، alsoto diagnosedisorders likeurinary incontinenceas well as prolapsed and their severities. Regarding the Rehabilitative UltrasoundImaging (RUSI) andtheimportance of studyingpelvic floormuscle function for physiotherapists، thisarticleaimed to review practical aspects of two common ultrasonographic imaging methods for assessment of pelvic floor muscles’ function.ConclusionTrans-abdominal andTrans-labial have been introduced astwo commonultrasonographicmethodstoevaluatepelvic floor musclefunction. However،Trans-labial method is more sensitive withlessmeasurement error. Noneed togetdressed، quickimaging andviewingthepatient''sbladderareconsidered as advantagesofTrans-abodominal approach.Keywords: Pelvic Floor Muscles, Ultrasonography, Assessment -
مقدمهحرکت قاعده مثانه منعکس کننده سطح پایداری کف لگن بوده و با اعمال بار مکانیکی ناشی از تغییر وضعیت بدن تغییر می کند. لذا اتخاذ وضعیت مناسب بدنی جهت انجام تمرینات آماده سازی عضلات کف لگن در درمان بی اختیاری استرسی ادراری اهمیت دارد. مطالعه حاضر با هدف بررسی حرکت قاعده مثانه حین اعمال بار و مقایسه آن در دو گروه زنان با و بدون بی اختیاری استرسی ادراری با استفاده از اولتراسونوگرافی به روش ترانس ابدومینال انجام شد.روش کاراین مطالعه کارآزمایی بالینی از اواخر تابستان 1387 تا اواسط بهار 1388 بر روی 41 زن مراجعه کننده به درمانگاه زنان بیمارستان ولی عصر- مجتمع بیمارستانی امام خمینی تهران انجام شد. پس از تکمیل فرم اطلاعاتی، تصویربرداری در شرایط استراحت خوابیده طاق باز با پاهای صاف و با فلکسیون ران و زانو، سرفه و والسالوا، انقباض عضلات کف لگن و عضله عرضی شکم انجام و مقدار حرکت قاعده مثانه بر حسب میلی متر اندازه گیری شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS (نسخه 16) و آزمون های کولموگروف - اسمیرنوف، تی مستقل، آنالیز واریانس یک طرفه، آزمون تعقیبی مقایسه زوج های بونفرونی و پیرسون انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنی دار در نظر گرفته شد.یافته هادر بررسی اثر متقابل مداخله و گروه بر حرکت قاعده مثانه، اثر اصلی مداخله معنی دار بود (0001/0=p). در گروه کنترل، فلکسیون زانوها باعث حرکت رو به بالای بیشتر قاعده مثانه در مقایسه با گروه بیماران شد (میانگین 3/6 در مقابل 5/2 میلی متر) (05/0>p). تفاوتی بین سرفه و والسالوا و نیز انقباض عضلات کف لگن و عرضی شکم در اثر بر حرکت قاعده مثانه مشاهده نشد (05/0نتیجه گیریتغییر وضعیت آزمودنی از وضعیت طاقباز با پاهای صاف به وضعیت طاقباز با فلکسیون مفاصل زانو، باعث حرکت رو به بالای قاعده مثانه شد و مقایسه دو گروه نشان داد که تاثیر فلکسیون زانوها در بالا بردن قاعده مثانه در گروه کنترل بیشتر از گروه بیماران بود.
کلید واژگان: اولتراسونوگرافی, بی اختیاری استرسی ادراری, پایداری کف لگن, زنانIntroductionBladder base movement (BBM) reflects the level of pelvic floor (PF) stability and responds with mechanical load induced changes of PF or body position. Adoption of proper body position during pelvic floor muscle (PFM) training for management of Stress Urinary Incontinence (SUI) is very important. This study was performed aimed on investigating BBM while performing different postural interventions in women with and without SUI using Trans Abdominal Ultrasonography (TAUS).MethodsThis clinical trial was conducted on 41 women referred to Vali Asr hospital of Imam Khomeini Hospital in Tehran during 2008-2009. After collecting demographic information، Trans Abdominal Ultrasonography was done at rest، during Crook lying and Straight Leg Raising (SLR)، cough and Valsalva maneuvers، during PFM and Transversus Abdominis (TrA) contractions and BBM was assessed. Data were analyzed using SPSS software (version 16)، Kolmogorov-Smirnov test، independent T-test، repeated measures ANOVA test، Bonferroni post hoc test and Pearson’s correlation test. P less than 0. 05 was considered statistically significant.ResultsRegarding ultrasonic assessment، only the main effect of intervention was significant (p=0. 0001). Adopting crook lying position affected BBM more positively in continent women compared with incontinent women (mean 6. 3 vs. 2. 5 mm; P<0. 05). There were no differences in effects of cough، Valsalva maneuvers، TrA and PFM contractions on BBM between two groups (P>0. 05).ConclusionChanging patient position from straight leg raising to crook lying causes upward movement of bladder base. Comparing the two groups was shown that the effect of crook lying on elevation of bladder base in control group was significantly more than patients.Keywords: Pelvic floor stability, Stress urinary incontinence, Ultrasonic, Women -
مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران، سال شصت و نهم شماره 5 (پیاپی 125، امرداد 1390)، صص 302 -308زمینه و هدف
مثانه بیش فعال Overactive Bladder (OAB) یکی از شایع ترین بیماری های دستگاه ادراری تحتانی است. علایم OAB اثر قابل توجهی در جنبه های اجتماعی، روان شناختی، شغلی، جسمی، خانوادگی و جنسی این بیماران دارد. در اکثر مطالعات انجام شده اکسی بوتینین به عنوان داروی خط اول درمان در OAB به کار رفته است. هم چنین یک ترکیب آنتی موسکارینی جدیدتر در درمان OAB تولترودین می باشد. هدف از این مطالعه بررسی و مقایسه کارایی و عوارض تولترودین IR و اکسی بوتینین IR را در زنان ایرانی می باشد.
روش بررسی100 داوطلب مبتلا به OAB به صورت تصادفی در قالب دو گروه 50 نفری مورد مطالعه قرار گرفتند. یک گروه داروی اکسی بوتینین و گروه دیگر تولترودین را به مدت چهار هفته دریافت کردند.
یافته هااین مطالعه نشان داد که بین پرسشنامه و داده های سیستومتری همراهی خوبی دیده می شود اما تست های اورودینامیک اختلاف معنی داری از نظر شدت اثربخشی را نشان داد. بررسی ها نشان داد که هر دو داروی اکسی بوتینین و تولترودین سبب بهبود کیفیت زندگی بیماران می شوند.
نتیجه گیریبررسی ها نشان داد که اثربخشی این دو دارو اختلاف معنی داری ندارند. نتایج حاصل از پرسشنامه حاکی از آن بود که هر دو دارو موفق شده اند کاهش معنی داری در فاکتورهای مورد پرسش ایجاد کنند. اما بین دو گروه اختلاف معنی داری در بهبود علایم نشان داده نشد. در هر دو دارو خشکی دهان به عنوان عارضه اصلی مطرح بود اما بر خلاف سایر مطالعات عارضه خشکی دهان در گروه تولترودین نسبت به اکسی بوتینین بیشتر بود. بنابراین در این مطالعه بین دو داروی اکسی بوتینین و تولترودین ارجحیت خاصی مشاهده نشد.
کلید واژگان: مثانه بیش فعال, OAB, اکسی بوتینین, تولترودینBackgroundOveractive bladder (OAB) is one of the most prevalent diseases of lower urinary system. OAB disease is defined by the Standardization Subcommittee of the International Continence Society as urinary urgency, with or without urge incontinence, usually with frequency and nocturia with no proven infection or other obvious pathology. Treatment with the antimuscarinic agents tolterodine and oxybutynin is the mainstay of therapy for overactive bladder. The study was undertaken to compare the efficacy and side-effects of tolterodine and oxybutynin in a number of Iranian women.
MethodsThis study consisted of two trials and done in Imam Khomeini Hospital in 2009; in one trial, 50 patients with overactive bladder were randomized to 4 weeks of treatment with 2 mg of twice-daily tolterodine, and in the other to 5 mg of three times a day oxybutynin. Urodynamic investigations, Episodes of urge urinary incontinence and adverse events were also evaluated.
ResultsThe results showed a good association between the questionnaire and cystometry data but urodynamic studies showed significant differences in efficacy. Tow groups showed significant improvements in all Symptoms, but The results showed that the two drugs had no significant differences in efficacy.
ConclusionThe data obtained by questionnaire indicated that both drugs increased quality of life but there were no significant differences between the two in symptom cure. Dry mouth was the most common side-effect in the two groups but unlike other studies it was higher in the tolterodine group. Therefore, our study did not show any preference between oxybutynin and tolterodine.
-
زمینه و هدفآپلازی رحم و فقدان دو سوم فوقانی واژن (سندرم مایر راکی تانسکی) به دلیل عدم توانایی انجام مقاربت، موجب اضطراب و مشکلات روانی می شود و واژینوپلاستی (بازسازی واژن)، باعث توانایی مقاربت و بهبود کیفیت زندگی می گردد. این مطالعه به منظور بررسی و مقایسه عملکرد جنسی بیماران فاقد واژن به دلیل سندروم مایر راکی تانسکی که تحت عمل واژینوپلاستی بدون گرافت قرار گرفته اند، با زنان گروه کنترل سالم، انجام شد.روش بررسیدر این مطالعه توصیفی تحلیلی که در سال 1387-1383 در درمانگاه بیماری های زنان بیمارستان امام خمینی انجام شد، 19 مورد زنانی که سابقه انجام واژینوپلاستی به روش گذاشتن مولد بدون گرافت داشتند با زنان سالم بدون سابقه اختلالات و آنومالی دستگاه تناسلی از نظر عملکرد جنسی مقایسه شدند. جهت بررسی اختلالات جنسی این افراد با استفاده از پرسشنامه عملکرد جنسی خانمها اختلالات جنسی افراد بررسی و در دو گروه مقایسه گردید. اطلاعات با نرم افزار SPSS v.15 آنالیز شد و در آنالیز توصیفی از میانگین، انحراف از معیار و درصد فراوانی و در آنالیز تحلیلی از تست های Chi square، T-test، Mann-Whitney استفاده گردید و سطح معنی داری کمتر از 05/0 در نظر گرفته شد.نتایجمیانگین سنی بیماران11/6±57/29 سال بود. در مقایسه میل جنسی، در افراد با سابقه واژینوپلاستی میانگین نمره کسب شده،5/2±84/22 بود و در گروه شاهد، 94/2±63/24 که میل جنسی در گروه شاهد بیشتر بود (033/0p=). میانگین نمره برانگیختگی زنانی که سابقه واژینوپلاستی داشتند، 47/2±89/13 و گروه شاهد 41/3 ±27/15 بود که با وجود بیشتر بودن نمره در گروه شاهد این تفاوت معنی دار نبود. همچنین در مقایسه لوبریکاسیون، ارگاسم، رضایت جنسی و درد تفاوتی میان دو گروه مشاهده نشد.نتیجه گیریبه نظر می رسد روش واژینو پلاستی بدون گرافت، یک روش نسبتا کم عارضه تر و قابل قبول در مقایسه با روش های واژینوپلاستی با گرافت می باشد.
کلید واژگان: پرسشنامه استاندارد عملکرد جنسی زنان, راکی تانسکی, عملکرد جنسی, واژینوپلاستی بدون پیوندBackgroundAplasia of the uterus and upper two-thirds of the vagina due to Mayer–Rokitansky–Kuster–Hauser syndrome prevents normal coitus which may lead to anxiety and other psychiatric problems in these women. Vaginal reconstruction improves the patients’ quality of life. This study intends to compare sexual function in normal women and women having undergone vaginoplasty for Mayer–Rokitansky–Kuster–Hauser syndrome.MethodsThis descriptive and analytical study was carried out in the gynecologic clinic of Imam Khomeini Hospital in 2004 to 2008. Nineteen female patients with Mayer–Rokitansky–Kuster–Hauser syndrome and a history of vaginoplasty were compared to 30 women without any anatomical malformations in their genitalia. The female sexual function index (FSFI) was used to evaluate the problem in the two groups. The calculated scores of the two groups were compared and statistically analyzed.ResultsThe mean age of the patients was 29.57 (SD = 6.11) years. The mean score for sexual desire in individuals with a history of vaginoplasty was 22.84 (SD = 2.5) compared to 24.63 (SD = 2.94) in the healthy women (p = 0.033) and the mean score for sexual arousal in women having undergone vaginoplasty was 13.89 (SD = 2.47) compared to 15.27 (SD = 3.41) in the healthy individuals. Sexual arousal, orgasm and pain were not different between the two groups.ConclusionSexual arousal and satisfaction were not different in women having undergone vaginoplasty and women with normal sexual function. It seems that the surgery offers a better quality of life and is acceptable to women with Mayer–Rokitansky–Kuster–Hauser syndrome. -
بی اختیاری استرسی ادرار شایع ترین بیماری کاهنده کیفیت زندگی در زنان است هر چند که روش های جراحی مختلفی تاکنون برای آن به کار رفته است اما همیشه پس از درمان جراحی برخی از مشکلات متاثر کننده کیفیت زندگی برطرف نمی شود لذا با این فرضیه این مطالعه به منظور بررسی روش جراحی ترانس ابتوراتور در درمان و تاثیر آن در بهبود کیفیت زندگی این بیماران به انجام رسید.
روش بررسی54 بیمار مبتلا به بی اختیاری استرسی ادراری، تحت جراحی TOT، با و یا بدون جراحی ترمیم پرولاپس (در صورت نیاز) قرار گرفتند. کیفیت زندگی، قبل و پس از عمل با استفاده از پرسشنامه اختصاصی بی اختیاری بررسی شد. عوارض زودرس و دیررس جراحی همچون پارگی و آسیب به مثانه، حالب و روده، همچنین خونریزی و عفونت ارزیابی و ثبت شدند. میزان کلی عوارض حین عمل و عوارض زودرس بعد از جراحی، به ترتیب 5/5% و 7/3% بودند. هیچ موردی از هماتوم، آسیب مثانه یا روده وجود نداشت.
Stress urinary incontinence is a major confounding factor which impairs health quality in women. Some procedures cannot resolve it's impact on life quality. This study aims to assess a less common and newly method; use of transobturator tension- free vaginal tapes (TOT) in regard to short- term and long-term morbidity and impact on patient's quality of life (QOL). Fifty four patients diagnosed with urinary stress incontinence, underwent a transobturator tension free vaginal tape procedure with or whitout prolapse surgery
-
انجمن بین المللی کنترل ادراری International Continence Society، بی اختیاری ادراری را به معنی شکایت از هرگونه نشت واضح ادراری که منجر به مشکلات اجتماعی و بهداشتی برای فرد می شود می داند. بی اختیاری ادراری علامت شایعی است که خانم ها را در تمام سنین با شدت و تظاهر مختلف درگیر می کند. این بیماری به ندرت تهدید کننده حیات است ولی می تواند اثرات جدی بر وضعیت جسمی و روانی فرد داشته باشد. تعدادی از خانم ها بی اختیاری ادرار را مشکل بزرگی نمی دانند و یا آن را یک فرایند نرمال در مراحل افزایش سن دانسته یا گمان می کنند درمانی نیاز ندارند. مطالعات نشان داده اند که شیوع بی اختیاری ادراری به سمت سنین متوسط در حال افزایش است و بدین صورت که بی اختیاری ادراری خفیف تا متوسط در سنین کمتر و بی اختیاری متوسط تا شدید در سنین بالاتر بروز می کند.
Stress incontinence is the most common type of urinary incontinence which has been treated by different surgical techniques. The objectives of our study were to compare the laparoscopic Burch colposuspension with Trans- obturator Tape (TOT) procedure. This randomized clinical trial was conducted on 40 patients with stress incontinence referred to Arash hospital from 2007 to 2009. All patients were randomly divided in two groups (laparoscopic Burch and TOT). Patient information was using obtained demographic, I-QOL, UDI-6, ISI questionnaires and urodynamic test -
هدفبا توجه به شیوع نسبتا بالای افتادگی یا پرولاپس احشاء لگنی در زنان و لزوم بررسی تاثیر عوامل مستعد کننده این بیماری در جوامع مختلف، این تحقیق با هدف بررسی رابطه تغییرات انحنای ستون فقرات پشتی و کمری و چرخش (تیلت) لگن با پرولاپس احشاء لگنی انجام شد.
روش بررسیدر این مطالعه مورد- شاهدی، 15نفر از زنان مبتلا به پرولاپس احشاء لگنی از طریق نمونه گیری ساده و در دسترس و با توجه به معیارهای لحاظ شده، از بین بیماران مراجعه کننده به بیمارستان های اکبرآبادی و امام خمینی به عنوان گروه مورد و 15 نفر از مراجعین همان بیمارستان ها که درجه پرولاپس آنها صفر و یا یک بود، بر اساس همتاسازی با گروه مورد، به عنوان گروه شاهد انتخاب و وضعیت پرولاپس (با استفاده از سیستم اندازه گیری پرولاپس احشاء لگنی)، انحناهای ستون فقرات پشتی و کمری (با استفاده از خط کش قابل انعطاف) و تیلت لگن (با استفاده از شیب سنج لگنی) آنها مورد بررسی و مقایسه قرار گرفت. داده های حاصل با استفاده از آزمون های آماری کولموگروف-اسمیرنوف، تی مستقل و رگرسیون لجستیک تجزیه و تحلیل شد.یافته هابین دو گروه اختلاف معناداری از لحاظ میزان کایفوز پشتی، (0/26=P)، لوردوز کمری (0/52=P) و تیلت لگن (0/41=P) وجود نداشت.نتیجه گیریگرچه مطابق نتایج این مطالعه، ارتباط معناداری بین میزان کایفوز پشتی، لوردوز کمری و تیلت لگن با بروز پرولاپس احشاء لگنی یافت نشد، اما همسویی جهت تغییرات فاکتورهای مورد نظر با مفروضات مطالعه، وجود رابطه بین افزایش کایفوز و کاهش لوردوز با بروز پرولاپس احشاء لگنی را در یک جامعه بزرگتر آماری، همچنان محتمل باقی نگاه می دارد.
کلید واژگان: گوژپشتی, لوردوز کمری, تیلت لگن, پرولاپس احشاء لگنیObjectiveGiven high prevalence of pelvic organ prolapse in female, and necessity of effect assessment of it's risk factors in various societies, this study was aimed to investigate the correlation of thoracic and lumbar spinal curvature as well as pelvic tilt changes with pelvic organ prolapse.Materials and MethodsIn this cross-sectional and case-control study, fifteen females with pelvic organ prolapse, on the basis ofAWT IMAGE inclusion criteria were selected by simple and convenient sampling from Imam Khomeini and Akbar abadi hospitals patients as case group. Also, fifteen females with zero or first degree of prolapse were selected by matching with cases as control group. Prolapse condition of both groups participants was assessed by pelvic organ prolapse qualification (POP-Q) system and spinal curvature of thoracic and lumbar as well as pelvic tilt were assessed by flexicurve ruler and pelvic inclinometer, respectively. Data were analyzed by Kolmogroff-Smirnoff, Independent T and Multiple Logistic Regression tests.ResultsThere was no significant difference between two groups in kyphosis (P=0.26), lordosis (P=0.52) and pelvic tilt (P=0.41).ConclusionAlthough the results of study do not show significant correlation between kyphosis, lordosis and pelvic tilt with pelvic organ prolapse occurrence but similar direction of changes in the variables with our hypothesis and other studies preserve the likelihood of relationship between the increasing of kyphosis and decreasing of lordosis in pelvic organ prolapse in a large statistic society.Keywords: Kyphosis, Lordosis, Pelvic tilt, Pelvic tilt, Pelvic organ prolapses -
پرولاپس ارگان لگنی مشتمل بر هرنی ارگان های داخل لگنی مانند رحم، مثانه، یورترا و رکتوم به علت نقص سیستم حمایتی لگنی است و ناهنجاری شایع در میان خانم های مسن است. با توجه به افزایش امید به زندگی و بهبود کیفیت زندگی در زنان، پرولاپس لگنی به عنوان یک مسئله قابل توجه در آمده است و در 25 سال آینده دو برابر خواهد شد. از عوامل مستعدکننده در ایجاد POP عبارتند از وراثت، نژاد سفید، جنس مونث، حاملگی و زایمان، هیسترکتومی، میوپاتی و نوروپاتی اشاره نمود. تا زمانی که عضو پرولاپس شده بالای هایمن قرار دارد فقط علائمی مانند احساس فشار یا سنگینی در لگن و گاهی درد لگنی یا درد پشت بیان می شود. درد شکم، یبوست و علایم ادراری نیز می تواند علایم POP باشد. برخی از زنان علایم بی اختیاری استرسی را به علت مجرای ادرار بی کفایت تجربه می کنند تعداد زیادی از زنان به خصوص کسانی که پرولاپس قدامی پیشرفته واژن دارند به بی اختیاری ادراری مبتلا نیستند.
Pelvic Organ Prolapse (POP) and related urinary symptoms are frequent disorders in elderly women and their management improves life expectancy and quality of life. Urodynamic tests applied in pathophysiologic diagnosis and treatment of urinary disorders are not always cost effective. This study aims to evaluate the results of Urodynamic tests in patients with pelvic organ prolaps. This case- control study was done using UDI-6 questionnaire during 18 months in vali-e-asr clinic of Imam Khomeini Hospital, Iran with 105 cases of POP; the cases were divided into two groups: group one (66 cases with urinary incontinency) and group two (39 without incontinency) and assessed with urodynamic tests. -
با افزایش طول عمر بانوان اختلالات کف لگن شیوع بیشتری یافته و به یک معضل اجتماعی بهداشتی تبدیل شده است. پرولاپس Prolapse تقریبا 50% زنان بالای 50 سال را تحت تاثیر قرار می دهد. ریسک جراحی در طول عمر به منظور ترمیم پرولاپس لگن یا بی اختیاری 11% تخمین زده شده است و میزان عمل مجدد به علت شکست در ترمیم اولیه 29% می باشد. پرولاپس که همان جابه جایی یکی از ارگان های لگنی از محل طبیعی به سمت جلو یا پایین می باشد دارای علایمی همچون احساس فشار و یا بیرون زدگی غیرعادی از واژن، کمردرد و احساس سنگینی می باشد.
The abdominal sacrocolpopexy is the gold standard method of vaginal prolapse correction and posterior intra-vaginal slingplasty is a newer procedure with minimal invasion. This study is going to compare the effectiveness and complications of these two surgical methods. 51 patients with prolapse admitted to vali-e-asr Hospital of Tehran University of medical science were evaluated during years 2001-2004. 26 patients were operated by posterior IVS method (the first group) and 25 of them had undertaken sacrocolpo-pexy (the second group). Data were primarily gathered from patient's folder and further complimentary information were achieved by two years follow-up and inviting patients to interview or exam -
مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران، سال شصت و هفتم شماره 2 (پیاپی 98، اردیبهشت 1388)، ص 118میزان شیوع افسردگی در یائسگی Menopause حدود 35% می باشد و 45% زنانی که به کلینیک منوپوز مراجعه می کنند افسرده هستند. طبق برخی مطالعات استروژن آثار مفیدی بر افسردگی یائسگی می گذارد و خلق را بهبود می بخشد. در یک مطالعه در 50 زن یائسه با افسردگی خفیف استرادیول داخل پوستی، 68% بهبودی افسردگی گزارش شد. استروژن با افزایش سروتونین و کاهش دژنراسیون نوراپی نفرین منجر به کاهش افسردگی می شود. همچنین درمان با استروژن باعث افزایش پاسخ به فلوکستین شده است. اثر استروژن در دوز بالا مشابه اثر داروهای ضد افسردگی بوده است. نتایج تحقیق نشان داد که زنان منوپوز با درمان استروژن داخل جلدی بهبودی در میزان افسردگی داشته اند. همچنین در یک نوع افسردگی مقاوم به درمان، تجویز سیتالوپرام و مپرتازالین همراه استروژن اثرات بهتری ایجاد کرده است.
Mood disturbances, such as anxiety, depression and psychological distress, are common among women in menopausal period. Effect of long term estrogen replacement on post menopausal mood disturbances is curative but specifical studies has not done on the effects of vaginal hormonal therapy in mood disturbances in menopause. The aim of this study was objectives to clarify the effect extended by Hormon Replacement Therapy (HRT) in improving post menopausal mood disturbances. In a single blinded clinical trial, the effects of a four months application of vaginal esterogen (premarin) versus placebo (n=20) in each groups were evaluated on mood status and sexual satisfaction -
درد مزمن لگنی Chronic Pelvic Pain یکی از مشکلات شایع بهداشتی- پزشکی زنان در جامعه امروز است که به نظر می رسد در سنین تولید مثل شیوع بالاتری داشته باشد. هر گونه درد لگن بدون ارتباط با حاملگی، عادت ماهیانه و مقاربت که حداقل شش ماه یا بیشتر به طول انجامیده باشد، تحت عنوان درد مزمن لگنی شناخته می شود. بر خلاف درد حاد که سابقه ضربه به بخشی از بدن وجود دارد، در اینجا مشکل فیزیکی اولیه کاهش یافته یا حتی ناپدید شده است. ولی درد غالبا به علت تغییرات سیستم عصبی عضلانی یا سایر بافت ها ادامه دارد. تشخیص و درمان درد مزمن لگنی حدود 10% از ویزیت متخصصان زنان و زایمان را تشکیل می دهد.20% کل لاپاراسکوپی ها و 16%-12% هیسترکتومی ها هم ناشی از درد مزمن لگنی است که در آمریکا هزینه ای بالغ بر 8/2 بیلیون دلار در سال را شامل می شود.
Chronic Pelvic Pain (CPP), a common health problem in women, characterized by lower abdominal pain that has lasted at least for six months. Although, it’s annual prevalence estimated 3.8 to 49%, there is no data in Iranian society. This study was aimed at gathering comprehensive and reliable data regarding the prevalence of CPP in female employees at two university hospitals in Tehran in 2006-2007. A cross-Sectional study was conducted to determine the CPP prevalence on 303 volunteer females aged 19-63(34.7±9.2) years, working in two university hospitals, Tehran. A designed questionnaire with four parts containing questions regarding demographic information, gynecological, urinary and gastrointestinal -
زمینه و هدفماکروزومی طبق تعریف عبارت از بزرگی جثه جنین به صورتی که وزن هنگام تولد نوزاد ترم بالای 4000 گرم باشد که سبب عوارض مادری مانند اختلالات پیشرفت زایمانی، پارگی شدید کانال زایمانی و زایمان به طریقه سزارین و گاهی سزارین هیسترکتومی می گردد. از سوی دیگر جنین نیز در معرض آسفیکسی، خونریزی داخل جمجمه و دیستوشی شانه ای همراه با فلج شبکه بازویی و شکستگی های استخوان بازو و ترقوه قرار می گیرد. در کشورهای مختلف مطالعات متعددی در زمینه فاکتورهای خطر موثر بر ماکروزومی انجام شده است ولی در کشور ما مطالعات تحلیلی و جامعی در این زمینه محدود می باشد.روش بررسیمطالعه به صورت مقطعی صورت گرفته است. از پاییز 80 تا پاییز 81 مادرانی را که جهت زایمان به بیمارستان ولی عصر (عج) مراجعه نموده بودند بررسی کردیم. زایمان های ترم و با وزن بالای 2500 گرم وارد مطالعه شده و زایمان های نارس، وزن تولد کمتر از 2500 و تولدهای مرده از مطالعه حذف شدند. مادران جنین های ماکروزوم با گروه کنترل به تعداد سه برابر مقایسه شدند.یافته ها2000 زایمان در طی مطالعه صورت گرفت که از میان آنها 77 مورد (8/3%) وزن بالای 4000 گرم داشتند و 12 مورد (6/0%) وزن معادل یا بیش از 4500 داشتند. سن مادر، وزن مادر (چاقی)، سابقه ابتلا به دیابت، تعداد زایمان ها، جنس نوزاد و سابقه ابتلای مادر به بیماری زمینه ای از عوامل مهم و تاثیرگذار در بروز ماکروزومی بودند. طول مدت حاملگی، افزایش وزن مادر بیش از 35 پوند در طی حاملگی و سابقه تولد نوزاد ماکروزوم از عواملی بودند که در این تحقیق رابطه ای میان آنها و ماکروزومی جنین یافت نشد.نتیجه گیریبا جلوگیری از حاملگی در سنین بالا، کنترل وزن، کنترل دیابت و کاهش تعداد زایمان ها می توان از بروز ماکروزومی در جنین پیشگیری کرد.
کلید واژگان: ماکروزومی, فاکتورهای خطر, فراوانیMacrosomia is a term applied to newborns with a birth weight of >4000g. This condition leads to several maternal and fetal complications including maternal traumas as well as newborn injury. This study was designed to evaluate the risk factors of macrosomia among Iranian women. This cross-sectional study performed between July 2001 and July 2002, included 2000 term deliveries involving newborns with birth weights of >2500g. The records of 77 mothers of live born infants weighing >4000g were compared to those of the control group (231 women). Stillborn and neonates who were <2500g were excluded from the study. -
زمینه و هدفسندرم قبل از قاعدگی مجموعه ای از علایم جسمی، روانی و رفتاری است که در اواخر مرحله ترشحی سیکل قاعدگی ظاهر می شود و بر بازدهی کاری، روابط اجتماعی و کیفیت زندگی افراد مبتلا اثر منفی می گذارد. با توجه به عدم شناخت دقیق اتیولوژی این سندرم، درمان های متعددی برای آن پیشنهاد شده است که توجه عمده به درمان های غیردارویی به خصوص ورزش های هوازی بوده است. هدف این مطالعه بررسی اثر 3 ماه ورزش هوازی منظم بر شدت علایم سندرم قبل از قاعدگی بوده است.مواد و روش هااین مطالعه نیمه تجربی روی 91 زن ساکن شهر تهران که با محدوده سنی 48-16 سال، انجام شد. همه این افراد بر اساس ثبت روزانه، علایم سندرم قبل از قاعدگی را با شدت های مختلف دارا بودند. از این تعداد 48 نفر در گروه شاهد و 43 نفر در گروه تجربی (22 نفر با سابقه ورزشی و 21 نفر بدون سابقه ورزشی) قرار گرفتند. پس از ثبت خصوصیات فردی، وجود و شدت علایم سندرم قبل از قاعدگی، با استفاده از فرم اصلاح شده پرسش نامه استاندارد ارزیابی علایم اختلالات سیکل قاعدگی، یکبار قبل و یکبار بعد از دوره سه ماهه تکمیل گردید. افراد در گروه تجربی به مدت 3 ماه، هفته ای 3 جلسه و هر جلسه به مدت یک ساعت تمرینات هوازی انجام می دادند. از آزمون های آنالیز واریانس، مقایسه زوج ها و پیرسون جهت تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شد.یافته هااین مطالعه نشان داد که شدت علایم الکترولیتی، عاطفی- روانی و نورو - وژتاتیو پس از سه ماه ورزش هوازی منظم در گروه تجربی (با و بدون سابقه ورزشی) کاهش یافته بود. در مقایسه تفکیکی در 3 گروه، گروه شاهد با گروه تجربی بدون سابقه ورزشی در علایم رفتاری، پوستی و نورو- وژتاتیو تفاوت معنی داری را نشان دادند. در مقایسه گروه شاهد با گروه تجربی با سابقه ورزشی به جز در علایم اتونومیک در سایر علایم تفاوت معنی داری مشاهده نگردید. در این مطالعه رابطه ای بین شاخص های فردی و یا شدت علایم سندرم دیده نشد.نتیجه گیریدر مجموع یافته های این پژوهش نشان داد که انجام 3 ماه ورزش هوازی منظم در کاهش شدت علایم سندرم قبل از قاعدگی موثر است.
کلید واژگان: سندرم قبل از قاعدگی, ورزش هوازی منظم, شکایاتBackground And ObjectivesThe Premenstrual Syndrome (PMS) is a combination of distress, physical, psychological and behavioral changes that occurs in the luteal phase of the menstrual cycle. Although, the etiology of the PMS is not clear, to relief from the symptoms of this syndrome different methods including, safe exercise are recommended. The aim of this investigation was to determine the effects of a three-month regular aerobic exercise on the PMS symptoms.Material And MethodsNinety one women aged 16-48 years (31.6±8) with regular menstrual cycle accepted to participate in this quasi-experimental study. A Modified Menstrual Distress Questionnaire (MMDQ) was used. Participants were divided into two groups: 1- Fourty eight women who did not have any past experience of regular experience and also did not have any form of aerobic exercise in the duration of this study, 2- Fourty three women who accepted to have regular aerobic exercise for a duration of three months. Twenty two women in the second group had a history of regular exercise and aerobic exercise program was only prescribed for this group. The exercise program consisted of a five-minute warming up, 45 minutes limbs and trunk fast exercise and a ten-minute stage for cooling down. Each exercise session time was an hour and was carried out three times per week during three months. Data were analyzed using SPSS and parametric tests (ANOVA, paired t-test and Pearson correlation) were used where appropriate.ResultsAmong women with aerobic exercise the severity of electrolytic, neurovegititive and cognitive symptoms was significantly decreased after the 3 months. Furthermore, the skin and neurovegatitive symptoms were also changed in experimental group who had a history of regular exercise. There were no correlation between age, education, marital status and severity of premenstrual syndrome symptoms.ConclusionsBased on the results of this study it can be concluded that a three-month regular aerobic exercise could reduce the severity of physical symptoms of premenstrual syndrome. -
نقص لوله عصبی در نوزادان زنده متولد شده: میزان بروز و عوامل موثر بر آناختلال لوله عصبی (NTD) دومین بیماری شایع مادرزادی بعد از بیماری قلبی می باشد که ناشی از اختلال در بسته شدن لوله عصبی می باشد. به علت عدم مشاوره قبل از بارداری میزان مشاهده موارد NTD در ایران بالاتر از استاندارد جهانی به نظر می رسد. این تحقیق می تواند راه کاری برای کاهش این اختلال در نوزادان باشد.روش بررسیدر مطالعه توصیفی انجام شده در پنج بیمارستان دانشگاه تهران در مدت سه سال از 38473 مورد تولد زنده گزارش شده، 143 نوزاد مبتلا به NTD شناسایی شده است. شایع ترین انواع اختلال در این مطالعه آننسفالی و مننگومیلوسل بود که با آمار کشورهای دیگر متفاوت است.یافته ها9/11% مادران با نوزادان NTD سابقه بیماری زمینه ای مانند دیابت قندی، صرع، بیماری کلاژن و اسکولار، بیماری قلبی بیماری و اعصاب و روان داشتند. 80% از مادران هیچ عوامل خطرزای محیطی برای ایجاد NTD نداشته اند. قابل ذکر است که 95% از مادران دارای هیچ گونه سابقه فامیلی تولد نوزاد NTD نداشته اند. در 20% از موارد سابقه مصرف اسید فولیک را در حاملگی ذکر کرده اند در حالی که هیچ موردی از مصرف اسید فولیک قبل از حاملگی مشاهده نشد. بررسی ها نشان می دهد اسید فولیک در کاهش بروز اختلالات ژنتیکی و NTD موثر است.نتیجه گیریبسته شدن لوله عصبی در 28 روز اول بعد از حاملگی اتفاق می افتد. چون عموما حاملگی برنامه ریزی نشده اتفاق می افتد، مصرف اسید فولیک در تمام دوران باروری توصیه می شود. آگاهی دادن به مادران برای مصرف اسید فولیک میزان NTD را به میزان قابل توجهی کاهش می دهد.
کلید واژگان: نقص مادرزادی لوله عصبی, کمبود اسید فولیک, اختلالات ژنتیکیNeural tube defect in alive neonates: incidence rate and predisposing factorsNeural Tube Defect characterized by failure of neural tube to close properly be the second most common born defect after congenital heart disease. The most prevalent forms of NTD are Anencephaly and Spinal-bifida. Many factors are involved in this anomaly. New researches suggest environmental factors like radiation, hyperthermia, Vitamin A and acid folic deficiency, anti epileptic drug like Carbamazepine, Phenobarbital, phenytoin, Folic acid antagonist like Sulfasalazine, Triametherine and systemic disease like diabet mellitus, obesity, genetic factors, the most schance 40 to 70 percentages. In this survey cross sectional study was conducted in five hospitals depend to Tehran university during three years. -
هدف از انجام این مطالعه ارزیابی اثربخشی و ایمنی جراحی با روش نوار ترانس اوبتوراتور (با حداقل تهاجم) در درمان زنان با بی اختیاری استرسی ادراری می باشد.
روش بررسیمطالعه حاضر، مطالعه One sample clinical trail است که برای اولین بار در بخش های زنان در ایران صورت گرفت. 35 بیمار با بی اختیاری استرسی ادراری مراجعه کننده به بیمارستان امام خمینی (ولیعصر) تحت عمل TOT قرار گرفتند. (سال 1382 تا 1383) متوسط سن بیماران 50 سال (74-26) بود. همه بیماران پس از عمل مورد معاینه بالینی، تست سرفه با مثانه پر، یوروفلومتری و ارزیابی post voiding residual قرار گرفتند.
یافته هامتوسط زمان پی گیری بیماران 14 ماه (26- 8) و متوسط زمان عمل جراحی حدود 20 دقیقه بود. میزان بهبودی کامل 4/91%، بهبودی نسبی 6/8% و عدم وجود شکست درمانی به دست آمد. به طور کلی عوارض حین عمل حدود 9/2% (خونریزی و هماتوم) بدون آسیب عروقی، عصبی و روده ای بود و یک مورد باقیمانده ادراری پس از عمل مشاهده گردید.
نتیجه گیریمطالعه حاضر نتایج حاصله از مطالعات ابداع کننده این تکنیک یعنی آقای Delorme را تایید کرد و نشان داد که این روش موثر و ایمن برای درمان زنان با بی اختیاری استرسی ادرار به تنهایی یا در ترکیب با ترمیم پرولاپس می باشد. با این حال بهتر است مطالعات RCT که بتواند روش TOT را با روش های جراحی استاندارد موجود در درمان بی اختیاری ادراری زنان مقایسه نماید، انجام گیرد.
کلید واژگان: بی اختیاری استرسی ادراریThe aim of this study was to assess the efficacy and safety of a new minimally-invasive surgical procedure using trans-obturator tape (TOT) to treat female stress urinary incontinence. This clinical trial study was performed from 2003 to 2004 in the Gynecology Department of Imam Hospital, Vali-e-Asr, Tehran, Iran. A total of 35 women with stress urinary incontinence underwent the TOT procedure. All patients underwent pre-operative clinical examination, cough-stress test (full bladder), uroflowmetry and post-voiding residual volume assessment. The mean age of patients was 50 years, ranging from 26 to 74 years, with an average urinary stress incontinence duration of six years.
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.