به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

ساره کشاورزی

  • الهام سلورزی، علیرضا چوبینه*، مهدی جهانگیری، ساره کشاورزی
    مقدمه

    آنتروپومتری و بررسی نسبت های آنتروپومتریک سر و صورت در علومی همچون دندانپزشکی، پزشکی، جراحی فک و صورت، مطالعات رشد، جراحی پلاستیک، مهندسی زیست و شاخه های غیرپزشکی از جمله ساخت تجهیزات حفاظت فردی ناحیه سر و صورت کاربرد دارد. هدف از این مطالعه معرفی نرم افزار Digimizer جهت اندازه گیری ابعاد اشیاء به روش فوتوگرافی و اعتباریابی اندازه گیری ابعاد صورت با این نرم افزار می باشد.

    روش کار

    در این مطالعه توصیفی- تحلیلی نمونه ها از بین دانشجویان دختر دانشگاه علوم پزشکی شیراز به تعداد  12 نفر انتخاب و اندازه گیری ابعاد صورت آنها به دو روش دستی و فوتوگرافی انجام شد. تجزیه و تحلیل داده ها به وسیله ی نرم افزار SPSS (نسخه 19) و با استفاده از آزمون های توصیفی- تحلیلی انجام گرفت.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که در سه بعد فاصله بین ریشه بینی تا سپتوم (طول بینی)، فاصله ریشه بینی تا چانه (طول صورت) و قوس بخش زایده گوش (تراگوس) تا چانه اختلاف معنی داری مشاهده شد (0/05< p). در بقیه ابعاد اختلاف معنی داری مشاهده نشد. ضریب(Intra Class Correlation) ICC  برای دو روش در بازه 0/94- 0/56 بدست آمد.

    بحث

    این مطالعه نشان داد که آنالیز ابعاد صورت بوسیله نرم افزار  Digimizerدر اکثر ابعاد اندازه گیری شده اعتبار دارد و روش خوبی جهت جایگزینی اندازه گیری به روش دستی می باشد.

    کلید واژگان: ارگونومی, آنتروپومتری, صورت, فوتوآنتروپومتری, Digimizer
    Elham Salvarzi, Alireza Choobineh*, Mehdi Jahangiri, Sareh Keshavarzi
    Introduction

    Craniofacial anthropometry and anthropometric ratios are used in different sciences such as dentistry, medicine, oral and maxillofacial surgery, growth studies, plastic surgery, bioengineering and production of personal protective equipment. The purpose of this study is to introduce Digimizer software to measure facial dimensions and compare manual dimensional measurement and photoanthropometry with this software.

    Methods

    In This descriptive-analytical study 12 female students of Shiraz University of Medical Sciences participated. Measurement of face dimensions of samples was done manually and by photographic methods and data analysis was performed with SPSS software version 19 and descriptive-analytical tests.

    Results

    From the ten dimensions of the measured dimensions, a significant difference was observed in the three dimensions of the Subnasal-Nasal Root Length (SNRL), Menton-Nasal Root Length (MNRL) (Face Length) and Bitragion-Menton Arc (TRMA) dimensions,(P <0.05 ). No significant differences were observed in other dimensions. The ICC (Intra Class Correlation) coefficient for both methods was obtained in the range of 0.56-0.94.

    Conclusion

    This study showed that the use of Digimizer software can replace the use of manual method in measuring the dimensions of the face and in the preparation of anthropometric database of the face in less time is preferable to the manual method.

    Keywords: Ergonomics, Anthropometry, Face, Photoanthropometry, Digimizer
  • محمدحسین کاوه*، علیرضا جعفری، ساره کشاورزی، ویکتوریا مومن آبادی، مصطفی طاهری، فرزانه ده بزرگی، طلعت معتضدیان
    زمینه و هدف

    شیوع مصرف دخانیات در میان دانشجویان، از سال نخست دانشجویی تا سال آخر روندی صعودی دارد. هدف از مطالعه حاضر ارزیابی تبیین کنندگی مدل بزنف بر میزان مصرف قلیان در دانشجویان با استفاده از مدل بزنف است.  

    مواد و روش ها

    در مطالعه مقطعی حاضر 462 نفر با روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای متناسب انتخاب شدند. داده ها با استفاده از پرسشنامه مشخصات دموگرافیک و پرسشنامه محقق ساخته بر اساس مدل بزنف جمع آوری شدند. داده ها در نرم افزار spss19 با استفاده از آمار توصیفی ،آزمون همبستگی پیرسون و آنالیز رگرسیونی تحلیل شدند.

    یافته ها

    شیوع مصرف سیگار و قلیان به ترتیب 11/7% و 16/6% بود. بین جنس و مصرف سیگار و قلیان رابطه معناداری وجود داشت(0/01>P). میانگین نمرات نگرش، هنجار انتزاعی و عوامل قادر کننده در افراد مورد مطالعه به ترتیب  14/95±72/96، 5/31±21/51، 4/04±19/1 به دست آمد. در ارتباط با قصد رفتاری، 35/28% از مصرف کننده ها اظهار داشتند که هرگز قصد ترک مصرف قلیان را ندارند و فقط 4/32درصد افراد اظهار داشتند که به احتمال خیلی زیاد فصد ترک رفتار را در یک ماه آینده دارند.

    نتیجه گیری

    با توجه به شیوع قابل توجه مصرف قلیان و سیگار در دانشجویان همچنین وضعیت نسبتا نامطلوب نگرش، هنجارهای ذهنی و عوامل قادر کننده برای ترک دخانیات ، مداخلات آموزشی بر اساس مدل های بین فردی برای پیشگیری و یا ترک رفتارهای پر خطر پیشنهاد می گردد.

    کلید واژگان: قلیان, سیگار, دانشجویان, مدل بزنف
    Mohammad Hossein Kaveh*, Alireza Jafari, Sareh Keshavarzi, Victoria Momenabadi, Mostafa Taheri, Farzaneh Dehbozorgi, TalAt Motazedian
    Background and Objective

    The current evidences have indicated that the prevalence of smoking cigarette and waterpipe has an ascending trend among the university students since their first year of study. The present study aimed to evaluation of explanation of the BASNEF model on smoking waterpipe among the university students.

    Materials and Methods

    This cross-sectional study was conducted on 462 students selected by proportional stratified random sampling. The study data were collected using demographic questionnaire and researcher-made questionnaire based on the “BASNEF” model. The collected data were then entered into the SPSS statistical software (v. 19) and analyzed using descriptive statistics, Pearsons correlation coefficient and Regression analysis.

    Results

    The prevalence rates of smoking cigarette and waterpipe were 11.7% and 16.6%, respectively. The results showed no significant difference in using cigarette or waterpipe by gender(p<0.01). The participants’ mean scores of attitudes, subjective norms, and enabling factors were 72.96±14.95, 21.51±5.31, and 19.1±4.04, respectively, regarding behavioral intent, 35.28% of consumers said they would never stop smoking waterpipe, and only 4.32% said they were more likely to quit smoking waterpipe within the next month.

    conclusion

    Considering the prevalence of smoking waterpipe and cigarette among the students and the relatively inappropriate attitudes, subjective norms, and enabling factors to quit smoking, educational interventions based on interpersonal models to prevent or quit high-risk behaviors are suggested.

    Keywords: Water pipe, Cigarette, University students, BASNEF Model
  • منیره علیپور، لیلا قهرمانی*، صدیقه عمویی، ساره کشاورزی
    زمینه و هدف
    متغیرهای روانشناسی در زنان باردار از جمله استرس، اضطراب و افسردگی بارداری با سلامت مادر، نوزاد و کودک در ارتباط است. تکنیک های آرام سازی یکی از مداخلاتی است که سبب افزایش آرامش می شود و ممکن است بر کاهش میزان تنش های روانی در زنان باردار تاثیرگذار باشد. هدف از این مطالعه ارزیابی تاثیر آموزش تکنیک های تن آرامی بر پایه نظریه خودکارامدی در میزان افسردگی، اضطراب و استرس زنان باردار بود.
    روش بررسی
    در این مطالعه مداخله ای، 78 زن باردار با تخصیص تصادفی به دو گروه مداخله و کنترل تقسیم شدند. گروه مداخله تکنیک های تن آرامی طی 4 جلسه فراگرفتند پس تمرینات به مدت 4 هفته در منزل انجام دادند. اما برای گروه کنترل هیچ مداخله ای اجرا نشد. اطلاعات با پرسشنامه دموگرافیک، مقیاس استاندارد افسردگی، اضطراب و استرس DASS21 و مقیاس خودکارآمدی در ابتدا و یک ماه بعد از مداخله گردآوری گردید. داده ها با SPSS19 و آمارهای توصیفی، استنباطی تحلیل شد.
    یافته ها
    نتایج نشان داد بعد از مداخله افسردگی(001/0P<)، اضطراب(001/0P<) و استرس(001/0P<) زنان باردار در گروه مداخله به طور معنی داری کاهش یافت. اما تفاوت آماری معنی داری در گروه کنترل مشاهده نشد. همچنین تفاوت آماری معنی دار در میانگین نمرات خودکارآمدی در گروه مداخله وجود داشت (001/0P<).
    نتیجه گیری
    نتایج این مطالعه ادعایی که آموزش تکنیک های تن آرامی با تاثیر بر مکانیسم های مقابله، سبب کاهش استرس، اضطراب و افسردگی در زنان باردار می شود و سلامت را ارتقاء می دهد را حمایت می کند. این مطالعه پیشنهاد می کند که تن آرامی بارداری می تواند در برنامه مراقبت و مشاوره دوران بارداری گنجانده شود.
    کلید واژگان: تن آرامی, استرس, اضطراب, افسردگی, زنان باردار
    Monireh Alipour, Dr Leila Ghahremani *, Dr Sedigheh Amooee, Dr Sareh Keshavarzi
    Background And Aim
    Psychosocial variables in pregnant women, including prenatal stress, anxiety and depression are associated with maternal, infant and child health. Relaxation technique is an intervention that increases comfort and might be effective in reducing psychological tension in pregnant women.
    The aim of the present study was to evaluate the effects of relaxation techniques training, based on self-efficacy theory, on depression, anxiety and stress in pregnant women
    Material and
    Methods
    In this interventional study, 78 pregnant women were randomly divided into experimental and control groups. The intervention group learned relaxation techniques in four sessions, after doing exercises at home for 4 weeks. However, the control group performed no interventions. The data were collected using demographic information, Depression Anxiety Stress Scale (DASS 21) and self-efficacy scale at the baseline and one month after the intervention. Using SPSS version 19 data were analyzed by descriptive and inferential statistics.
    Results
    The results of this study showed significant decrease in depression (p
    Conclusions
    The results of this study supported the claim that training relaxation techniques could reduce stress, anxiety and depression in pregnant women through its effect on coping mechanism, leading to promotion of well-being. We recommend inclusion of perinatal meditation into perinatal care and counseling programs.
    Keywords: Relaxation, Stress, Anxiety, Depression, Pregnancy
  • لیلا قهرمانی*، فاطمه حاتمی، محمدحسین کاوه، ساره کشاورزی
    مقدمه
    مهارت مقابله ای، توانایی شناخت و کنترل احساسات و ویژگی های خود و ریشه مدیریت هیجانی است. مهارت های مقابله ای در حکم مهارتی برای منبع چند وجهی کنترل سلامت در نظر گرفته می شود. تاثیر نقاشی نیز بر افزایش مهارت های مقابله ای در مطالعات متعدد مطرح شده است. هدف مطالعه حاضر بررسی تاثیر آموزش مهارت مقابله ای مدیریت شخصی توام با نقاشی بر منبع چند وجهی کنترل سلامت نوجوانان بی سرپرست بود.
    مواد و
    روش
    این مطالعه نیمه تجربی شاهددار تصادفی شده با نمونه 80 نفری از نوجوانان 12 تا 18 سال با گروه آزمون و کنترل انجام گرفت. این 80 نفر نوجوان بی سرپرست به صورت تصادفی در دو گروه کنترل و ازمون قرار گرفتند. گروه آزمون در معرض آموزش مهارت مقابله ای همراه با نقاشی قرار گرفتند. داده ها یک هفته و شش هفته بعد از مداخله با استفاده از ابزار پرسشنامه مهارت مقابله ای و منبع کنترل سلامت درونی، منبع کنترل مربوط به افراد موثر و منبع کنترل مربوط به شانس که آلفای کرونباخ همه پرسشنامه ها 85/0 بود جمع آوری شد و توسط نرم افزار SPSS19 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    عامل های مهارت مقابله ای (04/2±55/34)، زیر مقیاس های منبع کنترل سلامت شامل: منبع کنترل سلامت درونی(75/3±25/64) در گروه مداخله نسبت به گروه کنترل بعد از آموزش افزایش معنی داری پیدا کردند ( 001/0>p) و بر عکس منبع کنترل سلامت مربوط به افراد موثر( 25/6±05/42) و منبع کنترل سلامت مربوط به شانس(17/8±66/39)، در گروه مداخله نسبت به گروه کنترل بعد از آموزش کاهش معنی داری پیدا کرد ( 001/0>p).
    بحث و نتیجه گیری
    آموزش مهارت مقابله ای با نقاشی برای ارتقاء منبع کنترل درونی سلامت نوجوانان بی سرپرست موثر می باشد.
    کلید واژگان: مهارت مقابله ای, منبع چند وجهی کنترل سلامت, نقاشی, نوجوان
    Ghahremani L.*, Hatami F., Kaveh M. H, Keshavarzi S
    Background And Objectives
    Coping skill is defined as the ability to understand and control one’s emotions and characteristics and is the foundation of emotional management. Various studies have indicated the effect of painting on increasing coping skills. Therefore, this study aimed to investigate the effect of training coping skills together with painting on multidimensional health locus of control among orphan adolescents.
    Methods
    This semi-experimental randomized controlled trial was conducted on 80 orphan adolescents within the age range of 12 to 18 years. The subjects were randomly assigned to either the intervention or the control group. The intervention group received training about coping skills and painting. The data were collected using coping skills questionnaire, Multidimensional Health Locus of Control (MHLC), Internal Health Locus of Control (IHLC), Powerful others Health Locus of Control (PHLC), and Chance Health Locus of Control (CHLC) scales with Cronbach’s alpha of 0.85. Data collection was performed one and six weeks after the intervention. Then, the data were analyzed using the SPSS statistical software, version 19.
    Results
    After the intervention, the scores of coping skills (34.55.04) and IHLC scale significantly increased in the intervention group compared to the control group (p
    Keywords: Coping skill, Multidimensional health locus of control, Painting, Adolescent
  • زهرا خیالی، لیلا قهرمانی*، محمدحسین کاوه، ساره کشاورزی
    سابقه و هدف
    با وجود اهمیت پاپ اسمیر در کاهش میزان بروز سرطان دهانه رحم و مرگ ناشی از آن، این سرطان هنوز هم یکی از علل اصلی مرگ و میر در میان زنان در سراسر جهان است. این مطالعه با هدف تعیین اثربخشی برنامه آموزشی متنی بر تئوری انگیزش محافظت بر انجام آزمایش پاپ اسمیر در بین زنان اجرا گردید.
    مواد و روش ها
    این مطالعه نیمه تجربی در میان 200 زن مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی شهر فسا (100 نفر گروه آزمون و 100 نفر گروه کنترل) انجام شد. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامهای مشتمل بر متغیرهای جمعیت شناختی و سازه های تئوری انگیزش محافظت بود که توسط هر دو گروه قبل و 2 ماه بعد از مداخله تکمیل گردید. برنامه آموزشی طی 4 جلسه با شیوه بحث گروهی و ارائه پمفلت آموزشی برای گروه مداخله اجرا شد. داده ها توسط نسخه 22 نرم افزار آماری SPSS و با آزمون های آماری کای دو، تی مستقل و تی زوجی تجزیه و تحلیل شد.
    یافته ها
    نتایج این مطالعه نشان داد که میانگین نمرات تمام سازه های تئوری انگیزش محافظت بجز سازه کارآیی پاسخ (0.228=P) در گروه آزمون نسبت به گروه کنترل بعد از مداخله آموزشی افزایش یافت (0.001>P). همچنین پس از مداخله آموزشی، میزان انجام پاپ اسمیر در زنان گروه مداخله 58 درصد افزایش یافت.
    نتیجه گیری
    نتایج مطالعه اثربخشی مداخله آموزشی بر اساس تئوری انگیزش محافظت در جهت ارتقاء رفتار پاپ اسمیر را نشان می دهد. لذا طراحی مداخلات آموزشی براساس این تئوری در جهت آموزش و ارتقای سلامت جامعه و به ویژه زنان پیشنهاد می گردد.
    کلید واژگان: تست پاپ اسمیر, تئوری انگیزش محافظت, سرطان دهانه رحم, زنان
    Zahra Khiyali, Leila Ghahremani*, Mohammad Hossein Kaveh, Sareh Keshavarzi
    Background And Objectives
    Despite the importance of pap smear in reducing the incidence of cervical cancer and dying from it, yet this cancer is as the most common cause of cancer death in women, particularly in developing countries. Thus, the aim of this study was to determine the effect of education based on the protection motivation theory on women performance about Pap smear test.
    Materials And Methods
    This quasi-experimental study was conducted on 200 women referred to fasa health centers and randomized in two experimental and control groups. The study data were collected using a valid questionnaire including demographic variables and PMT constructs which was completed by both groups before and 2 months after the intervention. Four educational session classes were performed with method of group discussion and educational pamphlets for the experimental group. The data were entered into the SPSS 22 and were analyzed using chi-square test and independent and paired t-test.
    Results
    The findings of this study showed that the mean scores of PMT constructs (i.e. perceived vulnerability, perceived severity, fear, response-costs, self-efficacy, and intention) increased in the experimental group after the intervention (P
    Conclusions
    The study results revealed the effectiveness of the educational intervention based on PMT to promote the behavior of Pap smear. Therefore, educational interventions based on this theory to health promotion, especially women, have been proposed.
    Keywords: Papanicolaou Test, Protection Motivation Theory, Uterine Cervical Neoplasms, Women
  • رضوان زارع، علیرضا چوبینه *، ساره کشاورزی، سعیده مقاتلی
    مقدمه
    اختلالات خواب در بین جمعیت شاغل بسیار رایج بوده و یکی از مشکلات مهم سلامت می باشد. ارتباط قوی بین خواب ضعیف و غیبت از کار وجود دارد. مطالعه حاضر با هدف بررسی ارتباط کیفیت خواب و خواب آلودگی با غیبت از کار انجام شده است.
    مواد و روش ها
    این مطالعه به صورت مقطعی و بر روی 400 نفر از کارکنان شاغل در یک شرکت گاز انجام شد. در این مطالعه پرسشنامه های کیفیت خواب پیتزبورگ و خواب آلودگی کارولینسکا به عنوان ابزار پژوهش مورد استفاده قرار گرفت. برای تحلیل داده ها از آزمون Mann-Whitney U و شاخص ضریب همبستگی اسپیرمن استفاده شد.
    یافته ها
    2/43% از افراد مورد مطالعه دارای کیفیت خواب مطلوب و 8/56% دارای کیفیت خواب نامطلوب بودند. میانگین (انحراف استاندارد) امتیاز مقیاس KSS در جمعیت مورد مطالعه، برابر با 65/5 (19/2) می باشد. آزمون های آماری مشخص ساخت که بین میانگین تعداد روزهای غیبت از کار در افراد با کیفیت خواب مطلوب و نامطلوب، اختلاف معنی داری وجود دارد (0001/0=p). شاخص ضریب همبستگی اسپیرمن (777/0=AWT IMAGE) نشان داد که ارتباط نمره خواب آلودگی با تعداد روزهای غیبت از کار از نظر آماری معنادار است (0001/0= p).
    نتیجه گیری
    نتایج نشان داد که ارتباط مستقیم و قوی بین کیفیت خواب و خواب آلودگی و غیبت از کار در افراد مورد مطالعه وجود دارد و با کاهش کیفیت خواب و افزایش میزان خواب آلودگی افراد، تعداد روزهای غیبت از کار آن ها نیز افزایش می یابد.
    کلید واژگان: غیبت از کار, کیفیت خواب, خواب آلودگی
    Rezvan Zare, Dr. Alireza Choobineh *, Dr. Sareh Keshavarzi, Saeedeh Moghateli
    Introduction
    Sleep disorder is very common among employees and is considered as one of the crucial health problems. There are strong correlations between poor sleep and sickness absence. The present study concerns the relationship between sleep quality and sleepiness and sickness absence.
    Materials And Methods
    this cross-sectional study was conducted on 400 employees of a gas company. The study data were collected using the Pittsburg Sleep Quality Index (PSQI) and the Karolinska Sleepiness Scale (KSS). Mann-Whitney U test, and Spearman’s correlation coefficient were applied for data analysis.
    Results
    While 43.2% of the participants enjoyed satisfactory sleep quality, 56.8% had unsatisfactory sleep quality. The mean (SD) of KSS for the sample was 5.65 (2.19). Statistical tests indicated a significant difference between sickness absence of the personnel groups with good and poor sleep quality (p=0.0001). Spearman correlation coefficient (ρ = 0.777) indicated a statistically significant correlation between sleepiness index and sickness absence (p=0.0001).
    Conclusion
    The results showed a strong positive correlation between sleep quality and sleepiness index of the personnel and sickness absence; i.e. along with decline in sleep quality and incline in sleepiness, the personnel’s sickness absence increases.
    Keywords: Sickness absence, Sleep quality, Sleepiness
  • ناصر حبوبی، علیرضا چوبینه *، ساره کشاورزی، فاطمه کمری قنواتی، مریم خلیفه
    زمینه و هدف
    اختلالات اسکلتی- عضلانی ناحیه گردن یکی از عوامل اصلی در افزایش غیبت های شغلی کارکنان، تغییر شغل افراد و هزینه های درمانی می باشد. در این میان عوامل گوناگونی در وقوع این اختلالات موثر می باشند. مطالعه حاضر با هدف بررسی ارتباط فاکتورهای روانی-اجتماعی مرتبط با کار در بروز گردن درد در پرسنل اداری دانشگاه علوم پزشکی شیراز انجام پذیرفت.
    روش بررسی
    در این مطالعه cross-sectional، 224 نفر از واحد های مختلف اداری دانشگاه علوم پزشکی انتخاب شدند. داده ها با استفاده از پرسشنامه محتوی شغلی و پرسشنامه نوردیک ناحیه گردن به صورت مصاحبه در محل کار جمع آوری شدند. برای تعیین عوامل موثر روانی- اجتماعی و دموگرافیک بر اختلالات ناحیه گردن از آزمون رگرسیون لجستیک استفاده شد.
    یافته ها
    طی 12 ماه گذشته، 7/71% کارکنان از اختلالات اسکلتی- عضلانی ناحیه گردن رنج برده اند. از این میزان 3/67% موارد گردن درد در ارتباط با شرایط کاری می باشد. آزمون آماری نشان داد که شیوع اختلالات اسکلتی- عضلانی ناحیه گردن در کارکنان اداری با فشارهای روانی (عدم در اختیار داشتن زمان کافی) و سابقه کار ارتباط معنی دار دارد.
    نتیجه گیری
    اختلالات اسکلتی- عضلانی ناحیه گردن در کارکنان اداری دانشگاه علوم پزشکی شیراز از شیوع بالایی برخوردار است. در میان عوامل گوناگون مورد بررسی، عدم در اختیار داشتن زمان کافی و همچنین سابقه کار از جمله عوامل مرتبط با اختلالات ناحیه گردن تعیین شد. هرگونه برنامه مداخله ای جهت پیشگیری یا کاهش وقوع MSDs ناحیه گردن در میان کارکنان اداری مورد مطالعه می بایست بر این دو عامل متمرکز گردد.
    کلید واژگان: اختلالات اسکلتی, عضلانی, گردن درد, فاکتورهای روانی, اجتماعی مرتبط با کار, کارکنان اداری
    N. Hoboubi, Ar Choobineh *, S. Keshavarzi, F. Kamari Ghanavati, M. Khalife
    Background And Aims
    Neck disorders among office workers are one of the main causes of the increase in the job absence, Jobs turnover and health care costs. Different factors are attributed to the occurrence of neck disorders. This study was carried out to investigate the association of psychosocial factors associated with the incidence of neck disorders in office workers of Shiraz University of Medical Sciences (SUMS).
    Methods
    In this cross-sectional study, 224 office workers of SUMS participated. Nordic Musculoskeletal Disorders Questionnaire (NMQ) and Job Content Questionnaire (JCQ) were used as data collection tools. Statistical analysis were performed using SPSS (ver. 19).
    Results
    71.7% of office workers experienced neck symptoms during the last 12 months. Statistical analysis revealed that perceived psychological demands (lack of enough time to do the tasks and job tenure) were significantly associated with musculoskeletal symptoms in neck region.
    Conclusion
    Neck disorders had high prevalence among office workers of SUMS. Lack of time and job tenure was found to be associated with neck symptoms. Interventional programs to prevent neck symptoms should be focused on the psychological demands and job tenure.
    Keywords: Musculoskeletal Disorders, Neck disorders, Perceived Psychological Demands, Office Workers
  • فاطمه هاشمی، فاطمه الله کرم پور *، نرجس پیشوا، ساره کشاورزی
    مقدمه و هدف
    هیپوگلیسمی نوزادی به دلیل ایجاد عوارض مغزی در نوزاد نیاز به توجه جدی دارد. با توجه به احتمال افت قند خون در نوزادان ترم سالمی که تغذیه نا مناسب دارند،این مطالعه با هدف تعیین تاثیرآموزش روش صحیح شیردهی بر میزان قند خون نوزادان ترم سالم انجام شده است.
    روش مطالعه
    این مطالعه یک کارآزمایی بالینی است که بر روی 85 زن باردار واجد شرایط انجام شد. نمونه ها به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش وکنترل قرارگرفتند.برای گروه آزمایش3 جلسه ی 45 دقیقه ای کلاس آموزشی تئوری و عملی هفته ای یک بار در 1ماه آخربارداری برگزار شد. پس از زایمان میزان قند خون نوزادان در 3 زمان 1،3و 6 ساعت پس از تولد کنترل و ثبت گردید. داده های این مطالعه با نرم افزار spssو تست های آماری تی مستقل،کای اسکور، ضریب همبستگی پیرسون، فیشر وanova مورد تجزیه وتحلیل قرارگرفتند.
    یافته ها
    یافته های پژوهش رابطه معنی داری را بین آموزش روش صحیح شیردهی ومیزان قند خون نوزادان درتمامی زمان های مورد پژوهش در دو گروه مورد مطالعه نشان داد. بیشترین میانگین قند خون در گروه آزمایش وکمترین میانگین قند خون درگروه کنترل بود. بیشترین میزان هیپوگلیسمی در ساعات اول و ششم پس از تولد و درگروه کنترل دیده شد. طبق تجزیه و تحلیل های آماری بین متغیرهای کیفی و کمی جمعیت شناختی با میزان قند خون نوزادان رابطه معنی داری دیده نشد. متغیرقد نوزاد در ساعت اول پس از تولد (با کنترل اثر سایر متغیرها) در سطح خطای کوچکتر از 05/ 0 با هیپوگلیسمی رابطه معنی داری نشان داد(003/ 0 =pvalue) و این رابطه بصورت منفی می باشد به این معنی که افزایش یک سانتی متری قد نوزادان شانس ابتلا به هیپوگلیسمی را به اندازه 40 % کاهش می دهد.
    نتیجه گیری
    شیوه ی صحیح شیردهی به طورمعناداری سبب افزایش میزان قندخون نوزادان ترم سالم وکاهش شیوع هیپوگلیسمی در آنها می شود بنابراینبا وجود آموزش های جاری شیردهی، نیاز به آموزش های بیشتر و تبلیغات وسیعتر در مورد شیوه ی صحیح شیردهی در مادران باردار و نخست زا احساس می شود و پیشنهاد می گردد به افت قندخون متعاقب عدم تغذیه مناسب با شیر مادر، در نوزادان ترم سالم توجه بیشتری شود.
    کلید واژگان: نوزاد ترم سالم, قند خون نوزاد, روش صحیح شیردهی
    Fatemeh Allahkarampour, Fatemeh Allahkarampour *, Narjes Pishva, Sareh Keshavarzi
    Background And Aim
    Since hypoglycemia sequel includes neurologic damage resulting in mental retardation, it requires immediate attention. Due to the risk of hypoglycemia in healthy term infants with inappropriate diet, this study was designed to determine the effectiveness of feeding on blood sugar levels in healthy term infants.
    Methodology
    This clinical trial study was conducted on 85 eligible pregnant women. Samples were randomly assigned to two groups of cases and controls. Three sessions of 90 minutes theoretical and practical classroom training were held in the last month of pregnancy for the cases for a period of one month. Blood samples were taken at 1,3,and6 hours of life and blood sugar levels were recorded in a special form. Then the collected data were analyzed in Statistical Package for the Social Sciences (SPSS,16) using appropriate statistical procedures such as independent t-test, Chi-square, Pearson correlation, Regression and Anova.
    Results
    The highest mean blood glucose was observed in the cases and the lowest blood glucose in the controls. The highest rate of hypoglycemia was observed 3 and 6 hours after birth in the cases. The statistical analysis showed no significant relationship between the qualitative and quantitative demographic variables and the infants, blood sugar levels. Height in newborn within the first 24 hours of life (by controlling other variables) in the p value less than 0.05 showed a significant correlation with hypoglycemia (pvalue= 0.003). The correlation was negative, i.e. an increase of 1 cm in neonates’height reduced the risk of neonatal hypoglycemia up to 40%.
    Conclusion
    The correct method of breastfeeding significantly increased the blood glucose in healthy term infants and reduced the incidence of hypoglycemia in them. Therefore, despite the ongoing trainings in breastfeeding, further training sessions are needed for proper breastfeeding in pregnant and primiparous women. So paying attention to the low plasma glucose levels in the absence of proper breastfeeding in term infants is recommended.
    Keywords: healthy term infants, infant's blood glucose, proper breastfeeding
  • فوزیه جوادپور، ساره کشاورزی *، علیرضا چوبینه، ماندانا آقابیگی
    مقدمه
    خستگی درک شده مرتبط با کار، مسئله مهمی است، زیرا می تواند بر کارایی کارگران اثر سو داشته باشد. همچنین، خستگی کارگران یکی از عوامل اصلی رخداد حوادث در محیط های کار شناخته شده است. با توجه به پیامدهای خستگی درک شده مرتبط با کار، ارزیابی خستگی در محیط های کار، زیربنایی ترین اقدام جهت مدیریت ریسک خستگی می باشد. از این رو، این مطالعه با هدف سنجش پایایی و روایی نسخه فارسی پرسشنامه خستگی شغلی سوئدی (SOFI-20) در کارکنان ایرانی انجام گرفت.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه مقطعی، 501 نفر از کارکنان دو شرکت پتروشیمی به روش نمونه گیری آسان انتخاب و مورد مطالعه قرار گرفتند. از نسخه فارسی پرسشنامه SOFI-20 برای جمع آوری داده ها استفاده شد. این پرسشنامه طی فرآیند ترجمه و باز ترجمه تهیه گردید. سنجش پایایی و روایی نسخه فارسی پرسشنامه فوق، با استفاده از تحلیل عاملی تاییدی و ضریب آلفای کرونباخ انجام شد.
    یافته ها
    برای دستیابی به برازش بهتر، با همبسته در نظر گرفتن برخی از آیتم های ویرایش فارسی پرسشنامه SOFI-20، تحلیل عاملی تاییدی مجددا انجام شد. نتایج تحلیل عاملی تاییدی نشان داد که نسخه فارسی پرسشنامه از برازش مطلوبی برخوردار است. مقدار ضریب آلفای کرونباخ کلی پرسشنامه SOFI-20، 0.95 محاسبه شد. همچنین ضریب آلفای کرونباخ ابعاد مختلف پرسشنامه SOFI-20، در گستره 0.69 تا 0.887 به دست آمد.
    نتیجه گیری
    پایایی و روایی نسخه فارسی پرسشنامه SOFI-20 جهت ارزیابی ابعاد خستگی مرتبط با کار در جمعیت ایرانی، قابل قبول می باشد.
    کلید واژگان: خستگی مرتبط با کار, پرسشنامه خستگی شغلی سوئدی, پایایی, روایی
    Fozieh Javadpour, Sareh Keshavarzi *, Alireza Choobineh, Mandana Aghabaigi
    Introduction
    Perceived work-related fatigue is an important issue since it may adversely impact workers’ performance. Additionally، workers’ fatigue is known as a main cause of occupational accidents in workplaces. Considering the consequences of perceived work-related fatigue، assessing fatigue at workplace is critical to work-related fatigue risk management. Therefore، this study assessed the validity and reliability of the Persian version of the Swedish Occupational Fatigue Inventory (SOFI-20) among Iranian employees.
    Materials And Methods
    In this cross-sectional study، 501 employees of two petrochemical companies were selected by simple sampling method. The Persian version of SOFI-20 was developed using forward and backward translation processes and used to collect the required data. The validity and reliability of the translated inventory were examined by confirmatory factor analysis (CFA) and Cronbach’s alpha coefficient، respectively.
    Results
    Assuming that some items of the Persian version of the SOFI-20 were correlated، the confirmatory factor analysis was repeated to achieve better fitness. The results of CFA revealed an acceptable fit for the Persian version of SOFI-20. The total Cronbach’s Alpha coefficient for the SOFI-20 was 0. 95. Cronbach’s alpha coefficients for different dimensions of the SOFI-20 were found to range from 0. 690 to 0. 887.
    Conclusion
    The validity and reliability of the Persian version of the SOFI-20 was acceptable for assessing the dimensions of work-related fatigue among Iranian employees.
    Keywords: Work, related fatigue, Swedish Occupational Fatigue Inventory (SOFI, 20), Reliability, Validity
  • فوزیه جوادپور، ساره کشاورزی، علیرضا چوبینه، ماندانا آقابیگی
    زمینه و هدف
    خستگی شغلی به دلیل داشتن پیامدهای منفی بر ایمنی، بهره وری و سلامت عمومی کارکنان مورد توجه قرار گرفته است. هدف از انجام این مطالعه، سنجش روایی و پایایی نسخه فارسی پرسشنامه بازیابی خستگی/خستگی مفرط شغلی (OFER-15) در نیروی کار ایرانی بود.
    روش بررسی
    در این مطالعه مقطعی، پس از انجام فرآیند ترجمه و باز ترجمه جهت تعیین روایی زبان شناختی پرسشنامه OFER-15، 501 نفر از کارکنان دو شرکت پتروشیمی با داشتن حداقل یک سال سابقه کار، به روش نمونه گیری آسان به مطالعه وارد شدند. از روش های آماری تحلیل عاملی تاییدی و اکتشافی و ضریب آلفای کروباخ جهت تعیین روایی و پایایی پرسشنامه استفاده گردید.
    یافته ها
    نتایج تحلیل اکتشافی داده ها، سه عامل مهم و معنی دار سازگار با الگوی اصلی پرسشنامه را در زیرمقیاس های خستگی مزمن و حاد و بازیابی بین شیفتی استخراج کرد. نتایج تحلیل عاملی تاییدی، برازش قابل قبولی برای نسخه فارسی پرسشنامه OFER-15 ارائه داد. ضرایب آلفای کرونباخ برای ابعاد خستگی مزمن، حاد و بازیابی بین شیفتی، به ترتیب 803/0، 814/0 و 648/0 محاسبه شد.
    نتیجه گیری
    نسخه فارسی پرسشنامه OFER-15 جهت ارزیابی خستگی شغلی در نیروی کار ایرانی از روایی و پایایی قابل قبولی برخوردار می باشد.
    کلید واژگان: خستگی حاد, خستگی مزمن, پرسشنامه بازیابی خستگی, خستگی مفرط شغلی, روایی, پایایی
    F. Javadpour, S. Keshavarzi, Ar Choobineh, M. Aghabeigi
    Background And Aim
    Occupational fatigue due to its negative impacts of occupational fatigue on workers’ safety, performance and general health, has been increasingly considered. The objective of the present study was to assess reliability and construct validity of Persian version of Occupational Fatigue/Exhaustion Recovery questionnair (OFER-15) among Iranian working population.
    Method
    In this cross-sectional study, after determination of the linguistic validity of OFER-15 through forward and backward translation procedure, 501 randomly selected employees from two petrochemical companies with at least one year of job tenure entered the study. Confirmatory factor analysis (CFA), exploratory factor analysis (EFA) and Cronbach’s alpha coefficient were used to determine validity and reliability of the questionnaire.
    Results
    The results of EFA identified a significant three-factor structure that had an acceptable compatibility to the model of original OFER-15 questionnaire. The best fitness in CFA analysis indicated an acceptable fit for the Persian version of OFER-15. Cronbach’s Alpha coefficient for internal consistency of dimensions including chronic fatigue, acute fatigue and recovery were 0.803, 0.814 and 0.684, respectively.
    Conclusion
    The Persian version of OFER-15 questionnaire had acceptable reliability and construct validity for assessing work-related fatigue.
    Keywords: Acute fatigue, Chronic fatigue, Occupational Fatigue, Exhaustion Recovery scale, Validity, Reliability
  • نعیمه اسدی، علیرضا چوبینه*، ساره کشاورزی، هادی دانشمندی
    مقدمه
    بلند کردن دستی بار رایج ترین و پراسترس ترین فعالیت حمل دستی بار محسوب می شود که از نظر فشار بیومکانیکی وارد بر بدن و به ویژه ستون فقرات در رتبه نخست قرار دارد. مطالعه حاضر با هدف تعیین میزان ناراحتی های اسکلتی – عضلانی و تخمین بار مکانیکی وارده به کمر در کارگران دارای فعالیت بلند کردن دستی بار صورت پذیرفت.
    مواد و روش ها
    این مطالعه مقطعی بر روی 120 نفر از کارگران دارای وظیفه بلند کردن دستی بار در 7 صنعت شهر شیراز انجام گرفت. برای تعیین شیوع اختلالات اسکلتی – عضلانی از پرسشنامه نوردیک و برای برآورد نیروهای وارد به کمر طی انجام وظایف بلند کردن بار از نرم افزار 3DSSPP استفاده گردید. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS (نسخه 19) صورت پذیرفت.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که بیش ترین فراوانی ناراحتی های اسکلتی – عضلانی مربوط به اندام کمر می باشد (68/3%). نتایج ارزیابی با نرم افزار 3DSSPP نیز مشخص کرد که نیروهای فشاری و برشی وارده به دیسک L5/S1 به ترتیب در 17/5 و 10/8 درصد از کارگران مورد مطالعه بالاتر از حد مجاز بوده است. شیوع کمردرد در سطوح مختلف نیروهای فشاری و برشی وارد به دیسک دارای اختلاف معنی دار نبود (p>0/05). شاید این موضوع محدودیت این روش در ارزیابی فراگیر بار وارده به ستون فقرات باشد.
    نتیجه گیری
    شیوع اختلالات اسکلتی- عضلانی به ویژه کمردرد در افراد مورد مطالعه بالاست. سطح ریسک ناشی از نیروهای فشاری و برشی در درصد کمی از کارگران مورد مطالعه از حد مجاز فراتر رفته است. نرم افزار 3DSSPP می تواند در ارزیابی فشار وارده به ستون فقرات محدودیت هایی داشته باشد.
    کلید واژگان: نرم افزار3DSSPP, بلند کردن دستی بار, کمردرد
    Naeimeh Asadi, Alireza Choobineh *, Sareh Keshavarzi, Hadi Daneshmandi
    Introduction
    Manual load lifting is the most common and most stressful activity in manual handling of loads that imposes the highest possible amount of biomechanical pressure on the body, particularly on the spine. The present study was conducted to determine the prevalence of musculoskeletal disorders and to estimate the mechanical force exerted on the lower back in workers responsible for manual load lifting.
    Material And Methods
    The present cross-sectional study was conducted on 120 workers responsible for manual load lifting activities in 7 industrial settings in the city of Shiraz. The Nordic Musculoskeletal Questionnaire (NMQ) was used for determining the prevalence of musculoskeletal disorders and the 3DSSPP software was used to estimate the forces exerted on the lower back during load lifting. Data were then analyzed in SPSS-19.
    Findings
    The results showed that lower back problems constitute the most prevalent musculoskeletal disorder (68.3%). Evaluations conducted in 3DSSPP showed that in 17.5% of the cases, compressive forces, and in 10.8% of the cases, shearing forces exerted on the L5-S1 disc were higher in the workers than the permissible levels. There were no significant differences between the rate of the prevalence of lower back pain at different levels of compressive and shearing forces exerted on the disc (p>0/05).
    Results
    This finding might indicate the limitations of the method used in this study for conducting a comprehensive assessment of loads exerted on the spine.
    Conclusion
    The prevalence of musculoskeletal disorders, in particular lower back pain, was estimated to be high among the subjects studied. The risk levels of compressive and shearing forces exceeded the permissible amount in a low percentage of the workers studied. The 3DSSPP software might have certain limitations in the assessment of the pressure exerted on the spine.
    Keywords: 3DSSPP software, Manual load lifting, Low Back pain
  • ناصر حبوبی، مهدی جهانگیری *، ساره کشاورزی
    زمینه و هدف
    پروانه کار یک سیستم مجوز کتبی برای کنترل خطرات فعالیتهای بالقوه خطرناک است. اگر چه این سیستم به منظور تامین ایمنی و هماهنگی در بین فعالیتهای کاری مختلف برای اجتناب از تناقض به کار می رود، ولی خود مستعد خطای انسانی است. هدف از این مطالعه ارزیابی کمی احتمال خطاهای انسانی در وظایف شغلی فرایند صدور پروانه کار در یک صنعت پتروشیمی بود.
    روش بررسی
    در این مطالعه توصیفی مقطعی، ابتدا وظایف شغلی فرایند صدور پروانه کار با استفاده از روش واکاوی سلسله مراتبی (HTA) مورد واکاوی قرار گرفت. سپس عوامل موثر بر خطاهای انسانی در هر کدام از وظایف شغلی شناسایی شدند و با استفاده از آنها احتمال سبک های رفتاری مهارت بنیان (S.B)، قانون بنیان (R.B) و دانش بنیان (K.B) تعیین گردید. در نهایت با استفاده از روش رویکرد مهندسی احتمال خطاهای انسانی برآورد گردید.
    یافته ها
    بیشترین و کمترین میزان احتمال خطای انسانی در بین وظایف شغلی صدور پروانه کار به ترتیب مربوط به وظیفه شغلی آزمایش گازهای قابل اشتعال (با احتمال 38%) وآزمایش گازهای سمی و تست اکسیژن (با احتمال 4/49%) بود. در بین سبک های رفتاری نیز بیشترین و کمترین احتمال به ترتیب مربوط به سبک رفتاری مبتنی بر دانش (با احتمال 60%) و سبک رفتاری مبتنی بر مهارت (با احتمال 7/14%) بود. در مجموع میانگین احتمال خطاهای انسانی در وظایف شغلی صدور پروانه کار 0/1465 برآورد شد.
    نتیجه گیری
    روش رویکرد مهندسی می تواند به عنوان یک روش کاربردی در ارزیابی احتمال خطاهای انسانی در فرایندهای کاری موثر مورد استفاده متخصصین ایمنی و فاکتورهای انسانی قرار گیرد.
    کلید واژگان: خطای انسانی, سبک های رفتاری, رویکرد مهندسی, صنایع پتروشیمی, پروانه کار
    N. Hobobi, M. Jahangiri *, S. Keshavarzi
    Background And Aims
    Permit to work (P.T.W) is a formal written system to control certain types of work which are identified as potentially hazardous. Although P.T.W is a means of safety system and coordinating different work activities to avoid conflicts, it may be susceptible for human error. The purpose of this study was quantitative human error assessment using engineering approach in P.T.W in a petrochemical plant.
    Method
    In this cross-sectional study, P.T.W procedure was analyzed using Hierarchal Task Analysis (HTA). Then, performance shaping factors were identified and were used to estimate the probability including skill based (S.K), rule based (R.B) and knowledge based (K.B) behaviour modes. Finally, human error probability in all P.T.W tasks was estimated using engineering approach.
    Result
    Maximum and minimum probability of human error were for flammable gas testing (0.38) and toxic gas and oxygen testing (0.0449) respectively. Among behavioral modes, maximum and minimum probability were for K.B (0.60) and S.B (0.0714) respectively. The total human error probability for all job tasks of P.T.W, was estimated 0.1465.
    Conclusion
    Engineering approach technique, as a practical method, could be applied by safety and human factor specialists for quantification of human error probability in work processes.
    Keywords: Human Error, Behavioural modes, Engineering approach, Petrochemical, Permit to Work System
  • مهدی جهانگیری*، سعیده جعفری، فرزانه میری، ساره کشاورزی
    مقدمه
    یکی از حوادث نسبتا شایع در محیط های کاری سرخوردن، سکندری خوردن و سقوط است که می تواند باعث آسیب کمر، رگ به رگ شدن، کشیدگی، کبودی و خون مردگی، شکستگی، خراش و پارگی و حتی مرگ شود. این مطالعه با هدف ارزیابی ریسک سرخوردن در بخش های مختلف یکی از بیمارستان های دانشگاه علوم پزشکی شیراز انجام شد.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه مقطعی ریسک سرخوردن با استفاده از نرم افزار ارزیابی ریسک سرخوردن(SAT) اداره اجرایی ایمنی و بهداشت انگلیس(HSE) انجام شد. اطلاعات مربوط به شیوع حوادث سرخوردن در بین 178 نفر از کارکنان با استفاده از یک پرسشنامه خود ساخته جمع آوری گردید. تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS ویرایش 20 انجام شد. برای اندازه گیری ضریب زبری از دستگاه زبری سنج مدل TQC-SP 1560 استفاده شد.
    یافته ها
    ریسک سرخوردن در 5 بخش از جمله راه پله های بیرون، بخش جراحی، آی سی یو و پذیرش اتفاقات در سطح قابل توجه بود. بیشترین و کمترین سطح ریسک سرخوردن به ترتیب مربوط به راه پله ها و واحد فیزیوتراپی بود. شیوع حوادث سرخوردن در افراد مورد مطالعه 47/2 درصد گزارش شد.
    نتیجه گیری
    نتایج این مطالعه نشان داد که مهمترین عامل موثر بر ریسک سرخوردن در بیمارستان مورد بررسی مربوط به نوع آلودگی و نیز نحوه و تعداد دفعات شستشوی کف می باشد.
    کلید واژگان: بیمارستان, سرخوردن, ارزیابی ریسک
    Mehdi Jahangiri *, Saeedeh Jafari, Farzaneh Miri, Sareh Keshavarzi
    Introduction
    One of the relatively common accidents in work place environments is Slips، Trips and Falls (STF) that can cause back injuries، sprains & strains، bruises، contusions، fractures، tears and even death. Aim of this study was slip risk assessment in different sections of a hospital in Shiraz University of Medical Sciences.
    Materials And Methods
    This cross-sectional study was done using Health and Safety Executive (HSE) Slip Assessment Tool (SAT). Prevalence of slip accidents were investigated using a questionnaire among 178 of hospital staffs. Data analysis was done using SPSS-20 software. Roughness coefficient was measured using Roughness Meter TQC-SP1560.
    Results
    Slip risk level in 5 sections including outside stairs، surgery، ICU and emergency admission was significant. The maximum and minimum slip risk was related to stairs and physiotherapy section respectively. The prevalence of slips incidents were reported 47. 2 percent by healthcare workers.
    Conclusion
    The results of this study showed that the surface contaminant as well as method and frequency of surface cleaning are the most important effective factors on slip risk in the studied hospital.
    Keywords: Hospital, slip, risk assessment
  • علیرضا جعفری باغخیراتی، لیلا قهرمانی*، ساره کشاورزی، محمدحسین کاوه
    زمینه و هدف
    خوش بینی، تمایل به انتخاب امیدوارانه ترین دیدگاه است و به یک آمادگی عاطفی و شناختی در خصوص اینکه چیزهای خوب در زندگی مهم تر از چیزهای بد است اشاره دارد. از طرفی دیگر، کفایت اجتماعی یکی از سازه های اصلی بهداشت روان است و به عنوان توانایی افراد برای عمل به شیوه سازگارانه متناسب با سن و توانایی شناختی تعریف می شود. توسعه کفایت اجتماعی به عنوان یکی از بهترین پیش بینی کننده های رفتاری، موفقیت علمی و اجتماعی، مشکلات عاطفی و رفتاری در زمان حال و آینده فرد در نظر گرفته می شود. هدف مطالعه تعیین تاثیر آموزش خوش بینی از طریق نمایش فیلم بر کفایت اجتماعی دانش-آموزان پسر مدارس دبیرستان شهر شیراز بوده است.
    مواد و روش ها
    این مطالعه نیمه تجربی با نمونه 240 نفری و گروه مداخله و کنترل انجام شد. محتوای آموزشی طی دو جلسه ارائه گردید و از روش های بحث گروهی و پرسش و پاسخ استفاده گردید. داده ها با استفاده از پرسشنامه کفایت اجتماعی فلنر جمع آوری شد و توسط نرم افزار SPSS19 مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    تمام عامل های کفایت اجتماعی شامل مهارت رفتاری (189.35±31.09)، آمایه انگیزش و انتظارات (33.06±8.94)، مهارت شناختی (15.65±3.83) و مهارت هیجانی (16.58±3.78) در گروه مداخله نسبت به گروه کنترل بعد از آموزش افزایش معناداری پیداکرده بودند (p<0.001).
    نتیجه گیری
    نتایج نشان دهنده تاثیر فیلم آموزشی خوش بینی بر عامل های کفایت اجتماعی بودند با توجه به مشکلاتی زیادی که دانش آموزان در این سن با آن مواجه هستند، آموزش خوش بینی از طریق عامل های کفایت اجتماعی بر جنبه های مختلف زندگی آن ها می تواند موثر باشد و روابط بین فردی و اجتماعی آن ها را تقویت کند.
    کلید واژگان: کفایت اجتماعی, نوجوان, دانش آموزان
    Alireza Jafari Baghkheirati, Leila Ghahramani *, Sareh Keshavarzi, Mohammad Hossein Kaveh
    Background And Objective
    Optimism is defined as the tendency to choose the most hopeful view and an emotional and cognitive preparation regarding the superiority of good things over bad ones in life. Social competence is one of the main constructs of mental health and is defined as an individual’s ability to act adaptively relative to one’s age and cognitive ability. Development of social competence has been considered as one of the best predictors of behavior, academic achievement, and social, emotional, and behavioral problems both in present and future. The present study aimed to determine the effect of optimism training via educational movies on the students’ social competence.
    Methods
    This quasi-experimental study aimed to determine the effectiveness of optimism educational movie on the social competence of male high-school students in Shiraz. In this study, 240 samples were divided into an intervention and a control group. The educational content was presented through group discussion and question and answer in two sessions. The data were collected using Flener’s social competence questionnaire and were analyzed by the SPSS19 statistical software.
    Results
    There was a significant increase in all social competence factors, including behavioral skills (189.35±31.09), motivation and expectations (33.06±8.94), cognitive skills (15.65±3.83), and emotional skills (16.58±3.78), in the intervention group compared to the control group after the training (p<0.001).
    Conclusion
    The results showed the effectiveness of optimism educational movie on social competence factors. Considering the high-school students’ problems, optimism training via social competence factors can affect different aspects of their lives and strengthen their interpersonal and social relationships.
    Keywords: social competence, adolescents, students
  • زهره بادیه پیمای جهرمی، ساره کشاورزی *، ایران جهان بین
    مقدمه
    خودپنداری حرفه ای پرستاران به عنوان اطلاعات و عقایدی است که پرستاران راجع به نقش خود، ارزش ها و رفتارهایشان دارند. برای درک بهتر پرستاران و حل بحران پرستاری، نیاز به توسعه ابزاری اختصاصی برای اندازه گیری خودپنداری حرفه ای پرستاران وجود دارد. پرسشنامه خودپنداری حرفه ای پرستاران (Nurse Self-Concept Questionnaire: NSCQ) که توسط Cowin و همکاران تهیه و تنظیم شده است جهت ارزیابی خودپنداری حرفه ای پرستاران استفاده می شود. هدف از انجام این پژوهش اعتبارسنجی نسخه فارسی این پرسشنامه و آماده سازی آن به عنوان یک ابزار در ارزیابی خودپنداری حرفه ای پرستاران در جمعیت ایرانی می باشد.
    روش
    در این پژوهش مقطعی تحلیلی از نوع روان سنجی و اعتباریابی آزمون 200 پرستار شاغل در بیمارستان های وابسته به دانشگاه علوم پزشکی جهرم در سال 1391 به روش سرشماری وارد مطالعه شدند و پرسشنامه خودپنداری حرفه ای را تکمیل نمودند. سنجش پایایی پرسشنامه به روش دو نیمه سازی و ضریب آلفای کرونباخ صورت گرفت. جهت سنجش روایی این پرسشنامه نیز از تحلیل عاملی اکتشاف روایی سازه و ضریب همبستگی اسپیرمن براون استفاده شد.
    یافته ها
    ضرایب همبستگی اسپیرمن براون و آلفای کرونباخ به ترتیب 84/0 و 97/0 به دست آمد. نتایج تحلیل عاملی به کمک روش مولفه های اصلی و با استفاده از چرخش اکوامکس نشان داد که این پرسشنامه دارای شش عامل عزت نفس پرستاری، ارتباطات، رهبری، دانش، مراقبت و ارتباط با همکاران می باشد. این عوامل بیش از 63/76% از واریانس کل را تبیین می کنند. روایی سازه زیرمقیاس های این پرسشنامه نیز با یکدیگر تایید شد. دامنه این ضرایب از 41/0 تا 75/0 در نوسان بود و کلیه آن ها معنادار بودند.
    نتیجه گیری
    به طور کلی پرسشنامه خودپنداری حرفه ای پرستاران کوین می تواند ابزاری روا و پایا در ارزیابی خودپنداری حرفه ای پرستاران ایرانی باشد. پیشنهاد می شود در مطالعات آتی محققان برروی نمونه های بیشتر و گروه های مختلف تمرکز داشته باشند.
    کلید واژگان: پرسشنامه, خودپنداری, پرستاری, روایی, پایایی
    Z. Badiyepeymaye Jahromi, S. Keshavarzi *, I. Jahanbin
    Introduction
    Professional self-concept of nurses is as information and ideas that nurses have about their roles، values and behaviors. For better understanding of nurses and solve the crisis of nursing، there is a need to develop specific instrument for measuring Professional self-concept of Nurses. NSCQ (Nurse Self-Concept Questionnaire) which has been developed by Cowin is used to evaluate the professional self-concept of nurses. The present study aimed to determine the reliability and validity of the Persian version of this questionnaire and prepare it as an instrument for evaluating the professional self-concept of the Iranian nurses.
    Method
    In this cross sectional-analytic study of psychometric and validation of testing 200 nurses working at Jahrom University of Medical Sciences based on census method، completed the professional self-concept questionnaire. The reliability of the questionnaire was determined using split-half as well as Cronbach''s alpha coefficients، exploratory factor analysis، and inter-item reliability and Spearma Brown correlation coefficient.
    Results
    Spearman Brown correlation coefficient and Cronbach''s alpha were 0. 84 and 0. 97، respectively. Exploratory factor analysis through principle components method and equamax rotation demonstrated that the questionnaire contained six elements، including nursing self-esteem، communication، leadership، knowledge، care، and staff relations. These elements clarify more than 76. 63% of the total variance. Inter-item reliability of the questionnaire subscales was also confirmed. These coefficients ranged from 0. 41 to 0. 75 and were all significant.
    Conclusion
    In conclusion، the questionnaire of nursing professional self-concept of Cowin could be used as a valid and reliable instrument for evaluating the Iranian nurses'' professional self-concept. Considering greater sample size and different groups of people are suggested in future research.
    Keywords: Questionnaire, self, concept, nursing, validity, reliability
  • فریبا قدس بین، خدیجه یزدانی، ایران جهان بین، ساره کشاورزی
    زمینه و هدف
    دوره پس از زایمان از مراحل حیاتی زندگی زنان است که می تواند بر کیفیت زندگی آنها اثر بگذارد. در این دوران آموزش از عوامل موثر بر کیفیت زندگی می باشد. این مطالعه با هدف بررسی تاثیر آموزش رفتارهای ارتقاء دهنده سلامت بر کیفیت زندگی زنان نخست زا در دوره پس از زایمان انجام شد.
    روش بررسی
    این مطالعه کارآزمایی بالینی بر روی 52 زن نخست زا که به صورت تصادفی به دو گروه آزمون و کنترل تقسیم شدند، انجام شد. آموزش در 6 هفته اول پس از زایمان به گروه آزمون ارایه شد. مقایسه کیفیت زندگی زنان در دو گروه در هفته اول و ششم با استفاده از پرسشنامه اختصاصی کیفیت زندگی انجام شد. داده ها با آزمون های آماری مجذور کای و تی مستقل تجزیه و تحلیل شدند.
    یافته ها
    نتایج تفاوت معنی داری را بین اختلاف میانگین نمره کیفیت زندگی قبل و بعد از مداخله بین دو گروه نشان داد(001/0(p<، اما این اختلاف در گروه آزمون واضح تر از گروه کنترل بود. به علاوه اختلاف میانگین پنج بعد کیفیت زندگی (احساس مادر به خود، فرزند، همسر، روابط جنسی و سلامت) در گروه آزمون بیشتر از گروه کنترل بود(001/0>p).
    نتیجه گیری
    این مطالعه نشان داد، آموزش رفتارهای ارتقاء دهنده سلامتی می تواند در ارتقاء کیفیت زندگی زنان نخست زا موثر باشد، لذا توجه مراقبین بهداشتی به این امر مهم معطوف می شود. واژه های کلیدی: رفتار، سلامت، کیفیت زندگی، زنان نخست زا
    کلید واژگان: رفتار, سلامت, کیفیت زندگی, زنان نخست زا
    Background and Aim
    Postpartum period is one of the vital stages in the women’s life which influences their quality of life. Instruction can influence their quality of life in this period. This study aimed to determine the effect of education on health-promoting behaviors at the postpartum period on the quality of life of primiparous women.
    Methods
    The present controlled randomized trail study was carried out on 52 primiparous women who were randomly allocated into two groups (experimental and control). Instruction was presented for the experimental group for six weeks after childbirth. Quality of life of women between the two groups was compared by using Specific Postnatal Quality of life questionnaire at the first and sixth weeks. Data were analyzed by Chi-square and Independent T-test.
    Results
    Results showed a significant difference between the mean score of quality of life pre-and post-intervention between the two groups (P<0. 001)، but this difference in the experimental group was more compared to the control group. Also، this difference in the 5 dimensions of quality of life (feeling about herself، baby، spouse، sexual activity، and health) in the experimental group was more compared to the control group (P<0. 001).
    Conclusion
    The results indicated that health promoting can be effective in improving quality of life of primiparous women. Therefore، health care providers should focus on this important issue.
    Keywords: Behavior, Health, Quality of Life, Primipara
  • ساره کشاورزی، نجف زارع
    زمینه و هدف
    در تحلیل آماری برای تعیین عامل های خطر فشارخون، معمولا از نسبت شانس حاصل از رگرسیون لجستیک استفاده می کنند که به دلیل تعیین مرز برای فشارخون کارآیی و دقت تحلیل را کاهش می دهد. این کار را با استفاده از نسبت شان س (OR) حاصل از ضرایب رگرسیون با دقت بیشتر می توان انجام داد. هدف مطالعه ی حاضر بررسی عوامل خطر پرفشاری خون سیستولیک و دیاستولیک در شهر شیراز با استفاده از نسبت شانس حاصل از دو روش رگرسیون خطی و رگرسیون لجستیک و مقایسه ی این دو روش می باشد.
    روش تحقیق: در یک مطالعه ی مقطعی در سال 1384، تعداد 3997 نفر از نوجوانان و بزرگسالان شهر شیراز با استفاده از نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای انتخاب شدند. ارتباط فشار خون با متغیرهای مستقل سن، جنسیت و شاخص توده ی بدنی توسط شاخص نسبت شانس به دو روش رگرسیون لجستیک و رگرسیون خطی (بدون مرز بندی) بررسی و نتایج مقایسه شد. تحلیل با نرم افزارهای SPSS 13 و S-PLUS 2000 انجام شد.
    یافته ها
    در این بررسی دامنه ی سنی افراد مورد مطالعه 18 تا 99 سال و میزان شیوع پر فشاری خون سیستولیک و دیاستولیک به ترتیب 8/10 و 4/7 درصد به دست آمد. در هر دو روش، متغیرهای مستقل جنسیت، سن و شاخص توده ی بدنی با افزایش خطر پر فشاری خون سیستولیک و دیاستولیک رابطه ی معنی داری نشان داد. دقت روش رگرسیون در برآورد OR بیشتر از روش رگرسیون لجستیک و فاصله ی اطمینان آن نیز نسبت به روش لجستیک کوتاه تر بود.
    نتیجه گیری
    نسبت شانس حاصل از مدل رگرسیون به دلیل مزایایی که دارد می تواند جهت تحلیل عوامل مؤثر بر متغیرهای پاسخی نظیر فشار خون که نقاط مرزی مشخصی ندارند، مورد استفاده قرار گیرد.
    کلید واژگان: رگرسیون خطی, رگرسیون لجستیک, فشار خون سیستولیک, فشار خون دیاستولیک, نسبت شانس
    Ms Sareh Keshavarzi, Dr Najaf Zare
    Background And Aim
    Estimation of the odds ratio (OR) with logistic regression is a widely used approach to identify the risk factors of hypertension. Based on a cut-off point for blood pressure, this method decreases the efficiency and precision of the analysis. An alternative is to calculate OR with linear regression analysis, which is a more precise approach. The purpose of this study was to determine the prevalence of systolic and diastolic hypertension and the risk factors for hypertension by comparing the OR found with logistic and linear regression.
    Materials And Methods
    In a cross-sectional study in 2005, 3997 persons in Shiraz were selected by random multistage sampling. The relationship between blood pressure and explanatory variables of interest including sex, age and body mass index was investigated by calculating the OR with both logistic and linear regression without dichotomizing. The data produced with both methods were compared through SPSS V.13 and S-PLUS 2000.
    Results
    The age range of all patients included in our analysis was 18-99 years; the prevalence of systolic hypertension was 10.8% and that of diastolic hypertension was 7.4%. Both OR calculation procedures detected a significant association with an increased risk of systolic and diastolic hypertension for sex, age and body mass index. Linear regression was more precise and had smaller confidence intervals than logistic regression.
    Conclusion
    Linear regression can be used to calculate the OR to analyze risk factors for hypertension. This method may be more suitable than logistic regression because it does not involve a cut-off point to determine outcome or response variables.
  • سیدمهدی احمدی، محمدحسن افتخاری، فرشاد امیرخیزی، محمود سوید، مینا جهری، ساره کشاورزی
    زمینه و هدف
    در پاتوژنز چاقی عوامل بسیاری از جمله سطح لپتین سرم و هورمون های تیروئیدی نقش دارند. این مطالعه به منظور مقایسه سطح سرمی لپتین و هورمون های تیروئیدی در زنان چاق و غیرچاق در شهر شیراز طی سال 1385 انجام شد.
    روش بررسی
    در این مطالعه مورد - شاهدی، 35زن با نمایه توده بدن بیشتر یا مساوی Kg/m230 به عنوان گروه چاق (مورد) و 35 زن با نمایه توده بدن طبیعی کمتر از 25 به عنوان گروه غیرچاق (شاهد) انتخاب شدند. اطلاعات دموگرافیک و اندازه های تن سنجی شامل قد، وزن، محیط دور کمر و دور باسن اندازه گیری و سپس نمایه توده بدنی (BMI) و نسبت محیط دور کمر به دور باسن (WHR) و درصد چربی تام بدن (%TBF) برای هر فرد تعیین گردید. نمونه های خون ناشتا از افراد مورد بررسی گرفته شد و سرم خون برای اندازه گیری غلظت سرمی هورمون های T3، T4وTSH و لپتین جدا گردید.
    یافته ها
    میانگین غلظت سرمی لپتین در زنان چاق (9/7+-5/24 نانوگرم در دسی لیتر) بیشتر از زنان غیرچاق (7/4+-0/13 نانوگرم در دسی لیتر) بود (05/0P<). هرچند همبستگی مثبت معنی داری بین سطح سرمی لپتین با شاخص های تن سنجی وجود داشت، ولی این رابطه در مورد هورمون های تیروئیدی و TSH معنی دار نبود. همچنین در زمینه ارتباط مستقل بین هورمون های مورد بررسی، تنها بین غلظت سرمی لپتین با غلظت T3 سرم همبستگی مثبت معنی دار وجود داشت (05/0P<).
    نتیجه گیری
    این مطالعه نشان داد که غلظت سرمی لپتین در زنان چاق به واسطه افزایش بافت چربی افزایش می یابد. برهم کنش متقابل بین هورمون های تیروئیدی به ویژه T3 و لپتین، می تواند یکی از علل افزایش سطح لپتین سرم در زنان چاق باشد.
    کلید واژگان: چاقی, لپتین, هورمون های تیروئیدی, زنان
    Seyyed Mahdi Ahmadi, Mohammad Hasan Eftekhari, Farshad Amirkhizi, Mahmood Soveid, Mina Jahri, Sareh Keshavarzi
    Background And Objective
    Many factors are known to be involved in a number of human pathologies of obesity including serum leptin and thyroid hormones levels. The purpose of this study was to compare the serum levels of leptin and thyroid hormones in obese and non-obese women, in Shiraz-Iran during 2006.
    Materials And Methods
    In this case- control study, 35 women with BMI≥30 Kg/m2 recruited as an obese group (Case group) and 35 women with healthy BMI (BMI<25 Kg/m2) were selected as a control group. General information data were gathered from each sample using questionnaires and face-to-face interviews. Body weight, height, waist and hip circumferences were measured and BMI, WHR and percent of body fat (%TBF) were calculated for each subject. Venous blood samples were drawn from subjects and serum was separated to determine the concentrations of serum leptin and thyroid hormones (T4, T3 and TSH) levels.
    Results
    Mean serum concentration of leptin was significantly higher in obese group than control group (p<0.001). Serum leptin levels positively correlated to anthropometric indices (BMI, WHR, %TBF). No significant difference was observed between obese and non-obese groups in serum thyroid hormones concentration. Serum leptin levels positively related to serum T3 levels (P<0.05).
    Conclusion
    This study indicated that obese women had higher leptin levels compared to non-obese. The interaction between thyroid hormone in particular T3 and leptin can be one of the reason for increasing the serum leptin level among obse women.
    Keywords: Obesity, Leptin, Thyroid hormones, Women
  • نجف زارع، ساره کشاورزی، بهرام ضیغمی
    زمینه و هدف
    چاقی به عنوان یک مشکل جهانی تقریبا تمام گروه های سنی، جنسی، نژادی و اقتصادی را تحت تاثیر قرار داده است. این معضل بهداشتی عامل خطر ساز برای برخی بیماری ها می باشد. اما در این رابطه مطالعات اندکی در مناطق روستائی ایران انجام شده است. هدف مطالعه حاضر بررسی میزان شیوع و عوامل خطر چاقی در زنان روستائی شهرستان زرین دشت با استفاده از نسبت شانس (OR=Odds Ratio) حاصل از مدل رگرسیون خطی می باشد.
    مواد و روش کار
    در یک مطالعه مقطعی در سال 1384، تعداد 920 نفر از زنان سن باروری در مناطق روستائی شهرستان زرین دشت با استفاده از نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای انتخاب و ارتباط شاخص توده بدنی (BMI = Body Mass Index) با متغیرهای مستقل تحصیلات زن و شوهر، تعداد فرزندان، سن زن وشوهر، وضعیت اقتصادی،اجتماعی و میانگین مدت شیردهی فرزندان، توسط شاخص نسبت شانس به دو روش رگرسیون لجستیک و رگرسیون خطی (بدون مرز بندی) بررسی شد. شاخص توده بدنی25 تا 9/29 به عنوان اضافه وزن و شاخص توده بدنی 30 و بالاتر بعنوان چاقی در نظر گرفته شد.
    یافته ها
    دراین بررسی دامنه سنی زنان مورد مطالعه 17 تا 47 سال و میزان شیوع اضافه وزن و چاقی به ترتیب 30 و 14 درصد بدست آمد. در هر دو روش، تحصیلات شوهر، تعداد فرزندان و وضعیت اقتصادی، اجتماعی با افزایش خطر چاقی رابطه معنی داری نشان دادند. دقت روش رگرسیون در برآورد نسبت شانس بیشتر از روش رگرسیون لجستیک بود.
    نتیجه گیری
    با توجه به شیوع زیاد چاقی در مناطق روستائی (شبیه به مناطق شهری) و تاثیر سوء آن بر سلامت جامعه اجرای برنامه های ملی پیشگیری و کنترل چاقی بایستی در اولویت برنامه های بهداشتی قرار گیرد.
    کلید واژگان: چاقی, شاخص توده بدنی, زنان, رگرسیون خطی, نسبت شانس
    Zare N., Keshavarzi S., Zeighami B.
    Background
    Obesity is becoming a worldwide health problem, affecting all groups of age, sex and economy. This important problem is a major risk factor for some diseases. The prevalence of obesity not has been well studies in the rural areas. The purpose of this study was to determine the prevalence of obesity and some of the relevant risk factors in women of Zarrindasht rural areas using the odds ratio estimated from the regression approach. Methods and Materials: In a cross-sectional study in 2005, a number of 920 women in fertility age from rural areas of Zarrin-Dasht, at eastern part of Fars province were selected by random multi stage sampling. Correlation ship between BMI and some variables including age, education level, number of children, socio-economic status and mean duration of breast feeding were evaluate. The age and education level of their husbands were also considerved. Odds ratio (OR) was using both logistic regression approach and the linear regression procedure (without dichotomizing). BMI of 25 or higher was considered as overweight or obesity
    Results
    The studied women aged between 17 to 47 years old and the prevalence of over weight (25Conclusions
    It is concluded that, similar to the urban areas, the obesity is highly prevalent in the rural population. This can potentially affect the health of rural community and needs consideration. Prevention and control of obesity are recommended to be as of health program priorities.
    Keywords: Obesity, Body Mass Index (BMI), Women, linear regression, Odds Ratio (OR)
  • Alireza Choobineh, Babak Shahcheragh, Sareh Keshavarzi, Kazem Rahnama
    Background And Aims
    Shift work is an inevitable result of technology usage and considered as an occupational hazard. It is known as an old problem among health care workers, which affects their wellbeing adversely. Operation room technicians (ORTs) are among those health care workers who are required to work in shift system and encountered shift work-related problems. This study was conducted among ORTs of Shiraz University Of Medical Sciences (SUMS) hospitals with the aim of determination of shift work-related health, family and social problems.
    Methods
    In this cross-sectional study, SOS (survey of shift workers) questionnaire was used to collect required data. Study population included all ORTs of SUMS hospitals in 2006-2007. Totally, 178 ORTs from 9 SUMS hospitals were studied.
    Results
    The results showed that shift work-related problems occurred in high rate among ORTs. Personal (subjective), gastrointestinal and social problems were found to be the most prevalent problems among the ORTs (97.6%, 70.7% and 66.5%, respectively). The results revealed that ORTs who chose shift work voluntarily had higher rate of job satisfaction. It was also found that regular rotating shift schedule caused more job satisfaction than irregular rotating shift schedule did. There was an association between job satisfaction and the prevalence of reported problems such that the prevalence rate of problems was lower among those with higher rate of job satisfaction (P<0.05). This study demonstrated that there was no regular, definite shift system in operating rooms of the 9 SUMS hospital studied.
    Conclusion
    Working in shift system voluntarily and regular schedule caused higher rate of job satisfaction. Higher job satisfaction resulted in less shift work-related problems.
    Keywords: work in hospital, shift system, shift work, related problems
  • بدانید!
    • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
    • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
    • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
    درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال