به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

سمانه کرمی

  • سمانه کرمی، محمداسماعیل ابراهیمی*، داوود جعفری
    هدف

    این پژوهش به منظور مقایسه اثربخشی آموزش زوج درمانی هیجان محور مبتنی بر مدل آسیب دلبستگی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) بر احساس مثبت به همسر و انصراف از طلاق در زنان شاغل در کادر درمان آسیب دیده از خیانت زناشویی در استان لرستان در زمان شیوع کرونا انجام شد.
     

    مواد و روش

    این مطالعه نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه های کنترل و آزمایش انجام شد. جامعه آماری شامل زنان شاغل در کادر درمان استان لرستان بود که به دلیل خیانت زناشویی همسر در دوران کرونا به مراکز مشاوره مراجعه کرده بودند. 30 نفر از این زنان به صورت تصادفی در سه گروه زوج درمانی هیجان محور، ACT و کنترل تقسیم شدند. ابزارهای جمع آوری داده ها شامل پرسشنامه احساس مثبت به همسر و پرسشنامه میل به طلاق روزلت بود. مداخلات درمانی به مدت 8 جلسه 90 دقیقه ای در طول دو ماه برگزار شد.
     

    یافته ها

    نتایج نشان داد که هر دو رویکرد زوج درمانی هیجان محور و ACT به طور معناداری موجب افزایش احساس مثبت به همسر و کاهش تمایل به طلاق در مقایسه با گروه کنترل شدند. زوج درمانی هیجان محور به طور نسبی اثربخشی بیشتری در افزایش احساس مثبت به همسر داشت. تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر نشان دهنده تفاوت های معنادار بین گروه ها و اثرات تعاملی زمان و گروه بود.
     

    نتیجه گیری

    پژوهش حاضر نشان داد که هر دو رویکرد درمانی زوج درمانی هیجان محور و ACT می توانند در بهبود احساس مثبت به همسر و کاهش تمایل به طلاق در زنان شاغل در کادر درمان آسیب دیده از خیانت زناشویی موثر باشند. این نتایج می تواند به مشاوران و درمانگران در ارائه مداخلات موثرتر کمک کند و بهبود کیفیت زندگی و روابط زناشویی را تسهیل نماید.

    کلید واژگان: زوج درمانی هیجان محور, درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد, احساس مثبت به همسر, انصراف از طلاق, خیانت زناشویی, زنان شاغل
    Samaneh Karami, Mohammad Esmaeil Ebrahimi *, Davoud Jafari

    in the healthcare sector affected by marital infidelity in Lorestan Province during the COVID-19 pandemic.
     

    Methods and Materials: 

    This quasi-experimental study was conducted using a pre-test and post-test design with control and experimental groups. The statistical population included working women in the healthcare sector of Lorestan Province who had sought counseling due to their spouse's marital infidelity during the COVID-19 period. Thirty women were randomly divided into three groups: Emotionally Focused Couple Therapy, ACT, and a control group. Data collection tools included the Positive Feelings Toward Spouse Questionnaire and the Roselt Divorce Desire Questionnaire. The therapeutic interventions were conducted over eight 90-minute sessions across two months.
     

    Findings

    The results indicated that both approaches, Emotionally Focused Couple Therapy and ACT, significantly increased positive feelings toward the spouse and reduced the desire for divorce compared to the control group. Emotionally Focused Couple Therapy relatively showed more effectiveness in enhancing positive feelings toward the spouse. Repeated measures ANOVA indicated significant differences between groups and interactive effects of time and group.
     

    Conclusion

    The present study demonstrated that both therapeutic approaches, Emotionally Focused Couple Therapy and ACT, can effectively improve positive feelings toward the spouse and reduce the desire for divorce in working women in the healthcare sector affected by marital infidelity. These findings can aid counselors and therapists in providing more effective interventions and facilitate the improvement of quality of life and marital relationships.

    Keywords: Emotionally Focused Couple Therapy, Acceptance, Commitment Therapy, Positive Feelings Toward Spouse, Withdrawal From Divorce, Marital Infidelity, Working Women
  • سمانه کرمی، ترانه عنایتی*، کیومرث نیازآذری

    پژوهش حاضر با هدف بررسی وضعیت موجود و مطلوب نقش نظام آموزش و پرورش در توسعه پایدار با رویکرد الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت بود. این پژوهش از نوع پیمایشی، مبتنی بر روش های تحلیل شکاف و در گروه مطالعات آمیخته از نوع اکتشافی (کیفی و کمی) بود. جامعه آماری در بخش کیفی شامل 10 نفر از متخصصان نظام آموزش و پرورش بودند که به صورت هدفمند انتخاب شدند. در بخش کمی نیز مدیران، کارشناسان مسیول و کارشناسان اداره کل آموزش و پرورش شهر تهران به تعداد 440 نفر و حجم نمونه 205 نفر بود. ابزار گردآوری داده ها، در بخش کیفی، مصاحبه نیمه ساختاریافته و در بخش کمی، پرسشنامه محقق ساخته بود. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون ویلکاکسون و تی همبسته انجام گرفت. نتایج بخش کیفی پژوهش نشان داد عوامل موثر بر توسعه پایدار در نظام آموزش و پرورش با رویکرد الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت شامل 6 بعد و 45 مولفه بود. در بخش کمی، بررسی اختلاف وضعیت موجود و مطلوب در شش متغیر اصلی (فرهنگی، اجتماعی، زیست محیطی، اقتصادی، روش های آموزشی و سند تحول بنیادین آموزش و پرورش)، معنادار و زیاد بوده است. بعد فرهنگی، زیست محیطی و سند تحول بنیادین در مقایسه با دیگر ابعاد از وضعیت بهتری برخوردار بودند. بنابراین برای حرکت از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب توسعه پایدار لازم است نظام آموزش و پرورش اهمیت ویژه ای نسبت به آموزش مسایل اجتماعی، اقتصادی و روش های آموزشی موثر بر توسعه پایدار با رویکرد الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت داشته باشد.

    کلید واژگان: توسعه پایدار, نظام آموزش و پرورش, وضع موجود و مطلوب, الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت
    Samaneh Karami, Taraneh Enayati *, Kiumars Niazazari

    This study aimed to investigate the current and favorable situation of the ‎education system in sustainable development with the approach of the ‎Islamic-Iranian model of progress.‎‏ ‏The statistical population in the qualitative section included ‎ten specialists in the education system who were purposefully selected by a ‎series of snowballs. In a small part, the managers, responsible experts, and ‎experts of the General Department of Education of Tehran were 440 people, ‎and the sample size according to Cochran's formula was 205 people. Sampling was done by stratified random sampling according to the ‎organizational position. The data collection tool was a semi-structured ‎interview in the qualitative part and a researcher-made questionnaire in ‎the quantitative part. Data analysis was performed using Wilcoxon and ‎correlated t-test. The qualitative part of the study showed that the factors ‎affecting sustainable development in the education system with the Islamic-‎Iranian model of progress included six dimensions and 45 components. In ‎the quantitative part, the study of the difference between the current and ‎favorable situation in the six main variables (cultural, social, environmental, ‎economic, educational methods, and the document of fundamental change ‎in education) has been significant and numerous. The cultural dimension, ‎the environment, and the document of fundamental change were in a ‎better position than other dimensions. Therefore, in order to move from the ‎current situation to the desired situation of sustainable development, the ‎education system must pay special attention to teaching social, economic, ‎and educational methods affecting sustainable development with the ‎Islamic-Iranian model approach. ‎

    Keywords: Sustainable Development, The education system, Current, ‎favorable situation, Islamic-Iranian Model of Progress
  • سمانه کرمی، ترانه عنایتی*
    پژوهش حاضر با هدف ارایه مدل نقش نظام آموزش و پرورش در توسعه پایدار با رویکرد الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت انجام شده است. این تحقیق از نظر هدف، کاربردی و در گروه مطالعات آمیخته از نوع اکتشافی (کیفی و کمی) قرار می گیرد. روش انجام پژوهش در بخش کیفی به روش تحلیل محتوا و در بخش کمی، توصیفی از نوع پیمایشی بود. مشارکت‎کنندگان بخش کیفی شامل 38 نفر از صاحب نظران و متخصصان نظام آموزش و پرورش، مسیولان واحد آموزش کمیسیون ملی یونسکو و شورای عالی آموزش و پرورش بودند که به صورت هدفمند به روش متوالی از نوع گلوله برفی تا رسیدن به اشباع نظری برای مصاحبه انتخاب شدند. جامعه آماری در مرحله کمی شامل 440 نفر از مدیران، کارشناسان مسیول و کارشناسان اداره کل آموزش و پرورش شهر تهران بود. حجم نمونه بر اساس فرمول کوکران 205 نفر محاسبه شد. نمونه گیری به روش تصادفی طبقه ‎ای برحسب پست سازمانی صورت گرفت. ابزار گردآوری داده ها در بخش کیفی، مصاحبه نیمه ساختاریافته و در بخش کمی، پرسش نامه محقق ساخته بود. برای حصول اطمینان از کیفیت یافته های کیفی، معیار مقبولیت مدنظر قرار گرفت. به این صورت که بازخورد مشارکت ‎کنندگان در پژوهش اعمال گردید. همچنین، به منظور اعتباربخشی یافته ها از روش کثرت‎ گرایی در پژوهشگر استفاده گردید. در بخش کمی، روایی صوری و محتوایی پرسش نامه بر اساس بررسی و قضاوت صاحب نظران و روایی سازه پرسش نامه با استفاده از آزمون تحلیل عاملی بررسی و تایید شد. پایایی با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ، بررسی و تایید شد به گونه ای که پایایی تمام متغیرهای اصلی بیشتر از مقدار معیار 70/0 بود. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از آزمون‎های آمار توصیفی و استنباطی شامل آزمون‎ تحلیل عاملی تاییدی و مدل سازی معادلات ساختاری انجام شد. نتایج پژوهش، حاکی از وجود 38 مولفه دارای نقش در نظام آموزش و پرورش در توسعه پایدار با رویکرد الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت بود. 29 مولفه آن در چهار بعد فرهنگی، اجتماعی، محیط زیستی و اقتصادی مستخرج از تحلیل محتوای مصاحبه های انجام شده و 9 مولفه حاصل از تحلیل محتوای سند تحول بنیادین آموزش و پرورش بود. نتیجه حاصل از بررسی معادلات ساختاری نشان از ارتباط معنادار بین ابعاد مدل داشت.
    کلید واژگان: توسعه پایدار, الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت, نظام آموزش و پرورش
    Samaneh Karami, Taraneh Enayati *
    The present study implemented with the aim of presenting a model of the role of the education system in sustainable development with the Islamic-Iranian model of progress approach. This is both an applied research and a mixed exploratory study (qualitative and quantitative). The research method in the qualitative part was content analysis and in the quantitative part was descriptive survey. Participants in the quality section included 38 education system experts, officials from the UNESCO National Commission's Education Unit and the Higher Education Council, who were selected for interview by purposive sampling method. The statistical population consisted 440 managers, official experts and experts of the General Department of Education in Tehran, 205 of whom were selected by stratified random sampling according to their organizational positions as our research sample. The data gathering tool was a semi-structured interview in the qualitative part and a researcher-made questionnaire in the quantitative part. Credibility criteria were considered to ensure the quality of qualitative findings. In this way, the feedback of the participants in the research was applied. Also, in order to validate the findings, the triangulation in investigator method was used. In the quantitative part, the face and content and construct validities of the questionnaire were checked and confirmed and the reliability was also confirmed by using Cronbach's alpha coefficient so that the reliability of all major variables was greater than 0.70. Data analysis was performed using descriptive and inferential statistical tests including confirmatory factor analysis and structural equation modeling. The results showed that there were 38 components that has role in the education system in sustainable development with the approach of the Iranian Islamic model of progress. Its 29 components in four cultural, social, environmental and economic dimensions were extracted from the content analysis of the interviews and 9 components were obtained from the content analysis of the document of fundamental change in education. The result of studying structural equations also showed a significant relationship among the dimensions of the model.
    Keywords: Sustainable Development, Islamic-Iranian Model of Progress, Educational System
  • ترانه عنایتی*، سمانه کرمی، کیومرث نیازآذری
    مقدمه و هدف

    پژوهش حاضر با هدف بررسی روش های آموزشی موثر بر توسعه پایدار و بررسی وضعیت موجود و مطلوب آن انجام شد. این پژوهش توصیفی از نوع زمینه یابی، مبتنی بر روش های تحلیل شکاف وضعیت موجود و مطلوب و در گروه مطالعات آمیخته از نوع اکتشافی (کیفی و کمی) بود.

    روش شناسی پژوهش: 

    مشارکت‎ کنندگان بخش کیفی شامل 10 نفر از صاحبنظران و متخصصان نظام آموزش و پرورش بودند که به صورت هدفمند به روش متوالی از نوع گلوله برفی انتخاب شدند. جامعه آماری در مرحله کمی شامل 440 نفر از مدیران، کارشناسان مسیول و کارشناسان اداره کل آموزش و پرورش شهر تهران بود. حجم نمونه بر اساس فرمول کوکران 205 نفر محاسبه شد. نمونه گیری به روش تصادفی طبقه‎ای بر حسب پست سازمانی صورت گرفت. ابزار گردآوری داده‎ها در بخش کیفی، مصاحبه نیمه ساختاریافته و در بخش کمی، پرسشنامه محقق ساخته بود. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون های تحلیل عاملی تاییدی، تی همبسته و ویلکاکسون استفاده شد.

    یافته ها

    نتایج بخش کیفی پژوهش نشان داد روش های آموزشی موثر بر توسعه پایدار شامل 7 مولفه می باشد و اختلاف وضعیت موجود و مطلوب معنادار و زیاد بوده است.

    بحث و نتیجه گیری

    برای حرکت از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب توسعه پایدار لازم است نظام آموزش و پرورش اهمیت ویژه ای نسبت به روش های آموزشی موثر بر توسعه پایدار داشته باشد.

    کلید واژگان: توسعه پایدار, روش های آموزشی موثر, وضع موجود و مطلوب, تحلیل شکاف
    Taraneh Enayati *, Samaneh Karami, Kiumars Niazazari

    The aim of this study was to investigate the educational methods effective on sustainable development and to evaluate its current and optimal status.

    Research Methodology

    This descriptive research was of survey-applied type, based on the methods of analyzing the current and optimal situation gap and in the group of mixed studies of exploratory type (qualitative and quantitative). Participants in the quality section included 10 experts and specialists in the education system who were purposefully selected through a sequential snowball sampling method. The statistical population in the quantitative stage consisted of 440 managers, responsible experts and experts of the General Department of Education in Tehran. The sample size was calculated based on Cochran's formula as of 205 people. The sampling procedure was done through stratified random sampling according to the subject's organizational position. The data collection tool in the qualitative part was a semi-structured interview and in the quantitative part was a researcher-made questionnaire. Confirmatory factor analysis, paired t-test and Wilcoxon tests were used to analyze the data.

    Findings

    The results of the qualitative part of the research indicated that the educational methods affecting sustainable development include 7 components and the difference between the current and optimal situation has been significant and large.

    Conclusion

    Therefore, in order to move from the current situation to an optimal situation of sustainable development, it is necessary for the education system to give a special importance to the educational methods affecting sustainable development.

    Keywords: Sustainable Development, Effective Educational Methods, Current, Optimal Situation, gap analysis
  • مهدی مهدی زاده رستم*، محمد عشایری نسب، سمانه کرمی
    بی شک مهم ترین رکن هر مجموعه ای نیروی انسانی آن مجموعه است.عملکرد موثر و سازنده در توسعه منابع انسانی باعث پیشرفت بهتر و بیشتر آن مجموعه می شود.توسعه منابع انسانی بدون آموزش های تخصصی و بروز امری دشوار است که به مدد فناوری اطلاعات و ارتباطات ، زمینه به وجود آمدن آموزش های الکترونیکی و جایگزینی آن ها به جای شیوه های سنتی فراهم آمده است.یادگیری الکترونیکی E-Learning مبحث جدیدی است که به سرعت جای خود را در بین روش های آموزشی دیگر باز کرده است.به کمک این شیوه محدودیت زمان و مکان از بین رفته و از انعطاف پذیری و سرعت بالایی در آموزش و بالا بردن سطح مهارت نیروی انسانی، برخوردار است.مقاله حاضر به بررسی توسعه انسانی و نقش آموزش در توسعه ی منابع انسانی و یادگیری الکترونیکی که روش نوین آموزش و یادگیری مبتنی بر فناوری است می پردازد.
    کلید واژگان: توسعه منابع انسانی, آموزش و بهسازی منابع انسانی, یادگیری الکترونیکی, آموزش و یادگیری الکترونیکی
    Mehdi Mehdizadeh Rostam *, Mohammad Ashayeri Nasab, Samaneh Karami
    Undoubtedly, the most important pillar of any group is the human resources of that group. Effective and constructive performance in the development of human resources leads to better and more progress of that group. Communication has paved the way for e-learning to replace traditional methods. E-learning is a new topic that is rapidly gaining ground among other teaching methods. Time and space constraints are eliminated and it has flexibility and high speed in training and raising the skill level of human resources. It is technology based.
    Keywords: Human Resource Development, human resource training, improvement, E-learning, e-learning, e-learning
  • سمانه کرمی

    تعدادی زیادی از مطالعات میزان تاثیر رفاه اجتماعی در کاهش جرم در میان بیکاران را بررسی می کنند. این مقاله حوزه ی دانش ما را در این زمینه از طریق بررسی شدت تاثیر برنامه های رفاهی که برای بیکاران طراحی شده اند، گسترش می دهد. این مطالعه در دانمارک انجام شده است و در آن سطوح مختلف برنامه ها و سیاست های بازار کار فعال که به افراد تازه بیکار شده، به طور تصادفی اختصاص داده شده را بررسی می کند. نتایج تحلیل های آماری، نشان دهنده ی این مطلب است که تشدید سیاست های بازار کار فعال بر روی تعداد جرایمی که توسط شخص در طول بازه ی زمانی بیکاری انجام گرفته، تاثیر می گذارد.

    کلید واژگان: بیکاری, جرم و جنایت, سیاست های بازار کار فعال
    Samaneh Karami

    A number of studies investigate the extent to which levels of welfare benefits reduce crime among the unemployed. This paper expands this literature by testing whether the intensity of other welfare programs aimed at the unemployed affects their criminal activity, using evidence from a Danish social experiment that randomly assigned active labor market programs (ALMPs) of different levels of intensity to newly unemployed individuals. The results from a Negative Binomial model indicate that the intensity of ALMPs affects the number of crimes committed by the person during spells of unemployment.

    Keywords: Unemployment, Crime, Active Labor Market policies
  • بابک علی کیایی، سمانه کرمی، سید تقی هاشمی، سارا موسوی
    مقدمه
    مطالعات قبلی نشان داده است که بیماران دریافت کننده ی خون که تحت تهویه ی مکانیکی قرار دارند، با افزایش مقاومت راه هوایی روبه رو می شوند. هدف از انجام این مطالعه، تعیین تاثیر سلنیوم با دز بالا بر حداکثر فشار عضلات دمی در بیماران بدحال بستری دریافت کننده ی خون در بخش مراقبت های ویژه ی بیمارستان الزهرای (س) اصفهان بود.
    روش ها
    در یک مطالعه ی کارآزمایی بالینی، 102 بیمار تحت ونتیلاسیون با ونتیلاتور مدک که سابقه ی دریافت خون داشتند، در سه گروه دریافت کننده ی 1000 و 500 میکروگرم سلنیوم تزریقی و بدون دارو (شاهد) مورد مطالعه قرار گرفتند. بیماران در طی مدت تهویه ی مکانیکی از نظر پارامترهای تنفسی و میزان مقاوت راه های هوایی، بررسی و مقایسه شدند.
    یافته ها
    میانگین حداکثر فشار عضله ی دمی در بدو شروع ونتیلاسیون در سه گروه شاهد و 500 میکروگرم و 1000 میکروگرم سلنیوم به ترتیب 67/2 ± 12/28-، 65/2 ± 41/29- و 16/2 ± 5/28- سانتی متر آب بود و اختلاف معنی داری بین سه گروه دیده نشد (10/0 = P). میانگین این متغیر در زمان رسیدن به Pressure support ventilation (PSV) معادل 8 سانتی متر آب، در سه گروه پیش گفته به ترتیب 47/1 ± 29/30-، 39/1 ± 12/30- و 96/1 ± 74/30- سانتی متر آب بود و اختلاف سه گروه معنی دار نبود (28/0 = P). این میانگین در زمان رسیدن به PSV معادل 5 سانتی متر آب به ترتیب 91/1 ± 82/31-، 68/2 ± 53/32- و 22/5 ± 76/30- سانتی متر آب بود؛ اختلاف سه گروه معنی دار نبود (10/0 = P).
    نتیجه گیری
    تجویز مقادیر مختلف سلنیوم با کاهش مقاومت راه هوایی در بیماران تحت تهویه ی مکانیکی همراه نبود. از این رو، توصیه می گردد مطالعات وسیع تر و با حجم نمونه ی بالاتری در مورد نقش سلنیوم در بهبود پارامترهای تنفسی و تهویه ای، زمان و موفقیت جداسازی بیماران از دستگاه تهویه ی مکانیکی و دیگر پارامترهای تهویه ی مکانیکی انجام گیرد.
    کلید واژگان: حداکثر فشار عضلات دمی, تهویه ی مکانیکی, سلنیوم
    Babak Alikiaii, Samaneh Karami, Seyed Taghi Hashemi, Sara Mousavi
    Background
    Previous studies showed that patients receiving blood transfusion under mechanical ventilation may be encounter to respiratory problems. The aim of this study was to determine the effect of high-dose selenium on maximum inspiratory pressure in critically ill patients who received blood transfusion and under mechanical ventilation in intensive care units (ICUs).
    Methods
    In a clinical trial study, 102 patients with history of blood transfusion in intensive care units of Alzahra hospital, Isfahan, Iran, were randomly divided in three groups of receiving 1000, 500, and 0 µg intravenous selenium. Maximum inspiratory pressure and respiratory parameters were evaluated and compared between the three groups.
    Findings: The mean maximum inspiratory pressure in the first time of ventilation was -28.12 ± 2.67, -29.41 ± 2.65, and -28.5 ± 2.16 cmH2O in the three groups of control, and 1000 and 500 µg selenium, respectively, without any statistically difference between the three groups (P = 0.10). The mean maximum inspiratory pressure was -30.29 ± 1.47, -30.12 ± 1.39, and -30.74 ± 1.91 cmH2O at pressure support ventilation (PSV) of 8 cmH2O in mentioned groups, respectively, and no statistically difference were seen between the groups (P = 0.28). At pressure support ventilation 5 cmH2O, the mean maximum inspiratory pressure was -31.82 ± 1.91, -32.53 ± 2.68 and -30.76 ± 5.22 cmH2O in three mentioned groups, respectively, without statistically difference between the groups (P = 0.10).
    Conclusion
    Different doses of selenium did not decrease airway resistance in patients receiving blood transfusion under mechanical ventilation. Therefore, more studies with larger sample sizes is recommended to determine the role of selenium in improving breathing and ventilation parameters, timing and weaning from mechanical ventilation and other related parameters.
    Keywords: Maximum inspiratory pressure, Ventilation, Selenium
  • رستم گلمحمدی، محمد حاجی اکبری*، رشید حیدری مقدم، راضیه زارع، سیده خدیجه حسینی، سمانه کرمی
    مقدمه
    درمحیط های آموزشی تامین کیفیت بصری در پیشرفت تحصیلی اهمیت بالایی دارد. ایجاد آسایش بصری و افزایش بازدهی و رغبت جهت تحصیل، ازجمله فواید تنظیم روشنایی کلاس درس و جلوگیری از اختلال در بینایی دانش آموزان است. این مطالعه باهدف ارزیابی شدت روشنایی داخلی مدارس دخترانه شهر همدان در سال های 1385و1393 انجام شده است تا بتواند به شناسایی مشکلات احتمالی آن بپردازد.
    مواد و روش ها
    این مطالعه در دو مقطع زمانی، در سال های 1385 و 1393 در مدارس دخترانه شهر همدان انجام پذیرفته است. در هر مقطع زمانی، متوسط روشنایی عمومی و موضعی بر روی تخته سیاه کلاس های درس با روش های توصیه شده انجمن مهندسین روشنایی آمریکای شمالی در روزهای غیر آفتابی توسط دستگاه لوکس متر اندازه گیری، محاسبه و با حد مجاز توصیه شده استاندارد آئین نامه بهداشت مدارس و انجمن مهندسین روشنایی آمریکای شمالی مقایسه گردید. علاوه بر شدت روشنایی، وضعیت معیارهای کیفیتی شامل الگوی چیدمان چراغ ها، نگه داری چراغ ها، وجود سایه روشن، نظافت سطوح داخلی، نگهداری سامانه روشنایی، نوع چراغ و تناسب فنی طراحی نیز بررسی گردید.
    یافته ها
    با توجه به همه معیارهای مطلوبیت، در هر دو مقطع ارزیابی، کمتر از %25 کل اماکن مورد بررسی از روشنایی مطلوب برخوردار بوده اند به طوری که در سال 85 فقط 16% از کلاس های درس دارای روشنایی عمومی مطلوب بوده اند و در سال 93 شدت روشنایی تمامی کلاس ها در محدوده غیرقابل قبول قرار گرفته و شدت روشنایی موضعی بر روی تخته سیاه تنها %6 کلاس درس در محدوده استاندارد قرار داشت. همچنین نتایج ارزیابی نشان می دهد ضرایب بازتابش سطوح در بازه مطلوب قرار دارند.
    نتیجه گیری
    عدم وجود روشنایی مطلوب عمومی و موضعی بر روی تخته سیاه مدارس در سال 93 و مقایسه آن با نتایج ارزیابی روشنایی سال 85، نشان دهنده این امر است که هنوز مشکل تامین روشنایی برای مدارس پابرجاست. الگوی چیدمان نامناسب و استفاده از لامپ های رشته ای و نامناسب را می توان از عمده دلایل وضعیت نامناسب نتایج ارزیابی روشنایی مدارس دخترانه شهر همدان نام برد.
    کلید واژگان: ارزیابی روشنایی داخلی, مدرسه, لوکس متر, انجمن مهندسین روشنایی آمریکای شمالی
    Rostam Golmohammadi, Mohammad Hajiakbari *, Rashid Heydari Moghadam, Razie Zare, Seyede Khadije Hoseini, Samane Karami
    Introduction
    In an educational environment, the quality of vision is integral to educational progress. Creating visual comfort and increasing efficiency and the desire to study are among the benefits of adjusting the lighting in classrooms and preventing visual impairment in the students. The present study was conducted to evaluate the degree of internal lighting in girl's schools across Hamadan in 2006 and 2014 so as to help identify their potential problems.
    Materials And Methods
    The present study was conducted in girl's schools across Hamadan on two different occasions –in 2006 and 2014. On each occasion, the average general and local lighting on the classroom blackboards were measured by the recommended methods of the Illuminating Engineering Society of North America on non-sunny days using a Lux Meter and were then compared to the standard limits recommended in the Health and Safety Code of schools and by the Illuminating Engineering Society of North America. In addition to the degree of lighting, certain quality assessment criteria were assessed, including the lighting layout, lamp maintenance, contrast, internal surface cleaning, lighting system maintenance, type of lamps and technical suitability of the design.
    Results
    Taking the criteria for favorable lighting conditions into account, less than 25% of the sites examined had favorable lighting on both occasions; in 2006, only 16% of the classes had favorable general lighting and in 2014, the degree of lighting fell to an unacceptable range in all classes and only 6% of the entire classroom were covered by a standard degree of local lighting on the blackboard. The results also show that surface reflection coefficients are within the desirable range.
    Conclusion
    The lack of favorable general and local lighting on the blackboard at schools in 2014 and its comparison with the results of the 2006 lighting assessment indicate that providing standard lighting is still a problem for schools. Improper lighting layouts and the use of incandescents or inappropriate light bulbs are among the major causes of poor lighting conditions in girl's school across Hamadan.
    Keywords: Evaluation of internal lighting, School, Lux meter, Illuminating Engineers Society of North America
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال