به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

سوسن پور شهرام

  • سوسن پورشهرام*، مریم حسینی

    مقاله حاضر به بررسی منتخب داستان های دهه هشتاد از منظر کاربرد واژگان، عبارات و جملات آن ها می پردازد تا میزان حضور فرهنگ غرب و جایگاه فرهنگ خودی را در متون داستانی تبیین کند. درواقع، کمرنگ شدن حضور فرهنگ «خود» ی و بالارفتن میزان حضور فرهنگ «دیگری» در میان جامعه ای رخ می دهد که افراد آن در فضای فرهنگی و کارکردهای ارزشی خود چنان بی هویت می شوند که به راحتی از بنیان های اعتقادی خود جدا و پذیرای جریان های فرهنگی دیگری می شوند. بسامد بالای استفاده از واژه ها و اصطلاحات غربی در روایت های این دهه نشانگر کم توجهی به زبان فارسی؛ نیز فرهنگ و هویت ایرانی نزد شخصیت های داستانی این متون است. نشانه شناسی شش داستان برجسته و پرفروش این دهه نشان داد که فرهنگ غربی و کاربرد واژه ها و اصطلاحات آن در ادبیات داستانی معاصر نوعی ارزش به شمار می آید و شخصیت های این داستان ها بر این باورند که با همسوشدن با فرهنگ غربی می توانند برای خود جایگاه اجتماعی برتری فراهم کنند. این رفتار به مرورزمان موجب کنار رفتن فرهنگ خودی و تهی شدن هویتی افراد یک جامعه می شود. این پژوهش از منظر مطالعه فرهنگی بر روی متن صورت گرفته و هدف آن ضروری نشان دادن مسئله حفظ زبان فارسی و اصالت هویت ایرانی است.

    کلید واژگان: داستان ایرانی, هویت فرهنگی, تصویر غرب, غرب زدگی زبان, دهه هشتاد
    Susan Pourshahram *, Maryam Hosseini

    This Article Examines the Use of Vocabulary, Phrases, and Sentences in Selected Stories of the 80s to Explain the Presence of Western Culture and the Place of Self-Culture in Fictional Texts. In Fact, The Diminishing Presence of 'Self' Culture and the Increasing Presence of 'other' Culture Occur Within a Society whose Individuals become so Disoriented in their Cultural Space and Value Functions that they are Easily Detached from their Religious Foundations and Receptive to other Cultural Current Affairs. The High Frequency of the Use of Western Words and Expressions in the Narratives of this Decade Indicates a Lack of Attention to Persian Language, as Well as The Iranian Culture and Identity in Fictional Characters in these Stories. The Semiotics of The Six Best-Selling Stories of the Decade Have Shown that Western Culture and the Use of its Words and Expressions in Contemporary Fiction are Valued, and That the Characters in these Stories Believe that by Aligning with Western Culture they can have a Superior Social Status. This Behavior Leads to the Abandonment of one's Own Culture and the Deprivation of Individuals’ Identity in a Society and Westernization. This Research has Been Done Based on the Perspective of Cultural Study of the Text and Aims to Show the Necessity of Preserving Persian Languages and the Authenticity of Iranian Identity.

    Keywords: Iranian Story, Cultural Identity, Image of the West, Westernization of Language, Eighties
  • سوسن پورشهرام
    آتش در زمان گذشته نقش مهمی در زندگی اقوام هندواروپایی داشت؛ در زمان زرتشت نمود طهارت و پاکی دانسته شد. این عنصر در مزدیسنا نماد زندگی است. قدرت و نیرومندی، درخشندگی و فسادناپذیری، پاکی و پاک کنندگی، از دیگر عواملی است که توجه بشر را به آتش جلب کرد. گاستون باشلار (1884تا 1962م.) معرفت شناس، فیلسوف، منتقد ادبی و از ساختارگرایان آغازین فرانسوی است که درعین حال که به جهان مادی و مسائل روز می اندیشد، به دنیای شعر و شاعری و خیال پردازی شاعرانه نیز می پردازد. تاکید باشلار بر تحلیل های مربوط به تخیل آتش، یادآور دیدگاه های کارل گوستاویونگ است. در باور وی، آتش عنصری است که می تواند به روشی دوگانه اعتبار یابد که ضد یکدیگرند؛ هم مظهر خیر است و هم نمود شر، در بهشت می درخشد و در دوزخ می سوزد، هم راحت است و هم عذاب. باشلار بر این باور است که هر شاعری به یکی از عناصر چهارگانه توجه دارد و برای بازشناسی شاعران اصیل، باید به میزان نزدیکی و دوری ایشان از این عناصر توجه کرد. در حقیقت هدف نقد ادبی گاستون باشلار، تربیت خواننده، برای بهترخواندن اثر و یافتن همگرایی های علم و روان شناسی و تخیل در ادبیات است؛ به این ترتیب، این مقاله با نگاهی به عنصر آتش در داستان سیاوش به تفسیر و تبیین پنداره های آغازین تخیل انسان از نگاه فردوسی می پردازد.
    کلید واژگان: کهن الگو, گاستون باشلار, آتش, سیاوش
    Susan Poorshahram
    Fire played an important role in the lives of Indo-Europeans in the ancient; at the time of Zarathustra، it was considered as the representation of hygiene and purity. In Mazdayasna it is the symbol of life. Strength and power، brilliance and imperishability، purity and cleansing are among other factors that would attract human attention to the fire. Gaston Bachelard (1884 to 1962) is a French epistemologist، philosopher، literary critic and an earlier structuralist who simultaneously considers the material world and the issues of the daily life and also explores the world of poetry and poetic imagination. Bachelard emphasis on analyzes of fire imagination، reminds the interpretations of Karl Gustav Yung. In his opinion، the fire in an element which can be validated in a contradictory، dual manner: it is the emblem of virtue and the embodiment of evil، it glows in heaven and burns in hell، and it is both convenience and agony. Bachelard believes that every poet pays attention to one of the four elements and، to recognize the true poet، one must consider their degree of distance and closeness to these elements. In fact، the purpose of literary criticism of Gaston Bachelard is to train the reader to better understand works of art and to find the convergences of science، psychology and literary imagination; Thus، by looking at the fire element in the story of Siavash، this article attempts to explain the earlier notions of human imagination in the magnum opus of Ferdowsi
    Keywords: Archetype, Gaston Bachelard, Fire, Siavash
  • سوسن پورشهرام
    گریماس از ساختارگرایان و نظریه پردازان نشانه شناسی، با تاکید بر ساختار روایت کوشید با عبور از رویه یا سطح و ساختار متن، به لایه های درونی آن دست یابد. رویکرد اصلی گریماس، یافتن ارتباط ساختاری پنهانی است که در فرایند تولید معنا مؤثر است. در حقیقت، نویسنده با ایجاد نوع خاص روایت و راوی در داستان خود، سلسله ای زنجیره وار از «فرستنده/ پیام/ گیرنده» را به کار می گیرد و با ایجاد ساختاری درست و منسجم برای یک داستان به زیبایی اثر می افزاید.
    بنابراین، نگارنده در این مقاله بر آن است، با کاربرد شیوه های جدید تحلیل داستانی، نقد روایتی (استفاده از فرایند پایدار و ناپایدار) و الگوی کنش گر گریماس یکی از داستان های برتر نادر ابراهیمی، (کلاغ ها)، را بررسی و تحلیل کند و به یاری روایت شناسی، ساختار و مناسبات درونی نشانه های متن و با کاربرد نشانه شناسی، ارتباط میان شخصیت های داستانی را تبیین نماید و به این ترتیب زمینه ای را برای آشنایی با اندیشه های نادر (= ناب) و شناخت شیوه ی داستان پردازی این نویسنده فراهم آورد
    کلید واژگان: الگوی کنش گر, داستان, روایت, شخصیت پردازی, طرح, فرایند پایدار و ناپایدار
    S. Pourshahram
    Greimas, a structuralist and semiology theoretician, made an attempt to reach the inner layers of a text by going through the surface and the structure of the text. He wanted to find the hidden structure influential in the production of meaning. In fact, a writer, by creating a special kind of narration and narrator in his/her story, produces a chain–like series of sender/ message/ receiver) to present coherent structure for a story. The aim of this paper is to analyze "Crows", one of the best stories of Nader Ebrahimi by using narrative analysis (permanent and non–permanent process) and Actantial Model of Greimas. In this way with the help of narratology the structure and internal relationships of signs of the text, the likns between the characters are clarified.
  • مهیار علوی مقدم، سوسن پورشهرام
    در روان شناسی نوین، «رنگ» یکی از معیارهای سنجش شخصیت است. رنگ ها نوعی انرژی ارتعاشی و اصوات مرئی اند که در زندگی نقش مهمی دارند. نفوذ رنگ بر روح و روان بشر نیز غیر قابل انکار است. کارکرد این پدیده مهم، بر روان انسان تا آن جاست که به خوانش جریان ذهنی کمک می کند. گرایش ذهنی به رنگ های مختلف، از مطلوب ترین رنگ تا منفورترین آن، نشان دهنده بازتاب های مختلف روانی است. به بیان دیگر، رنگ نمودی از وضعیت روانی و جسمانی فرد است؛ زیرا هر رنگ، تاثیر خاصی بر روح و جسم باقی می گذارد و این موضوع با توجه به پیشرفت دو دانش فیزیولوژی و روان شناسی به اثبات رسیده است.
    روان شناسی رنگ «ماکس لوشر»، بعد از آزمون معروف رورشاخ در زمینه شناخت شخصیت انسان از طریق لکه های رنگین جوهر، نظریه ای جدید است. در این روش، رنگ ها هر کدام با یک عدد مشخص می شود و رنگ‎هایی که در اولویت قرار می گیرد و یا طرد می‎شود، هر کدام به نوعی، بیانگر احساسات و اندیشه های خاص فرد خواهد بود. در حقیقت، این انتخاب خاص ناشی از طبیعت شخص و تجربیاتی است که وی آگاهانه یا ناآگاهانه نسبت به شرایط زندگی خود داشته است.
    به عبارت بهتر، گزینش واژگان و توجه به رنگ های ویژه، بیانگر شخصیت و تصویری از خلق و خوی هر فرد است. فروغ فرخزاد؛ از جمله شاعرانی است که در شعر خود بارها واژه رنگ و طیف های مختلف رنگی را به کار برده است؛ اما کاربرد فراوان رنگ سیاه، از رویکردهای خاص این شاعر معاصر است. در این پژوهش، با بهره گیری از نظریه روان شناسی رنگ ماکس لوشر رنگ های به کار رفته در مجموعه اشعار فروغ فرخزاد تحلیل می شود و با روشی علمی و کاربردی، تصویری دقیق و منطقی از اندیشه ها و نگرش های شاعر ارائه می گردد.
    کلید واژگان: تحلیل روان شناسی رنگ, ماکس لوشر, فروغ فرخزاد, نقدادبی
    Colour is recognized as one of the criteria for personality analysis in modern psychology. Colours are a kind of energy and visible sounds which play an important role in one's life. Their influences on human's soul and mind are undeniable. In other words, colour can be considered as a reflection of one's mental and physical situation since colours have special influence on soul and body equally. Max Lusher's study of colours is among the most recent theories which deal with psychological analysis and character explication. In this method, colours are introduced as numbers. Those which are denied and those which are well- accepted are the reflection of one’s thoughts and feelings. Hence, word selection and colour choice can help us to analyze the poet's personality and mind. Among the modern poets, Forogh Farrokhzad has repeatedly manipulated colours in her poems among which "black" is a specific one. This paper aims at interpreting Forogh Farrokhzad poetry in terms of colour analysis on Max Lusher's theory.
  • علوی مقدم، مهیار، سوسن پورشهرام
    روایت را می‎توان همچون جنبه های درهم بافته‎ای از متن و اثر ادبی به شمارآورد که به همراه زبان، یکی از مهمترین حوزه های نظریه ادبی به شمار می رود. روایت شناسی، درباره شیوه های مختلف بیان رویدادها و تحلیل ادبیات روایی نظیر رمان، داستان کوتاه و حماسه به بحث می پردازد. هر کدام از این شیوه ها، متن ادبی را از زاویه ای خاص بررسی می‎ کند. شناخت روایت به منتقد، در نقد و تحلیل داستان و عناصر داستانی و نیز به آفریننده داستان در فرایند آفرینش داستان کمک می‎کند. پژوهشگران از راه روایت شناسی داستان، ساختار و مناسبات درونی نشانه ها را در متن باز می یابند. در این مقاله کوشیده شده است به بررسی روایت در سه داستان کوتاه نادر ابراهیمی (خانه ای برای شب، دشنام و صدا که می‎پیچد) و مسائلی را که در خواندن داستان اهمیت دارند، اما از جهتی به قدری آشکارند که گاه دیده نمی شوند، پرداخته شود؛ درک شیوه هایی که ما را به برداشتی تازه و نو از داستان می رساند و ارائه تفسیری بهتر از داستان که به سادگی از روساخت متن، قابل درک نیست.
    Mahyar Alavi Moghddam, Soosan Poor Shahram
    Narrative as the interaction of literary text elements is a focal point in the literary theory. Narratology deals with the various manners of narrating events, as well as the analysis of the narrative literature such as novel, short story and epic. A deep understanding of narration can be a help to the critic to analyse the story and its elements; meanwhile it helps the writer to be more creative. Researchers, through narratology, discover the semiotic interrelations in the text. This article intends, through focusing on three short stories of Nâder Ebrâhimi entitled "A House Belonged to Night", "Curse", and "Sound that Echoes", to provide the reader with a better interpretation of the text which is hardly attained by a hypothetical reading.
  • سوسن پور شهرام

    گاستون باشلار (1962-1884م.)، معرفت شناس، فیلسوف علم، نظریه پرداز تخیل و از ساختارگرایان آغازین فرانسوی است که شیوه ای جدید در سخن شناسی و سخن سنجی بنیان کرد.تصویرپردازی های شاعران و نویسندگان، اغلب، در چهار عنصر اصلی-آب، آتش، خاک و باد- ریشه دارد.مجدالدین ابواسحاق کسایی مروزی (391-341ه.ق.) یکی از شاعران نیمه دوم قرن چهارم و ابت دای قرن پنجم هجری قمری است. اشعار کسایی، ساده و روان و مفاهیم شعری و توصیف های او، اغلب، عینی، محسوس و طبیعت گرا است. در حقیقت، کسایی در شعر، نقاش است.اگرچه از دیوان اشعار این شاعر شیعی مذهب، تنها سیصد بیت باقی مانده است، با همین مقدار باقیمانده نیز به راحتی می توان به نگرش کسایی در مورد طبیعت، به ویژه کارکرد ویژه عنصر آب پی برد. در این مقاله سعی شده است با بررسی عناصر طبیعت، در شعر کسایی مروزی- به عنوان یکی از شاعران سنت گرا- و با به کار گیری روش نقد ادبی گاستون باشلار و نظریات وی در این زمینه، روشی نو در شناخت بیشتر و بهتر نگاه و اندیشه این شاعر ارایه شود.

    کلید واژگان: طبیعت, عناصر چهارگانه, آب, کسایی مروزی, باشلار, نقد و تحلیل ادبی
    Behrouz Hassan Nezhad

    Gaston Bachelard (1884-1962) who was an epistemologist. philosopher of science and one of the early French structuralists, had created a new method in speech recognition and oration. Poets and writers' depiction has a root in four main elements - water. fire, soil and wind. Majdeddin Abolhassan or Abu Isaac Kasai Marvazi is one of the poets offorth and early fifth centuries. His poems are simple and fluent the concepts are almost objective. tangible and natural. In fact, Kasai is a painter in poetry. Although on ly three hundred of his poetry remains. we can understand his approach to nature especially to water. The present article tries to study the nature elements in Kasai poetry as a traditionalism poet and utilize the literary criticism method of Gaston Bachelard and his ideas in this field.

    Keywords: nature, four elements, water. Kasai, Bachelard, literary criticism
  • مهیار علوی مقدم، سوسن پورشهرام
    هر داستان از پیوند استوار بین دو عنصر رویه یا سطح و ساختار تشکیل شده است. در حقیقت، ارزش هر داستان در زیبایی نهفته در آن است و که ساختار درست یک داستان، می‎تواند به زیبایی آن بیفزاید. بنابراین، شناخت ساختار روایی و توصیف و تشریح شخصیت های داستان، یکی از مهم ترین نکته ها در پژوهش های ادبی است و پژوهشگران نیز می‎کوشند از طریق کاربرد معنا شناسی، ارتباط بین شخصیت های داستانی را تبیین کنند. یکی از شیوه های جدید تبیین ارتباط شخصیت ها با یکدیگر، «الگوی کنشگر» گرماس است. گرماس،از ساختارگرایان و نظریه پردازان نشانه معناشناسی پیرو ولادیمیر پراپ، با مطالعه ساختارهای معنا و ادامهپژوهش‎های پراپ در سطحی گسترده، توانست فرضیه مدل کنشی را ارائه دهد. این الگوی کنشی با هدف نمایان ساختن نقش شخصیت ها مطرح شد و مفهوم حوزه های پیوند دهنده کنش و شخصیت، به شناخت شخصیت، کمک شایانی کرد. در این الگو، شمار کنشگرها به شش می رسد: فرستنده یا تحریک کننده، گیرنده، شیء ارزشی، کنشگر بازدارنده و کنشگر یاری دهنده. در الگوی کنشی، کنشگر، گرانیگاه روایت به شمار می رود. کنشگر کسی یا چیزی است که کنش را انجام می دهد. واژهکنشگر از شخصیت داستانی فراتر می رود؛ زیرا کنشگر ممکن است فرد، شیء، گروه و یا واژه ای مجرد و انتزاعی باشد. بهره مندی از شیوه های جدید، مانند الگوی کنشگر، در تحلیل شخصیت های داستانی، موجب می شود نگاه به متن های ادبی هر چه بیشتر علمی، آکادمیک و نظام مند شود. در این مقاله با کاربرد الگوی کنشگر گرماس، سه داستان کوتاه نادر ابراهیمی1 (خانه ای برای شب، دشنام و صدا که می پیچید) را بررسی کرده ایم.
    کلید واژگان: کنش, الگوی کنشگر, شخصیت‎پردازی, گرماس, نادر ابراهیمی
سامانه نویسندگان
  • سوسن پورشهرام
    سوسن پورشهرام
    (1399) دکتری زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه تهران
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال