سید رضا سید جوادین
-
نشریه تحقیقات مالی، پیاپی 75 (پاییز 1403)، صص 651 -674هدف
هدف مقاله حاضر مدل سازی رابطه بین توانایی های شناختی و بازده سرمایه گذاران سبدگردانان با تاکید بر ابعاد سوگیری شناختی است. مسئله مطالعه حاضر، بررسی تاثیرپذیری در رفتار تصمیم گیری سبدگردانان در بازار سرمایه ایران، بر اساس ابعاد دیرپذیری و نماگری سوگیری شناختی در سرمایه گذاران است و بررسی خواهد شد که آیا توانایی های شناختی و تصمیم گیری خبرگان سبدگردان براساس سوگیری نماگری، دیرپذیری، اتکا و تعدیل و سفسطه ارتباط، بر بازده سرمایه گذاری سبدگردانان در بورس اوراق بهادار تهران اثرگذاری معناداری دارد یا خیر.
روشپژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی و از نظر ماهیت، از نوع توصیفی و روش پیمایشی است. برای جمع آوری داده های موردنیاز، آزمون های مختلفی انجام شد، از قبیل آزمون انعکاس شناختی (CRT) شامل یک سوال (مسئله لیندا) برای سنجش سوگیری سفسطه ارتباط و دو سوال برای سنجش سوگیری لنگر و آزمایش گرتر (1992) برای سنجش سوگیری دیرپذیری و نماگری (بازی حدس یا گوی و کیسه) که در اختیار مدیران 30 شرکت سبدگردان قرار گرفت. همچنین یک پرسش نامه شامل 15 سوال برای قدرت تصمیم گیری و سوال های مربوط به فعالیت های سرمایه گذاری پاسخ دهندگان که شامل یک سوال در خصوص سمت سازمانی، یک سوال در خصوص میزان بازدهی یک سال گذشته و سه سوال اضافی برای سنجش استراتژی های سرمایه گذاری است، در ابتدای سال 1400، در اختیار 302 نفر افراد حرفه ای بازار سرمایه، به عنوان نمونه آماری قرار گرفت که با استفاده از روش کوکران انتخاب شده بودند. این افراد عبارت بودند از: مدیران سرمایه گذاری، تحلیلگران و معامله گران که در شرکت های سبدگردانی مورد مطالعه، فعالیت داشتند. از این افراد درخواست شد تا با توجه به عملکرد سرمایه گذاری شان در سال 1399، به پرسش ها پاسخ دهند. به منظور تحلیل داده ها و آزمون فرضیه ها، به تناسب از آزمون کای دو، من ویتنی و مدل رگرسیون پروبیت استفاده شده است.
یافته هابراساس نتایج به دست آمده، افزایش یک واحدی در معیار تصمیم گیری خبرگان سبدگردان، به افزایش 27/0 درصدی در بازدهی سرمایه گذاری منجر می شود. با توجه به سطح توانایی شناختی، چنانچه سوگیری نماگری رخ دهد، بازدهی به میزان 09/0 رصد کاهش پیدا می کند. همچنین چنانچه سوگیری دیرپذیری رخ دهد، بازدهی به میزان 07/0 درصد کاهش می یابد.
نتیجه گیریدر این مطالعه ابعاد سوگیری دیرپذیری، نماگری، اتکا و تعدیل و سفسطه در تصمیم گیری خبرگان سبدگردان مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج به دست آمده از این مطالعه نشان داد که 4/40 درصد مشارکت کنندگان در پژوهش، توانایی شناختی بالایی دارند. همچنین میزان توانایی شناختی و تصمیم گیری خبرگان سبدگردان مرد و بانو، تفاوت معناداری با هم دارند و میزان توانایی شناختی و تصمیم گیری خبرگان سبدگردان با سطح بازدهی مختلف نیز تفاوت معناداری با هم دارند. همچنین نتایج به دست آمده از این مطالعه بیانگر این بود که معیارهای توانایی شناختی و قدرت تصمیم گیری خبرگان سبدگردان تاثیر مثبت و معناداری بر بازدهی سرمایه گذاری دارد؛ به طوری که افزایش در سطح توانایی شناختی، به افزایش در بازدهی به میزان 53/0 درصد منجر می شود و افزایش یک واحدی در معیار تصمیم گیری خبرگان سبدگردان، بازدهی سرمایه گذاری را 27/0 درصد افزایش می دهد؛ اما معیارهای وارد شده برای سوگیری شناختی، از قبیل سوگیری نماگری و دیرپذیری، بر بازدهی سرمایه گذاری تاثیر منفی می گذارد.
کلید واژگان: بازده سرمایه گذاران, توانایی های شناختی, رگرسیون پروبیت, سبدگردانان, سوگیری شناختیFinancial Research, Volume:26 Issue: 75, 2024, PP 651 -674ObjectiveThe purpose of this paper is to model the relationship between cognitive abilities and portfolio returns for portfolio managers and investors, with a focus on the dimensions of cognitive bias. The problem addressed in this study is to investigate the effectiveness of decision-making behavior among portfolio managers in the capital market of Iran, based on the dimensions of persistence and representation of cognitive bias in investors.
MethodsThis study employs an applied research approach with a descriptive objective. Data collection was conducted using a series of tests, including the Cognitive Reflection Test (CRT), where one question (Linda's problem) was utilized to assess communication sophistication bias, and two additional questions were used to evaluate anchor bias. Gerter’s (1992) test was applied to measure long-term bias, while an imagery-based task (a guessing game involving a ball and bag) was administered to a sample of 30 managers from various companies. Additionally, a questionnaire containing 15 questions was given to 302 capital market professionals, including investment managers, analysts, and traders who worked in portfolio management companies and were selected as a statistical sample. The questionnaire included questions about decision-making power, investment activities, organizational position, yield of the past year, and investment strategies. To analyze the data and test the hypotheses, the chi-square test, Mann-Whitney test, and probit regression model were used.
ResultsThe results showed that a one-unit increase in the decision-making criteria of portfolio management experts leads to a 0.27% increase in investment return. Additionally, the level of cognitive ability and decision-making skills of males and females showed a significant difference, and the level of cognitive ability and decision-making skills of basket operators with different efficiency levels also showed a considerable difference. Furthermore, the results indicated that 40.4% of the participants in the research have high cognitive ability. However, the criteria introduced for cognitive bias, such as representational bias and procrastination, harmed investment returns.
ConclusionThis study evaluated the dimensions of lingering bias, typology, reliance and adjustment, and sophistication in the decision-making of experts. The results showed that the criteria of cognitive ability and decision-making power of expert portfolio managers had a positive and significant effect on investment performance. An increase in the level of cognitive ability leads to an increase in performance by 0.53%, and a one-unit increase in the decision criteria of portfolio management experts leads to a 0.27% increase in investment return. However, the criteria introduced for cognitive bias, such as representational bias and procrastination, hurt investment returns.
Keywords: Cognitive Bias, Cognitive Capabilities, Investor Returns, Portfolio Operators, Probit Regression -
ساختاربخشی به عواطف و احساسات کارکنان در محیط کار موجب خواهد شد تا ظرفیت های ضمنی ذهن از رویکرد رویای آزاد نوروبیولوژیکی به رویای کارآمد و ایده پردازی سازمانی هدایت پیدا کند. به همین منظور هدف پژوهش حاضر طراحی و اجرای رویاپردازی کارکنان در سازمان ها بوده است. پژوهش حاضر از نظر هدف بنیادی و کاربردی، با رویکرد آمیخته (کیفی کمی)، است و با استفاده از تکنیک داده بنیاد و معادلات ساختاری انجام شده است. ابزار مورد استفاده نیز در فاز اول مصاحبه نیمه ساختاریافته با خبرگان این حوزه بوده است که همگی آنان عضو هیئت علمی دانشگاه بودند و حداقل پانزده سال در دانشگاه در درس رفتار سازمانی تدریس داشتند که تعداد آن ها با استفاده از نمونه گیری گلوله برفی بر اساس اصل اشباع 15 نفر بود. در بخش دوم نیز مدل به دست آمده تحت عنوان پرسشنامه در اختیار کارکنان شرکت های دانش بنیان شهر همدان قرار گرفت که نمونه آن ها بر حس فرمول کوکران 95 نفر بود و به شیوه دردسترس انتخاب شدند. در مجموع تعداد 40 مقوله و 364 کد احصا و در قالب پنج مقوله علی، زمینه ای، مداخله ای، راهبردها، و پیامدها تنظیم شد. در بخش کمی نیز مشخص شد کلیه عوامل به دست آمده بر یک دیگر تاثیر معنادار دارند. در نهایت، نتایج مبین این است که رویاپردازی کارکنان متشکل از طراحی اتاق فکر، بازی پردازی ذهن، توسعه ظرفیت ها، توانمندسازی ذهن، تبدیل رویا به هدف، و کار عمیق است.
کلید واژگان: تفکر خلاق, رویاپردازی, ساخت رویا, کار عمیقConfusion and cognitive uncertainty of employees in the workplace can lead to confusion and negative consequences in individual and organizational thinking. However, using the power of imagination and mental creativity, people who are known as dreamers, can serve as a psychological tool for managers. The purpose of this study is to model the dreaming power of employees in organizations. The method of the present research in terms of purpose, is fundamental and applied, with qualitative-exploratory approaches and in terms of implementation, has been done using the given techniques. The instrument used was a semi-structured interview with experts in the field, 15 of whom were selected using targeted snowball sampling based on the principle of saturation. The results showed that a total of 40 categories and 364 statistical codes were organized in the form of five categories: causes, contexts, interventions, strategies and messages. The results showed that the drawn model of employee empowerment directly causes significant leaps in organizational creativity and innovation and overcomes organizational burnout and inertia crises. Managers can use this technique to train professionals with high empowerment, competencies and goals aligned with the organization.
Keywords: Dreaming, Employee Dreaming, Imagination, Dream Power -
در سالهای اخیر و با گذر از عصر صنعت و ورود به عصر اطلاعات، منابع انسانی دانشی به عنوان ارزشمندترین دارایی و مهمترین عامل مزیت رقابتی سازمانها معرفی شدند.لذا ابعاد سنتی مدیریت منابع انسانی و وظایف آنان، دچار دگرگونی شده و تلاش مدیریت برای حفظ، نگهداری و پرورش این دسته از منابع انسانی، اهمیت بیشتری یافته است. بنابراین پژوهش حاضر در همین راستا و با هدف، طراحی و اعتباریابی مدل توسعه منابع انسانی دانشی با رویکرد فرهنگ دانش محور انجام شده است. این پژوهش، از لحاظ هدف، توسعه ای - کاربردی و از لحاظ ماهیت روش، توصیفی- اکتشافی است. جهت گردآوری داده های کیفی از ابزار مصاحبه و جهت ارائه این مدل از استراتژی گراندد تئوری با رهیافت استراوس و کوربین استفاده شده است. مشارکت کنندگان در این پژوهش در بخش کیفی، 20 نفر از مسئولان و خبرگان پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و در بخش کمی، 150 نفر از منابع انسانی دانشی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی بودند که در انجام این تحقیق مشارکت داشتند. نتایج حاصل از کدگذاری سه مرحله ای، در نرم افزار مکس کیودا، با 253 کد اولیه،34 مفهوم و 5 مقوله اصلی علی، زمینه ای ، موانع(مداخله گر)، راهبردها و پیامدها حول پدیده محوری(توسعه منابع انسانی دانشی) در قالب مدل پارادایمی نشان داده شده است. همچنین نتایج آزمون مدل سازی معادلات ساختاری، از طریق نرم افزاراسمارت پی.ال.اس، نشان داد که روابط میان مقوله های مدل توسعه منابع انسانی دانشی و تاثیر مقوله ها بر روی یکدیگر قابل تایید است.
کلید واژگان: توسعه منابع انسانی دانشی, منابع انسانی دانشی, مدیریت دانش, فرهنگ دانش محورThis paper aims to design and validate a Knowledge human recourse development model with the approach of knowledge-oriented culture . It is a practical developmental study research, using the exploratory-descriptive design for analysis. Qualitative interviews were used for data collection; however, the grounded theory methodology (Corbin & Strauss, 1998) was applied to develop the model. For the qualitative data analysis, 20 participants were chosen including senior officials and experts from the Institute of Humanities and Cultural Studies (IHCS). Further, exploratory questionnaires were distributed to 150 Knowledge human recourse randomly selected from IHCS to obtain the quantitative data. The findings of the three-level coding guided by MAXQDA provided a paradigm model which contained 253 primary codes, 34 concepts, and 5 major categories; namely causal conditions, contextual conditions, obstacles/ intervening conditions, strategies, consequences, and central phenomenon (knowledge human recourse development). Moreover, the results of Structural Equation Modeling (SME) using the software SmartPLS confirmed the connections between different categories of the , knowledge human recourse development model, as well as the effects of categories on each other
Keywords: Knowledge Human Recourse Development, Knowledge Human Recourse, Knowledge Management, Knowledge-Oriented Culture -
رسانه ها پدیده هایی چندکارکردی هستند که همزمان و هم اندازه با تلاش برای سودآوری از طریق جذب مشتری باید بر هدایت مخاطب از راه نفوذ و اثرگذاری فکری و فرهنگی نیز متمرکز شوند. دیدگاه های تک جانبه به رسانه ها، نبود امکان تفاهم نظری، معطل ماندن بخش بزرگی از ظرفیت درک نظری و ارتقای عملی رسانه ها را در تحقق دوگانه یاد شده در پی داشته است. در پژوهش حاضر تلاش شده است تا با ارائه مدل مفهومی مرجعیت رسانه ای به صورت ویژه برای سازمان صداوسیما، رویکرد نوینی در این حوزه ارائه شود. طراحی مدل مفهومی، با روش نظریه زمینه ای و رویکرد نظام مند اشتراوس و کوربین انجام گرفته و مدل نهایی در شش عرصه کلی تبیین شده است. طبق یافته های این پژوهش، مرجعیت رسانه ای بر اثر عدالت، استقلال و پیشتازی رسانه ایجاد می شود، در بستر صلاحیت های سازمانی همچون بلوغ سازمانی، فرهنگ تعالی خواه و مدیریت صحیح استعدادها به شکوفایی می رسد، از طریق راهبردهایی همچون تمرکز بر قلمرو عملکرد راهبردی، اتحاد و توسعه بازار و چرخش پارادایم های رقابتی عینیت می یابد و در نهایت، به شهرت رسانه ای مثبت در میان ذی نفعان مختلف می انجامد. رسانه مرجع به دلیل کیفیت و کمیت مناسب در پاسخگویی به میل و نیاز مخاطبان و همچنین ظرفیت ارتباطی بالا با بدنه اجتماعی، از امکان اثرگذاری بسیاری در عرصه تحقق مصالح عمومی جامعه برخورداراست.کلید واژگان: مرجعیت رسانه ای, رسانه مرجع, صداوسیما, تاثیرات رسانه, نظریه زمینه ایThe media are multi-functional that, at the same time as trying to make a profit through attracting customers, they should also focus on guiding the audience through intellectual and cultural influence. One-sided views of the media and the lack of theoretical understanding have caused a large part of the capacity of theoretical understanding and practical promotion of the media to be delayed in realizing these two. The research attempted to provide a new approach in this field by presenting a conceptual model of media authority specifically for the broadcasting organization. The design of the conceptual model was done with the method of grounded theory and the systematic approach of Strauss and Corbin, and the final model was explained in six general areas. According to the findings of this research, media authority is created as a result of justice, independence and media leadership, it flourishes in the context of organizational competencies such as organizational maturity, excellence culture and proper talent management, through strategies such as focusing on the field of strategic performance, unity and market development. And the rotation of competing paradigms is objectified and ultimately leads to positive media reputation among various stakeholders. Reference media can be very effective in realizing the public interests of the society due to the quality and quantity in responding to the needs and wants of the audience as well as the high communication capacity with the social body.Keywords: media authority, Reference Media, IRIB, Media Effects, grounded theory
-
حضور پررنگ اینترنت در زندگی کاری کارکنان سازمان های امروزی، چالش هایی را به وجود آورده است که از میان آن ها می توان به رفتار انحرافی با نام طفره روی اینترنتی اشاره کرد. هدف اصلی این مقاله، درک ریشه های نوین طفره روی اینترنتی از دیدگاه تیوری تبادل اجتماعی و نظریه حفاظت از منابع و بررسی پیشایندهای اثرگذار بر طفره روی اینترنتی و ارایه راهکارهایی جهت کاهش این رفتار انحرافی است. پارادایم اصلی این پژوهش توصیفی، اثبات گرا و نمونه آماری تحقیق شامل کارکنان اداری یکی از شرکت های فعال در صنعت نفت است. این مطالعه از حیث جهت گیری، کاربردی با رویکرد قیاسی قرار می گیرد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها، از روش مدل سازی معادلات ساختاری و نرم افزار اسمارت پی.ال.اس. استفاده شده است. یافته های این پژوهش نشان داد که فرسودگی عاطفی در رابطه میان سرپرستی سوءاستفاده گرانه و طفره روی اینترنتی نقش میانجی ایفا می کند؛ یعنی سرپرستی سوءاستفاده گرانه باعث فرسودگی عاطفی کارکنان شده و منجر به طفره روی آنان در اینترنت می شود. نتایج حاکی از آن است که سرپرستی سوءاستفاده گرانه تاثیر مثبت بر طفره روی اینترنتی داشته و اثر میانجی فرسودگی عاطفی بر رابطه بین سرپرستی سوءاستفاده گرانه و طفره روی اینترتی با تعهد سازمانی تعدیل می شود. بنابراین، کارکنانی که در سازمان با آن ها بدرفتاری می شود، دچار فرسودگی عاطفی شده و کم تر به فعالیت های کاری خود پرداخته و بیشتر در فضای مجازی و اینترنت، سرگرم طفره روی می شوند. هم چنین نتایج نشان داد، کارکنانی که تعهد سازمانی بالاتری دارند، کم تر دچار فرسودگی عاطفی ناشی از سرپرستی سوءاستفاده گرانه شده و طفره روی کم تری از خود نشان می دهند.
کلید واژگان: سرپرستی سواستفاده گرانه, طفره روی اینترنتی, فرسودگی عاطفی, تعهد سازمانیIntroductionCyber-loafing, which refers to the use of the Internet for personal use at work is a serious challenge for organizations due to the disruption in achieving organizational goals. In recent months, with the COVID-19 conditions and the fluctuations of various economic markets in Iran, cyber-loafing is highly common among the employees of Iranian organizations. On the other hand, using Internet resources has become necessary for all organizations to do part of their business processes. Effective use of Internet resources can lead to various positive results, such as reduced operating costs, effective communication between employees, and better job performance (Anandarajan et al., 2004). Ideally, the Internet is expected to be a tool to facilitate the job performance of employees. However, the Internet can also be used as an inappropriate tool that leads to reduced performance (Moody & Siponen, 2013). According to Kwai and Su (2017), employees spend about 20-24% of their working time on the Internet (Koay & Soh, 2017). This organizational behavior has led to a i30-40% reduction in employee productivity and costs organizations $750 annually (Ugrin et al., 2018). Therefore, dealing with deviant behaviors in organizations is of considerable importance.Many researchers have addressed the causes and roots of cyber-loafing and paid attention to the antecedents of this behavior. A review of the background of cyber-loafing shows that most of the research in this field has mainly focused on organizational attitudes, behaviors and policies (Liberman et al., 2011; Pindek et al., 2018; Soral et al., 2020). But there is a theoretical gap to examine the mechanisms of supervision and especially abusive supervision in cyber-loafing (Lim et al., 2020).Abusive supervision is a type of destructive leadership that has attracted the attention of scholars and practitioners in recent years. According to Tepper et al. (2011), more than 13% of the workforce suffers abusive, insulting, or hostile behavior from theirsupervisors annually (Lee et al., 2018). In addition, when employees in the organization spend online activities unrelated to their jobs or duties, it may be beneficial for them, but it is harmful to their organizations because avoiding the Internet is considered as an undesirable behavior and is in conflict with organizational productivity. Thus, while the hours spent on the Internet should be used to advance work responsibilities in line with organizational goals, it is spent on personal activities to compensate for emotional exhaustion caused by improper supervision (Koay & Soh,2017). In this research, we seek to investigate the effect of abusive supervision on cyber-loafing with the mediating role of emotional exhaustion. Emotional exhaustion can be explained as the mental exhaustion and fatigue caused by the pressure of one's private life or job demands or a combination of both. It gives signals of the beginning of physical or mental collapse (Lim et al., 2020).In summary, considering that the research on the mechanisms governing abusive supervision and organizational cyber-loafing has not been much developed, the present study aims to investigate the issue from the theoretical point of view of the social exchange theory (SET) and the conservation of resources (COR) theory. Also, the effect of abusive supervision on cyber-loafing is studied through the mediating role of emotional exhaustion in the context of oil companies.
MethodologyThe main paradigm of this research is descriptive and positivistic, and its statistical population included the administrative staff members of a company active in the oil industry. In terms of orientation, this study is an applied one with a comparative approach. The structural equation modeling method and the SmartPLS software were used to analyze the data.
Results and discussionThe findings of this research showed that emotional exhaustion plays a mediating role in the relationship between abusive supervision and cyber-loafing. That is, abusive supervision causes emotional exhaustion in employees and leads to their cyber-loafing.
ConclusionThe results indicate that abusive supervision has a positive effect on cyber-loafing, and the mediating effect of emotional exhaustion on the relationship between abusive supervision and cyber-loafing is moderated by commitment. Therefore, the employees who are mistreated in the organization suffer emotional exhaustion, pay less attention to their work, and spend more time in the cyberspace and the Internet. Also, the results show that employees who have higher commitment are less likely to experience mismanagement-induced emotional exhaustion and show less avoidance.
Keywords: Abusive supervision, Cyber-loafing, Emotional exhaustion, Organizational commitment -
فصلنامه مدیریت دولتی، پیاپی 56 (زمستان 1402)، صص 696 -719هدف
رویکرد قابلیت، نتیجه آخرین نظریه های توسعه، دیدگاه نوینی است که توسعه را با مفاهیم «کارکردها» و «قابلیت ها» پیوند می زند و می تواند به عنوان رویکردی اساسی در نظام آموزش وپرورش به کار گرفته شود. هدف این پژوهش طراحی یک مدل سیاست گذاری، بر اساس توسعه قابلیت های انسانی وزارت آموزش وپرورش منطقه کردستان است. در این راستا، پس از شناسایی قابلیت های انسانی در زمینه آموزش وپرورش در منطقه کردستان، ارتباطات منطقی بین اجزای تاثیرگذار برقرار شد تا سیاستی به منظور توسعه قابلیت های انسانی تدوین شود.
روشاین پژوهش با استفاده از روش پژوهش کیفی و رویکرد نظریه داده بنیاد انجام شد. در این راستا، داده های پژوهش از طریق روش نمونه گیری هدفمند جمع آوری شد. این نمونه گیری از طریق به کارگیری افراد متخصص و خبره در حوزه آموزش وپرورش در منطقه کردستان انجام گرفت. داده ها از طریق اجرای مصاحبه های عمیق جمع آوری شدند. ابتدا، افراد متخصص در زمینه آموزش وپرورش با دقت انتخاب شدند و فقط با افرادی مصاحبه شد که در این حوزه توانمندی و تجربه کافی داشتند. این نمونه گیری هدفمند پس از تعیین معیارهای دقیق برای انتخاب افراد صورت گرفت تا بهترین دیدگاه ها و تجربه های ممکن کسب شود. سپس با انجام مصاحبه های عمیق با افراد انتخاب شده، داده های لازم برای پژوهش جمع آوری شد. این مصاحبه ها به صورت گسترده و جزیی انجام گرفت و از افراد در مصاحبه ها، سوال های متنوع مرتبط با موضوع پژوهش پرسیده و هم زمان، داده ها جمع آوری و تحلیل شد. بر اساس رویکرد گلیزری، داده ها کدگذاری و مفهوم پردازی شدند. این مرحله با دقت انجام شد تا الگوها، مفهوم ها و تفاوت های مهم در داده ها به وضوح برجسته شود. کدگذاری دقیق این اطلاعات باعث شد تا تحلیل گسترده و عمیقی از داده های جمع آوری شده ارایه شود.
یافته هانتایج پژوهش نشان می دهد که در نظام آموزش وپرورش منطقه کردستان، دو سطح اصلی از قابلیت های انسانی وجود دارد که عبارت است از: قابلیت های مبتنی بر مهارت و قابلیت های مبتنی بر فرصت. این دو سطح قابلیت به طور گسترده در ساختار آموزش وپرورش، از سطوح مختلف آموزشی گرفته تا بخش های غیررسمی و آموزش خودآموز، دیده می شود. قابلیت های مبتنی بر مهارت بر مهارت ها، توانایی ها و مهارت های فردی افراد متمرکز است. مهارت های آکادمیک، تخصصی و عملی که افراد در حوزه آموزش وپرورش کسب می کنند، جزء این قابلیت ها محسوب می شود. قابلیت های مبتنی بر فرصت، به توانمندی افراد در بهره گیری از فرصت ها و امکانات محیط خود اختصاص دارد. این قابلیت ها شامل توانایی های اجتماعی، ارتباطی و کارآفرینانه است. علاوه بر این، نتایج نشان داد که اگر توجه به عوامل زمینه ای، عوامل تبدیل کننده و عوامل تسهیل کننده صورت گیرد، این قابلیت ها به کارکردهای مطلوب تبدیل می شوند. این تحولات، نه تنها در سطح آموزش رسمی، بلکه در فرایندهای آموزش غیررسمی نیز دیده می شود. این نتایج نشان می دهد که جنبه جامع و گسترده توسعه قابلیت های انسانی، در نظام آموزش وپرورش منطقه کردستان است، همچنین نتایج بر نقش اساسی این قابلیت ها در بهبود فرایندهای آموزش و افزایش توانمندی افراد تاکید می کند.
نتیجه گیریاگر سیاست گذاران آموزشی نظام آموزش وپرورش منطقه کردستان، به جوانب مختلف قابلیت های انسانی دیدگاهی جامع و تعاملی داشته باشند، می توان انتظار داشت که کارکردهای مطلوبی همچون تقویت رفاه و سعادت در زمینه اجتماعی و آموزشی در این منطقه شکل گیرد. این امر به تقویت نهادهای اجتماعی، احترام به هنجارها و قوانین منطقه ای، ارج نهادن به ویژگی های قومیتی و مدیریت موفق عوامل ژیوپلیتیکی وابسته است. به این ترتیب، رویکرد قابلیت، به عنوان یک چارچوب مفهومی، نه تنها با پارادایم های سنتی توسعه هم خوانی دارد، بلکه در ایجاد ساختاری پویا و واکنشگر برای سیاست گذاری آموزشی، نقش کلیدی ایفا می کند.
کلید واژگان: قابلیت های انسانی, مدل خط مشی گذاری, آموزش وپرورش, عوامل تبدیل کننده, اقلیم کردستانObjectiveThe capability approach, the result of the latest development theories, is a novel perspective that links development with the concepts of "functions" and "capabilities." This approach can be employed as a fundamental framework in the education system. The aim of this research is to design a policy-making model based on the development of human capabilities in the Kurdistan Region's Ministry of Education. In this regard, human capabilities in the field of education were identified in Kurdistan, and logical connections between influential components were established to formulate a policy for developing human capabilities.
MethodsThis research was conducted using qualitative research methods and a grounded theory approach. In this context, research data were collected through purposive sampling. This sampling involved employing experts and professionals in the field of education in Kurdistan. Data were collected through conducting in-depth interviews. Initially, experts in education were carefully selected, and only those with sufficient capability and experience in this field were chosen for interviews. This purposive sampling was done by setting precise criteria for selecting individuals to gain the best perspectives and experiences. Then, through conducting in-depth interviews with selected individuals, the necessary data for the research were collected. These interviews were extensive and detailed, asking various questions related to the research topic. Simultaneously, data were collected and analyzed. According to the Glaserian approach, the data were coded and conceptualized. This stage was done carefully to clearly highlight patterns, concepts, and significant differences in the data. Precise coding of this information allowed for a comprehensive and in-depth analysis of the collected data.
ResultsThe research findings show that in the Kurdistan Region's education system, there are two main levels of human capabilities: skill-based capabilities and opportunity-based capabilities. These two levels of capability are widely observed in the education structure, from different educational levels to informal and self-taught education sectors. Skill-based capabilities focus on individual skills, abilities, and competencies. Academic, specialized, and practical skills acquired in the field of education are part of these capabilities. Opportunity-based capabilities are related to individuals' ability to utilize opportunities and facilities in their environment. These capabilities include social, communicative, and entrepreneurial abilities. Furthermore, the results showed that if attention is given to contextual factors, transformative elements, and facilitating factors, these capabilities can be transformed into desirable functions. These transformations are observable not only at the level of formal education but also in informal education processes. These results indicate the comprehensive and extensive nature of human capability development in the Kurdistan Region's education system and emphasize the fundamental role of these capabilities in improving educational processes and enhancing individuals' proficiency.
ConclusionIf educational policymakers in the Kurdistan Region's education system have a comprehensive and interactive perspective towards various aspects of human capabilities, it can be expected that desirable functions such as enhancing welfare and happiness in the social and educational areas of this region will be formed. This matter is dependent on the strengthening of social institutions, respect for regional norms and laws, valuing ethnic characteristics, and successful management of geopolitical factors. In this way, the capability approach, as a conceptual framework, not only aligns with traditional development paradigms but also plays a key role in creating a dynamic and responsive structure for educational policy-making.
Keywords: human capabilities, Policy Model, Education, transforming factors, Kurdistan Region -
امروزه مربیگری یکی از موثرترین ابزارها برای تغییر سازمانی و بهبود عملکرد مدیران است. جاری سازی این فرایند در سازمان مستلزم شناسایی مدیرانی است که شایستگی های لازم برای ایفای این نقش را داشته باشند. این پژوهش با روش نظریه داده بنیاد و بر مبنای فلسفی تفسیرگرایی برساختی با هدف شناسایی شایستگی های مدیران جهت ایفای نقش مربیگری ساماندهی شده است. ابزار گردآوری اطلاعات مصاحبه های نیمه ساختاریافته واقعه محور و مشارکت کنندگان در تحقیق پانزده نفر از مدیران میانی منتخب دو شرکت از شرکت های گروه مپنا بوده اند. داده های کیفی با استفاده از رویکرد نظریه ای چارمز و در بستر نرم افزار Max QDA تحلیل شده است. یافته های پژوهش شش شایستگی را ارایه داده است: شاخص های عملکرد موفق مدیر برای مربیگری (از منظر شاگرد)؛ باورهای مدیر برای مربیگری در قالب باورهای تسهیل کننده، مانند باور به توانایی افراد و آزادی عمل دادن، و باورهای بازدارنده، مانند ترس از دست دادن جایگاه؛ دانش مورد نیاز، شامل دانش های تخصصی مربیگری، پیش نیاز مربیگری، کسب وکار؛ مهارت های مورد نیاز مدیران برای مربیگری عبارت اند از: مربیگری، بازخورد، تشخیص روحیه شاگردی، بین فردی، ارتباطی، فردی؛ ویژگی های شخصیتی مورد نیاز مدیران در دو دسته ویژگی های شخصیتی مثبت و ویژگی های شخصیتی سمی[1] تقسیم بندی شد. در بخش آخر به انگیزه های شخصی مدیر و مرتبط با شاگرد و عوامل ضدانگیزشی مدیران در فعالیت مربیگری اشاره شد.کلید واژگان: شایستگی, مربیگری, شایستگی های مدیر برای مربیگری, نظریه داده بنیاد, گروه مپناToday, coaching is one of the most effective tools for organizational change and improving the performance of managers. Implementing this process in the organization requires identifying managers who have the necessary competencies to play this role. This research, which is based on Grounded Theory and philosophical interpretive-constructivism, has been organized in order to identify the competencies of managers to play the role of coaching. Data collection tools, semi-structured case-based interviews, and research participants were fifteen middle managers selected from two companies of Mapna Group companies. Qualitative data were analyzed using the Charmz theory approach in the context of MaxQDA software. The research findings have presented six competencies: indicators of successful manager performance for coaching (from the student's perspective); Manager's beliefs about coaching in the form of facilitative beliefs such as belief in the ability of individuals and freedom to act and deterrent beliefs such as the fear of losing a position; Required knowledge includes, specialized coaching knowledge, coaching and business prerequisites; Managers' skills required for coaching include: coaching, feedback, apprenticeship, interpersonal, communication and individual; The personality traits required by managers were divided into two categories: positive personality traits and toxic personality traits. In the last section, the personal motivations of the principal related to the student and the anti-motivational factors of the principals in coaching activity were mentioned.Keywords: Competency, coaching, manager competencies for coaching, Grounded theory, Mapna Group
-
این پژوهش با هدف ارائه مدل و شناسایی ابعاد اصلی تاثیر ارز های دیجیتال بر مدیریت استراتژی های کسب وکار هلدینگ های سرمایه گذاری پذیرفته شده در بورس انجام شده است. پژوهش حاضر از نوع توصیفی اکتشافی می باشد و در آن از روش پژوهش آمیخته بهره گرفته شده است. در بخش کیفی با روش تئوری داده بنیاد با 19 نفر از مدیران هلدینگ که در زمینه ی ارز های دیجیتال، استراتژی های کسب وکار فعالیت داشتند، تا تعیین مدل یعنی تا زمان به اشباع رسیدن ، مصاحبه نیمه ساختاریافته انجام شد. در بخش کمی روش جمع آوری داده ها، میدانی و با ابزار پرسشنامه محقق ساخته است. جامعه آماری این بخش ، مدیران هلدینگ سرمایه گذاری پذیرفته شده در بورس هستند و نمونه گیری از طریق نرم افزار جی پاور انجام گرفت. داده ها به روش مدل یابی معادلات ساختاری و نرم افزار اسمارت پی ال اس مورد تجزیه و تحلیل واقع شدند. تحلیل داده های به دست آمده از مصاحبه ها و پرسشنامه ها در بخش کیفی طی فرایند کدگذاری روش داده بنیاد ، به ایجاد مدل مفهومی تاثیر ارز های دیجیتال بر مدیریت استراتژی کسب وکار هلدینگ ها و در بخش کمی به تایید مدل پژوهش منجر شد. و نتایج بدست آمده حاکی از آن است که ارز های دیجیتال بر مدیریت استراتژی های کسب وکار هلدینگ ها، درحوزه استراتژی معاملات و تجارت بین المللی، استراتژی مدیریت دارایی ها، استراتژی سرمایه گذاری در بخش فناوری و استراتژی جذب مشتریان جدید تاثیر دارند.
کلید واژگان: ارز های دیجیتال, استراتژی, کسب وکار, سرمایه گذاری, مدیریت استراتژی هلدینگ هاThis research has been done with the aim of providing a model and identifying the main dimensions of the impact of Cryptocurrencies on the management of business strategies of investment holdings accepted on the stock exchange. The current research is descriptive and exploratory, and mixed research method has been used in it.In the qualitative part, a semi-structured interview was conducted with 19 holding managers who were active in the field of Cryptocurrencies and business strategies using the grounded theory method, until the model was determined, that is, until saturation was reached. In the quantitative part, the method of data collection is field and with the researcher's questionnaire tool. The statistical population of this department are managers of investment holdings accepted in the stock exchange, and sampling was done through GPower software. The data were analyzed by structural equation modeling and SmartPLS software. Analyzing the data obtained from the interviews and questionnaires in the qualitative part during the coding process of the grounded theory method led to the creation of a conceptual model of the impact of Cryptocurrencies on the management of the business strategy of holdings and in the quantitative part to the confirmation of the research model. And the results obtained indicate that Cryptocurrencies have an impact on the management of holdings' business strategies, in the field of international trading and trade strategy, asset management strategy, investment strategy in the technology sector, and the strategy of attracting new customers.
Keywords: Cryptocurrencies, Strategy, Business, Investment, Holding Strategy Management -
سیاست های سازمانی از جمله مسائلی هستند که در سازمان ها پیوسته جاری اند. توجه به این سیاست ها و تحت تاثیر قرار گرفتن افراد باعث تغییراتی در رفتار کارکنان می شود که می تواند تغییرات شگرفی به همراه داشته باشد. در دانشگاه علوم و فنون دریایی خرمشهر نیز مانند سایر سازمان ها، سیاست های سازمانی تاثیرگذار است. نوع روش این پژوهش آمیخته اکتشافی است و هدف پژوهش نیز کاربردی است. به منظور شناسایی عوامل موثر در ایجاد رفتار های سیاسی در دانشگاه علوم و فنون دریایی خرمشهر، در بخش اول از تکنیک دلفی استفاده شده است و 10 نفر از نخبگان سازمانی برای گروه نخبگان انتخاب شدند. سپس گویه های مد نظر در سه راند در اختیار گروه دلفی قرار گرفت تا دیدگاه خود اعمال کنند. بعد از اتمام راندهای دلفی با ضریب کندال کفایت راندهای دلفی اعلام شد و 102 گویه تایید شد. در بخش دوم با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده، 196 نفر از کارکنان، اعضای هیئت علمی و دانشجویان برای بررسی انتخاب شدند و پرسشنامه تهیه شده را تکمیل کردند. داده های جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار spss و smartpls تحلیل شدند و از روش تحلیل مسیر و ضریب معنی داری t و ضریب معنی داری p استفاده شد. نتایج به دست آمده نشان داد که عدالت سازمانی بر روی بروز رفتارهای سیاسی در زمینه ارتقا مالی بیشترین تاثیر را دارد. همچنین بین سه متغیر شناسایی شده، متغیر فرهنگ سازمانی بیشترین تاثیر را بر روی ارتقا شغلی دارد. بیشترین تاثیر نیز در بروز رفتارهای سیاسی عمومی، مربوط به عدالت سازمانی است. همچنین بین سه متغیر تاثیر گذار در امر بودجه بندی و تعیین هدف بیشترین تاثیر گذاری را ارتقا شغلی به خود اختصاص داده است. با استفاده از نتایج، مدل نهایی که نشان دهنده تاثیر سیاست های سازمانی بر هدایت کارکنان دانشگاه علوم و فنون دریایی خرمشهر در تعیین هدف و بودجه بندی است، به دست آمد.
کلید واژگان: سیاست سازمانی, بودجه بندی, تعیین هدف, مشارکت, رفتار سیاسیOrganizational policies are constantly flowing in organizations. Paying attention to these policies and being influenced by people causes changes in the behavior of employees, which can bring about dramatic changes. In Khorramshahr Marine Science and Technology University, like the other organizations, organizational policies are influential, and people that are influenced by these policies show some behaviors in the organization. The method of this study is mixed and is a practical study. To identify the effective factors that creates triple political behavior in Khorramshahr University of Marine Sciences and Technology, Delphi technique was used. In the first part of this study ,10 persons of organizational elites were selected as the elites. Then, the items in three rounds were given to elites group to express their views. After completing the Delphi rounds, the adequacy of the Delphi rounds was declared with the Kendall coefficient, and 102 items were confirmed. In the second part, using a simple random sampling method, 196 persons of employees, members and students were selected to be investigated and thereafter they were asked to complete the prepared questionnaire. The collected data was analyzed using SPSS and smart PLS software. Path analysis method and significance coefficient t and significance coefficient p were used. The obtained results showed that organizational justice has the greatest impact on the occurrence of political behaviors in the field of financial promotion. Also, among the three identified variables, the organizational culture variable has the greatest impact on job promotion. Organizational justice has the greatest impact on public political behavior. Also, among the three influencing variables in terms of budgeting and goal setting, job promotion has the most impact. Using the results, the final model was obtained that shows the impact of organizational policies on the guidance of Khorramshahr Marine Science and Technology University employees in goal setting and budgeting.
Keywords: Organizational Policy, Budgeting, goal setting, Participation, Political Behaviors -
در دنیای رشد فناوری، ارزهای دیجیتال به عنوان نسل جدید تجارت بین واحدهای اقتصادی یکی از موضوعات مورد بحث قرن بیست و یکم است. کشورها، شرکت ها و کسب وکار ها دارای انواع مبادلات، معاملات و ارتباطات با یکدیگر بوده و استراتژی های انجام این ارتباطات و تعاملات، با تغییر فنآوری دچار تحول میشوند.که یکی از مولفههای اقتصادی و مالی شرکت های بزرگ، ارزهای دیجیتال میباشد که میتوان تاثیر آن را بر استراتژیهای کسبوکار مطالعه نمود. پژوهش حاضر با هدف تدوین مدلی از تاثیر ارزهای دیجیتال بر استراتژیهای کسب وکار هلدینگ های سرمایه گذاری با استفاده از روش داده بنیاد صورت پذیرفته است. این پژوهش از نظر هدف، یک پژوهش اکتشافی-کاربردی محسوب می شود. برای طراحی مدل از روش تحقیق کیفی بهره گرفته شد. ابزار جمع آوری داده ها، مصاحبه های نیمه ساختار یافته بوده و جهت تجزیه و تحلیل داده های جمع آوری شده از روش اشتراوس و کوربین استفاده گردید. جامعه مشارکت کنندگان، 19 نفر از مدیران شرکت های هلدینگ سرمایه گذاری بوده و حجم نمونه به روش اشباع نظری انجام شد. یافته های پژوهشی نشان داد شرایط علی بر پدیده محوری موثر هستند. و پدیده محوری در کنار عوامل زمینه ای و عوامل مداخله ای بر راهبرد ها اثر گذاشته و باعث پیامد ارزش آفرینی در هلدینگ ها می گردد. نتایج بدست آمده حاکی از آن است که ارز های دیجیتال بر استراتژی های کسب وکار هلدینگ ها، درحوزه معاملات و تجارت بین المللی، مدیریت دارایی ها، سرمایه گذاری در بخش فناوری و جذب مشتریان جدید تاثیر دارند.کلید واژگان: ارز های دیجیتال, کسب و کار, مدیریت استراتژیک, هلدینگ های سرمایه گذاریIn the world of technological growth, Crptocurrencies as a new generation of trade between economic units are one of the topics discussed in the 21st century. Countries, companies and businesses have all kinds of exchanges, transactions and communications with each other, and the strategies of carrying out these communications and interactions undergo transformations with the change of technology. One of the economic and financial components of large companies is Crptocurrencies, which can be studied for their impact on business strategies. The current research was conducted with the aim of developing a model of the impact of Crptocurrencies on the business strategies of investment holdings using the foundation data method. This research is an exploratory-applied research. Qualitative research method was used to design the model. The data collection tool was semi-structured interviews and the Strauss and Corbin method was used to analyze the collected data. The community of participants was 19 managers of investment holding companies and the sample size was done by theoretical saturation method. The research findings showed that the causal conditions are effective on the central phenomenon. And the central phenomenon, along with background factors and intervention factors, has an effect on strategies and causes the consequence of value creation in holdings. The obtained results indicate that Crptocurrencies have an impact on the business strategies of holding companies, in the field of international trade and transactions, asset management, investment in the technology sector and attracting new customers.Keywords: Cryptocurrencies, Business, strategic Management, investment holding
-
مقدمه
یکی از عناصر موثر در بهبود کارایی شغلی، که موجب پدیدار شدن حس انسجام در سازمان می گردد، اشتیاق شغلی می باشد. هدف مطالعه، ارایه الگوی اشتیاق شغلی از دیدگاه مدیران هیات علمی و افراد متخصص در حوزه مدیریت دانشگاه بود.
روش هامطالعه کیفی با استفاده از روش نظریه داده بنیاد انجام شد. از نرم افزار تحلیل کیفی مکس کیودا، در سه مرحله کدگذاری باز، محوری و انتخابی نتایج تحلیل داده ها به دست آمد. جامعه آماری شامل مدیران هیات علمی و افراد دارای سابقه ی کاری بالای 5 سال در زمینه مدیریت از معاونت های زیرمجموعه دانشگاه علوم پزشکی گیلان در سال 1402 به عنوان خبرگان بودند که با استفاده از نمونه گیری هدفمند تا رسیدن به اشباع نظری 15 نفر با مصاحبه نیمه ساختاریافته، انجام شد. مقوله های اصلی پس از تکمیل فرایند کدگذاری استخراج گردید.
یافته هاطی فرآیند کدگذاری باز مقوله های اشتیاق شغلی استخراج گردید؛ سپس در مرحله کدگذاری محوری، ارتباط میان این مقوله ها، شرایط علی (تاب آوری، امیدواری، خودکارآمدی، توانمندسازی روانشناختی)، زمینه ای (عوامل فردی و شغلی)، مداخله گر (عوامل درون و برون سازمانی)، اقدامات (حمایت، شفافیت، عدالت سازمانی و محیط کاری)و پیامدهای اشتیاق (مزایا و معایب داخلی و خارجی) در قالب پارادایم کد گذاری تعیین شد. آنگاه در مرحله کدگذاری انتخابی، یکایک اجزای پارادایم کدگذاری با سیر داستان ترسیم و نظریه خلق شد.
نتیجه گیریبا توجه به این که ارتقاء اشتیاق شغلی کارکنان می تواند پیامدهای مفید و ارزنده ای در جهت بهره وری سازمان ایجاد نماید، توصیه می گردد مسیولین دانشگاه با نگاهی عمیق تر و اعمال سبک های رهبری تحول آفرین و مشارکتی زمینه ایجاد اشتیاق شغلی مطلوب را به منظور بهبود عملکرد شغلی کارکنان فراهم کنند.
کلید واژگان: اشتیاق شغلی, نظریه داده بنیاد, دانشگاه علوم پزشکیIntroductionOne of the effective elements in improving job efficiency which causes a kind of cohesion in the organizations, is job enthusiasm. The aim of this study was to present the model of job enthusiasm of faculty managers and those who in the university.
MethodsThis qualitative research was conducted using the data theory method of data-analyse. Data analysis results were obtained from the Max Kyoda qualitative analysis software in three stages of open, central and selective coding. The statistical population include faculty managers and those who have the experience of more than 5 years of work in the field of management from the university's sub-departments. Data collection continued using purposive sampling after 15 semi-structured interviews with experts. the main categories were extracted after completing the coding processuntil theoretical saturation was reached.
ResultsDuring the open coding process categories of job passion were extracted; Then, in the central coding stage, the relationship between these categories, causal conditions (resilience, hope, self-efficacy, psychological empowerment), background (personal and occupational factors), intervening (internal and external organizational factors), measures (support, transparency, organizational justice and work environment) and the consequences of passion (internal and external advantages and disadvantages of the organization) were determined in the form of coding paradigm. Then, in the selective coding stage, one of the components of the coding paradigm was created with the flow of the story and the theory.
Conclusionpromoting job engagement can lead to profit consequence toward organizational enjoyment, So it is suggeseted authorities using participatory and revolutionary leadership methods provide desirable jon engagement as well as improving employee job performance.
Keywords: Job Engagement, Grounded Theory, University of Medical Sciences -
هدف این پژوهش، ارایه الگوی شایستگی مدیران روابط عمومی شهرداریهای کلان شهرهای کشور است. این تحقیق از نظر هدف، بنیادی و از نظر گردآوری داده ها، کیفی است و با رویکرد نظریه برخاسته از داده ها و طرح نوخاسته گلیزر انجام شده است. جامعه موردبررسی شامل مدیران روابط عمومی، شهرداران و خبرگان دانشگاهی بودند که به روش نمونه گیری هدفمند، تعداد 11 نفر از ایشان شناسایی و مصاحبه نیم ساختاریافته انجام شد. تحلیل داده ها نیز با کاربست روش دپوی و گیتلین (2005) انجام شد. پایایی مصاحبه ها در دو حالت بازکدگذاری پژوهشگر(92.9)و بازکدگذاری توسط کدگذار (79.3) دیگر انجام شد. روایی مصاحبه ها نیز از طریق سه روش درگیری طولانی مدت، پرسش و جستجوگری از همکاران و تایید به وسیله افراد مطالعه تایید شد. شایستگی مدیران روابط عمومی شهرداری ها در قالب 8 شایستگی اصلی شامل: شایستگی دانشی و روشی، اخلاق حرفه ای، مهارت های رسانه ای، مهارت های مدیریتی، تعاملات فراسازمانی، دانش سازمانی، مهارت انواع تفکر و مهارت های نگرشی، احصا شد؛ نخست، شایستگی دانشی است که به ویژگی ها و شناخت مدیر روابط عمومی از دانش های پایه و اساسی برای احراز مسیولیت در جایگاه مدیریت در بخش روابط عمومی دلالت دارد. نتایج تحلیل داده ها نشان داد شایستگی های مدیریتی شامل: مهارت های مدیریتی، تعاملات فراسازمانی، دانش سازمانی، مهارت انواع تفکر و مهارت های نگرشی در میان دیگر شایستگی ها برای یک مدیر روابط عمومی موفق، اهمیت بیشتری خواهد داشت. از آن جا که شایستگی های احصاشده با استفاده از داده های این پژوهش، جامع بوده و همچنین مسایل پیش رو و فعالیت مدیران روابط عمومی در شهرداری های کلان شهرها با هم مشابه است، نتایج این پژوهش برای مدیران روابط عمومی در شهرداری دیگر کلان شهرها نیز کاربردی خواهد بود.
کلید واژگان: شایستگی, الگوی شایستگی, مدیریت روابط عمومی, شایستگی مدیریت روابط عمومیThe goal of this research is to present the competency model of public relations managers of Iran’s metropolitan municipalities. The research is fundamental in purpose and qualitative in data collection. It was done with grounded theory approach and Glaser’s emerging design. The target population included public relations managers, mayors and university experts 11 of whom were identified through purposeful sampling and semi-structured interviews were conducted with them. The data analysis was, also, performed using Depoy and Gitlin’s (2005) method. The reliability of interviews was checked in two modes: researcher release (92.9) and release by coder (79.3). The validity of the interviews was, also, verified by three methods of long-term involvement, questioning the colleagues and approval of the people under study. The competencies of public relations managers in metropolitan municipalities were identified in the form of eight main competencies including knowledge-related and methodical competency, professional ethics, media skills, managerial skills, meta-organizational interactions, organizational knowledge, varied thinking skill, and attitudinal skills. The first one is knowledge-related competency which signifies the features and knowledge of the public relations managers about basic and fundamental knowledge to authenticate the responsibility of management in the public relations sector. The data analysis results showed that managerial competencies including managerial skills, meta-organizational interactions, organizational knowledge, varied thinking skill, and attitudinal skills are more important for a successful public relations manager. Due to the fact that the identified competencies through data of this study are comprehensive and the issues and activities of public relations managers of the municipalities in metropolitans are similar to each other, the results of this study are practical for the public relations managers of the municipalities of other metropolitans, as well.
Keywords: Competency, Competency Model, Public Relations Management, Public Relations’ Management Competency -
هدف از تحقیق حاضر، شناسایی چالش های جامعه شناختی توسعه منابع انسانی در بعد فرهنگی در سازمان های دانش بنیان است. پژوهش حاضر از لحاظ هدف، توسعه ای و از لحاظ نوع روش، توصیفی - اکتشافی است. جهت گردآوری داده های کیفی از تکنیک تجزیه و تحلیل تم استفاده شده است. مشارکت کنندگان این پژوهش شامل مدیران و مسیولان پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی بوده اند، که بر اساس روش نمونه گیری گلوله برفی و به تعداد 20 مصاحبه در سال 1401 انجام شده است. بر اساس نتایج کدگذاری تم های فرعی و مقوله بندی تم ها، چالش های جامعه شناختی توسعه منابع انسانی دانشی به چهار دسته کلی چالش های فردی، گروهی، سازمانی و محیطی طبقه بندی شده اند. در این راستا، چالش های فردی شامل ابعاد شخصیتی، رفتاری، ادراکی و ارزشی، چالش های گروهی شامل تعارضات تیمی، قوانین غیررسمی تیم ها، عدم تقارن ساختاری تیم های دانشی با سازمان و شکل گیری خرده فرهنگ ها، چالش های سازمانی شامل ارزیابی، ساختاری، فرآیندی و مالکیت حقوقی و چالش های محیطی شامل پویایی فناوری های نوین، تحولات در رویکردهای توسعه منابع انسانی، تغییر و تحولات محیطی، تغییرات سازمانی و ضعف در زیرساخت های فناوری های نوین می باشند.کلید واژگان: توسعه منابع انسانی دانشی, کارکنان دانشی, جامعه شناختی, فرهنگ دانشی, دانش بنیان, سازمان های دانشیThe purpose of this research is to identify the sociological challenges of the development of knowledge human resources in the cultural dimension in knowledge-based organizations. The current research is developmental in terms of purpose and descriptive-exploratory in terms of method. Theme analysis technique was used to collect qualitative data. The participants of this research included managers and officials of the Research Institute of Humanities and Cultural Studies. Based on the snowball sampling method, 20 interviews were conducted in 1401. Based on the results of sub-theme coding and theme categorization, the sociological challenges of knowledge human resource development have been classified into four general categories of individual, group, organizational and environmental challenges. In this regard, individual challenges including personality, behavioral, perceptual and value dimensions, group challenges including team conflicts, informal rules of teams, structural asymmetry of knowledge teams with the organization and the formation of subcultures, organizational challenges including evaluation, Structural, procedural and legal ownership and environmental challenges include the dynamics of new technologies, changes in human resource development approaches, environmental changes and changes, organizational changes and weaknesses in the infrastructure of new technologies.Keywords: Development of knowledge human resources, knowledge workers, Sociology, knowledge culture, Theme Analysis
-
ارائه مدل توسعه قابلیت های سازمانی وزارت آموزش و پرورش اقلیم کردستان عراق با استفاده از گراندد تئوریفصلنامه مدیریت دولتی، پیاپی 54 (تابستان 1402)، صص 319 -343هدف
هدف اصلی این پژوهش تعیین مولفه های قابلیت های سازمانی، روابط بین این مولفه ها و در نهایت، ارایه مدل توسعه قابلیت های سازمانی وزارت آموزش وپرورش کردستان عراق است.
روشبا توجه به هدف پژوهش، این پژوهش به روش کیفی و با ماهیت اکتشافی اجرا شده است. از استراتژی گراندد تیوری، رویکرد ظاهرشونده (گلیزر) داده ها کدگذاری و بعد تجزیه وتحلیل شدند. داده های پژوهش از طریق روش نمونه گیری گلوله برفی و بر اساس مصاحبه های عمیق و تشکیل گروه های کانونی با متخصصان، جمع آوری شد. در این پژوهش با 13 نفر در قالب 4 گروه کانونی، متشکل از مشاوران و مدیران کل و خبرگان وزارت آموزش وپرورش اقلیم کردستان عراق مصاحبه صورت گرفت.
یافته هانتایج به دست آمده از کدگذاری ها، به شناسایی 18 مولفه اصلی قابلیت ها و 4 سطح از قابلیت های سازمانی انجامید. همچنین نتایج نشان داد که مراحل توسعه قابلیت های انسانی، مشتمل بر 4 مرحله چرخه ای است. در نهایت، 2 محور برای توسعه قابلیت های سازمانی در آموزش وپرورش اقلیم کردستان شناسایی شد.
نتیجه گیریبررسی ارتباطات قابلیت های سازمانی شناساییشده نشان داد که قابلیت های سازمانی وزارت آموزش وپرورش اقلیم کردستان عراق عبارت اند از: قابلیت بنیادی، قابلیت استراتژیک، قابلیت توانمندساز و قابلیت عملیاتی. همچنین یافته ها نشان داد که مراحل توسعه قابلیت های سازمانی عبارت اند از: تعیین هدف ها و الزامات، ارزیابی هدف ها و اولویت گذاری، اجرا و پیاده سازی برنامه، و برنامه ریزی مجدد و ادغام های آتی. در این پژوهش، دو محور آزادی و فرصت برای توسعه قابلیت های سازمانی در آموزش وپرورش اقلیم کردستان شناسایی شد. هردو محور آزادی و فرصت، در چرخه مراحل توسعه قابلیت های سازمانی و فراوان شدن سطح قابلیت های سازمانی تاثیرگذار است.
کلید واژگان: توسعه, قابلیت سازمانی, روش کیفی, گراندد تئوری, قابلیت های بنیادیObjectiveThe main purpose of this research is to provide a model for the development of organizational capabilities of the Ministry of Education of the Kurdistan Region, Iraq. Specific goals of credibility include identifying the main organizational capabilities; determining the stages of development of organizational capabilities; determining the main organizational capabilities development axis; determination of logic and background of the main organizational capabilities development model in the Kurdistan Regional Education System.
MethodsAccording to the purpose of the research, the present study was conducted through a qualitative and exploratory method. the data were coded and then analyzed based on the grounded theory strategy and the emergent Glaser approach. The required data were collected through snowball sampling and based on in-depth interviews and forming focus groups with experts. The research was conducted with 13 individuals and four focus groups comprised of consultants, general managers, and experts of the Ministry of Education of Iraqi Kurdistan.
ResultsThe coding resulted in 18 main capability components and four levels of organizational capabilities. The results also showed that stages of human capabilities development include four cyclical stages. Finally, two axes were identified for the development of organizational capabilities in the education of the Kurdistan Region, which included five main components.
ConclusionThe study of the relationships of identified organizational capabilities indicated that the organizational capabilities of the Ministry of Education in the Kurdistan region of Iraq include basic capabilities, strategic capabilities, empowering capabilities, and operational capabilities. Also, the findings showed the stages of developing organizational capabilities as setting goals and requirements, evaluating goals and prioritizing, executing and implementing the program, and re-planning and future integrations. In this research, two axes were identified for the development of organizational capabilities in education in the Kurdistan region, including freedom and opportunity. Both axes i.e., freedom and opportunity proved to be effective in the cycle of development of organizational capabilities and in increasing the level of organizational capabilities. Based on the organizational capabilities development model, the policymakers and general managers can set strategic plans and finally realize human development tools and goals in the educational dimension the of Kurdistan Region. The Ministry of Education of the Kurdistan Region of Iraq needs to consider different levels of organizational capabilities and use this model for its development and in the appropriate contexts and structures of this model. To develop organizational capabilities in the Kurdistan Region education system, it is vital to identify and nurture effective talents and capacities by adopting policies and determining appropriate structures, and providing desirable environments and contexts. In this regard, the main task is for the Ministry of Education to consider these capabilities and provide appropriate infrastructures and structures for their development.
Keywords: Development, Organizational Capability, Qualitative Method, Grounded theory, fundamental capabilities -
الغرض من هذه الدراسه هو تقدیم نموذج لتنمیه الموارد البشریه المعرفیه مع نهج لتبادل المعرفه الإسلامیه فی معهد العلوم الإنسانیه والدراسات الثقافیه. هذا البحث تطویری تطبیقی من حیث الغرض ووصفی - استکشافی من حیث طبیعه المنهج. تم استخدام ادوات المقابله لجمع البیانات النوعیه واستخدمت إستراتیجیه النظریه المتجذره مع نهج شتراوس وکوربین لتقدیم هذا النموذج. کان المشارکون فی هذه الدراسه من مدیری ومسوولی معهد العلوم الإنسانیه والدراسات الثقافیه ممن هم علی درایه بمفاهیم تنمیه الموارد البشریه المعرفیه والمعرفه الإسلامیه فی الموسسه. بناء علی نتایج الترمیز المفتوح والمرکزی، وبالنظر إلی تنمیه الموارد البشریه المعرفیه مع نهج التبادل المعرفی الإسلامی کظاهره مرکزیه، فإن مقولات التغییر التنظیمی، والتغیر البییی، ودینامیکیات التکنولوجیا والتغیرات فی مناهج الموارد البشریه، تقع فی فیه العوامل السببیه لتنمیه الموارد البشریه المعرفیه بمنهج تبادل المعرفه الإسلامیه. کما ان مقولات الهیکل التنظیمی المرن، والبنیه التحتیه للتقنیات الجدیده، والثقافه التنظیمیه الإسلامیه، والعلاقات التنظیمیه الحلقیه، وکفاءات العاملین فی مجال المعرفه، کانت من بین عوامل الخلفیه. مقولات تحدیات العملیه فی المنظمه، والتحدیات الهیکلیه فی المنظمه، وتحدیات الملکیه القانونیه وتحدیات تقییم اداء العاملین فی مجال المعرفه هی العوامل المتدخله. من ناحیه اخری، فإن مقولات استقطاب موظفی المعرفه، وتدریب موظفی المعرفه، وتقییم اداء موظفی المعرفه، وتعویضات خدمه موظفی المعرفه، والمسار الوظیفی لموظفی المعرفه، وتطویر قنوات التواصل، تشکل استراتیجیات النموذج. مقولات التنمیه المستدامه لموظفی المعرفه، وتطویر المشارکه فی تنظیم وتطویر إنتاجیه موظفی المعرفه هی نتایج تطویر الموارد البشریه المعرفیه مع نهج التبادل المعرفی الإسلامی.
کلید واژگان: تنمیه الموارد البشریه المعرفیه, الموظفون المعرفیون, تبادل المعرفه الإسلامیه, النظریه المتجذرهToday, the importance of investing in human resource development to increase the quality of human capital and create a sustainable competitive advantage is increasing day by day. The concept of human resource development has a distinct place in theories of organizational behavior, human resource management and strategic management. On the other hand, the focus on knowledge staff has provided the foundation for the creation of knowledge-based organizations in recent years. This new class of employees, described as golden-collar workers, epistemologists, or intellectual workers, has begun to be a dynamic replacement for other employees. With the increasing need for knowledge workers resulting from widespread changes in the economic, social and technological fields and the transition from the industrial age to the information age, the battle for talent has become a vital issue. With the rapid development of the economy, knowledge and technology have increasingly become the main factors of companies' competitiveness, meaning that knowledge employees have gained an important position and the level of competition of companies often depends on the quantity and quality of their knowledge employees. Knowledge staffs have high overall quality and outstanding personal abilities. Knowledge employees can be defined through their activities that focus on thinking, problem solving, collaboration, and networking. Through an extensive review of the knowledge management literature, Reinhart et al. have identified a list of knowledge staff activities including analysis and monitoring, data collection, learning, and networking. The comprehensive development of human resources in the present age requires the provision of opportunities to acquire knowledge. Knowledge in the true sense of the word is a set of human skills and abilities that are accompanied by knowledge and information of better production methods. The application of such an understanding of knowledge has become very widespread in industries, and the tourism industry in particular seeks to properly and timely use of its knowledge forces. Knowledge human resource development is a new approach in human resource management that designs and implements the main activities of human resource management based on improving and developing the knowledge of the organization. In other words, the development and management of knowledge human resources includes those activities that are purposefully designed to promote knowledge processes in the organization. According to this approach, every human resource management activity focuses on the development and promotion of organizational knowledge. Knowledge exchange in organizations is considered as a very effective factor in achieving organizational goals. The development of knowledge human resources with a knowledge exchange approach is the basis for the integration of information systems, which begins with full integration, ie the integration of systems. The purpose of this study is to design a model for the development of knowledge human resources with an approach to the exchange of Islamic knowledge in the Institute of Humanities and Cultural Studies. The present research is developmental-applied in terms of purpose and descriptive-exploratory in terms of the nature of the method. Interview tools were used to collect qualitative data. To design this model, grounded theory strategy with Strauss-Corbin approach was used. Participants in this study include managers and officials of the Institute of Humanities and Cultural Studies who were familiar with the concepts of knowledge human resource development, knowledge exchange and Islamic knowledge in the organization. Based on the results of open and centralized coding in grounded theory strategy, the categories of organizational change, environmental change, technology dynamics and changes in human resource approaches were placed in the category of causal factors of knowledge human resource development with Islamic knowledge exchange approach. Also, the categories of flexible organizational structure, infrastructure of new technologies, Islamic organizational culture, ring organizational communication, competencies of knowledge workers, were among the background factors. On the other hand, the categories of knowledge staff recruitment, knowledge staff training, knowledge staff performance evaluation, knowledge staff service compensation, knowledge staff career path and communication channel development, constitute model strategies. The categories of sustainable development of knowledge workers, development of participation in the organization and development of productivity of knowledge workers are the consequences of the development of knowledge human resources with the approach of Islamic knowledge exchange.
Keywords: Knowledge Human Resources Development, Knowledge Staff, Islamic Knowledge Exchange, grounded theory -
حکمرانی بر شبکه های اجتماعی: مدل نگاشت شناختی ذهنی با استفاده از تکنیک استخراج استعاری زالتمن (زیمت)
یکی از منابع عمده دانش بشری که نقش مهمی در بقا و سلامت جوامع ایفا می کند دانش حکومت داری و مدیریت عمومی امور است. نظام سیاستگذاری به فراخور فضای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و فناورانه حاکم بر عالم، می بایست سبک و سیاق مناسبی برای حکمرانی موفق برگزیند. باتوجه به ظهور عصر شبکه و باتوجه به نفوذ فضای مجازی در تمام ابعاد زندگی فردی و خط مشی گذاری حاکمیتی، این مطالعه با هدف طراحی مدل نگاشت شناختی ذهنی حکمرانی بر شبکه های اجتماعی با استفاده از تکنیک استخراج استعاری زالتمن (زیمت) که یکی از روش های پژوهش برگرفته از علوم اعصاب در مدیریت است اجرا گردیده است. بدین منظور با 12 نفر از خبرگان، کارشناسان و محققان فعال مدیریت، حکمرانی و رسانه های اجتماعی مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته با میانگین زمانی 3:24 ساعت و با پراکندگی جغرافیایی از 5 استان کشور: تهران، شیراز، اصفهان، کرمانشاه و مشهد در فضای Adobe Connect انجام گرفت. پس از تحلیل نتایج 67 مفهوم برای طراحی مدل شناسایی شد و سرانجام جهت ساختاربخشی نقشه اجماعی از نرم افزار 9Atlas.ti استفاده شد، امیداست این الگو بتواند دریچه جدیدی پیش روی اندیشمندان، فعالان دستگاه های حکومتی و بازیگران راهبردی جهت تدوین سیاست هایی اثربخش و کارآمد در حوزه حاکمیت شبکه های اجتماعی به عنوان یک ابر رسانه پویا در سطح ملی و فرامرزی بگشاید.
کلید واژگان: حکمرانی خوب, شبکه های اجتماعی, مدیریت رسانه, زیمت, مدل ذهنی, علوم اعصاب در مدیریتOne of the major sources of human knowledge that plays an important role in the survival and health of societies is the knowledge of governance and public administration. The policy-making system, in accordance with the social, political, economic, cultural and technological environment of the world, must choose the appropriate style for successful governance. Due to the emergence of the network age and the influence of cyberspace in all aspects of individual life and governance policy, this study was conducted with the aim of designing a mental cognitive mapping model of governance on social networks using the Zaltman Metaphor Elicitation Technique (ZMET) which is one of the research methods is derived from neuroscience in management. For this purpose, in-depth semi-structured interviews were held with 12 experts, experts and researchers active in management, governance and social media with an average time of 3:24 hours and with geographical distribution from 5 provinces of the country: Tehran, Shiraz, Isfahan, Kermanshah and Mashhad, The interviews were conducted in Adobe Connect software environment. After analyzing the results, 67 concepts for model design were identified and finally 9Atlas.ti software was used to structure the consensus map. It is hoped that this model can open a new window for thinkers, government activists and strategic actors to formulate effective and efficient policies. Open social networks as a dynamic national media across national and cross-border.
Keywords: Good Governance, Social networks, Media Management, Zimet, Mental Model, Neuroscience in Management -
این پژوهش، سعی در طراحی مدل چندصدایی سازمانی در آموزش عالی ایران دارد تا با ارایه مدلی جامع از متغیرهای موثر بر پدیده تنوع صداها و پیامدهای آن، زمینه ارتقای اهداف متعالی نظام آموزش عالی را فراهم کند. روش پژوهش، کیفی بوده و پدیده مدنظر با استفاده از رهیافت نظریه داده بنیاد مدل سازی شده است. بدین منظور ضمن مصاحبه با 20 نفر از خبرگان در زمینه چندصدایی و متخصص در حوزه های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی که عضو هییت علمی دانشگاه و دارای سمت اجرایی در نظام آموزش عالی بوده اند؛ مجموعه ای از مفاهیم طی سه مرحله کدگذاری باز، محوری و انتخابی استخراج، دسته بندی و در قالب مدل پارادایمی کوربین و استراوس ارایه شدند. تنوع صداها به منزله پدیده محوری و مقوله های تنوع ساختار سازمانی، تنوع ماموریت ها، تنوع ویژگی های شخصیتی و سبک رهبری به منزله شرایط علی در نظر گرفته شدند. تقویت مهارت گفتمان سازی، میانجیگری، ترجمه گفتمان، قدرت مثبت، تقویت ساختارهای مکمل مشارکتی و مهندسی مجدد رویه ها به عنوان راهبرد ها شناخته شدند. همچنین فرهنگ ملی، فرهنگ سازمانی، فضای رقابتی درون و بیرون نظام، شرایط اقتصادی و رویکرد فراملی به منزله عوامل زمینه ای محسوب می شوند. محدودیت های برنامه ریزی، موانع مدیریتی، تقنینی و سیاسی، منابع انسانی و مالی و عوامل ساختاری به منزله مداخله گر معرفی شدند. پیامدها نیز به چهار دسته فردی، سازمانی، ملی و فراملی تقسیم شدند. در این پژوهش، بر مبنای نظر خبرگان مولفه های موثر و راهبردهای مدیریت تنوع صداها در نظام آموزش عالی تحلیل و واکاوی و در قالب مدل جامع ارایه شده اند. در نهایت بر مبنای یافته های پژوهش، پیشنهادهایی نیز برای مدیران، نهادها و پژوهش های آتی مطرح شد.
کلید واژگان: آموزش عالی ایران, تنوع صدا, چندصدایی سازمانی, نظریه داده بنیادThis research seeks to design the organizational polyphony model in higher education of Iran in order to provide a comprehensive model of the variables affecting the phenomenon of the polyphony and its consequences, so that pave the way for the development of the lofty goals of the higher education system. The research method is qualitative and the axial phenomenon is modeled using the grounded-theory approach. For this purpose, 20 experts in the field of polyphony and experts in cultural, political and social fields were interviewed. They were university faculty members and had executive positions in the higher education system. A set of concepts were extracted, categorized and presented using the Corbin and Strauss paradigm model during three stages of open, axial and selective coding. The diversity of voices was considered as a central phenomenon, and the categories of diversity of organizational structure, diversity of missions, diversity of personality traits and leadership style were considered as causal conditions. Strengthening the skill of discourse creation, mediation, translation of discourse, positive power, strengthening of cooperative complementary structures and re-engineering of procedures were recognized as strategies. Also, national culture, organizational culture, competitive environment inside and outside the system, economic conditions and transnational approach are considered as background factors. Planning limitations, managerial, legislative, and political obstacles, human and financial resources and structural factors were introduced as intervening factors. The consequences were also divided into four categories: individual, organizational, national and transnational. In this research, based on the opinion of experts, the effective components and management strategies of the diversity of voices in the higher education system have been analyzed and presented in the form of a comprehensive model. Finally, based on the findings of the research, suggestions were made for managers, institutions and future researches.
Keywords: Higher Education of Iran, Diversity of Voices, Organizational Polyphony, Grounded theory -
تاثیر به کارگیری بازاریابی الکترونیکی بر عملکرد کسب و کارهای ورزشی (مورد مطالعه:مجموعه ورزشی انقلاب)
این مطالعه با هدف بررسی تاثیر بکارگیری بازاریابی الکترونیکی بر عملکرد کسب و کارهای ورزشی در مجموعه ورزشی انقلاب انجام شده است. تحقیق حاضر بر حسب هدف از نوع کاربردی و از نظر روش، توصیفی پیمایشی است. جامعه آماری این تحقیق، مشتریان باشگاه انقلاب به تعداد 1000 نفر می باشند که دارای کارت عضویت این باشگاه بوده و به طور پیوسته از خدمات این مجموعه استفاده می نمایند. با استفاده از فرمول کوکران،287 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. در این تحقیق از پرسشنامه محقق ساخته با 28 گویه استفاده شد که بر مبنای طیف لیکرت پنج درجه تدوین گردید. برای بررسی روایی پرسشنامه از روش اعتبار محتوا استفاده شد. برای ارزیابی پایایی پرسشنامه نیز ضریب آلفای کرونباخ محاسبه گردید. همچنین تجزیه و تحلیل داده های بدست آمده با استفاده از نرم افزار آماری SPSS وSmart PLS صورت گرفته است. نتایج حاصل از تحلیل ها نشان داد که خرید آنلاین بر عملکرد ارایه خدمات مجموعه ورزشی انقلاب تاثیر مثبت و معنی داری دارد. تبلیغات الکترونیک بر عملکرد ارایه خدمات مجموعه ورزشی انقلاب تاثیر مثبت و معنی داری دارد. ارتباطات رسانه های اجتماعی بر عملکرد ارایه خدمات مجموعه ورزشی انقلاب تاثیر مثبت و معنی داری دارد. وب سایت های خبرگزاری بر عملکرد ارایه خدمات مجموعه ورزشی انقلاب تاثیر مثبت و معنی داری دارد. کانال های آنلاین و آفلاین (تلویزیون، رادیو و...(بر عملکرد ارایه خدمات مجموعه ورزشی انقلاب تاثیر مثبت و معنی داری دارد. استراتژی های چندرسانه ای و تکنولوژی بر عملکرد ارایه خدمات مجموعه ورزشی انقلاب تاثیر مثبت و معنی داری دارد.
کلید واژگان: بازاریابی الکترونیکی, عملکرد کسب و کارها, صنعت ورزش, بازاریابی ورزشیThe aim of this study was to investigate the effect of using electronic marketing on the performance of sports businesses in the Revolution Sports Complex. The present research is applied in terms of purpose and descriptive in terms of method. The statistical population of this research is the customers of Enghelab Club with 1000 people who have a membership card of this club and use the services of this collection continuously. Using Cochran's formula, 287 people were selected as the sample. In this research, a researcher-made questionnaire with 28 items was used, which was compiled based on a five-point Likert scale. Content validity method was used to check the validity of the questionnaire. Cronbach's alpha coefficient was calculated to evaluate the reliability of the questionnaire. Also, the obtained data were analyzed using SPSS and Smart PLS statistical software. The results of the analysis showed that online shopping has a positive and significant effect on the performance of Revolution Sports Complex services. Electronic advertising has a positive and significant effect on the performance of Revolution Sports Complex services. Social media communication has a positive and significant effect on the performance of Revolution Sports Complex services. News agency websites have a positive and significant effect on the performance of Revolution Sports Complex services. Online and offline channels (TV, radio, etc.) have a positive and significant effect on the performance of Revolution Sports Complex services. Multimedia strategies and technology have a positive and significant effect on the performance of Revolution Sports Complex services.
Keywords: e-marketing, business performance, Sports Industry, Sports Marketing -
هدف
سرگردانی ذهنی و بلاتکلیفی شناختی کارکنان در دانشگاه موجب آشفتگی فکری و پیامدهای منفی در ابعاد فردی و سازمانی خواهد شد. با این حال، بهره گیری از قدرت تخیل و خلاقیت ذهنی کارکنان که به عنوان رویا شناخته می شود، می تواند به عنوان ابزاری روانشناختی، در خدمت مدیران قرار بگیرد، به همین منظور هدف پژوهش حاضر طراحی مدل قدرت رویاپردازی کارکنان در سازمان ها بوده است.
روشروش پژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی، با رویکرد کیفی-اکتشافی و از نظر اجرا با استفاده از تکنیک داده بنیاد انجام شده است. ابزار مورد استفاده نیز، مصاحبه نیمه ساختاریافته با خبرگان این حوزه شامل اساتید رشته مشاوره شغلی و رفتار سازمانی و مدیران اداری دانشگاه شهید بهشتی بوده است که تعداد آن ها با استفاده از نمونه گیری گلوله برفی هدفمند بر اساس اصل اشباع، 12 نفر انتخاب گردید.
یافته هایافته ها حاکی از آن بود که در مجموع، تعداد 40 مقوله و 364 کد احصا و در قالب پنج مقوله علی، زمینه ای، مداخله ای، راهبردها و پیامدها تنظیم شد.
نتیجه گیرینتایج نشان داد که مدل ترسیم شده قدرت رویاپردازی کارکنان، می تواند به طور نسبی، موجب جهش هایی در خلاقیت و نوآوری سازمانی و عبور از بحران های فرسودگی و لختی سازمان گردد و مدیران می توانند با این تکنیک، کارکنانی تربیت کنند تا با توان انگیزشی بالا، شایستگی ها و اهدافی فراتر از موارد ذکرشده سازمان را دنبال نمایند.
کلید واژگان: رویاپردازی, رویای کارکنان, تخیل, آرزو, قدرت رویاObjectiveThe mental confusion and cognitive indecision of the staff in the university will cause mental confusion and negative consequences in individual and organizational dimensions. However, using the imagination and mental creativity of employees, which is known as a dream, can be used as a psychological tool for managers, so the purpose of this study was to design a model of employees' dream power in organizations.
MethodThe method of this research is applied in terms of purpose, with a qualitative-exploratory approach, and in terms of implementation using a grounded theory technique. The tools used were semi-structured interviews with experts in this field, including professors of career counseling and organizational behavior and administrative managers of Shahid Beheshti University, whose number was selected using targeted snowball sampling based on the principle of saturation, of 12 people.
FindingsThe results showed that a total of 40 categories and 364 statistical codes were set in the form of five causal categories, contexts, interventions, strategies, and consequences.
ConclusionThe results showed that the drawn model of employees' dream power can relatively lead to leaps in organizational creativity and innovation and overcome the crisis of burnout and inertia in the organization and managers can use this technique to train employees with high motivation. Pursue the competencies and goals of the organization beyond those mentioned.
Keywords: dreaming, employee dream, Imagination, dream, dream power -
امروزه توجه مطالعات توسعه منابع انسانی، بر سطوح تجزیه وتحلیل توسعه منابع انسانی است. برهمین اساس پژوهش حاضر به توسعه منابع انسانی در سطح فردی پرداخته است. پژوهش های انجام شده در زمینه برنامه توسعه فردی ازلحاظ مفهوم، روش و رویکرد متفاوت هستند و هریک به بخش هایی از مدل توسعه فردی اشاره دارند. بنابراین، هدف پژوهش حاضر بررسی یکپارچه ادبیات موجود و توسعه مدل جامع توسعه فردی شایسته محور است. روش انجام این پژوهش مرور نظام مند ادبیات (مرور سیستماتیک) است. برای تجزیه وتحلیل داده ها از روش کدگذاری باز، محوری و انتخابی و ابزار نرم افزار Atlas ti 9بهره بردیم. در این جستجو 7322 سند شناسایی شد پس از اعمال معیارهای عدم شمول 37 سند برای بررسی عمیق به نرم افزار وارد شد. درنتیجه 359 روایت استخراج شده در 177 کد، 21 مقوله فرعی و 5 مقوله اصلی دسته بندی شدند. این پژوهش به خلق مدل جدیدی منجر شد که شامل مقولات ذیل است: درون داد، برنامه توسعه فردی (تعیین اهداف، اولویت بندی اهداف، راهبرد های تحقق اهداف، مدیریت زمان، تدوین برنامه توسعه فردی، اجرای مشارکتی، تعیین معیارهای ارزیابی، ارزیابی، ارایه بازخورد، بازنگری برنامه توسعه فردی)، برون داد، عوامل مداخله گر، شرایط زمینه ای و عوامل بسترساز. این مدل می تواند مبنایی برای توسعه فردی موفقیت آمیز منابع انسانی سازمان باشد.
کلید واژگان: توسعه فردی, شایستگی, مرور نظام مند, توسعه منابع انسانیDevelopment studies now focus on human resource and human resource development analysis levels. Accordingly, this research is generally concentrated on the individual aspects of HRM. Researches regarding this field are various in terms of concepts, methods and approaches, each of which refers to parts of the individual development model. Therefore, this research aims at developing an integrate review of the present literature and conducting a comprehensive competency-based individual development model through a systematic literature review. The researchers employed open, axial and selective coding method and ATLAS.ti9 for data analysis. 7322 documents were identified. Having subjected them to non-inclusion standards, the researchers presented 37 documents to the software for an in-depth investigation. As a result, 359 narrations were identified and grouped into 177 codes, 21 subcategory and 5 main categories. This research led to the presentation of a new model including the following categories: input, individual development plan (setting goals, prioritizing the goals, goal achievement strategies, time management, revising the individual development plan, participatory implementation, determining evaluation criteria, assessment and monitoring of individuals, feedback, reviewing the individual development plan, output, intervening conditions, and contextual conditions. The proposed model can be employed as a basis of the successful individual human resource development plan by various organizations.
Keywords: Individual development, competency, Systematic review, human resource development
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.