به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

سید میثم ابطحی فروشانی

  • هانیه نیک خواه، سید میثم ابطحی فروشانی*، حبیب دستمالچی ساعی، ناهیده افضل آهنگران
    مقدمه

    امروزه تا حدودی برخی از جنبه های ارتباط متقابل دستگاه نوروآندوکراین و دستگاه ایمنی شناخته شده است. بر اساس این، نشان داده شده است که برخی از سلول های ایمنی از قبیل مونوسیت ها قادر به تولید و ذخیره سازی دوپامین در وزیکول های ترشحی خود هستند. هدف از مطالعه حاضر بررسی تاثیر دوپامین بر عملکردهای ایمونولوژیک مونوسیت های خون محیطی رت است.

    مواد و روش ها

    در این مطالعه تجربی، سلول های تک هسته ای خون محیطی به کمک گرادیان فایکول-هایپک از خون محیطی رت ها جدا شدند؛ سپس از بخش چسبنده این سلول ها به کف فلاسک به عنوان سلول های مونوسیت استفاده گردید. سلول های مونوسیت در گروه تیمار به مدت 24 ساعت با دوپامین در غلظت 7-10×5 مولار مجاور شدند و آنگاه عملکرد فاگوسیتوز، انفجار تنفسی، قابلیت کشتار، تولید نیتریکاکساید، برداشت نوترال رد، قابلیت حیاتی و میزان بیان ژن NF-κB آن ها بررسی گردید.

    یافته های پژوهش:

     نتایج این مطالعه نشان داد که مونوسیت های کنترل و تیمار هیچ تفاوت معنی داری در فاگوسیتوز پس از چالش با مخمر اپسونیزه ندارند. با وجود این، میزان برداشت نوترال رد، شدت انفجار تنفسی و تولید نیتریک اکساید پس از چالش با مخمر اپسونیزه و همچنین میزان بیان NF-κB در مونوسیت های تیمارشده با دوپامین، نسبت به گروه شاهد، به طور معنی داری کاهش یافت (P<0.05). البته فعالیت زیستی مونوسیت های گروه تیمار نسبت به مونوسیت های گروه شاهد، تغییر معنی داری پیدا نکرد.

    بحث و نتیجه گیری

    در کل به نظر می رسد که دوپامین به طور پویا موجب ایجاد یک فنوتیپ ضدالتهابی در سلول های مونوسیت می شود، به طوری که این مونوسیت ها در کنار کاهش فعالیت بخش لیزوزومی، میزان کمتری از رادیکال های آزاد اکسیژن و نیتروژن را تولید می کنند.

    کلید واژگان: دوپامین, مونوسیت, رت
    Hanieh Nikkhah, Seyyed Meysam Abtahi Froushani*, Habib Dastmalchi Saei, Nahideh Afzale Ahangaran
    Introduction

     Nowadays, some aspects of neuroendocrine and immune systems intercalation are already known. Accordingly, it has been shown that certain immune cells, such as monocytes, can produce and store dopamine in their secretory vesicles. This study was conducted to investigate the effects of dopamine on some immunological functions of the rat peripheral blood monocytes.

    Material & Methods

     In this experimental study, peripheral blood mononuclear cells of rats were isolated by a ficoll-hypaque gradient. Afterward, the plastic adherent fractions were used as monocytes. Monocytes in the treatment group cocultured for 24 h with 5×10-7 M dopamine, and then their phagocytosis performance, respiratory burst, killing ability, nitric oxide production, neutral red harvest, vital ability, and NF-κB gene expression were investigated.

    Results

    The results of this study showed that both control or treatment monocytes showed no significant difference in phagocytosis after the challenge with opsonized yeast. Nevertheless, the neutral red uptake, respiratory burst, and nitric oxide production after the challenge with opsonized yeast, and also the expression of NF-κB, were decreased in dopamine-treated monocytes compared to monocytes in the control group (P<0.05). The monocyte vitality of the treatment group did not show any significant effects compared to the monocytes of the control group.

    Discussion & Conclusion

    It seems that dopamine dynamically creates an anti-inflammatory phenotype in the monocyte. Therefore, alongside a decrease in the lysosomal compartment activity, the monocytes produce lower levels of free oxygen and nitrogen radicals.

    Keywords: Dopamine, Monocytes, Rat
  • زهرا زینالی، سید میثم ابطحی فروشانی*، عبدالغفار اونق، اصغر زمانی
    پیش زمینه و هدف

    شکل کشته شده میکروارگانیسم ها در ترکیب با آلوم، عمدتا پاسخ های ایمنی سلولی قوی ایجاد نمی کند. گلایسیریزیک اسید یک ساپونین تری ترپنوییدی با خواص تعدیل کننده ایمنی است. پژوهش حاضر به منظور بررسی هم افزایی ترکیب لیپوزم گلایسریزیک اسید (GL) و آلوم بر پاسخ های ایمنی علیه شکل کشته شده سالمونلا تیفی موریوم (HKST) صورت گرفته است.

    مواد و روش کار

    در این مطالعه تجربی موش های نر Balb/c در 5 گروه 15 تایی با واکسن HKST به تنهایی یا در ترکیب با آلوم، GL یا ترکیب آلوم-GL دو بار با فاصله دوهفته ای ایمن شدند. 14 روز پس از آخرین واکسیناسیون، پاسخ های ایمنی در برابر سالمونلا تیفی موریوم و توان محافظتی واکسن ها بررسی شد. میزان بقا توسط تحلیل کاپلان-مایر بررسی شد. سایر یافته ها با استفاده از آنالیز واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی توکی موردبررسی قرار گرفت. سطح P<0.05 به عنوان سطح معنی دار در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    واکنش ازدیاد حساسیت نوع تاخیری، تکثیر لنفوسیتی، تیتر آنتی بادی IgG2a و میزان بهبود زنده مانی در برابر چالش با سالمونلا تیفی موریوم زنده در گروه دریافت کننده ادجوانت ترکیبی و HKST نسبت به سایر گروه ها به طور معنی داری افزایش یافته بود. در گروه دریافت کننده ادجوانت ترکیبی به طور معنی داری سطح IFN-γ و IL-4 به ترتیب افزایش و کاهش بیشتری نسبت به سایر گروه ها داشت.

    بحث و نتیجه گیری

    ترکیب آلوم-GL به عنوان یک ادجوانت به طور هم افزایی ایمنی سلولی و هومورال را پس از ایمن سازی با واکسن HKST افزایش داد.

    کلید واژگان: ادجوانت, آلوم, سالمونلاتیفی موریوم, لیپوزوم گلایسرزیک اسید, واکسن
    Zahra Zeinali, Seyyed Meysam Abtahi Froushani*, Abdolghafar Ownagh, Asghar Zamani
    Background & Aims

    The killed preparation of microorganisms in combination with alum does not generally produce strong cellular immune responses. Glycyrrhizic acid is a triterpenoid saponin with immunomodulating properties. The present study was conducted to investigate the synergism of glycyrrhizic acid (GL) and alum liposome on immune responses against the killed form of Salmonella Typhimurium (HKST).

    Materials & Methods

    In this experimental study, male Balb/c mice in 5 groups of 15 were immunized with HKST vaccine alone or in combination with alum, GL or alum-GL combination twice with two weeks’ interval. Fourteen days after the last vaccination, the immune responses against Salmonella Typhimurium and the protective potential of the vaccines were evaluated. Survival rate was monitored by Kaplan-Meier analysis. Other findings were analyzed using one-way analysis of variance and Tukey's post hoc test. A level of P<0.05 was considered significant.

    Results

    Delayed type hypersensitivity reaction, lymphocyte proliferation, IgG2a antibody titer and the rate of improvement of survival against challenge with live were significantly increased in the group receiving combined adjuvant and HKST compared to other groups. In the group receiving combined adjuvant, the level of IFN-γ significantly increased and IL-4 significantly decreased more profound than other groups.

    Conclusion

    Alum-GL combination as an adjuvant synergistically increased cellular and humoral immunity after immunization with the HKST vaccine.

    Keywords: Adjuvant, Alum, Glycyrrhizic Acid Liposome, Salmonella typhimurium, Vaccine
  • لاله مودتیان، شیوا خضری*، سید میثم ابطحی فروشانی
    زمینه و هدف

    بیماری مالتیپل اسکلروزیس (Multiple Sclerosis: MS) یکی از شایع ترین بیماری های نورولوژیک است که موجب افزایش استرس های اکسیداتیو و بروز اختلالات در سیستم دفاعی بدن می گردد. کورکومین جزء فعال زردچوبه است که دارای خواص ضدالتهابی است. این مطالعه به منظور تعیین اثر کورکومین بر میزان کورتیزول، کاتالاز و سطح بیان فاکتور رشد عصبی (NGF) در مدل تجربی مالتیپل اسکلروزیس القا شده انجام شد.

    روش بررسی

    این مطالعه تجربی روی 30 سر موش صحرایی ماده نژاد ویستار انجام شد. انسفالومیلیت خودایمن تجربی (EAE) به عنوان مدل تجربی بیماری MS انتخاب گردید. موش ها در سه گروه 10تایی شامل گروه کنترل (سالم)، گروه مبتلا و گروه درمان با کورکومین تقسیم شدند. بیماری توسط ایمن سازی موش های صحرایی با نخاع هموژنیزه شده خوکچه هندی و ادجوانت کامل فروند القاء شد. سپس حیوانات ایمن شده در دو گروه مبتلا و درمان با کورکومین قرار گرفتند. درمان با کورکومین (100 میلی گرم بر کیلوگرم روزانه) از روز دوازدهم بعد از ایمن سازی، همزمان با بروز اولین علایم ناتوانی نورولوژیک (اختلال در حرکت دم) در حیوانات آغاز شد. درمان تا 24 روز بعد از ایمن سازی ادامه یافت. همزمان گروه مبتلا حلال دارو (آب مقطر) دریافت نمود. سپس وزن حیوانات، میزان هورمون کورتیزول، آنزیم کاتالاز و سطح بیان NGF در گروه های مختلف سنجیده شدند.

    یافته ها

    کورکومین باعث افزایش معنی دار سطح کورتیزول و بازگشت آن به سطح موش های صحرایی سالم (P<0.05)، افزایش بیان NGF و کاهش میزان آنزیم کاتالاز نسبت به گروه مبتلا گردید (P<0.05). لازم به ذکر است که کورکومین تاثیر معنی داری بر میزان وزن طحال موش های صحرایی تحت تیمار نداشت؛ اما تجویز کورکومین در موش های صحرایی مبتلا به اسکلروز متعدد موجب افزایش وزن نسبت به گروه بیمار شد.

    نتیجه گیری

    کورکومین به دلیل کاهش اثرات مخرب آسیب های اکسیداتیو و افزایش فاکتور رشد عصبی، می تواند در بهبود بیماری آنسفالومیلیت خودایمن تجربی مفید واقع شود.

    کلید واژگان: اسکلروز متعدد, انسفالومیلیت خودایمن تجربی, کورکومین, کاتالاز, فاکتور رشد عصبی, موش صحرایی نژاد ویستار
    Laleh Mavaddatiyan, Shiva Khezri*, Seyyed Meysam Abtahi Froushani
    Background and Objective

    Multiple sclerosis (MS) is a common neurological disease that increases oxidative stress and causes immune system disorders. Curcumin is the active component of turmeric with anti-inflammatory properties. This study was conducted to determine the effects of curcumin on cortisol, catalase, and nerve growth factor (NGF) expression in an animal model of MS.

    Methods

    This experimental study was conducted on 30 female Wistar rats. Experimental autoimmune encephalomyelitis (EAE) was chosen as an experimental model of MS. The rats were divided into 3 groups of 10, including a healthy control group, an affected group, and a group treated with curcumin. The disease was induced by immunization of rats with homogenized guinea pig spinal cord and Freund's complete adjuvant. Then, the immunized animals were allocated into two equal groups. Treatment with curcumin (100 mg/kg daily) was started 12 days after the immunization when the rats showed the first symptoms of neurologic disability. The treatment was continued until day 24 post-immunization. Simultaneously, the EAE group received the medicine solvent (distilled water). Finally, the rats' weights as well as cortisol, catalase, and NGF levels were measured in the study groups.

    Results

    Curcumin significantly increased the level of cortisol to a level equal to that of healthy rats (P<0.05). It also significantly increased the expression of NGF and reduced the amount of catalase in the affected rats (P<0.05). The curcumin administration significantly increased the overall weight of rats with MS but had no significant effect on the spleen weight of the treated rats.

    Conclusion

    Curcumin can be beneficial for treating EAE by reducing the destructive effects of oxidative damage and increasing NGF.

    Keywords: Multiple Sclerosis, Experimental Autoimmune Encephalomyelitis, Curcumin, Catalase, Nerve Growth Factor, Wistar Rats
  • علی مرادیان، سید میثم ابطحی فروشانی*، بیژن اسمعیل نژاد
    Ali Moradian, Seyyed Meysam Abtahi Froushani*, Bijan Esmaeilnejad
    Background & Objective

    Infestation of humans with helminth parasites can reduce the severity of some auto-inflammatory symptoms in humans. This study was done to evaluate the impact of the somatic antigens extracted from Fasciola hepatica (as an indicator Trematode) ,and Teladorgasia circumcincta (as an indicator nematode) on the immune responses of NMRI mice challenged with sheep red blood cells (SRBCs).

    Materials & Methods

    The mice in treatment groups were intraperitoneally immunized with 1×109 SRBCs twice with 14 days intervals. Concurrent with the immunization, the mice received the extract of each of the parasites (50,100. And 150 µg of protein) or placebo, throughout the study on a daily basis. The specific cellular immune responses and the anti-SRBC antibody titers were detected by footpad thickness and, microhemagglutination test, respectively. Splenocytes were also monitored for cytokine production, proliferation rate, and respiratory burst.

    Results

    The extracts of F. hepatica and T. circumcincta had an opposite effect on the change of the Anti-sRBC antibody level. The extract of F. hepatica caused a significant decrease in the antibody level whereas, extract T. circumcincta did not show any significant changes in the anti-SRBC antibody. Both extracts caused a significant decrease in the level of delayed-type hypersensitivity. However, the extract of F. hepatica caused a more profound reduction in the severity of delayed-type hypersensitivity. The level of IFN-γ in the splenocytes of immunized mice receiving the F. hepatica showed a more pronounced decrease than the immunized mice receiving the extract of T. circumcincta extract. IL-10 levels were only increased in the immunized mice that received the extract ofF. hepatica.

    Conclusion

    The extract of F. hepatica may have an immunosuppressive property, while the extract of T. circumcincta may have immunomodulatory properties.

    Keywords: Fasciola hepatica, Teladorgasia circumcincta, Somatic antigen, Immunoregulation
  • مهتاب پورکمال زاده، سید میثم ابطحی فروشانی*، علیرضا محمودیان
    زمینه و هدف

     در مطالعات گذشته، به ارتباط برخی از سلول های سرطانی و پلاکت ها اشاره شده است. هدف از مطالعه حاضر، ارزیابی تاثیرات پلاسمای غنی از پلاکت (PRP) بر سلول های سرطانی گلیال رده B92 بوده است.

    مواد و روش ها

    در این مطالعه تجربی، تعداد 106×1 سلول از رده B92، با درصدهای متفاوت پلاسمای غنی از پلاکت (PRP) شامل: 0، 5، 10 و 20 درصد، در محیط کشت به مدت 24 ساعت تیمار شدند. تغییرات ریخت شناسی سلول های تیمار شده با استفاده از میکروسکوپ نوری معکوس ارزیابی شد. تاثیرات PRP بر میزان تکثیر سلول ها با استفاده از آزمون احیای نمک تترازولیوم (دی متیل تیازول-دی فنیل تترازولیوم بروماید، MTT) سنجیده شد. به منظور ارزیابی سطح بیان ژن سایتوکاین های TNFα, IL-10 و ژن BCL-2 از تکنیک qRT- PCR استفاده شد.

    یافته ها 

    نتایج آزمون احیای MTT نشان داد که PRP به صورت کاملا وابسته به دوز رشد سلول های گلیال B92 را القا می کند. همچنین PRP به صورت وابسته به دوز، موجبات افزایش بیان ژن BCL-2 را فراهم داشت. میزان بیان ژن سایتوکاین TNF-α به دنبال تیمار سلول های گلیال B92 با PRP به صورت غیروابسته به دوز کاهش یافته بود. همچنین، تیمار سلول های گلیال B92 با PRP به صورت غیروابسته به دوز (بدون تفاوت معنی دار بین درصدهای مختلف PRP) موجب افزایش سطح بیان ژن سایتوکاین ضدالتهابی IL-10 شد.

    نتیجه گیری

    در ریزمحیط سرطان، پلاکت ها موجبات پیش برد رشد و تکثیر سلول های گلیال B92 و فرار آن ها از پاسخ های ایمنی را فراهم می کنند.

    کلید واژگان: پلاسمای غنی از پلاکت (PRP), سلول های گلیال رده ی B92, IL-10, TNF-α و BCL-2
    Mahtab Pourkamalzadeh, Seyyed Meysam Abtahi Froushani *, Alireza Mahmoudian
    Introduction

    In previous studies, the crosstalk between some cancer cells and platelets have been documented. The purpose of the present study was to evaluate the effects of platelet-rich plasma (PRP) on B92 glial cancer cells.

    Materials and Methods

    In this experimental study, 1×106 B92 cells were treated with Platelet-rich plasma (PRP) for different of 0, 5, 10 and 20 percent of cutler media for 24 h. The morphological changes of the treated cells were evaluated by inverted light microscopy. The effects of PRP on the proliferation rate of cells were measured using the tetrazolium salt reduction test (dimethyl thiazole-diphenyltetrazolium bromide, MTT). QRT-PCR technique was used to evaluate the expression level of TNFα, IL-10 and BCL-2 genes.

    Results

    The results of the MTT reduction test showed that PRP promotes B92 glial cell growth in a dose-dependent manner. PRP in a dose-dependent manner also increased BCL-2 gene expression. The expression of the TNF-α cytokine gene was decreased in a non- percent -dependent manner after the treatment of B92 glial cells with PRP. Treatment of B92 glial cells with PRP promoted a significant increase in the expression level of the gene of anti-inflammatory IL-10 cytokine.

    Conclusion

    In the microenvironment of cancer, platelets promote the growth and proliferation of B92 glial cells and their escape from immune responses.

    Keywords: Platelet-rich plasma (PRP), B92 glial cells, IL-10, TNF-A, BCL-2
  • Zahra Jvadi, Seyyed Meysam Abtahi Froushani*, Melahat Ahmadi
    Background & Objectives

    Melatonin is one of the immuno-modulator compounds. The purpose of this study was to determine the feasibility of improving immune responses following the use of melatonin in a vaccine made from the killed form of Salmonella typhimurium and alum.

    Materials & Methods

    This experimental study consists of 50 male NMRI mice that were allocated in 5 equal groups, randomly. Each mouse in different groups was subcutaneously treated with killed preparations of bacteria (106 CFU), killed preparations of bacteria with alum, killed preparation bacteria with melatonin (100mg/kg), combined melatonin and alum with killed preparation bacteria, and finally PBS at two-week intervals. One week after the last immunization, one-half of the mice were euthanized and used for immunological evaluations. Other mice in each group were challenged intraperitoneally with the 107CFU live preparation of S.typhimurium in order to evaluate the protective efficacy of vaccine protocols.

    Results

    Combined vaccine caused a more favorable survival curve concurrent with a significant increase in the delayed-type hypersensitivity immune response and lymphocyte proliferation after challenging with bacterial antigen compared to other groups (P<0.05). The antibody titers against O and H antigens in the Widal test showed an increase in the alum group more than the melatonin group. The antibody titers showed an increase in the combined group. Nevertheless, this change did not show any significant effect in comparison with the alum group.

    Conclusion

    Combined melatonin and alum caused a significant increase in immunogenicity and protective effects against the killed preparation of S. typhimurium.

    Keywords: Salmonella typhimurium, Vaccine, adjuvant, Alum, Melatonin
  • حسن عبدالی، سید سیاوش ساعی دهکردی*، محسن مبینی دهکردی، سید میثم ابطحی فروشانی
    مقدمه

    پنیر پوستی به‏عنوان یک پنیر سنتی، به طور عمده از شیر گوسفندان در جنوب غربی ایران تولید می‏شود. هدف این مطالعه، شناسایی لاکتوباسیل‏های جدا شده از پنیر پوستی و بررسی ویژگی‏های پروبیوتیکی بالقوه و آنتی‏اکسیداتیو آن‏هاست.

    مواد و روش‏ها

    صد و یک باسیل کاتالازمنفی از پنیر پوستی جدا شد. بیست جدایه براساس بهترین تحمل‏ پذیری‏شان به اسید و نمک، گزینش شدند. با پرایمرهای اختصاصی، ده جدایه به ‏عنوان لاکتوباسیلوس شناسایی شدند، سپس با بهره‏ گیری از تعیین توالی ژن 16S rRNA، گونه‏ ی آن‏ها شناسایی شد. برای ارزیابی ویژگی‏های پروبیوتیکی یا فعالیت‏های آنتی‏اکسیداتیوشان از یک‏سری آزمون برون‏تن استفاده شد.

    نتایج

    شش گونه، لاکتوباسیلوس پلانتاروم و سایرشان لاکتوباسلوس پاراکازیی، لاکتوباسلوس اسیدوفیلوس، لاکتوباسلوس برویس و لاکتوباسلوس بوخنری بودند. تحمل به اسید و صفرا از دیدگاه کمیتی به سویه‏ی پروبیوتیک رفرنس نزدیک بود. لاکتوباسیلوس پلانتاروم S32E، بیشترین زنده‏مانی را در برابر شرایط شبیه ‏سازی شده‏ی معده و روده نشان داد. توانایی کاهش کلسترول به‏وسیله‏ی لاکتوباسیلوس پلانتاروم S12E و لاکتوباسیلوس اسیدوفیلوس S37A در قیاس با سویه‏ی رفرنس، به شکل معنادار بالاتر بود. لاکتوباسیلوس اسیدوفیلوس S37A و لاکتوباسیلوس پلانتاروم S12E حساسیت بیشتری در برابر آنتی‏بیوتیک‏های رایج داشتند. بالاترین فعالیت ضدمیکروبی، علیه لیستریا مونوسایتوژنز به ثبت رسید، و میزان فعالیت یاد شده به طور کلی وابسته به گونه و سویه بود. بهترین نتایج مربوط به ربایش رادیکال‏های DPPH و رادیکال‏های هیدروکسیل به ترتیب توسط سلول‏های لیز نشده‏ی لاکتوباسیلوس پاراکازیی S5D و عصاره‏ی درون سلولی لاکتوباسیلوس پلانتاروم S8D، به‏ دست آمد. نتایج نشان داد، فعالیت سوپراکسید دیسموتازی نمی‏ تواند به‏عنوان یک فاکتور مناسب برای پیشگویی ویژگی‏های آنتی ‏اکسیداتیو جنس لاکتوباسیلوس در نظر گرفته شود. بالاترین محتوای گلوتاتیونی به لاکتوباسیلوس اسیدوفیلوس S37A و لاکتوباسیلوس پاراکازیی S5D تعلق داشت.

    بحث و نتیجه ‏گیری

    روی‏ هم ‏رفته، برخی از سویه ‏های لاکتوباسیلوس جداشده از پنیر پوستی را می‏توان به عنوان کاندیدهای بالقوه‏ ی پروبیوتیکی در نظر گرفت، هرچند این واقعیت باید با انجام آزمایش‏های برون تن تکمیلی تایید شود.

    کلید واژگان: فعالیت آنتی‏اکسیداتیو, لاکتوباسیل‏ها, پنیر پوستی, پروبیوتیک
    Hassan Abdali, S. Siavash Saei Dehkordi *, Mohsen Mobini Dehkordii, S. Meysam Abtahi Froushani
    Introduction

    Poosti cheese is an artisanal cheese produced mainly from ewe’s milk in southwest Iran. The objective of this study was to identify lactobacilli isolated from Poosti cheese and to investigate their potential probiotic and antioxidative properties. Materials and methods 101 Gram-positive bacilli with catalase-negative reaction were isolated from Poosti cheese. Twenty isolates were selected based on their highest acid and bile salt tolerability. Using genus-specific primers, 10 isolates out of these were identified as Lactobacillus, and they were subsequently identified at species level using 16S rRNA gene sequencing. In vitro tests were used to assess their probiotic properties or antioxidative activities.

    Results

    Six species were Lactobacillus plantarum, and the rest was Lactobacillus paracasei, Lactobacillus acidophilus, Lactobacillus brevis, and Lactobacillus buchneri. The acid and bile tolerances were quantitatively close to the reference probiotic strain. L. plantarum S32E showed the highest survival under simulated gastric or intestinal conditions. Cholesterol reduction ability of L. plantarum S12E and L. acidophilus S37A was significantly higher than that of the reference strain. L. acidophilus S37A and L. plantarum S12E were more susceptible against common antibiotics. It was found that the highest antimicrobial activity was detected in the case of Listeria monocytogenes, and the extent of the activity was species- and strain-dependent. The best result of DPPH radical scavenging activity and hydroxyl radical scavenging activity was achieved by intact cells of L. paracasei S5D and by intracellular cell-free extracts of L. plantarum S8D, respectively. The results indicated that the superoxide dismutase activity of Lactobacillus could not be regarded as an appropriate predictor of antioxidative traits. The highest glutathione content belonged to L. acidophilus S37A and L. parcasei S5D. Discussion and

    conclusion

    Overall, some of Lactobacillus strains of Poosti cheese could be considered as potential probiotic candidates; it should, however, be confirmed by further in vivo evaluation.

    Keywords: Antioxidative Activity, Lactobacilli, Poosti Cheese, Probiotic
  • مهتاب پورکمال زاده، سید میثم ابطحی فروشانی*
    زمینه

    دفروکسامین به عنوان یک داروی شلات کننده آهن مطرح است. در مطالعات گذشته به اثرات مهارکننده رشد این دارو بر سلول های رده اریترولوکمی اشاره شده است. هدف مطالعه حاضر ارزیابی اثرات دفروکسامین بر روی سلول های B92 به عنوان مدلی از سرطان سلول های گلیال بوده است.

    مواد و روش ها

     در این مطالعه تجربی تعداد 104×6 سلول از رده B92 به مدت 24 ساعت با درصدهای متفاوت شامل: صفر،10، 50 و100 میکرومولار از دفروکسامین در حضور فریک کلرید (10 میکرومول بر لیتر) یا عدم حضور فریک کلرید تیمار شدند. تغییرات ریخت شناسی سلول های تیمار شده با استفاده از میکروسکوپ نوری معکوس در مقایسه با نمونه کنترل مورد ارزیابی قرار گرفت. اثرات مهار رشد و کشندگی دفروکسامین با استفاده از آزمون احیای (دی متیل تیازول- دی فنیل تترازولیوم بروماید، MTT) و برداشت رنگ قرمز خنثی سنجیده شد. داده ها با استفاده از آزمون آماری کروسکال والیس تحلیل شدند. 05/0>P به عنوان سطح معنی دار در نظر گرفته شد.

    یافته ها

     اثرات مهاری دفروکسامین بر روی رشد رده سلولی B92 بعد از 24 ساعت مشخص شد به طوری که سلول ها در حضور دفروکسامین شروع به جمع شدن کردند. فریک کلرید (10 میکرومول بر لیتر) مانع این تغییرات ظاهری شد. همچنان نتایج مشخص کرد که دفروکسامین به طور معنی داری موجب مهار قدرت حیاتی و میزان زنده مانی سلول های B92 به صورت وابسته به دوز می شود. به علاوه، داده ها نشان داد که فریک کلرید مانع از بروز اثرات تیمار سلول های B92 با دفروکسامین می گردد.

    نتیجه گیری

     دفروکسامین در شرایط برون تنی دارای اثرات ضد تکثیری بر رده سلول گلیال B92 می باشد.

    کلید واژگان: تکثیر سلولی, شلاته کننده آهن, گلیوما, سلول های B92
    Mahtab Pourkamalzadeh, Seyid Mesam Abtahi Froushani*
    Background

    Research suggests the inhibitory effects of deferoxamine as an iron chelator on erythroleukemia cells. The present study was conducted to investigate the effects of deferoxamine on B92 cells as a model of glial cells carcinoma.

    Materials and Methods

    The present experimental study treated 6×104 B92 cells with 0, 10, 50 and 100 µM of deferoxamine for 24 hours in the presence or absence of 10 μmol/l of ferric chloride. Morphological changes were evaluated in the treated cells compared to in the control sample using an inverse optical microscope. The inhibitory and cytotoxic effects of deferoxamine were evaluated using the dimethylimidazole-diphenyl tetrazolium bromide (MTT) reduction and neutral red uptake assay. The data were analyzed using the Kruskal-Wallis test. P <0.05 was set as the level of statistical significance.

    Results

    The inhibitory effects of deferoxamine on the proliferation of B92 cells were identified after 24 hours in a way that the cells began to accumulate in the presence of deferoxamine. Ten μmol/l of ferric chloride prevented these morphological changes. Deferoxamine was also found to significantly and 
    dose-dependently inhibit the vitality and viability of B92 cells. Moreover, the data showed that ferric chloride prevents the emergence of the effects of treating B92 cells with deferoxamine.

    Conclusion

    Deferoxamine exerts in-vitro antiproliferative effects on the glial cell line B92.

    Keywords: Cell proliferation, iron chelating agents, glioma, B92 cells
  • الهام ناجی زواره، سید میثم ابطحی فروشانی*
    زمینه و هدف

    پژوهش های قبلی نشان داده که نانوذرات اکسید سریم (CeO2-NPs) ظرفیت فارماکولوژیک بالایی به دلیل ماهیت آنتی اکسیدان و ضد التهابی دارد. آرتریت روماتوئید یک بیماری خودایمنی مزمن و سیستمیک با علت ناشناخته است. هدف از این مطالعه تعیین و تاثیر نانوذرات سریم اکسید در مدل رتی آرتریت روماتوئید بود.

    روش بررسی

    در این مطالعه تجربی، تعداد 40 سر رت ویستار در محدوده وزنی 90 تا 110 گرم از مرکز حیوانات آزمایشگاهی دانشکده دامپزشکی دانشگاه ارومیه تهیه گردید. رت ها به صورت تصادفی به چهار گروه مساوی؛ سالم، مبتلا به RA ، مبتلا و تحت درمان با نانوذرات اکسید سریوم (30 میلی گرم بر کیلوگرم خوراکی، روزانه) و مبتلا و تحت درمان با متوتروکسات (1 میلی گرم بر کیلوگرم خوراکی، هفتگی)تقسیم شدند. آرتریت روماتوئید به وسیله تزریق داخل کف پایی (1/0 میلی لیتر) ادجوانت کامل فروند القا شد. درمان در زمانی که رت ها علایم التهاب در مفصل تارسوس را نشان دادند (روز 8) شروع شد و تا زمان کشتار رت ها در روز 28 ادامه یافت. داده ها با استفاده از آزمون های آماری آنالیز واریانس یک طرفه و تست توکی تجزیه و تحلیل شدند.

    یافته ها

    نانوذرات اکسید سریم دارای اثر ضدالتهاب مناسبی در جهت کاهش  شدت التهاب کف پا در یک الگوی برابر با متوتروکسات بود (27/0=p). سطح برداشت نوترال رد در جمعیت سلول های فاگوسیتیک خون محیطی و سطح خونی میلوپراکسیداز در گروه مبتلا و دریافت کننده اکسید سریم به ترتیب به میزان(08/0±76/0 و 99/1±39/10 میلی مول بر میلی لیتر)بود که به طور معنی داری از همین سطوح در گروه دریافت کننده متوترکسات (07/0±98/0 و 59/2±2/19 میلی مول بر میلی لیتر) کمتر بود(05/0>p). به طور بلعکس سطح خونی نیتریک اکساید در گروه  مبتلا و دریافت کننده متوترکسات (18/12±81/137میکرومول) کاهش بیشتری را نسبت به گروه  مبتلا و دریافت کننده نانوذرات اکسید سریم (29/13±9/165 میکرومول) نشان داد(05/0>p). شدت کاهش انفجار تنفسی (09/0=p) و هم چنین کاهش CRP(13/0=p) در هر دو گروه درمانی تفاوت معنی داری را نشان نداد. مهم تر این که بر خلاف متوتروکسات، شدت تکثیر لنفوسیتی در رت های مبتلا به آرتریت و درمان شده با اکسید سریم نسبت به رت های مبتلا و بدون درمان کاهش معنی داری نیافت (13/0=p).

    نتیجه گیری

    با توجه به بهبود سیمای بالینی و آزمایشگای رت های مبتلا،به نظر می رسد که درمان با نانوذرات اکسید سریم می تواند به عنوان راهکاری سودمند در بهبود التهاب ناشی از آرتریت روماتوئید مطرح باشد.

    کلید واژگان: آرتریت روماتوئید, نانوذرات سریم, متوتروکسات, رت ویستار
    E Naji Zavareh, SM Abtahi Froushani*
    Background & aim

    Previous studies have shown that cerium oxide nanoparticles (CeO2-NPs) have high pharmacological capacity due to their antioxidant and anti-inflammatory properties. Rheumatoid arthritis is a chronic and systemic autoimmune disease of unknown etiology. The aim of this study was to determine and effect of cerium oxide nanoparticles in rheumatoid arthritis model.

    Methods

    In the present experimental study, 40 Wistar rats weighing 90 to 110 g were collected from the laboratory animal center of the Faculty of Veterinary Medicine, Urmia University. Rats were randomly divided into four equal groups of healthy, RA affected and treated with Serium Oxide Nanoparticles(30 mg/kg oral, daily) and treated with Methotrexate(1 mg/kg oral, weekly). Rheumatoid arthritis was induced by Freund's complete adjuvant injection(0.1ml). Treatment was started when the rats exposed inflammatory symptoms in the tharsus joint (day 8) and continued until day 28 of the rats’ slaughter. Data were analyzed using one-way ANOVA and Tukey tests.

    Results

    Cerium oxide nanoparticles had a good anti-inflammatory effect to reduce the severity of foot-pad inflammation in a pattern similar to methotrexate (p=0.27). The level of neutral red uptake in the peripheral blood phagocytic cell population and the blood level of myeloperoxidase in the treated and cerium oxide groups were 0.76 0 0.08 and 10.39 ± 1.99 mmol / ml, respectively. Significantly lower levels were observed in the methotrexate group (0.98 0 0.07 and 19.2 2 2.59 mmol / ml) (p<0.05). Conversely, blood levels of nitric oxide in the methotrexate treated and recipient group (137.81±12.18 μM)) exhibited a greater decrease than that of the cerium oxide nanoparticles (165.9 13 13.29 mmol). / 0> p). There was no significant difference in severity of respiratory burst (p = 0.09) and CRP (p=0.13) in both treatment groups. Most importantly, unlike methotrexate, the intensity of lymphocyte proliferation in rats with arthritis treated with cerium oxide did not decrease significantly (p=0.13).

    Conclusion

    Due to the improved clinical and experimental appearance of affected rats, it seemed that, treatment with CeO2-NPs is a promising strategy to improve the inflammation in a rat model of RA.

    Keywords: Rheumatoid arthritis, Cerium nanoparticles, Methotrexate, Wistar rat
  • لیلا صالح حق گو، شیوا خضری*، سید میثم ابطحی فروشانی
    زمینه و هدف

    گلیسیریزین از جمله مهم ترین ترکیب های فارماکولوژیک گیاه شیرین بیان می باشد و دارای خواص ضدالتهابی است.اتانول جزء مواد آسیب زا در مغز است. استفاده روز افزون از این ماده میزان ضایعات عصبی را بالا برده است، لذا هدف از این تحقیق بررسی اثرات حفاظتی گلیسیریزین بر سلول های گلیال  B92 آسیب دیده با اتانول بود.

    روش بررسی

    در این مطالعه تجربی که در سال1397 اجرا شد، سلول های B92 از بانک سلولی انسیتو پاستور تهیه شدند و با تراکم 106×1 به پلیت 96 خانه انتقال داده شدند. سپس به مدت 24 ساعت با گلیسیریزین(5،10 و 25 میکرومولار) انکوبه شدند. آنگاه سلول ها به مدت 80 دقیقه با اتانول مطلق با غلظت 86 میلی مولار مجاور شدند. آنگاه میزان قدرت حیاتی سلول ها با تست های برداشت نوترال رد(NR) و احیای نمک تترازولیوم(MTT) ارزیابی شدند. داده های جمع آوری شده با استفاده از آزمون های آماری آنالیز واریانس یک طرفه و تست توکی تجزیه و تحلیل شدند.

    یافته ها

    گلیسیریزین به طور وابسته به دوز، آسیب وارد شده به وسیله اتانول به غشاء سلولی و میتوکندری سلول ها را کاهش داد. به طوری که گلیسیریزین در غلظت 10 و 25 میکرو مولار باعث کاهش معنی دار آسیب غشایی شده و آسیب وارد شده به عملکرد میتوکندری ها را کاهش معنی داری داد، ولی در غلظت 5 میکرومولار نه تنها اثر حفاظتی نداشت، بلکه باعث کاهش رشد و تکثیر سلول ها شد.

    نتیجه گیری

    نتایج این تحقیق نشان داد که عصاره گیاه شیرین بیان(گلیسیریزین) بر میزان زنده مانی سلول ها اثر مثبت دارد و قابلیت حیاتی سلول های گلیال آسیب دیده با اتانول را بهبود می بخشد. پس گلیسیریزین می تواند به طور وابسته به دوز اثرات حفاظتی در مقابل آسیب های ناشی از اتانول در سلول های B92 داشته باشد.

    کلید واژگان: سلول گلیال بی 92, گلیسیریزین, اتانول, محیط کشت, آسیب سلولی
    L Saleh Haggho, SH Khezri*, SM Abtahi Froushani
    Background & aim

    Glycyrrhizin is one of the most important pharmacological compounds of the Licorice plant which has anti-inflammatory properties. Ethanol is one of the most damaging substances in the brain, Increasing use of this substance has increases the amount of nerve damage. Therefore the purpose of this study was to investigate the protective effects of glycyrrhizin on ethanol-damaged B92 glial cells.

    Methods

    The present experimental study was performed in 2018. B92 cells were obtained from the Pasteur institute cell bank of Iran, (1×106 cell/ml) were transferred to 96 plates and incubated with various glycyrrhizin concentration (5, 10 and 25 µM) for 24 hours. At that point, the cells were exposed to absolute ethanol for 80 minutes at concentrations of 86 mM. Finally, the viability of the cells was evaluated with neutral red (NR) uptake and MTT tests.

    Results

    Glycyrrhizin reduced the level of the cell membrane and mitochondrial damages induced by ethanol in a dose-dependent manner, so that 10 and 25 µM concentration of glycyrrhizin reduced the membrane damage and the mitochondrial performance damage, significantly. Nevertheless, Glycyrrhizin at concentration of 5 µM didn’t show any protective role so that at this concentration the growth and proliferation of cells reduced.

    Conclusion

    The results of the present study indicated that licorice extract (glycyrrhizin) had a positive effect on survival rate of the cells and improves the vital capabilities of ethanol-damaged glial cells. Hence, glycyrrhizin dose dependently can protect the B92 cells against ethanol-induced damage.

    Keywords: B92 Glial cell, Glycyrrhizin, Ethanol, In vitro, Cellular Damage
  • مینو شاددل، حمید شمسی*، پیمان توکلی، سید میثم ابطحی فروشانی، رویا شمسی

    اهداف آلوئه ورا یکی از گونه های مهم گیاهان دارویی به شمار می رود که اثر ضد توموری عصاره طبیعی برگ های آن نشان داده شده است. این مطالعه با هدف بررسی تاثیر انتخاب عصاره پوسته گیاه آلوئه ورا بر روند تکثیر رده سلول های K562 (اریترولوکمی) و PBMC (سلول های تک هسته ای خون محیطی) طراحی شد. مواد و روش ها محتویات داخلی گیاه آلوئه ورا که شامل ژل است، تخلیه و از پوسته این گیاه عصاره لیوفیلیزه تهیه شد. این عصاره در DMSO حل شد. عصاره پوسته گیاه آلوئه ورا در غلظت های 9/375، 18/75، 37/5، 75، 150 و 300 میکروگرم بر میلی لیتر در مجاورت سلول های اریترولوکمی و سلول های تک هسته ای خون محیطی در سه زمان 24، 48 و 72 ساعت قرار گرفت. پس از زمان انکوباسیون، مقادیر IC50 در رده سلولی اریترولوکمی و سلول های تک هسته ای خون محیطی عادی به وسیله MTT اندازه گیری شدند. از داروی دوکسوروبیسین به عنوان کنترل مثبت استفاده شد. یافته ها داده ها حاکی از کاهش درصد زنده مانی هر دو رده سلولی اریترولوکمی و سلول های تک هسته ای خون محیطی عادی بعد از تیمار با عصاره به صورت وابسته به غلظت بودند، اما سمیت عصاره پوسته آلوئه ورا برای سلول های تک هسته ای خون محیطی به صورت قابل ملاحظه ای بیشتر از سلول های اریترولوکمی است. IC50 برای داروی استاندارد به طور قابل توجهی کمتر از عصاره پوسته آلوئه ورا بود. نتیجه گیری عصاره پوسته گیاه آلوئه ورا اثر کشندگی روی هر دو رده سلولی اریترولوکمی و سلول های تک هسته ای خون محیطی داشت. با وجود این، به طور انتخابی عمل نکرده و درجه سمیت آن برای سلول های تک هسته ای خون محیطی بیشتر بود.

    کلید واژگان: عصاره پوسته آلوئه ورا, PBMC, رده سلولی 562K, تست MTT
    Minoo Shaddel, Hamid Shamsi*, Payman Tavakoli, Seyyed Meysam Abtahi Foroushani, Roya Shamsi

    Aims Aloe Vera is among the crucial medicinal plants, with proven anti-cancer effects. This study aimed to investigate the effect of plant extracts of Aloe Vera Leaf (AVL) on the proliferation of cell lines K562 (erythroleukemia) and Peripheral Blood Mononuclear Cells (PBMCs). Methods & Materials The inner parts of the plant, including the gelatinous substance, were emptied, and the outer layer was used to prepare the lyophilized extract. The extract was dissolved in DMSO. K562 cells and PBMCs were cultured with 9.375, 18.75, 37.5, 75, 150, and 300 μg/mL concentrations of AVL for 24, 48, or 72 hours. After cultivation, the IC50 was determined for the K562 and normal PBMCs, using the MTT assay (4,5-dimethylthiazol-2-yl)-2,5-diphenyl tetrazolium bromide). Doxorubicin was used as a positive control. Findings The obtained data suggested that the viability of cells in both the leukemic cell line and normal PBMCs significantly decreased by the treatment with the extract in a dose-dependent manner; however, the AVL toxicity for PBMC was significantly more than K562. IC50 for the standard drug was also significantly less than AVL extract. Conclusion AVL possesses cytotoxic effects for K562 and PBMCs. Nevertheless, it has no selective benefits and has more cytotoxic effects on PBMCs.

    Keywords: Aloe Vera leaf extract, K562, MTT
  • زهرا کرم پور قبچاق، رضا حیدری*، سیدمیثم ابطحی فروشانی، فرح فرخی
    زمینه و هدف
    نفروپاتی دیابتی یکی از مهم ترین عوامل نقص در عملکرد فیزیولوژیک کلیه ها در بیماری دیابت ملیتوس است. ساختار کلیه ها به اعتبار نقش تعیین کننده ای که در فیلتراسیون دارند؛ در محیط هیپرگلیسمیک سریع تر و بیشتر از بقیه بافت ها آسیب پذیری از خود نشان می دهند. این مطالعه به منظور تعیین اثر ترکیبی آتورواستاتین و اکسیدروی بر تغییرات بیوشیمیایی سرم و هیستوپاتولوژی کلیه موش های صحرایی دیابتی شده با استرپتوزوتوسین انجام شد.
    روش بررسی
    در این مطالعه تجربی 40 سر موش صحرایی ماده نژاد ویستار به صورت تصادفی به 5 گروه 8 تایی تقسیم شدند. گروه ها شامل کنترل سالم، کنترل دیابتی، دیابتی تیمار شده با 20 میلی گرم بر کیلوگرم وزن بدن آتورواستاتین، دیابتی تیمار شده با 30 میلی گرم بر کیلوگرم وزن بدن اکسیدروی و دیابتی تیمار شده با 10 میلی گرم بر کیلوگرم وزن بدن آتورواستاتین و 15 میلی گرم بر کیلوگرم وزن بدن اکسیدروی بودند. موش های صحرایی با تزریق داخل صفاقی 60 میلی گرم بر کیلوگرم وزن بدن استرپتوزوتوسین دیابتی شده و به مدت یک ماه تحت تیمار قرار گرفتند. در پایان آزمایش ابتدا تغییرات وزن حیوانات و وزن کلیه، سپس عوامل بیوشیمیایی کراتینین و اوره سرم برای ارزیابی عملکرد کلیه اندازه گیری شدند. برای بررسی آسیب شناسی بافت کلیه نیز برش هایی با رنگ آمیزی هماتوکسیلین- ائوزین طبق روش های معمول تهیه مقاطع هیستوپاتولوژی تهیه گردید.
    یافته ها
    میزان کراتینین و اوره سرم در حیوانات دیابتی افزایش آماری در مقایسه با گروه کنترل معنی داری یافت (P<0.05). تنها تیمار با ترکیبی از نصف دوز آتورواستاتین و اکسیدروی، نسبت به دوز کامل آنها به تنهایی، موجب کاهش آماری معنی داری (P<0.05) سطح کراتینین، اوره و آسیب های بافتی کلیه نسبت به گروه کنترل دیابتی گردید.
    نتیجه گیری
    این مطالعه نشان داد که ترکیب آتورواستاتین و اکسیدروی اثر بهتری در کنترل نفروپاتی دیابتی دارد.
    کلید واژگان: دیابت, نفروپاتی دیابتی, آتورواستاتین, اکسید روی, موش صحرایی
    Zahra Karampour Gebchag, Reza Heidari*, Seyyed Meysam Abtahi Froushani, Farah Farokhi
    Background and Objective
    Diabetic mellitus nephropathy is one of the most important implication factors in kidney´s physiological function in diabetes mellitus. Having major role in filtration, in hyperglycemic condition kidney has shown more damages in comparison with other tissues. This study was done to determine the effect of combined Atorvastatin and Zinc oxide on the biochemical and histopathological alterations in kidney of diabetic rats.
    Methods
    In this experimental study, 40 female Wistar rats were randomly allocated into five groups including normal control (NC), diabetic control (DC), diabetic rats treated with atorvastatin (20mg/kg/bw daily, orally) (D+A), Zinc oxide (30mg/kg/bw daily, orally) (D+Z) and combination of each drug in half dose (daily, orally) (D+A+Z). Diabetes induced in rats by a single intraperitoneal injection of 60mg/kg/bw streptozotocin-diabetic.Animals treated for one month. At the end of the study, kidney weight and body weight and biochemical factors including creatinine and urea were measured to assess renal function. For determing the histopathology of kidney tissue, sections with 4-5 micrometer were stained with hematoxylin and eosin.
    Results
    The level of serum creatinine and urea was significantly increased in diabetic rats in compare to controls (P<0.05). Treatment of diabetic rats with half doses of combination of atorvastatin and Zinc oxide reduced the level of creatinine, urea and renal tissue damage in comparision with diabetic rats without treatment (P<0.05).
    Conclusion
    This study showed that the combination of atorvastatin and Zinc oxide has effect on controlling diabetic nephropathy.
    Keywords: Diabetes mellitus, Diabetic nephropathy, Atorvastatin, Zinc oxide, Rat
  • الینا میرزازاده، شیوا خضری، سید میثم ابطحی فروشانی
    زمینه
    سال ها است که استفاده از گیاهان دارویی در کنترل بیماری های مختلف مرسوم می باشد. کوئرستین به عنوان یک عضو فلاونوییدی دارای خواص آنتی اکسیدانی و ضدالتهابی است. این مطالعه به منظور تحقیق بر روی اثرات احتمالی سودمند کوئرستین در تخفیف علایم آنسفالومیلیت خودایمن تجربی (EAE) انجام شده است.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه تجربی، EAE توسط نخاع هموژنیزه شده خوکچه هندی و ادجوانت کامل فروند در رت های نژاد ویستار القا شد. سپس رت ها در سه گروه 10 سر قرار گرفتند. درمان با کوئرستین (10 میلی گرم بر کیلوگرم روزانه خوراکی) از روز 12 بعد از ایمن سازی زمانی که رت ها اولین نشانه ی علایم درمانگاهی را نشان دادند آغاز شد. نمونه های مغز و خون از حیوانات در روز 36 اخذ شده و جهت آزمایشات بعدی مورد استفاده قرار گرفت.
    یافته ها
    درمان با کوئرستین منجر به بروز نتایج مناسبی در رت های مبتلا به EAE در مقایسه با رت های مبتلا بدون درمان شد. میزان آنزیم های میلوپراکسیداز و نیتریک اکساید سرمی و مالون دی آلدئید در بافت مغز رت های مبتلا نسبت به گروه کنترل سالم افزایش معنی دار داشت (05/0>P). میزان اسیداوریک در سرم رت های مبتلا نسبت به گروه کنترل سالم کاهش یافت (05/0>P).
    نتیجه گیری
    به نظر می رسد درمان با کوئرستین می تواند به عنوان یک استراتژی سودمند جهت افزودن به پروتکل افراد مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس در نظر گرفته شود.


    کلید واژگان: کوئرستین, آنسفالومیلیت تجربی خود ایمن, مالتیپل اسکلروز, استرس اکسیداتیو
    Elina Mirzazadeh, Shiva Khezri, Seyed Mesam Abtahi Froushani
    Background
    Medicinal herbs have been used for managing various diseases for many years. Quercetin is a member of flavonoid family with antioxidant and anti-inflammatory properties. This study aimed to
    investigate the beneficial potential of quercetin in ameliorating experimental autoimmune encephalomyelitis (EAE).
    Materials and Methods
    In this experimental study, EAE was induced in male Wistar rats by guinea pig spinal cord homogenate and complete Freund’s adjuvant. Then, the rats were allocated into three equal groups (n=10). Quercetin administration (10 mg/kg daily) initiated on day 12 post-immunization, when the rats developed a disability score. The brains and blood samples were collected on day 36 and used for next experiments.
    Results
    Quercetin therapy led to a better outcome in EAE rats compared to EAE rat without treatment. Myeloperoxidase activity and nitric oxide levels in the sera and the lipid peroxidation level in the brain tissues of EAE rats were significantly increased in EAE rats compared to normal control rats (P<0.05). Serum level of uric acid insignificantly decreased in EAE rats compared to normal control rats (P<0.05).
    Conclusion
    It appears that quercetin is a promising strategy to be added to the treatment protocol of MS patients.
    Keywords: Quercetin, Experimental Autoimmune Encephalomyelitis, Multiple Sclerosis, Oxidative stress
  • اسماعیل شفتالود، سید میثم ابطحی فروشانی*، نوروز دلیرژ
    زمینه و هدف
    به اثرات ضدالتهابی آگونیست های دوپامینی D2 در برخی از بررسی ها اشاره شده است. هدف از این مطالعه ارزیابی اثرات تجویز کابرگولین(به عنوان آگونیست قوی گیرنده های D2) بر روی سیمای بالینی و پاسخ های ایمنی در آرتریت روماتوئید(RA) القا شده در رت های ویستار بود.
    روش بررسی
    در این مطالعه تجربی، جامعه مورد مطالعه شامل 40 راس رت نر ویستار با محدوده وزنی 160 تا 180 گرم بود. حیوان ها به صورت تصادفی در چهار گروه 10 تایی شامل گروه کنترل(سالم)، گروه مبتلا به RA و درمان شده با PBS، گروه مبتلا و درمان شده با کابرگولین(50 میکروگرم بر کیلوگرم؛ خوراکی) و در نهایت گروه مبتلا درمان شده با پردنیزولون(10 میلی گرم بر کیلوگرم خوراکی) قرار گرفتند. تغییرات شدت بیماری و تغییرهای دما به صورت سه روز در میان ثبت گردید. کلیه درمان ها از روز هفتم پس از القا و مشاهده علایم التهاب کف پا در تمامی رت ها آغاز گردید. در انتها سرم رت ها به منظور سنجش سطوح نیتریک اکساید(شیوه گریس)و میلوپراکسیداز( ارزیابی توان احیای احیای پراکسید هیدورژن)جداسازی شد. سلول های طحالی نیز به منظور ارزیابی شدت تکثیر لنفوسیتی(به شیوه احیایMTT)، شدت انفجار تنفسی(به شیوه احیایNBT) و قابلیت فاگوسیتوز نوترال رد  در شرایط استریل جدا شدند. داده های جمع آوری شده با استفاده از آزمون های آماری کروسکالوالیس و آنالیز واریانس یک طرفه و توکی تجزیه و تحلیل شدند.  
    یافته ها
    کابرگولین به صورت برابر با پردنیزولون منجر به کاهش شدت بیماری و میزان ادم کف پا شد(15/0=p). درمان با هر دو تیمار موجب کاهش سطوح نیتریک اکساید(0001/0=p) و میلوپراکسیداز سرمی(0001/0=p)، شدت  قابلیت انفجار تنفسی سلولهای فاگوسیت کننده طحال(002/0=p) و شدت تکثیر لنفوسیت های طحالی (02/0=p). در ر ت های تحت درمان  نسبت به رت های مبتلا و بدون درمان شد. در مورد کاهش شاخص تکثیر لنفوسیتی پردنیزولون قوی تر از کابرگولین عمل نمود(001/0=p)، در عوض کابرگولین به طور موثری موجب کاهش قابلیت انفجار تنفسی شد(002/0=p). هم چنین کابرگولین در کاهش سطوح افزایش یافته برداشت رنگ نوترال رد در سلول های فاگوسیتیک طحالی در رت های مبتلا نسبت به پردنیزولون به طور معنی داری موثرتر عمل نمود(01/0=p). 
    نتیجه گیری
    با توجه به نتایج مناسب مطالعه در مدل حیوانی، استفاده از داروی کابرگولین به عنوان یک رهیافت سودمند در کنترل بیماری RA  در انسان مطرح می گردد.
    کلید واژگان: آرتریت روماتوئید, کابرگولین, پردنیزولون, رت ویستار
    E Shaftaloud, SM Abtahi Froushani*, N Delirezh
    Background & aim
    The anti-inflammatory effects of cabergoline have been documented in various studies. The purpose of the present study was to evaluate the effects of cabergoline administration (as a potent D2 agonist) on clinical aspects and immune responses in rheumatoid arthritis (RA) induced in Wistar rats.
    Methods
    In the present experimental study, the population consisted of 40 male Wistar rats with a weight range of 160 to 180 g. Animals were randomly allocated into four groups of 10, including the control group (healthy), RA group treated with PBS (100 mg/kg orally), RA group treated with cabergoline (50 µg/kg-orally) and ultimately RA group treated with Prednisolone (10 mg/kg orally). Changes in severity of disease and changes in temperature were recorded every three days. All treatments were initiated at day 7, after induction and observation of the first symptoms of foot inflammation in all rats. Finally, the serum of rats was isolated to evaluate the levels of nitric oxide (Griess assay) and myeloperoxidase (evaluation of the ability to the reduction of hydrogen peroxide). Spleen cells were isolated in sterile conditions in order to evaluate the lymphocyte proliferation rate (MTT reduction assay), the intensity of the respiratory burst (NBT reduction assay), and the potential of neutral red phagocytosis. Data were analyzed using Kruskal-Wallis statistical tests and one-way ANOVA and Tukey tests.
    Results
    The cabergoline drug was similar to prednisolone, which led to a reduction in the severity of the disease and the swelling of soles of the feet (p=0.15). The serum levels of nitric oxide (p=0.0001) and myeloperoxidase (p=0.0001), the intensity of the respiratory burst of splenic phagocytic cells (p=0.002) and the proliferation rate of splenic lymphocytes (p=0.02) were significantly decreased in both treatment groups. Prednisolone indicated a more profound effect than cabergoline in reducing the lymphocyte proliferative index (p=0.001), while cabergoline effectively reduced respiratory burst activity (p=0.002). Moreover, cabergoline significantly revealed a more profound effect than prednisolone in reducing the increased levels of neutral red uptake by splenic phagocytic cells (p=0.01).
    Conclusion
    Considering the appropriate results in the animal model, the use of cabergoline may be considered as a useful approach to control RA.
    Keywords: Rheumatoid Arthritis, Cabergoline, Prednisolone, Wistar Rat
  • دریا فاتحی، کوروش سروی مغانلو *، ناصر آق، سید میثم ابطحی فروشانی، احمد ایمانی
    مطالعه حاضر با هدف بررسی اثر افزودن اسید لینولئیک مزدوج (CLA) به جیره غذایی در سطوح مختلف لسیتین جیره غذایی بر برخی شاخص های ایمنی ماهی قزل آلای رنگین کمان صورت گرفت. تعداد 600 قطعه ماهی قزل آلای رنگین کمان با میانگین وزنی 10±100 گرم در 10 تیمار آزمایشی به صورت کاملا تصادفی تقسیم و به مدت 70 روز با جیره غذایی مختلف پرورش یافتند. تیمارهای آزمایشی، تلفیقی از سطوح مختلف لسیتین (2، 3 و 4 درصد) و CLA (1، 2 و 3 درصد) شامل 9 گروه آزمایشی و یک گروه شاهد (بدون افزودن مقادیر اضافی لسیتین و CLA) بود. در پایان دوره، شاخص های ایمنی شامل فعالیت لیزوزیم، مسیر فرعی کمپلمان، آنتی بادی کل سرم، تکثیر لنفوسیت و قدرت بیگانه خواری سلول های نوتروفیل (آزمایش برداشت NR) مورد بررسی قرار گرفت. فعالیت لیزوزیم، مسیر فرعی کمپلمان و آنتی بادی کل سرم در سطح 4 درصد لسیتین، تحت تاثیر سطوح مختلف CLA جیره غذایی قرار گرفتند و بیشترین میزان فعالیت آنزیم لیزوزیم در سطح 1 و مسیر فرعی کمپلمان و آنتی بادی کل در سطح 2 درصد CLA مشاهده شد (05/0>P). شاخص تکثیر لنفوسیت در ماهیان تغذیه شده با جیره غذایی حاوی حداقل 3 درصد لسیتین و 2 درصد CLA بیشترین مقدار بود (05/0>P) و شاخص فاگوسیتوز در تیمار تغذیه شده با جیره غذایی دارای حداقل 2 درصد لسیتین و 1 درصد CLA بیشترین مقدار بود (05/0>P). در کل، افزودن حداقل 1 درصد CLA به همراه 3 درصد لسیتین به عنوان مکمل غذایی، می تواند سبب بهبود شاخص های ایمنی ماهی قزل آلای رنگین کمان شود.
    کلید واژگان: فسفولیپید, ایمنی ذاتی, چربی, آزادماهیان
    Darya Fatehi, Kourosh Sarvi moghanlou*, Naser Agh, Seyed Meysam Abtahi Foroushani, Ahmad Imani
    The present study was to investigate the effect of dietary conjugated linoleic acid (CLA) at various inclusion levels of lecithin on immune indices of rainbow trout. To do so, 600 rainbow trout with an average body weight of 100±10g were randomly allotted into 10 distinct treatments comprised of various combinations of three dietary inclusion levels of lecithin (2, 3 and 4%) and CLA (1, 2 and 3%) along with a control group (devoid of CLA and lecithin) for 70 days. At the end of the experiment, immune parameters including lysozyme activity, complementary pathway, total antibody, lymphocyte proliferation and phagocytic power of the neutrophil (NR assay) were assayed. Lysozyme activity, complement pathway and total antibody content of serum of those fish fed diet containing 4% lecithin were affected by dietary CLA level to extent that lysozyme activity was the highest at 1% of CLA, while complement pathway and total antibody content of serum were the highest in diets containing 2% CLA (P<0.05). Lymphocyte proliferation of those fish fed diet containing at least 3% lecithin along with 2% CLA was the highest (P<0.05), and NR was significantly increased in those fish received diet included with at least 2% lecithin and 1% CLA (P<0.05). In conclusion, dietary incorporation of at least 1% CLA along with 3% lecithin could improve immune parameters of rainbow trout.
    Keywords: Phospholipid, Innate Immunity, Lipid, Salmonids
  • معصومه آهنجان *، سیدمیثم ابطحی فروشانی، ناهیده افضل آهنگران
    زمینه و هدف
    ماکروفاژها تحت تاثیر ریز محیط، عملکردهای متنوع و به تبع آن فنوتیپ های گوناگونی را نشان می دهند. از طرفی ملاتونین به لطف عملکردهای چندگانه می تواند سبب توسعه سرطان و یا محدودیت رشد سرطان در هماهنگی با دیگر فاکتورها شود. بااین حال، هیچ اطلاعاتی در مورد نقش ملاتونین در شکل دادن به ماکروفاژها در محیط تومور وجود ندارد. هدف این مطالعه تعیین اثر سلول های ماکروفاژ تیمار شده با ملاتونین بر روی سلول های سرطانی رده K562. است.
    مواد و روش ها
    برای این منظور سلول های RAW264.7 در پلیت 24 خانه با تراکم سلولی 104× 6 برای 24 ساعت کشت داده شدند. سلول ها با غلظت های صفر، 50، 75، 100، 150 و 200 میکرومولار ملاتونین به مدت 24 ساعت تیمار شدند. سپس سلول های K562 با نسبت 1: 10 به سلول های RAW264.7 تحت تیمار اضافه شدند. قدرت زنده مانی سلول های K562 با روش MTT و NR تعیین شد و میزان آپوپتوز و نکروز در این سلول ها به وسیله ی رنگ آمیزی با آکریدین اورنج و اتیدیوم برماید ارزیابی گردید. همچنین میزان MPO و NO در سلول های RAW264.7 تیمار شده با ملاتونین موردسنجش قرار گرفت. داده ها با استفاده از آزمون کراسکال والیس و من ویتنی مورد ارزیابی قرار گرفتند (05/0P<).
    نتایج
    میزان رشد و زنده مانی سلول های K562 در مجاورت سلول های RAW264.7 تحت تیمار با ملاتونین در غلظت های 50 و 75 میکرومولار افزایش یافت. هرچند در غلظت های بالاتر این روند تغییر یافت. میزان MPO و NO نیز با افزایش غلظت ملاتونین کاهش یافت.
    نتیجه گیری
    نتایج حاکی از افزایش قابل توجه میزان زنده مانی و سایر قابلیت های حیاتی سلول های K562 در مجاورت سلول های RAW264.7 تحت تیمار با غلظت های پایین ملاتونین است.
    کلید واژگان: سیتوتوکسیتی, ماکروفاژ رده RAW264, 7, ملاتونین, K562
    masoumeh Ahanjan *, Meysam Abtahi Froushani, N.A Afzal Ahangaran
    Background & Objectives
    Macrophages have a variety of functions and different phenotypes that are affected by the microenvironment. Due to the multiple functions, Melatonin can promote the cancer progression or cancer regression in relation to other factors. However, there is no information about the role of melatonin on the formation of macrophages in the tumor environment. The purpose of the present study is to evaluate the effects of melatonin treated RAW264.7 macrophages on the growth rate of erythroleukemia cell line K562.
    Materials & Methods
    RAW264.7 cells were cultured in the 24-well plates at a density of 6 × 104 cells per well. After culturing for 24 h, the cells were treated for 24 h with melatonin at concentrations 0, 50, 75, 100, 150, 200 μmol/L. After removal of the supernatant, macrophages and K562 were co-cultured in 1:10 ratio. K562 vitality was then determined by MTT and NR assay. The rate of apoptosis in the cell population was evaluated by staining with acridine orange and ethidium bromide colors. Also, NO and MPO were measured in the supernatant of macrophages RAW264.7. Data were statistically analyzed using Kruskal-Wallis and Mann–Whitney U test (P<0.05).
    Results
    The growth rate and vitality of K562 cells co-cultured with melatonin-treated macrophages was increased at concentrations of 50 and 75 μmol/L. Nevertheless, at higher concentrations of melatonin, this process was reversed. The levels of MPO and NO were decreased by increasing concentrations of melatonin.
    Conclusion
    These results indicated that treatment of macrophage with melatonin, especially at lower doses (50 and 75μmol/L) could remarkably increase the K562 viability and vitality.
    Keywords: Cytotoxicity, Melatonin, RAW264.7 Macrophage, K562
  • بیژن اسمعیل نژاد، سیدمیثم ابطحی فروشانی*، علی اصغر تهرانی، هادی اسمعیلی گورچین قلعه، فرشید مشرف زاده
    زمینه و هدف
    کولیت اولسراتیو از علل شایع بیماری های دستگاه گوارش در کشورهای توسعه یافته است. این بیماری باعث ازکارافتادگی به خصوص در بالغین جوان می شود و بار اقتصادی و اجتماعی زیادی را به جامعه تحمیل می کند. کنترل التهاب و کاستن از اثرات سوء داروها از اهداف مهم درمان کولیت اولسراتیو است. هدف از مطالعه حاضر بررسی اثرات فاسیولا هپاتیکا در مدل کولیت اولسراتیو ناشی از اسید استیک در رت است.
    مواد و روش ها
    بعد از القای کولیت، رت ها در سه گروه ده تایی (گروه بدون تیمار، گروه تیمار شده با پردنیزولون (mg/Kg5/0-زیر جلدی) و درمان شده با انگل فاسیولا هپاتیکا (mg/Kg 100-زیر جلدی) تقسیم شدند. پس از 10 روز رت ها آسان کشی شده و ازنظر ضایعات ماکروسکوپی و تولید واسطه های التهابی در بافت روده و میزان تولید سایتوکاین های TNF-α و IL-6 موردبررسی قرار گرفتند.
    نتایج
    نتایج به دست آمده نشان داد که کاهش میزان تولید میلوپراکسیداز بافتی در گروه درمانی فاسیولاهپاتیکا در مقایسه با پریدنوزولون تفاوت آماری معناداری ندارد. میزان تولید سایتوکاین های TNF-α و IL-6 در گروه های درمانی فاسیولا هپاتیکا و پردنیزولون نسبت به گروه بیمار کاهش معناداری یافته بود. البته میزان کاهش در گروه درمان شده با پریدنیزولون ازنظر آماری بیشتر بود. بالعکس کاهش میزان پراکسیداسیون لیپیدی در گروه درمان شده نسبت به گروه پردنیزولون بیشتر بود. بااین حال شدت کاهش علائم گراس و همچنین شاخص بقای رت ها در هر دو گروه درمان شده با پریدنیزولون و درمان شده با فاسیولا هپاتیکا یکسان بود.
    نتیجه گیری
    ازآنجایی که دست یابی به فاسیولا هپاتیکا ساده و سریع است، ممکن است از آن به عنوان یک روش درمانی جهت تخفیف علائم کولیت اولسراتیو استفاده شود.
    کلید واژگان: کولیت اولسراتیو, اسید استیک, رت, فاسیولا هپاتیکا, التهاب
    Bijan Esmaeilnejad, Meysam Abtahi fouroshani *, Ali Asghar Tehrani, Hadi Esmaeili govarchin galeh, Farshid Moshrefzadeh
    Background & Objective
    Ulcerative colitis is one of the common causes of gastrointestinal tract diseases in developing countries. This disease causes disability, especially in young adults, and imposes many social and economic burdens on the community. The aim of this study was to investigate the effects Effect of Fasciola hepatica extract on acetic acid induced ulcerative colitis in rat model.
    Materials & Methods
    Thirty adult male Wistar rats were divided into 3 equal groups. Colitis was induced by administration of 4% acetic acid. Control group just was administrated phosphate-bufferedsaline (S.C.) and the other groups were received Prednisolone (0.5 mg/kg) and Fasciola hepatica extract (100 mg/kg) for 10 consecutive days.Since then, the animals were euthanized and intestinal tissue and blood samples were taken. Macroscopic and microscopic features, inflammatory mediators as well as cytokines, TNF-α and IL-6 were assessed.
    Results
    The amount of the myeloperoxidase production was the same between the two treatment groups. As compared to the control, both of the treatment groups produced lower amount of TNF-α and IL-6, however this reduction was more pronounced in Prednisolone treated animals than those of extract treated. There were no significant differences between Prednisolone andFasciola extract regarding gross damages and histopathological features.
    Conclusion
    since preparation of Fasciola extract is easy and simple, it may be used as ameliorative agent for ulcerative colitis.
    Keywords: Ulcerative colitis, Acetic acid, Rat, Fasciola hepatica, inflammation
  • خاطره نورمحمدی، فرین بابایی بالدرلو *، سید میثم ابطحی فروشانی
    زمینه و هدف
    طی مطالعات پیشین اثرات محدودیت جیره های غذایی بر تغییر پاسخ ها‎ی ایمنی و همچنین محتوای دوپامین مغز مشخص شده است. از طرفی نشان داده شده است که سلول های ایمنی علاوه بر تولید دوپامین، خود نیز دارای گیرنده های دوپامینی هستند. هدف از این تحقیق ارزیابی مهار گیرنده های دوپامینی بر عملکردهای سلول های تک هسته ای خون محیطی موش صحرائی تحت محدودیت غذایی بوده است.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه تجربی، تعداد 36 سر موش صحرائی نر بالغ نژاد ویستار، با میانگین وزنی 250-200 گرم در شش گروه شش تایی شامل گروه های کنترل، محدودیت غذایی 25%، محدودیت غذایی 50%، محدودیت غذایی 75%، دریافت کننده سولپیراید و محدودیت غذایی 75% و دریافت کننده سولپیراید، قرار گرفتند. سولپیراید با غلظت μg/rat50 به صورت درون بطن مغزی یک بار در روز 21 پس از آغاز تیمار تزریق گردید. در انتها، از موش ها خون گیری شد و سلول های تک هسته ای خون محیطی به روش گرادیان فایکول جداسازی شدند.
    نتایج
    محدودیت غذایی موجب کاهش معنی دار شاخص فعالیت سلول های مونوسیت موجود در گرادیان سلول های تک هسته ای خون محیطی از قبیل تست برداشت نوترال رد و قابلیت انفجار تنفسی (تست احیای NBT) هم زمان با کاهش قابلیت تکثیری سلول های لنفوسیت موجود در گرادیان سلول های تک هسته ای خون محیطی نسبت به میتوژن فیتوهماگلوتین شد. تجویز سولپیراید همراه با رژیم غذایی دارای محدودیت 75% منجر به برگشت این عملکردهای سلول های مونوسیت و همچنین قابلیت تکثیر لنفوسیتی شد.
    نتیجه گیری
    تجویز داخل بطن مغزی آنتاگونیست گیرنده های D2 دوپامینی (سولپیراید)، به نحو موثری از اثرات مخرب محدودیت شدید رژیم غذایی بر مهار عملکردهای ایمنی ممانعت به عمل می آورد.
    کلید واژگان: دوپامین, سلول های تک هسته ای خون محیطی, محدودیت غذایی, سولپیراید, موش صحرائی
    Khatereh Noormohammadi, Farrin Babaei Balderlou *, Seyyed Meysam Abtahi Foroushani
    Background & Objective
    In previous studies, the effects of food restriction on the changes in immune responses and brain dopamine content have been determined. On the other hand, it has been shown that immune cells, in addition to dopamine production, also have dopamine receptors. The purpose of this study was to evaluate the effect of inhibition of D2 dopamine receptors on several functions of monocytes of peripheral blood in rat under food restriction
    Materials & methods
    In this experimental study, 36 male Wistar rats (weighing 200-250 gr) were allocated into six groups (n=6), including control groups, food restriction (25%), food restriction (50%), food restriction (75%), food restriction 75% and Sulpiride and rats treated with Sulpiride. Sulpiride was injected Intracerebroventricular at a concentration of 50 μg / rat on day 21 after the study initiation. At the end, the Rats were bled and peripheral blood mononuclear cells were isolated by ficoll gradient method.
    Results
    Food restriction caused a significant decrease in the activity of monocyte cells of gradient of peripheral blood mononuclear cells like neutral red uptake test and respiratory burst (NBT reduction test) simultaneously with decreasing lymphocytes proliferation after stimulation with phytohemagglutinin. Administration of Sulpiride with a 75% Food restriction resulted in the improvement of these functions of monocyte cells of gradient of peripheral blood mononuclear cells as well as lymphocyte proliferation.
    Conclusion
    Intracerebroventricular administration of dopamine D2 receptor antagonists (sulpiride) effectively inhibited the effects of a severe dietary restriction on the suppression of immunity system.
    Keywords: Dopamine, Peripheral blood mononuclear cells, Food restriction, Sulpiride, Rat
  • ساناز سلیمی، کوروش سروی مغانلو *، سید میثم ابطحی فروشانی، فرزانه نوری، احمد ایمانی
    مواد غذایی در معرض طیف گسترده ای از آلودگی های مایکوتوکسینی مانند آفلاتوکسین ب 1 و زیرالنون هستند. مطالعه حاضر با هدف بررسی همزمان آثار سموم آفلاتوکسین ب 1 و زیرالنون انجام گرفت. به این منظور 540 قطعه بچه ماهی قزل آلای رنگین-کمان (2/0±0/3گرم) در قالب 9 تیمار متشکل از 3 سطح آفلاتوکسین ب 1 (0، 25 و ppb50) و 3 سطح زیرالنون (0، 200 و ppb 400) به مدت 30 روز پرورش یافتند. تعداد گلبول های قرمز و سفید و همچنین برخی فراسنجه های ایمنولوژیکی از جمله سطح فعالیت لیزوزیم سرم،پادتن، تکثیر لنفوسیت، مسیر فرعی کمپلمان و قدرت فاگوسیتوزی سلول های فاگوسیتیک خون محیطی (تست برداشت NR) ، مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که سطح فعالیت لیزوزیم، پادتن و تعداد گلبول های قرمز و سفید تحت تاثیر سموم قارچی موجود در جیره های آزمایشی قرار نگرفتند (05/0 < p) ، اما شاخص مسیر فرعی کمپلمان دارای اختلاف معنی دار بوده (05/0 ≥p) ، به طوری که تنها تحت تاثیر سطوح مختلف آفلاتوکسین ب 1 قرار گرفت و کم ترین میزان آن در تیمار حاوی ppb50 و بیش ترین مقدار آن در تیمار شاهد (بدون سم) مشاهده گردید. شاخص های تکثیر لنفوسیت و تست برداشت NR نشان دادند که سموم آفلاتوکسین ب 1 و زیرالنون به صورت هم افزایی بر سیستم ایمنی ماهی قزل آلای رنگین کمان تاثیرگذار بوده است (05/0 ≥p) ، به طوری که کم ترین میزان آن ها نسبت به تیمار شاهد، به ترتیب در تیمار ppb 50 آفلاتوکسین ب 1 و تیمار حاوی ppb 50 آفلاتوکسین ب 1 - ppb 200 زیرالنون مشاهده گردید. وجود همزمان سموم آفلاتوکسین ب 1 و زیرالنون در جیره غذایی از طریق اثر هم افزایی موجب تضعیف سیستم ایمنی ماهی قزل آلای رنگین کمان می گردد.
    کلید واژگان: آفلاتوکسین ب 1, زیرالنون, شاخص های ایمنی, Oncorhynchus mykiss
    S. Salimi, K. Sarvi Moghanlou*, M. Abtahi Froushani, F. Noori, A. Imani
    Feeds are widely exposed to various mycotoxin contaminations including aflatoxin and zearalenone. The present study was designed to investigate the simultaneous toxic effects of aflatoxin and zearalenone. To this end, 540 rainbow trout fingerlings (3.0 ± 0.2 g) were randomly allotted to nine different experimental groups composed of three different dietary aflatoxin (0, 25 and 50 ppb) and zearalenone (0, 200 and 400 ppb) levels. The experiment lasted 30 days. Red and white blood cell counts along with some immunological indices including serum lysozyme activity, antibody, lymphocyte proliferation, complementary pathway and phagocytic intensity of peripheral blood phagocytic cells (NR assay) were investigated. Results showed that lysozyme activity, serum antibody content, red and white blood cell counts were not significantly affected by dietary mycotoxin contamination (p>0.05). However, the complementary pathway was significantly affected by dietary aflatoxin B1 content (p<0.05) and the lowest and highest activity was observed in those fish received 50 ppb and diet lacking aflatoxin contamination, respectively. Aflatoxin B1 and zearalenone interactively affected lymphocyte proliferation and NR indices (p≤ 0.05) with the lowest and highest activities were recorded in those fish fed diet containing 50 ppb aflatoxin devoid of zearalenone and diet containing 50 ppb aflatoxin and 200 ppb zearalenone, respectively. It is conceivable that simultaneous dietary contamination of aflatoxin and zearalenone attenuates immune system functioning of rainbow trout.
    Keywords: Aflatoxin B1, Zearalenone, Immune indices, Oncorhynchus mykiss
  • خدیجه گلبهاری، سید میثم ابطحی فروشانی*
    مقدمه و هدف
    امروزه توجه زیادی به ترکیبات گیاهی باقابلیت درمانی شده است. هدف از مطالعه حاضر ارزیابی اثرات تیمول در مدل حیوانی روماتوئید آرتریت (RA) است.
    مواد و روش ها
    بیماری RA با استفاده از تزریق ادجوانت فروند کامل در بالشتک کف پای رت های ویستار القاء شد. سپس رت ها به صورت تصادفی در سه گروه بدون تیمار، تیمار شده با تیمول (mg/kg100-خوراکی) و یا درمان شده با پردنیزولون (mg/kg10-خوراکی) قرار گرفتند. کلیه درمان ها از روز پنجم پس از القاء شروع شد. تغییر قطر ناحیه dorso-plantar دست و پای هر رت تا روز 23 پس از القاء، یک روز در میان ثبت شد.
    نتایج
    میزان ادم و تورم کف پا در هر دو گروه رت های مبتلا و درمان شده با تیمول و یا پردنیزولون به صورت تقریبا برابر نسبت به گروه شاهد کاهش یافت. سطح نیتریک اکسید و آنزیم میلوپراکسیداز سرمی، هم زمان با شدت تکثیر لنفوسیت های طحالی و میزان تولید سایتوکاین های IL-1 و IL-6 در گروه های درمانی نسبت به گروه شاهد کاهش معنی داری یافت. میزان کاهش نیتریک اکسید سرمی در گروه دریافت کننده تیمول نسبت به گروه دریافت کننده پردنیزولون بیشتر بود. در عوض پردنیزولون موجب کاهش بیشتری در سطح سایتوکاین های IL-1 و IL-6 نسبت به رت های مبتلا و دریافت کننده تیمول شد.
    نتیجه گیری
    استفاده از تیمول ممکن است که به عنوان یک استراتژی سودمند در کنترل بیماری RA مطرح گردد.
    کلید واژگان: تیمول, روماتوئید آرتریت, پاسخ های ایمنی
    Khadije Golbahari, Meysam Abtahi Froushani Seyyed *
    Background & Objectives
    Nowadays, attention to natural products with therapeutic potential has been increased. This study was carried out to investigate the effect of Thymol on the animal model of Rheumatoid arthritis (RA).
    Materials & Methods
    RA was induced by injection of complete Freund's adjuvant into the footpad of Wistar rats. Then, rats were allocated in 3 groups: treated with Thymol (100 mg/kg-orally), treated with Prednisolone (100 mg/kg-orally) and un-treated group. All treatments were initiated at the 5th day after induction. The change in the dorso-plantar diameter of hands and legs of each rat were recorded every other day until 23 days after induction.
    Results
    The edema and swelling of the soles of the feet of RA rats that received Thymol or prednisolone, were significantly decreased in a similar manner compared to RA rat without treatment. The serum levels of nitric oxide and myeloperoxidase correlated with the proliferation of spleen lymphocytes and the levels of IL-1 and IL-6 production were significantly decreased in treatment groups compared to control group rats. The level of decrease in the level of serum nitric oxide was higher in the thymol group compared to the prednisolone-induced group. Conversely, prednisone caused more decrease in the levels of IL-1 and IL-6 cytokines compared to RA rats that received thymol.
    Conclusion
    Thymol may be considered as a useful strategy to control RA disease.
    Keywords: Thymol, Rheumatoid Arthritis, Immunity Responses
  • سید میثم ابطحی فروشانی *، وحید محمدی، علی اصغر تهرانی، هادی اسمعیلی گورچین قلعه، بهمن منصوری مطلق
    زمینه و هدف
    هدف این مطالعه بررسی اثرات ضد آترواسکلروزی عصاره هیدروالکلی گیاه چایل اوتی در خرگوش های هایپرکلسترومیک بود.
    مواد و روش ها
    گروه رژیم معمول شامل 5 خرگوش سالم بود که به مدت 75 روز با رژیم غذایی استاندارد تغذیه شدند. گروه رژیم پر کلسترول شامل 20 خرگوش بود که به مدت 75 روز با رژیم غذایی پرکلسترول (1% وزن غذا) تغذیه شدند. این خرگوش ها 45 روز پس از شروع به 4 گروه برابر شامل گروه های مبتلا (رژیم پرکلسترول) و تحت درمان روزانه با عصاره هیدروالکلی چایل اوتی به ترتیب به میزان 100، 200 و mg/kg 400 تقسیم شدند.
    نتایج
    در روز 45 و 75 روز پس از شروع به غیراز قند خون شاخص های تری گلیسیرید، کلسترول تام، HDL و LDL، شاخص آتروژنیک (نسبت LDL به HDL) ، CRP، فیبرینوژن، سطح سرمی نیتریک اکساید و مالون دی آلدهید در گروه با رژیم پرکلسترول و بدون درمان نسبت به گروه سالم افزایش معنی داری نشان داد. مصرف خوراکی عصاره چایل اوتی به مدت 30 روز پس از استقرار هایپرکلسترولمی در همه دوزها، موجب کاهش معنی دار کلسترول، تری گلیسیرید، LDL و سطح مالون دی آلدهید شد. دوز 200 و mg/kg 400 عصاره، همچنین موجب کاهش شاخص آتروژنیک، CRP، فیبرینوژن و سطح مالون دی آلدهید، هم زمان با افزایش سطح HDL، نسبت به خرگوش های مبتلا شد. سطح سرمی نیتریک اکساید تنها در دوز 400 میلی گرم/کیلوگرم از عصاره، کاهش معنی داری را نشان داد.
    نتیجه گیری
    عصاره هیدروالکلی چایل اوتی در کاهش اثرات هایپرکلسترولمی در مدل حیوانی اثرات خوبی را نشان داد.
    کلید واژگان: چایل اوتی, آترواسکلروزیس, هایپرلیپیدمی, خرگوش
    Seyyed Meysam Abtahi Froushani *, Vahi Mohammadi, Ali Asghar Tehrani, Hadi Esmaeili Gouvarchin Ghaleh, Bahman Mansori Motlagh
    Background & Objective
    This study was carried out to investigate the anti-atherosclerotic properties of hydro-alcoholic extract of C. dactylon in hypercholesterolemic rabbits.
    Materials & Methods
    The standard regime was consisted of 5 normal rabbits that they were fed for 75 constitutive days with a standard regimen. Hypercholesterolemic group was consisted of 20 rabbits that were fed for 75 constitutive days with a high cholesterol (1% of food weight). These rabbits were allocated in 4 equal groups at the day after initiating the research, including animals with the hyper-cholesterol regime and treatment groups that daily received 100,200 or 400 mg/kg of the hydro-alcoholic extract of C. dactylon, respectively.
    Results
    On the 45th and 75th day after beginning, other than blood sugar, the levels of triglyceride, total cholesterol, HDL and LDL, atherogenic index (LDL/HDL ratio), CRP, fibrinogen, serum levels of nitric oxide and malondialdehyde were significantly increased in rabbits with hypercholesteremic regime and without treatment compared to normal rabbits. The oral administration of the extract of C. dactylon at all doses for 30 constitutive days after the establishment of hypercholesterolemia, could significantly reduce the levels of cholesterol, triglyceride, LDL, and malondialdehyde. Moreover, 200 and 400 mg/kg of extract could significantly decrease the levels of the atherogenic index, CRP, fibrinogen, and malondialdehyde, and simultaneously increase the levels of HDL compared to rabbits with hypercholesterolemia. Only 400 mg/kg of extract could significantly decrease the serum levels of nitric oxide.
    Conclusion
    Hydro-alcoholic extract of C. dactylon showed beneficial effects in reducing of hypercholesterolemia in the animal model.
    Keywords: Cynodon dactylon, Atherosclerosis, hypercholesteremic, Rabbit
  • سید میثم ابطحی فروشانی، فرح فرخی، زهرا کرم پور قبچاق *
    با توجه به پیشرفت روزافزون دیابت و استفاده از داروهای جایگزین و کم خطر گیاهی، در این مطالعه اثر موسیلاژ استخراج شده از غلاف میوه بامیه بر میزان گلوکز و چربی های سرم و بازسازی سلول های بتای پانکراس در موش های صحرایی دیابتی شده با استرپتوزتوسین بررسی شد.
    روش ها
    در این مطالعه تجربی 24 سر موش صحرایی ماده نژاد ویستار استفاده شد. رت ها به طور تصادفی در 4 گروه 6 تایی شامل: شاهد نرمال، شاهد دیابتی و دو گروه دیابتی تیمار شده (خوراکی) با دوزهای 300 و 500 میلی گرم بر کیلوگرم وزن بدن از موسیلاژ گیاه بامیه قرار گرفتند. پس از تهیه و تایید گونه گیاه بامیه، استخراج موسیلاژ از غلاف سبز رنگ میوه توسط دستگاه تبخیر در خلاء انجام شد. سه گروه شاهد دیابتی و گروه های دیابتی تحت تیمار در آغاز دوره با تزریق درون صفاقی mg/kg 60 استرپتوزوتوسین دیابتی شدند. پس از طی دوره ی تیمار (4 هفته) ، با استفاده از خونگیری از قلب، سطوح سرمی گلوکز، LDL، HDL، کلسترول تام و تری گلیسرید در گروه های مود مطالعه اندازه گیری شد. همچنین، هیستوپاتولوژی جزایر لانگرهانس در چهار گروه با استفاده از روش رنگ آمیزی H&E مورد بررسی قرار گرفت. داده ها توسط نرم افزار SPSS و با استفاده از آزمون های آماری ANOVA و Tukey تجزیه و تحلیل شدند.
    یافته ها
    نتایج حاکی از افزایش معنی دار (05/0P<) میزان گلوکز،کلسترول، تری گلیسرید، LDL و کاهش معنی دار HDL در موش های دیابتی نسبت به گروه شاهد نرمال بود. مصرف موسیلاژ میوه ی بامیه سبب کاهش معنی دار گلوکز، تری گلیسرید، کلسترول، LDL و افزایش معنی دار (05/0P<) HDL در موش های دیابتی به صورت وابسته به دوز شد.
    نتیجه گیری
    براساس نتایج این مطالعه به نظر می رسد موسیلاژ گیاه بامیه می تواند در پیشگیری از عوارض هیپرلیپیدمیک و هیپرگلایسمیک ناشی از دیابت شیرین موثر باشد.
    کلید واژگان: دیابت, استرپتوزوتوسین, موسیلاژ گیاه بامیه, گلوکز, پروفایل لیپیدی
    Meysam Meysam Abtahi Froushani Seyyed, Farah Farokhi, Zahra Karampour Gebchag *
    Background
    Due to the progress of diabetes and the use of alternative herbal medicines, In this study, the effects of oral administration of the mucilage extracted from pods of Abelmoschus esculentus (Ae) fruits on serum levels of glucose, lipids and morphology of Langerhans islets in diabetic rats was investigated.
    Methods
    In this experimental study, 24 female wistar rats were randomly allocated into four groups (n=6): normal control (NC), diabetic control (DC) and 2 diabetic groups that received (oral) 300 and 500 mg/kg/body weight of Abelmoschus esculentus. After preparing and confirming the type of, mucilage extraction from the fruit’s green okra was done by evaporation device in vacuum. Diabetes mellitus was induced by single dose intraperitoneal injection of streptozotocin 60mg/kg/body weight in diabetic groups. After 4 weeks, the serum levels of glucose and lipid profile of all groups were analyzed. Also morphology of Langerhans islets in the 4 groups was evaluated using H&E staining method. The data analyzed by SPSS software using ANOVA and Tukey tests.
    Results
    The results indicate a significant increase (P<0/05) in glucose, cholesterol, triglyceride, LDL and significant decrease (P<0.05) in HDL in diabetic rats compared to normal control. The use of the mucilage extracted from A. esculentus caused a significant decrease in serum levels of glucose, cholesterol, triglyceride, LDL and significant increase in serum level of HDL comparison with diabetic group.
    Conclusion
    according to the results of this study, the mucilage extracted from A. esculentus could be effective on control hyperlipidemia and hyperglycemia caused by diabetes mellitus.
    Keywords: Diabetes, Streptozotocin, Glucose, Lipid profile, Okra mucilage
  • زهرا کرم پور قبچاق *، رضا حیدری، سیدمیثم ابطحی فروشانی
    پیش زمینه و هدف
    دیابت، از شایع ترین بیماری های غدد درون ریز در جهان است که با اختلال در متابولیسم گلوکز و چربی همراه می باشد. لذا مطالعه حاضر باهدف بررسی اثرات ترکیبی آتورواستاتین و سولفات روی بر سطوح سرمی گلوکز و پروفایل لیپیدی در موش های صحرایی دیابتی انجام شد.
    مواد و روش کار
    در این مطالعه تجربی، پس از دیابتی کردن موش های صحرایی با 60mg/kg استرپتوزوتوسین، موش های صحرایی به پنچ گروه شش تایی: یک گروه شاهد سالم و چهار گروه دیابتی (شاهد دیابتی، دیابتی تیمار شده با 20mg/kg آتورواستاتین، دیابتی تیمار شده با 30mg/kg سولفات روی و دیابتی تیمار شده با ترکیبی از نصف دز آتورواستاتین (10mg/kg) و سولفات روی (15mg/kg) ) تقسیم شدند. کلیه تیمارها به صورت محلول در نرمال سالین، به مدت یک ماه، به روش گاواژ معدی روزانه صورت گرفت. بعد از اتمام دوره تیمار، خون گیری انجام و سپس سطح سرمی گلوکز و پروفایل لیپیدی اندازه گیری شد. درنهایت داده های کمی به دست آمده توسط آزمون آنالیز واریانس یکطرفه و آزمون تعقیبی توکی بین گروه های موردمطالعه در سطح معنی دار p<0/05 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    یافته های این مطالعه نشان داد که تیمار موش های صحرایی دیابتی با آتورواستاتین به تنهایی بیش از آنکه موجب کاهش قند خون شود، موجب کاهش معنی دار (p<0/05) پروفایل لیپیدی می شود و تیمار حیوانات دیابتی با سولفات روی و ترکیبی از نصف دز آتورواستاتین و سولفات روی در کنار کاهش معنی دار سطح قند خون، موجب کاهش معنی دار میزان کلسترول تام، تری گلیسرید، LDL و افزایش معنی دار سطح HDL حیوانات گردید.
    بحث و نتیجه گیری
    به نظر می رسد ترکیب آتورواستاتین و سولفات روی اثر بهتری در کنترل سطح قند و لیپیدهای خون و در نتیجه کنترل دیابت داشته باشد.
    کلید واژگان: دیابت, آتورواستاتین, سولفات روی, گلوکز, پروفایل لیپیدی
    Zahra Karampour Gibchag*, Reza Heidari, Meysam Abtahi Seyyed
    Background and Aims
    Diabetes is the most common endocrine disease associated with impaired glucose and lipid metabolism. The aim of this study was to evaluate the effects of combined atorvastatin and zinc sulfate on blood glucose and lipids in diabetic rats.
    Materials and Methods
    One control group (group NC) and four diabetic groups as diabetic control (group DC), treatment with atorvastatin 20mg/kg (group DA), treatment with zinc sulfate 30mg/kg (group DZ) and treatment with combination in half doses of both (group DZA)]. One month after treatment (orally), animals were euthanized and serum levels of glucose and lipids were evaluated. At the end, the data were analyzed by SPSS software, ANOVA and Tukey tests.
    Results
    The results of this study showed that treatment of diabetic rats with atorvastatin alone rather than decreasing blood sugar, caused a significant decrease (p
    Conclusion
    It seems that combination of atorvastatin and zinc oxide have synergistic benefits in controlling blood sugar levels and lipid profile and thus in controlling diabetes.
    Keywords: Diabetes, Atorvastatin, Zinc sulfate, Glucose, Lipid profile
  • ناهیده افضل آهنگران*، زهرا نکویی، نوروز دلیرژ، سیدمیثم ابطحی فروشانی
    مقدمه و هدف
    نقش تنظیم کنندگی سلول های بنیادی مزانشیمال در ارتباط با عملکرد سلول های سیستم ایمنی از قبیل نوتروفیل در مطالعات مختلف مورد بررسی قرار گرفته است. از طرف دیگر هورمون استروژن نیز نوعی ایمونمودلاتور است، مطالعه حاضر باهدف بررسی تاثیر سلول های مزانشیمال تیمار شده با استروژن، بر عملکرد سلول های نوتروفیل طراحی شد.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه پس از جداسازی سلول های بنیادی مزانشیمال از مغز استخوان رت ها، اقدام به تیمار سلول های مزبور با استروژن در غلظت های 10 و 20 نانومولار به مدت 72 ساعت گردید. سپس سلول های مزبور با سلول های نوتروفیل به مدت 1 ساعت مجاور شدند. در ادامه، قابلیت های عملکردی نوتروفیل ها ارزیابی شد (05/0 P≤).
    نتایج
    نتایج مطالعه ما به خوبی نشان داد که درصد فاگوسیتوز و میزان انفجار تنفسی در نوتروفیل های مجاور شده با سلول های بنیادی مزانشیمال تیمار شده با استروژن نسبت به گروه کنترل افزایش یافته بود. هم چنین میزان آپوپتوز در نوتروفیل های تیمار شده با استروژن به طور معنی داری در هر دو غلظت استروژن نسبت به گروه کنترل کاهش داشت (05/0 P).
    نتیجه گیری
    به نظر می رسد استروژن می تواند بر روی برهم کنش سلول های نوتروفیل با سلول های بنیادی مزانشیمی موثر باشد.
    کلید واژگان: سلول بنیادی مزانشیمال, استروژن, نوتروفیل
    Nahideh Afzal Ahangran*, Zahra Nekoei, Nouroz Deliraj, Seyyed Meisam Abtahi Foroushani
    Background and Objectives
    The regulatory role of the mesenchymal stem cells on the cells of immune system such as neutrophil has been investigated in several studies. On the other hand, estrogen hormone is one kind of immunomodulatory agents. This study was designed to investigate the effect of mesenchymal cells treated with estrogen on the neutrophil function.
    Materials and Methods
    Having isolated the mesenchymal stem cells from bone marrow of rats, the researchers treated the cells with 10 or 20 nM concentrations of estrogen for 72 hours. In the next stage, the MSC cells were co-cultured with neutrophil cells and incubated for 1 hour. Then, the neutrophil functions were assessed (P
    Results
    The results of the study clearly showed that the percentage of phagocytosis and the respiratory burst in co-cultured neutrophil with mesenchymal stem cells treated with estrogen had increased compared to that of the control group. Moreover, the rate of apoptosis in neutrophils treated with estrogen significantly decreased in both estrogen concentrations compared to that of the control group (P
    Conclusion
    It seems that estrogen can modify the interaction of the mesenchymal stem cells and neutrophil.
    Keywords: Mesenchymal stem cells, Estrogen, Neutrophil
  • نازنین شوشتری، سید میثم ابطحی فروشانی *
    مقدمه
    مطالعات قبلی نشان داده است که آدنوزین و گیرنده های آن توسط سلول های بنیادی مزانشیمال (MSCs) تولید می شود. آدنوزین تولید شده نیز به صورت اتو کراین یا پارکراین بر عملکرد بیولوژیک این سلول ها اثر دارد. از طرفی سلول های بنیادی مزانشیمال موجود در بافت ها و یا مغز استخوان دارای ارتباط گسترده ای با سلول های ماکروفاژ است. هدف از مطالعه حاضر ارزیابی اثرات سلول های بنیادی تیمار شده با کافئین، به عنوان یک آنت آگونیست آدنوزین ،بر عملکرد های ماکروفاژ های صفاقی جدا شده از رت ها می باشد.
    مواد و روش ها
    بعد ازجداسازی سلول های بنیادی مزانشیمال از مغز استخوان رت ها، این سلول ها با غلظت های مختلف کافئین(0، 1/0، 5/0 و1میلی مولار) به مدت 48 تیمار شد. سپس سلول های بنیادی مزانشیمی با ماکروفاژهای جدا شده از رت ها به مدت 1 روز مجاورسازی شدند . آن گاه میزان تولید نیتریک اکساید و انفجار تنفسی ماکروفاژ ها پس از چالش با ان-فرمیل متیونین لوسیل-فنیل الانین (f-MLP) و یا مخمر اپسونیزه مورد ارزیابی قرار گرفت.
    یافته های پژوهش: به نظر می رسد که سلول های بنیادی مزانشیمال تیمار شده با کافئین و یا بدون تیمار به طور معنی داری موجب کاهش شدت انفجار تنفسی و میزان نیتریک اکساید تولید شده توسط ماکروفاژ های مجاور با آن ها نسبت به ماکروفاژ های تنها پس از تحریک غیراختصاصی با f-MLP شدند. البته تیمار قبلی سلول های بنیادی مزانشیمال با کافئین موجب کاهش بیشتری در شدت انفجار تنفسی و تولید نیتریک اکساید توسط ماکروفاژ های تحریک شده با f-MLP نسبت به سلول های بنیادی بدون تیمار شد. با این حال قابلیت تولید نیتریک اکساید و انفجار تنفسی در گروه های مختلف پس از مجاورت با مخمر اپسونیزه اختلاف معنا داری را نشان نداد.
    بحث و نتیجه گیری
    در مجموع این یافته ها ممکن است که افق جدیدی را در ارتباط با درک سازوکارهای ضد التهابی و ایمونو مدولاتوری منتسب به کافئین نشان دهد.
    کلید واژگان: سلول بنیادی مزانشیمال, ماکروفاژ, کافئین
    Nazanin Shushtari, Seyyed Meysam Abtahi Froushani *
    Introduction
    Pervious studies indicated that the mesenchymal stem cells (MSCs) produce adenosine and express adenosine receptors. Moreover, produced adenosine has biological effect on these cells. On the other hand, MSCs have a wide relationship with macrophages in tissues and bone marrow. The aim of the present study was to determine the effects of the MSCs treated with caffeine, as an adenosine antagonist, on the peritoneal macrophages isolated from rats.
    Materials and Methods
    After isolation of mesenchymal stem cells from bone marrow of rats, these cells pulsed with different concentration of caffeine (0, 0.1, 0.5 and 1 mM) for 48h. Then, MSCs were co-cultured with macrophages for 1 day. Then, the level of nitric oxide production and respiratory burst of macrophages after challenge with N-formylmethionine-leucyl-phenylalanine (f-MLP) or opsonized yeast were evaluated.
    Findings: It seems that MSCs pulsed with caffeine or without it could significantly decrease the respiratory burst and nitric oxide production of co-cultured macrophages more prominent than macrophages alone after unspecific challenged with fMLP. Although, pervious treatment of MSCs with caffeine could decrease the respiratory burst and nitric oxide production of macrophages challenged with f-MLP more prominent than MSCs without treatment. However, the potential of nitric oxide production and respiratory burst of various group after challenge with opsonized yeast didn’t show any significant differences.
    Discussion &
    Conclusions
    Collectively, these data may offer new insight into the potential mechanisms underlying the immunomodulatory and anti-inflammatory effects of caffeine.
    Keywords: Mesenchymal Stem Cell, Macrophage, Caffeine
نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال