به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

شهرزاد غیاثوندیان

  • لیلا مردانیان دهکردی، شهرزاد غیاثوندیان*

    دیابت یکی از چالش برانگیزترین بیماری های مزمن است که شامل نیازها و خواسته های مدیریتی مداوم و پیچیده است و تمام جنبه های زندگی فرد مبتلا را تحت تاثیر خود قرار می دهد (1)، به طوری که افراد مبتلا در کنار بیماری، چالش های روانی اجتماعی زیادی را تجربه می کنند که به طور متقابل بر مدیریت بیماری تاثیر می گذارند (2). برای مدیریت بهینه بیماری و پیشگیری از پیامدهای تهدیدکننده زندگی، شناخت و مدیریت چالش های روان شناختی در افراد مبتلا به دیابت اهمیت به سزایی دارد (3) و این مساله ضرورت طراحی و اجرای مداخلاتی در راستای مدیریت پیامدهای روان شناختی دیابت را مطرح می سازد.یکی از رویکردهایی که در پروژه های اجتماعی، ارتقای سلامت و پیشگیری از بیماری، مقابله با غم و اندوه و سایر نگرانی ها به عنوان یک رویکرد درمانی استفاده می شود، داستان گویی است (4). هدف از داستان گویی درمانی کشف مشکلات روانی تجربه شده افراد از طریق روایت های خلاقانه، استفاده از مهارت های حل مساله و ارایه راه های جایگزین مبتنی بر روایت درمانی است (5).داستان گویی روشی برای بیان عقاید، آشکارسازی و ارایه احساسات برای ایجاد انگیزه در دیگران، انتقال اطلاعات و به اشتراک گذاری تجربیات است (6). این فعالیت ها معمولا از طریق گفتن یا نوشتن داستان انجام می گیرد (7).

    کلید واژگان: داستان گویی دیجیتال, چالش های روانی دیابت
    Leila Mardanian Dehkordi, Shahrzad Ghiyasvandian*

    Diabetes is one of the most challenging chronic conditions, necessitating continuous and complex management efforts that impacts all aspects of an individual's life (1). Those living with diabetes often experience many social and psychological challenges alongside the disease, ultimately affecting the disease management (2). Addressing and managing these psychological challenges in individuals with diabetes are crucial for optimal disease management and the prevention of serious consequences (3). This issue necessitates the design and implementation of interventions to manage the psychological consequences of diabetes. Storytelling has emerged as a therapeutic approach utilized in social projects, health promotion, disease prevention, coping with grief, and other concerns (4). Therapeutic storytelling aims to explore the psychological problems experienced by individuals through creative narratives, using problem-solving skills, and providing narrative-based alternatives (5). Stories serve as a means of expressing viewpoints, revealing emotions, sharing experiences, and transferring information. By engaging in storytelling activities whether through oral or written narratives individuals can absorb valuable lessons, gaining insights into effective problem-solving strategies and emotional expression Storytelling serve as a means of expressing opinions, revealing emotions, sharing experiences, and transferring information (6). By engaging in storytelling activities whether through oral or written narratives individuals (7)

    Keywords: Digital Storytelling, Psychological Challenges Of Diabetes
  • سحر خوش کشت، شهرزاد غیاثوندیان، مریم اسماعیلی، میترا رحیم زاده، مهرزاد رحمانیان، معصومه ذاکری مقدم*
    زمینه و هدف

    انتقال بیمار از بخش مراقبت های ویژه به بخش عمومی یک فرایند اضطراب آور است که با احساس ناامنی، ناراحتی، وابستگی و افزایش نیاز همراه است. مهم ترین هدف هر برنامه مراقبتی رفع نیاز بیمار و ایجاد احساس راحتی است. هدف این مطالعه تعیین تاثیر برنامه مراقبت انتقالی طراحی شده بر میزان اضطراب و راحتی عمومی بیماران تحت جراحی پیوند عروق کرونر هنگام انتقال از بخش مراقبت های ویژه جراحی قلب باز به بخش عمومی بود.

    مواد و روش ها

    این پژوهش یک کارآزمایی بالینی غیرتصادفی همراه با گروه کنترل بر روی 62 بیمار کاندید انتقال از بخش مراقبت های ویژه جراحی قلب باز بیمارستان امام خمینی تهران به بخش عمومی در سال 1400 بود که به روش آسان انتخاب شدند. گروه کنترل مراقبت معمول را دریافت نمودند و مورد پیگیری قرار گرفتند. گروه آزمون علاوه بر مراقبت های معمول، برنامه مراقبت انتقالی طراحی شده را نیز دریافت کردند. این برنامه در 4 بعد 1-انتظار انتقال 2-حمایت، کاهش تدریجی وابستگی و افزایش استقلال 3- ارتباط و تقویت سه گانه مراقبت و 4- تداوم مراقبت یکپارچه و مبتنی بر نیاز توسط پرستاران منتخب و آموزش دیده با همکاری پژوهشگر، پزشک، بیماران و خانواده به مدت 7-5 روز اجرا شد. پرسشنامه های اضطراب اشپیلبرگر و مقیاس راحتی عمومی قبل از انتقال بیمار و در روز ترخیص بیمار تکمیل شد. نتایج با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 26 و آزمون های دقیق فیشر، آزمون مجذور کای، t زوجی و مستقل در سطح معنی داری 0/05 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

    یافته ها

    نتایج نشان داد برنامه مراقبت انتقالی طراحی شده توانسته است به طور معنی داری اضطراب را کاهش و راحتی عمومی بیماران تحت جراحی پیوند عروق کرونر را افزایش دهد (0/000P≤).

    نتیجه گیری

    با توجه به تاثیرگذاری مداخله بر روی متغیرهای تحت مطالعه، می توان استفاده از برنامه طراحی شده را به عنوان یک برنامه مراقبتی مناسب در هنگام انتقال بیمار پیشنهاد کرد.

    کلید واژگان: اضطراب, راحتی بیمار, مراقبت انتقالی, کارآزمایی بالینی
    Sahar Khoshkesht, Shahrazad Ghiyasvandian, Maryam Esmaeili, Mitra Rahimzadeh, Mehrzad Rahmanian, Masoumeh Zakerimoghadam*
    Background and Aim

    Transferring a patient from the intensive care unit to the general ward is an anxiety-inducing process that is associated with feelings of insecurity, discomfort, dependency, and increased need. The most important goal of any care program is to satisfy the patient's needs and create a feeling of comfort. The aim of this study was to determine the effect of designed transitional care program on anxiety and general comfort of the patients undergoing coronary artery bypass graft during transfer from open-heart surgery intensive care unit to general ward.

    Materials and Methods

    This study was a non-randomized clinical trial with a control group which included 62 patients who were candidates for transfer from the open-heart surgery intensive care unit of Imam Khomeini Hospital in Tehran to the general ward in 2021. The patients were selected by convenient method. The control group received the routine care and were followed up. The experimental group pursued the designed transitional care program in addition to routine care. This program had 4 dimensions: 1-waiting for transfer, 2-support, gradually reducing dependence and increasing independence, 3-communication and strengthening the care triad, and 4-continuity of integrated and need-based care which was implemented by selected and trained nurses in cooperation with the researcher, physician, patients and families for 5-7 days.  Spielberger's anxiety Questionnaires and general comfort scale were completed before the transfer and on the day of the patient's discharge. Using SPSS version 26, the results were analyzed by Fisher's exact, Chi-square, paired and independent t-tests at a significance level of 0.05.

    Results

    The results showed that the designed transitional care program could significantly reduce anxiety and increase the general comfort of the patients undergoing coronary artery bypass graft (p≤0.000).

    Conclusion

    Considering the impact of the intervention on the variables under study, use of the designed program as a suitable care program during patient transfer can be suggested.

    Keywords: Anxiety, Patient comfort, Transitional care, Clinical trial
  • بررسی مدیریت منابع انسانی استراتژیک از دیدگاه اعضاء هیئت علمی و کارکنان در دانشکده پرستاری مامایی تهران: یک مطالعه توصیفی تحلیلی
    گلنار قانع، حرمت سادات امام زاده قاسمی*، شهرزاد غیاثوندیان، رئوفه کریمی، امیرمحمد چکنی
    مقدمه

     امروزه توجه به عوامل انسانی در راستای برآورده کردن اهداف سازمانی اهمیت زیادی دارد. مدیریت استراتژیک منابع انسانی به عنوان عاملی برای افزایش مزیت و بهره وری شناخته شده است. در این چارچوب، دانشکده پرستاری مامایی تهران به عنوان یکی از نهادهای رهبری دهنده در حوزه آموزش پرستاری و مامایی، نیازمند بررسی و بهبود مدیریت منابع انسانی استراتژیک جهت تضمین بهبود  عملکرد و آموزش است. مطالعه حاضر با هدف تعیین مدیریت منابع انسانی استراتژیک دانشکده پرستاری مامایی دانشگاه علوم پزشکی تهران از دیدگاه اعضاء هیئت علمی و آموزشی و کارکنان انجام شد.

    روش

    این پژوهش، یک مطالعه توصیفی  تحلیلی مقطعی می باشد که جامعه پژوهش؛ شامل کلیه اعضا هیئت علمی، آموزشی و کارکنان غیر هیئت علمی واحد های مختلف دانشکده  پرستاری مامایی دانشگاه علوم پزشکی تهران است. حجم نمونه با استفاده از جدول مورگان 80 نفر محاسبه گردید. کارکنانی که واجد معیار های ورود به مطالعه بودند به روش دردسترس وارد مطالعه شدند. ابزار گردآوری داده ها در این پژوهش شامل مشخصات دموگرافیگ و پرسشنامه سیاست ها و اقدامات مدیریت منابع انسانی (HRMPPS) بود. پس از کسب تاییدیه از کمیته اخلاق پرسشنامه ها توسط مشارکت کنندگان تکمیل شد. داده ها در نرم افزار Spss نسخه 26 با بکارگیری روش های آمار توصیفی و آمار استنباطی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.

    یافته ها

    از مجموع 80 نفر نمونه پژوهش 7/83 درصد مونث و  3/16 درصد مذکر بوده اند. همچنین میانگین سن افراد00/7 ± 08/44 سال بوده است. نتایج نشان داد که در مطالعه حاضر متغیر های دموگرافیک بجز متغیر کفایت میزان درآمد تاثیری بر میانگین نمرات مدیریت منابع انسانی استراتژیک و تمام ابعاد آن نداشته اند (05/0< p). همچنین، نتایج نشان داد که همه ی مولفه ها  منابع انسانی استراتژیک در وضعیت مطلوب و مناسبی داشتند به گونه ای که  میانگین نمره کل نمونه های پژوهش  675/153 از سقف 200 نمره ممکن را بدست آورده است که برابر با حدود 77 درصد نمره بود. مولفه ی " دلبستگی و تعلق"، " آموزش و توسعه" و " شرایط کاری" در رتبه های اول تا سوم برتری و مطلوبیت قرار داشتند.

    بحث و نتیجه گیری

    نتایج این مطالعه، وضعیت مناسب موجود در زمینه اجرای ابعاد مختلف مدیریت منابع انسانی از دیدگاه کارکنان و اعضاء هیئت علمی و آموزشی  نشان داد. با این وجود جهت ارتقا در مولفه ها با نمرات کمتر وچالش دار توجه به دیدگاه  و ادراکات منابع انسانی می تواند منجر به بهبود عملکرد ها و رسیدن به تعالی سازمانی و اهداف سازمان شود. بنابراین لازم است مدیران سطوح مختلف ابعاد مختلف در برنامه ریزی استراتژیک خود درنظر بگیرند.

    کلید واژگان: مدیریت منابع انسانی استراتژیک, منابع انسانی, دانشکده پرستاری, کارکنان, دیدگاه
    Assessing the strategic human resource management from the perspective of faculty members and staff at the school of Nursing and Midwifery of Tehran: A Descriptive Analytical Study
    Golnar Ghane, Hormat Sadat Emamzadeh Ghasemi*, Shahrzad Ghiyasvandian, Raoofeh Karimi, Amirmohammad Chekeni
    Introduction

    Today, paying attention to human factors is very important in order to fulfill organizational goals. Strategic management of human resources is known as a factor for increasing advantage and productivity. In this framework, Tehran School of Nursing and Midwifery, as one of the leading institutions in the field of nursing and midwifery education, needs to asses and improve strategic human resource management to ensure the improvement of performance and education. The present study was conducted with the aim of determining the strategic human resources management of the School of Nursing and Midwifery of Tehran University of Medical Sciences from the perspective of academic and teaching faculty members and staff.

    Method

    This research is a cross-sectional descriptive analytical study. The research community is all members of the faculty, teaching staff and non-faculty staff of different units of the Faculty of Nursing and Midwifery of Tehran University of Medical Sciences. The sample size was calculated using Morgan's table of 80 people. Employees who met the inclusion criteria were included in the study using the available method. The data collection tool in this research included demographic characteristics and the HRMPPS questionnaire. After obtaining approval from the ethics committee, the questionnaires were completed by the participants. The data were analyzed in Spss software version 26 using descriptive statistics and inferential statistics.

    Result

    Out of a total of 80 people in the research sample, 83.7% were female and 16.3% were male. Also, the average age of people was 44.08 ± 7.00 years. The results showed that in the present study, the demographic variables, except the income level, had no effect on the average scores of strategic human resource management and all its dimensions (p < 0.05). Also, all the components had strategic human resources in a favorable and suitable condition, so that the average score of the total research samples was 153/675 out of the possible 200 points, which was equal to about 77% of the score. The components of "attachment and belonging", "training and development" and "working conditions" were in the first to third ranks of superiority and desirability.

    conclusion

    The results of this study showed the appropriate situation in the field of implementation of different dimensions of human resources management from the perspective of employees and academic and educational faculty members. However, in order to improve in the components with lower and challenging scores, paying attention to the perspective and perceptions of human resources can lead to improved performance and achieving organizational excellence and organizational goals. Therefore, it is necessary for managers of different levels to consider different dimensions in their strategic planning.

    Keywords: Strategic Human Resource Management, Human Resources, Nursing Faculty, Staff, Perspective
  • جلال رضایی، شهرزاد غیاثوندیان، رویا ازوجی، معصومه ذاکری مقدم*
    زمینه و هدف

    آموزش خود مراقبتی از ارکان اصلی جهت پیشگیری از عوارض در بیماران تحت سلول های پیوندی است. این مطالعه با هدف تعیین تاثیرآموزش خود مراقبتی با ابزار هوشمند همراه بر میزان اضطراب و افسردگی پس از پیوند سلول های بنیادی در بیماران لوسمی طراحی شد.

    مواد و روش ها

    در این مطالعه کارآزمایی بالینی، 104 بیمار لوسمی تحت پیوند سلول های بنیادی با روش تخصیص تصادفی بلوکی در دو گروه مداخله و کنترل قرار گرفتند. در بیماران گروه کنترل مراقبت های روتین و در گروه مداخله علاوه بر مراقبت های روتین، آموزش خود مراقبتی با ابزار هوشمند تلفن همراه به بیمار داده شد. دو هفته، یک ماه و سه ماه پس از شروع مداخله مقیاس اضطراب و افسردگی بیمارستانی (HADS) توسط دو گروه کنترل و مداخله تکمیل گردید. تجزیه و تحلیل داده ها با آزمون های کای دو و آزمون تی تحت نرم افزار SPSS نسخه 25 انجام شد.

    یافته ها

    دو گروه از نظر میانگین نمرات اضطراب دو هفته، یک ماه و سه ماه بعد از پیوند تفاوت معناداری داشتند(0/05p<) اما از نظر میانگین نمرات افسردگی فقط یک ماه بعد از پیوند تفاوت معناداری داشتند(0/038p=).

    نتیجه گیری

    آموزش خود مراقبتی با ابزار هوشمند همراه میزان اضطراب و افسردگی پس از پیوند سلول های بنیادی را کاهش می دهد.

    کلید واژگان: خود مراقبتی, ابزارک هوشمند, افسردگی, اضطراب
    Jalal Rezaei, Shahrzad Ghiyasvandian, Roya Azouji, Masoumeh Zakerimoghadam*

    Background &

    Aim

    Self-care education is one of the main pillars to prevent complications in patients undergoing transplanted cells. This study was designed with the aim of determining the effect of self-care education with smart phone applications on the severity of anxiety and depression after stem cell transplantation in leukemia patients: a clinical trial study.
    Materials &

    Methods

    In this clinical trial study, 104 leukemia patients were subjected to stem cell transplantation with random block allocation in two intervention and control groups. In the patients of the control group of routine care and in the intervention group, in addition to routine care, self-care training was given to the patient with a smart mobile phone gadget. Two weeks, one month and three months after the start of the intervention, the hospital anxiety and depression scale (HADS) were completed by the control and intervention groups. Data analysis was done with chi-square and t-test under SPSS version 25 software.

    Result

    The two groups had a significant difference in terms of average anxiety scores two weeks, one month and three months after transplantation (P<0.05), but in terms of average depression scores only one month after transplantation (P=0.038).

    Conclusion

    self-care training with smart gadgets reduces anxiety and depression after stem cell transplantation.

    Keywords: self-care, smart gadget, depression, anxiety
  • شهرزاد غیاثوندیان، معصومه ذاکری مقدم، علیرضا شیرمحمدی*
    مقدمه

    سبک زندگی ناسالم باعث افزایش میزان بروز موارد جدید سرطان کولورکتال و همچنین افزایش میزان عود و مرگ و میر در مبتلایان به سرطان کولورکتال می شود. این مطالعه با هدف تعیین تاثیر اجرای برنامه حمایتی مبتنی بر سبک زندگی بر تبعیت از رژیم درمانی در بقایافتگان از سرطان کولورکتال انجام شد.

    روش کار

    در این کارآزمایی بالینی تصادفی دو گروهه66 نفر از بقایافتگان سرطان کولورکتال در مطالعه شرکت نموده و سپس به شیوه بلوک بندی تصادفی در دو گروه آزمون و کنترل قرار گرفتند. در این مطالعه گروه آزمون شش جلسه آموزش حضوری هر جلسه به مدت 30 دقیقه به صورت فردی و بر اساس نیاز های اختصاصی هر بیمار در درمانگاه با فواصل دو هفته ای و بر اساس ابعاد مختلف سرطان کولورکتال و مشکلات بیماران دریافت کردند و گروه کنترل مراقبت های روتین شامل توصیه به ویزیت های با فاصله سه ماهه در درمانگاه و انجام آزمایشات و تست های تشخیصی و دریافت پمفلتی آموزشی را دریافت کردند. سپس داده ها با استفاده ازپرسشنامه تبعیت دارویی موریسکی قبل و 2 ماه پس از اتمام مداخله توسط بیماران جمع آوری گردید. برای تحلیل داده ها از نرم افزار آماری SPSS نسخه 16 و آماره های توصیفی (فراوانی، میانگین، انحراف معیار) و آماره های استنباطی (کای اسکویر، آزمون دقیق فیشر، تی مستقل) استفاده شد.

    یافته ها

    تبعیت از رژیم درمانی قبل و بعد از انجام مداخله در گروه مداخله و کنترل تفاوت معناداری داشت. اجرای برنامه حمایتی مبتنی بر سبک زندگی بر تبعبت از رژیم درمانی تاثیر داشته است (001/0>P).

    نتیجه گیری

    مداخلاتی مانند اجرای برنامه حمایتی مبتنی بر سبک زندگی  با ایجاد تغییرات مثبت در سبک زندگی بیماران،  باعث ارتقا تبعیت از درمان می شود. لذا می تواند در مراقبت از بیمار و آموزش به بیمار درقالب اصلاح سبک زندگی به بقایافتگان سرطان کولورکتال ارایه شود.

    کلید واژگان: برنامه حمایتی, سرطان کولورکتال, سبک زندگی, تبعیت دارویی, بقایافتگان
    Ghiyasvandian Sh, Zakerimoghadam M, Shirmohamadi A.R *
    Introduction

    unhealthy lifestyle can increase the incidence of new cases of colorectal cancer as well as the recurrence rate and mortality in patients with colorectal cancer. This study was conducted to determine the effect of implementing a lifestyle-based support program on adherence to the treatment regimen in colorectal cancer survivors.

    Materials

    In this two-group randomized clinical trial, 66 survivors who met the inclusion criteria were included in the study and then randomly assigned to the experimental and control groups. In this study, the experimental group received six sessions of face-to-face training each session for 30 minutes individually and based on the specific needs of each patient in the clinic at two-week intervals and based on different dimensions of colorectal cancer and patients' problems. They received routine care, including referrals to quarterly clinic visits, tests, diagnostic tests, and educational pamphlets. Morisky Drug Adherence Questionnaire were completed by patients before and 2 months after the intervention. Data were analyzed using SPSS software version 16 and descriptive statistics (frequency, mean, standard deviation) and inferential statistics (Chi-square, Fisher's exact test, independent t-test).

    Results

    Adherence to the treatment regimen before and after the intervention was significantly different in the intervention and control groups (P<0.001).

    Conclusion

    Interventions such as implementing a lifestyle-based support program can improve adherence to treatment, so it can be provided as a patient education in the form of lifestyle modification to colorectal cancer survivors.

    Keywords: Support program, colorectal, lifestyle, medication adherence
  • شیما کهن سال، فریبا تباری*، شهرزاد غیاثوندیان، شیما حقانی، کامران رودینی
    زمینه و هدف

    اضطراب یکی از عوارض شایع در بیماران سرطانی است که می تواند بر سلامت جسم و روان بیماران اثر بگذارد و در روند درمان اختلال ایجاد کند. به همین دلیل بیماران مبتلا به سرطان که تحت شیمی درمانی هستند، نیازمند آموزش درباره بیماری و راهکارهای مقابله با عوارض و مشکلات آن هستند. مطالعه حاضر با هدف مقایسه تاثیر دو روش آموزش ویدیویی و نوشتاری بر اضطراب بیماران مبتلا به سرطان معده و مری که تحت شیمی درمانی سرپایی هستند، انجام یافته است.

    روش بررسی

    این مطالعه یک کارآزمایی بالینی تصادفی شده است که در مورد 58 بیمار مبتلا به سرطان معده و مری که تحت شیمی درمانی سرپایی در بیمارستان های شریعتی و امام خمینی تهران بودند، انجام گرفته است. شرکت کنندگان به صورت تصادفی در گروه آموزش ویدیویی (28 نفر) و گروه آموزش نوشتاری (30 نفر) قرار گرفتند. داده ها با استفاده از پرسشنامه اضطراب حالت اشپیل برگر (STAI) در ابتدای مطالعه و به صورت هفتگی در طی 12 هفته جمع آوری و در نرم افزار SPSS نسخه 20 تحلیل شد.

    یافته ها

    نتایج پژوهش نشان داد که میزان اضطراب در هر دو گروه نسبت به قبل از مداخله به طور معناداری کاهش داشته است (05/0p<). در بررسی میانگین نمره اضطراب بین گروه ویدیو (85/9±07/56) و گروه نوشتاری (13/8±40/56) بعد از انجام مداخله تفاوت آماری معناداری مشاهده نشد (89/0=p).

    نتیجه گیری

    به طور کلی نتایج این مطالعه نشان داد که آموزش خودمراقبتی در روش ویدیویی و نوشتاری، اضطراب بیماران سرطانی تحت شیمی درمانی را کاهش می دهد و هر دو روش می توانند در کاهش اضطراب بیماران موثر باشند.

    کلید واژگان: آموزش ویدیویی, آموزش نوشتاری, خودمراقبتی, اضطراب, سرطان, شیمی درمانی
    Shima Kohansal, Fariba Tabari*, Shahrzad Ghiyasvandian, Shima Haghani, Kamran Roudini
    Background & Aim

    Anxiety is one of the most common complications in cancer patients that can affect the physical and mental health of patients and disrupt the treatment process. For this reason, cancer patients undergoing chemotherapy need education about the disease and ways to cope with its complications and problems. The aim of this study was to compare the effects of video and written training methods on anxiety in patients with gastric and esophageal cancer undergoing outpatient chemotherapy.

    Methods & Materials

    This study is a randomized clinical trial that was conducted on 58 patients with gastric and esophageal cancer who underwent outpatient chemotherapy in Shariati and Imam Khomeini hospitals in Tehran. Participants were randomly assigned to either the video training group (n=28) or the written training group (n=30). Data was collected using the Spielberger State Anxiety Inventory (STAI), at the beginning of the study and then weekly for 12 weeks. The SPSS software version 20 was used to analyze the data.

    Results

    The results showed that the level of anxiety in both groups was significantly lower compared to before the intervention (P<0.05). There was no statistically significant difference in the anxiety mean score between the video group (56.07±9.85) and the written group (56.40±8.13) after the intervention (P=0.89).

    Conclusion

    In general, the results of this study showed that self-care education using video and written methods reduces the anxiety of cancer patients undergoing chemotherapy and both methods can be effective in reducing patients' anxiety.

    Keywords: video training, written training, self-care, anxiety, cancer, chemotherapy
  • شهرزاد غیاثوندیان، مهسا حاجی محمدحسینی، حمید آسایش، رقیه صادقی، محمدرضا آزاده، محمد پرورش مسعود*
    مقدمه

    روش یادگیری مبتنی بر تیم نوعی یادگیری مشارکتی و جدید است. این مطالعه باهدف ارزیابی تاثیر تدریس به روش یادگیری مبتنی بر تیم بر یادگیری و انگیزه تحصیلی دانشجویان فوریت های پزشکی در درس تریاژ صورت گرفت.

    روش کار

    این مطالعه به صورت نیمه تجربی به صورت سرشماری در نیمسال دوم 97-1396 بر روی دانشجویان کاردانی فوریت های پزشکی در بخشی از محتوای درس دو واحدی فوریت های پزشکی در بلایا که مربوط به تریاژ در اطفال و بالغین است، صورت گرفت. برای سنجش میزان یادگیری در قبل و بعد از اجرای این روش و همچنین سنجش میزان به یادآوری مطالب قبل از شروع روش، بعد از پایان آن و نیز حدود شش ماه بعد آزمون برگزار و نمرات باهم مقایسه شد. همچنین جهت بررسی انگیزش تحصیلی قبل و پس از پایان دوره از پرسشنامه استاندارد انگیزش تحصیلی هارتر استفاده شد.  جهت تجزیه وتحلیل داده ها از نرم افزار SPSS نسخه 19 با شاخص های توصیفی و تحلیلی  همچون T زوجی در سطح معنی داری کمتر از 05/0 استفاده شد.

    نتایج

    در این مطالعه میانگین نمرات انگیزه بیرونی و  انگیزه دانشجویان در مقایسه با قبل اجرای روش یادگیری مبتنی بر تیم به میزان معناداری افزایش یافته بود (P value=0.03) و نمرات انگیزه درونی نیز در مقایسه با قبل افزایش را نشان داد (P value=0.05). مقایسه میانگین نمره علمی کسب شده از درس تریاژ نیز نشان داد میانگین نمره کسب شده دانشجویان بعد از اجرای روش یادگیری مبتنی بر تیم به میزان معناداری نسبت به قبل از اجرای این روش، بیشتر بوده است.(P value=0.01)

    نتیجه گیری

    نتایج این مطالعه نشان داد استفاده از روش تدریس TBL موجب افزایش انگیزه و بهبود یادگیری دانشجویان رشته فوریت های پزشکی شده است. بنابراین استفاده از این روش در آموزش دانشجویان پیشنهاد می گردد.

    کلید واژگان: روش تدریس, یادگیری مبتنی بر تیم, آموزش, انگیزه تحصیلی
    Shahrzad Ghiyasvandian, Mahsa Haji Mohammad Hoseini, Hamid Asayesh, Roghayeh Sadeghi, Mohamadreza Azadeh, Mohammad Parvaresh Masoud *
    Introduction

    Team-based learning is a kind of participatory and new learning. The aim of this study was to evaluate the impact of teaching by team-based learning on learning and the academic motivation of emergency medical students in the triage course.

     Materials & Methods:

     This semi-experimental study was conducted as a census in the second semester of 2017-2016 on associate students of medical emergencies in part of the content of the two-unit course of medical emergencies in disasters, which is related to triage in children and adults. To measure the amount of learning before and after the implementation of this method and also to measure the amount of memory before the beginning of the method, after the end of it and about six months later, the test was held and the scores were compared. The Harter Academic Motivation Questionnaire was also used to assess academic motivation before and after the course. To analyze the data, SPSS software version 19 was used with descriptive and analytical indicators such as pair-t-test at a significance level of less than 0.05.

    Results

     In this study, the mean scores of external motivation and students' motivation increased significantly compared to the before implementation of team-based learning methods(P value=0.03), and the scores of internal motivation increased compared to the previous one(P value=0.05). Comparison of the mean of the scientific score obtained from the triage course also showed that the average score of the students after the implementation of the team-based learning method was significantly higher than before implementation of team based learning (P value=0.01).

    Conclusion

    The results of this study showed that the use of TBL teaching method has increased the motivation and improved the learning of medical emergency students. Therefore, the use of this method is recommended in teaching students.

    Keywords: Teaching methods, Team-based learning, Education, academic motivation
  • جواد نادعلی، آناهیتا دیوانی، شهرزاد غیاثوندیان*

    آموزش بالینی، مهم ترین بخش در آموزش پرستاری میباشد که به لحاظ اهمیت، به عنوان قلب آموزش حرفه ای پرستاری شناخته شده است. با توجه به این اهمیت ضروری است، چالش های آموزش بالینی را در ایران مورد بررسی قرار داده و راه حل های حاصله را جهت اجرا در عمل دسته بندی نمود . در مروری سیستماتیک، مطالعاتی که در محدوده سال 1390 تا 1398 موانع و چالش های موجود در آموزش بالینی پرستاری ایران را بررسی کردند، مورد مطالعه قرار گرفت. 421 مطالعه از جستجو اولیه به دست آمد که تنها 12 مطالعه معیارهای مدنظر مطالعه و کیفیت مناسب برای ورود را داشتند و مورد بررسی نهایی قرار گرفتند . مطابق با نتایج مطالعات بررسی شده، چالش های آموزش بالینی در 3 حوزه چالش های برنامه ریزی و اجرایی، چالش های آموزش در عرصه بالین و چالش های ارزشیابی دانشجویان تقسیم شدند. در حوزه چالش های برنامه ریزی و اجرای محتوای آموزشی، عمده مشکلات در زمینه عدم هماهنگی واحد برنامه ریزی کننده و واحد اجراکننده  (مربیان آموزشی) بود. در حوزه چالش های آموزش در عرصه بالین، فراوانی شکایت از خشونت عمودی قابل توجه بود. در 6 / 12 مطالعه، به شکایت از حداقل یکی از انواع خشونت عمودی اشاره شده بود. در حوزه چالش های ارزشیابی دانشجویان نیز مطالعات بطور گسترده از ارزشیابی های سلیقه ای، انتقام جویانه، غیرشفاف و فاقد الگو اطلاع می دهند و در 5 / 12 مطالعه به این مسیله اشاره شده است. انتخاب صحیح اعضای هییت علمی، ایجاد کوریکولوم های اخلاقی و سیاست های شفاف ارزشیابی دانشجویان و رسیدگی به خشونت عمودی در کاهش مشکلات آموزش بالینی حیطه پرستاری کمک کننده است.

  • منصوره ساده تبریان، شهرزاد غیاثوندیان*، شیما حقانی
    مقدمه

    پیشگیری از عوارض، کاهش مرگ و میر و هزینه های اقتصادی دیابت، یکی از مهم ترین اهداف مدیریت دیابت می باشد. برای رسیدن به این اهداف، کنترل دقیق قند خون لازم است که نیازمند آموزش است. زمانی بیماران از توصیه ها و آموزش های داده شده تبعیت می کنند که درک درستی از بیماری خود داشته باشند. در این راستا پژوهش حاضر با هدف تعیین تاثیر آموزش مبتنی بر درک بیماری بر کنترل گلیسمیک بیماران مبتلا به دیابت انجام گرفت.

    مواد و روش ها

    این کارآزمایی بالینی تصادفی در 78 بیمار مبتلا به دیابت مراجعه کننده به درمانگاه دیابت شهرستان قوچان در دو گروه تصادفی مداخله (38 نفر) و شاهد (40 نفر) انجام شد. برای گردآوری داده ها از پرسش نامه درک از بیماری (IPQ-R) و میزان HbA1C قبل و بعد از مداخله استفاده گردید. گروه مداخله در طی 2 جلسه 45 دقیقه ای، تحت آموزش مبتنی بر درک بیماری قرار گرفتند. سنجش افراد سه ماه بعد از انجام مداخله صورت گرفت و نتایج توسط نرم افزار SPSS 22 مورد تجزیه تحلیل قرار گرفت.

    یافته ها

    سه ماه پس از آموزش در گروه مداخله، میانگین سطح هموگلوبین گلیگوزیله (1/318±9/28 در مقابل 1/422±8/33) و درک بیماری (12/971±132/53در مقابل 9/772± 159/47) نسبت به قبل، تغییر یافت. یافته های حاصل از تحلیل کوواریانس (ANCOVA) نشان داد سطح سرمی هموگلوبین گلیکوزیله پس از آموزش در مقایسه با پیش از آموزش، تغییرات معنی داری داشته است (0/001<p).

    نتیجه گیری

    یافته های مطالعه نشان داد، بیماران مبتلا به دیابت پس از مداخله ی آموزشی به درک بهتری از بیماری خود دست یافتند، که در نهایت منجر به کنترل قندخون در این بیماران گردید.

    کلید واژگان: درک بیماری, خود کنترلی, دیابت, هموگلوبین گلیکوزیله
    Mansoureh Sadeh Tabarian, Shahrzad Ghyasvandian*, Shima Haghani
    Introduction

    Prevention of complications associated with diabetes, besides the reduction of mortality and economic costs, are the most important goals of diabetes management. To achieve these goals, glycemic control, which requires education, is essential. Patients adhere to recommendations and guidelines when they have a clear understanding and perception of their disease. The current study aimed to investigate the effect of education based on illness perception on glycemic control in patients with diabetes.

    Materials and Methods

    This randomized clinical trial was conducted on 78 diabetic patients, referred to Quchan Clinic, Quchan, Iran. The participants were randomly assigned to either the intervention (n=38) or control (n=40) group. For data collection, the revised version of the Illness Perception Questionnaire (IPQ-R) was used, and glycosylated hemoglobin (HbA1c) level was measured before and after the intervention. The intervention group participated in two educational sessions (education based on illness perception), each lasting about 45 minutes. The subjects were assessed three months after the intervention, and the results were analyzed using SPSS version 22.

    Results

    Three months after the intervention, the mean HbA1c level (9.28±1.318 vs. 8.33±1.422) and illness perception (132.53±12.971 vs. 159.47±9.772) changed significantly in the intervention group, compared to the pre-intervention phase. According to the analysis of covariance (ANCOVA), the serum level of HbA1c significantly changed after the intervention, compared to the pre-intervention phase (P<0.001).

    Conclusion

    According to the present findings, the intervention could improve illness perception in diabetic patients, leading to higher glycemic control.

    Keywords: Illness perception, Self-control, Diabetes, Glycated hemoglobin A
  • علیرضا نیکبخت نصر آبادی، شهرزاد غیاثوندیان، حسین مدنی*

    شبکه های اجتماعی بخش مهم و ضروری جوامع و وسایلی بر پایه اینترنت می باشند . اصطلاح شبکه های اجتماعی از web 2.0 استنتاج شده است و شامل هر وب سایت یا اپلیکیشنی است که شرایطی را فراهم می کنند که کاربران ایده ها، اطلاعات و محتوی خودشان را از طریق ارتباطات مجازی و شبکه ای ایجاد یا به اشتراک بگذارند.  این شبکه ها در سالهای اخیر به صورت فزاینده ای گسترش پیدا کرده اند ، به طوری که تعداد کاربر شبکه های اجتماعی در سرتا سر دنیا در سال 2017 در حدود 2.46 بیلیون نفر گزارش شده است و تخمین زده می شود تا سال 2019 این تعداد 12 درصد افزایش یابد . از طریق شبکه های اجتماعی نه تنها افراد می توانند ایده ها و اطلاعاتشان را به اشتراک بگذارند بلکه می توانند بحث های جدی در مورد مراقبت های بهداشتی با یکدیگر داشته باشند. این شبکه ها همچنین رابط تعامل بین کاربران و سرویس های ارایه دهنده خدمات بهداشتی هستند. شبکه های اجتماعی برخط باعث دگرگونی ویژه در راه های تعامل و ارتباطات انسان ها شده اند. پلتفورم های شبکه های اجتماعی مختلفی نظیر فیسبوک، توییتر، واتساپ، تلگرام... جهت اتصال افراد و به اشتراک گذاشتن ایده هایشان راجع به موضوعات سلامتی در دسترس می باشند . تکنولوژی اطلاعات سلامت (IT) اهمیت فزاینده ای در مراقبت بیماران و تصمیم گیری کاربران داشته  و شبکه های اجتماعی به روش های مختلفی می توانند بر روی سلامتی افراد تاثیر بگذارند. هر چند این تاثیر می تواند به صورت پارادوکس عمل کند چنانکه گاه کسب اطلاعات بهداشتی از شبکه های اجتماعی به درمان بیماری کمک می کند و گاه توصیه های بدون پشتوانه پژوهشی در مورد بیماری ها در این شبکه ها می توانند مضر باشند. در سرتاسر دنیا فراهم آورندگان خدمات بهداشتی بسیاری در شبکه های اجتماعی مانند اسکایپ، واتساپ، توییتر، فیسبوک، یوتیوپ و وبلاگ های شخصی کار می کنند. وب سایت های بر خط بسیاری اطلاعات در مورد سلامت فراهم می آورند و امکان ارتباط بیماران و عموم مردم را با متخصصان سلامتی مهیا می کنند. تاثیر عادات بر خط ما می توانند بر روی سلامت روان یا رفتارهای بهداشتی تاثیر بگذارند که می تواند موجب چالشی بالقوه برای مراقبت های بهداشتی گردد . شبکه های اجتماعی نیز همانند سایر مسائل نوپدید حاوی جنبه های مثبت و روشن و هم جنبه های منفی و تاریک می باشند. بدون تردید شبکه های اجتماعی با فراهم کردن دسترسی به نقطه نظرات و اطلاعات می توانند باعث گسترش دانش ما شوند. امروزه شماری از کادر درمانی در تعامل با مردم از طریق شبکه های اجتماعی شرکت می کنند و با ارتباط برخط سعی دارند به صحبت های بیماران گوش فرا داده و با کمک همکاران مشکلات سلامتی آنان را حل نمایند. شبکه های اجتماعی همچنین به اتصال کشورهای مختلف در سرتاسر دنیا کمک می کنند بخصوص با کشورهایی که متخصصان ماهرتر و درمان های پیشرفته تر در دسترس دارند و لذا باعث افزایش آگاهی ما در مورد سلامتی می شوند. همچنین افزایش استفاده از شبکه های اجتماعی (بخصوص در سنین 18-29 سال) محرک آنان در تغییر رفتارها و عادتهاست .

    کلید واژگان: رسانه های جمعی, شبکه های اجتماعی, روشنگری, نگرانی, بیماران
    Alireza Nikbakhtnasrabadi, Shahrzad Ghiyasvandian, Hossein Madani*
  • شهرزاد غیاثوندیان، لیلا مردانیان دهکردی*
    مقدمه

    ارتباط بخش مهمی از رفتارهای اخلاقی و عنصری حیاتی در تمام فعالیت های پرستاری، از جمله پیشگیری، درمان، توانبخشی، آموزش و ارتقاء سلامت است. بدین منظور راهکارهای ارتباطی مناسب بر اساس برنامه COMFORT (پروژه ارتباطات راحت ، لس آنجلس ، کالیفرنیا) ارایه می گردد.

    روش

    در این مطالعه پایگاه های اطلاعاتی margin ، pubmed و google scholar با کلید واژه های Nursing، therapeutic communication و cancer مورد جستجو قرار گرفت و مطالعات مرتبط در مطالعه وارد و مورد تحلیل قرار گرفتند.

    یافته ها

    یافته ها نشان می دهد که برنامه ارتباط COMFORT، راهکارهای مناسبی برای برقراری ارتباط درمانی بین پرستاران و بیماران فراهم می نماید این برنامه به هفت استراتژی بهبود ارتباط شامل ارتباط، آشنایی، ارتباط آگاهانه، خانواده، گشایش ها، رابطه و تیم حهت بهبود ارتباط اشاره می کند.

    بحث و نتیجه گیری

    استفاده از مدل ارتباطی COMFORT و استراتژی های پیشنهاد شده درآن به بهبود مهارتهای ارتباطی پرستاران کمک می کند. بنابراین پیشنهاد می شود این استراتژیها در برنامه درسی دانشجویان پرستاری و برنامه های آموزش مداوم پرستاران قرار گیرد.

    کلید واژگان: ارتباط, پرستار آنکولوژی, آموزش پرستاری
    Shahrzad Ghiyasvandian, Leila Mardanian dehkordi*
    Introduction

    Communication is an essential part of ethical behaviors and a vital element of all nursing activity, including prevention, treatment, rehabilitation, education and health promotion so in this article communication strategies provided based on the COMFORT Communication curriculum (Comfort Communication Project, Los Angeles, CA).

    Method

    In this study, margin, PubMed and google scholar databases were searched with the keywords nursing, therapeutic communication and cancer and related studies were analyzed.

    Results

    findings shows that COMFORT Communication Project provides appropriate strategies for therapeutic communication between nurses and patients. This project point to the seven strategy for improving communication that are Communication, Orientation, Mindful communication, Family, Openings, Relating, and Team.

    Conclusion

    Using the Comfort Communication project and its suggested strategies will improve the nurse’s communication skills. Therefore, it is suggested that these strategies be considered into nursing students' curriculum and continuing education programs for nurses.

    Keywords: communication, oncology nursing, nursing education Contact photo From Shahrzad Ghiyasvandian
  • لیلا مردانیان دهکردی، شهرزاد غیاثوندیان*
    مقدمه
    پورتفولیو یکی از استراتژی های یادگیری فعال و تکالیف نوشتاری برای آموزش های بالینی است که از طریق آن فراگیران پروژه های انجام شده خود که شامل شواهدی از فعالیت های یادگیری بالینی در طول یا انتهای یک دوره بالینی است، ارائه می دهند. مطالعه حاضر با هدف بررسی کاربرد این ابزار در آموزش پرستاری به منظور آگاهی از نقاط ضف و قوت این ابزار انجام شد.
    روش بررسی
    مطالعه حاضر مروری بر متون منتشر شده به زبان فارسی و انگلیسی با امکان دستیابی به متن کامل مقاله در 5 سال اخیر در ارتباط با کاربرد پورتفولیو در آموزش پرستاری بود که با استفاده از کلید واژه های portfolio  و nursing در پایگاه-های،web of science ، google scholar و ProQuest جستجو شدند. بعد از حذف موارد تکراری و غیر مرتبط 17 مقاله بر اساس هدف مطالعه مورد بررسی قرار گرفت.
    نتایج
    بررسی متون نشان می دهد که از پورتفولیو در سطوح و دروس مختلف دانشجویان پرستاری و با اهداف مختلف همچون ارزیابی، ارزشیابی، آموزش و بهبود عملکرد استفاده می شود. استفاده از پورتفولیو مزایا و محدودیت هایی دارد که آگاهی از آنها برای طراحی و بکارگیری پورتفولیو ضروری است. از مزایای پورتفولیو می توان به تکامل مهارت های باز اندیشی،یادگیری فعال، بهبود صلاحیت های بالینی رضایت دانشجویان از ارزیابی و پیشرفت تحصیلی اشاره نمود. از محدودیت های آن می توان عدم شفافیت و محدودیت زمانی برای تکمیل پورتفولیو را نام برد.
    نتیجه گیری
    پورتفولیو امکان نظارت بر رشد و توسعه حرفه ای پرستاران را فراهم و مدیریت دانش را تسهیل می سازد لذا به منظور ارتقا صلاحیت بالینی دانشجویان پرستاری در مقاطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکترا در ایران طراحی و بکارگیری این ابزار پیشنهاد می گردد. لیکن باید حیطه و هدف از بکارگیری پورتفولیو مشخص گردد و کاربران به خوبی در مورد این مسئله و اهمیت آن توجیه گردند و مهارت های لازم جهت استفاده از آن را بیاموزند.
    کلید واژگان: پورتفولیو, پرستاری, آموزش, ارزیابی, یادگیری
    Leila Mardanian Dehkordi, Shahrzad Ghiasvandian*
    Introduction
    Portfolio is one of the active learning strategies for clinical education. By making portfolio, students present their own projects including clinical learning activities at or near the end of a clinical course. The purpose of this study was to investigate the application of this tool in nursing education in order to know the advantage and limitation of the tool.
    Methods
    This study reviews the literature published in Farsi and English with the possibility of accessing the full text of the article over the past five years related to the use of portfolio in nursing education. A literature review was done by searching the keywords portfolio and nursing in the databases including; Web of Science, and ProQuest and scientific search engine such as Google Scholar. After removing repetitive and non-related items, 17 articles were selected accordingly.
    Result
    The review of literature suggests that the portfolio is used in different schools and courses of nursing students with different goals such as assessment, evaluation, training; and performance improvement. Using portfolios has some advantages and limitations that need to be determinate for designing and implementing portfolios. Some benefits of portfolios were development of skills, fostering active learning, improvement of clinical competencies, and satisfaction of students from assessment and academic achievement. Its limitations include the lack of clarity and time constraints for completing it.
    Conclusion
    The portfolio facilitates the monitoring of nurses' professional development and facilitates knowledge management. Therefore, designing and using this tool is recommended to improve the clinical competence of nursing students in undergraduate, graduate and postgraduate studies in Iran. However, the scope and purpose of using the portfolio should be specified and potential  users should be well aware of the issue and its importance, and to learn the skills necessary to use it.
    Keywords: Portfolio, Nursing, Education, Assessment, Learning
  • شهرزاد غیاثوندیان، هومن شهسواری، انوشیروان کاظم نژاد، زهرا گودرزی*، سیده نرجس رضوی
    مقدمه
    اشتیاق به مطالعه و موفقیت تحصیلی از انتظارات مدرسین و دانشجویان از فرایند تدریس- یادگیری است که می تواند تحت تاثیر عوامل مختلفی از جمله ویژگی های مدرس و شیوه مدیریت او در کلاس درس قرار گیرد. تعیین اینکه کدام شیوه مدیریت کلاس درس مدرس با اشتیاق به مطالعه و موفقیت تحصیلی دانشجویان ارتباط بیشتری دارد می تواند مدرس را در انتخاب شیوه مدیریت بهتر کلاس یاری نماید. این مطالعه با هدف تعیین ارتباط شیوه مدیریت کلاس با اشتیاق به مطالعه و موفقیت تحصیلی در دانشجویان پرستاری انجام شد.
    روش کار
    مطالعه حاضر توصیفی-تحلیلی و مقطعی است که در سال 1394 در دانشکده پرستاری و مامایی دانشگاه علوم پزشکی تهران انجام شد. جامعه پژوهش شامل 23 مدرس و 117 دانشجوی پرستاری بودند که به روش تمام شماری انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها شامل پرسشنامه تعدیل شده PCMSA، پرسشنامه UWES-S، و فرم جمع آوری اطلاعات دموگرافیک بود، برای موفقیت تحصیلی دانشجویان، معدل دروس اختصاصی محاسبه شد. پس از ترجمه و بازترجمه هر دو ابزار روایی صوری آنها توسط 4 تن از اساتید پرستاری باتجربه در امر آموزش تایید شد. جهت محاسبه پایایی پرسشنامه شیوه های مدیریت کلاس درس در شرایط دو مشاهده گر همزمان از فرمول محاسباتی کاپا استفاده شد که حداقل 92/0 برآورد گردید. پایایی پرسشنامه اشتیاق به یادگیری با محاسبه ضریب الفای کرونباخ 87/0 بدست آمد. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS 16 آنالیز شد و با استفاده از آمار توصیفی (فراوانی، میانگین و انحراف معیار) و آمار استنباطی (ANOVA و Gabriel) ضریب همبستگی اسپیرمن و کای اسکوئر) مورد تحلیل قرارگرفت.
    یافته ها
    بیشتر مدرسین با 2/65% شیوه غیرمداخله ای، 13% از شیوه مداخله ای و 7/21% شیوه تعاملی را در مدیریت کلاس درس بکار می گرفتند. ارتباط بین شیوه مدیریت کلاس درس و اشتیاق به یادگیری در دانشجویان معنی داری نبود (331/0 = P) ولی بین شیوه مدیریت کلاس درس و موفقیت تحصیلی دانشجویان ارتباط معنی داری وجود داشت (001/0>P). همچنین بین اشتیاق به یادگیری و موفقیت تحصیلی در شیوه تعاملی مدیریت کلاس درس رابطه معنی دار اما ضعیفی وجود داشت (33/0 = r، 001/0 > P).
    نتیجه گیری
    براساس یافته ها با توجه به اینکه شیوه مدیریت تعاملی ارتباط معنی داری قوی با موفقیت تحصیلی دانشجویان و ارتباط معنی دار اما ضعیفی با اشتیاق به مطالعه دارد، از این رو پیشنهاد می شود به عنوان شیوه انتخابی با احتیاط (به علت کم بودن حجم نمونه) مورد استفاده قرار گیرد.
    کلید واژگان: شیوه مدیریت کلاس درس, موفقیت تحصیلی, اشتیاق به مطالعه, آموزش پرستاری
    Shahrzad Ghiyasvandian, Hooman Shahsavari, Anooshiravan Kazemnejad, Zahra Goodarzi*, Seyede Narjes Razavi
    Introduction
    The engagement of learning and academic achievement is the expectation of instructors and students of the teaching-learning process, which can be influenced by various factors, such as the characteristics of the teacher and his management style in the classroom. Determining which classroom management styles are more relevant to students' engagement and academic achievement can help the instructor in choosing a better classroom management approach. The aim of this study was to determine the relationship between classroom management style and engagement to learning and academic achievement in nursing students.
    Methods
    This descriptive-analytical and cross-sectional study was conducted in 1394 at Nursing and Midwifery School of Tehran University of Medical Sciences. The sample consisted of 23 teachers and 177 students who selected by counting all method. Data collection tools included modified PCMSA and UWES-S questionnaires and demographic data forms. After translating and redefining, both of their factual validity tools were confirmed by 4 experienced teaching nurses. In order to calculate the reliability of the classroom management practices questionnaire, the Kappa computational formula was used simultaneously for two observers, which was at least 0.92. The reliability of the desire to learning questionnaire by calculating the Cronbach's alpha coefficient was 0.87. The data was analyzed using spss16 software and analyzed by descriptive statistics (frequency, mean and standard deviation) and inferential statistics (ANOVA and Gabriel, Spearman and Chi-square correlation coefficient).
    Results
    Most teachers use 65.2% non-interactive, 13% intermediate and 21.7% interactive in classroom management. There was no significant relationship between classroom management practices and students engagement to learning (P = 0.331), but there was a significant relationship between classroom management practices and students' academic achievement (P < 0.001). There was also a significant, but weak, relationship between the engagement to learning and academic achievement in the interactive classroom management (r = 0.33, P < 0.001).
    Conclusions
    According to the results, considering that the interactive management method has a significant relationship with the academic success of the students and has a meaningful but weak relationship with enthusiasm for studying, it is therefore proposed to use as a selective method with caution (due to the low volume Sample) to be used.
    Keywords: Classroom Management Style, Academic Achievement, Engagement, Nursing Education
  • نسرین صمدی*، شکوه ورعی، شهرزاد غیاثوندیان، ایراندخت اللهیاری، شهره مشفقی
    زمینه و هدف
     ارزشیابی های مستمر بالینی و مداخلات لازم بر اساس نتایج آن ها، تاثیر انکارناپذیری در بهبود روند آموزش در همه سطوح دارند. با توجه به چنین اثراتی، به ویژه در پرستاری بر آن شدیم مطالعه ای با هدف تاثیر روش ارزشیابی 360 درجه در سنجش مهارت های بالینی دانشجویان پرستاری دانشگاه علوم پزشکی اردبیل انجام دهیم.
    روش بررسی
    این مطالعه از نوع مداخله ای بود که در آن همه دانشجویان کارشناسی پرستاری ورودی 1393 (48 نفر) دانشگاه علوم پزشکی اردبیل، در بخش سوختگی بیمارستان فاطمی اردبیل شرکت داشتند. ابزار گردآوری داده ها پرسش نامه پژوهشگرساز سه قسمتی ارزیابی مهارت های بالینی بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از نسخه 17 نرم افزار SPSS و آزمون های آمار توصیفی و استنباطی نظیر آزمون های Independent t و Paired t استفاده شد.
    یافته ها
     میانگین سنی واحدهای پژوهش شده 0 /56± 23/61 سال بود و حداقل و حداکثر به ترتیب 20 و 28 سال بود. از نظر جنسی 27 دختر (56/3 درصد) و 21 پسر (44/7 درصد) بودند. از نظر تحصیلی همه دانشجویان، ترم هفت مقطع کارشناسی بودند. میانگین و انحراف معیار نمره کل ارزشیابی معمول و 360 درجه بر مبنای نمره 20 به ترتیب 0/88± 15/8 و 0/61± 17/66 به دست آمد. نتایج حاصل از آزمون تی زوج در مقایسه میانگین دو روش در یک گروه نیز اختلاف آماری معنی داری را بین دو روش نشان داد (0/05> P).
    نتیجه گیری
     با توجه به نتایج حاصل از این مطالعه می توان اذعان داشت که استفاده از روش ارزشیابی 360 درجه با توجه به ویژگی های بالقوه آن می تواند باعث درگیرشدن همزمان مربیان و پرستاران شود. همچنین این روش می تواند نقش موثری درکاهش خطاهای هاله ای، سنجش و ارزشیابی سلیقه ای دانشجویان از سوی استادان و مربیان و ارائه نمرات واقعی تر به دانشجویان در محیط های بالینی و انعکاس نقاط ضعف و قوت به دانشجو داشته باشد.
    کلید واژگان: آموزش بالینی, ارزشیابی 360, پرستاری, مهارت های بالینی
    Nasrin Samadi*, Shokouh Varei, Shahrzad Ghiyasvandian, Irandokht Allahyari, Shohreh Moshfeghi
    Background and Aims
    Continuous clinical evaluations and necessary interventions based on their results have a certain effect on improving the educational process at all levels. Considering such effects, especially in nursing, we aimed to compare the 360-degree feedback in assessing the clinical skills of nursing students in Ardabil University of Medical Sciences.
    Methods
    The present interventional study was conducted on the undergraduate Freshman nursing students of the 2014-2015 academic year (48 students) in Ardabil University of Medical Sciences in the burn ward of Fatemi Hospital in Ardabil City, Iran. The data gathering tool was a three-part researcher-made questionnaire for assessing clinical skills. Data analysis was performed in SPSS, using descriptive and inferential statistics, including Independent Samples t-test and Paired Samples t-test.
    Results
    In the present study, the total mean±SD scores of the traditional and 360-degree grading based on the score of 20 were 15.8±0.88 and 17.66±0.61, respectively. Moreover, the results of Independent Samples t-test indicated a significant difference between the two methods (P<0.031).
    Conclusion
    According to the obtained results, the use of 360-degree feedback, considering its potential characteristics, can reduce the gap between theory and practice by involving coaches and nurses. Furthermore, this method can effectively reduce the aura errors and evaluation of students' taste by masters and trainers. In addition, it can provide students with more realistic scores in clinical settings and reflect their strengths and weaknesses.
    Keywords: Clinical education, 360-Degree feedback, Nursing
  • فاطمه ابراهیم پور، شهرزاد غیاثوندیان*، یحیی قائدی
    ایده اجتماع پژوهشی ((Community of Inquiry ابتدا در آثار فیلسوف امریکایی Charles Sanders Peirce مطرح شد. به طور خاص Matthew Lipman در سال 1991 بر اهمیت اجتماع و جامعه در کسب سطوح بالای تفکر اشاره نمود و در برنامه آموزشی خود با عنوان فلسفه برای کودکان یا P4C(Philosophy for Children) از روش اجتماع پژوهشی در کلاس های درس خود برای فراگیران استفاده کرد (1). اجتماع پژوهشی یک روش آموزش است که یادگیری را به صورت یک فرایند گفت و گوی گروهی و دموکراتیک در نظر می گیرد و بر تفکر برای خویشتن و با دیگران تاکید دارد (2). از دیدگاه لیپمن اجتماع پژوهشی فراهم کننده بستری برای کسب تجربه های آموزشی است که با تقویت تفکر نقادانه می تواند تسهیل گر یادگیری بوده و با ایجاد یادگیری عمیق به دستیابی نتایج آموزشی کمک شایانی می کند (3).
    برای تشکیل اجتماع پژوهشی در کلاس درس الگوهای مختلفی از سوی صاحب نظران عرضه شده است که از لحاظ تعداد مراحل با یکدیگر متفاوت هستند اما همه الگوها به دنبال اهداف یکسانی اند. مراحل برگزاری اجتماع پژوهشی شامل تنظیم و چیدمان کلاس، پذیرش قواعد تعامل، ارایه محرکی برای ایجاد انگیزه، تهیه فهرستی از پرسش ها، انتخاب سوال و یا سوال هایی برای شروع بحث، ساده سازی بحث کلاسی، هدایت کردن بحث کلاسی، بازنگری در فرایندبحث و ارزشیابی است (2).
    گفتگو، فکر کردن و داستان از عناصر اصلی یادگیری به شیوه اجتماع پژوهشی مبتنی بر P4C است (4). در کلاس درس موضوعات درسی ترجیحا به شکل داستان هایی با مضامین فکری و تامل برانگیز عرضه می شود و فراگیران پرسش های اساسی مطرح می کنند و به فرضیه سازی می پردازند. سپس سایر فراگیران (اعضای اجتماع پژوهشی) فرضیه ها را نقد می کنند و در نهایت فرضیه ای که از بوته آزمایش یعنی نقد و بررسی اعضای اجتماع پژوهشی، سربلند بیرون می آیند دارای اعتبار خواهند بود و مبنای عمل قرار می گیرند (2).
    تفکر نقادانه قسمت مهمی از عملکرد پرستاران و دانشجویان پرستاری در محیط های بالینی است (5). از آن جایی که تقویت مهارت تفکر نقادانه منجر به ارایه مراقبت پرستاری موثر و ایمن می شود (6) ، امروزه برخورداری از تفکر نقادانه به یکی از صلاحیت های پرستاران برای کار در بالین تبدیل شده است. بنابراین آموزش تفکر نقادانه یک ضرورت آموزشی برای برنامه آموزش پرستاری است (5). در این راستا، اجتماع پژوهشی به شیوه P4C از این قابلیت آموزشی برخوردار است که به عنوان یک روش نوین در آموزش سطوح مختلف پرستاری جهت تقویت تفکر نقادانه مورد توجه قرار گیرد. مطالعات مختلفی به اثر بخشی اجتماع پژوهشی بر نتایج آموزشی از جمله خلاقیت، قضاوت اخلاقی و مهارت های استدلال در کودکان اشاره داشته اند (7). اما مزایای این روش محدود به کودکان نبوده و اخیرا نتایج مطالعه ای در ایران نشان داد اجرای 10 جلسه روش اجتماع پژوهشی به شیوه P4C باعث بهبود خلاقیت در دانشجویان پرستاری ترم اول شده است (1). بنابراین ورود این روش آموزش در پرستاری با پیامدهای مثبتی همراه خواهد بود که پیشنهاد می شود مورد توجه متصدیان امر آموزش پرستاری قرار گیرد.
    کلید واژگان: اجتماع پژوهشی, تفکر نقادانه, پرستاری
  • معصومه ذاکری مقدم، فاطمه اسماعیل زاده*، شهرزاد غیاث وندیان
     
    مقدمه
    یکی از ضرورت های قبل از پیوند مغز استخوان تعیین سطح و شدت اضطراب و علت آن در این بیماران می باشد تا در صورت شدید بودن اضطراب اقدام های لازم اعم از روان درمانی، آموزش روش های کنترل اضطراب و برطرف کردن علت ریشه ای اضطراب از طریق افزایش آگاهی در برنامه مراقبت پرستاری گنجانده شود. هدف مطالعه حاضر بررسی و تعیین اضطراب قبل از پیوند در بیماران تحت پیوند سلول های بنیادی می باشد.
    روش
    مطالعه حاضر یک مطالعه توصیفی است که بر روی 104 بیمار کاندید پیوند مغز استخوان در مرکز پیوند مغز استخوان در مرکز پیوند مغز استخوان بیمارستان شریعتی تهران در سال 1396 انجام گرفت. انتخاب نمونه به روش نمونه گیری در دسترس انجام شد. ابزار پژوهش شامل 3 پرسشنامه بود: 1- پرسشنامه اطلاعات دموگرافیک 2- پرسشنامه سنجش اضطراب اشپیل برگر 3- فرم سنجش اضطراب VAS. که در روز بستری در بخش پیوند، در اختیار تمام واحد های پژوهش قرار گرفت و تکمیل شدند.
    یافته ها
    یافته های پژوهش نشان داد که اضطراب قبل از پیوند در این بیماران با استفاده از ابزار VAS به طور میانگین 1/6 بود که این میانگین در زن ها 7/7 و در مرد ها 9/4 بود و همچنین اضطراب قبل پیوند با استفاده از ابزار اشپیل برگر به طور متوسط برای اضطراب آشکار 8/52 و اضطراب پنهان 49/50 بود که به تفکیک جنسیت اضطراب آشکار و پنهان برای زن ها به ترتیب 7/57 و 1/56 بود و برای مردها به ترتیب 34/49 و 52/46 بود.
    نتیجه گیری
    با توجه به نتایج پژوهش حاضر، اضطراب قبل از پیوند در این بیماران متوسط تا شدید گزارش شده است. آگاهی پرستاران از این موضوع و در نظر گرفتن آن در برنامه های مراقبتی خود موجب می شود که مراقبت همه جانبه ای را از این بیماران به عمل آورند و توجه به ابعاد روحی قبل از پیوند در کنار سایر درمان ها دارای اهمیت می باشد
    کلید واژگان: اضطراب, پیوند, سلول های بنیادی
    Shahrzad Ghiasvandian, Masoumeh Zakerimoghadam, Fatemeh Esmaielzadeh *

    Introduction One of the necessities before bone marrow transplantation is determining the level and severity of anxiety and its cause in these patients. In case of severe anxiety, the necessary measures including psychotherapy, training of anxiety control methods and root cause elimination you should include anxiety through awareness raising in the nursing care program. The aim of this study was to determine the pre-transplant anxiety in patients undergoing stem cell transplantation.
    Method
    This descriptive study was performed on 104 patients undergoing bone marrow transplantation at the center of bone marrow transplantation in Shariati Hospital, Tehran, Iran in 1396. Sampling was done using available sampling method. The research instrument consisted of 3 questionnaires: 1- Demographic information questionnaire 2- The State-Trait Anxiety Inventory (STAI) 3- Anxiety Assessment (VAS). Which were available to all research units on the day of hospitalization in the transplantation section.
    Results
    The results of this study showed that pre-transplantation anxiety in these patients was 1.6 in average using mean VAS tool. This mean was 7.7 in women and 4.9 in men and also in the anxiety before transplantation Using The State-Trait Anxiety Inventory (STAI) tool, the mean for anxiety was 52.8 and the hidden anxiety was 49.50, which was 57.7 and 56.1, respectively, for gender, respectively, for anxiety disguised and hidden, respectively, 49 and 52/46.
    Conclusion
    According to the results of this study, pre-transplant anxiety was reported in moderate to severe patients. Nurses' awareness of this issue and their consideration in their care plans will make them more comprehensive in their care and attention to mental dimensions before transplantation is important along with other treatments.
    Keywords: Anxiety, Transplantation, Stem Cells
  • منصوره ساده تبریان، شهرزاد غیاثوندیان*، شیما حقانی
     
    مقدمه
    درک از بیماری در نحوه رفتار فرد، تطابق وی با بیماری، کنترل بیماری توسط خود فرد و درنتیجه بیماری تاثیرگذار است. مداخلات بهداشتی بر اساس فهم و ادراک از بیماری می تواند در ارتقاء سلامتی و بهبودی بیمار، مفید واقع گردد. مطالعه حاضر با هدف تعیین تاثیر آموزش مبتنی بر مدل لونتال بر درک از بیماری، بیماران مبتلا به دیابت انجام شد.
    روش
    این مطالعه از نوع کارآزمایی بالینی و دو گروهی است که بر روی بیماران مبتلا به دیابت مراجعهکننده بهدرمانگاه دیابت شهرستان قوچان انجام گردید. تعداد 80 بیمار بهصورت تصادفی و با در نظر گرفتن معیارهای ورود و خروج انتخاب و سپس با روش تصادفی در دو گروه کنترل و مداخله قرار گرفتند. برای گردآوری داده ها این مطالعه از چک لیست اطلاعات دموگرافیک و مشخصات بیماری و پرسشنامه درک از بیماری (IPQ-R) قبل و بعد از مداخله در هر دو گروه استفاده گردید. گروه مداخله در طی 2 جلسه, تحت آموزش مبتنی بر حیطه های مدل لونتال قرار گرفتند. سنجش افراد سه ماه بعد از انجام مداخله صورت گرفت و نتایج توسط نرم افزار SPSS 22 و آزمون T test و کای دو مورد تجزیه تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    میانگین کل درک از بیماری در گروه مداخله، قبل از مداخله برابر 971/12 ± 53/94 بود که بعد از انجام مداخله آموزشی به 772/9 ± 47/121رسید. در گروه کنترل نیز این میزان قبل از مداخله برابر785/14 ± 65/93 بود و بعد از انجام مطالعه به 191/14 ± 05/93رسید و این تفاوت از لحاظ آماری معنادار بود (0.05>p).
    نتیجه گیری
    بر اساس نتایج مطالعه حاضر، بیماران مبتلا به دیابت پس از مداخله آموزشی درک بهتری نسبت به بیماری خود پیدا کردند و این ممکن است موجب تبعیت بهتر از درمان و کاهش عوارض دیابت در بیماران گردد.
    کلید واژگان: مدل خود تنظیمی لونتال, درک از بیماری, دیابت
    Mansoureh Sadeh tabarian, Shahrzad Ghiyasvandian *, Shima Haghani
     
    Background
    perception of disease is effective on behaves, Coping with the disease, Self-regulatory and generally on result of the disease. Health interventions based perception of the disease can be useful in improving the health and well-being of the patient. The aim of this study was to determine the effect of education based on the Leventhal model on on perception of disease in diabetic patients.
    Methods
    This is a clinical trial study performed on diabetic patients referred to diabetes mellitus clinic in Quchan. A total of 80 patients were selected randomly, taking into account entry and exit criteria, and then randomly assigned to two groups of control and intervention. Data were collected from a checklist of demographic data and disease characteristics and the perception of the disease (IPQ-R) questionnaire before and after intervention in both groups. The intervention group during the two sessions was trained based on the Leventhal model. The subjects were evaluated three months after the intervention and the results were analyzed by SPSS 22, T test and chi-square test.
    Results
    The mean of the total perception of the disease in the intervention group before the intervention was 94.33 ± 12.91, which was 121.47 ± 9.72 after the intervention. In the control group, this level was 93.65 ± 14.78 before intervention and after intervention the mean was 93.05 ± 14.19 and this difference was statistically significant (p <0.05).
    Conclusion
    According to the results of this study, diabetic patients find better understanding of their disease after intervention, and this may lead to better treatment and reduce the complications of diabetes in patients.
    Keywords: Leventhal model, perception of disease, diabetes
  • سمیرا شهباززادگان، زهرا بهبودی مقدم*، شهرزاد غیاثوندیان، محمود شمشیری، ناصر مظفری، محمدعلی محمدی
    مقدمه
    مادری کردن، هنری ظریف، توام با ریزه کاری های بسیار است. زنان وقتی پدیده مادری را تجربه می کنند، آسیب پذیر می شوند و با چالش های زیادی مواجه می باشند. اگر این تجربه همراه با یک معلولیت مانند نابینایی باشد، شرایط دشوارتری ایجاد می گردد. پژوهش حاضر با هدف تبیین تجارب مادران نابینا انجام گرفت.
    روش
    رویکرد مورد استفاده در این مطالعه، پدیده شناسی تفسیری بود و نمونه ها به صورت هدفمند انتخاب شدند. مصاحبه چهره به چهره عمیق نیمه ساختار یافته با 9 مادر نابینای مادرزاد که کودک کمتر از 8 سال داشتند، انجام گردید.
    مصاحبه ها ضبط و به طور کامل نوشته شد و تا رسیدن به مرحله اشباع داده ها ادامه یافت. برای اجرای همه مراحل مطالعه از ورود تا جمع آوری و تحلیل و تفسیر و گزارش داده ها، روش van Manen مورد استفاده قرار گرفت. داده ها در نرم افزار MAXQDA تجزیه و تحلیل گردید.
    یافته ها
    از 479 مضمون اولیه، مضمون اصلی «گوشه نشین ناگزیر» و سه زیرمضمون «احساس شرمساری، احساس تبعیض، اجبار در تنهایی» به دست آمد.
    نتیجه گیری
    درک مادران نابینا از خودشان به صورت به حاشیه رانده شدن بود و آن ها از احساس شرمساری، تبعیض، اجبار در تنهایی و عدم حمایت رنج می بردند. از دست دادن بینایی بر مادری کردن تاثیر دارد و این مادران را در وضعیت های منحصر به فردی قرار می دهد.
    کلید واژگان: مادران, نابینا, پدیده شناسی, مطالعه کیفی, تجارب
    Samira Shahbazzadegan, Zahra Behbodi Moghadam Dr *, Shahrzad Ghiyasvandian Dr, Mahmood Shamshiri Dr, Naser Mozaffari Dr, Mohammadali Mohammadi Dr
    Introduction
    Mothering is a precious art with many intricacies. When women experience the phenomenon of mothering, they become vulnerable, and face many challenges. It creates worst conditions, if this experience is combined with a disability such as blindness. This study aimed to determine blind mothers’ experiences of marginalization.
    Method
    The approach used in this study was hermeneutic phenomenology. Sampling was carried out using targeted and snow balling method. Face-to-face interviews were conducted with nine congenitally blind mothers who had child under the age of 8 years old. The interviews were recorded and transcribed verbatim. Interviews continued until data saturation. van Manen method was used for all steps of the study including data collections, data analysis, and interpretation and reporting the findings. Data analysis was performed using MAXQDA software.
    Results
    From 479 initial codes, the main theme of "hermit inevitable", and subthemes of "feelings of shame", "a sense of discrimination", and "obligation in loneliness" were emerged.
    Conclusion
    Blind mothers’ perception of themselves was to be marginalized, and they suffered from shame feeling, discrimination, lack of support, and obligation in loneliness. Blindness affects mothering, and blind mothers are in a unique situation.
    Keywords: Mothers, Blindness, Hermeneutics, Qualitative research, Experience
  • مرضیه رضایی، شهرزاد غیاث وندیان، معصومه ذاکری مقدم*

    هدف. این مطالعه با هدف تعیین و مقایسه درک پزشکان و پرستاران از مراقبت بیهوده انجام شد.
    زمینه. مراقبت بیهوده، مجموعه اقدامات بدون ایجاد شانس منطقی و معقول برای سود رسانی به بیمار است. تعیین درک از مفهوم بیهودگی، در کاهش موقعیت های منتج به آن و تصمیم گیری های پایان حیات ضروری است.
    روش کار. پژوهش حاضر یک مطالعه توصیفی مقایسه ای مقطعی است که در آن، درک 114 پرستار و 57 پزشک شاغل در بخش های مراقبت ویژه بیمارستان های منتخب دانشگاه علوم پزشکی شیراز در مورد مراقبت بیهوده مورد مطالعه و مقایسه قرار گرفت. ابزار بررسی، پرسشنامه پژوهشگر ساخته درک از مراقبت بیهوده بود که روایی و پایایی آن با نظر خبرگان، روش آزمون-باز آزمون و آلفای کرونباخ بررسی و تایید شد. روش نمونه گیری، در دسترس و بر اساس معیارهای ورود به مطالعه بود. تحلیل داده ها با آمار توصیفی و تحلیلی در نرم افزار SPSS نسخه 16 صورت گرفت.
    یافته ها. میانگین کلی نمرات درک پرستاران و پزشکان، 29/77 با انحراف معیار 79/13 بود. میانگین نمره درک پرستاران از مراقبت بیهوده نسبت به پزشکان بیشتر بود (46/78 با انحراف معیار 4/14 در مقابل 91/74 با انحراف معیار 3/12) ، اما تفاوت معنی دار آماری از نظر میانگین نمره درک بین دو گروه وجود نداشت. بیشترین توافق دو گروه، در گویه ”ارتباطات ناکارآمد “و” شرکت ندادن کادر درمان در تصمیم گیری “بود. در مورد” تنش زا بودن مراقبت بیهوده“، پرستاران تنش بیشتری را گزارش کردند و در این زمینه اختلاف معنادار آماری بین دو گروه وجود داشت.
    نتیجه گیری. توافق در مورد مهمترین عوامل موثر بر درک از بیهودگی، بیانگر هم سو بودن درک پزشکان و پرستاران در این زمینه است. بالا بودن نمره درک در هر دو گروه و تنش زا بودن مراقبت بیهوده برای پرستاران، آموزش مکانیسم های سازگاری با چنین موقعیت هایی را ضروری می نماید.
    کلید واژگان: مراقبت بیهوده, پرستار, پزشک, بخش مراقبت ویژه
    Marzieh Rezaei, Shahrzad Ghiasvandian, Masoumeh Zakeri Moghadam*

    Aim. This study aimed to compare physicians’ and nurses' perceptions of futile care.
    Background. Futile medical care is the provision of medical care or treatment to a patient when there is no reasonable hope or chance of a benefit. Determination of perceptions of futility is crucial to reduction of situations leading to futility and end-of-life decision-makings.
    Method. The present study is a descriptive-comparative cross-sectional study in which 114 nurses and 57 physicians working in intensive care units of selective teaching hospitals of Shiraz University of Medical Sciences were recruited by convenience sampling method based on the inclusion criteria. The data collection instrument was a researcher-made questionnaire of futile care perception whose validity and reliability was assessed by experts, test-retest and Cronbach's Alpha methods. The Data were analyzed using descriptive and analytical statistics in SPSS software version 16.
    Findings. The mean score of physicians’ and nurses’ perceptions of futile care was 77.29±13.79. The mean score of nurses’ perception was 78.46±14.4, turned out to be higher than that of physicians (74.91±12.3). The highest level of consistency between the two groups was related to the item "ineffective communication" and “disregarding the members in the decision-making process by the ICU attending physician”. As for "stressfulness of futile medical care", nurses experienced higher stress levels and there was a statistically significant difference between the two groups in this regard.
    Conclusion. The agreement on the most important factors affecting the perception of futility indicates consistency between physicians’ and nurses’ perceptions of futile care. The high perception scores in both groups, and the stressful nature of futile medical care require necessary training mechanisms needed to deal with such situations
    Keywords: Futile care, Nurse, Physician, Intensive care unit
  • بهشته طبرسی، شهرزاد غیاثوندیان*، ثزیا مسلمی مهنی، شهلا محمدزاده زرنکش
    آموزش به بیمار مبتلا به دیابت نقش مهمی در بهبود کیفیت زندگی آنان دارد. مدل مراقبت مشارکتی از روش های نوین آموزش مراقبت از خود است، که در تحقیق حاضر تاثیر بکارگیری آن بر کیفیت زندگی و شاخص های متابولیکی بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 مورد بررسی قرار گرفت.
    این پژوهش نیمه تجربی از نوع پیش آزمون-پس آزمون است. 60 بیمار مبتلا به دیابت نوع 2 مراجعه کننده به درمانگاه دیابت بیمارستان شهر جیرفت در سال 1394-95 با نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای اجرای مدل مشارکتی که شامل چهار مرحله انگیزش، آماده سازی، درگیرسازی (اجرا) و ارزشیابی بود، بیماران به 4 گروه تقسیم و طی مدت 3 ماه برای هر گروه مدل مشارکتی اجرا شد. ابزار جمع آوری داده ها پرسشنامه بود. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 20 و آزمون های آماری ویلکاکسون، مک نمار و tزوجی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
    P).
    کلید واژگان: دیابت نوع دو, کیفیت زندگی, کنترل متابولیکی, مدل مراقبتی, مشارکت
    Beheshteh Tabarsy, Shahrzad Ghiyasvandian *, Soraya Moslemi Meheni, Shahla Mohammadzadeh Zarankesh
    Background And Objective
    patient education plays an important role in improving their quality of life. The collaborative care model is a new method of self-care training and this study was conducted to evaluate the effect of collaborative care model on the quality of life and Metabolic Control Indexes in patient with type 2 diabetes.
    Materials And Methods
    In this semi-empirical project 60 patients with type 2 diabetes were studied who referred to the clinic of Jiroft hospital. they were selected based on convenience sampling in 2015-2016. To implement a collaborative model that included four stages of motivation, preparation, engagement, and evaluation, patients were divided into 4 groups and participated in each group for 3 months.The information was gathered by questionnaire, The collected data were analyzed using SPSS version 20 software with Wilcoxon, Mac-Nemar and t-paired tests at a significant level of 0.05.
    Results
    After performing the Collaborative care model, the total mean quality of life increased from 50.7 ±5.7 to 68.3 ±5.2. The results of Wilcoxon test showed a significant difference in care and Metabolic Indexes (P
    Conclusion
    The implementation of this model also improves the Quality of Life and Metabolic Indexes. Therefore, the use of Collaborative care model as an effective model for educating patients with type 2 diabetes is recommended.
    Keywords: Type 2 Diabetes_Quality of Life_Metabolic Control_Collaboration_Care Model
  • رقیه اقبالی زیارت، شهرزاد غیاثوندیان، معصومه ذاکری مقدم، انوشیروان کاظم نژاد
    زمینه و هدف
    رفتار غذایی مناسب در کنترل بسیاری از بیماری ها از جمله بیماری های قلبی عروقی تاثیر دارد. مطالعه حاضر با هدف تعیین اثربخشی مشاوره تغذیه بر ارتقاء رفتار غذایی و سبک زندگی و تغذیه سالم در بیماران آنفارکتوس میوکارد انجام شد.
    روش کار
    در این مطالعه ی مداخله ای 120 بیمار که در بخش های مراقبت های ویژه قلبی بیمارستان بستری بودند، به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به دو گروه تخصیص یافتند. داده ها با استفاده از دو پرسشنامه MEDFICS و دموگرافیک جمع آوری شد. پس از اجرای پرسشنامه، گروه آزمایشی (60 نفر) دارای امتیاز بیشتر از 70، مشاوره تغذیه دریافت کردند. پس از پایان مشاوره تغذیه (3 جلسه 90 دقیقه ای)، آزمودنی ها از نظر رفتار تغذیه ای مجددا ارزیابی شدند. داده ها با استفاده از آزمون t در نرم افزار SPSS-20 تحلیل شد.
    یافته ها
    میانگین سن واحد پژوهش 11/56±62/37 سال و 53/7 درصد زن بودند. میانگین نمره MEDFICS قبل از مشاوره در گروه مداخله 14/8±43/2 و گروه کنترل 18/2±43/5 بود. این اختلاف بین دو گروه معنی دار نبود (0/3=p). میانگین نمره MEDFICS بعد از مداخله در گروه مشاوره 42/62±13/1و گروه کنترل 22/4±23/3بود. این اختلاف بین گروه ها معنی دار بود (0/001
    نتیجه گیری
    نمره MEDFICS در بیماران مبتلا به انفارکتوس میوکارد با مشاوره تغذیه ای بهبود یافت. به نظر می رسد اجرای روش مشاوره تغذیه ای در مورد رژیم غذایی بیماران انفارکتوس میوکارد، می تواند در کاهش علایم این بیماری موثر واقع شود.
    کلید واژگان: انفارکتوس میوکارد, رفتار تغذیه ای, مشاوره
    Roghayeh Eqbali Ziyarat, Shahrzad Ghiasvandian, Masoumeh Zakeri Moghadam, Anooshirvan Kazemnejad
    Background and Objectives
    Appropriate nutritional behavior is effective in controlling many diseases such as cardiovascular diseases. This study aimed to determine the effectiveness of nutrition counseling in improving nutritional behavior, lifestyle and healthy nutrition in patients with myocardial infarction.
    Methods
    In this interventional study, 120 patients admitted to the cardiac care units of the hospital, were selected by convenience sampling method and randomly assigned into two groups. Data were collected using MEDFICTS and demographic questionnaires. After running the questionnaire, interventional group (n=60) with a score of more than 70 received nutritional counseling. After the end of nutritional counseling (3 sessions, 90 minutes), the subjects were re-evaluated for nutritional behavior. Data were analyzed using t-test in SPSS20 software.
    Results
    The mean age of the participants was 62.73±11.56 years, and 53.7% of them were female. The mean MEDFICTS scores before the consultation in the interventional group and control group were 43.2±14.8 and 43.5±18.2, respectively. The difference between the two groups was not statistically significant (p=0.3). The mean MEDFICTS scores at the end of the study in interventional and control groups were 13.14±62.6 and 23.3±2.24, respectively. This difference was significant between groups (p
    Conclusion
    MEDFICTS scores improved in patients with myocardial infarction receiving nutritional counseling. It seems that the operation of nutritional counseling in patients with myocardial infarction can be effective in reducing the incidence of this disease.
    Keywords: Myocardial Infarction, Nutrition Behavior, Counseling
  • شهرزاد غیاثوندیان، معصومه ذاکری مقدم، عباس عبادی، محبوبه عبدالرحیمی *
    مقدمه
    توانایی برقراری ارتباط صحیح با بیمار یکی از مهم ترین ویژگی های پرستاران است. مطالعه حاضر با هدف تعیین عوامل تسهیل کننده و موانع ارتباط دانشجوی پرستاری و بیمار در طی سال های 2000 تا 2015 انجام شده است.
    روش کار
    در این مطالعه مروری منظم، کلیه مقالات تمام متن با کلید واژه های دانشجویان پرستاری، بیماران و ارتباط در عنوان آن ها در بانک های اطلاعاتی Magiran،SID، Medlib و کلیه مقالات انگلیسی تمام متن با کلید واژه های«Nursing Students» و «Patients» و «Communication» در عنوان آن ها که دقیقا عوامل مرتبط با ارتباط دانشجوی پرستاری و بیمار را مورد بررسی قرار داده بودند در پایگاه های اطلاعاتی PubMed، Embase، SienceDirect و ProQuest در نظر گرفته شدند. به منظور جمع آوری داده ها، از «فرم استخراج داده ها» «Data Extraction Form» که بر اساس هدف پژوهش طراحی شده بود، استفاده شد. نتیجه این جستجو دستیابی به 38 مقاله بود که از این میان 26 مقاله به علت دارا نبودن معیارهای ورود از مطالعه حذف و نهایتا 12 مطالعه وارد پژوهش شدند. 9 مقاله مرتبط دیگر که دقیقا عوامل تسهیل کننده وموانع ارتباط دانشجوی پرستاری و بیمار را مورد بررسی قرار داده بودند از طریق جستجوی دستی وارد مطالعه شدند. در کل 21 مقاله انگلیسی و فارسی در این مرور درنظر گرفته شدند.
    یافته ها
    از میان 21 مطالعه مورد بررسی، 17 مطالعه (96/80 درصد) کمی و 4 مقاله (04/19 درصد) کیفی بودند. در بین 17 مطالعه کمی، 6 مطالعه (29/35) تجربی و نیمه تجربی بودند. 12 مطالعه (14/57) در ایران و 9 مطالعه (86/42) در سایر کشورهای جهان انجام شده بود. نتایج نشان داد که دانش نظری و تجربه بالینی، مهارت دادن بازخورد، گوش کردن، همدلی و ابراز وجود و ویژگی های فرهنگی و اجتماعی بخش بستری از عوامل تسهیل کننده و یا موانع ارتباط دانشجوی پرستاری با بیمار است.
    نتیجه گیری
    عوامل فردی، آموزشی و محیطی می توانند تسهیل کننده و یا مانعی برای ارتباط دانشجوی پرستاری و بیمار به شمار روند. لذا پیشنهاد می شود مدرسین پرستاری این عوامل را به دانشجویان آموزش داده و در عمل به آن توجه نمایند.
    کلید واژگان: ارتباط, بیماران, دانشجویان, پرستاری, مرور نظام مند
    Shahrzad Ghiyasvandian, Masoumeh Zakerimoghadam, Abbas Ebadi, Mahbobeh Abdolrahimi *
    Introduction
    The ability to communicate effectively with patients is considered as one of the most important characteristics of nurses. The aim of this study was to determine facilitators and barriers of communication between the nursing student and patient during 2000-2015.
    Methods
    In this systematic review, full text of articles related to nurse -patient communication were retrieved from English and Persian databases (PubMed, Embase, ScienceDirect, ProQuest, Magiran, SID and Medlib). Using the "Nursing Students", "Patients" and "Communication” search strings and their equivalent in Persian language, the titles of articles were searched. In addition, the data extraction form which was developed according to the study’s objectives was used to collect data. From the 38 related papers that were identified, 26 articles were excluded because they were not in line with the inclusion criteria. Nine additional studies relevant to the research were directly added through manual search. In total, 21 English and Persian papers were identified and considered in this review.
    Results
    Seventeen of 21 articles (80.96%) were descriptive studies, of which four (19.04%) were qualitative studies. Six of 17 descriptive articles (35.29%) were from intervention studies. Twelve of the papers (57.14%) were conducted in Iran and nine (42.86%) were investigated in other countries. The results showed that improving the nursing students’ theoretical knowledge and clinical experience of communication, giving feedback, listening, empathy and assertiveness skills, and cultural and social characteristics of the wards were facilitators or inhibitors of the communication between the nursing students and patients.
    Conclusions
    Based on the findings, individual, educational and environmental factors may act as facilitators or inhibitors of the communication between nursing student and patient. As such, it is suggested that nursing educators teach students about these factors and consider them in practice.
    Keywords: Communication, Patients, Students, Nursing, Systematic Review
  • شهرزاد غیاثوندیان، شکوه ورعی، محمد علی یادگاری، اکبر پوررحیمی، علی آقاجانلو *
    مقدمه
    هدف از آموزش پرستاری تربیت دانش آموختگانی است که بتوانند به عنوان عضوی از تیم سلامت در عرصه های مختلف به ارائه خدمات بپردازند. لذا جهت افزایش کیفیت آموزش دانشجویان پرستاری انگیزش نقش اساسی دارد.
    روش بررسی
    مطالعه حاضر مروری یکپارچه از شواهد است که بر اساس روش بروم(Broome، 2000) در طی سه مرحله جستجوی متون، ارزشیابی داده ها و تحلیل داده ها انجام گردید. پایگاه های اطلاعاتی،IranMedex، Magiran، SID، EBSCO، EMBACE، MEDLINE، Irandoc و CINAHL با کلید واژه های مدیریت کلاس درس، سبک های مدیریت کلاسی، روش های تدریس برای دانشجویان، دانشجویان بی انگیزه و Classroom management، unmotivated student، Management Style Classroom ، Instructional Skill مورد جستجو قرار گرفت. از 1464 مقاله و چکیده مقاله به دست آمده، نهایتا 43 مقاله بر اساس معیارهای ورود بررسی شدند. جهت تحلیل، داده های استخراج شده از منابع اولیه پس از مقایسه یک به یک بصورت جمع بندی یکپارچه و واحد، نظم داده، طبقه بندی شده و خلاصه گردیدند.
    نتایج
    چالش ها و راه کارهای متعددی در خصوص مدیریت کلاس درس برای تقویت انگیزش دانشجویان وجود دارد که در سه مضمون استفاده از روش های نوین تدریس، بهبود محیط یادگیری و بهبود تعاملات و ارتباطات قرار داده شد.
    نتیجه گیری
    با توجه به افزایش علل بی انگیزگی در دانشجویان پرستاری بایستی در راستای ارتقای مدیریت کلاس درس از سبک های نوین تدریس به ویژه سبک تعامل گرا که می تواند جو مناسبی و با انگیزشی را جهت آموزش و تربیت نیروی کارآمد پرستاری فراهم سازد، استفاده کرد.
    کلید واژگان: مدیریت کلاس درس, انگیزش, پرستاری
    Sh Ghiasvandian, Shokoh Varaei, Mohammad Ali Yadeghari, A. Pourrahimi, A. Aghajanloo*
    Introduction
    Motivation is essential for increasing the quality of nursing education. This study aims to review published evidence on management of classrooms for unmotivated students.
    Methods
    An integrative review of evidence based on Broom protocol was conducted in three stages; literature search, data evaluation and data analysis. Databases of SID, Magiran, IranMedex, Irandoc, MEDLINE, EMBASE, EBSCO and CINAHL were all searched. The searched key words were classroom management, unmotivated, students, management style in classroom and instructional skill. Of 1464 full texts and abstracts identified 43 articles were chosen based on inclusion criteria. For data analysis, data extracted from primary sources, after comparing one by one, data were integrated, ordered, categorized and summarized.
    Results
    there are variety of challenges and solutions for classroom management to boost student's motivation, which categorized in three themes: use of modern teaching methods, improve the learning environment and improve interaction and communication.
    Conclusion
    A new instructional strategy should be used for the improvement of classroom management to motivate unmotivated students.
    Keywords: Classroom management, motivation, nursing, integrative review of literature
  • شهرزاد غیاثوندیان، آفاق صدیقیانی *، انوشیروان کاظم نژاد، ایرج ایرانشاهی
    یکی از مهم ترین چالش های بخش بهداشت و درمان داشتن کارکنان با تعهد قوی نسبت به سازمان به منظور بهبود اثربخشی سازمانی است. متغیر کلیدی که تاثیر قابل توجهی روی عملکرد سازمان دارد رضایت ارتباطی است. از آن جا که امکان دارد تعهد سازمانی تحت تاثیر ابعاد مختلف ارتباط سازمانی قرار گیرد، این پژوهش با هدف تعیین رابطه ی رضایت ارتباطی با تعهد سازمانی در پرستاران شاغل انجام یافته است. این پژوهش از نوع توصیفی همبستگی است. تعداد 300 نفر از پرستاران که دارای معیارهای ورود به مطالعه بودند به روش نمونه گیری خوشه ایتصادفی از میان کارکنان پرستاری شاغل در بخش های مختلف بیمارستان های دانشگاه علوم پزشکی تهران در سال 94 انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه ی تعهد سازمانی آلن و مایر و پرسشنامه ی رضایت ارتباطی Downs&Hazen است. داده ها پس از جمع آوری وارد نرم افزار Spss v.16 شد و با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که 31.3% از پرستاران از روابط سازمانی خود رضایت داشتند و 25% دارای تعهد سازمانی بودند. رضایت ارتباطی با متغیرهای موقعیت شغلی و وضعیت تاهل ارتباط معنی داری داشت اما با متغیرهای سن، جنس، سابقه ی کار، میزان تحصیلات و شیفت کاری ارتباط معنی دار نداشت. هم چنین تعهد سازمانی با متغیرهای میزان تحصیلات و شیفت کاری ارتباط معنی دار داشت و با متغیرهای جنس، تاهل، سن و موقعیت شغلی ارتباط معنی دار نداشت. میانگین و انحراف معیار رضایت ارتباطی (91.39±23.92) و برای تعهد سازمانی (9.33±47.48 ) بود. بین رضایت ارتباطی و تعهد سازمانی ارتباط مثبت و معنی داری وجود داشت (p<0.001). هم چنین، مدل رگرسیون نشان داد که به ازای افزایش 1 نمره رضایت ارتباطی ./189 به نمره ی تعهد سازمانی اضافه می شود.با توجه به وجود ارتباط مثبت و معنی دار و نیز نتایج رگرسیون خطی، رضایت ارتباطی به عنوان متغیر پیش بین برای تعهد سازمانی است. بنابراین، به نظر می رسد بهینه سازی روابط سازمانی از سوی مدیران و مسوولان در بیمارستان ها می تواند موجب افزایش تعهد پرستاران به عنوان یکی از شاخص های مهم در اثربخشی عملکرد شود.
    کلید واژگان: رضایت ارتباطی, تعهد سازمانی, پرستاران
    Shahrzad Ghiyasvandian, Afagh Sedighiyani *, Anooshirvan Kazemnejad, Iraj Iranshahi
    One of the major challenges in healthcare system is to train staff with strong commitment to the organizational mission. The key variables that have a significant impact on the performance of the organization is communication satisfaction. In fact, organizational communication has influential affect on different aspects of the organization including, professional commitment. This study was conducted to determine the relationship between communication satisfaction and organizational commitment among nurses.
    In a descriptive-correlation study, 300 nursing staff in hospitals from Tehran University of Medical Sciences were selected through random cluster sampling in 2015. Data were collected by organizational communication “Downs and Hazen” and organizational commitment of “Allen and Meyer” questionnaires. Data were analyzed using chi square test and SPSS 16 software.
    In Result, 7.2% of nurses were satisfied with their organizational communication and 1.7% of nurses had organizational commitment. There was a significant correlation between organizational communication satisfaction and organizational commitment (p
    Keywords: Organizational communication, Satisfaction, Organizational Commitment, Nursing ethics
  • میترا خوبی، نورالدین محمدی، مجید احمدی هدایت*، شهرزاد غیاثوندیان، شکوه ورعی
    مقدمه
    روش های گوناگونی جهت ارایه آموزش وجود دارند. انتخاب روش های آموزش را می توان از جمله فعالیت هایی دانست که مدرسان با توجه به شرایط و امکانات برای رسیدن به اهداف آموزشی اتخاذ می کنند. این مطالعه با هدف تعیین و مقایسه یادگیری دانشجویان کارشناسی پرستاری دانشگاه علوم پزشکی تهران در دو روش آموزش از طریق لوح فشرده و آموزش سنتی انجام شد.
    روش
    این پژوهش یک مطالعه نیمه تجربی بود. جامعه پ‍‍‍‍‍ژوهش شامل دانشجویان پرستاری ورودی مهر 88 که واحد بهداشت جامعه ی 3 را در نیمسال تحصیلی 92-91 اخذ نمودند، بود. شرکت کنندگان بر اساس روش تخصیص تصادفی به روش بلوک دوتایی به دو گروه آموزش با روش سنتی و آموزش با لوح فشرده تقسیم شدند. فراگیران پس از اتمام دوره آموزشی به منظور ارزشیابی یادگیری در آزمون پایان ترم شرکت کرده و نمره نهایی آنان ملاک ارزشیابی یادگیری قرار گرفت. جهت تجزیه و تحلیل داده ها نیز از روش های آمار توصیفی( میانگین، انحراف معیار)، آزمون آماری آنالیز کوواریانس(آنکووا) ، آزمون کای دو و آزمون تی مستقل استفاده شد.
    یافته ها
    میانگین و انحراف معیار نمرات پایان ترم دانشجویان در دو گروه آموزش سنتی و آموزش لوح فشرده نیز به ترتیب 1/85±13/41و 1/80±13/70 بود. مقایسه میانگین نمرات پایان ترم دانشجویان دو گروه مورد مطالعه با توجه به کنترل متغیر مداخله گر معدل کل دانشجویان با استفاده از آزمون آماری آنکووا نشان داد که نمرات پایان ترم دانشجویان در دو گروه از نظر آماری تفاوت معنی دار نداشت (0/55=p value )و مشابه بود.
    نتیجه گیری
    این مطالعه نشان داد که آموزش از طریق لوح فشرده و آموزش سنتی تاثیر مشابهی بر یادگیری فراگیران داشته است و با توجه به چالش های موجود در زمینه افزایش تعداد فراگیران پذیرفته شده در مراکز آموزشی و عدم تناسب آن با امکانات و فضاهای آموزشی موجود، شیوه ی آموزش از طریق لوح فشرده می تواند در دروس نظری به عنوان یک شیوه ی آموزشی کارآمد بکار گرفته شود.
    کلید واژگان: آموزش لوح فشرده, آموزش سنتی, یادگیری, دانشجویان پرستاری
    M. Khoobi, N. Mohammadi, M. Ahmadi Hedayat*, Sh Ghiyasvandiyan, Sh Varaei
    Introduction
    Selecting education methods can help Instructors to use methods that are more effective for future nursing Programs. The aim of this study was to compare the effect of CD-based and traditional education on Nursing Students’ learning in Tehran University of medical sciences.
    Methods
    In this quasi-experimental study two case and control groups were selected. 38 nursing students (19 students in each group) who were passing community health nursing course 3 in 2012-2013 were divided equally into two groups of CD-based education and traditional education by using random allocation method. In the case group, the intervention consisted of delivering educational material using compact disc for 8 weeks. The other group received educational material by lecturing in the classroom at the same time. In both groups, final exam scores measured students’ learning 3 weeks after finishing the course. Two groups’ scores were compared by descriptive statistic as mean, standard deviation, independent T test, k square and Analysis of Covariance (Ancova) using spss version 16.
    Results
    Based on the findings, mean and standard deviation of final exam scores in the case and control groups were M=13.70± 1.80 and 13.41 ± 1.85. Analysis of Covariance (ANCOVA) test showed that Compact Disc -based education and traditional education had the same effect on the Nursing Students’ Learning (p value: 0.55).
    Conclusions
    According to the finding, Compact Disc -based education seems to be as effective as traditional education on the Nursing Students’ Learning. Therefore, with regard to the advantages of modern educational methods, it is recommended to be used in the blended method of educational programs.
    Keywords: Education, CD, based education, students learning, nursing students
نمایش عناوین بیشتر...
سامانه نویسندگان
  • شهرزاد غیاثوندیان
    شهرزاد غیاثوندیان
    استاد آموزش پرستاری گروه داخلی جراحی دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی تهران، تهران، ایران
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال