به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

شکوه السادات بنی جمالی

  • لیلا امینیان، شکوه السادات بنی جمالی*، فریبرز درتاج، حسن احدی

    اختلال بیش فعالی توام با نقص توجه یکی از اختلالات دوران کودکی با الگوی ثابت نقص توجه و بیش فعالی است که در حدود 3 تا 7 درصد کودکان مدارس ابتدایی در مرحله پیش از بلوغ از آن رنج می برند، یکی از مداخلات درمانی که به صورت گروهی قابلیت انجام دارد، الگوی درمانی یکپارچگی حسی است، بنابراین هدف این پژوهش بررسی اثربخشی بازی درمانی مبتنی بر یکپارچکی حسی بر کارکرد اجرایی و سازگاری اجتماعی کودکان دارای اختلال نقص توجه-بیش فعالی بود که از روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون استفاده شد. جامعه آماری کودکان 8 تا 10 ساله دارای اختلال نقص توجه بیش فعالی در سال 1398 بودند که به مراکز درمانی شهر تهران مراجعه کرده بودند. تعداد 30 نفر با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند در دو گروه 15 نفره تقسیم شدند. در این پژوهش از دو پرسشنامه درجه بندی رفتاری کارکردهای اجرایی (فرم والد) (Guy& et al, 2000) و پرسشنامه سازگاری اجتماعی کودکان (Dokhanchi, 1998)  و دوره بازی درمانی بر اساس طرح (Horwitz & Roset, 2007؛ Tabrizi & Esteki, 2012؛ Babaei, 2014) استفاده شده است. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کواریانس انجام شد. یافته ها تاثیر بازی درمانی مبتنی بر یکپارچکی حسی بر کارکرد اجرایی و سازگاری اجتماعی کودکان دارای اختلال نقص توجه-بیش فعالی را معنادار نشان داد. بنابراین می توان از بازی درمانی مبتنی بر یکپارچکی حسی برای بهبود کارکرد اجرایی و سازگاری اجتماعی کودکان دارای اختلال نقص توجه-بیش فعالی بهره گرفت.

    کلید واژگان: بازی درمانی, یکپارچکی حسی, کارکردهای اجرایی, سازگاری اجتماعی, کودکان دارای نقص توجه - بیش فعالی.
    Leila Aminian, Banijamali Shokohsadat *, Friborz Dortaj, Hasan Ahadi

    Attention Deficit Hyperactivity Disorder is one of the childhood disorders with a fixed pattern of attention deficit and hyperactivity that about 3 to 7 percent of primary school children suffer from in the pre-puberty stage. One of the therapeutic interventions that can be performed in a group is the sensory integration therapy model, so the purpose of this study was to investigate the effectiveness of play therapy based on sensory integration on the executive function and social adjustment of children with attention deficit hyperactivity disorder, which was used as a semi-experimental research method with a pre-test-post-test design. The statistical population consisted of 8-10-year-old children with attention deficit hyperactivity disorder in 2018, who had referred to medical centers in Tehran. 30 people were divided into two groups of 15 people using the targeted sampling method. In this research, from two questionnaires for the behavioral rating of executive functions (Parent Form) (Guy& et al, 2000) and children's social adjustment questionnaire (Dokhanchi, 1998) and the play therapy course based on the plan (Horwitz & Roset, 2007; Tabrizi & Esteki, 2012; Babaei, 2014) has been used. Data analysis was done using analysis of covariance test. The findings showed that the effect of play therapy based on sensory integration on the executive function and social adaptation of children with attention deficit hyperactivity disorder was significant. Therefore, play therapy based on sensory integration can be used to improve the executive function and social adaptation of children with attention deficit hyperactivity disorder.

    Keywords: Play Therapy, Sensory Integration, Executive Functions, Social Adaptation, Children With Attention Deficit Hyperactivity Disorder
  • سیران حشامی، شکوه السادات بنی جمالی *، شیرین کوشکی، جواد خلعتبری، بیتا نصرالهی

    این پژوهش به مقایسه اثربخشی ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس و حساسیت زدایی با حرکات چشم و پردازش مجدد بر خودتنظیمی و اختلال استرس پس از ضربه در دانش آموزان پرداخته است. این مطالعه از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون پس آزمون و پیگیری و نمونه گیری دردسترس بود. جامعه آماری این پژوهش دانش آموزان دوره اول و دوم متوسطه شهرستان سرپل ذهاب بود . پس از اجرای مقیاس شهروندی اختلال استرس پس از سانحه می سی سی پی(Mississippi scale for PTSD, keane, Cadell& Taylor,1998) و پرسشنامه خودتنظیمی بوفارد (Bouffard, Boisvert, Vezeau & Larouche ,1995) تعداد 45 نفر دانش آموز، به صورت در دسترس انتخاب و به طور تصادفی به سه گروه 15 تایی، شامل 2 گروه آزمایش و یک گروه کنترل تقسیم شدند . گروه آزمایش اول به مدت 6 جلسه 90 دقیقه ای تحت درمان حساسیت زدایی با حرکات چشم و گروه آزمایشی دوم به مدت 8 جلسه 2ساعته تحت مداخله ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس، قرار گرفتند. هر سه گروه 60 روز بعد مجددا پیگیری شدند. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس و آزمون تعقیبی ال-اس-دی تجزیه و تحلیل شد. یافته ها نشان داد که هر دو روش درمانی فوق می توانند خودتنظیمی و اختلال استرس پس از سانحه را در پس آزمون و پیگیری بهبود بخشند (05/0 P<).

    کلید واژگان: ذهن آگاهی, حساسیت زدایی با حرکات چشم, خودتنظیمی, اختلال استرس پس از ضربه, دانش آموزان متوسطه
    Seiran Heshami, Banijamali Shokohsadat *, Shirin Kooshki, Javad Khalatbari, Bita Nasrolahi

    The aim of this study was to compare the effectiveness of mindfulness based on stress reduction and desensitization with eye movements and reprocessing on self-regulation and post-traumatic stress disorder in students. This research was a quasi-experimental study with pre-test-post-test design and sampling available. The statistical population of this study was the students of the first and second year of high school in Sarpol-e-Zahab city. After completing the Mississippi Citizenship Scale(Mississippi scale for PTSD, keane, Cadell& Taylor,1998) and the Beaufort Self-Regulatory Questionnaire( Bouffard, Boisvert, Vezeau & Larouche ,1995), 45 adolescents were randomly selected and randomly divided into three groups of 15, including two experimental groups and a control group. The first experimental group underwent desensitization with eye movements for 6 sessions of 90 minutes and the second experimental group underwent stress reduction intervention mindfulness intervention for 8 sessions of 2 hours. All three groups were followed up again 60 days later. Data were analyzed using repeated measures analysis of variance and covariance and Scheffe post hoc test. The results showed that both of the above therapies can improve self-regulation and post-traumatic stress disorder in post-test and follow-up(P<0.05).

    Keywords: Mindfulness, Eye Movement Desensitization, Self-Regulation, Post-Traumatic Stress Disorder, First, Second Year High School Students
  • لیلا خادمی عادل*، شکوه السادات بنی جمالی، فریبرز درتاج، حسن اسدزاده
     پیشینه و اهداف

    این پژوهش با هدف بررسی روش های حسی چندگانه و مداخله شناختی رفتاری بر خودانضباطی و خودسنجی دانش آموزان دختر نارساخوان 9 تا 10 سال انجام گرفته است.

    روش ها

    روش پژوهش از نظر هدف، کاربردی است و طرح نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل بود. برای این منظور، دانش آموزان نارساخوان 9 و 10ساله شهر رزن در سال تحصیلی 1402-1401، به عنوان جامعه آماری انتخاب شدند که از طریق غربالگری با چک لیست نارساخوانی و آزمون هوش، تعداد 45 نفر به شکل هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه 15 نفره آزمایش و کنترل جایگزین شدند. گروه آزمایش، 10 جلسه یک و نیم ساعته مورد آموزش قرار گرفت و در این مدت گروه کنترل هیچ آموزشی را دریافت نکرد. ابزار مورداستفاده این پژوهش، آزمون اختلال خواندن سلیمی تیموری (1386)، آزمون هوش ریون (1390)، پرسش نامه خودانضباطی زندکریمی (1390) و پرسش نامه خودسنجی زندکریمی (1390)، بود.

    یافته ها

    برای تحلیل داده ها از آزمون تحلیل کوواریانس استفاده شد. نتایج پژوهش در تحلیل داده ها نشان داد، روش های حسی چندگانه بر خودانضباطی و خودسنجی تاثیر معنی دار داشته است. همچنین مداخله شناختی رفتاری بر خودانضباطی و خودسنجی تاثیر معنی دار داشت.

    نتیجه گیری

    در همین راستا به نظر می رسد که مربیان و والدین باید در کلاس های معمول خود بر کودکان نارساخوان توجه داشته و برای اثربخشی بهتر از روش های حسی چندگانه و مداخلات شناختی رفتاری در آموزش خود استفاده نمایند.

    کلید واژگان: خودانضباطی, خودسنجی, روش های حسی چندگانه, مداخله شناختی رفتاری, نارسا خوان
    Leyla Khdemiadel *, Shokoh Alsadat Bani Jamali, Fariborz Dortaj, Hassan Asad Zadeh

    This research was conducted with the aim of investigating multiple sensory methods and cognitive behavioral intervention on self-discipline and self-assessment of 9-10-year-old dyslexic female students. The research method is practical in terms of purpose, and it was a semi-experimental design of pre-test-post-test type with a control group. For this purpose, 9 and 10-year-old dyslexic students of Razan city in the academic year of 2022-2023 were selected as a statistical population, which was selected through screening with a dyslexia checklist and intelligence test, 45 people were selected in a purposeful way and randomly in three The experimental group of 15 people and the control group of 15 were replaced. The experimental group was trained for 10 sessions of one and a half hours, and during this time, the control group did not receive any training. The tools used in this research were Selimi Timuri's reading disorder test (2006), Raven's IQ test (2010), Zandkarimi's self-discipline questionnaire (2010) and Zandkarimi's self-assessment questionnaire (2010). Analysis of covariance test was used to analyze the data. The results of the research in data analysis showed that multiple sensory methods had a significant effect on self-discipline and self-assessment. Also, cognitive-behavioral intervention has had a significant effect on discipline and self-assessment. In this regard, it seems that educators and parents should pay attention to dyslexic children in their regular classes and use multiple sensory methods and cognitive behavioral interventions in their education for better effectiveness.

    Keywords: Self-Discipline, Self-Assessment, Multiple Sensory Methods, Cognitive Behavioral Intervention, Dyslexia
  • رباب سرچمی، شیرین کوشکی، شکوه السادات بنی جمالی، آنیتا باغدا ساریانس
    زمینه و هدف

     تامین سلامت جسمانی و روانی زنان از عوامل مهم در ثبات خانواده و جامعه می‫باشد. یکی از مسایل روان تنی زنان، سندرم پیش از قاعدگی است. این پژوهش با هدف تعیین الگوی ساختاری تنظیم شناختی هیجان بر اساس سرمایه روانشناختی در زنان مبتلا به سندروم پیش از قاعدگی با نقش واسطه ای رضایت زناشویی انجام شد.

    روش کار

     پژوهش حاضر از نوع همبستگی با استفاده از معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل کلیه زنان مبتلا به سندرم پیش از قاعدگی بود که در سال 99-1398 به درمانگاه مامایی تنظیم خانواده در شهر کرمانشاه مراجعه کرده بودند. از بین آنها تعداد 380 نفر با روش نمونه‏گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه‏های تنظیم هیجانی گرنفسکی.  سرمایه روانشناختی لوتانز و رضایت زناشویی اینریچ بود. داده ها با روش همبستگی اسپیرمن توسط نرم افزار SPSS-21 و LISREL تجزیه و تحلیل شدند.

    یافته ها

     نتایج مطالعه حاضر نشان داد که رابطه معنادار مستقیم بین راهبردهای تنظیم شناختی هیجانی و سرمایه روانشناختی وجود داشت (GFI=0.92; AGFI=0.88; RMSEA=0.052). همچنین سرمایه روانشناختی به صورت مستقیم و با میانجی‫گری رضایت زناشویی (GFI=0.92; AGFI=0.88; RMSEA= 0.052) و (RMSEA= 0.062) تنظیم شناختی هیجان را پیش بینی می‫کرد.

    نتیجه گیری

     نتایج نشان داد که سرمایه های روانشناختی به همراه رضایت زناشویی می‫توانند نقش مهمی در تنظیم شناختی هیجان در زنان مبتلا به سندرم پیش از قاعدگی داشته باشند. بنابراین از طریق افزایش سرمایه های روانشناختی و رضایت زناشویی می‫توان به بهبود تنظیم هیجان در زنان مبتلا به سندرم پیش از قاعدگی کمک کرد.

    کلید واژگان: تنظیم هیجان, سرمایه روانشناختی, سندرم پیش از قاعدگی, رضایت زناشویی
    R. Sarchamy, SH .Koushki, SH .Banijamali, A .Baghdasarians
    Background & aim

     Pproviding physical and mental health for women is one of the important factors in the stability of family and society. In this regard, one of the psychosomatic issues is premenstrual syndrome. This research was conducted to investigate the structural pattern of cognitive emotion regulation based on psychological capital with the mediating role of marital satisfaction in women with premenstrual syndrome.

    Methods

     The current research was of a correlational design using structural equations. The statistical population included all women with premenstrual syndrome, who visited the family planning midwifery clinic in Kermanshah in 2018-2019. Three hundred and eighty women were selected by the convenience sampling method. The research tools included Grenfsky's emotional regulation questionnaire, Luthans' psychological capital, and Inrich's marital satisfaction questionnaires. Data were analysed by Spearman's correlation method by SPSS-21 and LISREL software.

    Results

     The results of this study showed that there is a significant direct relationship between cognitive-emotional regulation strategies and psychological capital (GFI=0.92; AGFI=0.88; RMSEA=0.052) as well as psychological capital directly and indirectly through the mediation of marital satisfaction (GFI=0.92; AGFI=0.88; RMSEA=0.052) and (RMSEA=0.062) can Predict the cognitive regulation of emotion.

    Conclusion

     It can be said that psychological capital along with marital satisfaction can play an important role in the cognitive regulation of emotions in women with PMS. Therefore, by increasing psychological capital and marital satisfaction, it is possible to help improve emotional regulation in women with premenstrual syndrome

    Keywords: Emotion Regulation, Psychological Capital, Premenstrual Syndrome, Marital Satisfaction
  • لیلا امینیان، شکوه السادات بنی جمالی*، فریبرز درتاج، حسن احدی

    این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی روش تعامل والد-کودک از طریق بازی درمانی (CPRT) بر کارکرد اجرایی و سازگاری اجتماعی کودکان دارای اختلال نقص توجه-بیش فعالی (ADHD) انجام شد. این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی، با پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کودکان 8 تا 10 سال دارای اختلال نقص توجه بیش فعالی در سال 1398 مراجعه کننده به مراکز درمانی شهر تهران بود. نمونه شامل 30 نفر (دو گروه 15 نفره) بود که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها، پرسشنامه درجه بندی رفتاری کارکردهای اجرایی  BRIEF (فرم والد) (Guy& et al, 2000) و پرسشنامه سازگاری اجتماعی کودکان (Dokhanchi,1998)  بود. گروه آزمایشی در قالب 10 جلسه 120 دقیقه ای یک بار در هفته تحت بازی درمانی قرار گرفتند. تجزیه و تحلیل داده های پژوهش با استفاده از روش های آماری توصیفی و نیز تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر با نرم افزار آماری SPSS انجام شد. نتایج به دست آمده نشان داد که آموزش بازی درمانی مبتنی بر تعامل والد-کودک بر کارکردهای اجرایی و سازگاری اجتماعی کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه- بیش فعالی اثربخش بوده است (001/0<p).

    کلید واژگان: بازی درمانی, تعامل والد -کودک, کارکردهای اجرایی, سازگاری اجتماعی, کودکان دارای نقص توجه - بیش فعالی
    Leila Aminian, Banijamali Shokohsadat *, Friborz Dortaj, Hasan Ahadi

    The aim of this study was to investigate the effectiveness of parent-child interaction through play therapy (CPRT) on executive function and social adjustment of children with attention deficit hyperactivity disorder (ADHD). This study was a quasi-experimental study with pre-test and post-test with a control group. The statistical population included children aged 8 to 10 years with ADHD who referred to medical centers in Tehran in 1398. The sample consisted of 30 people (two groups of 15 people) who were selected using purposive sampling. Data collection tools were BRIEF (Parent Form) Behavior Rating Function Questionnaire (Guy,2000) and Dokhanchi Children's Social Adjustment Questionnaire (1998). After randomly selecting and determining the experimental and control groups and before conducting play therapy sessions for the participants in the study, a separate introductory session with the aim of initial acquaintance with the children and establishing a therapeutic relationship, as well as creating confidence in the subjects and collecting data. Pre-test was held. During the same introductory session to collect pre-test data, Connors parent questionnaires, BRIEF executive behavioral grading questionnaire and children's social adjustment questionnaire were given to children's parents in groups, and finally the experimental group played 10 sessions of 120 minutes once a week. Were treated. The results showed that play therapy training based on parent-child interaction on the executive functions of children with attention deficit hyperactivity disorder was effective and according to ETA squared the effectiveness of play therapy training based on parent-child interaction on executive functions. In the studied children 75.1% Also, play therapy training based on parent-child interaction is effective in improving the social adjustment of children with attention deficit hyperactivity disorder. The studied children are 74.9%.

    Keywords: play therapy, parent-child interaction, executive functions, social adjustment, children with attention deficit-hyperactivity disorder
  • زهرا کمالی نسب*، شیرین کوشکی، شکوه السادات بنی جمالی، محمد اورکی

    پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی درمان بی خوابی مبتنی بر ذهن آگاهی و شناختی-رفتاری بر کیفیت خواب و توانایی های شناختی زنان مبتلا به بی خوابی انجام شد. این پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل و پیگیری سه ماهه بود. جامعه آماری پژوهش زنان با اختلال بی خوابی بودند که در سال 1399 به مرکز مشاوره یکی از دانشگاه های تهران مراجعه کرده بودند و از میان آن ها تعداد 63 نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به روش تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل (هر گروه 21نفر) جای داده شدند. هر دو گروه آزمایش به طور جداگانه در طی 8 جلسه، هفته ای یک جلسه ی 45 تا 60 دقیقه ای و به صورت انفرادی، تحت درمان قرار گرفتند. گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکرد. پرسشنامه کیفیت خواب و توانایی های شناختی پیش از آغاز درمان، پایان جلسات درمان و 3ماه بعد به صورت انفرادی اجرا شد. داده ها با روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد هر دو درمان بی خوابی مبتنی بر ذهن آگاهی و شناختی-رفتاری بر کیفیت خواب و توانایی های شناختی زنان مبتلا به بی خوابی تاثیرگذار بود. بین دو گروه در اثرگذاری تفاوت معناداری وجود نداشت. همچنین تفاوت بین پس آزمون و پیگیری معنادار نبود. نتیجه گیری درمان بی خوابی مبتنی بر ذهن آگاهی و شناختی-رفتاری با کاهش برانگیختگی فیزیولوژیکی و نشخوار فکری، افزایش توجه و تمرکز می توانند کیفیت خواب و توانایی های شناختی را بهبود بخشند. بنابراین کاربرد دو روش درمان برای کاهش مشکلات زنان مبتلا به بی خوابی پیشنهاد می شود.

    کلید واژگان: کیفیت خواب, توانایی های شناختی, بی خوابی, درمان بی خوابی مبتنی بر ذهن آگاهی و درمان شناختی-رفتاری
    Zahra Kamalinasab *, Shirin Kooshki, Shokooh Alsadat Banijamali, Mohammad Oraki

    This study aims to compare the effectiveness of cognitive-behavioral and mindfulness therapies on sleep quality and cognitive abilities of women with insomnia. This research was quasi-experimental with a pretest-posttest design with a control group and a 3-month follow-up. The study's statistical population was women with insomnia disorder who referred to the counseling center of a university in Tehran in 2020. Among them, 63 people were selected through purposive sampling method and were randomly assigned in two experimental groups and one control group (21 people in each group). Both experimental groups were treated separately for 8 weekly 45 to 60-sessions. The control group did not receive any intervention. The Sleep Quality and Cognitive Ability Questionnaires were delivered individually at baseline, after the program, and after 3-months follow-up. Data were analyzed by repeated measures of variance analysis.The results showed that both interventions were similarly effective for improving the sleep quality and cognitive abilities of women with insomnia. There was no significant difference in effectiveness between the two groups. Also, the difference between post-test and follow-up stages was not significant.Treatment of insomnia based on mindfulness and cognitive-behavioral therapies can improve sleep quality and cognitive abilities by reducing physiological arousal and rumination and increasing the attention and concentration of patients. Therefore, the use of two therapy methods is recommended to reduce the problems of women with insomnia.

    Keywords: Sleep Quality, Cognitive Abilities, insomnia, Treatment of insomnia based on mindfulness, cognitive-behavioral therapy
  • امیر هاشم زاده، حمیدرضا حاتمی*، شکوه السادات بنی جمالی، حسن اسدزاده
    زمینه

    فرسودگی و تاب آوری تحصیلی از مولفه های مهم عملکرد تحصیلی دانش آموزان محسوب می شوند. یکی از روش هایی که به نظر می رسد در بهبود این مولفه های تحصیلی تاثیرگذار است، آموزش ذهن آگاهی است. مطالعات محدودی به بررسی اثربخشی آموزش ذهن آگاهی بر فرسودگی و تاب آوری تحصیلی دانش آموزان دختر پرداخته اند.

    هدف

    پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش ذهن آگاهی بر فرسودگی تحصیلی و تاب آوری تحصیلی در بین دانش آموزان دختر انجام شد.

    روش

    پژوهش حاضر با روش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون - پس آزمون انجام شد. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانش آموزان دختر مدارس دوره اول متوسطه منطقه 5 تهران در سال تحصیلی 1397-1396 بود. روش نمونه گیری، تصادفی خوشه ای چند مرحله ای بود. بدین صورت که از بین تمامی مدارس این منطقه، 2 مدرسه به طور تصادفی انتخاب شد و سپس از بین دانش آموزان این 2 مدرسه، 250 نفر به صورت تصادفی انتخاب و آزمون های فرسودگی تحصیلی مسلش (شافویلی و همکاران، 2002) و تاب آوری تحصیلی (سامویلز، 2004) روی آن ها اجرا شد. سپس از بین شرکت کنندگانی که نمره بالاتری در فرسودگی تحصیلی و نمره پایین تری در تاب آوری تحصیلی کسب نمودند، تعداد 30 دانش آموز به طور تصادفی انتخاب شدند. سپس 15 دانش آموز به صورت تصادفی در گروه آزمایش و 15 نفر در گروه گواه قرار گرفتند. بسته آموزشی ذهن آگاهی بر روی گروه آزمایش اجرا شد و پس از انجام آن، آزمودنی های هر دو گروه مجدد مورد آزمون قرار گرفتند تا اثربخشی آموزش ذهن آگاهی بر گروه آزمایش سنجیده شود. جهت تحلیل داده ها، علاوه بر شاخصه های آمار توصیفی از تحلیل کواریانس نیز استفاده شد.

    یافته ها

    نتایج به دست آمده حاکی از آن بود که آموزش مبتنی بر ذهن آگاهی به طور معناداری بر کاهش فرسودگی تحصیلی و افزایش تاب آوری تحصیلی دانش آموزان دختر موثر بود (0/05 >p).

    نتیجه گیری

    با توجه به یافته های به دست آمده، این نتیجه حاصل می گردد که آموزش مبتنی بر ذهن آگاهی می تواند ضمن کاهش فرسودگی تحصیلی، به افزایش میزان تاب آوری تحصیلی دانش آموزان دختر نیز کمک کند. بنابراین توجه به آموزش ذهن آگاهی می توا ند نقش مهمی در بهبود جنبه های مثبت تحصیلی در دانش آموزان از جمله کاهش فرسودگی و افزایش تاب آوری تحصیلی داشته باشد.

    کلید واژگان: ذهن آگاهی, فرسودگی تحصیلی, تاب آوری تحصیلی, دانش آموزان دختر
    Amir Hashemzadeh, Hamidreza Hatami*, Shokouh-Al-Sadat Banijamali, Hasan Asadzade
    Background

    Academic burnout and resilience are important components of students' academic performance. One of the methods that seems to be effective in improving academic components is mindfulness training. Limited studies have investigated the efficacy of mindfulness training on burnout and academic resilience of female students.

    Aims

    The present study was conducted with the aim of investigating the efficacy of mindfulness training on academic burnout and academic resilience among female students.

    Methods

    The current research was conducted with a semi-experimental method of pre-test-post-test type. The statistical population of the research included all female students of the first period of secondary schools in the 5th district of Tehran in the academic year of 2016-2017. The random sampling method was a multi-stage cluster. In this way, 2 schools were randomly selected from among all the schools in this area, and then 250 students were randomly selected from among the students who were tested by Meslesh's academic burnout (Schaufeli, et al., 2002) and academic resilience (Samuels, 2004) tests. Then, 30 students were randomly selected among the participants who scored higher in academic burnout and lower in academic resilience. Then 15 students were randomly assigned to the experimental group and 15 to the control group. The mindfulness training package was implemented on the experimental group and after its completion, the subjects of both groups were re-tested to measure the effectiveness of the mindfulness training on the experimental group. In order to analyze the data, in addition to descriptive statistics, covariance analysis was also used.

    Results

    The results indicated that mindfulness-based training was significantly effective in reducing academic burnout and increasing academic resilience of female students (P>0/05).

    Conclusion

    According to the findings, it is concluded that mindfulness-based education can help to increase the academic resilience of female students while reducing academic burnout. Therefore, paying attention to mindfulness training can play an important role in improving the positive aspects of education in students, including reducing burnout and increasing academic resilience.

    Keywords: Mindfulness training, Academic burnout, Academic resilience, Female students
  • سمیه عربی، شکوه السادات بنی جمالی *، شیرین کوشکی، مهناز استکی
    هدف

    پژوهش ها نشان از این دارد که ادراک بیماری زنان مبتلا به آرتریت روماتویید متاثر از برخی سازه های روانشناختی آنها است. این پژوهش به تعیین تاثیر سبک های دلبستگی و نگرش های ناکارآمد بر ادراک بیماری زنان مبتلا به آرتریت روماتویید پرداخت.

    روش کار

    پژوهش حاضر از لحاظ هدف کاربردی و طرح پژوهش همبستگی بود. از جامعه آماری تمامی زنان بیمار مراجعه کننده به درمانگاه بیمارستان البرز کرج به روش در دسترس 250 نفر نمونه انتخاب شد. برای سنجش متغیرهای پژوهش از پرسشنامه های ادراک بیماری بردبنت و همکاران فرم بلند، سبک های دلبستگی بزرگسالان فرم تجدید نظر شده کالینز و رید و نگرش های ناکارآمد فرم بلند ویسمن و بک استفاده شده است. تجزیه و تحلیل داده ها از مدل آزمون پیرسون و OLS استفاده شد.

    نتایج

    نتایج نشان داد که مسیر مستقیم سبک دلیستگی نزدیکی (664/0- T= ،074/0-= β) و اجتناب (047/0- T= ،005/0-= β) به متغیر ادراک بیماری معنی دار نیست. اما مسیر مستقیم سبک دلبستگی اضطرابی (662/3 T= ،241/0= β) و نگرش های ناکارامد (372/2 T= ،661/0= β) به متغیر ادراک بیماری معنی دار است.

    نتیجه گیری

    سبک دلبستگی اضطرابی و نگرش های ناکارآمد بر ادراک بیماری زنان مبتلا به آرتریت روماتویید تاثیر معنی دار دارد.

    کلید واژگان: ادراک بیماری, سبک های دلبستگی, نگرش های ناکارآمد
    Somayeh Arabi, Shokooh Sadat Bani Jamali *, Shirin Koushki, Mahnaz Esteki
    Objective

    Research shows that the perception of women with rheumatoid arthritis is affected by some of their psychological structures. This study determined the effect of attachment styles and dysfunctional attitudes on the perception of women with rheumatoid arthritis.

    Methods

    The present study was correlational in terms of applied purpose and research design. From the statistical population of all sick women referring to the clinic of Alborz Hospital in Karaj, 250 samples were selected by available method. To evaluate the research variables, Bradbent et al.'s Long Form et Perceptions questionnaire, Collins and Reed revised adult attachment styles, and Wissman and Beck long form dysfunctional attitudes were used. Data analysis was performed using Pearson and OLS test models.

    Results

    The results showed that the direct path of delicacy style (T = -0.664, β = -0.074)) and avoidance (β = -0.005- T = - 0.047) to the disease perception variable was significant. is not. But the direct path of anxiety attachment style (T = 3.662, β = 0.241) and dysfunctional attitudes (T = 2.372, β = 0.661) to the variable of disease perception is significant.

    Conclusion

    Anxious attachment style and dysfunctional attitudes have a significant effect on the perception of women with rheumatoid arthritis

    Keywords: Disease Perception, Attachment Styles, Dysfunctional Attitudes
  • رباب سرچمی، شیرین کوشکی*، شکوه السادات بنی جمالی، انیتا باغدا ساریانس

    زمینه و هدف:

     سندرم پیش از قاعدگی یکی از مشکلات شایع زنان است و باعث بعضی تغییرات جمسانی و روانی در زنان می شود. این پژوهش با هدف بررسی الگوی ساختاری تنظیم شناختی هیجان براساس کیفیت خواب با نقش واسطه ای رضایت زناشویی در زنان مبتلا به سندرم پیش قاعدگی انجام شد.

    مواد و روش ها

    روش پژوهش حاضر از نوع همبستگی با استفاده از معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل کلیه زنان با تشخیص ابتلا به سندرم پیش از قاعدگی در سال 1398 و 1399 شهر کرمانشاه بود که تعداد 380 نفر از آنها که به درمانگاه تنظیم خانواده شهر کرمانشاه مراجعه کرده بودند با روش نمونه‏گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسش نامه‏های تنظیم هیجانی (گرنفسکی و همکاران، 2001)، کیفیت خواب (پیتزبورگ، 1989) و پرسشنامه رضایت زناشویی (اینریچ، 1989) بود که داده ها با روش همبستگی اسپیرمن توسط نرم افزار SPSS-21  و LISREL تجزیه وتحلیل شدند.

    یافته ها

    این پژوهش بر وجود یک الگوی رابطه معنادار مستقیم بین راهبردهای تنظیم شناختی- هیجانی و کیفیت کلی خواب در زنان مبتلا به سندرم پیش از قاعدگی حکایت دارد و همچنین کیفیت خواب به طور مستقیم و با واسطه رضایت زناشویی به صورت غیرمستقیم می تواند پیش بین مناسبی برای تنظیم شناختی هیجان در زنان مبتلا به سندرم پیش از قاعدگی باشد.

    نتیجه گیری

    می توان گفت کیفیت خواب و رضایت زندگی زناشویی می تواند نقش مهمی در تنظیم شناختی هیجان در زنان مبتلا به سندرم پیش از قاعدگی داشته باشد..

    کلید واژگان: تنظیم هیجان, رضایت زناشویی, کیفیت خواب, سندرم پیش قاعدگی
    Robab Sarchami, Shirin Koshki *, Shokouh-Ul-Sadat Bani Jamali, Anita Baghdasarians
    Introduction

    Premenstrual syndrome is one of the most common problems in women and causes some physical and psychological changes in women. This study was conducted to examine the structural pattern of cognitive emotion regulation based on sleep quality with the mediating role of marital satisfaction in women with premenstrual syndrome.

    Materials and Methods

    The method of the present study was correlational using structural equation modeling. The statistical population included all women diagnosed with premenstrual syndrome in 1398 and 1399 in Kermanshah, of which 380 people who were referred to the family planning clinic in Kermanshah were selected by convenience sampling method. The research instruments included the emotional regulation questionnaire (Garnefsky et al., 2001), Marital Satisfaction Questionnaire (Enrich), and the sleep quality index (Pittsburgh, 1989). The data were analyzed by the Spearman correlation method using SPSS-21 and LISREL software.

    Results

    This study indicates the existence of a significant direct relationship between cognitive-emotional regulation strategies and overall sleep quality in women with PMS and also the quality of sleep directly and indirectly through marital satisfaction can be a good predictor for cognitive regulation of emotion in women with premenstrual syndrome.

    Conclusion

    It can be said that sleep quality and marital life satisfaction can play an important role in the cognitive regulation of emotion in women with premenstrual syndrome.

    Keywords: Emotion regulation: Premenstrual syndrome: Sleep quality
  • امیر هاشم زاده، حمیدرضا حاتمی*، شکوه السادات بنی جمالی، حسن اسدزاده
    زمینه

    با وجود این که پژوهش های بسیاری در ارتباط با تاب آوری عمومی یا روانشناختی تمرکز دارند اما پژوهش های اندکی در ایران به مسیله ی تاب آوری تحصیلی توجه کرده اند، همچنین مداخله ای که به صورت کاربردی تعلق به مدرسه دانش آموزان را افزایش دهد در پژوهش مورد توجه قرار نگرفته است، بر این اساس سوال اصلی پژوهش این است که آیا آموزش ذهن آگاهی می تواند بر بهبود تاب آوری تحصیلی و احساس تعلق به مدرسه دانش آموزان اثرگذار باشد؟

    هدف

    پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش ذهن آگاهی بر تاب آوری تحصیلی و احساس تعلق به مدرسه دانش آموزان دختر دوره اول متوسطه انجام شد.

    روش

    این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون و گروه گواه و همراه با دوره پیگیری بود. جامعه آماری کلیه دانش آموزان دختردوره اول متوسطه شهر تهران در سال 1397-1396 بودند. تعداد 30 نفر با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای انتخاب و با گمارش تصادفی در یک گروه آزمایش و یک گروه گواه هر گروه 15 نفر جایگزین شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه تاب‏آوری تحصیلی (سامویلز، 2004)، پرسشنامه احساس تعلق به مدرسه (بری و همکاران، 2004) و جلسات درمان آموزش ذهن آگاهی (سگال و همکاران، 2002) بودند. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مختلط تجزیه و تحلیل شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که آموزش ذهن آگاهی باعث افزایش معنادار تاب آوری تحصیلی (0/01 <p) و احساس تعلق به مدرسه (0/01 <p) دانش آموزان گروه آزمایش نسبت به گروه گواه شده است. همچنین این تاثیر در مرحله پیگیری نیز پایدار مانده است.

    نتیجه گیری: 

    از یافته های بالا می توان نتیجه گرفت که آموزش ذهن آگاهی به واسطه بالا بردن آگاهی دانش آموزان نسبت به زمان حال، منجر به افزایش تاب آوری تحصیلی و احساس تعلق به مدرسه دانش آموزان گردید. تکرار تحقیقات با نمونه های بیشتر در مناطق مختلف مورد نیاز است.

    کلید واژگان: آموزش ذهن آگاهی, تاب آوری تحصیلی, احساس تعلق به مدرسه, دانش آموزان
    Amir Hashemzadeh, Hamidreza Hatami*, Shokouh-Al-Sadat Banijamali, Hasan Asadzade
    Background

    Although many studies focus on general or psychological resilience, few studies in Iran have addressed the issue of academic resilience, nor has an intervention that practically increases students' school affiliation been considered. Accordingly, the main question of the research is whether mindfulness training can affect the improving academic resilience and sense of belonging?

    Aims

    The purpose of this study was to effectiveness of mindfulness training on academic resilience and sense of belonging of female student’s high school.

    Methods

    This was a quasi-experimental study with pre-test, post-test, follow up with control group. The statistical population of the statistical population was all first grade high school girls in Tehran in 2017-2018. Thirty people were selected by multi-stage cluster random sampling method and 15 people were replaced by random assignment in an experimental group and a control group. The research instruments included the Academic Resilience Questionnaire (Samuels, 2004), the School Belonging Questionnaire (Barry et al., 2004) and the Mindfulness Education Treatment Sessions (Segal et al., 2002). Data were analyzed using mixed analysis of variance test.

    Results

    The results showed that mindfulness training significantly increased academic resilience (p <0.01) and sense of belonging to the school (p <0.01) of the experimental group compared to the control group. This effect has also remained stable in the follow-up phase.

    Conclusion

    Based on the above findings, it can be concluded that mindfulness training increased students 'academic resilience and sense of belonging to the school by raising students' awareness of the present. Repeat research with more samples in different areas is required.

    Keywords: Mindfulness training, Academic resilience, Sense of belonging, Students
  • سمیه عربی، شکوه السادات بنی جمالی *، شیرین کوشکی، مهناز استکی
    مقدمه

    این پژوهش به تبیین الگوی ساختاری ادراک بیماری در زنان مبتلا به آرتریت روماتویید بر اساس سبک‎های دلبستگی و نگرش‎های ناکارآمد با میانجی گری متغیر ناگویی هیجانی با استفاده از مدل یابی معادلات ساختاری (SEM) پرداخته است.

    روش کار

    در این پژوهش 250 شرکت کننده(زن) حضور داشتند که به شیوه‎ی نمونه گیری در دسترس از بین بیماران مراجعه کننده به درمانگاه بیمارستان البرز کرج انتخاب شدند، برای سنجش متغیرهای پژوهش از پرسشنامه های ادراک بیماری بردبنت و همکاران فرم بلند(IPQ)، سبک‎های دلبستگی بزرگسالان فرم تجدید نظر شده کالینز و رید(RAAS)، نگرش‎های ناکارآمد فرم بلند ویسمن وبک (DAS)  و پرسشنامه ناگویی هیجانی تورنتو(TAS)استفاده شده است. داده های پژوهش با استفاده از تحلیل مسیر و مدل معادلات ساختاری تحلیل شد.

    نتایج

    داده های به دست آمده از مدل اولیه، برازش خوبی از مدل نشان دادند به عنوان مثال شاخص برازش CFI و IFI در مدل حاضر برابر با 941/0 و 942/0 بود که چون این میزان بالاتر از معیار 90/0 برای این شاخص ها بود نشان دهنده ی برازش خوب مدل بود. همچنین شاخصGFI در پژوهش حاضر 924/0 به دست آمد که این میزان بالاتر از معیار 90/0 است و از این نظر نیز مدل دارای برازش خوبی است. در نهایت شاخص برازشRMSEA و SRMR که برخی متخصصان آن ها را از مهمترین شاخص برازش مدل می دانند برابر با 064/0 بود که کمتر از معیار 08/0 بود و از این رو نشان دهنده ی برازش خوب مدل می باشد.

    نتیجه گیری

    با توجه به نتایج بدست آمده از پژوهش اثر مستقیم متغیر سبک دلبستگی اضطرابی و نگرش‎های ناکارآمد بر متغیر ادراک بیماری معنی دار است اما اثر مستقیم متغیر سبک‎های دلبستگی و نگرش‎های ناکارآمد ازطریق واسطه‎ای متغیر ناگویی هیجانی معنی دار نمی باشد.

    کلید واژگان: ادراک بیماری, سبک های دلبستگی, نگرش‎های ناکارآمد, ناگویی هیجانی
    Somayeh Arabi, Shokohoasadat Banijamali *, Shirin Kooshki, Mahnaz Estaki
    Introduction

    Drug addiction as a phenomenon occurs in any country, whether developed or developing, and due to its consequences, this phenomenon is classified as a social harm, which is the basis for many other harms. The present study was conducted with the aim of determining the effectiveness of cognitive therapy based on mindfulness on the attitude to drug use and impulsivity of drug dependent adolescents.

    Method

    In this research, a semi-experimental method and a pre-test and post-test design with a control group were used. The statistical population of this research was made up of adolescents who referred to addiction treatment clinics in the 1st district of Tehran. From this community, 34 people were randomly selected and randomly replaced in the experimental and control groups. The implementation method was as follows: after the pre-test of attitude towards substance use and impulsivity, cognitive therapy based on mindfulness was implemented for the experimental group and the post-test was performed for both groups. The research findings were analyzed using covariance.

    Results

    The findings showed that the average attitude towards substance use and impulsivity of the experimental group increased and decreased respectively in the post-test compared to the pre-test. The result of covariance analysis showed that after removing the pre-test effect, the mean post-test scores of the two groups had a statistically significant difference (p<0.001).

    Conclusion

    This study shows that cognitive therapy based on mindfulness can be used to improve the attitude towards drug use and impulsivity of drug dependent adolescents.

    Keywords: impulsivity, mindfulness, attitude towards drug use, drug-dependent adolescents
  • سیران حشامی، شکوه السادات بنی جمالی*، شیرین کوشکی، جواد خلعتبری، بیتا نصرالهی
    هدف پژوهش حاضر، تعیین اثربخشی روش ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش بر خودتنظیمی و کاهش علایم اختلال استرس پس از سانحه و مقایسه این دو روش در نوجوانان بود. از جامعه آماری مشتمل بر تمامی دانش آموزان شهرستان سرپل ذهاب که در زلزله سال 1396 در این شهر حضور داشتند، تعداد 30 نفر نوجوان واجد ملاک های تشخیصی اختلال استرس پس از سانحه بر اساس طبقه بندی راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی، ویراست پنجم، با استفاده از طرح شبه آزمایشی شامل پیش آزمون _ پس آزمون و پیگیری و بهره گیری از روش نمونه گیری غیر تصادفی در دسترس به مقیاس شهروندی می سی سی پی (1988) و پرسشنامه خودتنظیمی بوفارد (1995) پاسخ دادند. اطلاعات با بهره گیری از آزمون تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر تجزیه و تحلیل شد. نتایج به دست آمده از این مطالعه نشان داد که روش ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس بر خودتنظیمی نوجوانان مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه موثر بوده است. همچنین نتایج این مطالعه نشان داد که روش ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس بر کاهش نشانه های نوجوانان مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه موثر است.
    کلید واژگان: ذهن آگاهی, استرس, خودتنظیمی, استرس پس از سانحه, نوجوانان
    Siran Heshami, Shokoohsadat Banijamali *, Shirin Kooshki, Javad Khalaatbari, Bita Nasrollahi
    The aim of the present study was to determine the effectiveness of the mindfulness method based on reducing self-regulation and reducing the symptoms of post-traumatic stress disorder and comparing these two methods in teenagers. From the statistical population consisting of all the students of Sarpol Zahab city who were present in this city during the earthquake of 2016, 30 teenagers met the diagnostic criteria of post-traumatic stress disorder based on the classification of the diagnostic and statistical manual of mental disorders, fifth edition, using the design Quasi-experiment including pre-test - post-test and follow-up and using the non-random sampling method available to the Mississippi Citizenship Scale (1988) and Bouffard's self-regulation questionnaire (1995) answered. The data was analyzed using repeated measure analysis of variance test. The results obtained from this study showed that the mindfulness method based on stress reduction was effective on the self-regulation of teenagers suffering from post-traumatic stress disorder. Also, the results of this study showed that the mindfulness method based on stress reduction is effective in reducing the symptoms of teenagers suffering from post-traumatic stress disorder.
    Keywords: mindfulness, Stress, Self-regulation, Post-traumatic stress, adolescents
  • مرضیه هاشمی*، شکوه السادات بنی جمالی، زهره خسروی
    اختلال بیش فعالی و نقص توجه یکی از شایع ترین مشکلات کودکان و نوجوانان است. رفتار این کودکان پیچیده و پر تعارض است. این اختلال سبب تخریب زندگی فرد می شود. هزینه های اجتماعی این اختلال نیز بسیار بالاست. بنابراین اقدام به موقع جهت رفتار این مبتلایان امری ضروری است. هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر بازی درمانی کوتاه مدت بر کاهش نشانه های هیجانی، رفتاری و اجتماعی در کودکان دارای اختلال بیش فعالی و نقص توجه بود.  برای این منظور طی یک پژوهش تک آزمودنی و به شیوه تک خط پایه، شش کودک 7 تا 10 ساله که دارای نشانه های بیش فعالی و نقص توجه بودند به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. بازی درمانی کوتاه مدت به مدت 10 جلسه با شرکت کنندگان اجرا شد. آزمودنی ها در فرایند مداخله و مرحله پیگیری از نظر مشکلات رفتاری مورد بررسی قرار گرفتند. داده ها با استفاده از تحلیل درون موقعیتی و بین موقعیتی تحلیل شدند. نتایج نشان داد  بازی درمانی کوتاه مدت در کاهش نشانه های هیجانی، رفتاری و اجتماعی کودکان دارای اختلال بیش فعالی و نقص توجه موثر است. بنابراین، می توان بازی درمانی کوتاه مدت را به عنوان مداخله ای مناسب در کاهش نشانه های هیجانی، رفتاری و اجتماعی در کودکان مبتلا به اختلال بیش فعالی و نقص توجه به کار برد.
    کلید واژگان: بازی درمانی کوتاه مدت, اختلال بیش فعالی و نقص توجه, هیجانی, رفتاری و اجتماعی
    Marzie Hashemi *, Shkoh Alsadat Bani Jamali, Zohreh Khosravi
    Attention Deficit Hyperactivity Disorder is one of the most common problems in children and adolescents. The behavior of these children is complex and controversial. This disorder can ruin person's life. The social costs of this disorder are also very high. Therefore, timely action is necessary for the behavior of these patients. The aim of this study was to investigate the effect of short-term play therapy on reducing emotional, behavioral and social symptoms in children with attention deficit hyperactivity disorder. For this purpose, in a single-subject study using a single-line method, six children aged 7 to 10 years who had symptoms of Attention Deficit Hyperactivity Disorder were selected by convenience sampling method. Short-term play therapy was performed for 10 sessions with participants. Subjects were examined for behavioral problems in the intervention process and follow-up stage. Data were analyzed by within- condition and between-condition. The results showed that short-term play therapy is effective in reducing emotional, behavioral and social symptoms in children with attention deficit hyperactivity disorder. Therefore, short-term play therapy can be used as an appropriate intervention to reduce emotional, behavioral, and social symptoms in children with attention deficit hyperactivity disorder.
    Keywords: short-term play therapy, attention deficit hyperactivity disorder, Emotional, behavioral, social
  • ویان امین نسب، شکوه السادات بنی جمالی*، حمیدرضا حاتمی
    زمینه و هدف

     اختلال نارسایی توجه/فزون کنشی به صورت الگویی از بی توجهی مداوم با تکرارشوندگی بیشتر درمقایسه با کودکان همان سطح رشدی تعریف شده است. مطالعه حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش بازی های ادراکی حرکتی بر تبحر حرکتی و نشانگان اختلال نارسایی توجه/فزون کنشی انجام شد.

    روش بررسی

    پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی به صورت پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری این پژوهش را کودکان مراکز پیش دبستانی منطقه دو استان تهران در سال 1397 تشکیل دادند. از میان آن ها، تعداد نود نفر به صورت هدف مند از بین کودکانی که نشانگان اختلال نارسایی توجه/فزون کنشی در آن ها مشاهده شد، وارد فرایند تحقیق شدند. از میان افراد داوطلب (شصت و هفت نفر)، تعداد سی نفر به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه (هر گروه پانزده نفر) قرار گرفتند. داده ها با استفاده از مقیاس تبحر حرکتی فرم کوتاه برونینکس-اوزرتسکی (1978) و مقیاس مشکلات رفتاری کودکان کانرز-فرم والد (ریتمن و همکاران، 1998) به دست آمد. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس تک متغیری و نرم افزار SPSS نسخه 22 صورت گرفت. سطح معناداری آزمون ها در این پژوهش، 0٫05 در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد، آموزش بازی های ادراکی حرکتی سبب بهبود مهارت تبحر حرکتی (0٫001>p) و کاهش مجموع نشانگان اختلال نارسایی توجه/فزون کنشی (0٫001>p) در این کودکان می شود.

    نتیجه گیری

    می توان نتیجه گرفت، آموزش بازی های ادراکی حرکتی موجب بهبود مهارت تبحر حرکتی و کاهش نشانگان اختلال نارسایی توجه/فزون کنشی می شود و می توان از آن درجهت توان مندسازی کودکان با اختلال نارسایی توجه/فزون کنشی استفاده کرد.

    کلید واژگان: اختلال نارسایی توجه, فزون کنشی, بازی های ادراکی حرکتی, تبحر حرکتی
    Vian Aminnasab, Shokouho sadat Banijamali*, Hamidreza Hatami
    Background & Objectives

    Attention–Deficit/Hyperactivity Disorder (ADHD) is defined as a pattern of severe persistent problems, such as difficulty sustaining attention, hyperactivity, and impulsive behavior, associated with a greater frequency of developmental disorders, compared to Typically–Developing (TD) children. This disorder is described as a persistent pattern of attentional deficits or impulsive and active behaviors. ADHD is a multifactorial condition with an unrecognized exact etiology. Failure to pay attention to the diagnosis and treatment of this disorder, i.e., increasing, will lead to numerous adjustment, educational, and behavioral problems, aggression, etc., in adulthood. Perceptual–Motor games can play a stimulating role on the nervous system and increase motor skills in children. Motor mastery is referred to physical skills, resulting from the performance of a skill of choice that can affect physical activity. Motor skills are critical in children. This is because they are a prerequisite for participation in social activities, such as group play and sports; thus, they influence their self–esteem and social wellbeing. Additionally, promoting participation in routine childhood activities, such as sports participation, leisure activities, writing, and daily living activities, like tie shoelaces plays an essential role in the development of the child's self–concept. Some studies suggested that motor skills in children with ADHD are also poorer, compared to their TD peers. Therefore, these children have difficulty understanding, processing, and using sensory information. In other words, there is a relationship between ADHD and different aspects of motor skills (fine motor skills, coarse motor skills). ADHD is defined as a pattern of severe attention deficit and hyperactivity or continuous neglect with more repetition than children with the same growth rate. The present study aimed to determine the effects of cognitive–motor skills learning training on motor skills and the symptoms of ADHD.

    Methods

    This was a quasi–experimental study with pretest–posttest and a control group design. The statistical population of this study included all children of preschool centers of Tehran Province, Iran. Of them, 90 subjects were purposively selected and randomly assigned to the experimental and control groups. The necessary data were obtained using the Brauninx–Oseretsky Motion Excellence Scale short–form (1978), and the Conners–Wald Formula Child Behavioral Scale (Ritman et al., 1998). Data analysis was performed using Analysis of Covariance (ANCOVA) by SPSS. The significance level was set at 0.05.

    Results

    The obtained findings suggested that the cognitive–motor learning program improved motor skills (p<0.001) and resulted in the reduction of total ADHD symptoms (p<0.001) in the examined children.

    Conclusion

    The obtained data indicated that perceptual–motor games training is beneficial for improving social adjustment and motor skills, and reducing the total ADHD symptoms scores. Thus, this method can be implemented for the empowerment of children with ADHD.

    Keywords: Attention–Deficit, Hyperactivity Disorder (ADHD), Perceptual movement games, Motorcycle exercise, Social adjustment
  • زهره پارسامعین*، شکوه السادات بنی جمالی، غلامرضا صرامی
    مقدمه

    گرچه عدم تبعیت در میان همه شاخه های پزشکی شایع است،اختلالات روانپریشی با چالش بییشتری در برابر این مساله مواجه است که خطر آن را افزایش می دهد.پژوهش حاضر با هدف بررسی اثر بخشی برنامه بازگشت به اجتماع بر تبعیت از درمان در بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا انجام شد.

    روش

    جامعه آماری این پژوهش را کلیه بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیای بستری در مراکز توانبخشی شهر تهران تشکیل دادند. با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس و انتصاب تصادفی با احتساب معیارهای ورود و خروج از نمونه،نمونه ای به حجم 40 بیمار انتخاب و در گروه آزمایش (20 نفر) و کنترل (20 نفر) جایگزین شدند.در ابتدای پژوهش دو گروه از نظر متغیرهای سن و تحصیلات یکسان سازی شدند. گروه آزمایش به مدت 16 جلسه تحت آموزش برنامه بازگشت به اجتماع ،دو جلسه در هفته،قرار گرفت.آزمودنیهای گروه های آزمایش و کنترل در مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری به پرسشنامه تبعیت از درمان موریسکی پاسخ دادند.

    یافته ها

    جهت تحلیل داده ها به دلیل نرمال نبودن داده ها و عدم رعایت مفروضه شیب رگرسیون،از آزمون u- مان ویتنی استفاده شدو یافته ها نشان دادند که بیماران گروه بازگشت به اجتماع در مقایسه با گروه کنترل پس از اجرای برنامه تفاوت معنی دار نشان دادند (10.500:U)،اما پس از دو ماه پیگیری، در نمره تبعیت از درمان (70.500:U)،دو گروه تفاوت معنی دار مشاهده نشد.

    نتیجه گیری

    علی رغم محدودیتهای موجود، با توجه به نتایج به دست آمده مبنی بر اثربخشی برنامه بازگشت به اجتماع بر بهبود تبعیت از درمان در افراد مبتلا به اسکیزوفرنیا ،اجرای این برنامه به منظور توانمند سازی بیماران در مدیریت بیماری و کاهش عود پیشنهاد می شود.

    کلید واژگان: اسکیزوفرنیا, برنامه بازگشت به اجتماع, تبعیت ازدرمان, توانمندسازی, کاهش عود
    Zohreh Parsa *, Shokouh Alsadat Banijamali, Gholamreza Saramiforushani
    Introduction

    Although compliance is widespread across all medical disciplines, psychiatric disorders face the greatest challenge of increasing their risk. The purpose of this study was to investigate the effectiveness of community reentry program on compliance to treatment in patients with schizophrenia.

    Methods

    The statistical population of this study was all of schizophrenia patients admitted to rehabilitation centers in Tehran. Using random sampling method and random appointment with taking and exit criteria from the sample, a sample of 40 patients was selected and in the experimental group (20 persons) and control group (20 persons) were selected. In the beginning of the study, two groups of The views of age and education variables were identical. The experimental group was trained for 16 sessions, under the two-weekly community re-entry program. Subjects in the experimental and control groups responded to the Morisky treatment adherence questionnaires in the pre-test and post-test and follow up stages.

    Results

    To analyze the data, the u Mann whitney test was used and the findings showed that the patients in the group the community re-entry program showed a significant difference) U:10.500), compared to the control group after the implementation of the program, but after two months of follow up, there was no significant difference (U:70.500), in follow up score between the two groups.

    Conclusion

    Despite the current limitations, according to the results obtained on effectiveness of the community Re-entry program on improving compliance to treatment for people with schizophrenia, implementation of this program is suggested to empower patients to manage disease and reduce relapse. the implementation of community re-entry programs is recommended for patient empowerment and reduce of relapse.

    Keywords: Community re-entry program, Schizophrenia, Compliance, Empowerment, relapse
  • سعید اسماعیل نیا*، غلامرضا صرامی، شکوه سادات بنی جمالی

    هوش موفق، خرد و خلاقیت را می توان از ویژگی های مهم موفقیت در یادگیری زبان انگلیسی به شمار آورد. این پژوهش برای تعیین نقش پیش بینی کنندگی هوش موفق، خرد و خلاقیت در یادگیری زبان انگلیسی در دختران و پسران انجام گرفته است. روش این پژوهش از نوع توصیفی و همبستگی، و جامعه آماری کلیه زبان آموزان، زبان انگلیسی دختر و پسر شهرستان های قایم شهر، بابل و ساری که در سال97 1396 مشغول به تحصیل بودند، که از این تعداد، نمونه ای به حجم 625 نفر انتخاب گردید که 351 نفر از آن ها پسر و 274 نفر دختر بودند، که به سه پرسشنامه هوش موفق استرنبرگ با مجموع (36) سوال  و ضریب پایایی 88/0 و پرسشنامه خرد آردلت(29) با ضریب پایایی 84/0 و پرسشنامه خلاقیت عابدی با (60) سوال و ضریب پایایی 89/0،که در مجموع به (125) سوال پاسخ دادند. برای تحلیل داده ها از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون  چند متغیری استفاده شده است. نتایج نشان داد که مولفه های هوش موفق و خلاقیت می توانند در پیش بینی یادگیری زبان نقش داشته باشند.نتایج پژوهش حاضر همچنین نشان داد که هوش موفق، خرد و خلاقیت از عوامل بسیار مهم در یادگیری زبان انگلیسی هستند که با اجرای صحیح آن ها در کلاس وآموزش آن ها به زبان آموزان می توان به طور مستقیم فرایند یادگیری را ارتقا بخشید.

    کلید واژگان: هوش موفق, خرد, خلاقیت, یادگیری زبان انگلیسی
    Saeed Esmail Nia *, Gholamreza Sarami, Shokoh Bani Jamali

    Successful intelligence, wisdom and creativity can be so important features of success in learning English. This study was designed to determine the predictive role of successful intelligence, wisdom and creativity in learning English in girls and boys. The method of this study was descriptive and correlation, and the statistical population were all girls’ and boys’ English learners’ of Ghaemshahr, Babol and Sari, who were studied in 1976-97, out of which 625 were selected, 351 were boys and 274 were girls, which answered three Questionnaire; Sternberg Successful intelligence Questionnaire with a 36 Question and a reliability coefficient of 0.88 and Ardlet wisdom questionnaire with a total of 29 Question and a reliability of 0.84 and an Abedi Creativity Questionnaire with 60 Question and reliability coefficient of 0.89, which answered a total of (125) questions. Pearson correlation coefficient and multivariate regression analysis were used for data analysis. The results showed that the components of successful intelligence and creativity can play a role in predicting language learning. The results also showed that successful intelligence, wisdom and creativity are important factors in learning English that can directly enhance the learning process by implementing them correctly in the classroom and teaching them to learners.

    Keywords: Successful intelligence, wisdom, creativity, Learning English
  • شراره میرزایی، علیرضا کیامنش*، الهه حجازی، شکوه السادات بنی جمالی
    پیشینه و اهداف

    در موقعیت های تحصیلی فراهم بودن فرصت موفقیت و بازسازی یادگیری موجب افزایش خودباورییادگیرندگان در دستیابی به موفقیت می گردد. آموزش مسیر پیشرفت و نشان دادن نتایج سخت کوشی به چنین یادگیرندگانی، آنان را به تکاپو در جهت تسلط بر موقعیت یادگیری وا می دارد. حاصل آن احساس کنترل و خودمختاری همراه با احساس شایستگی است. چنین رخدادی موجب پافشاری، تعهد و تلاش بیشتر یادگیرنده بدون هراس از شکست برای دستیابی به موفقیت می گردد.  بنابراین اهمیت پژوهش حاضر از بعد نظری تعیین و کشف مدل یا چگونگی قرار گیری عوامل فردی و محیطی موثر بر تاب آوری تحصیلی است واز جنبه کاربردی این پژوهش قادر است تا میزان اهمیت عوامل فردی و محیطی موثر بر تاب آوری در حوزه آموزش را روشن نماید. هدف این پژوهش تعیین رابطه تکالیف برانگیزنده با تاب آوری تحصیلی با توجه به نقش واسطه ای اهداف تبحری و ادراک شایستگی است.

    روش ها 

    پژوهش حاضر از نوع همبستگی با استفاده از روش های مدل یابی روابط علی است. جامعه آماری پژوهش را دانشجویان کارشناسی دانشکده های علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه های دولتی شهر تهران در سال تحصیلی 94-93 تشکیل می دادند. از این جامعه 414 نفر (270 دختر- 144 پسر) به شیوه نمونه گیری خوشه ای تصادفی انتخاب شدند. به طوری که واحد نمونه گیری به جای فرد کلاس های درس انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه ادراک از ساختار کلاس، پرسشنامه جهت گیری هدفی میگلی و همکاران، پرسشنامه ادراک شایستگی ویلیامز و دسی و پرسشنامه تاب آوری تحصیلی مارتین بودند. داده ها با استفاده از مدل سازی معادله ساختاری مورد تحلیل قرار گرفت.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که نه تنها تاب آوری به طور مستقیم از طریق تکالیف برانگیزنده قابل پیش بینی است، بلکه این رابطه از طریق اهداف تبحری و ادراک شایستگی نیز میانجی گری می شود. بر این اساس می توان دریافت که تنظیم تکالیف جذاب و برانگیزنده موجب اتخاذ اهداف تبحری، احساس خودباوری و کنترل بر موقعیت یادگیری در یادگیرندگان می گردد و از این طریق آنان را قادر می نماید تا برای دستیابی به اهداف خود تاب آورانه فعالیت نمایند.

    نتیجه گیری

    چنانکه در نتایج پژوهش ملاحظه گردید، متغیر تکالیف برانگیزنده به عنوان متغیر برون زاد هم از طریق متغیر های میانجی (اهداف تبحری و ادراک شایستگی) بر متغیر تاب آوری (متغیر وابسته) تاثیر دارد و هم بطور مستقیم بر آن اثر می گذارد. به علاوه معنی داری خطاهای برآورد هر یک از سازه ها نشان می دهد که عوامل برون زای دیگری نیز در رابطه متغیرهای این پژوهش با تاب آوری تحصیلی می توانند تاثیر داشته باشند. بر این اساس پیشنهاد می گردد عوامل دیگری مثل انگیزه های درونی یا بیرونی و اخذ اهداف عملکردی توسط یادگیرندگان به عنوان متغیر های تاثیر گذار بر مدل ساختاری مورد پژوهش قرار گیرد. همچنین در جهت بکاربستن نتایج این پژوهش توصیه می شود محیط های آموزشی به گونه ای طراحی شوند که یادگیرندگان با تکالیف جذاب و چالش برانگیز روبرو شوند و فرصت موفقیت و تجربه احساس شایستگی برای آنها فراهم باشد.

    کلید واژگان: تکالیف بر انگیزنده, تاب آوری تحصیلی, ادراک شایستگی, هدف گزینی, اهداف تبحری
    Sh. Mirzaie, A. Kiamanesh *, E. Hejazi, Sh.S. Banijamali
    Background and Objectives

    In academic situations, having the opportunity to succeed and rebuild learning increases students' self-confidence in achieving success. Teaching such learners the path to progress and showing the results of hard work makes them strive to master the learning situation. The result is a sense of control and autonomy along with a sense of value. Such instance causes the learner to insist, commit, and work harder without fear of failure to achieve success. Therefore, the importance of the present study is to theoretically determine and discover the model or how to place individual and environmental factors affecting academic resilience. From a practical point of view, this study aims to clarify the importance of individual and environmental factors affecting resilience in education. The aim of this study was to explore the relationship between motivating tasks and academic resiliency and Also determination mediating role of mastery goals and perceived competence.

    Methods

    The present study utilizes a correlational research method using causal relationship modeling methods. The research method applied to this study was structural equation modeling. The target population of the study comprised Tehran universities students who were studying at education and psychology faculties in the academic year of 2014-2015. The sample consisted of 414 students who were selected by random cluster sampling method. In other words, the sampling unit was the classes rather than the individuals. The instruments used in this study were: Classroom Goals Structures, Achievement Goal Orientation, Perceived Competence Scale and Academic Resiliency Questionnaire.  

    Findings

    The results revealed that motivating tasks has direct effect to predict academic resiliency. Furthermore, mastery goals and perceived competence mediated the relationship of motivating tasks with academic resiliency. Discussion and implications of the results are presented in the study.

    Conclusion

    Based on this, it can be concluded that the setting of attractive and motivating tasks leads to the adoption of goals of mastery, self -esteem and control over the learning position of learners. Based on research results, the assignment variable as an extrinsic variable directly affects the resilience variable (dependent variable) and also through intermediate variables (proficiency goals and competency perception). In addition, the significance of the error estimation of each of the constructs shows that other external factors can also affect the relationship of the variables of this study with academic resilience. Based on this, it is suggested that other factors such as internal or external motivation and functional goals by learners be investigated as variables affecting the structural model. In order to apply the results of this research, it is recommended that academic centers be designed in such a way that learners face attractive and challenging tasks and provide them with the opportunity to succeed and experience a sense of competence. 

    Keywords: MotivatingTasks, academic resiliency, perceived competence, mastery goals, goal orientation
  • اروی بختیاری، حمید پورشریفی*، حسن عشایری، حسن احدی، شکوه سادات بنی جمالی
    زمینه و هدف

    در افراد چاق، کاهش 5 تا 10 درصد از وزن اولیه می تواند موجب کاهش خطرات ناشی از چاقی گردد؛ از این رو شناخت عوامل پیش بین اثرگذار بر حفظ کاهش وزن اثر گذار دارای اهمیت می باشد. در این ارتباط، پژوهش حاضر با هدف تعیین نقش عوامل مهم در پیش بینی موفقیت در حفظ کاهش وزن انجام شد.

    روش بررسی: 

    در این مطالعه 200 نفر از زنان مبتلا به چاقی به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. پس از توضیح و تبیین اهداف پژوهش و کسب اجازه برای ورود به آن از شرکت کنندگان خواسته شد تا ابزارهای پژوهش شامل: پرسشنامه روابط چند بعدی خود- بدن، پرسشنامه سه عاملی رفتار خوردن و انتظارات پیامد درمان، پرسشنامه خودکارآمدی سبک زندگی مربوط به وزن، پرسشنامه فضای مراقبتی، پرسشنامه عزت نفس روزنبرگ (Rosenberg)، پرسشنامه افسردگی، اضطراب و استرس (DASS-21: Depression Anxiety Stress Scales)، مقیاس چند بعدی حمایت اجتماعی ادراک شده (MSPSS: Multidimensional Perceived Social Support Scale) و مقیاس تفکر دوقطبی در اختلالات خوردن (DTEDS) را تکمیل کنند. داده ها توسط نرم افزار SPSS و با استفاده از روش های آماری همبستگی Pearson و رگرسیون گام به گام مورد بررسی و آزمون قرار گرفتند. سطح معنا داری معادل (05/0>P) در نظر گرفته شد.

    یافته ها: 

    نتایج نشان دادند که متغیرهای خودکارآمدی سبک زندگی مرتبط با خوردن، تصویر بدنی، عزت نفس، تفکر دوقطبی در خوردن و حمایت اجتماعی ادراک شده در مجموع 8/39 درصد از واریانس موفقیت در حفظ کاهش وزن افراد شرکت کننده در بلند مدت را پیش بینی می کند.

    نتیجه گیری:

     عوامل روان شناختی و رفتاری نقش مهمی را در موفقیت افراد مبتلا به چاقی برای نگهداری کاهش وزن در بلند مدت ایفا می کنند. در نظر گرفتن این عوامل در برنامه های کاهش وزن ضروری به نظر می رسد.

    کلید واژگان: چاقی, کاهش وزن, موفقیت در حفظ کاهش وزن
    Aroy Bakhtyari, Hamid Poorsharifi*, Hasan Ashaieri, Hasan Ahadi, Banijamali Shokoohsadaat
    Background and Objectives

    In obese people, 5-10% reduction in initial weight can decrease the obesity induced risks. Therefore, it is important to identify the predictive factors effective in weight loss maintenance. The present research was conducted to determine the role of important predictive factors in weight loss maintenance. 

    Methods

    For this purpose, a total of 200 women with obesity, were selected using convenience sampling. After explaining the study aims and obtaining the permission to enter the study, they were asked to complete the research tools, including Multidimensional Self-Body Relationship Questionnaire, Three-Factor Eating Behavior Questionnaire, Treatment Outcome Expectations, Weight Lifestyle Self-Efficacy Questionnaire, Caring Environment Questionnaire, Rosenberg Self-Esteem Scale, Depression, Anxiety, and Stress Scale (DASS-21), Multidimensional Perceived Social Support Scale (MSPSS), and Dichotomous Thinking in Eating Disorders Scale (DTEDS). Data were analyzed using SPSS software and Pearson correlation and step by step regression statistical methods. Significance level was considered to be p < 0.05.

    Results

    The results of the research showed that variables of weight lifestyle self-efficacy, body image, self-esteem, dichotomous thinking, and perceived social support predict 39.8% of variance of successful long-term weight loss maintenance in the participants.

    Conclusion

    The psychological and behavioral factors play an important role in successful long-term weight loss maintenance in obese subjects. Consideration of these factors seems necessary in weight loss programs.

    Keywords: Obesity, Weight reduction, Maintaining weight loss
  • فاطمه عبدی، شکوه السادات بنی جمالی، حسن احدی، شیرین کوشکی

    با توجه به اهمیت بررسی روان شناختی زنان مبتلا به سرطان پستان، اعتبارسنجی ابراز تنظیم شناختی هیجان (گارنفسکی) در این پژوهش انجام گرفته است. در این پژوهش 202 نفر از مبتلایان به سرطان پستان که در مراکز درمانی شهر تهران تحت معالجه بوده اند، پرسش نامه 36 سوالی گارنفسکی را پاسخ دادند. برای بررسی روایی سازه از تحلیل عامل اکتشافی استفاده شده است. ماتریس عاملی بر اساس 5 عامل محاسبه شده است. عامل اول, دوم, سوم و چهارم به ترتیب با ارزش ویژه 5/ 241 و عامل اول و دوم (00/ 88226=α) برای کل مقیاس و (00/62288=α) کمترین مربوط به عامل پنجم و (00/99335=α) است که نشان دهنده هماهنگی درونی بالا است. بر اساس نتایج پژوهش ابزار تنظیم شناختی هیجان گارنفسکی از روایی و اعتبار قابل قبول در زنان مبتلا به سرطان پستان، برخوردار است.

    کلید واژگان: اعتبارسنجی, تنظیم شناختی هیجان, سرطان پستان

    According to the importance of women’ s suffering from breast cancer psychological survey, credit scoring of cognitive emotion regulation instrument has been used in this research.The questionnaire of Garnefski- including 36 questions- was answered by 202 breast cancer suffering women who had been under treatment all over Tehran’s hospitals. And also Exploratory Factor Analysis (EFA) has bean used for validity consideration and factor matrix has been calculated based on 5 factors.First, second,third and forth Eigen Value was 5/421, 5/296,4/694 and 4/647that they were 22/287 %of total variance.According to the results, in general the highest Cronbach’s Cofficient Alpha was related to the first and second factor (α=0/935). And the least was relevant to the fifth factor (α=0/628) and for the whole factors,(α=0/826) is calculated which shows the high internal coordination. In conclusion results have proved the accessibility of Garnefski cognitive emotion regulation instrument in women with breast cancer.

    Keywords: credit scoring, cognitive emotion regulation, breast cancer
  • سارا کلانتری*، شکوه سادات بنی جمالی، زهره خسروی

    کودکی یکی از دوران های سرنوشت ساز و حساس زندگی انسان می باشد. در دنیایی که بسیاری از افراد بزرگسال از تفکرات غیرمنطقی و تبعات آن رنج می برند، توجه به دوره های حساس کودکی و نوجوانی برای آموزش تفکر منطقی به افراد، امری ضروری به نظر می رسد. این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی برنامه فلسفه برای کودکان(P4C) در کاهش تفکرات غیرمنطقی دانش آموزان دختر مقطع راهنمایی شهرستان بروجن انجام شده است. برای انجام این امر با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای، دو کلاس انتخاب گردید سپس از هر کلاس 15 نفر به صورت تصادفی انتخاب شد و با روش جایگزینی تصادفی، یک کلاس به عنوان گروه آزمایش و کلاس دیگر به عنوان گروه کنترل انتخاب گردید. این دو گروه در یک طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل مورد بررسی و مقایسه قرار گرفتند. بدین صورت که پس از اجرای پیش آزمون بر روی هر دو گروه، برنامه آموزش فلسفه برای کودکان به مدت 15 جلسه بر روی گروه آزمایش انجام شد. در پایان هر دو گروه در پس آزمون شرکت نمودند. به منظور کنترل اثرات پیش آزمون، داده های حاصل از این پژوهش به روش تحلیل کوواریانس(ANACOVA) مورد تحلیل قرار گرفتند. نتایج این تحلیل نشان داد برنامه فلسفه برای کودکان به طور معناداری تفکرات غیرمنطقی را در گروه آزمایش کاهش داده است. این کاهش معنادار در تمام خرده مقیاسهای پرسشنامه تفکرات غیر منطقی کودکان ونوجوانان به جز خرده مقیاس عدم تحمل در برابر ناکامی های کاری نیز مشاهده شد.

    کلید واژگان: تفکرات غیرمنطقی, فلسفه برای کودکان, دانش آموزان دختر
    S Kalantari*, Sh Banijamali, Z Khostavi

    Childhood is one of the most crucial and important stages throughout the life. In the world in where many adult individuals suffer from irrational thoughts and their consequences, attention to sensitive age of childhood is important for educating rational thoughts. This survey was conducted aimed to survey effectiveness of implementing philosophy education to children on reduction of irrational thoughts in 6th year students in Brujen. For this, two classes were selected by cluster random sampling. Then 15 students were randomly selected for each class and one class was determined as experimental group and the other was labled as control group through random replacement method. The two groups were surveyed and compared in pre-test and post-test plan in a way in which after implementing pre-test on both groups, 15 sessions of philosophy education to children were held for experimental group. At the end, both groups attended in post-test. In order to control effects of pre-test, data of this survey were analyzed by covariance. Findings showed that philosophy program for children has significantly reduced irrational thoughts in experimental group. This meaningful reduction has been observed in all minor-scales of children’s non-rational thoughts questionnaire except lack of tolerance against work failures.

    Keywords: Irrational thoughts, Philosophy for children, Female students
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال