شیما سادات برقعی
-
اخیرا همه گیری بیماری کرونا ویروس جدید (covid -19) منجر به ایجاد استرس و اضطراب زیادی در سراسر جهان شده است . پژوهش حاضر با هدف ارایه مدل اضطراب کرونا براساس تاب آوری و سبک های دلبستگی با نقش میانجی گری جهت گیری مذهبی می باشد. روش پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی بود. حجم نمونه براساس نسبت متغیر به آزمودنی که معمولا تعداد نمونه ها باید حداقل 2 تا 10 برابر متغیرها (آیتمها) باشد. در این پژوهش از آنجایی که پرسشنامه های مورد استفاده شامل 57گویه می باشد ، از اینرو حجم نمونه با توجه به حداقل شرایط تحلیل اماری200 نفر از دانشجویان شهر قم به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شده وداده های پژوهش با استفاده از پرسشنامه های تاب آوری (کانر دیویدسون ،2017) ، سبک های دلبستگی (کولینز و رید ،1990) ،اضطراب کرونا ویروسی (CDAS) و جهت گیری مذهبی (آلپورت ، 1380) جمع آوری شده وبرای تجزیه و تحلیل داده ها ازهمبستگی پیرسون و معادلات ساختاری (SEM) نرم افزار spss وsmart pls.2 استفاده شد. براساس نتایج بدست آمده مدل علی رابطه بین تاب آوری ، سبک های دلبستگی، جهت گیری مذهبی درونی و بیرونی و اضطراب کرونا براساس شاخص های مختلف برازش تایید شد . نتایج نشان می دهد در سطح اطمینان 95/0 به علت بزرگتر بودن سطح معنی داری تی و آماره سوبل (3.145) از میزان 1.96 مشخص می شود دلبستگی اضطرابی بر اضطراب کرونا با میانجی گری جهت گیری مذهبی درونی اثر مستقیم معناداری داشته است و به علت کوچکتر بودن سطح معنی داری تی و آماره سوبل (0.321) مشخص می شود دلبستگی اضطرابی بر اضطراب کرونا با میانجی گری جهت گیری مذهبی بیرونی اثر مستقیم معناداری نداشته است.در سطح معنی داری تی و آماره سوبل (3.181) دلبستگی ایمن و (2.439) تاب آوری از میزان 1.96می توان نتیجه گرفت تاب آوری و دلبستگی ایمن بر اضطراب کرونا با میانجی گری جهت گیری مذهبی درونی اثر مستقیم و مثبت معناداری داشته است.نتایج فوق نشان می دهد تاب آوری با تقویت جهت گیری مذهبی درونی، بر کاهش اضطراب کرونا اثر دارد.
کلید واژگان: تاب آوری, سبک دلبستگی اضطرابی, سبک دلبستگی ایمن جهت گیری مذهبی درونی, جهت گیری مذهبی بیرونی, اضطراب کروناObjective The recent outbreak of the new coronavirus (covid-19) has caused a great deal of stress and anxiety around the world. The aim of this study was to present a structural model of resilience on coronary anxiety with a mediating role of religious orientation. Method Sample size based on the ratio of variables to the subject, which usually the number of samples should be at least 2 to 10 times the variables (items). In this study, since the questionnaires used include 57 items, therefore the sample size according to the minimum statistical analysis conditions of 200 students in Qom was selected by stratified random sampling method and research data using resilience questionnaires. (Connor Davidson, 2017), attachment styles (Collins and Reed, 1990), coronavirus anxiety (CDAS) and religious orientation (Allport, 2001) were collected and analyzed for data from Pearson correlation and structural equations (SEM). SPSS and smart pls.2 software were used.Based on the results, the causal model confirmed the relationship between resilience, attachment styles, internal and external religious orientation and coronary anxiety based on different fitting indices. The results show that at a confidence level of 0.95 due to the larger significance level of T and Sobel statistics (3.145) of 1.96 it is clear that anxiety attachment has a significant direct effect on coronary anxiety mediated by internal religious orientation and due to Smaller significance level of T and Sobel statistic (0.321) showed that anxiety attachment had no significant direct effect on coronary anxiety mediated by external religious orientationAt the significant level of T and Sobel statistics (3.181) secure attachment and (2.439) resilience from 1.96 it can be concluded that resilience and secure attachment had a direct and positive effect on coronary anxiety mediated by internal religious orientation. Results The above shows that resilience reduces coronary anxiety by strengthening the inner religious orientation.
Keywords: resilience, anxious attachment style, Secure attachment style, internal, external religious orientation, covid anxiety -
این پژوهش به بررسی اثربخشی زوجدرمانی یکپارچهنگر با محتوای اسلامی بر گفتوگوی موثر زوجین پرداخته است. این مطالعه از نوع نیمهآزمایشی بود و از طرح آزمایشی آمیخته استفاده شد. جامعه آماری شامل زوجینی بود که به دلیل عدم توانمندی گفتوگوی موثر به مرکز خدمات روانشناسی و مشاوره مهرآیین تهران در سال 95 مراجعه کرده بودند. نمونه آماری شامل 16 زوج بود که با روش نمونهگیری در دسترس از میان جامعه آماری انتخاب شده و بهطور تصادفی در دو گروه آزمایش (8 زوج) و گروه کنترل (8 زوج) جایگزین شده بودند. گروه آزمایش در 10 جلسه زوجدرمانی یکپارچهنگر با محتوای اسلامی شرکت کردند و گروه کنترل هیچ آموزشی را دریافت نکردند. ابزار پژوهش، پرسشنامه «مقیاس ارزیابی گفتوگوی موثر زوجین» بود و از آزمون آماری تحلیل واریانس با تکرار سنجش برای آزمون سوال تحقیق استفاده شد. نتایج تحقیق نشان داد که میزان گفتوگوی موثر زوجین گروه آزمایش در مقیاسهای مهارتهای کلامی، غیرکلامی و فرایند گفتوگوی موثر در مرحله قبل و بعد از مداخله، تفاوت معناداری داشته است، همچنین بین گروه آزمایش و گروه کنترل در میزان گفتوگوی موثر زوجین در مقیاسهای گفتوگوی موثر تفاوت معناداری وجود دارد. یافتههای پژوهش در کل بیانگر آن است که زوجدرمانی یکپارچهنگر با محتوای اسلامی میتواند مشکلات ارتباطی زوجین را کاهش دهد.
کلید واژگان: زوج درمانی یکپارچه نگر با محتوای اسلامی, گفت وگوی موثر زوجینAbstract This study seeks to investigate the effectiveness of integrative couple therapy based on Islamic content on the constructive dialogue between a couple. It is a quasi-experimental study in which a mixed experimental design is used. The statistical population consists of couples who referred to Mehr Ayee Psychological and Counseling Services Center in Tehran in 1995 due their inability to enter a constructive dialogue. The sample consists of 16 couples who were selected through available sampling from the statistical population and were randomly divided into two groups experimental and control with eight couples each. The experimental group had a ten course on integrative couple therapy based on Islamic content and the control group had not received any training. The research instrument is a questionnaire on constructive Couples Dialogue Evaluation Scale" and statistical analysis of variance test with repeated measurement was used for administration research question test. The results show that there is a significant difference between the standard of the constructive dialogue between the couple in the experimental group regarding the scale of verbal and non-verbal skills and the constructive dialogue process before and after the intervention and there is also a significant difference between the experimental group and the control group in the level of constructive dialogue couples regarding the scale of constructive dialogue. In general findings indicate that integrative couple therapy based on Islamic content can reduce couple communication problems.
Keywords: integrative couples therapy based on Islamic content, Constructive dialogue between a couple -
خانواده اساسی ترین نظام اجتماعی در اسلام است و مهمترین مسئله آن تربیت فرزندان و روابط خانوادگی است. در عصر حاضر حضور چشم گیر رسانه دگرگونی هایی را در این امر به وجود آورده است و شبیخون گسترده نظام صنعتی نوین به فرهنگ بشری و کار بردی ترین ابزار آن یعنی، رسانه های تصویری به ویژه تلویزیون نزدیک به دو دهه است که این مرز را از بین برده است. در مقاله حاضر ابتدا اهمیت و جایگاه رسانه و نقش آن در امر تربیت بررسی می شود و سپس تاثیرات مثبت و منفی آن در عرصه های مختلف زندگی بیان می شود. در پایان نیز راهکارهایی برای کنترل اثرات منفی رسانه می آید. پژوهش حاضر به روش مروری و کتاب خانه ای و با تاکید بر آرای صاحب نظران در عرصه رسانه گردآوری شده است.
کلید واژگان: رسانه, تربیت, فرزندان -
این پژوهش با هدف مقایسه معنویت درمانی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و تاثیرشان بر بهبود احساس چندش و اختلال افسردگی زنان مبتلا به وسواس فکری و عملی انجام شد. بدین منظور، از طرح شبه آزمایشی با پیش آزمون و پس آزمون و پیگیری با گروه گواه استفاده شد. برای این پژوهش، 45 زن بیمار مبتلا به وسواس به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. آنها به وسیله پرسش نامه های عمل به باورهای دینی، وسواس ییل براون، مقیاس چندش و پرسش نامه افسردگی بک ارزیابی شدند. آزمودنی ها هرکدام چهارده جلسه گروهی معنویت درمانی دینی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد را دریافت کردند. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس و آزمون تعقیبی تجزیه وتحلیل شدند. یافته ها حاکی از این است که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و معنویت درمانی دینی به شیوه گروهی، در کاهش احساس چندش و اختلال افسردگی زنان مبتلا به اختلال وسواس موثر است (05/0>P). همچنین تحلیل ها نشان داد که بین دو روش درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و معنویت درمانی تفاوت معناداری وجود دارد؛ بدین معنا که معنویت درمانی دینی نسبت به درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، در کاهش احساس چندش و اختلال افسردگی زنان مبتلا به اختلال وسواس اثربخشی بیشتری داشته است.
کلید واژگان: درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد, معنویت درمانی دینی, احساس چندش, افسردگی, اختلال وسواس فکری و عملیComparing the dimensions of religious spiritual therapy and group-based acceptance and commitment-based therapy and their effects on recovering the anxiety and depression in women with obsessive-compulsive disorder this paper is proposed. To this end, the quasi-experimental design with pre-test and post-test and follow-up with the control group is adopted. For this study, 45 OCD patients were selected for sampling. They evaluated by questionnaires on religious commitment, Yale Brown Obsessive Questionnaire and Beck Depression Inventory. Each group received 14 sessions of religious spiritual therapy and acceptance and commitment-based therapy. Data were analyzed by covariance and follow-up test. Findings show that group-based acceptance and commitment-based therapy and religious spirituality therapy are effective in reducing frustration and depressive disorder in women with obsessivecompulsive disorder (05/05>p). The analysis also showed a significant difference between these two treatments; that is, religious spirituality has been more effective in reducing anxiety and depression in women with obsessive-compulsive disorder than treatment based on acceptance and commitment.
Keywords: acceptance, commitment-based therapy, religious spiritual therapy, feelings of depression, depression, obsessive-compulsive disorder -
زمینه وهدف
پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و معنویت درمانی بر بهبود شدت علایم و باورهای وسواسی و کیفیت زندگی بیماران مبتلا به وسواس فکری و عملی انجام شد.
روش بررسیطرح پژوهش، شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون و پس آزمون و پیگیری با گروه گواه بود. بدین منظور 45 نفر بیمار مبتلا به اختلال وسواس از مرکز مشاوره شهر قم در سال 1396 به صورت نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. درابتدای مطالعه، آزمودنی ها با پرسشنامه های عمل به باورهای دینی (گلزاری، 1380)، وسواس ییل براون (گودمن و همکاران، 1989)، باور وسواسی OBQ-44 (OCCWG، 2005) و کیفیت زندگی SF36 (فرنیش، 2005) تحت آزمون قرار گرفتند. سپس گروه آزمایش چهارده جلسه 60دقیقه ای درمان گروهی مبنی بر رویکردهای مدنظر را دریافت کرد. داده ها با استفاده ازتحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر تجزیه وتحلیل شد.
یافته هانتایج حاکی از این بود که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و معنویت درمانی به شیوه گروهی دارای اثربخشی معناداری بر علایم وسواس و باورهای وسواسی و کیفیت زندگی زنان مبتلا به اختلال وسواس فکری و عملی است (0٫001>p). همچنین تحلیل ها نشان داد که بین میانگین نمرات علایم وسواس و کیفیت زندگی در دو گروه معنویت درمانی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد تفاوت معنادار وجود ندارد؛ ولی بین میانگین نمرات باورهای وسواسی بین دو گروه درمانی تفاوت معنادار مشاهده می شود (0٫009=p).
نتیجه گیریمعنویت درمانی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر کاهش علایم و باورهای وسواسی و بهبود کیفیت زندگی افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری و عملی موثر است.
کلید واژگان: درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد, معنویت درمانی, علائم وسواس, باورهای وسواسی, کیفیت زندگی و وسواس فکری و عملیBackground & ObjectivesObsessive–compulsive disorder (OCD) is a disabling disorder that causes disturbance and significant interference in the individual function. This disorder is thought to be caused by unwanted and intrusive mental thoughts and images that are considered meaningless, inappropriate and irresistible by the individual, as well as the tendency to determine to neutralize and compensate for these thoughts and mental images. The onset of this disorder is usually between early adolescence and early adulthood. Among treatments, a method that has been more relevant in recent years, treatment is based on acceptance and commitment. Generally, disorders that do not require interacting with inner experiences (thoughts, emotions, memories and physical emotions) that it mainly called "experiential avoidance". Due to the importance of obsessive–compulsive disorder, it needs to test new therapeutic considering religious beliefs. These techniques in spiritual therapy can have behavioral, cognitive, metacognitive, emotional and moral aspects, and can be manifested in religious concepts and behaviors such as trust, patience, prayer, meditation. Given these points, the use of human spiritual capacity in the treatment of obsessive–compulsive disorders is not only effective but also necessary. Religious psychotherapy can have significant effects on the treatment of depression and obsession because religious people are less likely to feel alone and less depression and anxiety than non–religious people. Addressing the impact of religion on health in the various, supply of human life, including health care, is important because it has an unmatched and indispensable role in human life. Therefore, knowing about the effectiveness of the therapeutic methods from religious teachings can be used to treatment of anxiety and obsessive–compulsive disorders. The purpose of this study was to compare the effectiveness of treatment based on acceptance and commitment and spiritual therapy on the improvement of the severity of obsessive–compulsive symptoms and quality of life in patients with obsessive–compulsive and obsessive–compulsive disorder.
MethodsThe research was quasi–experimental, pre–test, post–test and follow–up with the control group. Forty–five obsessive–compulsive patients from the Qom (Qom province, center of Iran) consultation center in 2012 were selected by convenience sampling. In the beginning of the study, the subjects were investigated by questionnaires that include the practice of religious beliefs (Golzzari, 2001), Yale Brown obsession (Goodman et al., 1989), obsessive beliefs of OBQ–44 (OCCWG, 2005) and quality of life (SF36) (Farnish, 2005). The experimental group received 14 sessions of 60 minutes of group therapy based on acceptance and commitment and spirituality therapy. Data were analyzed by repeated measure ANOVA and post Hoc.
ResultsDescriptive statistics (mean and standard deviation) of the three groups. The mean scores of the obsessive–compulsive scales and the mean scores of obsessive–compulsive beliefs and quality of life questionnaires in both treatment groups decreased and this decrease in follow–up was also seen. Findings of this study indicated that treatment based on acceptance and commitment and spirituality therapy in pretest posttest and fallow up had a significant different on obsessive–compulsive symptoms and observerchr('39')s beliefs and quality of life (p<0.001). In addition, results of Post HOC test on the comparison of therapeutic methods showed that spirituality therapy was more effective than treatment–based acceptance and commitment to the improvement of obsessive–compulsive symptoms, obsessive–compulsive beliefs and quality of life.
ConclusionResults of posttest and follow up in the experimental group showed the effect of interventions and it can be concluded that spirituality and acceptance therapy and commitment to reduce the symptoms and obsessive beliefs and improve the quality of life of people with obsessive–compulsive disorder.
Keywords: Acceptance, commitment therapy, Spiritual therapy, Obsessive–compulsive disorder (OCD), Quality of life, Obsessive symptoms, obsessive beliefs -
هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی نقش عمل به باورهای دینی در پیش بینی خودکارآمدی و امید به زندگی زنان مطلقه می باشد. طرح پژوهش حاضر از نوع همبستگی است. جامعه آماری کلیه زنان مطلقه شهر کرج در سه ماهه اول 1394 بود که به مرکز مشاوره طلاق دادگاه خانواده شهر کرج مراجعه نموده اند که از بین این افراد 278 نفر با روش نمونه گیری داوطلبانه در دسترس انتخاب شده و به آزمون امید به زندگی، مقیاس خودکارآمدی عمومی و پرسش نامه معبد پاسخ دادند. داده های جمع آوری شده به وسیله آزمون همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج پژوهش نشان داد که رفتار مذهبی جمعی، رفتار عملی و رفتار دینی با خودکارآمدی رابطه مثبت دارند. همچنین 1/8 درصد از واریانس خودکارآمدی را رفتار عملی، رفتار مذهبی جمعی و رفتار دینی پیش بینی نمودند. همین طور باورهای مذهبی، رفتار مذهبی شخصی، رفتار مذهبی جمعی و رفتار عملی با امید به زندگی رابطه مثبت دارد و 9/16 درصد از واریانس امید به زندگی را رفتار عملی، رفتار مذهبی شخصی و رفتار مذهبی جمعی پیش بینی می نماید. مناسب است که مشاوران و درمانگران یا نهادهای مرتبط با امور زنان، به راهکارهای تقویت باورهای دینی بپردازند تا در موقعیت های دشواری مثل طلاق، امید و خودکارآمدی ایشان افت آسیب زا نداشته باشد.کلید واژگان: خودکارآمدی, امید به زندگی, عمل به باورهای دینی, زنان مطلقهThe present research aims at investigating the role of practicing religious beliefs in predicting self-efficacy and lifeexpectancy in devorced women. The research design is of correlation type. The statstical society composed of all the divorced women in Karaj city in the first three months of 2015 AD (1394 SH) who referred to the concultation center for divorce in family court in Karaj city. 278 dubjects were selected through volntary available sampling, who then answered the life expectancy test, the general scale for self-efficacy, and the temple questionnaire. The data gathered were analyzed using Pearsons correlation test and multiple regression test. The findings showed that the collective religious behavior, practical behavior and the religious behavior have positive relationships with self-efficacy. Besides, 8.1% of variance of self-efficacy was predicted by collective religious behavior and religious behavior. Similarly, religious beliefs, personal religious behavior and collective religious behavior as well as practical behavior have positive relistionships with life expectancy, and 16.9% of the variance of life expectancy is predicted by practical behavior, personal religious behavior and collective religious behavior. It is advisable that colnsultants and practitioners or the institutes related to womens affairs deal with reinforcing religious beliefs in women so that their life expectancy and self-efficacy would not fall down to a defective level in difficult situations such as divorce.Keywords: Self-Efficacy, Life Expectancy, Practicing Religious Beliefs, Divorced Women
-
هدف پژوهش حاضر، پیش بینی کیفیت زندگی، امیدواری و بهزیستی روانشناختی در زنان مطلقه بر اساس عمل به باورهای دینی بوده است. این پژوهش از نوع توصیفی- همبستگی بوده و جامعه آماری آن، کلیه زنان مطلقه مراجعه کننده به دادگاه های خانواده، مراکز مشاوره، خانه سلامت محله های شهر تهران می باشد که به شیوه نمونه گیری دردسترس 80 نفر انتخاب و مورد مطالعه قرار گرفتند. ابزار جمع آوری داده ها شامل پرسشنامه های کیفیت زندگی(SF-36)، امید به زندگی، بهزیستی روانشناختی و عمل به باورهای دینی2 بود. نتایج آزمون همبستگی پیرسون نشان داد که متغیر عمل به باورهای دینی ارتباط مثبت با کیفیت زندگی ،امیدواری و بهزیستی روانشناختی در زنان مطلقه دارد. همچنین نتایج آزمون رگرسیون هم زمان نشان داد که عمل به باورهای دینی به میزان 1/9% واریانس کیفیت زندگی، 27% واریانس امیدواری و 6/19% واریانس بهزیستی روانشناختی را تبیین کرده است. عمل به باورهای دینی در زنان مطلقه می تواند بخشی از مشکلات روانی- اجتماعی آنها را کاهش داده در بهبود کیفیت زندگی و افزایش امیدواری و بهزیستی روانشناختی آنها موثر باشد.کلید واژگان: کیفیت زندگی, امیدواری, بهزیستی روانشناختی, عمل به باورهای دینیThe aim of this study is to predict the quality of life, hope and psychological well-being in divorced women based on religious commitment. This study was of descriptive-correlative type and the statistical community composed of all divorced women referring to family courts, consultation centers, and health-houses on Tehran; 80 subjects were selected through available sampling. Data collection tools include quality of life questionnaires (SF-36), life expectancy, psychological well-being and the practice of religious beliefs. The results of Pearson correlation test showed that the practice of religious commitment had a significant positive correlation with quality of life, hope and psychological well-being in divorced women. Similarly, the results of regression analysis also showed that religious commitment explains variance of life quality to 9.1% variance of hope to 27% and variance of psychological well-being to 19.6%. The practice of religious beliefs in divorced women can reduce part of their psycho-social problems and enhance their quality of life, hope and psychological well-being.Keywords: quality of life, hope, psychological well-being, practice of religious beliefs
-
هدف این پژوهش، مقایسه تاثیر آموزش مبتنی بر درمان روایت دلبستگی با معنویت درمانی بر تعارضات زناشویی است. جامعه آماری، کلیه زنان کارمند دارای تعارض زناشویی منطقه 7 و 8 تهران می باشند که 36 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار پژوهش، پرسش نامه تعارضات زناشویی تجدیدنظرشده (MCQ-R) می باشد. طرح پژوهش از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل است. پس از انتخاب تصادفی گروه های آزمایشی و کنترل، مداخلات آزمایشی برای دو گروه، به مدت 12جلسه دو ساعتی و هفته ای یکبار اجرا شد. پس از اتمام برنامه آموزشی، از هر سه گروه پس آزمون و سپس پیگیری به عمل آمد. برای تحلیل داده ها، از تحلیل کوواریانس و آزمون تعقیبی استفاده شد. یافته ها نشان داد که آموزش مبتنی بر درمان روایت دلبستگی و معنویت درمانی اثربخشی معناداری بر کاهش تعارضات زناشویی داشته است. بدین معنا که آموزش مبتنی بر معنویت درمانی، اثربخشی بیشتری نسبت به آموزش مبتنی درمان روایت دلبستگی بر کاهش تعارضات زناشویی داشته است. نتایج پیگیری نمرات دو گروه پس از سه ماه، حاکی از ماندگاری اثر مداخلات بود.کلید واژگان: درمان روایت دلبستگی, معنویت درمانی, تعارضات زناشوییThe present research aims at a comparison between the effect of education based on attachment narrative therapy and spirituality therapy on marital conflicts. The statistical population consisted of all female employees with marital conflicts in district 7 and 8 of Tehran. 36 such women were selected as the sample population. The research device was the revised version of Marital Conflict Questionnaire (MCQ-R). The research design was of pretest/ posttest type with control group. After random selection of control and experiment groups, experimental manipulations were performed on two groups for 12 two-hour sessions twice a week. At the end of the educational period, the three groups were given the posttest and follow-up. To analyze the data, the ANCOVA and post hoc tests were used. The findings showed that education based on attachment narrative therapy and spirituality therapy have meaningful effects on reducing marital conflicts. Moreover, education on the basis of spirituality therapy is more effective in reducing marital conflicts in comparison to education based on attachment narrative therapy. The results of pursuing the scores of the two groups after three months suggest the durability of the effect of manipulations.Keywords: Attachment Narrative Therapy, Spirituality Therapy, Marital Conflicts
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.