به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

طالب بدری

  • اسماعیل حیدرانلو*، مرتضی رمضانی، محمد مهدی سالاری، طالب بدری، محمد طوسی
    مقدمه

    با توجه به نتایج بسیاری از مطالعات مبنی بر اینکه افراد تجربه کننده سوگ ناتمام و پایدار، بیش از سایرین در معرض آسیبهای روانی و جسمی اعم از افسردگی و سایر اختالات روان هستند. هدف مطالعه حاضر، تبیین تجربه خانواده های متوفیان کرونایی می باشد.

    روش کار

    در این مطالعه، از روش تحلیل محتوای کیفی استفاده شد. داده ها از طریق مصاحبه های عمیق نیمه ساختارمند جمع آوری و فرآیند تجزیه و تحلیل داده ها به طور همزمان و با استفاده از روش گرانهیم و لاندمن انجام شد. جهت افزایش اعتبار و اعتماد علمی داده ها از معیارهای چهارگانه گوبا و لینکلن استفاده گردید. اطلاعات حاصل شده از مصاحب ه ها وارد نرم افزار MAXQDA-20 گردید و تجزیه تحلیل داد ه ها انجام گرفت

    یافته ها

    نتایج این پژوهش شامل 3 طبقه اصلی)مرگ درد آور، سوگواری مجازی و خاکسپاری غریبانه (و 12 زیر طبقه) اتاقک شیشه ای، مرگ پیجیده و مبهم، آدم های فضایی، مراقبت حداقلی، عزاداری غریبانه، همدردی اینترنتی، عزاداری انلاین، سوگواری انفرادی، دفن در غربت، چشمان منتظر، انزوای عاطفی و عدم حمایت اجتماعی (بوده است.

    نتیجه گیری

    براساس یافته های پژوهش حاضر و مطالعات قبلی انجام شده در این زمینه می توان بیان کرد که بازماندگان افراد فوت شده بعلت کرونا، تجارب نامطلوبی را از این پدیده گزارش نموده که این سوگ سرکوب شده و عدم دریافت حمایت اجتماعی، میتواند اثرات مخربی را بر روان آنها برجای گذارد

    کلید واژگان: کووید-19, تجربه, بازماندگان
    Esmail Heidaranlu*, Morteza Ramezani, MohammadMehdi Salaree, Taleb Badri, Mohammad Toosi
    Introduction

    According to the results of many studies that people who experience incomplete and persistent Mourning are more exposed to mental and physical injuries, including depression and other mental disorders. The purpose of this study is to explain the experience of the families of those
    who died from covid-19.

    Methods

    The results of this research include 3 main categories (painful death, virtual mourning and strange burial) and 12 sub-categories: glass chamber, complicated and ambiguous death, aliens, minimal care, strange mourning, internet sympathy, online mourning, solitary mourning, Burial in homelessness, waiting eyes, emotional isolation and lack of social support

    Results

    .The results of this research include 3 main categories of painful death, virtual mourning and strange burial and 12 subcategories of glass chamber, complicated and ambiguous death, aliens, minimal care, strange mourning, internet sympathy, online mourning, solitary mourning. Burial in
    exile, waiting eyes, emotional isolation and lack of social support.

    Conclusions

    Based on the findings of the current research and previous studies in this field, it can be expressed that Survivors of people who died due to Corona have reported adverse experiences from this phenomenon which this suppressed mourning and not receiving social support can have destructive effects on their psyche.

    Keywords: Covid-19, Experience, Survivors
  • فتح الله احمدپور، مصطفی اکبری قمی، مصطفی خفایی، حسین شمس گوشکی، هادی خوش محبت، طالب بدری، کاظم حسن پور، غلامرضا فرنوش*

    اخیرا ، مطالعات زیادی سعی کرده اند ارتباط بین علوم اعصاب و ژنتیک را ایجاد کنند. در چند دهه گذشته بررسی ژنتیک رفتار مورد توجه دانشمندان بوده است. از طرف دیگر امروزه پیشرفت های زیادی در حوزه علم ژنتیک ایجاد شده است که در حوزه هایی مانند ژنتیک رفتار، ژنتیک سیستم عصبی و ژنتیک روانپزشکی، این پیشرفت ها شگرف بوده است. سلامتی مسیله ای است که امروزه پژوهش های زیادی را به خود اختصاص داده است. سلامت معنوی یکی از مولفه های مهم سلامت می باشد. توجه به بعد معنوی می تواند تاثیر بسزایی در کسب سلامت عمومی داشته باشد، به طوری که معنویت یکی از جوانب انسان در مراقبت کل نگر در نظر گرفته می شود که در سلامتی و رفاه نقش مهمی ایفا می کند. تحقیقات مشخص کرده اند که معنویت نه تنها بر حالت های خلقی و سلامت روانی افراد موثر است، بلکه شرایط جسمانی آن ها را نیز بهبود می بخشد. اخیرا مقالات زیادی در مورد نقش وراثت و ژنتیک در معنویات و گرایشات مذهبی مطرح شد است. با توجه به اینکه ژنتیک در حوزه رفتارهای انسانی بسیار به صورت جد رشد داشته است و گرایشات مذهبی و معنویات به عنوان یک از ابعاد رفتارهای انسان می تواند دارای منشا ژنتیکی باشد. به طور مثال شخصیت هیجان انگیز، تحریک پذیری ناگهانی، تهییج پذیری، هیجان طلبی، افراطی عمل کردن درسخن و عمل، ماجراجویی، بی نظمی، و احساس رها بودن از هر قید و بندی و همچنین احساس نوگرایی با درجه بالا در انسان دارای منشا ژنتیکی می باشد. هدف این مقاله بررسی مطالعاتی است که ارتباط بین ژنتیک و سلامت معنوی را نشان می دهند. مطالعات نشان دادند ژن های زیادی در شکل گیری رفتار و گرایشات مذهبی انسان نقش دارند و به طور کلی عوامل ژنتیکی و محیطی که بر روی اپی ژنتیک نقش دارند منجربه بروز گرایش افراد به معنویات می شوند و این گرایشات می توانند به بهبود بهتر بیماری ها در افراد کمک نمایند. بنابراین این ژن ها و مسیرهای بیوشیمیایی آن ها اثر معناداری بر سلامت معنوی دارند.

    کلید واژگان: سلامت, ژنتیک, سلامت معنوی, اپی ژنتیک
    Fathollah Ahmadpour, Mostafa Akbariqomi, Mostafa Khafaei, Hossein Shamsi Gooshki, Hadi Khoshmohabbat, Taleb Badri, Kazem Hassanpour, Gholamreza Farnoosh*

    Recently, many researches have attempted to relationship neuroscience to genetics and epigenetics. In the last few decades, the study of behavioral genetics has been of interest to scientists. On the other hand, many developments have been made in the field of genetics, and in subjects such as behavioral genetics, neuroscience genetics, and psychiatric genetics, that have been remarkable. Health is an issue that has received a lot of research today. Spiritual health is one of the most vital components of health. Attention to the spiritual dimension can have a great effect on achieving general health, so that spirituality is one of the aspects of human beings in holistic care, which plays an important role in well-being and health. Researches has shown that spirituality not only affects people's moods and mental health, but also improves their physical condition. Recently, many studies have been published on the role of heredity and genetics in spirituality and religious tendencies. Given that genetics in the field of human behavior has grown a lot and religious tendencies and spirituality as one of the dimensions of human behavior can have a genetic origin. The events such as emotional personality, sudden irritability, excitability, excitement, extremism in speech and action, adventurism, disorder, and the feeling of being free from all restraints have a genetic origin. The purpose of this study is to review the investigations that shows the relationship between genetics and spiritual health. Therefore, these genes and their biochemical pathways have a significant effect on spiritual health.

    Keywords: Health, Genetic, Spiritual health, Epigenetic
  • طالب بدری، علی محمد لطیفی، کاظم حسن پور، رمضان علی طاهری، مرتضی میرزایی، غلام رضا فرنوش*

    ترکیبات ارگانوفسفره به عنوان آفت کش و حشره کش در کشاورزی و همچنین عوامل شیمیایی اعصاب مورد استفاده قرار می گیرند. این ترکیبات باعث مهار آنزیم استیل کولین استراز که مسئول تجزیه استیل کولین در سیستم عصبی بوده، می شود. نتیجه این عمل افزایش استیل کولین و نهایتا ایجاد مشکلاتی در سلولهای عصبی را در پی دارد. روش های زیادی جهت تجزیه ترکیبات مذکور استفاده می شود. این روش ها شامل: استفاده از مواد شیمیایی، دفن سموم، سوزاندن و تجزیه زیستی آنها هستند. روش های شیمیایی و فیزیکی اغلب سمی، حساسیت زا، خورنده و غیراختصاصی بوده و به محیط زیست آسیب رسانده و کارایی لازم در محیط های جنگی را ندارند. تجزیه زیستی روشی موثر و بی خطر است که تحت شرایط کنترل شده تجزیه ترکیبات مختلف از جمله ترکیبات ارگانوفسفره توسط عوامل زیستی انجام می شود. تجزیه زیستی با استفاده از میکروب ها به منظور سم زدایی و تجزیه ی آلودگی انجام می گیرد. این سوش ها دارای آنزیم های تجزیه کننده با دامنه سوبسترای وسیع می باشند.
    اگرچه استفاده از سوش های طبیعی به عنوان کاتالیزکننده های حیاتی روش جالبی برای تیمار ترکیبات ارگانوفسفره است اما عدم توانایی ترکیبات ارگانوفسفره در عبور از عرض غشاء، قدرت کاتالیتیکی کل را کاهش می دهد، لذا استفاده از آنزیم های نوترکیب جهت تجزیه ترکیبات ارگانوفسفره می تواند کمک شایانی در رفع آلودگی ها بخصوص در محیط های جنگی نماید. تعداد زیادی از آنزیمها قادر به تجزیه این ترکیبات می باشند اما مهمترین آنها سه آنزیم Organophosphorus Hydrolase (OPH) ، Organophosphorus acid anhydrolase(OPAA)و Diisopropyl-fluorophosphatase (DFPasae) هستند.
    در این مطالعه مروری ضمن بررسی مطالعات انجام شده، علاوه بر توصیف ترکیبات ارگانوفسفره و اثرات آن، تجزیه زیستی بویژه استفاده از آنزیم ها مورد توجه و بررسی قرار گرفت. تسلط دانشی بر این موضوع می تواند محققین رو در استفاده از آنزیم های تجزیه کننده ترکیبات شیمیایی بخصوص ارگانوفسفره بصورت اسپری و پماد آنزیمی در محیط های نظامی کمک نماید.

    کلید واژگان: تجزیه زیستی, استیل کولین استراز, ترکیبات ارگانوفسفره, عوامل اعصاب, آنزیم های تجزیه کننده
    Taleb Badri, Ali Mohammad Latifi, Kazem Hassanpour, Ramezan Ali Taheri, Morteza Mirzaei, Gholamreza Farnoosh*

    Organophosphorus compounds are widely used in pesticides, insecticides in agriculture and as nervous chemical agents. These chemicals inhibit the acetylcholinesterase enzyme activity that is responsible for the nervous impulse in organisms. This effect leads to an increase in acetylcholine level and finally neuronal complications.
    Many methods are used to degrade and decontaminate these compounds, such as: the use of chemicals, burial of toxins, burning and biodegradation. The chemical and physical methods are often toxic, allergic, corrosive and nonspecific and harmful for the environment and are not usable in war spaces. Biodegradation is an effective and safe method that is performed under controlled conditions for the decomposition of various constituents, including organophosphorus compounds, by biological agents. Biodegradation is performed using microbes to detoxify and decompose contaminants. These strains contain broad substrate-degrading enzymes.
    Although the use of natural strains as vital catalysts is an interesting method for the treatment of organophosphorus compounds, the inability of organophosphorus compounds to cross the membrane width reduces the total catalytic power, so the use of recombinant enzymes for the decomposition of organophosphorus compounds can be of great help in removing contaminants, especially in war environments. Many enzymes have been identified and used for this purpose, but most notably include: Diisopropyl-fluorophosphatase (DFPasae), Organophosphorus acid anhydrolase (OPAA) and Organophosphorus Hydrolase (OPH).
    In this review, in addition to describing the organophosphorus compounds and their effects, biodegradation especially by use of enzymes was considered. The understanding and mastering of this knowledge could help researchers in the use of chemical degrading enzymes, especially organophosphates, in spray and enzymatic ointments in military environments.

    Keywords: Biodegradation, Acetylcholinesterase, Organophosphorus Compounds, Nervous Chemical Agents, Degradation Enzymes
  • هما ضرابی، محمدجعفر مدبرنیا، محمدرضا علیمی، طالب بدری
    مقدمه
    افسردگی بیماری شایعی است به گونه ای که از هر 5 زن یک نفر و از هر 10 مرد یک نفر در طول زندگی آن را تجربه می کند. همچنین گروه های خاصی در جامعه امکان ابتلا بیشتری به افسردگی دارند که از جمله افراد با بیماری های مزمن و بیماری قلبی- عروقی و نیز افراد آماده عمل جراحی پیوند عروق کرونر هستند.
    هدف
    تعیین فراوانی نسبی اختلالات افسردگی در بیماران کاندیدای عمل CABG در بیمارستان آموزشی حشمت رشت.
    مواد و روش ها
    در یک مطالعه توصیفی، 250 بیمار که از ابتدای مهر 1385، برای عمل CABG در بیمارستان حشمت رشت بستری شده بودند، ابتدا توسط آزمون بک ارزیابی و در صورت بالاتر بودن نمره بیش از 16، با بیمار مصاحبه بالینی برای وجود افسردگی صورت می گرفت.
    نتایج
    از 250 بیمار بررسی شده، 67 نفر(8/26%) نمره بک بیش از 16 داشتند و 39 نفر(6/15٪) مبتلا به اختلالات افسردگی بودند. از این میان 12 نفر(31٪) مرد و 27 نفر (69٪) زن بودند که از نظر آماری این اختلاف معنی دار بود (001/0(P<. همچنین بین تحصیلات و افسردگی ارتباط معنی دار بود (01/0(P< و بیشترین میزان افسردگی مربوط به افراد با تحصیلات ابتدایی یا بی سواد بود. بین وضعیت شغلی و اختلال افسردگی رابطه معنی دار وجود داشت (001/0(P< به گونه ای که بیشترین میزان افسردگی در زنان خانه دار یا افراد بیکار بود (6/32٪). افسردگی با وجود بیماری همراه، رابطه معنی دار داشت ولی با محل سکونت، وضعیت تاهل و بیماری دیابت رابطه معنی دار یافت نشد.
    نتیجه گیری
    پیشنهاد می شود با توجه به شیوع بالای افسردگی در بیماران قلبی-عروقی، کاندید CABG و اثر آن بر میزان ناتوانی و مرگ و میر بعد از عمل، تمام بیماران قبل از عمل مورد معاینه روانپزشکی قرار گیرند تا بستری های متعدد بعد از عمل کاهش یافته و کیفیت زندگی بیماران بهبود یابد.
    کلید واژگان: اختلال افسردگی, آزمون افسردگی بک, بای پس عروق کرونر
  • بررسی اپیدمیولوژی 200 نوزاد از نظر کمبود آنزیم گلوکز 6 فسفات دهیدروژناز و ارتباط آن با زردی نوزادی
    حسن ابوالقاسمی، حسینعلی مهرانی، سید مرتضی حسینی، طالب بدری، زهره کاوه منش، سید محمد خادم الحسینی
    آنزیم گلوکز 6 فسفات دهیدروژناز (G6PD) یکی از آنزیم های حیاتی در متابولیسم گلبول های قرمز می باشد. کمبود این آنزیم شایع ترین اختلال آنزیمی در انسان است. تاکنون بیش از 400 نوع از این آنزیم در دنیا شناسایی شده است و حدود 400 میلیون نفر مبتلا هستند. کمبود G6PD باعث بروز تظاهرات بالینی به شکل زردی نوزادی در بدو تولد و حملات حاد همولیز به دنبال تماس با داروها با باقلا (فاویسم) می شود. به منظور به دست آوردن شیوع کمبود این آنزیم در نوزادان ایرانی و تعیین ارتباط آن با زردی نوزادان، این مطالعه طراحی گردید.
    در این مطالعه 2000 تولید پی در پی در دو مرکز درمانی بقیه اله (عج) و نجمیه تهران در فواصل ماه های مرداد تا بهمن 1378 از طریق نمونه خون بند ناف و با آزمون کیفی فلورسنت نقطه ای غربالگری شده اند. در این مطالعه شیوع کلی کمبود آنزیم G6PD در 21% کل جمعیت (3.6% در جمعیت پسران و 0.6% در جمعیت دختران) به دست آمد. 51.4% افراد دچار کمبود آنزیم در مقایسه با 16/6% گروه طبیعی زردی در حد اندام ها داشته اند (p=0.001) میانگین بیلی روبین در گروه دچار کمبود آنزیم mg/di در 5.6±18.76 در مقایسه با گروع طبیعی mg/di در 4.2±15.5 بوده است (p=0.001)از نظر نیاز به بستری و فتوتراپی، 48.6% گروه مبتلا به کمبود آنزیم در مقایسه با 11.9% گروه طبیعی نیاز به بستری جهت فتوتراپی داشته اند. 11.4% گروه مبتلا به کمبود آنزیم در برابر 9% گروه G7PD طبیعی نیاز به تعویض خون داشته اند (p=0.001). از نظر هموگلوبین، درصد شمارش رتیکولوسیت و مدت بیشتری اختلاف معنی داری بین دو گروه مشاهده نشد (p>0.2)با توجه به شیوع نسبتا بالای کمبود آنزیم و نیز ارتباط آن با زردی نوزادی و عوارض ناشی از آن، لزوم یک برنامه غربالگری وسیع و در سطح ملی احساس می شود تا از یک سو نوزادان در معرض خط بالا از ابتدا تحت مراقبت بیشتری قرار گیرند و زردی نوزادی در اینها سریع تر و به موقع درمان شود. از طرف دیگر با توجه به احتمال حملات همولیز در اثر دارو و فاویسم در سنین کودکی و بالاتر هشدارهای لازم و آموزش کافی در این زمینه صورت گیرد.
    کلید واژگان: گلوکز 6 فسفات دهیدروژناز, زردی نوزادی, فتوتراپی, برنامه غربالگری
سامانه نویسندگان
  • دکتر طالب بدری
    دکتر طالب بدری
    استادیار مرکز تحقیقات علوم اعصاب، دانشگاه علوم پزشکی بقیه الله، تهران، ایران، دانشگاه علوم پزشکی بقیه الله، ، ایران
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال