به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

فهرست مطالب ظریفه کاظمی

  • جهانبخش ثواقب*، ظریفه کاظمی
    حکومت شیعه  صفوی در سده دهم قمری/ شانزدهم میلادی، در مجاورت حکومت 200 ساله عثمانی و حکومت تازه تاسیس اوزبکان که هر دو سنی مذهب بودند، تشکیل شد. سیاست مذهبی شاه اسماعیل اول (930-907ق./ 1524-1501م.) بر مبنای گسترش تشیع بود که با سیاست مذهبی همسایگانش که مبلغ و مروج مذهب تسنن بودند، مغایرت داشت. این مسئله افزون بر اینکه سبب بروز مجادلات مذهبی و جنگ های مکرر با صفویان از دو جانب شد، به هم گرایی و تبانی دو حکومت عثمانی و اوزبکان علیه صفویان انجامید. هدف این پژوهش بررسی چگونگی برقراری روابط سیاسی عثمانی و اوزبکان و پیامد حاصل از آن بر صفویان در سده دهم قمری با روش توصیفی- تحلیلی است. یافته های پژوهش نشان می دهد که شکل گیری و تثبیت حاکمیت صفویه، توسعه قلمرو آن و شیعی سازی جامعه که با افزایش شمار شیعیان همراه بود، باعث نگرانی حکومت های عثمانی و اوزبک شد؛ بنابر این، دو حکومت به دلیل اشتراک مذهب و تفاوت سیاست مذهبی با صفویان، با هدف براندازی و با توسل به صدور فتاوای تکفیری و اعلان جهاد، به تحکیم روابط با یکدیگر در برابر این حکومت پرداختند و ایده اتحاد سیاسی و نظامی را از طریق اعزام سفرا، نامه نگاری ها و ارسال کمک نظامی رقم زدند.
     
    طبق دستور خط اینجا و چند جای دیگه در همین متن، نیاز به ه برای آخر کمله دارد یعنی بشود شیعه. لطفا بگویید که در آخر کلمات لازم قرار بگیرد یا نه.
    کلید واژگان: ایران, عثمانی, صفویه, اوزبکان, سیاست مذهبی, روابط سیاسی}
    Jahanbakhsh Savagheb *, Zarifeh Kazemi
    The Shia Safavid government was established in the 16th century AD (10th century AH) in the vicinity of the 200-year-old Ottoman government and the newly established Uzbek government, both of which were Sunni. The religious policy of Shah Ismail I (1501-1524 AD/907-930 AH) was based on the expansion of Shiism, which was in contrast with the religious policy of his neighbors, who were preachers and promoters of the Sunni religion. In addition to the fact that this issue caused religious disputes and repeated wars with the Safavids from both sides, it led to the convergence of the two Ottoman and Uzbek governments against the Safavids. The purpose of this research is to examine how Ottoman and Uzbek political relations were established and its consequences on the Safavids in the 16th century AD, with a descriptive-analytical method. The findings show that the formation and stabilization of Safavid rule, the development of its territory, and the Shiiteization of society, which was accompanied by the increase in the number of Shiites, caused concern to the Ottoman and Uzbek governments. Therefore, due to the common religion and the difference in religious policy with the Safavids, the two governments, with the aim of overthrowing and resorting to the issuance of Takfiri fatwas and the declaration of jihad, strengthened relations with each other against this government and established the idea of political and military unity by sending ambassadors, writing letters and sending military aid.
    Keywords: Iran, Ottoman, Safavid, Uzbek, religious politics, Political Relations}
  • ظریفه کاظمی، جهانبخش ثواقب*، مقصودعلی صادقی، داریوش نظری، سید علاالدین شاهرخی

    موقعیت جغرافیایی امارت ذوالقدر (740-928ق/ 1339-1521م) که در محدوده ای میان قلمرو عثمانی و صفوی قرار گرفته بود، سبب شد تحت تاثیر شرایط سیاسی این دو حکومت باشد. حکومت ذوالقدر که برای بقای خویش در پی یافتن متحد و پیوستن به حکومت مقتدرتر بود، سیاست متناقضی را در ارتباط با حکومت های صفوی و عثمانی در پیش گرفت. ذوالقدرها در آغاز تشکیل حکومت صفویه حامی و مطیع شاه اسماعیل اول (907-930ق/ 1501-1524م) بودند؛ سپس از دشمن او مرادبیگ آق قویونلو (905-914ق/ 1500- 1508م) حمایت کردند. همین تغییر سیاست زمینه ساز حمله شاه اسماعیل و تضعیف حکومت ذوالقدر گردید. از سوی دیگر، حاکم ذوالقدر نسبت به حکومت عثمانی نیز راه نفاق را در پیش گرفت. سلطان سلیم اول (918-926ق/ 1512-1520م) که شاهد کارشکنی های مداوم علاءالدوله ذوالقدر (884-921ق/ 1479-1515م) نسبت به عثمانی بود، از ضعف این حکومت استفاده کرد و با حمله به ذوالقدر، این دولت را شکست داد و قلمرو آن را تصرف کرد. در این مقاله، هدف بررسی تاثیر کشاکش ذوالقدرها با دو حکومت صفویه و عثمانی بر فرایند فروپاشی امارت ذوالقدر، با رویکرد توصیفی-تحلیلی است. یافته های پژوهش نشان می دهد که درگیری های شاه اسماعیل صفوی با علاءالدوله ذوالقدر و ضرباتی که بر او وارد ساخت، بنیان قدرت حکومت ذوالقدر را چنان ناپایدار کرد که برافتادن آن را در حمله عثمانی به این امارت هموار کرد.

    کلید واژگان: حکومت ذوالقدر, علاءالدوله ذوالقدر, شاه اسماعیل اول, سلطان سلیم اول}
    Zarifeh Kazemi, Jahanbakhsh Savagheb*, Maghsud Ali Sadeghi, Daryush Nazari, Seyyed Alauddin Shahrokhi

    The geographical location of Dulghadϊr Emirate (1339-1521), which was located in an area bordered with both Ottoman and Safavid territories, caused it to be affected by the political circumstances of these two governments. Dulghadϊr government, which sought to find an ally and join a more powerful government for its survival, adopted a contradictory policy in relation to the Safavid and Ottoman governments. At the beginning of the formation of the Safavid government, the Dulghadϊr were supporters and obedient to Shāh Ismāil I (1501-1524), then they supported his enemy, i.e. Murād Beg Aq Quyūnlu (1500-1508). On the other hand, Dulghadϊr ruler also took the path of hypocrisy towards the Ottoman government. Sultān Selim I (1512-1520), who witnessed Alā-al-dawlah Dulghadϊr's (1479-1515) continuous failures towards the Ottomans, took advantage of the weakness of this government and attacked Dulghadϊr, defeating its government and capturing its territory. This paper is aimed to investigate the effect of the Dulghadϊr conflict with the both Safavid and Ottoman governments on the process of the fall of the Dulghadϊr Emirate, in a descriptive-analytical way.

    Keywords: Dulghadϊr, Alā-al-dawlah Dulghadϊr, Shāh Ismāil I, Sultān Selim I}
  • محمدامیر احمدزاده*، ظریفه کاظمی

    روانشناسی سیاسی روشی برای بررسی شخصیت افراد و پی بردن به دلایل کنش ها و واکنش های رفتاری افراد در برابر مسایل و امور مختلف می باشد. در پژوهش پیش رو مهدعلیا همسر محمدشاه، دومین شاه قاجار و مادر ناصرالدین شاه سومین شاه قاجار، با توجه به روش روانشناسی سیاسی مورد بررسی و تحلیل قرار می گیرد.بنابر داده های به دست آمده، مهدعلیا با سه ویژگی مجزا و مشخص قابل بررسی است. یک زنی مدبر، مقتدر، سیاس و محیل. دوم زنی که به عنوان مادر نقش هایی دارد و به ایفای آنها می پردازد. سوم زنی که به امورات عام المنفعه و خیریه می پردازد.وی توانست با مدیریت و کاردانی که داشت، بعد از فوت محمدشاه چهل روز بر مسند حکومت قرار بگیرد و شرایط را برای آمدن شاه جدید از تبریز به تهران فراهم کند. او با نفوذ در ناصرالدین شاه به دخالت در امور سیاسی و حکومتی پرداخته و نقش مهمی را در برخی وقایع ایفا کرد. مهدعلیا همچون هر مادر دیگری به فرزندنش عشق می ورزید از نامه های باقی مانده از آن موقع می توان به این مهم پی برد. در امور خیریه هم فعالیت داشت او همچون یک زن مسلمان از خود آثاری به یادگار گذاشت. علی رغم موارد اشاره شده بیشترین تاثیری که در اذهان بر جای گذاشت زنی منفور است چون عامل یا یکی از عاملین اصلی در قتل امیرکبیر محسوب می شود. نگارندگان در این پژوهش در صدد هستند تا چهره ای متفاوت اما واقعی از این زن که جزء واپسین زنان مقتدر ایرانی در حوزه سیاست می باشد را معرفی کند.با توجه به پژوهش انجام شده به نظر می رسد، شرایط زندگی مهدعلیا در کنار همسرش محمدشاه و مشکلاتی که در زندگی با او داشت، در نحوه برخوردش در برابر ناصرالدین شاه و دخالت در امور حکومتی در عصر ناصری اثر داشت.

    کلید واژگان: روانشناسی سیاسی, مهدعلیا, ناصرالدین شاه, امیرکبیر, حرمسرا}
    MohammadAmir Ahmad Zadeh *, Zarife Kazemi

    Political psychology is a way to examine the personality of individuals and to find out the reasons for the actions and behavioral reactions of individuals to various issues and matters. In the leading research of Mahdalia III, it is examined and analyzed according to Adler theory and political psychology. According to the obtained data, Mahdalia is known for having three distinct characteristics: a resourceful, powerful, political and local woman, a second woman playing mother roles, and a third Muslim woman engaged in charitable and charitable affairs. Which is examined in three time periods: 1- Childhood and before marriage, 2- The period of his marriage and divorce, 3- The period of the reign of his son Naser al-Din Shah. In this study, the authors try to introduce a different but real face of this woman, who is one of the last powerful Iranian women in the field of politics, emphasizing Adler's theory.In his theory, Adler considers the issue of inferiority as a motivating force in human behavior and believes that it has its roots in childhood and can be studied in three personality types: organ inferiority, cherished and neglected, in people with this problem. In the case of the researcher, according to the tenderness in childhood and then the negligence in the period of marriage and the compensation of the humiliation caused by it during the reign of her child at this time can be examined. According to the research, it seems that Mahdalia's dissatisfaction with life with his wife Mohammad Shah, had an effect on the way he treated Naser al-Din Shah and interfered in government affairs.

    Keywords: Political Psychology, Adler Theory, Mahdalia, Nasser al-Din Shah, Shrine}
  • محمدامیر احمدزاده، ظریفه کاظمی، زهرا رضایی

    در اواخر دوره قاجار به دلیل ضعف سیاسی حکومت، ایلات مناطق مختلف کشور دارای قدرت روزافزونی شده بودند. رضاخان از زمانی که به قدرت رسید، متوجه این مسیله بود. وی برای افزایش قدرت مرکزی ناگزیر از کاهش قدرت ایلات بود. رضاخان برای دستیابی به این مهم فرمان خلع‌سلاح عشایر کشور از جمله ایلات فارس را صادر کرد. در فارس دو ایل پرقدرت قشقایی به ریاست صولت‌الدوله و خمسه با ریاست قوام‌الملک حضور داشتند. در آن زمان ایلات با توجه به ضعف حکومت مرکزی قدرت بسیاری را به دست آورده بودند. آنها در مقابل فرمان خلع‌سلاح به شورش‌هایی پرداختند، رضاشاه نیز با کشتن، زندانی کردن و گروگان‌گیری از سران عشایر، ایلات شورشی را سرکوب کرد. این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی، به چرایی اتخاذ تصمیم خلع‌سلاح از طرف رضاشاه و عواقب این فرمان در فارس می پردازد. یافته‌های پژوهش نشان ‌می‌دهد فرمان حکومتی خلع‌سلاح که با مقاومت و شورش ایلات همراه بود، با رعب و وحشتی که ایجاد کرد، سبب تطمیع ایلات شد، اما تلاش‌هایی که رضاشاه برای خلع‌سلاح عشایر و یکپارچگی کشور انجام داد، با کناره‌گیری اجباری وی در شهریور 1320 ش. و به سلطنت نشستن فرزندش محمدرضاشاه، متوقف ماند. عشایر دوباره اسلحه به دست گرفتند و توانستند بخشی از قدرت از دست رفته خود را احیا کنند.

    کلید واژگان: رضاشاه, خلع سلاح, ایل قشقایی, ایلات خمسه, فارس}
    MohammadAmir Ahmadzadeh, zarife kazemi, zahra rezaei

    At the end of the Qajar period, due to the political weakness of the government, the people of different regions of the country had increasing power. Reza Khan was aware of this issue since he came to power. In order to increase the central power, he had to reduce the power of the tribes. In order to achieve this goal, Reza Khan issued an order to disarm the country's nomads, including Fars. In Fars, there were two powerful Qashqai clans headed by Sault al-Dawlah and Khamsa headed by Qawam al-Mulk. At that time, tribes had gained a lot of power due to the weakness of the central government. They rebelled against the disarmament order, and Reza Shah suppressed the rebellion by killing, imprisoning and taking hostages from the nomadic leaders of tribes. The question of the research is to analyze in a descriptive-analytical way why the disarmament decision was taken by Reza Shah and the consequences of this order in Fars. The findings of the research show that the disarmament government order, which was accompanied by the resistance and rebellion of the people, with the terror it created, caused the greed of the people, but the efforts made by Reza Shah for the disarmament of the nomads and the unity of the country, with his forced resignation in Shahrivar 1940. And his son Mohammad Reza Shah's accession to the throne was stopped. The nomads took up arms again and were able to regain some of their lost power.

    Keywords: Reza Shah, Disarming, Qashqai tribe, Khamsa tribe, Fars}
  • ظریفه کاظمی، ثریا کرنوکر*
    رضاشاه در شرایطی روی کار آمد که حکومت ایران دچار ضعف و بازیچه قدرت ها ی شمال و جنوب کشور، یعنی روسیه و انگلیس، بود. از طرفی ایلات در منطقه خود دارای قدرت و نفوذ بودند. رضاخان از همان زمان وزارت جنگ، با توجه به این مسائل، برای تشکیل حکومت مقتدر مرکزی تلاش می کرد و برای رسیدن به این هدف، باید قدرت ایلات را کاهش می داد. این مسئله با اجرای فرمان خلع سلاح، سرکوب، ارعاب، تبعید و تخته قاپوی ایلات شورشی همراه بود؛ اما از آنجا که اطاعت از چنین فرامینی برای عشایر سخت می نمود، به مبارزات و شورش ها یی علیه حکومت وقت پرداختند. از جمله این ایلات، ایل بیرانوند از ایلات لرستان بود که در آشوب ها ی علیه حکومت، در عصر قاجار و پهلوی، نقش مهمی داشت. رضاشاه برای دستیابی به اهدافش، زمان زیادی را به سرکوب ایل مذکور اختصاص داد و سرانجام آنها چاره ای جز تسلیم شدن در برابر خواسته ها ی حکومت نیافتند.
    این پژوهش، با رویکردی توصیفی تحلیلی، قصد بررسی چگونگی سیاست های ضد ایلی رضاشاه و مبارزات ایلات لرستان، به ویژه ایل بیرانوند، با ماموران حکومت وقت را دارد.
    کلید واژگان: لرستان, رضاشاه, ایلات, ایل بیرانوند, امنیت}
    Zarife Kazemi, Soraya Kornokar *
    Reza Shah came to throne in Iran when the government of Iran was faced with the political and military weakness and also was the plaything of the powers of the north and south of the country, namely Russia and Britain. The tribes in the region had its own power and influence. Reza Khan, since the establishment of the Ministry of War, was aware of these issues and attempted for the formation of a strong central rule. To create such a condition, he inevitably decreased state power. This issue was coincidence with the implementation of the disarmament, suppression, intimidation, exile and Takhteh Qapu of the rebel states. But since the obedience to such decrees was difficult for the tribes, they began to revolt against the time government. Among these tribes, was the Beyranvand tribe of Lorestan who had a key role in the riots against the government of the Qajar and Pahlavi. to achieve his goals, Reza Shah devoted a lot of time to suppress the tribe. Finally, they have no choice but to capitulate to the demands of the government. This cross-sectional study, through a descriptive-analytic approach, intends to examines how the anti-tribal policies of Reza Shah and tribal struggles of Lorestan, particularly the Beyranvand tribe, deal with the government officers.
    Keywords: Lorestan, Reza Shah, tribes, the Beyranvand tribe, security}
  • ظریفه کاظمی
    رضاشاه در شرایطی در ایران روی کار آمد که حکومت مرکزی دچار ضعف بود. فقدان دولت مقتدر مرکزی سبب خودسری برخی ایلات کشور شده بود. رضاشاه برای افزایش قدرت مرکزی به کاهش قدرت ایل پرداخت. دو اقدام عمده ای که در باب ایلات انجام داد، در ابتدا، خلع سلاح، و سپس، تخته قاپو یا اسکان اجباری عشایر بود. ایلات فارس نیز از اقدامات مذکور مستثنی نبودند. در دوره مورد بحث، در فارس ایلات متعدد و متنوعی وجود داشت، اما نقش دو ایل بزرگ، قشقایی و خمسه، از بقیه پررنگ تر بود. اجرای فرامین خلع سلاح و تخته قاپو که با زور همراه بود، بدون برنامه ریزی صحیح و بدون مطالعه انجام گرفت و منجر به شورش های متعددی از سوی ایلات کشور، از جمله فارس، گردید. که نتیجه ای جز تسلیم شدن را برای ایلات در برنداشت. کناره گیری اجباری رضاشاه از سلطنت و اغتشاشات ناشی از اشغال ایران توسط متفقین شرایطی را فراهم آورد که ایلات کشور به شیوه زندگی سابق خود بازگشتند و، همچنین، به سهم خود در احیای قدرت گذشته خود کوشیدند. این پژوهش برآن است تا با روش توصیفی - تحلیلی به موانع و مشکلاتی که ایلات فارس در دوره سلطنت رضاشاه با آن مواجه بودند، بپردازد.
    کلید واژگان: ایلات, فارس, رضاشاه, قشقایی, خمسه, تخته قاپو}
  • ظریفه کاظمی
    در سال های 1293-1324ش/1945-1914م که دنیا دو جنگ جهانی را پشت سر گذاشت، عواقب وخیم و مخربی، بر بیشتر کشورهای دور از صحنه جنگ علاوه بر کشورهای محور، قابل مشاهده بود. ایران آن موقع صحنه کشمکش و رقابت های دو کشور روسیه در بخش شمالی و انگلیس در بخش جنوبی بود، هر یک از آن دو به دنبال تامین منافع خود دم از حمایت ایران می زدند. در این شرایط ایران چیزی جز ضرر و زیان عایدش نشد. قحطی هم یکی از مصائبی بود که نصیب کشور ما شد، فارس و جنوب هم گرفتار این مشکل گردید. مردم ایران گرچه قحطی را بارها تجربه کرده بودند، اما این بار، خشکسالی های متوالی و حضور نیروهای متفقین این مسئله را تشدید می کرد. فارس در معرض عبور و حمل و نقل متفقین قرار داشت که در پی آن آسیب شدیدتری بر اقتصاد منطقه وارد شد و قحطی این ایالت را از سایر ایالات متمایز ساخت. این پژوهش با رویکردی توصیفی- تحلیلی بر آن است تا به علل و عوامل قحطی های فارس در طول سی سال از آغاز جنگ جهانی اول تا پایان جنگ جهانی دوم بپردازد.
    کلید واژگان: قحطی, خشکسالی, متفقین, جنگ جهانی, فارس}
    Z. Kazemi
    In the years 1914-1945, the world went through two world wars and serious adverse and destructive consequences, in addition to the axis countries, were visible even on the countries around the world that were far from the battle front. At that time Iran was in the middle of the conflict and competition between the two countries, Russia in the north and England in the south. They each had their own tail toprotect the country. In this situation Iran does not get anything but harm. Famine was also one of the calamities that Iran gained. Fars province and the south of Iran were caught into this problem. Iranians although had experienced famine many times during the history, but successive droughts and the Allies would exa cerbate this problem. Fars province was the subject of transportation and shipping of the Allies and that was followed by more serious damageon the local economyand famine in to this province was more distinguishable than other provinces in Iran. This article with adescriptive approach, is an analysis of the causes of the starvation in Fars province during the thirty year ssince the beginning of World War I, till the end of World WarII.
    Keywords: famine, drought, Allied, transportation, Fars}
  • مرتضی دهقانی نژاد، ظریفه کاظمی
    دو جنگ جهانی، که طی سال های 1293-1324ش/1914-1945م رخ داد، عواقب وخیم و مخربی را هم بر کشورهای محور و هم بر کشورهای دور از صحنه جنگ مانند ایران، بر جای گذاشت. در زمان احمدشاه حکومت مرکزی ایران در برقراری ثبات و امنیت در کشور ضعیف و ناتوان بود؛ به ویژه در مناطق جنوبی و فارس به علت دوری از مرکز و حضور نیروهای بیگانه و راهزنی و خودسری ایلات که این مسئله شدت و وضوح بیشتری داشت. با روی کار آمدن رضاشاه و اقداماتی که از سوی حکومت جدید صورت گرفت، وضعیت امنیتی کشور و فارس بهبودی نسبی یافت، هرچند که نارضایتی هایی وجود داشت. این پژوهش برآن است تا به بررسی عواملی بپردازد که منجر به عدم ثبات و اقتدار سیاسی ایالت فارس می شد که به تجارت آن نیز آسیب می رساند.
    کلید واژگان: ایالت فارس, ایلات, راهزنی, جنگ جهانی اول, جنگ جهانی دوم}
  • مرتضی دهقان نژاد، ظریفه کاظمی
    حوزه خلیج فارس به عنوان منطقه ای راهبردی، از اهمیت و جایگاه تاریخی ویژه ای همواره برخوردار بوده است. این منطقه، از روزگار باستان تاکنون، به لحاظ تجارت و منابع غنی خود، مورد توجه دیگر اقوام و ملل بوده و می باشد. به همین دلیل، در معرض رقابت و کشمکش کشورهای دیگر قرار دارد. بوشهر، از جمله شهرهای بندری خلیج فارس است که بعد از سقوط صفویان در دوره های افشاریان و زندیان، پس از کاهش اهمیت تجاری بندرعباس، مورد توجه دولت های خارجی قرار گرفت. در دوره قاجارها نیز، این بندر به لحاظ ساحل، تشکیلات اداری و ارتباط با شیراز، از جایگاه ویژه ای در میان بندرهای جنوب برخوردار بود. همین موضوع، سبب شد تا شمار بسیاری از کشورها، دست به تاسیس شرکت های تجاری و حتا کنسولگری در این شهر ساحلی بزنند. این مقاله، بر آن است تا به بررسی چرایی و چگونگی رونق و کسادی اقتصاد بندر بوشهر در سال های 1293- 1324 ش./ 1914- 1945 م. بپردازد و به روش توصیفی – تحلیلی و با تکیه بر منابع کتابخانه ای، به تبیین تجارت و مسایل و مشکلاتی که در تجارت بوشهر و راه های تجاری آن از سال های 1293- 1324 ش./ 1914- 1945 م. وجود داشته، بپردازد.
    کلید واژگان: خلیج فارس, بوشهر, راه, تجارت, امنیت}
    Morteza Dehqannejad, Zarifeh Kazemi
    The Persian Gulf area, as a strategic region, has always had a special importance and historical position. From ancient times to the present, this region has been noticed by other nations and ethnicities due to its commerce and its valuable resources. That is why it has been subject to competition and struggle among other countries. Booshehr is one of the ports on the Persian Gulf which came to the attention of foreign governments after the fall of the Safavid Dynasty and during the Afsharid and Zand eras when the commercial significance of Bandar Abbas Port had decreased. Also, in the Qajar Era this port had a special position among the ports of the south of Iran due to its coastal location, administrative organization and connection to Shiraz. These factors led many countries to set up commercial corporations and even consulates in this coastal city. This paper aims to study the why and how of the growth and recession of BooshehrPort’s economy from 1914 to 1945, to discuss its commerce, and consider problems which existed in the commerce of Booshehr and its trade routes during this period. It is based on library resources and uses the descriptive-analytic method.
    Keywords: Persian Gulf, Booshehr, trade route, commerce, security}
سامانه نویسندگان
  • ظریفه کاظمی
    کاظمی، ظریفه
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال