به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

عاطفه صادقی زاده

  • عاطفه صادقی زاده، محمد فاضل*، هاجر عباسی

    کیک یکی از میان وعده‏های پرطرفدار بین کودکان و نوجوانان است. از این‏رو تولید محصولی مغذی و با کیفیت بالا نقش به‏سزایی در سلامت این گروه از افراد جامعه که در سن رشد هستند، دارد. بنابراین در این تحقیق تاثیر جایگزینی آرد کنجاله کنجد در سطوح صفر، 8، 24، 40 و 48 درصد و آناناس نیز در سطوح صفر، 5/1، 5/4، 5/7 و 9 درصد بر خصوصیات تصویری و بافتی کیک اسفنجی مورد بررسی قرار گرفت. بدین منظور از روش سطح پاسخ طرح مرکب مرکزی با 2 متغیر و 4 نقطه مرکزی استفاده گردید. با توجه به نتایج به‏دست آمده مشخص گردید که افزایش کنجاله کنجد و آناناس در فرمولاسیون سبب کاهش pH، فنریت و پیوستگی بافت شد. در حالی که میزان دانسیته، اندازه میانگین ذرات، سفتی، صمغیت، قابلیت جویدن و شاخص‏های رنگی a* و b* افزایش یافت. هم‏چنین نتایج نشان داد که افزودن آناناس به فرمولاسیون کیک اسفنجی تاثیر چشمگیری بر مولفه رنگی L* نداشت در حالیکه که حضور آرد کنجاله کنجد در بین ترکیبات نمونه های تولیدی سبب کاهش این مولفه رنگی شد. در نهایت مطالعه انجام شده بر روی سطوح مصرف کنجاله کنجد و آناناس به ترتیب سطح 24 و 6/1 درصد را به عنوان سطح بهینه جهت استفاده در فرمولاسیون کیک اسفنجی معرفی نمود.

    کلید واژگان: کنجاله کنجد, آناناس, مولفه های رنگی, سفتی, کیک اسفنجی
    A.Sadghizadeh, M.Fazel*, H.Abbasi

    Cake is one of the popular junk food between children and teenagers. So producing nutritional product by high quality have significant role in the health of this group of people who are in growing age. In this study effect of replacement of sesame flour in levels of 0, 8, 24, 40 and 48% and pineapple in levels of 0, 1.5, 4.5, 7.5 and 9% on visual and textural properties on sponge cake were evaluated. So central composite design response surface method was used by 2 variable and 4 central point. According to the results, by increasing seasame and pineapple in cake formulation, pH, springiness and cohesiveness were decreased. Although cell density, the average particle size, firmness, chewiness and b* and a* values were increased. Also the results showed adding pineapple had no significant effect on L* value while decreased by adding seasame flour. Finally the optimal points were 24 and 1.6 in sesame and pineapple respectively for using in spong cake formulation.

    Keywords: Sesame, Pineapple, Color values, Firmness, Spong cake
  • طاهره چنگیز، پیام کبیری، سارا مظفرپور، نیما خلیقی نژاد، هاجر طاهری، عاطفه صادقی زاده، منیژه عطایی کچویی، فرزانه امین پور
    مقدمه
    پزشکی مبتنی برشواهد فرآیند دریافت، نقد و به کارگیری نتایج تحقیقات بر بالین بیماران می باشد. با وجود انتشار مقالات متعدد پیرامون میزان تطابق عملکرد پزشکان با شواهد علمی در سایر کشورها، هنوز مطالعه ای در ایران صورت نگرفته است. هدف این مطالعه، تعیین این مطلب بود که چند درصد از خدمات بالینی ارایه شده در بخش های داخلی یک بیمارستان آموزشی منتخب، منطبق با شواهد معتبر علمی است.
    روش ها
    پرونده ی 103 بیمار که در مدت یک ماه در هفت بخش داخلی بیمارستان آموزشی الزهرا (س) دانشگاه علوم پزشکی اصفهان بستری شده بودند، وارد مطالعه گردید. برای هر بیمار دو شاخص تشخیص و درمان اولیه مشخص شد. سپس منابع علمی پزشکی مبتنی بر شواهد جهت یافتن کارآزمایی های بالینی، مقالات مروری و راه کارهای طبابت بالینی جستجو شد و میزان تطابق درمان ارایه شده به بیمار با درمان منتخب بر مبنای بهترین یافته های پژوهشی مبتنی بر شواهد محاسبه و استخراج شد.
    یافته ها
    بر اساس جستجوی انجام شده 71 مورد (9/68 درصد) از بیماران، مداخلات اولیه ی منطبق با سطح یک شواهد علمی و 32 مورد (1/31 درصد) منطبق با شواهد سطح دو علمی را دریافت کرده بودند. هیچ بیماری مداخله ی منطبق با شواهد سطح سه دریافت نکرده بود.
    نتیجه گیری
    بیش از نیمی از مداخلات انجام شده در بخش های داخلی بیماستان آموزشی منتخب، منطبق بر شواهد معتبر علمی بوده است. تکرار این مطالعه برای سایر رشته ها و پزشکان غیر هیات علمی ضروری است.
    کلید واژگان: پزشکی مبتنی بر شواهد, عملکرد بالینی مبتنی بر شواهد, راه کارهای طبابت بالینی
    Tahereh Changiz, Payam Kabiri, Sara Mozafarpour, Nima Khalighinejad, Hajar Taheri, Atefeh Sadeghizadeh, Manizheh Ataei Kachuie, Farzaneh Aminpour
    Introduction
    Evidence based practice is an approach to clinical practice which emphasizes the use of best clinical researches as a component of clinical decision making. The aim of this study was to determine the percentage of current clinical decision making and disease management which is based and supported by high-level evidence in an educational hospital located in Isfahan, Iran.
    Methods
    A cross-sectional study was carried on 103 patients who were admitted during one month to seven Internal medicine wards in Alzahra hospital. For each patient, the primary diagnosis and primary treatment were recorded. Evidence based resources were then searched for randomized controlled trials (RCT’s), systematic reviews and clinical practice guidelines to find the best research evidence that the treatments were effective. The main outcome measure was the level of evidence which supports the primary intervention for the primary diagnosis of each patient.
    Finding
    Level I evidence (at least one randomized trial) supported the primary intervention used in 68.9% of internal admissions and level II evidence (convincing non-experimental evidence) supported the primary intervention in 31.1% of admissions. None of patients received intervention with level III supporting evidence.
    Conclusion
    Most patients had received high level supported interventions. It seems that we should repeat this study in other wards. Also it may be recommended to design some educational evidence based practice for non academic physicians.
  • شهرام رفیعیان، سیدعلی علوی، نوشین میرخشتی *، عاطفه صادقی زاده
    مقدمه

    مطالعات نشان میدهد که فرآیند آنژیوژنز در بیماری فیبروز ریوی دخیل بوده، همراه با تغییرات عروقی در بافتها و سطح سیتوکین میباشد. تالیدومید دارویی است که باعث آسیب وسیع اندوتلیال و تغییر در سطح می گردد. لذا در مطالعه ی حاضر اثر این دارو را در مدل حیوانی فیبروز ریه ی القا شده با بلئومایسین بررسی نمودیم.

    روش ها

    18 رات مورد مطالعه به سه گروه 6 تایی تقسیم شدند: 1) گروه مداخله: که بلئومایسین داخل تراشه ای و تالیدومید داخل صفاقی دریافت کردند، 2) گروه شاهد مثبت (بلئومایسین) و 3) گروه شاهد منفی (تزریق داخل تراشه ی نرمال سالین). پس از یک ماه، بافت ریه ی آنها جهت بررسی فیبروز به روش اندازه گیری کمی هیدروکسی پرولین و همچنین اندازه گیری رگ زایی با شمارش تعداد عروق زیر میکروسکوپ، خارج گردید. با استفاده از نرم افزار مت لب 6 نیز درصد فضای آلوئولی در لام ها به عنوان اندکس ظرفیت کل ریوی TLC)) تعیین شد.

    یافته ها

    بین گروه های شاهد منفی و مثبت و همچنین گروه مداخله و شاهد منفی، اختلاف معنی داری در مقدار کمی کلاژن وجود داشت، ولی در مقایسه ی گروه های شاهد مثبت و مداخله، تفاوت معنی داری یافت نشد. در میانگین تعداد عروق و درصد فضای آلوئولی در لام های مربوط به 3 گروه تفاوت معنی دار آماری مشاهده نشد.

    نتیجه گیری

    تالیدومید در روند آنژیوژنز و به طبع آن فیبروز ریوی در گروه مداخله اثری نداشته است. علاوه بر این تالیدومید با مکانیسم ناشناخته، باعث درگیری ریوی مشابه پاتولوژی IPF می شود. لذا بررسی های بیشتر و با دوزهای متفاوت و در ترکیب با داروهای دیگر، برای شناخت آثار آنتی آنژیوژنیک آن مفید به نظر می رسد

    کلید واژگان: فیبروز ریه, تالیدومید, بلئومایسین, آنژیوژنز
    Shahram Rafieian, Sayyed Ali Alavi, Nooshin Mirkheshti, Atefeh Sadeghizadeh
    Background

    Current evidences suggest that the change in cytokine level by induction of angiogenesis may play a key role in the development of lung fibrosis. It seems, thalidomide by the destruction of endothelial cells and changing TNF-α level could be helpfull in antiangiogenic therapies. The present study examined the effect of thalidomide on bleomycin-induced lung fibrosis in rats.

    Methods

    18 rats were divided into three groups: (group 1) negative control group, which received normal saline intratracheally, (group 2) positive control group in which bleomycin was intratracheally injected, (3) intervention group which recieved thalidomide and bleomycine. Lung tissue was extracted after one month of treatment. Collagen content (as fibrosis index) and angiogenesis were indicated by Woessner method and Von Wilbrand staining, respectively. Total Lung Capacity index, was determined by MATLAB software.

    Findings

    Collagen content had significant difference between positive and negative control groups, but there was no difference between positive control and experimental group. There was no significant difference between groups for angiogenesis and Total Lung Capacity index.

    Conclusion

    Thalidomide had no effect on bleomycin induced pulmonary fibrosis. Otherwise, the findings of the study provide this evidence that thalidomide may induce pulmonary injury that is pathologically looks like IPF. So, more studies with some other angiostatic drugs and different doses are needed.

  • سیدعلی علوی، عاطفه صادقی زاده، سید حمیدموسوی، نوشین میرخشتی
    مقدمه
    استئوپروز یک بیماری تهدید کننده ی حیات است و از مهم ترین عوامل موثر در ایجاد این بیماری ذخایر کلسیمی ناکافی استخوانی در سنین میانسالی و بالاتر است که به علت فقدان کلسیم کافی در رژیم غذایی در طول دوران زندگی به ویژه در سنین بلوغ و رشد است. بر این اساس امروزه، استفاده از نمک های کلسیمی در قالب مکمل های دارویی و غذاهای غنی شده با کلسیم به عنوان راهکار مقابله با این بیماری به ویژه در خانم ها توصیه می گردد. هدف از این مطالعه بررسی میزان جذب کلسیم از کربنات کلسیم در مقایسه با استات کلسیم بود.
    مواد و روش ها
    طی یک کارآزمایی بالینی، 20 داوطلب مونث در محدوده ی سنی 25-21 سال با داشتن معیارهای ورود به مطالعه، بررسی شدند. در روز مطالعه ابتدا اولین نمونه ی ادرار صبحگاهی ناشتای افراد مورد مطالعه جمع آوری شد. 2 ساعت پس از مصرف یک وعده ی غذایی یکسان، قرص جوشان کربنات کلسیم به صورت محلول در آب به افراد داده شد و نمونه های ادراری در طول 4 ساعت پس از مصرف دارو جمع آوری شد. پس از یک دوره ی 10 روزه، همین آزمایش دوباره با محلول استات کلسیم تکرار شد.
    یافته ها
    با استفاده از آزمون آماری تی جفتی مورد مقایسه شدند. میانگین افزایش کلسیم ادرار به دنبال مصرف کربنات کلسیم 1/6±55/38 میلی گرم و به دنبال مصرف استات کلسیم 14/6±33/36 میلی گرم بود که تفاوت آماری معنی داری بین آن ها وجود نداشت.
    نتیجه گیری
    با در نظر گرفتن مزایای استات کلسیم به عنوان نمک کلسیمی محلول در آب در مقایسه با کربنات کلسیم و با توجه به یافته های حاصل از این مطالعه، به نظر می رسد بتوان از استات کلسیم به عنوان دارویی مناسب در درمان یا پیشگیری از بیماری استئوپروز بهره جست. علاوه بر این، می توان از این نمک برای غنی سازی فرآورده های غذایی به ویژه فرآورده های مایع استفاده نمود.
    کلید واژگان: کربنات کلسیم, استات کلسیم, استئوپروز, جذب
    Dr. Sa Alavi, A. Sadeghi Zadeh, S.H. Mousavi, N. Mirkheshti
    Introduction
    Osteoporosis is a life threatening disease. One of the important etiologies of osteoporosis is low calcium intake from daily dietary intakes, making calcium salt administration in pharmacological form or as a food additive highly recommendable as a protective mechanism againt this disease, especially in women. Calcium acetate is a water soluble agent whereas calcium carbonate (which is routinely used in pharmacological forms of calcium salts) is not easily dissolved in water hence we decided to compare the bioavailability of calcium carbonate to that of calcium acetate.
    Material And Methods
    During a clinical trial study, 20 normal female volunteers with the appropriate inclusion criteria were enrolled. On the day of study, fasting urine specimens were collected from all subjects, and 2 hours after a meal, a solution of calcium carbonate was administered to all participants and then, again, urine specimens were collected after 4 hours. After a 10 day washout period, this test was repeated with calcium acetate. The results were analyzed with paired t test.
    Results
    The mean increase in urine calcium was 38.55 ± 6.1 mg and 36.33 ± 6.14 mg after administration of calcium carbonate or calcium acetate respectively. There was no statistically significant difference between calcium absorption from calcium carbonate and calcium acetate.
    Conclusion
    Regarding the beneficial effects of calcium acetate as a soluble salt, in comparison with calcium carbonate and based on the results of this study indicating the similarity in calcium absorption from these two salts, calcium acetate can be administered as an appropriate substance for prevention and treatment of osteoporosis. Indeed it can be used in enriching the liquid comestibles.
    Keywords: Osteoporosis, Calcium carbonate, Calcium acetate, Absorption
  • هاجر طاهری، مائده میرمحمدصادقی، ایمان ادیبی، وحید عشوریون، عاطفه صادقی زاده، پیمان ادیبی
    مقدمه
    بسیاری از مطالعات، تاثیر مداخلات آموزشی کاربرد مهارت های پزشکی مبتنی بر شواهد را بر مدارج بالای پزشکی سنجیده اند ولی گزارشات کمی از تاثیر این مداخلات در مدارج پایین پزشکی وجوددارد. این مطالعه با هدف تعیین تاثیر یک برنامه آموزشی کارگاهی پزشکی مبتنی بر شواهد را بر مهارت بکارگیری آن توسط دانشجویان مقطع بالینی پزشکی انجام گرفت.
    روش ها
    در یک مطالعه پیش تجربی، 24 دانشجویان پزشکی سال 4 و 5 که بخش های داخلی یا جراحی را گذرانده بودند، به صورت غیر تصادفی آسان انتخاب شدند. کارگاهی در قالب سه جلسه 5 ساعته در مورد پزشکی مبتنی بر شواهد برای آنان برگزار گردید. نگرش دانشجویان نسبت به برگزاری کارگاه از طریق پرسشنامه ای با مقیاس لیکرت، مهارت آنها در زمینه طراحی سوال کلینیکی توسط پیش آزمون و پس آزمون با دو سوال چهار گزینه ای و نحوه جستجو شواهد از بانک های اطلاعاتی توسط چک لیست بررسی شد. نتایج با استفاده از آزمون ویلکاکسون توسط نرم افزار SPSS تحلیل گردید.
    نتایج
    از 40 نمره مهارت طرح سوال بالینی، دانشجویان از پیش آزمون 23 و از پس آزمون 8 غلط داشتند که این اختلاف معنی دار بود. نمره جستجوی منابع دانشجویان در پیش آزمون 40 و در پس آزمون 100 از کل نمره 100 و بطور معنی داری افزایش یافته بود. نتایج پرسشنامه نگرش نشان داد که نگرش دانشجویان در مورد کارگاه مثبت بوده است.
    نتیجه گیری
    این مداخله آموزشی باعث پیشرفت طراحی سوال، جستجوی منابع اطلاعاتی شد. نگرش دانشجویان در مورد آن مثبت بود. پیشنهاد می شود که مطالعات آتی، تاثیر مداخلات زودهنگام، از جمله کارگاه را در بین دانشجویان، کارورزها، دستیاران و هیات علمی ارزیابی نمایند.
    کلید واژگان: پزشکی مبتنی بر شواهد, دانشجویان پزشکی, کارگاه
  • غلامحسین احمدزاده، عاطفه صادقی زاده، سیامک امانت، ویکتوریا عمرانی فرد، حمید افشار
    مقدمه

    طی سالهای اخیر اقدامات ارزند های نسبت به بهبود وضعیت بهداشت جسمی زنان باردار انجام شده است ولی چندان توجهی به بهداشت روان آنان نگردیده است. نظر به شیوع روزافزون افسردگی در جهان و شیوع دو برابر آن در زنان نسبت به مردان و تاثیرات متقابل آن بر سلامت جسمی و کیفیت زندگی آنان، مطالعه حاضر با هدف بررسی شیوع افسردگی و ارتباط آن با بعضی عوامل اجتماعی – اقتصادی در زنان باردار مراجع هکننده به مراکز بهداشتی شهر اصفهان انجام شده است. 15 ساله مراجعه کننده به مراکز بهداشتی -

    روش کار

    این مطالعه مقطعی توصیفی – تحلیلی بر روی 600 نفر از زنان باردار 45 به همراه پرسشنامه اطلاعات دموگرافیک بودند که Beck درمانی شهر اصفهان انجام شده است. ابزار سنجش پرسشنامه افسردگی تجزیه و تحلیل شد. Chi-square توسط آزمودن ی ها تکمیل می گردید. یافته ها با استفاده از آزمون آماری %22/ 28 %) دارای افسردگی بودند که به تفکیک 2 / 74 %) طبیعی و 154 نفر (7 /

    نتایج

    از 600 نفر زن حامله، 446 نفر (3 3% دارای افسردگی متوسط تا شدید بودند. شیوع افسردگی در زنان با حاملگی ناخواسته نسبت / دارای افسردگی خفیف و 5 به خواسته دارای تفاوت معنی دار بود و در بقیه موارد تفاوت معن یداری دیده نشد.

    نتیجه گیری

    به نظر می رسد توجه ویژه به وضعیت خلقی زنان باردار، بخصوص زنان دارای بارداری ناخواسته، از ارزش ویژه ای برخوردار است. استفاده از ابزارهای غربالگری جهت تشخیص و انجام مراقبتهای ویژه برای طبقه اجتماعی – اقتصادی پایین الزامی است. همچنین انجام مطالعات بیشتر جهت بررسی اختلالات افسردگی در تمام طول حاملگی و بررسی پیامدهای آن به عنوان ریسک حاملگی ضروری است.

بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال