به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

عباس اکبری

  • ابوالفضل عرب بیگی*، صمد سامانیان، عباس اکبری
    مطالعه پژوهش های صورت گرفته در زمینه سفال قاجار طی دهه های گذشته، بیانگر وجود نوعی اندیشه یکسونگرانه و غالبا منفی نسبت به این هنر در عرصه مطالعات هنر اسلامی است که آن را آغاز دوره «انحطاط» در تاریخ سفال ایران تلقی می کند. هدف این پژوهش، ارزیابی و سنجش درستی و نادرستی اندیشه مذکور است. سوال تحقیق حاضر این است که آیا این نگرش، ریشه در واقعیات تاریخی دارد یا حاصل برداشت هایی نادرست از تاریخ و هنر قاجار است؟ در پژوهش کیفی حاضر، از روش تحقیق تاریخی- تحلیلی استفاده شده و گردآوری داده ها با مراجعه به اسناد کتابخانه ای و میدانی و تحلیل داده ها به روش استقرایی انجام پذیرفته است. یافته های تحقیق حاکی از آن است که برخلاف آن چه که اغلب اذعان گردیده، سفال قاجار به لحاظ کمی و کیفی نه تنها راه به «انحطاط» نبرده بلکه جایگاه ویژه و مجزایی را در گستره سفال ایران به خود اختصاص داده است. در دوره قاجار، برنامه های حمایتی جهت گسترش و رونق صنعت سفال از سوی دولت و نخبگان سیاسی به طرز قابل ملاحظه ای افزایش می یابد که این مسئله منجر به ترقی کاشی سازی و انجام اقداماتی در زمینه چینی سازی می گردد. در این دوره، تولید ظروف خمیرسنگ به دلیل واردات چینی تا حدودی دچار نقصان می گردد، اگرچه ساخت آن برای بازار جدید مشتریان نوظهور طبقه متوسط استمرار می یابد. از سوی دیگر، می توان دید که با تغییر پایگاه اجتماعی هنر در این دوره علاوه بر گسترش دامنه حامیان و سفارش دهندگان سفال، به دلیل افزایش برنامه های ساخت وساز و مرمت ابنیه، سفارش کاشی در اولویت قرار می گیرد. علاوه بر این، تحت تاثیر پدیده جمع آوری آثار هنر اسلامی و رونق بازار تقاضای هنر ایرانی، هنر قاجار نیز مورد ‏توجه موزه ها و مجموعه داران اروپایی قرار می گیرد که این مسئله، حجم زیادی از سفارشات را برای سفال قاجار و حتی محصولات تقلیدی با کیفیت مشابه آثار گذشته در پی دارد.
    کلید واژگان: سفال و کاشی قاجار, وضعیت تولید سفال, کاشی سازی, مستشرقین
    Abolfazl Arabbeigi *, Samad Samanian, Abbas Akbari
    A study of the research carried out in the field of Qajar pottery ‎shows that the prevailing attitude towards this art during the past decades has generally been derived ‎from a kind of negative thought, which is basically defined by keywords such as “degeneration”, ‎‎”vanishing”, ‎‎”decline”, “deterioration” and “stagnation”. ‎Even with the change of attitude ‎towards Qajar art since the end of the 20th century, the effects of the mentioned approach still ‎remain on the later research, and traces of it can be seen from time to time in the conducted ‎research. The purpose of the present study is to evaluate and measure the correctness and ‎incorrectness of the mentioned approach. The question of the current research is that whether this ‎attitude has its roots in historical facts or is it just the result of a wrong understanding of Qajar history ‎and art? In other words, is Qajar pottery really weak in terms of quantity and quality, or is it ‎subjected to adverse and biased comments? In this ‎regard, the frequency of Qajar pottery production level will be investigated in accordance with ‎the underlying and influential factors in the process of Qajar artistic trends, including the ‎discourse of development and reform, supply and demand market, and the social bases of art. It ‎should be noted that the word “quality” in this research refers to “technical ‎quality” of the products - including the quality of clay, glaze, colors and firing - and does not ‎include their “visual aspects”. This fundamental research applies the historical-analytical method. Data collection has been done by referring to library and field documents with reference to various sources, including historical texts (books, manuscripts and documents), ‎accounts of travelers and political agents, and the works and documents preserved in museums. Data analysis has also been done by inductive method and in a round-trip process. The target ‎community of the present research is the Qajar era pottery, including dishes, tiles and various ‎pottery objects, which were sampled in a targeted manner. The findings of the research indicate that in contrast to what has often been asserted, not only the Qajar pottery has not been faced with “degeneration” in terms of quantity and quality, but it established a ‎special and distinct place for itself in the field of Iranian pottery. During the Qajar period, the ‎support for the expansion and prosperity of the pottery industry by the government ‎and political elites increased significantly, leading to the development of tile making and chinaware production. In this period, no defect could be seen in the ‎production of earthenware and generally monochrome products, but due to the influence of ‎Chinese imports and the loss of traditional and long-standing patrons, namely financiers and ‎political elites, creators of stonepaste wares were unable to produce products of high quality. Nevertheless, the ‎production of stonepaste wares continued, though not with the previous quality, for a new ‎market of emerging middle-class customers. On the other hand, it can be seen that with the ‎change of the social base of art in this period, in addition to the expansion of patrons and ‎customers of pottery, the priority is directed to ordering tiles due to the increase in building ‎construction and restoration programs. The change in the social bases of art ‎brought about other effects; including the one that led to the “commodification” of manufactured ‎products. Accordingly, Qajar pottery lost the former “luxurious” character of Safavid pottery. Under such conditions, ‎Qajar pottery was relegated from the class of noble and courtly objects and it became available to ‎the general public at the level of commercial goods. In spite of that, this issue caused more creativity in ‎Qajar products in the field of design and coloring. On the other hand, the boom in the market of ‎supply and demand due to the emergence of the phenomenon of collecting art works by ‎foreign museums and collectors resulted in bulk orders for the Qajar potters, especially in the late ‎‎13th and the early 14th centuries AH/ 19th and 20th centuries AD. At the same time, the increase in demand for old works ‎led to the production of fake products known as “antiques”. The impossibility of ‎distinguishing between some of these products from the original samples is indicative of the high skill of the ‎potters of this period in producing high-quality products. Furthermore, it implicitly ‎reminds us of the important and effective role of patrons of works of art in ‎determining the trend of artistic trends.‎
    Keywords: Qajar Pottery, Tiles, State Of Pottery Production, Tile Making, Orientalists
  • ابوالفضل عرب بیگی*، صمد سامانیان، عباس اکبری

    یکی از ویژگی های منحصربه فرد سفال قاجار که آن را از سفال دیگر دوران متمایز می سازد، به کارگیری تنوعی از طیف های رنگی نوظهور است که پیش از آن سابقه نداشته اند. در اغلب پژوهش های صورت گرفته پیرامون خصلت های بصری سفال قاجار، این مسئله، نتیجه منطقی تغییر ذائقه زیبایی شناختی این دوره قلمداد شده، اما به تحولات صورت گرفته در زمینه فناوری توجهی نشده است. از این رو، هدف پژوهش حاضر، مطالعه نقش نوآوری های فنی در شکل گیری تحولات بصری سفال قاجار در عرصه رنگ پردازی است، ضمن آن که زمینه های پیدایش نوآوری های فنی در سفال قاجار به ویژه در حیطه فناوری رنگ را مورد بررسی و ارزیابی قرار می دهد. در پژوهش کیفی حاضر، از روش تحقیق تاریخی- تحلیلی استفاده شده و گردآوری داده ها با مراجعه به اسناد کتابخانه ای و ‏میدانی انجام پذیرفته است. این تحقیق بر مطالعه نمونه هایی از سفال قاجار متمرکز شده که ترکیبات رنگ آن ها تحت آنالیزهای شیمیایی و ریزساختاری قرار گرفته است. ‏یافته های پژوهش نشان می دهد که رواج رنگیزه های جدید در دوره قاجار نظیر نانوذرات طلا، آنتیمونات سرب، اکسید اورانیوم و اکسید کروم که از آن ها به ترتیب رنگ های قرمز- صورتی، زرد، زرد- نارنجی و سبز حاصل گشته، عامل تنوع و کثرت رنگی به ویژه در شیوه زیرلعابی بوده است. افزون بر این که خلاقیت و دستاوردهای سفالگران قاجار در زمینه ساخت رنگ های ترکیبی و بهره گیری از قابلیت غلظت رنگ ها در رنگ پردازی، در گسترش دامنه این پدیده موثر واقع شده است. رواج نوآوری های فنی در این دوره نیز در پی تسهیل انتقال علوم جدید از اروپا به ایران طی فرایندهای مختلف ازجمله تحصیل و آموزش علوم جدید، ترجمه و تالیف کتب علمی جدید و واردات فناوری های نوظهور تحقق یافته است.

    کلید واژگان: سفال قاجار, فناوری سفال, ساخت رنگ, رنگ پردازی
    Abolfazl Arab-Beigi *, Samad Samanian, Abbas Akbari
    Introduction

    The visual characteristic of ceramic like other works of art in the Qajar period (19th century Iran), underwent fundamental transformation and followed the dominant trend in the art of the period. This trend showed significant differences from the previous ones. Such changes were most evident in the field of ceramic coloring due to a variety of emerging color spectrums, which had no antecedent in the Persian ceramic before, nor had they emerged as they should have. In theoretical debates on this issue, the reason for this change is generally attributed to the changes in the social and aesthetic tastes of the period; however, there is not much talk about the impact of technological innovations in this field. The present research aims to answer these questions: what factors caused the emergence of innovations in Qajar ceramic technology? What role did the technical innovations play in the formation of the visual evolution of ceramic of the period in terms of painting and coloring?

    Research Method

    To answer the main questions of this research, the areas of innovation in technology were first examined and evaluated from the perspective of studying and teaching new sciences, translating and writing books on new sciences, and importing new technologies. Then, in two separate sections, various examples of technical innovations in the coloring of Qajar ceramic were explained, including the application of new pigments and the production of mixed colors. In this qualitative research, a historical-analytical research method was applied, and the data was collected through library study and field works. Various sources were used, including historical texts and references (books, manuscripts, and documents), works and documents in museums and historical buildings. In this research, the main emphasis has been placed on the remaining Qajar ceramic, color composition of which has been subjected to chemical and micro-structural analyses by other researchers.

    Research Findings

    Contrary to the popular belief, the visual changes in the color spectrum of Qajar ceramic were not solely due to a change in aesthetic tastes of the time; hence, the innovations made in ceramic technology during this period should also be considered as an important and influential factor. Sending students abroad, the establishment of modern educational institutions, the translation and writing of new scientific books, and the import of new technologies were among the factors resulted in the emergence of these innovations. As a result, they lead to the transfer of knowledge and new equipment, especially in the fields of ceramics, glassmaking, mining, and chemistry. Each of these fields had the potential to influence the traditional process of Persian ceramic in different areas. Coloring is one of the things influenced by the modern currents of ceramic technology more than the other areas. The result of this influence was the use of new pigments in variety of decoration, including underglaze, monochrome, and polychrome which led to the variety of colors used in the ceramic of the period. Gold nano-particles, lead antimonate, uranium oxide, and chromium oxide were among these pigments, from which different spectrums of red-pink, yellow, yellow-orange, and green colors were obtained. Some of these pigments such as gold nanoparticles and lead antimonate were rare in Persian ceramic, while some such as uranium oxide and chromium oxide were even unprecedented. The production of red-pink gold color in Persian ceramic started from the Zand period (18th century Iran) in polychrome works, but the effects of its use were manifested in the Qajar period. The use of this color in Qajar ceramic increased significantly from the last quarter of the 13thcentury AH/AD 1860s-70s to the extent that it was also applied in underglaze and monochrome products. Lead antimonate was widely used in the underglaze ceramic of the 4th AH/AD 10th century in Iran, but its became obsolete until the beginning of the Qajar period. It was in this period that its use was revived in the underglaze technique as a result of familiarity with the true nature of the antimony mineral and its role in obtaining the color of yellow. Uranium oxide and chromium were also popular as two emerging colorants in the underglaze technique of Qajar ceramic since early 14thAH/AD 20th century. The combination of pigments in the underglaze technique is one of the other measures employed to achieve a wider range of colors and was not popular until the Qajar period, especially the late 13thAH/19th century. Yellowish green, bluish purple, and brownish green are the most common of these colors. In order to increase the variety of colors, the Qajar ceramists also made a good use of the concentration of colors in painting. This was done in the underglaze technique by diluting the pigment with varying amounts of water, and in the poly-chrometechnique by thickening the paint with a vat and by reducing the paint from the surface of the work.

    Conclusion

    The results of the research demonstrate that the modern technology of coloring in Qajar ceramic was mainly focused on the underglaze technique, which indicated the awareness of the ceramists of the period of technical capabilities of this neglected method in ceramic painting. Another important achievements of Qajar ceramists in the face of technical innovations in the field of color was the “indigenization” of such techniques in accordance with the tradition of Persian ceramic. The use of glass powder, tenkar, and gold potassium alum (tawas) in the preparation of reddish-pink gold pigment (which was contrary to European methods), the use of this pigment in underglaze and monochromatic techniques, or the combination of new pigments with alkaline-lead glaze, common in traditional Persian ceramic can be considered as one of the prominent examples of this phenomenon.

    Keywords: Qajar Ceramic, Ceramic Technology, Color Making, Coloring
  • شهریار شکرپور*، عباس اکبری، سید محمد میرشفیعی

    طبق نظریه انتقال فناوری زرین فام از شیشه روی سفال، تکنیک زرین فام در قرن دوم ق ابتدا توسط شیشه گران در مصر به کار گرفته شده و سپس این فناوری به تدریج از مصر به سوریه، عراق و ایران منتقل و توسط سفالگران عراقی در قرن سوم ق بر روی سفالینه ها انتقال داده شده است. از طرفی رساله «الدره المکنونه» تالیف جابر ابن حیان در قرن دوم ق نگاشته شده و مشتمل بر دستورالعمل های متعدد در خصوص زرین فام است. بنابراین در این پژوهش، به تحلیل نظریه فوق و تطبیق آن با رساله «الدره المکنونه» پرداخته خواهد شد. یافته ها نشان می دهد انتقال زرین فام از شیشه روی سفال هم راستا با دستورالعمل های رساله بوده، بدین معنا که فناوری زرین فام ابتدا توسط شیشه گران ابداع و سپس سفالگران نیز از آن الگوبرداری کرده اند. اما نتایج پژوهش و تحلیل تاریخی رساله، تطابق با نظریه فوق را در بعد مکانی مورد تایید قرار نمی دهد.

    کلید واژگان: شیشه زرین فام, سفال زرین فام, خاستگاه زرین فام, الدره المکنونه, جابر ابن حیان
    Shahriar Shekarpour*, Abbas Akbari, Seyyed Mohammad Mirshafiee

    According to the theory of transfer of Zarrinfam technology from glass to pottery, Zarrinfam technique was first used by the glassmakers in Egypt in the second century (AH) and then this technology was gradually transferred from Egypt to Syria, Iraq and Iran. It has been transferred by the Iraqi potters to the potteries in the third century (AH). The treatise "Al-Durrah Al-Maknuna" written by Jabir Ibn Hayyan was written in the second century (AH) contained various instructions regarding Zarrinfam. Therefore, in this research, the above theory will be analyzed and compared with the treatise "Al-Durrah Al-Maknuna". The findings show that the transfer of Zarrinfam from glass to pottery is in line with the instructions of the treatise, meaning that Zarrinfam technology was first invented by the glassmakers and then modeled by the potters. However, the results of research and historical analysis of the dissertation do not confirm with the above theory in the spatial dimension.

    Keywords: Zarrinfam Glass, Zarrinfam Pottery, Zarrinfam Origin, Al-Durrah Al-Maknuna, Jaber Ibn Hayyan
  • سهیلا هاشمی *، عباس اکبری

    با توجه به اهمیت سواد اطلاعاتی برای دانشجویان دانشگاه، پژوهش حاضر با هدف طراحی  مقیاسی روا و پایا  به منظور سنجش سواد اطلاعاتی  دانشجویان تحصیلات تکمیلی رشته روانشناسی انجام  شده  است. برای این منظور، بر اساس نظر متخصصان روانشناسی تربیتی که دانش و تجربه کافی داشتند، یک مقیاس اولیه با تعداد 35 گویه تهیه شد. جامعه آماری پژوهش شامل دانشجویان دوره تحصیلات تکمیلی  دانشگاه های شهر تهران در رشته روانشناسی بود. از میان جامعه آماری، تعداد 286 نفر با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای به عنوان شرکت کنندگان در پژوهش انتخاب شدند و به مقیاس پاسخ دادند. برای تحلیل داده های به دست آمده، از نرم افزار SPSS و روش های آماری تحلیل عاملی، ضریب همبستگی و آزمون t مستقل استفاده شد. پس از حذف 11 گویه، نتایج تحلیل عاملی وجود پنج بعد را نشان داد. با توجه به محتوای گویه ها، ابعاد پنجگانه تحت عناوین روش شناسی، استنتاج و تبیین، جستجوی اطلاعات، دانش آماری و دانش پایه پژوهش نامگذاری شدند. ضریب پایایی برای نمره کل مقیاس 88/0 و برای ابعاد روش شناسی، استنتاج و تبیین، جستجوی اطلاعات، دانش آماری و دانش پایه پژوهش، به ترتیب  برابر با 83/0، 84/0، 71/0،  82/0 و 59/0 بود. پژوهش حاضر نشان داد که ابزار طراحی شده از کفایت لازم برخوردار است و می تواند در پژوهش ها مورد استفاده قرار گیرد.

    کلید واژگان: سواد اطلاعاتی, تحلیل عاملی, روایی, پایایی, نیاز سنجی آموزشی
    soheila hashemi *, abbas akbari

    Due to the importance of information literacy among university students, this research was conducted with the goal of constructing a valid and reliable scale to assess information literacy in undergraduate psychology students. For this purpose, based on the opinion of educational psychologists who had sufficient experience and knowledge, an initial scale with 35 items was prepared. The statistical population of the study included graduate students of Tehran universities in the field of psychology. From the statistical population, 286 people were selected as participants in the study using cluster random sampling method and responded to the scale. By using SPSS software data was analyzed by exploratory and confirmatory factor analysis, correlation coefficient and independent T test. The results of factor analysis indicated after omitting 11items, five factors were displayed which entitled: 1) methodology, 2) conclusion and explanation, 3) information search, 4) statistical knowledge and 5) research knowledge base. Reliability coefficient for total scale’s score was 0.88 and for five aforementioned factors were 0.83, 0.84, 0.71, 0.82, and 0.59 respectively. Results indicated this measure has psychometric goodness of fit and could be used in other research.

    Keywords: Information literacy, Factor analysis, Reliability, validity, TrainingNeeds Assessment
  • عباس اکبری، امیرحسین چیت سازیان، انسیه سادات موسوی ویایه*

    در گستره تنوع شیوه های تزیین سفال ایران، سفالینه های لاجوردینه جایگاه منحصر به فردی را به خود اختصاص می دهند. ویژگی بصری این آثار، استفاده از ورق طلا بر زمینه لعابدار لاجوردی، فیروزه ای یا سفیدی است که تزیین آن با بکارگیری رنگ های قرمز، سیاه و سفید تکمیل شده است. پژوهش توسعه ای حاضر که جمع آوری اطلاعات آن بر اساس اسناد و منابع کتابخانه ای صورت گرفته، با بهره گیری از شیوه تاریخی-تحلیلی تلاش نموده است تا به پرسش هایی در رابطه با دلایل پیدایش، محدوده زمانی و مکانی رواج این سفالینه ها پاسخ گوید. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد که دوره حیات سفال لاجوردینه به اواخر قرن هفتم تا اواخر قرن هشتم هجری محدود می شود و ساخت سفال تکرنگ لاجوردی و پس از آن تحولات سفال مینایی و ساخت مینایی های زراندود زمینه پیدایش سفال لاجوردینه را فراهم نمودند. نمونه های متعدد لاجوردینه یافت شده از سلطانیه، حسنلو، نیشابور، بندر سیراف، تخت سلیمان و اکتشافات نواحی اردوی زرین (از رقبای قلمرو ایلخانیان)، نشانگر محدوده مکانی رواج این آثار می باشند اما شواهد ساخت این سفالینه ها به تخت سلیمان محدود می شوند. با افول ایلخانیان تولید سفالینه های لاجوردینه نیز رو به کاستی گذاشت و آخرین کاربرد عمده سفال لاجوردینه در سمرقند و در اواخر قرن هشتم هجری نمایش یافت.

    کلید واژگان: سفال لاجوردینه, دوره ایلخانی, تخت سلیمان, اردوی زرین
    Abbas Akbari, AmirHossein Chitsazian, Encieh Sadaat Mousavi Viaye *

    Although Iranian pottery has attracted the attention of art researchers and many studies have been conducted in this area, there is still the need for research in this regard. Islamic art scholars divide Iranian pottery into different categories according to historical periods, production centers or methods. Lajvardina is one of the most noticeable decorative styles in the Iranian pottery about which no comprehensive study has been carried out yet. These earthenware products have unique physical and technical characteristics thanks to the Iranians' great experiences in pottery making. The most notable feature of decoration in lajvardina is the use of a gold sheet and a background with the lajvard (lapis lazuli blue), turquoise or white glaze, painted in red, black and white. In most cases, the original patterns were gilded and their edges were painted in red. The gilded decorations in the Iranian pottery through the use of gold glaze or sheet were common during the Seljuk period, and lajvardina is not distinct from the other products of its own age in terms of its glaze and body formulation. The combination of these elements is among the visual features of lajvardina, with no history in Iranian art before this era. The present developmental research, whose data have been collected using library documents and resources, used the historical analysis method to determine the causes of the emergence, evolution and abolition of lajvardina in Iran and other countries. The results suggested that lajvardina life in Iranian pottery is limited to the late seventh century until the late eighth century. The construction of the single-colored lajvard and the combination of the technical features of Mina'i and some Iranian pottery traditions led to lajvardina. Eventually, lajvardina replaced Mina'i completely at the end of the seventh century. What makes it distinct from the other pottery decoration methods used in Iran is its use of distinctive color ranges, geometric patterns, and lajvardina gilding. Soltaniyeh, Hasanlu, Neyshapour, and Siraf Port are among the regions where lajvardina was discovered. However, the greatest Iranian lajvardina works were obtained from Abaqa Khan's Palace located in Takht-e Soleyman. These discoveries are not limited to Ilkhanate Iran; a few remains of these earthenware products have been found in Jordan, Egypt and Italy as well. Archaeologists' findings are indicative of lajvardina common use in Golden Horde regions, remarkable in terms of number, diversity and geographic distribution. The trade relations between Italian and Egyptian businessmen and the residents of Golden Horde justify the discovery of lajvardina remains in Italy, Egypt and Jordan. Since there has been no evidence of the construction of these works in areas outside the boundaries of Ilkhanate Iran, the lajvardina under question cannot definitely be considered to be local products. The decline of the Ilkhanate decreased the lajvardina production, the last major use of which was shown in Samarkand, dating back to the late eighth century AH. The production of lajvardina pottery in the late eighth century became an old technique.

    Keywords: Lajvardina pottery, Ilkhan period, Takht-E-Soleyman, Golden Horde
  • حمید جباری*، نیراعظم خوش خلق سیما، عباس اکبری، امیرحسین شیرانی راد

    این آزمایش به منظور ارزیابی میزان انتقال مجدد ماده خشک به دانه در ارقام پاییزه کلزا در واکنش به تنش خشکی، به صورت کرت های یک بار خرد شده در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار در منطقه شهر قدس در سال زراعی1391-1390 انجام شد. تیمارهای آبیاری شامل شاهد (آبیاری بر اساس 80 میلی متر تبخیر از سطح تشتک تبخیر کلاس A) و تنش خشکی (قطع آبیاری از مراحل 50 درصد ساقه دهی، گل دهی و خورجین دهی به بعد) و ارقام شامل سه رقم کلزای پاییزه (GKH2005، Opera و SLM046) بودند که به ترتیب در کرت های اصلی و فرعی قرار گرفتند. نتایج نشان داد که تنش خشکی موجب افزایش معنی دار انتقال مجدد و کارایی انتقال مجدد و کاهش کمیت های صفات زراعی نظیر تعداد خورجین در ساقه اصلی و شاخه های فرعی، تعداد دانه در خورجین، وزن هزار دانه، عملکرد دانه، عملکرد روغن، شاخص برداشت و تلاش بازآوری (نسبت اندام زایشی به زیست توده) شد. بیشترین عملکرد دانه در تیمارهای قطع آبیاری از ساقه دهی، گل دهی و خورجین دهی در رقم GKH2005 به ترتیب به میزان 1058 ،1409 و 2099 کیلوگرم در هکتار مشاهده شد که این موضوع با بالاتر بودن میزان انتقال مجدد و کارایی انتقال مجدد و تولید تعداد زیادی خورجین در شاخه های فرعی مرتبط بود. نتایج کلی این پژوهش نشان داد که انتقال مجدد زیاد و کارامد از جمله مهم ترین سازوکارهای تحمل به تنش خشکی در گیاه کلزا است.

    کلید واژگان: تعداد خورجین, تعداد دانه, عملکرد دانه, قطع آبیاری
    H. Jabbari*, N. Khosh Kholgh Sima, G. A. Akbari, A. H. Shirani Rad

    In order to evaluate dry matter remobilization to seeds in the winter type rapeseed cultivars grown under drought stress conditions, an experiment was carried out using a randomized complete block design arranged in a split plot with three replicates in Shahre-Qods, Iran, in the 2011-2012 growing season. Irrigation treatments including control (irrigation after 80 mm evaporation from evaporation pan class A) and drought stress (irrigation withholding starting from stem elongation, flowering and silique formation stages) were allocated to the main plots and three winter type rapeseed cultivars (GKH2005, Opera and SLM046) were considered as the subplots. The results showed that drought stress increased dry matter remobilization and remobilization efficiency. By contrast, agronomic traits such as the number of siliques on the main stem and secondary branches, number of seeds per silique, 1000 seed weight, oil yield, harvest index and productivity effort (silique dry weight/biomass ratio) were decreased. The GKH2005 cultivar showed the maximum seed yield, which was 1058, 1409 and 2099 kg ha-1, when irrigation withholding started from stem elongation, flowering stage, and silique formation stages, respectively; this  was due to the higher amount of remobilization and the efficiency of remobilization and maximum number of silique in  the secondary branches. In general, the results suggest that higher remobilization and remobilization efficiency are among the most important drought stress tolerance mechanisms in the oilseed rape.

    Keywords: Seed number, Seed yield, Silique number, Withholding irrigation
  • رویا عباسی اصل*، سهیلا هاشمی، علی اصغر فیروزجائیان، عباس اکبری
    Roya Abbasi *, Soheila Hashemi, Ali Asgar Firuzjaeyan, Abbas Akbari
  • سهیلا هاشمی، عباس اکبری *، رویا عباسی اصل، رویا اردشیری آلاشتی
    Soheila Hashemi, Abbas Akbari *, Roya Abbasi, Asl, Roya Ardashiri Alashti
  • انسیه سادات موسوی ویایه*، عباس اکبری
    اهمیت رنگ فیروزه ای در ایدئولوژی های باستانی، صنعتگران را به ساخت اشیائی با این رنگ ترغیب می کرد. سنگ فیروزه از دوران باستان توجه ایرانیان و مصریان را به خود جلب کرد و رنگ فیروزه ای مفهومی نمادین یافت. بررسی تعدادی از آثار بدل چینی فیروزه ای رنگ متعلق به مصر باستان، شباهت چشمگیر میان شیوه تولید آنها و خرمهره های ایرانی را نشان می دهد. در طول دهه های اخیر و در پی اکتشافات باستان شناسان، خرمهره ایران و آثار مشابه آن در مصر باستان بیشتر از گذشته مورد توجه محققان قرار گرفته اند، اما تاکنون مقایسه ای میان این تولیدات صورت نگرفته است. در پژوهش حاضر که به شیوه تاریخی تطبیقی و با بهره گیری از روش کتابخانه ای و میدانی انجام گرفته است، زمینه هایی چون زمان پیدایش، شیوه های تولید و جایگاه آثار مذکور در فرهنگ های ایرانی و مصری بررسی شده اند. مقایسه تطبیقی این تولیدات نشان می دهد که پیدایش آنها در هر دو تمدن سابقه ای طولانی دارد، اما شواهدی قاطع از تاثیر ایران بر مصر یا برعکس، در ساخت این آثار به دست نیامده است. در تولیدات هر دو کشور، مهره های زینتی، تعویذها، طلسم ها، ظروف، پیکره ها، نظرقربانی ها و کاشی های دیواری مشاهده می شود، اما مهر های استوانه ای تنها از ایران و زیورآلات کوچک مثل انگشترها تنها از مصر به دست آمده اند. این تولیدات که به تقلید از سنگ فیروزه ساخته می شدند، در ایران با تیشتر و در مصر باستان با الهه هاثور مرتبط بودند. عنصر اصلی سیلیس و استفاده از ترکیبات قلیایی برای ساخت لعاب، نقطه اشتراک این آثار است و در ترکیبات لعاب و شیوه لعابکاری آنها تشابهاتی دیده می شود.
    کلید واژگان: خرمهره, آبی مصری, ایران, مصر باستان, فیروزه ای
    Encieh Mousavi Viaye*, Abbas Akbari
    The importance of turquoise color in ancient ideologies encouraged craftsmen to build objects in that color. Turquoise stones have been admired by Persians and Egyptians since antiquity, bearing a symbolic meaning due to their color. Examination of a number of ancient Egyptian turquoise faience works reveals a remarkable similarity between their methods of production with those of the Persian Kharmohreh (handmade glass/ceramic beads). Over the past decades, the Persian Kharmohreh and similar works in ancient Egypt have attracted the attention of an unprecedented number of researchers as a result of archaeological discoveries, but a comparison has yet to be made between the two.
    In the present study, carried out in historical - comparative methodology by using desk and field research techniques, such areas as creation time, production methods, and discovery sites of these works were taken into account in Persian and Egyptian cultures. Comparison of these artifacts pointed to their long-lasting history in both civilizations. However, no conclusive evidence was found regarding the Iranian influence on corresponding Egyptian artifacts or vice versa. The artifacts of both civilizations included ornamental beads, amulets, talismans, vessels, figurines, mascots, and wall tiles. However, cylindrical seals and personal adornment such as rings were produced exclusively in Persia and Egypt, respectively. These products were made to imitate turquoise stones and were, respectively, associated with the Persian deity, Tishtrya, and the Egyptian goddess, Hathor. The main element of silica and the use of alkali compounds for glazing was the common feature in these works, while other similarities in the glazing compounds and glazing methods were also distinguished.
    Keywords: Kharmohre, Egyptian Blue, Iran, Ancient Egypt, Turquoise
  • حبیب الله نادری، فرهاد خرمایی، عباس اکبری*، مصطفی صبری
    پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش علی الگوهای ارتباطی خانواده در خودکارآمدی تحصیلی و تاب آوری تحصیلی دانش آموزان پسر سال اول مقطع متوسطه دوم انجام گرفت. برای این منظور، تعداد 291 نفر با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ایتصادفی چند مرحله ای انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه الگوهای ارتباطی خانواده کوئرنر و فیتزپاتریک، پرسشنامه خودکارآمدی تحصیلی گرین و همکاران و پرسشنامه تاب آوری تحصیلی مارتین، استفاده شد. برای تحلیل داده ها از روش رگرسیون چندگانه به شیوه همزمان و برای بررسی نقش واسطه ای خودکارآمدی تحصیلی از از روش بارون و کنی استفاده گردید. بررسی فرضیه های مستقیم حاکی از این بود که: (1) جهت گیری گفت و شنود به طور مثبت تاب آوری تحصیلی و خودکارآمدی تحصیلی را پیش بینی می کند؛ (2) جهت گیری همنوایی به طور منفی خودکارآمدی تحصیلی را پیش بینی می کند؛ (3) خودکارآمدی تحصیلی، پیش بینی کننده مثبت تاب آوری تحصیلی است. بررسی فرضیه های غیر مستقیم حاکی از این بود که جهت گیری گفت و شنود، به صورت مستقیم و غیر مستقیم منجر به افزایش تاب آوری تحصیلی می شود. اما، جهت گیری همنوایی، فقط به صورت غیر مستقیم، تاب آوری تحصیلی را تحت تاثیر قرار داده و موجب کاهش آن می گردد. نتایج به دست آمده از تحلیل داده های پژوهش، بر نقش جهت گیری های خانواده در رشد و بهبود ویژگی های مورد مطالعه تاکید داشت که در پرتو این نتایج، پیشنهاداتی برای دست اندرکاران امر تعلیم و تربیت، مشاورین خانواده، دانش آموزان و نیز اولیا آنها ارائه شده است.
    کلید واژگان: الگوهای ارتباطی خانواده, جهت گیری گفت و شنود, جهت گیری همنوایی, تاب آوری تحصیلی, خودکارآمدی تحصیلی
    Abbas Akbari *
    Introduction
    The scientific study of resilience dates back to the time when it was observed that a number of endangered children had a positive adaptation to their environment (Masten, 2001). These studies sought to find an answer to the question of how some children and young people can be successful and act well when their growth is threatened by factors such as poverty, abuse, war, violence and racism (Wright, Masten and Narayan, 2013). The researcher's eagerness to find an answer to this question has caused attention to resilience in many areas of research (Masten, 2014). According to Maesten (2014), resilience expresses the capacity of a dynamic system for successful adaptation with disturbances that threaten the performance, existence, or growth process of the system. Accordingly, people are considered to be resilience to positive results in spite of their compatibility with known threats (Cicchetti, 2010).
    Resilience is a multi-dimensional structure that is affected by environmental issues (Werner and Smith, 1992; Connor and Davidson, 2003). Therefore, some researchers have tried to identify various aspects of the resilience in specific areas and fields (Sicchetti and Rogosch, 1997). Academic resilience is defined as the ability of a student to deal with academic failures and educational stresses (Martin & Marsh, 2003). Accordingly, students with high academic resilience do their homework better and are more skillfully (Finn and Rock, 1997).
    There is no doubt that humans have a high capacity to tolerate hardships and adapt to changing conditions. But in order to take advantage of this capacity, they need some supportive resources (Southwick, 2014). Hence, family status has been considered a supportive factor (Wieders, 2014), and researchers such as Masten, Cutuli, Janette, Hinz, Obradovic, Wenzel (2014) emphasize the role of the family in relation to academic resilience.
    A model is proposed by Fitzpatrich and Rithchie (1994) about how the family influences children’s expectations, beliefs, and ways of interacting with the world around them. This model, which reflects how parents communicate with their children (Huang, 2010), has two dimensions, namely, conversation orientation and conformity orientation. These dimensions determine how much family members talk about and express their thoughts and feelings.
    In addition to family, another variable expected to be predictive of academic resilience is academic self-efficacy (Keye & Pidgeon, 2013). Self-efficacy is defined as one's belief in his abilities and competencies for the successful completion of a particular assignment (Bandura, 1977). Individuals who possess this feature believe that they can effectively deal with events and situations, and expect to be successful in overcoming obstacles, persevering in work, and often act at a high level. According to Bandura, Pastorelli, Barbaranelli and Caprara (1999), self-efficacy is a multi-dimensional variable and should be evaluated in different domains. Accordingly, they considered three areas of academic, emotional and social self-efficacy. According to Muris (2001), academic self-efficacy expresses a person's ability to learn about learning activities, encompasses curriculum subjects, and fulfills academic expectations. In line with these studies, some studies have also suggested predictive self-efficacy and academic self-efficacy by family communication patterns.
    Hypothesis
    1- Conformity orientation is a negative predictor and conversation orientation is a positive predictor of student's academic resilience.
    2- Academic self-efficacy is a positive predictor of student's academic resilience.
    3- Academic self-efficacy has a mediating role in the relationships between dimensions of family communication and academic resilience.
    Method
    All first-grade high school students in Shiraz who enrolled in the academic year 2013-2014 were taken as the statistical population, of which 291 were selected through multistage cluster random sampling method. To collect the data, family communication patterns scale, Student’s Academic Self-efficacy questionnaire, and Academic Resilience Scale were used. To verify the validity and reliability of the instruments, the internal consistency and Cronbach's alpha coefficient were used, respectively. Using SPSS software, simultaneous multiple regression and Barron and Kenny method were conducted to examine the mediating role of academic self-efficacy.
    Results
    Direct hypothesis examination indicated that: (1) the style conversation orientation was a positive predictor of academic resilience and academic self-efficacy (2) the conformity orientation was a negative predictor of academic self-efficacy (3) academic self-efficacy was a positive predictor of academic resilience. Indirect hypothesis examination indicated that conversation orientation has both a direct and indirect effect on academic resilience. However, conformity orientation only indirectly affects academic resilience. Calculation of the effect size of independent variables on dependent ones indicated that 27 percent of the changes in Academic Resilience, and 19 percent of the changes in Academic Self-Efficacy are explained by the proposed model.
    Discussion and
    Conclusion
    Investigating the mediating role of academic self-efficacy in the relationship of family communication patterns and academic resilience found that academic self–efficacy has a mediating role in the relationship between conversation orientation and academic resilience. This indicates that conversation orientation affects and increases academic resilience both directly and indirectly through the mediation of academic self-efficacy whereas conformity orientation cannot predict academic resilience. This finding demonstrates that families with conversation orientation bring up children with higher academic self-efficacy which correspondingly increases their academic resilience.
    As a result, for increases academic self – efficacy and resilience in children it seems necessary that families accept the possible mistakes of children and create an open space for them to express their feelings and ideas and provide them with a warm and friendly environment for their emotional support.
    Keywords: Family Communication Patterns, Academic Resilience, Academic Self-Efficacy
  • حبیب الله نادری، عباس اکبری
    پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطه گری تاب آوری در رابطه بین مولفه های هوش هیجانی و بهزیستی روانی در دانش آموزان صورت گرفت. شرکت کنندگان این پژوهش شامل 405 نفر (212 دختر و 193 پسر) از دانش آموزان دبیرستان های شهر شیراز بودند که بر اساس روش نمونه گیری خوشه ایچند مرحله ای انتخاب شدند. به منظور اندازه گیری متغیرهای پژوهش، پرسشنامه های هوش هیجانی (پترایدز و فارنهام، 2001)، تاب آوری (کانر و دیویدسون، 2003) و بهزیستی روانی (ریف و کیز، 1995) مورد استفاده قرار گرفتند. برای ارزیابی مدل پیشنهادی، از نرم افزار آموس و از روش تحلیل مسیر استفاده گردید که با توجه به مقادیر شاخص-های به دست آمده، داده ها با مدل تحقیق برازش داشت. برای تعیین معنی داری اثرات غیر مستقیم نیز از روش نمونه گیری های مکرر« خودراه انداز» استفاده شد. محاسبه میزان تاثیر متغیرهای مستقل بر وابسته، حاکی از آن بود که 57 درصد از تغییرات متغیر تاب آوری، 12 درصد تغییرات مولفه خودمختاری، 22 درصد تغییرات مولفه پذیرش خود، 20 درصد تغییرات مولفه رابطه مطلوب با دیگران، 60 درصد تغییرات مولفه رشد شخصی و 19 درصد تغییرات مولفه هدفمندی در زندگی توسط مدل تبیین می شود.
    کلید واژگان: بهزیستی روانی, تاب آوری, هوش هیجانی
    Habibollah Naderi, Abbas Akbari
    The present study investigated the mediating role of resilience in relationship between emotional intelligence dimension,s and psychological well being. Participants included 405 high school students (212 females and 193 males) from shiraz city selected by multi-stage cluster sampling method. Participants completed emotional intelligence scale (Petrides & Furnham, 2001), resilience scale (Conner & Davidson, 2003), and psychological well being scale( Ryff, 1995). To examine reliability of measures, cronbach coefficient, and to determine validity, internal consistency and factor analysis were used. The results showed an acceptable reliability and validity of the instruments. In order to evaluate the proposed model of this study, path analyze method was used. Regarding the values obtained for the indexes, data were fitted with the proposed model of the research. Calculation of the affectivity degree of independent variables on dependent ones indicates that 57 percent of the changes in resilience variable, 12 percent of changes in autonomy, 22 percent of changes in self-acceptance, 20 percent of changes in positive relation with other, 60 percent of changes in personal growth, and 19 percent of changes in purpose in life variable are explained by the proposed model.
    Keywords: psychological well being, resilience, emotional intelligence
  • محسن سعدانی *، مهدی خواجه، حمیده تاج الدینی، آسیه صدقی، فهیمه تیموری، عباس اکبری، منصور سرافراز
    زمینه و اهداف
    پساب واحد ایزوسیانات پتروشیمی، حاوی ترکیبات آروماتیک خطرناک و متنوع میباشد. پرسولفات و آهن دو ظرفیتی، میتوانند رادیکالهای سولفات با پتانسیل اکسیداسیون بالا تولید نمایند. کلینوپتیلولایت یک جاذب طبیعی میباشد که همراه با رادیکالهای سولفات میتوانند باعث فرایند تصفیه اکسیداتیو کاتالیکی شوند. هدف از این مطالعه ارزیابی کارایی و هزینه فرایند اکسیداتیو کاتالیتیکی آهن دو ظرفیتی، پرسولفات، کلینوپتیلولایت برای تصفیه پساب پتروشیمی حاوی ترکیبات آروماتیک میباشد.
    مواد و روش ها
    تاثیر متغیرهای مختلف شامل غلظت پرسولفات، سولفات آهن و زئولیت،pH و زمان اکسیداسیون مورد بررسی قرار گرفت و در نهایت مقدار حذف COD و TSS در نمونه های تصفیه شده مشخص گردید. در کلیه مراحل انجام پژوهش، موازین اخلاقی، مراعات گردید.
    یافته ها
    مقدار حذف COD و TSS توسط فرایند تصفیه کاتالیتیکی اکسیداتیو با استفاده از سولفات آهن، پرسولفات و کلینوپتیلولایت به ترتیب 96 و 95 درصد بود. در حالیکه مقدار حذف COD و TSS توسط فرایند سولفات آهن، پرسولفات و بدون استفاده از کلینوپتیلولایت حدود 85 و 80 درصد بود.
    نتیجه گیری
    در فرایند تصفیه اکسیداسیون کاتالیتیکی که در آن به طور همزمان از آهن دو ظرفیتی/ پرسولفات و کلینوپتیلولایت استفاده میگردید، بیشترین مقدار حذف COD و TSS نشان داده شد. با توجه به طبیعی بودن زئولیت و هزینه کم آن نسبت به مصرف مواد شیمیایی و همچنین بهبود قابل توجه راندمان فرایند اکسیداسیون پیشرفته، استفاده از آن از نظر فنی و اقتصادی توجیه پذیر میباشد.
    کلید واژگان: رادیکال سولفات, پساب پتروشیمی, اکسیداسیون کاتالیتیکی, ایزوسیانات
    Mohsen Sadani *, Mehdi Khajeh, Hamideh Tajodini, Fahimeh Teimouri, Abbas Akbari, Mansour Sarafraz
    Background
    Petrochemical wastewater from isocyanate units contains aromatic and hazardous compounds such as Diaminotoluenes, Mononitrotoluene, Dinitro-toluene, Nitro-phenol, Nitro-cresol. Persulfate and ferrous sulfate can produce sulfate radicals with strong standard oxidation potential. Clinoptilolite, a natural adsorbent; plus sulfate radicals can result in catalytic oxidation of these chemicals. The objective of this study is to evaluate the catalytic oxidation efficiency Fe2ﳷꮲ櫗 Clinoptilolite and cost effectiveness of this process for treatment of petrochemical wastewater containing aromatics.
    Materials And Methods
    The effect of study variables including persulfate and ferrous sulfate concentrations, zeolite dosages, pH and oxidation time were investigated. The type and amount of aromatic compounds as well as COD and TSS removal efficiencies were determined. All procedures in study were conducted ethically
    Results
    The COD and TSS removal efficiencies using catalytic oxidative treatment processes by Fe,Persulfate, Clinoptilolite were 96% and 95%, respectively. The corresponding COD and TSS removal efficiencies using Fe and Persulfate, without zeolite were 85% and 80%, respectively.
    Conclusion
    The catalytic processes utilizing Fe2ﳷꮲ櫗 Clinoptilolite demonstrates an excellent COD and TSS removal efficiency. Due to its natural nature, low cost compared to chemical oxidants, as well as improvements in the efficiency of advanced oxidation processes, Zeolite can be considered as an efficient and cost-effective alternative to upgrade the catalytic oxidative treatment.
    Keywords: Sulfate radical, Petrochemical, Catalytic oxidation, Isocyanate
  • جاذبه شدید سوپرسنترها

    مترجم: عباس اکبری
  • وجه سبز بسته بندی محصولات خانگی

    مترجم: عباس اکبری
  • درک بسته بندی
    Kris Sexton
    مترجم: عباس اکبری
  • فرشته باعزت، عباس اکبری، رویا عباسی اصل*، مهین مهدویه
    با توجه به اهمیت باورهای انگیزشی به عنوان یک متغیر تاثیرگذار در روند آموزش، ضروری می نماید که بیش از پیش به این موضوع و عوامل پیش بینی کننده آن پرداخته شود. در همین راستا، پژوهش حاضر با هدف تبیین رابطه علی بین توانایی های فراشناختی، خودکارآمدی و باورهای انگیزشی صورت گرفت. شرکت کنندگان شامل 393 نفر از دانشجویان دانشگاه مازندارن در سال تحصیلی 1394-1393 بودند که بر اساس روش نمونه گیری خوشه ایچند مرحله ای انتخاب شدند. به منظور اندازه گیری متغیرهای پژوهش، از پرسشنامه های راهبردهای انگیزشی و حالت های فراشناختی استفاده شد و برای ارزیابی مدل پیشنهادی، از نرم افزار آموس و از روش تحلیل مسیر استفاده شد. براساس یافته های به دست آمده از تحقیق، با توجه به مقادیر شاخص های به دست آمده، داده ها با مدل تحقیق برازش داشت: 1- توانایی های فراشناختی، خودکارآمدی را به صورت مثبت و کنترل باورهای یادگیری را به صورت منفی پیش بینی می کند؛ 2- خودکارآمدی قادر است کنترل باورهای یادگیری، جهت گیری درونی و بیرونی به هدف و ارزش تکلیف از ابعاد باورهای انگیزشی را به صورت مثبت و معنادار و اضطراب امتحان را به صورت منفی و معنادار پیش بینی کند؛ 3- توانایی های فراشناختی از طریق خودکارآمدی، تمامی ابعاد باورهای انگیزشی را به صورت معناداری پیش بینی می کند. با توجه به نتایج فوق، بدیهی است که افزایش توانایی های فراشناختی با افزایش خودکارآمدی و به تبع کاهش اضطراب امتحان، افزایش جهت گیری درونی و بیرونی به هدف، ارزش تکلیف و کنترل باورهای یادگیری در دانش آموزان همراه باشد
    کلید واژگان: باورهای انگیزشی, توانایی های فراشناختی, خودکارآمدی
    Fereshte Baezat, Abbas Akbari, Roya Abbasi-Asl *, Mahin Mahdavie
    Due to the importance of motivational beliefs as an effective variable in the education process, it is necessary to further more attention to this issue and its predictors. So the present study investigated the mediating role of self-efficacy in relationship between metacognitive abilities and motivational beliefs. Participants included 393 students from Mazandaran university, that selected by random multi-stage cluster sampling method. Participants completed motivated strategies and metacognitive state questionnaires. In evaluation of suggestive model was used Amos software and path analysis method. According to the amount of acquiring indexes the data fit the model: (1) metacognitive abilities was a positive predictor for the self-efficacy, and was a negative predictor for the control beliefs about learning; (2) self-efficacy was a positive predictor for control beliefs about learning, intrinsic goal orientation, extrinsic goal orientation, task value and was a negative predictor for test anxiety (3) metacognitive abilities was a significant predictor for the all dimensions of motivational beliefs. According to these results, increasing of metacognitive abilities leads to reduction of test anxiety and promote of self-efficacy, intrinsic goal orientation, extrinsic goal orientation, task value and control beliefs about learning in studentsss
    Keywords: motivational beliefs, meta cognitive abilities, self-efficacy
  • گزارش وضعیت صنعت نوشیدنی در سال 2017

    مترجم: عباس اکبری
  • سهیلا هاشمی، عباس اکبری *
    پژوهش حاضر باهدف تبیین رابطه علی بین ابعاد الگوی ارتباطی خانواده، تاب آوری و مهار خشم با گرایش به خشونت در نوجوانان صورت گرفت.شرکت کنندگان این پژوهش، 287 از دانش آموزان دبیرستان های شهر بابلسر بودند که بر اساس روش نمونه گیری تصادفی خوشه ایچندمرحله ای انتخاب شدند. به منظور اندازه گیری متغیرهای پژوهش، ابزار های طرح های ارتباطی خانواده، تاب آوری، مهار خشم و گرایش به خشونت مورداستفاده قرار گرفتند. برای ارزیابی مدل پیشنهادی، از نرم افزار آموس و از روش تحلیل مسیر استفاده گردید که با توجه به مقادیر شاخص های به دست آمده، داده ها با مدل تحقیق برازش داشت. بررسی اثرات کل نشان داد که جهت گیری گفت وشنود بیشترین تاثیر بر تغییرات گرایش به خشونت داشته است. محاسبه میزان تاثیر متغیرهای مستقل بر وابسته، حاکی از آن بود که 12 درصد از تغییرات، متغیر تاب آوری و 40 درصد از تغییرات، متغیر مهارت مهار خشم و 39 درصد از تغییرات، گرایش به خشونت، توسط مدل تبیین می شود. بررسی نقش واسطه ای تاب آوری و مهارت مهار خشم در رابطه بین طرح -های ارتباطی خانواده و گرایش به خشونت نشان داد که تاب آوری در رابطه بین جهت گیری گفت وشنود و گرایش به خشونت و مهارت مهار خشم در رابطه بین هر دو بعد جهت گیری با گرایش به خشونت نقش واسطه ای ایفا می کنند.
    کلید واژگان: طرح های ارتباطی خانواده, تاب آوری, مهارت مهار خشم, گرایش به خشونت, دانش آموزان
    Soheila Hashemi, Abbas Akbari *
    The aim of this study was to investigate the mediating role of resilience and control of anger in relationship between family communication patterns dimensions and tendency to violence in high school students. Therefore 287 high school students of Babolsar city were selected by random multi-stage cluster sampling method. To collect data, Family Communication Patterns, Resilience,Scale Control of Anger Questionnaire and Tendency to Violence Scale were used. In order to evaluate the proposed model of this study, path analyze method was used. Regarding the values obtained for the indexes, data were fitted with the proposed model of the research. The general effect showed that the conversation orientation variable has the most effectiveness on the changes of tendency to violence. Calculation of the affectivity degree of independent variables on dependent ones indicates that 12 percent of the changes in resilience variable, 40 percent of changes in control of anger, and 39 percent of changes in tendency to violence variable are explained by the proposed model. Investigating the mediating role of resilience and control of anger in the relationship of family communication pattern and tendency to violence found that resilience have a mediating role in the relationship of conversation dimension of family communication pattern and tendency to violence and control of anger have a mediating role in the relationships of both dimensions of family communication pattern and tendency
    Keywords: family communication patterns, resilience, control of anger, tendency to violence
  • Soheyla Hashemi, Abbas Akbari*
    The aim of this study was to investigate the mediating role of life orientation in relationship between attachment styles dimensions and happiness in high school students. Two hundred sixty seven male and female high school students of Babolsar city were selected by random multi-stage cluster sampling method. To gathering data, Attachment Styles Scale(Collins & Read, 1990) , Life Orientation Test-R (Scheier, Carver, Bridges, 1994) & Oxford Happiness Inventory (Hills & Argyle, 2001) questionnaire were used. In order to evaluate the proposed model of this study, path analyze method was used. Regarding the values obtained for the indexes, data were fitted with the proposed model of the research. Direct hypothesis examination indicated that : (1) the secure attachment style was a positive predictor for the optimism and happiness (2) the insecure attachment avoidant style was a negative predictor for the optimism and the insecure attachment ambivalent style was a negative predictore for the optimism and happiness (3) the optimism was a negative predictor for the happiness. Indirect hypothesis examination indicated that: (1) the secure attachment style was a positive predictor for the happiness (2) the insecure attachment avoidant style and the insecure attachment ambivalent style were negative predictors for the happiness.
    Keywords: attachment styles, life orientation, happiness
  • تولید کنندگان نوشیدنی و نوآوری در تولید محصولات سالم
    عباس اکبری
  • سهیلا هاشمی*، مهدی خبازی کناری، عباس اکبری، صبا سبطی
    موضوع تعهد اخلاقی در جامعه دانشجویی، از مباحث مهم و در خور توجه محسوب میشود. از این روی، وجود ابزاری مناسب برای اندازه گیری این سازه،یک ضرورت غیر قابل اجتناب است.در این راستا، پژوهش حاضر با هدف طراحی یک مقیاس روا و پایا به منظوربررسی تعهد اخلاقی دانشجویانصورت گرفته است. برای انجام این پژوهش که از نوع ابزارسازی است، تعداد 278 نفر از دانشجویان دانشگاه مازندران در مقاطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکترا با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ایبه عنوان شرکت کنندگان در پژوهش انتخاب شدند و به پرسشنامه ها پاسخ دادند. بر اساس مبانی نظری مرتبط با این بحث، یک مقیاس اولیه با 35 سوال تهیه شد و در اختیار شرکت کنندگان قرار گرفت. برای تحلیل داده های به دست آمده، از نرم افزار SPSS و روش های آماری تحلیل عاملی، ضریب همبستگی و آزمون t مستقل استفاده شد. نتایج تحلیل عاملی، وجود دو عامل تعهد اخلاقی معطوف به خود با 13 سوال و تعهد اخلاقی معطوف بهدیگری با 12 سوال را تایید کرد. پایایی مقیاس نیز با استفاده از روش آلفای کرونباخ مورد تایید قرار گرفت. پژوهش حاضر نشان داد که ابزار طراحی شده از کفایت لازم برخوردار است و می تواند در پژوهش ها مورد استفاده قرار گیرد.
    کلید واژگان: تعهد اخلاقی, خود, دیگری
    Soheila Hashemi*, Mehdi Kenari, Abbas Akbari, Saba Sebti
    Moral commitment as an important issue demands more considerations especially in research domains. Given to the necessity of scale development, this research was conducted with the goal of constructing valid and reliable questionnaire for moral commitment assessment. By using random clustering sampling, 278 undergraduate and graduate students of university of Mazandaran were selected. Based on theoretical framework, an initial scale with 35 statements was developed and tested. Data was analyzed by using SPSS 22. To analyze data, factor analysis, correlation and T-test were used. Factor analysis results indicated, two main factors including moral commitment with reference to self (13 items) and the other (12 items) were confirmed. Result of divergent validity was congruent with factor analysis. By using Cronbach alpha coefficient the reliabilities of two factors (0/88 & 0/85) was at the high level. Findings illustrated, this instrument for moral commitment has goodness of fit and could be used in related research.
    Keywords: Moral commitment, Self, the Other
  • ابوالفضل عرب بیگی*، عباس اکبری
    یکی از خصیصه های مهم هنر اسلامی وجود تشابهات فنی و تجسمی است که میان سفال مناطق مختلف جهان اسلام به ویژه سفال نوع سلجوقی وجود دارد. این مسئله بیش از همه در حوزه جغرافیایی ایران، سوریه و ترکیه مشاهده می شود. از جمله مواردی که در بررسی های هنر اسلامی همواره مورد توجه واقع شده تعیین خاستگاه این تشابهات است. پژوهش حاضر با در نظر داشتن این مسئله و با هدف واکاوی سمت و سوی انتقال سنت ها در سفال قرون 6 و 7 هجری بر آن است که منشا نقوش کاشی های کاخ قبادآباد ترکیه را به عنوان یکی از مصادیق این تشابهات بررسی کند. این مقاله با گردآوری اطلاعات از منابع کتابخانه ای و استفاده از روش توصیفی- تحلیلی انجام گرفته است. یافته های تحقیق نشان می دهد ایران منشا بسیاری از تاثیرات وارد بر نقوش کاشی های کاخ قبادآباد است. مصر نیز سهم ناچیزی را به خود اختصاص می دهد. بخشی از این تاثیرات به صورت غیرمستقیم و به واسطه سوریه و بخشی دیگر به صورت مستقیم و از طریق تجارت، مهاجرت و جنگ ها به آناتولی وارد شده اند. البته دامنه این تشابهات فراتر از آثار سفالی است و دیگر شکل های هنری را نیز تحت تاثیر قرار داده است. همچنین معماری، ادبیات و حتی شیوه زمامداری حکومت در سایه این اثرگذاری قرار می گیرد که بر اساس آن می توان نتیجه گرفت ایران فارغ از تاثیرات هنری، خاستگاه گستره ای از تشابهات فرهنگی، سیاسی و اقتصادی در آناتولی دوران سلاجقه روم است.
    کلید واژگان: نقوش, کاشی, کاخ قبادآباد, سلجوقی, آناتولی
    Abolfazleh Arabbeighi *, Abbas Akbari
    One of the most important specifications of Islamic art is the technical and visual similarities between the pottery of different parts of Islamic world especially pottery of Seljuk kind. This matter has been observed mostly in Iran, Syria, and Turkey geographical area. One of the cases that have been considered in Islamic art studies is the determining of sources of these similarities. The persent investigation, regarding to this matter and by purpose of analysis about the directions of transferring tradition in pottery at 6th and 7th century Hegira is going to evaluate the sources of designs on tiles of Kubad Abad Palace in Turkey as one of the examples of their similarities. This essay by using of library referenced and also descriptive-analysis method for data gathering, seeking to find an answer for this question that: If Iranian art has effected on Anatolia and Seljuks of Rum. If the answer is yes, what was the reason of these impacts and how did it take place? Research finding show that, Iran is the origin of the most of impacts and influences on designs of tiles at Kubad Abad Palace. Also, Egypt has dedicated a small share for itself. Some parts of these impacts have been imported indirectly by intermediating of Syria and some parts directly by commerce, immigration and wars into Anatolia. Of course, the domain of these similarities is beyond the pottery, and it has impressed the other artistic works. Also, architecture, literature and governorship method have been influenced by it, accordingly, we could deduce that Iran beyond the artistic impacts, is a wide sources of cultural, political and economical similarities in Anatolia at Seljuks of Rum period.
    Keywords: Designs, Tile, Kubad Abad palace, Seljuk, Anatolia
  • رویا عباسی اصل*، حبیب الله نادری، عباس اکبری
    مقدمه
    یکی از مهم ترین اختلالات روان شناختی که همراه با تحولات اجتماعی، بیشتر خود را نشان داده، اختلال اضطراب اجتماعی است. در همین راستا پژوهش حاضر با هدف پیش بینی میزان اضطراب اجتماعی دانشجویان دختر دانشگاه مازندران بر اساس ویژگی های شخصیتی آن ها صورت پذیرفت.
    روش کار
    جامعه آماری این پژوهش توصیفی، شامل تمام دانشجویان دختر دانشگاه مازندران در سال تحصیلی 94-1393 بود و تعداد 384 نفر دانشجو از طریق نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. برای جمع آوری داده های مربوط به اضطراب اجتماعی از مقیاس اضطراب اجتماعی واتسون و فرند (FNE،SAD) و برای ویژگی های شخصیتی از فرم کوتاه پرسش نامه ی شخصیتی (NEO) استفاده شد. تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزارSPSS نسخه ی 22 و به روش همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه (هم زمان) انجام پذیرفت.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که بعد روان رنجورخویی، پیش بینی کننده ی مثبت و معنی دار اضطراب اجتماعی (000/0P<، 50/0=β) و ابعاد برون گرایی (000/0P<، 32/0- =β) و توافق پذیری (049/0P<، 10/0- =β)، پیش بینی کننده ی منفی و معنی دار اضطراب اجتماعی هستند. ابعاد تجربه پذیری و وظیفه شناسی، توان پیش بینی اضطراب اجتماعی را ندارند.
    نتیجه گیری
    یافته های پژوهش حاضر حاکی از این است که ویژگی های شخصیتی مختلف پیش بینی کننده های متفاوت از سطوح اضطراب اجتماعی دانشجویان دختر می باشند.
    کلید واژگان: ویژگی های شخصیتی, اضطراب اجتماعی, دانشجویان
    Roya Abbasi, Asl *, Habibollah Naderi, Abbas Akbari
    Introduction
    One of the most important psychological issues reflected more in the social developments is social anxiety disorder. In this context, this paper aims at predicting social anxiety in female students studying in the University of Mazandaran, based on their personality traits.
    Materials And Methods
    The population of this descriptive study consists of all female students in the University of Mazandaran in 2014-2015. The samples are 384 students selected by stratified random sampling. Collecting data of social anxiety, we used Watson and Friend's social anxiety scale (SAD, FNE), and personality inventory short form (NEO) to collect the data of personality traits. The data were analyzed by SPSS 22 and using Pearson's correlation and multiple regression.
    Results
    The results showed that neuroticism was positive and significant predictor of social anxiety (β=0.50, P
    Conclusion
    The results show that different personality traits can predict different aspects of social anxiety in students.
    Keywords: Personality traits, Social anxiety, students
  • عباس اکبری، سهیلا هاشمی، مهدی خبازی کناری
    این پژوهش با هدف تبیین کفایت شاخص های روانسنجی فرم فارسی مقیاس خردمندی اشمیت، مالدون و پاندرز صورت گرفت. برای این منظور نمونه ای با حجم 278 نفر از دانشجویان دانشگاه مازندران در مقاطع کارشناسی و تحصیلات تکمیلی به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ایانتخاب شدند و به پرسشنامه ها پاسخ دادند. جهت بررسی روایی پرسشنامه از روش های تحلیل عاملی، روایی همگرا و روایی واگرا استفاده شد. نتایج تحلیل عاملی به شیوه مولفه های اصلی، وجود شش عامل را تایید کرد. پایایی مقیاس و خرده مقیاس ها نیز با استفاده از روش آلفای کرونباخ در دامنه 71/0 تا 80/0 و با استفاده از روش بازآزمایی در دامنه 71/0 تا 78/0 مورد تایید قرار گرفت. به منظور بررسی تاثیر متغیر جنسیت بر هر یک از ابعاد و نیز بر نمره کل خردمندی، با استفاده از آزمون تی مستقل، نمره دانشجویان دختر و پسر در ابعاد گوناگون و نیز نمره کل مورد مقایسه قرار گرفت. نتایج نشان داد که در هیچیک از موارد، به لحاظ آماری تفاوت معناداری بین دانشجویان دختر با دانشجویان پسر وجود نداشت. پژوهش نشان داد که ابزار طراحی شده از کفایت لازم برخوردار است و می تواند در پژوهش ها مورد استفاده قرار گیرد.
    کلید واژگان: ویژگی های روانسنجی, خردمندی
    This research seeks to investigate the adequacy of the psychometric indicators of the Persian version of Schmit, Muldoon and Pounder's wisdom scale. By using random clustering sampling, 278 undergraduate and postgraduate students (both male and female) of University of Mazandaran were selected to complete the questionnaire. Validity of the questionnaire was confirmed by factor analysis, convergent validity, and divergent validity. Factor analysis results confirmed six initial dimensions. The reliability of the scale and subscales was verified by both Cronbach's alpha (0.71- 0.80) and test-retest method (0.71-0.78). In order to examine the effect of gender on the different dimensions as well as total score of wisdom, independent sample T-test was used to compare the different scores of male and female students along with their total scores. Our findings suggest that there is no statistically significant difference among male and female students. The devised instrument was proved to be sufficient for further studies.
    Keywords: psychometric characteristics, Wisdom Scale
نمایش عناوین بیشتر...
سامانه نویسندگان
  • دکتر غلام عباس اکبری
    دکتر غلام عباس اکبری
    استاد تمام زراعت، دانشگاه تهران، تهران، ایران
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال