عباس علیپور
-
سابقه و هدف
اضطراب و افسردگی از تعیین کننده های پیش آگهی بیماری عروق کرونری (CAD) می باشند. سلامت معنوی و پایبندی دینی بر سلامت روان افراد اثرگذار است. با توجه به محدودیت های مطالعات مشابه قبلی در تفاوت ویژگی های دموگرافیک شرکت کنندگان با بیماران CAD ضروری بود که این پژوهش ها در بیماران قلبی کرونری تکرار شوند. این مطالعه با هدف بررسی وضعیت سلامت معنوی و پایبندی دینی و ارتباط آن ها با اضطراب و افسردگی در بیماران عروق کرونری مراجعه کننده به درمانگاه بیمارستان فاطمه زهرا (س) (مرکز قلب مازندران) در سال1400 و 1401 انجام پذیرفت.
مواد و روش هادر این پژوهش توصیفی- تحلیلی مقطعی، 159 بیمار قلبی و CAD مراجعه کننده به درمانگاه بیمارستان فاطمه زهرا (س) (مرکز قلب مازندران) به روش نمونه گیری آسان و در دسترس انتخاب شدند. متغیرهای جمعیت شناختی و سلامت شامل سن، جنسیت، وضعیت تاهل، سطح تحصیلات، وضعیت شغلی و سابقه بیماری های روانپزشکی و سوءمصرف مواد به وسیله فرم گردآوری اطلاعات اندازه گیری شدند. به پرسشنامه های مقیاس اضطراب و افسردگی بیمارستان (HADS) (با روایی در مولفه اضطراب 21/32= 260t و افسردگی 23/41= 260t و پایایی در مولفه اضطراب 0/75=r و افسردگی 0/71=r)، مقیاس عمل به باورهای دینی (معبد) (پایایی تایید شده با ضریب آلفای کرونباخ 0/91 و ضریب روایی وابسته به 0/89) پاسخ دادند. داده های مطالعه با کمک نرم افزار آماری Stata 14 در سطح معنی داری p<0/05 تجزیه و تحلیل شدند. جهت مقایسه نمرات کمی بین گروه های مطالعه از آزمون های Independent T-Test و ANOVA و برای مقایسه درصد فراوانی متغیرهای کیفی بین گروه ها از آزمون مجذور کای استفاده شد. ارتباط بین متغیرهای مطالعه با آزمون همبستگی ضریب همبستگی پیرسون سنجیده شد.
یافته هامیانگین سنی شرکت کنندگان 0/14±57/82 بوده و 33/33 درصد نمونه را مردان تشکیل دادند. نمره پایبندی دینی شرکت کنندگان در بازه 10-97 و با میانگین 19/10±63/73 (سطح پایبندی بالا) بود. 23 درصد شرکت کنندگان پایبندی دینی پایین و 77 درصد پایبندی دینی بالا داشتند. نمره سلامت مذهبی شرکت کننده ها در بازه 34-60 و با میانگین 6/38±55/28 و نمره سلامت وجودی شرکت کنند ه ها در بازه 13-60 و با میانگین 11/24±43/07 بود. هم چنین نمره سلامت معنوی شرکت کننده ها با بازه 54-120 و با میانگین 14/54±98/35 در سطح متوسط بود. 51 درصد شرکت کنندگان سلامت معنوی متوسط و 49 درصد سلامت معنوی بالا داشته اند. نمره اضطراب بیمارستانی شرکت کنندگان در بازه 0-21 و با میانگین 23/8±67/5 (در سطح اضطراب خفیف) بوده است. 2/44 درصد شرکت کنندگان فاقد اضطراب، 16 درصد اضطراب خفیف، 19/2 درصد متوسط و 20/5درصد اضطراب شدید داشتند. نمره افسردگی بیمارستانی شرکت کنندگان در بازه 0-21 و با میانگین 5/06±7/35 (در سطح افسردگی خفیف) بود. 46/4 درصد شرکت کنندگان فاقد افسردگی، 14/6 درصد افسردگی خفیف، 12/1 درصد متوسط و 26/7 درصد افسردگی شدید داشتند. ارتباط منفی بین شدت سلامت معنوی با شدت افسردگی با ضریب پیرسون 0/62- (0/001<p) و شدت اضطراب (0/48-، 0/001<p) یافت شد. ارتباط بین شدت پایبندی دینی با شدت اضطراب (0/87=P) و شدت افسردگی (0/12=P) معنی دار نبود.
استنتاجباتوجه به کاهش نمرات اضطراب و افسردگی درنمونه های با نمره سلامت معنوی بالاتر، توصیه می شود تمرکز بیش تری بر ارتقای سطح سلامت معنوی بیماران CAD از سوی کارکنان پزشکی صورت پذیرد و هم چنین برنامه های آموزشی گروهی و برنامه های آموزشی خود مراقبتی معنوی پس از ترخیص پیگیری شود. وجود جلسات روان درمانی با رویکرد معنوی نیز می تواند مفید باشد.
کلید واژگان: بیماری عروق کرونری, سلامت معنوی, پاییندی دینی, اضطراب, افسردگیBackground and purposeAnxiety and depression are determinants of the prognosis of coronary artery disease(CAD). Spiritual well-being and religious commitment affect people's mental well-being. Due to the limitations of previous similar studies in the difference in demographic characteristics of participants with CAD patients, it was necessary to repeat these studies in coronary artery disease patients. In this study, the state of spiritual well-being and religious commitment and their relationship with anxiety and depression in coronary artery disease patients referred to Fatemeh Zahra Hospital (Mazandaran Cardiology Center) in 1400 and 1401 were investigated.
Materials and methodsIn this cross-sectional descriptive-analytical study, 159 heart and CAD patients referred to Fatemeh Zahra Hospital (Mazandaran Cardiology Center) were selected by conventional sampling method. Demographic and well-being variables including age, gender, marital status, education level, employment status, and history of psychiatric diseases and substance abuse were measured using the data collection form. The participants answered the questionnaires of the Hospital Anxiety and Depression Scale (HADS) (with validity in the anxiety component t260=21.32 and depression t260=23.41 and reliability in the anxiety component r=0.75 and depression r=0.71), the scale of the practice of religious beliefs (Mabad) (reliability confirmed with Cronbach's alpha coefficient of 91.0 and criterion-related validity coefficient of .0.84) and Palutzian Ellison's spiritual well-being (validity confirmed by content validity and reliability with Cronbach's alpha coefficient of 0.89). Data were analyzed with the help of Stata 14 statistical software at the significance level of P<0.05. Independent T-test and ANOVA tests were used to compare quantitative scores between study groups, and the Chi-square test was used to compare the frequency of qualitative variables between groups. The relationship between the variables was measured by Pearson's correlation coefficient test.
ResultsThe average age of the participants was 57.82±14.0 and 33.33% of the sample were men. The religious commitment score of the participants was in the range of 97-10 with an average of 63.73±19.10 (high commitment level). 23% of participants had low religious commitment and 77% had high religious commitment. The religious well-being score of the participants was in the range of 60-34 with an average of 55.28±6.38 and the existential well-being score of the participants was in the range of 60-13 with an average of 43.07±11.24. Also, the spiritual well-being score of the participants was at the average level with a range of 120-54 and an average of 98.35±14.54. 51% of the participants had average spiritual well-being and 49% had high spiritual well-being. The hospital anxiety score of the participants was in the range of 0-21 with an average of 8.23±5.67 (at the level of mild anxiety). 44.2% of the participants had no anxiety, 16% had mild anxiety, 19.2% had moderate anxiety, and 20.5% had severe anxiety. The hospital depression score of the participants was in the range of 0-21 with an average of 7.35±5.06 (at the level of mild depression). 46.4% of the participants had no depression, 14.6% had mild depression, 12.1% had moderate depression, and 26.7% had severe depression. A negative correlation was found between the severity of spiritual well-being and the severity of depression with a Pearson coefficient of -0.62 (P<0.001) and the severity of anxiety (-0.48, P<0.001). The relationship between the intensity of religious commitment with the intensity of anxiety (P=0.87) and the intensity of depression (P=0.12) was not significant.
ConclusionConsidering the reduction of anxiety and depression scores in samples with higher spiritual well-being scores, it is recommended to focus more on improving the spiritual well-being level of CAD patients by medical staff, as well as group training programs and spiritual self-care training programs after discharge. Follow. Psychotherapy sessions with a spiritual approach can also be useful.
Keywords: coronary artery disease, spiritual well-being, religious commitment, anxiety, depression -
سابقه و هدف
دسترسی به خدمات اولیه بهداشتی درمانی با در نظر گرفتن عدالت و برابری در نظام سلامت از حقوق جامعه جهانی است. در این راستا به جهت ارایه خدمات اولیه سلامت، برنامه پزشک خانواده روستایی از ابتدای سال 1384 با هدف دستیابی به پوشش همگانی سلامت در مناطق روستایی و شهرهای زیر 20 هزار نفر جمعیت اجرا گردید. اهداف اختصاصی این برنامه شامل اجرای نظام ارجاع، افزایش پاسخگویی بازار سلامت، افزایش دسترسی مردم به خدمات سلامت، کاهش هزینه های غیرضروری در بازار سلامت و افزایش پوشش خدمات بود. پس از حدود 7 سال از اجرای این برنامه، برنامه پزشک خانواده شهری به عنوان سطح اول ارایه خدمات سلامت از سال 1391 در استان مازندران و فارس به صورت پایلوت شروع به اجرا کرد. در راستای اجرای بهتر این برنامه و نظر به گستردگی زیاد برنامه ها و فعالیت های مورد انتظار، سپردن فعالیت مناسب با زمان ارایه دهندگان خدمت از اهمیت زیادی برخوردار است. این مطالعه با هدف آگاهی از زمان مورد انتظار فعالیت های محوله به پزشک خانواده شهری انجام پذیرفت.
مواد و روش هااین مطالعه به روش مقطعی، در 15 پایگاه پزشک خانواده شهری (6 پایگاه دولتی و 9 پایگاه خصوصی) شهرستان های گلوگاه، بهشهر، نکا، قایمشهر، نور و چالوس استان مازندران انجام شد. از 15 شهرستان بالای 20هزار نفر مجری این برنامه در استان مازندران شش شهرستان مذکور بصورت تصادفی انتخاب و در مرحله بعد، از لیست پایگاه پزشکان خانواده شهری، 15 پایگاه به طور تصادفی انتخاب شدند. در نهایت گروه های هدف، به صورت در دسترس وارد مطالعه گردیدند. در این مطالعه از چک لیست های تدوین شده براساس بسته های مراقبتی منطبق بر 8 گروه خدمت گیرنده (سالمندان (11 خدمت)، میانسالان (7 خدمت)، جوانان (13 خدمت)، نوجوانان (24 خدمت)، کودکان زیر 5 سال (6 خدمت)، مانا (15 خدمت)، مادران (3 خدمت) و ویزیت غیر هدف) استفاده شد. به ازای هر گروه خدمت گیرنده نیز، حداقل سه نفر در مطالعه مورد بررسی قرار گرفته اند. جهت توصیف داده ها از شاخص های مرکزی و پراکندگی استفاده شد.
یافته هانتایج اندازه گیری زمان ارایه خدمت به 297 نفر شامل 90 نفر ازگروه سنی زیر 5 سال، 30 نفر از دریافت کنندگان خدمات مانا، 30 نفر از هر کدام از گروه های مادران، نوجوانان، جوانان، میانسالان، سالمندان و 27 نفر از بیماران غیر هدف که جهت ویزیت مراجعه نموده بودند، نشان داد که میانه و میانگین زمان مورد انتظار جهت ارایه خدمت روزانه توسط پزشک به جمعیت تحت پوشش به ترتیب 2 ساعت و 52 دقیقه و 3 ساعت و 23 دقیقه است. مقدار این شاخص در گروه های دریافت کننده خدمت متفاوت بوده که بیش ترین مقدار آن مربوط به ویزیت گروه خدمتی غیر هدف با میانه و میانگین 84/17 و87/20 دقیقه و کم ترین آن مربوط به خدمات مانا با میانه و میانگین 3/40و4/34دقیقه بوده است.
استنتاجباتوجه به نتایج بدست آمده، پزشکان خانواده شهری زمان کافی برای ارایه خدمات در نظر گرفته شده روزانه را در اختیار داشته و لذا به نظر می رسد، از سوی نظام سلامت، تکلیفی بیش از ظرفیت زمانی روزانه به ایشان محول نشده است.
کلید واژگان: زمان سنجی, پزشک خانواده, شهری, مازندران, خدماتBackground and purposeAccess to primary healthcare services, considering equity and equality in the health system, is a right of the global community. To provide primary health services, the rural family physician program was implemented at the beginning of 2005 to achieve universal health coverage in rural areas and small cities (with a population of less than 20,000). The specific goals of this program included the implementation of the referral system, increasing the responsiveness of the health market, increasing people’s access to health services, reducing unnecessary costs in the health market, and increasing service coverage. After approximately 7 years of implementation of this program, the urban family physician program started in Mazandaran and Fars province as a pilot project. The urban family physician program started in the Mazandaran province in 2012 as the first level of providing health services. In line with the better implementation of this program and considering the wide range of expected programs and activities, it is essential to entrust the appropriate activities with the time of the service providers. This study was conducted to assess the expected duration of activities assigned to the family physician.
Materials and methodsThis cross-sectional study was conducted on 15 urban family physician centers (6 government and 9 private centers) in Golugah, Behshahr, Neka, Ghaemshahr, Noor, and Chalus cities of Mazandaran province. Out of 15 cities with more than 20,000 people participating in this program in Mazandaran province, the six cities mentioned above were randomly selected, and 15 urban family doctors were randomly selected from the existing list. Finally, the target groups were included in the study for convenience sampling. To collect the data, checklists compiled based on care packages corresponding to 8 groups of service recipients (elderly (11 services), middle-aged (7 services), youth (13 services), teenagers (24 services), under 5 years old (6 services), mana (15 services), mothers (3 services), and non-target visit) were used. For each service recipient group, at least three individuals were examined. Central and dispersion indices were used to describe the data.
ResultsThe results of measuring the time of providing service to 297 people (including 90 under 5 years old, 30 people receiving Mana services, 30 people from each of the groups of mothers, teenagers, young people, middle-aged, elderly, and 27 people from non-target visit) showed that the median and mean expected time for providing daily service by an urban family physician to the covered population is 2 h and 52 min and 3 h and 23 min, respectively. The estimated time was different in the groups receiving the service, the highest time of which was related to the visit of the non-target service group with median and mean of 84.17 and 87.20 min, respectively, and the lowest time was related to Mana services with a median and mean of 3.40 and 4.34 min, respectively.
ConclusionUrban family physicians have enough time to provide daily services, and therefore it seems that the health system has not assigned them more than their daily time capacity.
Keywords: family physician, Mazandaran, time, urban, services -
مقدمه
طراحی علائم راهنمایی و رانندگی باید توانایی های شناختی انسان را در نظر بگیرد تا درک رانندگان از علائم را افزایش دهد. ویژگی های شناختی به عنوان یکی از مهم ترین اصول ارگونومی از جمله عوامل موثر در طراحی تابلوها می باشند. هدف از این پژوهش تعیین اثر عناصر گرافیکی هشت تابلوی طراحی شده بر اساس ویژگی های شناختی، در انتقال پیام «ممنوعیت استفاده از تلفن همراه» بود.
روش کاراین مطالعه در شش آموزشگاه تعلیم رانندگی در شهر تهران در سال 1393 انجام شد. در این مطالعه تعداد 174 نفر با میانگین سنی 5/23 و انحراف معیار 6 سال شرکت نمودند. سپس تابلوهای طراحی شده با استفاده از یک پرسش نامه رنگی به این شرکت کنندگان نشان داده شده و از آنان خواسته شد تا با مقیاس لیکرتی 0 تا 100 به ویژگی های شناختی تابلوهای طراحی شده شامل عینیت، سادگی، معناداری و نزدیکی معنایی امتیاز دهند.
یافته هانتایج نشان داد میانگین نمره ویژگی های شناختی تابلوهای طراحی شده در مقایسه با دیگر تابلو های ترافیکی، صنعتی و دارویی بالاتر می باشد. در این مطالعه «نزدیکی معنایی» بهترین ویژگی پیش بینی کننده پیام تابلو بود. تابلویی که دارای نماد هندزفزی در شکل تابلو بود بهترین عملکرد را در انتقال پیام داشت.
نتیجه گیریهدف نهایی این تحقیق پیشنهاد یکی از 8 تابلوی طراحی شده برای ممنوعیت استفاده از تلفن همراه در هنگام رانندگی بود که تابلوی گوشی دکمه ای با نماد هندزفری توسط شرکت کنندگان بالاترین امتیاز را به دست آورد. با اینکه اغلب تلفن های همراه موجود در بازار از نوع صفحه لمسی بوده و استفاده از تلفن های دکمه ای بسیار کاهش یافته است، لیکن نماد تلفن همراه دکمه ای به عنوان نماد غالب هنوز کارکرد موثری در انتقال پیام دارد.
کلید واژگان: تلفن همراه, تابلوهای ترافیکی, طراحی ارگونومیک, ویژگی های شناختی, عناصر گرافیکیIntroductionThe design of traffic signs should consider human cognitive abilities to enhance drivers’ understanding of the signs. Cognitive features, as one of the crucial principles of ergonomics, are among the influential factors in the design of signs. The present study aimed to evaluate the effect of graphic elements of eight new sign designs based on cognitive features on conveying the message “prohibition of using mobile phones.”
Material and MethodsThis study was conducted in six driving schools in Tehran in 2013. One hundred seventy-four participants, with an average age of 23.5 and a standard deviation of six years, participated in this study. Participants were then presented with the designed signs through a colored questionnaire. They were instructed to evaluate the signs’ cognitive features including simplicity, concreteness, meaningfulness, and semantic closeness—using a Likert scale ranging from 0 to 100.
ResultsThe results revealed that the average score of the cognitive features of the designed signs is higher than other traffic, industrial and pharmaceutical signs. In this study, “semantic closeness” was the best cognitive feature for predicting the message of the signs. The sign with the “hands-free” element had the best performance in transferring the message.
ConclusionThis research aimed to identify the most effective of eight proposed signs for banning mobile phone use while driving. Participants rated the sign featuring a button phone with a hands-free symbol as the top choice. Although most of the mobile phones in the market are of the touch screen type and the use of button phones has decreased a lot, the symbol of these phones as the dominant symbol still effectively conveys messages.
Keywords: Mobile phone, Traffic signs, Ergonomic design, Cognitive features, Graphic elements -
آمایش ژئومورفولوژیکی به منظور توسعه سکونتگاهی با استفاده از مدل AHP-Fuzzy، مطالعه موردی شهرستان تفرش
توسعه و ایجاد سکونتگاه در ارتباط مستقیم با بستر طبیعی و پدیده های ژئومورفولوژیکی است. بنابراین هدف از این پژوهش شناخت توان ها و تنگناهای ژئومورفولوژیکی منطقه جهت ایجاد و توسعه سکونتگاه های انسانی در سطح شهرستان تفرش می باشد. در همین راستا از مدل تلفیقی AHP-Fuzzy در ارتباط با روش آمایش ژئومورفولوژیکی بهره گرفته شده است. در این تحقیق جهت شناسایی مناطق مستعد توسعه و ایجاد سکونتگاه ها بر اساس واحدهای ژئومورفولوژیکی، از 14 پارامتر شیب، جهت شیب، ارتفاع، زمین شناسی، خاک، کاربری اراضی، فاصله از گسل، فاصله از رودخانه، فاصله از راه ارتباطی، فاصله از سکونتگاه، ژئومورفولوژی، خاک، فاصله از نقاط زمین لغزش و فرسایش به عنوان عوامل موثر در مسئله تحقیق انتخاب گردیدند. درنهایت پس از استانداردسازی، تلفیق و پهنه بندی بر اساس مدل فازی و آمایش ژئومورفولوژیکی نتایج نشان داد که 68 درصد از منطقه معادل 1861 کیلومترمربع برای توسعه سکونتگاهی نامناسب می باشد که این نشان از محدود بودن مکان های مناسب با توجه به شرایط ژئومورفولوژیکی منطقه جهت توسعه و ایجاد سکونتگاه های جدید است. واحدهای ژئومورفولوژیکی از قبیل کوهستان، دشت رسی، دشت نمکی، تپه ماهور، تپه های ماسه ای، تپه سنگی و بدلند دارای محدودیت برای ایجاد و توسعه سکونتگاه های انسانی بوده و واحدهای مخروط افکنه ای و دشت های آبرفتی مناسب تری برای ایجاد و توسعه سکونتگاه می باشند.
کلید واژگان: ژئومورفولوژی, آمایش سرزمین, توسعه سکونتگاهی, مدل AHP-FuzzyTerritory, Volume:21 Issue: 81, 2024, PP 41 -55Establishment and development of settlement is in relation to environmental condition and geomorphic condition. . The aim of this study is to identify to limitations and capabilities in this area in conjunction with residential development to the development of residential areas in Tafresh.In order to aim using of combination model AHP-Fuzzy relation with geomorphologic planning. Data analysis in this research is that it is 14 natural parameter geomorphological forms such as elevation, slope, aspect, land use, geology, soil, geomorphology, erosion, distance of road, distance of river, distance of fault and distance of landslide point as effective parameters in study question selected. Eventually after standardization, integration and geomorphological mapping based on fuzzy model and manipulate results showed that 68% of the area of 1861 square kilometers is unsuitable for residential development that This shows the limited nature of the right places according to the geomorphological conditions of the region to develop and create new settlements. Geomorphological units such as mountains, plains, salt plains, dunes, sand dunes, rocky hills and badlands with limits for human settlements and development of alluvial fan and alluvial plains are more suitable for the development of settlements.
Keywords: Geomorphology, Spatial Planning, Settlement Development, AHP-Fuzzy Model -
مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران، سال هشتاد و یکم شماره 5 (پیاپی 268، امرداد 1402)، صص 370 -377زمینه و هدف
آنژیوگرافی کرونر یک روش انتخابی برای تایید یا رد بیماری عروق کرونر و تصمیم گیری درمورد برنامه درمانی است. مطالعه حاضر با هدف بررسی زمان بروز هماتوم پس از آنژیوپلاستی و بررسی تاثیر عوامل مختلف بر بروز هماتوم انجام شد.
روش بررسیمطالعه حاضر به روش کوهورت آینده نگر در فاصله زمانی 1400 تا 1401 در مرکز قلب مازندران انجام گرفت. جمعیت موردمطالعه بیمارانی که تحت آنژیوپلاستی ازطریق شریان فمورال قرار گرفته اند، بودند. خروج شیت درصورت ACT کمتر از 180-150 با اعمال فشار با دست بر پروگزیمال محل پانکچر به مدت 20-15 دقیقه و اطمینان از هموستاز کافی انجام شد. سپس سونوگرافی محل پانکچر پیش از کشیدن شیت/یک و شش ساعت پس از کشیدن شیت انجام شده و پس از جمع آوری اطلاعات، داده ها موردبررسی قرار گرفتند.
یافته ها200 بیمار موردبررسی قرار گرفتند که از این میان (22%)44 نفر، دچار هماتوم شدند. زنان بیشتر از مردان دچار هماتوم شدند(P<0.05). BMI و فشارخون در بیماران دارای هماتوم به ترتیب کاهش و افزایش داشتند (P<0.05). سن بیشتر، جنسیت زن، هماتوکریت کمتر و مدت زمان باقی ماندن شیت بیشتر، از عوامل موثر در افزایش سایز هماتوم بودند (P<0.05). در مدل رگرسیون لجستیک، با افزایش BMI شانس وقوع هماتوم کاهش پیدا کرد (P=0.029, OR=0.831).
نتیجه گیریکنترل فشارخون و جلوگیری از افت هماتوکریت موجب کاهش بروز هماتوم در بیماران، پس از آنژیوگرافی می گردد. همچنین جلوگیری از افت هماتوکریت و خارج سازی به موقع شیت می توانند درصورت بروز هماتوم، از افزایش سایز آن جلوگیری کنند.
کلید واژگان: آنژیوگرافی, آنژیوپلاستی, هماتوم, بیماری های کرونری قلبBackgroundCoronary angiography is an elective method to confirm or rule out coronary artery disease and to decide on the treatment plan but it is an invasive method and it has some complications. The most important and common complication was hematoma. It could be the cause of mortality and morbidity. The present study was conducted with the aim of investigating the time of hematoma occurrence after angioplasty and investigating the effect of various factors (for example age, sex, BMI, BP, hematocrit, anticoagulant agent, etc.) on the occurrence of hematoma.
MethodsThis was a prospective cohort study from March 2022 to March 2023 in Mazandaran heart center. The study population was patients who underwent angioplasty through the femoral artery. If the ACT is less than 150-180, sheet removal was done by applying pressure with the hand on the proximal puncture site for 15-20 minutes and ensuring sufficient hemostasis. Then, the ultrasound of the puncture site was performed before pulling the sheet/one hour and six hours after pulling the sheet, and after collecting the data, the data were analyzed to study the effect of BMI, BP, sex, hematocrit, hemoglobin, age, time of sheet removal, anticoagulant agent, etc. on prevalence of hematoma and it size.
Results200 patients were examined, of which 44(22%) had hematoma. Women had hematoma more than men (P<0.05). BMI and blood pressure in patients with hematoma decreased and increased, respectively (P<0.05). Older age, female gender, lower hematocrit, and longer duration of sheet retention were effective factors in increasing hematoma size (P<0.05). In the logistic regression model, with increasing BMI, the chance of hematoma occurrence decreased (P=0.029, OR=0.831).
ConclusionControlling blood pressure and preventing of decreasing the hematocrit, reduces the incidence of hematoma in patients after angiography. Also, preventing hematocrit drop and removal of sheet at the appropriate time, can prevent of increasing in size of hematoma. There is some difference between nursing report and sonography finding. Nursing report overestimated the hematoma size.
Keywords: angiography, angioplasty, hematoma, coronary heart diseases -
با اپیدمی کروناویروس، بعضی از ظاهر گرایان با تمسک به برخی از احادیث، ازجمله حدیث «لاعدوی» و تلفیق آن با بعضی از آموزه های طب سنتی، سرایت نکردن همه ی بیماری ها را نتیجه گرفتند. این نوع نگرش موجب تقابل با طب مدرن، انکار سرایت بیماری واگیردار، رعایت نکردن مسایل بهداشتی و در نتیجه، شیوع بیماری، افزایش هزینه های سلامت و نگاه منفی به آموزه های اسلامی شد. پژوهش حاضر با استفاده از منابع معتبر کتابخانه ای و مقالات مرتبط، به روش تحلیل محتوا و با هدف بررسی اجتهادی و استنباطی «موضوع سرایت بیماری از نگاه فقهی و حدیثی» انجام گرفت و با یافته های پزشکی جدید تطبیق داده شد. یافته های این پژوهش نشان می دهد که نگرش به حدیث لاعدوی، از نظر روش تحقیق در علم رجال و درایه و فقه الحدیث بحث برانگیز است و برخی از راویان آن ضعیف هستند و صدور آن از پیامبر اسلام (ص) ایراد دارد. از نظر دلالت نیز افزون بر تعارض با مسلمات تجربه های بشری در زمینه های پزشکی، مداخله ها و تحلیل های فراوانی برای آن وجود دارد و به فرض پذیرش نفی سرایت بیماری در این حدیث، باید گفت که فقط از بیماری واگیردار خاصی مانند «گری» در حیوانات که در حدیث درباره ی آن بحث شده، نفی سرایت شده است. با عنایت به اشکالات فراوان بر سند و دلالت حدیث بر سرایت نکردن بیماری و نیز صراحت برخی از احادیث به وجود امکان و وجود سرایت بیماری، مراقبت های بهداشتی، قرنطینه، فرار از بیماری و رعایت فاصله گذاری اجتماعی در هنگام شیوع بیماری، امری عقلانی و مشروع و واجب است.
کلید واژگان: سرایت, بیماری مسری, کرونا, حدیث شناسی, فقه پزشکیBackground and objectivesWith the epidemic of coronavirus, based on the content of some hadiths, including the famous hadith "La'Adwi", and combining and comparing it with some teachings of traditional medicine, some appearanceists declared that all diseases are non-contagion. This attitude was in opposition to modern medicine and in denial of the spread of infectious diseases, which resulted in non-observance of health issues and consequently led to the spread of the disease, increase in the costs of the health sector, and the negative view of researchers towards Islamic teachings.
Materials and MethodsThe current research was carried out using reliable library sources, related articles, and the content analysis method. This inferential study aimed to investigate “disease transmission from the viewpoint of medical jurisprudence and hadith" and then adapt the findings to new medical results.
ResultsFindings of the present research revealed that the superficial attitude towards the hadiths and its teachings is harmful, and the attitude towards the hadiths in this matter, including the hadith of La'Adawi, is controversial from the point of view of many scholars. Moreover, some of its narrators are unreliable and the fact that the source of this hadith is the Prophet of Islam is questionable. In terms of implication, in addition to its conflict with the facts of human experience in the medical field, there are many analyzes for it. Assuming the acceptance of the negation of the spread of the disease in this hadith, it should be said that only the transmission of a specific infectious disease such as "Scabies" in animals that was the subject of question in the hadith was denied.
ConclusionBy taking into account the problems of authenticity, reliability, and the implication of the hadith concerning the non-transmission of the disease, as well as definivity of some hadiths regarding the possibility, existence, and spread of the disease, taking health care measures, quarantine, avoiding the disease, and observing social distancing during the disease outbreak is a rational, legitimate, and bligatory decision to make.
Keywords: Contagion, Contagious disease, Corona, Hadithology, Medical jurisprudence -
سابقه و هدف
لمس نبض محیطی یک ابزار بالینی ارزشمند و از مفیدترین معاینه های فیزیکی در مراقبت های پزشکی است. در مطالعه حاضر، همبستگی بین تعداد ضربان های نبض اندازه گیری شده از شریان رادیال با ضربان های نبض ثبت شده توسط الکتروکاردیوگرام بررسی شد.
مواد و روش هااین مطالعه از نوع همبستگی بود. جامعه پژوهش شامل افراد مراجعه کننده به اورژانس بیمارستان امام خمینی ساری بودند. ضربان نبض نمونه ها، با استفاده از اندازه گیری ضربان نبض رادیال دست چپ و با استفاده از دستگاه الکتروکاردیوگرام ثبت شد. در صورت ریتم منظم، تعداد ضربان در زمان های 15، 30 و 60 ثانیه با کرنومتر دیجیتال اندازه گیری شد و سپس در 4، 2 و 1 به ترتیب ضرب شد.
یافته هااختلاف مشاهده شده بین اندازه های نبض با روش 15 ثانیه با تعداد ضربان قلب با الکتروکاردیوگرام ناچیز ولی از نظر آماری معنی دار بوده است (0/001<p) ولی اختلاف مشاهده شده بین اندازه نبض با روش های 30 و 60 ثانیه با تعداد ضربان قلب با روش الکتروکاردیوگرام از نظر آماری معنی دار نبوده است (0/05>p). ضریب همبستگی ICC بین اندازه های نبض با روش های 15 و 30 و 60 ثانیه با تعداد ضربان قلب ثبت شده با روش الکتروکاردیوگرام عالی (بالای 0/98) بوده است.
استنتاجبراساس نتایج مطالعه حاضر می توان از شمارش نبض شریان رادیال در 30 ثانیه و ضرب آن در 2 در شرایط بالینی و به ویژه اورژانس به جای شمارش نبض در 60 ثانیه استفاده کرد.
کلید واژگان: ضربان نبض, ضربان قلب, دقت, شمارشBackground and purposePalpation of the radial pulse is a valuable clinical tool and one of the most useful physical examinations in medical care. The aim of the present study was to investigate the correlation between the number of pulses measured by the radial artery and the pulses recorded by electrocardiogram (ECG).
Materials and methodsWe conducted a correlational study and the research population included patients attending Emergency Department in Sari Imam Khomeini Hospital. The pulse rate was recorded by measuring the radial pulse rate of the left hand and the heart rate using an electrocardiogram device. In case of regular rhythm, the number of beats was measured for 15, 30, and 60 seconds using a digital stopwatch and multiplied by 4, 2, and 1, respectively.
ResultsThere was a slight difference in pulse rate between the radial artery measurement for 15 seconds and the ECG that was statistically significant (P<0.001), but this difference was not significant for 30 and 60 seconds (P>0.05). The ICC correlation coefficient between pulse rates for 15, 30, and 60 seconds and ECG was high (above 0.98).
ConclusionBased on the present study, instead of electrocardiogram, radial pulse count for 30 seconds multiplied by 2 can be used in clinical conditions, especially in emergency.
Keywords: heart rate, pulse rate, accuracy, counting -
عامل جغرافیا و ژیوپلیتیک نقش انکارناپذیری در وقوع جنگ ها ایفا می کنند. دولتمردان کشورهایی که با محدودیت های ژیوپلیتیکی روبه رو هستند، غالبا برای تغییر این وضعیت، دیدگاه های توسعه طلبانه ای نسبت به همسایگان خود دارند. کشور ایران نیز با توجه به موقعیت ژیوپلیتیکی اش، همواره مورد تهدید قرار گرفته است. جنگ هشت ساله عراق علیه ایران، به عنوان یکی از مهم ترین جنگ های دوره معاصر تا حد زیادی متاثر از ژیوپلیتیک و عامل جغرافیا بوده است. هدف این پژوهش بررسی و تبیین زمینه های ژیوپلیتیکی بروز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران می باشد. درواقع پژوهش حاضر در پی پاسخ به این سوال است که مهم ترین زمینه های ژیوپلیتیکی بروز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران کدم اند؟ این پژوهش بر اساس ماهیت و روش، توصیفی- تحلیلی محسوب می شود. اطلاعات موردنیاز به شیوه اسنادی و با مراجعه به منابع معتبری چون کتب، مقالات و گزارش های معتبر گردآوری شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که جنگ تحمیلی عراق علیه ایران در بستر سه سطح ملی، منطقه ای و بین المللی به وقوع پیوست. بنا به این یافته ها، عوامل ژیوپلیتیکی بروز جنگ در سطح ملی به عوامل سرزمینی و قلمرویی، ژیواکونومیک، ژیوکالچر، هیدروپلتیک، سیاسی، ژیواستراتژی و نظامی؛ در سطح منطقه ای به عوامل سرزمینی، ژیواکونومیک، ژیوکالچر، سیاسی، ژیواستراتژی و نظامی و در سطح بین الملل به عوامل ژیواکونومیک، ژیوکالچر، سیاسی، ژیواستراتژی و نظامی قابل تقسیم و بررسی است.
کلید واژگان: ژئوپلیتیک, ایران, عراق, جنگ تحمیلی, تنش و منازعهThe geographical and geopolitical factors play an undeniable role in the occurrence of wars. Governments of countries with geopolitical constraints often have developmentalist views of their neighbors in order to change this situation, and Iran, given its geopolitical position, has always been influenced by this feature. The eight-year war in Iraq against Iran is also one of the most important wars of the contemporary period, which has been greatly influenced by geopolitics and geography.The purpose of this study is to investigate and explain the geopolitical contexts of the Iraq-Iran war. In fact, the present study seeks to answer the question, what are the most important geopolitical contexts for the outbreak of the Iraq-Iran war? This research is descriptive-analytical based on its nature and method. The required information has been collected in a documentary manner and by referring to reliable sources such as books, articles and credible reports.The research findings show that the imposed war of Iraq against Iran took place in three contexts: national, regional and international. According to these findings, geopolitical factors of war at the national level to territorial and territorial factors, geoeconomic, geoculture, hydropolitical, political, geostrategic and military; At the regional level, it can be divided into territorial, geo-economic, geocultural, political, geostrategic and military factors, and at the international level into geo-economic, geocultural, political, geo-strategic and military factors.
Keywords: Geopolitics, Iran, Iraq, Imposed War, Tensions, Conflict -
سابقه و هدف
زایمان سزارین با میزان بالایی از عوارض همراه است که یکی از عوارض مهم آن، خونریزی است. یکی از علل خونریزی بعد از سزارین، ایسموسل است. این مطالعه به منظور بررسی عوامل خطر و یافته های بالینی ایسموسل در زنان تحت زایمان سزارین انجام شد.
مواد و روش هادر این مطالعه مقطعی تعداد 200 زن با سابقه زایمان سزارین در بیمارستان امام خمینی ساری در سال های 1396 و 1397 به صورت تصادفی ساده مورد بررسی قرار گرفتند. اطلاعات دموگرافیک بیماران، عوامل خطر، یافته های بالینی و سونوگرافیک بیماران در فرم جمع آوری اطلاعات ثبت شد و با استفاده از آزمون تی مستقل و کای دو تحلیل شد. ارتباط عوامل خطر ایسموسل با ابتلا به آن توسط رگرسیون لجستیک چند گانه بررسی شد.
یافته هاتعداد 57 نفر (28/5 درصد) دارای ایسموسل و 143 نفر (71/5 درصد) فاقد آن بودند (0/03=P). 100درصد افراد دارای ایسموسل در دیلاتاسیون زیر 5 سانتی متر و 89/7 درصد در کم تر از 5 ساعت از شروع لیبر تحت سزارین قرار گرفته بودند که این تفاوت در مقایسه با افراد فاقد ایسموسل معنی دار بود، به ترتیب (0/04=P، 0/08=P). تعداد دفعات سزارین در افراد دارای ایسموسل با میانگین 0/8±1/9 بیش تر از افراد فاقد ایسموسل بود (0/03=P). در بین علایم بیماران تفاوت معنی داری در خونریزی غیرطبیعی رحم (0/02=p)، منومتروراژی (0/01=P)، لکه بینی (0/001<p) و دیسمنوره (0/04=P) بین دو گروه دارای ایسموسل و بدون آن مشاهده شد.
استنتاجخونریزی غیرطبیعی رحم شایع ترین علامت و سزارین تکراری مهمترین عامل خطر ایجاد ایسموسل شناخته شد، که لزوم کاهش آن توسط ارایه دهندگان خدمات بهداشت و سلامت ضروری به نظر می رسد.
کلید واژگان: ایسموسل, عوامل خطر, سزارین, خونریزی غیرطبیعی رحمBackground and purposeCesarean section (C-section) is associated with high rate of complications, one of the most important of which is bleeding. Isthmocele is one of the causes of bleeding after a C-section. This study was performed to evaluate the risk factors and clinical findings of isthmocele in women undergoing C-section.
Materials and methodsIn this cross-sectional study, 200 women with a history of cesarean delivery in Sari Imam Khomeini Hospital (2017-2018) were studied. Demographic information, risk factors, and clinical and ultrasound findings were recorded. Independent t-test and Chi-square were applied for data analysis. Relationship between isthmocele risk factors and its incidence was investigated by multiple logistic regression.
ResultsIn this study, 57 patients (28.5%) had isthmocele and 143 (71.5%) did not have the problem (P=0.03). According to findings, 100% of patients with isthmocele had dilatation less than 5 cm and 89.7% underwent cesarean in less than five hours since the onset of labor, indicating a significant difference compared to those without isthmocele (P=0.04 and P=0.08, respectively). Number of C-sections was higher in patients with isthmocele (1.9±0.8) than in those without isthmocele (P=0.03). Among the symptoms, there was a significant difference in abnormal uterine bleeding (P=0.02), menometrorrhagia (P=0.01), spotting (P<0.001), and dysmenorrhea (P=0.04) between the groups with and without isthmocele.
ConclusionAbnormal uterine bleeding was found as the most common symptom and recurrent cesarean was identified as the most important risk factor for isthmocele, which needs to be reduced by health care providers.
Keywords: isthmocele, risk factors, cesarean section, abnormal uterine bleeding -
حکمرانی خوب، در سه دهه اخیر به شدت مورد توجه محققان علوم اجتماعی بوده است. بر طبق جدیدترین تعریف بانک جهانی، حکمرانی خوب، در اتخاذ سیاست های پیش بینی شده، آشکار و صریح دولت ، بوروکراسی شفاف؛ پاسخگویی دستگاه های اجرایی در قبال فعالیت های خود؛ مشارکت فعال مردم در امور اجتماعی و سیاسی و نیز برابری همه افراد در برابر قانون، تبلور می یابد. به طور کلی می توان گفت که حکمرانی خوب، تمرین مدیریت (سیاسی، اقتصادی،...)منابع یک کشور، برای رسیدن به اهداف تعیین شده می باشد. این تمرین دربر گیرنده راهکارها و نهادهایی است که افراد و گروه های اجتماعی از طریق آن، توانایی دنبال کردن علایق و حقوق قانونی خود را با توجه به محدودیت ها داشته باشند. جهت ایجاد حکمرانی خوب در جوامع باید ابعاد توسعه مورد توجه قرار گیرد،که یکی ابعاد توسعه، بعد فرهنگی و اجتماعی است. لازمه ایجاد حکمرانی خوب در جوامع با اقوام مختلف مانند ایران شناخت فعالیت فعالیت فرهنگی و اجتماعی اقوام است .این مقاله با روش اسنادی- کتابخانه ای و رویکرد توصیفی- تحلیلی در نظر دارد تا به این پرسش پاسخ دهد که ظرفیت های فرهنگی و اجتماعی قوم ترکمن موثر بر امنیت ملی از منظر حکمرانی خوب کدامند؟و سپس بعد از شناخت این شاخص ها در جهت اصلاح آن، مواردی پیشنهاد گردد. بر اساس یافته های پژوهش حاضر آن دسته از ویژگی های حکمرانی خوب که قوم ترکمن می تواند به واسطه برخورداری از آنها به عملکردهای فرهنگی و اجتماعی مطلوبی دست پیدا کند: حاکمیت قانون، مسیولیت پذیری دولت ، عدالت فرهنگی و پاسخگویی دولت است.
کلید واژگان: قوم ترکمن, امنیت ملی, اقوام, ویژگی های فرهنگی و اجتماعی, حکمرانی خوبGood governance has been the focus of social science researchers in the last three decades. According to the latest definition of the World Bank, good governance, in the adoption of predictable, open and explicit government policies, transparent bureaucracy; Accountability of executive bodies for their activities; People's active participation in social and political affairs, as well as the equality of all people before the law, crystallizes. In general, it can be said that good governance is the practice of managing (political, economic,...) resources of a country to achieve the set goals. This practice includes solutions and institutions through which individuals and social groups have the ability to pursue their interests and legal rights with respect to restrictions. In order to create good governance in societies, the dimensions of development should be considered, one of which is the cultural and social dimension. It is necessary to create good governance in societies with different ethnic groups like Iran, knowing the cultural and social activities of the ethnic groups. This article aims to answer the question that the cultural and social capacities of the Turkmen people with a documentary-library method and a descriptive-analytical approach. What are the factors affecting national security from the point of view of good governance? And then, after knowing these indicators, some things should be suggested to improve it. According to the findings of the present research, those characteristics of good governance that the Turkmen people can achieve desirable cultural and social functions by having them are: the rule of law, government accountability, cultural justice and government accountability.
Keywords: Turkmen people, national security, ethnic groups, cultural, social characteristics, Good Governance -
سابقه و هدف
بهمنظور طراحی و اجرای مداخلات پیشگیرانه و درمانی سوءمصرف مواد، این مطالعه با هدف تحلیل روند و بررسی عوامل مرتبط با مرگ و میر ناشی از سوءمصرف مواد، اجرا شد.
مواد و روش ها:
در این مطالعه مقطعی، دادههای مربوط به 6810 مرگ ناشی از سوءمصرف مواد ثبت شده در سامانه نظام ثبت و طبقه بندی علل مرگ (تعریف شده با معیار ICD-10) و بر اساس گزارش وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی و سازمان پزشکی قانونی کشور بود که طی سالهای 1397-1393 جمع آوری شده و شامل متغیرهای سن، جنس، نحوه مسمومیت و نوع ماده بود، مورد بررسی قرار گرفت. توصیف دادهها و بررسی روند زمانی نوع ماده ی مصرفی با آزمون رگرسیون نقاط اتصال و محاسبه درصد تغییرات سالیانه(APC) و میانگین درصد تغییرات سالیانه (AAPC) با نرمافزارهای SPSS23 و Joinpoint Regression Program4.9.00 انجام شد.
یافته ها:
میانگین سنی متوفیان 0/17±39/2 سال و درصد عمده آن ها مردان بودند. بیشترین آمار فوت در مناطق مرکزی و سپس مناطق غربی ایران و مربوط به مسمومیت با مواد افیونی بود. مسمومیت تصادفی و سپس مسمومیت با قصد نامشخص فراوانترین علل بودند. طی این سالها در کل ایران، مرگ با مواد افیونی (0/008=P، 27/2=APC) و محرکها (0/1=P، 10/249=APC) روندی افزایشی داشت و یک نقطه خیز در سال 1393 را نشان داد. در دو گروه مسکن-آرام بخش-ضداضطرابها و سایر مواد روند کاهشی یافت شد، اما از نظر آماری معنادار نبود. برای مرگ با مصرف الکل روندی مشاهده نشد.
استنتاجروند رو به رشد مرگهای تصادفی، به خصوص ناشی از مصرف مواد افیونی، به ویژه در میانسالان مرد قابل توجه است و نیاز به اقدامات لازم برای محدود کردن این روند دارد. تشدید نظارتهای دارویی و در دسترس قرار دادن و آموزش استفاده از نالوکسان به عنوان یک پادزهر اضطراری برای بیش مصرف بیش مواد افیونی به خانوادهها، پلیس و اورژانس در مراحل اولیه مسمومیت با مخدرها پیشنهاد میشود.
کلید واژگان: روند زمانی, رگرسیون نقاط اتصال, مرگ و میر, سوء مصرف مواد, ایرانBackground and purposeThis study was carried out to analyze the trend of death due to substance abuse and related factors in Iran in order to design and implement preventive and therapeutic interventions for substance related deaths.
Materials and methodsIn this cross-sectional study, we investigated the data of 6810 deaths caused by drug abuse, registered in the "System of Registration and Classification of Causes of Death", defined by ICD-10 criteria and based on the reports of Ministry of Health and Legal Medicine Organization in 2014-2018. Variables including age, gender, type of poisoning and the type of substance leading to death were examined. Description of these data and examination of the time trend of the raw mortality rate were performed using joinpoint regression analysis and percentage of annual changes (APC) and average percentage of annual changes (AAPC) were calculated in SPSS V23.
ResultsThe average age of the deceased was 39.2±17.0 years. Majority of them were men. Central regions followed by western regions of Iran accounted for the highest number of deaths that was related to opioid poisoning. Accidental poisoning and poisoning with unknown intention were the most frequent causes. Deaths due to opioids (APC=27.2, P=0.008) and stimulants (APC=109.24, P=0.1) overdose showed an increasing trend and a peak in 2014 in Iran. A decreasing trend was found in two groups of sedative-hypnotic-anxiolytics and other drugs, but it was not statistically significant. No trends were found for alcohol-related deaths.
ConclusionThere is a considerable increasing trend in accidental deaths, especially caused by opioids and mainly in middle-aged men which requires limiting measures. It is recommended to intensify drug monitoring and provide trainings about using naloxone as an emergency antidote to opiate overdose to families, police and emergency staff in early stages of drug poisoning.
Keywords: time-trend analysis, join point regression, mortality, substance abuse, Iran -
تخریب زمین در مناطق خشک و نیمه خشک به وسیله تغییر اقلیم و فعالیت های انسانی، شرایط را برای بیابان زایی فراهم می کند. به عبارت دیگر بیابان زایی روندی است که سرزمین و منابعش را به سوی انهدام سوق می دهد. هدف از این تحقیق، ارایه راهکارهای مدیریت بیابان زایی در استان یزد توسط مدل تعیین راهبرد SWOT می باشد. جهت انجام این مطالعه، عوامل درونی و بیرونی موثر بر فرایند بیابان زایی در استان یزد توسط روش دلفی تعیین و توسط مدل SWOT جمع بندی و راهکارهای کنترل بیابان زایی ارایه شدند. نتایج نشان داد که امتیاز نهایی عوامل درونی موثر در بیابان زایی در استان یزد 65/2 و امتیاز نهایی عوامل بیرونی 96/1 به دست آمد. بنابراین بهترین راهبردها جهت کنترل پدیده بیابان زایی در استان یزد، راهبردهای مقابله با تهدیدات می باشد. هر چند با توجه به ماهیت بیابان زایی و پیچیدگی این پدیده، توجه به تمامی راهکار ها حایز اهمیت بوده و مجموعه ای از تمامی راهکار ها، می توان ضامن کنترل بیابان زایی در این استان باشد. در نهایت مدل SWOT به خوبی کارایی خود را در ارزیابی پدیده بیابان زایی و ارایه راهکارهای کنترلی این پدیده نشان داد.
کلید واژگان: بیابان زایی, راهبرد, روش دلفی, عوامل بیرونی, عوامل درونی, مدلSWOT -
نشریه امنیت ملی، پیاپی 43 (بهار 1401)، صص 285 -311
کردها از اقوام اصیل ایرانی هستند که در مرزهای غربی کشور تمرکز یافته اند و به لحاظ هویتی دارای دو هویت قومی - مذهبی (در سطح خرد) و هویت ملی ایرانی (در سطح کلان) می باشند. در برهه های زمانی مختلف قبل و بعد از انقلاب اسلامی، ناامنی های گوناگون قومی - مذهبی در مناطق کردنشین؛ مخصوصا در استان کردستان، مناطق کردنشین آذربایجان غربی و منطقه اورامانات استان کرمانشاه توسط گروه های تجزیه طلب، ایجاد شده است. در شرایط بین المللی و منطقه ای کنونی، جریانات تجزیه طلب قومی و مذهبی که سابقه فعالیت آن ها در منطقه به قبل و بعد از انقلاب اسلامی بر می گردد، در حال بستر سازی و سوق دادن هویت قومی به سمت ناسیونالیسم قومی و هویت مذهبی به سمت افراط گرایی مذهبی و ایجاد ناامنی هستند. این مقاله با هدف بررسی و شناخت رابطه بین هویت مذهبی و امنیت در منطقه اورامانات کرمانشاه با روش پیمایشی انجام گرفته و داده های آن با ابزار پرسش نامه کتبی محقق ساخته، گردآوری گردید. نمونه پژوهش 359 نفر از ساکنان 15 الی 65 ساله کرد (با مذهب اهل تسنن) در منطقه اورامانات استان کرمانشاه بوده که با روش طبقه ای انتخاب شدند. داده ها نیز با نرم افزارSPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته های حاصل از پژوهش، بیانگر آن است که رابطه مثبت و معنی داری بین هویت مذهبی و امنیت در این منطقه وجود دارد. بنابراین هویت مذهبی می تواند به یک عامل سدکننده در مقابل افراط گرایی مذهبی و تامین کننده امنیت در این مناطق تبدیل شود.
کلید واژگان: امنیت, امنیت ملی, منطقه اورامانات, هویت قومی, هویت مذهبیNational Security, Volume:12 Issue: 43, 2022, PP 285 -311The Kurds are genuine Iranian ethnic groups residing on the western borders of the country. The Kurds have two ethnic identities - religious (at the micro level) and Iranian national identity (at the macro level). In different periods before and after the Islamic Revolution, various ethnic-religious riots were created in Kurdish areas, especially in Kurdistan province, Kurdish areas of West Azerbaijan and Oramanat region of Kermanshah province by separatist groups. In the current international and regional conditions, ethnic and religious separatist movements whose activities date back to before and after the Islamic Revolution, are preparing and shifting ethnic identity to ethnic nationalism and Religious identity toward religious extremism and insecurity.The present study was aimed to evaluate and identify the relationship between religious identity and security in Oramanat region of Kermanshah province who were selected by stratified method. The data were collected using a researcher-made written questionnaire. The research sample was 359 Kurdish residents aged 15 to 65 years (Sunni religion) in Oramanat region of Kermanshah province who were selected by multi-stage cluster sampling method. Data were also analyzed by SPSS software. The results of the study indicate that there is a positive and significant relationship between religious identity and security in this region. Thus, religious identity can become a barrier against religious extremism and maintain security in these areas.
Keywords: security, national security, oramanat region, ethnic identity, religious identity -
مقدمه
ثبت آمار متوفیان توسط سیستمهای مختلفی در ایران انجام میشود. ثبت مرگ مرتبط با مسمومیت با موواد محصرورات توسوط رتار بهداشت ر ساتمان پزشکی قانونی انجام میشود. با این حال، این مطالعه با هدف بررسی علل کم ثبتی مرگهای ناشی ات مواد مخدر در ایران ر ارایه توصیه هایی برای حل این مشکل ر ارایه یک ارتیابی جغرافیایی ات کیفیت ثبت مرگ ر میر ناشی ات مواد مخدر در ایران در طی سالهوای 3131 لغایت 3131 میباشد.
مواد و روش هااین مطالعه ات نوع ترکیبی است. در بخش ارل، مراحبه هایی در سوال 3131 بوه صوور هدفمحود ر جداهانوه بوا 31 نفور ات کارشحاسان ثبت فو در رتار بهداشت ر پزشکی قانونی انجام شد تا اطلاعاتی در مورد علل کم ثبتی این هونه مرگها در ایران ر توصیه هایی برای حل این مشکل جمعآرری شود. بخش درم مطالعه شامل بررسی انجام یک مداخله در قالب یک اجرای یک تفاهم در مورد کاهش تعداد کم ثبتیها فی مابین ساتمان پزشکی قانونی ر رتار بهداشت بود. این تفاهمنامه برای انتقال اطلاعا در مورد اجساد بین رتار بهداشت ر پزشکی قانونی در سال 3131 محعقد شده بود. ابتدا تعداد مرگهای ناشی ات مررف مواد در طی سالهای 3131 لغایت 3131 با استفاده ات ررش صید بات صید مورد بررسی قرار هرفت ر سپس، میزان کم ثبتیها قبل ات مداخله در سالهای 3131 لغایت 3131 ر پس ات مداخله) 3131 (مصاسبه ر مقایسه هردید ر تا ارتیابی شد که آیا این تفاهم نامه در کاهش تعداد کم ثبت نام موثر بوده است؟
یافته هادر بخش ارل مطالعه، بحا به نظر مراحبهشوندهان، علل کمشماری مرگهای ناشی ات مررف مواد در رتار بهداشت ر پزشوکی قوانونی عبار اند ات: سیستم مدیریت ضعیف، مشکلا آموتشی پزشکان ر پرسحل، مصدردیتهای سیستمی ر مشکلا مرتبط با ارباب رجوعان. همچحین پیشحهاداتی برای کمک به حل مشکل کم شماری ارایه شد. این پیشحهادا مربوط به سیستم اداری، فحارری اطلاعا ر حوته های آموتشی است. در قسمت 1 حدرد نیمی ات استان های ایران در کاهش کم شماری عملکرد مثبتی داشتحد.
نتیجه گیریدر سطح کلان، تفاهمنامه بین در ساتمان مسیول ثبت متوفیان ناشی ات مررف مواد موثر بود. با این حال، افزایش کیفیت ثبت داده ها مستلزم نظار در سطوح خرد ر ساتمانی است تا محجر به عملکرد مثبت در کاهش کمثبت فو در تمامی استانها شود.
کلید واژگان: هواهی فو, ایران, عوارض دارریی, ررش صید بات صیدBackgroundThe death registration is conducted by different systems in Iran. The drug-related death registration is exclusively conducted by Ministry of Health and Medical Education (MOHME) and Legal Medicine Organization (LMO). This study investigates the causes of undercounting drug-related deaths (DRDs) in Iran, provides recommendations for addressing this issue, and provides a geographical evaluation of the integrity and quality of drug-related mortality registration (2014–2017).
MethodsThis is a mix-method study. In part1, individual targeted interviews were conducted with 12 experts in death registration in MOHME and LMO to collect data on the causes of low registration in Iran and provide recommendations for resolving the issue. Part2 of the study involved an intervention in the form of a memorandum of understanding on reduction of low-registrations. This memorandum was signed to transfer information about the corpses between the MOHME and LMO. First, the number of DRDs (2014-2017) was examined using capture-recapture method and, then, we calculated and compared the rate of preintervention (2014-2016) and post-intervention (2017) under-registration to assess whether this memorandum of understanding had been effective in reduction of under-registrations.
FindingsIn part1, according to the participants, the causes of undercounting DRDs in LMO and MOHME were arranged and categorized into 4 categories: weak administration system, physician and personnel training problems, system constraints, and client-related problems. Also, some suggestions were presented to help resolving the problem of undercounting; these suggestions concern the administrative system, technology, and educational domains. In part 2, about half of the provinces in Iran had a positive performance in reducing the undercount.
ConclusionAt the macro level, the memorandum of understanding between the two organizations responsible for registering deaths was effective. However, increasing the quality of data registrations requires monitoring at the micro and organizational levels to lead to a positive performance in reducing death under-registration in all provinces.
Keywords: Death Certificates, Iran, Drug-Related Side Effects, Adverse Reactions, Capture-recapture method -
فصلنامه آفاق امنیت، پیاپی 53 (زمستان 1400)، صص 197 -229دریای سرخ، مناطق اطراف آن و کشورهای شمال آفریقا در سال های اخیر در مرکز توجهات جهانی قرار گرفته اند و بسیاری از قدرت های منطقه ای و جهانی درصدد توسعه و بسط حضور و نفوذ خویش در این مکان راهبردی هستند. قطب های قدرت در غرب آسیا نیز در چند سال گذشته رقابت های خویش را برای تعمیق حوزه قدرت در دریای سرخ را آغاز نموده اند. در کنار رقابت های تاریخی در خلیج فارس و خاورمیانه، امروزه دریای سرخ به سومین کانون مهم رقابت مبدل گشته است. در این بین عربستان سعودی با خیزشی شتابان به سمت ایجاد ترتیبات منطقه ای جدید در دریای سرخ حرکت نمود که این اقدام نقش و اهمیت بی بدیل دریای سرخ در معادلات منطقه ای و فرامنطقه ای را آشکار کرد. هدف اصلی این پژوهش واکاوی و شناخت ریشه ها، اهداف و سیاست های استراتژیک عربستان با محوریت دریای سرخ و تاثیر چنین سیاست هایی بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران است. سوال اصلی مقاله این است که؟ اولویت های راهبردی عربستان سعودی در دریای سرخ چیست؟ و اتخاذ چنین راهبردهایی چه تاثیری بر امنیت ملی ایران دارد؟ موازنه سازی علیه تهدیداتی چون محور ایران- انصارالله و محور ترکیه - قطر اولویت های استراتژیک عربستان برای نقش آفرینی در دریای سرخ است که موفقیت چنین سیاست هایی می تواند با پیامدهایی چون کاهش امنیت و اقتدار ملی و تنگنای ژیوپلیتیکی برای ایران همراه باشد.کلید واژگان: عربستان سعودی, دریای سرخ, سیاست های راهبردی, موازنه تهدید, ایرانThe Red Sea and its environs, which includes several countries in the Horn of Africa, are lately receiving increased global attention and many regional and global powers are seeking to expand and extension their presence and influence in this strategic place. Powerful states in the Middle East have also begun to compete for power in the Red Sea over the past few years. Along with historical competitions in the Persian Gulf and the Middle East, today the Red Sea has become the third important center of competition. Meanwhile, Saudi Arabia hastened to establish new regional arrangements in the Red Sea, which revealed the irreplaceable role and importance of the Red Sea in regional and trans-regional equations. The main purpose of this study is to analyze and identify the roots of Strategic policies of Saudi Arabia in the Red Sea and its impact on the national security of the Islamic Republic of Iran. The main question of the article is? What are Saudi Arabia's strategic priorities in the Red Sea? What is the impact of implementing these strategies on Iran's national security ? The balance of threats such as the Iran-Ansarollah and the Turkish axis - Qatar is the strategic priorities of Saudi Arabia for the Red Sea, in which the success of such policies can be associated with consequences such as reducing security and national authority and geopolitical constriction for Iran.Keywords: Saudi Arabia, Red Sea, Strategic policies, balance of threat, Iran
-
روابط ایران و عربستان با توجه به تحولات جاری به ویژه پس از سال 2011 به موضوعی پیچیده و چالش برانگیز تبدیل شده است. امنیت داخلی مهم ترین دغدغه دو بازیگر و به ویژه عربستان سعودی است. تحولات منطقه ای نیز زمینه رقابت برای افزایش حوزه نفوذ میان دو کشور را فراهم کرده است. دو کشور ایران و عربستان با وجود شباهت های فراوان تاکنون به تعریف های مشترک و حتی نزدیک به هم دست نیافته اند. و این موضوع به درک تهدیدآمیزی از دیگری منجر شده است تا دو کشور افق روشن در روابط خود را به دیده تردید بنگرند. این پیش زمینه ذهنی و روان شناختی از ایران و عربستان برای تبدیل وضعیت روابط دو کشور نیازمند کاتالیزوری بود که تحولات سال 2011 و به دنبال افزایش نفوذ منطقه ای ایران بهانه های لازم را برای شروع دشمنی فراهم کرد. در این پژوهش به دنبال پاسخ این پرسش هستیم که مولفه های مهم در مدیریت منازعه ایران و عربستان سعودی کدامند؟ چگونه تنش در روابط دو کشور به سوی کاهش تنش در حالت حداقلی و بهبود روابط در حالت حداکثری پیش می رود؟ این پژوهش براساس رویکرد تحلیلی توصیفی و در چارچوب نظری مجموعه امنیتی منطقه ای و الگوهای دوستی و دشمنی به این موضوع می پردازد.
کلید واژگان: فهم مشترک امنیتی, تعامل, متغیرهای داخلی, تقسیم حوزه نفوذ منطقه ایJournal of Fundamental and Applied Studies of the Islamic World, Volume:3 Issue: 9, 2022, PP 90 -113The relations between the Islamic Republic of Iran and Saudi Arabia have become a complex and challenging issue due to the current developments, especially after 2011. On the one hand, internal security has become the most important concern of the two parties, especially Saudi Arabia, and on the other hand, regional developments have provided the ground for competition to increase the sphere of influence between the two countries, and more importantly, Saudi Arabia has a greater degree of adherence to international developments than the Islamic Republic of Iran, especially the United States. In general, the relations between the Islamic Republic of Iran and Saudi Arabia can be defined in a historical fluctuation, a fluid state between "interaction", "tolerance", "confrontation" and "conflict". Accordingly, it has been very rare for relations between the two countries to be in a state of prolonged interaction or conflict; the two countries of the Islamic Republic of Iran and Saudi Arabia, despite many similarities, have not been able to reach an agreement on common and even close definitions, thus leading to a threatening understanding of each other so that the two countries see a bright horizon in their relations hesitantly; Therefore, the research question is the lack of knowledge of solutions and obstacles in the management of the conflict between the Islamic Republic of Iran and Saudi Arabia, it is what are the important components in the management of the conflict between the Islamic Republic of Iran and Saudi Arabia? .The research method of this research is analytical and descriptive. This is a qualitative research in which the researcher collects data through various sources and uses interviews with experts and analyzes the issue and then creates a conceptual framework based on the five dimensions of Buzan security and points to patterns of friendship and enmity; Based on this conceptual framework, the differences between Iran and Saudi Arabia can be seen in all these aspects of classical security, economic, social, political and even environmental. Accordingly, Buzan's approach also points out that security has taken on different dimensions since the 1990s, and it can be said that the five dimensions of Buzan's security and Buzan's definition of security can indicate that the major differences between Iran and Saudi Arabia fall into these five dimensions. The researcher further examines the obstacles in the relations between the Islamic Republic of Iran and Saudi Arabia, such as obstacles in the field of politics and security, obstacles in the field of geoeconomics, obstacles in the field of ideology, the position of trans-regional actors in the conflict between Iran and Saudi Arabia. Iran and Saudi Arabia, such as moving from an absolutist to a relativistic point of view, thematic prioritization of interests, avoidance of entering the red line, mutual understanding of the two actors of implicit division of regional sphere of influence and ensuring not to enter the sphere of influence of a rival actor in a realistic sense, it refers to high politics and the use of formal principles and channels instead of informal principles. In a general summary, the researcher points out that currently "perceptions" and "misconceptions" by the political elites of the two countries are the most important variables in the stability of tensions between the two countries, and this is not something that can be discussed. Political and the promise of mutual trust can be resolved; Therefore, accurate identification of the red lines of each party and its observance or, at a minimum, the ability to bargain over it can help a lot to resolve reciprocal problems. Finally, it should be said that the establishment of diplomatic relations is the most important and only official channel that can convey the common intentions of the two countries without misunderstanding and mediation.
Keywords: Conflict Management Saudi Arabia, Iran -
سابقه و هدف
ارزیابی متوالی نارسایی ارگان (SOFA) برای بررسی شدت بیماری و میزان مورتالیتی بیماران بستری دربخش مراقبتهای ویژه (ICU) استفاده می شود و نیازمند آزمایشاتی است که درمراکز با منابع محدود، غیرعملی میباشد. مطالعه حاضر مقایسه ابزار پیشنهادی محقق بر بالین بیمار Bedside SOFA (b SOFA) با SOFA در پیشبینی مورتالیتی بیماران بستری در ICU است.
مواد و روش هااین مطالعه کوهورت در60 بیمار دچار سندرم پاسخ التهابی سیستمیک (SIRS) بالای 18سال جهت مقایسه SOFA و b SOFA در بدو ورود، سپس روزانه تا زمان بستری در ICUانجام شد.
یافته هابراساس ضریب توافق Lin و Bland-Altman در روزهای اول، پانزدهم، شانزدهم، هفدهم، هجدهم و بیستم توافق خیلی خوب و روزسوم، پنجم، هفتم ،چهاردهم و نوزدهم توافق خوب و همبستگی معنیدار و در روزهای دوم، چهارم، ششم، هشتم، نهم، دهم، یازدهم، دوازدهم و سیزدهم توافق متوسط ولی در روزسیزدهم و پانزدهم ضریب همبستگی از نظر آماری مستقیم ولی معنیدار نبود (0/05>p). ارزش تشخیصی SOFA و b SOFA جهت ارزیابی پروگنوز با روش مقایسه سطح زیر منحنی (Area Under Curve:AUC) در نمودار راک (ROC Curve) تا روز هفدهم اختلاف معنیداری از نظر آماری نشان نداد (0/05>p) که بیانگر ارزش تشخیصی قابل قبول b SOFA درمقایسه با SOFA به عنوان استاندارد طلایی تعیین پروگنوز است. حساسیت و ویژگی آن ها از نظر پروگنوز در زمانهای مختلف بسیار به هم نزدیک بوده و بیانگر قدرت تشخیصی مشابه دو مقیاس می باشد.
استنتاجمطالعه بیانگردقت تشخیصی، حساسیت و اختصاصیت بالا برای پیشبینی مورتالیتی و همبستگی قوی مثبت دو ابزار است، بنابراین b SOFA بدلیل هزینه کمتر و سهولت بیشتر جایگزین مناسبی برای SOFA میباشد.
کلید واژگان: SIRS, SOFAنارسایی مولتی ارگانBackground and purposeSequential organ failure assessment (SOFA) is used to assess the severity of the disease and mortality rate in patients admitted to ICU. SOFA requires experiments that are impractical in centers with limited resources. The aim of this study was to compare the diagnostic value of bedside SOFA (b SOFA) and SOFA scores in mortality of ICU patients.
Materials and methodsThis cohort study was performed in 60 patients with Systemic Inflammatory Response Syndrome (SIRS) older than 18 years of age. SOFA and b SOFA scores were recorded at admission, then daily until admission at ICU.
ResultsAccording to the Lin and Bland-Altman agreement coefficient, there was a very good agreement between SOFA and b SOFA scores at days 1, 15, 16, 17, 18, and 20. At days 3, 5, 7, 14, and 19 we observed a good agreement and significant correlation between SOFA and b SOFA scores. Findings showed a moderate agreement between SOFA and b SOFA scores at days 2, 4, 6, 8, 9, 10, 11, 12, and 13, but at days 13 and 15 there was a direct relationship between the two scores (P>0.05). Area Under Curve (AUC) method in ROC Curve showed no significant difference in diagnostic value between SOFA and b SOFA scores except at day 17 (P>0.05), indicating acceptable diagnostic value of b SOFA score compared to SOFA score. The sensitivity and specificity of the tools in terms of prognosis were found to be very close at different times showing similar diagnostic values.
ConclusionThe study showed diagnostic accuracy, and high sensitivity and specificity for predicting mortality and strong positive correlation between the two tools, so b SOFA is a suitable alternative due to lower cost with greater ease.
Keywords: Sequential Organ Failure Assessment, Systemic Inflammatory Response Syndrome, multi organ failure -
رابطه بین امنیت و انسان، فضا و فعالیت، از مولفه های اساسی در طرح های آمایش است که به تثبیت و پایداری توسعه و امنیت می انجامد. با توجه به اینکه تعادل های سرزمینی بدون توجه به ملاحظات دفاعی و امنیتی از جامعیت مطلوبی برخوردار نبوده، این پژوهش به ارزیابی وضعیت کنونی استان مازندران به لحاظ دفاعی و امنیتی و تدوین راهبردهای مناسب در راستای کاهش تهدیدات امنیتی احتمالی در آینده پرداخته است. ازاین روی در گام نخست با استفاده از مطالعات اسنادی و انجام مصاحبه با کارشناسان، به شناسایی عوامل داخلی و خارجی اهتمام ورزیده است. سپس عوامل داخلی و خارجی در قالب جداول ارزیابی عوامل داخلی وخارجی در نرم افزار Expert choice نمره دهی و وزن دهی شدند. ماتریس عوامل داخلی با امتیاز 2.35، بیانگر اهمیت نقاط ضعف نسبت به قوت و عوامل خارجی با امتیاز 2.31، بیانگر وجود تهدیدهای بیشتری نسبت به فرصت ها است. نتایج نشان می دهد که در استان مازندران، بر اساس ماتریس SOWT، راهبردها در شرایط تدافعی قرار گرفته اند. درنهایت بر اساس تحلیل QSPM سه راهبرد «تحکیم موقعیت ژیوپولوتیک استان و اتصال به شبکه های جهانی با تاکید بر صنایع و دستاوردهای داخلی»، «برنامه ریزی مناسب و کارآمد صنعت گردشگری در جهت حفظ محیط زیست و نه تخریب آن» و «برنامه ریزی در جهت مقابله با بحران های طبیعی استان با تاکید بر فعالیت نهادهای مردمی موجود و رعایت اصول پدافند غیرعامل» بالاترین اولویت ها را به خود اختصاص دادند.
کلید واژگان: آمایش سرزمین, استان مازندران, تحلیل SWOT, تحلیل QSMP, ملاحظات امنیتی -
تنش و منازعه میان دو کشور و یا واحدهای سیاسی در ابعاد مختلف داخلی، ملی، منطقه ای و جهانی قدمتی طولانی و سابقه ای به درازای عمر بشر دارد. بدون تردید یکی از عوامل مهم تنش و منازعه میان واحدهای سیاسی، جغرافیا و ژیوپلیتیک است. دولت مردان کشورهایی که با محدودیت های ژیوپلیتیکی روبه رو هستند؛ برای تغییر این وضعیت، غالبا دیدگاه های توسعه طلبانه داشته و مستعد وقوع تنش و منازعه هستند. جنگ هشت ساله عراق علیه ایران نیز یکی از مهم ترین جنگ های دوره معاصر است که تا حد زیادی متاثر از ژیوپلیتیک و عامل جغرافیا بوده است. هدف این پژوهش، بررسی و تبیین عوامل ژیوپلیتیکی تنش و منازعه در بروز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران بر طبق نظریات تنش و منازعه است. در واقع، پژوهش حاضر به دنبال پاسخ به این سوال است که مهم ترین عوامل ژیوپلیتیکی تنش و منازعه میان ایران و عراق براساس نظریات تنش و منازعه کدامند؟ این پژوهش براساس ماهیت و روش، توصیفی- تحلیلی محسوب می شود. اطلاعات مورد نیاز به شیوه اسنادی و با مراجعه به منابعی چون کتب، مقالات و گزارش های معتبر گردآوری شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که براساس نظریات تنش و منازعه پیتر هاگت، جان ام کالینز، ادوارد لوتواک، سامویل هانتینگتون و محمدرضا حافظ نیا؛ عوامل سرزمینی و قلمرویی، ژیواکونومیک، ژیوکالچر، هیدروپلتیک، سیاسی و ژیواستراتژی مهم ترین عوامل تنش و منازعه میان ایران و عراق بوده و باعث بروز جنگ تحمیلی شده است.
کلید واژگان: ژئوپلیتیک, ایران, عراق, جنگ تحمیلی, تنش و منازعه -
ارزیابی خطر، ریسک و تدوین برنامه مدیریت بیابان در منطقه تایباد-باخرز، استان خراسان رضوینشریه آماد و فناوری دفاعی، پیاپی 9 (بهار 1400)، صص 127 -168
بیابانزایی یک فرایند غیرقابل بازگشت است که تحت تاثیر چندین عامل ایجاد و از ترکیب تمایل و استعداد طبیعی محیط با مداخلات انسانی و تغییر اقلیم نمایان میشود. بیابانزایی اساسا در مناطق خشک رخ میدهد اما دامنه وسیعی از محیط، اقلیم و جوامع انسانی را تحت تاثیر قرار میدهد. حدود 80 درصد از مساحت ایران در مناطق خشک و نیمهخشک واقع شده است که یک سوم این مناطق در معرض خطر شدید پدیده بیابانزایی قرار دارند و همواره بیابانزایی به عنوان اصلی ترین مانع پیشرفت و توسعه این مناطق به شمار می رود. بنابراین ارزیابی شدت خطر و شناسایی مهمترین معیارهای بیابانزایی با استفاده از مدل های مناسب تجربی – عددی به عنوان پایه ارزیابی ریسک و مبنای تدوین برنامههای مدیریتی، الزامی است. این تحقیق در منطقه بیابانی تایباد-باخرز، استان خراسان رضوی با هدف تهیه نقشه شدت خطر، ریسک بیابانزایی و تدوین برنامه مدیریتی متنوع کنترل بیابان انجام شده است. به منظور ارزیابی خطر بیابانزایی از مدل نه معیاری IMDPA و رخسارههای ژیومورفولوژی استفاده شده که در آن نقشه واحدهای کاری بر اساس نقشههای، زمینشناسی، کاربری اراضی، تصاویر ماهوارهای و بازدیدهای میدانی تهیه و نقشه ریسک با ترکیب نقشههای شدت خطر، فراوانی و درجه آسیبپذیری عناصر بر اساس معادله ریسک ایجاد شد. براساس نتایج ارزیابی، اولویت بندی معیارها در بیابانزایی منطقه، عبارتاند از: اقلیم، فرسایش، کشاورزی، زمینشناسی، پوشش گیاهی، اقتصادی- اجتماعی، خاک، توسعه تکنولوژی و آب زیرزمینی. به علاوه 63 درصد از مساحت منطقه در کلاس خطر بیابانزایی با شدت بحرانی (III) و ریسک بحرانی (III و IV)، قرار گرفت. نتایج به دست آمده حاکی از آن است که معیارهایی که ارتباط مستقیم انسان با محیط و منابع را نشان میدهد، بیشترین تاثیر را در شدت بیابانزایی منطقه دارند. در نهایت برنامه ای در قالب شش راهبرد مدیریتی در جهت توسعه پایدار و ایجاد شرایط باثبات در منطقه ارایه گردید.
کلید واژگان: خطر بیابان زایی, مدل IMDPA, رخساره ژئومورفولوژی, ریسک, برنامه مدیریتی -
پژوهش حاضر به شناسایی و ارایه الگو چالش های سازمان تامین اجتماعی در حوزه منابع و مصارف پرداخته است. چالش های شناسایی شده در این پژوهش شامل شرایط اقتصادی، شرایط زمینه ای و شرایط مداخله گر می باشند. این تحقیق از منظر هدف، پژوهش حاضر در زمره پژوهشهای کاربردی است و از نظر ماهیت و روش در ذیل تحقیقات توصیفی- پیمایشی می باشد. جامعه آماری این تحقیق، در بخش کیفی شامل نخبگان و صاحبنظران حوزه تامین اجتماعی، همچنین اقتصاددانان، سیاست مداران و در بخش کمی شامل کلیه مدیران ارشد، میانی و کارشناسان ارشد سازمان تامین اجتماعی به تعداد 2159 نفر می باشند. حجم نمونه در بخش کیفی به صورت قضاوتی و هدفمند و با حجم نمونه 5 الی 10 صاحبنظر بوده و در بخش کمی نمونه-گیری تصادفی از مدیران ارشد، میانی و کارشناسان ارشد سازمان تامین اجتماعی براساس جدول مورگان برابر 325 نفر بوده است. بررسی نتایج نشان داد که است مولفه شرایط اقتصادی و اجتماعی بر شرایط مداخله گر تاثیر معنادار ندارد. مولفه شرایط زمینه ای بر شرایط مداخله گر تاثیر معنادار دارد. مولفه شرایط اقتصادی و اجتماعی بر برعدم توازن منابع و مصارف در سازمان تامین اجتماعی تاثیر معنادار دارد. مولفه شرایط زمینه ای بر برعدم توازن منابع و مصارف در سازمان تامین اجتماعی تاثیر معنادار دارد. مولفه شرایط مداخله گر بر برعدم توازن منابع و مصارف در سازمان تامین اجتماعی تاثیر معنادار دارد.کلید واژگان: شرایط اقتصادی, شرایط زمینه ای, شرایط مداخله گر, توازن منابع و مصارفThe present study has identified and presented a model of challenges of the Social Security Organization in the field of resources and expenditures. Challenges identified in this study include economic conditions, underlying conditions and intervening conditions. From the perspective of purpose, this research is among the applied research and in terms of nature and method is descriptive survey research. The statistical population of this research in the qualitative part including elites and experts in the field of social security, as well as economists, politicians and includes 2159 people in the quantitative part including all senior, middle and senior managers of the Social Security Organization. The sample size in the qualitative section was judgmental and purposeful and with a sample size of 5 to 10 experts and in the quantitative part, random sampling of senior, middle and senior managers of the Social Security Organization according to Morgan Table was equal to 325 people. The results showed that the component of economic and social conditions does not have a significant effect on the interventionist conditions. The context condition component has a significant effect on the intervening condition. The component of economic and social conditions has a significant effect on the imbalance of resources and expenditures in the Social Security Organization.The component of background conditions has a significant effect on the imbalance of resources and expenditures in the Social Security Organization. The component of intervening conditions has a significant effect on the imbalance of resources and expenditures in the Social Security Organization.Keywords: economic conditions, contextual conditions, interventionist conditions, balance of resources, expenditures
-
جمهوری اسلامی ایران با حفظ اصول و مبانی انقلاب اسلامی و استقلال کشور خواهان همزیستی مسالمت آمیز با کشورهای دنیا به ویژه کشورهای همسایه در همه ی زمینه ها می باشد که با توجه به تحولات غرب آسیا و حضور آمریکا در منطقه، روسیه از جایگاه خاصی برخوردار بوده و همواره توسعه رابطه با این کشور در اولویت سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران قرار داشته است. هدف از انجام این پژوهش تبیین تاثیر قدرت منطقه ای ایران بر همسویی سیاست خارجی روسیه می باشد. این تحقیق از نوع کاربردی است که به روش توصیفی، تحلیلی و پیمایشی انجام شده است. در بخش کتابخانه ای با استفاده از ابزار فیش تحقیق به جمع آوری مطالب و اسناد پرداخته شد. در بخش پیمایشی تجزیه وتحلیل داده های حاصل از مصاحبه ها، از طریق روش کیفی داده بنیاد و از فن مصاحبه عمیق صورت پذیرفته است. به لحاظ زمانی و موضوعی روابط بیست ساله جمهوری اسلامی ایران و روسیه و آخرین دکترین های امنیت ملی، سیاست خارجی و دکترین نظامی آن کشور مورد بررسی قرار گرفته است و از نظر مکانی نیز دو کشور جمهوری اسلامی ایران و روسیه را شامل می شود. یافته ها و نتایج تحقیق نشان می دهد؛ با توجه به منفعت گرا و عمل گرا بودن سیاست روس ها و تبعیت از مکتب ریالیسم و نیوریالیسم، روس ها در شرایطی به جمهوری اسلامی ایران نزدیک خواهند شد که ضمن استقلال و عدم وابستگی به غرب بتواند به عنوان مکمل ژیوپلیتیکی و ژیواستراتژی روسیه به عنوان قدرت منطقه ای ایفای نقش نماید؛ چرا که آن ها معتقد هستند منافع ملت روسیه در وجود یک ایران قوی و موثر در عرصه بین المللی نهفته است که می تواند برای روسیه نقش متحدی را بازی کند که با کمک او می توان از غلتیدن جهان به هرج و مرج جلوگیری کرده و نظم جدید عادلانه جهانی را برقرار سازد؛ اما در عین حال آن ها ایران قدرتمند تمدنی را بر ایران قدرتمند ایدیولوژیک ترجیح می دهند.
کلید واژگان: جمهوری اسلامی ایران, فدراسیون روسیه, قدرت منطقه ای, همسو شدنIslamic Republic of Iran Preserving the principles and foundations of the Islamic Revolution and the country's independence, wants peaceful coexistence with the world, especially neighboring countries in all fields, Russia has a special position with this Iran due to the developments in West Asia and the US presence in the region, Relationship development with Russia has been a priority in the foreign policy of the Islamic Republic of Iran. The purpose of this study is to explain the effect of Iran's regional power on the conformity of Russia's foreign policy. This research is an applied research that has been done by descriptive, analytical and survey methods. In the library section, materials and documents were collected using the research worksheet tool. In the survey section, the analysis of the data obtained from the interviews has been done through the qualitative method of the foundation data and the in-depth interview technique. Temporally and thematically, the 20-year relationship between the Islamic Republic of Iran and Russia and the latest doctrines of national security, foreign policy and military doctrine of that country have been studied, in terms of location, it includes the two countries of the Islamic Republic of Iran and Russia. Research findings and results show; Russian policy is utilitarianism and pragmatism of and follow the school of realism and neo-realism, due to that, Russians will approach the Islamic Republic of Iran in a situation when Iran is independent to the West and Iran roles as a complement to Russia's geopolitics and geostrategic as a regional power. Because they believe that the interests of the Russian people depend on the existence of a strong and effective Iran in the international arena that can play a united role for Russia, which with the help of Iran, they can prevent the world from falling into chaos and establish a new just world order. But at the same time, they prefer a strong Iran of civilization to a strong ideological Iran
Keywords: Islamic Republic of Iran, Russian Federation, Regional Power, conformity -
بدون تردید یکی از متغیرهای موثر شکل گیری خط مشی سیاست خارجی ، مباحث راهبردی و سیاست دفاعی هر کشور، محیط منطقه ای و ابعاد مختلف آن است. با توجه به موقعیت جغرافیایی و وضعیت ژیوپلیتیک منحصربهفرد کشور ایران ، اتخاذ تمهیدات لازم در حفظ و حراست از تمامیت ارضی کشور ضرورت مییابد. تجارب جنگ تحمیلی نشان داده است علم آبوهواشناسی میتواند سرنوشت یک قدرت بزرگ را در جنگ تغییر دهد. جت استریم ها یکی از پدیدههای آبوهوایی است که در طول جنگ جهانی دوم مورد استفاده نظامی فراوان قرار گرفت که توانست مسیر حمل بمبهای بالنی بدون سرنشین و... باشد. این پژوهش جت استریم های حاکم بر جو ایران را با تاکید بر مناطق کویری، بیابانی و سواحل مکران به عنوان یک تهدید بررسی می نماید. بدین منظور داده های بازواکاوی شده باد مداری، باد نصفالنهاری و دمای هوا برای یک دوره 5 ساله از سازمان NOAA دریافت گردید و با فراخوانی آنها در محیط نرمافزار Grads، نقشههای جت استریم و میانگین دمای جو تهیه شد. نتایج حاصل نشان داد که در طول دوره موردبررسی، 27 جت استریم با قابلیت کاربرد نظامی رخ داده که میانگین طول آنها نزدیک به ده هزار کیلومتر است و طولانیترین آنها با طولی بیشتر از 16 هزار کیلومتر، از مرزهای آمریکای لاتین و کانادا منشا گرفته و تا جو بالای ایران ادامه پیدا کرده است. با توجه به این پدیده، 33 کشور خارجی برای ایران تهدیدکننده به حساب میآیند. بر اساس نتایج، در بین استانهای مورد بررسی، استانهای یزد و کرمان دارای بیشترین تاثیر از این پدیدهاند. سپس به ترتیب استانهای خراسان جنوبی، هرمزگان، سیستان و بلوچستان، اصفهان، خراسان رضوی، سمنان و قم قرار دارند. میتوان گفت این پدیده ازنظر رخداد زمانی، مختص فصل سرد سال است
کلید واژگان: ایران, بمب های بالنی, بیابان, تهدید نظامی, جت استریم -
توسعه مناطق مرزی بهعنوان مناطقی که حدود قانونی و قلمرو قدرت کشورها را مشخص می سازند از اهمیت بالایی برخوردار است. در این راستا پژوهش حاضر باهدف شناخت ملاحظات اقتصادی، اجتماعی، محیطی و سیاسی- امنیتی در استان مرزی ایلام و نقش آن در توسعه انجامگرفته است. این پژوهش بر اساس هدف کاربردی و از نوع تحقیقات شناختی محسوب میشود. برای انجام پژوهش از روش توصیفی- تحلیلی بهره گرفتهشده است. نتایج نشان می دهد استان ایلام طی جنگ تحمیلی آسیب هایی دیده است، طی دهههای اخیر روند توسعه استان با مشکلاتی همراه بوده است و استان همپای سایر نقاط کشور توسعهنیافته است و با انواع تهدیدات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و نظامی- امنیتی روبهرو بوده است که توسعه استان را بیش از پیش عقب انداخته است. همچنین نتایج نشان می دهد شهرستان های شیروان و چرداول و مهران جزو شهرستان های برخوردار، شهرستان های دره شهر، ایلام و دهلران در سطح نیمه برخوردار و شهرستان های ایوان، ملکشاهی و آبدانان در سطح محروم از توسعه قرارگرفتهاند.
کلید واژگان: استان ایلام, آمایش سرزمین, توسعه یافتگی, ملاحظات فضایی و امنیتی, مناطق مرزی -
موقعیت جغرافیایی استان یزد در ایجاد تنوع فضایی و اقلیمی و فراهم نمودن بستری مناسب برای شکل گیری انواع جاذبه های طبیعی و فرهنگی تاثیر زیادی داشته است. با این وجود این مناطق نیازمند توجه بیشتری در زمینه توانسنجی توسعه توریسم در راستای پایداری اجتماعی می باشد. این پژوهش با هدف تحلیل فضایی ظرفیت توریسم مناطق کویری ونقش آن در پایداری اجتماعی، صورت پذیرفته و با توجه به ماهیت آن، از نوع کاربردی بوده و روش پژوهش به صورت توصیفی- تحلیلی است. برای گردآوری داده های از روش اسنادی و میدانی استفاده شده است. روش تحلیل داده ها به صورت کمی (آزمون آماری T تک نمونه ای، پیرسون و روش های AHP و بردا) بوده است. یافته ها نشان می دهند که، براساس نظرات متخصصان، شاخص های موثر در شناسایی ظرفیت های توریسم به ترتیب فاصله از راه ها، فاصله از جاذبه های تاریخی، فاصله از مراکز سکونتگاهی، فاصله از جاذبه های طبیعی، نوع و قابلیت خاک، فاصله از منابع آب، ارتفاع، جهت شیب، شیب، کاربری اراضی و میزان بارش می باشند. نتایج نشان می دهد که 24 درصد از مساحت کل منطقه، دارای ظرفیت نسبتا مناسب و مناسب هستند و بیشتر در قسمت های مرکزی، شرق و شمال شرقی استان قرار دارند. مهمترین معیارهایی که باعث شده اند این نواحی به عنوان نواحی بهینه انتخاب شوند تراکم المان های طبیعی- اکولوژیکی همچون وجود بیابان ها و کویرهای متنوع، ژیوتوپ ها، سیرک های یخچالی، و المان های تاریخی- فرهنگی همچون آب انبارهای سنتی، بازارها، زیارتگاه وآتشکده ها و... می باشد. همچنین29 درصد از مساحت ، دارای توان متوسط بوده که بیشتر در شرق و شمال شرقی استان واقع شده است. و در نهایت پهنه هایی که دارای توان نامناسب و نسبتا نامناسب هستند در قسمت های شرق استان کسترش یافته که 47 درصد از کل مساحت پهنه را در برگرفته اند. نتایج حاصل از سنجش وضعیت پایداری اجتماعی نواحی کویر و بیابان بر اساس شاخص های (پراکنش جمعیت، زیرساخت های حمل و نقل، وضعیت مهاجرت و میزان محرومیت نشان می دهد که شهرستان یزد بالاترین رتبه را دارا بوده و شهرستانهای اردکان، بافق، مهریز، تفت میبد و ابرکوه پایداری متوسط و در نهایت به ترتیب شهرستانهای خاتم، صدوق و بهاباد جزء شهرستانهای ناپایدار و کمتر توسعه یافته استان یزد می باشند. نتایج حاصل از آزمون ضریب همبستگی پیرسون نشان می دهد که بین توسعه توریسم و پایداری اجتماعی در نواحی مختلف استان یزد، رابطه معناداری در سطح 99 درصد وجود دارد. این بدان معنی است که مناطقی که با روند کاهش جمعیتی، مهاجرفرستی و سطح پایین پایداری اجتماعی مواجه بوده اند دارای قابلیت های گردشگری پایین تری نسبت به سایر شهرستان های استان یزد هستند.
کلید واژگان: تحلیل فضایی, کویر و بیابان, ظرفیت توریسم, استان یزد, پایداری اجتماعیThe geographical location of Yazd province has greatly influenced the creation of spatial and climatic diversity and the provision of appropriate facilities for the formation of various natural and cultural attractions. Nevertheless, these areas need more attention in terms of the potential of tourism development for social sustainability. This research is done with the aim of spatial analysis of tourism capacity of desert areas and its role in social sustainability, and according to its nature, it is an applied type. The research method is descriptive-analytic. Documentary and field data are used to collect data. The data were analyzed quantitatively (one-sample T-test, Pearson test and AHP and Barda methods). The findings show that according to the experts' opinion, the effective indicators in identifying tourism capacities are distance from roads, distance from historical attractions, distance from residential centers, distance from natural attractions, type and soil suitability, distance from water resources , Elevation, direction of gradient, slope, land use and precipitation. The results show that 24 percent of the total area of the area has relatively good capacity and is located in the central, eastern and northeastern parts of the province. The most important criteria that have made these areas selected as optimal areas are the density of natural-ecological elements such as the existence of diverse deserts and deserts, geotops, glacier cirques, and historical-cultural elements such as traditional water reservoirs, markets, shrines and temples And so on. Also, 26% of the area has average power, which is mostly located in the east and northeast of the province. Finally, areas with inappropriate and relatively inappropriate power are found in parts of the eastern province of Karshra that occupy 51% of the total area of the zone. The results of measuring the social sustainability status of desert and desert areas based on indicators (population distribution, transport infrastructure, immigration status and deprivation rate) show that Yazd city has the highest ranking and Ardakan, Bafgh, Mehriz , Taft Meybod and Abarkuhh moderate sustainability, and finally Khatam, Saduj and Bahabad are among the unstable and less developed cities of Yazd province. The results of Pearson correlation coefficient showed that there is a significant relationship between tourism development and social sustainability in different regions of Yazd province at 99% level. This means that areas with demographic, demographic, and low levels of social sustainability have lower attraction and tourism capabilities than other Yazd province cities.
Keywords: spatial analysis, desert, tourism capacity, social stability
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.