عبدالرضا وارسته
-
Govaresh, Volume:25 Issue: 3, 2020, PP 208 -215Background
Vitamin D is a fat-soluble metabolite, which can be mainly obtained from skin exposure to the sunlight. Foodstuffs containing vitamin D such as oily fish, eggs, and mushrooms are other sources for this vitamin. Vitamin D plays its role in the body via its intracellular receptor. The discovery of vitamin D receptors on a wide range of body tissues indicates the broad effects of this metabolite on the human body. The aim of this study was to investigate vitamin D mechanisms and measurement methods.
Materials and MethodsIn this study, out of 72 primary articles searched in PubMed and Google Scholar databases from 2012 to 2017, 16 articles with the keywords vitamin D, gold-standard methods, pharmaceutical forms, and body organs were selected and studied.
ResultsStudies have shown the effects of vitamin D on almost all body organs, including skin, bone, liver, intestine, and muscles. Some hormonal functions are also correlated with vitamin D. Since vitamin D deficiency may interfere with numerous mechanisms in the body, taking vitamin D supplements would have significant effects on preventing many diseases.
ConclusionsAs vitamin D deficiency is quite common worldwide, it is recommended to measure vitamin D levels annually and to take vitamin D supplements under the supervision of a physician. The reference method used for vitamin D concentration assessment is liquid chromatography-tandem mass spectrometry. Other measurement techniques have also been used in order to quantify this metabolite, such as immunoassays and chemiluminescence assays.
Keywords: Vitamin D, Gold standard methods, Pharmaceutical forms, Vitamin D mechanism of action -
مقدمهبررسی پروفایل متابولیتها در نمونه های بیولوژیکی منعکس کننده وضعیت فیزیولوژیکی و شناسایی اختلالات مرتبط با مسیرهای متابولیکی میباشد. متغیرهای قبل انجام آزمایش حدود 32 تا 75 درصد از خطاهای آزمایشگاهی را شامل می شود و از زمان درخواست آزمایش توسط پزشک تا آماده شدن نمونه برای آنالیز را در بر میگیرد. هدف این مطالعه بررسی اثر متغیرهای قبل از انجام آزمایش در تکنیکهای تشخیصی اختلالات متابولیسمی مادرزادی میباشد.روش کاردر این مطالعه 35 مقاله با واژگان کلیدی خطاهای قبل از انجام آزمایش، اختلالات متابولیک مادرزادی، نمونه، طیف سنجی جرمی، کروماتوگرافی گازی در پایگاه هایی نظیر PubMed ، scholar و Scopus از سال 1987 تا کنون بررسی گردید.یافته هاتعداد زیادی از خطاهای قبل از انجام آزمایش وجود دارند که میتواند به طور جدی اعتبار نتایج را در اختلالات متابولیک مادرزادی تحت تاثیر قرار دهد. این خطاها در درجه اول شامل جمعآوری نمونه، بررسی نمونه و متغیرهای فیزیولوژیک شامل شیوه زندگی، رژیم غذایی، استرس، سن، جنس، موقعیت اجتماعی و متغیرهای خارجی شامل داروها و آنتیبادی های مورد استفاده میباشد.نتیجه گیریبا توجه به اینکه متغیرهای قبل از انجام آزمایش میتواند اثرات غیرقابل پیش بینی و نامطلوب روی سلامت بیمار داشته باشد، کاهش در این خطاها نقش مهمی در برنامه ارزیابی و بهبود کیفیت ایفا خواهد نمود. بدین منظور نمونه با کیفیت مناسب که نتیجه آموزش مناسب و آگاهی از فاکتورهای موثر بر نتایج آزمایشگاهی میباشد، جهت به حداقل رساندن خطاها و بهینه سازی استفاده از منابع، کیفیت نتایج و در نهایت بهبود کل فرآیند مدیریت بیمار و اطمینان از تشخیص دقیق ضروری میباشد.کلید واژگان: خطاهای قبل از انجام آزمایش, اختلالات متابولیک مادرزادی, طیف سنجی جرمی, کروماتوگرافی گازیIntroductionQuantitative metabolite profiling in biological samples has the potential to reflect physiological status and to identify disease associated disorders in metabolic pathways. This approach is hindered by a wide range of pre-analytical variables. Pre-analytical variables account for 32-75% of laboratory errors, which includes the time from when the test is ordered by the physician until the sample is ready for analysis. The aims of this study was to evaluate the pre-analytical errors in diagnostic methods of inherited metabolic disorders.MethodsIn this study, 35 articles with the key words Pre-analytical Errors, Metabolic disorders, Samples, Mass Spectrometry, and Gas Chromatography were searched in PubMed, Google Scholar, and Scopus databases from the year 1987 to 2018.ResultsThere are some less controllable sources of pre-analytical errors that can strongly influence the reliability of test results in inborn errors of metabolism. These primarily include specimen collection, handling samples and physiological variables such as the effect of lifestyle, diet, stress, age, gender, positional effects, and endogenous variables such as drugs and circulating antibodies.ConclusionsAs pre-analytical sources of variation can produce unpredictable and unfavorable impacts on the wellbeing of patients, a reduction in laboratory testing errors play a significant role in assessing and quality improvements. In this respect, good quality specimens, resulting from proper training and knowledge about effective factors on laboratory results, are essential for minimizing errors and optimizing resource utilization and whole patient management process to assure accurate diagnosis.Keywords: Pre-analytical Errors, Metabolic Disorders, Mass Spectrometry, Gas Chromatography
-
زمینه و هدفهیداتیدوزیس بیماری کرمی زئونوز می باشد که توسط مرحله لاروی کرم اکینوکوکوس گرانولوزوس در انسان و سایر میزبانان واسط ایجاد می گردد. کیست هیداتیک عمدتا در کبد و ریه جایگزین شده و سبب تخریب بافت ها می شود. مسیرهای مهمی در نابارور شدن و سرکوب کیست بارور وجود دارد که تا حدی ناشناخته مانده است. در این مطالعه بیان ملکول های القاکننده آپوپتوزیس TRAIL، Fas-L در لایه ژرمینال کیست هیداتیک و بافت سالم اطراف کیست که یکی از مسیرهای ناشناخته ایمنی ذاتی میزبان بر علیه کیست هیداتیک انسانی است، بررسی می گردد.
روش کاردر این مطالعه از 4 نمونه کیست جراحی شده از بیماران مبتلا به هیداتیدوزیس در بیمارستان قائم (عج) شهر مشهد که توسط روش های پرتونگاری و انگل شناسی تشخیص داده شده بودند، استفاده شد. ابتدا لایه ژرمینال کیست های بارور، غیر بارور و بافت سالم اطراف کیست توسط اسکالپل در شرایط استریل جدا شدند. بدین منظور پس از هموژنیزه کردن لایه ژرمینال و بافت سالم اطراف کیست، ابتدا mRNA به روش تریزول استخراج و توسط روش RT-PCR بهcDNA تبدیل شد. در ادامه بیان ملکول های TRAIL، Fas-L در سطح mRNA به روشRT- PCR ارزیابی شدند.یافته هابیان ملکول های القاکننده آپوپتوزیس Fas-L، TRAIL در سطح لایه ژرمینال کیست هیداتیک نابارور در مقایسه با کیست بارور و بافت سالم درسطح نسبتا بالایی قرار دارد.نتیجه گیریدر افراد مبتلا به هیداتیدوزیس، احتمالا آپوپتوزیس میزبان بر علیه لایه ژرمینال کیست هیداتیک بارور بعنوان یکی از مسیرهای مهم در نابارور شدن کیست ها محسوب می شود.
Background and ObjectivesHydaticosis is a zoonotic helminthic disease of human and other intermediated hosts in which larval stages of the tapeworm Echinococcus granulosu transfect human. The liver and lung are the host tissues for the hydatid cyst. It is unknown which mechanisms are involved in infertility of the cyst and suppression of the fertile cyst. This study was aimed to evaluate the expression of the apoptosis inducing-ligands such as TRAIL and Fas-L in germinal layer of the cyst and human normal tissue surrounding the cyst that is one of the unknown host innate immunity mechanisms against the hydatid cyst.MethodsIn this study, four isolated hydatid cysts were used which had been diagnosed in patients by radiography and parasitological examination in Mashhad Ghaem hospital. Furthermore, the germinal layer of the cyst and accompanied normal peripheral tissues were separated by scalpel in sterile conditions. After homogenization, expression of TRAIL and Fas-L genes were studied by semi-quantitive RT-PCR method.ResultsThe TRAIL and Fas-L showed significant higher level expression in germinal layer of infertile cyst than the fertile cyst and host normal tissues.ConclusionThe host tissue-induced apoptosis of germinal layer of the fertile cysts is probably one of the infertility mechanism in patients with hydaticosis -
هدفبررسی آثار انسولین و اسید اسکوربیک برمیزان فعالیت کاسپاز- 3 و بروز نمای نردبانی در DNA کروموزومی هیپوکامپ موش های صحرایی دیابتی شده توسط استرپتوزوسینمواد و روش هادر این مطالعه تعداد 30 سر موش صحرایی نر نژاد Wistar (پنچ گروه 6 تایی یعنی برای هر روش در هر گروه سه سر موش صحرایی) شامل گروه کنترل (C) و چهار گروه دیابتی [(کنترل (D)، تحت تیمار با انسولین (I)، تحت تیمار با اسید اسکوربیک (AA) و تحت تیمار با انسولین و اسید اسکوربیک به صورت ترکیبی (I+AA)] استفاده شد. دیابت توسط تزریق استرپتوزوسین (mg/kg60، IP) القاء شد. شش هفته پس از القای دیابت، گروه I، انسولین با دوز U/kg/day4-6 به صورت تزریق زیر جلدی، گروه AA، اسید اسکوربیک با دوز (mg/kg/day200،IP) به صورت داخل صفاقی و گروه I+AA نیز ترکیبی از دو مورد فوق را با همان دوز دریافت کرد. گروه D و گروه C، نرمال سالین دریافت کرد. دو هفته بعد از تیمار، موش های صحرایی کشته شده، هیپوکامپ آن ها خارج و در دمای 70 درجه سانتی گراد ذخیره شد. سپس DNA برای استفاده در روش ارزیابی نمای نردبانی DNA (DNA Laddering Assay) استخراج و همچنین فلورومتری برای بررسی میزان فعالیت کاسپاز- 3 انجام شد.یافته هااین مطالعه نشان داد که میزان فعالیت کاسپاز-3 در ناحیه هیپوکامپ موش های صحرایی گروه D نسبت به موش های صحرایی گروه C افزایش می یابد (7/6 برابر)، در حالی که تیمار با انسولین و اسید اسکوربیک سبب کاهش فعالیت کاسپاز- 3 در موش های صحرایی گروه I، AA و I+AA به ترتیب به میزان 6/2، 2/4 و 1/5 برابر شد. به علاوه استفاده از انسولین و اسید اسکوربیک سبب مهار بروز پدیده نمای نردبانی (DNA Laddering) در DNA کروموزومی سلول های ناحیه هیپوکامپ موش های صحرایی گروه I، AA و I+AA شد.نتیجه گیرینتایج این تحقیق نشان داد که تیمار با انسولین و اسید اسکوربیک احتمالا می تواند آپوپتوز ناحیه هیپوکامپ موش های صحرایی دیابتی شده توسط استرپتوزوسین را از طریق کاهش فعالیت کاسپاز-3 و جلوگیری از بروز پدیده نمای نردبانی (DNA Laddering) در DNA کروموزومی، مهار کند.
کلید واژگان: آپوپتوز, اسید اسکوربیک, انسولین, دیابت, هیپوکامپPurposeThe aim of this study was to investigate effects of insulin and ascorbic acid on rate of Caspase – 3 activity and DNA Laddering in hippocampus of STZ-induced diabetic rats.Materials And MethodsThirty male Wistar rats in five groups 6 in each group: one control group (group C) and four diabetic groups [diabetic control (group D) treatment with insulin (group I) with ascorbic acid (group AA) and with insulin plus ascorbic acid (group I+AA)] were used in this study. Diabetes was induced by injection of 60 mg/kg STZ IP. After six weeks rats in group I were treated with insulin (4-6 U/kg/day Sc.) rats in group AA treated with ascorbic acid (200 mg/kg/day IP) and rats in group I+AA treated with equal dosage of both insulin and ascorbic acid for two weeks. Rats in group D were treated with saline and considered as the diabetic control group. Two weeks after treatment animals were anesthetized and hippocampus was dissected from hemispheres. Caspase-3 activity was assessed by Fluorometry and finally DNA fragmentation due to apoptosis was determined by DNA laddering Assay.ResultsCaspase-3 activity in group D significantly increased compared to group C (6.7 fold) whereas it decreased after treatment with insulin ascorbic acid or both (2.6 4.2 and 5.1 fold respectively). DNA laddering was observed in group D but not in three treated groups.ConclusionsFrom this survey it was concluded that treatment of STZ-induced diabetic rats with insulin and/or L-ascorbic acid could possibly inhibit apoptosis in hippocampal tissues using decrease of Caspase -3 activity and prevention of DNA Laddering.Keywords: Diabetes Apoptosis Ascorbic acid Insulin Hippocampus -
مقدمه
کمبود سطح ویتامین D در تمام دنیا شایع است و رابطه ی ثابت شده ای با افزایش شیوع دیابت نوع 2، سندرم متابولیک، مقاومت به انسولین، و احتمالا خطر بروز بیماری های قلبی عروقی دارد. هدف از این مطالعه بررسی رابطه ی کمبود 25 هیدروکسی ویتامین D با عوامل خطرساز بیماری های قلبی عروقی در بیماران دیابتی نوع 2 بود.
مواد و روش هااین مطالعه ی مقطعی در 119 بیمار سرپایی مبتلا به دیابت نوع 2 در مرکز تحقیقات غدد درون ریز مشهد انجام شد. ابتدا بیماران دارای شرح حال مثبت بیماری های قلبی عروقی حوادث مغزی و بیماری های عروق محیطی از سایرین جدا شدند. در سایر بیماران اقدام های تشخیصی برای تایید یا رد این بیماری ها انجام شد. از تمام بیماران نمونه برای بررسی سطح سرمی پروتئین C-reactive protein، آلبومین ادراری، انسولین، هموسیستئین، قندخون ناشتا و هموگلوبین گلیکوزیله، اسیداوریک، لیپیدها و سطح ویتامین D گرفته شد و رابطه ی سطح ویتامین D با بیماری های قلبی عروقی و سطح آزمایشگاهی عوامل های خطرساز این بیماری ها سنجیده شد.
یافته هاسن متوسط بیماران 2/11±3/55 سال و متوسط سطح سرمی ویتامین D، 6/21±4/32 نانوگرم در میلی لیتر بود. شیوع کمبود ویتامین D در بیماران 1/26% ارزیابی شد که این میزان تفاوت معنی داری با گروه شاهد سالم همزمان نداشت (12/0=P). در مجموع، 36 (3/30%) از بیماران درگیری قلبی عروقی داشتند. رابطه ی کمبود ویتامین D با این درگیری معنی دار نبود (11/0=P). بیماران دچار کمبود ویتامین D تفاوت واضحی در نمایه ی توده ی بدن (003/0=P)، وجود سندرم متابولیک (05/0=P)، سطح CRP (009/0=P)، میکرآلبومینوری (04/0=P) و میزان فیلتراسیون گلومرولی (02/0=P) در مقایسه با بیماران دارای سطح طبیعی ویتامین D داشتند. سطح ویتامین D رابطه ای با میزان قندخون ناشتا، هموگلوبین گلیکوزیله، پروفایل چربی ها، هموسیستئین، اسیداوریک و میزان مقاومت به انسولین نداشت.
نتیجه گیریرابطه ی آماری معنی دار بین کمبود ویتامین D و عوامل های خطرساز قلبی عروقی وجود دارد، ویتامین D به نظر می رسد در سلامت سیستم قلبی عروقی نقش داشته باشد.
کلید واژگان: ویتامین D, دیابت, HSCRP, بیماری های قلبی, عروقیIntroductionVitamin D deficiency is prevalent worldwide. Low 25 hydroxyvitamin D3 concentration is inversely associated with type 2 diabetes, metabolic syndrome, insulin resistance, and probably cardiovascular disease. The objective of this study was to evaluate of association between vitamin D deficiency and cardiovascular risk factors among diabetic patients.
Materials And MethodsThis cross-sectional study, which investigated 119 type 2 diabetes patients, was conducted in Mashhad between December 2007 and March 2008. Coronary, cerebrovascular and peripheral vascular diseases in the subjects were confirmed, and blood biochemical parameters, including laboratory risk markers of cardiovascular disease were determined. Serum 25 (OH) D was measured during winter to determine the correlation between vitamin D deficiency and cardiovascular prevalent and the laboratory variables.
ResultsMean patient age was 55.3±11.2 years. Mean 25 (OH) D concentration was 32.4±21.6 ng/ml. Prevalence of vitamin D level / deficiency D was 26.1% among diabetic patients, difference with control group not being significant (P=0.12). Overall, 36 (30.3%) patients were positive for coronary vascular disease (CVD). The correlation between hypovitaminosis D and CVD was not significant (p=0.11). Patients with vitamin D deficiency had significant differences in body mass index (P=0.003), metabolic syndrome (P=0.05), high sensitive CRP (P=0.009), microalbuminuria (P=0.04), and glumerolar filtration rate (P=0.02) compared with patients with sufficient vitamin D FBS, HbA1c, lipid profiles, homocysteine, uric acid and insulin resistance were not related to vitamin D deficiency.
ConclusionResults showed an association between hypovitaminous D and coronary risk markers indicating the importance of this vitamin in cardiovascular health.
-
آلرژی غذایی به واکنشهای غیرطبیعی بدن اطلاق می شود که به واسطه پاسخ سیستم ایمنی به اجزای غذایی ایجاد می گردند. در دهه های اخیر آلرژی به عنوان یک مشکل تهدیدکننده سلامت عمومی مطرح گردیده است. شیوع آلرژی غذایی در کودکان تا 10% تخمین زده شده است؛ این میزان در افراد بالغ کمتر از 2% می باشد. این شرایط در کشورهای مختلف دنیا متفاوت بوده و تا حدود زیادی از فرهنگ غذایی مردم تاثیر می پذیرد. آلرژی زا های غذایی، پروتئین ها و یا گلیکوپروتئین هایی با وزن مولکولی بین 10 تا 70 کیلودالتون می باشند. آلرژی زا ها بر اساس نحوه تحریک سیستم ایمنی به دو گروه تقسیم می شوند: نوع اول به دلیل تحریک سیستم ایمنی (پس از صرف مواد غذایی) باعث ایجاد پاسخ علیه مواد غذایی در روده می شوند و نوع دوم دارای واکنش متقاطع (تشابه ساختمانی) با آلرژی زا های موجود در هوا (اغلب گرده گیاهان) می باشند؛ بنابراین در نوع دوم، مرحله اول حساس سازی افراد، برخورد با آلرژی زای استنشاقی می باشد. در مرحله بعد چنانچه فرد از ماده خوراکی که تشابه آنتی ژنی با آلرژی زا های استنشاقی دارد، استفاده نماید، این ماده خوراکی باعث ایجاد آلرژی می شود. شکل گیری یک پاسخ آلرژیک نیز، اغلب، با تولید IgE در بدن در مواجهه با آلرژی زای غذایی آغاز می گردد. IgE اختصاصی به سلول های ماستوسیت و یا بازوفیل متصل و باعث دگرانولاسیون آنها در تماسهای بعدی با ماده آلرژی زا می شود. پیامد این فرایند، رها شدن تعداد فراوانی از واسطه ها از جمله هیستامین می باشد. این واسطه ها می توانند باعث ایجاد علائم بالینی آلرژی مانند کهیر، خارش و شوک آنافیلاکسی شوند. تشخیص آلرژی های غذایی با روش های مختلف درون تنی و برون تنی صورت می گیرد که می توان به گرفتن شرح حال از بیمار، معاینه فیزیکی، تست پریک، حذف غذاهای مشکوک از رژیم بیمار و انواع تست های چالش اشاره نمود. از جمله متداولترین درمانها که برای آلرژی های غذایی به کار گرفته می شوند، حذف ماده غذایی آلرژی زا از رژیم غدایی بیمار، درمانهای دارویی، ایمونوتراپی و درمان با مکمل های غذایی می باشد. در سالهای اخیر نیز استفاده از آلرژی زا های غذایی نوترکیب با کمک مهندسی ژنتیک امکان تشخیص انواع آلرژی ها را با حساسیت بالایی فراهم ساخته است.
کلید واژگان: آلرژی, آلرژی زا, آلرژی غذاییFood allergy can be defined as adverse, immunomediated reactions to foods that occur in certain individuals. Food allergy is being increasingly recognized as a public health problem over the last few decades. It has been estimated that up to 10% of children and less than 2% of adults suffer from some type of food allergy. The situation varies in different countries depending on dietary eating pattern. Usually food allergens are proteins or glycoproteins with a molecular weight ranging from 10-70 kDa. Depending on the route of sensitization, food allergy is the result of either genuine reactivity to comestibles through the gastrointestinal tract (class I food allergens) or secondary sensitization to cross-reactive food allergens as a consequence of the initial reactivity to homologous pollen-related allergens (class II food allergens). An allergenic reaction occurs after an initial sensitization to a food allergen where IgE antibodies are produced. Subsequent exposures to the allergen may result in activation/degranulation of mast cells and basophiles (due to cross linking of IgE antibodies by allergens) and release biological mediators (such as histamine) that manifest in observable reaction such as hives, rashes, and anaphylactic shock. Diagnosis of food allergies could be based on in vitro or/and in vivo tests such as clinical history, physical examination, Prick test, elimination of suspected foods from the patient’s diet and different types of food challenge tests. The elimination of food allergens from the diet, pharmacological treatment, immunothrapy and supplementary treatments are the most common treatments. In recent years, the use of recombinant food allergens recruiting genetic engineering, allows highly sensitive detection of sensitization profiles. -
مقدمهمت آمفتامین یک داروی محرک سیستم عصبی مرکزی می باشد، اما این دارو به طور فزاینده ای به شکل قرص های روان گردان توسط جوانان و نوجوانان یعنی گروهی که در سن تولید مثل می باشند، مورد سوءمصرف قرار می گیرد. این موضوع به صورت یک معضل اجتماعی درآمده است. در این مطالعه تجربی، اثرات مت آمفتامین بر روی خصوصیات اسپرم موش های صحرایی بالغ ارزیابی شده است.روشمت آمفتامین یا سالین به صورت داخل صفاقی در سه تجربه زیر تزریق گردید. در تجربه اول 24 موش صحرایی بالغ نر برای یک بار تحت تزریق دارو به میزان mg/kg10 قرار گرفته و اسپرم ها از ناحیه دم اپیدیدیم 6، 12، 24، 48، 72 و 168 ساعت (در هر زمان 4 موش) بعد از تزریق نمونه برداری شدند. به6 موش سالین تزریق شد و به عنوان گروه کنترل در نظر گرفته شدند. در تجربه دوم، به چهار گروه چهارتایی از موش ها به ترتیب سه دوز مت آمفتامین (mg/kg15، 10، 5) و سالین تجویز شد و 24 ساعت بعد مورد ارزیابی قرار گرفتند. در تجربه سوم، 16 موش به طور تصادفی به چهار گروه تقسیم شدند و به مدت 14 روز هر روز یک بار (دوره اسپرم سازی) تحت تزریق دارو (mg/kg10 و5، 1 مت آمفتامین و کنترل) یا سالین قرار گرفتند و 24 ساعت بعد از آخرین تزریق، اسپرم ها نمونه برداری شدند. تحرک، تعداد و مورفولوژی اسپرم های نمونه برداری شده مورد ارزیابی قرار گرفت. در این تحقیق همچنین وزن بدن و بیضه ها در پایان هر سه تجربه اندازه گرفته شد و از نسبت وزن بیضه به وزن بدن به عنوان یک ایندکس در پایان هر تجربه استفاده شد.نتایجدر ساعات 24 و 48 بعد از یک بار تزریق mg/kg10 مت آمفتامین تعداد اسپرم ها کاهش معنی داری در مقایسه با گروه کنترل داشتند (به ترتیب 001/P≤، 05/0P≤). در تجربه دوم، تعداد اسپرم ها برای هر سه دوز مت آمفتامین با 001/0P≤ برای دو دوز بالا و 05/0 P≤برای دوز پایین، کاهش معنی داری داشت. نتایج تجربه سوم مشابه بود اما کاهش تعداد اسپرم ها در این تجربه شدیدتر از تجربه دوم بود. مت آمفتامین نسبت وزن بیضه به وزن بدن را در تجربه اول و دوم تغییر نداد، اما دارو ایندکس فوق را در موش های تجربه سوم که روزانه دوزهای mg/kg 10 و 5 دارو دریافت کرده بودند به صورت معنی داری کاهش داد. اختلاف معنی داری در رابطه با مورفولوژی و تحرک اسپرم ها بین گروه های آزمایش و کنترل مشاهده نشد.نتیجه گیرینتایج نشان می دهد که مصرف مکرر و دوزهای بالای داروی مت آمفتامین ممکن است باعث کاهش تعداد اسپرم های بالغ موجود در دم اپیدیدیم شود و اثرات منفی روی قدرت تولید مثل افراد معتاد داشته باشد.
کلید واژگان: مت آمفتامین, خصوصیات اسپرم بالغ (sperm parameters), اپیدیدیم, موش صحرایی بالغ -
هدفایمونوگلوبولین Anti-Rh (D) جهت پیشگیری از تولید آنتی بادی های Anti-Rh در افراد با Rh منفی که در معرض گلبولهای قرمز Rh مثبت قرارگرفته اند؛ استفاده می شود. فرایندهای تخلیص و آماده سازی این نوع فراورده تاثیر مستقیم بر طول عمر آن دارد. از طرفی با توجه به آن که محلولهای رقیق پروتئینی خارج شده از ستونهای کروماتوگرافی به علت اتصال به سطوح و تجزیه به زیر واحدهای متشکله، پایدار نیستند؛ لذا معمولا بعد از استخراج نیاز به تغلیظ دارند. هدف از این مطالعه تغلیظ فرآورده (Anti-Rh(D با استفاده از سیستم اولترافیلتراسیون وبررسی شرایط مناسب برای فرایند تغلیظ است.مواد و روش کارجهت مطالعه پارامترهای مختلف موثر در تغلیظ ایمونوگلوبولین (Anti-Rh(Dتوسط روش اولترافیلتراسیون، مقدار ml 100 فرآورده خالص شده، به همراه گلایسین M3/0 و غلظت های مختلف سوکروز(mM90و60،30) به وسیله سیستم Minitan-S که فیلتر آن از نوع Polysulfon با cut off معادل30000 دالتون است؛ به مدت 50 دقیقه و تا حجم ml 27، تغلیظ شد. روش جریان آب تمیز جهت تعیین سرعت مناسب پمپ، روش برادفورد جهت تعین پروتئین تام موجود در محلولی که از فیلتر عبور کرده، روش SRID (Single Radial Immunodiffusion) جهت بررسی میزان IgG تام نمونه، قبل و بعد از تغلیظ، ژل فیلتراسیون برای بررسی میزان مولکولهای IgG تجمع یافته و شکسته شده و روش (Enzyme-Linked Antiglobulin Test) ELAT جهت تعیین میزانIgG اختصاصی(Anti-Rh (D مورد استفاده قرار گرفت.نتایجنتایج نشان داد که تحت شرایط ذکر شده، تقریبا مقدار بسیار ناچیزی پروتئین از فیلتر عبور می کند که می توان از آن صرف نظر نمود. غلظت IgGتام نیز قبل و بعد از تغلیظ تقریبا یکسان است. در روش ژل فیلتراسیون وبا استفاده از ستون سفادکس G-200،میزان مولکول های تجمع یافته و شکسته شده در نمونه تغلیظ شدهIgG، به ترتیب 3/2 و 5/2 درصد و IgGمونومرنیز، 95 درصد به دست آمد. بررسی میزان Anti-Rh (D)نمونه های اولترافیلتر شده تحت فرمولاسیونهای مختلف توسط روش ELATنیز، بیانگر آن بود که در نمونه تغلیظ شده و بدون فرمولاسیون (Anti-Rh (D به میزان 2/8% کاهش یافته است. در فرمولاسیون هائی که حاوی M 3/0گلایسین و30، 60 و 90 mM سوکروز در بافر سدیم- پتاسیم فسفات mM25 pH 5/7 است به ترتیب 6/1%، 7/0% و 3/2% کاهش در میزان Anti-Rh (D) مشاهده شد.نتیجه گیریبا توجه به نتایج حاصل از این مطالعه، که سیستم اولترافیلتراسیون تحت شرایط ذکر شده برای تغلیظ (Anti-Rh(D روشی مناسب است. به منظور جلوگیری از دناتوراسیون پروتئین تحت فشار سیستم اولترافیلتراسیون در طی فرایند تغلیظ، مطلوب است که پایدارکننده هائی همچون گلایسین و سوکروز را قبل از عمل تغلیظ به فراورده اضافه نمود.
کلید واژگان: Anti, Rh(D), اولترافیلتراسیون, فعالیت بیولوژیکی, ELAT, پایداری, ایمونوگلوبولین -
مقدمهشیرابه گیاه انجیر به عنوان منبعی غنی از آنزیم پروتئاز فیسین مدت ها است که شناخته شده و این آنزیم کاربرد وسیعی در زمینه تهیه مواد خوراکی، دارویی و تشیخص طبی دارد. گیاه انجیر به خوبی در استان خراسان رضوی قابل پرورش و باروری است.هدفتعیین میزان شیرابه در این گیاه برای تعیین بهترین زمان و اندام برای استحصال شیرابه. بنابراین این گیاه را از نظر میزان آنزیم موجود در شیرابه اش بررسی کردیم.روش بررسیدر این بررسی اندام های هوایی که در آنها شیرابه جریان دارد (سرشاخه، تنه، برگ و میوه نارس) انتخاب، و شیرابه موجود به روش خراش دادن توسط تیغ جمع آوری شد. به منظور بررسی تاثیر فصل بر میزان و فعالیت آنزیم، جمع آوری شیرابه ها در فصول مختلف انجام گردید.
روش اندازه گیری فعالیت آنزیمی مبتنی بر تاثیر آنزیم بر سوبسترای کازیین بود. فعالیت آنزیمی در مقایسه با فعالیت آنزیمی محلول استاندارد پاپائین تعیین گردید. در این مطالعه غلظت یون کلسیم موجود در شیرابه به عنوان یک فعال کننده آنزیمی بررسی شد.یافته هافعالیت پروتئازی شیرابه انجیر بومی خراسان 50 الی 100 بار بیشتر از پاپاین به دست آمد. میزان فعالیت آنزیمی فیسین در اندام ها و فصول مختلف متفاوت بوده و با فصل تغییر می کند. میزان یون کلسیم شیرابه هم وابسته به فصل و اندام می باشد.نتایجبهترین فصل جمع آوری شیرابه جهت استحصال فیسین پاییز و بهترین اندام جهت این منظور سرشاخه های جوان است.
کلید واژگان: انجیر, فیسین, فعالیت ویژه, فصلBackgroundThe fig tree latex has been identified as a rich resource of "ficin" an enzyme protein. This enzyme has a vast application in food substances, pharmaceutical and clinical diagnosis, Fig plant can be harvested well in Khorasan province.ObjectiveTo determine optimum organ and season to retrieve latex for different purposes.MethodIn this study the measuring of the enzyme activity was based on its effect of casein substrate. Enzymatic activity was compared with standard papain solution activity. In this research calcium ion concentration as an enzyme activator was studied.FindingsThe results show that the activity of the Khorasan native fig latex was 50-100 fold more than papain. The amount and the activity of ficin have been variant in different organs of the tree, and also varied with season. Calcium ion concentrations are also variable in different organs and are also season dependent. There is a relationship between calcium ion concentrations and specific activity of ficin.ResultsThe optimum season for latex collection is fall and the best organ is the branch ends.Keywords: Fig, Ficin, Specific activity, Season -
حدود 10 قرن پیش حکیم دانشمند ایرانی، زکریای رازی برای اولین بار، بیماری آلرژی را با ذکر علایم آن گزارش نمود؛ در آن زمان به دلیل وجود و شیوع بیماری های عفونی در جوامع بشری که باعث مرگ و میرهای زیادی می شد، به این بیماری توجه خاصی نشد؛ 1000 سال پس از این گزارش، وضعیت بهداشتی جوامع بشری با کمرنگ شدن شیوع بیماری های مسری تغییر یافت. در سالهای اخیر شاهد شیوع بیش از پیش بیماری های آلرژیک هستیم که باعث تحمیل هزینه های سنگین به جامعه شده است؛ بنابراین تشخیص و درمان این دسته از بیماری ها در 20 سال گذشته، از جایگاه خاصی برخوردار شده است. علاوه بر گرفتن شرح حال، استفاده از آزمون پوستی توسط عصاره تام مواد آلرژی زا از قدیمی ترین روش های تشخیص است. استفاده از عصاره تام که مشکلات متعددی در فرآیند تهیه و استاندارد کردن آن وجود دارد، اغلب از حساسیت و ویژگی لازم جهت تشخیص بیماری های آلرژی برخوردار می باشد. پیشرفتهای دهه های اخیر در زمینه روش های بیوشیمیایی و فناوری بیولوژی مولکولی و مهندسی ژنتیک پروتئین ها، امکان شناسایی تهیه و تخلیص آلرژی زا های طبیعی و نوترکیب را فراهم ساخته است. در این مقاله ضمن مروری کوتاه به روش های تشخیص بیماری های آلرژیک، جایگاه آلرژی زا های نوترکیب، در ارتقای کیفی این روش ها (حساسیت و ویژگی) مشخص شده است.
کلید واژگان: آلرژی زا, تشخیص آلرژی, آلرژی زای نوترکیبAlmost 10 centuries ago, clinical symptoms of allergy were reported for the first time by the great Iranian sage and scientist, Zakariya Razi. However, his report was neglected because fatal infectious diseases were taken more seriously into account. About 1000 years after this report, infectious diseases were less dramatically propagated due to the improvement of hygienic conditions. Nowadays, prevalence of allergic diseases has increased more than ever before. This prevalence has imposed heavy charges on society. Thus, diagnosis and treatment of such diseases has gained particular importance. In Addition to recording patient's history, having skin prick test by applying natural extracts of allergens is among the oldest diagnostic methods. Using natural extracts, providing and standardizing of which is challenging, is often desirable in diagnosis of the allergic reactions. Developments in molecular biology, biochemistry, molecular biotechnology and genetic engineering techniques of preparing proteins has made it possible to identify and purify natural and recombinant allergens. The present paper, while presenting a brief review of diagnostic techniques of allergic diseases, pinpoints the role of recombinant allergens in promoting the applied techniques. -
مقدمهبا وجود مطالعات گسترده اساس تکوین هیپرپلازی ها و بدخیمی ها ناشناخته باقی مانده است. در این میان سرطان پروستات دومین علت مرگ و میر ناشی از سرطان در میان مردان است. ماتریکس خارج سلولی حاوی ترکیباتی است که بر رشد سلول ها موثرند یا به آن پاسخ می دهند. از جمله ترکیبات گلیکوزآمینو گلیکان هایی مانند کندروایتین سولفات است که تغییرات کمی و کیفی آن در انواع تومورها از جمله پروستات و همچنین در سیر تکامل جنین توجه محققین را به خود معطوف نموده است. به طوری که گزارش شده است که کندروایتین سولفات در چسبندگی سلول – سلول، ماتریکس – سلول، مهاجرت سلول در روند شکل زایی جنینی و نیز شکل گیری بافت های توموری نقش دارد. بر این اساس این مطالعه با هدف مقایسه روند تغییرات کندروایتین سولفات در نمونه های خوش خیم هیپرپلازی پروستات و بدخیم پروستات طرح ریزی شد.روش کاراین مطالعه توصیفی در نمونه های پروستات در سال 83-1382 در بخش پاتولوژی بیمارستان امام رضا (ع) بیرجند انجام گردید. 15 نمونه هیپرپلازی پروستات و 16 نمونه آدنو کارسینومای پروستات که در بافر فرمالین (pH=7.2) فیکس شده بودند مورد مطالعه قرار گرفتند. از این نمونه ها بلوک های پارافینی تهیه گردید و مقاطع سریال 5-4 میکرونی برش زده شد. هر دو گروه برش ها با آلسین بلو حساس به غلظت یونی (CEC) pH=5.8)، غلظت 0.3M از (MgCl2 رنگ آمیزی شد و شدت رنگ در نواحی مختلف بافتی بررسی گردید. مشخصات نمونه ها در پرسشنامه ای جمع آوری و اطلاعات جمع آوری شده با استفاده از آمار توصیفی و جداول توزیع فراوانی پردازش شد.نتایجغلظت کندروایتین در سطح استرومایی اپی تلیوم و غشا پایه در نمونه های آدنو کارسینوما در مقایسه با BPH بسیار چشمگیر بود. در BPH راس سلول های اپی تلیال غدد و ترشحات واکنش متوسطی نشان دادند اما استروما فقط در حد بسیار کم یا صفر واکنش نشان داد. در آدنو کارسینوما در سیتوپلاسم سلول های غدد هیچ واکنشی مشاهده نشد ولی غشا پایه و استروما با شدت بالا رنگ گرفت.نتیجه گیریتغییرات غلظت گلیکوز آمینوگلیکان کندروایتین سولفات در آدنو کارسینوما و هیپرپلازی پروستات کاملا متفاوت و اختصاصی بود به طوری که در آدنو کارسینوما استروما با شدت بالا واکنش نشان داد اما در BPH رنگ پذیری استروما اندک بود. شاید واکنش متفاوت ماتریکس خارج سلولی نوعی پاسخ به اپی تلیوم در حال تکثیر باشد. با توجه به نتایج این مطالعه احتمالا روند تغییرات کندروایتین سولفات جهت تعیین پیش آگهی، سیر بیماری و نیز تشخیص افتراقی موارد خوش خیم و بدخیم سودمند است.
کلید واژگان: آدنوکارسینوما, هیپرپلازی ندولر پروستات, کندروایتین سولفات, ماتریکس خارج سلولی -
پایه ریزی روش غیر مستقیم الیزا (ELISA) جهت شناسایی زیر کلاسهای اختصاصی ضد آلرژنهای گرده گیاه زعفرانگرده گیاهان یکی از عوامل مهم ایجاد بیماری های آلرژیک یا ازدیاد حساسیت نوع یک می باشد. در مطالعات اخیر، آلرژی زایی گرده گیاه زعفران نیز به اثبات رسیده است. نقش IgE در ایجاد علائم بالینی به خوبی مشخص گردیده است، اما عوامل دیگری نیز ممکن است در ایجاد یک طیف متعدد از علایم بالینی آلرژی دخیل باشند. حضور زیر کلاس های اختصاصی IgG علیه آلرژنها، به عنوان عوامل دخیل در ایجاد علایم بالینی آلرژی نیز مطرح می باشند.
هدف از انجام این مطالعه، پایه ریزی روش ELISA برای شناسایی زیر کلاسهای اختصاصی ضد عصاره گرده زعفران می باشد. به طور خلاصه روش کار استفاده شده عبارت است از، پوشش (Coat) عصاره تام گرده زعفران بر روی دیواره های میکروپلیت مخصوص ELISA و سپس اشباع جایگاه های اشغال نشده سطح پلیت توسط آلبومین سرم گاو (BSA). با افزودن سرم افراد مورد مطالعه، آنتی بادی ضد یکی از کلاس های IgG (کونژوگه با آنزیم پراکسیداز) اضافه می گردد. در مرحله نهایی با افزودن TMB و تعیین میزان فعالیت آنزیم پراکسیداز موجود در پلیت، حضور زیرکلاس IgG مشخص می گردد. در پایان با افزودن اسید کلریدریک، جهت توقف واکنش آنزیمی، می توان میزان جذب نوری در 450 nm که ارتباط مستقیم با میزان آنتی بادی اختصاصی را دارد، مشخص نمود. جهت بررسی کاآیی روش ELISA پایه ریزی شده، حضور زیرگروه IgG اختصاصی در دو گروه از افراد بررسی شده است. این دو گروه شامل افرادی بودند که در مناطق زعفران خیز و غیر زعفران خیز زندگی می کنند. نتایج حاصل اختلاف معنی داری را به لحاظ حضور میزان زیرکلاس IgG اختصاصی ضد عصاره گرده زعفران میان دو گروه مشخص می نماید.
کلید واژگان: الیزا, زعفران, گرده, IgG -
زمینه و هدفسرطان پروستات دومین سرطان شایع در جنس مذکر است که سلامت فرد و زندگی اجتماعی - اقتصادی وی را تحت تاثیر قرار می دهد. پس از برداشتن پروستات و تعیین میزان بدخیمی بیماری می توان پیش آگهی آن را بطور دقیق تعیین نمود. از آنجاییکه وجود یا عدم وجود غشا پایه و رشته های رتیکولار نیز همانند رده سلولی در تشخیص خوش خیمی و بدخیمی سرطان ها اهمیت دارد، مطالعه حاضر با هدف ارزیابی تغییرات غشای پایه غدد در موارد خوش خیم و بدخیم، با استفاده از رنگ آمیزی اختصاصی انجام شد.روش بررسیدر این مطالعه تجربی، بلوک های پارافینی پروستات خوش خیم و بدخیم از بخش آسیب شناسی بیمارستان امام رضا (ع) وابسته به دانشگاه علوم پزشکی بیرجند، تهیه شد. در مجموع از 8 مورد با هیپرپلازی خوش خیم پروستات و 6 مورد با آدنوکارسینوما استفاده شد. برشها به قطر 5 میکرون تهیه شدند. در هر سری برش از هر 10 نمونه یکی به روش H&E (هماتوکسیلین و ائوزین) به منظور تشخیص محل ضایعه و کنترل نتایج به دست آمده، رنگ آمیزی و بررسی شد و سایر برشها برای بررسی غشای پایه غدد، به روش نیترات نقره رنگ آمیزی شد.یافته هاالگوی واکنش بافتهای خوش خیم و بدخیم نسبت به نیترات نقره بسیار متقاوت بود؛ در نمونه های بدخیم در اطراف آسینی ها و طنابهای سلولی، غشای پایه مشاهده نشد اما در استرومای اندک حد فاصل غدد، غشای ضخیم، ممتد و آرژینوفیلی تشکیل شد؛ در حالی که الیاف رتیکولار غشای پایه در نمونه های خوش خیم نازک و منقطع و با الیاف آرژینوفیل استروما گسترش یافته بود.نتیجه گیریدر این تحقیق، به طور کلی اختلاف معنی داری در غشای پایه در بین نمونه های خوش خیم و بدخیم مشاهده شد که می تواند در تشخیص موارد مشکوک مورد استفاده قرار گیرد. پیشنهاد می شود کاربری روش های هیستوشیمیایی اختصاصی و در دسترس مانند رنگ آمیزی غشای پایه در تشخیص افتراقی سایر بافتهای خوش خیم و بدخیم در انواع تومورها و وجود آن در نواحی اطراف آسینی یا اطراف سلول ها مورد مطالعه قرار گیرد.
کلید واژگان: پروستات, هیپرپلازی خوش خیم, آدنوکارسینوما, غشای پایه, رنگ آمیزی سیلورمتنامین -
ایران بزرگ ترین تولید کننده زعفران است و شمار زیادی از کشاورزان استان خراسان به کاشت زعفران اشتغال دارند. در این مطالعه میزان شیوع حساسیت به گرده زعفران و علایم بالینی آن در کشاورزان زعفران کار بررسی شد. 196 نفر از زعفران کاران از چند ناحیه استان خراسان به صورت تصادفی انتخاب شدند و یک پرسش نامه شامل اطلاعات فردی و علایم حساسیت در مورد آنها تکمیل گردید و تست خراش پوستی (Skin Prick Test) با عصاره های حاصل از گرده و خامه زعفران به همراه عصاره گرده علف پنجه مرغی (Cynodon Dactylon)، علف چمن (Poa Pratensis) و سلمه (Chenopodium Album) انجام شد. آنتی بادی اختصاصی با آزمایش (Enzyme Allergo Sorbent Test) EAST اندازه گیری شد. از کلیه افراد دارای تست خراش پوستی یا علایم بالینی مثبت (39 نفر) و نیز 10 نفر از افراد غیر حساس به زعفران که تست خراش پوستی منفی داشته و بدون علایم بالینی بودند، جهت تعیین IgE تام و IgE اختصاصی نمونه خون گرفته شد. از 167 نفر (29 نفر از مطالعه حذف شدند) 21 نفر به واسطه تست خراش پوستی مثبت و 11 نفر به واسطه حضور آنتی بادی اختصاصی علیه آلرژن گرده زعفران یعنی جمعا 32 نفر (از 39 نمونه خون) به عنوان گروه حساس مشخص شدند. از 10 نفر گروه غیر حساس هیچ کدام آنتی بادی اختصاصی علیه آلرژن گرده زعفران نداشتند. 40 نفر (24%) از کل کشاورزان مورد مطالعه در فصل زعفران و 19نفر (11%) نیز در فصول دیگر علایم بالینی حساسیت را نشان دادند. علایم بالینی عمدتا به صورت درگیری چشم، بینی و سیستم تنفسی بود. میزان حساسیت به عصاره سه گیاه دیگر در گروه حساس به زعفران نسبت به گروه غیر حساس به زعفران به طور قابل توجهی بالاتر بود. از لحاظ زمان تولد در دوره زمانی خاصی (بهمن تا تیر ماه) بین گروه حساس و غیر حساس به زعفران اختلاف معنی داری وجود داشت و به علاوه میزان حساسیت در خواهران و برادران افراد حساس به زعفران به مراتب بیشتر از گروه غیر حساس بود ولی هیچ گونه اختلاف معنی داری از لحاظ سن، جنس، تعداد افراد خانواده، مدت تماس با ماده حساسیت زا و سابقه مصرف دخانیات بین گروه حساس به زعفران و گروه غیر حساس دیده نشد. بنابر این تماس و استنشاق گرده گیاه زعفران می تواند باعث ایجاد واکنش های آلرژیک با واسطه IgE شود که عمدتا در چشم، بینی و سیستم تنفسی فوقانی بروز می کنند.
کلید واژگان: گرده زعفران, تست پریک, آلرژی, خراسان, ایمونوگلوبولین EIran is the main producer of Saffron in the world and a great number of Khorasan (The largest province of Iran) are involved in growing this plant. Recently, Saffron pollen has found great importance due to inducing allergic reactions. In this study, the prevalence and clinical symptoms of Saffron pollen allergy and specific IgE level in Saffron workers have been studied. For this purpose, 167 Saffron workers selected randomly from different regions of Khorasan Saffron growing areas were enrolled into the study. Clinical history, skin prick test results, total IgE and specific IgE were used as inclusion and exclusion criteria. Total IgE and specific IgE assessment carried out on 39 cases who had either positive skin prick test or positive clinical symptoms and 10 cases who had neither positive skin prick test nor clinical symptoms (Non-allergic group). From 167 individuals, 21 cases had positive skin prick test to Saffron pollen extract and 11 cases had Saffron specific IgE in their sera (Allergic group). 40 Saffron workers (24%) showed allergic symptoms in Saffron picking season and 19 individuals (11%) suffered from allergic symptoms in other seasons. Clinical symptoms were respectively sneezing, watery nose, itchy eyes, itchy nose and red eyes. Skin symptoms like urticaria and dry skin were reported rarely. Saffron allergic and non-allergic groups showed significant differences in birth month, allergy to 3 other pollen extracts and allergy history in their siblings. No significant difference was found between Saffron allergic and non-allergic groups in regard to gender, age, family size, the duration of allergen exposure and smoking. Therefore, Saffron pollen can cause allergic reactions occurring basically in eye, nose and upper respiratory system and according to the obtained results these allergic reactions occur through an IgE-dependent mechanism. -
زمینه و هدففعالیت پروتئازی لاتکس انجیر در مقالات متعددی گزارش شده است. مطالعه حاضر با هدف مقایسه پروتئازهای شیرابه (Latex) درخت انجیر بومی خراسان با لاتکس زیر گونه های مختلف از گونه کاریکا (Carica) انجام شد.روش بررسیدر این مطالعه تجربی، چهار پروتئاز (فیسین) به کمک روش های جداسازی به کمک نمک (Salt Fractionation) و کروماتوگرافی بر روی ستون مونو S (نوعی رزین تعویض کاتیون) از شیرابه استخراج گردیدند. کمیت هایی چون فعالیت، غلظت، ضریب خاموشی مولی برای هر نمونه حداقل سه بار اندازه گیری شدند. مقایسه بین گروه ها از نظر فعالیت و ضریب خاموشی مولی با استفاده از آزمون آماری ANOVA مورد تحلیل قرار گرفتند. P<0.05 به عنوان سطح معنی داری در نظر گرفته شد.یافته هااین پروتئازها در خواصی نظیر جرم مولکولی و ضریب خاموشی مولی، فعالیت مشابهی نشان دادند. فعالیت و جرم مولکولی به ترتیب به کمک رسوب دهی کازئین و روش SDS-Page تعیین شدند؛ همچنین این آنزیم ها رفتار متفاوتی از نظر ماندگاری بر روی ستون تعویض کننده کاتیونی نشان دادند که احتمالا به دلیل تفاوت اندکی در ساختار بنیادین و نقشه پپتیدی آنها می باشد. میزان پروتئین و فعالیت آنزیمی شیرابه به ترتیب 110 mg/ml و 242 IU/ml بود. اجزایی که دارای فعالیت آنزیمی بودند در فراکسیون های III-VI یافت شدند. جرم مولکولی فیسین های III-VI حدود 26.5 KDa تخمین زده شد. محلول 1% پروتئین های موجود در فراکسیون های III-VI در محلول NH4CO3 0.05M دارای ضریب جذب مولی (?280nm) به ترتیب در حدود 22، 21.5، 21 و 20.9 بودند. فعالیت آنزیماتیک فیسین ها (فراکسیون های III-VI) با استفاده از سوبسترای کازئین به ترتیب 61.6، 62.7، 63.4 و 67.2 (Unit/mol) تعیین شد.نتیجه گیریبر اساس یافته های این مطالعه، شیرابه انجیر بومی خراسان در بین چهار زیر گونه مختلف فیکوس کاریکا از نظر تعداد و فعالیت پروتئازی فیسین بسیار به زیر گونه Calimyrna که در کالیفرنیای آمریکا رشد می کند، شباهت دارد.
کلید واژگان: لاتکس انجیر, فیسین, خالص سازی, فعالیت آنزیمی -
خربزه به عنوان یکی از گیاهان خانواده کوکوربیتاسه از جمله میوه هایی محسوب میگردد که باعث واکنش آلرژیک تیپ یک در برخی از افراد میشود. این واکنش معمولا به صورت سندرم دهانی بروز می کند. هدف این مطالعه، علاوه بر اثبات آلرژی زایی خربزه مشهد، شناسایی آلرژنهای پروتیینی آن میباشد. به این منظور از 35 فرد دارای علایم بالینی آلرژی به خربزه (براساس پرسشنامه)، تست پریک با سه قسمت: پوست، قسمت خوراکی و بخش رویی خربزه مشهد به عمل آمد. از تمام افراد دارای پریک مثبت (21 نفر) و 15 نفر فرد غیر آلرژیک نمونه خون گرفته شد و IgE اختصاصی و توتال تمامی سرمها اندازه گیری گردید. سرم 12 نفر از افرادی که از IgE اختصاصی بالایی علیه عصاره خربزه برخوردار بودند با روش وسترن بلات با عصاره خربزه مجاور گردید، تا اینکه باند پروتئین واکنش دهنده باIgE سرم افراد حساس به خربزه مشخص گردد.
درمطالعه واکنش متقاطع IgE ضدعصاره خربزه با عصاره های موز، کیوی و دو گرده سینودون داکتیلون و پوا پراتنیس از آزمون الیزا ممانعتی استفاده گردید. علایم بالینی افرادی که از حساسیت به خربزه رنج می بردند، عبارتند از: آلرژی دهانی شامل التهاب و خارش در ناحیه اطراف لب، حفره دهانی و حلق (9/61%)، آبریزش بینی (9/61%) و آبریزش چشمی (1/38%)، خارش پوست ((%19 و مشکلات گوارشی (8/4%) 21 نفر از 35 فرد مورد آزمون به بخش رویی گوشت خربزه واکنش پوستی مثبت نشان دادند و سرم این افراد در مقایسه با افراد غیر آلرژیک IgE اختصاصی علیه عصاره خربزه داشتند.
علاوه بر این عصاره گرده های سیتودون و پوا بر خلاف عصاره موز و کیوی به خوبی IgE اختصاصی ضد عصاره خربزه را خنثی نمودند. نتایج تست وسترن بلات باند پروتیینی 4/14 واکش دهنده با IgE در 8 مورد از 12 مورد افراد دارای IgE بالا نشان داد. نتایج بالا نشان می دهد میوه خربزه بیشتر با علایم آلرژی دهانی در افراد آلرژیک ایجاد ناراحتی می نماید و این علایم وابسته به IgE است. از آن جایی که آلرژن واکنش دهنده وزن مولکولی 4/14 کیلودالتون داشته و علایم بالینی بیشتر از نوع آلرژی دهانی میباشد و عصاره گرده گیاهی واکنش دهی سرم افراد آلرژیک یا عصاره خربزه را خنثی نموده است. به نظر میرسد که آلرژن های عمده این میوه ماهیت پروفیلین داشته باشد.
کلید واژگان: آلرژی, خربزه, واکنش متقاطع, IgE -
زمینه و هدفایمونوگلوبولین هایی که به روش کروماتوگرافی تعویض یونی از پلاسما تهیه می شوند، به علت عدم فعالیت ضدکمپلمانی و عدم وجود اگریگیشن به صورت وریدی قابل تجویز می باشند. در اغلب موارد وجود لیپوپروتئین ها در پلاسما، جداسازی اجزای گاماگلوبولینی را با مشکل مواجه می سازد. خالص کردن IgG به وسیله کروماتوگرافی ستونی ممکن است در حضور لیپوپروتئین ها باعث بروز مشکلاتی از جمله کاهش ظرفیت ستون کروماتوگرافی شود. مطالعه حاضر با هدف بررسی نقش لیپوپروتئین های پلاسما در تغییر ظرفیت ستون (ژل) کروماتوگرافی به منظور تخلیص ایمونوگلوبولین Anti-Rh (D) انجام شد.روش بررسیدر این مطالعه تجربی، ابتدا برای حذف لیپوپروتئین پلاسما از دو روش مختلف استفاده شد؛ سپس تاثیر این روش ها بر روی میزان IgG، تیتر Anti-D و پروتئین تام پلاسما بررسی گردید. با استفاده از پلاسمای حاوی لیپوپروتئین و پلاسمایی که لیپوپروتئین آن حذف شده بود، Anti-Rh (D)، به روش کروماتوگرافی تعویض یونی تخلیص شد. تیتر Anti-D و نسبت IgG به پروتئین تام در هر دو حالت در فراورده تخلیص شده نیز مورد ارزیابی قرار گرفت.یافته هانتایج نشان داد که با استفاده از روش دکستران سولفات سدیم- سلیکاژل می توان به میزان قابل توجهی لیپوپروتئین های پلاسما را حذف کرد. در تخلیص Anti-Rh (D) نیز مشاهده گردید که با حذف لیپوپروتئین های پلاسما با روش مذکور، نسبت IgG به پروتئین تام افزایش می یابد؛ در حالی که تیتر Anti-Rh (D) ثابت می ماند.نتیجه گیریبا حذف لیپوپروتئین های پلاسما می توان میزان نمونه گذاری و ظرفیت ژل کروماتوگرافی را افزایش داد. این افزایش ظرفیت ژل در مقیاس نیمه صنعتی و یا صنعتی از اهمیت خاصی برخوردار است؛ زیرا باعث کاهش قابل توجه قیمت تمام شده محصول نهایی می شودکلید واژگان: لیپوپروتئین, کروماتوگرافی تعویض یونی
-
مقدمه و هدفگرده گیاهان از مهمترین علل ایجاد علائم آلرژی هستند. زعفران نیز با توجه به اهمیت اقتصادی آن در منطقه و شمار زیادی از کشاورزانی که به کار کاشت و برداشت آن اشتغال دارند می تواند باعث ایجاد علائم آلرژی شود. اطلاع از میزان شیوع و الگوی بالینی حساسیت به گرده گیاه زعفران می تواند عاملی در تشخیص و درمان بهتر و موثرتر بیماران باشد. این مطالعه به منظور بررسی الگوی علائم بالینی حساسیت به گرده گیاه زعفران در کشاورزان زعفران کار منطقه صورت گرفته است.مواد و روش هامطالعه به صورت مقطعی به مدت یک ماه در پاییز 1381 انجام گرفت. تعداد 167 نفر از کشاورزان در حین کار در مزارع انتخاب شده و جهت کسب اطلاعات لازم برای هر فرد یک پرسشنامه شامل اطلاعات فردی و علائم حساسیت در اعضای مختلف بدن تکمیل شد و سپس تست پوستی پریک به منظور تعیین افراد حساس به گرده گیاه توسط عصاره های حاصل از گرده گیاه زعفران و نیز عصاره سه علف شایع دیگر منطقه انجام شد.نتایج بر اساس علائم اظهار شده توسط کشاورزان در گروه حساس به گرده گیاه زعفران که با تست پوستی پریک تائید شدند، شایعترین علائم عبارت بودند از: عطسه، آبریزش بینی، خارش چشم، خارش بینی و قرمزی چشم. علائم مربوط به پوست مانند خشکی پوست و کهیر کمترین شیوع را داشتند.نتیجه گیریگرده گیاه زعفران می تواند باعث ایجاد علائم آلرژی عمدتا در چشم، بینی و سیستم تنفسی شود. علائم شایع اظهار شده دارای میزان متوسطی از حساسیت (Sensitivity) و میزان بالایی از اختصاصی بودن (Specificity) را نشان داد.
کلید واژگان: گرده زعفران, تست پریک, آلرژی -
مقدمه و هدفاکثر فراورده های ایمونوگلوبولین درمانی از طریق رسوب گاماگلوبولین ها توسط الکل سرد)روش (Cohn تهیه می شوند که فقط از طریق عضلانی قابل مصرف هستند. روش های مختلفی به منظور تهیه ایمونوگلوبولین های وریدی صورت گرفته است که کروماتوگرافی تعویض یونی یکی از آنها می باشد. در این مطالعه میزان اگریگیشن، فراگمنتیشن و خلوص فراورده های ایمونوگلوبولین G ضد آنتی ژن Rh تهیه شده به روش کروماتوگرافی ستونی مورد بررسی قرار گرفت و با فراورده های حاصل از روش Cohn مقایسه گردید.مواد و روش هاتخلیص آنتی D مورد استفاده در این تحقیق به روش کروماتوگرافی ستونی از پلاسما در پژوهشکده بوعلی و فراورده تجاری WinRho تهیه گردید. برای بررسی اگریگیشن و فراگمنتیشن از یک ستون محتوی سفادکس G-200 بطول 150cm و عرض 1.5cm استفاده شد.در تعیین خلوص فراورده نیز تکنیک SDS-PAGE و الکتروفورز استات سلولز به کار برده شد و میزان IgA فرآورده ها توسط SRID تعیین گردید.نتایج نتایج نشان داد که ایمونوگلوبولین های آنتی D تهیه شده به روش کروماتوگرافی ستونی، از خلوص مناسبی برخوردارند و بیش از %95 در باند گاما قرار گرفته و میزان IgA فراورده نیز کمتر از 40 میکروگرم در میلی لیتر است. در بررسی اگریگیشن و فراگمنیشن موجود در نمونه نیز میزان کمتر از %3 بود)در روش Cohn خلوص %60 و میزان اگریگیشن و فراگمنتیشن بیش از %20 است(.نتیجه گیریهمانطور که مشاهده شد استفاده از روش ستون کروماتوگرافی برای تهیه آنتی D سبب کاهش قابل توجه اگریگیشن و پروتئین های اضافی همچون IgA از فراورده شده است و به این ترتیب قابل تزریق به صورت وریدی است.
کلید واژگان: ایمونوگلوبولین وریدی, آنتی D, کروماتوگرافی ستونی -
بررسی ویروس X سیب زمینی در شمال خراسان
-
سابقه و هدفشکل گیری و مورفوژنز هر ارگان تحت تاثیر میان کنش های متعدد بافتی از قبیل میان کنش های بافت های اپی تلیال-مزانشیمی صورت می گیرد که اساس شیمیایی موجود در آن، هنوز کاملا شناخته نشده است. یکی از مناسب ترین مدل ها دندان پستانداران بویژه پالپ است که پدیده های مهاجرت، تکثیر و تمایز سلولی از جمله فرآیندهایی هستند که در طی مراحل مختلف تکامل پالپ تحت تاثیر ترکیبات ماتریکس خارج سلولی رخ می دهد و در این راستا گلیکوپروتئین تناسین (Tenascin) یکی از اجزای ماتریکس خارج سلولی است که گفته می شود در مراحل اولیه شکل گیری و رشد و تمایز برخی از بافت های جنینی از جمله دندان و نیز در آسیب شناسی تومورها نقش دارد.مواد و روش هاپژوهش حاضر بر روی 40 موش از نژاد ball-c انجام شد. با استفاده از روش های ایمونوهیستوشیمیایی و بهره گیری از مونوکلونال آنتی بادی (آنتی تناسین) به حضور تناسین در مراحل مختلف تکامل پالپ دندانی از مرحله تیغه دندان تا مرحله زنگوله ای پیشرفته در روزهای دوازده تا نوزده جنینی (E12-E19) ردیابی شد.یافته هانتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که در مرحله جوانه دندانی (Bud Stage) تناسین در بافت اکتومزانشیم و غشا پایه اندام مینایی به میزان بالایی وجود داشت، اما بروز آن در مرحله کلاهکی (Cap Stage) در ناحیه پالپ کاهش یافت. با پیشرفت تکامل دندان مجددا در مرحله زنگوله ای شکل اولیه (Early Bell Stage) در مرکز پالپ و در مرحله زنگوله ای شکل پیشرفته (Late Bell Stage) در محیط، میزان تناسین به طور چشمگیری افزایش یافت.نتیجه گیریاختلاف بروز تناسین در زمان ها و مکان های مختلف در پالپ می تواند بیانگر اهمیت این مولکول در وقایع مورفوژنیک باشد و احتمالا در میان کنش های اپی تلیالی-مزانشیمی نقش مهمی ایفا می نماید. لذا پیشنهاد می گردد که پس از ضایعات وارده بر دندان، میزان ترشح تناسین و ارتباط آن با تمایز دنتوبلاست ها و ترمیم عاج مورد مطالعه و بررسی قرار گیرد.
History andObjectivesMorphogenesis is achieved by the effect of different tissue factors including mesenchymal-epithelial interaction, but its chemical basis is unknown. One of the most appropriate models is the mammalian tooth, especially its pulp. The phenomena migration, proliferation and differentiation within dental pulp are affected by the components of extracellular fluid. In this respect, tenascin is one of these components that is involved in the initial stages of development and differentiation of some fetal tissues including teeth and is important in the pathogenesis of tumors.Materials And MethodsThe present study was conducted on 40 ball-c mice. Different development stages of dental pulp were evaluated within the days 12-19, using immunohistochemical methods and monoclonal antibody against tenascin.ResultsThe finding showed that at the bud stage, tenascin is found in the ectomesenchymal tissue and basement membrane of enamel organ in a high quantity and there is reduction in its level in cap stage. With developmental progression, the tenascin level increases significantly in early bell stage for pulp and in late bell stage in cortex.ConclusionTenascin can play an important role in morphogenesis during development of pulp. In this respect, epithelial-mesenchymal interaction is very important. Therefore, it is recommended to conduct more studies to determine the role of tenascin in the differentiation oddentoblasts following injury. -
مقدمه و هدفبیش از %20 افراد جامعه مبتلا به بیماری آلرژی اتوپیک می باشند. امروزه در اغلب تست های تشخیص و یا حساسیت زدایی افراد آلرژیک عصاره خام مواد آلرژی زا استفاده می شود. اما این عصاره بطور معمول حاوی بیش از 50 نوع مولکول پروتئین آلرژن و غیر آلرژن است که استفاده از آنها را در تشخیص دچار مشکل می نماید. در این مطالعه قصد داریم روش عصاره گیری از عصاره گیاهان را به نحوی طراحی نماییم که علاوه بر استخراج تمامی آلرژن های گرده، مقدار مواد غیر آلرژیک را به حداقل برسانیم.روش هافاکتورهایی مانند مولاریته بافر، PH، دیالیز کردن و تکان دادن (shaking) در مقایسه با مخلوط کردن (mixing) با استفاده از مگنت مورد بررسی قرار گرفت. ترکیب عصاره به روش SDS-PAGE و اندازه گیری پروتئین تام به روش Bradford اندازه گیری شد.نتایج نتایج بدست آمده در الکتروفورز عصاره گیاه زعفران وجود 6 باند مشخص را در ناحیه 14-94 کیلودالتون را نشان داد. دیالیز نمونه های استخراج شده باعث کم شدن رنگ زمینه ای و شارپ شدن باندهای پروتئینی بخصوص در نواحی کمتر از 30 کیلودالتون شد. باندهای پروتئینی عصاره هایی که در مدت زمان 24 و 48 ساعت از طریق تکان دادن آماده شده بودند در مقایسه با روش مخلوط کردن واضح تر بود.نتیجه گیریبنابراین می توان با تغییر در شرایط استخراج، عوامل نابود کننده آلرژن را خنثی سازیم و بتوانیم عصاره مناسبی جهت مصارف تشخیصی و درمانی بدست آوریم.
کلید واژگان: آلرژن, گرده زعفران, SDS, PAGE
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.