عذرا رمضانخانی
-
هدف
دیابت نوع دو یک بیماری پیچیده و یکی از شایع ترین بیماری های غدد می باشد که میزان تجمع خانوادگی و وراثت پذیری آن در کشور ایران نامعلوم است. هدف این مطالعه، وراثت پذیری دیابت نوع دو در خانواده های تهرانی (مطالعه ژنتیک کاردیومتابولیک تهران) بود.
مواد و روش ها:
مطالعه حاضر شامل 1691 فرد دیابتی و 12050 فرد غیردیابتی از شرکت کنندگان بالای 20 سال در مطالعه ژنتیک کاردیومتابولیک تهران (Tehran Cardiometabolic Genetic Study, TCGS) می باشند. در این مطالعه تجمع خانوادگی، وراثت پذیری مبتنی بر خانواده، و تحلیل تفکیکی با استفاده از ابزارهای S.A.G.E، gap، و BGLR محاسبه شد.
یافته ها:
از 13741 فرد مورد مطالعه، 45 درصد زن و 55 درصد مرد در 2594 خانواده مجزا بودند. نتایج هم بستگی درون- خانوادگی نشان داد که هم بستگی بالاتری در میان خواهر-برادرها (14/0=ICCsister-sister، 16/0=ICCbrother-brother، 26/0=ICCbrother-sister) نسبت به مادر-فرزندی (13/0=ICCmother-offsprings) و پس از آن پدر-پسری (15/0=ICCfather-son) وجود داشت. هم چنین، نتایج رگرسیون لجستیک نشان داد که شانس ابتلا (OR) به بیماری دیابت در افرادی که حداقل یکی از والدین آن ها مبتلا به دیابت بود، بیش تر بود (16/4=OR). میزان وراثت پذیری حدود 65درصد (034/0=SE) محاسبه شد. بر اساس نتیجه تحلیل تفکیکی، بیماری دیابت نوع دو از الگوی چند ژنی تبعیت می کرد.
نتیجه گیری:
وراثت پذیری بیماری دیابت نوع دو با الگوی چند ژنی در جمعیت ایران بیش تر از میانگین جهانی بود. بیماری دیابت نوع دو به طور یکسان به خواهر و برادر منتقل شده بود و از لحاظ سابقه خانوادگی، عامل ابتلای والدین مهم ترین عامل خطر ابتلا به این بیماری بود. نتیجه این مطالعه نشان داد که در سیاست گذاری نظام سلامت بهتر است سطح پیشگیری را از سطح فردی به سطح خانواده در جامعه تغییر داد.
کلید واژگان: دیابت نوع دو, وراثت پذیری, تجمع خانوادگی, الگوی وراثت پذیریKoomesh, Volume:24 Issue: 5, 2022, PP 584 -595IntroductionType 2 diabetes, as a complex disorder, is one of the most prevalent endocrine disorders. Importantly, the extent of familial aggregation and heritability in Iran is unknown. The aim of the present study was to determine type 2 diabetes heritability in the Tehran families.
Materials and MethodsThe current research comprises 1691 diabetic and 12050 non-diabetic individuals over 20 years who are participants in the Tehran Cardiometabolic Genetic Study (TCGS). In this research, the BGLR, gap, and S.A.G.E tools were used to conduct familial aggregation, family-based heritability, and segregation analysis.
ResultsOut of 13741 subjects, 45% were female, and 55% were male in 2594 constituent pedigrees. The results of intra-family correlation showed that there is a higher correlation among siblings (ICCbrother-sister = 0.26, ICCbrother-brother =0.16, ICCsister-sister =0.14) than mother-offspring (ICCmother-offsprings = 0.13) followed by father-son (ICCfather-son = 0.05). Besides, the results of logistic regression showed that the chances of developing diabetes are higher in people whose at least one parent had diabetes (OR=4.16). The heritability rate in this population was about 65% (SE=0.034). The segregation analysis showed that type 2 diabetes in this community follows a polygenic pattern.
ConclusionThe heritability of type 2 diabetes with a polygenic pattern in Iran is higher than the global average. Type 2 diabetes is transmitted equally to siblings, and in terms of family history, parents are the most important risk factor for the disease. According to the findings of this research, it is recommended to shift the level of prevention from the individual to the family level in society when making health-system policy decisions.
Keywords: Type 2 diabetes, Heritability, Familial Aggregation, Mode of Inheritance -
سابقه و هدفواکسن های تهیه شده به روش کشت سلولی جزء دسته واکسنهای مورد تایید سازمان جهانی بهداشت می باشند که عوارض ناچیزی دارند. واکسن مورد استفاده در ایران واکسن تهیه شده از کشت سلولی v ero بوده است که به دلیل تک منبعی بودن آن نوع دیگری از واکسن به نامPCEC اخیرا مورد استفاده قرار می گیرد. هدف از مطالعه حاضر مقایسه عوارض موضعی و منتشر حاصل از دو نوع واکسن مذکور در جمعیت ایرانی میباشد.روش بررسیدراین مطالعه کارآزمایی بالینی دوسوکور،1449 نفر (279 نفرزن) از 8 شهرستان کشور واردمطالعه شدند وبه طور تصادفی به روش بلوک متوازن در دو گروه دریافت کننده واکسن VeroوPCEC قرار گرفتند. واکسنها در 5 نوبت به افراد حیوان گزیده تزریق شدند. عوارض موضعی و منتشر بعد از استفاده از واکسن توسط پزشک و فرد ثبت و مورد تحلیل قرار گرفت.یافته هاشایعترین عارضه موضعی در هر دو گروه مربوط به درد در محل تزریق بود (4%). از بین عوارض منتشر بیشترین عارضه در گروهPCEC سردرد (5/2%) و در گروه Vero، تب (9/1%) بود. مقایسه عوارض دو واکسن نشان داد که در بین عوارض موضعی تنها خارش بین دو گروه دریافت کننده واکسن تفاوت معنی داری داشت، به طوریکه در گروه PCEC موارد خارش کمتر از گروه دیگر بود ( 1/.% در برابر 1%). نتایج مطالعه تفاوت معنی داری را بین دو گروه دریافت کننده واکسن از نظر عوارض منتشر نشان نداد. در هیچیک از گروه ها موردی از بستری شدن در بیمارستان در اثر عوارض واکسن مشاهده نگردید.نتیجه گیریمطالعه حاضر نشان داد که واکسنPCEC از نظر بروز عوارض موضعی و منتشر تفاوت معنی داری با واکسن Vero نداشته و حتی نسبت به واکسن Vero سبب خارش کمتری شده است. بنابر این در صورت مواجهه با مشکل تهیه واکسن Vero، این واکسن (PCEC) می تواند جایگزین مناسبی برای واکسن Vero گردد.کلید واژگان: هاری, واکسن, کارآزمائی بالینی, Vero, PCECBackgroundThe World Health Organization (WHO) has recommended the cell culture based rabies vaccines that have no significant side effects. Vero is a type of cell culture based vaccine which is used for human rabies vaccination in Iran. Because Vero is produced by a single source provider other cell-culture derived vaccines, PCEC, has recently been used for vaccination.MethodsIn this double blind clinical trial study 1449 people bitten by animals (279 females) were recruited from 4 different cities of Iran and randomly assigned to receive Vero and PCEC vaccine in 5-dose regimen. The local and systemic adverse reactions to both of two vaccines were reported by the patients and confirmed by a physician.ResultsThe most common local adverse reaction in both groups was pain at the injection site (4%). Most of the reported systemic adverse reaction was headache (2.5%) and fever (1.9%) in PCEC and VERO group, respectively. The percentage of subjects had itching after vaccination was fewer In PCEC group than VERO group (0.1% vs. 1%) (pConclusionThe result of the present study indicated that PCEC administered to people bitten by animals associated with fewer itching at the injection site. There was no significant difference between PCEC and VERO vaccine considering local and systemic adverse reaction. Therefore the PCEC vaccine can be administered instead of Vero, when the country encounters serious challenges in Vero vaccine supply.Keywords: Rabies, Vaccine, Clinical Trial, PCEC, Vero
-
سابقه و هدفمطالعات نشان می دهد که در مقایسه با کل جمعیت، کودکان بیشترین تاثیر را از جنگ ها می پذیرند. هدف از مطالعه حاضر بررسی تاثیر شرایط جنگی بر شاخص های آنتروپومتریک و بیوشیمیایی نوجوانان متولد سال های جنگ می باشد.مواد و روش هااز میان شرکت کنندگان در مرحله اول و سوم مطالعه قند و لیپید تهران، افراد 11 تا 18 ساله انتخاب و در دو گروه قرار گرفتند. متولدین سال های جنگ به عنوان گروه اول تعریف گردید و گروه دوم شامل متولدین سال های پس از جنگ بودند. میانگین شاخص های آنتروپومتریک و لیپیدهای سرم، گلوکز ناشتا، فشار خون سیستولی و دیاستولی در دو گروه برای هر سن با سن مشابه مقایسه شد.یافته هادر پسران متولد پس از جنگ وزن و قد در گروه های سنی 12، 13، 14و17 سال نسبت به متولدین سال های جنگ افزایش داشت. در دختران متولد پس از جنگ وزن درگروه های سنی 11، 13 و 14 سال افزایش معنی داری نسبت به متولدین سال های جنگ داشت ولی تفاوت معنی داری در قد دختران دو گروه مشاهده نگردید. در پسران متولد پس از جنگ، در گروه سنی 14-11 سال، کلسترول کل، LDL، و در گروه سنی 18-15 سال، قند خون ناشتا، کلسترول کل و LDL، کاهش معنی داری نسبت به متولدین سال های جنگ داشت. در دختران متولد پس از جنگ، در گروه سنی 14-11 سال، قند خون ناشتا، کلسترول کل، تری گلیسرید، LDL، و در گروه سنی 18-15 سال، قند خون ناشتا، کلسترول کل و LDL، کاهش معنی داری نسبت به متولدین سال های جنگ داشت. فشار خون سیستولیک و دیاستولیک در دختران و پسران متولد پس از جنگ در کلیه گروه های سنی کاهش معنی داری داشت.
بحث ونتیجه گیریدر این بررسی مشاهده گردید که اکثر شاخص های تن سنجی در پسران متولد پس از جنگ افزایش یافته و در دختران نیز تنها وزن افزایش معنی داری در متولدین پس از جنگ داشته است. فشار خون سیستولیک و دیاستولیک و اکثر شاخص های مربوط به چربی های خون نیز در هر دو جنس در متولدین پس از جنگ کاهش یافته است.
کلید واژگان: جنگ, شاخص های آنتروپومتری, شاخص های بیوشیمیاییBackgroundResearch on children during war shows that in comparison to the whole population, these children are the most jeopardized group. The aim of this study was to investigate the effects of war circumstances on the anthropometric and biochemical indices of adolescent boys and girls who were born during the war- years.Materials And MethodsIn the TLGS, a sub-sample of adolescent, aged between 11 to 18 years old, was selected and divided into two groups. The first adolescent group (war group) were born between 1981 and 1989, and the second adolescent group were born after war years. Height, weight, serum lipids, fast blood sugar (FBS), systolic and diastolic blood pressure and body mass index (BMI) were compared between the two studied groups.ResultsThe mean weight and height increased at the age of 12, 13, 14 and 17 years old in boys who were born after war. The mean weight of girls in after war group, increased at the age of 11, 13, 14 years old. However, the differences in their height were not statistically significant (P>0.05). Systolic and diastolic blood pressure decreased in both groups,ConclusionSome anthropometric indices like height and weight were increased in the boys who were born after the war, but in the girls, the mean weight in three ages groups were increased. Systolic and diastolic blood pressure and some lipid profile decreased in the boys and the girls who were born after war.Keywords: War, Anthropometric indices, Biochemical indices -
زمینه و هدففیبریلاسیون دهلیزی یکی از شایع ترین بی نظمی های قلبی است. روش های آماری و تحلیل داده انجام گرفته در این بیماری، در اکثر مواقع بر روی الکتروگرام های درون دهلیزی بوده است؛ درحالیکه بررسی الکتروکاردیوگرام سطحی قلب در بررسی و تشخیص این بیماری بسیار شایع تر است. هدف از مطالعه حاضر بررسی اختلالات سیگنالی قلب در بیماران مبتلا به فیبریلاسیون دهلیزی با استفاده از الکتروکاردیوگرام سطحی 12 لیدی می باشد.روش بررسیدر این مطالعه الکتروکاردیوگرام 12 لیدی 5 بیمار بزرگسال مبتلا به فیبریلاسیون دهلیزی و یک فرد سالم به مدت 5/2 دقیقه بررسی و رفتار قلب و ارتباط بخش های مختلف آن در بیماران با قلب سالم مقایسه گردید. در تحلیل دامنه زمان و تحلیل دامنه فرکانس از روش تحلیل سری های زمانی استفاده گردید.یافته هاهم در بیماران و هم در فرد سالم، لیدهای I و II و III، لیدهای aVF، aVL و aVR، لیدهای سینه ای سمت راست (V1، V2 و V3) و لیدهای سینه ای سمت چپ (V4، V5 و V6) با یکدیگر همبستگی داشتند. همبستگی لیدهای I، II و III ارتباطی با بیماری AF نداشت؛ در حالیکه، همبستگی بین لیدهای aVR، aVF و aVL در بیماران کاهش داشت. بر اساس مطالعه حاضر بیشترین اختلالات در بیماران، در لیدهای سینه ای و بخصوص لیدهای سینه ای V1، V2 وV3 مشاهده گردید. نتایج مطالعه همچنین نشان داد که لیدهای سمت راست در بیماران به شدت از سوی لیدهای سمت چپ تحریک می شوند.نتیجه گیریبه طور کلی این مطالعه نشان داد که هر دو نظریه کانونی و بازگشتی را همزمان می توان در توضیح رفتار الکتریکی قلب در بیماری AF را پذیرفت.
کلید واژگان: سری زمانی, الکتروکاردیوگرام, فیبریلاسیون دهلیزیBackground And AimAtrial Fibrillation is one of the most common arrhythmias. Most statistical analyses had been performed on intra atrial electrocardiograms while, diagnosis of this disorder is made more commonly by use of surface electrocardiogram. The aim of this study was to investigate the abnormality of the electrical system of the heart by using the 12-lead ECG.Materials And MethodsThe 12-lead ECGs of 5 patients with atrial fibrillation and that of a healthy subject were studied for 2.5 minutes and compared with each other.Resultsour study showed that in both normal and abnormal hearts, (V1, V2, V3), (V4, V5, V6), (I, II, III) and (aVR, aVF, aVL) were correlated. The correlation between I, II, III leads had no relation to AF whereas correlation between aVR, aVF and aVL decreased in the patients.ConclusionThis study showed that we can consider both focus and reentrant theories acceptable for explanation of electrical behavior of heart in AF patients. -
زمینه و هدفمطالعات نشان داده است که گلوتامات و دوپامین در اضطراب دخیل می باشند. بعلاوه، برهمکنش بین رسپتورهای دوپامینی و NMDA در زمینه تعدیل برخی رفتارها اثبات شده است. در این مطالعه نقش گیرنده های دوپامینی D2 در رفتار شبه اضطرابی القاء شده با مهار گیرنده های NMDA در موشهای صحرایی نر ویستار بررسی شده است.روش بررسیموش های صحرایی با تزریق درون صفاقی کتامین هیدروکلراید، بعلاوه زایلزین بیهوش شدند و سپس در دستگاه استریوتاکسی قرار داده شدند. دو کانول در ناحیه هیپوکامپ پشتی قرار داده شد. به تمامی حیوانات قبل از شروع آزمون رفتاری، برای بهبودی یک هفته فرصت داده شد. ماز بعلاوه ای شکل مرتفع برای سنجش رفتارهای شبه اضطرابی مورد استفاده قرار گرفت.یافته هاتزریق MK801(2 میکروگرم بر موش) به داخل ناحیه CA1 باعث القاء اثرات ضد اضطرابی می شود. تزریق سولپیراید (25/0، 5/0 و 75/0 میکروگرم بر موش) خود اثری بر روی رفتارهای شبه اضطرابی نمی گذارد، اما استفاده از همین دوزهای سولپیراید، پنج دقیقه قبل از دوز مؤثر MK801 اثرات ضداضطرابی MK801 را مهار می نماید.نتیجه گیرییافته های ما نشان می دهد که ناحیه CA1 هیپوکامپ نقش مهمی در اثرات ضد اضطرابی MK801 دارد و اثرات ضد اضطرابی آنتاگونیست گیرنده های NMDA تا حدودی از طریق گیرنده های D2 هیپوکامپ پشتی میانجی گری می شود.
کلید واژگان: هیپوکامپ پشتی, MK801, سولپیراید, اضطراب, ماز بعلاوه ای شکل مرتفعBackground And AimDifferent studies have indicated that glutamate and dopamine are involved in producing anxiety. Furthermore, interaction between NMDA and dopamine receptors has been demonstrated in the modulation of some behaviors. In the present study, the role of dopaminergic D2 receptor in producing anxiety-like behavior induced by inhibition of NMDA receptors was investigated in male wistar rats.Materials And MethodsRats were anesthetized with intra-peritoneal injection of ketamine hydrochloride, plus xylazine and then placed in a stereotaxic apparatus. Two stainless-steel cannuale were placed in the CA1 region of hippocampus. All animals were allowed to recover for one week before beginning behavioral test. The elevated plus maze test was used to test anxiety-like behaviors.ResultsThe results of this study showed that intra-CA1 injection of MK801 (2 µg/rat) induced anxiolytic effects. Intra-CA1 injection sulpiride (0.25, 0.5 and 0.75 µg/rat) by itself had no effect on anxiety-like behaviors, but administration of the same doses of sulpiride 5 mins before injection of the effective dose of MK801 (2 µg/rat, intra-CA1) inhibited anxiolytic effects of MK801.ConclusionThe results indicated that CA1 region of hippocampus have an important role in anxiolytic effects of MK801 and anxiolytic effect of NMDA receptors antagonist is at least partly mediated via D2 receptors of the dorsal hippocampus. -
زمینه و هدفورود فسفر به دریاچه ها سبب رشد جلبک ها و ایجاد پدیده اوتریفیکاسیون می شود. هدف از این مطالعه ایجاد یک روش مناسب، قابل کاربرد و بررسی کارایی رزین نانو ذرات آهن به عنوان یک روش جدید برای حذف فسفات می باشد.روش بررسیاز رزین تبادل کننده لیواتیت FO36 در حذف فسفات برای انجام آزمایشات استفاده گردید. کل آزمایشات در ستون بستر ثابت با سرعت جریان ml/min 9 و زمان تماس بستر خالی min1/2 در 11 مرحله انجام گرفت (6 مرحله از آزمایشات در غلظتهای 1تا 6mg/l راه اندازی شدکه در pH خنثی 7 تهیه شده اند). در مرحله دوم، عملیات احیاء رزین توسط ترکیبی از محلولهای NaOH و NaCl صورت گرفت، سپس تاثیرآنیونهای رقابت کننده کلراید، سولفات، بی کربنات و ترکیب کل آنیونهای مذکور بر عملکرد رزین مورد بررسی قرار گرفت. در نهایت کارایی رزین در حذف فسفات بر روی نمونه پساب تصفیه خانه شهرک قدس تهران انجام شد و داده ها در نرم افزار 13 SPSS مورد آنالیز قرار گرفت.یافته هاظرفیت جذب برای غلظتهای 1 تا 6 mg/l فسفات بترتیب 31/1، 35/1، 53/1، 64/1، 7/1 و 75/1 mg به ازاء هر گرم رزین محاسبه گردید و ظرفیت جذب رزین بعد از عملیات احیا برای غلظت mg/l 6 فسفات محاسبه شد که با 5/8% کاهش به 6/1 mg به ازاء هر گرم رسید.نتیجه گیرینتایج مطالعه نشان دادکه با افزایش غلظت فسفات ظرفیت جذب رزین افزایش یافت و همچنین یونهای کلراید، سولفات، بی کربنات و مجموع آنیونهای مذکور تاثیری بر عملکرد رزین در حذف فسفات نداشتند.
کلید واژگان: حذف فسفات, لیواتیت FO36, آنیونهای رقابت کننده, جذبBackground And AimEntrance of phosphorous into the lakes leads to algae growth and eutrophication the aim of this study was to assess the efficiency of iron nano particles as a new suitable and applicable method for removal of phosphorous.Material And MethodsIn this study Lewatit FO36 resin was covered with Fe (III) nano-particles, and it was used as a new way to eliminate phosphate. Column experiments were carried out in 11 stages in fixed bed columns with constant flow rate of 9 ml/min and the empty bed contact time (EBCT) of 2.1 min. phosphate solutions with concentrations of 1 to 16 mg produced at neutral PH were used in 6 steps of experiment NaOH and NaCl solutions were used for regeneration of resin. Then the effect of competing anions, chloride, sulfate, bicarbonate and their compounds on the efficiency of the resin was assessed. Finally the efficiency of the resin for removal of phosphate from water treatment plant sewage in Ghods suburb was studied. Data were analyzed by SPSS 13 soft ware.ResultsThe capacities of adsorption of phosphate, with concentrations of 1 to 16 mg, by each gram of resin were 1.31, 1.35, 1.53, 1.64, 1.7 and 1.75. The capacity of regenerated resin for removal of phosphate with a concentration of 6 mg/l was 1.6 mg for each gram of resin which showed a 8.5% decrease.ConclusionThe result of this study showed increased adsorptive capacity of resin with increased concentration of phosphate. Chloride, sulfate, bicarbonate ions and the combined anions had no effect on phosphate removal. -
زمینه و هدفدر نگرش جدید کنترل حرکتی، تاثیر نیروی عضلانی علاوه بر تولید حرکت در ایجاد ثبات و کنترل فعالیت نیز مطرح است. هدف از این مطالعه سنجش میزان فعالیت الکتریکی عضلات اطراف مفصل شانه با به کارگیری الکترومیوگرافی سطحی برای شناسایی و بررسی نحوه فعالیت این عضلات طی یک سری الگوهای حرکتی استاتیک و دینامیک بوده است.روش بررسیاین تحقیق به روش نیمه تجربی روی 30 نفر از افراد سالم و جوان دختر و پسر در دامنه سنی 20 تا 30 سال و با میانگین سنی (9/2± 28/23) که به روش نمونه گیری ساده انتخاب شدند، انجام شد. افراد با ترتیب تصادفی در معرض الگوهای حرکتی قرار گرفتند و فعالیت الکتریکی عضلات اطراف شانه جهت بررسی چگونگی رفتار عضلات ثبت گردید. اثر نیروی خارجی اعمال شده بر مفصل شانه در سه سطح، هم در حالت استاتیک و هم در حالت دینامیک مورد بررسی قرار گرفت.یافته هابر اساس نتایج بدست آمده، با ازدیاد اعمال نیروی خارجی، افزایش معناداری در فعالیت عضلات اسکاپولاتوراسیک به جز تراپز فوقانی در فاز پایین رونده مشاهده گردید (05/0p<). با افزایش میزان نیروی اعمال شده بر مفصل شانه در فاز بالارونده حرکت نیز در اکثر عضلات مورد مطالعه تفاوت معنادار مشاهده گردید (05/0p<) همچنین در حالت استاتیک با اعمال نیروی خارجی تنها در عضله ترس ماژور تفاوت معنادار نسبت به وضعیت مرجع مشاهده گردید (01/0(p=.نتیجه گیریبا توجه به نتاج، اعمال نیروی خارجی در فاز بالا رونده حرکت Push up مؤثرتر از فاز پایین رونده می باشد. به گونه ایی که می توان گفت در فاز بالارونده با اعمال نیروی کمتر (2% وزن افراد به عنوان نیروی خارجی) تغییرات سطح فعالیت عضلانی بیشتر از زمان تحمل 4% وزن افراد به عنوان نیروی خارجی می باشد و در حالت استاتیک تغییر چندانی ایجاد نمی شود.
کلید واژگان: الکترومیوگرافی, فعالیت عضلانی, ثبات شانهBackground And AimsIn new prospect of motor control, the effect of muscle force is considered important not only in producing movement but also in inducing stability and control of activity. The aim of present study was to evaluate the electrical activity of periarthicular shoulder muscles by surface EMG in order to identify the muscular activity during series of static and dynamic pattern of movements.Materials And MethodsThis Quasi experimental study was performed on 30 healthy male and female volunteers with age of 20-30 years and mean age of 23.2±2.9. The subjects were enrolled into this study by simple non-probability sampling and were exposed to different movement patterns randomly. During the experiment the surface EMG of every muscle was recorded. The external load applied to shoulder was assessed at three levels in static as well as dynamic situations.ResultsAccording to the results of this study, increasing the external load on the scapulothoracic muscles caused a significant increase in the activity of the muscles except for upper trapezious muscle in descending phase of the movement (p<0.05). After increasing the external load on shoulder in ascending phase, most of the investigated muscles showed significant differences in their activities. (p<0.05). In static situation by application of external load only teres major muscle showed significant difference in its activity compared to the reference position (p=0.01).ConclusionIt can be concluded that application of external load during ascending phase of push up is more effective than its application during descending phase. It can be claimed that during ascending phase slight increase in external load as low as 2% of body weight, would induce more alterations in muscular activity compared to higher external load such as 4% of body weight, but in static situation no significant change could be detected. -
زمینه و هدفگاباپنتین (آنالوگ ساختمانی گاما آمینوبوتیریک اسید) یک داروی ضد صرع بوده و تجویز قبل از عمل آن موجب کاهش درد پس از عمل می شود. با توجه به این که اثرات هیپنوتیک پروپوفول از طریق اتصال آن به گیرنده GABAA اعمال می شود، این فرضیه ایجاد شد که شاید با تجویز گاباپنتین بتوان دوز مورد نیاز پروپوفول و رمیفنتانیل را در حین بیهوشی عمومی کامل داخل وریدی کاهش داد.روش بررسی50 بیمار که تحت جراحی الکتیو کوله سیستکتومی لاپاراسکوپیک قرار می گرفتند در دو گروه 25 نفری، وارد این مطالعه کار آزمایی بالینی تصادفی شده دو سو کور، شدند. بیماران گروه مطالعه 3 ساعت قبل از عمل mg 1200 گاباپنتین و در گروه شاهد دارونما دریافت کردند. پیش دارو درمانی و القای بیهوشی در تمام بیماران ثابت بود. در نگهداری بیهوشی از مخلوط گازی اکسیژن و نیتروس اکساید (با نسبت 50%-50%) و انفوزیون پروپوفول و رمیفنتانیل استفاده شد. در طول بیهوشی دوز انفوزیون پروپوفول با هدف حفظ BIS در محدوده 60-40 و دوز انفوزیون رمیفنتانیل با هدف حفظ متغیرهای همودینامیک در محدوده 20%± حد پایه، تنظیم شد. در پایان عمل جراحی، طول مدت بیهوشی و میزان کلی پروپوفول و رمیفنتانیل مصرف شده برای هر بیمار ثبت شد. جهت تحلیل داده ها از آزمونهای T تست مستقل و من ویتنی U استفاده گردید.یافته هامتغیرهای دموگرافیک در دو گروه یکسان بودند (05/0p>). دوز مصرفی پروپوفول و رمیفنتانیل در گروه مداخله به طور معنی داری کمتر بود (01/0p<). میانگین فشارهای خون سیستولیک، دیاستولیک و متوسط شریانی و تعداد ضربان قلب و عدد BIS پایه در گروه مداخله پایین تر از گروه شاهد بود (05/0p<).نتیجه گیریمطالعه حاضر نشان داد که تجویز یک دوز گاباپنتین قبل از عمل می تواند باعث کاهش قابل توجه در میزان نیاز به پروپوفول و رمیفنتانیل در بیهوشی عمومی داخل وریدی در اعمال جراحی کوله سیستکتومی لاپاراسکوپیک شود.
کلید واژگان: گاباپنتین, پروپوفول, رمیفنتانیل, بیهوشی کامل داخل وریدیBackground And AimGabapentin (structural analog of GABA), is an antiepileptic drug that its preoperative administration results in postoperative pain reduction. Considering the hypnotic effect of propofol, which is mediated by its attachment to GABAA, this hypothesis was propounded that administration of gabapentin can probably decrease the need for propofol and remifentanil during total intravenous anesthesia.Materials And MethodsFifty patients scheduled for elective laparoscopic cholecystectomy, were assigned into two equal groups (n=25) in this randomized double blinded clinical trial. Study group received oral gabapentin (1200mg), and control group received placebo 3hrs before operation. Premedication and induction of anesthesia were the same in all patients. For the maintenance of anesthesia, oxygen and nitrous oxide (50%-50% mixture) and propofol and remifentanil infusion were used. The rate of propofol infusion was adjusted to maintain BIS in the range of 40-60, and dose of remifentanil adjusted to maintain hemodynamic variables in the range of ±20% of baseline values. At the end of anesthesia the duration of anesthesia and the total amount of propofol and remifentanil used for every patient were recorded.ResultsThe demographic parameters were similar in both groups (p>0.05). Doses of propofol and remifentanil used for study group were significantly lower than doses used for control group (p<0.01). The mean values of baseline systolic, diastolic, mean arterial, heart rates and BIS in the study group were lower than the corresponding values in the control group (p<0.05).ConclusionThis study showed that a single dose of gabapentin before operation can decrease the need for propofol and remifentanil in total intravenous anesthesia during laparoscopic cholecystectomy. -
زمینه و هدفبتا تالاسمی یکی از شایع ترین بیماری های ژنتیکی در ایران است و بیش از دو میلیون حامل بتا تالاسمی در ایران وجود دارد. شناسایی جهش های ژن بتاگلوبین برای برنامه های تشخیصی و مدیریتی معین مانند تشخیص پیش از زایمان بیماری بتاتالاسمی ضروری است. در کشور ما روش PCR-ARMS(PCR-amplification refractory mutation system) بطور گسترده برای شناسایی جهش های ژن بتا گلوبین استفاده می شود.روش بررسیدر این مطالعه کاربرد روش PCR-SSCP (PCR-single strand conformation polymorphism) در شناسایی جهش های بتا تالاسمی توضیح داده می شود. در بیمارانی که جهش های آنها قبلا با توالی یابی تایید شده بودند، حدود 281 جفت باز حاوی اگزون یک ژن بتا گلوبین با روش PCR تکثیر گردید. 5/2 میکرولیتر محصول واکنش PCRرا مطابق تکنیک SSCP در ژل اکریل آمید الکتروفورز و باندها با رنگ آمیزی نیترات نقره آشکار شدند. هفت جهش و یک پلی مورفیسم با این تکنیک بررسی شد.یافته هامشخص گردید الگوی حرکت تک رشته ای ها کاملا متفاوت با همدیگر و با نمونه کنترل بود.نتیجه گیریتکنیک PCR-SSCP می تواند نیاز ما را برای توالی یابی مستقیم DNA ژنومی کاهش داده و در کشورهای در حال توسعه که بیماری های هموگلوبینی ژنتیکی بالا و منابع مالی کم است مفید باشد.
کلید واژگان: تالاسمی, SSCP, ژن بتا گلوبینBackground And Aimβ-thalassemia (β-thal) is one of the most prevalent hereditary diseases in Iran. There are more than two million carriers of β-thal in Iran. Detection of the beta globin gene mutations is necessary for a definitive diagnostic and management plan such as prenatal diagnosis of β-thalassemia. In our country, the PCR-Amplification Refractory Mutation System (PCR-ARMS) has been frequently used for detection of beta globin gene mutations.Material And MethodsHere, we used the PCR-single strand conformation polymorphism (PCR-SSCP) assay for detection of mutations of beta globin gene. In the patients with confirmed mutations, we amplified 281base pairs containing exon of one of a beta globin gene by PCR. Based on SSCP technique 2.5 µl of the reaction products appeared in polyacryamide gel electrophoresis and the bands were visualized by silver staining. Seven mutations and one polymorphism were evaluated by PCR-SSCP assay.ResultsThe results of this study demonstrated that the patterns of mobility of single strands were different from each other and those of control sample.ConclusionOur study showed the PCR-SSCP technique can meet the need for direct genomic sequencing of DNA and could be applied in the developing countries where financial resources are limited but genetic hemoglobin disorders are highly prevalent. -
زمینه و هدفآرد گندم یک ذره آلی پیچیده محسوب می شود و شامل گستره متنوعی از اجزاء آلرژی زا و آنتی ژنیک بوده و کارگران شاغل در کارخانه های تولید آرد در مواجهه با این عوامل قرار دارند. مواجهه با ذرات آرد گندم می تواند منجر به عوارض ریوی با شدت و ماهیت متفاوت از علایم تحریکی ساده تا رینیت آلرژیک و آسم شغلی شود. هدف از این پژوهش سنجش میزان تراکم ذرات قابل استنشاق آرد در هوای تنفسی و میزان گلیادین ذرات آرد بعنوان یکی از آلرژن های مهم و تعیین ارتباط بین میزان تراکم ذرات قابل استنشاق آرد و تراکم گلیادین در هوای استنشاقی کارگران می باشد.روش بررسیطی یک مطالعه توصیفی- تحلیلی تعداد 64 نمونه از هوای استنشاقی محیط کار کارگران کارخانجات آرد استان همدان بوسیله پمپ های استاندارد نمونه برداری هوا تهیه گردید. میزان ذرات قابل استنشاق هوای منطقه تنفسی کارگران به روش وزن سنجی و سنجش میزان گلیادین موجود در ذرات گرد و غبار به روش الایزا صورت گرفت.یافته هامیزان میانگین ذرات قابل استنشاق هوای منطقه تنفسی کارگران در کلیه کارخانجات تحت مطالعه بیش از حد مجاز بوده (1.64 4.68 mg/m3) و ارتباط مستقیم معنی داری بین میزان ذرات گرد و غبار و محتوای گلیادین آنها مشاهده گردید (R2 = 0.708، p<0.05). علاوه بر این مشخص گردید که توزیع تراکم ذرات قابل استنشاق و میزان آلرژن گلیادین در ایستگاه های کاری مختلف، متفاوت بوده و در بخش کیسه گیری آرد از حداکثر میزان برخوردار است.نتیجه گیریمطالعه حاضر نشان داد که میزان تراکم ذرات قابل استنشاق در کلیه کارخانجات تولید آرد استان همدان بیش از حد مجاز (0.5 mg/m3) بوده و کارگران شاغل در واحدهای کیسه گیری آرد بیش از دیگر کارگران در معرض مواجهه با هوای تنفسی آلوده قرار داشته و گلیادین بیشتری را نیز در محیط کار خود تنفس می نمایند.
کلید واژگان: مواجهه, آنتی ژن, آرد, گلیادینBackground And AimWheat flour is a complex organic particle containing an array of different allergic and antigenic components. Exposure to flour dust may result in a variety of respiratory problems such as allergic responses, occupational asthma and allergic rhinitis. The aim of the present study was to assess the concentration of inhalable dust and gliadin of flour dust as an important wheat flour allergen and to determine the relationship between concentrations of flour dust and that of gliadin in the air breathed by the workers in different workstations of wheat flour mill factories.Materials And MethodsThis was a cross-sectional descriptive study. 64 air samples were collected by means of universal air sampling pumps. Inhalable flour dust density was measured by gravimetric method and flour dust gliadin concentration was determined by enzyme linked immunosorbent assay (ELISA).ResultsThe mean flour dust density was higher than that of permissible limit in all wheat flour mill factories (1.64 4.68 mg/m3) and showed a significant positive relation with gliadin concentration (R2 = 0.708, p<0.05) in all factories. In addition, Inhalable dust density and gliadin concentration have been different in different stations of the factories and were highest in flour packing workstation.ConclusionThis study revealed the density of Inhalable flour dust had been higher than the level of permissible limit (0.5 gr/m3) and the workers in Hamadan flour mills are exposed to a dangerous level of flour dust, and inhale a high level of gliadin in all flour packing unites of the factories in Hamedan. -
سابقه و هدف
علی رغم اینکه کورتیکوستروئیدها یک گزینه درمانی در درمان رینیت آلرژیک هستند، هنوز در انتخاب نوع کورتیکوستروئید مصرفی برای بهبود علائم اتفاق نظر وجود ندارد. مطالعه حاضر با هدف مقایسه اثر دو نوع کورتیکوستروئید سیستمیک و موضعی بر علایم بالینی و ایمونوگلوبین E (IgE) سرم در بیماران مبتلا به رینیت آلرژیک سالانه انجام گردید.
روش بررسیدر این کارآزمایی بالینی اتفاقی، 86 بیمار در دو گروه 43 نفری مورد بررسی قرار گرفتند. برای گروه اول، قرص پردنیزولون (کورتیکواستروئید سیستمیک) و برای گروه دوم اسپری بینی بکلومتازون (کورتیکوستروئید موضعی) تجویز گردید. سطح سرمی IgEو علایم آلرژی، قبل و بعد از درمان بصورت یک سوکور ارزیابی و ثبت گردید. میانگین IgE سرم در داخل هر گروه با آزمون t زوجی و بین دو گروه پس از درمان با آنالیزکوواریانس؛ تفاوت توزیع افراد از نظر علائم بالینی بین دو گروه با استفاده از آزمون کای دو و Mantel-Haenszel و تغییر وضعیت علایم بالینی در پایان درمان نسبت به قبل از درمان در داخل هرگروه با آزمون McNemar بررسی شد.
یافته هامیزان IgE سرم در هر دو گروه پس از درمان کاهش معنی داری داشت. با تعدیل اثر میانگین IgE قبل از درمان، مقدار IgE سرم بعد از گرفتن درمان، در گروه درمان سیستمیک کاهش معنی داری نسبت به گروه درمان موضعی داشت (05/0P<). پس از تعدیل اثر وضعیت متغیرها قبل از درمان، خارش چشم و عطسه در گروه درمان سیستمیک کاهش معنی داری نسبت به گروه درمان موضعی)05/0 (P<و احتقان بینی در گروه درمان موضعی کاهش معنی داری نسبت به گروه درمان سیستمیک داشت)001/0(P<.
نتیجه گیریکورتیکوستروئیدهای سیستمیک در بهبود علایم عطسه و خارش چشم اثربخشی بیشتری نسبت به کورتیکوستروئید موضعی و در بهبود احتقان بینی،کورتیکوستروئیدهای موضعی اثربخشی بیشتری نسبت به کورتیکوستروئیدهای سیستمیک دارند.
کلید واژگان: کورتیکوستروئید, رینیت آلرژیک سالانه, درمانCorticosteroids are used for the management of allergic rhinitis. We compared the efficacy of systemic and local corticosteroid in symptom relief and serum IgE levels in patients with perennial allergic rhinitis.
MethodsA randomized experimental study design, (clinical trial) was used. 86 patients with a history of perennial allergic rhinitis were selected and randomly divided in two groups. For the first group systemic corticosteroids were given in the form of prednisolone tablet 5mg twice daily, (10mg/day), tapered every 3 days. For the second group, Beclomethasone nasal spray 50 µ g/puff was administered twice daily as two puffs in each nostril for three weeks. Rhinorrhea, nose and eye itching, sneezing, nasal obstruction and serum IgE before and after treatment, (3weeks) were evaluated and compared.
ResultsWe found a significant decrease in serum IgE in both groups but the decrease was more marked with systemic corticosteroids (P<0.05). After therapy the percentage of sneezing and eye itching decreased significantly in the systemic corticosteroid group and percentage of rhinorrhea decreased significantly in the local corticosteroid group. Pre and post intervention evaluations showed improvement in all symptoms in systemic corticosteroid group and all symptoms except eye itching in local corticosteroid group.
ConclusionThe result of this comparative study showed that systemic corticosteroids are more efficient in improvement of sneezing and eye itching but local corticosteroids may have a better efficacy in the improvement of nasal obstruction.
-
زمینه و هدفبهره وری اتاقهای عمل عامل اصلی در تعیین هزینه های بیمارستان می باشداز طرفی لغو اعمال جراحی در آخرین لحظات یکی از مهمترین علل در عدم کارآئی و اتلاف منابع بیمارستان می باشد. این مطالعه به منظور تعیین میزان لغو اعمال جراحی و علل لغو آنها و شناسائی حوزه های قابل بهبود در یکی از بیمارستانهای آموزشی تهران انجام گردید.مواد و روش هادر یک بررسی گذشته نگر، کلیه اعمال جراحی لغو شده در روز عمل و علت لغو آنها که توسط کارکنان اتاق عمل ثبت شده بود طی 9 ماه متوالی جمع آوری گردید و سایر اطلاعات مورد نیاز مانند تعداد اعمال جراحی انجام شده از واحد آمار بیمارستان دریافت گردید. جهت آنالیز داده ها از آمار توصیفی مانند فراوانی، درصد، فاصله اطمینان استفاده شد. اطلاعات توسط برنامه SPSS و Excel Microsoft office آنالیز گردید.نتایجدر این بررسی در مجموع طی 9 ماه از 3381 عمل ثبت شده در لیست اتاق عمل 2/18% در روز عمل لغو گردید که 1/32% آنها مربوط به سرویس جراحی عروق و سپس به ترتیب مربوط به سرویس ارتوپدی (18.7%)، جراحی عمومی (15.5%)، و گوش و حلق و بینی (13.7%) بود. بیشترین علت لغو اعمال جراحی مربوط به: کمبود وقت برای عمل، مشکلات بالینی بیمار، عدم وجود نتایج آزمایشات پاراکلینیک و مشاوره بیمار، عدم وجود رزروخون و وسایل و داروی مورد نیاز عمل بود.نتیجه گیرینتایج این بررسی نشان داد که درصد بالائی از موارد کنسل شدن مربوط به بیمارستان و تیم جراحی می باشد که بیشتر آنها قابل پیشگیری می باشد. در این مطالعه پیشنهاداتی به منظور کاهش میزان لغو اعمال جراحی مانند تامین و آماده سازی تجهیزات و وسایل مورد نیاز و افزایش ارتباطات بین واحدها داده شد.
کلید واژگان: اعمال جراحی لغو شده, بیمارستان, نقاط قابل بهبودBackgroundOperating room efficiency is a major determinant of hospital cost. Maximizing throughput, while maintaining quality, is therefore paramount to maintenance of financial viability. Cancellation of surgery may increase a hospital's cost and affect the efficiency of operating room and waste of resources. This study was conducted to determine the rate and causes of canceled surgeries, and identifies areas for improvement in a teaching hospital in Tehran.Material and MethodsWe carried out a descriptive study of the reasons for canceling scheduled operations. Data were collected during 9 consecutive months. The reasons for cancellation were identified by theatre staff. We grouped all the reasons into 13 reasons. Other necessary information like operated surgery was obtained from IT department. Descriptive statistics (frequency, percentage, 95% confidence interval) were used to analyses of data. Statistical analyses were performed using SPSS and Excel Microsoft office.Resultsin this study, 18.2% of the 3381 scheduled operation were canceled on the day of surgery, 32.1% of them because of vascular surgery, followed by orthopedics (18.7%), general surgery (15.5%) and nose and throat surgery (13.7%). The common reasons for cancellation were lack of theatre time, clinical change in the patient's condition, lack of paraclinic tests and consultant's report on patient flow problems, blood preservation, drug and necessary equipment for surgery.ConclusionThis study demonstrated that most cancellations of scheduled operation are due to hospital deficiencies and medical team reasons that most of them are preventable. Several changes like better infrastructural facilities, enhanced interdepartmental communication are suggested to try and reduce the cancellation rate. -
اثر توام چربی های اشباع و کلسترول دریافتی بر لیپیدهای سرم در ساکنین منطقه 12 تهران: طرح قند و لیپید تهرانمقدمه و هدف
بین ترکیب اسید چرب اشباع و کلسترول رژیم غذائی از نظر پاسخ لیپوپروتئینی (Interaction)
سابقه و هدفاثرات برهمکنشی پلاسما کمتر شناخته شده است. مطالعه حاضر با هدف تعیین اثر توام اسیدهای چرب اشباع و کلسترول دریافتی بر لیپیدهای سرم در جامعه شهری تهران صورت گرفت.
روش بررسیدر این مطالعه، 443 فرد بزرگتر از 18 سال (171 مرد و 272 زن) ساکن شهر تهران شرکت داشتند. دریافتهای غذائی معمول فرد، با استفاده از پرسشنامه های 24 ساعت یادآمد خوراک برای 2 روز ارزیابی شد. افراد مورد مطالعه برحسب دریافت چربی اشباع و کلسترول (هر یک با دو سطح طبیعی و بالا) در 4 گروه ردهبندی شدند. ضریب همبستگی پیرسون بین متغیرهای وابسته و متغیرهای مستقل (دریافت انرژی، کربوهیدرات، فیبر، چربی کل، (HDL کلسترول، LDL (کلسترول تام، تریگلیسرید، کلسترول به عنوان متغیرهای مداخلهگر تعیین (BMI) چربی اشباع، کلسترول) بدست آمد. بر اساس این ضرایب، سن، جنس و نمایه توده بدن شدند. جهت بررسی اثر اصلی چربی اشباع و کلسترول دریافتی و نیز اثر متقابل این دو متغیر بر لیپیدهای سرم از آنالیز واریانس دوطرفه استفاده شد.
یافته هامیانگین انرژی و چربی دریافتی در افرادیکه چربی اشباع و کلسترول دریافتی آنها طبیعی بود، کاهش معنی داری نسبت به سرم در HDL میانگین کلسترول کل و کلسترول. (P<0/ افرادیکه چربی اشباع و کلسترول دریافتی بالا داشتند، نشان داد (01 افرادیکه چربی اشباع دریافتی آنها طبیعی بود کمتر از افرادی بود که چربی اشباع دریافتی بالا داشتند. پس از تعدیل نسبت به عوامل سرم درافرادی که کلسترول دریافتی طبیعی داشتند، کمتر از افرادی بود که کلسترول دریافتی آنها بالا بود. HDL مداخله گر، میانگین LDL
نتیجه گیریبه نظر میرسد که چربی اشباع و کلسترول دریافتی و اثر متقابل آنها بر تریگلیسرید، کلسترول کل و کلسترول پلاسما موثر میباشد. HDL پلاسما موثر نبوده و تنها میزان کلسترول دریافتی بر کلسترول
کلید واژگان: چربی اشباع, کلسترول, اثر توام, لیپیدهای سرم, تهرانCombined effect of saturated fat and cholesterol intake on serum lipids of urban Tehranians: Tehran Lipid and Glucose Study (TLGS)BackgroundDespite many studies on the effect of saturated fat and cholesterol intake on serum lipids, data on the combined effect of these two dietary components on serum lipoprotein response is very limited.
Materials and methodsIn this study, a representative sample of 443 subjects, aged 18 years and over, were included. Dietary intake was assessed by means of two 24–hour dietary recall questionnaires. Height and weight were measured and BMI was calculated. Total cholesterol, triglycerides and high density lipoprotein cholesterol levels were measured and serum cholesterol was calculated. Cholesterol intake ≥300 mg/day was defined as high cholesterol intake, and saturated fat intake ≥7% of total energy was defined as high saturated fat intake. Individuals were categorized into 4 groups, based on cholesterol and saturated fat intake each of these was assessed for 2 levels of serum lipids, normal and high. Pearson's correlation coefficient was used to detect confounding variables. Two-Way ANOVA was used to determine both the main effect of each of the two factors on lipids and their combined effect as well.
ResultsMean age of subjects was 40.1± 14.6 y. The main effect of cholesterol and saturated fat intake on energy intake was significant. Subjects in whom cholesterol and saturated fat intake was normal had significantly less energy and fat intake than those who had high cholesterol and saturated fat intake (p<0.01). Saturated fat intake was seen to have a significant main effect on serum total and HDL cholesterol levels. Subjects who had a normal saturated fat intake, had significantly less serum total and HDL cholesterol than those who had high saturated fat intake (p<0.01 and p<0.05, respectively). Adjusted for age, sex and BMI, the main effect of cholesterol intake on HDL cholesterol was significant (p=0.05). Mean serum HDL was lower in subjects who had normal cholesterol intake than in subjects who had high cholesterol intake.
ConclusionThe present study shows that cholesterol and saturated fat intake had no combined effect on serum LDL cholesterol level, whereas cholesterol intake per se did affect serum HDL cholesterol level.
Keywords: Saturated fat, Cholesterol, Combined effect, Serum lipids, Tehran -
مقدمهمداخله برای بهبود الگوی تغذیه و افزایش فعالیت فیزیکی در اولویت برنامه های پیشگیری و کنترل منسجم بیماری های قلبی عروقی در بسیاری از کشورها می باشد. مطالعه حاضر با هدف تعیین اثر مداخله های تغذیه ای بر شیوع سندرم متابولیک و عوامل خطرساز در ساکنان منطقه 13 تهران انجام شد.مواد و روش ها1474 نفر از ساکنان تحت پوشش 3 مرکز بهداشتی درمانی که در مرحله اول مطالعه قند و لیپید تهران به صورت تصادفی انتخاب و مورد ارزیابی تغذیه ای قرار گرفتند. در مرحله دوم این طرح، ساکنان تحت پوشش یکی از مراکز بهداشتی به عنوان گروه مداخله، و ساکنان تحت پوشش دو مرکز بهداشتی دیگر به عنوان گروه شاهد انتخاب و مداخله های تغذیه ای در سه سطح مراکز بهداشتی درمانی، مدارس و اماکن عمومی در منطقه مداخله آغاز شد. بعد از مداخله مجددا تعدادی از افراد در هر دو منطقه مداخله و شاهد به صورت تصادفی انتخاب و مورد ارزیابی تغذیه ای قرار گرفتند. فاصله بین دو مرحله گرداوری اطلاعات به طور متوسط 3.8 سال بود. 316 فرد بالای 20 سال (183 نفر در گروه شاهد) و (133 نفر در گروه مداخله) وارد مطالعه شدند. میانگین دریافت انرژی و درشت مغذی ها در دو مرحله و در هر دو گروه محاسبه و تفاوت میانگین ها در داخل هر گروه با آزمون تی زوجی و بین دو گروه با آنالیز کوواریانس مقایسه شد. تفاوت توزیع افراد از نظر عوامل خطرساز بیماری های قلبی عروقی و سندرم متابولیک بین دو گروه، با استفاده از آزمون مجذور کای بررسی شد و برای تعدیل اثر متغیرهای پایه از آزمون منتل هنزل استفاده شد. آزمون معنی دار بودن تغییر وضعیت عوامل خطرساز بیماری های قلبی عروقی در داخل هر گروه با آزمون مک نمار انجام شد.یافته هامیانگین انرژی، کربوهیدرات و چربی دریافتی روزانه در هر دو گروه کاهش معنی دار و میانگین کلسترول دریافتی و درصد پروتئین از کل کالری دریافتی در هر دو گروه افزایش معنی دار است. میانگین پروتئین دریافتی روزانه در گروه شاهد افزایش معنی دار و درصد چربی از انرژی در گروه شاهد کاهش معنی دار یافت. شیوع LDL-C بالا نیز در گروه مداخله کاهش معنی داری نسبت به گروه شاهد یافت (p<0.05). در گروه شاهد 45 درصد از افرادی که از نظر HDL-C طبیعی بودند، در مرحله دوم غیر طبیعی شده و 16 درصد از افرادی که از نظر HDL-C غیر طبیعی بودند، در مرحله دوم وضعیت طبیعی یافتند (p<0.01). هم چنین در این گروه 21 درصد از افرادی که چاقی شکمی نداشتند در مرحله دوم به این نوع چاقی مبتلا شدند و 12 درصد از افراد مبتلا به چاقی شکمی بهبود یافتند (p<0.01). در گروه مداخله 2 درصد از افرادی که هیپرکلسترولمی نداشتند، بعد از مداخله به هیپرکلسترولمی مبتلا شدند و 62 درصد از افراد دچار کلسترول بالا، پس از مداخله بهبود یافتند (p<0.01). هم چنین 3 درصد از افرادی که از نظر LDL-C طبیعی بودند، در مرحله دوم غیرطبیعی گشتند و 65 درصد از افرادی که قبل از مداخله LDL-C غیر طبیعی داشتند، پس از مداخله وضعیت طبیعی یافتند (p<0.01).نتیجه گیریبرنامه مداخله تغذیه که در منطقه مورد بررسی انجام شد در کاهش شیوع تعدادی از عوامل خطرساز بیماری های قلبی عروقی و نیز کاهش ابتلا و افزایش بهبود تعدادی از عوامل خطرساز موثر بوده است.
کلید واژگان: مداخله های تغذیه ای, بیماری های قلبی, عروقی, سندرم متابولیک, تهرانIntroductionHeart disease is the primary cause of mortality in most countries. Different approaches have been designed for the prevention of heart disease risk factors, of which nutritional interventions is a main one.Materials And MethodsIn the Tehran Lipid and Glucose Study, a sub-sample of 1474 subjects, were selected as cases for dietary assessment and implementation of nutritional interventions. After a 3. 8 year follow up, data were collected in both the intervention and case groups. Three hundred and sixteen subjects, aged 20 and over, that were not pregnant and did not use any hypoglycemic agents, lipid-lowering and anti-hypertensive prescription medications were enrolled for the study they were divided into controls (183 subjects) and cases (133 subjects). Mean energy intakes and macronutrients, were measured and compared within the two groups, using the paired t- test and ANCOVA was used between the two groups after controlling for age, sex, and baseline variables. Chi square and Mantel-Haenszel tests were performed to assess the prevalence of risk factors and metabolic syndrome between and within groups. McNemar test was used to assess the change of risk factors before and after intervention.ResultsMean energy, carbohydrate and fat intake decreased and cholesterol intake increased significantly in both groups. The prevalence of low HDL and central obesity increased in controls whereas hypercholesterolemia and high LDL cholesterol decreased significantly in the cases. The prevalence of high LDL decreased in cases as compared to the controls, with and without controlling for age, sex, and BMI. Pre- and post intervention evaluations showed improvement in hypercholesterolemia (p<0. 01) and high LDL (p<0. 01) in cases vs controls, whereas lesser improvement were seen in low HDL (p<0. 01) and central obesity (p<0. 01) in controls vs cases.ConclusionThe present study shows the effectiveness of nutritional interventions in curtailing and improving some risk factors of heart disease.Keywords: Nutritional intervention, Cardiovascular diseases, Metabolic Syndrome, Tehran -
مطالعه حاضر با هدف تعیین اثر مداخلات تغذیه ای بر روند تغییرات شاخص های تغذیه ای و غیر تغذیه ای مرتبط با بیماری های غیر واگیر در ساکنین منطقه 13 تهران صورت گرفت. در مرحله اول مطالعه قند و لیپید تهران، 1474 نفر از ساکنین تحت پوشش 3 مرکز بهداشتی درمانی به صورت تصادفی انتخاب و مورد ارزیابی تغذیه ای قرار گرفتند. در مرحله دوم این طرح، ساکنین تحت پوشش یکی از مراکز بهداشتی به عنوان گروه مداخله، و ساکنین تحت پوشش دو مرکز بهداشتی دیگر به عنوان گروه کنترل در نظر گرفته شدند و مداخلات تغذیه ای در منطقه مداخله آغاز گردید. به طور متوسط...
کلید واژگان: مداخلات تغذیه ای, عوامل مرتبط با بیماری های غیرواگیر, عوامل تغذیه ای, عوامل غیر تغذیه ای, تهران -
سابقه و هدفحضور باکتری های مقاوم در بخشهای مختلف بیمارستانها به خصوص بخشهای مراقبت ویژه و مشکلاتی که این باکتری های مقاوم در درمان بیماران به وجود می آورند، ضرورت شناخت و اطلاع دقیق از این نوع باکتری ها و الگوی مقاومت آنتی بیوتیکی آنها را مشخص می سازد. این پژوهش با هدف تعیین الگوی مقاومت آنتی بیوتیکی باکتری های شایع در بخشهای عمومی و ویژه صورت گرفته است.
مواد و روش هادر یک مطالعه توصیفی مقطعی از مهر ماه 1384 الی مهر ماه 1385 در بیمارستان مدائن شهر تهران نمونه برداری استاندارد از مایعات بیولوژیک، زخم ها و وسایل درمانی مرتبط با بیماران از قبیل سرساکشن، لوله تراشه، کاتتر فشار ورید مرکزی (Central vein pressure) و... انجام شد. تعداد 692 نمونه در بخش میکروب شناسی آزمایشگاه به روی محیط های انتخابی و سپس افتراقی برده شدو پس از تشخیص نوع باکتری، آنتی بیوتیکهای مؤثر بر روی آنها تست شد.
یافته هااز مجموع 692 نمونه بالینی،192 نمونه مربوط به بیماران بستری در بخش مراقبتهای ویژه ((ICU و500 نمونه مربوط به بیماران بخش های عمومی بود. درصد فراوانی باکتری های گرم مثبت و قارچ در بخش ICU بیش از بخشهای عمومی،در حالیکه درصد فراوانی باکتری های گرم منفی دراین بخش کمتر از بخشهای عمومی بود (001/0 P<). بیشترین فراوانی در بخش ICU مربوط به باکتری کلبسیلا (4/22) و در بخشهای جنرال مربوط به باکتری Ecoli (6/31 درصد) بود. در بخش ICU بیشترین موارد مقاومت به آنتی بیوتیک سفتازیدیم (9/87 درصد) و کمترین موارد مقاومت به آنتی بیوتیک ونکومایسین (7/7 درصد) بود. در بخشهای جنرال بیشترین موارد مقاومت به آنتی بیوتیک سفوتاکسیم (6/78 درصد) و کمترین موارد مقاومت به آنتی بیوتیک ونکومایسین (9 درصد) مشاهده گردید. درصد مقاومت به اکثر آنتی بیوتیک ها در بخش ICU به طور معنی داری بیش از بخشهای جنرال بود (01/0 P <).نتیجه گیریاین مطالعه نشان داد که انواع باکتری های گرم مثبت و منفی در بخش ICU بیمارستان مورد بررسی شایع می باشند. و مقاومت داروئی بخصوص مقاومت به چند دارو در بین میکروارگانیسم های بخش ICU و نیز بخشهای عمومی شایع می باشد. لذا توصیه می گردد که در صورت مشاهده عفونتهای بیمارستانی، ترجیحا از آنتی بیوتیک های جدید و مؤ ثرتر استفاده گرددکلید واژگان: بخش مراقبتهای ویژه, بخش های عمومی, عفونت باکتریائی, مقاومت آنتی بیوتیکی -
سابقه و هدفبیماران اسکیزو فرنیک معمولا روش زندگی درستی نداشته ودر مورد تغذیه صحیح آگاهی ندارند. این مطالعه جهت بررسی دریافت مواد مغذی بیماران اسکیزو فرنیک مراجعه کننده به بیمارستان آیت الله طالقانی تهران و مقایسه آن با دریافت غذایی افراد غیر مبتلا در سال 1382 در بیمارستان آیت الله طالقانی تهران انجام گرفت.مواد وروش هادر این مطالعه مورد- شاهدی 60 بیمار اسکیزوفرنیک مزمن (21زن و 39مرد) با محدوده سنی (55-15) از بین بیماران مراجعه کننده به بیمارستان آیت الله طالقانی تهران به روش تصادفی تدریجی به عنوان گروه مورد و 60 فرد غیر مبتلا از بین کارکنان این بیمارستان که از نظر سن وجنس با گروه مورد همسان سازی شدند به عنوان گروه شاهد انتخاب گردیدند. در هر دو گروه معیارهای خروج از مطالعه عبارتند از: اعتیاد به الکل ومواد مخدر، گیاهخواری، بارداری، شیر دهی، وجود بیماری قلبی، د یابت، هیپرتیروئیدی و بیماری های دستگاه گوارش(زخم معده،روده،اسپرو...). در حین مطالعه،اطلاعات مربوط به سن، شغل، سطح تحصیلات، مدت بیماری، درآمد سرانه ماهیانه و داروهای مصرفی با استفاده از پرسشنامه عمومی به دست آمد. سپس قد و وزن ونمایه توده بدن محاسبه گردید. داده های لازم در زمینه در یافت های غذایی با استفاده از پرسشنامه24 ساعت یاد آمد خوراک برای 1 روز ثبت گردید. آزمون t، من ویتنی وکای دو برای مقایسه متغیرها و جهت تعیین همبستگی متغیرها به ترتیب از آزمون کای دو و ضریب همبستگی پیر سون استفاده گردید.یافته هامیانگین انحراف معیار نمایه توده بدن در گروه مورد وشاهد به ترتیب (4./4+26/24)و(85/4+38/25)بود که این تفاوت از نظر آماری معنی دارنبود..میانگین دریافت روزانه انرژی،پروتئین،کربو هیدرات، فیبر، اسید فولیک و ویتامین 12 B در گروه شاهد به طور معنی داری بیش از گروه مورد بود. در گروه مورد 50%افراد کمتر از 75%مقدارتوصیه شده برای ویتامین 12 B دریافت داشتند در حالیکه این نسبت در گروه شاهد7/26%بود و این تفاوت از نظر آماری معنی دار بود(009/0= P). آنالیز همبستگی بین انرژی دریافتی روزانه با متغیرهای درآمد سرانه،شغل، سطح تحصیلات و مدت بیماری نشان داد که تنها همبستگی معکوس و معنی داری بین انرژی دریافتی روزانه با میزان دآمد سرانه ماهیانه در گروه شاهد وجود دارد(13%= P و318/0= r).نتیجه گیرییافته های این بررسی نشان دادکه در بیمار اسکیزوفرنیک مورد مطالعه،کمبود انرژی،پروتئین وبعضی از ویتامین هاوجود دارد.بنابراین توجه به وضعیت تغذیه ای این بیماران،،موزش الگوی صحیح تغذیه به بیماران و خانواده آنها ضروری به نظر می رسد.
کلید واژگان: اسکیزوفرنی, اسید فولیک, مواد مغذی, ویتامین, 24ساعت یاد آمد
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.