به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

عرفان ایوبی

  • مسعود کورکی، علیرضا اسفندیاری مقدم*، عاطفه زارعی، سحر خوش روش، عرفان ایوبی
    سابقه و هدف

     اطلاع درمانی یکی از روش های نوینی است که اطلاعات مرتبط با سلامت را در اختیار بیمار قرار می دهد. این روش نقش مهمی در توانمندسازی بیمار جهت گرفتن تصمیم های آگاهانه درباره سلامت و مشارکت در روند بهبودی فرد ایفا می کند. در این باره مطالعه حاضر با هدف تبیین درک سالمندان مبتلا به دیابت نوع 2 از اطلاع درمانی مربوط به خودمراقبتی انجام شد.

    مواد و روش ها

     این مطالعه به صورت کیفی با روش تحلیل محتوا درباره 18 بیمار مبتلا به دیابت نوع 2 که به برخی مراکز تخصصی دیابت در سطح شهر همدان در سال 1403 مراجعه کرده بودند، انجام شد. مشارکت کنندگان بر اساس روش نمونه گیری مبتنی بر هدف و اشباع محتوا با حداکثر تنوع بر اساس جنسیت، سطح تحصیلات، وضعیت تاهل، وضعیت اشتغال و مدت ابتلا به دیابت از بین بیماران واجد شرایط مطالعه، انتخاب شدند. جهت جمع آوری داده ها از روش مصاحبه فردی عمیق نیمه ساختارمند استفاده شد. همه مصاحبه ها ضبط و سپس دست نویس و تایپ شده، با نرم افزار MAXQDA 2020 تجزیه و تحلیل شدند.

    یافته ها

     پس از تحلیل داده ها، سه طبقه و سیزده زیرطبقه درباره درون مایه کنترل و مدیریت دیابت استخراج شد. طبقات شامل ارتقای رفتارهای خودمراقبتی، افزایش انگیزه فرد نسبت به انجام رفتارهای خودمراقبتی و دسترسی به کانال های ارتباطی اطلاع درمانی بود. زیرطبقات به دست آمده شامل توجه به خودمراقبتی جسمی، روحی و روانی، اجتماعی و معنوی، افزایش آگاهی، بهبود نگرش، کنترل بیماری و عوارض آن، کاهش هزینه ها، تصمیم گیری بهتر و همچنین منابع بین فردی، رسانه های سنتی، رسانه های دیجیتال و شبکه های اجتماعی بودند.

    نتیجه گیری

     با توجه به نتایج به دست آمده به نظر می رسد اطلاع درمانی یکی از روش های افزایش انگیزه فرد نسبت به انجام رفتارهای خودمراقبتی و به دنبال آن ارتقای رفتارهای خودمراقبتی است و در نهایت می تواند در کنترل و مدیریت بیماری دیابت نوع 2 کمک کننده باشد.

    کلید واژگان: اطلاع درمانی, تحلیل محتوا, خودمراقبتی, دیابت شیرین نوع 2, سالمند
    Masoud Koorki, Alireza Isfandyari–Moghaddam*, Atefeh Zarei, Sahar Khoshravesh, Erfan Ayubi
    Background and Objective

    Information therapy is one of the new methods of providing health-related information to patients. This method plays an important role in empowering patients to make informed health decisions and participate in the recovery process. In this regard, the present study was conducted to explain the understanding of elderly people with type 2 diabetes regarding information therapy related to self-care.

    Materials and Methods

    This study was carried out qualitatively using the content analysis method on 18 patients with type 2 diabetes referred to some specialized diabetes centers in Hamadan City in 2024. Participants were selected based on purposeful sampling method and content saturation with maximum diversity based on gender, education level, marital status, employment status, and duration of diabetes among patients eligible for the study. A semi-structured, in-depth personal interview method was used for data collection. All interviews were recorded, transcribed, and then analyzed using MAXQDA 2020 software.

    Results

    After data analysis, three categories and thirteen subcategories were extracted in relation to the theme of diabetes control and management. The obtained categories included promoting self-care behaviors, increasing individuals' motivation to perform self-care behaviors, and accessing information therapy communication channels. Subcategories included paying attention to physical, psychological, social, and spiritual self-care; boosting awareness; improving attitude; controlling disease and its complications; reducing costs and making better decisions; and interpersonal media, traditional media, digital media, and social networks.

    Conclusion

    According to the results, it seems that information therapy is one of the methods of increasing individuals' motivation to perform self-care behaviors and promoting self-care behaviors. Ultimately, it may assist elderly patients in controlling and managing type 2 diabetes.

    Keywords: Aged, Content Analysis, Diabetes Mellitus Type 2, Information Therapy, Self Care
  • سلمان خزایی، مبین فقیه سلیمانی، سامان خسرونژاد، علی صفدری، انسیه جنابی، شکوفه اسکندری، عرفان ایوبی*
    اهداف

    مسیرهای سبب شناختی مختلفی در بروز افسردگی در کارکنان درمانی نقش دارند. در این مطالعه، تاثیر استرس ادراک شده و بی خوابی بر افسردگی در پرسنل درمانی شهر همدان بررسی شد.

    روش کار

     مطالعه ی حاضر از نوع مقطعی بود که درباره ی کارکنان درمانی بیمارستان های شهید بهشتی و سینا واقع در شهر همدان در سال 1401-1402 اجرا شد. استرس ادراک شده با دو خرده مقیاس درماندگی ادراک شده و خودکارآمدی ادراک شده و بی خوابی و افسردگی با استفاده از پرسش نامه ی اعتبارسنجی شده بررسی شد. تاثیر متغیرها بر افسردگی از طریق تحلیل مسیر بررسی شد.

    یافته ها

     تعداد 235 نفر (35/7 درصد پرستار) از کادر درمان وارد تحلیل ها شدند. جنسیت، سن، افزایش ساعت کار ماهیانه و تعداد شیفت شب در ماه بر افسردگی تاثیر معنی دار داشتند (0/05>P). تحلیل مسیر نشان داد که به جز اثر خودکارآمدی ادراک شده روی بی خوابی، تمامی وزن رگرسیونی استانداردشده برای ارتباط ها از نظر آماری معنی دار بودند (0/05>P). اندازه ی تاثیر درماندگی ادراک شده بر افسردگی نسبت به سایر ارتباط ها قوی تر بود (0/40=وزن رگرسیونی استانداردشده). اثر مستقیم درماندگی ادراک شده و خودکارآمدی ادراک شده بر افسردگی یا اثر غیر مستقیم آن از طریق بی خوابی به عنوان متغیر میانجی، برازش تقریبا مناسبی بر داده ها داشت.

    نتیجه گیری

     یافته های مطالعه بیانگر این است که با اجرای برنامه های مداخله ای و پیشگیرانه به منظور کاهش استرس و بهبود وضعیت خواب، رخداد افسردگی در پرسنل درمانی به میزان درخور توجهی کاهش می یابد.

    کلید واژگان: درماندگی ادراک شده, خودکارآمدی ادراک شده, بی خوابی, افسردگی, کادر درمان
    Salman Khazaei, Mobin Faghih Soleimani, Saman Khosronejad, Ali Safdari, Ensiyeh Jenabi, Shokoufeh Eskandari, Erfan Ayubi*
    Objectives

    Various causal pathways play a role in the occurrence of depression in healthcare workers. This study aimed to assess the effect of perceived stress and insomnia on depression in healthcare workers using path analysis in Hamadan, Iran.

    Methods

    In this cross-sectional study, healthcare workers from Shahid Beheshti and Sina hospitals in Hamedan in 2023 were recruited. Perceived stress with two subscales of perceived helplessness and perceived self-efficacy, as well as insomnia and depression, were investigated using validated questionnaires. The path analysis was applied to assess the association.

    Results

    In total, 235 healthcare workers (35.7% nurses) were included. Gender, age, monthly working hours, and number of night shifts per month had a significant impact on depression (P<0.05). Path analysis demonstrated that except for the effect of perceived self-efficacy on insomnia, all standardized regression weights for relationships were statistically significant (P<0.05). The effect size of perceived helplessness on depression was the strongest compared to other relationships (standardized regression weight = 0.40). The direct effect of perceived helplessness and perceived self-efficacy on depression or insomnia as a mediator had a good fit to the data.

    Conclusion

    As evidenced by the obtained results, with the implementation of intervention and preventive programs to reduce stress and improve sleep, the occurrence of depression in healthcare workers is expected to decrease significantly.

    Keywords: Depression, Health Care Workers, Insomnia, Perceived Helplessness, Perceived Self-Efficacy
  • نرجس نوری، مطهره حمیدی، عرفان ایوبی*
    سابقه و هدف

     زنان باردار مستعد ابتلا به اختلالات خواب هستند. عوامل مختلفی می توانند شیوع اختلالات خواب را تحت تاثیر قرار دهند. با توجه به دانش ناکافی در خصوص شیوع بی خوابی و عوامل تعیین کننده ی آن در این زنان، این مطالعه با هدف تعیین شیوع اختلال بی خوابی و عوامل مرتبط با آن در زنان باردار شهر زاهدان انجام شد.

    مواد و روش ها

     در سال 1400، زنان باردار مراجعه کننده به مراکز جامع خدمات سلامت شهر زاهدان وارد این مطالعه ی مقطعی شدند. از طریق چک لیست محقق ساخته، وضعیت جمعیت شناختی، اقتصادی ، اجتماعی و ویژگی های مرتبط با بارداری اندازه گیری شد. اختلال بی خوابی و نشانه ها از طریق پرسش نامه ی اختصاصی شاخص وضعیت خواب تعیین شد. از تحلیل رگرسیون خطی برای تحلیل نتایج استفاده شد. سطح معنی داری آزمون ها 0.05>P در نظر گرفته شد.

    یافته ها

     در مجموع، تعداد 240 زن باردار (با میانگین سنی 6.24 ±  26.30 سال) وارد مطالعه شدند. شیوع کلی بی خوابی برابر با 47.1 درصد بود. شیوع زمان به خواب رفتن و بیدار شدن در طول شب بیشتر از 30 دقیقه به ترتیب، برابر با 56.3 درصد و 72 درصد بود. 57.5 درصد از زنان باردار گزارش کردند که بی خوابی روی عملکرد روزانه ی آن ها تاثیر می گذارد. اختلال بی خوابی در زنان با وضعیت اقتصادی متوسط (بتا=6.22، 0.002=P) و بالا (4.26، 0.04)، با وزن بیشتر از 75 کیلوگرم (4.55، 0.04) و در سه‎ ماهه ی سوم بارداری (3.39 ،0.01) بیشتر است.

    نتیجه گیری

     اختلال بی خوابی در زنان باردار در شهر زاهدان شایع است. زنان باردار از طبقه ی متوسط اقتصادی، آن هایی که اضافه وزن دارند و در سه ماهه ی سوم بارداری هستند، بایستی هدف برنامه های مداخله ای برای کاهش و مدیریت اختلال خواب قرار گیرند.

    کلید واژگان: آبستنی, اختلالات خواب, بی خوابی, عوامل تعیین کننده
    Narjes Noori, Motahareh Hamidi, Erfan Ayubi*
    Background and Objective

    Pregnant women are susceptible to sleep disorders due to physiological and hormonal changes. Various demographic, socioeconomic and pregnancy-related factors affect the prevalence of disorders. Knowledge on prevalence of insomnia and related factors in Zahedan is lacking. Therefore, this study aimed to evaluate the prevalence of insomnia and its related factors in pregnant women.

    Materials and Methods

    This study was a cross sectional design in Zahedan, Iran during August 2021 and February 2022. Healthy pregnant women referred to urban comprehensive health centers were recruited. Through a researcher-made checklist, demographic, socioeconomic status (SES) and pregnancy-related features were measured. Insomnia was evaluated using Sleep Condition Indicator (SCI) screening tool. Linear regression analysis was used to analyze the data. The significance level of the statistical tests was considered as P <0.05.

    Results

    A total, 240 pregnant women (26.30± 6.24 years old) were included. The prevalence rate of insomnia was 47%. Falling asleep and waking up during the night for >30 min were 56.3% and 72.0%, respectively. Daytime functioning impairment had a prevalence rate of 57.5%. Multivariable analysis showed that insomnia disorder is more common in women from the middle (β =6.22, P-value=0.002) and second richest economic status (4.26, 0.04), with a weight of more than 75 kg (4.55, 0.04) and in the third trimester of pregnancy (3.39, 0.01).

    Conclusion

    Insomnia symptoms are prevalent among pregnant women in Zahedan.  Pregnant women from the middle and second richest economic status, those who are overweight, and in the third trimester should be the target of intervention and educational programs to reduce and manage sleep disorders.

    Keywords: Determinants, Insomnia, Pregnancy, Sleep Disturbances
  • عرفان ایوبی، زهرا اسدی کلمه، بهناز محبتیان، عاطفه خانه زایی، فرحناز فرزانه*
    مقدمه

    بین گروه های خونی ABO و افزایش حساسیت به بیماری های خاص از جمله حوادث قلبی عروقی، عفونت های ویروسی و باکتریایی، سرطان کولورکتال، آنوریسم داخل جمجمه و بیماری های ترومبوآمبولی، ارتباط قوی وجود دارد. مطالعه حاضر با هدف بررسی ارتباط بین گروه های خونی مادر و عوارض نامطلوب بارداری انجام گرفت.

    روش کار: 

    در این مطالعه مقطعی (توصیفی - تحلیلی) و گذشته نگر، پرونده 400 نفر از بیمارانی که در سال 98-1396 جهت زایمان به بیمارستان علی ابن ابی طالب زاهدان مراجعه کردند، وارد مطالعه شدند. متغیرهای این مطالعه شامل: گروه های خونی ABO، پره اکلامپسی، اکلامپسی، دکولمان، دیابت حاملگی، زایمان زودرس و محدودیت رشد داخل رحمی بود. ابزار جمع آوری داده ها شامل فرم اطلاعاتی بود که اطلاعات مورد نیاز وارد آنها شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS (نسخه 22) و آزمون کای دو انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنی دار در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    از مجموع 400 زن باردار با میانگین سنی 53/7±09/33 سال، 153 نفر (3/38%) دارای گروه خونی O، 116 نفر (0/29%) B، 97 نفر (3/24%) A و 34 نفر (5/8%) AB بود. بین گروه های خونی ABO و پره اکلامپسی (848/0=p)، دکولمان (833/0=p)، زایمان زودرس (705/0=p) و محدودیت رشد داخل رحمی (214/0=p) ارتباط آماری معنی داری وجود نداشت، ولی دیابت حاملگی (049/0=p) و اکلامپسی (039/0=p) با گروه های خونی ارتباط معنی داری داشتند.

    نتیجه گیری

    بین پره اکلامپسی، دکولمان، زایمان زودرس و محدودیت رشد داخل رحمی با گروه های خونی ABO اختلاف معنی داری وجود نداشت، اما بین اکلامپسی و دیابت حاملگی با گروه های خونی ABO اختلاف معنی داری وجود داشت.

    کلید واژگان: گروه خونی ABO, پره اکلامپسی, اکلامپسی, دکولمان, دیابت حاملگی, زایمان زودرس و محدودیت رشد جنینی
    Erfan Ayubi, Zahra Asadi Kalameh, Behnaz Mohabbatian, Atefeh Khanezaei, Farahnaz Farzaneh *
    Introduction

    There is a strong association between ABO blood groups and increased susceptibility to certain diseases including cardiovascular events, viral and bacterial infections, colorectal cancer, intracranial aneurysms and thromboembolic diseases. The present study was performed aimed to investigate the relationship between maternal blood groups and adverse pregnancy complications.

    Methods

    In this cross-sectional (descriptive-analytical) and retrospective study, the file of 400 pregnant women referred to the maternity hospital of Ali Ebn Abi Taleb Hospital of Zahedan from 2017 to 2019 were included. The variables of this study were ABO blood groups, preeclampsia, eclampsia, placental abruption, gestational diabetes mellitus, preterm labor and intrauterine growth restriction. The data collection tool included an information form in which the required information was entered. Data were analyzed by SPSS (version 22) and chi-square test. P<0.05 was considered statistically significant.

    Results

    Out of a total of 400 pregnant women with a mean age of 33.09±7.53 years, 153 (38.3%) had blood type O, 116 (29%) B, 97 (24.3%) A and 34 (8.5%) AB. The relationship between ABO blood groups and preeclampsia (p = 0.848), placental abruption (p = 0.833), preterm birth (p = 0.705) and intrauterine growth restriction (p = 0.214) was not statistically significant, but gestational diabetes (p=0.049) and eclampsia (p=0.039) had a significant relationship with blood groups.

    Conclusion

    There was no significant difference between preeclampsia, placental abruption, preterm labor and intrauterine growth restriction with ABO blood groups, but there was a significant difference between eclampsia and gestational diabetes with ABO blood groups.

    Keywords: ABO blood group, Eclampsia, Fetal Growth Retardation, Gestational diabetes, Placenta Abruption, Preeclampsia, Preterm delivery
  • فرشته نجفی، زهرا پیشکار مفرد، عرفان ایوبی، رحیمه حسینی*
    زمینه و هدف

    بیماران مبتلا به نارسایی قلبی پیامدهای مختلفی از جمله خود مدیریتی ضعیف، تبعیت از درمان نامناسب و کیفیت زندگی نامطلوب را تجربه می کنند. مطالعه حاضر با هدف تعیین تاثیر برنامه ترخیص مبتنی بر خود مدیریتی بر تبعیت از درمان بیماران مبتلا به نارسایی قلب انجام گرفته است.

    روش بررسی

    در این پژوهش نیمه تجربی تعداد 80 بیمار مبتلا به نارسایی قلب بستری در بیمارستان های آموزشی زاهدان در سال 99-1398 به شیوه در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه مداخله و کنترل تخصیص یافتند. برنامه ترخیص مبتنی بر خود مدیریتی در گروه مداخله شامل 4 جلسه آموزشی در بیمارستان بود. به منظور پی گیری، 3-2 روز پس از ترخیص اولین تماس، سپس ماه اول هر هفته و ماه های دوم و سوم نیز هر دو هفته یک بار با بیمار یا مراقب وی تماس حاصل شد. داده ها با استفاده از پرسشنامه تبعیت از درمان جمع آوری گردید. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون های تی مستقل، کای دو، فیشر و تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر در نرم افزار SPSS نسخه 16 صورت گرفت.

    یافته ها: 

    آنالیز واریانس دوطرفه با اندازه گیری های تکراری اختلاف معناداری بین میانگین های نمره تبعیت از درمان در طول زمان (001/0>p) و در دو گروه مداخله و کنترل نشان داد (001/0>p).

    نتیجه گیری:

     با توجه به یافته ها، پیشنهاد می شود برنامه ترخیص مبتنی بر خود مدیریتی به صورت مدون و منسجم برای بیماران مبتلا به نارسایی قلبی در بخش های درمانی به کار گرفته شود.

    کلید واژگان: نارسایی قلب, تبعیت از درمان, برنامه ترخیص, خود مدیریتی
    Fereshteh Najafi, Zahra Pishkar Mofrad, Erfan Ayubi, Rahimeh Hosseini*
    Background & Aim

    Patients with heart failure experience some outcomes such as poor self-management, poor adherence to treatment and low quality of life. The aim of the current study was to evaluate the effect of self-management based discharge planning on treatment adherence in patients with heart failure.

    Methods & Materials: 

    In this quasi-experimental research, 80 patients with heart failure hospitalized in teaching hospitals in Zahedan in 2019-2020, were selected by convenience sampling and were randomly allocated into either intervention or control groups. The self-management-based discharge plan consisted of four educational sessions in hospital for the intervention group. In order to follow up, the first call was made 2-3 days after discharge. Then, the patients or their family caregivers were contacted weekly in the first month and twice a month in the second and third month. Data were collected by the treatment adherence questionnaire and were analyzed using independent sample t-test, Fisher exact test, Chi-square and repeated measures ANOVA by the SPSS software version 16.

    Results

    The two-way repeated measures analysis of variance showed a significant difference in the mean scores of treatment adherence over time (P<0.001) and in the intervention and control groups (P<0.001).

    Conclusion

    According to the findings, it is recommended that self-management-based discharge plan be employed in an integrated manner for patients with heart failure in medical wards.

    Keywords: heart failure, treatment adherence, discharge, self-management
  • حامد حنیف*، عرفان ایوبی، کوروش کریمی یارندی، علی اردلان، عباس امیرجمشیدی
    زمینه و هدف
    آسیب های سر، شایع ترین علت مرگ و میر سرنشینان موتورسیکلت به دنبال حوادث ترافیکی هستند. تاثیر مثبت استفاده از کلاه ایمنی در کاهش مرگ و میر موتورسواران در مطالعات بسیاری مطرح و تایید شده است. از منظر بالینی، یافتن نوع خاصی از کلاه ایمنی که در مقایسه با سایر انواع بتواند محافظت بیشتری از سر، صورت و گردن به عمل آورد، موضوع مورد بحث مطالعات بسیاری بوده است. با این حال بیشتر مطالعات در این باره گذشته نگر و یا با تعداد نمونه اندک صورت گرفته اند.
    مواد و روش ها
    این پژوهش به صورت آینده نگر در بین سال های 1391 الی 1393 در مرکز تروما بیمارستان سینا صورت گرفت. مصدومین موتورسوار دارای کلاه ایمنی که تروما به ناحیه سر و گردن داشتند، بدون در نظر گرفتن سن، جنس، و شدت تروما وارد مطالعه شدند. بیماران بر اساس انواع کلاه ایمنی موجود در بازار کشور به 4 گروه تقسیم شدند. جزئیات آسیب ارگان-های بدن و همچنین شدت تروما بر اساس معیار استاندارد ISS برای هر بیمار ثبت گردید. پیگیری کوتاه مدت و بلند مدت بیماران طی مراجعه به درمانگاه نوروتروما و پزشکی قانونی بیمارستان سینا صورت گرفت. اطلاعات به دست آمده با نرم افزار SPSS 22 آنالیز و از T-TEST، X2 و رگرسیون لجستیک دو حالته و چند حالته استفاده شد.
    یافته ها
    384 بیمار (371 مرد، 13 زن) دارای کلاه ایمنی و ضربه به سر، واجد معیارهای ورود به مطالعه بودند. میانگین سنی بیماران 13±32 بود. میانگین شدت تروما بر اساس ISS در بیماران 9/6±45/8 بود. 6 مورد فوت (GOS=1) در بیمارستان (6/1%) حادث گردید. در تروماهای صورت با درجه AIS=1 کلاه های جلو باز و پوشاننده ورتکس و گوش ها نسبت به کلاه جلو بسته به ترتیب 2 برابر و 4 برابر شانس بیشتری برای آسیب صورت ایجاد نمودند (هر دو P = 0.002; 95% CI: 1.7، 10.5). این میزان در تروماهای صورت با درجه AIS=2 بیش از 14 برابر بود.(P = 0.009; 95% CI: 1.98، 122.8) سایر آسیب های جمجمه و مغز و گردن ارتباط معنی داری با نوع کلاه ایمنی نداشتند.
    نتیجه گیری
    به نظر می رسد استفاده از کلاه جلو بسته محافظت بیشتری در برابر آسیب های خفیف، متوسط و احتمالا شدید صورت، نسبت به انواع دیگر کلاه ایمنی ایجاد می کند. ارتباطی بین نوع کلاه ایمنی و آسیب های جمجمه، مغز و گردن دیده نشد. به نظر می رسد می توان کلاه جلو بسته را به عنوان کلاه ایمنی استاندارد به موتورسواران پیشنهاد کرد.
    کلید واژگان: کلاه ایمنی, ترومای سر, موتورسیکلت
    Introduction &
    Objective
    Head injuries are the leading cause of death in motorcycle crashes. In this way، the benefit of head protection devices has been shown in the literature. From the clinical point of view، many investigations have tried to find a standard helmet type but they have had limitations such as، small number of cases have been studied or have been a retrospective data analysis.
    Materials and Methods
    During a prospective observational study from April 2012 to 2014، victims of motorcycle crash accidents، with head trauma، were included، regardless of their age، sex، severity of trauma and type of helmet used. Details of trauma to each organ were recorded and injury severity score (ISS) calculated. Four groups of patients were analyzed based on four types of helmets available in the Iranian market.
    Results
    This study included 384 patients (371 male، 13 female). The average age of patients was 32±13 and the mean ISS was 8. 45±6. 9. The mortality rate was 1. 6%. The group of patients using “vertex covering” or “open face” helmets had 4 fold higher risk of face injuries of (AIS=1) in comparison to patients with “full face” helmets (P = 0. 002; 95% CI: 1. 7، 10. 5). The risk was 14 fold in cases with more severe AIS=2 face injuries (P = 0. 009; 95% CI: 1. 98، 122. 8). There was no correlation between helmet type and the types of head and neck injuries.
    Conclusions
    In comparison with other types of motorcycle helmets، using full face helmet can provide more protection against mild، moderate and perhaps severe face injuries. In the context of head or neck injuries، there were no significant differences between various types of helmets. Full face helmet may be offered to motorcyclists as a standard helmet.
    Keywords: Helmet, Head Trauma, Motorcycle
  • عرفان ایوبی، میلاد نظرزاده، زینب بیدل، ابوالفضل بهرامی، جعفر تزوال، محسن رحیمی، علی دل پیشه
  • علی دل پیشه، عرفان ایوبی، داود خلیلی، فرزاد حدائق، فریدون عزیزی
    مقدمه
    ارتباط متغیرهای سندرم متابولیک با یکدیگر کاملا مشخص نیست. هدف از این مطالعه تحلیل عاملی سندرم متابولیک و بررسی ارتباط آن با بروز دیابت نوع 2 در افراد 20 تا 60 سال در مطالعه قند و لیپید تهران می باشد.
    روش ها
    تعداد 1861 مرد و 2706 زن از فاز پایه مطالعه قند و لیپید تهران برای بروز دیابت نوع 2 طی 4 فاز (متوسط 10 سال) پیگیری شدند. برای بررسی سندرم متابولیک از تحلیل عاملی به روش تحلیل مولفه های اصلی استفاده شد. از مد رگرسیون جستیک دو حالته برای بررسی نقش عامل ها در بروز دیابت نوع 2 استفاده شد.
    یافته ها
    در هر دو جنس، 3 عامل از تحلیل عاملی سندرم متابولیک به دست آمد. در هر دو جنس فشار خون سیستولیک و دیاستویک و دور کمر روی عامل 1 بارگذاری شدند. روی عامل دوم در زنان تری گیسرید و کلسترول با دانسیته بالا قرار داشتند اما در مردان دور کمر به همراه این دو متغیر قرار داشت. عامل سوم در مردان فقط با قند خون ناشتا بارگذاری شده بود اما در زنان دور کمر با قند خون ناشتا قرار داشت. در هر دو جنس، عامل 3 (عامل گلیسمی) با تطبیق متغیرهای مخدوش کننده، بیشترین اثر را روی بروز دیابت نوع 2 داشت. اندازه اثر برای زنان بیشتر از مردان بود. (مردان: 34/16-35/4=CI 95%، 43/8=OR، زنان: 37/26-19/7=CI 95%، 77/13=OR).
    نتیجه گیری
    متغیر چاقی نقش مهمی می تواند در یک شکل کردن سندرم متابولیک داشته باشد. یافته های ما پیشنهاد می کند که 3 عامل با ماهیت های فیزیولوژیکی متفاوت با بروز دیابت نوع 2 همبسته هستند.
    کلید واژگان: سندرم متابولیک, دیابت نوع 2, تحلیل عاملی, مطالعه قند و لیپید تهران
  • زینب بیدل، میلاد نظرزاده، عرفان ایوبی، کوروش سایه میری *
    سابقه و هدف

    بررسی روش خودکشی یکی از مهم ترین جنبه های تحقیقات مربوط به خودکشی است. آمار دقیقی در رابطه با روش های مسمویت زای به کار گرفته شده برای خودکشی در کشور وجود ندارد. هدف از این مطالعه برآورد شیوع روش های مسمویت زا در خودکشی های ایران می باشد.

    مواد و روش ها

    کلیه پایگاه های اطلاع رسانی داخلی و هم چنین PubMed، Science direct/ ISI و Scopus بدون محدودیت زمانی تا اول فروردین 1391 بررسی شدند. در ابتدا، تعداد 1398 مقاله یافت شد. پس از مرور عناوین، 34 مقاله مرتبط وارد مرحله ی ارزیابی متن کامل مقالات گردید. در نهایت 19 مقاله مشمول معیارهای ورود، وارد تحلیل نهایی شدند. روش اثرات تصادفی مانتل-هنزل برای برآورد شیوع ترکیبی استفاده شد. برای بررسی ناهم گنی در میان مطالعات انتخاب شده از تحلیل زیرگروه ها و متارگرسیون استفاده شد.

    یافته ها

    این متاآنالیز تعداد 8494 نفر مرد و 13503 نفر زن را شامل می شد. شاخص هتروژنسیتی برای مسمویت با دارو 3/99% و برای سموم کشاورزی 1/98% به دست آمد. شیوع مسمومیت با داروها 75% (فاصله اطمینان 95%: 68 تا 82%) و شیوع مسمومیت با سموم کشاورزی 13% (فاصله اطمینان 95%: 16-10%) محاسبه گردید. به ترتیب کم ترین میزان شیوع مسمویت با داروها و سموم کشاورزی در استان های ایلام و خراسان رضوی و بیش ترین در استان های گلستان و ایلام است.

    نتیجه گیری

    شایع ترین روش مسمویت زای به کار رفته در خودکشی، استفاده از دارو بود. آموزش در جهت عدم انبار داروها در خانه و هم چنین اعمال قوانین سخت گیرانه تر برای تجویز داروها قابل توصیه است.

    کلید واژگان: مسمومیت, خودکشی, روش خودکشی, متا آنالیز
    Zeinab Bidel, Milad Nazarzadeh, Erfan Ayubi, Kourosh Sayehmiri
    Introduction

    One of the most important subjects in the study of suicide is the methods of suicide. There is not accurate information relating to employed poisoning methods for suicide in Iran. Studies conducted in different provinces provided different results. This study aimed to estimate the prevalence of poisoning methods used in attempted suicides in Iran.

    Materials And Methods

    Domestic scientific databases, PubMed, Science direct/ISI and Scopus searched without any time limitation. Searching was updated by March 20, 2012. Initially, 1398 articles were retrieved. After review of titles, 34 studies included for review of full text. Finally, 19 articles entered in meta-analysis. Random effects model of Mantel-Haenzel employed for estimation of pooled prevalence. Meta-regression and Subgroup analyses were employed to assess the cause of heterogeneity among the selected studies.

    Results

    This meta-analysis included 8494 males and 13503 females. Heterogeneity measure for drug poisoning and agricultural poisoning was 99.3% and 98.1%, respectively. The prevalence of drug poisoning was 75% (CI 95%: 68 to 82%) and the prevalence of agricultural poisoning was 13% (CI 95%: 10 to 16%). The lowest prevalence of drug poisoning and agricultural poisoning was in Ilam and Khorasan Razavi provinces and highest in Golestan and Ilam provinces, respectively.

    Conclusion

    Drug poisoning was the most prevalent method for suicide. Therefore, training for no storage of drugs at home and impose more strict instructions for medications prescription are recommended

    Keywords: Poisoning, Suicide, Suicide Method, Meta, analysis
  • میلاد نظرزاده، زینب بیدل، عرفان ایوبی، حمید سوری، کوروش سایه میری
    مقدمه
    از آنجایی که خودکشی در حال تبدیل شدن به یکی از مشکلات بهداشت عمومی در کشور است و با توجه به این که نظام مراقبت و گزارش دهی دقیقی در رابطه با آن وجود ندارد، لذا جمع بندی نتایج مطالعات انجام شده در سال های گذشته برای شناخت بهتر مهم ترین علل اقدام به خودکشی در کشور حائز اهمیت است. هدف مطالعه حاضر، تعیین مهم ترین عوامل خطر اجتماعی اقدام به خودکشی در ایران با استفاده از روش متاآنالیز توصیفی می باشد.
    روش کار
    کلیه پایگاه های اطلاع رسانی داخلی، با کلید واژه خودکشی، و پایگاه های PubMed و Science direct با استراتژی جستجوی Suicide AND Iran جستجو شد. جستجو محدود به بیست سال اخیر و به روز شده تا فروردین 1391 بود. از میان 2526 مقاله از جستجوی اولیه، 20 مطالعه از 16 استان کشور وارد متاآنالیز شدند. با توجه به نوع داده ها، مدل تصادفی مانتل- هنزل برای تحلیل انتخاب شد. برای بررسی علت ناهمگنی، تحلیل زیرگروه و متارگرسیون به کار رفت.
    یافته ها
    با توجه به 20 مطالعه وارد شده به تحلیل، فراوانی مشکلات خانوادگی به عنوان یکی از مهم ترین علل خودکشی 30% (فاصله اطمینان 95%: 37 تا 23 درصد)، مشکلات زناشویی 26% (فاصله اطمینان 95%: 33 تا 20 درصد)، شکست تحصیلی 5% (فاصله اطمینان 95%: 3 تا 8 درصد) و مشکلات اقتصادی 12% (فاصله اطمینان 95%: 15 تا 8 درصد) برآورد شد. همچنین هیچ کدام از متغیرهای مظنون به ایجاد ناهمگنی معنادار نشدند.
    نتیجه گیری
    شایع ترین علت اجتماعی خودکشی در طی دو دهه اخیر در افراد اقدام کننده، درگیری های خانوادگی است. از این رو با انجام مداخله و تهیه برنامه های آموزشی مناسب با فرهنگ هر منطقه ممکن است بتوان میزان بروز خودکشی در جامعه را کاهش داد.
    کلید واژگان: خودکشی, مشکلات اجتماعی, اقدام به خودکشی, متاآنالیز
    Nazarzadeh M., Bidel Z., Ayubi E., Soori H., Sayehmiri K.
    Introduction
    Suicide is becoming a growing public health problem in Iran; however there is no surveillance system or strength reporting system on it. Therefore، combining recent relevant studies is important to detect related risk factors and to help public health decision making. The present study aimed to determine the social-related factors of suicide attempts using a descriptive meta-analysis method in Iran.
    Methods
    All domestic scientific databases were searched using “Suicide” keyword. A search was also done using keywords of “Suicide AND Iran” in PubMed and Science direct databases. Searching time was limited to a period of the past twenty years until March 20، 2012. Overall، 2526 articles were retrieved through the initial search. Finally، 20 studies from 16 provinces were included for the analysis. Random effect model of Mantel-Haenzel، Meta-regression and subgroup analyses were employed to assess the cause of heterogeneity among the selected studies.
    Results
    Using 20 selected studies، frequency of family conflict as one of the most important causes of suicide attempts was 30 percent (95% CI=23-37). Other related factors were marriage problems (26%; 95% CI= 20-33)، economical constrains (12%; 95% CI= 8-15)، and educational failure (5%; 95% CI=3-8). None of the variables suspected to heterogeneity were significant.
    Conclusion
    In Iran، family conflict was the most prevalent cause of suicide attempts within the past two decades. So، using effective interventions، and providing appropriate training programs tailored to each region''s culture، the incidence of suicide can be reduced in the community.
    Keywords: suicide, social problems, attempted suicide, meta, analysis
  • میلاد نظر زاده، زینب بیدل، عرفان ایوبی، ابوالفضل بهرامی، جعفر تزوال، محسن رحیمی، فاطمه جعفری
    زمینه و هدف
    سن آغاز مصرف سیگار هم در کشورهای توسعه یافته و هم در حال توسعه رو به کاهش است. هدف این مطالعه برآورد شیوع مراحل مصرف سیگار در نمونه ای از دانش آموزان دبیرستانی شهر زنجان و بررسی عوامل مرتبط با آن بود.
    روش بررسی
    از بین دانش آموزان دبیرستانی شهر زنجان در سال تحصیلی 91-1390، نمونه ای با حجم 1064 نفر به روش نمونه گیری چند مرحله ای تصادفی انتخاب شد. برای جمع آوری داده ها پرسشنامه استاندارد خود ایفا به کار رفت که شامل اطلاعات جمعیت شناختی، مصرف سیگار، عوامل روانی، اجتماعی و آشنایی با برخی داروها بود. برای بررسی عوامل مختلف با مصرف سیگار، مدل رگرسیون لوجستیک دوحالته به کار رفت.
    یافته ها
    از 352 دانش آموزی که مصرف سیگار را گزارش کرده بودند، 242 (4/23 درصد) نفر سیگار آزموده و 112 (8/10 درصد) نفر به عنوان سیگاری فعال طبقه بندی شدند. تحلیل چند متغیره به وسیله ی مدل رگرسیون لوجستیک نشان داد که افزایش سن (نسبت شانس 20/1)، رفتار خطرپذیر (نسبت شانس 83/1)، آشنایی با داروی ترامادول (نسبت شانس 19/2)، اعتماد به نفس پایین (نسبت شانس 07/1)، نگرش مثبت به سیگار (نسبت شانس 15/1)، تفکر مثبت به سیگار (نسبت شانس 07/1) و داشتن دوست سیگاری (نسبت شانس 94/1) با مصرف سیگار در ارتباط است.
    نتیجه گیری
    نتایج نشان داد که شیوع مراحل مختلف مصرف سیگار در دانش آموزان دبیرستانی شهر زنجان نسبت به مطالعات مشابه با پرسشنامه کاملا یکسان در استان های دیگر، بیشتر است و عواملی چون آشنایی با داروی ترامادول و داشتن دوست سیگاری، بیش از سایر متغیرها با مصرف سیگار در ارتباط است. توجه بیشتری به بازار غیرمجاز داروها و آموزش برمبنای مدرسه ممکن است در کنترل مصرف دخانیات موثر باشد
    کلید واژگان: سیگار کشیدن, دانش آموزان, عوامل خطر, زنجان
    Nazarzadeh M., Bidel Z., Ayubi E., Bahrami A., Tezval J., Rahimi M., Jafari F.
    Background And Objective
    The age of smoking is declining in the developed and developing countries. The aim of this study was to estimate the prevalence of smoking stages in a sample of high school students in Zanjan and assessing its related risk factors.
    Materials And Methods
    Among the high school students in the academic year 2011-2012, a sample size of 1,064 subjects was selected by random multistage sampling. Data was gathered through standard self administered questionnaire including questions about demographical, socio-economical, psychological characteristics, smoking behavior and familiarity with various drugs. Binary logistic regression was used for assessing relationship between smoking and related factors.
    Results
    Out of 354 (34.2%) students who reported smoking, 242 (23.4%) were classified as experimenters and 112 (10.8%) as regular smokers. The multivariate analysis by logistic regression shows that older age (OR=1.20), risk taking behaviors (OR=1.83), familiarity with Tramadol (OR=2.19), lower self-esteem (OR=1.07), positive attitude to smoking (OR=1.15), positive thinking about smoking (OR=1.07), and having friends who smoke (OR=1.94) associated with smoking.
    Conclusion
    Results show that the prevalence of different stages of smoking among high school students in Zanjan is high compared to the studies with similar questionnaire reported from other provinces of Iran. Familiarity with Tramadol and having smoker friend/s had high association with smoking. More attention to the school base education may be effective in improvement of smoking control among high school students.
    Keywords: Smoking, Students, Risk factors, Zanjan
  • عرفان ایوبی، مهدی شادنوش، میلاد نظر زاده، زینب بیدل، اسعد رعنایی، علی دل پیشه
    سابقه و هدف
    رفتارهای ارتقا دهنده سطح سلامت عمومی و سبک زندگی در سنین جوانی از اهمیت خاصی برخوردار است. هدف از مطالعه حاضر ترجمه و اندازه گیری روایی و پایایی نسخه فارسی پرسشنامه سبک زندگی ارتقای سلامت با استفاده از روش تحلیل عاملی بوده است.
    مواد و روش ها
    یک مطالعه توصیفی با شرکت 365 نفر از دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی همدان که به روش نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای انتخاب شده بودند صورت گرفت. در این مطالعه از پرسشنامه سبک زندگی ارتقا سلامت مشتمل بر 40 سوال استفاده شد. برای سنجش روایی و ثبات درونی پرسشنامه از ضریب آلفای کرونباخ و تحلیل عاملی تاییدی استفاده شد.
    یافته ها
    تحلیل عاملی تاییدی، برازش ساختار 6 عاملی پرسشنامه HPL را تایید کرد (001/0>p، 410=df، 10/1989= x2، 94/0=CFI و 05/0= RMSEA). برای همه عاملها غیر از حمایت اجتماعی، ضریب آلفای کرونباخ مساوی یا بالاتر از 74/0 بود.
    نتیجه گیری
    نسخه فارسی پرسشنامه سبک زندگی ارتقای سلامت می تواند به عنوان ابزاری روا و پایا برای سنجش سطح سلامت عمومی نوجوانان، جوانان و مخصوصا دانشجویان علوم پزشکی مورد استفاده قرار گیرد.
    کلید واژگان: ارتقا سلامت, سبک زندگی, آنالیز آماری فاکتور, پرسشنامه, قابلیت تکرارپذیری داده ها, روایی, پایایی
    Erfan Aubi, Mehdi Shadnoush, Milad Nazarzadeh, Zeinab Bidel, Asad Ranaei, Ali Delpisheh
    Background And Aim
    Public health promoting behaviors and lifestyle are quite important in adolescents and young adults. The present study aimed to translate and assess the validity and reliability of the health-promoting lifestyle questionnaire using factor analysis.
    Materials And Methods
    In a descriptive study، 365 students at the Hamedan University of Medical Sciences were recruited by multistage randomized sampling method. The alpha Cronbach coefficient and confirmatory factor analysis were used to assess the validity and internal consistency of the health-promoting lifestyle questionnaire which has 40 questions.
    Results
    Confirmatory factor analysis fit 6-factor structure was confirmed (RMSEA=0. 05، CFI=0. 94، x2 = 1989. 10، df=410، p<0. 001). For all factors except social support، the Alpha Cronbach''s coefficient was in agreement range of equal or above 0. 74. ‍
    Conclusion
    The Persian version of the health-promoting lifestyle questionnaire can be used as a valid and reliable tool for investigating health behaviors in adolescents and young adults and specially medical students
    Keywords: Lifestyle, Factor Analysis, Statistical, Questionnaires, Reproducibility of Results, Validity, Reliability
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال