علی اصغری صارم
-
پژوهشنامه بیمه، سال سیزدهم شماره 4 (پاییز 1402)، صص 329 -342هدف
امروزه شرکت های بیمه برای تداوم فعالیت و جذب و حفظ مشتریان باید بیش از پیش درباره سردرگمی مشتری و ارائه راهبردهایی برای کاهش آن بیندیشند این پژوهش درصدد ارائه راهبردهایی موثر در مدیریت سردرگمی مشتریان در بیمه عمر است.
روش شناسی:
این پژوهش براساس تحلیل مضمون (کدگذاری و شناخت مقوله های زیربنایی متن مصاحبه یا نوشتار) انجام گرفته است، از لحاظ هدف بنیادین است و برحسب روش گردآوری داده ها میدانی محسوب می شود مشارکت کنندگان پژوهش خبرگان صنعت بیمه و بازاریابی هستند، روش نمونه گیری غیراحتمالی، قضاوتی و گلوله برفی و تعداد حجم نمونه با توجه به اشباع نظری داده ها 23 نفر بوده است و برای گردآوری داده از مصاحبه های نیمه ساختاریافته استفاده شده است.
یافته هامطابق با نتایج حاصل از پژوهش، 3 هسته مرکزی و 18 مضمون اصلی با عنوان مشتری مداری (پیگیری مستمر مشتریان، ارتباط با مشتریان، درک نیاز مشتری و بهبود خدمت رسانی و رفاه مشتری) استراتژی های بازاریابی (برگزاری رویدادهای شاخص و جذاب، تبلیغات دهان به دهان، هویت سازی مطلوب در شبکه های اجتماعی، استفاده نوآورانه از بروشورها، برنامه های تلویزیونی، تبلیغات اثربخش) ارائه بسته کامل خدماتی با کیفیت بالا (نظارت بر عملکرد کارکنان، شفافیت عملکرد، انعطاف پذیری در پوشش های بیمه ای، ارائه برنامه های وفاداری به شکل نوین، تمرکز بر زنجیره ارزش، تصویرسازی بیمه عمر، کاربرد فناوری اطلاعات (هوشمندسازی)) شناسایی شدند.
نتیجه گیریدر این پژوهش راهبردهای مواجهه با مدیریت سردرگمی مشتری در خدمات بیمه عمر مورد توجه قرار گرفت. با توجه به یافته های پژوهش به کارگیری سیستم هایی برای پیگیری و درک نیازهای مشتریان با ایجاد و حفظ رابطه بلندمدت، مشتری مداری را به مقوله ای مهم تبدیل کرده است. همچنین ایجاد استراتژی های بازاریابی مبتنی بر تولید محتوای محرک و استفاده ار ظرفیت فضای مجازی همراه با تدوین برنامه هایی برای ارائه خدمات با کیفیت بالا در راستای ارائه ارزش برتر به مشتری و متناسب با شرایط روز، مدیران و متولیان را در مدیریت سردرگمی مشتری در بیمه عمر یاری می کند و به منظور نتیجه بخش شدن راهبردهای مورد نظر لازم است مدیران و متولیان در همه مراحل و فرایند اجرای راهبردها، سردرگمی مشتریان را مدنظر قرار دهند.
کلید واژگان: بیمه عمر, راهبردها, رویکرد کیفی, مدیریت سردرگمی, مشتریانObjectiveNowadays, in order to continue their activities and attract and retain customers, insurance companies should think more about customer confusion and provide effective strategies to eliminate or reduce customer confusion. For this purpose, this research aims to provide effective strategies in managing customer confusion in life insurance.
MethodologyThis research is based on thematic analysis (coding and recognition of the underlying categories of the interview text or writing). In terms of the objective, it is considered fundamental based on the data collection method. The research participants are experts in insurance and marketing industry. Non-probability, judgmental, and snowball sampling methods were utilized and the number of sample size according to the theoretical saturation of the data was 23 people. Semi-structured interviews were conducted to collect data.
FIndingAccording to the results of the research, 3 central cores and 18 main themes with the title of customer orientation (continuous follow-up of customers, communication with customers, understanding customer needs and improving customer service and well-being), marketing strategies (holding significant and attractive events, word-of-mouth advertising, identity building),desirable in social networks, innovative use of brochures, TV programs, effective advertisements) providing a complete package of high quality services (monitoring the performance of employees, transparency of performance, flexibility in insurance coverage, providing loyalty programs in a new way, focusing on the value chain, visualizing insurance life, use of information technology (intelligence)) were identified.
ConclusionIn this research, the strategies of overcoming customer confusion management in life insurance services were considered. According to the findings of the research, using systems to track and understand the needs of customers by creating and maintaining long-term relationship have made customer orientation an important factor. Also, the creation of marketing strategies based on the production of stimulating content and the use of the capacity of virtual space along with the development of programs to provide high-quality services to provide superior value to the customer and according to the current conditions may assist managers and entities in charge to overcome customer confusion. In order for the desired strategy to be successful, it is necessary for managers and entities in charge to consider the confusion of customers in all stages and processes of implementing strategies.
Keywords: Confusion Management, Customers, Life Insurance, Strategies, Qualitative Approach -
با توجه به اهمیت صنعت بیمه در اقتصاد کشورهای درحال توسعه، تعدد و تنوع خدمات بیمه ای و میزان سردرگمی مشتریان، این پژوهش درصدد ارائه الگوی مدیریت سردرگمی مشتری است به شکلی که قادر به تامین و حفظ منافع مشتریان و شرکت های بیمه و راهکاری موثر برای متولیان امر جهت مدیریت سردرگمی مشتریان در صنعت بیمه عمر کشور باشد. طراحی الگو با استفاده از رویکرد کیفی و روش نظریه پردازی داده بنیاد انجام و برای انتخاب نمونه های پژوهش، از نمونه گیری هدفمند و گلوله برفی استفاده شد. پس از انجام مصاحبه نیمه ساختاریافته با 21 نفر از خبرگان سازمانی صنعت بیمه و بازاریابی با توجه به کفایت داده ها و اشباع نظری طی انجام مراحل کدبندی باز، محوری و انتخابی، الگوی پارادایمی مدیریت سردرگمی مشتری طراحی شد. نتایج کدگذاری داده ها به شناسایی17 مقوله اصلی منجر شد که در قالب 6 دسته طبقه بندی شدند. در این الگو، مدیریت سردرگمی مشتری به عنوان پدیده محوری استخراج شد و در ضمن علل و عواملی که موجب بروز این موضوع می گردد نیز مشخص گردیده است، شرایط زمینه ای و مداخله گر تاثیرگذار در این موضوع نیز شناسایی و در پایان راهبردهایی چون مشتری مداری، استراتژی های بازاریابی و ارائه بسته کامل خدماتی باکیفیت بالا در خصوص مدیریت سردرگمی مشتری ارائه و پیامدهای حاصل از آن نیز بیان گردید، ازاین رو، نتایج این پژوهش می تواند برای شناسایی، برنامه ریزی و ارائه راهکارهایی برای رفع سردرگمی ترغیب مشتریان به استقبال آگاهانه، در کانون توجه پژوهشگران، شرکت ها، دولت و مجامع سیاست گذار قرار گیرد
کلید واژگان: رفتار مصرف کننده, سردرگمی مشتری, بیمه عمر, نظریه پردازی داده بنیادGiven the importance of the insurance industry in the economies of developing countries,the multiplicity and diversity of insurance services and customer confusion,this study seeks to provide a model of customer confusion management that can provide and maintain the interests of customers and insurance companies and effective solution for trustees. It is to manage the confusion of customers in the life insurance industry of the country. Pattern design was performed using a qualitative approach and the data theorizing method of the foundation and purposeful sampling and snowball sampling were used to select research samples.After conducting a semi- structured interview with 21 organizational experts in the insurance and marketing industry, considering the adequacy of data and theoretical saturation during the open,axial and selective coding steps.a paradigm model of customer confusion management was designed.The results of data coding led to the identification of 17 main articles that were classified into 6 categories.In this model, customer confusion management isextracted as a central phenomenon and also causes and factors that cause this issue.Because customer orientation,marketing strategies and providing a complete package of high quality services regarding customer confusion management were presented and the cosequences were also expressed. Therefore the results of this study can be identified,planned and provide solutions to resolve confusion and encourage customersto consciously welcome the focus of researchers,companies.goverment and policy makers.
Keywords: Consumer Behavior, Customer Confusion, Life Insurance. Grounded Theory -
یکی از پدیده های منفی رفتار سازمانی در سازمان ها به حاشیه رانده شدن کارکنان از متن زندگی سازمانی است. این امر، به عنوان مصداقی از چهره زشت سازمان ها، پیامدهای منفی بسیاری بر متغیرهای وابسته رفتار سازمانی و درنهایت بهره وری و عملکرد سازمان دارد. مدیریت و کنترل این پدیده نکوهیده در سازمان در گرو فهم فرایند به حاشیه رانده شدن کارکنان است. هدف این پژوهش آن است تا با شناسایی الگوی فرایندی به حاشیه رانده شدن کارکنان در سازمان به فهم بهتر و بیشتر این پدیده کمک کند. در این پژوهش که با روش شناسی ساختاری-تفسیری و در یکی از سازمان های دولتی ایران در صنعت نفت انجام شده است؛ تلاش شد تا با دقت در روایت ها و داستان های افرادی که در این سازمان پدیده مذکور را تجربه کرده اند الگوی فرایندی این پدیده ارائه شود و در دست بحث قرار گیرد. مشارکت کنندگان این پژوهش 15 نفر از کارکنانی بودند که با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و روایت ها و تجربه زیسته آن ها درباره به حاشیه رانده شدن شناسایی و در قالب مدل به حاشیه رانده شدن ارائه شد. بر اساس نتایج حاصل از پیشایندهای بروز به حاشیه رانده شدن و با استفاده از مدل یابی ساختاری تفسیری، الگوی فرایندی به حاشیه رانده شدن کارکنان و سطوح مختلف آن ارائه شده است. این الگو حاکی از آن است که بی توجهی به ماهیت شغلی، وجود مدیران اقتدارگرا، نبود تناسب کار و حقوق دریافتی و توجه بیش از حد به مدارک دانشگاهی و نادیده گرفتن تجربه و سابقه کاری افراد در سازمان از جمله مهم ترین عوامل به حاشیه رانده شدن کارکنان در سازمان است که با نفوذ و اثرگذاری بر دیگر عوامل به به حاشیه رانده شدن کارکنان شایسته سازمان از متن اصلی زندگی سازمانی منجر می شود.کلید واژگان: ه حاشیه رانده شدن, روایت پژوهی, طردشدگی در سازمان, متن-حاشیه, مدل یابی ساختاری-تفسیریOne of the negative phenomena of organizational behavior is the marginalization of employees in the context of organizational life. This phenomenon, as an example of the unfavorable side of the organizations, has many negative consequences on the dependent variables of organizational behavior and ultimately the productivity and performance of the organization. Managing and controlling this phenomenon in the organization depends on understanding the process of employee’s marginalization. The purpose of this research is to help to understand this phenomenon better and more by identifying the process model of employee’s marginalization in the organization. In this research, conducted with structural-interpretive modeling and in one of the public organization at oil industry, a process model of this phenomenon was designed using the narratives and stories of people who have experienced the mentioned phenomenon in this organization. The participants of this research were 15 employees who were selected by the purposeful sampling method and their narratives and lived experiences about marginalization were identified and presented in the form of a marginalization model. Based on the results of the antecedents of marginalization and using structural-interpretive modeling, a process model of employee marginalization and its different levels was presented. The model indicates that neglecting the nature of the job, the presence of authoritarian managers, politicization of the organization, anti-elitism, and so on ultimately lead to the marginalization of the employees of the organization.Keywords: Marginalized employees, Narrative Research, Rejection in Organization, Center-Margin, structural-interpretive modeling
-
هدف
به حاشیه رانده شدن کارکنان و طردشدگی آن ها از متن زندگی سازمانی، پیامدهای بسیاری برای سازمان ها به دنبال خواهد داشت. مدیریت و کنترل پیامدهای این پدیده مذموم در سازمان، در گرو فهم فرآیند بروز پیامدهای سازمانی به حاشیه رانده شدن کارکنان است. هدف این پژوهش آن است تا با شناسایی الگوی فرآیندی پیامدهای سازمانی به حاشیه رانده شدن کارکنان در سازمان، به فهم بهتر و بیشتر پیامدهای بروز این پدیده کمک کند.
طراحی/ روش شناسی/ رویکرد:
این پژوهش با روش شناسی ساختاری-تفسیری و در یکی از سازمان های دولتی ایران و در صنعت نفت انجام شده است. در این پژوهش تلاش شده است تا با کاوش در روایت ها و داستان های کارکنانی که در این سازمان پدیده به حاشیه رانده شدن را تجربه کرده اند، پیامدهای سازمانی بروز آن در سازمان شناسایی و الگوی فرآیندی آن ارائه و مورد بحث قرار گیرد. مشارکت کنندگان این پژوهش تعداد 15 نفر از کارکنانی بودند که با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و روایت ها و تجربه زیسته آن ها در مورد به حاشیه رانده شدن احصا و پیامدهای آن شناسایی شدند. سپس این پیامدها با روش مدل یابی ساختاری-تفسیری تحلیل و مورد ارزیابی قرار گرفت.
یافته های پژوهش:
بر اساس نتایج حاصل از پسایندهای بروز به حاشیه رانده شدن و با استفاده از مدل یابی ساختاری -تفسیری، الگوی فرآیندی پیامدهای سازمانی به حاشیه رانده شدن کارکنان و سطوح مختلف آن تدوین و به بحث گذاشته شد. شناسایی عناصر پیامدهای بروز به حاشیه رانده شدن در سازمان و ابعاد مختلف این عناصر از یافته های این پژوهش بود. بر اساس این یافته ها گراف ISM پیامدهای سازمانی به حاشیه رانده شدن کارکنان دارای هشت سطح می باشد. پیامدهای سازمانی «جو غیررقابتی در سازمان»، «ظاهربینی سازمانی»، «بی عدالتی سازمانی» و «عدم شایسته سالاری در سازمان» در پایین ترین سطح گراف ISM قرار دارند که نشان دهنده اهمیت و تاثیرگذاری این پیامدها بر ادامه سلسله مراحل بروز پیامدهای بعدی است. «تعارضات عمودی» در سطح بعدی و پس از آن «تعارضات افقی» قرار دارد و به همین ترتیب عناصر بعدی در سطوح بالاتر قرار می گیرند. همچنین متغیرهای پایین ترین سطح به همراه «تعارضات افقی»، «تعارضات عمدی»، «نارضایتی شغلی»، «فرسودگی شغلی»، «بدبینی سازمانی» و «فرسودگی هیجانی» با قرارگیری در بخش نفوذ نمودار MICMAC به مدیران سازمان این آگاهی را می دهد که با تغییر در این متغیرها روند بروز پیامدهای بعدی را متوقف نمایند و از عمیق تر شدن پیامدهای سازمانی به حاشیه رانده شدن و سوق آن به سمت تبدیل کارکنان سازمان به کارکنان منزوی و طرد شده از سازمان یا ترک سازمان توسط ایشان جلوگیری نمایند.
محدودیت ها و پیامدها:
نتایج این پژوهش در صنایع نفت و گاز نظیر شرکت های پالایشی، پتروشیمی و گاز و همچنین شرکت ها و سازمان های همراستا با صنایع نفت و گاز و با ساختار سازمانی مشابه کاربرد دارد و تعمیم نتایج آن به سایر سازمان ها با محدودیت همراه است.
پیامدهای عملی:
الگوی پیامدهای به حاشیه رانده شدن در سازمان و ارتباط عناصر آن با یکدیگر حاکی از آن است که بی توجهی به پیامدهای اولیه نظیر عدم شایسته سالاری در سازمان، بی عدالتی سازمانی، ظاهربینی سازمانی و جو غیرقابتی در سازمان موجب تشدید پیامدهای بعدی و در نهایت انزوای و طرد کارکنان در سازمان یا ترک سازمان می شود. مدیران سازمان با آگاهی از پیامدهای سازمانی بروز به حاشیه رانده شدن در سازمان و میزان اثرگذاری و یا اثرپذیری هر یک از عناصر بر دیگر عناصر امکان پیش بینی و کنترل این پیامدها را به دست می آورند و قادر خواهند بود از تشدید پیامدها و حرکت آن به سمت خالی شدن سازمان از کارکنان شایسته جلوگیری به عمل آورند. توجه مدیران سازمان به سطوح هشت گانه گراف ISM پیامدهای سازمانی به حاشیه رانده شدن به ایشان اطلاعات لازم از بروز پیامدهای بعدی را خواهد داد. همچنین نتایج حاصل از نمودار MICMAC راهنمایی برای مدیران سازمان در جهت تشخیص اهمیت و ضرورت هر یک از عناصر پیامدهای به حاشیه رانده شدن و اولویت بندی و برنامه ریزی در برطرف نمودن آن است.
ابتکار یا ارزش مقاله:
در این مقاله عناصر پیامدهای به حاشیه رانده شدن و طردشدگی کارکنان در سازمان از دل روایات و تجربه زیسته کارکنان شناسایی و ارائه شده است. فرآیند تحلیل و بررسی این عناصر نیز با همکاری و نظارت مشارکت کنندگان در پژوهش انجام شده است. این عناصر توسط کارکنان سازمان طی سال های تمادی تجربه و لمس شده اند که این مهم درنهایت منجر به غنای بیشتر نتایج و کاربردی تر شدن آن خواهد شد.
کلید واژگان: به حاشیه رانده شدن, روایت پژوهی, پیامدهای طردشدگی در سازمان, مدل یابی ساختاری-تفسیریPurposeOne of the negative phenomena of organizational behavior in organizations is the marginalization of employees in the context of organizational life. This, as an example of the ugly face of organizations, has many negative consequences for the dependent variables of organizational behavior and ultimately the productivity and performance of the organization. Management and control of the consequences of this reprehensible phenomenon in the organization depend on understanding the process of the emergence of organizational consequences of employees being marginalized. The purpose of this research is to identify the process model of the organizational consequences of the marginalization of employees in the organization and help better understand the consequences of this phenomenon.
Design/ methodology/ approach:
In this research, which was conducted with structural-interpretive methodology, and in one of Iran's government organizations in the oil industry, an attempt has been made to consider the narratives and stories of people who have experienced the phenomenon in this organization. The organizational consequences of marginalization in the identification organization and its process model are presented and discussed. The participants of this research were 15 employees who were selected by the purposeful sampling method, and their narratives and lived experiences about marginalization were identified and presented in the form of a marginalization model. Then these results were analyzed and evaluated with the structural-interpretive modeling method.
Research FindingsBased on the results of the consequences of marginalization and using structural-interpretive modeling, the process model of the organizational consequences of employee marginalization and its different levels was compiled and discussed. Identifying the elements of the consequences of marginalization in the organization and the different dimensions of these elements was one of the findings of this research. Based on these findings, the ISM graph of the organizational consequences of employee marginalization has eight levels. The organizational consequences of "non-competitive atmosphere in the organization," "organizational appearance," "organizational injustice," and "lack of meritocracy in the organization" are at the lowest level of the ISM graph, which shows the importance and influence of these consequences on the continuation of the series of subsequent consequences. "Vertical conflicts" are at the next level, followed by "horizontal conflicts," and in the same way, the next elements are placed at higher levels. Also, the variables of the lowest level, along with "horizontal conflicts," "intentional conflicts," "job dissatisfaction," "job burnout," "organizational pessimism," and "emotional burnout," by being placed in the influence section of the MICMAC diagram, give the managers of the organization the knowledge that by changing these variables, they can stop the process of the subsequent consequences and prevent the deepening of the organizational consequences of being marginalized, leading to the transformation of the employees of the organization into isolated and rejected employees from the organization or leaving the organization by them.
Limitations & Consequences:
The results of this research are applicable in oil and gas industries such as refining, petrochemicals, and gas companies, as well as companies and organizations aligned with oil and gas industries and with similar organizational structures.
Practical Consequences: The pattern of the consequences of being marginalized in the organization and the relationship of its elements with each other indicate that neglecting the primary consequences, such as lack of meritocracy in the organization, organizational injustice, organizational appearance, and a non-coercive atmosphere in the organization, aggravates the subsequent consequences and ultimately isolation and rejection. Employees in the organization or leaving the organization by employees. By being aware of the organizational consequences of marginalization in the organization and the degree of influence or effectiveness of each element on other elements, the managers of the organization will be able to predict and control these consequences and will be able to prevent the consequences from intensifying and moving towards the emptying of the organization. Prevent competent employees. Organization managers' attention to the eight levels of the ISM graph of the organizational consequences of marginalization will give them the necessary information about the occurrence of the next consequences. Also, the results of the MICMAC chart are a guide for the managers of the organization to recognize the importance and necessity of each element of the consequences of marginalization and to prioritize and plan to solve them.Innovation or value of the Article:
In this article, the elements of the consequences of the marginalization of employees in the organization have been identified and presented from the narratives and lived experiences of the employees. The process of analysis and review of these elements has also been done with the cooperation and supervision of the participants in the research. These elements have been experienced and touched by the employees of the organization over many years, which will ultimately enrich the results and make them more practical.
Keywords: Marginalization, Narrative Research, Consequences Exclusion In The Organization, Interpretive Structural Modeling -
هدف
هدف پژوهش حاضر اولویت بندی استراتژی های تامین و نگهداشت نیروی انسانی در مراحل مختلف چرخه عمر در استارت آپ های ورزشی ایران بود.
روش شناسی:
این پژوهش از نوع تفسیری، کاربردی و کمی بود که به شکل پیمایشی انجام شد. مشارکت کنندگان پژوهش اساتید دانشگاهی مدیریت ورزشی، مدیریت منابع انسانی و مدیران استارت آپ های ورزشی بودند که 16 نفر از آنان به صورت هدفمند و در درسترس به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه بسته پاسخ و جهت تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار اکسپرچویس و روش تحلیل سلسله مراتبی استفاده شد.
یافته هادر بخش مربوط به تامین منابع انسانی، به غیر از مرحله بلوغ تجارت و خروج که استراتژی های درون سازمانی از اولویت بالاتری برخوردار بودند، در مابقی مراحل چرخه عمر استارتاپ ها، استراتژی های برون سازمانی در اولویت بالاتری قرار دارند. همچنین اولویت بندی استراتژی های نگهداشت منابع انسانی نشان داد که هیچ یک از سه دسته استراتژی ها نسبت به دیگری از اولویت بالاتری برخوردار نیست و در تمام مراحل چرخه عمر نسبت به شرایط حاکم بر استارتاپ ها، می توان از هر سه دسته استراتژی مالی، آموزشی و عدالت محوری به طور یکسان استفاده کرد. در این پژوهش همچنین استراتژی های درون و برون سازمانی تامین و استراتژی های مالی، آموزشی و عدالت محوری نگهداشت منابع انسانی به طور جداگانه اولویت بندی شدند.
نتیجه گیریدر مراحل مختلف چرخه عمر استارتاپ های ورزشی در زمینه تامین و نگهداشت منابع انسانی باید استراتژی متناسب با شرایط حاکم بر سازمان را اتخاذ کرد.
کلید واژگان: مدیریت منابع انسانی, استراتژی درون سازمانی, استراتژی برون سازمانی, استارتاپ ورزشی, چرخه عمرObjectiveThe purpose of the present study was to prioritize the strategies of recruiting and retaining human resources in different stages of the life cycle in Iranian sports startups.
MethodologyThis research work was interpretative, applied, and quantitative, which was conducted in the form of a survey. The research participants were university professors of sports management, human resources management, and managers of sports start-ups, 16 of whom were purposefully and available selected as a statistical sample. In order to collect data, a closed-answer questionnaire was used, and to analyze the data, expert-choice software and Analytical Hierarchy Process were used.
ResultsIn the human resource recruiting section, except for the stage of business maturity and exit, where intra-organizational strategies had a higher priority; in the rest of the life cycle stages of startups, extra-organizational strategies have a higher priority. Also, the prioritization of human resource retaining strategies showed that none of the three categories of strategies has a higher priority than the other, and at all stages of the life cycle, compared to the conditions governing startups, all three categories of financial, educational and justice-oriented strategies can be used equally. In this research work, internal and external strategies of recruiting and financial, educational, and justice-oriented strategies of retaining human resources were prioritized separately.
ConclusionAt different stages of the life cycle of sports startups, in the field of recruiting and retaining human resources, a strategy should be adopted according to the conditions governing the organization.
Keywords: Human resource management, Internal-Organizational Strategy, Extra-Organizational Strategy, Sports Startup, Life Cycle -
هدف پژوهش حاضر، مفهوم سازی رفتار اغواگرایانه ای تحت عنوان «کار نمایشی» در برابر «کار سازنده» برای سازمان ها است. در این پژوهش که از منظر رویکرد از نوع پژوهش های کیفی است، با استفاده از روش تحلیل مضمون و با انجام تعداد 10 مصاحبه نیمه ساختاریافته از مدیران رده میانی سازمان های دولتی و سازمان عمومی (شهرداری ها)، تعداد 104 کد توصیفی استخراج شد. پس از ترکیب و تلخیص کدها، مضامین پایه اکتشافی در قالب تعداد 7 مضمون سازمان دهنده طبقه بندی شدند و درنهایت بر اساس جایگاه خود، در سطوح مضامین فراگیر جایابی شدند. یافته های پژوهش نشان داد که درک مفهوم کارنمایشی، متاثر از شناخت سه سطح پیشایندها، مصداق ها و پسایندها است. نتایج پژوهش بیان داشت، پیشایندهای پدیده کار نمایشی در قالب سه دسته عوامل فردی، سازمانی و محیطی، تداعی یافته و منجر به ایجاد مصادیق رفتاری کارنمایشی در دو سطح فردی و سازمانی شده و بروز این رفتارها، پسایندهای کارنمایشی را در دو سطح درون سازمانی و فرا سازمانی پدید می آورد که برای به حداقل رساندن آن ها لازم است، نسبت به کنترل پیشایندهای تشدیدکننده اهتمام صورت گیرد تا مصداق های رفتاری کار نمایشی به حداقل رسد.کلید واژگان: کار, کارنمایشی, کار سازنده, شغل, شغل کاذبThe purpose of the current research is to conceptualize seductive behavior under the title of "histrionic work" against "productive work" for organizations. In this research, which is a qualitative approach, using thematic analysis method and conducting 10 semi-structured interviews with middle-level managers of public organizations, 104 descriptive codes were extracted. after combining and summarizing the codes, the basic themes were classified in the form of 7 organizing themes. and finally, based on their position, they were placed in the levels of overarching themes. The findings of the research show that the understanding of the concept of performance is influenced by the knowledge of three levels of antecedents, examples and suffixes. The results of the research showed that the antecedents of the phenomenon of histrionic work were revealed in the form of three categories of individual-personal, organizational and environmental factors, and it has led to the creation and escalation of examples of performance behavior at both individual and organizational levels, and the occurrence of these behaviors creates performance consequences at both intra-organizational and extra-organizational levels. In order to minimize the consequences of histrionic work, it is necessary to pay attention to the control and management of its aggravating antecedents in the organization.Keywords: Work, Histrionic work, Productive work, Job, Fake job
-
این مقاله به بررسی مدل یابی بازاریابی مبتنی بر فناوری اطلاعات در صنعت بیمه، با تمرکز بر مورد مطالعه شرکت بیمه ایران می پردازد. فناوری اطلاعات به عنوان یک ابزار قدرتمند در بهبود روش ها و عملکردهای بازاریابی در صنعت بیمه به طور چشمگیری تاثیرگذاری داشته است. این تحقیق با هدف بررسی چگونگی ادغام مدل یابی با تکنیک های بازاریابی در محیط فناوری اطلاعات و نقش آن در بهبود استراتژی ها و تصمیم گیری های بیمه ای انجام شده است.در این مقاله، ابتدا به معرفی مفاهیم کلیدی مدل یابی، بازاریابی و فناوری اطلاعات پرداخته شده و سپس اهمیت ادغام این سه عامل در صنعت بیمه مورد بررسی قرار گرفته است. به ویژه، تاکید بر تحلیل داده ها به منظور شناسایی الگوها، پیش بینی روندها و بهینه سازی استراتژی های بازاریابی از جمله نتایج مهم این تحقیق می باشد.در انتها، با توجه به یافته ها و تحلیل های ارائه شده، پیشنهاداتی برای شرکت بیمه ایران ارائه شده است تا بتواند از طریق بهره گیری از مدل یابی و فناوری اطلاعات، عملکرد بازاریابی خود را بهبود بخشد و بازار رقابتی بیمه را با هدف افزایش سهم بازار و جذب مشتری های جدید تقویت نمایدکلید واژگان: مدل یابی بازاریابی, فناوری اطلاعات, صنعت بیمهThis article examines information technology-based marketing modeling in the insurance industry, focusing on the case study of Iran Insurance Company. Information technology as a powerful tool in improving marketing methods and functions in the insurance industry has had a significant impact. This research has been done with the aim of investigating how to integrate modeling with marketing techniques in the information technology environment and its role in improving insurance strategies and decisions. In this article, the key concepts of modeling, marketing and information technology are first introduced and then the importance of integrating these Three factors have been investigated in the insurance industry. In particular, the emphasis on data analysis in order to identify patterns, predict trends and optimize marketing strategies is one of the important results of this research. In the end, according to the findings and analysis presented, suggestions have been made for Iran Insurance Company to be able to use from modeling and information technology, improve its marketing performance and strengthen the competitive insurance market with the aim of increasing market share and attracting new customers
-
مجله ارگونومی، سال دهم شماره 3 (پاییز 1401)، صص 212 -223اهداف
کادر درمان و کارکنان نظام سلامت به سبب فعالیت مداوم در مشاغل شبانه روزی، حساس و نامتعارف در معرض فرسودگی شغلی قرار داشته و این شرایط موجب افزایش نرخ ترک خدمت کارکنان می گردد. از این رو در سال های اخیر موضوع تاب آوری منابع انسانی جهت مقابله با فرسودگی شغلی و تداوم فعالیت کارکنان در شرایط سخت و بحرانی مورد توجه قرار گرفته است. در این راستا، پژوهش حاضر با هدف ارایه ی الگوی مدیریت منابع انسانی تاب آور در نظام سلامت کشور انجام شد.
روش کارپژوهش حاضر با استفاده از روش کیفی مبتنی بر راهبرد تحلیل مضمون انجام شده است. در این رابطه، 14 مصاحبه ی نیمه ساختاریافته با جامعه ی آماری پژوهش شامل اساتید، مدیران، کارشناسان منابع انسانی حوزه های ستادی دانشگاه های علوم پزشکی منطقه ی 3 نظام سلامت کشور، با استفاده از روش نمونه گیری زنجیره ای (گلوله برفی) و بر مبنای قاعده ی اشباع نظری انجام شد. در ادامه با استفاده از روش کدگذاری باز، محوری و گزینشی در تحلیل مضمون، الگوی اولیه پژوهش حاصل گردید.
یافته هانتایج حاصل از تحلیل کیفی داده ها منجر به شناسایی 116 مضمون پایه، 39 مضمون سازمان دهنده و 13 مضمون فراگیر در قالب الگویی با 4 بعد عوامل محیطی، عوامل سازمانی، کارکردهای مدیریت منابع انسانی و پیامدهای آن شده است. در ادامه، روایی و پایایی پژوهش نیز به ترتیب با استفاده از روش نسبت روایی محتوایی و روش Holsti تایید گردید.
نتیجه گیریاجرای موثر عوامل شناسایی شده و اولویت بندی آن ها به منظور بهینه سازی و تاب آوری مدیریت منابع انسانی، در ارتقای عملکرد شغلی، افزایش انگیزه و در نهایت ارتقای تاب آوری سازمانی می تواند موثر واقع شود.
کلید واژگان: تاب آوری, منابع انسانی تاب آور, نظام سلامتJournal of Ergonomics, Volume:10 Issue: 3, 2023, PP 212 -223ObjectivesThe medical staff and health system employees are exposed to job burnout due to their continuous work in round-the-clock, sensitive and unusual jobs, and this condition causes an increase in the rate of employees leaving the service. Therefore, in recent years, the issue of resilience of human resources to deal with job burnout and the continuity of employees' activity in difficult and critical conditions has been taken into consideration. In this regard, the current research has been conducted with the aim of presenting a model of resilient human resource management in the country's health system.
MethodsThe present research was conducted using the qualitative research method based on thematic analysis strategy. In this regard, 14 semi-structured interviews with the statistical population of the research, including professors, managers, human resources experts of the medical sciences universities in the 3rd region of the country's health system, using the chain sampling method (snowball) and based on The rule of theoretical saturation was performed. In the following, using the open, central and selective coding method in the analysis of the theme, the initial pattern of the research was obtained.
ResultsThe results of qualitative data analysis have led to the identification of 116 basic themes, 39 organizing themes and 13 inclusive themes in the form of a model with 4 dimensions of environmental factors, organizational factors, human resource management functions and its consequences. In the following, the validity and reliability of the research has been confirmed using the content validity ratio method and the Holsti method, respectively.
ConclusionThe effective implementation of the identified factors and their prioritization in order to optimize and resiliency of human resources management can be effective in improving work performance, increasing motivation and ultimately improving organizational resilience.
Keywords: Resilience, Human resources resilient, Health system -
زمینه
انگیزه و امید در مشتری بی شک بر تصمیم گیری خرید وی تاثیر دارد. از این رو، این پژوهش بر آن شد مشخص کند الگوی امید مشتریان چگونه است و اخلاق مداری در کجای این الگو است.
روشاین پژوهش از لحاظ هدف کاربردی، از لحاظ رویکرد، اکتشافی، و از لحاظ نحوه تجزیه و تحلیل داده ها، آمیخته (کیفی-کمی) می باشد. در فاز کیفی رویکرد پدیدار شناسانه اتخاذ شد. جامعه شامل مشتریان بانک کشاورزی (دارای تجربه زیسته) بودند که از میان آنها 9 نفر با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. ابزار اصلی جمع آوری داده ها، مصاحبه های عمیق و غیرساختار یافته بود. داده ها در سه مرحله تجزیه و تحلیل شدند (شناسایی مفاهیم، شناسایی مقوله ها، و دسته بندی مقوله ها) . در فاز کمی نیز، مشتریان بانک کشاورزی در استان زنجان به عنوان جامعه آماری در نظر گرفته شدند و از میان آنها، 400 نفر بر اساس روش نمونه برداری تصادفی ساده به عنوان نمونه آماری انتخاب گردیدند. ابزار اصلی جمع آوری داده ها، پرسشنامه ای بسته و محقق ساز بود . جهت انجام تجزیه و تحلیل از معادلات ساختاری استفاده شد و این کار با نرم افزارهای SPSS، Lisrel و smartPLS انجام شد.
یافته هادر فاز کیفی از مجموع 9 مصاحبه، 87 مفهوم اولیه استخراج شد که بعد از بررسی، 20 مفهوم نهایی و 6 مقوله اصلی شناسایی شد. در فاز کمی مشخص شد اخلاقیات، مشتری گرایی و مدیریت کیفیت خدمات در بانک کشاورزی در ساختار امید مشتریان این بانک نقش معنادار دارد و مدل تحقیق تایید شد.
نتیجه گیریامید مشتریان به خدمات بانک کشاورزی از سه جنبه قابل توصیف می باشد: امید برگرفته از اخلاق مداری در بانک کشاورزی، امید برگرفته از نظام مدیریت کیفیت خدمات در بانک کشاورزی، و امید برگرفته از نوآوری و مشتری گرایی بانک کشاورزی.
کلید واژگان: امید مشتری, اخلاق مداری, مشتری گرایی, مدیریت کیفیتBackgroundMotivation and hope in the customer undoubtedly affect his purchasing decision. Therefore, this study aimed to determine what the pattern of customer hope is and where is the ethics of this pattern.
MethodThis research is mixed in terms of practical purpose, exploratory in terms of approach, and qualitative-quantitative in terms of data analysis. In the qualitative phase, a phenomenological approach was adopted. The population included the customers of Keshavarzi Bank (with lived experience) from which 9 people were selected by purposive sampling method. The main tools for data collection were in-depth and unstructured interviews. Data were analyzed in three steps (concept identification, category identification, and category categorization). In the quantitative phase, the customers of Keshavarzi Bank in Zanjan province were considered as a statistical population and among them, 400 people were selected as a statistical sample based on simple random sampling method. The main tool for data collection was a closed and researcher-made questionnaire. Structural equations were used for analysis and this was done with SPSS, Lisrel and smartPLS software.
ResultsIn the qualitative phase, out of a total of 9 interviews, 87 initial concepts were extracted, which after review, 20 final concepts and 6 main categories were identified. In a small phase, it was found that ethics, customer orientation and service quality management in Keshavarzi Bank have a significant role in the structure of customer expectations of this bank and the research model was approved.
ConclusionCustomers' hope for Keshavarzi Bank services can be described from three aspects: hope derived from the ethics of Keshavarzi Bank, hope derived from the service quality management system in Keshavarzi Bank, and hope derived from innovation and customer orientation of Keshavarzi Bank.
Keywords: Customer expectation, Ethics, Customer orientation, Quality management -
در عصر کنونی، موفقیت سازمان ها نه صرفا بر اساس عملکرد مالی آن ها، بلکه بر مبنای نقش آن ها در بهبود شرایط اجتماعی و محیط زیست قضاوت می شود. این امر در مفهوم مسیولیت پذیری اجتماعی سازمان ها نهفته است. هدف از این پژوهش، ارایه راهکارهایی برای تقویت مسیولیت پذیری اجتماعی در بانک ملی با بررسی تاثیر برند کارفرمایی و شهرت سازمانی بر آن و با تحلیل نقش واسط مشتری مداری است. پژوهش حاضر از نوع توصیفی پیمایشی و علی است. جامعه آماری این پژوهش، 250 نفر از کارکنان ادارات مرکزی بانک ملی ایران است که 151 نفر از آن ها نمونه به صورت تصادفی ساده انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه های استاندارد استفاده شد. جهت تحلیل داده های گردآوری شده از روش معادلات ساختاری و از نرم افزار اسمارت پی ال اس بهره گرفته شد. نتایج تحلیل داده ها نشان داد که شهرت و برند کارفرمایی بانک ملی بر مسیولیت پذیری اجتماعی تاثیر مثبت و معنا دار دارد و همچنین بین برند کارفرمایی و مشتری مداری بانک ملی رابطه مثبت و معنادار وجود دارد. نقش میانجی گری مشتری مداری در رابطه بین شهرت و مسیولیت پذیری اجتماعی رد شد. همچنین نقش میانجی مشتری مداری در رابطه بین برند کارفرمایی و مسیولیت پذیری اجتماعی بانک ملی رد شد. این نتایج حاکی از آن است که سرمایه گذاری مدیران بانک ملی در ارتقای شهرت سازمانی بانک و تقویت برند کارفرمایی، می تواند در بهبود مسیولیت پذیری اجتماعی نقش بسزایی داشته باشد.کلید واژگان: برند کارفرمایی, شهرت سازمانی, مسئولیت پذیری اجتماعی, مشتری مداریIntroductionIn the present century, the success of the organizations judged not only based on their financial functions but also their impact on improving the social condition and environment. This reflects on organization’s social responsibility. The aim of this study is to offer some ways to improve social responsibility in Bank Melli as well as studying the effect of its reputation and employer brand along with analysis of its customer oriented mediation role.MethodologyThe present study is applied and casual research. This research is hypothetical-deductive in nature descriptive survey. The population size has 250 employees of Bank Melli Iran branch on Kargoshaei but the sample size is 151 (female and male) that selected by using simple random sampling. For data collections, the standard questioner used and for analysis data, structural equation modeling and smart PLS software used. To assess the reputation of the organization, the Ponzi et al. (2011) questionnaire used, which included four items. To measure social responsibility, the questionnaire of Shin et al. (2016 including 3 items) used. Burton et al. (2005) questionnaire used to measure the employer brand, which included 25 items.To measure customer orientation, Tom et al. (2002) questionnaire used, which includes two dimensions of pleasure and needs, which includes 12 items. Reliability assessed using Cronbach's alpha coefficient. Given that for all variables, this value is above 0.7. In addition, as you can see, for all variables, the value of AVE is greater than 0.40 and the value of CR is greater than 0.7; Therefore, it can be said that the tool has good reliability. To evaluate the diagnostic validity of structures, two criteria proposed, one of which is the cross-sectional load of items.Results and discussionThe result of data analysis shows that the reputation and Bank Melli’s employer branding has a meaningful and positive effect on social responsibility. Moreover, there is a meaningful and positive relation between reputation and social responsibility rejected. The mediation role of customer orientation in relation between employer brand and social responsibility of Bank Melli also rejected. The result shows that the investment of Bank Melli’s managers on popularity of its employer brand can have a remarkable effect on improving its social responsibility. Findings showed that the effect of employer brand on social responsibility of Bank Melli employees is stronger than the effect of corporate reputation on social responsibility. The implicit guideline in this conclusion states that Bank Melli employees use the bank's internal marketing activities, which are effective in strengthening the attractiveness of the employer brand, in encouraging them to play social responsibility roles, more effective than external marketing actions that determine corporate reputation. In other words, the employees of Bank Melli consider working in a bank that has a high attractiveness in the employer brand to be more effective in playing their social roles than working in a bank that has a high reputation in the financial market. Therefore, based on this research result, it seems that the managers of Bank Melli should prioritize strengthening the employer brand in comparison with corporate reputation in order to fulfill their social responsibility. According to the findings, customer orientation cannot be a good mediating variable between the independent variables of Bank Melli reputation and brand and the dependent variable of social responsibility. As well as customer orientation cannot affect social responsibility, it suggested that future researchers work on new variables that can affect social responsibility. The reason for rejecting this hypothesis is that the employees and managers of Bank Melli consider customer orientation as a part of their main duties that expected by the customer and consider the fulfillment of social responsibility to depend on other activities. According to the findings, Bank Melli's reputation does not affect customer orientation. It suggested that Bank Melli employees and managers pay attention to the fact that in relation to customer orientation, they cannot rely on Bank Melli's external reputation.ConclusionAccording to the statistical results, the necessary conditions for confirming the role of customer orientation mediator in the relationship between the employer brand and social responsibility of Bank Melli. There is no orientation in the relationship between the employer brand and social responsibility of Bank Melli, so the research hypothesis that the role of customer orientation mediates between the employer brand and social responsibility rejected. Given that, the value of the coefficient of significance (t-statistic) for the two research variables is 3.21, so the research hypothesis as a relationship between reputation and social responsibility is a positive and direct relationship confirmed. Considering that the value of the significance coefficient (t-statistic) for the two research variables is more than 8.36, so the research hypothesis is established as a positive and direct relationship between the brand of employer and social responsibility. Considering that, the value of the coefficient of significance (t-statistic) for the two variables of the research is 1.49, so the fourth hypothesis of the research entitled the relationship between reputation and customer orientation do not confirmed. Considering that, the value of the significance coefficient (t-statistic) for the two research variables is 4.32, so the research hypothesis established as a positive and direct relationship between the relationship between the employer brand and customer orientation.Keywords: Customer Orientation, Employer Brand, corporate reputation, social responsibility
-
ارایه راهکارهایی برای رفع موانع سرمایه گذاری در برنامه های تلویزیونی درراستای تحقق شعار مقام معظم رهبری مبنی بر «تولید، پشتیبانی ها، مانع زدایی ها» هدف این پژوهش است. این تحقیق از لحاظ هدف، کاربردی و از نظر رویکرد، آمیخته است. در گام نخست و در بخش کیفی، با استفاده از مصاحبه ها، موانع تمایل سرمایه گذاران به سرمایه گذاری در برنامه های تلویزیونی در شبکه استانی همدان شناسایی و رتبه بندی شدند. در این گام، مشارکت کنندگان پژوهش، 12 نفر از خبرگان شامل تهیه کنندگان، مدیران ستادی و سرمایه گذاران بودند. در گام دوم و در بخش کمی، با استفاده از فن دلفی، اولویت بندی موانع شناسایی شده انجام شد. جامعه آماری در بخش کمی، شامل کلیه خبرگان سازمانی مشغول به برنامه سازی در صداوسیمای همدان و در سال 1400 بودند. در بخش کمی، با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای، حجم نمونه 114 نفر انتخاب شد. نتایج پژوهش حاکی از آن است که سه مانع اصلی تمایل به سرمایه گذاری در برنامه های تلویزیونی در شبکه استانی همدان به ترتیب اولویت عبارت اند از: تعدد رسانه های موازی کم هزینه تر، عدم اعتقاد سرمایه گذار به اثرگذاری این گونه تبلیغات و عدم جذابیت برنامه هایی نظیر مسابقه های تلویزیونی برای این گونه سرمایه گذاری ها. برای ایجاد تمایل در سرمایه گذاران به سرمایه گذاری در برنامه های تلویزیونی، بهتر است ابتدا به موانعی که در خود شبکه و برنامه سازان وجود دارد، توجه و برای رفع آنها تلاش شود، در این صورت، ظرفیت های شبکه برای تمایل سرمایه گذاران به سرمایه گذاری افزایش خواهد یافت.
کلید واژگان: تمایل به سرمایه گذاری, موانع سرمایه گذاری, برنامه های تلویزیونی, شبکه استانی همدان, صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایرانThe purpose of this research is to present suggestions for removing the barriers before investors to invest in television programs in line with actualizing the Supreme Leader’s Slogan of The Year “Production, Supports, and Removal of Barriers”. The goal of this study is applied and it is qualitative in approach. In the first step and in the qualitative part, the obstacles to investors’ desire to invest in TV programs were identified and ranked using interviews. In this step, the research participants included 12 experts, including producers, staff managers and investors. In the second step and in the quantitative part, the identified barriers were prioritized using the Delphi technique. The statistical population in the quantitative section included all experts of the organization involved with program production in Hamedan provincial station in 2021. 114 individuals were selected to shape the sample size in the quantitative section using probability sampling method. The results of the study showed that the three main obstacles before the investors’ willingness to invest in television programs within Hamedan provincial station are the multiplicity of low-cost parallel media, the investor’s distrust of the effectiveness of such advertisements, and the unattractiveness of programs like television competitions for such investments. In order to make investors willing to invest in television programs, it is better to first pay attention to the barriers that exist in the station itself and among the producers, and try to eliminate them. In this case, the station’s capacity for investors to be willing to invest would increase.
Keywords: Willingness to Invest, Investment Barriers, TV Programs, Hamedan Provincial Station, Islamic Republic of Iran Broadcasting (IRIB) -
فصلنامه مدیریت دولتی، پیاپی 53 (بهار 1402)، صص 149 -179هدفزندگی سازمانی، نوعی زندگی روایی و تجربه کارکنان در سازمان آغشته با داستان ها و روایت های مثبت و منفی است. تجربه طردشدن از متن سازمان و به حاشیه رفتن، یکی از تجاربی است که در سال های اخیر، روایت های زیادی را در محیط های کاری با خود به دنبال آورده است. هدف این پژوهش، فهم پدیده به حاشیه رانده شدن کارکنان در سازمان با واکاوی روایت و داستان های افرادی است که در یک سازماندولتی این پدیده را تجربه کرده اند.روشدر گام نخست و مبتنی بر روش نمونه گیری هدفمند، مشارکت کنندگان اولیه پژوهش انتخاب و در ادامه با مشارکت و هم فکری ایشان، مشارکت کنندگان دیگری با روش نمونه گیری گلوله برفی انتخاب شدند. روایت های و تجربه زیسته کارکنان با انجام 60 مصاحبه احصا و تحلیل شد. عناصر معنایی مشترک از دل داستان ها و روایت های این مشارکت کنندگان، استخراج و با فن تحلیل مضمون، در قالب پیشایندها، مصادیق و پسایندهای به حاشیه رانده شدن ارایه شد. عناصر معنایی مشترک از به حاشیه رانده شدن، مواردی بودند که در بیش از نیمی از مصاحبه ها به آن ها اشاره شده بود.یافته هابر اساس یافته های به دست آمده، الگوی به حاشیه رانده شدن کارکنان در سازمان تدوین و به بحث گذاشته شد. شناسایی پیشایندها (غیربومی ستیزی، سقف و محدودیت در حقوق پرداختی، مدرک گرایی و...)، مصادیق (ترک خدمت مجازی، کاهش تعهد نگرشی، کاهش عملکرد وظیفه ای و...) و پسایندهای (نافرمانی مدنی، بی اعتنایی به کار و محل کار، ترک سازمان و...) به حاشیه رانده شدن کارکنان همراه با ابعاد و عناصر تشکیل دهنده هر یک از این مقوله ها، از جمله یافته های پژوهش بود.نتیجه گیرییافته های پژوهش، حاکی از دو نوع به حاشیه رانده شدن در سازمان بود که با نام های به حاشیه رانده شدن تحمیلی و به حاشیه رانده شدن ترجیحی مورد بحث و واکاوی قرار گرفت. در پایان رهنمودهایی جهت مقابله با این پدیده در سازمان ارایه شد.کلید واژگان: به حاشیه رانده شدن, روایت پژوهی, طردشدگی در سازمان, انزوای سازمانیObjectiveThis study aims to understand employee marginalization by analyzing the narratives and stories of employees who have experienced this phenomenon in an Iranian public organization.MethodsThe research participants were selected at the first stage based on the purposive sampling method. Prototypes were selected from elite employees and graduates of universities in Iran, who, according to their years of service, did not pass their occupation levels and were in a job position far lower than the position appropriate to their abilities. Next, the employees, who possessed the mentioned characteristics and were introduced to and confirmed by the initial participants, were selected by the snowball method as the next samples. The interviews conducted with the participants of the research continued until reaching saturation, according to which the number of participants reached 60 people. Before the beginning of the interview, to create a sense of trust between the parties and to secure the participants’ freedom to express their opinions and issues, they were assured that their names would remain confidential and their interviewees would be introduced only based on a code. The common semantic elements in the participants’ stories and narratives were analyzed using the thematic analysis technique after extraction and were presented in the form of antecedents, examples, and consequences. The elements, which were mentioned in more than half of the interviews, were the employees’ common semantic elements of marginalization in the organization. The employees’ common elements of marginalization in the organization were expressed in the form of antecedents, which were examined as the crucial reasons for the occurrence of the phenomenon in the organization, and adequate explanations for each of them were provided. This single-section research was conducted in a certain period, and its results can be applied and generalized in the investigated organization and organizations with a similar structure. The present research was conducted under the framework of a critical paradigm since the researchers encountered the disclosure of hidden injustice in the heart of an organization. Additionally, the critical paradigm investigated questions concerning values and assumptions, participation in social actions, exposing injustice, and challenging traditional structures.ResultsAccording to the findings, the employees’ pattern of marginalization in the organization was compiled and discussed. This study could identify antecedents (non-nativism, document orientation, anti-elitism, etc.), examples (leaving virtual service, reducing attitudinal commitment, reducing task performance, etc.), and consequences (disregarding work and workplace, leaving the organization, etc.), as well as the marginalization of employees with the dimensions and constituent elements of each of the categories.ConclusionAccording to the obtained results, the employees’ perceptions of two types of marginalization in the organization were discussed and analyzed as “Imposed Marginalization” and “Preferred Marginalization”.Keywords: marginalization, Narrative Inquiry, Organizational isolation, Public Organization
-
زمینه و هدف
«تاب آوری» منابع انسانی، به معنای توانایی کارکنان برای ادامه فعالیت در شرایط کاری نامساعد است. از آنجایی که فعالیت کاری بلندمدت، در شرایط کاری نامساعد، به فرسودگی شغلی و ترک خدمت کارکنان منجر خواهد شد، موضوع تاب آوری منابع انسانی توجه پژوهشگران را به خود جلب کرده است. کارکردهای منابع انسانی یا همان مجموعه وظایفی که مدیران منابع انسانی برای اداره کارکنان اعمال می کنند، در این زمینه به عنوان عاملی بسترساز، نقش مهمی را ایفا می کند. با توجه به اینکه اغلب کارکنان کادر درمان کشور، در شرایط کاری نامساعد فعالیت می کنند، پژوهش حاضر با هدف ارایه الگوی کارکردهای مدیریت منابع انسانی تاب آور در نظام سلامت کشور اجرا شده است.
روشپژوهش حاضر با استفاده از رویکرد آمیخته اکتشافی (کیفی کمی) اجرا شده است. در بخش کیفی، ابتدا 14 مصاحبه نیمه ساختاریافته، بر مبنای قاعده اشباع نظری با مدیران و کارشناسان منابع انسانی حوزه سلامت کشور، به عنوان جامعه آماری انجام شد. روش نمونه گیری زنجیره ای (گلوله برفی) بود. در نهایت با استفاده از راهبرد تحلیل مضمون، الگوی اولیه «کارکردهای مدیریت منابع انسانی تاب آور نظام سلامت کشور» به دست آمد. در مرحله کمی نیز، الگوی به دست آمده با استفاده از مدلسازی معادلات ساختاری و به کمک نرم افزارهای اس پی اس اس و اسمارت پی ال اس ارزیابی و اعتبارسنجی شد.
یافته ها:
الگوی پژوهش که بر اساس تحلیل متن مصاحبه ها به دست آمد، از 66 مضمون پایه، 18 مضمون سازمان دهنده و 5 مضمون فراگیر تشکیل شده است. مضمون های فراگیر عبارت اند از: «نظام روابط کار و کارکنان»؛ «نظام جبران خدمات»؛ «نظام برنامه ریزی، کارمندیابی و جذب و استخدام»؛ «نظام توسعه منابع انسانی»؛ «نظام مدیریت عملکرد کارکنان». نتایج حاصل از مدلسازی معادلات ساختاری، اعتبار الگوی استخراج شده را تایید می کند؛ به نحوی که مقدار برازش کلی الگو (GOF) 529/0 محاسبه شد که از برازش کلی قوی آن حکایت می کند.
نتیجه گیری:
پیاده سازی موثر اقدامهای شناسایی شده در جهت اصلاح و بهینه سازی کارکردهای منابع انسانی، از یک سو به تامین انتظارها و توانمندسازی کارکنان، به عنوان یکی از ذی فعان بسیار مهم درون سازمانی منجر می شود و از سویی دیگر، افزایش تاب آوری کارکنان را به ارمغان می آورد. در نظر گرفتن تمهیدهایی در جهت اولویت بندی این اقدامها بر اساس میزان تاثیر آنها نیز، در ارتقای عملکرد شغلی، افزایش انگیزه و در نهایت ارتقای تاب آوری سازمانی موثر است.
کلید واژگان: مدیریت منابع انسانی تاب آور, کارکردهای منابع انسانی, مدلسازی معادلات ساختاریBackground & PurposeGenerally, long-term activities in unappropriated work environment would result in employee burnout and job turnover. In this condition, Employee Resilience attracted scholars’ attention and refers to employee ability for continue activities in unappropriated situation. Also, Human resource functions as set of programs that managers can use, have important role for employee resilience. Since most of health care personnel works on unappropriated situation, this research has been conducted to propose a novel Resilience Human Resource Management Functions (RHRMF) model with a focus on public health care system.
MethodologyThe current study uses a mixed qualitative-quantitative research approach. In the qualitative phase, 14 semi-structured interviews have been carried out with a research statistical population including human resource managers and experts of health care organizations by snowball sampling method based on theoretical saturation. Finally, the conceptual framework of the RHRMF model has been developed based on a thematic analysis. In the quantitative phase, the proposed model has been validated based on the Structural Equation Modeling.
FindingsAfter analyzing the interviews, 18 subsidiary themes as well as five main themes were identified as Resilience Human Resource Functions including workforce relations, compensation, recruitment, development, and performance management.
ConclusionWith a GOF value of 0.529, the Structural Equation Modeling indicates acceptaed validity and a strong modelling fit for the outcomes of the proposed model.
Keywords: structural equation modeling, Resilience Human Resource Functions, Resilience human resource -
پیشینه و اهداف:
یکی از موارد به شدت اثرگذار بر رفتار مصرف کنندگان مفهوم سردرگمی مشتری است که شناسایی چرایی و چگونگی ایجاد آن و رفع چالش های پیش رو می تواند محرکی جهت رشد و توسعه فضای کسب وکار در صنعت بیمه عمر باشد. بنابراین، مطالعه حاضر باهدف تحلیل عوامل موثر بر سردرگمی مشتری در خدمات بیمه عمر انجام شده است.
روش شناسی:
جامعه آماری این پژوهش شامل 22 خبره صنعت بیمه و بازاریابی است که با آنها به روش نمونه گیری هدفمند (قضاوتی) و (گلوله برفی) و مصاحبه نیمه ساختاریافته تا رسیدن به اشباع نظری مصاحبه شده است. روایی و پایایی مصاحبه نیز با استفاده از معیار قابلیت اعتبار، قابلیت اطمینان، تاییدپذیری و همچنین انتقال پذیری تایید شد و پایایی بین دو کدگذار برای مصاحبه های انجام شده طبق فرمول هولستی 86/0 است که قابلیت اعتماد کدگذاری ها (فرض توافق بین محقق و کدگذار دوم) موردتایید واقع شد. جهت تحلیل کیفی مصاحبه ها از روش تحلیل مضمون و در بخش کمی نیز از پرسشنامه دلفی فازی جهت اولویت بندی متغیرها استفاده شد که روایی و پایایی آن با استفاده از روایی محتوا و آزمون مجدد تایید گردید.
یافته هاپس از جستجوی مضامین (کدهای گزینشی) و شکل گیری مضامین فرعی، درنهایت 10 مضمون اصلی شامل فقدان آگاهی عمومی، نیروهای فروش، راهبرد های بازاریابی، فقر مالی، قوانین دولتی، ساختار مدیریتی شرکت های بیمه، عوامل ساختاری، وضعیت فرهنگی- اقتصادی، ویژگی های شخصیتی و سیستم آموزشی شرکت های بیمه، به عنوان مهم ترین عوامل تاثیرگذار بر سردرگمی مشتریان در صنعت بیمه عمر شناسایی و اولویت بندی شدند.
نتیجه گیرییافته های این پژوهش نشان داد وجود سردرگمی در مشتری با توجه به ماهیت خدمات امری بدیهی است. در بیمه عمر نیز مشتریان به دلیل عوامل زیادی در خرید بیمه عمر دچار سردرگمی هستند و این سردرگمی بر بازار خرید بیمه عمر اثرات مخربی برجای می گذارد. اما، در اولویت بندی عوامل موثر بر سردرگمی مشتری، فقدان آگاهی جامعه و نیروهای فروش از مهم ترین عوامل شناخته شده اند، لذا متولیان صنعت بیمه باید وزن بیشتری به این عوامل اختصاص دهند و سایر عوامل موثر بر سردرگمی نیز به ترتیب اهمیت سهم در برنامه های صنعت بیمه منظور شوند. با توجه به نتایج حاصل از پژوهش می توان گفت تمرکز بر عوامل ایجادکننده سردرگمی در مشتری و تشخیص این که مشتریان بیشتر مستعد کدام نوع سردرگمی هستند، امکان ایجاد ارتباط مناسب تر با مشتریان را فراهم می کند و به رفع چالش های پیش رو در امر ارتباط با آنها کمک می نماید. همچنین، رفع سردرگمی و ایجاد آگاهی و شناخت معقولانه و درست در مشتری می تواند محرکی جهت رشد و توسعه فضای کسب وکار در صنعت بیمه عمر باشد. بنابراین، نتایج این پژوهش می تواند راهگشای سیاست گذاران در صنعت بیمه باشد و منافع مشتریان و شرکت های بیمه را تامین و حفظ کند و راهکاری موثری برای متولیان امر جهت مدیریت سردرگمی مشتریان در صنعت بیمه عمر کشور باشد.
کلید واژگان: بیمه عمر, رفتار مصرف کننده, رویکرد آمیخته, سردرگمی, مشتریBACKGROUND AND OBJECTIVESOne of the most important and vital issues in consumer shopping behavior is the issue of confusion, which under the influence of various factors can ultimately affect his/her decision. Today's consumer is in a very complex environment with many choices for products and product changes as well as brands, stores and channels. In the face of these complexities, consumers are limited by their cognitive and emotional skills. Given the limiting nature of these skills, it is not surprising that consumers do not always have a complete understanding of product information and are therefore confused. Due to the unique nature of services, it is not surprising that consumers are confused about services and this confusion has detrimental effects on the service industry market and their growth. Therefore, this study was conducted to analyze the factors affecting customer confusion in life insurance services using mixed method approach.
METHODSThe statistical population in this study includes 22 knowledgeable experts in the field of insurance industry and marketing. They were interviewed using semi-structured interviews through purposive and snowball sampling methods. The interviews were continued until achieving theoretical saturation. Qualitative data from interviews provide a better and comprehensive understanding of the factors affecting customer confusion in life insurance. Theme analysis method was used to ensure the validity and reliability of data through Lincoln and Guba’ four criteria of credibility, transferability, dependability, and confirmability. Holst formula was calculated to measure the reliability of the agreement between the two coders of the interviews. It was 0.86, which shows an agreement between the researcher and the second coder. A fuzzy Delphi questionnaire was used to collect data in two phases of the survey in the quantitative part of the study. Its validity and reliability were confirmed by content validity and retest, and the fuzzy variables identified in the qualitative part were prioritized using the fuzzy Delphi technique.
FINDINGSThe analysis process started with familiarity with the data. In the second stage, individual interviews were reviewed and codes related to the research topic were extracted and 925 initial codes were received from 22 interviews. In the third stage, unrelated, incomplete and duplicate codes were removed and finally 159 codes were obtained. In the fourth stage, by reviewing the themes, the researchers achieved 38 sub-themes. In the fifth stage, 10 main themes were extracted analyzing the sub-themes. In the sixth stage, the researchers finished the work with final analysis and report writing. The main themes derived from the qualitative part of the study are: lack of public awareness, sales forces, marketing strategies, financial poverty, government laws, management structure of insurance companies, structural factors, cultural-economic status, personality traits and educational system of the insurance companies. These factors were identified and prioritized as the most important factors affecting customer confusion in the life insurance industry.
CONCLUSIONDue to the nature of services, the existence of customer confusion is obvious. Customers are confused due to many factors in buying life insurance. This confusion has destructive effects on the life insurance market in the industry. The lack of public awareness and sales forces are the most important factors affecting customer confusion. Thus, it is suggested that insurance industry managers give more weight to these factors. Other factors affecting confusion should also be considered as important. A new perspective can be created by focusing on those factors that cause confusion in the customer. Appropriate relationship with customers should be developed and the challenges in the relationship with customers should be managed. These results can be a stimulus for the growth and development of the business environment in the life insurance industry and provide an effective solution for those in charge to manage customer confusion in the country's life insurance industry.
Keywords: Confusion, Consumer Behavior, Customer, Life Insurance, Mixed Method -
زمینه
رهبران دارای مسیولیت هستند، پس نیازمند اخلاق می باشند. افرادی که در جایگاهی چون رهبری قرار دارند، می توانند منشاء بسیاری از تغییرات رفتاری شوند؛ و این امر، زمانی بهتر محقق می شود که این رهبران رفتار اخلاقی بالایی نیز داشته باشند. از این رو پژوهش حاضر با هدف بررسی ویژگیهای رهبری اخلاقی و سپس استخراج الگویی مفهومی از رابطه بین این ویژگیها شکل گرفت.
روشتحقیق حاضر اکتشافی، کیفی است . جامعه آماری شامل تعدادی از اساتید مدیریت ایران در شهر همدان بود. از میان جامعه مورد نظر 11 نفر به عنوان نمونه با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. ابزار مصاحبه نیمه ساختار یافته بود و در نهایت داده ها با روش تحلیل تم مورد بررسی قرار گرفتند.
یافته هاپس از انجام فرآیند تحلیل تم ابتدا 124 تم فرعی شناسایی شد. با دسته بندی و حذف موارد تکراری 22 تم فرعی شناسایی شد که در قالب سه گروه عمده از مولفه ها یا ویژگی های رهبری اخلاقی تحت عنوان ویژگی های رهبر اخلاق مدار و رفتارهای رهبر اخلاق مدار و نتایج حاصل از به کارگیری رهبری اخلاقی قرار گرفتند.
نتیجه گیرینتایج تحقیق حاضر نشان داد که چنانچه مولفه های رهبری اخلاقی که مجموعه ای از ویژگی ها و رفتارهاست تحقق یابد بی شک نتایجه همچون کاهش تعارضات، افزایش رضایت ، تعالی سازمانی و شایسته سالاری تحقق خواهد یافت.
کلید واژگان: رهبری, رهبری اخلاقی, سازمان دولتیBackgroundLeaders have responsibilities, so they need ethics. People in leadership positions can be the source of many behavioral changes; And this is best achieved when these leaders also have high moral behavior. Therefore, the present study was formed with the aim of examining the characteristics of moral leadership and then extracting a conceptual model of the relationship between these characteristics.
MethodThe present study is exploratory and qualitative. The statistical population included a number of Iranian management professors in the city of Hamadan. From the target population, 11 people were selected as the sample using purposive sampling method. The interview tool was semi-structured and finally the data were analyzed by theme analysis.
ResultsAfter performing the theme analysis process, 124 sub-themes were identified. By categorizing and eliminating duplicates, 22 sub-themes were identified in the form of three main groups of components or characteristics of moral leadership under the title of characteristics of moral leader and behaviors of moral leader and the results of applying moral leadership. Were located.
ConclusionThe results of the present study showed that if the components of moral leadership, which is a set of characteristics and behaviors, are realized, the results such as reducing conflicts, increasing satisfaction, organizational excellence and meritocracy will be realized.
Keywords: Leadership, Ethical leadership, Public organization -
توسعه دولت الکترونیک در همه بخش های کشور و از تمامی ابعاد، لازم و اثر بخش است. یکی از ابعاد مهم، توسعه سیاسی است. هدف تحقیق حاضر شناسایی مولفه های موثر بر اثربخشی توسعه دولت الکترونیک در شرکت آب و فاضلاب استان تهران بوده است. جامعه آماری این تحقیق را تعداد مدیران حوزه فناوری اطلاعات شرکت آب وفاضلاب استان تهران با 13 شرکت زیر مجموعه که شامل 240 نفر هستند تشکیل می دهند.جهت تعیین حجم نمونه از فرمول کورکران و روش تصادفی ساده طبقه ای استفاده شد که 148 نفر به عنوان حجم نمونه انتخاب شدند.به منظور گردآوری داده ها در بخش کیفی از پرسشنامه باز استفاده شد و در بخش کمی از پرسشنامه بسته استفاده نمودیم. برای تعیین روایی پرسشنامه ها از نظرات خبرگان استفاده شد و برای تعیین پایایی از آلفای کرونباخ که نتایج نشان داد پایایی مورد تایید است.جهت تجزیه و تحلیل داده ها از تکنیک دلفی و معادلات ساختاری با نرم افزار AMOS استفاده گردید. نتایج نشان داد که هفت مولفه در بعد ساختاری، رفتاری، محیطی، فرایندی، خروجی، پیامد و اثر بر اثر بخشی دولت الکترونیک تاثیر معنی دار دارند .
کلید واژگان: فناوری اطلاعات و ارتباطات, اثربخشی سیاسی, دولت الکترونیک, شرکت آب و فاضلابThe development of e-government in all parts of the country and in all dimensions is necessary and effective. One of the important dimensions is political development. The aim of this study was to identify the components affecting the effectiveness of e-government development in Tehran Province Water and Sewerage Company. The statistical population of this research consists of the number of managers in the field of information technology of Tehran Water and Sewerage Company with 13 subsidiaries that include 240 people. Samples were selected. In order to collect data in the qualitative part, an open questionnaire was used and in a quantitative part, we used a closed questionnaire. Expert opinions were used to determine the validity of the questionnaires and Cronbach 's alpha was used to determine the reliability. The results showed that the reliability was confirmed. Delphi technique and structural equations with AMOS software were used to analyze the data. The results showed that seven components have a significant impact on the effectiveness of e-government in the structural, behavioral, environmental, process, output, outcome and effectiveness.
Keywords: information, communication technology, political effectiveness, E-Government, Water, Sewerage Company -
می توان مهمترین هدف مقاله حاضررا طراحی مدل بومی تعالی معنویت سازمانی بارویکرد اسلامی درسازمان بیمه سلامت ایران،برشمرد.برای این منظور،ازاستراتژی های پژوهش ترکیبی شامل دوبخش کیفی وبخش کمی استفاده شده است.دربخش کیفی بااستفاده ازروش تحلیل مضمون،مضامین مرتبط باسوال پژوهش،براساس مصاحبه باخبرگان که درحوزه های مدیریت،معارف اسلامی و سلامت کشوردارای تجربه ویا تالیفات مرتبط بودند استخراج وباترکیب مدل بارون-کلارک وآتریت_ استرلینگ این مضامین درسه دسته فراگیر،سازمان دهنده وپایه دسته بندی شده اندکه ،53 مضمون پایه، 8 مضمون سازمان دهنده وسه مضمون فراگیربه دست آمد.دربخش کمی برای مشخص نمودن عناصرمدل نهایی وتعیین رابطه ومیزان اثرگذاری این عناصر،با استفاده ازروش مدلسازی ساختاری تفسیری،میزان نفوذ پذیری ووابستگی وهمچنین میزان بارعاملی عناصر به شرح زیرمحاسبه شده است:بنیانهای معرفت سازمان(سطح 6،بار عاملی 02/1)،رعایت اصول اخلاقی نسبت به کارکنان(سطح 5،بار عاملی 69/0)،رشد فضایل اخلاقی کارکنان(سطح 4،بار عاملی 56/0)،بهبودفضاهای معنوی موثربرفعالیت سازمان(سطح3،بار عاملی 54/0)،رعایت اصول اخلاقی نسبت به ذیفعان(سطح3،بار عاملی 42/0)،تقویت عدالت محوری نسبت به کارکنان(سطح3،بار عاملی 31/0)،رشد وارتقای معنوی -فرهنگی کارکنان(سطح 2،بار عاملی 27/0) وعملکرد سازمانی(سطح 1،بار عاملی 18/0).
کلید واژگان: معنویت سازمانی, معنویت اسلامی, بیمه سلامت, آموزه های اسلامیThe most important purpose of this article is to design a native model of organizational spirituality excellence with an Islamic approach in the Health Insurance Organization of Iran. For this purpose, combined research strategies including qualitative and quantitative sections have been used. In the qualitative section, using the content analysis method, the topics related to the research question, based on interviews with experts who had experience or related writings in the fields of Islamic education,Management and health,extracting and combining the Baron-Clark and Atritis-Sterling model of these topics in three comprehensive categories. , Organizer and base were categorized, of which, 53 basic themes, 8 organizing themes and three comprehensive themes were obtained. In the quantitative part to determine the elements of the final model and determine the relationship and effectiveness of these elements, using interpretive structural modeling, the degree of permeability and dependence as well as the factor load of the elements are calculated as follows: Epistemological foundations (level 6, factor load 02 / 1), observance of ethical principles towards employees (level 5, factor load 0.69), growth of employees' moral virtues (level 4, factor load 0.56), improvement of spiritual spaces effective on performance (level 3, factor load 0.54) Observance of ethical principles towards the beneficiaries (level 3, factor load 0.42), strengthening central justice towards employees (level 3, factor load 0.31), spiritual and cultural growth and promotion of employees (level 2, factor load 0.27) and Organizational performance (level 1, factor load 0.18).
Keywords: Organizational Spirituality, Islamic spirituality, Health Insurance, Islamic teachings -
هدف اصلی پژوهش حاضر، ارایه راه کارهایی جهت موفقیت شغلی کارکنان آموزش وپرورش با بررسی تاثیر مدیریت تصویرپردازی (تاثیرگذاری) بر موفقیت شغلی با نقش واسط رابطه رهبر-پیرو در کارکنان آموزش وپرورش است. روش پژوهش از نظر هدف، کاربردی و ازنظر ماهیت جزء پژوهش های فرضیه ای- قیاسی است. جامعه آماری پژوهش، شامل کلیه کارکنان و معلمان اداره آموزش پرورش منطقه سردرود در سال تحصیلی 99 -1398 به تعداد 190 نفر بود. حجم نمونه بر اساس جدول دمورگان، 123 نفر به دست آمد، به خاطر افت آزمودنی 130 نفر انتخاب شد و درنهایت 125 پرسشنامه به روش نمونه گیری تصادفی مورد تحلیل قرار گرفت. ابزار پژوهش پرسش نامه های استاندارد برگرفته از پژوهش های بولینو و ترنلی (1999) شامل 22 سوال مدیریت تصویرپردازی؛ پرسشنامه راهبر- پیرو لیدن و ماسلین (1998) شامل 12 سوال در 4 مقیاس علاقه و دوست داشتن، وفاداری، مشارکت و احترام حرفه ای؛ و پرسشنامه موفقیت شغلی رادسیپ (1984) با 30 سوال بود. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزارهای آماری SPSS22 و Smart PLS انجام شد. یافته ها نشان داد که رابطه رهبر- پیرو نقش واسط در تاثیر مثبت مدیریت تاثیرگذاری بر موفقیت شغلی کارکنان آموزش وپرورش منطقه سردرود دارد. همچنین مدیریت تاثیرگذاری بر موفقیت شغلی کارکنان آموزش وپرورش منطقه سردرود تاثیر مثبت دارد، مدیریت تاثیرگذاری بر رابطه رهبر- پیرو کارکنان آموزش وپرورش منطقه سردرود تاثیر مثبت دارد و رابطه رهبر- پیرو بر موفقیت شغلی کارکنان آموزش وپرورش منطقه سردرود تاثیر مثبت دارد. نتیجه گیری نشان داد که با افزایش مهارت های مدیریت تصویرپردازی مثبت و تنظیم درست رابطه رهبر- پیرو در سازمان آموزش وپرورش، زمینه های افزایش و ارتقای موفقیت شغلی فرآهم خواهد شد.کلید واژگان: مدیریت تصویرپردازی, موفقیت شغلی, نظریه رهبر-پیرو, آموزش وپرورش منطقه سردرودThe main purpose of this study is to provide solutions for career success of education staff by examining the impact of impact management (imagery) on job success with the mediating role of the leader-follower relationship in education staff in Sardrood region. The research method is applied in terms of purpose and in terms of nature is part of hypothetical-deductive research. Its statistical population included all staff and teachers of Sardrood Education Department in the academic year 1398-99. The sample size was 120 based on Tapaching and Fidel (2007) sampling, 130 people were selected due to dropout, and finally 125 questionnaires were analyzed by non-random sampling method. The research tool was standard questionnaires. Data analysis was performed using SPSS22 and Smart PLS statistical software. The results showed that the leader-follower relationship has an intermediary role in the impact of impact management (illustration) on the job success of education staff in Sardrood region. Also, effective management (imaging) affects the career success of education staff in Sardrood region, effective management (imaging) affects the leader-follower relationship of education staff in Sardrood region and the leader-follower relationship affects the career success of education staff Sardrood region is affected. Therefore, it is suggested that by increasing the positive imaging management skills and the correct relationship between the leader and the follower in the education organization, it will increase and promote the job success of the employees.Keywords: Impression Management, job success, Leader-Member Exchange Theory, Sardrood Education
-
سازمان ها برای ادامه حیات خود نیازمند گزینش استراتژی مناسب جهت حداکثرسازی بهره برداری از فرصت های محیطی با توجه به نقاط قوت و ضعف خود هستند. بدین ترتیب، سازمان ها با انتخاب بهترین استراتژی گام مهمی در جهت بهبود عملکرد مالی خود برمی دارند. هدف اصلی پژوهش حاضر، بررسی تاثیر استراتژی مشتری مداری بر عملکرد مالی با نقش واسطه ای قابلیت مدیریت منابع انسانی و نوآوری در شرکت رادیاتور ایران در جهت عملکرد مالی این شرکت می باشد. این تحقیق از لحاظ هدف از نوع کاربردی و از نظر روش گردآوری داده ها از نوع پیمایشی می باشد. جامعه آماری این پژوهش شامل کارکنان شرکت رادیاتور ایران به تعداد 350نفر است. در این پژوهش 183نفر از این کارکنان به روش تصادفی ساده انتخاب شدند. جهت اندازه گیری متغیرها از پرسشنامه استاندارد استفاده گردید. داده ها با استفاده از آمار توصیفی و آمار استنباطی تجزیه و تحلیل شده است. برای آزمون فرضیه ها از مدلسازی معادلات ساختاری استفاده شد. نتایج نشان داد که مشتری مداری 8 درصد از عملکرد مالی، 75/5 درصد از قابلیت مدیریت منابع انسانی، 50/7 درصد از قابلیت نوآوری شرکت رادیاتور ایران را تبیین و پیش بینی می کند. همچنین قابلیت مدیریت منابع انسانی 40/7 درصد از عملکرد مالی و قابلیت نوآوری 13/5 درصد از عملکرد مالی شرکت رادیاتور ایران را تبیین و پیش بینی می کنند. برای سنجش متغیر میانجی در این پژوهش از روش بوتاسترپ در نرم افزار آموس استفاده شد. که نتایج حاصل از آن نشان داد که: قابلیت مدیریت منابع انسانی و قابلیت نوآوری هر دو در روابط بین مشتری مداری و عملکرد مالی شرکت رادیاتور ایران نقش تاثیرگزار دارند...
کلید واژگان: استراتژی مشتری مداری, عملکرد مالی, قابلیت مدیریت منابع انسانی, قابلیت نوآوریOrganizations need to choose the right strategy to maximize the use of environmental opportunities according to their strengths and weaknesses. Thus, by choosing the best strategy, organizations take an important step to improve their financial performance. The main purpose of this study is to investigate the effect of customer-centric strategy on financial performance with the mediating role of human resource management and innovation in Iran Radiator Company in order to improve the financial performance of this company. This research is applied in terms of purpose and descriptive in terms of data collection method. The statistical population of this study includes 350 employees of Iran Radiator Company. In this research, 183 of these employees were selected by simple random sampling. A standard questionnaire was used to measure the variables. Data were analyzed using descriptive statistics and inferential statistics. Structural equation modeling was used to test the hypotheses. The results showed that customer-centric explains and predicts 8% of financial performance, 5.75% of human resource management capability, and 7.50% of Iran Radiator Company's innovation capability. They also explain and predict human resource management capability of 7.40% of financial performance and innovation capability of 13.5% of the financial performance of Iran Radiator Company. The bootstrap method was used to measure the mediating variable in Amos software. The results showed that human resource management capability and innovation capability both have an effective mediating role in the relationship between customer-centric and financial performance of Iran Radiator Company. Therefore, the managers of Iran Radiator Company are suggested...
Keywords: Customer Strategy, financial performance, Human Resource Management Ability, Innovation Ability -
کارکنان بدقلق، کارکنانی هستند که کارکردن با آنها سخت است و تجربه کارکردن با آنان گاهی به یکی از آزاردهنده ترین تجربه های کاری در سازمان تبدیل می شود. هدف این پژوهش، شناسایی ویژگی های کارکنان بدقلق و عوامل موثر بر آن در سازمان هاست. رویکرد این پژوهش، کیفی است. مشارکت کنندگان پژوهش با شیوه نمونه گیری قضاوتی هدف مند و به روش گلوله برفی و براساس این ملاک اصلی که تجربه زیسته کارکردن با کارکنان بدقلق را داشته باشند، انتخاب شدند. روش گردآوری اطلاعات در این پژوهش، مصاحبه نیمه ساختاریافته بود. شیوه تحلیل داده های مصاحبه در این پژوهش، تحلیل مضمون بود. پژوهش حاکی از آن است که رفتارهای بدقلقی در سه دسته شناختی، نگرشی و رفتاری قابل دسته بندی بوده و عوامل محیطی و ساختاری ویژه ای می توانند به عنوان تقویت کننده های این رفتارها در سازمان، به آن دامن بزنند. فهم مصادیق رفتاری کارکنان بدقلق به افراد کمک می کند تا با اتخاذ راهبرد تعاملی و اراتباطات مناسب، تجربه آزاردهنده کارکردن با چنین افرادی را به تجربه ای اثربخش تبدیل کنند. همچنین آگاهی از تقویت کننده ها یا عوامل موثر بر بدقلقی کارکنان، به رهبران و مدیران سازمان این امکان را می دهند تا با مدیریت این زمینه ها، نسبت به مدیریت کارکنان بدقلق سازمانی اقدام کنند.
کلید واژگان: رفتارهای منفی سازمانی, کارکنان بدقلق, ویژگیهای کارکنانIt seems that working with difficult employees is a common experience of all those who have experienced different careers and organizations. Sometimes this experience is so annoying that it leads to leaving the job and leaving the organization. The solution to such Annoying experiences is not to remove these people from the organization, but to identify the behavioral characteristic of this group of employees and apply appropriate interactive and communication strategies with them. This is due to the fact that organizational human beings are affected by environmental and structural characteristics and when entering the organization, they cannot work like a person devoid of personal and personality feelings and characteristics and without being affected by environmental and structural conditions. This research examines organizational misbehavior by identifying the characteristics of difficult employees in organizations. And the characteristics of difficult employees or difficult behaviors are identified through interviews with participants who have lived the experience of working with these employees. Thematic analysis was the method of analyzing the interview data in this research. The findings suggest that difficult behaviors can be categorized into three categories: cognitive, emotional, and behavioral. And special environmental and structural factors can act as reinforcers of these behaviors in the organization.
Keywords: Difficult employee, Negative Organizational Behaviors, Employees Characteristics -
هدف از پژوهش حاضر بررسی مدیریت سرمایه انسانی در شرکت بهره برداری نفت و گاز غرب است. این پژوهش از نظر هدف، توسعه ای از نوع کاربردی و از لحاظ ماهیت، کمی می باشد. جامعه آماری پژوهش حاضر متشکل از کارکنان رسمی شاغل در شرکت بهره برداری نفت و گاز غرب می باشد که تعداد آنها برابر 985 نفر بوده و 388 نفر از آنها به روش غیراحتمالی در دسترس و پرسشنامه محقق ساخته مبتنی بر مرحله کیفی، مورد استفاده قرار گرفته است. داده های جمع آوری شده با استفاده از نرم افزارهای تخصصی آمار شامل SPSS25 و SmartPLS3 و روش مدلسازی معادلات ساختاری مورد تحلیل قرار گرفتند. یافته های تحقیق حاضر نشان داد که عوامل علی شناسایی شده با مدیریت سرمایه انسانی در شرکت بهره برداری نفت و گاز غرب رابطه معناداری دارند. همچنین رابطه مدیریت سرمایه انسانی با راهبردها، و راهبردها با پیامدها رابطه معناداری دارند. رابطه عوامل زمینه ای و مداخله گر با راهبردها نیز مورد تایید قرار گرفته است.
کلید واژگان: مدیریت سرمایه انسانی, مدلسازی معادلات ساختاری, شرکت بهره برداری نفت و گاز غربThe purpose of this study is to investigate human capital management in the West Oil and Gas Exploitation Company. This research is an applied development in terms of purpose and quantitative in nature. The statistical population of the present study consists of official employees working in the West Oil and Gas Exploitation Company, whose number is equal to 985 people and 388 of them are available by non-probability method and a researcher-made questionnaire based on quality stage has been used. . The collected data were analyzed using specialized statistical software including SPSS25 and SmartPLS3 and structural equation modeling method. The findings of the present study showed that the identified causal factors have a significant relationship with human capital management in the West Oil and Gas Exploitation Company. Also, the relationship between human capital management and strategies, and strategies have a significant relationship with outcomes. The relationship between contextual and intervening factors and strategies has also been confirmed.
Keywords: Human capital management, structural equation modeling, Western Oil, Gas Exploitation Company -
نگرش انسان نسبت به آینده و مشکلاتی که در مسیر جریان زندگی به دلایل گوناگون ممکن است آرامش و سلامت وی را تهدید کند، انسان را برآن می دارد جهت رویارویی با مسایل و حوادث آینده به پدیده بیمه عمر و تامین آتیه بیندیشد اما با توجه به اهمیت آن در جامعه ایرانی، این مسئله با عدم اقبال عمومی مواجه شده است، پدیده سردرگمی مشتری ازجمله عوامل تاثیرگذار درعدم استقبال مردم از بیمه عمر است، کمبود چارچوب نظری جامع در این حوزه، محققان را برآن داشت که پژوهشی را باهدف شناسایی و دسته بندی عوامل موثر در سردرگمی مشتری در خدمات بیمه عمر با روش کیفی تحلیل مضمون انجام دهند، دلیل انتخاب روش تحلیل تم در پژوهش حاضر، شناسایی عوامل موثر در سردرگمی مشتری جهت توسعه الگویی نظری در تحقیقات تجربی آینده در خصوص مدیریت سردرگمی مشتری در بیمه عمر است، جامعه آماری در این پژوهش شامل 22 نفر از خبرگان عرصه بیمه عمر و بازاریابی است که به صورت هدفمند (قضاوتی) و (گلوله برفی) انتخاب شده و با ابزار مصاحبه نیمه ساختاریافته تا رسیدن به حد اشباع مورد مصاحبه واقع شده اند. پس از انجام مرحله جستجوی مضامین (کدهای گزینشی) و شکل گیری تم های فرعی درنهایت 10 تم اصلی که حاصل مصاحبه های عمیق با خبرگان است، عوامل اصلی تاثیرگذار بر سردرگمی مشتریان در صنعت بیمه عمر به روش تحلیل مضمون شناسایی و به شرح زیر ارایه می گردند: سردرگمی ناشی از فقدان آگاهی عمومی، ویژگی های شخصیتی، فقر مالی، ساختار مدیریتی، سیستم آموزشی، نیروی فروش، استراتژی های بازاریابی، وضعیت فرهنگی- اقتصادی، قوانین دولتی و عوامل ساختاری.کلید واژگان: سردرگمی مشتری, خدمات بیمه, بیمه عمر, تحلیل مضمونThe attitude of man toward the future and the problems that threaten his peace and health in the course of life for various reasons,makes people think about the phenomenon of life insurance and future provision to face future issues and events,but given its importance in Iranian society,this issue has faced public unhappiness.The phenomenon of customer confusion is one of the factors influencing peoples lack of acceptance of life insurance. The lack of a comprehensive theoretical framework in this area led researchers to conduct research with the aim of identifying and classifying the factors affecting services with a qualitative method of Thematic analysis. The reseon for choosing the Thematic analysis method is to identify the factors affecting customer confusion to develop a theoretical model in future experimental research on the duration of customer confusion managemant. The statistical population 22 experts in the field of life insurance and marketing,who have been purposefully(Judgemental)and Snowball Sampling method selected and interviewed with semi- structured interview tools to reach saturation.after searching for themes (selection codes) and forming sub-themes,finally 10 main themes that are the result of in-depth interviews with experts,the main factors affecting customer confusion in the life insurance industry are identified by Thematic analysis and presented as follows: confusion due to lack of public awareness.personality traits, poverty, management structure,education system.sales forse, marketing strategies, economic _social status, government laws and structural factors.Keywords: Customer Confusion, Insurance Services, Life Insurance, thematic analysis
-
در سازمانها، ارزش افزوده منابع انسانی، دستیابی به اهداف تعیین شده سازمان را تضمین میکند. نقش انسان و منابع انسانی در گشایش تنگناها و ایجاد فناوریهای پیشرفته و جایگاه آن به عنوان نیروی محرکه هر سازمان، مطالعات را به سمت جنبه های عمکردی از جمله ارزش افزوده سوق داده است. از این رو، هدف از تحقیق حاضر، ارائه مدل ارزش افزوده مدیریت منابع انسانی استان کردستان بوده است. این تحقیق به روش کمی و کیفی انجام شده است. جامعه آماری در بخش کیفی، شامل 15 نفر از خبرگان سازمان مالیات استان کردستان بوده است و در بخش کمی حجم نمونه، شامل 291 نفر از کارشناسان و کارکنان این سازمان بوده است. نتایج تحقیق بر اساس محاسبات مدل سازی معادلات ساختاری نشان داد که ضرایب تحلیل مسیر بین «ارزش افزوده منابع انسانی در مرحله کارمندیابی و استخدام» و «ارزش افزوده منابع انسانی در مرحله ارزیابی عملکرد» برابر با 0.93؛ بین «ارزش افزوده منابع انسانی در مرحله ارزیابی عملکرد» و «ارزش افزوده منابع انسانی در مرحله چرخش/اخراج» برابر با 0.84؛ و بین «ارزش افزوده منابع انسانی در مرحله جبران خدمات» و «ارزش افزوده منابع انسانی در مرحله آموزش و توسعه» برابر با 0.99؛ محاسبه شده است؛ درحالی که ضرایب تحلیل مسیر بین «ارزش افزوده منابع انسانی در مرحله چرخش/اخراج» و «ارزش افزوده منابع انسانی در مرحله جبران خدمات» برابر با 0.64؛ بین «ارزش افزوده منابع انسانی در مرحله پیامدهای سازمانی» و «ارزش افزوده منابع انسانی در مرحله جبران خدمات» برابر با 0.65؛ اندازه گیری گردید.
کلید واژگان: ارزش افزوده, مدیریت منابع انسانی, سازمان امور مطالعاتیIn organizations, the added value of human resources ensuresthe achievement of the set goals of the organization. The roleof human and human resources in opening bottlenecks andcreating advanced technologies and its position as the drivingforce of any organization has led studies to practical aspectsincluding added value. Therefore, the purpose of this researchwas to present the value-added model of human resourcesmanagement in Kurdistan province. This research has beendone in quantitative and qualitative method. The statisticalpopulation in the qualitative section included 15 experts fromthe Kurdistan Provincial Tax Organization, and in thequantitative section, the sample size included 291 experts andemployees of this organization. The results of the researchbased on structural equation modeling calculations showedthat the path analysis coefficients between "added value ofhuman resources in the recruiting and hiring stage" and "addedvalue of human resources in the performance evaluation stage"are equal to 0.93; between "added value of human resources inthe performance evaluation stage" and "added value of humanresources in the rotation/dismissal stage" equal to 0.84; andbetween "added value of human resources in the servicecompensation stage" and "added value of human resources inthe training and development stage" equal to 0.99; It iscalculated; While the path analysis coefficients between"added value of human resources in the rotation/dismissalstage" and "added value of human resources in the servicecompensation stage" are equal to 0.64; Between "added valueof human resources in the stage of organizationalconsequences" and "added value of human resources in thestage of service compensation" equal to 0.65; was measured.
Keywords: Added value, Human Resource Management, Study Affairs Organization -
نشریه مطالعات رسانه ای، پیاپی 53 (تابستان 1400)، صص 107 -126
هدف این پژوهش ارایه راهکارهایی جهت ارتقای انگیزه سرمایه گذاران به سرمایه گذاری در برنامه های تلویزیونی بود. در راستای دستیابی به این هدف، اقدام به شناسایی موانع تمایل سرمایه گذاران به سرمایه گذاری در برنامه های تلویزیونی در شبکه استانی همدان و رتبه بندی آن ها شد. این پژوهش از لحاظ هدف، کاربردی و از نظر رویکرد، آمیخته بود. در بخش کیفی با استفاده از مصاحبه ها، اقدام به شناسایی موانع تمایل سرمایه گذاران به سرمایه گذاری در برنامه های تلویزیونی در شبکه استانی همدان شد. در این گام مشارکت کننده های پژوهش 12 نفر از تهیه کنندگان، مدیران ستادی و سرمایه گذاران بودند. در بخش کمی، با استفاده از فن دلفی، اولویت بندی موانع شناسایی شده انجام شد. جامعه آماری در بخش کمی، شامل کلیه خبرگان سازمانی مشغول به برنامه سازی در صداوسیمای استان همدان بودند. در بخش کمی، از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای به کمک جدول مورگان و کرجسی و به حجم نمونه 114نفر انتخاب شدند. نتایج پژوهش حاکی از آن بود که سه مانع اصلی تمایل سرمایه گذاران به سرمایه گذاری در برنامه های تلویزیونی در شبکه استانی همدان به ترتیب اولویت شامل تعدد رسانه های موازی کم هزینه تر، عدم اعتقاد سرمایه گذار به اثرگذاری این گونه تبلیغات و عدم جذابیت برنامه هایی نظیر مسابقه های تلویزیونی برای این گونه سرمایه گذاری ها است. رهنمون پژوهش حاضر آن است که برای ایجاد تمایل در سرمایه گذاران به سرمایه گذاری در برنامه های شبکه تلویزیونی، بهتر است ابتدا به موانعی که در خود شبکه و برنامه سازان وجود دارد، توجه و برای رفع آن ها تلاش شود. در این صورت است که ظرفیت های شبکه برای تمایل سرمایه گذاران به سرمایه گذاری افزایش خواهد یافت.
کلید واژگان: موانع تمایل سرمایه گذاران به سرمایه گذاری, برنامه های تلویزیونی, شبکه استانی همدانThe purpose of this research is to provide solutions to increase the motivation of investors to invest in television programs. In order to achieve this goal, an attempt has been made to identify barriers to investors' willingness to invest in television programs. This study was applied research. In the first step, in the qualitative part, by using interviews, the obstacles to investors' desire to invest in TV programs are identified. In this step, the research participants included 12 experts, including producers, staff managers and investors. In the second step, in the quantitative part, using the Delphi technique, 224 people were referred to the statistical population to prioritize them. The sample size was 141 people. The results showed that the three main obstacles to investors' willingness to invest in television programs with the provincial network of Hamedan were the multiplicity of less expensive parallel media, investor distrust of the effectiveness of such advertisements and the unattractiveness of television competitions, respectively. Therefore, in order to make investors want to invest in network applications, it is better to first pay attention to the obstacles that exist in the network and the developers and try to eliminate them. In this case, the network capacity can be increased for investors to be willing to invest. Also, informing investors about the types of advertisements in the national media is not ineffective in this way.
Keywords: Barriers to Investors' Willingness to Invest, TV Programs, Hamedan Broadcasting Center -
سرمایه گذاری در تعاونی های صنعت و به ویژه صنایع کوچک و متوسط همواره از اهمیت زیادی برخوردار بوده است چرا که علاوه بر داشتن نقش اساسی در اشتغال یک کشور موجب رشد اقتصادی و افزایش تولید ناخالص ملی نیز خواهد شد. هدف از پژوهش حاضر بررسی عواملی است که می تواند موجب موفقیت سرمایه گذاری در بخش تعاونی های صنعتی کوچک و متوسط شده و راهی نشان دهد تا از این پس کارآفرینان صنعتی با آگاهی بیشتری پای در این عرصه مهم اقتصادی بگذارند. این پژوهش، یک پژوهش کیفی بر اساس داده های جمع آوری شده مصاحبه با 15 نفر از خبرگان صنعتی با استفاده از روش فن وقایع حساس و تحلیل مضمون به کمک نرم افزار MAX QDA 18 می باشد.پس از تجمیع داده ها و حذف موارد مشابه در مرحله آخر مقوله های مدل نهایی پژوهش بدست آمد. نتایج بدست آمده نشان داد 5 گروه کلی از عوامل شامل : عوامل مدیریتی ،عوامل مرتبط با کارآفرین ، عوامل مرتبط با تولید ، عوامل بازار و عوامل محیطی می تواند نقش مهمی در موفقیت این نوع سرمایه گذاری داشته باشد.نتایج پژوهش به مدیران بخش های دولتی و سرمایه گذاران بخش های خصوصی از جمله مدیران تعاونی های تولیدی کمک خواهد کرد تا با اندیشیدن تدابیر بهتر، ریسک سرمایه گذاری را کاهش داده و راه را برای رشد صنعتی و افزایش اشتغال در کشور هموارتر نمایند.
کلید واژگان: تعاونی صنعتی, صنایع کوچک و متوسط, سرمایه گذاری, فن وقایع حساس, تحلیل مضمونInvesting in industry cooperatives, especially small and medium industries, has always been very important. Because in addition to playing a key role in a country's employment, it will also lead to economic growth and increase GDP. The purpose of this study is to investigate the factors that can lead to successful investment in small and medium industrial cooperatives and show a way for industrial entrepreneurs to enter this important economic field with more awareness. This research is a qualitative research based on the collected data of interviews with 15 industrial experts using the method of sensitive event technique and content analysis using MAX QDA 18 software. The last step of the final research model categories was obtained. The results showed that 5 general groups of factors including: managerial factors, entrepreneur related factors, production related factors, market factors and environmental factors can play an important role in the success of this type of investment. And private sector investors, including managers of production cooperatives, will help reduce investment risk by paving the way for better measures and paving the way for industrial growth and employment growth in the country.
Keywords: Industrial Cooperatives, Small, Medium Industries, Investment, critical incident technique, Theme analysis
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.