به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

علی اعراب

  • صالح مافی، مصطفی ده پهلوان*، علی اعراب

    یکی از اساسی ترین پژوهش ها در بررسی های میدانی و کاوش های علمی باستان شناسی، ارایه یک توصیف کمی و کیفی دقیق از ویژگی های هندسی قطعات سفالی است. این توصیفات در قالب مفاهیم طبقه بندی و گونه شناسی سفال های یک دوره تاریخی مطرح شده است و از آن ها به منظور بررسی ساختارهای فرهنگی و اجتماعی آن دوره استفاده می شود. امروزه، بیشتر مطالعات انجام شده در این زمینه به کمک روش های رقومی و مدل سازی های ریاضی صورت می گیرند. در این پژوهش نیز به بررسی امکان استفاده از روش ها و الگوریتم های ریاضی در طبقه بندی و گونه شناسی سفال های باستانی پرداخته می شود. آنچه در وهله اول حایز اهمیت است، معرفی مجموعه ای از ویژگی های هندسی برای منحنی لبه خارجی سفال است که در قالب توابع RTC به الگوریتم ها معرفی می شوند. این توابع ویژگی های یکتا و منحصربه فردی را برای هر منحنی لبه خارجی نشان می دهند که از آن ها در طبقه بندی و گونه شناسی سفال ها استفاده می شود. طبقه بندی نمونه ها به کمک شبکه عصبی مصنوعی و بر اساس توابع RTC انجام شده است که در آن نمونه ها با دقت حدود 95درصد و در سه طبقه کاسه، کوزه و خمره قرار می گیرند. شبکه عصبی طراحی شده یک شبکه سه لایه با یک لایه پنهان است که شامل دو نورون می شود. خروجی شبکه کدهای رقومی صفر، یک و دو هستند که به ترتیب به لبه های کاسه، کوزه و خمره اشاره می کنند. در ادامه، با تصحیح نمونه های خطادار و از مجموع 209 طرح سفال، 128 نمونه در طبقه کاسه ها (61.2درصد نمونه ها)، 42 نمونه در طبقه کوزه ها (20.1درصد نمونه ها) و 39 نمونه در طبقه خمره ها (18.7درصد نمونه ها) قرار می گیرند. پس از انجام طبقه بندی، گونه شناسی نمونه های موجود در هر طبقه نیز به کمک الگوریتم خوشه بندی اتصال همسایگی صورت گرفته که در آن فرم لبه های موجود در طبقات کاسه ها، کوزه ها و خمره ها به ترتیب در 83، 22 و 27 تیپ از یکدیگر متمایز می شوند. دقت روش گونه شناسی سفال ها نیز بین 95درصد تا 97 درصد ارزیابی می شود.

    کلید واژگان: سفال, عصر آهن II, توابع RTC, طبقه بندی, شبکه عصبی مصنوعی, گونه شناسی
    Saleh Mafi, Mostafa Dehpahlavan*, Ali Aarab

    One of the critical tasks of archaeological studies is to illustrate in detail the geometric properties of pottery fragments. The illustrations are presented as classification and typological concepts for the potteries of a historical period. They are used to investigate the cultural and social structures of that period. Nowadays, most similar studies are conducted by numerical methods and mathematical modeling. This research examines the feasibility of using these methods and algorithms in the classification and typology of ancient potteries. What is important at first glance is introducing a set of geometric properties of the outer profile of the pottery fragments, which are entered to the algorithms in the form of RTC functions. These functions show unique features for an outer profile which are used in the classification and typology of the fragments. The classification of samples is accomplished based on RTC functions and by using an Artificial Neural Network (ANN). The samples are categorized in bowl, jug and jar classes with nearly 95% accuracy. The designed ANN is a three-layer network with one hidden layer that includes two neurons. Network outputs are numeric codes 0, 1 and 2 which refer to bowl, jug and jar profiles, respectively. In the following, by correcting the erroneous samples and out of a total of 209 pottery designs, 128 (61.2%), 42 (20.1%) and 39 (18.7%) samples were placed in bowl, jug and jar categories, respectively. After classification, the typology of the available samples within each class is also performed by the Neighbor Joining (NJ) algorithm. According to the NJ algorithm, the bowl, jug, and jar samples are distinguished by 83, 22 and 27 types, respectively. The accuracy of the typology method is also evaluated between 95 and 97%.

    Keywords: Pottery, Iron age, RTC functions, Artificial Neural Network, Neighbor Joining algorithm
  • علی اعراب*، بهمن فیروزمندی شیره جین، پرستو مسجدی خاک، آرمان شیشه گر، علی محمد هادیان
    ساخت لعاب یا مینا از فنونی است که به واسطه ارتباط آن با صبغ یا رنگ نشانی می تواند به عنوان بخشی از کیمیای دوره اسلامی مطرح شود. لعاب قلیایی یکی از انواع لعاب است که در ایران پیشینه ای طولانی داشته و ساخت آن به وسیله شخار طبق متون دوره اسلامی انجام می شده است. شخار، خاکستر گیاهان بوده و به سبب میزان بالای قلیا (سدیم و پتاسیم) به عنوان دگرگون ساز در ساخت لعاب یا مینا عمل می کرده است. در این پژوهش سعی شد تا بر اساس متون مربوط به ساخت لعاب در دوره اسلامی لعاب های قلیایی مجددا ساخته شوند. نتایج حاصل از بازسازی دستورالعمل های موجود در متون دوره اسلامی نشان داد که آن دستورالعمل ها برای ساخت لعاب کاملا عملی هستند. اما دو نوع گیاهی که در متون برای ساخت لعاب آمده اند گیاهان شورا و اشنان هستند. در اینجا سعی شد تا با آنالیزهای XRD و ICP-MS به بررسی دقیق تر خواص گیاهان فوق در لعاب پرداخته شود. چنین آنالیزهایی می توانند به یاری مطالعات تاریخ علم و فناوری آمده تا فناوری گذشته نه تنها بازسازی بلکه باززنده سازی و راستی آزمایی علمی شود. همچنین چنین آنالیزهایی می توانند به بازخوانی یافته های باستانی کمک کرده و یک رکن جدید در مطالعات تاریخ علم برای پژوهشگران روشن سازند و آن رکن مواد باستانی هستند که خود می توانند مانند یک متن به یاری پژوهشگران تاریخ علم بشتابند.
    کلید واژگان: قلیا, لعاب, متون اسلامی, مینا
    Ali Aarab *, Bahman Firouz Mandi Shireh Jin, Parastoo Masjedi Khak, Arman Shishegar, Ali Mohammad Hadian
    Glaze is one of the artefacts which we can find its producing process in Persian manuscripts. During this study due to the Persian manuscripts, it could be possible for us to understand the adapting of modern glaze producing and its traditional method. Because it seems that there is an adapting between traditional and modern glaze production in Iran, but how we can understand this adapting? We must pay attention, that one of the documents which could be useful for studying the glaze productions are manuscripts. In addition to manuscripts, the glaze samples which have been reminded from the past, are another document for analyzing the traditional glaze production. So during this study we are going to reconstruct the process of ancient Persian glazes which mentioned in manuscripts. It seems that some of the manuscripts are a copy of another one, and surviving the transposition of the manuscripts is necessary during this study. So we will survey some manuscripts during this study. But it seems that the most of manuscripts which are dated after Safavid period are a copy of older manuscripts. For example, we can suggest some manuscripts which the process of glazes production in these manuscripts are the same. So we must analyze the manuscripts and it seems that one of them Is the original treatise which other manuscripts use its formulas.
    Keywords: Mina, Islamic manuscripts, Alkaline glazes, Lead glazes, Fluxes
  • پرستو مسجدی*، مصطفی خزایی، علی اعراب، سید ایرج بهشتی

    در آغاز هزاره سوم پیش ازمیلاد، شواهدی از گسترش فرهنگی جدید در ایران پدیدار گشت که ریشه آن به منطقه قفقاز بازمی گردد. رایج ترین نام این فرهنگ «کورا-ارس» است که اشاره به منطقه اولیه شکل گیری این فرهنگ دارد. شواهد این فرهنگ از شمال فلات ایران و سواحل جنوبی دریای مازندران تا سواحل شرقی دریای مدیترانه ثبت و گزارش شده اند. برخی برای توجیه این شواهد همگون به تبیین عللی همچون تجارت و تقلید آثار متوسل شده اند. کلاردشت یکی از شرقی ترین مناطق حوزه گسترش این فرهنگ است که شواهد آن از تپه کلار و در یک کاوش باستان شناسی به دست آمد. نمونه های سفالی به دست آمده از تپه کلار که در دورترین نقطه از مبدا این فرهنگ قرار دارد، فرصتی برای پاسخ به برخی پرسش ها را فراهم کرد. پرسش های این پژوهش عبارتنداز: 1- باتوجه به کانی های موجود در سفال های فرهنگ کورا-ارس و مفرغ میانی، چه میزان شباهت یا تفاوت بین آن ها وجود دارد؟ 2- براساس مطالعه پتروگرافی نمونه سفال های تپه کلار می توان کدام یک از نظرات پیرامون نحوه گسترش فرهنگ کورا-ارس را برای ظهور این فرهنگ در تپه کلار منطقی تر دانست؟ در این پژوهش 15 نمونه قطعه سفال از داده های کاوش انتخاب شد؛ 10 نمونه متعلق به فرهنگ کورا-ارس (مفرغ قدیم) و 5 نمونه از مفرغ میانی. نتایج پتروگرافی و داده های نقشه زمین شناسی منطقه نشان می دهند که سفال های کورا-ارس (مفرغ قدیم) و سفال های مفرغ میانی با ساختار منطقه البرز مرکزی همخوانی دارد، و وجود کانی کمیاب نفلین (Na,K) AlSiO4 (کانی تحت اشباع از سیلیس) و هم چنین دانه های یاقوت در بافت برخی سفال ها و ساختار زمین شناسی منطقه موجب تقویت این عقیده شد که سفال های کورا-ارس و مفرغ میانی تپه کلار، تولید محلی و منطقه ای هستند (وارداتی از قفقاز یا نواحی دوردست نیست)؛ اگرچه در کیفیت سفال به لحاظ بافت سفال تفاوت وجود دارد. نتایج این پژوهش ثابت کرد که سفال های کورا-ارس به علل دیگری به غیر از تجارت به محوطه کلار وارد شده اند.

    کلید واژگان: کورا-ارس, مفرغ میانی, تپه کلار, پتروگرافی
    Parasto Masjedi-Khak*, Mostafa Khazaei, Ali Aarab, Seyed Iraj Beheshti

    Due to the long lasting durability of pottery, they remain unchanged and plays an important role in archaeological researches. Aside of its difference usage in archaeological research such as dating, artistic and subsistent and communications and exchanges among people of different regions, is used in technology level. Archaeological site of Tape Kelar Hill, situated near Hasankif city, in Kelardasht, is one of the most important prehistoric sites in southern coast of Caspian Sea, which includes cultural materials from the Late Chalcolithic from the fourth millennium B.C. to the Islamic era. The significance of this site has become twofold considering the previous views issued about prehistoric cultures in western Mazandaran and Gilan provinces. The Early Bronze Age potteries of this site are of Kura-Araxes. These are the most important finds of this site. The main research question of this article pertains to the structure of the pottery in this area in two periods and aims to see whether or not the initiation of Kura-Araxes pottery has resulted from external factors and there is difference between Early and Middle Bronze Ages? In this study, 15 pieces of pottery from Early and Middle Bronze ages were studied via petrography method in order to compare in terms of composition and mineral tissues. Research has shown that the pottery of this site, in spite of experiencing some changes in the tissues, is local production.

    Keywords: Kura-Araxes, Middle Bronze Ages, Tape Kelar, Petrography
  • علیرضا خسروزاده، علی اعراب*، افشین خسروثانی، مینا بهرامی نیا

    عوامل محیطی همواره در شکل گیری و چگونگی استقرارهای انسانی نقش تعیین کننده ای داشته اند. یکی از این عوامل محیطی «کارست» نام دارد. مناطق کارستی شرایط جغرافیایی بسیار ویژه ای دارند که در این پژوهش برروی تاثیر کارست بر شکل گیری و تداوم استقرارهای ایلامی شهرستان اردل مطالعه شده است. ویژگی های چشم انداز کارست، مانند «خاک» نه چندان مناسب برای کشاورزی و دسترسی دشوار به آب سطحی، به گونه ای است که برای زندگی یک جانشینی چندان مناسب نیست؛ هم چنین عوامل جغرافیایی دیگر مرتبط با کارست از جمله شیب زمین، دوران زمین شناسی و ارتفاع از سطح دریا در مورد استقرارهای ایلامی شهرستان اردل به گونه ای هستند که تنها زندگی کوچ نشینی را در بخش هایی از این چشم انداز میسر کرده است. این درحالی ست که برخی از پژوهشگران زندگی کوچ نشینی در فلات ایران در دوران تاریخی را چندان ممکن نمی دانند؛ از این رو در پژوهش حاضر پرسشی که مطرح شده آن است که، نقش کارست در شکل گیری استقرارهای ایلام قدیم و میانه در شهرستان اردل به چه صورت بوده و این چشم انداز چه تاثیری در زندگی کوچ نشینی در این منطقه طی دوره ایلام قدیم و میانه داشته است؟ روش مدنظر در اینجا، ترسیم نقشه های GIS با مشخص کردن  گستره کارست و  پراکنش محوطه های ایلامی  نسبت به آن ها  است. در کنار آن، توجه به منابع تاریخی نیز می تواند راهگشا باشد و شاید بتوان با مطالعه ی جای نام های ایلامی، برخی از جای نام های آن را در منطقه یادشده جایابی نمود؛ به عنوان نمونه برخی از محققان جای نام «لو.سو» را برای حدود منطقه بختیاری پیشنهاد داده اند. جای نامی که بخشی از منطقه «سیمشکی» بوده و احتمالا مردمانی کوچ نشین داشته است؛ در واقع شهرستان اردل به عنوان بخشی از منطقه بختیاری با حداقل 65% استقرار کوچ نشینی در دوره ایلام که در پژوهش حاضر مشخص گردید، می تواند نمونه ای از معیشت کوچ نشینی در دوره ایلام قدیم و میانه و در منطقه سیمشکی در هزاره های سوم و دوم پیش ازمیلاد باشد که در چشم انداز کارست و با توجه به منابع محیطی آن شکل گرفته است.

    کلید واژگان: کارست, شهرستان اردل, دوره های ایلام قدیم و میانه, لو.سو, معیشت کوچ نشینی
    AliReza Khosrozadeh, Ali Aarab *, Afshin Khosrosani, Mina Bahrami Nia

    When it comes to the ancient settlement patterns and how to set in a region, the role of environment and its infrastructure in a geographical landscape will be highlighted. Distribution of population and human settlements in a geographical area has a great influence on the structure and function of human activities. Not only will these distribution patterns be affected by social and cultural factors, they were highly dependent on natural phenomena; because nature is a context of human geographical activities. In this paper we have studied and analyzed the role of environmental factors in spatial distribution and configuration of human settlements during the Elamite period in Ardal. Karst landscape is useful for nomadic people and we can understand this such of live in Elamite era among the archaeological evidence and Mesopotamian inscriptions. So far Ardal in Bakhtiyari mountains is a Karst landscape that is useful for nomadic people and in this paper we can see that 65% of Elamite sites are nomadism. The surrounding regions of Elamite centers (Susa and Anshan) have so far been rarely explored. One of such surrounding regions stretched across the norther of Elamite centers, covering certain areas of present-day provinces Isfahan and Chaharmahal and Bakhtiari. In addition, there are pottery samples from the Elamite Era found in Khuzestan (as one of the central districts of Elamite), even though they have rarely been explored in studies on the Elamite Era. This can be partly associated with the limited number of such pottery samples against their counterparts from the Elamite Era in Khuzestan. Nonetheless, the noteworthy point about this pottery type is the great similarity (discussed later) in Khuzestan to those recovered in Isfahan and Chaharmahal and Bakhtiari. Therefore, this study attempted to explore these regions from the Elamite Era through an interdisciplinary approach involving archeology, archeometry

    Keywords: Karst, Ardal, Elamite era, Lu. Su, Nomadism
  • علی اعراب*، محمد بنیادی نژاد، سید ایرج بهشتی، وحید آزادی
    گونه ای از سفال دوره ایلام به رنگ نارنجی و مغز خاکستری با مواد پرکننده گیاهی در بسیاری از استقرارهای ایلامی یافت شده؛ اما تاکنون کمتر برروی این گونه سفالی مطالعه شده است. شاید یکی از دلایل آن درصد کمتر این گونه سفالی نسبت به سایر گونه های شناخته شده در مراکز ایلامی فارس و خوزستان است. با این وجود، این گونه سفالی درحدود شمال مراکز ایلامی (مناطق شمالی استان های فارس و خوزستان) فراوانی قابل توجهی دارد، ازجمله در استان های امروزی چهارمحال و بختیاری و اصفهان این موضوع کاملا مشهود است. در این پژوهش سعی بر آن است تا با مطالعه کانی شناسی انجام شده برروی سفال های فوق، مشخص گردد که سفال های یافت شده از استقرارهای هم زمان با ادوار ایلام قدیم و میانه در استان های چهارمحال و بختیاری و اصفهان با سفال های مشابه در خوزستان (به عنوان یکی از مراکز ایلامی) تنها ازنظر ظاهری و فرم شباهت دارند یا این شباهت در بافت، کانی های تشکیل دهنده، منشاء و میزان پخت نیز قابل بررسی است؟ بدین منظور برروی 12 نمونه سفال از مناطق موردمطالعه، آزمایش های XRD, FT-IR و مطالعه پتروگرافی انجام شد و درنهایت مشخص گردید که سفال های فوق ازنظر کانی شناسی نیز به یکدیگر شبیه هستند و احتمالا منشاء آن ها درحدود شمال مراکز ایلامی و در کوه های زاگرس قابل شناسایی است که این موضوع خود نشان از ارتباط وسیع بین مناطق پیرامون مراکز ایلامی با شوش و انشان به عنوان مراکز ایلامی است. این مطالعه می تواند سرآغاز مطالعات بعدی برروی دوره ایلام به خصوص به منظور شناسایی محدوده گسترش حکومت ایلام به وسیله سایر یافته های باستان شناختی و کتیبه های بین النهرینی باشد.
    کلید واژگان: دوره ایلام, کانی شناسی, XRD, FT-IR, پتروگرافی
    Ali Aarab*, Mohammad Bonyadi Nezhad, Seyedeh Iraj Beheshti, Vahid Azadi
    The previous studies on the Elamite pottery generally focused on the form and shape of the artifacts. From the perspective of fabric, very few studies have explored the Elamite pottery. The pottery type studied in this paper is orange (ranging from light brown to red) composed of a tempering material, sand and white particles. The core of this no ornamented, wheel-built pottery is black. In an investigation to outline the scope and boundaries of Haft Tapeh ancient city, a number of the Elamite pottery samples were recovered in certain layers dating back to the late ancient Elam (Sukalmah) and the Middle Elamite near the adobe structures of Haft Tapeh. Haft Tapeh refers to a structure belonging to the Elamite Era located in Khuzestan and south of Susa. One major finding in this city is a tomb from the Middle Elamite Era. Since 1965, this building has been investigated by Negahban and later by Mofidi-Nasr abadi. Thus, Haft Tapeh can undoubtedly be considered a city belonging to the Elamite Era. In this light, the pottery type in this geographical scope can be particularly useful for comparison of similar artifacts found in Isfahan and Chaharmahal and Bakhtiari, both of which could be associated with the Elamite Era. This study focused on Asgaran and Saba as two regions in Isfahan and central part of Ardal in Chaharmahal and Bakhtiari. A total of 10 pottery samples were randomly selected from these regions. They were then compared in terms of fabric and composition against 4 counterparts found in archaeological layers of Haft Tapeh belonging to the Elamite Era. It should be noted that the two-color body in the pottery sample is not at all associated with the type of compounds or curing temperature, Since the two parts are identical in terms of composition. Moreover, it seems that the main reason for the two-color body lies in the curing conditions and techniques (oxidation and reduction) inside the furnace, leading to two different colors. Apart from that, there is a kind of orientation in the components of pottery samples, potentially indicating they were built on wheels.
    Keywords: Elam, Orange-Red Pottery, Petrography, XRD, Ft-IR
  • محمد اسماعیل اسمعیلی جلودار، علی اعراب، حمید پورداود *

    در سراسر عصر ساسانی و همین طور دوران اسلامی، تجارت نقش بسیار پررنگی در اقتصاد و معیشت مردمان آن ادوار داشته است. در این میان بنا به دلایل سیاسی در اواخر عصر ساسانی، راه های دسترسی به خلیج پارس از اهمیت خاصی برخوردار می شود. شهرستان کوار با توجه به قرارگرفتن در مسیر تجاری استان فارس که از یک سو به خلیج پارس و ازسوی دیگر به نواحی مرکزی این امپراطوری منتهی می شد، نقش پررنگی درطول تاریخ داشته و به سبب وجود رود سکان (قره آقاج) در جوار این شهرستان، عبور کاروان های تجاری در گرو احداث معبری بوده که این مهم را میسر کند. در مقاله پیش رو تلاش شده است تا با توسل به مطالعات باستان شناسانه و همچنین تحقیقات کتابخانه ای به بررسی منبع آبی شهر کوار، نقش پل کوار در ایجاد ارتباط با خلیج فارس و همچنین ریشه شناسی نام این شهر پرداخته شود. بقای پل کوار یکی از گزینه های احتمالی عبور کاروانیان بوده است. با بررسی متون جغرافیایی دسته اول از سده های آغاز اسلام و همچنین بررسی سازه فعلی پل می توان دریافت که این شهرستان با اتکا به این پل تاریخی، نقش بی بدیلی در ایجاد و دوام تجارت از دوره ساسانی تا دوران اسلامی داشته است. همچنین دوام و بقای این شهر در طول تاریخ در گرو آبی بوده که از بند بهمن به واسطه تاسیساتی خاص به این شهر می رسیده است. بر این اساس در پژوهش حاضر سعی شده تا با بررسی تاسیسات یادشده، چگونگی و عملکرد آن تبیین شود و همچنین علاوه بر شناخت پل کوار، با رویکرد فنون ساخت و کاربرد و عملکرد آن براساس منابع نوشتاری موجود، چشم انداز منطقه بررسی و در آخر با ارزیابی نتایج به دست آمده، گاه نگاری پیشنهادی آن بازگو شود. روش تحقیق توصیفی، تطبیقی و تحلیلی است.

    کلید واژگان: کوار, پل کوار, بند بهمن, راه, خلیج فارس
    Mohammad Ismail Ismaili Jelodar, Hamid Poordavood *, Ali Arab

    Throughout the period of Sassanids, as well as in the Islamic period, trade played a very important role in their economies and livelihoods. Meanwhile, due to political reasons in Late of Sassanid period, access to the Persian Gulf has been of particular importance. The city of Kuvar was part of the Fars province’s trade route because it led to the Persian Gulf on one side and to the central areas of the empire, for this reason, it has played a colorful role throughout history. Due to the presence of the riverside (Qara-aqag) near this city, the commercial convoys had to use a bridge to cross the river. In this study, attempts to by studying archaeological studies as well as library research investigate the water source of Kuvar city by, the role of Kuvar, bridge in connection with Persian Gulf as well as the etymology of city name. Bridge Kovar’s survival has been one of the possible caravans pass options. By examining the original geographical texts from the early centuries of Islam, as well as examining the current bridge structure, one can infer that this city had a very important role in establishing and sustaining trade from the Sassanid period to the Islamic period. Also, the durability and survival of this city has historically been dependent on water obtained from the Bahman Dam through specific facilities. Accordingly, in the present study, it has been attempted to explain how and these facilities function, as well as, in addition to Paul Kuvar’s ontology of construction technique and its application and performance, based on existing written sources, the landscape of the area has been reviewed and finally Evaluate the results, report the proposed chronology. This study attempts to answer the following questions: How is the main source of water in the city of Kuvar evaluated and what is the mechanism of water transfer to the city of Kuvar? How is the role of Kuvar city as a Midways on the route to the Persian Gulf and Siraf evaluated and the main evidence that what was the significance of the historic bridge of Kuvar?

    Keywords: Kuvar, Kuvar Bridge, Bahman Dam, Road, Persian Gulf
  • علی اعراب، سیدایرج بهشتی*
    کوه های کرکس در طول تاریخ جایگاه مهمی در تحولات فلزگری ایران داشته اند. بسیاری از معادن ایران از ادوار گذشته تاکنون در حوالی کوه های کرکس شکل گرفته اند. با وجود اهمیت این منطقه، تاکنون به صورت خاص بر روی فلزکاری دورا ن های تاریخی و اسلامی این ناحیه مطالعه ای صورت نگرفته است. در این پژوهش سعی بر آن است تا ابتدا با بررسی میمه به عنوان غربی ترین ناحیه کرکس از نظر تاریخی، محوطه هایی که در این بخش دارای شواهد فلزکاری بوده اند، شناسایی و معرفی شوند. طی بررسی انجا م شده در اردیبهشت 1395 ، پنج محوطه ذوب فلز از طریق فراوانی سرباره های فلزی بر سطح زمین شناسایی شد. از این رو پنج سرباره فلزی به صورت تصادفی از سطح محوطه ها انتخاب شد. پس از آزمایش مشخص شد تمام سرباره ها، سرباره ی فلز آهن هستند. محوطه هایی که ذوب فلز در آن ها انجام شده بود با توجه به سفال های آن ها متعلق به دوره های تاریخی و اسلامی فرض شدند. پس از انجام آزمایش پتروگرافی بر روی سرباره ها، مشخص شد سرباره های فلزی محوطه راونج که متعلق به دوره اشکانی ساسانی بودند با سرباره های فلزی محوطه ساسانی صدر اسلام گزرتو از نظر ظاهری و بافت شباهت بسیار زیادی دارند. که این موضوع تدوام تکنیک ذوب فلز در این محدوده در بازه زمانی اشکانی ساسانی تا صدر سلام را نشان می دهد. ضمن اینکه در محوطه ازان که از نظر زمانی با گزرتو هم زمان است، تکنیک ذوب فلز و جداسازی آهن از سنگ معدن بسیار ضعیف تر اجرا شده است. این موضوع را می توان از طریق سایر شواهد باستان شناختی تحلیل کرد. در این پژوهش سعی شده تا ابتدا به معرفی محوطه های فلزگری بخش میمه پرداخته شود و سپس نوع فلزات ذوب شده در ادوار تاریخی و اسلامی بخش میمه اصفهان مشخص شوند. در عین حال به دنبال پاسخ این پرسش بوده ایم که آیا با مطالعات پتروگرافی می توان به چگونگی شاخص های عملکردی ذوب فلز در ناحیه مذکور پی برد؟ و دریافتن این که شاخص های عملکردی در کنار شواهد باستا ن شناسی، چگونه می تواند بر رونق استقرارهای دوره های تاریخی و اسلامی مبتنی بر تخصص ذوب فلز در بخش میمه اصفهان اثر داشته باشد؟ ضمن آنکه در این پژوهش سعی بر آن است تا سیر تحول فلزکاری دوره تاریخی و دوره اسلامی در بخش میمه اصفهان مورد مطالعه قرار گیرد و به فلزگری کهن در غرب کو ه های کرکس پرداخته شود.
    کلید واژگان: فلزگری, پتروگرافی, میمه, دوران تاریخی, دوران اسلامی
    Ali A‘rab, Seyyed Iraj Beheshti *
    Considering the fact that there exist numerous metal mines in Iran, many ancient sites of Iran have been established due to their connection to metal mines and mining. In the same relation, Karkas Mountains have always played an important role in the field of metal works through the history of Iran. Although this region of paramount importance in this regard, no specific research has been carried out on its metal works of the Islamic period. This research tries to identify and introduce sites that have had metal work evidences and have been situated at the region of historical Meymeh, the westernmost part of Karkas. Accordingly, petrographic tests have been carried out on slags which were abundantly found on the surface of the sites. This paper firstly attempts to introduce the sites in Meymeh where metal works have been done in. in the next phase, type of metals that have been melted within the Islamic period were identified. At the same time, it had to be known whether petrographic studies can determine the functional index of metal meltage in the said area? How does identification of these functional indices, along with archaeological evidences, impact the upswing of settlements of the Islamic period based the expertise of metal meltage in the region of Meymeh in Isfahan province? In May 2016 five site of metal melting were explored through the abundance of slags on their surface. Five slags were randomly selected for petrographic tests. The results proved that they were all made of iron. The sites where metals have been melted in date back to the Islamic period as the ceramics found on the surface of the sites belong to the said period. The petrographic tests reveal that slags of Rāvanj Site which belong to the Arsacid-Sasanian period are very similar to the ones found in Gazratū Site which date back to the Sasanian-early Islamic period in terms of appearance and texture. This fact proves the continuation of a metal melting technique in a period from the ArsacidSasanian to the early Islamic one. In addition, it seems that metal melting technique and extraction of iron from its ore in Azrān Site were weaker than the one employed in Gazratū Site while these two sites are contemporaneous. This fact can also be analysed through other archaeological finding in a way that the extent of Azrān was large enough to be regarded as a Sasanian-early Islamic city which was situated at an ancient road. It seems that this Sasanian-early Islamic city which was across an ancient road and the quality of its slags was poorer than other older and contemporaneous sites, metal melting was not the main profession of its inhabitants. Regarding the extent of the city and being across an ancient road, the inhabitants’ living was dependant on other things and melting was used very limitedly and its expertise was not so sophisticated in comparison with Gazratū and Rāvanj.
    Keywords: Metal work, petrography, Meymeh, historical period, Islamic period.
  • علی اعراب *، فاتح زارع فر
    نقوش صخره یی در ایران فراوانی زیادی دارند. مطالعات نشان میدهند که ایجاد نقوش بر روی صخره ها از ادوار پیش از تاریخ تا به امروز همچنان ادامه داشته است. در دوره اسلامی تاکنون چندین کتیبه بر روی صخر ه ها ایجاد شده که برخی از آنها دارای تاریخ نیز هستند. تعداد قابل توجهی از کتیبه های بر روی صخره ها در استانهای مرکزی و اصفهان در کنار راه ها واقع شده اند و مطالعه کاروانسراها و رباط ها خبر از استفاده از این راه ها در ادوار گذشته میدهد. در این پژوهش ضمن آنکه مضامین کتیبه های اسلامی ایجاد شده مورد بررسی قرار گرفته، به مفهوم کاروا نرو بودن راه ها نیز که با آنها همخوانی دارند پرداخته شده است. به منظور مطالعه این کتیبه ها در پژوهش حاضر، کتیبه ها در چهار بخش تقسیم بندی شده و هریک بطور جداگانه معرفی شده اند. همچنین در کنار این موارد، نقوش کاروان هایی که در این مناطق بر روی صخره ها ایجاد شده می تواند دلیل دیگری بر کاروانرو بودن راه های فوق بوده باشد.
    کلید واژگان: نقوش صخره یی, کتیبه های اسلامی, اصفهان, مرکزی, راه های کاروان رو
    Ali Aarab *, FatehZarefar
    There are several rock inscriptions in Iran. Related Studies indicate that the carving of inscriptions on rocks have continued from prehistorical times until now. Several inscriptions have also been created during the Islamic period, some of which bear a date as well. A noticeable number of inscriptions on rocks are located along the roads in Central and Isfahan provinces, and the study of caravanserais and inns demonstrates that these roads were used in previous periods. In this study, while examining the contents of existing Islamic epigraphs and inscriptions, the writers have also dealt with the concept of carvan routes in relation to the roads near such works. In order to study the intended inscriptions, they have been divided into four groups, and each group has been introduced independently. The images of the caravans which have been carved on the rocks in the mentioned regions could indicate that the adjacent roads were used as caravan routes.
    Keywords: Rock inscriptions, Islamic epigraphs, Isfahan Province, Central Province, Caravan routes
  • علی اعراب
    تاکنون پیرامون جای نامهای ایلامی، پژوهشهای مختلفی صورت گرفته است. یکی از مهمترین مناطق مرتبط با حکومت ایلام بخصوص در دوره های ایلام قدیم و میانه، خلیج فارس است که طبق کتیبه های میانرودانی این خلیج بنام دریای پایین شناخته شده است. جای نامهای ایلامی بسیاری طبق اسناد بجای مانده در ارتباط با خلیج فارس (دریای پایین) بوده اند که تاکنون کمتر به این جای نامها و نقش آنها در تجارت دریایی توجه شده است. لازم بذکر است با بررسی مهرهای ایلامی بخصوص در ادوار ایلام قدیم و میانه و جای نامهای یاد شده در کتیبه های میانرودانی، میتوان اقلیم پیرامون خلیج-فارس را یکی از مهمترین اقلیمهای استقراری دوره ایلام در نظر گرفت. از جمله مهمترین جای -نامهای ایلامی مرتبط با خلیج فارس میتوان به بشیمه، دیلمون، مگن، ملوها و لیان اشاره کرد. از سویی دیگر با مطالعه جایگاه خدایان ایلامی میتوان دریافت الهه کیریریش در حوزه خلیج فارس جایگاه ویژه یی داشته و با توجه به اهمیت زن در جوامع ایلامی بنظر میرسد این جایگاه در جای -نامهای خلیج فارس اهمیت بیشتری داشته است.
    کلید واژگان: خلیج فارس, جای نام شناسی, ایلام قدیم, ایلام میانه, تجارت دریایی, دریای پایین
    Ali Aarab
    As of now, different studies have investigated the Elamite toponyms. One of the most important regions related to the Elamite rule, particularly during the Old and Middle Elamite eras, is the Persian Gulf. Based on Mesopotamian inscriptions, this gulf was known as the Lower Sea at that time. According to available documents, there were several Elamite toponyms in relation to the Persian Gulf (Lower Sea); however, their names and their roles in sea trade have rarely been noted. It is necessary to mention that a study of Elamite seals, especially in the Old and Middle Elamite eras, and the toponyms referred to in Mesopotamian inscriptions demonstrates that the Persian Gulf region can be considered to be one of the most important residential areas during the Elamite period. Some of the most important Elamite toponyms of the Persian Gulf include Bashimeh, Dilmun, Mahan, Maluha, and Liyan. On the other hand, a study of Elamite Gods reveals that Kīrīrīsh (the Great Goddess) enjoyed a particular station in the Persian Gulf region. Moreover, given the significant place of women in Elamite Societies, it seems that her station is of great significance among the toponyms of the Persian Gulf.
    Keywords: Persian Gulf, toponymy, Old Elam, Middle Elam, sea trade, Lower Sea
  • میترا شاطری، علی اعراب
    داستان نبرد رستم و دیو سپید از داستان های معروف شاهنامهٔ فردوسی در خوان هفتم آن است. این صحنه بارها و بارها در شاهنامه های مکتب های مختلف به نمایش درآمده است. در اینجا سعی شده تا به بررسی این موضوع در نگاره های مکتب های شیراز، هرات، تبریز و اصفهان بپردازیم؛ که شاید بتوان این چهار مکتب را مهم ترین مکتب های نگارگری ایران به حساب آورد. با بررسی این صحنه در مکتب های چهارگانه ای که مطرح شد، این سوال پیش آمد که ویژگی های این نگاره درمکتب ها و دوره های مختلف به چه صورت است و چگونه می توان با کمک بررسی این نگاره مکتب و دورهٔ نسخه ای خطی را مشخص کرد؟ نکته جالب توجه در خصوص مکتب های گفته شده در بالا آن است که این مکتب ها در دوره های مختلف ویژگی های متفاوتی دارند؛ که این تفاوت ها در نگارهٔ نبرد رستم و دیو سپید نیز دیده می شوند؛ و سعی شده به آن ها نیز پرداخته شود و در آخر با عنوان تعدادی از ویژگی های شاخص هر مکتب و دوره به دسته بندی این نقش بپردازیم. با توجه به آنکه در این مقاله تنها یک طرح مطرح است، بررسی تفاوت ها، شباهت ها و تاثیرات متقابل مکتب های مختلف بر یکدیگر آسان تر خواهد بود؛ و می توان با بررسی جزئیات بیشتر و دقیق تر ازنظر ترکیب رنگ ها، عناصر نقش شده در پس زمینهٔ تصویر، نحوهٔ چهره پردازی شخصیت ها و پوشاک آن ها به تفکیک ویژگی های شاخص این مکاتب پرداخت. موضوعی که در بررسی نگاره های مختلف از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
    کلید واژگان: رستم و دیو سپید, مکتب شیراز, مکتب هرات, مکتب تبریز, مکتب اصفهان
    Mitra Shateri, Ali Aarab
    Shahnameh of Ferdowsi as a valuable and inspiring resource, since appearance was welcomed by artists and artisans of the Islamic era. Since Ferdowsi described the epic stories in his book so meticulous and attentive and full of beauty, Persian painters decorated Shahnama’s books with illustration of battle scenes between two power of good and evil. The story of the battle of Rustam and white demon (Div-e Sepid) is one of the most famous story in the seventh labor (Khan-e Haftum).This scene also was painted repeatedly in the Shahnameh manuscripts in different painting schools. This research is about this scene in the illustrations in Shiraz, Herat, Tabriz, and Isfahan schools in Iran which all of them are very important painting schools of Iran. This study is written via descriptive and analytical methods. Vast surveys showed some specific and indicative differences in backgrounds of images, how they shows portraits of heroes and characters or scenes, also composition of colors, clothes and rules of perspective in the painting of the scene in various schools. Determination and differentiation or participation of qualities in paintings of the scene of Shahnama beside of other scenes will be able to contrive for more knowledge of properties of these four schools and their differences from each other from the eighth century A.H to 11 A.H.
    Keywords: Rostam, Div-e Sepid, Persian Paintings, Shiraz School, Herat school, Tabriz School, Isfahan School
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال