به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

فاطمه شهامت ده سرخ

  • فاطمه ناصری، فاطمه شهامت ده سرخ *

    کارآفرینی یکی از مهم ترین عوامل موثر بر ایجاد فرصت های شغلی و رشد اقتصادی به شمار می رود. خودکارآمدی کارآفرینانه به معنای باور به توانایی خود برای انجام کارهای نوآورانه و اثربخشی مهارت ها در راستای راه اندازی کسب و کار یکی از مهم ترین ابعاد موثر در رفتار کارآفرینانه است. نظر به اهمیت این امر، پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه عدم تحمل بلاتکلیفی با خودکارآمدی کارآفرینانه با نقش میانجی خلاقیت هیجانی انجام شد. طرح این پژوهش توصیفی، از نوع همبستگی بود و جامعه آماری آن را هنرجویان هنرستان های شهر مشهد در سال تحصیلی 1401-1400 تشکیل دادند که از میان آنان با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس، نمونه ای به حجم 300 نفر انتخاب شد. جهت گردآوری داده ها نیز از پرسش نامه خودکارآمدی کارآفرینانه دی نابل و  همکاران (1999)، مقیاس عدم تحمل بلاتکلیفی (IUS) فریستون و همکاران (1994) و پرسش نامه خلاقیت هیجانی آوریل و توماس نولز (1991) استفاده شد. نتایج آزمون همبستگی پیرسون نشان داد بین عدم تحمل بلاتکلیفی و خودکارآمدی کارآفرینانه رابطه منفی و معنی دار، بین عدم تحمل بلاتکلیفی و خلاقیت هیجانی رابطه منفی و معنی دار و بین خلاقیت هیجانی و خودکارآمدی کارآفرینانه رابطه مثبت و معنی دار وجود دارد. همچنین بر اساس نتایج حاصل از مدل تحلیل مسیر، خلاقیت هیجانی توانسته است نقش میانجی معنی داری برای عدم تحمل بلاتکلیفی و خودکارآمدی کارآفرینانه ایفا کند. درواقع یافته ها حاکی از آن بود که عدم تحمل بلاتکلیفی اثر مستقیمی بر خودکارآمدی کارآفرینانه نداشته و تنها اثر غیرمستقیم بر آن دارد؛ به این صورت که عدم تحمل بلاتکلیفی با تاثیرگذاری بر خلاقیت هیجانی منجر به افزایش خودکارآمدی کارآفرینانه می شود. به عبارتی افراد با خلاقیت هیجانی بالاتر، باور خودکارآمدی بیشتری دارند و این امر موجب می شود فرد نسبت به چالش هایی که به ویژه ممکن است در مراحل اولیه توسعه کسب و کار با آن ها روبه رو شود، به طور موثرتری واکنش نشان دهد.

    کلید واژگان: خودکارآمدی کارآفرینانه, عدم تحمل بلاتکلیفی, خلاقیت هیجانی
    Fatemeh Naseri, Fatemeh Shahamat Dehsorkh *
    Introduction

    Entrepreneurship is considered to be one of the most important factors affecting the creation of job opportunities and economic growth. Entrepreneurial self-efficacy, which means believing in one's ability to do innovative work and the effectiveness of skills in order to start a business, is one of the most important effective dimensions in entrepreneurial behavior. Considering the importance of this matter, the present study was conducted with the aim of investigating the relationship between intolerance of uncertainty and entrepreneurial self-efficacy with the mediating role of emotional creativity.

    Method

    The research method was a descriptive correlational type. The statistical population of the research was formed by the students of Mashhad Conservatories in the academic year 2021-2022, of whom 300 people were selected as research sample using the convenience sampling method. In order to collect data, the entrepreneurial self-efficacy questionnaire of De Nobel et al (1999) Indecision Intolerance Scale, Freeston et al (1994), and Averill and Thomas Knowles’s (1991) emotional creativity questionnaire were used.

    Results

    The data analysis results showed a negative and significant relationship between intolerance of uncertainty and entrepreneurial self-efficacy, a negative and significant relationship between intolerance of uncertainty and emotional creativity, and a positive and significant relationship between emotional creativity and entrepreneurial self-efficacy. Also, emotional creativity was able to significantly mediate the relationship between intolerance of uncertainty and entrepreneurial self-efficacy. In fact, intolerance of uncertainty does not have a direct effect on entrepreneurial self-efficacy and only has an indirect effect on it.

    Discussion

    In fact, the findings indicated that uncertainty intolerance does not have a direct effect on entrepreneurial self-efficacy and only has an indirect effect on it; in such a way that intolerance of uncertainty leads to an increase in entrepreneurial self-efficacy by affecting emotional creativity. In other words, people with higher emotional creativity have more self-efficacy beliefs, and this makes a person react more effectively to the challenges that may be faced especially in the early stages of business development.

    Keywords: entrepreneurial self-efficacy, intolerance of uncertainty, emotional creativity
  • فاطمه شهامت دهسرخ*، سیده مریم زمانی وسطی کلائی
    هدف

    پژوهش حاضر باهدف بررسی نقش میانجی تحمل ناپذیری عدم اطمینان در رابطه بین دوسوگرایی خود و شدت علائم وسواسی-اجباری در یک نمونه آنالوگ انجام شد.

    روش

    روش پژوهش توصیفی- همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش شامل بزرگ سالان بالای 18 سال بود که از میان آن ها 718 نفر با روش نمونه گیری در دسترس به عنوان نمونه انتخاب شدند. شرکت کنندگان، مقیاس های دوسوگرایی خود (بار و کیریوس، 2007)، تحمل ناپذیری عدم اطمینان 12 موردی (کارلتون و همکاران، 2007) و پرسشنامه وسواسی اجباری ییل-براون (گودمن و همکاران، 1989) را تکمیل کردند. جهت تجزیه وتحلیل داده ها از روش مدل سازی معادلات ساختاری و نرم افزارهای Amos-24 و SPSS-27 استفاده شد.

    یافته ها

    بررسی داده های پژوهش نشان داد که بین دوسوگرایی خود و شدت علائم وسواسی-اجباری رابطه ای مثبت و معنادار (01/0<p) و بین تحمل ناپذیری عدم اطمینان و دوسوگرایی خود و همچنین شدت علائم وسواسی-اجباری رابطه ای منفی و معنادار وجود دارد (01/0<p). همچنین، تحمل ناپذیری عدم اطمینان رابطه بین دوسوگرایی خود و شدت علائم وسواسی-اجباری را میانجی گری کرد (01/0<p).

    نتیجه گیری

    بررسی یافته ها نشان داد که سطوح بالای دوسوگرایی خود با کاهش تحمل ناپذیری عدم اطمینان، سبب افزایش شدت علایم وسواسی- جبری می شود. به این صورت که سطوح بالای دوسوگرایی خود، با متمرکز کردن توجه بر خود و کاستن از توجه به محیط، سبب کاهش تحمل ناپذیری عدم اطمینان و در نتیجه ظهور علایم وسواسی می شود. بر این اساس، می توان نشانه های وسواسی را تلاش فرد جهت حل دوسوگرایی در مورد خود دانست.

    کلید واژگان: اختلال وسواس فکری- عملی, تحمل ناپذیری عدم اطمینان, دوسوگرایی خود
    Fatemeh Shahamat Dehsorkh *, Seyedeh Maryam Zamani Vosta Kolaei
    Aim

    This study aimed to examine the mediating role of intolerance of uncertainty in the relationship between self-ambivalence and obsessive-compulsive symptoms in an analog sample. 

    Methods

    This descriptive-correlational study involved adults over 18 years old, with a sample size of 718 individuals selected through convenience sampling. Participants completed the Ambivalence Scale (Bhar & Kyrios, 2007), the 12-item Intolerance of Uncertainty Scale (Carleton et al., 2007), and the Yale-Brown Obsessive Compulsive Scale (Goodman et al., 1989). Data analysis was performed using structural equation modeling with Amos-24 and SPSS-27 software. 

    Results

    The findings indicated a significant positive relationship between self-ambivalence and obsessive-compulsive symptoms (p < 0.01). Additionally, intolerance of uncertainty was significantly negatively related to both self-ambivalence and obsessive-compulsive symptoms (p < 0.01). Intolerance of uncertainty was found to mediate the relationship between self-ambivalence and the severity of obsessive-compulsive symptoms (p < 0.01). 

    Conclusion

    High levels of self-ambivalence are associated with increased intensity of obsessive-compulsive symptoms due to reduced tolerance for uncertainty. Self-ambivalence leads to a focus on oneself and diminished attention to the environment, thereby decreasing tolerance for uncertainty and contributing to the emergence of obsessive symptoms. These findings suggest that obsessive symptoms may be an individual's attempt to manage self-ambivalence.

    Keywords: Intolerance Of Uncertainty, Obsessive-Compulsive Symptoms, Self-Ambivalence
  • فاطمه شهامت دهسرخ*، مرجان هاشمی یزدی
    نحوه مواجهه کودکان با تروما، به ظرفیت های روان شناختی آنان بستگی دارد. نظر به اهمیت کارکرد انعکاسی مادرانه در شکل گیری این ظرفیت های روان شناختی، این پژوهش به دنبال بررسی نقش میانجی رابطه مادر-کودک در رابطه کارکرد انعکاسی مادرانه و بیان هیجانی کودک در شرایط تروما بود. برای انجام این مطالعه توصیفی، تعداد 74 مادر دارای کودکان 4 تا 8 سال، در شرایط همه گیری کووید 19، مقیاس ارزیابی رابطه مادر-کودک (MCRE) و پرسشنامه کارکرد انعکاسی والدینی (PRFQ) را تکمیل کردند. برای سنجش بیان هیجانی کودکان (افسردگی، اضطراب و هیجان پذیری) از ترسیم نقاشی کودکان استفاده شد. نتایج نشان داد که علی رغم برازش مدل هیچ یک از اثرات غیرمستقیم معنادار نیستند (0.05<P). ضرایب مسیر مستقیم نیز نشان داد که پیش ذهنی سازی مادران با رابطه ناکارآمد مادر-کودک و نیز بیان هیجانی کودک رابطه معناداری دارد. علاوه بر آن، علاقه و کنجکاوی به حالات ذهنی کودک نیز با رابطه ناکارآمد مادر-کودک در ارتباط بود (0.05>P). به نظر می رسد کارکرد انعکاسی مادر نقش مهمی در پیش بینی بیان هیجانی کودک در شرایط تروما دارد. اما تبیین دقیق این روابط نیازمند مطالعات بیشتری است.
    کلید واژگان: تروما, رابطه مادر-کودک, کارکرد انعکاسی مادرانه, نقاشی کودکان
    Fatemeh Shahamat Dehsorkh *, Marjan Hashemi Yazdi
    Children's responses to trauma depend on their psychological capacities. Given the importance of maternal reflective functioning in the formation of these psychological capacities, this research aims to investigate the mediating role of the mother-child relationship in the relationship between maternal reflective functioning and child emotional expression in trauma conditions. For this descriptive study, 74 mothers with children aged 4-8 years completed the Mother-Child Relationship Evaluation (MCRE) and the Parental Reflective Function Questionnaire (PRFQ) during the Covid-19 pandemic. To measure the children's emotional expression, the components of their drawings (depression, anxiety and excitability) were used. The results showed that despite the fit of the model, none of the indirect effects were significant (P>0.05). Direct effects showed that maternal prementalization was significantly related to the dysfunctional mother-child relationship and the child's emotional expression. In addition, interest and curiosity about the child's mental state were also related to the dysfunctional mother-child relationship (P<0.05). It seems that the mother's reflective functioning plays an important role in predicting the child's emotional expression in trauma situations. However, more research is needed to explain these relationships.
    Keywords: Trauma, Mother-Child Relationship, Maternal Reflective Functioning, Children’ Drawing
  • شفیعه پروایی، پیمان مام شریفی، فاطمه شهامت ده سرخ*

    این پژوهش با هدف بررسی نقش واسطه ای تعارض زناشویی در رابطه بین خود خاموشی با گرایش به طلاق در زنان متاهل انجام شد. پژوهش حاضر توصیفی_همبستگی به روش مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش حاضر، کلیه خانم های متاهل شهر مشهد در سال 1400 بودند که از بین آن ها به صورت در دسترس 240 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزارهای این پژوهش شامل مقیاس گرایش به طلاق (DTS، روزبلت و همکاران، 1986)، پرسشنامه تعارض زناشویی (MCQ، ثنایی، 1379) و مقیاس خود خاموشی (STSS، جک و دیل، 1992) بودند. داده ها با استفاده از روش مدل یابی معادلات ساختاری تجزیه و تحلیل شدند. نتایج مدل یابی معادلات ساختاری حاکی از برازش مناسب مدل بود. یافته ها نشان داد که خود خاموشی به صورت غیر مستقیم از طریق تعارض زناشویی توانست گرایش به طلاق را پیش بینی کند (001/0p‹). از یافته ها می توان نتیجه گرفت که خود خاموشی و تعارض زناشویی نقش کلیدی در گرایش به طلاق زنان دارند و لزوم توجه به این عوامل در تعامل با یکدیگر در برنامه های ارتقای کیفیت زندگی زناشویی ضروری است.

    کلید واژگان: تعارض زناشویی, خود خاموشی, گرایش به طلاق
    Shafieh Parvaei, Peyman Mamsharifi, Fatemeh Shahamat Dehsorkh*

    This study aimed to investigate the mediating role of marital conflict in the relationship between self-silencing and the tendency to divorce in married women. The present research was descriptive-correlation based on structural equation modeling. The statistical population of this research was all married women of Mashhad City in 2021, and 240 of them were selected as a sample. Research tools included the divorce Tendency Scale (DTS, Rusbult, et al, 1986), the Marital Conflict Questionnaire (MCQ, Sanaei, 2000), and the Silencing the Self Scale (STSS, Jack & Dill, 1992). Structural equation modeling analysis was used to analyze the data. The results of the structural equation modeling analysis indicated that the model fit in well. The findings showed that self-silencing could indirectly predict the tendency to divorce through marital conflict (p<0.001). It can be concluded that self-silencing and marital conflict play a key role in women's tendency to divorce, and it is necessary to pay attention to these factors in interaction with each other in programs to improve the quality of married life.

    Keywords: marital conflict, self-silencing, tendency to divorce
  • جواد تقوی خیابانی، فاطمه شهامت ده سرخ*، عظا طهرانچی
    زمینه و هدف
    پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر ذهن آگاهی و طرح واره درمانی بر تحمل پریشانی در دانش آموزان با سابقه اقدام به خودکشی صورت پذیرفت.
    مواد و روش ها
    روش پژوهش نیمه آزمایشی طرح پیش آزمون- پس آزمون با مرحله پیگیری، با دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل و جامعه آماری شامل دانش آموزان مقطع متوسطه شهر شیروان و حومه که در سال 1400 سابقه اقدام به خودکشی داشته اند، بود. با روش نمونه گیری در دسترس تعداد 45 نفر انتخاب و به طور تصادفی درگروه کنترل و گروه های آزمایش قرار گرفتند. هر سه گروه مقیاس تحمل پریشانی سیمونز و گاهر (2005) را تکمیل کردند. سپس یک گروه آزمایش در معرض طرح واره درمانی و گروه دوم آزمایش تحت درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی قرار گرفت. پس از اجرای جلسات درمانی برای گروه های آزمایش، هر سه گروه، مقیاس تحمل پریشانی را تکمیل کردند. پس از یک ماه از اجرای پس آزمون، مرحله پیگیری صورت پذیرفت و درنهایت داده های به دست آمده با استفاده از نرم افزار SPSS.21 و شاخص های آمار توصیفی و تحلیل واریانس اندازه های مکرر چندمتغیره تجزیه وتحلیل شدند.
    یافته ها
    نتایج حاکی از اثربخشی دو مداخله بر تحمل پریشانی بود اما با توجه به مقادیر اختلاف میانگین نمرات در مراحل مختلف اندازه گیری در گروه ها، درمان مبتنی بر ذهن آگاهی نسبت به طرح واره درمانی، برای مولفه تنظیم تلاشها برای تسکین پریشانی و اما برای سه مولفه دیگر، طرح واره درمانی اثربخشی بیشتری در دانش آموزان با سابقه اقدام به خودکشی داشته است. 
    نتیجه گیری
    با توجه به یافته های حاصل، میتوان برای افزایش تحمل پریشانی در نوجوانان با سابقه خودکشی از ترکیب دو مداخله ذهن آگاهی و طرح واره درمانی سود جست.
    کلید واژگان: بازدارنده ها, برنامه های توانمندسازی, تحلیل کیفی, خودمراقبتی, دیابت
    Javad Taghavi Khiabani, FATEME SHAHAMAT DEHSORKH *, ATA TEHRANCHI
    Background
    The present study was conducted with the aim of comparing the effectiveness of mindfulness-based therapy and schema therapy on distress tolerance in students with a history of suicide attempts.
    Materials and Methods
    The research method was semi-experimental with a pre-test-post-test design with two experimental groups and one control group and the statistical population included students had a history of suicide attempts in 1400.With the available sampling method, 45 people were randomly selected and placed in the control group and experimental groups, and all three groups completed the Simmons and Gaher (2005) distress tolerance scale. Then, one of the test groups was exposed to schema therapy and the second test group was subjected to cognitive therapy based on mindfulness. in the end the experimental groups, completed the distress tolerance scale. after one month of the post-test, the follow-up stage was conducted and finally the obtained data were analyzed SPSS.21 software and descriptive statistics indicators and variance analysis of multivariate repeated measures.
    Results
    The results indicated the effectiveness of two interventions on distress tolerance; according to the values of the average score difference in stages of measurement in the groups, the treatment based on mindfulness compared to schema therapy, for the component of regulating efforts to relieve distress and for the other three components, schema therapy is more effective in students with a history of action has committed suicide.
    Conclusion
    The combined use of both treatment methods is suggested to adolescent therapists in increasing the distress tolerance of students with a history of committing suicide.
    Keywords: Schema therapy, mindfulness-based therapy, distress tolerance, Suicide
  • فاطمه شهامت ده سرخ*، غزاله قرائی، حمیده پاک مهر، ریحانه ارجمندنیا
    زمینه
    انیمیشن ها یکی از پر مخاطب ترین برنامه ها در بین کودکان هستند که به طور مستقیم بر آنان اثر گذاشته و علاوه بر جنبه سرگرمی و جذابیت، می توانند بر اجتماعی شدن، شکل گیری عواطف و نحوه بروز آنها تاثیر گذار باشند. در نظریه روابط موضوعی، تجارب اولیه کودک در رابطه با مراقبینش، بر پاسخ های هیجانی به سیگنال های جدایی و شرایط پریشان کننده زندگی اثر می گذارد.
    هدف
    با توجه به تاثیری پذیری کودک از انیمیشن ها، این پژوهش با هدف بررسی محتوای انیمیشن های سه گانه پاندای کونگ فوکار از منظر مفاهیم روابط موضوعی و اضطراب جدایی انجام شد.
    روش
    پژوهش حاضر با طرح کیفی و با استفاده از روش تحلیل محتوا انجام شد. مولفه های مفاهیم مورد نظر، از نسخه هنجار شده پرسشنامه های روابط موضوعی بل و اضطراب جدایی کودکان در ایران استخراج شدند. مولفه ها، با بررسی نظر متخصصین حوزه کودک، اعتباریابی شدند و بررسی سه ارزیاب نشان داد که موارد استخراج شده معتبر هستند. سپس فراوانی صحنه هایی که در انیمیشن های مورد نظر حاوی این مولفه ها بودند، مشاهده و ثبت شد.
    یافته ها
    یافته ها نشان داد، مفاهیم روابط موضوعی و اضطراب جدایی، در انیمیشن های سه گانه پاندای کونگ فوکار وجود دارد. در بین سه نسخه انیمیشن پاندای کونگ فوکار، در انیمیشن دوم مفاهیم اضطراب جدایی بیشتر مشاهده شد؛ همچنین انیمیشن اول و دوم در مقایسه با قسمت سوم از مفاهیم روابط موضوعی بیشتری برخوردار بود.
    نتیجه گیری
    فراوانی بیشتر مفاهیم روابط موضوعی اضطراب جدایی در انیمیشن دوم نشان می دهد که این قسمت بیشتر می تواند بر مشکلات روابط موضوعی و اضطراب کودکان تاثیرگذار باشد.
    کلید واژگان: روابط موضوعی, اضطراب جدایی, انیمیشن پاندای کونگ فوکار, تحلیل محتوا, کودکان
    Fatemeh Shahamat Dehsorkh *, Ghazale Gharaee, Hamideh Pakmehr, Reyhaneh Arjmandnia
    Background
    Animations are one of the most popular programs among children, which have a direct impact on them, and in addition to the aspect of entertainment and attractiveness, they can influence socialization, the formation of emotions and the way they manifest. In the theory of subject relations, the child's early experiences in relation to his caregivers affect emotional responses to separation signals and disturbing life conditions.
    Aim
    Considering the children's impressionability of animations, this research was conducted with the aim of examining the content of Kung Fu Panda trilogy animations from the perspective of the concepts of thematic relationships and separation anxiety.
    Method
    The current research was conducted with a qualitative design and using the content analysis method. The components of the desired concepts were extracted from the standardized version of Bell's Thematic Relations and Separation Anxiety Questionnaires of children in Iran. The components were validated by examining the opinion of experts in the field of children and the examination of three evaluators showed that the extracted items are valid. Then, the frequency of the scenes that contained these components in the desired animations was observed and recorded.
    Results
    The findings showed that the concepts of thematic relationships and separation anxiety are present in the three animations of Panda Kung Fu Kar. Among the three versions of the Kung Fu Panda animation, the concepts of separation anxiety were observed more in the second animation; also, compared to the third part, the first and second animation had more concepts of thematic relationships.
    Conclusions
    The greater frequency of concepts of thematic relationships of separation anxiety in the second animation shows that this episode can have an impact on the problems of thematic relationships and anxiety of children.
    Keywords: Thematic Relationships, Separation Anxiety, Animation, Kung Fu Panda, Content Analysis, Children
  • جواد تقوی خیابانی، فاطمه شهامت ده سرخ *، عطا طهرانچی
    مقدمه

    مقایسه رویکردهای درمانی در روان شناسی جهت اثربخشی بیشتر در زمانی کمتر یکی از موضوعات مورد علاقه محققان می باشد، بنابراین هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر ذهن آگاهی و طرحواره درمانی بر ناگویی هیجانی در دانش آموزان با سابقه اقدام به خودکشی بود.

    روش کار

    روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون و گروه کنترل شامل پیگیری یکماهه بود. جامعه آماری پژوهش را کلیه دانش آموزان مقطع متوسطه شهر شیروان و حومه که در سال1400سابقه اقدام به خودکشی داشته اند تشکیل می داد. با روش نمونه گیری در دسترس تعداد 45 نفر انتخاب و به صورت تصادفی، به سه گروه (دو گروه آزمایش طرحواره درمانی و ذهن اگاهی و گروه کنترل)تقسیم شدند.ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه ناگویی هیجانی تورنتو بود. داده های به دست آمده با استفاده از نرم افزار SPSS.21 و شاخص های آمار توصیفی و تحلیل واریانس اندازه های مکرر چندمتغیره تجزیه و تحلیل شدند.

    نتایج

    نتایج حاکی از اثربخشی دو مداخله بر ناگویی هیجانی بود اما با توجه به مقادیر اختلاف میانگین نمرات در مراحل مختلف اندازه گیری در گروه ها، درمان مبتنی بر ذهن آگاهی نسبت به طرحواره درمانی، اثربخشی بیشتری در بهبود ناگویی هیجانی دانش آموزان با سابقه اقدام به خودکشی داشت (001/0≥P).

    نتیجه گیری

    با توجه به یافته ها استفاده ترکیبی از هر دو شیوه درمانی و به ویژه درمان مبتنی بر ذهن آگاهی جهت ارتقای سلامت روان و کاهش ناگویی هیجانی در دانش آموزان با سابقه اقدام به خودکشی توصیه می گردد.

    کلید واژگان: طرحواره درمانی, درمان مبتنی برذهن آگاهی, ناگویی هیجانی, خودکشی
    Javad Taghavi Khiabani, Fatemeh Shahamat Dehsorkh *, Ata Tehranchi
    Introduction

    Comparing treatment approaches in psychology for more effectiveness in less time is one of the topics of interest to researchers, therefore the purpose of this study was to compare the effectiveness of mindfulness-based therapy and schema therapy on Alexithymia in students with a history of suicide.

    Methods

    The method of semi-experimental research with a pre-test-post-test design and a control group included a one-month follow-up. The statistical population of the research consisted of all high school students of Shirvan city and suburbs who committed suicide in 1400. Using available sampling method, 45 people were randomly selected and divided into three groups(two experimental groups of schema therapy and cmindfulness-based therapy and the control group). The data collection tool was the Toronto Emotional Dyslexia Questionnaire. The obtained data were analyzed using SPSS.21 software and descriptive statistics and variance analysis of multivariate repeated measures.

    Results

    The results indicated the effectiveness of two interventions on alexithymia, but according to the differences in the mean scores in different stages of measurement in the groups, mindfulness-based therapy is more effective than schema therapy in improving the alexithymia of students with a history of suicide (P≥0.001).

    Conclusion

    According to the findings, it is recommended to use a combination of both treatment methods and especially mindfulness-based treatment to improve mental health and reduce emotional dysregulation in students with a history of suicide attempts.

    Keywords: Schema Therapy, Mindfulness-Based Therapy, Alexithymia, Suicide
  • سونیا حسین زاده، فاطمه شهامت دهسرخ*، زهرا وقاری زمهریر
    پیشینه و اهداف

    انگیزش عامل تاثیرگذار مهمی در موقعیت های یادگیری است و موفقیت یادگیری وابسته به میزان انگیزه یادگیرندگان است. پاندومی کووید 19 سیستم های آموزشی را مجبور به استفاده سریع از آموزش برخط کرد. در تلاش برای سازگار شدن با آموزش غیرحضوری توجه به مسایل انگیزشی دانش آموزان اهمیت دوچندان دارد. پژوهش حاضر با هدف بررسی انگیزش دانش آموزان با به کارگیری الگوی طراحی انگیزشی کلر (ARCS) در آموزش برخط، انجام شد.

    روش

    برای تحقق هدف پژوهش از روش شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل استفاده شد. پرسشنامه انگیزشی بودن تدریس کلر (CIS) بر روی نمونه ای شامل دو کلاس 37 نفره از دانش آموزان دختر پایه ششم ناحیه هفت مشهد در سال تحصیلی 1399-1400 اجرا شد. دو کلاس به صورت در دسترس انتخاب شدند و یک کلاس به عنوان گروه آزمایش، با الگوی ARCS و دیگری به عنوان گروه کنترل، با روش رایج آموزش داده شدند.

    یافته ها

     تحلیل نتایج با روش کوواریانس چند متغیره، نشان داد که دو گروه آزمایش و کنترل در میانگین نمرات انگیزش و مولفه های توجه و ارتباط تفاوت معنادار دارند؛ اما در میانگین نمرات اطمینان و رضایت، تفاوت معناداری دیده نشد. بر اساس نتایج به دست آمده الگوی طراحی انگیزشی کلر بر انگیزش و جلب توجه و ارتباط دانش آموزان در محیط برخط اثربخش می باشد.

    نتیجه گیری

    آموزش برخط بر اساس مدل انگیزشی کلر در درس تفکر و پژوهش دانش-آموزان پایه ششم ابتدایی بر انگیزش و خرده مقیاس های توجه و ارتباط آن تاثیرگذار است و اثر قابل ملاحظه ای بر خرده مقیاس های اطمینان و رضایت انگیزش ندارد.

    کلید واژگان: آموزش برخط, الگوی طراحی انگیزشی کلر, انگیزش, یادگیری
    Sonia Hosseinzade, Fatemeh Shahamat Dehsorkh *, Zahra Vaghari Zamharir
    Background and Objectives

    Motivation is an influential factor in the learning situations and the success of learning depends on whether or not the learners are motivated. The coronavirus pandemic has forced students and educators to rapidly adapt to online learning. To create efficient online learning experiences, students’ motivation in e-learning activities must be considered. In this article researchers were aimed to investigate the effectiveness of Keller’s motivational design on students’ motivation in online teaching.

    Methods

    With the control group, a quasi-experimental pretest-posttest design was used. Course Interest Survey (CIS) was administered on samples of sixth grade elementary students (37 females in each class).

    Findings

    Analysis of data using multicovariate analysis, shows that there is a significant difference between the experimental and control groups in the mean scores of motivations and the components of attention and relationship. But there are no significant differences in the students' confidence and satisfaction scores between two groups. Based on the results, the Keller’s motivational design model is effective on motivating and attracting students' attention and communication in the online environment.

    Conclusion

    The conclusion and discussion of the research are explained.

    Keywords: curriculum, instruction, learning, Achievement
  • فاطمه شهامت ده سرخ *، الهام نجار شهری

    از ناباروری به عنوان یک تجربه درماندگی یاد می شود که سلامت روان عمومی زنان را دچار مشکل می کند. نظریه روانکاوی ناباروری را یک پاسخ دفاعی به دوسوگرایی مرتبط با مادرگری و اهداف فردی می داند. پژوهش پیش رو با هدف بررسی قدرت تمایزگذاری دو متغیر تعارض کار- خانواده و مکانیسم های دفاعی در گروه زنان بارور و نابارور شاغل انجام شد. به منظور بررسی مسیله، دو پرسش نامه تعارض کار- خانواده و پرسش نامه سبک های دفاعی (DSQ) بر 47 نفر (%8/52) زنان نابارور مراجعه کننده به کلینیک ناباروری و 42 نفر (%2/47) زنان بدون مشکل باروری اجرا شد.  نتایج اجرای تحلیل تابع تشخیص نشان داد که  7/67 درصد از گروه مورد بررسی بر اساس متغیرهای انتخاب شده قابل تمایز هستند (05/0>p، 14/10=2</sup>X، 85/0= Wilks’ Lambda). نتیجه به دست آمده حاکی از آن است که زنان نابارور در مقایسه با زنان بارور تعارض های بیشتری در زمینه کار و نقش های زنانه دارند و در مقایسه با زنان بارور کمتر از مکانیسم های دفاعی رشدیافته استفاده می کنند. از دیدگاه روانکاوی می توان این نتیجه را به صورت سرکوب روان شناختی باروری تبیین کرد. عدم تحمل دوسوگرایی و تعارض بین اهداف و آرزوهای شغلی و مادرگری می تواند بر باروری اثر سرکوب کننده داشته باشد.

    کلید واژگان: ناباروری, مکانیسمهای دفاعی, زنان شاغل, تعارض کار- خانواده
    F. Shahamat Dehsorkh*, E. Najar Shahri

    According to the academic literature,infertility is a feeling of helplessness thataffects the general Psychological health inwomen. Psychoanalytic theories believethat infertility is a defensive response toambivalent feelings about maternity andindividual goals. This research aims toinvestigate the discriminating power ofwork family conflicts questionnaire andDefensive Styles Questionnaire (DSQ) ininfertile and fertile women. Work family conflicts questionnaire andDSQ, were administered on a sample of47 working infertile women (52.8%) inNovin infertility clinic and 42 (47.2%)fertile women. Discriminant functionanalysis result showed that 67.7% ofsamples can be differentiated accordingthese two variables (Wilks’ Lambda=0.85, X2= 10.14, p<0.05). Results showedthat infertile women, compared to fertileones have more conflicts and more defensivemechanisms. According to psychoanalytictheories these results can beexplained as psychological suppression offertility. Intolerance of ambivalence andconflict between career goals and desiresfor parenthood has a psychologicalsuppressing impact in fertility.

    Keywords: Infertility, Defensive Mechanisms, Working Women, Work-FamilyConflicts
  • عاطفه قوتی، مسعود آهوان*، فاطمه شهامت ده سرخ، مریم فرنوش

    با توجه به میزان شیوع علایم وسواسی‏جبری به نظر می‏رسد باید جهت بهبود علایم اقداماتی انجام شود. از این رو، مطالعه حاضر با هدف تعیین اثربخشی طرح واره درمانی هیجانی بر نشخوار فکری و مسئولیت پذیری افراطی بیماران مبتلا به اختلال وسواسی جبری انجام شد. این پژوهش  نیمه تجربی از نوع پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری پس از سه ماه بوده است. جامعه آماری شامل افراد مبتلا به اختلال وسواس اجباری بودند که به مرکز مشاوره آرتیمان مشهد در سال 1398 مراجعه کرده بودند. از بین آن ها 16 فرد مبتلا به این اختلال به صورت در دسترس انتخاب و به طور تصادفی به یک گروه آزمایش و یک گروه کنترل در انتظار درمان تقسیم شدند. برای جمع آوری داده‏ها، از مقیاس پرسشنامه سبک پاسخ دهی نشخوار فکریو مسئولیت پذیری کالیفرنیا استفاده شد. نتایج تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر نشان داد که طرح واره درمانی هیجانی بر کاهش نشخوارفکری و مسئولیت پذیری افراطی افراد مبتلا به اختلال وسواسی‏ اجباری موثر است. بنابراین،طرح واره درمانی هیجانیمی‏تواند بر کاهش نشخوار فکری و مسئولیت پذیری افراطی افراد مبتلا به اختلال وسواسی اجباری موثر باشد. پیشنهاد می شود با به کارگیری این متغیرها از سوی مراکز درمانی، سایر ارگان ها و سازمان های مرتبط بتوان در راستای بهبود وضعیت سلامت روان افراد گامی موثر برداشت.

    کلید واژگان: اختلال وسواسی‏ جبری, طرح واره درمانی هیجانی, مسئولیت پذیری, نشخوار فکری
    Atefeh Ghovati, Masood Ahovan *, Fatemeh Shahamat Dehsorkh, Maryam Farnoosh

    Due to the prevalence of obsessive-compulsive symptoms, there are some measures to be taken to improve the symptoms. The purpose of the present research was to determine the effectiveness of emotion schema therapy on rumination and the extreme accountability of patients with obsessive-compulsive disorder. It was semi-experimental research with pre-test, post-test, and follow-up stage. The population of the study included people with obsessive-compulsive disorder who referred to the Artiman counseling center of Mashhad in 2019. A number of 16 individuals were selected by available sampling and they were divided randomly into two experimental and control groups. The Ruminant Response Style Questionnaire and California Accountability Scale were used to collect data. The results of analysis of variance with repeated measures showed that emotion schema therapy effects on reducing rumination and extreme accountability of individuals with obsessive-compulsive disorder. Emotional schema therapy can be effective in reducing mental rumination and extreme accountability of people with obsessive-compulsive disorder. It is suggested that by using these variables by medical centers, the organizations can be taken to take effective steps to improve the mental health of individuals.

    Keywords: Accountability, emotion schema therapy, obsessive-compulsive disorder, rumination
  • مریم شفق دوست، فاطمه شهامت ده سرخ*

    عملکرد خانواده به عنوان یک عامل موثر بر سلامت روان شناخته شده است. هدف پژوهش پیش روی بررسی نقش میانجی روابط موضوعی و کارکردهای ایگو در رابطه بین عملکرد خانواده و سلامت روان دانشجویان در چارچوب نظریه روابط موضوعی بود. در این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی، جامعه آماری دانشجویان دانشگاه خیام بودند که نمونه ای  300 نفری (195 دختر و 105 پسر) به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. به منظور جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه سلامت عمومی، ابزار سنجش خانواده، پرسشنامه روابط موضوعی بل و پرسشنامه سبک های دفاعی استفاده شد. ارزیابی الگوی پیشنهادی با استفاده از روش تحلیل مسیر انجام گرفت. شاخص های برازش مدل بیانگر این بود که روابط موضوعی و مکانیسم های رشد یافته ایگو،  نقش میانجی در رابطه بین عملکرد خانواده و سلامت روان دارند.  اما مکانیسم های رشد نایافته و نوروتیک ایگو نقش میانجی نداشتند. نتایج به دست آمده نشان داد که همسو با نظریه روابط موضوعی، عملکرد خانواده با تاثیرگذاری بر روابط موضوعی و مکانیسم های دفاعی، منجر به افزایش سلامت روان می شود.

    کلید واژگان: سلامت روان, عملکرد خانواده, روابط موضوعی, کارکردهای ایگو, مکانیسم های دفاعی
    Maryam Shafaghdoost, Fatemeh Shahamat Dehsorkh*

    This study has aimed to investigate the mediating role of the object relations and defense mechanisms in relation between family function and  percived mental health. relations. General health questioner, family assessment device, Bell's object relation inventory and defense style questionnaire were administrated on a sample of 300 students (195 girls and 105 boys). Participants were selected, using multi-stage cluster sampling, from Khayyam University. Data were studied through path analysis method. Results indicated that object relations and mature defense mechanisms of ego played a mediating role in relation between family function and mental health. However, the immature and neurotic mechanisms of ego did not have a mediating role. Being compatible with object relation theory, this research revealed that family functions enhance mental health through affecting object relation and defense mechanisms.

    Keywords: Mental Health, Family Function, Object Relations, Ego Functions, Defense Mechanisms
  • فاطمه شهامت ده سرخ
    تفاوت اصلی بین افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری و عملی و نمونه های غیر بالینی، وجود عقاید ناکارآمد مرتبط با وسواس است. تکرار اجبارگونه وسواسی با هدف خنثی سازی این افکار پریشان کننده صورت می گیرد. با توجه به علایم اصلی اختلال وسواس فکری و عملی نقص کنش بازداری شناختی در انجام اعمال وسواسی مطرح است. اما نتایج در این زمینه ناهمسو است. در پژوهش حاضر سعی در بررسی نقص احتمالی بازدرای شناختی در چارچوب پارادایم بازداری بازگشت( IOR) در نمونه ای بالینی از مبتلایان به وسواس شستشو است. این مطالعه به روش علی مقایسه ای صورت گرفته است. سه مقیاس پرسشنامه افسردگی بک ویرایش دوم (BDI- II)، پرسشنامه باورهای وسواسی (OBQ-44) و آزمون IOR هیجانی بر روی نمونه پژوهش شامل 47 فرد مبتلا به اختلال وسواس شستشو اجرا شدند. تحلیل داده ها با آزمون تحلیل واریانس چند متغیره نشان داد که بین دو گروه تفاوتی در میزان بازداری شناختی وجود ندارد( 045/0=2ηPartial ؛ 955/0= Wilk’s Lambda ؛735/0= P و 578/0=(42و4)F). از طرفی بدون در نظر گرفتن عامل گروه بین زمان واکنش افراد در کوشش های معتبر و نامعتبر در فاصله زمانی 500 هزارم ثانیه تفاوت معنادار وجود دارد (01/0>P؛ 209/4= t) که نشان دهنده پدیده IOR عمومی در آزمودنی ها است. نتایج پژوهش نقصی در بازداری شناختی در نمونه بالینی با توجه به باورهای وسواسی نشان نداد. به نظر می رسد مولفه های توجه برونزاد نمی توانند نشان دهنده وجود این نقص باشند.
    کلید واژگان: بازداری شناختی, وسواس فکری و عملی, بازداری بازگشت, باورهای وسواسی
    Fatemeh Shahamat Dehsorkh
    The crucial difference between people with OCD and non-clinical individuals would be the presence of OCD-related dysfunctional beliefs. compulsions are aimed at undoing the intrusive thoughts. With respect of core symptoms of Obsessive Compulsive Disorder(OCD) deficit in cognitive inhibition is probable. But results are inconsistent in this field. Here researchers are aimed to study the probable IOR deficit in clinical sample of compulsive washing . this study is a causal- comparative research. Beck Depression Inventory - version II (BDI-II), Obsessional Beliefs Questionnaire- 44 (OBQ-44) and emotional Inhibition of Return test were administered of 47 clinical samples of compulsive washing. The results of MANOVA analysis showed that there is no differences between two groups in IOR (F(4,42)=-0.578, P=0.735; Wilk’s Lambda= 0.955; Partial η2= 0.045). Moreover there is a significant deference between reaction times in valid and invalid trails (t= 4.209; P≤0.01) that shows the general IOR phenomena in participants. This research failed to show cognitive inhibition deficit in clinical samples of compulsive washing according to their dysfunctional beliefs.IT seems that IOR deficient is not detectable in OCD patients according to exogenous attention. Other theoretical and experimental implications are discussed.
    Keywords: Cognitive Inhibition, Obsessive Compulsive Disorder. Inhibition of Return, obsessional Beliefs
  • فاطمه شهامت ده سرخ*، جواد صاحلی فدردی، سید امیر امین یزدی، علی طلایی
    پدیده بازداری بازگشت (IOR) به عنوان یک کنش بازداری شناختی، اشاره به سرکوب نسبی توجه به محرک هایی دارد که اخیرا مورد توجه قرار گرفته اند. این کنش در آدمی دارای ارزش انطباقی است (ونگ و کلاین، 2010). با توجه به علایم مرکزی در اختلال وسواس اجباری (OCD) احتمال نقص در بازداری شناختی وجود دارد. اما نتایج پژوهش ها در این زمینه بسیار ناهمسو است. از این رو این پژوهش در جهت بررسی نقص احتمالی IOR در نمونه ای بالینی از وسواس شستشو انجام گرفت. این مطالعه به روش علی مقایسه ای بود. سه مقیاس پرسشنامه افسردگی بک ویرایش II(BDI-II)، پرسشنامه بازنگری شده وسواسی اجباری (OCI-R) و آزمون IOR هیجانی بر روی نمونه پژوهش شامل 30 نمونه بالینی مبتلا به اختلال وسواس شستشو (%20 مذکر) و 30 نمونه غیروسواس (%7/26 مذکر) اجرا شدند. تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل کواریانس چندمتغیره نشان داد که افراد دچار وسواس شستشو نقصی در IOR ندارند (134/0=2η؛ 866/0= Wilk’s Lambda؛ 05/0< P و 265/1=F). از طرفی بدون در نظر گرفتن عامل گروه، بین زمان واکنش افراد در کوشش های معتبر و نامعتبر تفاوت معنادار وجود دارد (05/0≥P؛ 29/2= t) که نشان دهنده پدیده IOR عمومی در آزمودنی ها است. بررسی نتایج نشان داد که نقصی در بازداری شناختی در نمونه بالینی از مبتلایان به وسواس شستشو وجود ندارد. احتمال وجود نقص در سطوح دیگر بازداری مانند بازداری رفتاری مطرح است. دیگر تلویحات نظری و تجربی مورد بحث قرار گرفته است.
    کلید واژگان: بازداری شناختی, وسواس شستشو, پارادایم بازداری بازگشت
    F. Shahamat Dehsorkh, J. Salehi Fadardi, S.A. Amin Yazdi, A. Talaei
    Inhibition of Return (IOR) as a cognitive inhibition function, refers to the relative suppression of orienting toward stimuli that had recently been considered. This function has an adaptive value in human beings (Wang and Klein, 2010). Regarding the core symptoms of Obsessive-Compulsive Disorder (OCD), deficit in cognitive inhibition is probable. However, results are inconsistent. Therefore, the present study aimed to study the probable IOR deficit in clinical sample with compulsive washing. This study was conducted with a comparative method. Beck Depression Inventory-version II (BDI-II), Obsessive- Compulsive Inventory-Revised (OCI-R), and emotional Inhibition of Return test were administered on 30 clinical samples with compulsive washing (20% male) and 30 normal samples (26/7% male). The results of multivariate analysis of covariance showed that there was no deficit in IOR in compulsive washing (F=1.256, P>.05; Wilk’s Lambda =. 866; Y2 = 0.134). On the other hand without considering group effect, there was a significant difference deference between reaction times in valid and invalid trails (t=2.29; P[.05) that shows the general inhibition of return phenomenon in the subjects. This research failed to show cognitive inhibition deficit in clinical samples of compulsive washing, however, the probability of inhibition deficit is suggested in other levels of inhibition such as behavioral one. Other theoretical and experimental implications have been discussed.
    Keywords: Cognitive inhibition, Washing compulsion, Return paradigm
  • فاطمه شهامت ده سرخ، جواد صالحی فدردی
    شواهد پژوهشی زیادی وجود دارد مبنی بر اینکه افراد با اضطراب بالا به طور انتخابی به اطلاعات تهدیدکننده توجه می کنند. در این میان نتایج متناقضی در رابطه با سوگیری توجه در اضطراب صفت و حالت وجود دارد. در پژوهش حاضر هدف نویسندگان بررسی سوگیری توجه در اضطراب صفت و حالت است. پژوهش علی مقایسه ای 120 دانشجوی دختر و پسر از دانشگاه فردوسی بودند که به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. دو ابزار پرسشنامه اضطراب صفت حالت اسپیل برگر (STAI) و آزمون کامپیوتری ردیابی نقطه بر آزمودنی ها اجرا شد. از میان شرکت کنندگان حاضر، داده های مربوط به 76 آزمودنی (%1/76 مونث) که به عنوان اضطراب صفت و حالت بالا و پایین تعیین شده بودند، تحلیل گشت. تحلیل نتایج این پژوهش با روش تحلیل کوواریانس (ANCOVA) نشان داد که اثر اصلی مربوط به اضطراب صفت معنادار است (68/0=d، 006/0=p، 174/8= (75و1)F) اما اثر تعاملی مربوط به اضطراب حالت و تعامل این دو معنادار نمی باشد. بر این اساس افراد با اضطراب صفت بالا نسبت به اطلاعات تهدیدکننده سوگیری داشته و در برداشت توجه از این اطلاعات مشکل دارند. سوگیری توجه نسبت به منابع تهدید در اضطراب صفت بالا مرتبط با تمایل انتخابی به ردیابی اطلاعات تهدیدکننده است، که خود مولفه ای از گوش به زنگی بالا در این افراد است.
    کلید واژگان: اضطراب صفت, اضطراب حالت, سوگیری توجه, ردیابی نقطه
    F. Shahamat Dehsorkh, J. Salehi Fadardi
    There is strong evidence that high anxious individuals selectively attend to threatening information. But the results of attentional bias in trait and state anxiety is inconsistent in this filed.In this article, the authors were aimed to investigate the attentional bias in state and trait anxiety. In a causal- comparative research, 120 male and female students were selected randomly from Ferdowsi University. Instruments involving, State and Trait Anxiety Inventory (STAI) and Dot- Probe Test, were administered on the participants. The data of 76 (76/1% female) participants which determined as high and low trait and state anxious individuals were analyzed. The results of ANCOVA analysis showed that main effect of trait anxiety was significant (F(1,75)=8.174, p≤0.01,d=0.68), But there is no significant interaction between trait and state anxiety in interference scores in Dot-probe test. High trait anxious individuals selectively has Oriented Attention toward the threatening information. Attentional bias toward to threatening sources is correlated threatening information that is the component of hypervigilance in these persons.
    Keywords: Trait anxiety, State anxiety, Attentional bias, dot– probe
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال