فایزه جعفری
-
تغییر اقلیم به واسطه اثر گذاری بر نیاز آبی محصولات زراعی، مدیریت منابع آبی را به شدت با چالش مواجه کرده است. در این پژوهش به شبیه سازی اثر تغییر اقلیم بر نیاز آبی محصول برنج در محدوده مطالعاتی آبخیز تجن پرداخته و روند تغییرات آن تا سال 2060 مطالعه گردید. برای بررسی تغییر اقلیم از نرم افزار Lars-WG و خروجی های مدل HadGEM2 تحت سناریوهای اقلیمی (RCP 2.6) و (RCP 8.5)، استفاده شده است. برای ارزیابی تاثیر تغییر اقلیم در40 سال آتی بر نیاز آبی، با استفاده از نرم افزار CROPWAT 8.0 میزان تبخیر و تعرق پتانسیل و واقعی و بارندگی موثر برای دوره آتی محاسبه شده و نیاز آبی محصول تعیین شد و با نیاز آبی دوره فعلی مورد مقایسه قرار گرفت. نتایج نشان دادند میانگین نیاز آبی برنج در سناریو RCP 2.6 در بازه زمانی 2040-2021 و 2060-2041 به ترتیب برابر با 27/658 و 46/658 میلی متر با افزایشی معادل 56/1 و 59/1 درصد نسبت به دوره فعلی و در سناریو RCP 8.5 در بازه زمانی 2040-2021 و 2060-2041 به ترتیب برابر با 93/672 و 673 میلی متر معادل با 83/3 و84/3 درصد افزایش، پیش بینی می شود. بنابراین نیاز آبی بر اساس هر دو سناریو های اقلیمی در تمام بازه های زمانی نسبت به دوره تاریخی که میزان آن 648 میلی متر است، افزایش داشته است. بنابراین تغییر اقلیم با تاثیر بر میزان تبخیر و تعرق و بارندگی موثر ، باعث روند افزایشی نیاز آبی برنج در هر دو سناریوهای اقلیمی در دوره زمانی آتی (2021-2060) می شود. میزان افزایش نیاز آبی در دوره زمانی آتی دور (2060-2041) در مقایسه با دوره زمانی آتی نزدیک (2040-2021) نسبت به دوره تاریخی، بیشتر است.
کلید واژگان: بارش موثر, سناریوهای اقلیمی, نرم افزار کراپ وات, نرم افزار لارس دبلیو جیClimate change has greatly challenged the management of water resources due to its impact on water requirements of crops. In this research, the effect of climate change on water requirement of Rice crop was simulated in the study area of the Tajan watershed and its changes until 2060 were studied. To investigate climate change, Lars-WG software and HadGEM2 model outputs under (RCP 2.6) and (RCP 8.5) climate scenarios have been used. To evaluate the impact of climate change in the next 40 years on water requirement, using CROPWAT 8.0 software, potential and actual evapotranspiration and effective rainfall were calculated for the future period and crop water requirement was determined and compared with the water requirement of the current period. The results showed that the mean water requirement of Rice crop in the RCP 2.6 scenario were predicted in 2040-2021 and 2041-2060 periods is equal to 658.27 and 658.46 mm, respectively, and in the RCP 8.5 scenario in 2040-2021 and 2041-2060 periods were predicted to be equal to 672.93 and 673 mm, respectively. Therefore, according to both climate scenarios, the water requirement has increased in all time periods compared to the current period, which is about 648 mm.Mazandaran is a province based on agricultural production and it has long been one of the centers of Rice cultivation as the second strategic product of the country. planting Rice is very vital and important for the economy of the whole region. Therefore, it is necessary to study the evaluation of changes in the water requirement of Products in response to climate change conditions.Various researchers investigated the effects of climate change on water requirement, some of which are mentioned below.Casolani et al. (2020) in a study investigated the effect of climate change on water requirement of crops. The results showed that the water requirement in the periods of 2011-2040, 2041-2070, and 2071-2100 will increase by 6, 19, and 24 percent, respectively, compared to the current period. Jia et al. (2021) investigated the changes in the water requirement of crops under climate change conditions. The results showed that the effective rainfall increases by 0.98 mm per year and the water requirement decreases by 2.27 mm per year.
Keywords: Climate Scenarios, Effective Rainfall, CROPWAT, LARS-WG -
مقدمه و هدف
تغییر اقلیم به صورت مستقیم روی مولفه های هیدرولوژیک و منابع آبی تاثیرگذار است و جریان خروجی از حوضه را تحت تاثیر قرار میدهد. محاسبه میزان تغییرات احتمالی در مقادیر بارش و رواناب نقش مهمی در سیاستگذاری و برنامه ریزی منابع آب در شرایط تغییر اقلیم خواهد داشت. در این پژوهش شبیه سازی رواناب حوزه های آبخیز شرق استان مازندران (تالار، تجن، نکارود و بابلرود) تحت تاثیر تغییر اقلیم در دوره زمانی آتی (2040-2021) مورد بررسی قرار گرفت.
مواد و روشها:
برای بررسی تغییر اقلیم، از یکی از مدلهای گردش عمومی جوی- اقیانوسی با نام HadGEM2 تحت سناریوهای اقلیمی (RCP 2.6 و RCP 8.5) استفاده شده است. برای ریزمقیاس نمایی داده های اقلیمی از مدل Lars-WG طی سه مرحله کالیبره کردن داده ها، ارزیابی دادهها و تولید دادههای هواشناسی برای دوره آتی استفاده شد. برای اینمنظور از داده های روزانه بارش، بیشینه و کمینه دما و ساعات آفتابی ایستگاههای منتخب چهار حوضه در دوره فعلی (2016-1997) استفاده و مدل برای دوره پایه اجرا شد. پس از اطمینان از توانایی مدل Lars-WG در شبیه سازی داده های هواشناسی از طریق مقایسه دادههای تولید شده توسط مدل HadGEM2 و داده های مشاهداتی موجود در دوره پایه، این مدل جهت تولید داده های آتی با استفاده از سناریوهای اقلیمی (RCP 2.6 و RCP 8.5) اجرا شد و مقادیر روزانه دادههای اقلیمی بارش، بیشینه و کمینه دما و ساعات آفتابی 40 سال آینده (2021-2060) تولید و شبیهسازی شد. برای شبیهسازی جریان در دوره آتی و بررسی اثر تغییر اقلیم بر رواناب، از مدل هیدرولوژیکی IHACRES که یک مدل پیوسته مفهومی- دینامیکی برای شبیه سازی بارش-رواناب در مقیاس حوضه است، با استفاده از سناریوهای اقلیمی استفاده شد. به این منظور، داده های بارش، دمای میانگین و دبی روزانه دوره فعلی (2016-1997) چهار حوضه وارد نرمافزار IHACRES شد. سپس دو دوره زمانی 2008-1997 و 2016-2009 بهترتیب برای واسنجی و اعتبارسنجی به منظور تعیین عملکرد مدل IHACRES در توانایی شبیه سازی دبی دوره آتی انتخاب شد. پس از واسنجی و اعتبارسنجی، دادههای اقلیمی تولید شده توسط مدل HadGEM2 وارد IHACRES شد و سری روزانه دبی برای دوره آتی (2040-2021) پیشبینی شد. سپس میانگین سالانه دبیهای مشاهداتی در دوره فعلی و دبیهای شبیه سازی شده در دوره آتی تحت سناریوهای RCP 2.6 و RCP 8.5 و همچنین متوسط 20 ساله رواناب در ایستگاه ها در دوره آتی با دوره مشاهداتی مقایسه و ارزیابی شد.
یافته ها:
یافته های حاصل از بررسی تغییر اقلیم نشان داد در هر چهار حوضه، میانگین ماهانه دمای کمینه و دمای بیشینه در تمامی ماه های سال دوره آتی در هر دو سناریو RCP 2.6 و RCP 8.5 نسبت به دوره فعلی (2016-1997) افزایش یافت. میانگین ماهانه بارش در هر دو سناریو نسبت به دوره فعلی روند ثابتی ندارد و در ماههای مختلف متفاوت است. یافته های حاصل از پیشبینی رواناب نشان داد تغییرات دبی حوضهها تحت شرایط تغییر اقلیم نسبت به دبی دوره فعلی، ثابت نیست که دلیل آن میتواند ثابت نبودن روند تغییرات بارش دوره آتی نسبت به دوره فعلی باشد. همچنین در برخی سالها در دوره آماری آتی علیرغم افزایش میانگین بارش، دبی در دوره آینده کاهش مییابد که احتمالا دلیل آنرا میتوان به افزایش دما در دوره آتی بر اثر تغییر اقلیم ارتباط داد. اما در مورد افزایش دبی علیرغم کاهش میانگین بارش آن سال، یکی از دلایل آن میتواند امکان رخداد بارشهای با شدت بالا یا رگباری در آن سال موردنظر باشد که باعث افزایش میزان دبی شده است. متوسط 20 ساله دبی پیش بینی شده در ایستگاه های منتخب حوضه تالار، تجن و نکارود در دوره آتی برای هر دو سناریو RCP 2.6 و RCP 8.5 نسبت به دوره فعلی کاهش داشته است، اما در ایستگاه منتخب حوضه بابلرود، این مقدار در سناریو RCP 2.6 نسبت به دوره فعلی افزایش داشته است. در ایستگاه پل سفید در حوضه تالار، دبی شبیه سازی شده تحت سناریو RCP 2.6 برابر با 6/18 و سناریو RCP 8.5 برابر با 6/12 متر مکعب بر ثانیه به دست آمده که در مقایسه با دبی مشاهداتی که برابر با 7/41 مترمکعب بر ثانیه میباشد، کاهش نشان میدهد. در ایستگاه سلیمان تنگه در حوضه تجن دبی پیشبینی شده تحت سناریو RCP 2.6 برابر با 7/33 و سناریو RCP 8.5 برابر با 7/29 مترمکعب بر ثانیه بهدست آمده که در مقایسه با دبی مشاهداتی که برابر با 9/82 مترمکعب بر ثانیه میباشد، کاهش یافته است. در ایستگاه سفیدچاه در حوضه نکارود دبی شبیهسازی شده تحت سناریو RCP 2.6 برابر با 3/85 و سناریو RCP 8.5 برابر با 3/72 مترمکعب بر ثانیه بهدست آمده که در مقایسه با دبی مشاهداتی که برابر با 4/10 مترمکعب بر ثانیه میباشد، کاهش مییابد. اما در ایستگاه بابل در حوضه بابلرود، دبی تحت سناریو RCP 2.6 برابر با 11/40 مترمکعب بر ثانیه پیشبینی شد که نسبت به دبی دوره مشاهداتی که برابر با 11/34 مترمکعب بر ثانیه میباشد، افزایش یافته است، در صورتیکه دبی تحت سناریو RCP 8.5 با مقدار برابر با 11/22 مترمکعب بر ثانیه کمتر از دبی مشاهداتی شبیه سازی شد.
نتیجه گیری:
به طور کلی تاثیر تغییرات اقلیمی بر منابع آب یکی از چالشهای پیشروی برنامهریزان منابع آب است و میتواند پیامدهای جدی را متوجه اکوسیستمها و جوامع کند. بر اساس یافتههای پژوهش و اهمیت آثار تغییر اقلیم در وضعیت هیدرولوژی حوضههای منطقه مطالعاتی، اعمال سیاستهای مناسب بهمنظور مدیریت پایدار منابع آب ضروری است.
کلید واژگان: تغییر اقلیم, شبیه سازی رواناب, مدل ریزمقیاس نمایی Lars-WG, مدل هیدرولوژیکی IHACRES, واسنجیBackgroundClimate change directly impacts hydrological components, water resources, and watershed outflow. Calculating the amount of possible changes in rainfall and runoff will play an important role in the policy-making and planning of water resources under climate change conditions. In this research, runoff simulation in the eastern watersheds of Mazandaran province (Talar, Tajan, Nekarood, and Babolrood) was investigated under the impact of climate change in the future period (2021-2040).
MethodsIn this research, one of the atmospheric-ocean general circulation models, named HadGEM2, was used under climate scenarios (RCP 2.6 and RCP 8.5) to investigate climate change. The Lars-WG model was used for the downscaling of climate data during three stages of data calibration, data evaluation, and meteorological data generation for the future period. This purpose was achieved using the daily data of rainfall, maximum and minimum temperatures, and sunshine hours of the selected stations of four watersheds in the current period (1997-2016), and the model was implemented for the base period. After ensuring the ability of the Lars-WG model to simulate meteorological data by comparing the data produced by the HadGEM2 model and the observational data of the base period, this model was implemented to generate future data using climate scenarios (RCP 2.6 and RCP 8.5). The daily values of the climate data of rainfall, maximum and minimum temperatures and sunshine hours were produced and simulated for the next 40 years (2021- 2060). Runoff simulation in the future period and the effect of climate change on runoff were investigated with the IHACRES hydrological model, which is a continuous conceptual-dynamic model for simulating rainfall-runoff at the watershed scale, using climate scenarios. For this purpose, the daily data of rainfall, mean temperature, and discharge of the current period (1997-2016) in four watersheds were introduced into the IHACRES software. Then, the 1997-2008 and 2009-2016 periods were selected for calibration and validation, respectively, to determine the ability of the IHACRES model to simulate future runoff. After calibration and validation, the climate data produced by the HadGEM2 model were introduced into IHACRES, and the daily series of discharge was predicted for the future period (2021-2040). Then, the annual average of the observed discharges in the current period and the simulated discharges in the future period under the RCP 2.6 and RCP 8.5 scenarios, as well as the 20-year average runoff in the stations in the future period, were compared and evaluated with the observation period.
ResultsThe results of the climate change investigation showed that mean monthly minimum and maximum temperatures in all months of the future period would increase in all four watersheds in both scenarios RCP 2.6 and RCP 8.5 compared to the current period (1997-2016). Compared to the current period, the mean monthly rainfall in both scenarios does not have a constant trend and is different in various months. The results of the runoff simulation show that the changes in the discharge of the watersheds under the effect of climate change are not constant compared to the discharge of the current period. This could be attributed to the inconsistency of the trend of changes in the precipitation of the future period compared to the current period. Despite the increase in the average rainfall, the discharge will decrease in some years in the future period, which can probably be related to the increase in temperature in the future period due to climate change. Despite the decrease in the average rainfall of that year, the increase in discharge could be caused by, for example, the possibility of heavy rains or showers in that year, thereby increasing the amount of discharge. Compared to the current period, the 20-year mean of the predicted discharge has decreased in the selected stations (Talar, Tajan, and Nekarood watersheds) in the future period for both scenarios. In the station considered for the Babolrood watershed, however, this value has increased in the RCP 2.6 scenario compared to the current period. In the Polsefid station of the Talar watershed, the simulated discharge under the RCP 2.6 and RCP 8.5 scenarios was equal to 6.18 and 6.12 m3/s, respectively, which shows a decrease compared to the observed discharge of 7.41 m3/s. In the Soleimantange station of the Tajan watershed, the predicted discharge under the RCP 2.6 and RCP 8.5 scenarios was equal to 7.33 and 7.29 m3/s, respectively, which has decreased compared to the observed discharge of 9.82 m3/s. In the Sefidchah station of the Nekarood watershed, the simulated discharge under the RCP 2.6 and RCP 8.5 scenarios was equal to 3.85 and 3.72 m3/s, which reveals a decline compared to the observed discharge of 4.10 m3/s. In the Babol station of the Babolrood watershed, however, the discharge under the RCP 2.6 scenario was predicted to be equal to 11.40 m3/s, which has increased compared to the discharge (11.34 m3/s) during the observation period. Under the RCP 8.5 scenario, it was simulated with a value of 11.22 m3/s, less than the observed discharge.
ConclusionIn general, the impact of climate change on water resources is one of the major challenges facing water resources planners and can have serious consequences for ecosystems and communities. Based on the findings of the research and the importance of climate change effects on the hydrological conditions of the watersheds in the study area, it is necessary to apply appropriate policies for the sustainable management of water resources.
Keywords: Calibration, Climate Change, IHACRES Hydrological Model, Lars-WG Downscaling Model, Runoff Simulation -
زنان آمریکا، فاطمیه را کم دارند! / گذری کوتاه به تطور افول فرهنگ مادری در آمریکا
-
نشریه مطالعات کاربردی در علوم اجتماعی و جامعه شناسی، سال ششم شماره 2 (پیاپی 25، تابستان 1402)، صص 63 -74
خیزش اجتماعی و جنبش اجتماعی دو مفهوم نزدیک به هم میباشد اما تفاوت هایی بین این دو مفهوم وجود دارد. درواقع یکی از مسیرهای ادامه حیات خیزشهای اجتماعی، تبدیل شدن آن به جنبش اجتماعی است. از سویی دیگر برخی پژوهشگران معتقد به نوعی رفتار اجتماعی هستند که لفظ جنبش اجتماعی بر آن اطلاق نمیشود. آصف بیات یکی از این پژوهشگران است که اعتقاد دارد برای تجزیه و تحلیل رخدادهای کشورهای جهان سوم، بهخصوص خاورمیانه، باید از ابزار تحلیلی دیگری به نام ناجنبش اجتماعی استفاده کرد. لذا در پژوهش حاضر با نگاهی تحلیلی مبتنی بر نظریات مختلف جنبش های اجتماعی، با تمرکز بر »نظریه های آصف بیات« به خیزش زنان در اغتشاشات 1401 پرداخته شده است. برای این منظور ابتدا مفاهیمی از نظریه های سیاست های خیابانی، پیشروی آرام و نظریه ناجنبش اجتماعی آصف بیات بیان شده است. در ادامه این فرضیه مطرح شده که در بازه زمانی اغتشاشات 401؛ توامان دو نوع خیزش از سوی جامعه زنان در ایران در حال رخ دادن بوده است. سپس بر اساس مفاهیم موجود در نظریه های بیات و انطباق مصادیق و حوادث آن برهه زمانی بر هریک از خیزش های مذکور؛ نشان داده شده که یکی از خیزش ها نوعی جنبش اجتماعی و دیگری از مصادیق یک ناجنبش اجتماعی بوده است. در نهایت چنین نتیجه گیری شده است که برای درک و تحلیل درست وقایع پاییز 401 لازم است تا با یک رویکرد ترکیبی تحلیل همزمان از منظر جنبش اجتماعی و ناجنبش اجتماعی به وقایع آن زمان نگریسته شود.
کلید واژگان: اغتشاشات 8038 ایران, سیاستهای خیابانی, نظریه پیشروی آرام, آصف بیات, جنبش و ناجنبش اجتماعی -
این مطالعه، به منظور بررسی غلظت و ارزیابی ریسک اکولوژیک و سلامت آلاینده آلکیل بنزن سولفانات خطی (Linear alkylbenzene solphonate)، رایج ترین سورفاکتانت آنیونی مورد استفاده در فرمولاسیون مواد شوینده، در رودخانه خاکو و دره مرادبیگ استان همدان به اجرا درآمد. پس از نمونه برداری از آب 13 ایستگاه در طول رودخانه و سنجش برخی از پارامترهای کیفیت آب در محل نمونه برداری، نمونه ها به آزمایشگاه منتقل و جذب LAS از طریق دستگاه اسپکتروفتومتر (UV-VIS-NIR) در طول موج nm 650 خوانش و با استفاده از منحنی کالیبراسیون غلظت نهایی LAS محاسبه شد. نتایج، غلظت LAS اندازه گیری شده را در دامنه 1/66-0/2 میلی گرم بر لیتر نشان داد. نتایج آزمون همبستگی پیرسون بین LAS و پارامترهای کیفیت آب رابطه خطی معنی داری را نشان نداد. نتایج ارزیابی ریسک اکولوژیک، در 9 ایستگاه ریسک زیاد، در 2 ایستگاه ریسک متوسط و در2 ایستگاه ریسک کم را نشان داد. نتایج ارزیابی ریسک سلامت LAS، عدم وجود ریسک در گروه های سنی مختلف را نشان داد. نتایج مقایسه غلظت LAS با استاندارد تخلیه سورفاکتانت ها به داخل آب های سطحی و مصارف کشاورزی و آبیاری در ایران نشان داد میانگین غلظت LAS از نظر تخلیه به داخل آب های سطحی کمتر از حد مجاز ولی از نظر استفاده برای مصارف کشاورزی و آبیاری بیشتر از حد مجاز است. با توجه به اهمیت این رودخانه ها به لحاظ تامین آب شرب و کشاورزی و لزوم حفظ سلامت محیط زیست و جامعه، لازم است اقدامات موثری در جهت کنترل ورود فاضلاب تصفیه نشده به رودخانه خاکو و دره مرادبیگ صورت پذیرد.کلید واژگان: سورفاکتانت آنیونی, شوینده, رودخانه خاکو و دره مرادبیگ, ارزیابی ریسکThis study was conducted to investigate the concentration, ecological, and health risk assessment of linear alkylbenzene sulfonate (LAS(, as the most common anionic surfactant in detergent formulations, in the Khako and Dare-Moradbaig Rivers in Hamadan Province. 13 stations accordingly were selected for water sampling, and some water quality parameters were measured at the sampling site. The samples were then transferred to the laboratory, the LAS absorption was read by spectrophotometer (UV-VIS-NIR) at 650 nm, and the final LAS concentration was calculated using the calibration curve equation. The results showed the LAS concentration was in a range of 0.2-1.66 mg/L. The Pearson correlation test did not show a significant linear relationship between LAS and water quality factors. The results of the ecological risk assessment in 9 stations were high risk, medium risk in 2 stations, and low risk in the 2 other stations. The results of the health risk assessment of LAS also showed no risk at different age groups. The comparison of LAS concentration with standard surfactant discharge (in surface water, irrigation, and agricultural applications in Iran) showed that the mean concentration of LAS in terms of discharge into surface waters is less than the allowable limit. By contrast, in terms of use for agriculture and irrigation, the mean LAS concentration is higher than the allowable limit. Given the importance of these rivers in terms of drinking water and agriculture supply and the need to maintain the health of the environment and society, it is necessary to take effective measures to control the entry of untreated wastewater into the Khako and the Dare-Moradbaig Rivers.Keywords: Anionic surfactant, detergent, Khako, Dare-Moradbaig River, risk assessment
-
استفاده از دو ماده پلی اتیلن ترفتالات (PET) و پودر لاستیک(CR) به صورت همزمان در مخلوط های آسفالتی به دلیل بهره بردن همزمان از خاصیت نرم شدگی پودر لاستیک و سخت شدگی پلی اتیلن ترفتالات ، میتواند منجر به حذف این دو ماه از طبیعت و ساخت مخلوط آسفالتی مقاوم تر با بهره مندی حداکثری از دو افزودنی CR و PET گردد. بدین منظور ، درصدهایی از دو افزودنی با مقادیر (0 و 100) % ، (25 و 75) % ، (50 و 50) % ، (75 و 25) % و (100 و 0)% باهم ترکیب شده و افزودنی را شکل داده اند که در دو درصد 10 و 15 درصد وزنی قیر به مخلوط اضافه شده اند، برای بررسی مخلوط های اصلاح شده ، از آزمایش های مدول برجهندگی، خزش دینامیکی، حساسیت رطوبتی و ITS استفاده شد. نتایج تحقیق نشان داده است که ماده ی معرفی شده دارای مشخصات مطلوب بوده است ، به طوریکه استفاده از دو افزودنی به ازای 15 % افزودنی دوگانه به قیر مصرفی ، منجر به افزایش 1.5 درصدی مدول برجهنگی و میزان خزش دینامیکی میگردد ، همچنین مقدار کشش غیر مستقیم در حالت خشک به میزان 1.14 برابر نمونه شاهد می شود که مقدار افزودنی در این نمونه 25 % پودرلاستیک و 75 % پلی اتیلن ترفتالات می گردد. از طرفی برای آزمایش حساسیت رطوبتی، نمونه حاوی 10 درصد پودر لاستیک تنها باعث بهبود حدود 11 درصدی حساسیت رطوبتی مخلوط می شود. در نهایت ، از شیوه شبکه عصبی به منظور برآورد نتایج آزمایشگاه استفاده شده استو دقت مدل سنجیده شده است.
کلید واژگان: پودر لاستیک, PET, مخلوط آسفالتی, شبکه عصبی, ضریب همبستگیSimulteness of this two additive due to take advantage of softing property of crumb rubber and harddenin property of PET can be lead to elimation of these two material from the nature as well as making more resistance asphalt mixture. The additive used in this study is a combination of rubber powder and polyethylene terephthalate, which is found in percentages (0 and 100), (25 and 75), (50 and 50), (75 and 25) and (100 and 0), are combined to form a dual additive. The desired additives were mixed with bitumen in 10% and 15%. Dynamic creep tests, modulus of erosion, moisture sensitivity and ITS have been used to evaluate asphalt mixture. In the numerical part, ANFIS neural network method has been used to estimate the results. The results showed that the addition of PET increased viscosity and also reduced density. The addition of PET to the additive (25% modifier) reduces the psychological number. On the other hand, the addition of 15 % modifier containing 0.75 CR increases the dynamic creep and reliesient moduls by about 52 %. Also, the addition of 15 % modifier containing 0.75 % PET increases the indirect tensile strength (Kpa) by about 14 % , to test the moisture sensitivity, a sample containing 10% rubber powder only improves about 11% of the moisture sensitivity of the mixture The ANFIS method is used to estimate the results of experimental test.
Keywords: Rubber Powder, PET, Asphalt Mixture, Neural Network, Correlation coefficient -
مقدمه
مواجهه و مدیریت صحیح و درست دندان خارج شده از ساکت، برای اطمینان از پروگنوز طولانیمدت آن ضروری است. هدف از این مطالعه، بررسی آگاهی والدین در رابطه با دندان آسیب دیده و بیرون افتاده و درمان فوری آنها در کودکان 6-12 ساله در شهر زنجان را، به کمک پرسشنامهی اطلاعاتی استاندارد، هدف قرار داد.
مواد و روشهاتعداد 19 مدرسهی ابتدایی دخترانه در قالب یک مطالعهی توصیفی- مقطعی در سال 1397، از کل مناطق شهر زنجان به روش سیستماتیک دایرهای انتخاب گردید. پرسشنامهای 23 سوالی در بین تمام پایههای اول تا ششم، به منظور ارزیابی میزان آگاهی والدین از نحوهی مواجهه با صدمات دندانی در این مدارس پخش گردید. از نیمی از کودکان خواسته شد تا پرسشنامه را به پدر و بقیه به مادر خود تحویل دهند. پرسشنامهها در روز بعد توسط معلمان و معاونین جمعآوری شد، که در نهایت 635 پرسشنامه قابل بررسی بودند. جهت آنالیز دادهها از آزمون آماری Chi-square استفاده گردید. سطح معنیداری، 0/05 در نظر گرفته شد.
یافته ها44/6 درصد والدین مواجههی قبلی با صدمات دندانی داشتهاند و 71/9 درصد، دندان بیرون افتاده از ساکت را غیر قابل نگهداری اعلام کردند. بیش از 50 درصد، در صورت مشاهدهی لقی و خونریزی همراه با کوفتگی، شکستگی تاج و دندان جابهجا شده، به دندانپزشک مراجعه میکنند. 92/9 درصد والدین علاقهمندی خود را نسبت به آموزشهایی جهت کسب اطلاعات بیشتر در رابطه با نحوهی مواجهه با صدمات دندانی اعلام کردند.
نتیجهگیریوالدین با تحصیلات دیپلم و دانشگاهی، اطلاعات بیشتری را در رابطه با تروما و اوالژن داشتند. بیشتر والدین نسبت به محیط حد واسط مناسب نسبت به محل دندان آگاهی نداشته و عموم والدین دندان خارج شده از ساکت آلویولی را غیر قابل نگهداری اعلام کردند
کلید واژگان: دندان پزشکی کودکان, صدمات دندانی, مراقبت های دندانی برای کودکان, والدین, آگاهیIntroductionProper exposure and management of removed tooth from the alveolar sac are essential to ensure its long - term prognosis. This study aimed to assess the parents' knowledge about damaged and avulsed teeth and their immediate treatment in children aged 6 - 12 years in Zanjan. Collected data using a standard information questionnaire.
Materials & MethodsIn a cross - sectional study in 1397 from all areas of Zanjan city in a systematic circular method 19 primary schools for girls were selected. A 23 - item questionnaire was distributed among all grades one through six to assess parents' awareness of how to dea l with dental trauma in these schools. Chi - square statistical test was used to analyze the data. The significance level was considered 0.05.
Results44.6% of parents had previous exposure to dental injuries, and 71.9% of them declared the removed tooth from the alveolar sac to be unsustainable. More than 50% go to the dentist if they notice looseness and bleeding with contusions, broken crowns and dislodged teeth. 92.9% of parents expressed their interest in training for more information on how to deal w ith dental injuries.
ConclusionParents with the diploma and university education had more information about trauma and avulsion. Most parents were unaware of the proper intermediate environment for the location of the tooth, and most parents declared th e tooth removed from the alveolar sac unsuitable.
Keywords: Pediatric dentistry, Tooth injuries, Dental care for children, Parents, Awareness -
زمینه و هدف
LAS جزء اصلی مواد شوینده خانگی و صنعتی است که در دهه گذشته به دلیل تخلیه فاضلاب های شهری خام به اکوسیستم های آبی، مشکلات زیادی را در بخش های زیستی و غیرزیستی اکوسیستم آبی به وجود آورده است. با توجه به اهمیت این مسیله، مطالعه حاضر به بررسی غلظت، پراکنش و ارزیابی ریسک اکولوژیک این آلاینده در تالاب بینالمللی انزلی پرداخته است.
روش کار50 ایستگاه از آب تالاب انزلی جهت نمونه برداری انتخاب شد. پس از اندازه گیری برخی از فاکتورهای کیفی آب از جمله دما، اسیدیته، هدایت الکتریکی، و اکسیژن محلول در محل نمونه برداری، نمونه ها به آزمایشگاه منتقل و با استفاده از روش متیلن بلو، آنالیز و استخراج نمونه ها انجام شد. تحلیل های آماری با استفاده از نرم افزار SPSS-22، نقشه پهنهبندی غلظت آلاینده با استفاده از روش کریجینگ معمولی در نرم افزار ArcGIS-10.3 و محاسبات ارزیابی ریسک LAS با استفاده از فرمول RQ در برنامه Excel انجام گرفت.
یافته هایافته های پژوهش، دامنه غلظت LAS را 93/3- 01/0 میلی گرم بر لیتر نشان داد. بیشترین غلظت LAS در ایستگاه های بخش مرکزی و شرقی تالاب و کمترین غلظت آن در ایستگاه های غربی و سیاه کشیم مشاهده شد. نتایج محاسبه ارزیابی ریسک (RQ) و پهنه بندی این آلاینده، ریسک زیاد را در بسیاری از مناطق تالاب نشان داد.
نتیجه گیریبا توجه به غلظت بالای LAS در اکثر نقاط تالاب انزلی، لزوم توجه بیشتر به مدیریت تخلیه و تصفیه فاضلابهای شهری بندر انزلی و مناطق همجوار آن و کنترل ورود فاضلاب های خام به داخل تالاب ضروری به نظر میرسد.
کلید واژگان: تالاب انزلی, شوینده ها, آلکیل بنزن سولفانات خطی (LAS), ریسک اکولوژیکBackground & objectivesLAS is a major component of household and industrial detergents, which has caused many problems in the biological and non-biological sectors during the last decade due to the discharge of raw urban sewage into aquatic ecosystems. Considering the importance of this issue, the present study examines the concentration, distribution and evaluation of the ecological risk of this pollutant in the Anzali International Wetland.
Methods50 stations from Anzali wetland water were selected for sampling. After measuring some water qualitative factors such as temperature, acidity, electrical conductivity and dissolved oxygen at the sampling site, samples were transferred to the laboratory and analysis and extraction of samples was performed using Methylene Blue method. Statistical analysis was performed using SPSS-22 software, pollution concentration zoning map using the conventional kriging method in ArcGIS 10.3 software and LAS risk estimation calculations using RQ formula in Excel software.
ResultsBased on research findings, LAS concentration was in the range of 0.01-3.93 mg/L. The highest concentration of LAS was observed in stations of central and eastern part of the wetland and the lowest concentrations in western and Siyah Kashim stations. The results of calculating the risk assessment (RQ) and the zoning of this pollutant showed a higher risk in many areas of the wetlands.
ConclusionConsidering the high concentrations of LAS in most areas of Anzali Wetland, it is necessary to pay more attention to management of urban wastewaters discharge and treatment of municipal wastewater of Anzali port and its adjacent areas and to control the entry of raw wastes into the wetland.
Keywords: Anzali Wetland, Detergents, Linear Alkylbenzene Sulfonate (LAS), Ecological Risk -
محاسبه ریسک سلامت احتمالی آلکیل بنزن سولفانات خطی (LAS) در نمونه آب تالاب انزلی ،جنوب غربی دریای خزر
Linear alkyl benzene Sulfonate (LAS) is a major anionic surfactant utilized in detergents around the world and is subsequently a ubiquitous water contaminant. This paper deals with assessing human health risk due to LAS in Anzali Wetland between different age groups. Water samples were collected from 50 stations in the wetland. LAS concentration was determined by spectrophotometry at 650 nm. The risk quotients (RQ) index was used to assess the human health risk assessment of LAS in the wetland. Based on the results, the health risk index was lower than 0.2 in all stations, indicating that there is no LAS contaminant risk for human health in this wetland. However, due to the presence of the different unregulated discharge of wastewater to the wetland, without strong policies to control and management, the risk of contamination may increase in the future.
Keywords: Anzali Wetland, Detergents, Linear alkyl benzene sulfonate (LAS), Health risk assessment, Risk quotients (RQs) -
زمینه و هدف
در دهه های گذشته منابع مهم آبی در سراسر جهان در معرض ورود فاضلاب های خانگی، صنعتی و پساب های کشاورزی قرار گرفته اند. یکی از مهم ترین آلاینده های فاضلاب ترکیبات آلکیل بنزن سولفانات های خطی (Linear Alkylbenzene Sulphonate ; LASs) هستند. هدف این مطالعه، تعیین غلظت و ارزیابی ریسک سلامت این ترکیبات در رودخانه عباس آباد همدان است.
مواد وروش هااین مطالعه توصیفی در بهار سال 1398 بر روی آب رودخانه عباس آباد در 17 ایستگاه انجام شد. در این مطالعه از روش بهینه و اصلاح شده متیلن بلو جهت اندازه گیری مقدار LAS استفاده شد. پس از آماده سازی نمونه ها با استفاده از روش متیلن بلو، فاز آلی نمونه جدا و جذب LAS با استفاده از دستگاه اسپکتروفتومتر در طول موج 650 نانومتر قرایت شد و با استفاده از منحنی کالیبراسیون و جذب به دست آمده، غلظت LAS محاسبه شد. ارزیابی ریسک سلامت LAS با محاسبه شاخص ریسک RQ انجام شد.
یافته هانتایج، دامنه غلظت LAS را بین 65/2-11/0 و با میانگین 25/1 میلی گرم بر لیتر نشان داد. بر اساس مشاهدات میدانی، ورود فاضلاب های تصفیه نشده کاربری های اطراف به داخل رودخانه عباس آباد، علت اصلی غلظت زیاد LAS شناخته شد. نتایج ارزیابی ریسک سلامت، عدم وجود ریسک در گروه های سنی مختلف را نشان داد.
نتیجه گیریبا توجه به نتایج، در حال حاضر در رودخانه عباس آباد همدان از جانب ترکیبات LAS نگرانی قابل توجهی بر سلامت انسان وجود ندارد اما شایسته است از ورود فاضلاب های تصفیه نشده و یا با تصفیه ناکافی به منابع ارزشمند آبی جلوگیری شود.
کلید واژگان: آلکیل بنزن سولفانات خطی (LAS), دترجنت, ریسک سلامت, رودخانه عباس آبادBackground and ObjectivesIn the past decades, due to population growth and industrial activities, important water resources around the world have been exposed to domestic, industrial and agricultural wastewater. One of the most important wastewater pollutants is linear alkylbenzene sulphonates (LASs). This study aimed to investigate the concentration and health risk assessment of these compounds in the Abbasabad River in Hamadan.
Materials and MethodsThis descriptive study was conducted in the spring of 2019 from the water sample of Abbasabad River in 17 stations. In this study, the optimized and modified method of methylene blue was used to measure the amount of LAS. After preparing the samples using the methylene blue method, the organic phase of the sample was separated and the LAS absorption was read using a spectrophotometer at a wavelength of 650 nm, and the LAS concentration was calculated using the obtained absorption and calibration curve. LAS health risk assessment was performed by calculating the risk quotient (RQ) index.
ResultsThe results showed LAS concentration ranged from 0.11 to 2.65 mg/L with a mean of 1.25 mg/L. Based on field observations, the entry of untreated wastewater into the Abbasabad River was the main cause of the high concentration of LAS. The results of the health risk assessment showed no risk in different age groups.
ConclusionThe results show that at this level of LAS concentration in the Abbasabad River of Hamadan, there is no significant concern for human health. However, it is worthwhile to prevent the entry of untreated or inadequately treated wastewater into valuable water resources.
Keywords: Linear alkyl benzene sulphonates (LAS), Detergent, Health risk, Abbasabad River -
سیل یکی از مخرب ترین بلایای طبیعی است که هر ساله باعث تلفات مالی و جانی می شود. بنابراین تولید نقشه حساسیت برای مدیریت سیل و کاهش اثرات زیانبار آن ضروری است. پژوهش حاضر به منظور تهیه نقشه حساسیت به وقوع سیل با استفاده از مدل های دادهکاوی شامل جنگل تصادفی (Random Forest) و ماشین گرادیان تقویتی (Gradient Boosting Machine) انجام گرفت. ابتدا 275 موقعیت مکانی سیل و 275 موقعیت مکانی غیرسیل در حوضه کمیجان استان مرکزی شناسایی شد. موقعیت های مکانی سیل گیر به صورت تصادفی به 70 درصد (190 موقعیت) و30 درصد (82 موقعیت) به ترتیب برای مدلسازی و اعتبارسنجی تقسیم گردید. سپس 12 فاکتور موثر بر وقوع سیل که شامل، شیب، جهت، ارتفاع، بارندگی، کاربری اراضی، فاصله از رودخانه، تراکم زهکشی، شکل شیب، انحنای شیب، سنگ شناسی، خاک و شاخص قدرت جریان می باشند، تعیین شدند. برای ارزیابی مدل های به کار رفته منحنی ROC مورد استفاده قرار گرفت. نتایج نشان داد که در مرحله اعتبارسنجی، سطح زیر منحنی برای مدل های RF و GBM به ترتیب 83/0 و 75/0 درصد بوده است که نشان دهنده صحت بیشتر مدل RF در تهیه نقشه حساسیت به وقوع سیل می باشد. مهم ترین فاکتورهای موثر در سیل در حوزه آبخیز کمیجان به ترتیب بارندگی، فاصله از رودخانه و ارتفاع می باشند.
کلید واژگان: پهنه بندی سیلاب, جنگل تصادفی, مدل های داده کاوی, منطقه کمیجان, GBMFlood is one of the most devastating natural disasters that annually causes financial and life losses. Therefore, developing a susceptibility map for flood management and reducing its harmful effects is essential. The present study was conducted to prepare a flood susceptibility map using data mining models including Random Forest (RF) and Gradient Boosting Machine (GBM). At first, 275 flooding locations flood and 275 non-flood locations were identified in the Komijan watershed of Markazi province. Spatial locations were randomly divided to 70% (190 location) and 30% (82 location) for modeling and validation, respectively. Then, 12 factors affecting the occurrence of flood including slope, aspect, altitude, rainfall, land use, distance from river, drainage density, plan curvature, profile curvature, lithology, soil and stream power index were determined. The ROC curve was used to evaluate the models used. The results showed that in the validation stage, the under curve for RF and GBM models was 0.83 and 0.75%, respectively, which indicates that the RF model is more accurate in producing a flood susceptibility map. The most important factors affecting the flood are rainfall, distance from river and altitude.
Keywords: Data mining models, Flood zoning, GBM, Komijan watershed, Random forest -
زمینه وهدف
با توجه به افزایش مصرف شوینده ها و مشکلات آلودگی منابع آبی در اثر رهاسازی فاضلاب های حاوی مقادیر زیاد شوینده ها در چند دهه اخیر، در این مطالعه به بررسی غلظت و ارزیابی ریسک سلامت و اکولوژیک آلکیل بنزن سولفانات خطی (LAS) به عنوان مهم ترین ترکیب شوینده ها در سد اکباتان همدان پرداخته شده است.مواد و
روش31 ایستگاه نمونه برداری از مخزن سد اکباتان و رودخانه های ورودی به سد و سرریز سد اکباتان (سد آبشینه) جهت نمونه برداری آب انتخاب شد. پارامترهایی همچون دمای آب، pH، EC، TDS، DO و ORP در محل نمونه برداری اندازه گیری شد. جذب LAS از طریق دستگاه اسپکتروفتومتر(WTW 660) در طول موجnm 650 قرایت شد.
یافته هانتایج غلظت LAS اندازه گیری شده را در دامنه mg/L 4/1- 01/0 نشان داد. نتایج آزمون همبستگی اسپیرمن بین LAS و فاکتورهای کیفی آب نشان داد بین LAS با شوری، TDS و EC رابطه مثبت و معنی دار در سطح 01/0 و بین LAS و DO رابطه منفی در سطح 05/0 وجود دارد. نتایج محاسبه ارزیابی ریسک اکولوژیک، در 13 ایستگاه ریسک زیاد، در 15 ایستگاه ریسک متوسط و در3 ایستگاه ریسک کم را نشان داد. همچنین محاسبه ارزیابی ریسک سلامت LAS، عدم وجود ریسک در گروه های مختلف سنی مختلف را نشان داد. نتایج مقایسه غلظت LAS با استاندارد تخلیه سورفاکتانت ها به داخل آب های سطحی و مصارف کشاورزی و آبیاری در ایران نشان داد غلظت LAS از نظر تخلیه به داخل آب های سطحی کمتر حد مجاز (mg/L 5/1) ولی از نظر استفاده برای مصارف کشاورزی و آبیاری مقدار LAS در 7 ایستگاه بیشتر از استاندارد مربوطه است.
نتیجه گیرینتایج این مطالعه نشان داد سد اکباتان و رودخانه های منتهی به سد در معرض ورود ترکیبات شوینده ناشی از ورود فاضلاب های خانگی قرار دارد. بنابراین لازم است اقدامات موثر و پیشگیرانه در جهت کنترل و کاهش ورود فاضلاب های تصفیه نشده به این سد مهم و حیاتی صورت گیرد.
کلید واژگان: سد اکباتان, سد آبشینه, (LAS), ریسک اکولوژیک, ریسک سلامتBackground and AimGiven the increasing use of detergents and the problems of water pollution caused by the release of wastewater containing large amounts of detergents in recent decades, this study aimed to investigate the concentration and health and ecological risk assessment of linear alkylbenzene sulfonate (LAS) as the most important detergent composition in Ekbatan Dam is Hamedan.
Materials and Methods31 sampling stations from Ekbatan dam reservoir and Inlet Rivers to Ekbatan dam and overflow dam (Abshineh dam) selected for water sampling. Parameters such as water temperature, pH, EC, TDS, DO and ORP was measured at the sampling site. LAS adsorption was reading through a spectrophotometer (WTW 660) at 650 nm. The pollutant concentration was calculated through the equation of the calibration curve.
ResultsThe results showed the measured LAS concentration in the range of 0.01-1.4 mg / L. The results of the Spearman correlation test between LAS and water quality factors showed a positive significant relationship between LAS with salinity, TDS and EC at 0.01 level and a negative relationship between LAS and DO at 0.05 levels. The results of the health risk assessment of LAS showed no risk in different age groups. The results of the comparison of LAS concentration with surfactant discharge standard in surface water and irrigation and agricultural applications in Iran showed that the concentration of LAS is below the permissible level (1.5 mg / L) for discharge into surface water. However, in terms of use for agricultural and irrigation purposes, the LAS value at 7 stations was higher than the permissible level (0.5 mg / L).
ConclusionThe results of this study showed that Ekbatan dam and rivers entering the dam are exposed to mild wastewater as a result of human activities. Therefore, it is necessary to take effective and preventive activities to control and reduce pollutants entering this valuable dam.
Keywords: Ekbatan dam, Abshineh dam, (LAS), Ecological risk, Health risk -
این مطالعه با هدف بررسی آلکیل بنزن سولفانات های خطی (LASs) به عنوان نشانگرهای مولکولی برای ردیابی ورود آلودگی های فاضلاب شهری در رودخانه عباس آباد همدان انجام گرفت. نمونه برداری در بهار 1398 از نمونه آب رودخانه عباس آباد در 17 ایستگاه انجام شد. پارامترهایی همچون دمای آب، (pH)، (EC)، (TDS)، (DO) و (ORP) در محل اندازه گیری شد. غلظت LAS با دستگاه اسپکتروفتومتر در طول موج nm 650 قرایت و با استفاده از منحنی کالیبراسیون و طول موج جذب شده، غلظت LAS محاسبه شد. ارزیابی ریسک اکولوژیک با محاسبه شاخص RQ انجام شد. نتایج، دامنه غلظت LAS را بین mg/L 65/2-11/0 و با میانگین mg/L 25/1 نشان داد. ورود فاضلاب های تصفیه نشده کاربری های اطراف به داخل رودخانه عباس آباد، علت اصلی غلظت زیاد LAS شناخته شد. نتایج ارزیابی ریسک اکولوژیک، ریسک زیاد را در حوضه مورد مطالعه نشان داد. نتایج آزمون همبستگی اسپیرمن بین LAS و فاکتورهای کیفیت آب، رابطه مثبت بین LAS با شوری، TDS، EC و دما را نشان داد. نتایج مقایسه غلظت LAS بر اساس استاندارد ایران جهت تخلیه به چاه جاذب و مصارف کشاورزی و آبیاری نشان داد در 14 ایستگاه غلظت LAS بیشتر از حد مجاز مصرف برای کشاورزی، آبیاری و تخلیه به چاه جاذب است و در 4 ایستگاه بیشتر از حد مجاز تخلیه شوینده ها به منابع آب سطحی است. غلظت LAS در 15 ایستگاه بیشتر از حد مجاز شوینده ها در آب آشامیدنی بر اساس استاندارد ایران و WHO بود. این مطالعه سودمندی بررسی LASs را به عنوان شاخصی قدرتمند برای ردیابی غیرمستقیم تخلیه فاضلاب شهری را نشان داد.کلید واژگان: آلکیل بنزن سولفانات خطی (LAS), سورفاکتانت, شاخص RQ, رودخانه عباس آباد, همدانThe aim of this study was to investigate the linear alkyl benzene sulphonates (LASs) as molecular markers to detect contaminants associated with municipal wastewater in Abbasabad River. Sampling was done in 17 stations from Abbasabad River in spring 2019. water temperature, (pH), (EC), (TDS), (DO) and(ORP) were measured at the sampling site. the LAS concentration was read using a spectrophotometer at 650 nm and the LAS concentration was calculated using the calibration curve and absorbed wavelength. Ecological risk assessment was performed by calculating RQ index. The results showed LAS concentration ranged from 0.11 to 2.65 mg/L with a mean of 1.25 mg/L. The entry of untreated wastewater into the Abbasabad River was the main cause of the high concentration of LAS. Ecological risk assessment results showed high risk in the studied basin. The results of Spearman correlation test between LAS and water quality factors showed positive relationship between LAS with salinity, TDS, EC and temperature. Comparison of LAS concentration according to Iranian standard for discharge to groundwater resources and agricultural and irrigation purposes showed that LAS concentration in 14 stations was higher than permitted for agricultural, irrigation and discharge into wells and at four stations above the permitted level of discharges to surface water sources. The concentration of LAS at 15 stations was above the permissible level of detergents in drinking water according to the Iranian and WHO standards. This study demonstrated the usefulness of investigating LASs as powerful indicators for tracking contaminants associated with urban wastewater discharge.Keywords: Linear Alkyl Benzene Sulfanate (LAS), Surfactant, RQ Index, Abbasabad River, Hamadan
-
زمینه و هدفتحقیقات نشان داده اند که ارزیابی سمیت و خطر بوم شناسی انواع آلاینده ها از جمله فلزات سنگین با استفاده از شاخص های اختصاصی، در ارزیابی بوم شناسی بوم سازگان های آبی ضروری است. بر این اساس، مطالعه حاضر با هدف ارزیابی اثر بوم شناسی حضور فلزات سنگین (Pb, Zn, Cu, Cdو As) در آب تالاب انزلی با استفاده از شاخص اختصاصی آلودگی فلزات سنگین (HPI) انجام گرفت.روش بررسی43 نمونه آب از قسمت های شرقی، غربی و مرکزی تالاب انزلی برداشت شد و پس از انتقال به آزمایشگاه، مراحل آماده سازی با روش ASTM method صورت گرفت و غلظت عناصر نیز با دستگاه طیف سنجی پلاسمای جفت شده القایی (ICP-AES) تعیین شد. با توجه به غلظت فلزات سنگین در نمونه های آب، شاخص (HPI) محاسبه شد. نتایج شاخص HPI در سه طبقه کم خطر (< 15)، متوسط (15-30)، و پر خطر (> 30) طبقه بندی شد.یافته هاارزش عددی شاخص HPI، در محدوده 59/3-3/23 با میانگین 27/97 تعیین شد که این میانگین نشان دهنده سطح آلودگی متوسط فلزات سنگین در تالاب انزلی است. شاخص HPI در قسمت شرقی تالاب انزلی و منطقه پیربازار، آلودگی شدید و خطر بوم شناسی فلزات سنگین و در منطقه آب کنار وضعیت مطلوب بوم شناسی را نشان داد.نتیجه گیریاگر چه مقدار میانگین HPI در کل تالاب انزلی در حد متوسط است اما در برخی ایستگاه ها، خصوصا در شرق تالاب، مقدار HPI وقوع خطرات بوم شناسی در تالاب، در صورت عدم کنترل ورود آلاینده ها را در آینده نشان می دهد. بنابراین نظارت بر منابع ورود این آلاینده ها و کنترل خطرات بوم شناسی آنها ضروری است.کلید واژگان: فلزات سنگین, ارزیابی خطر بوم شناسی, شاخص آلودگی فلزات سنگین, تالاب انزلیBackground and ObjectiveResearch has shown that assessing the toxicity and ecological risk of various types of pollutants, including heavy metals, using specific indicators, is indispensable in the ecological risk assessment of the ecosystem. Accordingly, the aim of this study was the assessment of the ecological effect of heavy metals presence (Pb, Zn, Cu, Cd and, As) in Anzali wetland using Heavy Metals Pollution Index (HPI).Materials and Methods43 water samples were collected from the eastern, western and central parts of Anzali wetland. The samples were transferred to the laboratory, and the preparation steps were carried out using the ASTM method. Concentration of the elements was determined by Inductively Coupled Plasma -Atomic Emission Spectroscopy (ICP-AES). According to the concentration of heavy metals in the water samples, the index (HPI) was calculated. The results of the HPI index were classified into three classes: low risk (<15), moderate (15-30), and high risk (> 30).ResultsThe numerical value of the HPI index was 3.59-23.3 with an average of 27.97, indicating the average level of heavy metals pollution in Anzali wetland. Indicator (HPI) in the eastern part of Anzali wetland and the Pirbazar area showed a severe contamination and ecological hazard of the heavy metals and in the Abkenar region showed an acceptable ecological status.ConclusionAlthough the average of HPI in the whole Anzali wetland was modest, but at some stations, especially in the east of the wetland, the HPI indicates the occurrence of ecological hazards in the wetland in the event of uncontrolled entry of pollutants in future. Therefore, monitoring the sources of these pollutants entering to the wetland and controlling the ecological risks is necessary.Keywords: Heavy metals, Ecological risk assessment, Heavy metal pollution index, Anzali wetland
-
پخش سیلاب در مناطق نفوذپذیر یک استراتژی مناسب برای مهار سیلاب و بهره وری از آن است. تعیین مکان مناسب برای پخش سیلاب، خود یکی از مهم ترین مراحل انجام این گونه پروژه ها می باشد. در این مقاله مناطق مستعد پخش سیلاب در دشت شبستر بر اساس چهار عامل شیب، نفوذپذیری، ضریب قابلیت انتقال و ضخامت آبرفت خشک (غیراشباع) مکانیابی شد. بدین منظور، با استفاده از داده های لاگ های حفاری و اطلاعات چاه های پیزومتری، اکتشافی و بهره برداری موجود در منطقه، لایه های اطلاعاتی پارامترها در سیستم اطلاعات جغرافیایی (نرم افزار 10Arc GIS) تهیه و سپس این نقشه ها با هم تلفیق شد. بر اساس نتایج بدست آمده مشاهده می شود که بیشترین مساحت از کل محدوده آبخوان برابر با 794/192 کیلومتر مربع (153/40 درصد)، دارای استعداد پخش سیلاب مناسب و کمترین وسعت معادل 046/61 کیلومتر مربع (714/12 درصد) از مساحت آبخوان در محدوده خیلی مناسب قرار می گیرد.کلید واژگان: آبخوان, پخش سیلاب, چاه های پیزومتری, سیستم اطلاعات جغرافیایی, ضریب قابلیت انتقالEvaluation of Quaternary Deposits to Determine Suitable Areas for Water Spreading in Shabestar PlainWater spreading on the permeable areas is an appropriate strategy for flood control and efficiency. Determination of appropriate site for water spreading is one of the most important stages of such projects. In this paper, suitable areas for water spreading in Shabestar plain were determined based on four parameters including slope, permeability, transmissivity and unsaturated alluvium thickness. For this purpose, by using data of drilling logs from exploration and piezometric wells in the area, layer parameters information was prepared in geographical information system (Arc GIS 10 software) and then maps were combined together. The results showed that the maximum area of the aquifer with 192.794 square kilometers (40.1 percent), had suitable condition for water spreading and 146.512 square kilometers (30.5 %) of the aquifer, had moderate condition. As well as 79.786 square kilometers (16.6 percent), had unsuitable condition for water spreading and 61.046 square kilometers (12.7%) of the aquifer had quite suitable condition.Keywords: Aquifer, Geographical information system, Piezometric wells, Transmisivity, Water spreading
-
هدف از طراحی اعضای سازه ای، مقاومت در برابر بارهای وارده است به طوری که ایمنی سازه ی موردنظر با توجه به شرایط مختلف بارگذاری تامین شود. روش موجود در آئین نامه طراحی بتن ایران و مبحث نهم استفاده از ضرایب ثابت بار و مقاومت بدون در نظر گرفتن ماهیت تصادفی پارامترهای طراحی می باشد. عدم قطعیت های موجود در پارامترهای طراحی نظیر بار و مقاومت موجب تغییر ایمنی سازه شده و استفاده از ضرایب ثابت در حالت های مختلف بارگذاری گاهی طراحی را غیر ایمن و غیراقتصادی می سازد. در مقاله حاضر به طراحی احتمالاتی تیرهای بتنی مسلح تحت اثر هم زمان تلاش های خمشی، برشی و پیچشی پرداخته شده است. برای این منظور روابط تحلیلی توابع حالت حدی برای ترکیب تلاش های مختلف استخراج شده اند. با استفاده از این روش، طراح می تواند بر اساس اهمیت سازه و سطح ایمنی موردنیاز اقدام به طراحی نماید؛ یعنی برای سطح ایمنی موردنیاز مالک یا کارفرما، طراحی اعضای بتنی انجام می گیرد. در ادامه مقاله ضرایب بار و مقاومت در شاخص های مختلف ایمنی محاسبه شده و تاثیرپذیری آئین نامه از ضرایب بار و مقاومت بررسی شده است. به کمک روش ارائه شده در این تحقیق، طراح قادر است با تغییر شرایط حاکم بر مسئله نظیر ابعاد، بار وارده و خصوصیات مقطع با توجه به ایمنی سازه به طراحی اقدام نماید. برای انجام کار، یک برنامه کامپیوتری در محیط متلب نوشته شده است که روش مورد استفاده در محاسبه شاخص های ایمنی روش شبیه سازی مونت کارلو می باشد.کلید واژگان: تابع حالت حدی, تحلیل قابلیت اعتماد, شاخص ایمنی, ضرایب بار و مقاومت, شبیه سازی مونت کارلوThe aim of designing of the structural members is withstanding the members or structures against the different loading conditions such that the safety of the system could be preserved. The conventional method for designing of reinforced concrete members in Iranian concrete code is based on load and resistance factor. Although, load and resistance parameters are random variables, and in the mentioned Code the constant values have been designated for them during the designing procedure. Accounting these factors as the constants parameters will ultimately be led to the unsafe and uneconomical designs. The main purpose of this paper is probability-based designing of reinforcement concrete beams under simultaneous effects of bending, shear and torsion actions. For this purpose, analytical relations of the limit states for combination of bending, shear and torsion have been developed. Using the method, the structural designers could be fulfilled the designing of the RC beams based on the importance of structures and the required safety indexes of the owners. The next goal of this investigation is evaluation and calibration of load and resistance factors for desired safety index. The economic and fully probabilistic designing of concrete beams for simultaneous effects of bending, shear and torsion are available by implementing the proposed design procedures. In order to calculate the safety indexes a computer program has been written in the MATLAB environment, and the Monte Carlo simulation technique has been utilized.Keywords: Limit state function, Reliability, based design, Safety Index, Load, Resistance factors, Monte, Carlo Simulation
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.