به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

فرید بحرپیما

  • صغری عباسی، نادر فرهپور *، فرید بحرپیما
    : درک نحوه عملکرد عضلات شانه هنگام حرکات پویای مختلف در درک مکانیسم اساسی آسیب های شانه در فعالیت های ورزشی موثر است. هدف این پژوهش شناسایی فعالیت الکتریکی عضلات دلتوئید و فوق خاری هنگام آبداکشن آهسته و سریع شانه با و بدون بار خارجی در افراد جوان سالم بود.
    در تعداد 16 دختر 28-20 ساله با استفاده از دستگاه الکترومایوگرافی سطحی ((MA-300 فعالیت عضلات دلتوئید (قدامی، میانی، خلفی) و فوق خاری هنگام حرکات 90 درجه آبداکشن آهسته (22 درجه بر ثانیه) و تند (45 درجه بر ثانیه) که با و بدون یک دمبل (معادل 5% جرم بدن) تکرار شدند، ثبت گردید. از آنالیز واریانس با اندازه گیری های تکراری و با سطح معناداری 05/0 P? برای تحلیل آماری استفاده شد.
    هنگام آبداکشن با سرعت آهسته بدون بار شدت فعالیت عضلات دلتوئید قدامی، میانی و خلفی و عضله ی فوق خاری به ترتیب 92/1±22/18 %، 97/1±55/50 %، 50/17±60/50 % و 78/3±49/39 % میکروولت بود. در حرکت با و بدون بار فعالیت عضلات دلتوئید میانی و خلفی به طور معنی داری بیش از فعالیت سایر عضلات بود. عامل بار موجب 19/1 برابر افزایش در شدت فعالیت عضلات شد (0001/0P=). با این وجود، بار تاثیر بزرگتری بر عضله ی دلتوئید خلفی نسبت به دیگر عضلات داشت. فاکتور سرعت تاثیر مشابهی را در همه ی عضلات نشان داد.
    کلید واژگان: الکترومایوگرافی, مفصل شانه, آبداکشن, عضله دلتوئید, عضله فوق خاری
    Soghra Abbasi, Nader Farahpou *, Farid Bahrpeima
    Background Understanding of shoulder muscles function in various dynamic tasks is effective to understand the underlying mechanism of the shoulder injuries in sport activities. The aim of this study was to identify the electrical activity of deltoid and supraspinatus muscles during the fast and slow shoulder abduction with and without an external load in healthy adolescent subjects.
    Methods In 16 females (20-28 years old), using a surface EMG system (MA-300), the activity of deltoid (anterior, medial, and posterior portions), and supraspinatus muscles within 90º of shoulder abduction in slow (22.5 º /s) and fast (45 º /s) movements that were repeated with and without a dumbbell (equal to 5% of body mass) were registration. Repeated Measure ANOVA was used with SPSS-22 for statistics analysis having p=0.05.
    Results In slow without load abduction, the intensity of the activity of anterior, medial, and posterior deltoid and supraspinatus Muscles were %18.22±1.92, %50.55±1.97, %50.60±17.50 and %39.49±3.78, microvolt respectively. In with and without load conditions, the posterior and middle deltoid muscles displayed significantly greater activity than the other muscles. Load factor significantly increased the muscle activity by1.19 times (P=0.0001). However, loading effect was greater in posterior deltoid than in other muscles. Speed factor displayed similar effect in all muscles.
    Conclusion The cause of the higher activity of posterior deltoid than anterior deltoid could be specified by the mechanism of external rotation of the humerus during shoulder abduction. The strengthening of posterior deltoid should be noteworthy in rehabilitation shoulder exercises.
    Keywords: Electromyography, Shoulder joint, Abduction, Deltoid, Supraspinatus
  • مهری محمدی، نادر فرهپور *، علی احسان صالح، فرید بحرپیما
    زمینه و هدف
    بررسی فعالیت عضلانی در بیماران اسکولیوز اهمیت کلینیکی دارد. هدف از این مطالعه مقایسه اثر نحوه الکترودگذاری بر اساس توصیه های SENIAM با روش اولتراسوند بر میزان فعالیت ثبت شده در عضلات نگهدارنده ستون مهره ای بود.
    روش شناسی: تعداد 10 دختر مبتلا به اسکولیوز نوجوانی ناشناخته با انحنای دوبل در این مطالعه شرکت کردند. در وظایف حرکتی سوپرمن، ابداکشن بازو و Quadruped فعالیت الکترومیوگرافی عضلات نگهدارنده ستون مهره ای در سطوح مهره های ششم و دهم سینه ای، و سوم کمری با استفاده از دستگاه الکترومیوگرافی سطحی 16 کاناله مدل BTS FREE EMG 300 ساخت کشور ایتالیا اندازه گیری شدند. راستای الکترودها در روش اول بر اساس توصیه های SENIAM و در روش دوم منطبق بر راستای فیبرهای عضلانی مشاهده شده در تصاویر التراسوند تعیین گردیدند.
    یافته ها
    در روش اولتراسوند جهت الکترودها نسبت به روش SENIAM حدود22/8±°3/13 انحراف نشان داد، اما در هیچ یک از آزمون های حرکتی تفاوت معناداری در فعالیت الکترومیوگرافی عضلات مختلف ستون مهره ای هنگام اندازه گیری با این دو روش مشاهده نشد. در هر دو روش عضلات در سمت دست حرکت کننده، فعالیت بالاتری از عضلات سمت مخالف نشان دادند (05/0>p).
    نتیجه گیری
    جهت قرارگیری الکترودها در روش اولتراسوند نسبت به روش SENIAM تغییر معناداری داشتند، اما این تغییر در مقادیر اوج RMS تفاوتی ایجاد نکرد. به نظر می رسد برای اندازه گیری اوج فعالیت الکترومایوگرافی همسان سازی شده عضلات نگهدارنده ستون مهره ای در بیماران اسکولیوز ضرورتی برای استفاده از التراسوند وجود ندارد. هرچند که در سایر متغیرهای الکترومیوگرافی از جمله فرکانس و یا زمان شروع فعالیت عضلانی نیاز به بررسی بیشتر وجود دارد.
    کلید واژگان: اسکولیوز نوجوانی ناشناخته, عضلات نگهدارنده ستون فقرات, اولتراسوند, فعالیت عضلانی, پروتوکل سنیام
    Mehri Mohamadi Dangharalo, Nader Farahpour *, Ali Ehsan Saleh, Farid Bahrpyma
    Background &
    Purpose
    Measurements of muscle activity in scoliosis has clinical importance. The aim of this study was to compare the effects of electrode placement method based on SENIAM with ultrasound method on the activation levels of erector spinae muscles in patients with adolescent idiopathic scoliosis.
    Methodology
    10 female idiopathic scoliosis patients with double curvature participated in this study.
    During superman, upper arm abduction, and quadrupt exercises, the activity of erector spinae muscles at T6, T10, and L3 levels were measured using a 16 channel BTS FREE EMG 300 EMG system with surface electrodes. In the first method, electrodes’ direction was placed based on SENIAM protocol, and then in the second method, they were based on the ultrasound images.
    Results
    The differences between the directions of electrodes in two methods were 13.3º ± 8.22º. There was not any significant difference between methods on the amplitudes of the EMG activities of erector spinae muscles (p>0.05).
    In both methods, the ipsilateral muscles to the arm movements displayed higher activity than the contralateral muscles.
    Conclusion
    The direction of electrodes in ultrasound method was significantly different from that of the SENIAM method. However, this difference did not alter the amplitudes of the EMG signals. It seems that the application of ultrasound in EMG measurements in scoliosis is not necessary. However, the effects of ultrasound technique on EMG parameters other than the amplitude need further analysis.
    Keywords: Adolescent idiopathic scoliosis, erector spinae muscles, ultrasound, muscle activity, SENIAM protocol
  • فرید بحرپیما *، مهدی ابراهیمی، راضیه جوادیان کوتنایی
    مقدمه
    یکی از شایع ترین تظاهرات نوروپاتی محیطی دیابتی (DPN)، کاهش تعادل و اختلال کنترل وضعیت است. از آن جایی که تعادل جزء نیازهای اساسی جهت انجام فعالیت های روزمره بوده و در فعالیت ایستا و پویا نقش مهمی را ایفا می کند، لذا هدف پژوهش حاضر، ارزیابی و مقایسه تعادل پویا و عملکردی (به صورت بالینی و آزمایشگاهی) در بیماران مبتلا به نوروپاتی محیطی دیابتی با افراد سالم است.
    روش ها
    در این مطالعه تعادل پویا و عملکردی 11بیمار مبتلا به DPN (که نوروپاتی آن ها به وسیله پرسشنامه میشیگان تشخیص داده شده بود) و 11 فرد سالم که از نظر جنس، سن و نمایه توده بدنی با افراد گروه سالم جور شده بودند، به وسیله دستگاه Biodex و تست های تعادلی تاندم ارزیابی شدند. از آزمون t مستقل به منظور مقایسه شاخص های تعادلی بین دو گروه بیمار و سالم استفاده شد. علاوه بر این، همبستگی میان شاخص های تعادل پویا و تست های تعادل عملکردی تاندم، توسط ضریب همبستگی پیرسون نیز مورد بررسی قرار گرفت.
    یافته ها
    شاخص های ثبات تعادل پویا در بیماران مبتلا به نوروپاتی محیطی نسبت به افراد سالم (شامل ثبات کلی (003/0=P)، ثبات داخلی-خارجی (002/0=P) و ثبات قدامی-خلفی (047/0=P)) به طور معنی داری بالاتر بود. میانگین مدت زمان ایستادن در تست های عملکردی تاندم در گروه دیابتی در مقایسه با افراد سالم در دو حالت چشم باز (031/0=P) و چشم بسته (016/0=P)، به طور معنی داری کمتر بود. همچنین در گروه بیماران دیابتی، همبستگی منفی بسیار بالایی (794/0- r=) بین شاخص ثبات داخلی- خارجی با ایستادن تاندم در وضعیت چشم بسته وجود داشت (004/0=P).
    نتیجه گیری
    افراد مسن مبتلا به نوروپاتی محیطی دیابتی دچار اختلال تعادل عملکرد شدیدی نسبت به افراد سالم جورشده هستند که ممکن است آن ها را در معرض خطر افتادن هنگام انجام فعالیت های روزانه زندگی قرار دهد.
    کلید واژگان: تعادل پویا, تعادل عملکردی, نوروپاتی دیابتی
    Farid Bahrpeyma *, Mehdi Ebrahimi, Razieh Javadian Kotenaei
    Background
    One of the most common complications of Diabetic Polyneuropathy (DPN) is decreased balance and Postural Control disorder. Balance has an important role in static and dynamic activities as a base of activities of daily living. The objective of this study was the evaluation and comparison of dynamic and functional balance in patients with DPN and healthy subjects.
    Methods
    In this study, dynamic and functional balance of 11diabetic patients with DPN (detected by Michigan questionnaire) and 11 healthy subjects were evaluated by Biodex Balance System (BBS) and Tandem Stance (TS) test in open and closed eyes conditions. The participants were matched by age and BMI. An independent t-test was used to compare balance parameters between patient and normal group. Furthermore, the correlation between dynamic balance parameters of BBS and TS tests were calculated using the Pearson’s Correlation Coefficient.
    Results
    The results of BBS in patients with diabetic peripheral neuropathy were significantly higher than normal subjects (P
    Conclusion
    Older adults with DPN have an impaired functional balance in comparison with matched control subjects and this may expose the patients to danger of falling during daily activities.
    Keywords: Dynamic Balance, Functional Balance, Diabetic Polyneuropathy
  • عبدالحمید حاجی حسنی*، فرید بحرپیما، امیرهوشنگ بختیاری
    سابقه و هدف
    حدود 7% جمعیت دنیا به بیماری دیابت مبتلا هستند و از عوارض گسترده آن رنج می برند. مطالعات متفاوتی درباره اثرات سودمند تمرینات هوازی و مقاومتی بر شاخص های نوسانات پاسچر در افراد و گروه های مختلف موجود است، ولی تاکنون بررسی در مورد، اثر تمرینات اکسنتریک به صورت اختصاصی بر میزان و سرعت جابه جایی مرکز فشار در بیماران دیابتیک، در دست نمی باشد. هدف از مطالعه حاضر بررسی و مقایسه اثر تمرینات اکسنتریک و کانسنتریک بر شاخص های کینتیک بیماران دیابتیک نوع 2 می باشد.
    مواد و روش ها
    28 بیمار مذکر و مونث با میانگین سنی 79/51 سال مبتلا به دیابت نوع 2 مراجعه کننده به مرکز تحقیقات توان بخشی عصبی عضلانی دانشگاه علوم پزشکی سمنان به طور تصادفی در دو گروه تمرینات اکسنتریک و تمرینات کانسنتریک با استفاده از تردمیل قرار گرفتند. میزان جابه جایی در دو جهت قدامی– خلفی و داخلی– خارجی و سرعت جابه جایی در دو جهت قدامی- خلفی و داخلی- خارجی، قبل و بعد از دوره مداخله در هر دو گروه اندازه گیری و مقایسه گردید.
    یافته ها
    یافته ها نشان می دهد که تمرینات اکسنتریک نسبت به تمرینات کانسنتریک باعث کاهش معنی داری در میزان جابه جایی مرکز فشار پا در دو جهت قدامی-خلفی (016/0=P) و داخلی-خارجی (005/0=P) و هم چنین سرعت جابه جایی مرکز فشار پا در دو جهت قدامی-خلفی (020/0=P) و داخلی-خارجی (037/0=P) می شود.
    نتیجه گیری
    از یافته های مطالعه ما به نظر می رسد که تمرینات اکسنتریک موجب بهبود معنی دار نوسانات پاسچر نسبت به تمرینات کانسنتریک در بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 می گردد
    کلید واژگان: دیابت شیرین نوع2, ورزش, ورزش درمانی, تعادل وضعیتی
    Abdolhamid Hajihasani, Farid Bahrpeyma, Amirhoshang Bakhtiari
    Introduction
    Around 7% of world population is suffering from diabetes and its widespread complications. There are several studies discussing the beneficial effects of aerobic and resistance exercises on postural sway in type 2 diabetic patients. However, the effects of eccentric exercise on displacement and speed of displacement the center of pressure in these patients have not been studied yet. This study was designed to compare the effect of eccentric and concentric exercises on kinetic indices in type 2 diabetic patients.
    Materials And Methods
    Patients with type 2 diabetes (n = 28) with a mean of 51.79 years of age (male and female), who referred to the neuromuscular rehabilitation research center of Semnan University of Medical Science, were assigned randomly in either of two experimental eccentric or concentric groups. Before and after intervention, displacement and speed of displacement the center of pressure in anteroposterior and mediolateral directions were measured.
    Results
    Eccentric exercise training significantly reduced displacement the center of pressure in anteroposterior (P = 0.016) and mediolateral (P = 0.005) directions and speed of displacement in anteroposterior (P = 0.020) and mediolateral (P = 0.037) directions, in compare to concentric exercise.
    Conclusion
    Our findings suggest that eccentric exercise is more effective than concentric exercise in improving the postural sway in type 2 diabetic patients.
    Keywords: Type 2 Diabetes Mellitus_Exercise_Exercise Therapy_Postural Balance
  • مریم نورشاهی، فرید بحرپیما، فاطمه علیرضایی، سکینه گلجاریان
    هدف از این مطالعه، تعیین میزان مشارکت عوامل خستگی محیطی (تجمع اسید لاکتیک (Mmax، و مرکزی (دامنه و زمان تاخیری MVC، Hmax (به دنبال تمرین زیر بیشینه در شرایط مختلف (جنسیت و زمان روز) بود.
    تعداد 36 نفر داوطلب از بین دانشجویان تربیت بدنی دانشگاه های تهران انتخاب و در نهایت تعداد 6 مرد (میانگین vo2 max 8/1±35/48 لیتردر کیلوگرم بر دقیقه) و 6 زن (میانگین vo2 max 3/7±30/5 لیتر در کیلوگرم بر دقیقه) که دارای رفلکس H بودند به عنوان نمونه های تحقیق برگزیده شدند.
    قبل و بعد از انجام فعالیت زیر بیشینه وامانده ساز روی دوچرخه ثابت (آزمون زیربیشنه استورروداویس1990) تا حد وامانگی عوامل خستگی محیطی و مرکزی برای هر آزمودنی دو بار، صبح و عصر به فاصله 4 روز اجرا و ثبت شد. پس از تعیین نرمال بودن داده ها، اطلاعات به وسیله آزمون استنباطی تحلیل واریانس مکرر با عامل بین گروهی مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند. سطح معنی داری برای رد یا قبول فرضیات 0/05 >P در نظر گرفته شد.
    نتایج نشان داد میزان لاکتات خون، زمان تاخیری H رفلکس و ضربان قلب قبل و بعد از ورزش دارای تفاوت معنی دار بود. پاسخ ضربان قلب، صبح در زنان و عصر در مردان بیشتر بود. دامنه Mmaxدر صبح و عصر و در دو جنس تفاوت معنی داری داشت. دامنه رفلکس H و قدرت پلانتار فلکشن بطور معنی داری بین دو جنس تفاوت معنی داری داشت.
    چون خستگی مرکزی درصبح در مردان و خستگی محیطی در عصر زنان بیشتر بود، بنابراین توصیه می شود که زنان درصبح و مردان در عصر ورزش کنند؛ اما در این راستا تحقیقات بیشتری لازم است انجام شود، به ویژه اگر از تحریک الکتریکی قشر حرکتی مغز استفاده شود.
    کلید واژگان: خستگی محیطیMmax, خستگی مرکزی, Hmax, MVC, تمرین زیربیشینه
    Nourshahim., Bhrpeymaf., Alirezaief., Goljarian, S
    Purpose
    The aim of the present study was to examine the rate of central and peripheral contributions in circadian rhythms and gender differences after exhausted sub maximal exercise.
    Methodology
    12 healthy male and female subjects (mean age of 23/5±1/37 years, height of 166/83±5/11cm, weight of 59/8±9/15 kg, vo2max of 33/14±4/71 lit.kg/min in male subjects and mean age of 23±6/32 years, height of 165/17±2/48, weight of 56±2/09 and vo2max of 29/05±2/89 lit.kg/min in female subjects) took part in this investigation. Central (Mvc, latency of H reflex, amplitude of H reflex and ratio of H reflex to M wave) and peripheral properties of fatigue (blood lactate and M wave) were recorded before and after an exhausted sub maximal exercise (Storer and Davies 1998) at two different times of day: 8 and 18 oclock which is separated by a week.
    Results
    The result showed that significant differences were found in HR, blood lactate and latency of H reflex before and after exercise. However differences between male and female in Mvc, amplitude of H reflex, ratio of H reflex to M wave and M wave was significant.
    Conclusion
    As induced –exercise central and peripheral fatigue was higher in men in the morning, our results suggest designing suitable training program for men and women is preferred afternoon and morning respectively. However, more study is needed to confirm this result, especially it is recommended to use transcranial magnetic stimulation.
    Keywords: Central, peripheral fatigue, Circadian rhythms, Gender differences, H reflex, M wave
  • شیرین سالک، فرید بحرپیما*، محمدرضا مهاجری تهرانی، سقراط فقیه زاده
    مقدمه
    یکی از مشکلات بیماران دیابتی اختلال تعادل است که از مهمترین علل آن، نوروپاتی محیطی و کاهش حساسیت سوماتوسنسوری است. از تئوری های مطرح در نوروپاتی دیابتی، اختلال جریان خون ناشی از آسیب آرتریول های تغذیه کننده اعصاب محیطی است. روش فشار متناوب هوایی (IPC) Intermittent Pneumatic Compression، با توجه به تاثیر بر همودینامیک عروقی و بهبود خون رسانی، در سال های اخیر مورد توجه قرار گرفته است. این مطالعه قصد دارد تاثیر این روش را بر بهبود علائم نوروپاتی بسنجد. همچنین با توجه به نقش نوروپاتی بر اختلال تعادل، هدف دیگر مطالعه بررسی اثر این روش بر بهبود تعادل دینامیک بیماران دیابتی است.
    روش ها
    این مطالعه از نوع کارآزمایی بالینی است. 39 بیمار دیابتی نوع دو مبتلا به نوروپاتی به دو گروه درمان (20 بیمار) و کنترل (19 بیمار) تقسیم شدند. گروه درمان تحت 10 جلسه مداخله با روش IPC هر جلسه به مدت 45 دقیقه یک روز در میان قرار گرفت. در هر دو گروه در جلسه اول و نهایی، ارزیابی های مربوط به تغییرات شدت نوروپاتی با استفاده از پرسشنامه های والک و میشیگان، ارزیابی حس عمقی با استفاده از دیاپازون و ارزیابی تعادل با استفاده از دستگاه بیودکس انجام گرفت.
    یافته ها
    شاخص های ثبات قدامی خلفی و کلی بیودکس در سطح 6 در گروه درمان، بهبودی معنی دار داشتند. حس ارتعاش و پرسشنامه های نوروپاتی والک و میشیگان نیز نشان دهنده بهبودی معنی دار بود (05/0 P).
    نتیجه گیری
    تحقیق حاضر نشان داد روش درمانی IPC تاثیر مثبت بر بهبود شدت نوروپاتی و حس درک ارتعاش و تعادل دینامیک سنجیده شده با بیودکس دارد.
    کلید واژگان: نوروپاتی دیابتی, روش فشار متناوب هوایی, میشیگان, تعادل
    Shirin Salek, Farid Bahrpeyma, Mohammad, Rezai Mohajeri, Tehran, Soghrat Faghihzadeh
    Background
    Balance dysfunction is one of the problems in diabetic patients so that peripheral neuropathy and decreased somatosensory sensitivity are the most important causes for it. One of the supposed theories for diabetic peripheral neuropathy is reduction in blood flow secondary to pathologies of peripheral neural arterioles. Intermittent Pneumatic Compression, regarding to its effect on vessels hemodynamics and perfusion improvements, has been considered in recent years. The aim of this study is to evaluate the effects of this method on improvement of neuropathy signs and symptoms improvement in patients with type 2 Diabetes and neuropathy. Also, regarding to the role of neuropathy on balance impairment, other aim of this study is to investigate the effect of this method on improvement of dynamic balance in diabetic patients.
    Methods
    This study is a clinical trial study. 39 patients with diabetes type 2 and neuropathy divided into intervention (20 patients) and control (19 patients) groups. The intervention group underwent 10 sessions of IPC treatment, with 45 minutes for each session and one day interval between them. Neuropathy severity changes (by Valk and Michigan Questionnaires), Proprioceptive sensation (assessed by Diapason), and balance (by Biodex system), were evaluated in both groups in first and final sessions.
    Results
    Anterior-Posterior Stability Index and Overall Stability Index obtained from Biodex system in level 6 showed significant changes. Vibration sensation, and Valk and Michigan neuropathy questionnaires also showed significant improvements (P<0.05).
    Conclusion
    This study showed that IPC treatment method has positive effects on improvement of neuropathy severity, Vibration sensation and dynamic stability (Biodex).
    Keywords: Diabetic Neuropathy, Intermittent Pneumatic Compression method, Michigan, Balance
  • تورج رحمانی، فرید بحرپیما*، منوچهر ایرانپرور علمداری، محمد تقی خانی
    زمینه و هدف
    دیابت نوع 2 منجر به اختلالات عروقی و کاهش نیتریک اکساید (Nitric Oxide (NO)) می شود. در این مطالعه سعی شده است تا تاثیر میدان الکترو مگنتیک (Electro Magnetic field (EMF)) را بر میزان NO به عنوان فاکتور موثر در یکی از مکانیسمهای افزاینده جریان خون و (Ankle Brachial Index = ABI) به عنوان شاخص میزان جریان خون در اندام تحتانی در بیماران دیابتی نوع (2) مورد بررسی قرار گیرد.
    روش کار
    این مطالعه از نوع کارآزمایی بالینی تصادفی شاهد دار بود که در سال 1392 در بیمارستان امام و مرکز فیزیوتراپی مهر در شهر اردبیل انجام شد. تعداد 30 بیمار دیابتی بعد از مطالعه اولیه که به صورت پایلوت انجام گرفت با توجه به معیارهای ورود و خروج وارد مطالعه شدند و به طور تصادفی به دوگروه الکترومگنتیک درمانی و کنترل تقسیم شدند. میزان ABI و NO خون دو گروه قبل از شرکت در مطالعه اندازه گیری شد. در گروه الکترومگنتیک از جریان مگنت با فرکانس 10 هرتز و 8mT به صورت اسکن اندام تحتانی به مدت 8 هفته، هر هفته 3 جلسه و هر جلسه 40 دقیقه استفاده شد. در گروه کنترل هیچ مداخله ای انجام نشد. در پایان هشت هفته میزان ABI و NO اندازه گیری شد از آزمون T زوجی و T مستقل در نرم افزار SPSS 19 برای آزمون داده ها استفاده شد.
    یافته ها
    نتایج نشان داد در گروه الکترومگنت تفاوت آماری معناداری در ABI قبل (0/02 ± 1/009) و بعد از مداخله (0/02 ± 0/052) وجود دارد (013 / 0= P)، ولی تفاوت آماری معناداری در ABI و NO در گروه کنترل و NO گروه الکترومگنت قبل و بعد از مطالعه یافت نشد (05 / 0< p)، همچنین نتایج افزایش معناداری در میزان اختلاف ABI قبل و بعد از مگنت درمانی (0/01 ± 0/050) نسبت به گروه کنترل (0/003 ± 0/004) نشان داد (0/001= P).
    نتیجه گیری
    افزایش میزان ABI بیماران دیابتی به دنبال هشت هفته مگنت درمانی می تواند نشان دهنده افزایش جریان خون در اندام تحتانی باشد.
    کلید واژگان: میدان الکترومگنتیک, دیابت, ABI, NO
    Touraj Rahmani, Farid Bahrpeyma *, Manoochehr Iranparvar, Mohammad Taghikhani
    Background and Objectives
    Type 2 diabetes mellitus results in vascular dysfunction and reduction of nitric oxide (NO) level. In this study the effect of electromagnetic field (EMF) on NO level, an effective factor in increasing blood flow, and on ankle brachial index (ABI) as a n index of lower extremity blood flow in type 2 diabetic patients, have been investigated.
    Methods
    This study was a randomized controlled clinical trial carried out in Imam Khomeini hospital of Ardabil and Mehr physiotherapy center in 2013. Thirty diabetic patients after initial pilot study participated in this experiment based on inclusion and exclusion criteria. Then, they were randomly assigned into two equal groups, electromagnetic therapy and control. The baseline levels of ABI and NO of both groups were measured. Patients in electromagnetic group were exposed to 10 Hz EMF radiation (with intensity of 8 mT) together with scanning lower limbs (three sessions per week, and 40 minutes per session for 8 weeks). The control group did not receive any treatment. After eight weeks, the amount of ABI and NO level were recorded. For statistical analysis paired t-test and independent t-test were used in SPSS 19 software.
    Results
    Statistical analysis showed significant differences between pre (1.009±0.02) and post (1.052±0.02) measurement of ABI of diabetic patient after applying magnetic field (P = 0.013). However, there was no significant difference between p and after measurement of ABI and NO level in controlgroup and also NO level in magnet groups (P> 0.05). Difference between pre and post therapy of ABI in electromagnetic group (0.05±0.01) showed significant increase compared with control group (0.004±0.003) (P = 0.001).
    Conclusion
    Increase in ABI after 8 weeks electromagnetic therapy could be considered as an accretion index in blood flow in lower extremity.
    Keywords: Electromagnetic Field, Diabetes, ABI, NO
  • پوپک معتمدوزیری*، فرید بحرپیما، سید محمد فیروزآبادی، آریان شمیلی، بیژن فروغ
    زمینه و هدف
    ناتوانایی های به جا مانده از سکته مغزی در اندام فوقانی مشکلات عملکردی ماندگارتری دارد. استفاده از دسته های بازی به عنوان وسیله ای برای تولید تحریکات ارادی با اهداف درمانی، روش جدیدی است. این مطالعه به منظور مقایسه اثر توانبخشی و درمان ترکیبی دسته بازی و توانبخشی بر سفتی مفصلی دست مبتلا در بیماران دچار سکته مغزی انجام شد.
    روش بررسی
    این کارآزمایی بالینی روی 12 بیمار دچار همی پلژی اسپاستیک ناشی از سکته مغزی حاد و مزمن انجام شد. بیماران به صورت تصادفی در دو گروه 6 نفری توانبخشی و استفاده کاذب از دسته بازی (کنترل) و درمان ترکیبی دسته بازی و توانبخشی (مداخله) قرار گرفتند. درمان 3 بار در هفته طی 10 جلسه انجام گردید. سپس سفتی مفصل هنگام حرکت فلکشن - اکستنشن مچ دست و سوپینیشن - پرونیشن ساعد، قبل و بعد از درمان با روش Wrist Robo Hab ارزیابی شد.
    یافته ها
    مقاومت عضلات فلکسور مچ دست و عضلات پروناتور گروه مداخله در انتهای مطالعه کاهش آماری معنی داری نشان داد (P<0.05)؛ اما این کاهش در گروه کنترل و در مقایسه دو گروه مداخله و کنترل از نظر آماری معنی دار نبود.
    نتیجه گیری
    بین دو روش توانبخشی مرسوم و روش ترکیبی دسته بازی و توانبخشی به منظور درمان سفتی مفصل دست بیماران دچار همی پلژی اسپاستیک ناشی از سکته مغزی تفاوتی وجود ندارد.
    کلید واژگان: سکته مغزی, همی پلژی, دسته بازی, توانبخشی, سفتی مفصل دست, Wrist Robo Hab
    Motamedvaziri P. *, Bahrpeyma F., Firoozabadi M., Shamili A., Forough B.
    Background And Objective
    Disabilities in upper limb due to stroke are the major problems in hemiplegic patients. Recently, joystick method as new method is applied for the improvment of upper limb disabilities. This study was carried out to compare the effect of joystick in compination verses routine rehabilitation and routine rehabilitation program on hand muscles stiffness in hemiplegic patients.
    Methods
    In this clinical trial study, 12 hemiplegic patients were randomly divided into two control and interventional groups. Subjects in the control group were received rehabilitation program with placebo joystick. Patients in interventional group were received joystick treatment with routine rehabilitation program for 10 sessions, 3 times a week. Pre and post-treatment evaluation was performed based on Wrist Robo Hab method.
    Results
    Flextion and pronation muscle stiffness in control patients showed non significant improvement, but in the interventional group, significant improvement were observed (P<0.05). At the end of study, there was not any significant difference between control and interventional group.
    Conclusion
    According to this finding, there was not any significant difference between the combination of joystick and rehabilitation treatment and routine rehabilitation program on the hand muscle function in hemiplegic patients.
    Keywords: Stroke, Hemiplegia, Joystick, Rehabilitation, Hand muscles stiffness, Wrist Robo Hab
  • پوپک معتمدوزیری*، فرید بحرپیما، سید محمد فیروزآبادی، بشری هاتف
    مقدمه
    ناتوانایی های به جا مانده از سکته مغزی در اندام فوقانی مشکلات عملکردی ماندگارتری داشته و در تحقیقات مختلف کمتر از اندام تحتانی مورد توجه قرار گرفته است. استفاده از تحریکات مغناطیسی به عنوان وسیله ای برای تولید جریان های القایی در مغز با اهداف درمانی، روش جدیدی است. هدف این مطالعه سنجش تاثیر استفاده از تحریکات مکرر مغناطیسی مغز بر کاهش سفتی مفصل دست مبتلا و مقایسه آن با تاثیرات حاصله از استفاده منحصر توانبخشی بود.
    روش بررسی
    این تحقیق به صورت تجربی بر روی 12 بیمار همی پلژی با شرایط ورود به مطالعه در دو گروه توانبخشی با تحریک مغناطیسی کاذب و توانبخشی با تحریک مغناطیسی واقعی به منظور تسهیل مکانیزم های حرکتی انجام گرفت. درمان 10 جلسه، 3 بار در هفته بوده و ارزیابی سفتی مفصل در طی حرکت فلکشن- اکستنشن مچ دست و سوپینیشن- پرونیشن ساعد، پیش از درمان و در انتهای درمان به وسیله Wrist Robo Hab انجام گرفت.
    یافته ها
    در گروه کنترل، مقاومت عضلات فلکسور مچ دست در برابرحرکت اکستنشن، کاهش غیر معنی دار (207/0=p) و در عضلات پروناتور، کاهش غیر معنی دار (291/0=p) نشان داد. در گروه مداخله، کاهش معنی دار در مقاومت عضلات فلکسور و پروناتور (009/0=p و 035/0=p) دیده شد.
    نتیجه گیری
    تحریک مغناطیسی مغز، زمانی که درمان های مرسوم کمتر کمک کننده هستند، موجب کاهش سفتی مفصل دست مبتلا بیماران سکته مغزی در مراحل مزمن سکته مغزی می گردد.
    کلید واژگان: سکته مغزی, تحریک مغناطیسی مغز, توانبخشی مرسوم, سفتی مفصل, Wrist Robo Hab
    Dr Poopak Motamedvaziri *, Dr Farid Bahrpeyma, Dr Seyed Mohammad Firoozabadi, Dr Boshra Hatef
    Background And Aim
    Disabilities of the upper limbs due to stroke can lead to more prolonged functional problems in comparison to lower limb disabilities, and fewer numbers of investigations have been performed on this problem. Use of magnetic stimulation to produce induction currents in the brain for therapeutic purposes is a new method. The aim of this study was to determine the effects of rTMS plus routine rehabilitation on hand stiffness, and compare them with pure routine rehabilitation program in hemiplegic patients. Method and material: 12 hemiplegic patients were assigned randomly to two groups. Control group, received rehabilitation program with placebo magnetic stimulation, and experimental group, received magnetic stimulation with routine rehabilitation program, 3 times/week for 10 sessions. Using Wrist Robo Hab,we assessed joint stiffness during flexion-extension of the wrist, and supination-pronation of forearm before and after treatment.
    Results
    In the control group we did not find any significant decrease in the resistance of flexor (p=0.207) and pronator (p=0.291) muscles. But in the experimental group the resistance of flexor (p=0.009) and pronator (p=0.035) muscles decreased significantly.
    Conclusions
    rTMS can decrease stiffness of the upper limb joints and can be used in chronic hemiplegic patients, when conventional treatments are not effective.
    Keywords: Stroke, Transcranial Magnetic Stimulation, Rehabilitation, Stiffness, Wrist Robo Hab
  • Poopak Moatamedvaziri *, Farid Bahrpeyma, Bijan Forough
    Purpose
    Some new methods of treatment focus on using magnetic stimulation as a means of induction currents in the brain to produce therapeutic effects. The aim of this clinical trial was to determine the effects of repetitive transcranial magnetic stimulation (rTMS) plus routine rehabilitation on hand grip and wrist motor function in hemiplegic patients.
    Materials And Methods
    Twelve hemiplegic patients were assigned into the treatment group and received magnetic stimulation with routine rehabilitation program for 10 sessions, three times a week. Pre and post-treatment evaluations were done based on Barthel and Fugl-Meyer indexes and dynamometer.
    Results
    In the treatment group, significant improvement were observed in Barthel and Fugl Meyer indexes and dynamometer (-P =. 010, P =. 001 and P =. 007, respectively).
    Conclusion
    Combination of rTMS with conventional treatment can improve hand muscle force and function in chronic hemiplegic patients.
    Keywords: stroke, transcranialmagnetic stimulation, rehabilitation, motor skill, muscle force
  • پوپک معتمدوزیری، فرید بحرپیما، محمد فیروزآبادی، بیژن فروغ
    مقدمه
    ناتوانایی های به جا مانده از سکته مغزی در اندام فوقانی مشکلات عملکردی ماندگارتری داشته و در تحقیقات مختلف کمتر از اندام تحتانی مورد توجه قرار گرفته است. استفاده از تحریکات مغناطیسی به عنوان وسیله ای برای تولید جریانهای القایی در مغز با اهداف درمانی، روش جدیدی است. هدف این مطالعه سنجش تاثیر استفاده از تحریکات مکرر مغناطیسی مغز بر کاهش سفتی مفصل دست مبتلا و مقایسه آن با تاثیرات حاصله از استفاده منحصر توانبخشی بود.
    روش بررسی
    این تحقیق به صورت تجربی و مقطعی بر روی 12 بیمار همی پلژی با شرایط ورودی تحقیق و در دو گروه توانبخشی با تحریک مغناطیسی کاذب و توانبخشی با تحریک مغناطیسی واقعی به منظور تسهیل مکانیزمهای حرکتی انجام گرفت. درمان 10 جلسه، 3 بار در هفته بوده و ارزیابی سفتی مفصل در طی حرکت فلکشن- اکستنشن مچ دست و سوپینیشن- پرونیشن ساعد، پیش از درمان و در انتهای درمان به وسیله Wrist Robo Hab انجام گرفت.
    یافته ها
    در گروه کنترل، مقاومت عضلات فلکسور مچ دست در برابرحرکت اکستنشن، کاهش غیر معنی دار (p=0.207) و در عضلات پروناتور، کاهش غیر معنی دار (p=0.291) نشان داد. در گروه تحقیق، کاهش معنی دار در مقاومت عضلات فلکسور و پروناتور (p=0.009، p=0.035) دیده شد.
    نتیجه گیری
    تحریک مغناطیسی مغز، زمانی که درمانهای مرسوم کمتر کمک کننده هستند، موجب کاهش سفتی مفصل دست مبتلا بیماران سکته مغزی در مراحل مزمن سکته مغزی می گردد. pmoatamedv@gmail.com
    کلید واژگان: سکته مغزی, تحریک مغناطیسی مغز, توانبخشی مرسوم, سفتی مفصل, Wrist Robo Hab
    Dr Poopak Motamedvaziri, Dr Farid Bahrpeyma, Dr Mohammad Firoozabadi, Dr Bijan Forogh
    Introduction
    Some new methods of treatment focus on using the Magnetic stimulation as a means of induction currents in the brain to produce therapeutic effects. The aim of this study is to determine the effects of rTMS plus routine rehabilitation on hand stiffness in hemiplegic patients، and compare them with pure routine rehabilitation program. Methods and materials: 12 hemiplegic patients were assigned randomly in two groups. Control group، received rehabilitation program with placebo magnetic stimulation، andexperimental group، received magnetic stimulation with routine rehabilitation program for 10 session، 3 times/week. Pre and post of treatment، evaluations done by Wrist Robo Hab.
    Results
    In control group، flextion and pronation muscle stiffness showed nonsignificant improvement (p=0. 291، p=0. 207) but in experimental group، showed significant improvement (p=0. 035، p=0. 009).
    Conclusions
    rTMS can improve hand muscle force and function in chronic hemiplegic patients، when conventional treatment is not effective.
    Keywords: stroke, Transcranial Magnetic Stimulation, rehabilitation, Stiffness, Wrist Robo Hab
  • مهدی قلعه بیگی پور، غلامرضا عطایی، فرید بحرپیما، ناصر فتورایی
    زمینه و هدف
    امروزه وسایل کمکی شخصی حمل و نقل اجسام جهت کاهش فشار وارده ی ناشی از برداشتن بار، به اندام ها و عضلات افراد و به خصوص عضلات ناحیه ی کمر، بیشتر مورد استفاده قرار می گیرد. هدف از این پژوهش تحلیل یک مدل آزمایشگاهی جدید با عنوان لباس کمکی برای برداشتن وزنه (Weight Lift Aid Vest) که به اختصار WLAV نامیده می شود، در زمان خم شدن رو به جلوی بدن و بررسی تاثیرات آن در کاهش مطالبه ی عضلانی عضلات درگیر و به خصوص عضلات کمری است. در آزمایشات انجام شده میزان پاسخ سیگنال های گرفته شده از عضلات در گیر در حین برداشتن جسم در دو حالت با و بدون لباس کمکی (WLAV) با استفاده از دستگاه تقویت کننده الکترومایوگرافی تحلیل گردید.
    روش بررسی
    در این تحقیق از 20 نفر داوطلب برای انجام آزمایش استفاده شد که عمل بلند کردن بار را در حالت نیمه چمباتمه با وزنه ی 10 کیلوگرمی انجام دادند. با استفاده از یک فنر کششی میزان کشیدگی فنر تعبیه شده در پشت لباس کمکی (WLAV) و انحرافات مختلف لگن و زانو محاسبه گردید. در این تحقیق میزان تاثیرات لباس کمکی و میزان رضایت افراد استفاده کننده از آن در هنگام بلند کردن بار بررسی شد.
    یافته ها
    داده های الکترومیوگرافی از 8 عضله دخیل در این کار بر روی کمر، شکم و پاها جمع آوری گردیدند. نتایج آزمایش نشان داد که یک کاهش12/25% در فعالیت کل عضلات درگیر و کاهش 57%، 28% و 5/26% به ترتیب برای فعالیت عضلات مایل خارجی، همسترینگ خارجی، ارکتور اسپاین و افزایش 11% برای فعالیت عضلات گلوتئوس ماگزیموس در حالت استفاده از لباس کمکی (WLAV) نسبت به حالت بدون لباس کمکی (WLAV) در افراد وجود دارد.
    نتیجه گیری
    لباس کمکی (WLAV) می تواند فعالیت عضلات کمری و نرخ فشار دریافتی عضلات کمر را به طور کاملا معنی داری (005/0P<) کاهش دهد. فعالیت عضلات شکمی نیز در این پژوهش به طور معنی داری (005/0P<)کاهش یافت. تمایل به استفاده در مورد لباس کمکی (WLAV) مثبت ارزیابی شد.
    کلید واژگان: الکترومایوگرافی, بار سنجی, ریشه ی میانگین مجذور, لباس کمکی برای بلند کردن جسم (WLAV), مطالبه ی عضلانی
    Mehdi Ghalebeigipoor, Gholam Reza Ataee, Farid Bahrpeyma, Naser Fatouraee
    Background And Aim
    Nowadays personal lifting assistive devices، in order to reduce the load applied from the lifted weight to muscles - in particular lower back muscles، become more widely used. The objective of our study is to analyze an empirical model of a Weight Lifting Aid Vest (WLAV) during anterior flexion (anteflexion) and studying its effects on reduction of loads on the muscles in particular back muscles. To analyze this، the intensity of signals captured from involved muscles، during the lifting in two case of with and without WLAV، was studied by the use of electromyography amplifier.
    Materials And Methods
    In this process، 20 subjects who lifted 10-kilogram loads in semi-squatting position were participated. With the use of a tensile-compressive spring، embedded at the back of WLAV، the amount of body stretch and deflection of their hip and knees were measured. The influence of the WLAV on satisfaction during the lifting was studied.
    Results
    Data were collected from electromyography findings from eight involved muscles in back، stomach and feet. The results depicted that there are a overall reduction of 25. 12-percent in activation of all the muscles and particularly a reduction of 57%، 28% and 26. 5% in activation of external oblique، lateral hamstring، and erector spine، respectively. In contrast، there is 11% increase in activation of Gluteus Maximus in the case of usage of WLAV.
    Conclusion
    WLAV can significantly mitigate the activation of back muscles and rate of load insertion on muscles) P<0. 005). It also clarified the tendency of the subjects towards users WLAV) P<0. 005).
    Keywords: Electromyography, Load measurement, Root mean square, Weight lifting aid vest (WLAV), Muscular demand
  • مریم پاشایی، فرید بحرپیما، یعقوب سالک زمانی، مجید مبصری
    زمینه و اهداف
    دیابت مزمن عمدتا با اختلالات نوروپاتی در اندام تحتانی همراه است. نوروپاتی دیابتی می تواند عللی مانند اختلالات عروقی و ایسکمی داشته باشد. یکی از روش های متداول فیزیوتراپی در درمان اختلالات گردش خون، درمان با فشار متناوب هوا یا (IPC Intermittent Pneumatic Compresion Therapy،) است. این روش بر پایه اعمال متناوب فازهای مثبت فشار هوا بر اندام تحت درمان استوار است. اما یک سوال اساسی اینجا مطرح می شود که آیا IPC بر نوروپاتی دیابتی نیز تاثیر دارد؟ هدف این مطالعه بررسی تاثیر این روش درمانی بر نوروپاتی محیطی بیماران دیابتی نوع دو است.
    مواد و روش ها
    این مطالعه از نوع تجربی، کارآزمایی بالینی و به روش نمونه گیری در دسترس انجام شد. 17بیمار دیابتی نوع2 (13زن و 4 مرد) که دارای نوروپاتی با منشا دیابت بودند، در یک گروه و تحت درمان با IPC قرار گرفتند. بیماران به مدت 10 جلسه و به صورت یک روز در میان و هر جلسه به مدت 45 دقیقه و با فشار 60 میلی متر جیوه درمان شدند. نوروپاتی اندامهای تحتانی این بیماران توسط تست الکترودیاگنوز، قبل و بعد از درمان بررسی شد. جهت بررسی توزیع نرمال داده های متغیر های کمی از آزمون کولموگروف- اسمیرنف و برای آنالیز داده ها از آزمون آنووا استفاده گردید. برای آنالیز داده ها از نرم افزار SPSS استفاده گردید.
    یافته ها
    میزان سرعت هدایت عصبی اندامهای تحتانی بیماران پس از درمان با دستگاه IPC بیماران بهبودی معنی داری داشت)05/0(P<.
    نتیجه گیری
    مطالعه حاضر نشان داد روش درمانی IPC بر بهبود نوروپاتی اندام تاثیر مثبتی داشت و بهبود سرعت هدایت عصبی تیبیال، پرونئال و سورال اندامهای تحتانی بیماران گواهی بر این نوع بهبودی بود (05/0P<.)
    کلید واژگان: نوروپاتی دیابتی, وسایل اعمال فشار پنوماتیک متناوب, هدایت عصبی
    Maryam Pashaei, Farid Bahrpeima, Yaghoob Salekzamani, Majid Mobasseri
    Background And Objectives
    Diabetes is assosiated with neuropatic disorders. It is related to vascular or ischemic disorders. Intermittent Pneumatic Compression (IPC) has been recomanded for treatment of peripheral circulatory disorders. IPC is based on phases of intermittent positive pressure. The purpose of this study was to determine the effect of IPC on diabetic peripheral neuropath.
    Materials And Methods
    In this study، 17 subjects (13 men،4 women) with diabetic neuropathy، were studied. They received 60 mmhg of IPC for 45 minutes in10 sessions، three time weekly. Neuropathy was measured by electrodiagnostic testes. Data were analyzed by using Repeated Measures ANOVA.
    Results
    Nerve Conduction Velocity (NCV) of tibial، peronal and sural nerves significantly improved after the modally sessions.
    Conclusion
    This study showed IPC therapy improwed diabetic neuropathy and increasing of NCV as a sign of improvement.
    Keywords: Diabetic neuropathy, Intermittent pneumatic compression, Nerve conduction
  • بشری هاتف، فرید بحرپیما*، محمدرضا مهاجری تهرنی
    هدف
    کاهش قدرت عضلانی مخصوصا در اندام تحتانی در بیماران دیابتیک نوع 2 به اثبات رسیده است. اما سرعت پیشرفت ضعف عضلانی هنوز معلوم نیست. هدف این مطالعه بررسی حداکثر گشتاور ایزومتریک و کانسنتریک اکستنشن و فلکشن زانو در بیماران دیابتیک نوع 2 (T2DM)بالای 10 سال سابقه بیماری با گروه T2DM با سابقه کمتر از10 سال و با گروه کنترل که از لحاظ جنس، توده بدنی و شدت فعالیت بدنی (PAI) و درگیری عروقی محیطی بر اساس شاخص نسبت فشار خون مچ پایی به بازویی (ABI) با بیماران متناظر شده اند، بود.
    روش بررسی
    حداکثر تورک ایزومتریک و کانسنتریک اکستنشن و فلکشن زانو بدست آمده توسط دستگاه ایزوکینتیک بین 18 بیمار T2DM با سابقه کمتر از10 سال و 12 بیمار T2DM بالای 10 سال سابقه بیماری و 20 فرد سالم متناظر شده با اثر تداخلی جنس و اثر کوواریانس سن مقایسه شدند.
    یافته ها
    نتایج تجزیه تحلیل two-way ANCOVA نشان داد که بیماران T2DM با سابقه بیماری کمتر و بیشتر از 10 سال از گروه سالم متناظر، از قدرت ایزومتریک و کانسنتریک کمتر در حرکت خم و راست کردن زانو برخوردار بودند (0.02> p-value) که این کاهش قدرت با افزایش قند خون و HbA1c رابطه معنادار داشت (0.002> p-value). بین دو گروه بیمار نیز تفاوت معنادری دیده نشد. زنان از مردان ضعیف تر بودند (0.002> p- value)و بین عامل جنس و بیماری اثر تداخلی معناداری وجود نداشت.
    نتیجه گیری
    کاهش قدرت عضلات فلکسور و اکستانسور زانو در هر دو جنس بیماران دیابتیک نوع دو با افزایش تعداد سال ابتلا بیشتر می شود اما سرعت این کاهش بسیار آهسته است.
    کلید واژگان: بیماری دیابت نوع 2, قدرت عضلانی, ایزوکینتیک, زانو
    Dr Boshra Hatef, Dr Farid Bahrpeyma *, Dr Mohammd Reza Mohajeri Tehrani
    Objective
    Patients with type 2 diabetes mellitus (T2DM) are subject to progressive reduction of muscle strength especially in the lower limb. But the rate of progression of weakness is not clear yet. The aim of the study was to compare the isometric and concentric peak torque of knee extension and flexion in the T2DM more and less than 10 years of disease with healthy subjects that matched to patients with regards to sex، body mass index (BMI)، ankle to brachial pressure index (ABI)، and physical activity index (PAI).
    Materials And Methods
    30 T2DM patients categorized based on duration of disease in the two groups consist of 18 subjects with T2DM less than 10 years and 12 subjects with T2DM more than 10 years. The patients were compared with 20 sex، BMI، ABI and PAI - matched health subjects. Two- way ANCOVA analyzed the main and interaction effect of grouping and sex on the isometric maximum peak torque (IMPT) and concentric MPT (CMPT) of knee extension and flexion recorded by isokinetic instrument. The age was considered as covariate.
    Results
    The results showed that both knee extensor and flexor IMPT and CMPT were significantly greater in the health subjects than both patient groups (P value<0. 02). The amount of CMPT had also negative correlation with HbA1c percent (P value < 0. 002). There was no significant interaction effect of sex and grouping and different between two diabetic groups in the all MPTs. the women were weaker than men (P value < 0. 002).
    Conclusion
    it is demonstrated that the T2DM patients in the both sexes had less knee strength than health subjects. The effect of duration of diabetes on muscle strength was seem very slowly overtime.
    Keywords: Type 2 diabetes mellitus_muscle strength_isokinetics_knee
  • مانیا شیخ، حسین اصغر حسینی، فرید بحرپیما، اسماعیل ابراهیمی، بیژن فروغ، محمد راوری
    هدف
    اختلالات تعادلی و راه رفتن از جمله عوارض حرکتی شایع به دنبال سکته مغزی می باشند. نتایج تحقیقات نشان می دهند که روش های متداول فیزیوتراپی قادر نیستند بطور موثری این اختلالات را درمان نمایند، بنابراین لزوم انجام بررسی های گسترده تر در مورد شناخت علل این عوارض و ارائه راهکارهای درمانی موثر ضروری به نظر می رسد. با توجه به نتایج موثر حرکت درمانی بر اساس ایجاد محدودیت در درمان اختلالات حرکتی اندام فوقانی بیماران همی پارزی، در این پژوهش هدف آن است که تاثیر «حرکت درمانی بر اساس ایجاد محدودیت» بر تقارن پارامترهای زمانی مکانی و سرعت راه رفتن در بیماران همی پارزی مورد بررسی قرار گیرد.
    روش بررسی
    در این بررسی از نوع کارآزمایی بالینی شبه تجربی، (30 نفر) بیمار مبتلا به همی پارزی با دامنه سنی 60-40 سال شرکت نمودند. بیماران بطور تصادفی به دو گروه تقسیم شدند. گروه اول به روش «حرکت درمانی براساس ایجاد محدودیت»و گروه دوم به روش حرکت درمانی انبوه، بمدت 3 هفته تحت درمان قرار گرفتند. ارزیابی های آزمایشگاهی بیماران شامل اندازه گیری سرعت سیکل راه رفتن و تقارن پارامترهای زمانی- مکانی راه رفتن (تقارن طول گامها، تقارن زمانهای فاز ایستا و نوسانی و تقارن زمانی کلی) بودند که قبل و پس از دوره درمان ثبت و مورد مقایسه قرار گرفتند. به علاوه میزان عدم تقارن در تحمل وزن نیز از طریق صفحه نیروی دوگانه مورد ارزیابی قرار گرفت.
    یافته ها
    سرعت سیکل راه رفتن در هر دو گروه افزایش نشان داد (0/01=p و0/03 = p). در گروه اول قرینگی طول قدمها افزایش معنی دار نشان داد (0/02 = p). ضمنا، غیر قرینگی زمانی فاز نوسانی و غیرقرینگی زمانی کلی کاهش معنی دار نشان دادند (0/01=p). در گروه دوم، تنها غیر قرینگی زمانی فاز نوسانی کاهش معنی دار نشان داد (0/02 = p).
    بحث و نتیجه گیری
    فیزیوتراپی به روش «حرکت درمانی بر اساس ایجاد محدودیت» با غلبه بر پدیده یادگیری در عدم استفاده و با اصلاح نقص در ارسال پیامهای حسی به سمت مراکز کنترل کننده حرکت، قادرست به نحو موثرتری در بهبود تقارن پارامترهای زمانی- مکانی راه رفتن، عمل کند.
    کلید واژگان: حرکت درمانی بر اساس ایجاد محدودیت, راه رفتن, پارامترهای زمانی, مکانی, همی پارزی
    M. Sheikh, Ha Hosseini, F. Bahrpeyma, I. Ebrahimi, B. Forogh, M. Ravari
    Purpose
    Balance and gait disorders are common motor complications after stroke. Studies have revealed that conventional physiotherapy cannot manage these disorders efficiently, so more studies addressing causes of these complications and presenting efficient treatment protocols are crucial. Concerning the significant effect of Constraint Induced Movement Therapy on treatment of upper limbs motor impairments in hemiparetic patients, the goal of this study is to assess the effect of “Constraint Induced Movement Therapy” on symmetry of spatiotemporal gait parameters and velocity of gait in hemiparetic patients.
    Methods
    Thirty hemiparetic patients (aged from 40 to 60 years) participated in this study. Patients were divided randomly into 2 groups. They received constraint induced movement therapy (group1) and mass practice (group 2) for 3 weeks. Experimental assessments of patients included stride velocity and symmetry of spatiotemporal gait parameters (spatial step symmetry, temporal stance symmetry, temporal swing asymmetry, overall temporal asymmetry) that were recorded and compared before and after treatment. In addition, the amount of weight bearing asymmetry was assessed via dual force platform.
    Results
    In both groups, stride velocity increased (p=0.03, p=0.01). In group A, spatial step symmetry increased (p=0.02).Temporal swing asymmetry and overall temporal asymmetry decreased (p=0.01). In group B, only temporal swing asymmetry decreased (p=0.02).
    Conclusion
    Physical therapy by “constraint induced movement therapy” can improve symmetry of spatiotemporal gait parameters efficiently through overcoming the “learned non use “phenomenon and improving the somatosensory deafferentation to motor controller centers.
    Keywords: Constraint, induced movement therapy, Gait, Spatiotemporal parameters, Hemiparesis
  • پوپک معتمدوزیری، فرید بحرپیما، سید محمد فیروزآبادی، بیژن فروغ
    زمینه و هدف
    ناتوانایی های به جا مانده از سکته مغزی در اندام فوقانی ماندگار بوده و مشکلات عملکردی متعدد اندام فوقانی کمتر از اندام تحتانی مورد توجه قرار گرفته است. استفاده از تحریکات مغناطیسی به عنوان وسیله ای برای تولید جریان های القایی در مغز با اهداف درمانی، روش جدیدی است. این مطالعه به منظور تعیین اثر تحریک مغناطیسی مکرر خارج مغزی فرکانس پایین بر بهبود عملکرد حرکتی و قدرت مفاصل ساعد، مچ دست و انگشتان دست مبتلا در سکته مغزی انجام شد.
    روش بررسی
    این کارآزمایی بالینی روی 12 بیمار مبتلا به همی پلژی ناشی از سکته مغزی مراجعه کننده به بخش توانبخشی بیمارستان فیروزگر تهران در سال های 90-1389 انجام شد. بیماران در دو گروه توانبخشی با تحریک مغناطیسی کاذب (دستگاه خاموش) و توانبخشی با تحریک مغناطیسی مکرر خارج مغزی فرکانس پایین (واقعی) به منظور تسهیل مکانیسم های حرکتی به مدت 20 دقیقه (10 جلسه درمان و 3بار در هفته) قرار گرفتند. سپس برای بیماران دو گروه توانبخشی مرسوم اندام فوقانی انجام شد. عملکرد حرکتی و قدرت دست پیش از شروع درمان و در انتهای درمان به وسیله پرسشنامه های بارتل (Barthel Index)، فوگل-مایر (Fugl-Meyer) و دینامومتر ارزیابی شد. داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS-15 و آزمون های Kolmogorov-Smirnov، paired t-test، independent t-test و Wilcoxon تجزیه و تحلیل شدند.
    یافته ها
    براساس نمره پرسشنامه های بارتل و فوگل-مایر در گروه توانبخشی با تحریک مغناطیسی کاذب و نیز گروه توانبخشی با تحریک مغناطیسی مکرر خارج مغزی فرکانس پایین، قبل و بعد از مداخله اختلاف آماری معنی داری مشاهده شد (P<0.05). با توجه به ارزیابی انجام شده با استفاده از دینامومتر دستی فشاری نیز قدرت به دست گرفتن اشیاء در گروه با تحریک واقعی قبل و بعد از مداخله از نظر آماری افزایش معنی داری نشان داد (P<0.05) و این میزان در گروه با تحریک کاذب قبل و بعد از مداخله از نظر آماری معنی دار نبود.
    نتیجه گیری
    این مطالعه نشان داد که تحریک مغناطیسی مکرر خارج مغزی فرکانس پایین توام با درمان توانبخشی مرسوم بر بهبود عملکرد و قدرت دست مبتلا در بیماران سکته مغزی طی مراحل مزمن سکته مغزی اثربخش است.
    کلید واژگان: سکته مغزی, تحریک مغناطیسی مغز, توانبخشی مرسوم, عملکرد حرکتی
    Moatamed Vaziri P., Bahrpeyma F., Firoozabadi M., Forough B.
    Background And Objective
    Disability of upper extrimity from stroke are often permanent. Despite numerous functional problems، there is less attention to upper exterimity disabilitis than lower limbs. Some new methods of treatment focuses on using the magnetic stimulation as a means brain currents to produce therapeutic effects. This study was done to evalute the effect of low frequency repeatitive transcranial magnetic stimulation to improve motor function and grip force of upper limb in hemiplegic patients.
    Materials And Methods
    This clinical trial study was done on 12 stroke hemiplegic patients in Firoozgar hospital in Tehran، Iran during 2009-10. Patients in group I، recieved rehabilitation program with placebo magnetic stimulation، and patients in group II، received magnetic stimulation with routine rehabilitation program for 10 session، 3 times in week. Pre and post were evaluated by Barthel and Fugl-Meyer indeces and dynamometer. Data were analyzed using SPSS-15، Kolmogorov-Smirnov، paired t-test، independent t-test and Wilcoxon signed tests.
    Results
    According to Barthel and Fugl-Meyer indeces both groups I، II showed significant improvement (P<0. 05). Using dynamometer، it was demenstrated that grip force of upper limb in group I was not significant but this index in group II was significant after intervention (P<0. 05).
    Conclusion
    This study showed that low frequency repeatitive truscrianial magnetic stimulation has therapuetic effect on grip force of upper limb.
    Keywords: Stroke, Transcranial magnetic stimulation, Routine rehabilitation, Motor function
  • عبدالحمید حاجی حسنی، فرید بحرپیما *، امیرهوشنگ بختیاری، محمد تقی خانی
    زمینه و هدف

    ادیپونکتین هورمون مترشحه از سلول های ادیپوسیت است که سطح پایین آن نشان دهنده مقاومت انسولینی و گسترش بیماری دیابت می باشد. تمرین درمانی به صورت منظم و در میان مدت، موجب کاهش مقاومت انسولینی، افزایش جذب گلوکز در عضلات، افزایش سطح ادیپونکتین و کاهش هموگلوبین گلیکوزیله در افراد مبتلا به دیابت می گردد. این مطالعه به منظور تعیین اثر دویدن روی سطوح شیبدار مثبت (تمرینات کانسنتریک) و منفی (تمرینات اکسنتریک) بر میزان ادیپونکتین پلاسما و گلوکز سرم بیماران مبتلا به دیابت نوع2 انجام شد.

    روش بررسی

    این کارآزمایی بالینی روی 28 بیمار (13 مرد و 15 زن) در محدوده سنی 60-40 سال مبتلا به دیابت نوع 2 ارجاع شده توسط مرکز دیابت سمنان به مرکز تحقیقات توانبخشی عصبی - عضلانی دانشگاه علوم پزشکی سمنان در سال 1389 انجام شد. بیماران به طور تصادفی در دو گروه تمرینات اکسنتریک و کانسنتریک با استفاده از تردمیل قرار گرفتند. قبل و بعد از دوره های کنترل و مداخله گلوکز، هموگلوبین گلیکوزیله (HbA1c) و ادیپونکتین سرم گروه ها اندازه گیری شد. داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS-18 و آزمون های Kolmogorov-Smirnov، Repeated-Measures ANOVA، Tukey و independent t-test تجزیه و تحلیل شدند.

    یافته ها

    تمرینات اکسنتریک و کانسنتریک سبب کاهش آماری معنی داری در میزان گلوکز و هموگلوبین گلیکوزیله سرم و نیز افزایش میزان ادیپونکتین سرم بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 گردید (P<0.05). با این وجود تمرینات اکسنتریک نسبت به تمرینات کانسنتریک سبب کاهش بیشتر گلوکز و هموگلوبین گلیکوزیله سرم و افزایش بیشتر ادیپونکتین سرم بیماران نسبت به گروه تمرینات کانسنتریک گردید (P<0.05).

    نتیجه گیری

    تمرینات اکسنتریک در کاهش و کنترل گلوکز سرم و بهبود ادیپونکتین سرم بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 موثرتر از تمرینات کانسنتریک می باشد.

    کلید واژگان: دیابت نوع 2, تمرینات اکسنتریک, تمرینات کانسنتریک, گلوکز, هموگلوبین گلیکوزیله, ادیپونکتین
    Hajihasani Ah, Bahrpeyma F., Bakhtiari Ah, Taghikhani M
    Background And Objective

    Adiponectin is an adipocyte-secreted hormone. Low levels of Adiponectin may indicate the insulin resistance and development of diabetes. The regular exercise therapy induces insulin resistance to be reduced. Glucose uptake increase in muscles، increased adiponectin levels and decreased of HbA1c in diabetic patients. This study was designed to evaluated the effect of down-hill and up-hill running exercises on the adiponectin and serum glucose in type-2 diabetic patients.

    Materials And Methods

    This clinical trial study was conducted on 28 patients (13 male and 15 female)، age 40 to 60 years، with type-2 diabetes، in neuromuscular rehabilitation research center، Semnan، Iran during 2009. Participants were assigned randomly in one of the two experimental groups، eccentric or concentric exercise using treadmill. Before and after control and intervention period، glucose، HbA1c and adiponectin serum were measured in both groups. Data were analyzed using SPSS-18، Kolmogorov-Smirnov، Repeated Measures ANOVA، Tukey and independent t tests.

    Results

    Eccentric and concentric exercise significantly decreased glucose، HbA1c and also increased adiponectin levels (P<0. 05) in type-2 diabetic patients. However، eccentric exercise also significantly reduced glucose and HbA1c and increased adiponectin levels compared to the concentric exercise (P<0. 05).

    Conclusion

    This study showed that eccentric exercise are more effective than concentric exercise to reduce and control the blood glucose level and improve serum adiponectin in type-2 diabetes mellitus patients.

    Keywords: Type, 2 Diabetes, Eccentric Exercise, Concentric Exercise, Glucose, HbA1c, Adiponectin
  • پوپک معتمد وزیری، فرید بحرپیما، سید محمد فیروزآبادی، بیژن فروغ، آریان شمیلی
    مقدمه
    ناتوانایی های به جا مانده از سکته مغزی در اندام فوقانی مشکلات عملکردی ماندگارتری داشته و در تحقیقات مختلف کمتر از اندام تحتانی مورد توجه قرار گرفته است. استفاده از تحریکات مغناطیسی به عنوان وسیله ای برای تولید جریانهای القایی در مغز با اهداف درمانی، روش جدیدی است. هدف این مطالعه سنجش تاثیر استفاده از تحریکات مکرر مغناطیسی مغز بر بهبود عملکرد حرکتی و قدرت دست مبتلا و مقایسه آن با تاثیرات حاصله از استفاده منحصر توانبخشی بود.
    روش کار
    با توجه به مطالعات قبلی و فرمول حجم نمونه،12 بیمار انتخاب و در دو گروه توانبخشی با تحریک مغناطیسی کاذب و توانبخشی با تحریک مغناطیسی واقعی تقسیم بندی شدند. درمان 10 جلسه، 3 بار در هفته بوده و ارزیابی پیش از درمان و در انتهای درمان به وسیله پرسشنامه های بارتل، فوگل مایر و دینامومتر انجام گرفت.
    یافته ها
    در گروه اول که توانبخشی به همراه تحریک مغناطیسی کاذب دریافت نمودند، نمره پرسشنامه های بارتل، فوگل مایر بهبود معنی دار نشان دادند(01/0P<). اما در مقدار قدرت در دست گرفتن اشیا، افزایش معنی دار نشان داده نشد. در گروه دوم که تحت درمان توانبخشی به همراه تحریک مغناطیسی واقعی قرار گرفتند، بهبود معنی دار در نمرات پرسشنامه های بارتل، فوگل مایر و قدرت در دست گرفتن اشیا دیده شد(05/0P<).
    نتیجه گیری
    تحریک مغناطیسی مغز، زمانی که درمانهای مرسوم کمتر کمک کننده هستند، موجب بهبود عملکرد و قدرت دست مبتلا در بیماران سکته مغزی در مراحل مزمن سکته مغزی می گردد.
    کلید واژگان: سکته مغزی, تحریک مغناطیسی مغز, توانبخشی مرسوم, عملکرد حرکتی
    Poopak Moatamed Vaziri, Dr Farid Bahrpeyma, Dr Seyed Mohammad Foroozabadi, Dr Mohammad Foroogh, Aryan Shmini
    Background And Aim
    Disabilities of upper extremities, as a sequel of stroke, often result in permanent functional complications which have received less attention in comparison to lower limb disabilities. Magnetic stimulation is a new therapeutic method which is used for induction of currents in the brain. The aim of this study was to compare the effect of magnetic stimulation on the wrist and elbow joints movements and grip force with that of routine rehabilitation.
    Material And Method
    12 hemiplegic patients were assigned to two groups. Patients in group I, received routine rehabilitation with placebo magnetic stimulation, and patients in group II, received magnetic stimulation with routine rehabilitation for 10 sessions, 3 times a week. Pre and post treatment evaluations were performed by use of Barthel index, Fugl-Meyer Motor Impairment Scale and dynamometer.
    Result
    In group I, Barthel and Fugl-Meyer indexes showed significant improvement, but no significant improvement noted in the rate of grip force. Group II, showed significant improvement in Barthel and Fugl-Meyer indexes and rate of grip force.
    Conclusion
    When conventional treatment is not effective, rTMS can improve force and function of hand muscles in chronic hemiplegic patients.
    Keywords: Hemiplegia, rTMS, Routine rehabilitation, Motor function
  • عبدالحمید حاجی حسنی، فرید بحرپیما *، امیر هوشنگ بختیاری، محمد تقی خانی
    سابقه و هدف

    حدود هفت درصد جمعیت دنیا به بیماری دیابت مبتلا هستند و از عوارض گسترده آن رنج می برند. مطالعات بسیاری درباره اثرات سودمند تمرینات هوازی و مقاومتی بر کاهش سطح گلوکز و چربی خون و افزایش حساسیت به انسولین موجود است، ولی تاکنون اثرات تمرینات اکسنتریک به صورت اختصاصی بر بیماران دیابتیک، مطالعه نشده است. هدف از مطالعه حاضر بررسی و مقایسه اثرات تمرینات اکسنتریک و کانسنتریک بر برخی از شاخص های بیوشیمیایی خون بیماران دیابتی نوع 2 بود.

    مواد و روش ها

    28 بیمار مبتلا به دیابت نوع 2 به طور تصادفی در دو گروه تمرینات اکسنتریک و تمرینات کانسنتریک با استفاده از تردمیل قرار گرفتند. قند خون، هموگلوبین گلیکوزیله، چربی و شاخص توده بدن، قبل و بعد از دوره های کنترل و مداخله اندازه گیری گردید.

    یافته ها

    یافته ها نشان داد که تمرینات اکسنتریک و کانسنتریک باعث کاهش معنی داری در میزان قند خون و هموگلوبین گلیکوزیله خون و چربی خون فرد شد. با این وجود، تمرینات اکسنتریک نسبت به تمرینات کانسنتریک باعث کاهش معنی دار بیش تری در میزان قند و هموگلوبین گلیکوزیله گردید (0001/0 p <). هم چنین مشخص گردید که در مورد کاهش شاخص های چربی خون این دو نوع تمرین تفاوت معنی داری نسبت به هم ندارند.

    نتیجه گیری

    نتایج این مطالعه نشان می دهد که تمرینات اکسنتریک جهت کاهش و کنترل قند خون بیماران دیابتی نوع 2 موثرتر از تمرینات کانسنتریک است.

    کلید واژگان: دیابت شیرین نوع 2, ورزش درمانی, قند خون, هموگلوبین گلیکوزیله آ
    Abdolhamid Hajihasani, Farid Bahrpeyma, Amirhoshang Bakhtiari, Mohammad Tagikhani
    Introduction

    About 7% of world populations suffer from diabetes disease and its widespread complications. There are several studies about the beneficial effects of aerobic and resistance exercises on blood glucose and lipids levels, insulin sensitivity in type 2 diabetic patients. However, there is no study to investigate the effects of eccentric exercise in these patients. This study was designed to compare the effect of eccentric and concentric exercises on some of the blood biochemical parameters in type 2 of diabetic patients.

    Materials And Methods

    28 type 2 diabetic patients were assigned randomly in one of the two experimental eccentric and concentric groups. Before and after control and also after intervention, blood sugers, HbA1c, lipids and body mass index were measured.

    Results

    The results showed that eccentric and concentric exercises result in a significant decrease in blood sugar, HbA1c, and blood lipids. Eccentric exercise training also significantly reduced blood sugar levels and HbA1c compared to the concentric exercise (P<0.0001). Moreover, no significant changes were found in blood lipids levels in regard to the type of exercise.

    Conclusion

    Our findings show that eccentric exercise is more effective than concentric exercise with respect to reducing and controlling blood glucose levels in type 2 diabetic patients.

  • مهدی توکلی، فرید بحرپیما
    زمینه
    استئوآرتریت زانو یکی از معمول ترین بیماری های محدودکننده انسان است. یکی از روش های درمان این بیماری، موبیلیزاسیون مفصلی است. در این مطالعه تاثیر موبیلیزاسیون درجه یک بر عملکرد فیزیکی بیماران مبتلا به استئوآرتریت زانو بررسی شد.
    روش ها
    مطالعه حاضراز نوع کارآزمایی بالینی یک سوکور بود. 30 بیمار با تشخیص استئوآرتریت زانو درجه 2 یا 3، که سایر شرایط ورود به مطالعه را داشتند به طور تصادفی به 3 گروه تقسیم شدند. گروه اول تحت درمان موبیلیزاسیون + تمرین درمانی، گروه دوم تمرین درمانی و گروه سوم تحت موبیلیزاسیون قرار گرفتند. اولتراسوند با شدت زیر W/Cm22/0، به مدت 3 دقیقه به عنوان فریب دهنده برای همه گروه ها استفاده شد. مدت درمان، 10 جلسه در 3 هفته بود. ابزار ارزیابی بهبود عملکرد فیزیکی در این مطالعه، پرسشنامه WOMAC (نوعLikert) بود. ارزیابی قبل و بعد از درمان و حدود یک هفته بعد از درمان انجام شد.
    یافته ها
    تغییرات عملکرد فیزیکی در مرحله بعد از درمان نسبت به قبل از آن و در جلسه پیگیری نسبت به قبل از درمان، اختلاف معناداری را بین گروه ها نشان نداد (05/0P>). عملکرد فیزیکی در قبل و بعد از درمان در هر سه گروه تغییر معناداری را نشان داد.
    کلید واژگان: موبیلیزاسیون, استئوآرتریت زانو, عملکرد فیزیکی, تمرین درمانی
    Mahdi Tavakkoli, Farid Bahrpeyma
    Background
    Knee osteoarthritis is one of the most common disabilities, which may lead to some limitations in physical activity. This study aimed to evaluation of grade one mobilization in improvement of physical function.
    Methods
    In this single blind clinical trial with a randomized sampling method, 30 patients of grade two or three, knee osteoarthritis were assigned into three groups: group one mobilization + exercise therapy, group two exercise therapy and group three mobilization. Ultrasound with the intensity below 0.2 w/cm2 in three minutes was used for all groups as placebo. The duration of treatment was 10 sessions for three weeks. Outcome was measured by WOMAC questionnaire form (Likert type) before and one week after treatment.
    Results
    Physical function showed no significant difference between before and after treatment and between before treatment and follow up among the groups (P>0.05). The difference of physical function after treatment compared to before treatment was significant in all groups.
  • عباس سلطانی صومعه، فرید بحر پیما *، علی استکی، بیژن فروغ، حمید میرزایی، حامد قماشچی، ساناز رجبعلی
    زمینه و اهداف

    اختلالات تعادل ایستائی در بیماران همی پلژی بعد از سکته مغزی شایع است. یک روش برای درمان این اختلالات استفاده از بیوفیدبک بینائی هنگام انجام تمرینات تعادلی است. هدف این تحقیق بررسی اثرات استفاده از بیوفیدبک بینائی همراه با درمانهای مرسوم فیزیوتراپی روی تعادل استاتیک بیماران همی پلژی بعد از سکته بود.

    روش بررسی

    این مطالعه کارآزمائی بالینی با شرکت 32 بیمار همی پلژی ثانویه به سکته مغزی با دامنه سنی 74- 34 سال (21 مرد، 11 زن) صورت گرفت که بصورت تصادفی به دو گروه آزمون و کنترل دسته بندی شدند. این دو گروه از لحاظ سن، قد و وزن یکسان بودند. بیماران قبل از درمان، 6 و 12 جلسه بعد از درمان فیزیوتراپی با استفاده از پوسچروگراف (دامنه نوسان) و دو ترازوی دیجیتال (میزان قرینگی) مورد ارزیابی قرار گرفتند. گروه آزمون، درمان فیزیوتراپی مرسوم همراه با بیوفیدبک بینائی از طریق سیستم تعادل بیودکس را دریافت کرد در حالیکه گروه کنترل تحت درمان فیزیوتراپی مرسوم بدون دریافت بیوفیدبک قرار گرفت.

    یافته ها

    نتایج مطالعه بهبودی قابل ملاحظه ای را در معیارهای تعادل استاتیک در بیماران گروه آزمون را نشان داد. در این گروه بعد از درمان، میزان وزن اندازی روی پای درگیر افزایش (008/0 = P) و دامنه نوسان پوسچرال با چشمان بسته کاهش (03/0 = P) پیدا کرد.

    نتیجه گیری

    این مطالعه نشان داد بیوفیدبک بینایی همراه با فیزیوتراپی مرسوم قادر به بهبود حس عمقی و کاهش اثرات فراموشی نیمی از بدن در بیماران سکته مغزی است. بهبود حس عمقی باعث بهبود قرینگی و کاهش نوسان و در نتیجه باعث افزایش تعادل استاتیک در بیماران سکته مغزی می شود.

    کلید واژگان: بیوفیدبک بینایی, تعادل, همی پلژی, قرینگی, نوسان پوسچرال
    Abbas Soltani Someeh, Farid Bahrpeyma, Ali Esteki, Bijan Phorough, Hamid Mirzaie, Hamed Ghomashchi, Sanaz Rajabali
    Background And Objectives

    Standing balance deficits are common in hemiplegic patients after stroke. One method to treat these deficits is to provide the patient with visual feedback while balance activities are performed. The purpose of this research was to investigate the effects of using visual biofeedback with conventional physical therapy on static postural stability following stroke.

    Materials And Methods

    This randomized clinical trial included 32 patients (11 females and 21 males) with hemiplegia secondary to stroke. These patients were randomly assigned in two groups; control and experimental groups. These groups were matched for age, weight and height. Patients were tested using Equitest (amplitude of postural sway) and two digital weight scales (symmetry) before, 6 sessions and 12 sessions after physical therapy intervention. The trained group received visual biofeedback from Biodex Balance System combined with conventional physical therapy whereas the control group performed conventional physical therapy without biofeedback.

    Results

    Significant improvements in static stroke balance measurements were found in trained group. In trained group, symmetry of weight bearing was increased (P = 0.008) and postural sway was decreased (P = 0.03).

    Conclusion

    This study revealed that visual biofeedback training with conventional physical therapy improved proprioception and decreased hemineglect effects in stroke patients. Improved proprioception resulted in symmetry and decreased sway, subsequently increased static balance in stroke patients.

  • سارا طاهریان، فرید بحرپیما، اعظم کشاورزی، علیرضا سرمدی، مریم اعلا، باقر لاریجانی، محمدرضا مهاجری تهرانی
    مقدمه
    از مهمترین و پرهزینه ترین عوارض مزمن دیابت، مشکلات مربوط به پا است که به علت کاهش خون رسانی اندام تحتانی و نوروپاتی رخ داده و می تواند منجر به زخم پا و بستری های طولانی مدت و گاه آمپوتاسیون اندام شده و کیفیت زندگی فرد را تغییر دهد. روش های متعددی برای پیشگیری از این عوارض بکار رفته است. دستگاه (IPC) Intermittent Pneumatic Compression، یک روش فیزیوتراپی برای بهبود اختلالات گردش خون محیطی و پیشگیری از ترومبوز وریدهای عمقی می باشد. این مطالعه نیز با هدف بررسی اثرات IPC درگردش خون شریانی بیماران دیابتی انجام شده است.
    روش ها
    این کارآزمایی بالینی بر روی 18 بیمار مبتلا به دیابت نوع 2 و سن بالای 46 سال و(Ankle Bracial Index) 9/0 £ ABI < 5/0، از میان بیماران مراجعه کننده به درمانگاه دیابت بیمارستان شریعتی، انجام شده است. اندام های تحتانی بیماران برای 10جلسه 45 دقیقه ای و بطور یک روز در میان، تحت IPC با فشار mmHg 120 قرار گرفت. میزان ABI قبل از شروع و در جلسه اول و انتهای جلسه دهم درمان، میزان نوروپاتی حسی توسط تست مونوفیلامان و پرسشنامه Valkقبل از جلسه اول و انتهای جلسه دهم بررسی شدند. میزان جریان خون میکروسیرکولاسیون نیز قبل و بعد از جلسات درمانی اول، پنجم و دهم سنجیده شدند.
    یافته ها
    میزان ABI متعاقب IPC با (006/0P=) و نمره حاصل از تست مونوفیلامان وپرسشنامه valk نیز با (0001/0=P) افزایش معنی داری را نسبت به قبل از درمان نشان دادند.
    نتیجه گیری
    مداخله IPC می تواند در افزایش جریان خون ماکروواسکولار اندام تحتانی و بهبود نوروپاتی حسی بیماران دیابتی موثر باشد.
    کلید واژگان: نوروپاتی دیابتی, آنژیوپاتی دیابتی, دستگاه فشار متناوب هوایی, اندکس بازویی مچ پایی
  • مانیا شیخ، فرید بحرپیما، اسماعیل ابراهیمی تکامجانی، بیژن فروغ
    زمینه و هدف
    اختلالات تعادلی و راه رفتن از جمله عوارض حرکتی شایع به دنبال سکته مغزی می باشند. نتایج تحقیقات نشان می دهد که روش های متداول فیزیوتراپی قادر نیستند به طور موثری این اختلالات را درمان نمایند. بنابراین لزوم انجام بررسی های گسترده تر در مورد شناخت علل این عوارض و ارائه راهکارهای درمانی موثر ضروری به نظر می رسد.
    روش کار
    در این بررسی تجربی 30 بیمار مبتلا به همی پارزی با دامنه سنی 60-40 سال شرکت نمودند. بیماران به طور تصادفی به دو گروه تقسیم شدند. گروه اول به روش «حرکت درمانی بر اساس ایجاد محدودیت» و گروه دوم به روش «حرکت درمانی انبوه» به مدت 3 هفته تحت درمان قرار گرفتند. ارزیابی های آزمایشگاهی شامل اندازه گیری سرعت سیکل راه رفتن و پارامترهای کینتیک راه رفتن (دامنه و سرعت نوسانات مرکز فشار اندام های سالم و مبتلا در صفحات ساژیتال و فرونتال) بودند که قبل و پس از دوره درمان ثبت و مورد مقایسه قرار گرفتند. جهت آنالیز آماری اطلاعات، در صورت نرمال بودن توزیع داده ها از آزمون های پارامتری t test و pair t test و در صورت غیر نرمال بودن توزیع داده ها از آزمون های غیرپارامتری Wilcoxon و Mann-Whitney، استفاده شد. از SPSS V 11.5 نیز استفاده شد.
    یافته ها
    سرعت سیکل راه رفتن در هر دو گروه افزایش نشان داد (01/0=، p 03/0= p). در گروه اول دامنه نوسانات مرکز فشار پای سالم و مبتلا در صفحه فرونتال کاهش معنی داری نشان داد (008/0=، p 03/0= p). ضمنا سرعت نوسانات مرکز فشار پای مبتلا در دو صفحه ساژیتال و فرونتال نیز کاهش معنی داری نشان داد (03/0=، p 01/0= p). در گروه دوم تنها دامنه نوسانات مرکز فشار پای سالم در صفحه ساژیتال کاهش معنی داری نشان داد (03/0= p).
    نتیجه گیری
    فیزیوتراپی به روش «حرکت درمانی بر اساس ایجاد محدودیت» قادر است با غلبه بر پدیده یادگیری در عدم استفاده و با اصلاح عارضه نقص در ارسال پیام های حسی به سمت مراکز کنترل کننده حرکت، به نحو موثرتری اختلالات تعادلی دینامیک ضمن راه رفتن را درمان کند.
    کلید واژگان: راه رفتن, کینتیک, حرکت درمانی, همی پارزی
    M. Shaikh F. Bahrpeyma E. Ebrahimi Takamajani B. Forough
    Introduction
    Balance and gait disorders are common motor complications after stroke. Studies have revealed that conventional physiotherapy cannot manage these disorders efficiently; so more studies addressing the causes of these complications and presenting efficient treatment protocols are crucial.
    Methods
    Thirty hemiparetic patients (age range 40-60 years old) participated in this experimental study. Patients were randomly divided in to 2 groups. One group received Constraint Induced Movement Therapy (CIMT) (group1) and the other Mass Practice (group 2) for 3 weeks. Experimental assessments included stride velocity and kinetic parameters of gait (amplitude and velocity of center of pressure sways of paretic and non-paretic limbs in sagittal and frontal planes) that were recorded and compared before and after treatment. For statistical analysis of data, if distribution of data was normal, parametric tests of t and pair t-tests were used. If distribution of data was not normal, non parametric tests of Wilcoxon and Mann-Whitney were used. SPSS V.11.5 was also used for data analysis.
    Results
    In both groups, stride velocity increased (p=0.03, p=0.01). In CIMT group, COP sway for paretic and non-paretic limbs decreased in frontal plane (p=0.03, p=0.008). COP sway velocity for paretic limb decreased in both planes (p=0.01, p=0.03). For mass practice group, only COP sway amplitude for non-paretic limb decreased in sagittal plane (p=0.03).
    Conclusion
    Physical therapy based on “Constraint Induced Movement Therapy” can more efficiently manage dynamic balance gait disorders by overcoming "learned non-use" phenomena and improving somato-sensory deafferentation to central motor controllers.
  • مهدی توکلی، فرید بحرپیما
    زمینه و هدف
    استئوآرتریت زانو یکی از معمول ترین بیماری ها بوده و محدودیت های بسیاری برای بشر ایجاد نموده است. روش های متعددی جهت درمان این بیماری وجود دارد. هدف از این مطالعه، تعیین تاثیر موبیلیزاسیون درجه ی یک مفصل پاتلوفمورال بر کاهش درد و خشکی مفصل و بهبود عملکرد فیزیکی در بیماران مبتلا به استئوآرتریت زانو بود.
    روش کار
    این مطالعه از نوع کارآزمایی بالینی یکسوکور بوده و در کلینیک فیزیوتراپی درمانگاه شهر مس سرچشمه انجام شد. روش نمونه گیری از نوع تصادفی بود. جهت ارزیابی بهبودی، از شاخص WOMAC (مجموع همه ی داده های حاصل از پرسشنامه WOMAC) استفاده و ارزیابی قبل و بعد از درمان و یک هفته بعد از درمان انجام شد. 30 بیمار با تشخیص استئوآرتریت زانو، درجه ی 2 یا 3 که سایر شرایط ورود به مطالعه را داشتند، به طور تصادفی به 3 گروه تقسیم شدند. درمان در هر یک از این 3 گروه بدین شرح بود: گروه اول: موبیلیزاسیون و تمرین درمانی، گروه دوم: تمرین درمانی و گروه سوم: موبیلیزاسیون. ضمنا، اولتراسوند با شدت زیر w/cm2 2/0 به مدت 3 دقیقه به عنوان پلاسبو برای همه ی گروه ها استفاده شد. مدت درمان، 10 جلسه در 3 هفته بود. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون های آماری ناپارامتریک استفاده و سطح معنی داری 05/0 در نظر گرفته شد.
    یافته ها
    در گروه اول، شاخص WOMAC از 69/9±5/61 در قبل از درمان به 88/11±7/49 در بعد از درمان (005/0p=) و در گروه دوم از 24/17±7/56 در قبل از درمان به 90/19±2/45 در بعد از درمان (022/0p=) و در گروه سوم از 51/16±6/59 در قبل از درمان به 72/19±7/47 در بعد از درمان (059/0p=) کاهش یافت. اختلاف شاخص WOMAC در جلسه ی پیگیری نسبت به قبل از درمان تنها در گروه اول معنی دار بود که به 73/11±1/50 کاهش یافت (005/0p=).
    نتیجه گیری
    این مطالعه نشان داد که موبیلیزاسیون درجه ی 1 مفصل پاتلوفمورال می تواند باعث شود که تاثیر تمرین درمانی در کاهش درد و خشکی مفصل و بهبود عملکرد فیزیکی بیماران مبتلا به استئوآرتریت زانو درجه ی 2 یا 3 حداقل برای مدتی حدود یک هفته ادامه یابد.
    کلید واژگان: استئوآرتریت زانو, اولتراسوند, تمرین درمانی, موبیلیزاسیون, WOMAC
    Mahdi Tavakkoli, Mr. Farid Bahrpyma
    Background And Aim
    Knee osteoarthritis is one of the most common disabilities and has caused a lot of limitations in human. There are many methods proposed for its treatment. The aim of this study was to assess the effect of grade one mobilization of patellofemoral joint on reducing the pain and joint stiffness and improving the physical function in knee osteoarthritis patients.
    Materials And Methods
    This study was one side blind clinical trial which was carried out in physical therapy department of Sarcheshmeh copper town polyclinic. The patients were selected randomly. Outcome instrument was WOMAC index (sum of data resulted from WOMAC questionnaire form) and measurements were done before and after treatment nearly one week after final treatment session. 30 patients with diagnosis of knee osteoarthritis, grade two or three, were divided into 3 groups randomly: Group 1: Mobilization + Exercise therapy, Group 2: Exercise therapy and Group 3: Mobilization. The ultrasound with the intensity below 0.2 w/cm2 in three minutes was used for all groups as placebo. The duration of treatment was 10 sessions for 3 weeks. To analyze the data, nonparametric tests were used at the significance level of 0.05.
    Results
    In group one, WOMAC index decreased from 61.5+9.69 before treatment to 49.7+11.88 after treatment (P=0.005). In group two, WOMAC index decreased from 56.7+17.24 before treatment to 45.2+19.90 after treatment (p=0.022), and in group three, WOMAC index decreased from 59.6+16.51 before treatment to 47.7+19.72 after treatment (p=0.059). The difference of WOMAC index at the follow-up session, in comparison with the one before treatment, was significant only in group one which decreased to 50.1+11.73 (p=0.005).
    Conclusion
    This study showed that grade 1 mobilization of patellofemoral joint can cause the effect of exercise therapy on reducing the pain and joint stiffness and improving the physical function in patients with grade 2 or 3 knee osteoarthritis continue at least for about one week.
  • مهدی توکلی، فرید بحرپیما
    زمینه و هدف
    استئوآرتریت زانو یکی از شایع ترین و محدودکننده ترین بیماری های بشر می باشد. از حرکات کمکی غیر فعال ریتمیک موبیلیزاسیون در درمان این بیماری می توان استفاده کرد. در این مطالعه تاثیر موبیلیزاسیون درجه یک در کاهش درد آرتروز زانو بررسی شده است.
    مواد و روش کار
    این مطالعه یک کارآزمایی بالینی یکسوکور با روش نمونه گیری تصادفی می باشد. 30 بیمار مراجعه کننده به درمانگاه فیزیوتراپی مس سرچشمه در سال 1386 با تشخیص استئوآرتریت به طور تصادفی به 3 گروه تقسیم شدند. گروه اول تحت موبیلیزاسیون + تمرین درمانی، گروه دوم: تمرین درمانی و گروه سوم: موبیلیزاسیون قرار گرفتند. به علاوه، اولتراسوند با شدت کمتر از W/Cm2 2/0 به عنوان فریب دهنده (Placebo) برای همه گروه ها استفاده شد. مدت درمان، 10 جلسه طی 3 هفته بود. ابزار ارزیابی درد در این مطالعه، پرسشنامه WOMAC (نوع لیکرت) بوده و ارزیابی قبل و بعد از درمان و یک هفته بعد از اتمام دوره درمان انجام شد. از آزمون های Friedman، Kruskal-Wallis و Wilcoxon جهت تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شد و سطح معنی داری 05/0 در نظر گرفته شد.
    یافته ها
    مقایسه درد قبل و بعد از درمان در گروه های 1 (010/0 P=) و 3 (040/0 P=) تغییرات معنی داری را نشان داد اما این تغییرات در گروه 2 معنی دار نبود (135/0 P=). تفاوت درد در جلسه پیگیری نسبت به قبل از درمان تنها در گروه 1 معنی دار بود (007/0 P=). تغییرات درد بعد و قبل از درمان (504/0 P=)و در جلسه پیگیری نسبت به قبل از درمان بین سه گروه تفاوت معنی داری نشان نداد (18/0= P).
    نتیجه گیری
    این مطالعه نشان داد که موبیلیزاسیون درجه 1 درد استئوآرتریت زانو را کاهش می دهد. در صورتی که از تمرین درمانی در کنار موبیلیزاسیون استفاده نماییم تاثیر درمان حداقل برای مدت یک هفته ادامه خواهد یافت
    کلید واژگان: استئوآرتریت زانو, موبیلیزاسیون, تمرین درمانی, درد زانو
    Mehdi Tavakkoli, Farid Bahrpeyma
    Background
    Knee osteoarthritis (OA) is one of the common disabling conditions in human. Joint mobilization is a passive rhythmic accessory movement therapy that is used in the treatment of OA. In this study, the effect of grade one mobilization, on pain reduction of knee OA has been investigated.
    Materials And Methods
    This study was an unidirectional blind clinical trial with random sampling from patients admitted to sarcheshme physiotherapy clinic in 2007. Thirty participants were divided into 3 groups randomly: group 1: Mobilization + Exercise therapy, group 2: Exercise therapy and group 3: Mobilization. Ultrasound with the intensity below 0.2 W/Cm2 was used for all groups as placebo. The treatment was done in 10 sessions during 3 weeks. Outcome was measured using was WOMAC questionnaire form (Likert Type). Measurements were done before and after treatment and one week after final treatment session. Friedman, Wilcoxon and Kruskal-Wallis tests were used for data analysis included.
    Results
    Comparison of pain between before and after treatment showed significant differences in group 1 (P=0.01) and group 3 (P=0.04) but was not significant in group 2 (P=0.135). The difference of pain at follow up visit was significant only in group 1 in comparison to before treatment (P=0.007). Pain reduction between before and after treatment (P=0.504) and before treatment and follow up session (P=0.18), showed no significant differences, between 3 groups.
    Conclusion
    This study showed that grade 1 mobilization can decrease the pain of knee OA. If exercise therapy is used combined with mobilization, the effect of treatment will continue at least for about one week.
نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال