لیلا شکری
-
فصلنامه علوم روانشناختی، پیاپی 92 (آبان 1399)، صص 1031 -1040زمینه
مطالعات متعددی به بررسی اثر بخشی آموزش خودمتمایز سازی و بررسی انعطاف پذیری روانشناختی مادران دارای کودک مبتلا به اختلال کم توجهی پرداخته اند. اما پژوهش پیرامون اثربخشی آموزش خودمتمایزسازی بر انعطاف پذیری روانشناختی و احساس گرفتاری مادران دارای کودکان مبتلا به اختلال کم توجهی و فزون کنشی مغفول مانده است.
هدفبر این اساس پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش خودمتمایزسازی بر انعطاف پذیری روانشناختی و احساس گرفتاری مادران دارای کودکان مبتلا به اختلال کم توجهی و فزون کنشی انجام شد.
روشاین پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه و دوره پیگیری دوماهه بود. جامعه آماری شامل مادران دارای کودکان مبتلا به اختلال کم توجهی و فزون کنشی شهر اهواز در سال تحصیلی 1397 بود. نمونه شامل 30 نفر از مادران دارای کودکان مبتلا به اختلال کم توجهی و فزون کنشی بود که به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه، جایگزین شدند (هر گروه 15 نفر). گروه آزمایش، آموزش خودمتمایزسازی (کاظمیان و اسمعیلی، 1391) را طی ده جلسه دریافت کردند و گروه گواه هیچ گونه مداخله ای دریافت نکردند. برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه های انعطاف پذیری روانشناختی (دنیس و واندروال، 2010)، احساس گرفتاری (گیلبرت و آلان، 1998) و پرسشنامه کانرز معلمان (بروک و کلینتون، 2007) استفاده شد. به منظور تجزیه و تحلیل داده های آماری از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر، استفاده شد.
یافته هانتایج نشان داد که آموزش خودمتمایزسازی بر انعطاف پذیری روانشناختی و احساس گرفتاری مادران دارای کودکان مبتلا به اختلال کم توجهی و فزون کنشی تاثیر معناداری داشته است (0/001 p<). علاوه بر این نتایج نشان داد که این آموزش توانسته تاثیر خود را در زمان نیز به شکل معناداری حفظ نماید (0/01p<).
نتیجه گیریبر اساس یافته های پژوهش حاضر می توان چنین نتیجه گرفت که آموزش خودمتمایزسازی با بهره گیری از فنون اجتماعی و هیجانی می تواند انعطاف پذیری روانشناختی و احساس گرفتاری مادران دارای کودکان مبتلا به اختلال کم توجهی و فزون کنشی را تحت تاثیر قرار دهد. بر این اساس آموزش خودمتمایزسازی می تواند به عنوان روشی کارآ، جهت بهبود انعطاف پذیری روانشناختی و کاهش احساس گرفتاری مادران دارای کودکان مبتلا به اختلال کم توجهی و فزون کنشی مورد استفاده قرار گیرد.
کلید واژگان: آموزش خودمتمایزسازی, انعطاف پذیری روانشناختی, احساس گرفتاری, اختلال کم توجهی و فزون کنشیBackgroundNumerous studies have examined the effectiveness of self-differentiation training and the psychological flexibility of mothers with children with attention deficit hyperactivity disorder. However, research on the effectiveness of self-differentiation training on psychological resilience and the feeling of distress of mothers with children with attention deficit hyperactivity disorder has been neglected.
AimsTherefore the present study was conducted aiming to determine effectiveness of teaching self-differentiation on psychological resilience and feeling entrapment in the mothers of the children with ADHD.
MethodIt was a quasi-experimental study with pretest, posttest, control group and two-month follow-up period design. The statistical population included mothers of the children with ADHD in the city of Ahvaz in academic year 2018. The samples included 30 mothers of the children with ADHD who were purposefully selected and randomly replaced into experimental and control groups (each group of 15). The experimental group received teaching self-differentiation (Kazemian and Smaeili, 2012) during ten sessions while the control groups didn’t receive any intervention. Psychological resilience questionnaire (Denis and Vanderwal, 2010), feeling entrapment (Gilbert and Alan, 1998). Teachers’ Conners questionnaire (Brook and Clinton, 2007) were used. Repeated measurement ANOVA test was applied in order to statically analyze the data.
ResultsThe results showed that teaching self-differentiation has significantly influenced psychological resilience and feeling entrapment in the mothers of the children with ADHD (p< 0/001). Furthermore, the results showed that this teaching was able to significantly maintain its effect in time (p< 0/001).
ConclusionsAccording to the findings of the present study it can be concluded that teaching self-differentiation using social and emotional techniques can influence psychological resilience and feeling entrapment in the mothers of the children with ADHD. Therefore teaching self-differentiation can be applied as an efficient method in order to improve psychological resilience and decrease feeling entrapment in the mothers of the children with ADHD.
Keywords: Teaching self-differentiation, psychological resilience, feeling entrapment, ADHD -
Background
The emergence of chronic physiologic diseases in the people causes their mental health damage. Therefore, the present study aimed to compare emotion cognitive regulation, alexithymia and neuropsychological skills among teenagers with type-1 diabetes and healthy ones.
MethodsThis was a causal-comparative method. The statistical population included teenagers with type-1 diabetes and healthy ones in the city of Rasht in 2016. The sample size was 100 teenagers with type-1 diabetes and 100 healthy ones who were selected through convenient sampling method. The applied questionnaires included alexithymia questionnaire, emotion cognitive regulation and neuropsychological skills questionnaire. After collecting questionnaires and extracting raw data, the data analysis was done through two-group independent sample t-test.
ResultsThe results of data analysis showed that there is a significant difference between emotion cognitive regulation, alexithymia and neuropsychological skills among students with type-2 diabetes and healthy ones (p < 0.0001) in a way that the teenagers with type-1 diabetes have lower emotion cognitive regulation and neuropsychological skills and higher alexithymia than healthy ones.
ConclusionAccording to the findings, teenagers with type-1 diabetes have lower emotion cognitive regulation and neuropsychological skills and higher alexithymia due to treatment and psychological involvement in their sickness; so, there needs to use treatments related to these components such as mindfulness and acceptance and commitment treatment to improve them.
Keywords: Emotion Cognitive Regulation, Neuropsychological Skills, Alexithymia, Type-1 Diabetes -
هدف
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان فراتشخیصی یکپارچه بر نظم جویی شناختی هیجان و همدلی شناختی دانش آموزان با اختلال رفتار برونی سازی شده انجام گرفت.
روشروش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش حاضر، شامل تمام دانش آموزان پسر دوره اول متوسطه دارای اختلال رفتاری برونی سازه شده شهرستان بوکان در سال تحصیلی 97-1396 بود. در این پژوهش 30 دانش آموز پسر دارای اختلال رفتار برونی سازی شده با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و با گمارش تصادفی در گروه های آزمایش و کنترل گمارده شدند. گروه آزمایش مداخله آموزشی را طی دو ماه و نیم در 10 جلسه 75 دقیقه ای دریافت نمودند. این در حالی بود که افراد حاضر در گروه کنترل این مداخله را در طول فرایند انجام پژوهش دریافت نکردند. پرسشنامه های مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه سیاهه رفتاری کودکان و نوجوانان (آخنباخ و رسکورلا، 2001)، پرسشنامه نظم جویی شناختی هیجان (گروس و جان، 2003) و پرسشنامه همدلی شناختی (جولیف و فارینگتون، 2006) بود. داده های حاصل از پژوهش به شیوه تحلیل کوواریانس توسط نرم افزار آماری SPSS24 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته هانتایج نشان داد که درمان فراتشخیصی یکپارچه بر نظم جویی شناختی هیجان و همدلی شناختی دانش آموزان با اختلال رفتار برونی سازی شده تاثیر معناداری داشته است (0001/0>P). میزان تاثیر درمان فراتشخیصی یکپارچه بر نظم جویی شناختی هیجان و همدلی شناختی دانش آموزان با اختلال رفتار برونی سازی شده به ترتیب 72 و 67 درصد بود.
نتیجه گیریبر اساس یافته های پژوهش حاضر می توان چنین نتیجه گرفت که درمان فراتشخیصی یکپارچه می تواند به عنوان یک درمان کارآمد جهت بهبود نظم جویی شناختی هیجان و همدلی شناختی دانش آموزان با اختلال رفتار برونی سازی شده مورد استفاده گیرد.
کلید واژگان: اختلال رفتار برونی سازی شده, درمان فراتشخیصی یکپارچه, نظم جویی شناختی هیجان, همدلی شناختیAimPresent study was conducted aiming to investigate the effectiveness of unified trans-diagnostic treatment on emotion’s cognitive regulation and cognitive empathy of the students with externalized behavior disorder.
MethodsIt was a quasi-experimental study with pretest, posttest and control group design. The statistical population included all male first grade high school students with externalized behavioral disorder in the town of Bookan in academic year 2017-2018. 30 male students with externalized behavioral disorder were purposefully selected and randomly placed into experiment and control groups. The experiment group received ten seventy-five-minute sessions of interventions during two-and-a-half months while the control groups didn’t receive any intervention during doing the process. The applied questionnaires included Children and Adolescents Behavioral Inventory Questionnaire (Achenbach and Rescorla, 2001), Emotion Regulation Questionnaire (Gross and John, 2003) and Cognitive and Affective Empathy Questionnaire (Jolliffe and Farrington, 2006). The data gathered were analyzed via SPSS24 through ANCOVA method.
ResultsThe results showed that unified trans-diagnostic treatment has significantly influenced emotion’s cognitive regulation and cognitive empathy of the students with externalized behavior disorder (p<0.001). The degree of the effect of unified trans-diagnostic treatment on emotion cognitive regulation and cognitive empathy of the students with externalized behavior disorder was 72% and 67% respectively.
ConclusionAccording to the findings of the present study, it can be concluded that unified trans-diagnostic treatment can be applied as an efficient treatment to improve emotion’s cognitive regulation and cognitive empathy of the students with externalized behavior disorder.
Keywords: Cognitive empathy, emotion’s cognitive regulation, externalized behavior disorder, unified trans-diagnostic treatment -
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش شایستگی اجتماعی- هیجانی بر مهارت های اجتماعی و سرمایه های روان شناختی دانش آموزان دارای اختلال نافرمانی مقابله ای انجام شد. این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه و دوره پیگیری دوماهه بود. جامعه آماری نوجوانان دارای اختلال نافرمانی مقابله ای مشغول به تحصیل در مدارس دوره اول متوسطه شهر اهواز در سال تحصیلی 97-1396 را شامل می شد؛ از میان آن ها 30 نوجوان دارای اختلال نافرمانی مقابله ای به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه، جایگزین شدند (هر گروه 15 نفر). گروه آزمایش، آموزش شایستگی اجتماعی- هیجانی را طی نه جلسه دریافت کردند وگروه گواه هیچ گونه مداخله ای دریافت نکردند. برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه های مهارت اجتماعی (گرشام و الیوت، 1999)، سرمایه روان شناختی (لوتانز و اولیو، 2007) و پرسشنامه سلامت روان کودکان و نوجوانان (گادو و اسپرافکین؛ 1994) استفاده شد. داده های آماری با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد که آموزش شایستگی اجتماعی- هیجانی بر مهارت های اجتماعی و سرمایه های روان شناختی دانش آموزان دارای اختلال نافرمانی مقابله ای تاثیر معناداری داشته است (0001/0>p). علاوه بر این نتایج نشان داد که این درمان توانسته تاثیر خود را در زمان نیز به شکل معناداری حفظ کند(001/0 p<). بر اساس یافته های پژوهش حاضر می توان چنین نتیجه گرفت که آموزش شایستگی اجتماعی- هیجانی با بهره گیری از فنون اجتماعی و هیجانی می تواند مهارت های اجتماعی و سرمایه های روان شناختی دانش آموزان دارای اختلال نافرمانی مقابله ای را تحت تاثیر قرار دهد. بر این اساس آموزش شایستگی اجتماعی- هیجانی می تواند به عنوان درمانی موثر، برای بهبود مهارت های اجتماعی و سرمایه های روان شناختی دانش آموزان دارای اختلال نافرمانی مقابله ای استفاده شود.کلید واژگان: اختلال نافرمانی مقابله ای, آموزش شایستگی اجتماعی- هیجانی, سرمایه های روان شناختی, مهارت های اجتماعیAimThe present study was conducted aiming to determine the effectiveness of teaching social-emotional competence on social skills and psychological capitals in the students with Oppositional defiant disorder.MethodsThis research was a quasi-experimental study with pretest, posttest, control group and two-month follow-up period design. The statistical population included adolescent with oppositional defiant disorder (ODD) studying at first grade of high schools in the City of Ahvaz in academic year 2017-18. The samples included 30 adolescents with ODD who were selected using purposeful sampling method and randomly placed into experiment and control groups (each group of 15). The experiment group received social-emotional competence teaching during nine months while the control groups didn’t receive any intervention. Gersham and Eliot’s Social Skills Questionnaire (1999), Lotanz and Olio’s Psychological Capital (2007) and Gado and Sprafkin’s, Children and Adolescents Mental Health Questionnaire (1994) were used. Repeated measurement ANOVA test was applied in order to statically analyze the data.ResultsThe results showed that teaching social-emotional competence has significantly influenced social skills and psychological capitals of the students with ODD (p<0.001). Furthermore, the results showed that this therapy was able to significantly maintain its effect in time (p<0.001).ConclusionAccording to the findings of the present study, it can be concluded that teaching social-emotional competence using social and emotional techniques can influence social skills and psychological capitals of the students with ODD. Therefore, teaching social-emotional competence can be applied as an efficient therapy in order to improve social skills and psychological capitals of the students with ODD.Keywords: oppositional defiant disorder, social-emotional teaching, psychological capitals, social skills
-
-
-
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.