به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب

محمد مهدی دهقان

  • فاطمه زارعی، راضیه شفقی، محمدمهدی دهقان، فرهاد مصطفایی، لیلا تقی یار *، محمدرضا باغبان اسلامی نژاد
    هدف

     استئوآرتریت (OA) یک بیماری ناتوان کننده با بار روانی و اقتصادی  است. امروزه  استفاده از سلول های بنیادی  مزانشیمی (MSCs) بسیار مورد توجه است. لذا انتخاب منبع سلولی مناسب یکی از چالش های درمان OA است. هدف از این مطالعه بازسازی ضایعه غضروفی  (اندازه بحرانی)  در زانوی گوسفند با استفاده از سلول های اتولوگ کندروسیت، MSCs حاصل از  بافت مغز استخوان (Bm-MSCs)و MSCs مشتق از بافت چربی (Ad-MSCs) که در شرایط کاملا یکسان جداسازی و کشت  شده است.  

    مواد و روش ها

     در مطالعه حاضر از گوسفند نژاد Najdi 12 ماهه استفاده شد. کندروسیت ها از انتهای دنده، Bm-MSC از مغز استخوان  و Ad-MSCs از بافت چربی گوسفند  جدا شدند. سپس سلولهای جدا شده در محیط‫های کشت و شرایط دمای 37 درجه سانتی‫گراد یکسان کشت شدند. پس از بررسی هوییت  MSCs و کندروسیت‫ها، مقدار 106×5 سلول در هر میلی لیتر  ژل کلاژن نوع I کاشته شد. سپس به ضایعه غضروف  در زانوی گوسفند پیوند شد. دو ماه پس از پیوند، میزان ترمیم با روش ماکروسکوپی و رنگ آمیزی بافت شناسی H&E و Safranin  fast green/O بررسی شد. 

    نتایج

     هوییت سلول‫های MSCs کندروسیت تایید شد. بر اساس مشاهدات در گروه های درمانی، آسیب توسط بافت غضروف شبه هیالین در مقایسه با گروه های کنترل (untreated) و sham پر شده است. همچنین، سطح بافت تشکیل شده در Bm-MSCs و کندروسیت صاف تر از گروه Ad-MSCs  بودp<0.05) *). غضروف هیالین Bm-MSCs واضح تر از گروه Ad-MSCs است. ولی تفاوت معنی‫داری نشان داده نشد. 

    نتیجه گیری

     نتایج نشان داد که سه منبع سلولی برای این منظور مناسب هستند. Ad-MSCs به‫دلیل سهولت دسترسی توصیه می‫شوند.

    کلید واژگان: آسیب غضروفی با سایز بحرانی, سلول های بنیادی مزانشیمی حاصل از مغز استخوان, سلول های بنیادی مزانشیمی حاصل از بافت چربی, کندروسیت, پیوند
    F Zarei, R Shafaghi, MM Dehghan, F Mostafaee, L Taghiyar *, MR Baghaban Eslaminejad
    Aim

     Cartilage defects of the knee such as osteoarthritis disease (OA) are one of the most debilitating and public diseases that are related to high individual and socioeconomic problems. Many recent studies have applied mesenchymal stem cells (MSCs) incorporated with tissue engineering to repair articular cartilage defects or regeneration of OA.  So, the choice of the best cell type in this regard is one of the challenging issues of tissue engineering and OA cell therapy. This study aims to find the best cell source for the regeneration of critical size defects of cartilage knee using autologous chondrocytes and bone marrow-derived MSCs (Bm-MSCs), and adipose-derived MSCs (Ad-MSCs) that were isolated, cultured, and expanded in similar in vitro conditions.

    Materials and Methods

     In the current study, Najdi sheep were used at 12 months of age. After standard anesthesia, cartilage was isolated from the hyaline cartilage at the end of the ribs. The Bm-MSCs and Ad-MSCs were isolated from bone marrow and tails' adipose tissue, respectively. Following the enzymatic digestion of cartilage and adipose tissues, using collagenase I enzymes, the chondrocyte, Ad-MSCs, and Bm-MSCs were cultured in growth media at 37º C with similar conditions. Then, MSCs were identified by morphology analysis and also osteogenic/adipose/chondrogenic differentiation, in vitro. In addition, chondrocytes were identified by morphology and analysis of cartilage-related gene expression such as Aggrecan, Col II, and SOX9 genes by Real-time PCR technique. After that, an amount of 5×106 cells/ml from each cell source was seeded in the type I collagen gel and transplanted into an experimentally created articular cartilage defect in the knee’s sheep model. Two months after transplantation, the animals were sacrificed in the standard ways and the implanted tissue was removed. The range of regeneration was investigated by macroscopic scoring and histological staining such as H&E and safranin o/fast green.

    Results

     MSCs showed spindle shape of morphology, and skeletal differentiation were confirmed the identity of MSCs and chondrocytes. The macroscopic observation showed that the defects in cell-treated groups of chondrocytes, Bm-MSCs, and Ad-MSCs were filled with hyaline cartilage-like tissue in contrast to the control groups of untreated and sham (without cell) groups. In addition, the surface of new cartilage formed in Bm-MSCs and chondrocyte groups appeared to be smoother than in the Ad-MSCs group and the hyaline cartilage of Bm-MSCs is more clearly than that of the Ad-MSCs group. Although histological scores (ranging from 1 to 4) were evaluated, there was no significant difference among the three experimental groups regarding newly formed cartilage repair tissues. Furthermore, the histological analysis of H&E and safranin O revealed that all defects were filled by chondrocyte-like cells that were enclosed in the secreted matrix (*P<0.05).

    Conclusion

     We used three prevalent and main autologous cell sources such as chondrocyte, BM-MSCs, and AD-MSCs cells in exactly equal conditions to find the most significant cell sources for critical size defect of cartilage in sheep’s knees. The results demonstrated that three cell sources are suitable for this purpose; Although the Ad-MSCs due to ease and more accessibility are further recommended.

    Keywords: Critical-size Defect, Adipose-derived MSCs, Bone Marrow-Derived MSCs, chondrocytes, transplantation
  • سارنگ سروری*، مجید مسعودی فرد، محمدمهدی دهقان، امیر توکلی، نادیا محمدی جنیدی، بنفشه شاطری امیری
    زمینه مطالعه

    معاینات رادیوگرافی پیش از خرید اسب به منظور تشخیص عوارض احتمالی اهمیت بسیار بالایی دارد. در مطالعه حاضر، عوارض شایع تشخیص داده شده در مفصل تارس در معاینات رادیوگرافی پیش از خرید اسب مطالعه شده است.

    هدف

    ارزیابی فراوانی عوارض شایع مفصل تارس در معاینات رادیوگرافی پیش از خرید اسب و بررسی سن، جنس و نوع اندام خلفی (چپ یا راست) بر میزان وقوع این عوارض می باشد.روش‎کار: رادیوگراف های 110 اسب با هدف معاینه پیش از خرید در باشگاه های اطراف تهران در یک بازه زمانی حدودا 2 ساله، به صورت گذشته نگر مطالعه شدند. از بین این رادیوگراف ها، مواردی که شامل حالت گماری های استاندارد مفصل تارس بودند، ارزیابی و از نظر عوارض موجود و اثر عوامل سن، جنس و نوع اندام خلفی درگیر بررسی شدند.

    نتایج

    از بین عوارض مورد بررسی، بیشترین فراوانی مربوط به عارضه استئوآرتروز با 27/32 درصد بود. دومین عارضه از نظر فراوانی استئوکندروز دیسیکانس (OCD) با 91/5 درصد و بعد از آن تورم بافت نرم با 36/1 درصد بود. عوارض دیگری که هرکدام با فراوانی کمتر از 1 درصد (45/0 درصد) مشاهده شدند، شامل کلسیفیکاسیون، دسموپاتی و تنوسینوویت بودند. در مطالعه حاضر شدت درگیری مفصل به 3 دسته خفیف، متوسط و شدید تقسیم بندی شده است که درگیری خفیف با فراوانی 80 درصد بیشترین میزان عوارض مفصل تارس را به خود اختصاص داده است. میزان ابتلا به عوارض در سنین زیر 4 سال، 100 درصد (4 مورد درگیری از 4 مورد اسب مورد مطالعه) و در سن بالای 4 سال، 1/49 درصد (52 مورد درگیری از 106 مورد اسب مورد مطالعه) بود. از لحاظ جنسیت (65/0=P) و همچنین از نظر نوع اندام خلفی درگیر نیز اختلاف معنی داری مشاهده نشد (17/0=P).

    نتیجه گیری نهایی:

     با توجه به تنوع و فراوانی ناهنجاری های مفصل تارس در اسب، معاینات رادیوگرافی پیش از خرید می تواند در قضاوت سلامت آینده اسب بسیار مهم و ارزشمند باشد. بنابراین باید به تهیه رادیوگرافی در کنار انجام معاینات بالینی این مفصل، همواره به عنوان بخشی از معاینات پیش از خرید در اسب ها توجه شود.

    کلید واژگان: اسب, پیش از خرید, تارس, رادیوگرافی, مطالعه گذشته نگر
    Sarang Soroori *, Majid Masoudifard, MohammadMahdi Deghghan, Amir Tavakoli, Nadiya Mohammadi Joneydi, Banafsheh Shateri Amiri
    BACKGROUND

    Pre-purchase radiographic examinations of horses are very important for the diagnosis of possible disorders.

    OBJECTIVES

    This study aims to determine the variation and frequency of common disorders of the tarsus in pre-purchase radiographic examinations of horses and assess the effect of age, sex, and type of hind limb (right or left) on the occurrence of these disorders.

    METHODS

    In this study, we used the radiographs taken from the tarsal joints of the right and left hind limbs in 110 horses for a two-year period which were requested for pre-purchase radiographic examinations. Among these radiographs, the cases that included the standard position of the tarsal joint were evaluated for the existing disorders and the effect of age, sex, and type of involved hind limb.

    RESULTS

    The most frequent disorders were osteoarthrosis (32.27 %), osteochondritis dissecans (5.91 %), and soft tissue swelling (1.36 %). The least common disorders were calcification, desmopathy, and tenosynovitis, each with a prevalence of 0.45%. Also, most of the tarsal ​​joint disorders had a mild degree of severity (80 %). The prevalence of disorders was 100 % for horses aged <4 years (4 out of 4) and 49.1 % for horses aged >4 years (52 out of 106). No significant difference was observed in terms of gender (P=0.65) and type of involved hind limb (P=0.17).

    CONCLUSIONS

    Considering the prevalence of tarsal joint disorders in horses, pre-purchase radiographic examination can be very important for predicting the future health and performance of the horse. Therefore, radiographic evaluation of the tarsal joint should always be a part of pre-purchase examinations in horses.

    Keywords: Horse, Pre-purchase, Radiography, retrospective study, Tarsal joint
  • محمدمهدی ملکشاهی نژاد، سید مهدی قمصری*، محمدمهدی دهقان، غلامرضا نیکبخت بروجنی، سید صدرا ایزدی
    زمینه مطالعه

    زخم های باز اندام حرکتی یکی از شایع ترین مشکلات در اسب ها می باشد که به دلایلی نظیر کمبود بافت نرم، رشد سریع بافت گرانوله اضافه، آلودگی زیاد و پاسخ ضعیف به درمان های رایج، ترمیم آن ها معضل بزرگی برای دامپزشکان است. استفاده از سلول های بنیادی مزانشیمی جهت ترمیم زخم ها از روش هایی است که به تازگی توجه محققین را به خود جلب کرده است. در این میان سلول های بنیادی مشتق از بافت چربی به عللی نظیر سهولت تهیه، تعداد بسیار زیاد سلول های بنیادی حاصله در استحصال اولیه و قابلیت تمایز به رده های مختلف سلولی کاربرد فراوان یافته اند.

    هدف

    مطالعه حاضر به منظور ارزیابی بیان ژن های کلاژن های تیپ 1 و 3 در روند التیام زخم باز اندام حرکتی اسب با استفاده از سلول های بنیادی خودی مشتق از بافت چربی و مقایسه آن با سلول های بنیادی مشتق از مغز استخوان صورت گرفت.

    روش ‎کار

    پس از ایجاد زخم های باز تجربی در اندام های حرکتی چهار اسب و درمان آن ها با استفاده از سلول های بنیادی مزانشیمی خودی، از روش Real-Time PCR برای ارزیابی و مقایسه میزان بیان ژن های کلاژن تیپ 1 و 3 در روند التیام زخم استفاده شد.

    نتایج

    اختلاف معنی دار در تغییر بیان ژن های کلاژن تیپ 1 و 3 در بین گروه های درمانی مشاهده گردید. با وجود آن که بیشترین میزان بیان ژن های انواع کلاژن مربوط به سلول های بنیادی مشتق از مغز استخوان بود اما بین این سلول ها و سلول های مشتق از بافت چربی اختلاف معنی داری مشاهده نشد.

    نتیجه گیری نهایی

     بر این اساس با توجه به مزایای سلول های بنیادی مزانشیمی مشتق از بافت چربی و عملکرد قابل قبول، این سلول ها می توانند به عنوان روشی نوین در تسریع فرایند التیام زخم های اندام حرکتی مد نظر قرار گیرند.

    کلید واژگان: ترمیم زخم, اسب, سلول های بنیادی مزانشیمی, مغز استخوان, بافت چربی
    MohammadMehdi Malekshahinejad, Seyed Mehdi Ghamsari *, MohammadMehdi Dehghan, Gholamreza Nikbakhat-Brojeni, Seyed Sadra Izadi
    BACKGROUND

    Open wounds affecting the distal part of limbs are commonly seen in horses. Due to certain factors, such as limited connective tissue available, potentiated growth of excessive granulation tissue, risk of contamination, and poor response to common treatments, healing of these wounds becomes a major problem for veterinarians on a number of occasions. Application of Mesenchymal Stem Cells (MSC) for enhancing wound healing has received a great deal of scientific attention. Among the MSCs, those derived from adipose tissue are frequently used owing to their availability, large number of cells after the primary harvest, and the capacity to differentiate to different cell lines.

    OBJECTIVES

    The current study aimed to evaluate type 1 and 3 collagen genes expression in horse distal limb wounds treated via adipose-derived Mesenchymal Stem Cells and its comparison with bone marrow-derived stem cells.

    METHODS

    After treatment of the experimental open wounds created in the distal limbs of four horses via autologous MSCs, real-time PCR was used for evaluating and comparing the expression of type I and III collagen genes in the healing wounds.

    RESULTS

    Significant differences in the expression of type I and III collagen genes were observed between the treatment groups. Despite the fact that the greatest collagen genes expression belonged to bone marrow-derived MSCs, no significant differences were seen with adipose-derived MSCs.

    CONCLUSIONS

    Owing to the advantages and an acceptable performance, adipose-derived MSCs could be considered as a novel approach to enhancing limb wound healing in horses.

    Keywords: Wound healing, equine, Mesenchymal stem cells, bone marrow, adipose tissue
  • اسما اسدیان *، محمدمهدی دهقان، مجید مسعودی فرد، آتنا سلیمی
    زمینه مطالعه

    اگرچه مطالعات بسیاری برای بهبود راهکارهای مداخله در آسیب های نخاعی صورت گرفته است، همچنان درمان قطعی در دسترس نمی باشد. ایجاد یک مدل حیوانی برای دستیابی به درمان کارآمد ضروری می باشد.

    هدف

    مطالعه حاضر برای معرفی یک رهیافت ساده و کم تهاجم جهت دسترسی به فضای اپیدورال در مدل حیوانی گربه‌صورت گرفته است.

    روش کار

    در این مطالعه برای ورود به کانال نخاعی با استفاده از کانولای استیل زنگ نزن از رهیافت پوست در ناحیه کمری-خاجی استفاده‌شده است. سی تی اسکن، ام آرآی، تراکتوگرافی و ارزیابی رفتاری برای تایید قرارگیری کانولا در محل صحیح و عدم ایجاد آسیب عصبی استفاده شد.

    نتایج

    نتایج ام آرآی تغییر معنی‌داری درشدت سیگنال ساختارهای عصبی در ناحیه کمری-خاجی متعاقب ورود سوزن نشان -نداد. نتایج حاصل از تراکتوگرافی و ارزیابی رفتاری نیز تاییدکننده این مسئله بودند. نتیجه‌گیری نهایی: بر اساس نتایج مطالعه حاضر، رهیافت پوستی در ناحیه کمری-خاجی یک رهیافت ساده و کاربردی است که عوارضی به همراه ندارد و ایجاد آرتیفکت در نتایج ام آرآی نمی نماید.

    کلید واژگان: آسیب طناب نخاعی, رهیافت پوست, اتصال کمری خاجی, گربه, کم تهاجم
    Asma Asadian *, Mohammad mehdi Dehghan, Majid Masudifard, Athena Salimi
    Background

    Although various researches have been conducted to improve therapeutic strategies in resolving spinal cord injuries, robust clinical treatment is not yet available. Developing a standard animal model is essential before treatment.

    Objectives

    The present study was performed to introduce a simple, applicable, and minimally invasive approach for access to epidural space in cat.

    Methods

    We used per-cutaneous approach from lumbosacral junction for stainless steel cannula insertion to the epidural space. CT-scan, conventional Magnetic Resonance Imaging, tractography, and behavioral evaluation were used to assess the correct position of cannula and neurological condition of the patient.

    Results

    MRI results showed no significant change in signal intensity index of neural structures under lumbosacral junction. These observations were further supported by tractography, and also behavioral examination during study.

    Conclusions

    We found that per-cutaneous approach from lumbosacral junction is a simple and applicable approach which has no side effects and artifact formation in MRI evaluation.

    Keywords: Spinal cord injury, Per-cutaneous approach, Lumbosacral junction, Cat, Minimally invasive
  • ستاره قاسمی، محمد مهدی دهقان*، غلامرضا نیکبخت بروجنی، سیدحسین مرجانمهر، علیرضا وجهی، محمد رضا مخبر دزفولی، سپیده خویی، معصومه جباری فخر، محمدرضا کریمی
    زمینه مطالعه

    هدایت مغناطیسی سلولی، روشی نوین و غیر تهاجمی جهت توزیع هدفمند سلول در بدن است. این روش به جایگزینی و بقای سلول های بنیادی در بافت آسیب دیده کمک می کند. یکی از اصلی ترین مراحل این روش، اتصال نانوذرات اکسید آهن سوپرپارامغناطیس به سلول ها است. انتخاب نوع ذرات و روش اتصال آن ها به سلول بسیار حایز اهمیت است.

    هدف

    مطالعه حاضر جهت تولید نانوذرات اکسید آهن سوپرپارامغناطیس با قابلیت اتصال به سطح سلول های بنیادی مزانشیمی انجام شد.

    روش ‎کار:

    نانوذرات اکسید آهن سوپرپارامغناطیس به روش هم رسوبی در اتمسفر نیتروژن، با پلیمر دکستران پوشش داده شدند. سلول های بنیادی مزانشیمی، از مغز استخوان بازوی خرگوش سفید نیوزلندی نر اخذ و کشت داده شدند. پادتن تک بنیانی CD44 خرگوشی در سطح نانوذرات قرار گرفت و ترکیب نهایی به سطح سلول های بنیادی مزانشیمی متصل شد. پوشش دهی توسط دکستران به روش طیف سنجی مادون قرمز، اندازه نانوذرات توسط میکروسکوپ الکترونی روبشی، کمیت اتصال پادتن به سطح نانوذرات به روش پروتئین سنجی و اتصال نانوذرات به سطح سلول ها با رنگ آمیزی پروسین بلو، ایمونوفلورسنت و میکروسکوپ الکترونی روبشی ارزیابی شدند. برای تمام ارزیابی ها حداقل 3 تکرار انجام شد.

    نتایج

    پیک نمودار طیف سنجی مادون قرمز در cm-1 3200 و 2922 نشان دهنده حضور دکستران در ترکیب نهایی است. قطر متوسط ذرات 67/6±13/56 نانومتر اندازه گیری شد. متوسط کمیت اتصال پادتن به سطح نانوذرات 35/6±78/77 درصد محاسبه شد. میانگین درصد سلول های بنیادی مزانشیمی که در رنگ آمیزی پروسین بلو و تصویربرداری ایمیونوفلورسنت به ترکیب نهایی متصل بودند به ترتیب 53/2±57/71 و 95/0±04/95 بود. این اتصال در تصاویر میکروسکوپ الکترونی روبشی نیز تایید شد.

    نتیجه گیری نهایی:

    بر اساس نتایج بدست آمده در مطالعه حاضر، سلول های بنیادی مزانشیمی به خوبی به نانوذرات اکسید آهن سوپرپارامغناطیس متصل به پادتن CD44 متصل شدند. این ترکیب جهت ارزیابی های آزمایشگاهی و بالینی، قابل استفاده است.

    کلید واژگان: هدایت مغناطیسی سلول, دکستران, پادتن تک بنیانی, پادتن CD44, نانوذرات اکسید آهن سوپرپارامغناطیس
    Setareh Ghasemi, Mohammad Mehdi Dehghan *, Gholamraza Nikbakhat Brujeni, Seyed Hosein Mardjanmehr, Alireza Vajhi, Mohammad Reza Mokhber Dezfouli, Sepideh Khoee, Massoumeh Jabbari Fakhr, Mohammad Reza Karimi
    BACKGROUND

    Magnetic cell targeting is a novel non-invasive cellular delivery technique. It improves stem cell delivery to and retention in the injury site. Labeling cells with superparamagnetic iron oxide nanoparticle (SPION) is one of the most important steps of this technique. Appropriate SPIONs selection is believed to be of vital importance.

    OBJECTIVES

    The current study aimed to produce SPIONs which are capable of attaching to Mesenchymal stem cells surface (MSCs).

    METHODS

    Dextran coated SPIONs were produced following co-precipitation method under N2 atmosphere. Bone marrow derived MSCs were isolated and cultured from rabbit humerus bone. Anti-rabbit CD44 monoclonal antibody was attached to the surface of SPIONs and MSCs and were labeled with this final product. SPIONs coating process, particle size, and antibody conjugation efficacy were evaluated using FT-IR, SEM, and Bradford protein measurement assay, respectively. Attachment of antibody-linked dextran coated SPIONs to MSCs was accessed utilizing Prussian blue staining, immunofluorescence analysis, and SEM analysis.

    RESULTS

    Peaks of FT-IR at 3200 cm-1 and 2922 cm-1 are representative of dextran. The average particle size was 56.13±6.67. The average antibody-SPION conjugation ratio was 77.78±6.35%. The average percentage of the labeled cells in Prussian blue and IF analysis were 71.57±2.53 and 95.04±0.95, respectively. MSCs-SPIONs conjugation was also confirmed via SEM analysis.

    CONCLUSIONS

    In conclusion, it could be inferred that mesenchymal stem cells could successfully be labeled with dextran coated-anti CD44 antibody conjugated- superparamagnetic Iron oxide nanoparticles. This product could be used for further in-vitro and in-vivo evaluations.

    Keywords: Magnetic targeting, SPIONs, Dextran, Monoclonal antibody, Anti CD44 antibody
  • سید رضا جوادی*، فریدون صابری افشار، محمد مهدی دهقان، مجید مسعودیفرد، احسان ترکی باغبادرانی، جواد ربیعی، ستاره بنانی
    زمینه مطالعه

      التهاب تاندون خم کننده سطحی انگشت در اسب یک علت بسیار شایع ایجاد لنگش در اسب هایی با کاربرد ورزشی است که باعث بروز لنگش و دوره بهبود طولانی مدت می گردد. برای درمان این عارضه پروتوکل های درمانی متعددی پیشنهاد شده است که هیچ یک منجر به رفع کامل این مشکل نشده اند. ازاین رو ابداع یک پروتکل درمانی ارزان، دردسترس و غیر تهاجمی در صنعت اسب مورد نیاز است.  

    هدف

    مطالعه حاضر با هدف مقایسه استفاده از دی متیل سولفوکساید موضعی در یک گروه با استفاده از دی متیل سولفوکساید موضعی به همراه میدان مغناطیسی نبض دار در گروه دیگری از اسب ها در درمان التهاب تاندون انجام شده است.

    روش کار

    در این مطالعه دو گروه از اسب های چوگان مبتلا به التهاب تاندون خم کننده سطحی انگشت متشکل از پنج اسب در هر گروه انتخاب شدند و اسب های گروه کنترل به وسیله دی متیل سولفوکساید موضعی و ورزش کنترل شده تحت درمان قرار گرفتند. اسب های گروه آزمایش علاوه بر درمانی عینا مشابه با گروه کنترل، به وسیله اعمال میدان مغناطیسی نبض دار روی تاندون مبتلا هم درمان قرار شدند.

    نتایج

     فاکتورهای سونوگرافی مورد مقایسه بین دو گروه تا حد زیادی مشابه بود به جز دو فاکتور امتداد فیبرها و اکوژنیسیته که در گروه آزمایش بهبود بیشتری نسبت به گروه کنترل نشان می داد. این یافته ها از اثرات مثبت جزیی میدان مغناطیسی در التیام آسیب تاندون حکایت دارد. در فاکتورهای بالینی مورد ارزیابی اختلاف معنی داری بین دو گروه مشهود نبود.

    نتیجه گیری نهایی:

     برای حصول نتیجه مطلوب تر در استفاده از میدان مغناطیسی نبض دار باید پروتکل های متنوع دیگری اعم از درمان های طولانی مدت تر با فرکانس های متنوعی آزمایش شوند

    کلید واژگان: تاندونیت اسب, دی متیل سولفوکساید, لنگش, میدان مغناطیسی نبض دار
    Seyed Reza Javadi *, Fereidoon Saberi Afshar, MohammadMehdi Dehghan, Majid Masoudifard, Ehsan Torki Baghbaderani, Javad Rabiei, Setare Banani
    BACKGROUND

    Equine superficial digital flexor (SDF) tendonitis is a very common cause of lameness in athletic horses inducing long lameness and prolonged recovery. Multiple treatment protocols have been proposed for this injury none of which have been able to solve the problem completely. Therefore, an affordable, widely available, and non-invasive thera-peutic protocol is sought in the horse industry.

    OBJECTIVES

    The present study aimed to compare the use of topical dimethyl sulfoxide (DMSO) with a combination of topical DMSO and pulsed electromagnetic field (PEMF).

    METHODS

    The subjects were divided into two groups of five polo ponies. The animals in the control group were treated by topical DMSO and controlled exercise, while the ponies in the experiment group received the same protocol plus PEMF on the injured tendon.

    RESULTS

    The ultrasonographic factors evaluated in the current study were mostly similar between the two groups except for fiber alignment and echogenicity. The latter variables were shown to have a slightly better improvement in the test group indicating the minimal positive effects of PEMF. In clinical evaluation, both groups were almost identical sug-gesting no impacts for PEMF.

    CONCLUSIONS

    In conclusion, applying PEMF using different protocols, such as more extended application at differ-ent frequencies is deemed necessary to elicit a favorable outcome of PEMF for the treatment of SDF tendonitis.

    Keywords: Dimethyl sulfoxide, Equine tendonitis, Lameness, Pulsed electromagnetic field
  • مرسده سادات حسین بروجردی، محمد مهدی دهقان*، فریدون صابری افشار، کیوان مجیدزاده اردبیلی، سید حسین مرجانمهر، آرتیمیس یحیایی، معصومه جباری فخر
    زمینه مطالعه

    ترمیم تاندونمی تواند نیازمند مجموعه ای از مداخله های درمانی نظیر ایجاد شرایط خاص فیزیکی، استفاده از روش های مهندسی بافت، استفاده از فاکتورهای رشد و نیز تحریک های مکانیکی باشد. بررسی های گذشته نشان داده که استفاده از پلاسمای غنی از پلاکت در ترمیم تاندون موثر بوده است.

    هدف

    هدف از انجام این مطالعه بررسی اثر تمایزدهندگی ترشحات لخته PRP بر سلول های بنیادی مزانشیمال اخذ شده از مغز استخوان خرگوش می باشد.

    روش ‎کار:

    سلول های بنیادی مزانشیمی از مغز استخوان 10 سر خرگوش سفید نژاد نیوزیلندی اخذ شده و مورد بررسی های فلوسایتومتری و مورفولوژیک قرار گرفتند. سپس این سلول ها با استفاده از PRCR تحت درمان قرارگرفته و از نظر ظاهری و نیز مارکرهای معرف تنوسیت ها با استفاده از روش Real-Time PCR بررسی شدند.

    نتایج

    بررسی اختلاف بیان ژن های Scx، Tnmd، کلاژن تیپ I و تناسین C در سلول های تمایز یافتهدر مقایسه با سلول های بنیادی نشان داد که میزان بیان همه ی آن ها به صورت معنی داری پس از درمان سلول ها با PRCR افزایش یافته است.

    نتیجه گیری نهایی:

    تحت درمان قرار دادن سلول های بنیادی با PRCR باعث بیان شدن ژن های مربوط به تاندون و تمایز سلول های بنیادی به تنوسیت ها می شود.

    کلید واژگان: سلول بنیادی, PRCR, تمایز, Real-Time PCR, خرگوش
    Mersedehsadat Hossein Boroujerdi, MohammadMehdi Dehghan *, Fereydoun Saberi Afshar, Keyvan Majidzadeh-A, Seyed Hossein Mardjanmehr, Artimes Yahyaei, Masoumeh Jabarifakhr
    BACKGROUND

    Tendon repair requires a sequence of medical procedures such as physical modalities, tissue engineering, growth factors, and mechanical stimulation. Previous studies have shown that using of PRP is effective in tendon healing.

    OBJECTIVES

    The purpose of this study was to investigate the differentiation effect of PRCR on mesenchymal stem cells extracted from rabbits’ bone marrow.

    METHODS

    Mesenchymal stem cells were extracted from bone marrow (BM-MSCs) of 10 New Zealand white rabbits. The cells were then examined both flow cytometrically and morphologically. Afterwards, the cells received treatment using PRCR. Finally, the markers indicating tenocytes were analyzed through the method of Real-Time PCR.

    RESULTS

    Investigating the differences between differentiated cells and undifferentiated stem cells (BM-MSCs) regarding the expression of four genes including Scx, Tnmd, Col I, and Tenascin C revealed that the level of expression in all the four genes was significantly enhanced after receiving PRCR- mediated treatment.

    CONCLUSIONS

    BM-MSCs treated with PRCR express high levels of tendon-related genes and undergo differentiation into tenocyte-like cells.

    Keywords: BM-MSCs, PRCR, differentiation, Real-Time PCR, Rabbit
  • روجا ابراهیمی، میرسپهر پدرام*، محمد مهدی دهقان، ریحانه ایزدی، محمدرضا مخبردزفولی
    زمینه مطالعه

    توراکوسکوپی روشی کم تهاجم با کاربردهای تشخیصی، درمانی و تحقیقاتی در گونه های مختلف است، اما مطالعاتی که به استفاده از این روش در گونه های کوچک تر حیوانات پرداخته باشند کمتر به چشم می خورند. این مسئله می تواند به دلیل چالش ها و سختی های انجام موفقیت آمیز این روش در گونه های کوچک باشد.

    هدف

    این مطالعه به منظور بررسی عملی بودن و معرفی بهترین رهیافت برای انجام توراکوسکوپی در خرگوش با هدف بافت قلب و همچنین تاثیر پروتکل تنفسی بر میزان تلفات پس از جراحی صورت گرفت. روش کار: در این مطالعه از تعداد 20 سر خرگوش سفید نژاد نیوزیلندی استفاده شد. رهیافت هایی که برای تروکار دوربین مورد ارزیابی قرار گرفتند رهیافت پارازایفوییدال و اینترکاستال بودند. همچنین امکان ورود تروکار دوم و بهترین مکان برای ورود آن نسبت به دوربین بررسی شد. شدت آسیب به ریه و میزان تلفات تحت دو مد تنفسی Volume-Controlled و  Pressure-Controlled-بررسی شد.

    نتایج

    دید حاصل از رهیافت پارازایفویید نسبت به رهیافت اینترکاستال فضایی تر است و همچنین برای ورود تروکار دوم تسلط بیشتری در اختیار جراح قرار می دهد. برای تروکار دوم فضای بین دنده ای 5 و 6 امکان مانور بیشتری برای کار روی قلب در اختیار جراح قرار می دهد. در استفاده از مد تنفسی PCV ریه ها تا انتهای جراحی سالم و بدون علایم کبدی شدن باقی مانده و استفاده از این مد با تلفات کمتر همراه است.

     نتیجه گیری نهایی:

     استفاده از رهیافت پارازایفوییدال و پروتکل تنفسی صحیح امکان کار در قفسه صدری را تحت دیدی واضح مهیا ساخته است و توراکوسکوپی در خرگوش را به مدلی عملی تبدیل می کند که می تواند در بسیاری از مطالعات تحقیقاتی قلب به کار رود.

    کلید واژگان: توراکوسکوپی, خرگوش, قلب, Pressure-Controlled Ventilation, Volume-Controlled mechanical Ventilation
    Roja Ebrahimi, MirSepehr Pedram *, Mohammadmehdi Dehghan, Reyhaneh Izadi, MohamadReza Mokhber Dezfouli
    BACKGROUND

    Thoracoscopy is a minimally invasive method used in diagnosis and treatment of many disorders in animals, however, its application in smaller species is limited in literature which can be contributed to the challenges faced while performing a minimally invasive procedure in smaller mammals.

    OBJECTIVES

    Evaluating the feasibility and ideal port placement considering heart as the target organ in rabbit. Also, the impact of ventilation protocol on rate of mortality was evaluated.

    METHODS

    Twenty New Zealand white rabbits were used in this experiment. Approaches used for the introduction of the camera were Para-xiphoid and intercostal space, the optimal spot for insertion of the second trocar relative to the camera was also evaluated, lung damage and rate of mortality were assessed under two different mechanical ventilation modes of pressure-controlled and volume-controlled.

    RESULTS

    Surgical view gained through the para-xiphoid approach is rather panoramic and spatial than the direct intercostal view, maneuver on the heart with an instrument is easier when the 5th intercostal space is used for the second trocar. With the help of PCV, lungs sustain less damage and atelectasis can be avoided till the end of the procedure and therefore, less mortality is experienced.

    CONCLUSIONS

    Using the Para-xiphoid approach and the correct ventilation protocol provides sufficient working space under good vison, which makes the rabbit thoracoscopic heart model a practical model that can be used in many cardiac experiments.

    Keywords: Thoracoscopy, Rabbit, Heart, Pressure-Controlled Ventilation, Volume-Controlled mechanical Ventilation
  • سعید فرزاد مهاجری، محمد مهدی دهقان*، داود شریفی، محمد ملازم، روشنک مختاری، سارنگ سروری، عباس توسلی
    زمینه مطالعه

    روش های کم تهاجمی برای کاربردهای درمانی و مدل سازی در دیسک بین مهره ای از اهمیت بالایی برخوردار هستند. بیشتر روش های درمانی و مدلسازی ها دارای رهیافت تهاجمی هستند. استفاده از رهیافت های کم تهاجمی در ارتباط با دیسک بین مهره ای که در مجاورت ساختارهای حساس قرار گرفته است، مزایای بسیاری به دنبال دارد.

    هدف

    هدف این مطالعه، معرفی و بررسی روشی برای کارگذاری سوزن از طریق پوست جهت تزریق و آسپیراسیون با استفاده از توموگرافی کامپیوتری در دیسک بین مهره ای کمری سگ است. 

    روش کار:

     در این مطالعه 18 قلاده سگ سالم انتخاب شده و هر سگ در دو بازه زمانی مجزا مورد آزمون قرار گرفت. در هر بازه زمانی، سه دیسک بین مهره ای انتخاب شده و بر اساس رهیافت تعیین شده با سوزن اسپینال گیج مناسب و به کمک دستگاه سی تی اسکن آسپیراسیون یا تزریق در مرکز دیسک و در داخل بافت نوکلئوس پالپوسوس انجام می گرفت.

    نتایج

    دقت و سرعت کارگذاری سوزن به مرور زمان و با تکرار پروسه نتایج بهتری را نشان داد. تعداد دفعات کارگذاری سوزن برای قرارگیری در محل درست حداقل یک بار و حداکثر سه بار بود. تنها در 2/10 درصد موارد، خونریزی خفیف از محل خروج سوزن وجود داشت. مدت زمان کارگذاری سوزن در داخل دیسک به طور میانگین برای هر دیسک 141 ثانیه محاسبه گردید. هیچ عوارض ناخواسته ای مشاهده نشد.

    نتیجه گیری نهایی:

    استفاده از سی تی اسکن برای کارگذاری سوزن در داخل دیسک بین مهره ای کمری در سگ در زمان نسبتا کوتاه بدون بروز عوارض خاص و قابل توجه برای کاربردهای پژوهشی و درمانی امکانپذیر است.

    کلید واژگان: دیسک بین مهره ای, کم تهاجمی, کارگذاری سوزن در داخل دیسک, سی تی اسکن, سگ
    Saeed FarzadMohajeri, MohammadMehdi Dehghan *, Davod Sharifi, Mohammad Molazem, Roshanak Mokhtari, Sarang Sorouri, Abbas Tavasoli
    BACKGROUND

    Minimally invasive methods are desirable and important for therapeutic purposes and animal modeling of intervertebral disc disease. Most  therapeutics and models are delivered and induced invasively rather than minimally invasively. Application of minimally invasive approaches in intervertebral disc, which is closed to critical structures, would be advantageous.

    OBJECTIVES

    The objective of this study is to introduce and evaluate a new approach for percutaneous needle placement using computed tomography for injection and aspiration of the canine lumbar intervertebral disc.

    METHODS

    This study was performed on eighteen healthy dogs in two different intervals. In each interval, three intervertebral discs were chosen and a spinal needle with suitable gauge were inserted at the center of the disc through the annulus fibrosus into the nucleus pulposus using computed tomography.

    RESULTS

    Accuracy and agility of needle placement showed better results with progression of study. The number of needle placement in proper position was one time minimally and three times maximally. Only in 10.2% of cases was minor hemorrhage observed in needle puncture site. The average time for placement of every needle was 141 s. No unexpected complication was observed.

    CONCLUSIONS

    Needle placement into the canine intervertebral disc could be applied in a simple and fast procedure for therapeutic and research purposes without any complication.

    Keywords: Intervertebral disc, Minimally invasive, Intradiscal needle placement, Computed tomography, Dog
  • سعید فرزاد مهاجری، محمد مهدی دهقان*، داود شریفی، محمد ملازم، روشنک مختاری، سارنگ سروری، عباس توسلی
    زمینه مطالعه

    روش های کم تهاجمی برای کاربردهای درمانی و مدل سازی در دیسک بین مهره ای از اهمیت بالایی برخوردار هستند. بیشتر روش های درمانی و مدلسازی ها دارای رهیافت تهاجمی هستند. استفاده از رهیافت های کم تهاجمی در ارتباط با دیسک بین مهره ای که در مجاورت ساختارهای حساس قرار گرفته است، مزایای بسیاری به دنبال دارد.

    هدف

    هدف این مطالعه، معرفی و بررسی روشی برای کارگذاری سوزن از طریق پوست جهت تزریق و آسپیراسیون با استفاده از توموگرافی کامپیوتری در دیسک بین مهره ای کمری سگ است.

    روش کار

    در این مطالعه 18 قلاده سگ سالم انتخاب شده و هر سگ در دو بازه زمانی مجزا مورد آزمون قرار گرفت. در هر بازه زمانی، سه دیسک بین مهره ای انتخاب شده و بر اساس رهیافت تعیین شده با سوزن اسپینال گیج مناسب و به کمک دستگاه سی تی اسکن آسپیراسیون یا تزریق در مرکز دیسک و در داخل بافت نوکلئوس پالپوسوس انجام می گرفت.

    نتایج

    دقت و سرعت کارگذاری سوزن به مرور زمان و با تکرار پروسه نتایج بهتری را نشان داد. تعداد دفعات کارگذاری سوزن برای قرارگیری در محل درست حداقل یک بار و حداکثر سه بار بود. تنها در 2/10 درصد موارد، خونریزی خفیف از محل خروج سوزن وجود داشت. مدت زمان کارگذاری سوزن در داخل دیسک به طور میانگین برای هر دیسک 141 ثانیه محاسبه گردید. هیچ عوارض ناخواسته ای مشاهده نشد.

    نتیجه گیری نهایی

    استفاده از سی تی اسکن برای کارگذاری سوزن در داخل دیسک بین مهره ای کمری در سگ در زمان نسبتا کوتاه بدون بروز عوارض خاص و قابل توجه برای کاربردهای پژوهشی و درمانی امکانپذیر است.

    کلید واژگان: دیسک بین مهره ای, کم تهاجمی, کارگذاری سوزن در داخل دیسک, سی تی اسکن, سگ
    Saeed Farzad Mohajeri, Mohammad Mehdi Dehghan *, Davod Sharifi, Mohammad Molazem, Roshanak Mokhtari, Sarang Sorouri, Abbas Tavasoli
    BACKGROUND

    Minimally invasive methods are desirable and important for therapeutic purposes and animal modeling of intervertebral disc disease. Most  therapeutics and models are delivered and induced invasively rather than minimally invasively. Application of minimally invasive approaches in intervertebral disc, which is closed to critical structures, would be advantageous.

    OBJECTIVES

    The objective of this study is to introduce and evaluate a new approach for percutaneous needle placement using computed tomography for injection and aspiration of the canine lumbar intervertebral disc.

    METHODS

    This study was performed on eighteen healthy dogs in two different intervals. In each interval, three intervertebral discs were chosen and a spinal needle with suitable gauge were inserted at the center of the disc through the annulus fibrosus into the nucleus pulposus using computed tomography.

    RESULTS

    Accuracy and agility of needle placement showed better results with progression of study. The number of needle placement in proper position was one time minimally and three times maximally. Only in 10.2% of cases was minor hemorrhage observed in needle puncture site. The average time for placement of every needle was 141 s. No unexpected complication was observed.

    CONCLUSIONS

    Needle placement into the canine intervertebral disc could be applied in a simple and fast procedure for therapeutic and research purposes without any complication.

    Keywords: Intervertebral disc, Minimally invasive, Intradiscal needle placement, Computed tomography, Dog
  • حسین غلامی، سید حسین مرجانمهر *، محمد مهدی دهقان، شاهین بنکدار، سعید فرزاد مهاجری
    زمینه مطالعه

    فناوری های نوین نظیر مهندسی بافت استخوان، با بکارگیری سه جزء مهم : سلول، داربست و ملکول های فعال زیستی، باعث پیشرفت چشمگیری در ترمیم ضایعات استخوانی در سال های اخیر شده است. در همین راستا، بهینه سازی هر یک از این سه جزء، اهمیت بسزایی دارد

    هدف

    در این مطالعه، با استفاده از روشی جدید و مبتنی بر تغییرات توپوگرافیک در بسترکشت سلول، تلاش گردید القای تمایز سلول های بنیادی مزانشیمی مشتق از چربی، به رده ی استخوانی صورت پذیرد.
    روش کار: در ارزیابی برون تنی این شیوه ی تمایز، میزان فعالیت آنزیم آلکالین فسفاتاز در دو مقطع زمانی 7 و 14 روزه به روش الایزا ، و میزان معدنی شدن ماتریکس پس از 17 روز با استفاده از رنگ آمیزی Alizarin red مورد بررسی قرار گرفت. جهت انجام ارزیابی درون تنی، سلول های کشت داده شده روی داربستی سنتتیک از جنس کلاژن قرار گرفت و در نقیصه ی با اندازه بحرانی جمجمه رت کاشته شد. پس از گذشت 4 هفته استخوان های جمجمه مورد ارزیابی هیستوپاتولوژی قرار گرفت.

    نتایج

    در هر دو مقطع زمانی 7 و 14 روز میزان تولید و فعالیت آنزیم آلکالین فسفاتاز در محیط رویی کشت سلول های گروه تمایزی ، به طور معنا داری از گروه سلول های غیرتمایزی بیشتر بود (p<0.05). در گروه سلول های تمایزی در اثر تولید فراوان ماتریکس معدنی شده با استفاده از آلیزارین رد پلیت کشت سلول به رنگ قرمز کاملا مشخصی درآمد. در حالی که پلیت کشت سلول های غیرتمایزی رنگ آلیزارین را به خود نگرفت. مطالعه هیستوپاتولوژی نشان داد که در گروه سلول های تمایزی تیغه های استخوانی به نسبت بیشتری تشکیل یافته و علاوه بر رشد در دو لبه ی نقیصه، به طور مستقل در وسط نقیصه هم ایجاد گردیده بود، که مورد اخیر حاکی از القای ساخت استخوان اختصاصا توسط سلول های تمایزی می باشد.


    نتیجه گیری نهایی:

    هدایت کنترل شده ی تمایز سلول های بنیادی، با استفاده از تاثیر مکانیکی و به طور خاص با کمک بسترهای قالب گیری شده با سلول های طبیعی، به نحوی که در این مطالعه انجام گرفت، نقش موثری در پیشرفت سلول درمانی ایفا خواهد نمود.

    کلید واژگان: تمایز استئوژنیک, سلول های بنیادی, قالب گیری سلولی, القای بازسازی بافت استخوانی, هیستوپاتولوژی, آلکالین فسفاتاز
    Hossein Gholami, Seyed Hossein Mardjanmehr *, Mohammad Mehdi Dehghan, Shahin Bonakdar, Saeed Farzad Mohajeri
    BACKGROUND

    Stem cells have great effects in clinical cell-based therapy. Accordingly, controlling the behavior and directing the fate of stem cells cultured in the laboratory is an important issue.

    OBJECTIVES

    The aim of this study was to evaluate osteogenic properties of adipose derived mesenchymal stem cells (ADSCs) which differentiated toward osteogenic linage by osteoblast-imprinted substrate.

    METHODS

    Rat ADSCs seeded on osteoblast-imprinted substrates, alkaline phosphatase (ALP) were measured in cellular supernatant of days 7 and 14. Alizarin Red staining of mineral matrix production in day 17 was performed. In order for in vivo evaluation, after seeding differentiated cells on a simple collagen scaffold, samples were implanted in an 8mm critical size calvarial defect. After 4 weeks defect site was harvested and prepared for histopathological examination.

    RESULTS

    ALP in both time points was significantly more than in undifferentiated ADSCs. (p<0.05). Alizarin red staining of differentiated cells showed a great production of mineral matrix nodules in cell culture plate. Histopathological investigations revealed greater amount of new bone formation and mostly in the center of defect, indicate osteoinductive effect of differentiated cells in vivo.

    CONCLUSIONS

    The osteoblast-imprinted substrate can mimic the topography and shape of natural osteoblast, which can mechanically direct ADSCs toward osteogenesis.

    Keywords: Adipose derived mesenchymal stem cells (ADSCs), alkaline phosphatase, calvarial defect, cell-imprinted substrate, osteogenic differentiation
  • باسم کاظم خشجوری، سید مهدی قمصری، محمد مهدی دهقان *، سعید فرزاد مهاجری، حسین غلامی، حنانه گل شاهی
    زمینه مطالعه
    در زخم های اندام حرکتی اسب، به علت خونرسانی ضعیف تر و سطح پایین اکسیژن خون در بخش های تحتانی اندام، عدم تعادل فاکتورهای رشد مرتبط با التیام زخم در روند التیام تاثیر منفی می گذارد. پرده آمنیوتیک آسلولار به علت خواص زیستی و مکانیکی خاص، با ایجاد شرایط مناسب روند التیام به عنوان یک داربست برای درمان زخم استفاده می شود.
    هدف
    این تحقیق به منظور ارزیابی اثر سلول های بنیادی مشتق از چربی کشت داده شده روی پرده آمنیوتیک آسلولار در التیام زخم های قسمت تحتانی اندام حرکتی اسب، انجام پذیرفت.
    روش کار
    نمونه چربی از ناحیه قاعده دم اسب در شرایط آسپتیک اخذ و بلافاصله به آزمایشگاه انتقال داده شد. سلول ها با استفاده از روش مکانیکی و هضم آنزیمی جداسازی و پاساژ داده شدند و در مرحله بعد روی پرده آمنیوتیک آسلولار کشت داده شدند. سپس پرده آمنیوتیک آسلولار واجد سلول های بنیادی مشتق از چربی به زخم های تمام ضخامت 3*2 سانتی متری ایجاد شده در ناحیه متاتارس اندام حرکتی به صورت پوشش روی زخم قرار گرفت. زخم ها به چهار گروه تقسیم شدند: گروه اول درمان: پرده آمنیوتیک آسلولار واجد سلول های بنیادی مشتق از چربی، گروه دوم درمان: پرده آمنیوتیک آسلولار، گروه سوم درمان: سولفادیازین، گروه چهارم: شاهد و بدون درمان. تصویربرداری دیجیتال از زخم ها در هر تغییر پانسمان و اخذ نمونه های بیوپسی به منظورارزیابی هیستوپاتولوژی در روزهای 5، 15 و 30 پس از درمان انجام گرفت.
    نتایج
    در بررسی های ژئومتری تصاویر زخم ها، گروه درمان با پرده آمنیوتیک آسلولار واجد سلول های بنیادی به طور معنی داری در شاخص های بازسازی بافت پوششی و اندازه و جمع شدگی زخم، در مقایسه با سه گروه دیگر، وضعیت بهتری را نشان داد (0.05>P). در ارزیابی های میکروسکوپیک، بازسازی بافت پوششی در روز 5 درمان زخم، گروه های درمان با پرده آمنیوتیک آسلولار واجد سلول های بنیادی و پرده آمنیوتیک آسلولار به تنهایی، به طور معنی داری بیشتر از گروه کنترل بود (0.05>P). میزان فیبروپلازی در روز 15 در دو گروه درمان با پرده آمنیوتیک آسلولار (با و بدون سلول بنیادی مزانشیمی) در مقایسه با گروه درمان با سولفادیازین اختلافی معنی دار را نشان می داد (0.05>P).
    نتیجه گیری نهایی: این نتایج نشان دهنده اثرات مثبت استفاده از پرده آمنیوتیک آسلولار برای بهبود کیفیت و سرعت بهبود زخم است. استفاده از پرده آمنیوتیک آسلولار به همراه سلول های بنیادی مزانشیمی مشتق از چربی نتایج بهتری نشان می دهد.
    کلید واژگان: پرده آمنیوتیک, قسمت انتهایی اندام, اسب, سلول های بنیادی مزانشیمی, التیام زخم
    Bassim Khashjoori, Seyed Mehdi Ghamsari, Mohammad Mehdi Dehghan *, Saeed Farzad Mohajei, Hossein Gholami, Hananeh Golshahi
    Background
    Equine wounds, particularly those involving the distal portion of the limbs, often undergo prolonged complex healing and may enter a non-healing state with obvious financial and welfare implications. Poor blood supply and lower levels of oxygen to the lower limbs lead to imbalance of growth factors related to wound healing. Decellular amniotic membrane has been widely used in soft tissue engineering especially skin regeneration due to its biological and mechanical properties. It is used as a scaffold for treatment of partial full thickness wound dressing.
    OBJECTIVES
    Evaluation of the effects adipose derived mesenchymal cells (ADMSCs) cultured on decellularized amniotic membrane (DAM) in wound healing of distal part of equine limb.
    METHODS
    Stem cells were isolated from adipose tissue in the base of the tail and then cultured and seeded on bovine decellular amniotic membrane. Full thickness excision wounds (2x3 cm) were created on the mid-lateral of all metatarsus of each horse aseptically. The wounds were classified into four groups: the first one covered by DAM seeded by ADMSCs, the second one dressed with only DAM, the third one treated with1% silver sulfadiazine, and the last one as control with no treatment. Digital photographs of wounds were obtained at each bandage change while biopsy samples were obtained for histopathology at days 5, 15 and 30 after treatment.
    RESULTS
    Wounds treated with DAM/ADMSCs significantly demonstrated promotion of wound healing in geometric analysis of total wound area, epithelialization and wound contraction compared with the other groups (P<0.05). Microscopically, re-epithelization of wounds covered by DAM/ADMSCs and DAM at day 5 was significantly more than Control group (P<0.05). Fibroplasia in wounds treated with DAM/ADMSCs and DAM was higher than the group that received sulfadiazine (P<0.05).
    CONCLUSIONS
    These results indicate positive effects of using DAM to improve the quality and speed of wound healing. Use of DAM as a scaffold for ADMSCs shows better results.
    Keywords: Amniotic membrane, Distal limb, Horse, Mesenchymal stem cells, Wounds healing
  • جلیل حیدری دهویی*، محمد مهدی دهقان، امیر سالار ونکی، مهرنوش خرم
    امروزه مسابقات ورزشی تحت عناوین مختلف در سراسر دنیا در حال برگزاری است و طرفداران بسیاری را به خود اختصاص داده است. ورزش های تیمی همچون فوتبال و والیبال به کسب وکارهای بزرگی تبدیل شده اند که هزینه های بسیاری در آنها صرف انتقال بازیکنان می شود. ازاین رو، یکی از مسائل مهم دنیای ورزش، جست وجوی اعضای جدید برای پر کردن موقعیت های خالی در جهت افزایش کیفیت تیم هاست. در شرایط کنونی برای انتخاب بهترین بازیکن در رشته والیبال اغلب به صورت تک معیاره برخورد شده است؛ حال آنکه از دیدگاه خبرگان این حوزه لزوم بهره گیری از معیارهای متعدد و استفاده از روش های تصمیم گیری چندشاخصه ضرورت است. بر همین اساس مقاله کنونی با هدف ارائه چارچوبی علمی برای رتبه بندی بازیکنان والیبال و گزینش مناسب ترین بازیکنان برای نقش آفرینی در پست های مختلف تهیه شده است. در این زمینه نخست براساس مرور پیشینه تحقیق و برگزاری جلسه با خبرگان این حوزه، فهرستی از معیارهای انتخاب بازیکن در پست های مختلف احصا شد. در ادامه با بهره گیری از روش SWARA و کسب نظرهای خبرگان معیارهای موردنظر، اولویت بندی و وزن دهی شد. سپس روش TODIM برای انتخاب نهایی بازیکنان منتخب از بین گزینه های موجود معرفی شده است. به منظور اطمینان از صحت مسیر تحقیق، از چارچوب طراحی شده به منظور رتبه بندی بازیکنان حاضر در جام جهانی 2015 ژاپن و تشکیل تیم منتخب جهان استفاده شده است. این تحقیق از نظر هدف کاربردی و از نظر گردآوری داده ها، توصیفی-پیمایشی است.
    کلید واژگان: تشکیل تیم والیبال, تصمیم گیری چندشاخصه, رتبه بندی, روش تودیم, روش سوارا
    Jalil Heidary Dahooie *, Mohammad Mehdi Dehghan
    Today, sport competitions are being held under different titles around the world and have attracted many fans. Team sports like football and volleyball have turned to big businesses and huge amounts of money are involved in the transfer of team players. So, one of the important issues in sports is to search new team members to fill open positions and to enhance the quality of the teams. Single attribute decision has recently been made to select top volley ball players while experts believe that this field requires multi attribute decisions. Therefore, the aim of this study was to provide a scientific framework to rank volleyball players and to select top players to play their roles in different positions. Firstly, a list of criteria to select players in different positions was provided using literature review and meetings with experts of the field. Then, SWARA method and experts’ viewpoints were employed to prioritize and weigh the mentioned criteria. TODIM method was introduced to finally select top players from the existing options. To assure the accuracy of the research path, the designed framework was used to rank those players participating in 2015 World Cup in Japan and to form the world selected team. This study was application in terms of aims and descriptive – survey in terms of data collection.
    Keywords: multi attribute decision making (MADM), ranking, SWARA method, TODIM method, volleyball team formation
  • جواد عباسی، محمدرضا مخبر دزفولی، سیروس صادقیان چالشتری*، محمد مهدی دهقان، علیرضا وجهی، حسین بهاروند، مصطفی قانعی، معصومه جباری فخر
    سندرم زجر تنفسی حاد (ARDS) یکی از اختلالات ریوی است که سبب مرگ در انسان و دام می شود و بدلیل نبود درمان دارویی ویژه برای آن، دستیابی به رویکردهای درمانی جدید مثل درمان با سلولهای بنیادی، یک نیاز ضروری است.
    ارزیابی اثرات درمانی پیوند داخل نایی سلول های بنیادی مزانشیمی مغز استخوان (BM-MSCs) در بهبود علائم بالینی در مدل تجربیARDS ایجاد شده با لیپوپلی ساکارید (LPS) ایکلای سویه-O55: B5 در گوسفند هدف مطالعه حاضر می باشد.
    در این مطالعه از 10راس گوسفند نر نژاد شال با سن 4-3ماه، بعد از قرار دادن تصادفی در دو گروه تیمار و کنترل استفاده شد. از گوسفندهای گروه تیمار بعد از بیهوشی با کتامین و زایلازین نمونه مغز استخوان اخذ و در اتاق تمیز BM-MSCs جداسازی، تکثیر و با ارزیابی مارکرهای سطحی شناسایی شدند. سپس مدل تجربی ARDS، از طریق تزریق داخل نایی LPS با دوز ? g/kg400، ایجاد شد. علائم بالینی و تهیه تصاویر رادیوگرافی قبل و 24ساعت بعد از تزریق LPS انجام گرفت. بعد از تایید التهاب، گوسفندها بیهوش و در موقعیت جناغی از طریق کاتتر لاواژ در محل دو شاخه شدن نای در گروه تیمار BM-MSCs پاساژ سوم به میزان 106×50 سلول بصورت پیوند اتولوگ و در گروه کنترل PBS انتقال داده شد. سپس علائم بالینی در ساعات 3 ،6 ،1 2 و روزهای 1،2، 3و7 در هر دو گروه ثبت و نهایتا بر اساس سیستم اسکوربندی مورد تجزیه وتحلیل آماری قرار گرفتند.
    بررسی داده ها نشان داد پیوند BM-MSCs سبب بهبودی معنی دار در علایم بالینی شامل تعداد ضربان قلب، تعداد تنفس، دمای بدن، صداهای تنفسی، سرفه، وضعیت مخاطات، ترشحات بینی، اشتها و وضعیت جسمانی در مقایسه با گروه کنترل شد. کاهش معنادار در تعداد تنفس و دمای بدن از ساعت 12 و در تعداد ضربان قلب از ساعت 24 به بعد آغاز شد. همچنین تغییرات صداهای تنفسی در روز اول بعد از پیوند، وضعیت جسمانی، مخاطات و اشتها در روز سوم، وقوع سرفه و ترشحات غیر طبیعی از بینی در روز هفتم به حالت قبل از ایجاد التهاب (زمان 24-) بازگشته بود و میانه اسکور برای آنها صفر بود.
    کلید واژگان: ARDS, BM-MSCs, علائم بالینی, درمان با سلولهای بنیادی, گوسفند
    Javad Abbasi, Mohammad Reza Mokhber Dezfooli, Sirous Sadeghian Chaleshtori *, Mohammad Mehdi Dehghan, Alireza Vajhi, Hossein Baharvand, Mostafa Ghanei, Masoumeh Jabari Fakhr
    Background
    ARDS is a lung disorder that causes death in human and livestock and new therapeutic approaches such as stem cell therapy are essential because of lack of specific drug therapies for it.
    Objectives
    Evaluation of the therapeutic effects of intrapulmonary transplantation of BM-MSCs to improvement of clinical signs in experimental model of ARDS created by lipopolysaccharide(LPS)E.Coli strains-O55:B5 in sheep is the aim of this study.
    Methods
    In this study, 10 male sheep 3-4 months old Shall were used after random placement into two groups, treatment and control. Of sheep in the treatment group after anesthesia with ketamine and xylazine collected bone marrow samples and in the clean room BM-MSCs isolated, amplified and were identified with the evaluation of surface markers. Then experimental model of ARDS was induced by endotracheal injection of LPS to dose 400μg/kg. Clinical signs and radiograph images performed before and 24 hours after injection of LPS. After confirming inflammation, the sheep were anesthetized and on sternal position 50×106 cells of BM-MSCs third passage were transferred in treatment group as autograft by the catheter lavage in the bifurcation of the trachea and PBS in control group. Then clinical signs were recorded at hours of 3,6and 12 and on days 1,2,3 and 7 in both groups and finally, were analyzed based on the scored system.
    Results
    The data showed transplantation of BM-MSCs caused significant improvement in clinical signs including heart rate, respiratory rate, body temperature, respiratory sounds, cough, mucosal status, nasal secretions, appetite and physical condition compared with control group. A significant decrease in respiratory rate and body temperature from 12 hours and in heart rate from 24 hours to next be began. Also, changes in breath sounds on the first day after transplantation, physical condition, mucous membranes and appetite on the third day, the occurrence of cough and abnormal discharge from the nose on the seventh day had returned to pre-inflammation (-24 time) and the median of score was zero for them.
    Conclusions
    This study showed that transplantation of BM-MSCs can cause improves and the reduction in the severity of the clinical signs of ARDS, significantly.
    Keywords: ARDS, BM-MSCs, clinical signs, stem cell therapy, Sheep
  • نوید محبعلی، محمد مهدی دهقان*، علیرضا عرب، جلیل صفری

    قابلیت نوآوری، عاملی کلیدی برای استمرار نوآوری در کسب و کار است و به سازمان ها این توانایی را می دهد تا در محیط متغیر کنونی اثربخش تر رقابت کنند. بانک ها نیز که یکی از مهم ترین سازمان های خدماتی هستند برای حضور در صحنه رقابت نیازمند نوآوری های چشم گیری می باشند، و این امر آن ها را در جهت انجام فعالیت های نوآورانه هدایت می کند که موجب جذب مشتریان جدید در بین سایر رقبای خود می شود. به همین دلیل ارزیابی نوآوری در این صنعت کمک موثری به بانک ها برای سنجش میزان نوآوری و همچنین مقایسه خود با سایر رقبایشان خواهد کرد. هدف پژوهش حاضر ارائه مدل ترکیبی خبره محور فازی برای ارزیابی نوآوری شعب بانک می باشد. بدین منظور، ابتدا عوامل موثر بر نوآوری در حوزه های مختلف شناسایی خواهد شد، پس از جمع بندی فعالیت های صورت گرفته در این زمینه تمام معیارهای استخراج شده در اختیار خبرگان قرار گرفته و عوامل موثر بر نوآوری بانک شناسایی می شود. سپس با استفاده از روش تصمیم گیری چند شاخصه بهترین- بدترین که به عنوان یکی از نوین ترین روش های تصمیم گیری مطرح است، این عوامل با نظرات خبرگان وزن دهی می شوند. سپس با استفاده از روش مولتی مورای فازی 6 شعبه از شعب بانک انصار به عنوان مورد مطالعه، ارزیابی می شوند. نتایج این پژوهش نشان دهنده این است که عوامل استراتژیک، عوامل داخلی و مشتری مهم ترین عوامل تاثیرگذار بر نوآوری در حوزه بانک می باشند و همچنین چشم انداز بانک به عنوان زیرمعیاری از عوامل استراتژیک، به مهم ترین زیرمعیار مشخص شده است. پس از ارزیابی شعب، شعبه 6 به نوآورترین شعبه انتخاب شده است. در انتها بر اساس نتایج پژوهش، پیشنهادات اجرایی و پژوهشی ارائه گردید

    کلید واژگان: بانک, تصمیم گیری چند شاخصه, روش بهترین, بدترین, مولتی مورای فازی, نوآوری
    navid mohebali, mohammad mehdi Dehghan *, Alireza Arab Jalil Safari

    Innovation capability plays an important role in a business continuity and provides the ability for effective competition of organizations in the unstable environment of the present society.Since banks are one of the most important service organizations, they need remarkable innovation. This will attract new customers among the other competitors .So, innovation assessment would help them effectively.This study aims to provide a fuzzy hybrid expert model for assessment of banks innovation. In this regard, innovation influencing factors were identified. After all the activities are done, , the factors that are affecting the Banks innovation are recognized by experts. Then, these factors are weighted by using Best-Worst multi-criteria decision making method and experts opinion. Then, by using fuzzy MULTIMOORA method, 6 branches of Ansar Bank assessed as a case study. The results of this survey indicate that strategic factors, internal factors and the customer are the most important factors affecting innovation in the banking field and also the bank perspective is identified as the most important sub-criteria. Finally, based on the results of this research, some implementation and research recommendations were provided.

    Keywords: Bank, Multi-Criteria Decision Making, Best-worst Method Fuzzy MULTIMOORA, Innovation
  • جلیل حیدری دهویی، مهرنوش خرم *، امیرسالار ونکی، محمد مهدی دهقان
    واحد های تحقیق و توسعه از واحدهای اساسی سازمان ها هستند و انتخاب مناسب ترین فرد به عنوان مدیر تیم، بر موفقیت آن تاثیر بسزایی دارد. این در حالی است که تاکنون برای احصای معیارها و انتخاب مدیر یک تیم تحقیق و توسعه، چارچوب ساختارمندی ارائه نشده است. بنابراین، هدف از پژوهش حاضر ارائه رویکردی نوین برای انتخاب مدیر تیم تحقیق و توسعه است. بدین منظور، فهرست معیارهای متناسب برای انتخاب مدیر تحقیق و توسعه با بهره گیری از مدل های شایستگی احصا شد. در ادامه، با توجه به تعدد معیارهای شناسایی شده و لحاظ این نکته که اهمیت معیارها برای خبرگان متفاوت است، به کارگیری ترکیب روش های تصمیم گیری چندشاخصه مد نظر قرار گرفت. از این رو، برای وزن دهی به معیارها از روش سیموس تجدیدنظرشده استفاده شد و به کمک روش آراس اینتروال، مناسب ترین کاندید انتخاب گردید. در نهایت رویکرد طراحی شده برای انتخاب مدیر پروژه تحقیق و توسعه در شرکت کیسون استفاده شد. نتایج تحقیق نشان داد که مهارت های فردی (به ویژه انتخاب و اختصاص پرسنل، تخصیص منابع و همچنین داشتن نگرش سیستمی) مهم ترین معیار در انتخاب مدیر تیم تحقیق و توسعه است.
    کلید واژگان: انتخاب مدیر تیم تحقیق و توسعه, تصمیم گیری چندشاخصه, روش آراس اینتروال, روش سیموس تجدیدنظرشده, مدل شایستگی
    Jalil Heidary Dahouei, Mehrnoosh Khorram *, Amir Salar Vanaki, Mohammad Mehdi Dehghan
    R & D is one of the most important departments in organizations and selecting the most appropriate candidate as the team manager, can have a significant impact on its success. Despite these necessities, there has not been developed a structured framework to help identify appropriate criteria to select the R&D team manager yet. Nevertheless, this study aims to introduce a new combined approach for selection of R&D team managers. For this purpose, the required criteria are obtained from existing competency models. Afterwards, due to the variety of identified criteria and this fact that the weight of each criterion is different from the experts’ point of view, a combination of multi-attribute decision-making (MADM) methods has been used. Therefore, for the weighting of the criteria, the revised SIMOS method and for the selecting of the most appropriate candidate as the team manager, ARAS interval method was used respectively. The framework proposed in this study was used to select the most appropriate candidate for R&D project manager in Keyson Company. According to the results, the most important criteria in the selection of the managers are the individual skills (especially selecting and assigning personnel, allocating resources and having systematic viewpoints).
    Keywords: ARAS interval method, Competency model, MADM, R, D manager selection, Revised Simos method
  • محمدرضا مخبر دزفولی، صمد لطف الله زاده، معصومه حیدری سورشجانی، محمد مهدی دهقان، غلامرضا نیکبخت بروجنی، زهره افتخاری، حمید توانایی منش، سیروس صادقیان چالشنری، میثم جانی، مهدی عرب یارمحمدی
    زمینه مطالعه
    کلی سپتی سمی اغلب یک بیماری کشنده حاد در نوزادان دامهای مزرعه می باشد. علائم اولیه سپتی سمی غیراختصاصی است و از نشانه های بیماری های غیر عفونی یا بیماری های با عفونت موضعی مثل اسهال قابل تفریق نمی باشند.
    هدف
    بررسی تغییرات علائم بالینی در گوساله دارای سپتی سمی تجربی با باکتری اشریشیاکلی سویه O111:H8.
    روش کار
    در 10 راس گوساله نر هولشتاین پس از طی دوره سازگاری، سپتی سمی تجربی ایجاد و از 24 ساعت قبل از سپتی سمی تا 48 ساعت بعد از آن، ثبت علائم حیاتی و هفت معیار بالینی و کشت خون انجام و درمان از 24 ساعت پس از ایجاد سپتی سمی شروع شد.
    نتایج
    تغییرات رفلکس مکیدن و شوک معنی دار نبود. تغییرات اشتها، دهیدراسیون، رفتار عمومی، توانایی برخاستن و اسکور تام در گوساله های مورد مطالعه از قبل از ایجاد سپتی سمی تا 24 ساعت پس از سپتی سمی و نیز تا 24 ساعت پس از درمان معنی دار بود (001/0 > P). تغییرات قوام مدفوع با شروع درمان معنی دار مشاهده شد (04/0 > P). تعداد ضربان قلب (به ترتیب 040/0 P = و 033/0 P =)، تعداد تنفس (به ترتیب 009/0 P= و 001/0 P=) و دمای بدن (به ترتیب 001/0 P< و 004/0 P=) تا ساعت 24 پس از ایجاد سپتی سمی و تا 24 ساعت پس از درمان تغییرات معنی داری داشتند. کشت خون جز در ساعت صفر و 48، در همه موارد مثبت بود. نتیجه گیری نهایی: این مطالعه حاکی از آن است که علائم بالینی به دنبال سپتی سمی، به سرعت تغییرات نامطلوبی را نشان می دهند که بسته به آغاز درمان در زمان مناسب و داروی انتخاب شده تقریبا طی 24 ساعت برطرف می گردد. بنابراین وجود یک سیستم هدفمند اسکوربندی بیماری در ارزیابی بالینی سپتی سمی، کمی سازی روند تغییرات و اثربخشی درمان موثر خواهد بود.
    کلید واژگان: سپتیسمی تجربی, اشریشیاکلی, علائم بالینی, گوساله
    Mohammad Reza Mokhber Dezfouli, Samad Lotfollahzadeh, Masoomeh Heidari Sureshjani, Mohammad Mahdi Dehghan, Gholamreza Nikbakht Borojeni, Zohreh Eftekhari, Hamid Tavanaimanesh, Sirus Sadeghian Chaleshtori, Meysam Jani, Mehdy Arab Yarmohammadi
    Background
    Colisepticemia is an acute fatal disease in farm animal neonates. Clinical finding of septicemia is non-specific and cannot be differentiated from signs of noninfectious disease or disease with local infection such as diarrhea.
    Objectives
    Evaluation of clinical signs variations in calves with experimental septicemia with Escherichia coli O111:H8.
    Methods
    Colisepticemia was experimentally induced in ten Holstein bull
    calves after an adaptation period. Vital signs and 7 clinical criteria were recorded from 24
    h before septicemia until 48 h after that. Blood culture was performed and treatment was
    done based on antibiogram from 24 h after challenge.
    Results
    Changes of suckling reflex and shock were not significant. Changes of appetite, dehydration, behavior, standing ability, total score from 24 h before the challenge to 24 h after treatment were significant (p
    Conclusions
    The present study indicated clinical signs changed unfavorably following septicemia that were dissolved approximately during 24 h, depending on treatment in appropriate time and drug choice. Thus, a targeted scoring system will be useful in clinical evaluation of septicemia, quantifying the changes procedure and treatment efficacy.
    Keywords: Experimental septicemia, Escherichia coli, clinical sign, Calf
  • محمدرضا مخبردزفولی، زهره افتخاری*، معصومه حیدری سورشجانی، محمد مهدی دهقان، مسعود دوستی
    زمینه مطالعه
    پروتئینهای SP-A و SP-D، پروتئینهای هیدروفیلیک و جزئی از سورفاکتانت هستند که پاسخ التهابی را در ریه تنظیم میکنند. باکتری پاستورلا موالتیسیدا یکی از عوامل اصلی ایجاد کننده پنومونی یا تب حمل و نقل در گله های گاوان شیری میباشد.
    هدف
    ارزیابی محتوای سورفکتانتی به عنوان بیومارکری از وضعیت بیماری های مختلف ریوی و شرایط درمانی مورد ارزیابی قرار بگیرد.
    روش کار
    در مطالعه حاضر 10 راس گوساله نر هلشتاین 4 ماهه با وزن 5 ± 120 کیلوگرم در دو گروه انتخاب شد. با استفاده از باکتری پاستورلا موالتیسیدا (PMC66 Razi) جهت ایجاد پنومونی تجربی انتخاب شد. لاواژ برونکوآلوئولار تحت شرایط آرام بخشی انجام گردید. مایعات لاواژ شده سانتریوفوژ گردید و رسوب به دست آمده در 20- درجه سانتی گراد ذخیره شد.بررسی سیتولوژیکی و ارزیابی سورفکتانتی با روش الایزا ، کیت شیمیایی و HPLCانجام شد.
    نتایج
    تغییرات SP-Dو SP-A سرمی در اثر ایجاد پنومونی تجربی معنی دار بود علی رغم افزایش میزان پروتئین نوع A سورفکتانتی در گروه مبتلا به پنومونی ، این اختلاف در دو گروه معنی دار نبود. نتایج مطالعه حاضر نشان داد که غلظت SP-D به طور معنا داری در گوساله های مبتلا به پنومونی در مقایسه با گروه کنترل تغییر میکند. میزان دی پالمیتول فسفاتیدیل کولین در گروه مبتلا به پنومونی در مقایسه با گروه کنترل کاهش معنی داری را نشان میدهد.
    نتیجه گیری
    باکتری پاستورلا سبب تغییر در محتوای سورفکتانتی ریه در طی پنومونی تجربی شده است که بررسی آزمایشگاهی مایع BALF می توان با سنجش تغییرات این بیومارکرهای التهابی به وضعیت بافت ریوی از نظر وجود روند التهابی و شرایط درمانی پی برد.
    کلید واژگان: بیومارکر, فسفولیپید, پنومونی, پروتئین, سورفکتانت
    Mohammad Reza Mokhber Dezfouli, Zohre Eftekhari *, Masoomeh Heidari Sureshjani, Mohammad Mehdi Dehghan, Masood Dousti
    Background
    SP-A and SP-D are hydrophilic proteins which regulate the inflammatory response of the lung. Pasteurella multocida is one of the most common bacteria isolated from calves suffering from shipping fever pneumonia, one of the most problems in dairy herds.
    Objective
    Evaluation of surfactant content may provide a valuable diagnostic tool for detection of calf pneumonia due to Pasteurella multocida and also state of treatment.
    Methods
    Ten Holstein-Frisian bull calves aged 4 months with body weight of 120 ± 5 kg were selected for study in two groups. The Pasteurella multocida (PMC66 Razi) was used in the present study for inducing pneumonia. The Bronchoalveolar lavage (BAL) process was done in selected calves. BAL fluid was collected and centrifuged and finally the sediment (crude surfactant) was reserved at -20˚C.The cytological evaluation and surfactant content was assayed by ELISA, TPL kit assay and HPLC.
    Results
    The serum levels of SP-A and SP-D in pneumonic group were significantly elevated. Although the increased Bronchoalveolar lavage fluid (BALF) level of SP-A in pneumonic cases was found as compared with the control animals, but the statistical analysis didnt show any significant differences between two groups. The level of SP-D in BALF of pneumonic group significantly elevated. The amount of Dipalmitoylphosphatidylcholine (DPPC) in pneumonic group decreased significantly in comparison control group.
    Conclusion
    Pasteurella inducing pulmonary can changed the major component of lung surfactant which evaluation of these markers can be helpful as an appropriate tool in diagnostic state of pneumonia and healing.
    Keywords: biomarker, phospholipids, pneumonia, proteins, surfactant
  • النا محمودی، محمد مهدی دهقان*، محمد علی شکر گزار، بهارک امامی، محمد تفضلی شادپور، سوزان امین، نوشین حقیقی پور، محمد ملازم، سید حسین مرجانمهر، میرسپهر پدرام، سعید فرزاد مهاجری، یاسمین والی
    Mohammad Mehdi Dehghan*, Elena Mahmoudi, Mohammad Ali Shohkrgozar, Baharak Emami, Mohammad Tafazoli-Shadpour, Suzan Amin, Nooshin Haghighipour, Mohammad Molazem, Seyyed Hossein Marjanmehr, Saeed Farzad Mohajeri, Yasamin Valy, Mir Sepehr Pedram
    Objective- Investigate myocardial performance after autologous adipose-derived (ASCs) mesenchymal stem cell differentiated under equiaxial cyclic strain, transplantation in rabbits with acute myocardial infarction (AMI).
    Design- Prospective, randomized experimental study
    Animals- 20 New Zealand White rabbits (2-3 kg)
    Procedure- ASCs were studied in four distinct groups of mechanical (ADM), chemical (ADC), undifferentiated (AD) and control (C) groups. According to this categorization, the cells were exposed to cyclic mechanical loading or 5-azacytidine as the chemical factor. 10 6 ASC cells were transplanted intramyocardially in rabbits with AMI (Acute Myocardial Infarction). Echocardiographic study was used to evaluate effects of cells on cardiac function.
    Results- Left ventricle ejection fraction (LVEF) was significantly increased in the ADM (mechanically-differentiated adipose-derived mesenchymal stem cell) group at 2 months follow-up. Fractional shortening (FS) also showed a similar pattern as LVEF and increased in ADM group in compare to control and AD (undifferentiated adipose-derived mesenchymal stem cell) group.
    Conclusion and clinical prevalence- The results indicate that intramyocardial transplantation of mechanically-differentiated ASCs improves cardiac function of ischemic myocardium. Transplantation of mechanically-differentiated ASCs for myocardial regeneration may become the future therapy for acute myocardial infarction.
    Keywords: Adipose-derived mesenchymal stem cell, Equiaxial strain, Acute myocardial infarction, Echocardiography
  • محمدرضا مخبردزفولی، حمید توانایی منش، محمد مهدی دهقان، فرزاد حیاتی، سیروس صادقیان چالشتری، حسام الدین اکبرین، پویا پورنقی
    زمینه مطالعه
    بیماری های دریچه از معمول ترین مشکلات قلبی هستند و پیوند دریچه گزینه اصلی درمان در موارد پیشرفته به حساب می آید.
    هدف
    در این مطالعه از دریچه مهندسی بافت شده در آئورت توراسیک استفاده شد و کارایی آن با هدف ارزیابی خواص مکانیکی دریچه ها با اکوکاردیوگرافی ارزیابی شدند.
    روش کار
    این مطالعه بر روی شش راس گوسفند نر انجام شد. اکوکاردیوگرافی در همه گوسفندان 24 ساعت قبل از جراحی پیوند دریچه، 24 ساعت بعد (D1)، دو هفته بعد (W2) و چهار هفته بعد (W4) از جراحی انجام شد. از نمای طولی بطن چپ در سمت راست بدن برای ارزیابی وضعیت همودینامیک در طول دریچه آئورت استفاده شد.
    نتایج
    انتگرال زمان سرعت (VTI) از 88/2±98/18 پیش از جراحی به 48/2±55/12 یک روز پس از جراحی رسید که تفاوت معناداری را نشان داد. سرعت میانگین هم در روز اول کاهش معناداری نسبت به پیش از جراحی نشان داد. ولی حداکثر سرعت در طول مطالعه ثابت باقی ماند. در هیچ زمانی گرادیان فشار تفاوت معناداری را نشان نداد.
    نتیجه گیری نهایی: نتایج مطالعه حاضر نشان داد که دریچه مهندسی شده در این مطالعه بعضی از فاکتورهای همودینامیک خون را تغییر داد ولی حرکت دریچه طبیعی طبیعی بود و عارضه معمول پس از استفاده از این دریچه آنوریسم بود که علت آن اسکافولد ضعیف دریچه بود.
    کلید واژگان: اکوکاردیوگرافی, قلب, همودینامیک, مهندسی بافت, دریچه
    Mohammad Reza Mokhber Dezfouli, Hamid Tavanaeimanesh, Mohammad Mehdi Dehghan, Farzad Hayati, Sirous Sadeghian Chaleshtori, Hesameddin Akbarein, Pouya Pournaghi
    Background
    Heart valve diseases are considered a common disease in human and animals, and valve replacement is an option for treatment of valvular diseases.
    Objectives
    In this study efficacy of a tissue engineered valve in thoracic aorta was evaluated with transthoracic echocardiography.
    Methods
    This study was undertaken on 6 male sheep. Echocardiography was performed on all sheep 24 hours before surgery and repeated 24 hours (D1), 2 weeks (W2) and 4 weeks (W4) after surgery. Right parasternal long axis view of left ventricular outflow tract (LVOT) was used to assess hemodynamic across new valve.
    Results
    Velocity time integral (VTI) significantly decreased from 18.98±2.88 before surgery to 12.55±2.48 one day after surgery (D1) (p
    Conclusions
    Our results demonstrated that this tissue engineered aortic valve (TEAV) could change some hemodynamic parameters, but heart could compensate some of them. Valve movement remained normal but the major complication was aneurism which seems to be the result of poor scaffold.
    Keywords: echocardiography, heart, hemodynamic, tissue engineer, valve
  • محمدرضا آقچه لو*، سید مهدی قمصری، محمد مهدی دهقان، داریوش سعادتی
    زمینه مطالعه
    فیبروبلاست ها یکی از سلول های مهم در التیام زخم ها هستند. این سلول ها بستر مناسب را جهت مهاجرت کراتینوسیت ها و انقباض زخم ایجاد می کنند. التیام زخم در ناحیه پایین اندام حرکتی اسب با تاخیر می باشد که یکی از دلایل آنرا رشد و تکثیر زیاد فیبروبلاست ها می دانند که منجر به ایجاد بافت جوانه ای اضافی در زخم های این ناحیه می شوند.
    هدف
    این مطالعه به منظور مقایسه منحنی رشد و تکثیر فیبروبلاست های جدا شده از پوست نواحی اندام حرکتی و گردن اسب صورت پذیرفت.
    روش کار
    تعداد 5 راس اسب با یافته های طبیعی آزمایشگاهی و بالینی انتخاب شدند. دو نمونه تمام ضخامت پوست به روش استریل از ناحیه جانبی گردن و دیگری از قسمت جانبی اندام حرکتی (ناحیه متاکارپ) در هر اسب برداشت شد، سپس نمونه ها با PBS شسته شده و با قیچی ریز شده و در داخل فلاسک 25 کشت سلولی برده شدند. بعد از چسبیدن نمونه ها به فلاسک،cc 5 محیط کشت اضافه شد. بعد خروج تعداد کافی سلول ها از بافت های چسبیده به کف فلاسک سلول ها پاساژ داده شدند و بعد از رشد وتکثیر کافی سلول ها مجددا پاساژ داده شده و به میزان 10هزار سلول در هر گوده یک پلیت 24 تایی برده شدند. بعد از 48 ساعت تا 8 روز، روزانه سه گوده تریپسینه شده و تعداد سلول های هر گوده شمارش و درصد قابلیت زیستی سلول ها تعیین شد و به این صورت تعداد سلول های زنده به دست آمد.
    نتایج
    منحنی رشد فیبروبلاست های جدا شده از نواحی اندام حرکتی و گردن کشیده شده و مقایسه آماری بین سلول ها صورت پذیرفت که تفاوت معنی داری در تعداد سلول های زنده مشاهده نگردید، ولی تفاوت در قابلیت زیستی این سلول ها معنی دار است. میانگین زمان دوبرابر شدن جمعیت سلولی در ناحیه گردن 73/31 ساعت و در ناحیه اندام حرکتی 4/26 ساعت است که البته از نظر آماری این تفاوت معنی دار نبوده است.
    نتیجه گیری نهایی: به نظر می رسد با توجه به تفاوت در درصد قابلیت زیستی، مرگ برنامه ریزی شده در فیبروبلاست های ناحیه گردن منظم تر از ناحیه اندام حرکتی است.
    کلید واژگان: اندام حرکتی, تک سمی, فیبروبلاست
    Mohammad Reza Aghchelou*, Seyed Mahdi Ghamsari, Mohammad Mahdi Dehghan, Daryoush Saadati
    Background
    Fibroblasts are one of the important cells in wound healing. These cells create a proper bed for keratinocytes migration and wound contraction.Wound healing in distal limb of horses has complications, such as formation of exuberant granulation tissue (EGT). The main factor in this problem is overgrowing of fibroblasts.
    Objectives
    The purpose of the present study was to compare fibroblast growth curve in isolated skin from horses’ neck and distal limb.
    Methods
    5 horses with normal hematological and clinical signs were selected. Two samples of full thickness of skin were taken from the neck and lateral metacarpal region of each horse asseptically. Then the samples were washed with PBS minced and placed in ventilated flask 25 cm2. After attaching samples to flask, 5 ml culture medium(RPMI-1640 with 10% FBS) were added and the flask was placed in an incubator at 37°c in 5% CO2. After leaving a sufficient number of cells from tissues adhered to the bottom of the flask, the cells were passaged to a new ventilated flask. After growth and proliferation of cells, they were passaged again and a suspension of cells in culture medium (10000 cells/ml) was maked. To each cell of a 24-well plate, one ml of this suspension was added. After 48 hour, cells of 3 well were detached with tripsin daily, counted and viability determinted within 8 days.
    Results
    There was no significant difference between viable cells number but there was significant difference in viability percent of cells in neck and distal limb. The mean of population doubling time (PDT) for fibroblasts of neck is 31.73 hours and for fibroblasts of distal limb is 26.4 hours. This difference was not significant.
    Conclusions
    With regard to different viability percentage, it seems that the appoptosis in fibroblasts of neck skin is more regular than distal limb skin.
    Keywords: distal limb, equine, fibroblast
  • محمدحسین گرانمایه، علی باغبان زاده، عباس برین، جمیله سالار آملی، محمد مهدی دهقان
    زمینه مطالعه
    مطالعه مدل های برون تنی برای طراحی تحقیقات تجربی رو به افزایش است. از جمله این نوع مطالعات جداسازی و کشت سلول ها از بافت های مختلف مانند بافت های عصبی می باشد، که در شناخت مکانیسم های اساسی آسیب ها می تواند بسیار کمک کننده باشد و ما را قادر می سازد تا مسیرهای سیگنالینگ درون سلولی مسئول مرگ سلولی را به دقت مورد بررسی قرار دهیم.
    هدف
    اگر چه تا کنون، روش های مختلفی برای کشت نورون های قشری جنین رت توصیف شده است. با این حال، مطالعه موجود روش عملی و سریعی را معرفی می کند که می تواند در این نوع مطالعات مورد استفاده قرار گیرد.
    روش کار
    در این مطالعه، از سه محیط کشت مختلف، به ترتیبی که توضیح داده می شود برای جداسازی و کشت نورون ها در کشت اولیه قشری بدون استفاده از هضم آنزیمی استفاده گردید: محیط های مورد استفاده عبارت بودند از: محیط I: محیط نوروبازال، B-27 و ال-گلوتامین؛ محیط II: DMEM، FBS و ال-گلوتامین؛ و محیط III:رFBS،ز12-DMEM/F، و ال-گلوتامین.
    نتایج
    میزان زنده مانی نورونی در این مطالعه بسیار قابل توجه بود و بهترین رشد نورونی در محیط I مشاهده گردید، در حالیکه محیط های II و III اثر متوسطی بر روی رشد نوریت داشتند.
    نتیجه گیری نهایی: نتایج این مطالعه نشان می دهد محیط I بیشترین تشابه با شرایط برون تنی را در مقایسه با محیط های II و III ایجاد نموده و سلول های نورونی بیشتر قادر به حفظ خصوصیات فیزیولوژیک خود در این محیط می باشند.
    کلید واژگان: نورونهای قشری, جداسازی, کشت اولیه سلول, رت
    Mohammad Geranmayeh, Ali Baghbanzadeh, Abbas Barin, Jamileh Salar, Amoli, Mohammad Dehghan
    Background
    In vitro model studies are becoming increasingly popular for experimental research designs. They include isolation and expansion of cells of a particular tissue, such as the nervous tissue which contributes to understanding the underlying mechanisms in many pathologies. It enables the scrutinization of intracellular signaling pathways responsible for cell death.
    Objectives
    In the literature, there are different methods for the isolation and culture of rat embryonic cortical neurons. However, this study developed a feasible, rapid and easily performable method.
    Methods
    Isolation of neurons was performed without using enzymatic digestion. Primary cortical cultures neurite outgrowth and neuron numbers per field of common mediums were compared for neuronal cells isolation and expansion. In this study, three different culture mediums were considered: Medium I: Neurobasal medium, B-27 and L-glutamine; Medium II: DMEM, FBS and L-glutamine; and Medium III: DMEM/F-12, FBS and L-glutamine.
    Results
    High survival rate and number of neurons was obtained with the current method. The best neuronal growth was achieved by Medium I, while Medium II and III had moderate effect on the neurite outgrowth.
    Conclusions
    Enzyme-free treatment was introduced and Medium I was used as an alternative method for optimal neuron isolation and expansion. The neuronal cultures are similar to nervous tissue in physiological aspects. Hence, Medium I is more similar to the in vivo condition compared to Mediums II and III.
    Keywords: cortical neurons, isolation, primary cell culture, rat
  • حسین زارع، شهرام جمشیدی *، عباس پیریایی، محمد مهدی دهقان، فرهنگ ساسانی، صدیقه مولایی، فاطمه نصیری، ناصر صدیق
    زمینه و هدف

    ایجاد مدل نارسایی حاد کبدی برای ارزیابی اثرات و بی خطر بودن روش های جایگزین پیوند کبد، به کار می رود. این مطالعه با هدف تعیین دوز مناسب تتراکلرید کربن برای ایجاد نارسایی حاد کبدی در موش نژاد NMRI انجام شد.

    روش بررسی

    در این مطالعه ابتدا در 5 گروه موش 6 تایی، تتراکلرید کربن محلول در روغن زیتون با دوزهای مختلف (به میزان 5/0، 1، 5/1، 2 و 5/2 میلی لیتر به ازای هر کیلوگرم وزن) به صورت داخل صفاقی تزریق گردید. پس از 24 ساعت سطح سرمی آنزیم های کبد و وضعیت بافت کبد ارزیابی شد. برای بررسی میزان زنده مانی موش ها، تتراکلرید کربن با مقادیر ذکرشده به 6 گروه موش جدید تزریق و این حیوانات طی 4 روز مورد مشاهده قرار گرفتند. جهت بررسی تاثیر سم در روزهای بعد، دوز تعیین شده به 24 موش جدید تزریق و ارزیابی های بافتی و سرمی تکرار شد.

    یافته ها

    با افزایش دوز تتراکلرید کربن، سطح سرمی آنزیم های کبدی و درجه آسیب بافت کبدی افزایش یافت. مقادیر بیش از یک میلی لیتر بر کیلوگرم تتراکلرید کربن باعث ایجاد آسیب حاد کبدی شد. همچنین در میزان یک میلی لیتر بر کیلوگرم، مرگ و میرکم و در مقادیر بیش از 2میلی لیتر بر کیلوگرم، مرگ و میر شدید بود. در تزریق تتراکلرید کربن (با دوز 5/1میلی لیتر بر کیلوگرم)، حداکثر افزایش آنزیم های کبدی، 24 ساعت بعد ایجاد شد که به تدریج کاهش یافت. درجه آسیب کبدی در روزهای بعد از تزریق، تقریبا تا روز چهارم یکسان بود، ولی از 72 ساعت به بعد، فاز رژنراسیون کبدی آغاز گردید.

    نتیجه گیری

    طبق نتایج این مطالعه، تزریق داخل صفاقی تتراکلرید کربن (با دوز 5/1میلی لیتر بر کیلوگرم) در یک نوبت، می تواند دوز مناسبی برای ایجاد مدل نارسایی حاد کبدی در موش نژادNMRI باشد.

    کلید واژگان: نارسایی حاد کبدی, تتراکلرید کربن, موش
    Hossein Zare, Shahram Jamshidi, Abbas Piryaei, Mohammad Mahdi Dehghan, Farhang Sasani, Sedigheh Molaei, Fatemeh Nasiri, Nader Sadigh

    Backgroundand

    Objectives

    Production of a model of hepatic failure is used to evaluate the effectiveness and safety of alternative methods of liver transplantation. This study aimed to determine the appropriate dosage of carbon tetrachloride (CCl4) to induce acute hepatic failure in NMRI mice.

    Methods

    In this study, at first, a mixture of CCl4 dissolved in olive oil was administered intraperitoneally to 5 groups of 6 mice. After 24 hours, serum level of liver enzymes and the status of liver tissue were evaluated. To investigate the survival of mice, CCl4 (at doses of 0.5, 1, 1.5, 2, and 2.5ml/kg.bw) was administered to 6 new groups of mice, and these animals were monitored for 4 days. To assess the effect of the toxin in the next days, the determined dose was administered to 24 new mice, and serum and histological evaluations were repeated.

    Results

    The serum level of liver enzymes and the degree of hepatic lesions were significantly increased with increased dose of CCl4. Values more than 1ml/kg of CCl4 induced acute liver damage. Also, the value of 1ml/kg decreased mortality rate and values more than 2ml/kg increased mortality rate. Maximum increase in serum levels of liver enzymes was observed 24 hours after injection of CCl4 (at the dose of 1.5ml/kg), which decreased gradually. The degree of liver damage in days after the injection was the same until the fourth day, but the liver regeneration phasewas initiated after 72 hours.

    Conclusion

    According to the results of this study, a single intraperitoneal administration of CCl4 at the dose of 1.5mL/kg CCl4 could be an appropriate dosage for the production of a model of acute hepatic failure in NMRI mouse.

    Keywords: Liver Failure, Acute, Carbon Tetrachloride, Rats
  • سیاوش جهانی، حمیدرضا مسلمی *، محمد مهدی دهقان، رضا صداقت، رامین مظاهری نژاد فرد، دانیال رضایی مقدم

    هدف از انجام این مطالعه، ارزیابی تزریق موضعی بوتریک اسید همراه با پیوند امنتوم خودی در التیام نقیصه ایجاد شده در تاندون آشیل خرگوش می باشد. برای انجام این تحقیق 9 قطعه خرگوش سفید نیوزیلندی تهیه و با استفاده از ترکیب کتامین و زایلازین، بیهوش شدند. در ادامه و پس از آماده سازی آسپتیک و شان گذاری در پای راست و چپ، در بالای استخوان کالکانئوس شکافی در پوست داده شد. پس از رویت تاندون آشیل، برداشت ناقص تاندون در ناحیه میانی آن انجام گرفت. سپس این فضا با استفاده از بافت امنتوم خودی پر شده و در گروه آزمایش، ابتدا و انتهای آن با استفاده از نخ پلی گالاکتین 910 آغشته به اسید بوتیریک، به دو سر قطع شده تاندون بخیه گردید.همچنین در گروه های مورد مطالعه و کنترل به ترتیب تزریق اسید بوتیریک و نرمال سالین، به صورت روزانه و تا روز سوم ادامه یافت. به منظور مشاهده روند ترمیم ضایعات و پاسخ های بافتی و مطالعه هیستوپاتولوژی در روزهای 15، 28 و 45، سه قطعه خرگوش به روش انسانی معدوم شده و پس از جداسازی، تاندون مورد ارزیابی هیستوپاتولوژی قرار گرفت. نتایج فاکتورهای مورد مطالعه میانگین التیام بالاتری را در گروه درمان شده با بوتریک اسید در مقایسه با گروه کنترل نشان داد، اگر چه این اختلاف معنی دار نبود. بنابراین بر اساس نتایج حاصله می توان بیان داشت تزریق بوتریک اسید همراه با پیوند امنتوم خودی می تواند روند التیام را در جراحت تاندون آشیل در خرگوش بهبود بخشد.

    کلید واژگان: اسید بوتیریک, پیوند امنتوم خودی, تاندون آشیل
    S. Jahani, H. R. Moslemi, M. M. Dehghan, R. Sedaghat, R. Mazaheri Nezhad, D. Rezaee Moghaddam

    In this study، the role of local injection of butyric acid (BA) with autogenous omental graft was evaluated in healing of experimental Achilles tendon injury in rabbits. Nine adult male New Zealand rabbits were anesthetized and a partial thickness tenotomy was created on both hindlimbs. In treated group، omental graft was secured in place using BA soaked polygalactin 910 suture. In control group، the graft was sutured without BA. Butyric acid and normal saline were injected daily to treatment and control groups for three days، respectively. Based on the findings، on day 15 after injury، the tendon sections showed that healing rate in BA treated group was higher than that in control group. Furthermore، at days 28 and 45، comparison between BA treated and control groups demonstrated that BA increased the healing rate but with no significance. In summary، results of this study show that application of BA with autogenous omental graft can improve healing process of damaged Achilles tendon.

    Keywords: Butyric acid, Omental graft, Achilles tendon
  • حسین اسماعیلی، محمد مهدی دهقان، محمد ربانی، اسماعیل حریریان
    زمینه وهدف
    آغوز یا کلستروم تنها منبع طبیعی فاکتورهای رشد انتقالی آلفا و بتا و فاکتور رشد شبیه انسولین 1 و 2 می باشد که در ترمیم زخم نقش دارند. هدف از این مطالعه بررسی اثرات التیامی آغوز گاو در زخم های باز در مدل خوکچه هندی بوده است.
    روش کار
    پودر لیوفیلیزه آغوز گاو به شکل پماد 10 درصد در التیام زخم های باز مورد استفاده قرار گرفت. تعداد 12 سر خوکچه هندی به دو گروه تیمار (پماد 10% آغوز) و شاهد (پایه پماد) تقسم شدند که هر گروه شامل 6 سر خوکچه هندی بود. حیوانات تحت بیهوشی قرار گرفتند و زخم هایی به مساحت 400 میلی متر مربع به ضخامت تمام پوست در روی سطح پشتی آن ها ایجاد شد و جمع شدن زخم و میزان التیام کلی زخم ها مورد بررسی قرار گرفت.
    یافته ها
    جمع شدن زخم ها و التیام کلی آن ها در گروه تیمار در مقایسه با گروه شاهد بیشتر بود اما این یافته ها از نظر آماری اختلاف معنی داری نداشتند.
    نتیجه گیری
    نتایج این مطالعه نشان داد که آغوز گاو می تواند درکیفیت التیام زخم تاثیر داشته باشد و مطالعات بیشتر در زمینه تاثیر آن بر زخم های سوختگی و عفونی نیاز است.
    کلید واژگان: آغوز گاو, التیام, خوکچه هندی, زخم
    Hossein Esmaeili, Mohammad Mehdi Dehghan, Mohammad Rabbani, Esmaeil Haririan
    Background
    Colostrum is the only natural source of transforming growth factors (TGF-α and β) and insulin-like growth factors (IGF-1 and 2) which play a role in wound healing. The aim of the present study was to investigate the effects of bovine colostrum on secondary wound healing in a guinea pig model.
    Methods
    Lyophilized bovine colostrum powder, in the form of an ointment (10 % w/w dried powder in semisolid paraffin ointment base), was evaluated for wound-healing potential in an excision wound in guinea pigs. The guinea pigs were divided into two groups of treatment (colostrums ointment) and control (ointment base), each group consisting of six guinea pigs. All animals were anaesthetized and a full-thickness excision wound (square area of 400 mm2) was created in the dorsum skin of all guinea pigs. Wound contraction and total wound healing rates were evaluated.
    Results
    Colostrum ointment found to possess wound healing activity which was evidenced by an increase in the rates of wound contraction and total wound healing when compared with the control group, although differences were not statistically significant.
    Conclusion
    Results of this study indicated that bovine colostrum could improve quality of wound healing but more studies will need to be done to clarify whole bovine colostrum role in burn and infectious wounds.
    Keywords: Bovine colostrum, Guinea pig, healing, Wound
نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال