به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

محمد مهدی رفیعی

  • محمدمهدی رفیعی*

    تطبیق اصالت وجود در فلسفه اگزیستانس و حکمت متعالیه، یکی از موضوعات جذاب برای پژوهشگران بوده است. اما پژوهش حاضر با تمرکز بر اصل تقدم وجود بر ماهیت یا همان اصالت وجود در فلسفه ژان پل سارتر، به بعد انسان شناسانه این دیدگاه می پردازد و به جای تطبیق محض، داوری و ارزیابی این دیدگاه را در پارادایم حکمت صدرایی با نگاهی بر آثار شهید بهشتی، بر عهده دارد. نتایج این پژوهش نشان می دهد «تقدم وجود بر ماهیت» صرفا مشترک لفظی میان فلسفه سارتر و فلسفه صدرایی است، اما با این حال بخشی از مضامین اثبات شده در انسان شناسی سارتر، که خود حاصل اصل مزبور است، مورد تایید حکمت متعالیه نیز می باشد. مهم ترین شباهت های این دو دستگاه فکری، انعطاف پذیری ماهیت انسان و اختلاف ماهوی افراد بشر نسبت به یکدیگر است. از طرف دیگر مهم ترین تفاوت ها نیز تعریف ناپذیری بشر، نفی فطرت و آزادی انسان از اراده الهی در انسان شناسی سارتر و خلاف همین موارد در انسان شناسی صدرایی و شهید بهشتی است. این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی، پس از تبیین اصل تقدم وجود بر ماهیت در اندیشه سارتر با تمرکز بر انسان شناسی وی، به نقد آن در چهارچوب فلسفه صدرایی و بررسی نقاط مشترک و متفاوت می پردازد.

    کلید واژگان: تقدم وجود بر ماهیت, اگزیستانسیالیسم, سارتر, آزادی انسان, فلسفه صدرایی, شهید بهشتی, اختلاف نوعی انسان ها, فطرت
    Mohammad Mahdi Rafiei *

    The comparison of the primacy of existence in existential philosophy and Transcendent Wisdom has been an intriguing topic for researchers. However, this study focuses on the principle of “existence precedes essence” or the primacy of existence in Jean-Paul Sartre’s philosophy, addressing the anthropological dimension of this view. Instead of mere comparison, this study undertakes the evaluation and judgment of this view within the paradigm of Sadrian philosophy, by looking at Martyr Beheshti's works. This study indicates that the principle “the primacy of existence” is merely a homonymous term between Sartre’s philosophy and Sadrian philosophy. Nevertheless, some of the proven themes in Sartre’s anthropology, derived from this principle, are also endorsed by transcendent wisdom. The most significant similarities between these two philosophical systems are the flexibility of human nature and the essential differences among individuals. On the other hand, the most significant ones include the indefinability of humans, the denial of innate nature (fiṭra), and human freedom from divine will in Sartre’s anthropology, which contrasts with the views in Sadrian anthropology and Martyr Beheshti’s thought. This study, which uses a descriptive-analytical method, after explaining the principle of “existence precedes essence” in Sartre’s thought with a focus on his anthropology, critiques it within the framework of Sadrian philosophy and examines the common and differing points.

    Keywords: The Primacy Of Existence, Existentialism, Sartre, Human Freedom, Sadrian Philosophy, Martyr Beheshti, Essential Differences Among Humans, Innate Nature (Fiṭra)
  • محمدمهدی رفیعی*

    مسئولیت اجتماعی به مثابه کنشگری آحاد جامعه در عرصه محیط اجتماعی، در میان کلمات اندیشمندان مسلمان و خصوصا قرائت های معاصر از اسلام به چشم می خورد. شهید آیت الله دکتر سید محمد حسینی بهشتی؛ متفکر و دین پژوه معاصر نیز یکی از اصول بنیادین انسان شناسی سیاسی و اجتماعی خویش را اصل «مسئولیت اجتماعی» معرفی نموده است. از مهم ترین ثمرات این اصل، وظیفه آحاد مردم در مقابله با هنجارشکنی ها و قانون-شکنی ها و مسئولیت حراست از احکام نظام اسلامی در فضای جامعه است. در این مقاله به روش توصیفی تحلیلی مبانی انسان شناختی اصل مسئولیت اجتماعی در نگاه شهید بهشتی واکاوی شده و تبیین گشته که چرا باید به این اصل ملتزم بود. نتایج این پژوهش نشان داد سه اصل؛ «حرکت وجودی انسان»، «اجتماعی بودن انسان» و «اصالت آمیخته فرد و جامعه»، بنیان های مسیر تکاملی انسان را ترسیم نموده و شهید بهشتی را بر آن می دارد که مسئولیت انسان در مقابل خداوند را، علاوه بر دو حوزه «خویشتن خویش» و «محیط طبیعی»، به عرصه «محیط اجتماعی» نیز بکشاند.

    کلید واژگان: مسئولیت اجتماعی, اصالت آمیخته فرد و جامعه, انسان شناسی, شهید بهشتی
    Mohammadmahdi Rafiei *

    Social responsibility as the activism of members of society in the field of social environment can be seen among the words of Muslim thinkers and especially contemporary readings of Islam. Martyr Ayatollah Dr. Seyed Mohammad Hosseini Beheshti; The contemporary thinker and religious scholar has introduced one of the fundamental principles of his social and political anthropology as the principle of "social responsibility". One of the most important fruits of this principle is the duty of individuals to deal with violations of norms and laws and the responsibility of protecting the rules of the Islamic system in the society. In this article, the anthropological foundations of the principle of social responsibility in the eyes of Shahid Beheshti have been analyzed in a descriptive-analytical way, and it has been explained why one should be committed to this principle.The results of this research showed three principles; "man's existential movement", "man's sociability" and "mixed originality of the individual and society" have outlined the foundations of the human evolutionary path and led Shahid Beheshti to understand the responsibility of man in front of God, in addition to two areas "Self" and "natural environment" to the field of "social environment" as well

    Keywords: Social Responsibility, Mixed Originality Of Individual, Society, Anthropology, Shahid Beheshti
  • محمد مهدی رفیعی*
    هلنسیم دوره ای غریب از تاریخ فلسفه، میان دو عصر قریب باستان و قرون وسطاست. این دوره در برگیرنده اندیشه های مهمی چون اپیکوریسم، رواقی گری و فلسفه نوافلاطونی بوده و آثار قابل توجهی بر سده های بعدی داشته است. پژوهش حاضر با تکیه بر کتب و منابع موجود در حوزه فلسفه هلنیستی، انسان شناسی دو مکتب اپیکوریان و رواقیون را مرور می کند و سعی دارد از این رهگذر، بخشی از تاریخ انسان شناسی را نقد کند. نتایج این مقاله نشان داد که آموزه های یونان باستان در لایه های زیرین فلسفه یونانی مآبی (هلنیسم) رسوخ کرده، اما فیلسوفان هلنیستی صرفا مقلد نبوده اند و نوآوری های چشمگیری نیز داشته اند. اپیکور با تکیه بر ابزار حس و نگرش مادی اتمی به جهان، انسان را موجودی متشکل از مجموعه اتم ها می داند و به این دلیل زندگی پس از مرگ را انکار می کند. او با احترام به فضایل اخلاقی و دفاع از مسیولیت، انسان را آزاد از جبر فرض می کند و سعادت او را در لذت و رهایی از رنج می داند. در مقابل، رواقیون نیز با افزودن عنصر «اذعان» به دریافت های حسی، ملاک اعتبار شناخت را دگرگون ساخته اند و با نگرشی مادی، صورت گرا بوده اند. ایشان هویت انسان را در صورت یا پنیوما دانسته اند. در این مقاله به روش توصیفی تحلیلی پس از ارایه گزارشی از چارچوب های معرفت شناختی و جهان شناختی، درباره چهار سرفصل «هویت انسان»، «تعین گرایی و آزادی»، «رابطه انسان با خدا و زندگی پس از مرگ» و «سعادت انسان»، در فلسفه اپیکوری و رواقی بحث شده است.
    کلید واژگان: فلسفه یونان, اپیکور, اپیکوریان, رواقیون, هلنیسم, انسان شناسی
    Mohammad Mahdi Rafiei *
    Hellenism is a strange period in the history of philosophy, between the Ancient and Middle Ages. This period includes important thoughts such as Epicureanism, Stoicism and Neo-Platonic philosophy and has had considerable effects on the following centuries. Based on the books and sources available on Hellenistic philosophy, this study reviews the anthropology of the two schools: the Epicureans and the Stoics; and, in this way, it tries to review a part of the history of anthropology. The results of this paper showed that ancient Greek doctrines had penetrated the lower layers of Hellenistic philosophy (Hellenism), but Hellenistic philosophers were not just imitators and had considerable innovations. Relying on the instrument of sense and the material-atomic attitude to the world, Epicurus considered man a being consisting of a collection of atoms, so he denied life after death. Respecting moral virtues and defending responsibility, he assumed that man was free from predestination and considered his happiness to be pleasure and freedom from suffering. On the other side, by adding the element of ‘acknowledgment’ to sensory perceptions, the Stoics changed the criterion of knowledge and had been formalistic with a materialistic attitude. They considered man’s identity to be in form or pneuma. In this study, using a descriptive-analytical method, after presenting an explanation of epistemological and cosmological frameworks, the four following topics are discussed: ‘human identity’, ‘determinism and freedom’, ‘man’s relationship with Allah and life after death’ and ‘human happiness’ in Epicurean and Stoic philosophy.
    Keywords: Greek philosophy, Epicurus, Epicureans, Stoics, Hellenism, Anthropology
  • محمدمهدی رفیعی*

    شهید آیت الله بهشتی، متفکر و فیلسوف معاصر، در انسان شناسی خود، انسان را موجودی متحرک و «شدنی» مستمر معرفی کرده است که می تواند در مسیر رشد قرار بگیرد و راه کمال را بپیماید. درمورد منشا حرکت و شدن در هستی شناسی، نظریات مختلفی وجود دارد که یکی از برجسته ترین آن ها را می توان نظریه دیالکتیک هگل دانست. در مقابل، اندیشمندان اسلامی این نظریه را رد کرده اند و شهید بهشتی نیز قانون تضاد، جاذبه و التیام را اختیار کرده است. بر اساس مفاد این نظریه، انسان در مواجهه با تضاد و گرایش به یکی از اطراف تضاد ساخته می شود و این ساخته شدن مستمر همان حرکت و «شدن» در نگاه بهشتی است. این قانون در انسان شناسی او نمودی آشکار دارد و از انسان شناسی در نظامات اجتماعی انسان، نظیر نظام سیاسی، حقوقی و تربیتی نشیت می گیرد. در این پژوهش، به روش توصیفی تحلیلی ضمن تبیین و نقد نظریه دیالکتیک هگل، به دیدگاه شهید بهشتی درمورد عامل حرکت در متافیزیک پرداخته ایم و از آن در تبیین «شدن انسان» سود جسته ایم و به ثمراتش در اندیشه های تربیتی و سیاسی شهید بهشتی اشاره کرده ایم.

    کلید واژگان: شهید بهشتی, هگل, دیالکتیک, تضاد, جاذبه, شدن انسان
    Mohammadmahdi Rafiei *

    Martyr Ayatollah Beheshti, a contemporary thinker and philosopher, in his anthropology, has introduced the human being as a moving and continuously “becoming” being that can be on the course of growth and follow the path of perfection. There are various theories on the origin of motion and becoming in ontology, and Hegel’s dialectic theory can be considered as one of the most prominent theory. . On the other hand, Islamic thinkers have refuted this theory, and Martyr Beheshti has adopted the law of contradiction, attraction and healing. According to this theory, man evolves when he faces contradiction and tends towards one of the contradictions, and this continuous evolution is the very motion and ‘becoming’ in the eyes of Beheshti. This law has a clear manifestation in his anthropology, and originates from anthropology in human social systems, such as political, legal and educational systems. In the present study, through the descriptive-analytical method, while explaining and criticizing Hegel’s dialectic theory, we have discussed Ayatollah Beheshti’s viewpoint about the agent of motion in metaphysics, we have made use of this viewpoint in explaining the ‘becoming of a human being’, and we have pointed out its effects in Beheshti’s educational and political thoughts.

    Keywords: Martyr Beheshti, Hegel, dialectic, contradiction, Attraction, becoming of a human being
  • محمد مهدی رفیعی، عباسعلی گائینی، محمدرضا کردی*، رضا نوری
    زمینه وهدف

    با توجه به نقش کلیدی آپوپتوزیس و عوامل دیگر در التهاب، رشد و متاستاز سلول های توموری؛ هدف تحقیق حاضر بررسی تاثیر احتمالی تمرین هوازی بر میزان بیان این عوامل در سرطان پستان و اثر مثبت این تمرین بر کاهش وزن تومور پستان در موش ها است.

    روش تحقیق: 

    تعداد 20 سر موش بالب C ماده 3 تا 5 هفته ای، با میانگین وزنی 1/0± 1/17 گرم به صورت تصادفی به دو گروه تجربی (تمرین هوازی) و کنترل تقسیم شدند. با تزریق زیر جلدی سلول های سرطانی MC4-L2، موش های هر دو گروه به سرطان مبتلا شدند و پس از آن، گروه تجربی به مدت هشت هفته و پنج روز در هفته پروتکل تمرین هوازی مشتمل بر دویدن روی نوارگردان با شیب صفر درجه و با شدت 55 تا 70 درصد حداکثر اکسیژن مصرفی را در طول زمان 14-20 دقیقه در هر جلسه اجرا کردند. تمرینات در هفته اول با سرعت 14 متر در دقیقه شروع و در نهایت در دو هفته آخر به سرعت 20 متر در دقیقه رسید.

    یافته ها

    نتایج آزمون تی مستقل نشان داد در مقایسه با گروه کنترل، حجم تومور در گروه تمرین به طور معنی داری (001/0=p) کاهش پیدا کرد؛ در حالی که بیان ژن Apaf-1 (001/0=p) و کاسپاز 3 (001/0=p) پس از اجرای تمرینات هوازی، به طور معنی داری افزایش یافت.

    نتیجه گیری

    با توجه به افزایش فعالیت Apaf-1 و کاسپاز 3 به دنبال تمرینات هوازی منظم، می توان گفت اجرای این تمرینات روند رشد تومور پستان در موش های بالب C ماده را کنترل می نماید

    کلید واژگان: تمرین هوازی, آپوپتوزیسیس, کاسپاز 3, Apaf -1
    MohammadMahdi Rafiei, AbbasAli Gaeini, Mohammadreza Kordi *, Reza Nuri
    Background and Aim

    Considering the key role of apoptosis and other factors in inflammation, growth and metastasis of tumor cells and also regulating effect of physical activity, the aim of this study was to investigate the effects of aerobic exercise on the expression of these factors in breast cancer and also on breast cancer tumors weight reduction in mice.

    Materials and Methods

    Twenty female 3-weeks-old C ball mice with a mean weight of 17.10 ±0.10 g were randomly divided into experimental (aerobic exercise) and control groups. By subcutaneous injection of MC4-L2 cancer cells, both groups were diagnosed with cancer, and then the experimental group was trained for 8 weeks (5 sessions per week and each session lasted 14-20 minutes running at 55-70 percent of VO2max on the treadmill with zero gradient. The exercises began at a speed of 14 m/min in the first week and finally reached to 20 m/min in the last two weeks. 48 hours after the last training session, the mice were sacrificed and their tumors tissue samples were removed and stored at -70 ° C and the level of gene expression of Apaf-1 and caspase 3 of tumor tissue were measured by Real Time-PCR. Data were analyzed by SPSS21 using independent sample t- test at the significant level of p≤0.05.

    Results

    The results of independent sample t- test showed that tumor volume in the training group was significantly lower than the control group (p=0.001), moreover the levels of Apaf-1 (p=0.001) and caspase 3 (p=0.001) was also significantly higher than the control group.

    Conclusion

    Due to the increased gene expression of Apaf-1 and caspase 3 following regular aerobic exercise with intensity of 55 to 70% VO2max, it can be suggested that medium-intensity aerobic exercise can controls the growth of breast tumors in female Balb C mice.

    Keywords: Aerobic training, apoptosis, Apaf-1, Caspase 3
  • محمد مهدی رفیعی، نادر شوندی، عباس صارمی، عباس عبدالملکی*
    زمینه و هدف
    پژوهش های مربوط به بررسی اثر تمرینات ورزشی، به ویژه تمرین هم زمان بر تغییرات هورمونی در کودکان بسیار اندک است. از این رو، هدف این پژوهش مقایسه اثر 6 هفته تمرین مقاومتی و تمرین هم زمان مقاومتی و استقامتی بر توان هوازی، سطوح استراحتی هورمون رشد و کورتیزول در کودکان سالم بود.
    مواد و روش ها
    آزمودنی های این پژوهش(که به صورت نیمه تجربی به انجام رسید) 35 پسر سالم 9 تا 11 ساله بودند که به صورت تصادفی به 3 گروه تمرین هم زمان (12=n)، تمرین مقاومتی (11=n) و کنترل (12=n) تقسیم شدند.گروه های تمرینی 3 جلسه در هفته و به مدت شش هفته به تمرین پرداختند و گروه کنترل تنها فعالیت های روزمره خود را انجام می داد. 48 ساعت پیش و پس از اجرای پروتکل 6 هفته ای، آزمون توان هوازی و نمونه گیری از همه آزمودنی ها به عمل آمد. سنجش سطوح استراحتی هورمون رشد و کورتیزول با روش الایزا به انجام رسید. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون های آماری تحلیل واریانس یک طرفه و تی هم بسته استفاده شد.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که توان هوازی و سطوح استراحتی هورمون رشد در گروه تمرین هم زمان به گونه معنی داری افزایش یافته است(به ترتیب 001/0=p، 003/0=p). سطوح استراحتی کورتیزول در گروه تمرین هم زمان به گونه معنی داری نسبت به دوگروه دیگر پایین تر بود(05/0>p) و در گروه تمرین هم زمان و تمرین مقاومتی نیز به گونه معنی داری کاهش یافته بود(به ترتیب 001/0=p، 036/0=p).
    نتیجه گیری
    به نظر می رسد که با به کارگیری یک دوره تمرین هم زمان با روش شناسی تمرینی مناسب در مقایسه با تمرین مقاومتی در کودکان بتوان سودمندی های بیشتری را در خصوص توان هوازی و سطوح استراحتی هورمون رشد وکورتیزول به دست آورد.
    کلید واژگان: توان هوازی, تمرین هم زمان, کورتیزول, هورمون رشد, کودکان سالم
    Mohammad Mehdi Rafiei, Nader Shavandi, Abbas Saremi, Abbas Shavandi *
    Background
    There are few studies related to effects of exercise training, including concurrent training, on hormonal changes in children. Hence, the aim of this study was to Compare theeffects of 6 weeks of resistance training and concurrent resistance and endurance training on aerobic power (VO2peak) and resting levels of growth hormone and cortisol in healthy children.
    Materials And Methods
    The subjects ofthis quasi-experimental study were 35 healthy boys between 9-11 years old, which were randomly divided into three groups of concurrent training (n=12), resistance training (n=11), control (n=12). Experimental groups were trained during 6 weeks; 3 times a week.Control group were performed only their routine activities. VO2peak test was taken 48 hours before and after implementation of 6-weeks protocols and samples were selected from all subjects.Measurement of resting levels of GH and cortical was performed with ELISA method. For data analysis, one way ANOVA and paired t-test were used.
    Results
    The results showed that VO2peak and resting levels of GH increased significantly in concurrenttraining group (p=0.001, p=0.003, respectively). Resting level of cortisol in concurrent group was significantly lower than the other groups (p<0.05) and it was reducedsignificantlyin concurrent training and resistance training groups (p=0.001, p=0.036).
    Conclusion
    It seems a concurrent training period has greater benefits on VO2peak and resting levels of GH and cortical in children in comparison with resistance training.
    Keywords: Aerobic Power, Concurrent Training, Cortisol, Growth Hormone, Healthy Children
  • محمد پرستش*، علی حیدریان پور، عباس صارمی، محمد مهدی رفیعی
    هدف
    بافت چربی از طریق تولید و ترشح آدیپوکین هایی همچون لپتین نقش مهمی در اختلال عملکرد ریوی دارد. هدف این مطالعه بررسی اثر یک دوره تمرین هوازی بر سطوح سرمی لپتین و شاخص عملکرد ریوی در مردان چاق بود.
    مواد و روش ها
    بیست و سه مرد چاق به طور تصادفی به گروه های تمرین هوازی (12 نفر) (سن: 45/2±26/45 سال، نمایه توده بدنی: 77/0±81/31 کیلوگرم بر متر مربع) و کنترل (11 نفر) (سن: 36/3±03/47 سال، نمایه توده بدنی: 96/0±45/31 کیلوگرم بر متر مربع) تقسیم شدند. همچنین یک گروه کنترل با وزن طبیعی (9 نفر) برای مقایسه در سطح پایه فراخوانده شد (سن: 1/4±36/45 سال، نمایه توده بدنی: 45/0±63/24 کیلوگرم بر متر مربع). برنامه تمرین هوازی سه جلسه در هفته و برای 12 هفته بود. ترکیب بدنی (سی تی اسکن)، سطوح سرم لپتین و عملکرد ریوی قبل و بعد از مداخله اندازه گیری شد.
    یافته ها
    در سطح پایه افراد با وزن طبیعی به طور معنی داری غلظت لپتین سرمی پایین تر و عملکرد ریوی بالاتری نسبت به افراد چاق داشتند (05/0P<). همچنین نتایج نشان داد که همبستگی معکوسی بین لپتین و چاقی با شاخص های عملکرد ریوی وجود دارد (05/0P<). بعد از تمرین هوازی شاخص های چاقی و عملکرد ریوی بطور معنی دار بهبود یافتند (05/0P<). در مقابل، غلظت سرمی لپتین بعد از برنامه تمرین هوازی به طور معنی دار کاهش پیدا کرد (05/0P<).
    بحث و نتیجه گیری
    تمرین هوازی منجر به بهبود شاخص های چاقی و عملکرد ریوی در مردان چاق می شود و این بهبودی با سطوح کاهش یافته لپتین همراه است.
    کلید واژگان: تمرین هوازی, لپتین, عملکرد ریوی, چاقی
    Mohammad Parastesh*, Ali Heidarianpour, Abbas Saremi
    Background &
    Purpose
    Adipose tissue have an important role in inducing lung dysfunction through production and secretion of adipokins such as leptin. The aim of this study was to investigate the effect of a period of aerobic training on lung function indices and serum leptin levels in obese men.
    Methods
    Twenty three overweight and obese subjects were randomly assigned to aerobic training (obese EX, n = 12) (45.26±2.45 yr, body mass index (BMI) 31.81±0.77 kg/m2) and control (obese CON, n = 11) (47.03±3.36 yr, body mass index (BMI) 31.45±0.96 kg/m2) groups. Another control group (n = 9) was sampled from normal weighed individuals to compare at the base level (45.1±4.1 yr, body mass index (BMI) 24.63±0.45 kg/m2). The obese EX group participated in 12 weeks of progressive aerobic training 3 sessions a week. Body composition (CT scan), serum leptin levels and lung (pulmonary) function were measured before and after training.
    Results
    At the baseline, the normal weight participants had significant lower serum leptin concentration and higher lung function compared with obese participants (P<0.05). Also, the results indicated that there is an inverse correlation between leptin and obesity with lung function indices (P<0.05). After the aerobic training, obesity and lung function indices were significantly improved (P<0.05). In contrast, serum leptin concentration was significantly decreased after the aerobic training program (P<0.05).
    Conclusion
    Aerobic exercise improves indices of obesity and lung function in obese men which is associated with reduced levels of leptin.
    Keywords: Aerobic training, leptin, lung function, obesity
  • علی مهرکیش*، محمد مهدی رفیعی، حمیده رضوی
    طی سالیان گذشته موضوع خودروهایی با سوخت سبز ازجمله مهم ترین مواردی بوده است که توجه محققان و صنایع را به خود جلب کرده است. در ایران نیز این موضوع، با توجه به برنامه های کلان کشوری، از اهمیت ویژه ای برخوردار است. اما گسترش این صنعت معطوف به برآوردن نیازهای توسعه ای آن در کشور است؛ نیازهایی که مهم ترین آنها توجه به ارائه استاندارد مناسب تولید و گسترش مفاهیم شبیه سازی آن در صنایع مرتبط می باشد. در این مقاله ابتدا وضعیت استانداردسازی در صنعت خودروهای هیبرید الکتریک بررسی و در ادامه پاره ای از عوامل موثر در استانداردسازی در فرایند دورگه کردن ارائه می شود. سپس تلاش خواهد شد تا ابتدا اهمیت و جایگاه شبیه سازی در هیبریداسیون بررسی و در نهایت با معرفی پارامترهای موردنیاز شبیه سازی، امکان بررسی و مقایسه نرم افزارهای گوناگون در حوزه طراحی و مدل سازی مهیا شود، تا از این طریق زمینه عملیات نرم افزاری در دورگه کردن فراهم گردد.
    کلید واژگان: سوخت سبز, خودروی هیبرید, الکتریک, نیازهای توسعه ای, استاندارد, مدل سازی و شبیه سازی
  • علی مهرکیش، مسعود طهانی، محمد مهدی رفیعی
    اصولا ویژگی هایی چون راحتی سرنشین، پایداری و کیفیت رانندگی از جمله شاخص های اساسی و مهم در عملکرد هر وسیله نقلیه محسوب می شوند. به همین دلیل، موضوعات مرتبط با دانش ارتعاشات مکانیکی و دینامیک خودرو از جمله مباحث مورد اهمیت در صنعت طراحی و ساخت خودرو به شمار می روند. به طور کلی دو منبع عمده تحریک که سبب پیدایش ارتعاشات نامطلوب می شوند، عبارت اند از نامیزانی[i] موتور و تحریک ناشی از ناهمواری های جاده؛ تحریک هایی که مستقیما به بدنه خودرو وارد و از طریق دسته موتورها[ii] به خط انتقال قدرت منتقل می شوند. با توجه به اینکه منبع تولید قدرت، خود از جمله منابع تولید نوسانات و ارتعاشات است و می تواند سبب ایجاد خلل در عملکرد خودرو شود، تاکنون تحقیقات گسترده ای جهت بررسی دلائل بروز ارتعاشات موتور و روش های کاهش آن انجام شده است. این در حالی است که همچنان حوزه های بررسی نشده فراوانی در موضوع مدلسازی و جداسازی[iii] ارتعاشات وجود دارد. این مقاله برآمده از تحقیقات انجام شده پیرامون مبحث مهمی چون ارتعاشات موتور و روش های مهار و کنترل آن است. در این مقاله مطالعات انجام شده در زمینه مدلسازی دسته موتور و ارتعاشات آن مرور و خلا تحقیقاتی موجود جهت مطالعات آتی بیان شده است. همچنین با پژوهش در مدلسازی های انجام شده در مسیر مدلسازی ارتعاشی، ضمن بررسی مسیر توسعه مدلسازی در دسته موتورهای ارتجاعی[iv]، هیدرولیکی[v]، شبه فعال[vi] و فعال[vii]، الگوریتم مدلسازی دسته موتور نیز ارائه شده است.
سامانه نویسندگان
  • محمدمهدی رفیعی
    محمدمهدی رفیعی
    پژوهشگر انسان شناسی و فلسفه سیاسی، موسسه مطالعات اسلامی و علوم انسانی اندیشه بهشتی، قم، ایران
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال