محمدباقر زندی
-
ارزیابی ژنتیکی اسب های ورزشی با استفاده از روش های مختلف ارزیابی در بسیاری از کشور ها به جز ایران انجام می شود و برآورد های دقیق از پارامتر های ژنتیکی صفات عملکردی اسب همواره مورد توجه متخصصین اصلاح دام بوده است. بنابراین هدف از این تحقیق، ارزیابی پارامترهای ژنتیکی برای صفات عملکردی شامل زمان اتمام مسابقه، رتبه در پایان مسابقه و تعداد خطای اسب در اسب های پرشی ایران بود. در این تحقیق از نتایج مسابقات 1498 راس اسب (10 تا 23 ساله) موجود در فدراسیون سوارکاری استفاده گردید. پارامترهای ژنتیکی با استفاده از روش درست نمایی محدود شده و نرم افزار airemlf90 برآورد شد. مدل آماری شامل اثرات ثابت سال تولد، جنسیت، سن اسب، نژاد، ارتفاع موانع، تاریخ و شهر برگزاری مسابقه، سطح دشواری مسابقات و اثرات تصادفی سوارکار، محیطی دائمی و ژنتیکی افزایشی بود. وراثت پذیری و تکرارپذیری برآورد شده برای صفات زمان اتمام مسابقه، رتبه در پایان مسابقه و تعداد خطای اسب در مسابقه به ترتیب 03/0 و 16/0، 11/0 و 25/0، 09/0 و 13/0 بود. روند ژنتیکی صفات زمان اتمام مسابقه، رتبه در پایان مسابقه و تعداد خطای اسب در مسابقه به ترتیب 002/0-، 0003/0 و 0091/0 و روند فنوتیپی صفات زمان اتمام مسابقه، رتبه در پایان مسابقه و تعداد خطای اسب در مسابقه به ترتیب 7057/0-، 2575/0، 0807/0- برآورد شد. با توجه به نتایج به دست آمده می توان نتیجه گرفت که صفات عملکردی مذکور بسیار تحت تاثیر اثرات محیطی به ویژه اثر سوارکار قرار دارد ولی از بین صفات مورد بررسی انتخاب بر اساس صفت رتبه می تواند منجر به پیشرفت ژنتیکی بیشتری شود. به منظور بهبود صفات عملکردی اسب های پرشی در ایران در راستای تکمیل اهداف اصلاح نژادی سیستم پرورش اسب کشور می توان از این پارامترها استفاده کرد.کلید واژگان: اسب ورزشی, پارامتر ژنتیکی, صفات عملکردی, REMLGenetic evaluation of sport horses using various methods is commonly carried out in many countries, except for Iran. Accurate estimation of genetic parameters for functional traits in horses has always been a subject of interest among livestock breeders. The aim of this study was to investigate the genetic parameters of athletic performance traits in Iranian jumping horses. Traits include race completion time (RCT), rank at the end of the competition (REC), and number of errors in the competition (NEC). The study were conducted based on Equestrian Federation of Iran (FEI) athletic performance records of 1498 horses (10–23 years old). The genetic parameters were estimated by using Restricted Maximum Likelihood (REML) procedures and airemf90 software. The statistical model included fixed effects of birth year, sex, age, breed, height of obstacles, date/city, level of difficulty of the event and random effects of rider, permanent environment and an additive genetic effect. Heritability of RCT, REC and NEC traits were estimated 0.03, 0.11 and 0.09 and their repeatability were 0.16, 0.25 and 0.13, respectively. Genetic and phenotypic trends of RCT, REC and NEC traits were estimated -0.002, 0.0091, 0.0003 and -0.7057, 0.2575, -0.0807, respectively. According to this result, the performance traits are highly affected by environmental factors, especially the effect of the rider, but among the studied traits, selection based on rank traits can lead to more genetic progress. It can be concluded that we can apply these parameters to improve the genetic potential of show jumping performance records and design the appropriate breeding strategies for horse jumping population in Iran.Keywords: genetic parameters, Horse sport, Performance traits, REML
-
هدف
طبق تعریف آژانس بین المللی ضد دوپینگ (WADA) ،" استفاده غیر درمانی از ژن ها و اجزای ژنی و سلولیای که موجب افزایش ظرفیت عملکرد ورزشی حیوان شوند "، دوپینگ ژنی محسوب می شوند. در گذشته، دوپینگ بیشتر با دارو های مختلفی مانند استرویید های آنابولیک آندروژنیک، کافیین، کوکایین، آمفتامین، آپومورفین، فنتانیل، باربیتورات ها و بوتازون انجام میگرفت ، اما با پیشرفت در زمینه ژن درمانی ابزار های لازم برای انجام دوپینگ ژنی به وجود آمد. هدف از بررسی حاضر معرفی انواع دوپینگ دارویی، دوپینگ ژنی، روش های تشخیص و ژن های مهم کاندیدای مورد استفاده در دوپینگ ژنی در اسب می باشد.روش های دوپینگ ژنی و تشخیص: روش های دوپینگ ژنی را می توان به طور کلی به سه دسته مختلف انتقال ژن، خاموش کردن بیان ژن و ویرایش ژن طبقه بندی کرد. روش های متعددی برای تشخیص دوپینگ ژنی ارایه شده است که به طور کلی می توان آنها را به روش های غیر مستقیم و مستقیم طبقه بندی کرد. روش های غیرمستقیم، پاسخ های بدن به دوپینگ را اندازه گیری می کنند. در روش مستقیم که به وضوح عامل دوپینگ را شناسایی می کند، هدف شناسایی مواد ژنتیکی دوپینگ، پروتیین حاصل از دوپینگ ژنی یا یک ناقل است. همه روش های تشخیص دوپینگ ژنی دارای مزایا و معایبی هستند و واضح است که تشخیص دوپینگ ژن بسیار دشوار خواهد بود. ژن های کاندیدا در دوپینگ ژنی: ژن های کاندیدایی که عمدتا در دوپینگ ژنی مورد استفاده قرار می گیرند شامل EPO، IGF1، GH، HIF1، PPARD، MSTN، ACTN2، ACTN3، VEGFA، POMC، PENK، ACE و PCK1 هستند.
نتیجه گیریبا توجه به اینکه امروزه مسابقات سوارکاری و اسب دوانی از حساسیت و اهمیت خاصی برخوردار هستند، احتمال اینکه مالکان، مربیان و سوارکاران به منظور دستیابی به پیروزی از دوپینگ استفاده کنند، افزایش می یابد. از آنجا که دوپینگ ژنی موثرتر و تشخیص آن دشوارتر از دوپینگ دارویی است، بیشتر مورد توجه متخلفان قرار می گیرد. به همین دلیل مسابقات اسب دوانی و سوارکاری با چالش جدیدی به نام دوپینگ ژنی روبرو هستند. اگر چه شواهدی از وجود استفاده دوپینگ ژنی در دسترس نیست، اما در حال حاضر فناوری لازم برای اعمال بسیاری از اشکال دوپینگ ژنی وجود دارد. موثرترین اقدام برای کنترل دوپینگ، ارایه آزمایش های دقیق تشخیص دوپینگ است. اگرچه طیف وسیعی از آزمایش های تشخیصی ارایه شده است، اما تا کنون روش رسمی و فراگیری برای تشخیص دوپینگ ژنی تعیین نشده است. برای یک برنامه موفق ضد دوپینگ علاوه بر آزمایش های تشخیصی باید به همراه آن به آموزش و نظارت و نحوه اجرای آن نیز توجه ویژ ه ای داشت.
کلید واژگان: اسب مسابقه ای, تشخیص شیمیایی, دوپینگ دارویی, دوپینگ ژنیObjectiveAccording to the World Anti-Doping Agency (WADA), gene doping refers to the non-therapeutic use of genes, gene components, and cellular elements that enhance the athletic performance capacity of animals. Doping used to be done with various drugs such as Anabolic Androgenic Steroids (AAS), Caffeine, Cocaine, Amphetamine, Apomorphine, Fentanyl, Barbiturates, Butazone, etc. but with the progress in the field of gene therapy, the necessary tools for gene doping were created. The objectives of this review were to introduce the types of drug doping, gene doping, the detection methods and important candidate genes used in gene doping in horses. Gene Doping Methods and Detection TechniquesGene doping methods can generally be classified into three categories: gene transfer, gene silencing, and gene editing. Various methods have been proposed for detecting gene doping, which can be broadly categorized as indirect and direct detection methods. Indirect methods measure the body's responses to doping, while direct method, which clearly identifies the doping agent, the goal is to identify the genetic materials of doping, a protein produced from the gene doping gene, or a vector. All gene doping detection methods have their advantages and disadvantages, and it is evident that detecting gene doping will be challenging. Candidate Genes in Gene Doping Candidate genes commonly used in gene doping include EPO, IGF1, GH, HIF1, PPARD, MSTN, ACTN2, ACTN3, VEGFA, POMC, PENK, ACE, and PCK1.
ConclusionGiven the sensitivity and significance of equestrian sports and horse racing, the likelihood of owners, trainers, and riders resorting to doping to achieve victory is increasing. As gene doping is more effective and harder to detect than traditional drug doping, it receives more attention from offenders. As a result, equestrian and horse racing competitions are facing a new challenge known as gene doping. Although there is currently no evidence of gene doping being used, the necessary technology exists to implement various forms of gene doping. The most effective measure for controlling doping is the introduction of precise doping detection tests. While a wide range of diagnostic tests has been proposed, there is currently no official and widespread method for detecting gene doping. A successful anti-doping program should not only include diagnostic tests but also focus on education, supervision, and implementation methods.
Keywords: Chemical detection, Drug doping, Gene dpoing, Horse sport -
هدف
حفاظت از تنوع ژنتیکی حیوانات بومی، امر بسیار مهمی است. برای استفاده پایدار از منابع ژنتیکی، باید ابتدا به مطالعه ساختار ژنتیکی جمعیت ها پرداخت. اهداف اصلی این پژوهش، شناسایی ساختار جمعیتی اسب های نژاد ترکمن و دره شوری با استفاده از نشانگرهای متراکم SNP و مقایسه کارایی روش های PCA، DAPC و SPC در خوشه بندی این جمعیت ها بود.
مواد و روش ها:
برای این منظور، 67 راس اسب از نژاد ترکمن و 39 راس اسب از نژاد دره شوری با استفاده از تراشه k70 شرکت ایلومینا (Illumina EquineSNP70 BeadChip) تعیین ژنوتیپ شدند. پس از اعمال مراحل کنترل کیفیت، پنج راس اسب ترکمن و یک راس اسب دره شوری حذف شدند. سپس با استفاده از سه روش تجزیه و تحلیل مولفه های اصلی (PCA)، تجزیه و تحلیل تفکیکی مولفه های اصلی (DAPC) و خوشه بندی فوق پارامغناطیسی (SPC) شناسایی ساختار جمعیت ها انجام شد. این روش ها به مفروضات پیشین وابسته نیستند و در نتیجه، تجزیه و تحلیل مجموعه داده های ژنومی بسیار حجیم را بدون دانش قبلی درباره انساب افراد، امکان پذیر می کنند. همچنین این روش ها بسیار سریع و کارآمد هستند.
نتایجدر این پژوهش، کارایی سه روش خوشه بندی یادشده در تشخیص ساختارهای جمعیتی مقایسه شد. هر سه روش در تفکیک دو نژاد موفق بودند و نژادهای ترکمن و دره شوری در گروه های مجزای ژنتیکی قرار گرفتند؛ با این تفاوت که روش DAPC صرفا دو جمعیت اصلی را از هم تفکیک کرد اما روش های PCA و SPC زیرجمعیت های متعددی را نیز در هر نژاد شناسایی کردند. نتایج این پژوهش نشان داد روش SPC برای مطالعه ساختار جمعیت نژادهای بومی با اطلاعات ناشناخته، می تواند مفیدتر از سایر روش های مورد بررسی باشد. بنابراین، با استفاده از این روش می توان برنامه مناسبی برای حفظ و استفاده از منابع ژنتیکی طراحی کرد.
نتیجه گیری:
روش های PCA، DAPC و SPC توانستند ساختار ژنتیکی نژادهای ترکمن و دره شوری را با موفقیت شناسایی کنند و به طور کلی می توان گفت اطلاعات به دست آمده از نشانگرهای متراکم SNP می تواند ابزار قدرتمندی برای شناسایی ساختار جمعیتی نژادهای بومی باشد.
کلید واژگان: تجزیه تفکیکی مولفه های اصلی, تجزیه مولفه های اصلی, خوشه بندی فوق پارامغناطیسی, زیرجمعیتObjectiveConservation of the genetic diversity of indigenous animals is very important. For the sustainable use of genetic resources, it is necessary to first study the genetic structure of populations. The main goals of this research were to identify the population structure of Turkmen and Darehshori horses using dense SNP markers and to compare the effectiveness of PCA, DAPC, and SPC methods in clustering these populations.
Materials and methodsFor this purpose, 67 Turkmen and 39 Darehshori horses were genotyped using Illumina EquineSNP70 BeadChip. After applying quality control steps, five Turkmen horses and one Darehshori horse were removed. Then, the structure of populations was identified by three methods of principal component analysis (PCA), discriminant analysis of principal components (DAPC), and superparamagnetic clustering (SPC). These methods do not depend on previous assumptions and make it possible to analyze very large genome databases without prior knowledge of individual ancestry. These methods are also very fast and efficient.
ResultsThis study compared the efficiency of these three clustering methods in identifying population structures. All three methods were successful in separating the two breeds, and Turkmen and Darehshori breeds were grouped into separate genetic groups. The difference is that the DAPC method only separated the two main populations, but the PCA and SPC methods could identify several subpopulations in each breed. The results of this study showed that the SPC method for studying the population structure of indigenous breeds with unknown information can be more useful than other methods. Therefore, using this method, a suitable program can be designed to conserve and use genetic resources.
ConclusionsPCA, DAPC, and SPC methods were able to successfully identify the genetic structure of Turkmen and Darehshori breeds, and in general, it can be said that the information obtained from dense SNP markers can be a powerful tool for identifying the population structure of indigenous breeds.
Keywords: discriminant analysis of principal components, Principal component analysis, subpopulation, superparamagnetic clustering -
هدف از این پژوهش بررسی ساختار ژنتیکی اسب های بومی ایران با استفاده از 11 نشانگر ریزماهواره انجمن بین المللی ژنتیک حیوانات (ISAG) برای مقایسه تنوع ژنتیکی و درک روابط بین جمعیت ها مورد بررسی قرار گرفت. بدین منظور از بانک اطلاعاتی فدراسیون سوارکاری کشور تعداد 565 اسب از سنین مختلف(6 ماهگی الی 25 سالگی) از نژادهای اسب عرب اصیل، کاسپین، دره شوری، کرد و ترکمن هر کدام به تعداد 113 راس انتخاب شدند. تعداد الل های مشاهده شده برای هر جایگاه از هفت تا 19 الل و با میانگین 10/81 الل بود که جایگاه ASB17 با 19 الل و جایگاه HTG4 با هفت الل به ترتیب دارای بیشترین و کمترین تعداد الل بودند. مقادیر میانگین هتروزیگوسیتی مشاهده شده از بزرگترین به کوچکترین، متعلق به نژاد ترکمن (0/110 ± 0/68)، کاسپین (0/07 ± 0/67)، کرد (0/06 ± 0/66)، دره شوری (0/07 ± 0/65)، و عرب اصیل (0/08 ± 0/62) بود. در بررسی ساختار جمعیتی به روش جفت گروهی غیروزنی با کمک میانگین حسابی (UPGMA)، جمعیت های کاسپین و کرد با یکدیگر در یک گروه ژنتیکی و سایر جمعیت ها نیز در گروه های جداگانه ای قرار گرفتند. نتایج حاصل از این پژوهش، این فرضیه که جمعیت های کاسپین و کرد به اسب های نسایی نزدیک هستند را تایید کرد بطور کلی نتایج بدست آمده از این مطالعه نشان دهنده تنوع ژنتیکی بالا علیرغم علی رغم وجود شباهت ژنتیکی در برخی از جمعیت های اسب مورد مطالعه است. و از طرفی گروه بندی ژنتیکی جمعیت ها با مناطق جغرافیایی آنها همسان می باشد. نتایج حاصل از ریزماهواره ها بیانگر چندشکلی بودن و کارآمدی بالای جایگاه های مورد استفاده در آزمایشات مطالعات تعیین نژاد، تنوع و ساختار ژنتیکی برای اسب های بومی کشور می باشد.
کلید واژگان: اسب های بومی ایران, تنوع ژنتیکی, ساختار ژنتیکی, نشانگرهای ریزماهواره, هتروزیگوسیتیThe aim of this study was to investigate the genetic structure of Iranian native horse breeds to compare genetic diversity and understanding the relationships between the populations using 11 ISAG microsatellite markers. For this reason, 565 samples of the Iranian Equestrian database from different ages including the Iranian Arab Asil, Caspian, Darehshouri, Kurdish and Turkmen and 113 samples were used for each breed. The number of observed alleles for each locus was 7 to 19 alleles with an average of 10.81 alleles, and it was 19 for ASB17 and 7 for HTG4 locus with the highest and lowest observed alleles ranking respectively. The average observed heterozygosity from the largest to the lowest rank was, Turkmen (0.68±0.11), Caspian (0.67±0.07), Kurdish (0.66±0.06) Darehshouri (0.65±0.07), and Arab Asil (0.62±0.08). Population structure analysis with UPGMA method showed that Caspian and Kurdish populations were grouped as a unit cluster while the other populations grouped as a separate cluster. These results confirmed this hypothesis that the Caspian and Kurdish populations are close to the Nisa horses. In general, the results of this study indicate that the Iranian native horses have got a high genetic diversity, despite of populations have genetic similarity and the other hand genetic clustering of the populations is consistent with their geographic distances. The result of this study shows that the ISAG microsatellite markers are polymorphic and have more efficiency for assignment genetic diversity and genetic structure analysis of Iranian native horse breeds.
Keywords: Genetic diversity, genetic structure, heterozygosity, Iranian Native Horse Breeds, microsatellite markers -
شناسایی مناطق ژنومی کنترل کننده صفات اقتصادی، یکی از چالش برانگیزترین موارد استفاده از نشانگرهای متراکم در ژنتیک حیوانی است. شناسایی جایگاه های ژنی مرتبط با ذخیره چربی از لحاظ اقتصادی از اهمیت زیادی در پرورش گوسفند برخوردار است. در این تحقیق، از تعداد 49034 نشانگر تک نوکلئوتیدی برای شناسایی نواحی ژنومی موثر بر ذخیره چربی برای 106 راس گوسفند از نژادهای افشاری (37)، مغانی (34) و قزل (35) استفاده شد. نمونه ها با استفاده از آرایه های Illumina OvineSNP50K Beadchip تعیین ژنوتیپ شدند. با بررسی کنترل کیفیت نمونه های تعیین ژنوتیپ شده از 49034 نشانگر SNP تعداد 46676 باقی ماند. برای قرار گرفتن حیوانات در گروه-های نژادی خود از آنالیز مولفه های اصلی (PCA) براساس اطلاعات روابط خویشاوندی ژنومی استفاده شد. جهت بررسی تمایز جمعیتی در بین این سه نژاد از آماره های تتا و FST استفاده شد. در این مطالعه پنج ناحیه ژنومی که در صدک 99/99 کل ارزش های FST قرار گرفته بودند برای بررسی های بیشتر انتخاب شدند. این مناطق بر روی کروموزوم های 13، 3 (دوناحیه)، 15 و 22 واقع شده اند که با صفات فعالیت گیرنده لیپوپروتئین با چگالی پایین، اتصال اجزاء لیپوپروتئین با چگالی پایین، تنظیم لیپولیز در سلول های چربی و متابولیسم اسید چرب مرتبط می باشند. برای ارزیابی نشانه های انتخاب بر پایه روش های عدم تعادل لینکاژی از آزمون هموزیگوسیتی هاپلوئیدی بسط داده شده استفاده شد. استفاده از تراشه های ژنومی برای مطالعه تفاوت های ژنتیکی گوسفندان بومی و بررسی صفات اقتصادی مفید بوده که این امر می تواند به دست یابی برای بهبود ژنتیکی از طریق مطالعات همبستگی ژنوم و انتخاب ژنومی کمک کند.
کلید واژگان: تفرق جمعیتی, کاوش ژنومیک, نشانه های انتخابIdentification of genomic regions controlling economic traits is one of the most challenging uses of dense markers in animal genetics. Fat storage is economically important for breeding sheep. Therefore, identification of lipid-associated gene positions was the main goals of this study.In this study, 49034 Single Nucleotide Polymorphisms (SNPs) were used to identify the genomic regions affecting fat deposition of 106 sheep individuals include Afshari (n=37), Moghani (n=34) and Qezel (n=35) breeds were used. All samples were genotyped by Illumina OvineSNP50K bead chip. By running the quality control on the raw genotype, from tolal 49,034 SNP markers only 46,676 SNPs remained then genomic relationship principal component analysis (PCA) was used in order to assign correct individual to each breed. Theta and Fst analysis were applied to survey the population differentiation in three breeds, so five regions in 99.99 percentile FST score of the genome distribution were selected for further analysis. These regions are stated on chromosomes number 3, 13 (two areas), 15 and 22 were associated with LDL and HDL receptors Lipolise regulation in fat cells and fatty acid metolism. To verify those regions, Extended Haplotype Homozygosity (EHH) test based on linkage disequilibrium was perform. The results of this study shows that SNP bead chip are useful for population differentiation and GWAS so this can help us to achive an genetic improvement by genomic selection.
Keywords: population differentiation, Signatures of selection, Whole-genome scan -
انتخاب ژنومی ابزاری جدید برای برآورد ارزش های اصلاحی صفات کمی با استفاده از نشانگرهای مولکولی است. معیار کارایی انتخاب ژنومی، دقت پیش بینی ارزش های اصلاحی ژنومی است. در تحقیق حاضر، دقت پیش بینی ژنومی روش های پارامتری و ناپارامتری در 345 گاو هلشتاین محاسبه شد. صفات مطالعه شده مقدار شیر، میزان چربی، میزان پروتئین، و سلول های سوماتیک شیر بود. دو روش پارامتری بهترین پیش بینی نا اریب خطی ژنومیک (GBLUP) و بیز B و دو روش ناپارامتری فضای هیلبرت با هسته بازآفرین (RKHS) و شبکه های عصبی (NN) برای برآورد تاثیرات نشانگرها و پیش بینی و دقت ارزش های اصلاحی ژنومی استفاده شد. دقت پیش بینی ژنومی در دامنه 39/0 (برای سلول های سوماتیک) تا 73/0 (برای تولید چربی) محاسبه شد. بیز B و دو روش ناپارامتری در مقایسه با روش GBLUP دچار کوچک کردن بیشتر پیش بینی ها شده بودند (منحنی ضریب رگرسیون ارزش اصلاحی ژنومی بر ارزش اصلاحی کلاسیک بیشتر از یک به دست آمد). درمقایسه با همه روش ها دقت بیز B بیشتر شد. میانگین مربعات خطای پیش بینی برای روش GBLUP به نسبت دیگر روش ها برای صفات مطالعه شده کمتر برآورد شد. مدل رگرسیون بیز B برای انتخاب ژنومی در این جمعیت مطلوب بود، ولی برای بهبود دقت با این روش نیاز به کاهش آب رفتگی پیش بینی در این روش است.کلید واژگان: انتخاب ژنومی, دقت انتخاب, روش های پارامتری و ناپارامتری, نشانگرهای مولکولیGenomic Selection (GS) is a tool for prediction of breeding values for quantitative traits. For a successful application of GS, accuracy of predicted genomic breeding value (GEBV) is a key issue to consider. Here we investigated the accuracy of GEBV in 345 genotyped Iranian Holstein cattle. The study was performed on milk, fat, protein yield and somatic cell count. Four methods G-BLUP, Bayes B, Reproducing kernel Hilbert Spaces (RKHS) and Neural Networks (NN) were used to predict genomic breeding values and their accuracies. The GEBV accuracies varied between 0.39 for somatic cell count to 0.73 for fat yield. Bayes B gave the highest accuracies among methods. Bayes B and non- parametric methods tended to produce inflated predictions ( slope of the regression of GBV on EBV greater than 1). However, in all traits, lower estimates of MSE were obtained using G- BLUP. Bayes B regression model are of interest for future applications of genomic selection in this population, but further improvements are needed to reduce deflation of their predictions.Keywords: Genomic selection, Real data, Parametric, non, parametric prediction, Selection accuracy, Molecular markers
-
این پژوهش به منظور بررسی اثر انتخاب بر کاهش اندازه دنبه در بره های لری بختیاری به مدت پنج سال در محل ایستگاه توسعه، پرورش و اصلاح نژاد گوسفند لری بختیاری انجام گرفت. برآورد وزن دنبه براساس معادله تابعیت وزن دنبه از اندازه ابعاد ظاهری دنبه در سن شش ماهگی بدست آمد. عمق بافت نرم در نقطه 12 سانتی متری از خط وسط پشتی بدن روی دنده دوازدهم در سن شش ماهگی با استفاده از دستگاه اسکنر حیوانی مدل 480، تعیین شد. مولفه های (کو)واریانس و پارامترهای ژنتیکی برای صفات مورد بررسی با استفاده از روش حداکثر درستنمائی محدود شده، تحت مدل حیوانی و به صورت تجزیه چندصفتی برآورد گردید. انتخاب براساس شاخص انتخاب اقتصادی که از ضرب ارزش های اصلاحی صفات در بردار ضرایب اقتصادی صفات است، انجام گرفت. از ضرایب 1 و 4- برای ارزش اقتصادی صفات وزن بدن و برآورد وزن دنبه استفاده شد. روند فنوتیپی و ژنتیکی صفات نیز بوسیله تابعیت میانگین فنوتیپی و ارزش های اصلاحی صفات بر سال تولد حیوان برآورد گردید. نتایج نشان داد میانگین برآورد وزن دنبه در سن شش ماهگی در بره های لری بختیاری 37/2 کیلوگرم بود. ضریب وراثت پذیری و خطای معیار وزن دنبه برآوردی در سن شش ماهگی 05/0±33/0 بود. روند ژنتیکی صفت وزن بدن در شش ماهگی 160 گرم بود. روند ژنتیکی وزن دنبه با توجه به معادله برازش شده 40- گرم و با ضریب تعیین بالا (94/0) بود. عمق بافت نرم حاصل از اولتراسوند در شش ماهگی نیز روند ژنتیکی منفی (024/0- میلی متر) داشت. روند تغییرات فنوتیپی وزن بدن و عمق بافت نرم حاصل از اولتراسوند مثبت و بیشتر از تغییرات ژنتیکی بود. ولی روند فنوتیپی کاهشی وزن دنبه در مقایسه با روند ژنتیکی آن کمتر بود.
کلید واژگان: پارامترهای ژنتیکی, آمار بیزی, نرم افزارهای اصلاح نژاد, حداکثر درست نمایی محدود شدهThe objective followed in this study was to compare six software packages (DFREML, WOMBAT, ASReml, MATVEC, DMU and Thrgibbsf90) as based on some such features as being user friendly, easing computational facilities as well as accuracy and precision of the estimated genetic vs. environmental parameters. For conduction of the study, simulated and field data (Birth weights and weaning weight of Baluchi lambs) were utilized. In all the softwares, except for Thrgibbsf 90, estimates were obtained with restricted Maximum likelihood method via AI algorithm, but in Thrgibbsf 90, the estimates were obtained using Bayesian Gibbs Sampling. The results showed that the choice of software depends on user interest and the goal followed in the research. Since the estimated parameters come out to be similar, even in confidence intervals, there seems no concern to exist in estimation of genetic and environmental parameters (for continous variables) using linear models,and through an application of different softwares.Keywords: REML, Genetic Parameter, Animal Breeding Softwares, Bayesian Statistics
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.