به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

محمدحسن دوازده امامی

  • سعید محمدی، سمانه سلطان آبادی، مریم ادیبی، محمد نوری*، محمدحسن دوازده امامی

    هدف این پژوهش تعیین نقش واسطه ای شفقت خود و تمایز خود در رابطه بین سبک های دلبستگی و بهزیستی روانشناختی در نوجوانان بی سرپرست و بدسرپرست بود. این پژوهش از نوع همبستگی با استفاده از روش مدل یابی معادلات ساختاری بود. در این پژوهش 200 نفر از نوجوانان بی سرپرست و بدسرپرست تحت پوشش سازمان بهزیستی به روش دردسترس انتخاب شدند. جمع آوری داده ها با پرسشنامه دلبستگی بزرگسال (کولینز، 1990)، مقیاس بهزیستی روان شناختی (ریف، 1989)، مقیاس شفقت خود ریس (ریس، 2011) و پرسشنامه تمایز خود (دریک، 2011) انجام شد. برای بررسی پیش فرض های آماری و آزمون فرضیه های پژوهش از آزمون های تحلیل واریانس، ضریب همبستگی و شاخص های برازش تحلیل مسیر و برای سنجش معنادار بودن اثر متغیر واسطه ای از آزمون سوبل استفاده شده است. شفقت خود و تمایز خود اثر منفی دلبستگی اضطرابی بر روی بهزیستی روانشناختی را کاهش داد (05/0>P). همچنین شفقت خود نیز اثر منفی دلبستگی اجتنابی بر روی بهزیستی روانشناختی را کاهش داد (05/0>P). اما اثر تمایز خود در رابطه بین دلبستگی اجتنابی و بهزیستی روانشناختی معنادار نبود (064/0>P).. نتایج نشان داد با افزایش دلبستگی اضطرابی و اجتنابی، بهزیستی روانشناختی کاهش یافت. شفقت خود و تمایز خود با کاهش اثر منفی دلبستگی اضطرابی بر بهزیستی روانشناختی یک نقش میانجی معنادار دارند. شفقت خود با کاهش اثر منفی دلبستگی اجتنابی، بهزیستی روانشناختی را افزایش می دهد. همچنین با اینکه تمایز خود نیز با کاهش اثر منفی دلبستگی اجتنابی، بهزیستی روانشناختی را افزایش می دهد اما این اثر معنادار نیست.

    کلید واژگان: سبک های دلبستگی, بهزیستی روانشناختی, شفقت خود, تمایز خود
    Saeed Mohammadi, Samaneh Soltanabadi, Maryam Adibi, Mohammad Noori*, MohammadHasan Davazdahemami

    The aim of this study was to determine the mediating role of self-compassion and self-differentiation in the relationship between attachment styles and psychological well-being in adolescents. This research was a correlational study by using structural equation modeling. In this study, 200 Orphan and bad parenting adolescents under the patronage of the Welfare Organization were selected by convenient sampling method from June 23 to August 6, 2016. Data collection tools are the Adult Attachment Scale (Collins, 1990), Psychological Well-being Scale -short form (Rayf, 1989), Self-Compassion Scale (Raes, 2011), and short-form of Self-Differentiation Scale (Drake, 2011). To test the statistical assumptions and research hypotheses, analysis of variance, correlation coefficient and path analysis fit indices, and Sobel test was used to measure the significance of the effect of the mediator variable. Self-compassion and self-differentiation decreased the negative effect of anxiety attachment on psychological well-being (P<0.05). Also, self-compassion decreases the negative effect of anxious attachment on psychological well-being (P<0.05). But the effect of self-diffrentiation in the relationship between avoidant attachment and psychological well-being was not significant (P<0.064). The results showed psychological well-being was decreased when anxious and avoidant attachment increased, Self-compassion and self-differentiation with decrease negative effect anxious and avoidant attachment on psychological well-being had a mediator role significant. Self-compassion increase significantly psychological well-being by reducing the negative effect of avoidant attachment. Although self-differentiation also increases psychological well-being by reducing the negative effect of avoidant attachment, this effect is not significant.

    Keywords: Attachment Styles, Psychological Well-being, Self-compassion, Self-differentiation
  • فرزانه نصیری، زهره کشاورز*، محمدحسن دوازده امامی، سعید کریم خانی زندی، ملیحه نصیری
    پیش زمینه و هدف
    سرطان پستان در بسیاری از کشورهای جهان و در ایران یکی از سرطان های شایع می باشد که باعث کاهش خودکارآمدی می شود. مطالعه حاضر باهدف تعیین اثربخشی مراقبت معنوی بر خودکارآمدی زنان مبتلا به سرطان پستان در مراکز منتخب شهر قم در سال 1396 انجام شده است.
    مواد و روش کار
    این مطالعه تجربی در سال 1396 بر روی 40 نفر از زنان مبتلا به سرطان پستان در مراکز منتخب شهر قم انجام شد. افراد به صورت تصادفی در دو گروه مداخله (20 نفر) و کنترل (20 نفر) قرار گرفتند. برای گروه مداخله 6 جلسه مراقبت معنوی (هفته ای یک جلسه و هر جلسه به مدت 90 دقیقه) اجرا شد. پرسشنامه اطلاعات دموگرافیک و پرسشنامه خودکارآمدی عمومی شرر و همکاران به عنوان ابزار استفاده شد، که افراد موردپژوهش قبل از شروع مداخله، بلافاصله بعد از پایان مداخله و دو ماه بعد از پایان مداخله پرسشنامه ها را تکمیل کردند و داده ها با استفاده از نرم افزار آماری spss نسخه 21 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
    یافته ها
    بر اساس نتایج مطالعه گروه های مورد بررسی دارای ویژگی جمعیت شناختی و زمینه ای یکسانی بودند. تفاوت معنی داری در میانگین نمره خودکارآمدی بلافاصله و دو ماه بعد از انجام مداخله (01/0)، در گروه مداخله نسبت به گروه کنترل دیده شد. میزان تاثیر برابر با 1/40 درصد می باشد.
    بحث و نتیجه گیری
    آموزش مراقبت معنوی بر خودکارآمدی در زنان مبتلا به سرطان اثربخش بوده است. لذا طراحی و اجرای چنین برنامه هایی به صورت گسترده تر و بر اساس نیازهای آموزشی و حمایتی بیماران پیشنهاد می گردد.
    کلید واژگان: مراقبت معنوی, خودکارآمدی, سرطان پستان
    Farzaneh Nasiri, Zohre Keshavarz*, Mohammadhasan Davazdahemami, Saeed Karimkhanizandi, Malihe Nasiri
    Background & Aims
    Breast cancer is one of the common cancers in many countries and in Iran that reduces self-efficacy. The aim of this study was to determine the effectiveness of spiritual care on self-efficacy of women with breast cancer.
    Material & Methods
    This experimental study was carried out on 40 women with breast cancer in 2017 in selected centers of Qom. They were randomly divided into two groups of intervention (n=20) and control (n = 20). For the intervention group, six sessions of spiritual care (one session in a week and each session for 90 minutes) were performed. Demographic information and general self-efficacy questionnaire of Sherer et al. were utilized for data collection. The subjects completed the questionnaires before the intervention, immediately after the intervention and two months after the intervention. Data were analyzed using the SPSS software version 21.
    Results
    According to the results of the study, the groups had the same demographic and underlying characteristics. There was a significant difference between the intervention group and control group in the mean score of self-efficacy immediately and after the intervention. The effect level was 40.1%.
    Conclusion
    Therefore, spiritual care education affected the self-efficacy in women with cancer. The design and the implementation of this program based on the educational and supportive care needs of patients.
    Keywords: spiritual care, self-efficacy, breast cancer
  • فرزانه نصیری، زهره کشاورز *، محمدحسن دوازده امامی، سعید کریم خانی زندی، ملیحه نصیری
    سابقه وهدف
    سرطان پستان در سراسر جهان یکی از سرطان های شایع می باشد که باعث کاهش کیفیت زندگی می شود از آنجائیکه یکی از اقدامات حمایتی استفاده از آموزه های معنوی می باشد. مطالعه حاضر با هدف بررسی تاثیر مراقبت مذهبی بر کیفیت زندگی در زنان مبتلا به سرطان پستان انجام گردید.
    مواد و روش ها
    این مطالعه نیمه تجربی در سال 1396 در زنان مبتلا به سرطان پستان ارجاع داده شده به مراکز درمانی قم که حداقل دو ماه از تشخیص آن ها گذشته بود انجام شد. که در این میان 70 نفر به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه مداخله و کنترل قرار گرفتند. برای گروه مداخله 6 جلسه روان درمانی مذهبی- معنوی با محوریت ارتباط با(خداوند، دیگران، خود و محیط)اجرا شد و کیفیت زندگی افراد مورد پژوهش قبل، بلافاصله و دو ماه بعد از مداخله با پرسشنامه کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی با میانگین نمره 0-100 ارزیابی شد.
    یافته ها
    یافته ها تفاوت آماری معنی داری بین ابعاد کیفیت زندگی در دو گروه کنترل و مداخله در سلامت کل و کیفیت زندگی کل (9/42±57/61) در مقابل (19/51±60) (0/002p=)حیطه سلامت جسمی (19/53± 46/22) در مقابل (13/36±61/35)، (0/016p=) سلامت روانی (24/16±57/85) در مقابل (13/24±67/55)، (0/005p=) سلامت اجتماعی (24/45±54/28) در مقابل (18/35±62/79) (0/001p<) و سلامت محیط (3/55±62/05) در مقابل (33/43±67/33) (0/048p=) نشان داد که نتایج در طول زمان پایدار بود.
    نتیجه گیری
    نتایج مطالعه نشان داد که مداخله روان درمانی مذهبی معنوی موجب افزایش کیفیت زندگی زنان مبتلا به سرطان پستان می شود.
    کلید واژگان: سرطان پستان, کیفیت زندگی, روان درمانی مذهبی- معنوی
    F Nasiri, Z Keshavarz *, MH Davazdahemami, S Karimkhani Zandi, M Nasiri
    BACKGROUND AND OBJECTIVE
    Breast cancer is one of the most common cancers around the world that leads to a decreased quality of life. Since one of the supportive measures is the use of spiritual teachings, the present study was conducted to investigate the effect of religious care on the quality of life of women with breast cancer.
    METHODS
    This quasi-experimental study was conducted in 2017 among women with breast cancer who referred to Qom health centers at least two months after their diagnosis. Seventy subjects were selected through convenience sampling and were randomly assigned to intervention and control groups. For the intervention group, 6 sessions of religious – spiritual psychotherapy were held with the focus of communication with God, other people, self and environment. The quality of life of the subjects was evaluated before the intervention, immediately after the intervention and two months after that using The World Health Organization Quality of Life (WHOQOL) with mean score of 0 – 100.
    FINDINGS
    The results showed a significant difference between the dimensions of quality of life in the control and intervention groups: total health and quality of life (57.61±9.42) vs. (60±19.51) (p=0.002), physical health (46.22±19.53) vs. (61.35±13.36) (p=0.016), mental health (57.85±24.16) vs. (67.55±13.24) (p=0.005), social health (54.88±24.44) vs. (62.79±18.35) (p<0.001), and environmental health (62.05±3.55) vs. (67.33±33.43) (p=0.048), indicating that the results were stable over time.
    CONCLUSION
    The results of the study showed that religious–spiritual psychotherapy increases the quality of life of women with breast cancer.
    Keywords: Breast Cancer, Quality of Life, Religious, Spiritual Psychotherapy
  • مجتبی تاشکه، محمدحسن دوازده امامی*، میثم بازانی، میثم شاه حسینی، طاهره مصطفی لو
    مقدمه
    هدف از مطالعه ی حاضر بررسی اثربخشی طرحواره درمانی هیجانی بر مقبولیت اجتماعی و رفتار قلدری نوجوانان مبتلا به اختلال استرس پس از آسیب در میان نوجوانان بود.
    مواد و روش ها
    پژوهش حاضر یک طرح نیمه آزمایشی با پیش آزمون-پس آزمون و گروه کنترل بود. جمعیت مطالعه همه نوجوانان پسر آسیب دیده ی شهر خوی (ایران) در سال 1396 بود که تحت حمایت سازمان بهزیستی ایران بودند. 50 نوجوان پسر آسیب دیده از طریق روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و با گمارش تصادفی در گروه آزمایش یا کنترل  قرار گرفتند (25=N). گروه آزمایشی تحت ده جلسه طرحواره درمانی هیجانی قرار گرفت درحالی که در گروه کنترل درمان انجام نگرفت. هر دو گروه پرسشنامه های پذیرش اجتماعی و رفتار قلدری را قبل و بعد از جلسات درمان تکمیل کردند. به منظور بررسی داده ها از آنالیز توصیفی و تحلیل کوواریانس با رعایت پیش فرض های آن استفاده شد.
    یافته ها
    تحلیل کواریانس داده ها نشان داد که بین میانگین نمرات گروه آزمایشی در نمرات پس آزمون پذیرش اجتماعی و رفتار قلدری با گروه کنترل تفاوت معنی داری وجود داشت (0/01=P). همچنین مداخله صورت گرفته باعث افزایش نمرات پذیرش اجتماعی و کاهش نمرات رفتار قلدری در گروه آزمایشی گردید (0/01=P).
    نتیجه گیری
    به نظر می رسد طرحواره درمانی هیجانی مداخله مناسبی برای پرداختن به مقبولیت اجتماعی و رفتار قلدری در نوجوانان مبتلا به اختلال استرس پس از آسیب باشد.
    کلید واژگان: طرحواره درمانی هیجانی, مقبولیت اجتماعی, رفتار قلدری, اختلال استرس پس از آسیب
    Mojtaba Tashkeh, Mohmmad Hasan Davazdahemamy*, Meysam Bazani, Meysam Shahhosseni, Tahere Mostafalo
    Introduction
    The purpose of this study was to investigate the effectiveness of emotional schema therapy on social acceptability and bullying behavior in adolescents with post-traumatic stress disorder among selected teenagers.
    Materials and Methods
    The present study was a semi-experimental design with pretest-posttest and control group. The population of the study was all teenage boy injured in Khoy city (Iran) in 2016 which were sponsored by the Welfare Organization of Iran. 50 males were selected through available sampling method and randomly assigned to experimental or control groups (N = 25). The experimental group underwent 10 sessions of emotional schema therapy, while the control group did not receive treatment. Both groups completed social acceptance and bullying behavior questionnaires before and after treatment sessions. To investigate the data, descriptive analysis and covariance analysis were used with respect to its assumptions.
    Results
    Analysis of covariance of data showed that there was a significant difference between the mean scores of the experimental group in post-test and social acceptance and bullying behavior with control group (P = 0.01). The intervention also increased social acceptance scores and decreased bullying behavior in the experimental group (P = 0.01).
    Conclusion
    Emotional Schema Therapy seems to be an appropriate intervention for addressing social acceptability and bullying behavior in adolescents with posttraumatic stress disorder.
    Keywords: Emotional Therapy Schema, Social Acceptance, Bullying Behavior, Post Traumatic Stress Disorder
  • امیر خزایی، حمید شمسی پور، محمدحسن دوازده امامی
    مقدمه
    رضایت زناشویی و بهزیستی روان شناختی دو مولفه سلامت روان می باشند که ارتقای آن ها رابطه معکوسی با اختلالات شایع مانند افسردگی و اضطراب دارد
    هدف
    پژوهش حاضر بررسی اثربخشی بهزیستی درمانی گروهی بر رضایت زناشویی و بهزیستی روان شناختی زنان خانه دار است.
    روش
    پژوهش نیمه آزمایشی با پیش و پس آزمون و گروه کنترل، نمونه 30 زن خانه دار 20 تا 50 ساله به روش نمونه گیری دسترس انتخاب و در دو گروه 15 نفری آزمایش و کنترل گمارش شدند. ابزارها شامل پرسشنامه ی رضایت زناشویی انریچ و بهزیستی روان شناختی ریف، درمان 8 جلسه ی 90 دقیقه ای 2 جلسه در هفته اجرا و 2 مرحله ارزیابی صورت گرفت، پیش و پس از مداخله.
    یافته ها
    تحلیل کوواریانس نشان داد بهزیستی درمانی گروهی بر رضایت زناشویی و بهزیستی روان شناختی زنان خانه دار موثر است
    نتیجه گیری
    با توجه به یافته ها می توان از بهزیستی درمانی در افزایش رضایت زناشویی و بهزیستی روان شناختی زنان خانه دار استفاده کرد.
    کلید واژگان: بهزیستی درمانی گروهی, رضایت زناشویی, بهزیستی روان شناختی
    Amir Khazaei, Hamid Shamsipour, Mohammad Hasan Davazdah Emamy
    Introduction
     Marital satisfaction and psychological well-being are the two domains of mental health. Their promotion is inversely related to common disorders, such as depression and anxiety
    Aim
    The present study aimed to investigate the effectiveness of group well-being therapy on marital satisfaction and psychological well-being of housewives.
    Method
    quasi-experimental study with pre- and post-test and control group, a sample of 30 housewives aged 20-50 years old, were selected by convenience sampling method and were assigned to two groups of 15 subjects. The instruments included marital satisfaction questionnaire
    Results
     Covariance analysis showed that group welfare treatment is effective on marital satisfaction and psychological well-being of housewives.
    Conclusion
    According to findings, we can use well-being therapy to increase marital satisfaction and psychological well-being of housewives.
    Keywords: Group well-being therapy, Marital satisfaction, Psychological well-being
  • مجتبی تاشکه، محمدحسن دوازده امامی*، مریم بختیاری، مهدی جعفری
    مقدمه
    هدف مطالعه حاضر مقایسه عدم تحمل بلاتکلیفی و دشواری در تنظیم هیجان در افراد مبتلابه اضطراب اجتماعی و بدریخت انگاری بدن بود.
    روش
    پژوهش از نوع علی مقایسه ای بود. از بین مراجعه کنندگان به درمانگاه گوش و حلق و بینی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی تعداد 65 نفر که در پرسشنامه فوبی اجتماعی نمره بالای خط برش گرفتند و 65 نفر که در پرسشنامه شکل بدن نمره بالای خط برش گرفتند به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و حجم نمونه با استفاده از نرم افزار G POWER تعیین شد. تمامی شرکت کنندگان به وسیله پرسشنامه شکل بدن (BSQ-34) ، پرسشنامه فوبی اجتماعی (SPIN) ، مقیاس دشواری در تنظیم هیجان (DERS) و مقیاس عدم تحمل بلاتکلیفی (IUS) مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده ها با استفاده از آزمون های t و تحلیل واریانس تحلیل شد.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که افراد مبتلابه اضطراب اجتماعی سطح بالاتری از عدم تحمل بلاتکلیفی را نسبت به گروه بدریخت انگاری تجربه می کنند، همچنین دو گروه در دشواری های تنظیم هیجان تفاوت معنادار داشتند.
    نتیجه گیری
    بدریخت انگاری بدن و اضطراب اجتماعی ازنظر عدم تحمل بلاتکلیفی و دشواری در تنظیم هیجان باهم متفاوت بودند. این پژوهش نشان داد که بدریخت انگاری و اضطراب اجتماعی دارای ویژگی های متفاوتی هستند و این امر نیز در تشخیص و درمان آن ها حائز اهمیت است.
    کلید واژگان: اضطراب اجتماعی, بدریخت-انگاری بدن, دشواری در تنظیم هیجان, عدم تحمل بلاتکلیفی
    M. Tashke, mohammad hasan davazdah emami *, maryam bakhtiyari, mahdi jafari
    Objective
    The aim of this study was Comparision of intolerance of uncertainty and difficulties in emotion regulation in individuals with Body Dysmorphic and Social Anxiety.
    Method
    the study design was causal-comparative. using convenient sampling method and G-Power software, 65 people with scores higher than cutoff in SAD questionanire and 65 people with scores higher than cutoff in BDD questionanire were selected from patients who were referred to Otolaryngology clinic of Taleghani Hospital of Shahid Beheshti University of Medical Sciences. All participants assessed by Body Shape Questionnaire (BSQ-34), Social Phobia Inventory (SPIN), Difficulty in Emotion Regulation Scale (DERS) and Intolerance of Uncertainty Scale (IUS). Data were analyzed by t-test and analysis of variance tests.
    Result
    results indicated that people with Social Anxiety Disorder experience higher levels of intolerance of uncertainty than BDD people. Also, there was a significant difference between two groups in term of difficulties in emotion regulation.
    Conclusion
    Social Anxiety Disorder and Body Dysmorphic Disorder were different in term of intolerance of uncertainty and difficulties in emotion regulation. This study indicated that Social Anxiety Disorder and Body Dysmorphic Disorder have different features, which is important in the diagnosis and treatment of them.
    Keywords: social anxiety, body dysmorphic, difficulties in emotion regulation, intolerance of uncertainty
  • محمدحسن دوازده امامی، حمید خراط زاده*، مریم بختیاری، بهزاد مهکی
    مقدمه و هدف
    دیابت بیماری مزمنی است که علاوه بر عوارض جسمی، عوارض روانشناختی را برای فرد مبتلا به همراه دارد؛ که این مهم کیفیت زندگی فرد را تحت تاثیر قرار می دهد. هدف از این مطالعه تعیین اثربخشی کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی بر کیفیت زندگی بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 بود.
    مواد و روش ها
    این مطالعه از نوع شبه آزمایشی با پیش آزمون و پس آزمون و همراه با گروه شاهد بود. جمعیت مورد مطالعه 30 بیمار (40 درصد مرد) مبتلا به دیابت نوع 2 بود که به طور تصادفی در دو گروه آزمایش (15=N) و شاهد (15=N) قرار گرفتند. پرسشنامه ی کیفیت زندگی وارن-شربورن (36SF-) به عنوان ابزار در این مطالعه مورد استفاده قرار گرفت. 8 جلسه آموزش گروهی کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی برای گروه آزمایش انجام شد؛ در حالی که گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکردند. هر دو گروه پرسشنامه (36SF-) را قبل و بعد از مداخله تکمیل نمودند.
    یافته ها
    تحلیل داده ها نشان داد که در مقایسه با گروه شاهد، برخی از مقیاس های کیفیت زندگی افراد گروه آزمایش، به طور معنی داری در مرحله ی پس آزمون بهبود یافته بود. (0/05> p).
    نتیجه گیری
    بر اساس نتایج پژوهش حاضر، آموزش گروهی کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی، می تواند در بهبود کیفیت زندگی بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 موثر باشد.
    کلید واژگان: استرس, ذهن آگاهی, کیفیت زندگی, دیابت نوع 2
    Mohammad Hasan Davazdah Emamy Dr, Hamid Kharatzadeh*, Maryam Bakhtiari Dr, Behzad Mahaki Dr
    Introduction
    Diabetes is a chronic and lifelong disease, which has many physical and psychological complications that may affect the quality of life. This study aimed to determine the effectiveness of mindfulness-based stress reduction on the quality of life in patients with type II diabetes.
    Materials and Methods
    This quasi-experimental study had a pretest-posttest design with a control group. The study population included 30 diabetic patients (%40 male), randomly divided into two groups of the experimental and control groups. This study benefited from Waren and Sherbourne quality of life questionnaire (SF-36). Eight sessions of Mindfulness-based stress reduction group training were conducted in eight weeks for the experimental group while the control group received no intervention. Both groups completed the SF-36 questionnaire before and after the intervention.
    Results
    Data analysis showed that some scales of quality of life in the experimental group significantly were improved in the posttest compared to the control group.
    Conclusion
    Based on the obtained results of this study, mindfulness-based stress reduction group training can be effective in improving the patients’ quality of life with type II diabetes mellitus.
    Keywords: Stress, Mindfulness, Quality of life, Type II diabetes
  • محمدحسن دوازده امامی، امیرمحسن راه نجات، یاسر بولاغی، محسن احمدی طهورسلطانی، امیرسام کیانی مقدم
    زمینه و هدف
    حالات هیجانی منفی و مثبت، وسوسه و اضطراب، از مهم ترین عوامل خطر اعتیاد می باشند. مطالعه حاضر با هدف بررسی تاثیر آموزش مهارت نظم جویی هیجان مبتنی بر رفتار درمانی دیالکتیک (Dialectical behavior therapy یا DBT) بر وسوسه و اضطراب افراد مبتلا به سوء مصرف مواد انجام شد.
    مواد و روش ها
    این پژوهش از نوع آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و همراه با گروه شاهد بود. نمونه ها (28 نفر) به روش در دسترس از میان سوء مصرف کنندگان مواد در مراکز ترک اعتیاد شهر اهواز، بر اساس مصاحبه بالینی انتخاب شدند. سپس به صورت تصادفی به دو گروه آزمایش و شاهد تقسیم بندی شدند. هر دو گروه مراحل ترک و سم زدایی را سپری کردند. گروه آزمایش طی 10 جلسه تحت آموزش مهارت نظم جویی هیجان مبتنی بر DBT قرار گرفتند، اما گروه شاهد هیچ گونه مداخله ای دریافت نکردند. داده ها با استفاده از پرسش نامه اطلاعات جمعیت شناختی، پرسش نامه عقاید وسوسه انگیز و پرسش نامه اضطراب Beck (Beck Anxiety Inventory یا BAI) جمع آوری گردید.
    یافته ها
    تفاوت معنی داری بین دو گروه آزمایش و شاهد از لحاظ میزان اضطراب و وسوسه وجود داشت (001/0 > P برای هر دو). به عبارت دیگر، میزان اضطراب و وسوسه در گروه آزمایش نسبت به پیش آزمون و گروه شاهد، به طور معنی داری کاهش یافت.
    نتیجه گیری
    بر اساس نتایج می توان گفت که مداخلات آموزشی نظم جویی هیجان مبتنی بر DBT، روش درمانی مناسبی برای دانشجویان در جهت کاهش علایم اضطراب و وسوسه سوء مصرف کنندگان مواد می باشد.
    کلید واژگان: رفتار درمانی, سوء مصرف مواد, اضطراب, نظم جویی هیجان, وسوسه
    Mohammad Hasan Davazdah-Emami, Amir Mohsen Rahnejat, Yaser Bolaghi, Mohsen Ahmadi-Tahorsoltani, Amir Sam Kianimoghadam
    Aim and
    Background
    Negative and positive emotional states, temptation, and anxiety are among the most important risk factors for addiction. This research aimed to study the effect of dialectical behavior therapy (DBT)-based emotional management training on anxiety and temptation in patients with drug abuse.
    Methods and Materials: This was an experimental research with pretest/posttest method and control group. To select the sample, the available sampling method was used. Among patients with substance abuse in addiction treatment centers in Ahwaz City, Iran, based on clinical interviews, 28 were selected. They were randomly divided into two equal groups of experimental and control. Both groups passed the leaving and detoxification steps. The experimental group received 10 sessions of dialectical behavior therapy-based emotional management training, but the control group did not receive any intervention. The research tools were demographic questionnaire, Craving Believes Questionnaire (CBQ), and Beck Anxiety Inventory (BAI).
    Findings: After the intervention, there were significant differences between experimental and control groups regarding anxiety and temptation (P
    Conclusions
    The current study indicated that dialectical behavior therapy-based emotional management training would be an appropriate treatment for university students in order to decrease the symptoms of anxiety and temptation in those with drug abuse.
    Keywords: Behavior therapy, Drug abuse, Anxiety, Emotional adjustment, Craving
  • صادق عابدی، محمدحسن دوازده امامی، امیرهوشنگ احسانی، مهدی جعفری
    زمینه و هدف
    با توجه به شیوع نسبتا بالای میزان افسردگی در افراد مبتلا به پسوریازیس، پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش شخصیت نوع D و دشواری تنظیم هیجان در پیش بینی علائم افسردگی افراد مبتلا به پسوریازیس انجام شد.
    روش اجرا: این مطالعه یک پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه ی آماری مورد مطالعه از تمامی افرادی تشکیل می شد که طی ماه های آذر تا بهمن سال 95 برای درمان بیماری پسوریازیس به درمانگاه پوست بیمارستان رازی شهر تهران مراجعه کرده بودند. از این بین تعداد 60 نفر نمونه به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند که 38 نفر از آن ها مرد بودند. ابزارهای پژوهش شامل پرسش نامه ی شخصیت نوع D (DS-14)، مقیاس دشواری های تنظیم هیجان (DERS) و پرسش نامه ی افسردگی بک (ویراست دوم) (BDI-II) بود. درنهایت داده های به دست آمده از پژوهش با استفاده از روش ضریب همبستگی پیرسون و آنالیز رگرسیون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
    یافته ها
    نتایج پژوهش نشان داد که بین شخصیت نوع D و دشواری تنظیم هیجان با علائم افسردگی افراد مبتلا به پسوریازیس رابطه ی مثبت معنی دار وجود دارد (01/0>P). آنالیز رگرسیون به روش هم زمان (enter) نیز نشان داد که دو مولفه عاطفه منفی و بازداری اجتماعی شخصیت نوع D و هم چنین دو خرده مقیاس فقدان آگاهی هیجانی و فقدان شفافیت هیجانی می توانند علائم افسردگی افراد مبتلا به بیماری پسوریازیس را پیش بینی کنند.
    نتیجه گیری
    ویژگی های شخصیت نوع D و دشواری های تنظیم هیجان می توانند در پیامدهای روان شناختی بیماری پسوریازیس ازجمله افسردگی افراد مبتلا به این بیماری اثرگذار باشند.
    کلید واژگان: پسوریازیس, شخصیت نوع D, دشواری تنظیم هیجان, افسردگی
    Sadegh Abedi, Mohammad Hasan Davazdah Emamy, Amir Houshang Ehsani, Mehdi Jafari
    Background And Aim
    Regarding the relatively high prevalence of depression in people with psoriasis, the present study was conducted to determine the role of type D personality and difficulties in emotion regulation in predicting the symptoms of depression in patients with psoriasis.
    Methods
    This study was a descriptive correlational study. Among patients referred to the Dermatology Clinic of Razi Hospital in Tehran from November to January 2016, 60 patients with psoriasis were selected using available sampling method. The research instruments included type D Personality Questionnaire (DS-14 scale), Difficulties in Emotion Regulation Scale (DERS), and Beck Depression Inventory (Second Edition) (BDI-II). Finally, the data were analyzed using Pearson correlation coefficient and multiple regression tests.
    Results
    The results of this study showed that there is a significant positive correlation between type D personality and difficulties in emotion regulation with symptoms of depression in patients with psoriasis (P
    Conclusion
    Type D personality traits and difficulties in emotion regulation can affect the psychological consequences of psoriasis, including depression in people with this disease.
    Keywords: psoriasis_type D personality_emotion regulation_depression
  • سارا شریفی پور، محمدحسن دوازده امامی، مریم بختیاری، ابوالفضل محمدی، محسن صابری
    روش اجرا: در این پژوهش با روش نمونه گیری در دسترس 6 نفر انتخاب شدند و از پرسش نامه های علائم کندن مو MGH-HPS، افسردگی، اضطراب، استرس DASS-21، کیفیت زندگی WHOQOL-26 و دشواری در تنظیم هیجان DERS استفاده شد. پروتکل 8 جلسه ای درمان تنظیم هیجان مبتنی بر مدل گراس به صورت هفتگی (هر جلسه 90 دقیقه) برای هر شرکت کننده به صورت انفرادی اجرا شد. داده ها ازطریق تحلیل چشمی، درصد بهبودی، آزمون ناپارامتری فریدمن و آزمون مقایسه های جفتی ویلکاکسون تجزیه و تحلیل شد.
    زمینه و هدف
    اختلال کندن مو اختلال مزمنی است که مشخصه ی آن کندن مکرر مو است که کمابیش سبب ازدست دادن مو می شود. این اختلال با وجود داشتن عوارض متعدد جسمانی، اقتصادی و اجتماعی کمتر مورد تشخیص و درمان قرار گرفته است. در پژوهش حاضر به بررسی اثربخشی درمان تنظیم هیجانی بر شدت علائم موکنی، اضطراب، افسردگی، استرس و کیفیت زندگی در افراد مبتلا به اختلال کندن مو می پردازیم.
    یافته ها
    درمان تنظیم هیجان در کاهش علائم اختلال کندن مو، افسردگی، اضطراب، استرس، دشواری در تنظیم هیجان و افزایش کیفیت زندگی افراد مبتلا به اختلال کندن مو موثر است.
    نتیجه گیری
    درمان تنظیم هیجان به طور معناداری مشکلات هیجانی و علائم کندن مو را در افراد مبتلا به وسواس کندن مو بهبود می بخشد، درنتیجه درمانگران می توانند از این درمان به عنوان یک درمان موثر برای اختلال کندن مو استفاده کنند.
    کلید واژگان: اختلال کندن مو, درمان تنظیم هیجان, افسردگی, اضطراب, استرس, کیفیت زندگی
    Sara Sharifipour, Mohammad Hassan Dvazdahemami, Maryam Bakhtiari, Abolfazl Mohamadi, Mohesn Saberi
    Background And Aim
    Trichotillomania (hair pulling disorder) is a chronic disorder, characterized by frequent hair pulling leading to hair loss. This disorder despite having multiple physical, economic and social consequences, is less likely to be diagnosed and treated. In the present study, we investigated the efficacy of emotion regulation therapy (ERT) on symptom’s severity, anxiety, depression, stress and quality of life in individuals with trichotillomania.
    Methods
    Six patients were selected by available sampling method, and Massachusettes General Hospital (MGH-HPS) scale, Depression, Anxiety, Stress-DASS-21 scale, WHOQOL-26 Quality of Life questionnaire, and DERS Emotion Regulation questionnaire were used. Gross 8-session protocol (each session 90 minutes) was delivered on a weekly basis for each participant individually. Data were analyzed by visual analysis, percent of recovery, Freidman nonparametric test and Wilcoxon test.
    Results
    ERT lead to significant reduction in symptoms of hair pulling, depression, anxiety, stress, difficulty in regulating emotion and improved quality of life in patients with trichotillomania.
    Conclusion
    ERT significantly improves emotional problems and symptoms of hair pulling in the patients with trichotillomania. As a result, this treatment can be used as an effective treatment for this disorder.
    Keywords: trichotillomania, emotion regulation therapy, depression, anxiety, stress, quality of life
  • میثم نیک دانش، محمدحسن دوازده امامی *، محمد اسماعیل قیداری، مریم بختیاری، ابوالفضل محمدی
    پیش زمینه و هدف
    هدف این پژوهش بررسی تطبیقی تنظیم هیجانی، ذهن آگاهی و اضطراب وجودی در بیماران قلبی و افراد سالم می باشد.
    مواد و روش کار
    پژوهش حاضر یک مطالعه پس رویدادی می باشد که به روش مقطعی انجام شده است. در این پژوهش جامعه موردمطالعه کلیه بیماران قلبی عروقی و همراهان بیماران مراجعه کننده به بیمارستان طالقانی تهران در سال 1395 می باشد. از جامعه ی فوق تعداد 61 بیمار دارای تشخیص بیماری قلبی عروقی به شیوه ی هدفمند انتخاب شدند. گروه افراد سالم (N=63) نیز از همراهان بیماران به صورت در دسترس انتخاب شدند. به منظور آزمون فرضیه پژوهش و برای مقایسه ی بین گروه ها ابتدا ویژگی های مربوط به پارامتریک یا ناپارامتریک بودن داده ها با استفاده از آزمون کولموگروف اسمیرنف موردبررسی قرار گرفت. سپس از آزمون ناپارامتریک یو من ویتنی برای مقایسه ی بین گروه ها استفاده شد. در این پژوهش از پرسش نامه ی ویژگی های جمعیت شناختی، پرسش نامه دشواری در تنظیم هیجان (DERS)، پرسش نامه پنج وجهی ذهن آگاهی بائر (FFMQ) و پرسش نامه اضطراب وجودی گود (EAI) استفاده شد.
    یافته ها
    یافته های پژوهش نشان داد که تفاوت معناداری در دو گروه بیماران قلبی-عروقی و افراد سالم در هر سه متغیر پژوهش (تنظیم هیجانی، ذهن آگاهی و اضطراب وجودی) وجود دارد.
    بحث و نتیجه گیری
    تنظیم هیجانی، ذهن آگاهی و اضطراب وجودی از عوامل روان شناختی مهم در اختلالات قلبی عروقی محسوب می شود و باید به نقش آن ها در این اختلالات توجه بیش تری داشت.
    کلید واژگان: بیماری های قلبی عروقی, تنظیم هیجانی, اضطراب وجودی, ذهن آگاهی
    Meysam Nikdanesh, Mohammad Hasan Davazdah Emami *, Mohammad Esmael Gheydari, Maryam Bakhtiyari, Abolfazl Mohammadi
    Background and Aims
    The purpose of this study was to compare emotion regulation, mindfulness, existential anxiety in patients with cardiovascular diseases and healthy individuals.
    Materials and Methods
    In this case-control cross- sectional study, all cardiac patients who had referred to Taleghani hospital in Tehran over the year of 2016 were included. Out of this population, 61 patients with cardiovascular diseases were selected and 63 healthy subjects were selected from among the attendants of the patients. Instruments for collection of data comprised a demographic characteristics questionnaire, Difficult in Emotion Regulation Scale (DERS), five fact mindfulness questionnaire (FFMQ) and Existential Anxiety Inventory (EAI). To test the research hypothesis, Mann-Whitney U was used.
    Results
    There was a significant difference between the two groups, with cardiovascular disease and normal subjects in the emotion regulation, mindfulness and existential anxiety.
    Conclusion
    Emotion regulation, mindfulness and existential anxiety are psychological factors with a potential impact on cardiovascular diseases and their effect is suggested to be taken into account in such disorders.
    Keywords: cardiovascular disease, Emotion regulation, existential anxiety, mindfulness
  • حمید خراط زاده، محمدحسن دوازده امامی *، مریم بختیاری، علی کچویی، بهزاد مهکی
    پیش زمینه و هدف
    شیوع بیماری دیابت در جهان و همین طور ایران به طور غیرمنتظره ای در حال افزایش است و عوامل روان شناختی ازجمله استرس، اضطراب و افسردگی نقش پررنگی در کنترل آن دارند. هدف مطالعه ی حاضر بررسی اثربخشی آموزش گروهی کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی بر روی کنترل قند خون، استرس، اضطراب و افسردگی بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 بود.
    مواد و روش کار
    این مطالعه از نوع شبه آزمایشی با پیش آزمون و پس آزمون و همراه با گروه شاهد بود. جمعیت موردمطالعه 30 بیمار (40درصد مرد) مبتلا به دیابت نوع 2 بود که به طور تصادفی در دو گروه آزمایش (15=N) و شاهد (15=N) قرار داده شدند. پرسشنامه ی افسردگی و اضطراب و استرس (42DASS-) و آزمایش c1HbA در این مطالعه مورداستفاده قرار گرفت. 8 جلسه آموزش گروهی کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی برای گروه آزمایش در نظر گرفته شد و گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکردند. پیش و پس از مداخله، هر دو گروه پرسشنامه (42DASS-) را تکمیل نمودند. آزمایش c1HbA نیز پیش و یک ماه پس از انجام مداخله برای هر دو گروه انجام شد.
    یافته ها
    در پایان 10 نفر در گروه آزمایش و 13 نفر در گروه شاهد باقی ماندند. تحلیل داده ها نشان داد که در مرحله پس آزمون، میزان استرس و سطح هموگلوبین گلیکوزیله خون افراد گروه آزمایش در مقایسه با گروه شاهد به طور معنی داری کاهش یافت اما اختلاف در شدت اضطراب و افسردگی بین دو گروه، پس از مداخله معنی دار نبود (05/0> p).
    بحث و نتیجه گیری
    بر اساس نتایج پژوهش حاضر، آموزش گروهی کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی، می تواند در کنترل قند خون و کاهش میزان استرس در بیماران مبتلا به دیابت موثر باشد.
    کلید واژگان: کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی, کنترل سطح سرمی قند خون, افسردگی, اضطراب, دیابت نوع 2
    Hamid Kharatzadeh, Dr Mohammad Hasan Davazdah Emamy*, Dr Maryam Bakhtiary, Dr Ali Kachuei, Dr Behzad Mahaki
    Background and Aims
    Diabetes is increasingly growing up in the world and also in Iran and psychological factors such as stress, anxiety and depression play an important role in its development. The purpose of this study was investigating the effectiveness of mindfulness based stress reduction on glycemic control, stress, anxiety and depression on patients with type 2 diabetes.
    Materials and Methods
    This quasi-experimental study had a pretest-posttest design with a control group. The study population included 30 diabetic patients (% 40 male), randomly divided into two, the study (N=15) and control (N=15) groups. We used depression, anxiety and stress questionnaire (DASS - 42) and HbA1c testing in this study. The study group received the mindfulness based stress reduction group training with 8 sessions while the control group received no intervention. Both groups completed the (DASS - 42) before and after the intervention. HbA1C was also measured before and one month after the intervention in both groups.
    Results
    In the end, 10 patients in the experimental group and 13 patients in the control group remained. Data analysis showed that stress and HbA1C in the treatment group compared with the control group significantly decreased at posttest. But the difference in the severity of anxiety and depression between the two groups was not significant after intervention (p
    Conclusion
    Based on the results of this study, mindfulness based stress reduction group training can be effective in improving glycemic control and reducing the stress levels in diabetic patients.
    Keywords: mindfulness based stress reduction, Glycemic control, Depression, Anxiety, Type II diabetes
  • Sayed Abbas Haghayegh, Peiman Adibi*, Mohammad Hasan Davazdahemami
    Background
    This research aimed to determine the efficacy of emotion focused therapy on quality of life and sleep problems of IBS patients.
    Materials And Methods
    In this research 52 IBS patients who met this diagnosis, according the Rome II criteria, were selected and assigned to two experimental and control groups with 26 IBS patients in each group. The emotion focused therapy according Greenberg''s manual- was conducted in 8 weekly sessions in the clinic of gastroenterology in Isfahan. The questionnaires of quality of life and sleep problems were completed as the pretest, post-test and follow-up.
    Results
    Results of multivariate analysis of variance s shows that emotion focused therapy has been significant effect in reduction of post-test mean scores of quality of life, beginning of sleep and wake-up and follow-up mean scores of wake-up (p<0. 05).
    Conclusion
    Emotion focused therapy could be useful to improvement of psychological status of IBS patients, but It seems to needs to probing more emotional experiences for more persistent effects.
    Keywords: Emotion Focused Therapy, Irritable Bowel Syndrome, Quality of Life, Sleep Problems
  • خدابخش احمدی، محمدحسن دوازده امامی، شیما شهیاد، شیوا اخوان راد
    مقدمه
    پژوهش حاضر به منظور شناخت وضعیت استحکام خانواده از قبیل تعارض و رضایت زناشویی و خطر طلاق در خانواده های نظامی در مقایسه با خانواده های غیرنظامی انجام شد.
    روش
    در این پژوهش مقایسه ای که در سال 1390 انجام گرفت گروه نمونه شامل 646 نفر در قالب 323 زوج بودند که از شهرهای مختلف کشور با روش نمونه گیری خوشه ایچند مرحله‎ای از بین دو گروه خانواده های نظامی و غیرنظامی انتخاب و مورد آزمون قرار گرفتند. ابزار پژوهش پرسشنامه های تعارض زناشویی، خطر طلاق و رضایت زناشویی بودند. داده ها با استفاده از آزمون t گروه های مستقل تحلیل شد.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که رضایت زناشویی در خانواده های نظامی به طور معناداری بیشتر از خانواده های غیرنظامی و تعارض زناشویی و خطر طلاق در خانواده های نظامی کمتر از خانواده های غیرنظامی بود. همچنین در تمامی زمینه های تعارض زا از قبیل کاهش همکاری، کاهش رابطه جنسی، افزایش واکنش های هیجانی، افزایش ائتلاف با فرزند، افزایش رابطه فردی با خویشاوندان، کاهش رابطه خانوادگی و جدایی امور مالی از یکدیگر نمره خانواده های نظامی کمتر از خانواده های غیرنظامی بود.
    نتیجه گیری
    علی رغم این که خانواده های نظامی به خاطر نوع ماموریت هایشان تحت استرس های بیشتری قرار دارند، وضعیت استحکام خانواده در این گروه بهتر از خانواده های غیرنظامی است. این امر نشان‎دهنده نتیجه تلاش فردی و سازمانی در خانواده های نظامی برای استحکام بخشی خانواده ها می باشد.
    کلید واژگان: تعارض زناشویی, ریسک طلاق, رضایت زناشویی, خانواده نظامی
    Mostafa Khanzadeh, Mohsen Saeediyan, Massoud Hosseinchari, Forough Edrissi
    Introduction
    This research aims to investigate the factor structure and Psychometric Properties of Difficulties in Emotion Regulation Scale (DERS) in an Iranian sample.
    Method
    The statistical population of this study comprised all the students of Shiraz University. Among them, a total of 363 people (181 male, 182 female) were selected using stratified random sampling. To achieve the study objective and assess convergent validity, the Persian version of DERS and Beck Depression Inventory were used, respectively.
    Results
    The results obtained from explratory factor analyses showed that from among eight extracted factors of the scale, six were associated with DERS and two other factors were omitted as a result of loading of just one item. In addition, internal correlations and correlations of all subscales of DERS with BDI were significant. Finally, internal consistency of this scale using Cronbach’s alpha for all subscales ranged from r=0.86 to r=0/88. Furthermore, the one-week test-retest coefficient also ranged from r=0.79 to r=0.91.
    Conclusion
    Based on the results obtained from the research, DERS can be applied to attain research and clinical objectives in Iranian society.
    Keywords: Difficulties in Emotion Regulation Scale (DERS), Factor Structure, Psychometric Properties
  • علی محرابی، لادن فتی، محمدحسن دوازده امامی، اسدالله رجب
    مقدمه
    هدف پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی آموزش مدیریت استرس شناختی رفتاری بر کنترل قند خون و کاهش مشکلات هیجانی (افسردگی، اضطراب و استرس) در بیماران مبتلا به دیابت نوع 1 بود.
    روش ها
    25 نفر از بیماران دیابتی نوع یک عضو انجمن دیابت ایران به شیوه نمونه گیری داوطلبانه در دسترس انتخاب و سپس به طور تصادفی در دو گروه آزمایش (13=n) و کنترل (12=n) قرار گرفتند و علاوه بر پاسخ دادن به مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس (DASS)، آزمایش HbA1c خون از آنها به عمل آمد. پس از آن، گروه آزمایش در یک دوره آموزش مدیریت استرس که طی 12 جلسه 2 ساعته هفتگی و به شیوه شناختی رفتاری گروهی برگزار شد، شرکت کردند و در پایان، افراد هر دو گروه دوباره به DASS پاسخ دادند. 3 ماه پس از مداخله، آزمایش خون پس آزمون در مورد هر دو گروه و آزمون پیگیری DASS در مورد گروه آزمایش اجرا شد. برای تحلیل داده ها، از آمار توصیفی، تحلیل کواریانس، تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد.
    یافته ها
    پس از مداخله، میانگین نمرات HbA1c، افسردگی، استرس (001/0>P) و اضطراب (012/0=P) در گروه آزمایش به طور معنی داری کاهش یافت. در ضمن اثرهای مشاهده شده در مورد افسردگی، اضطراب و استرس، 3 ماه پس از مداخله باقی مانده بود (01/0>P).
    نتیجه گیری
    آموزش مدیریت استرس می تواند به عنوان بخشی از مراقبت جامع دیابت سودمند باشد.
    کلید واژگان: دیابت نوع یک, نظریه شناختی-رفتاری, آموزش, قند خون, استرس, اضطراب, افسردگی
  • محمدحسن دوازده امامی، رسول روشن، علی محرابی، عباس عطاری
    مقدمه
    دیابت یک بیماری مزمن با عوارضی نامطلوب است. علاوه بر عوارض جسمی، برخی مشکلات روان شناختی به ویژه استرس و افسردگی نیز در افراد مبتلا به دیابت شایع است. هدف از پژوهش حاضر، تعیین اثربخشی آموزش مدیریت استرس به روش شناختی رفتاری، بر کنترل قند خون و افسردگی در بیماران دیابتی نوع 2 بود.
    مواد و روش ها
    طی یک کارآزمایی بالینی تصادفی تعداد 40 بیمار از اعضای موسسه ی خیریه دیابت اصفهان که مبتلا به دیابت نوع 2 بودند، به روش نمونه گیری داوطلبانه ی در دسترس انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه مورد (20= تعداد) و شاهد (20= تعداد) تقسیم شدند. گروه مورد به مدت 12 جلسه ی دو ساعته در دوره ی آموزش مدیریت استرس به شیوه ی شناختی رفتاری گروهی شرکت کردند. به منظور ارزیابی تاثیر مداخله، آزمایش هموگلوبین گلیکوزیله (HbA1c)، قبل و سه ماه پس از پایان مداخله انجام شد. پرسشنامه ی DASS به عنوان زیر مقیاس افسردگی قبل، پس از پایان مداخله و سه ماه بعد از آن توسط هر دو گروه تکمیل شد. داده های حاصل با آنالیز کوواریانس و واریانس برای اندازه گیری های تکرار شونده بررسی شدند.
    یافته ها
    در مورد قندخون (HbA1c) پس از مداخله، میانگین نمره های گروه مورد نسبت به گروه شاهد به طور معنی داری کاهش یافته بود (001/0>p). هم چنین، میانگین نمره های افسردگی گروه مورد نیز پس از مداخله به طور معنی داری کمتر از گروه شاهد بود (001/0>p). این یافته در پیگیری سه ماهه نیز پابرجا باقی ماند.
    نتیجه گیری
    آموزش مدیریت استرس می تواند بر کاهش افسردگی و حتی کنترل قند خون در بیماران دیابتی نوع 2 اثربخش باشد. ارایه ی این نوع آموزش به عنوان بخشی از درمان و مراقبت جامع دیابت توصیه می شود.
    کلید واژگان: دیابت نوع 2, هموگلوبین گلیکوزیله, آموزش مدیریت استرس, شناختی, رفتاری, افسردگی
    Mh Davazdah Emamy, R. Roshan, A. Mehrabi, A. Attari
    Introduction
    Diabetes is a chronic disease with undesirable complications. In addition to physical complications, some psychological problems, especially stress and depression are prevalent among people with diabetes. The aim of present study was to determine the effectiveness of cognitive-behavioral stress management training on glycemic control and depression in patients with type 2 diabetes mellitus.
    Materials And Methods
    In a randomized clinical trial, 40 members of the Isfahan Diabetes charity, with type 2 diabetes mellitus were selected through voluntary accessible sampling. Participants were randomized to the cognitive-behavioral (n=20) and the control groups (n=20). The case group participated in two-hour sessions of cognitive-behavior stress management training for 12 weeks. To evaluate the effects of intervention, the glycosylated hemoglobin(HbA­1c) test was administered before and 3 months after interventions and the depression subscale of the DASS scale was administered before, after, and again 3 months following intervention. Data were analyzed using repeated measures analysis of variance and analysis of covariance.
    Results
    After intervention, the mean of HbA1c in the experimental group was significantly lower than the control group (p< 0/001). Also the mean for depression in the experimental group was significantly lower than in controls (p< 0/001), a finding that remained as such at the 3 month follow-up assessment.
    Conclusion
    Stress management training can improve glycemic control and depression in patients with type 2 diabetes mellitus. It is recommended that such trainings programs be intergrated into comprehensive treatment of diabetes mellitus.
    Keywords: Type 2 diabetes mellitus_Glycosylated hemoglobin_Stress management training_Cognitive_behavioral_Depression
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال