به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

فهرست مطالب محمدمهدی فداکار داورانی

  • مینا شرفی، محمدمهدی فداکار داورانی، حمیدرضا توحیدی نیک، آرش فروهری، وحیدرضا برهانی نژاد*
    اهداف

    مشارکت اجتماعی به عنوان یک عامل تعیین کننده برای ارتقای سلامت و رفاه در نظر گرفته می شود. پژوهش حاضر با هدف تعیین  عوامل تسهیل کننده و بازدارنده مشارکت اجتماعی سالمندان شهر کرمان در فعالیت های سلامت محور انجام شد.

    مواد و روش ها

    پژوهش حاضر یک پژوهش توصیفی تحلیلی از نوع مقطعی است که بر 276 سالمند بالای 60 سال در مناطق مختلف شهر کرمان در سال 1399 انجام شد. در این پژوهش، سالمندان به پرسش نامه های مشخصات فردی و پرسش نامه مشارکت اجتماعی طرح بررسی سلامت جامعه کانادا و پرسش نامه فعالیت های سلامت محور پاسخ دادند. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS نسخه 26 و آزمون های آماری توصیفی و تحلیل از جمله رگرسیون تک متغیره و چندمتغیره انجام شد. 

    یافته ها: 

    میانگین نمره مشارکت اجتماعی سالمندان 4/01±6/71 گزارش شد. از بین موانع مشارکت اجتماعی بیماری ها و مشکلات سلامتی (50/3 درصد)، هزینه ها (39/1 درصد)، مشکلات رفت وآمد (31/1درصد)، بی حوصلگی (29/3 درصد) و کووید-19 (28/2 درصد) به ترتیب مهم ترین موانع مشارکت اجتماعی سالمندان هستند. سالمندان با سن پایین تر (0/001>P)،  سالمندان مجرد (0/001>P)، دارای تحصیلات دانشگاهی (0/001>P) و با تعداد فرزندان کمتر (0/001=P) به طور معناداری مشارکت اجتماعی بهتری داشتند. یافته های حاصل از رگرسیون چندمتغیره حاکی از این بود که از بین حیطه های فعالیت های سلامت محور، ورزش و تندرستی (0/033=P)، پیشگیری از بیماری ها (0/002=P) و سلامت جسمانی (0/001>P) تاثیر مثبتی بر میزان مشارکت اجتماعی سالمندان داشت.

    نتیجه گیری

    طبق یافته های پژوهش حاضر عوامل متعددی بر میزان مشارکت اجتماعی سالمندان تاثیر گذار است. در این بین، برنامه ریزی به منظور مدیریت بیماری ها، افزایش درآمد و رفع مشکلات رفت وآمدی سالمندان با در نظر گرفتن سایر عوامل مرتبط برای بهبود وضعیت مشارکت اجتماعی سالمندان پیشنهاد می شود.

    کلید واژگان: مشارکت اجتماعی, فعالیتهای سلامت محور, سالمندان}
    Mina Sharafi, MohammadMehdi Fadakar Davarani, Hamidreza Tohidi Nik, Arash Farvahari, Vahid Reza Borhaninejad*
    Objectives

    Social participation is a determining factor for promoting health and well-being. This study aims to investigate the factors facilitating and inhibiting the social participation of the elderly in Kerman, Iran based on their health-promoting behaviors.

    Methods & Materials: 

    This cross-sectional study was conducted on 276 elderly people over 60 years old in Kerman city in 2020. They completed a demographic from, the questionnaire of social participation based on the Canadian Community Health Survey, and the questionnaire of health- promoting behaviors. Descriptive statistics and statistical tests including univariate and multivariate regression were used for data analysis. Data were analyzed in SPSS software, version 26, and P<0.05 was considered statistically significant.

    Results

    The Mean±SD score of social participation was 6.71±4.01. Illness and health problems (50.3%), costs (39.1%), commuting problems (31.1%), low mood (29.3%), and COVID-19 pandemic (28.2%) were the most common barriers to social participation. The elderly who were single (P<0.001), younger (P<0.001), with academic degree (P<0.001), and low number of children (P<0.001) had significantly higher social participation. Multivariable analysis showed that physical activity (P=0.033), disease prevention (P=0.002), and physical and social health (P<0.001) were the factors affecting social participation of the elderly.

    Conclusion

    The social participation of the elderly in Kerman is affected by multiple factors. Therefore, planning to manage diseases, increase income, and solve the transportation problems of the elderly are recommended to improve their social participation.

    Keywords: Social participation, Health-promoting behaviors, aged}
  • محمد دریا بیگی سلیمی، عابدین ایرانپور، تانیا دهش، مرضیه حسنی، محمد مهدی فداکار داورانی*
    مقدمه

    تمکین دارویی از جمله رفتارهای بسیار مهم در زمینه مراقبت از بیماری‏های قلبی -عروقی به شمار می‏آید. این مطالعه با هدف بررسی عوامل موثر بر تمکین دارویی بیماران قلبی -عروقی بر اساس مدل اعتقاد بهداشتی انجام گرفت.

    روش ها: 

    در این مطالعه مقطعی، 450 بیمار قلبی -عروقی بستری در بیمارستان های آموزشی دانشگاه علوم پزشکی کرمان به روش نمونه‏گیری در دسترس انتخاب و با پرسشنامه محقق ساخته اعتبار سنجی شده و مبتنی بر مدل اعتقاد بهداشتی جهت تعیین عوامل موثر بر تمکین دارویی مورد پرسشگری قرار گرفتند. داده های جمع آوری شده توسط نرم افزار SPSS نسخه 21 و با استفاده از آزمون های آماری کای دو، آنالیز واریانس و تی تست مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.

    نتایج:

     در افراد مورد مطالعه، 5/40 درصد از سطح تمکین دارویی ناکافی برخوردار بودند. بین سازه های مدل اعتقاد بهداشتی با یکدیگر و بین تمکین دارویی با سازه های حساسیت درک شده، موانع درک شده و خودکارآمدی نیز رابطه معنی داری مشاهده گردید (001/0<P). بر اساس یافته های این مطالعه، مدل اعتقاد بهداشتی، 7/33 درصد از تغییرات واریانس متغیر تمکین دارویی را پیش بینی می کرد (001/0<P). 

    بحث و نتیجه گیری:

     با توجه به یافته های این مطالعه می توان از مدل اعتقاد بهداشتی در برنامه ریزی و مداخله جهت بهبود تمکین دارویی در بیماران قلبی -عروقی استفاده نمود. طراحی یک مداخله آموزشی مبتنی بر این مدل به منظور ارتقاء تمکین دارویی بیماران پیشنهاد می‏گردد.

    کلید واژگان: بیماران قلبی- عروقی, تمکین دارویی, مدل اعتقاد بهداشتی, کرمان}
    Mohammad Darya Beigi Salimi, Abedin Iranpour, Tania Dehesh, Marziyeh Hasani, MohammadMahdi Fadakar Davarani*
    Background

    Medical adherence is one of the most important behaviors in the care of cardiovascular disease. This study aimed to determine the factors affecting cardiovascular patients’ adherence based on the Health Belief Model in 2016.

    Methods

    In this cross-sectional study, 420 cardiovascular patients admitted to Kerman University of Medical Sciences educating hospitals were chosen via convenience sampling, and data was collected by a researcher made questionnaire based on the Health Belief Model about factors effective on medical adherence. The data were analyzed using Chi-square, ANOVA, and t-test in SPSS software 21.

    Results

    In this study, 40.5% of participants had a low level of adherence. There were significant relations between health belief model constructs together, and between adherence with perceived susceptibility, perceived barriers, and self-efficacy (p<0.001). The Health Belief Model predicted 33.7% of the variance in medical adherence (p<0.001).

    Conclusion

    According to the findings of this study the health belief model can be used in planning and intervening to improve medical adherence in cardiovascular patients. Developing an educational intervention based on the Health Belief Model is suggested for enhancing medical adherence among patients.

    Keywords: Cardiovascular Patients, Health Belief Model, Adherence, Kerman}
  • محمد مهدی فداکار داورانی*، محمد مهدی آقابزرگی داورانی، لیلا دلیری
    مقدمه
    پس از امنیت دومین نیاز انسان ها سلامت است و طرح تحول نظام سلامت، برنامه ای به منظور بهبود خدمات حوزه سلامت به شمار می رود. هدف مطالعه حاضر، بررسی پیامدهای اجتماعی اجرای طرح تحول نظام سلامت در رفسنجان با تاکید بر احساس تبعیض در بین کارمندان سازمان های آموزشی این شهر بود.
    روش ها
    در این مطالعه مقطعی و توصیفی- تحلیلی ، 362 نفر از کارمندان سازمان های آموزشی به روش نمونه گیری طبقه ای- تصادفی در سال 1394 انتخاب و در پژوهش مشارکت کردند. پرسشنامه محقق ساخته با 21 سوال جهت سنجش متغیرها استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل آماری از تحلیل واریانس یک طرفه و ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد. آنالیز داده ها با نرم افزار SPSS نسخه 20 انجام شد.
    نتا یج: 63 درصد کارمندان سازمان های آموزشی تبعیض در طرح تحول نظام سلامت را در سطح متوسط درک می کردند. کارمندان آموزش و پرورش با میانگین 0/59 بیشترین و کارکنان دانشگاه ولی عصر با میانگین 9/44 کمترین میزان تبعیض درک شده از اجرای برنامه تحول نظام سلامت را داشتند. در رده های شغلی، دبیران با میانگین 5/56 بیشترین و پزشکان با میانگین 1/45 کمترین تبعیض درک شده از اجرای طرح تحول نظام سلامت را داشتند. با افزایش هزینه سلامت، تبعیض درک شده افزایش و با ارتقاء پایگاه اجتماعی- اقتصادی و خدمات مراقبت، تبعیض درک شده از اجرای برنامه تحول نظام سلامت در بین کارمندان کاهش یافته است.
    بحث و نتیجه گیری
    نتایج تحقیق نشان داد که اجرای طرح تحول نظام سلامت منجر به درک تبعیض با درجات مختلف در بین کارمندان سازمان های آموزشی شده است.
    کلید واژگان: طرح تحول نظام سلامت, تبعیض درک شده, عدالت, سازمان آموزشی, رفسنجان}
    Mohammad Mehdi Fadakar Davarani *, Mohammad Mehdi Aghabozorgi Davarani, Leyla Daliri
    Background
    After security, the second most important human need is health and the healthcare reform plan is a program for improving health services. The purpose of this study was to investigate the social consequences of implementing the health system reform plan in Rafsanjan, with emphasis on the feeling of discrimination among employees of the educational organizations of this city.
    Methods
    In this descriptive and analytical cross-sectional study, 362 employees of the educational organizations were selected through stratified random sampling in 2015. A researcher-made questionnaire with 21 questions was used to measure the variables. One-way analysis of variance and Pearson correlation coefficient were used for statistical analysis and data analysis was performed through SPSS version 20.
    Results
    63% of the staff of educational institutions perceived discrimination in the health system reform plan at an intermediate level. The staff of the Education Department with mean score of 59.0 had the most and Vali -ye-Asr University employees with mean score of 44.9 had the least perceived discrimination from the implementation of the health system reform program. Among job categories, teachers with mean score of 56.5 had the most and physicians with mean score of 45.1 had the least perceived discrimination from the implementation of the health system reform plan. Increased health costs was associated with increased perceived discrimination while higher socioeconomic status and care services was associated with decreased perceived discrimination.
    Conclusion
    The results of this study showed that the implementation of the health system reform plan has led to different levels of discriminatory perception among staff of educational institutions.
    Keywords: Health System Development Plan, Perceived Discrimination, Justice, Educational Organization, Rafsanjan}
  • علی سعیدی نیا، یونس جهانی، عابدین ایرانپور، محمد مهدی فداکار داورانی*
    مقدمه
    دیابت نوع دو یکی از معضلات بهداشتی در جهان است و نیمی از مبتلایان از بیماری خود بی اطلاع اند. این مطالعه به کاربرد الگوی اعتقاد بهداشتی بر رفتار مراجعه مردان جهت غربالگری دیابت می پردازد.
    روش ها
    این مطالعه مداخله ای در میان 180 نفر از مردان بالای 30 سال انجام شد. آموزش طی چهار جلسه 60 دقیقه ای برای گروه مداخله (90 نفر) انجام شد. اطلاعات از طریق تکمیل پرسشنامه ای (حاوی 51 سوال) طی مصاحبه مستقیم قبل از مداخله آموزشی و دو ماه بعد از آن، جمع آوری گردید. داده ها با استفاده از آزمون دقیق فیشر ، ویلکاکسون و من ویتنی مورد بررسی قرار گرفتند.
    نتا یج: پس از مداخله، نمرات آگاهی در هر دو گروه مداخله و شاهد افزایش یافت. این یافته به علت اجرای برنامه های آموزشی معمول در آن مراکز بود؛ اما افزایش معنی دار در نگرش و عملکرد فقط در گروه مداخله مشاهده گردید. همچنین، منافع درک شده، موانع درک شده و راهنما برای عمل نیز پس از مداخله در گروه مداخله در مقایسه با گروه شاهد افزایش معنی داری یافت (001/0P<).
    بحث و نتیجه گیری
    مدل اعتقاد بهداشتی در آموزش افراد بالای 30 سال جهت مراجعه برای غربالگری دیابت موثر بود؛ بنابراین پیشنهاد می گردد در کنار روش های آموزش سنتی از مدل اعتقاد بهداشتی برای این منظور استفاده گردد.
    کلید واژگان: دیابت, مدل اعتقاد بهداشتی, غربالگری, آموزش بهداشت}
    Ali Saedinia, Yunes Jahani, Abedin Iranpour, Mohammad Mehdi Fadakar Davarani *
    Background
    Diabetes is one of the major health problems in the world and half of the affected patients are unaware of it. The aim of this study was to determine the effect of the Health Belief Model on the behavior of male subjects attending diabetes screening.
    Methods
    This interventional study was performed on 180 men over 30 years of age. The intervention group (90 ones) underwent educational intervention conducted over four 60-minute sessions. Data were collected using a questionnaire (including 51 questions) filled out through direct interview before the intervention and two months after that. Fisher's exact test, Wilcoxon and Mann-Whitney tests were used for data analysis.
    Results
    After the intervention, knowledge scores increased in both intervention and control groups. This was due to the implementation of routine training at the centers. But, significant increase in the attitudes and practice was observed only in the intervention group. Also, perceived benefits, perceived barriers, and cues to action, after the intervention, showed significant increase in the intervention group compared with the control group (P
    Conclusion
    Health Belief Model was effective in education of people over 30 years old for participating in diabetes screening programs. Therefore, it is recommended to use this model alongside traditional methods.
    Keywords: Diabetes, Health Belief Model, Screening, Health Education}
  • عصمت رضابیگی داورانی، محمدرضا محمودی، نرگس خانجانی، محمد مهدی فداکار داورانی
    زمینه و هدف
    بیماری های قلبی عروقی عمده ترین عامل ناتوانی و مرگ در جهان می باشند. عادات غذایی نامناسب از عوامل خطر اصلی بیماری های قلبی عروقی هستند. مطالعه حاضر با هدف کاربرد تئوری رفتار برنامه ریزی شده در پیشبینی عوامل موثر بر رفتار تغذیه ای مرتبط با بیماری های قلبی عروقی در رابطین بهداشتی انجام شد.
    روش کار
    این پژوهش یک مطالعه توصیفی- تحلیلی از نوع مقطعی بود. کلیه رابطین بهداشتی زن فعال که 128 نفر بودند به روش سرشماری وارد مطالعه شدند. داده ها با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته مشتمل بر اطلاعات دموگرافیک و سازه های تئوری رفتار برنامه ریزی شده (نگرش، هنجار ذهنی، کنترل رفتاری درک شده، قصد و رفتار تغذیه ای) جمعآوری گردیده و در نرم افزار SPSS-21 و با استفاده از آزمونهای توصیفی، همبستگی پیرسون و آنالیز رگرسیون خطی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
    یافته ها
    میانگین سنی نمونه ها 01/1±17/39 سال و میانگین نمایه توده بدنیkg/m269/4±38/26 بود. همبستگی مثبت و مستقیمی بین کلیه سازه ها مشاهده شد. سازه های نگرش، هنجار ذهنی، کنترل رفتاری درک شده و قصد 37 درصد رفتار را پیش بینی کردند. نقش قصد در پیش بینی رفتار بیشتر از سایر سازه ها بود (409/0=β) و کنترل رفتاری درک شده (228/0=β) قوی ترین سازه مرتبط با قصد شناخته شد.
    نتیجه گیری
    کنترل رفتاری درک شده پیش بینی کننده قوی برای قصد ورفتار تغذیه ای بود، لذا انتطار می رود برای بهبود رفتار تغذیه ای مداخلات آموزشی بر اساس این سازه طراحی گردد.
    کلید واژگان: تئوری رفتار برنامه ریزی شده, تغذیه, بیماری قلبی عروقی, رابطین بهداشتی}
    E. Rezabeigi Davarani, Mr Mahmoodi, N. Khanjani, Mm Fadakar Davarani
    Background and Objective
    Cardiovascular diseases (CVD( are the main cause of mortality and disability in the world. Incorrect food habits are the most important risk factors for CVD. The aim of this study was to determine the predictors of nutritional behaviors related to cardiovascular diseases based on the theory of planned behavior among health volunteers.
    Methods
    This research was a descriptive-analytical and cross-sectional study. The sample was determined based on census and all the 128 active female health volunteers were participated in the study. Data were collected by a researcher made questionnaire that includes demographic variables and the theory of planned behavior constructs (attitude, subjective norms, perceived behavioral control, intention and nutritional behavior). Data analysis was done using descriptive statistics, correlation coefficient and linear regression using SPSS 21.
    Results
    The average age of participants was 39.17±1.01 years and the mean BMI was 26.38±4.69 kg/m2.There was a positive (direct) correlation between TPB constructs. Attitude, subjective norms, perceived behavioral control and intention predicted 37% of the variance for nutritional behaviors. Intention was a significant predictor of nutritional behavior (β=0.409) and perceived behavioral control was the strongest predictor for intention (β=0.228).
    Conclusion
    Perceived behavioral control was a strong predictor for intention and nutritional behavior, therefore, it is recommended to plan interventions according to this factor to improve nutritional behavior.
    Keywords: Theory of Planned Behavior, Nutrition, Cardiovascular Diseases, Health Care Volunteers}
  • نجمه زمانی، سید وحید احمدی طباطبایی، نرگس خانجانی، محمد مهدی فداکار داورانی *
    مقدمه
    پیروی از دستورات دارویی در بیماران دیابتی یکی از مهم ترین موارد در مراقبت های بیماران دیابتی می باشد. لذا هدف از این مطالعه تعیین تاثیر مداخله آموزشی مبتنی بر مدل اعتقاد بهداشتی بر پیروی از دستورات دارویی بیماران دیابتی مراجعه کننده به واحد دیابت شهرستان زرند در سال 1393 بود.
    روش ها
    این مطالعه نیمه تجربی بر روی 100 نفر از بیماران دیابتی انجام گردید. بیماران به دو گروه مداخله و شاهد تقسیم شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات پرسشنامه محقق ساخته مشتمل بر متغیرهای دموگرافیک، سازه های مدل اعتقاد بهداشتی و پرسشنامه استاندارد تمکین دارویی (Morisky self-report questionnaire) بود. افراد گروه مداخله به 5 گروه 12-8 نفره تقسیم شدند و آموزش براساس مدل اعتقاد بهداشتی طی چهار جلسه 90-60 دقیقه ای به مدت 1 ماه اجرا شد. مجددا اطلاعات 1 ماه بعد از مداخله جمع آوری گردید و با آزمون های آمار توصیفی، رگرسیون خطی، و آزمون من ویتنی یو مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    نتا یج: در میانگین نمرات متغیر آگاهی، حساسیت درک شده، شدت درک شده، منافع درک شده، موانع درک شده، کارآمدی درک شده و راهنما برای عمل بین گروه مداخله و کنترل بعد از مداخله اختلاف معنی داری مشاهده شد. پیروی از دستورات دارویی با تحصیلات ارتباط معنی داری داشت (006/0= P). از بین سازه های مدل اعتقاد بهداشتی خودکارآمدی درک شده در جایگاه قوی ترین عامل پیشگویی کننده بود (03/0= P) . بعد از مداخله، افزایش در میانگین نمرات سازه های حساسیت درک شده (001/0>P)، شدت درک شده (001/0>P)، منافع درک شده (001/0>P)، موانع درک شده (001/0>>P)، خودکارآمدی درک شده (0001/0>P)، راهنما برای عمل (0001/0>P) و پیروی از دستورات دارویی (0001/0>P) در گروه مداخله مشاهده شد.
    بحث و نتیجه گیری
    مداخله آموزشی مبتنی بر مدل اعتقاد بهداشتی بر افزایش پیروی از دستورات دارویی در بیماران مبتلا به دیابت نوع دو موثر بوده است.
    کلید واژگان: دیابت, مداخله آموزشی, مدل اعتقاد بهداشتی, تمکین دارویی}
    Najmeh Zamani, Seyed Vahid Ahmadi Tabatabaei, Narges Khanjani, Mohammad Mehdi Fadakar Davarani *
    Background
    Medication adherence in patients with diabetes is one of the main factors in diabetic patients care. The aim of this study was to investigate the effect of educational intervention based on the Health Belief Model (HBM) on medication adherence in patients with diabetes referred to a diabetes center in Zarand, Iran, in 2014.
    Methods
    This quasi-experimental study was performed on 100 patients with diabetes. The patients were divided into two groups (intervention and control). Data were collected using a researcher-made questionnaire including demographic variables, constructs of HBM, and the Morisky self-report questionnaire. The intervention group were divided into 5 groups including 8-12 patients, and according to the HBM, education was performed in four 60-90 minute sessions during one month. One month after the intervention, data were collected again and analyzed using descriptive statistics, linear regression, and Mann–Whitney U test.
    Results
    There was a significant difference in mean score of knowledge, perceived susceptibility, perceived severity, perceived benefits, perceived barriers, perceived efficacy, and cues to action between intervention and control groups after the intervention. Medication adherence was significantly related to the level of education (P=0.006). Among constructs of HBM, perceived self-efficiency was the strongest predicting factor (P=0.03). After the intervention, the mean scores of perceived sensitivity (P
    Conclusion
    Education based on the HBM was effective in increasing adherence to medical instructions in patients with type 2 diabetes.
    Keywords: Diabetes, Educational Intervention, Health Belief Model, Medication Adherence}
  • محمد مهدی فداکار داورانی، عزت الله سام آرام
    مقاله حاضر از زاویه ای متفاوت به قنات می نگرد. فرض اصلی مقاله این است که تامین نیاز آب از سوی خود روستاییان با استفاده از قنات و شبکه اجتماعی مورد نیاز برای نگهداری، عضویت و استفاده از آب قنات را می توان منشا افزایش میل به پیشرفت، ایجاد فضای مشارکتی و تقویت روحیه توانمندسازی در راستای تحقق شرایط توسعه پایدارروستایی برشمرد. مطالعه میدانی این تحقیق در دو روستای داوران (دارای قنات) و فردوسیه (فاقد قنات) در شهرستان رفسنجان به انجام رسید. نتایج نشان می دهد که به لحاظ میزان توسعه اجتماعی، تفاوت معنی دار میان دو روستای مورد مطالعه وجود ندارد؛ اما از این نظر، تفاوت میان مالکان و غیرمالکان معنی دار و نشان دهنده اهمیت قنات در تقویت شاخص های توسعه پایدار روستایی در این مناطق است. میزان توانمندی در روستای دارای قنات به طور معنی دار بیشتر است. معنی داری تفاوت در میزان مشارکت اجتماعی در دو روستای مورد مطالعه تایید نشد؛ اما از نظر متغیر میزان میل به پیشرفت، تفاوت میان دو روستای مورد مطالعه معنی دار است.
    کلید واژگان: قنات, توسعه پایدار روستایی, مطالعه موردی, داوران(روستا), فردوسیه(روستا), رفسنجان(شهرستان)}
    Mohammad Mehdi Fadakar Davarani, Ezatoallah Samaram
    This paper looks at qanat from a different angle. The main hypothesis of this paper is that the provision of water by the rural people themselves using qanat and its associated social network which is necessary for the maintenance, membership and use of water can be the origin of enhancing the tendency to advance, generating participatory environment, and strengthening the spirit of empowerment in the direction of the realization of the conditions of sustainable rural development. The field study in this research was carried out in two villages Davaran (with qanat) and Ferdowsieh (without qanat) in Rafsanjan county. The results indicated that, in terms of social development, a significant relationship did not exist between the two villages. But there such a relationship existed between owners and non owners which showed the importance of qanat in strengthening sustainable rural development in these areas. Also the level of empowerment in the village with qanat was significantly higher. In Davaran the owners of qanat were more empowered than non owners. The level of social participation in the two villages was not significantly different, but there was a significant difference between the two villages concerning the propensity to advance.
  • محمد مهدی فداکار داورانی
    در این مقاله یارگیری ها در شبکه روابط اجتماعی قنات مورد توجه قرار گرفته است. در حقیقت، فرض اصلی این مقاله بر شبکه روابط اجتماعی پیچیده ای استوار است که ارتباط بین مالکان و استفاده کنندگان از قنات در روستاهای دارای قنات پدید آورنده است. این شبکه روابط، منشا پیدایش سرمایه اجتماعی در روستاهاست که امروزه نتایج حاصل از آن بر برنامه ریزان امور روستایی آشکار است. نتایج نشان می دهد که تفاوت معناداری بین میزان سرمایه اجتماعی در دو روستای مورد مطالعه وجود دارد و میزان سرمایه اجتماعی در روستای دارای قنات بین مالکان و غیر مالکان از تفاوت معنی داری برخوردار است و میزان سرمایه اجتماعی مالکان قنات بیشتر از غیر مالکان است؛ بنابراین در دو سطح بین دو روستا، روستاییان در داخل روستای دارای قنات و همچنین روستاییان مالک قنات در روستای داوران، می توان اهمیت و نقش حضور در شبکه روابط اجتماعی قنات را در افزایش سرمایه اجتماعی افراد به خوبی مشاهده کرد.
    کلید واژگان: قنات, سرمایه اجتماعی, شبکه های اجتماعی}
    Mohammad Mehdi Fadakar Davarani
    In this paper, we focused on collaboration in the social network of Qanat. The comlex relationships between Qanat users, including owners and other villagers, can be a source for creating social capital in rural areas with Qanat. This paper demonstrates that Qanat has an importat role in Iranian civilization. As a sample, it is completely described how vallaigers in Davaran (A village in Kerman) manage the affairs related to Qanat. The research was carried out in a village with Qanat, namely Davaran, and a village without Qanat, namely Ferdosie. These two villages were chosen since it seemed the diffrence between water resources influenced all social areas. 300 participants in Davran and 150 participants in Ferdosie completed a questionnaire including social capital scale as an independent variable and some dependent variables. Research findings show that with regard to social capital, there is a significant diffrence between the two villages that were analyzed. Mean social capital of Davaran is more than mean social capital of Ferdosie. Also findings show that regarding social capital, there is a significant diffrence between Qanat owners and others in Davaran.
    Keywords: Qanat, Social capital, Social Networks}
  • محمد مهدی فداکار داورانی، سیامک زند رضوی
    در این مقاله، با استفاده از الگوی نظری استرم درباره دارایی مشترک مشاع، نظام آبیاری مبتنی بر زمان آبی "تشته" تحلیل شده است و با نشان دادن ارتباط سه سطح قواعد گزینش اساسی، جمعی و عملی در آن کارایی الگوی مذکور در شناخت انواع دارایی های مشترک مشاع نشان داده شده است. علاوه بر آن، به طور مشخص درباره روستای داوران، دلایل انعطاف پذیری و کارایی نظام آبیاری مذکور- در مقابل روند رو به افزایش کوچک شدن و پراکنده شدن اراضی کشاورزی- بر اساس قوانین تقسیمات ارثی اسلامی تحلیل شده است.
    کلید واژگان: نظام آبیاری, دارایی مشترک مشاع, زمان سنج آبی, تشته, داوران}
  • سید حسین صابری، محمد مهدی فداکار داورانی
    اکثر کشورهای جهان بویژه کشورهای در حال توسعه با مشکل جمع آوری و دفع زباله های شهری و روستایی مواجه هستند. در بسیاری از مناطق کشور زباله های بیمارستانی، صنعتی و خانگی بصورت درهم و غیر بهداشتی حمل و انباشته می شود که این روش سبب آلودگی محیط زیست می گردد. عدم کنترل زباله های بیمارستانی و بی توجهی به جمع آوری و رفع صحیح آن مشکلات خاصی را بوجود می آورد. در نتیجه سلامت و محیط زیست را با خطر جدی مواجه می کند. قسمتی از اینگونه مواد در طبقه بندی مواد زائد جامد بعنوان مواد خطرناک نامیده می شود که دارای قوانین خاص خود است و باید با مراقبت ویژه ای جمع آوری و دفع گردند. در این پژوهش بصورت توصیفی نحوه جمع آوری زباله در بخشها، نحوه انتقال به جایگاه موقت، وضعیت جایگاه موقت، نحوه انتقال به محل دفع زباله و شرایط حمل و دفن نهایی مورد بررسی قرار گرفته است. وسیله جمع آوری اطلاعات مشاهده مسقتیم و مذاکره با متصدیان مربوطه در بیمارستان ها بوده است. یافته های این پژوهش نشان داد که مدیریت زباله در بیمارستانهای مورد مطالعه از وضعیت مناسب برخوردار نیست، بگونهای که فقط 2 بیمارستان از بیمارستانهای تحت مطالعه دارای زباله سوز هستند. ظروف جمع آوری زباله غالبا شستشو و ضد عفونی نمی شوند. زباله های عفونی از غیر عفونی تفکیک نمی شود و جایگاه های موقت غالبا روباز است. زباله ها بصورت تفکیک نشده به محل دفن منتقل می شود. و محل دفن از وضعیت بهداشتی مناسبی برخوردار نیست. نتیجه گیری می شود که وضعیت دفع زباله های بیمارستانی در جامعه مورد پژوهش نیاز به بازنگری دارد.
    کلید واژگان: بهینه سازی, مواد زائد جامد, جمع آوری و دفع, زباله های بیمارستانی}
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال