به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

مرتضی عبداللهی

  • حمیدرضا محمدی، مصطفی عبداللهی*، حسن صیدی سامانی، بهروز سیف علیان، مرتضی عبداللهی، نرگس نجابت

    قلب نابجا یک ناهنجاری مادرزادی نادر می باشد. در این عارضه، قلب به صورت کامل یا نسبی خارج از محل اصلی استقرار خود در قفسه ی سینه قرار گرفته است. این بدشکلی دارای سه فرم گردنی، سینه ای و شکمی بوده که فرم گردنی، شایع ترین فرم می باشد. تا به امروز عوامل زیادی را از قبیل نقایص ژنتیکی، دریافت فرآورده های شیمیایی (جیوه، کوکائین، اتانول)، مصرف گیاهان تراتوژن، مواجهه با مواد تابش زا، درگیری با عوامل عفونی (همچون ویروس BVD) و مصرف داروها (مهارکنندگان کلسیم) در رخداد قلب نابجا دخیل دانسته اند. یک گوساله ماده هلشتاین بلافاصله پس از تولد به کلینیک دامپزشکی شهر سمنان ارجاع داده شد. در طی معاینه بالینی، با توجه به قرارگیری قلب در خارج از بدن و در زیر جناغ، ناهنجاری قلب نابجا شناسایی شد.

    کلید واژگان: ناهنجاری, قلب نابجا, گوساله
    Hamidreza Mohammadi, Mostafa Abdollahi *, Hasan Seidi Samani, Berouz Seifalian, Morteza Abdollahi, Narges Nejabat

    Ectopia cordis is a congenital anomaly. In this disorder, the heart is located completely or partly outside its original location in the chest. This deformity has three cervical, thoracic, and abdominal forms and the neck form is the most common form. Up to now, many factors such as genetic defects, the receipt of chemical products (mercury, cocaine, ethanol), the consumption of teratogenic plants, exposures to radiation, infectious agents (such as BVD virus), and the use of medications (calcium suppressants) have been known factors in Ectopia cordis occurrence. Immediately after birth, a female Holestein was referred to a veterinarian clinic in Semnan City Iran,. During the clinical examination, according to the location of the heart outside the body and under the sternum, ectopia cordis anomaly was detected.

    Keywords: Anomaly, Ectopia Cordis, Calf
  • رسول انتظارمهدی*، زهرا عبداللهی، فرزانه صادقی قطب آبادی، فریبا بابایی، لیلا خاکزاد، احمدرضا شمشیری، مرتضی عبداللهی، الهام احمدنژاد، حامد مجرد، الهام صادقی، سکینه نوری
    مقدمه

    وزارت بهداشت درمان و اموزش پزشکی در راستای اجرای برنامه‌های هدف‌گذاری شده، سند ملی تغذیه و امنیت غذایی را برای اولین بار تدوین و چارچوب تدوین واجرای سند استانی تغذیه و امنیت غذایی را به دانشگاه‌های علوم پزشکی کشور ابلاغ کرد. این مطالعه بر آن که است سند تغذیه و امنیت غذایی تدوین شده توسط دانشگاه‌های علوم پزشکی مراکز استان‌های کشور را مورد ارزیابی قرار داده و راهکارهای ارتقای کارآیی و اثربخشی استقرار اسناد استانی در سطح سازمانی، بین سازمانی و جامعه را تبیین کند.

    روش کار

    به منظور ارزشیابی، مستندات دریافتی توسط دانشگاه‌ها/دانشکده‌های علوم پزشکی کشور طبقه‌بندی شدند. محورهای مورد مطالعه عبارت از برش استانی سند، جلب حمایت ذی‌نفعان، بستر‌سازی استقرار و اجرای سند بودند که ارزیابی انطباق خوداظهاری انجام شد و نمره‌دهی انجام گرفت.

    یافته‌ها: 

    از 28 استان دارای سند استانی تدوین شده (90درصد)، در 60درصد موارد مستند وجود داشت، در 21درصد موارد ازداده‌های استانی استفاده نشده بود، در جلب حمایت ذی‌نفعان سند نیز اقدامات مطلوب انجام گرفته بود. در ارزیابی نتایج به عنوان مهم‌ترین رکن سند اقدامات موثر انجام نشده بود. به‌طوری که از 255 پروژه پیش‌بینی شده در خوداظهاری، برای7پروژه مستندات موجود بود و از این تعداد 6 پروژه مصوب واجرا شده بودند و صرفا برای 4 پروژه منابع مالی تصویب شده و در اختیار محققان قرار گرفته بود و برای 5 پروژه گزارش مکتوب ارایه شد.

    نتیجه‌گیری: 

    باوجود توفیقات نسبتا مطلوب در اکثر حوزه‌های برنامه‌ریزی و هدف‌گذاری شده سند در سطح ملی، ارزیابی‌ها نشان می‌دهند این روند در سطوح استانی با موفقیت چندانی همراه نبوده است. این مطالعه به‌وضوح فقدان حمایت سیاست‌گذاران از برنامه‌های تغذیه‌ای را نشان می‌دهد و حمایت‌طلبی از برنامه‌های تغذیه‌ای را ضعیف ارزیابی می‌کند.

    کلید واژگان: سند ملی, تغذیه, امنیت غذایی, ایران
    Rasool Entezarmahdi *, Zahra Abdollahi, Farzaneh Ghtb Abadi, Farib Babayi, Leila Khakzad, Ahmadreza Shamshiri, Morteza Abdollahi, Elham Ahmadnezhad, Hamed Mojarrad, Elham Sadeghi, Sakineh Noori
    Introduction

    The Ministry of Health and Medical Education for the first time drafted and communicated the National Nutrition and Food Security Document in order to implement targeted programs. This study aims to evaluate the provincial nutrition and food security document and outline strategies to improve the efficiency and effectiveness of provincial document deployment at the organizational, inter-organizational and community level.

    Methods

    Documents received by the universities / colleges of medical sciences were classified for evaluation purposes. The studied dimentions consisted of the provincial document cut-off, the beneficiaries of the program, the establishment and implementation of the submitted documents. In the next step, self-declaration compliance assessment and scoring were performed.

    Results

    Out of 28 provincial documents (90%), 60% were documented, 21% provincial data were not used, and desirable measures were taken to attract stakeholders. No effective measures were taken to evaluate the results as the most important pillar of the document. Among 255 projects anticipated, 7 were documented and 6 were approved, and only 4 projects were submitted to the researchers, and for 5 projects had written

    Conclusion

    Despite the relatively favorable performance in most of the documented and targeted areas of the document at the national level, assessments show that this trend has not been very successful at the provincial level. This study clearly shows policy makers' lack of support for nutrition programs and poorly evaluates nutrition support.

    Keywords: National policy, Nutrition, Food Security, Iran
  • مرتضی عبداللهی، علی اصغر کلاهی*
    زمینه و هدف

    برای برآورد درست و واقعی آمار ابتلا و مرگ به علت کووید-19 لازم است که داده های خام به میزان بروز تبدیل شود. هدف این مطالعه تحلیل میزان بروز و مرگ به علت کووید-19 در جهان بر حسب کشورها و مناطق شش گانه سازمان جهانی بهداشت می باشد. با گزارش میزان بروز و کشندگی به جای موارد ابتلا و مرگ، درک درست تری از میزان ابتلا و کشندگی به علت کووید-19 بدست می آید، که امکان مقایسه بین کشورها را فراهم می نماید.

    روش و مواد

    در این مطالعه توصیفی تحلیلی موارد گزارش بروز و کشندگی به علت کووید-19 برای همه کشورهای جهان بصورت تجمعی از ابتدای اپیدمی تا مرداد 1400 استخراج شد. منابع شامل داده ها منتشر شده سازمان جهانی بهداشت، وزارت بهداشت، درمان و آموش پزشکی بود. برای محاسبه میزان های ابتلا و مرگ از جمعیت کشورهای جهان در وب سایت بانک جهانی و سازمان ملل متحد استفاده شد. داده ها وارد نرم افزار Excel شده و میزان ها مورد محاسبه قرار گرفت. در نهایت جداول میزان های ابتلا و مرگ بر حسب رتبه کشورها و مناطق شش گانه سازمان جهانی بهداشت محاسبه و تحلیل شد.

    یافته ها

    کل موارد گزارش شده جهانی 191.773.590 مورد می باشد. چنانچه کشورها بر حسب تعداد موارد گزارش شده به ترتیب بیشتر به کمتر مرتب شود، ایران با 3.603.527 مورد گزارش شده در رتبه 13 جهان قرار دارد. ولی چنانچه جمعیت همه کشورها لحاظ شود و موارد گزارش شده بصورت میزان بروز محاسبه و مرتب شود، در آن صورت بروز بیماری به ازای هر 1000 نفر جمعیت در جهان 6/24، در منطقه مدیترانه شرقی و شمال آفریقا 4/16 و در ایران 9/42 مورد بدست می آید، که بروز بیماری در ایران به ترتیب 74% از متوسط جهانی و 162% از منطقه مدیترانه شرقی و شمال آفریقا بیشتر می باشد. با این حال ایران در بین همه کشورها، در رتبه 87 قرار می گیرد. میزان کشندگی به علت کووید-19در ایران 43/2% محاسبه شد. کشندگی در ایران از متوسط جهانی (15/2) و از پنج منطقه سازمان جهانی بهداشت (10/2-22/1%) بالاتر و تنها از منطقه مدیترانه شرقی و شمال آفریقا (26/3%) پایین تر است. بنابراین میزان کشندگی در ایران بالا ارزیابی می شود. ایران از نظر کشندگی در رتبه 67 جهان قرار گرفته است. ولی کشندگی کووید در ایران نسبت به آبان 1399 کاهش نشان می دهد. کشندگی کووید-19 در آن زمان در ایران برابر 4/5% بود که از نظر رتبه بعد از مکزیک در مقام دوم جهان قرار داشت.

    نتیجه گیری

    از ابتدای همه گیری کووید-19 تا مرداد 1400، بروز بیماری در ایران بالاتر از متوسط جهانی و چهار منطقه آسیای جنوب شرقی، مدیترانه شرقی و شمال آفریقا، غرب اقیانوس آرام و افریقا می باشد، ولی از مناطق آمریکا و اروپا کمتر بوده است. در مورد کشندگی از متوسط جهانی و پنج منطقه سازمان جهانی بهداشت بیشتر و تنها از منطقه مدیترانه شرقی و شمال آفریقا کمتر می باشد.

    کلید واژگان: بروز, کشندگی, کووید-19, ایران, جهان
    MortezaAbdollahi, Ali-Asghar Kolah*
    Background and Objective

    To accurately estimate the Covid-19 morbidity and mortality, it is necessary to convert the raw data to the incidence and fatality rate.The purpose of this study is to analyze the incidence and Fatality rate of Covid-19 in the world by countries and six regions of the World Health Organization (WHO). By reporting incidence and Fatality rate instead of morbidity and mortality, a more accurate and realistic understanding of the incidence and fatality due to Covid-19 is obtained, which allows comparisons between countries.

    Materials and Methods

    In this cross-sectional study, cumulative numbers of incidence and fatality due to Covid-19 for all countries of the world were extracted from the start of pandemic to august 2021. Sources included data published by the WHO, Ministry of Health and Medical Education of Iran. The World Bank and United Nations websites were used to calculate world morbidity and mortality rates.

    Results

    The total number of reported cases worldwide is 191,773,590. Iran ranks 13th in the world with 3,603,527 reported cases. However, the incidence of the disease is 24.6 per 1000 population in the world, 16.4 in the Middle East and North Africa (MENA) region and 42.9 in Iran. The incidence of the disease in Iran is 74% higher than the global average and 162% higher than in the MENA, respectively. However, Iran rank is 87th among all countries. The fatality rate due to COVID-19 calculated 2.4 % in Iran. The fatality rate in Iran is higher than world (2.15%) and five WHO regions (1.22-2.10%) except NENA region (3.26%). Iran in terms of fatality rate is ranked 67 in the world. However,the fatality rate has decreed from 5.4% in October 2020, which was ranked second in the world after Mexico.

    Conclusion

    From the beginning of the Covid-19 epidemic until August 1400, the incidence of the disease in Iran is higher than the global average and the four regions of South-east Asia, MENA,the western Pacific and Africa, but less than the Americas and Europe. In terms of fatality rate, Iran’s rate is higher than the global average and five regions of the WHO, and only less than the MENA region.

    Keywords: Incidence, Fatality Rate, COVID-19, Iran, World
  • صمد لطف الله زاده، مصطفی عبداللهی، پرویز نوشیروانی، حمیدرضا محمدی*، مرتضی عبداللهی

    پیکا یکی از اختلالاتی است که پتانسیل بالایی را برای القاء خسارات متعددی همچون مسمومیت، انباشتگی دستگاه گوارش، بوتولیسم، و افت وزن گیری در مزارع پروش نشخوارکنندگان فراهم می آورد. مطالعه حاضر با هدف تعیین تاثیر تزریق داخل عضله ترکیب سیانوکوبالامین-آهن دکستران (سیانوفرین) بر پارمترهای اولیه هموگرام و مواد معدنی سرم، در بزغاله های بیست روزه مبتلا به پیکا انجام شد. این مطالعه روی 10 راس بزغاله 20 روزه نژاد مخلوط غیرمبتلا و 10 راس بزغاله 20 روزه نژاد مخلوط مبتلا به پیکا انجام گرفت. گروه غیرمبتلا درمان سالین ایزوتونیک (یک تزریق عضلانی، 3 میلی لیتر) و گروه مبتلا درمان سیانوفرین (یک تزریق عضلانی، 3 میلی لیتر)  را دریافت کردند. قبل درمان و 10 روز پس از درمان، از همه بزغاله ها نمونه خون برای تعیین CBC (cell blood count) و عناصر معدنی سرم اخذ گردید. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس یک طرفه با اندازه گیری تکراری و پس آزمون توکی در سطح اطمینان 95 درصد مورد تحلیل آماری قرار گرفتند. مشخص گردید که در بزغاله های مبتلا به پیکا، PCV (packed cell volume)،Hb (hemoglobin) وMCV (mean corpuscular volume) خون و آهن سرم به طور معنی داری کمتر از بزغاله های غیرمبتلا بود (05/0>p). درمان با سیانوفرین سبب افزایش معنی دار شاخص های PCV، Hb و MCV خون و  آهن سرم شد و  پیکا در مبتلایان درمان گردید (05/0>p).نتایج مطالعه حاضر نشان داد که پیکا در بزغاله های شیرخوار با آنمی میکروسیتیک نرموکرومیک ناشی از فقر آهن مرتبط بوده و تجویز ترکیب سیانوکوبالامین-آهن دکستران به مقدار 3 میلی لیتر طی یک تزریق عضلانی، سبب درمان دام های مبتلا گردید.

    کلید واژگان: بزغاله, پیکا, کمبود آهن, سیانوفرین, هموگرام
    Samad Lotfollahzadeh, Mostafa Abdollahi, Parviz Noshirvani, Hamidreza Mohammadi *, Morteza Abdollahi

    Background and Purpose:

    Pica is a metabolic disorder characterized by frequently signs such as licking surfaces, lickling walls, licking body cover of other animals, feeding non-nutrients and lacking nutritional value such as soil, wool, hair, bone, walls, wood, plaster, bark, Stools, carcasses and urine of other animals. Pica has side effects like reduces growth rate, weakening body resistance to infections due to weakened immune system, dental damage, electrolyte imbalance, formation of trichobezoar in the reticulorumen and abomasum, occurrence of some toxicities such as lead poisoning, gastrointestinal impaction with foreign substances, esophageal perforation, intestinal obstruction, and botulism. Pica has been reported in human, calf, sheep, cattle, camel, pig, cat, mice and lamb. Precise etiology for Pica has not been reported even in humans, but it has been linked to deficiencies in phosphorus, iron, zinc, copper and other minerals. Cyanoferin is one of the common drug in Iran's livestock industry and manufactured by Nasr Pharmaceutical Company (Fariman, Torbat Jam, Khorasan Razavi, Iran). Each milliliter of this drug contains 100 mg of dextran iron and 100 µg of cobalamine. The aim of this study was to evaluate the effect of intramuscular injection of cyanocobalamin-iron dextran (cyanoferin) on primary parameters of hemogram and serum minerals in 20-day-old with pica goat kids.

    Materials and Methods

    Based on previous studies, the appropriate sample size for the study was determined. Ten 20-day-old male and female mixed-breed goat kids with Pica and ten 20-day-old male and female mixed-breed goat kids without Pica were selected from Baseri goat farm in Ahovan area of Semnan, Iran. In this selection, detection of goat kids with Pica was performed by observing the goat kids in the sheepfold for 4 days, and the goat kids repeatedly showing the eating behavior of the sheepfold wall and licking the manger and surfaces, considered to with Pica. Then, under sterile conditions, 5 ml of blood was taken from each goat kids jagular vein and immediately 1 ml of this blood was poured into a sterile heparinized tube and the remaining 4 ml poured into a tube without anticoagulant. These samples were transferred to the laboratory of the Faculty of Veterinary Medicine in Semnan University in the vicinity of ice for 2 hours, where their hemogram indices and serum mineral concentrations were measured immediately. The tests revealed that goat kids with Pica only suffer from iron deficiency and anemia. The without pica goat kids received isotonic saline treatment (a deep intramuscular injection, 3 ml) and the with pica goat kids received cyanoferin treatment (a deep intramuscular injection, 3 ml). Ten days after treatment, hemogram indices and serum mineral concentrations of all under experiment goat kids were measured. SPSS software version 22 was used for statistical analysis. Repeated measures ANOVA with Tukey post hoc test at 95% confidence level were used to investigate the differences between the groups.

    Results and Discussion

    In patients with Pica blood PCV, MCV and Hb and serum iron was less than nonpatients, significantly (p=0/001). Treatment with cyanoferin increased the blood PCV (p=0/002), MCV (p=0/001) and Hb (p=0/001) and serum iron levels (p=0/001), significantly and Pica was treated in patients. The most important consequence of iron deficiency in the body is anemia because more than half of the body's iron is found in hemoglobin and relatively lower amounts are found in myoglobin and the enzymes involved in oxidative metabolism. Ruminant infants, such as calves, lambs and goat kids require large amounts of iron to build components such as hemoglobin, myoglobin, and enzymes involved in cellular respiration due to their high daily growth coefficient. Despite these infants' high need for iron, their mother milk is iron deficient. Thus, ruminant infants who fed only milk and have a low liver stock of iron are at high risk for iron deficiency anemia. In the of sheep and goats herds of the United States and Europe, lamb and goat kids IDA (iron deficiency anemia) is a very important serious phenomenon, so that in these countries, 24 hours after birth, by injecting a 300 mg of dextran iron into lambs and goats, They counteract with this phenomenon and prevent the occurrence of iron deficiency. It has been shown that this amount of dextran iron administration improves blood status and weight gain at times and in lambs and goat kids.

    Conclusion

    The present study showed that iron deficiency anemia is related with Pica in 20-day-old goat kids and this pica was treated with an intramuscular injection of 3 ml of cyanoferin (300 mg of dextran iron plus 300 µg of cobalamin). It is recommended to evaluate the effect of oral and parenteral iron supplementation on parameters such as appetite, feed intake, weight gain, growth rate, immune status and lymphocyte defense in goat kids.

    Keywords: goat kids, pica, iron deficiency, cyanoferin, Hemogram
  • مینا اسماعیلی، مرتضی عبداللهی، زهرا عبداللهی، فروزان صالحی، مرجان عجمی، آناهیتا هوشیارراد*
    سابقه و هدف

    مصرف مقادیر زیاد اسیدهای چرب اشباع و ترانس موجب افزایش خطر بیماری های قلبی- عروقی و برخی از انواع سرطان ها می شود. حذف روغن های نیمه هیدروژنه (PHVOs) حاوی اسیدهای چرب ترانس (TFAs) از رژیم غذایی به عنوان یکی از موثرترین مداخلات بهداشتی در این زمینه پیشنهاد شده است. این مطالعه، با هدف بررسی اثرات سیاست گذاری کاهش میزان اسیدهای چرب ترانس در روغن خانوار و افزایش دریافت اسیدهای چرب غیراشباع از طریق ورود محصولات جدید به بازار مصرف و تعیین میزان دریافت آنها در خانوارهای شهری استان های آذربایجان غربی، فارس، خوزستان، لرستان، سمنان و خراسان جنوبی انجام شد.

    مواد و روش ها

    این مطالعه مقطعی-توصیفی، بر روی خانوارهای شهری در مراکز شش استان صورت گرفت. گردآوری اطلاعات از اول اردیبهشت ماه تا پایان تیرماه سال 1393 با استفاده از روش مصاحبه تلفنی انجام شد. اطلاعات در مورد انواع چربی و روغن های مورد استفاده برای پخت و پز و نیز الگوی معمول خرید، مقدار خرید آنها  با استفاده از پرسشنامه گردآوری شد. همچنین، پروفایل اسیدهای چرب انواع روغن و چربی های مصرفی نیز تعیین و اندازه گیری شد.

    یافته ها

    روغن های غالب مصرفی در شش استان عبارتند از: روغن نیمه هیدروژنه/خانوار، مایع و مخصوص سرخ کردن. این روغن ها بیش از 70% از کل روغن دریافتی را تشکیل می دادند. میانگین کل دریافت انواع روغن و چربی های در استان ها به ترتیب کاهشی عبارت است از: آذربایجان غربی، خوزستان، لرستان، خراسان جنوبی، سمنان و فارس. دامنه دریافت اسیدهای چرب ترانس از 32/0 در فارس تا 67/0 گرم/نفر/روز در آذربایجان غربی متفاوت است. میزان اسیدهای چرب ترانس در روغن نیمه هیدروژنه/خانوار در مقایسه با دهه گذشته 95% کاهش یافته و سهم مصرف  روغن خانوار حدود 45% کمتر شده است.

    نتیجه گیری

    سیاست گذاری های موثر، فرمولاسیون های جدید روغن ها، کاهش ترانس در روغن خانوار تغییرات مثبتی را در این حوزه ایجاد کرده که منجر به بهبود الگوی کیفی روغن های مصرفی خانوارها شده است.

    کلید واژگان: روغن و چربی های خوراکی, روغن نیمه هیدروژنه (Partially hydrogenated oils), خانوار, اسیدهای چرب ترانس, اسیدهای چرب اشباع, الگوی مصرف چربی خانوار
    M Esmaeili, M Abdollahi, Z Abdollahi, F Salehi, M Ajami, A Houshiarrad*
    Background and Objectives

    High intakes of saturated and trans fatty acids can increase risks of cardiovascular diseases and cancers. Therefore, removal of partially-hydrogenated vegetable oils containing trans fatty acids has been suggested as one of the most effective health interventions. The aim of the current study was to investigate the policy effects of decreasing trans fatty acids in partially-hydrogenated vegetable oils as well as increasing intakes of unsaturated fatty acids through the introduction of novel products into the market and assessing the averages intake of saturated and trans fatty acids by households of capital cities in West Azerbaijan, Fars, Khuzestan, Lorestan, Semnan and South Khorasan Provinces.

     Materials & Methods

    This cross-sectional descriptive study was carried out on households in capitals of six provinces. Data were collected from the begging of May to the end of July 2014 using telephone interviews. Information on the types of fats and oils used for cooking as well as the purchase pattern and their quantities were collected using questionnaires. Fatty acid profiles of the consumed fats and oils were investigated as well.

    Results

    The commonly consumed oils in the provinces included partially-hydrogenated vegetable oils, blended oils and frying oils. These oils included more than 70% of the total oil intakes. Furthermore, the average intakes of oils and fats per capita in the provinces were ordinarily West Azerbaijan, Khuzestan, Lorestan, South Khorasan and Fars. Intakes of trans fatty acids ranged from 0.32 in Fars to 0.67 g/person/day in West Azerbaijan. Results of this study showed that quantity of the trans fatty acids in partially-hydrogenated vegetable oils  has decreased by 95%, compared to that in previous decade. Moreover, consumption of partially-hydrogenated vegetable oils by households has decreased by 45%, compared to that in the last decade.

    Conclusion

    Effective policies, reformulations of oils and decreasing of trans fatty acids in partially-hydrogenated vegetable oils have included positive and effective changes, which have led to improve quality of fats and oils consumed by the households.

    Keywords: Edible fats, oils, Partially hydrogenated vegetable oils, Trans fatty acids, Saturated fatty acids, Household fat consumption
  • فاطمه عیوضی، پروین میرمیران*، مرتضی عبداللهی، ریحانه راسخ مقام، نسرین برومندنیا، غزاله اسلامیان، آرزو حقیقیان رودسری، عادل احمدی گل، مرجان عجمی*
    سابقه و هدف

    تنوع غذایی یکی از شاخص های کفایت مواد مغذی دریافتی است و با رشد کودکان در ارتباط است. این مطالعه برای اولین بار در ایران به بررسی ارتباط امتیاز تنوع غذایی DDS (dietary diversity score) مادر به عنوان مهم ترین فرد اثرگذار بر الگوی غذایی خانوار و به خصوص کودکان با شاخص های تن سنجی و امتیاز تنوع غذایی کودکان پیش دبستانی پرداخته است.

    مواد و روش ها

    در این مطالعه مقطعی 236  کودک به همراه مادرانشان شرکت کردند. وزن ، قد و تنوع غذایی مادر و کودک به ترتیب توسط پرسشنامه یادآمدخوراک و پرسشنامه تنوع غذایی ارزیابی شد. امتیاز تنوع غذایی کودکان و مادران طبق پروتکل سازمان غذا و کشاورزی سازمان ملل (FAO) به سه دسته  خوب، متوسط و ضعیف تقسیم شد. خانوارها نیز بر اساس وضعیت اقتصادی - اجتماعی در سه گروه (پایین، متوسط، بالا) طبقه بندی شدند.

    یافته ها 

    این پژوهش نشان داد قد برای سن (034/0=p) وزن برای سن (013/0=p) و وزن برای قد (03/0=p) کودک با DDS مادر ارتباط معنی داری داشت.

    نتیجه گیری

    هرچه امتیاز تنوع غذایی مادران بهتر باشد احتمال اینکه کودکانی با وزن برای قد، وزن برای سن و قد برای سن طبیعی تر داشته باشد، نسبت به مادرانی که امتیاز تنوع غذایی ضعیف دارند، بیشتر است.

    کلید واژگان: امتیاز تنوع غذایی, شاخص های تن سنجی, وضعیت تغذیه ای, کودکان پیش دبستانی, وضعیت - اقتصادی اجتماعی
    Fatemeh Eyvazi, P Mirmiran*, M Abdollahi, R Rasekhmagham, N Borumandnia, Gh Eslamian, A Haghighian Roudsari, A Ahmadigol, M Ajami *
    Background and Objectives

    Dietary diversity score is a nutrient intake adequacy index associated with the child growth. As mothers make the most important decisions affecting dietary patterns for their families and children, this study investigated possible relationships between the dietary diversity scores of children and mothers and the anthropometric statuses of preschool children for the first time in Iran.

     Materials & Methods

    In total, 236 children and their mothers participated in this cross-sectional study. Data about mothers and children weight, height and dietary diversity scores were collected using food recall questionnaires and dietary diversity questionnaires, respectively. Then, mothers and children were categorized into good, medium and weak dietary diversity score groups based on the protocols by the United Nation Food and Agricultural Organization. Furthermore, households were categorized into three major groups (low, middle and high) based on their socioeconomic statuses.

    Results

    This study showed that child weight-for-age (p = 0.013) and weight-for-height (p = 0.03) included significant relationships with the mothers dietary diversity scores.

    Conclusion

    The better the mothers dietary diversity scores were, the more likely they were to have children with normal weight for height, weight for age and height for age values, compared to mothers with low dietary diversity scores.

    Keywords: Dietary diversity score, Anthropometric indicators, Nutritional status, Preschool children, Socioeconomic status
  • مرتضی عبداللهی*، سعید صفیری، علی اصغر کلاهی، محمد مهدی رشیدی، فریما محمدی، آزاده اشرفی، علیرضا ابدی
    زمینه و هدف

    وزن گیری نامناسب در دوران بارداری موجب افزایش احتمال وقوع عوارض بارداری می شود. جهت جلوگیری از وقوع عوارض، تعیین میزان مطلوب وزن گیری از اولویت های مراقبت های دوران بارداری است. لذا این مطالعه با هدف تعیین میزان وزن گیری دوران بارداری زنان مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی شهر تهران در سال 1395 اجرا شد.

    روش و مواد

    این مطالعه توصیفی به صورت مقطعی در شهر تهران اجرا شد. جامعه مورد مطالعه شامل همه مادران باردار دریافت کننده خدمات مراقبت بارداری از فروردین تا اسفند سال 1395 در 12 مرکز بهداشتی درمانی تابعه دانشگاه های علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی شهید بهشتی و ایران بود. در مجموع 232 نفر به روش سرشماری بررسی شدند. داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS-23 به کمک آماره های توصیفی فراوانی، میانگین و انحراف معیار تجزیه و تحلیل شد. برای بررسی ارتباط بین متغیرها از روش همبستگی به کمک ضریب همبستگی پیرسون در سطح معنی داری 05/0 استفاده گردید.

    یافته ها

    میانگین (انحراف معیار) سن مادران (4/5) 6/28 با محدوده 18 تا 40 سال بود. بر اساس شاخص توده بدنی پیش از بارداری در بین 220 مادر باردار 6 (7/2%) نفر دچار کمبود وزن، 112 (9/50%) نفر با وزن عادی، 78 (4/35%) نفر دچار اضافه وزن و 24 (11%) نفر دچار چاقی بودند. میانگین (انحراف معیار) وزن گیری طی بارداری برابر 7/11 (3/4)کیلوگرم بود و در بین 177 مادر باردار 76 (9/42%) نفر وزن گیری مناسب، 55 (1/31%) نفر وزن گیری ناکافی و 46 (26%) نفر وزن گیری بیش از حد داشتند.

    نتیجه گیری

    مطالعه نشان داد بیشترین شیوع وزن گیری بیش از مقدار توصیه شده در دوران بارداری در این مطالعه مربوط به زنان دچار اضافه وزن و چاقی است. لذا رسیدن به وزن مناسب در پیش از بارداری و کنترل دقیق وزن گیری در دوران بارداری توصیه می شود.

    کلید واژگان: بارداری, وزن گیری بارداری, وزن تولد, شاخص توده بدنی, مرکز بهداشت
    Morteza Abdollahi *, Saeid Safiri, Ali-Asghar Kolahi, Mohammad-Mahdi Rashidi, Farima Mohamadi, Azadeh Ashrafi, Alireza Abadi
    Background and Objective

    Inappropriate gestational weight gain (GWG) may increase risk of adverse pregnancy outcomes. To prevent these risks, determining optimal weight gain is a priority in prenatal care. The objective of this study was to determine the GWG of women referring to health centers for their prenatal care visits in Tehran in 2016.

    Materials and Methods

    This cross-sectional study was conducted in Tehran, Iran. The study population included all pregnant women receiving prenatal care visits from April 2016 to March 2017 in 12 health centers affiliated to Shahid Beheshti and Iran Universities of Medical Sciences. The sampling method was census and a total of 232 people were surveyed. Data were analyzed by SPSS software version 23 using statistics of frequency, mean and standard deviation. To investigate the relationship between variables, correlation method was used by using Pearson's correlation coefficient at a significance level of 0.05.

    Results

    The mean (SD) of age of women was 28.6 (5.4) with a range of 18 to 40 years. According to the pre-pregnancy body mass index, among 220 pregnant women, 6 (2.7%) were underweight, 112 (50.9%) were normal, 78 (35.4%) were overweight, and 24 (11%) people were obese. The mean (SD) of GWG was 11.7 (4.3) kilograms and among 177 pregnant women, 76 (42.9%) had GWG within, 55 (31.1%) had GWG below and 46 (26) had GWG above guidelines.

    Conclusion

    The prevalence of GWG above guidelines was higher in overweight and obese women than underweight and normal women in this study. Therefore, achieving the appropriate weight before pregnancy and close monitoring of weight gain during pregnancy is recommended.

    Keywords: Pregnancy, Gestational weight gain, Birth weight, Body mass index, Health centers
  • مرتضی عبداللهی*، ناصر کلانتری، زهرا عبداللهی، فاطمه گودرزی، مینا اسماعیلی، آناهیتا هوشیار راد

    سبک زندگی و مولفه های مختلف آن تاثیرات اثبات شده ای بر سلامت و ابتلاء به بیماری دارند. از جمله این مولفه ها، دریافت های غذایی و الگوی تغذیه ای مردم است که در صورت انطباق با توصیه های تغذیه ای و رهنمودهای غذایی می تواند تا حد زیادی از ابتلا به بیماری های غیرواگیر جلوگیری کند. از جمله مطالعات مهم و کاربردی که می تواند در هر کشوری، ارتباط میان الگوی غذایی و ابتلاء به بیماری ها و سطح سلامت جامعه را نشان دهد، مطالعه از نوع کوهورت است که می تواند حتی روند تغییرات در مواجهه را نیز در طول زمان نشان دهد. مقدمات کوهورت معلمان ایران که به طور مشخص به تعیین رابطه میان دریافت های غذایی، وضعیت تغذیه ای و فعالیت بدنی با بروز بیماری های غیرواگیر می پردازد، در سال 1380 آغاز گردید. برای طراحی مطالعه و تدوین پرسش نامه از مشورت دکتر والتر ویلت - بخش اپیدمیولوژی دانشکده بهداشت هاروارد- استفاده شد. این مطالعه با همکاری دفتر بهبود تغذیه جامعه، دفتر سلامت و تندرستی وزارت آموزش و پرورش و مرکز تحقیقات عوامل اجتماعی موثر بر سلامت اجرا می شود. انتخاب معلمان به دلیل توانایی آنان در درک پرسش ها و پاسخ دادن به سوالات می باشد.پرسش نامه خود ایفای طرح بر اساس داده های بررسی الگوی مصرف 81-1379 انستیتو و با استفاده از روش های آماری برای تعیین اقلام غذایی و اندازه سهم آنها تدوین گردید. در مطالعه پایلوت که روی 1000 معلم در تهران انجام شد، قابل اجرا بودن مطالعه تایید گردید. پیگیری پیامد در میان معلمان نیز به دلیل استفاد از خدمات بیمه ای توسط آنان، عملا موانع کمتری خواهد داشت.

    کلید واژگان: الگوی تغذیه ای, فعالیت بدنی, سبک زندگی, بیماری های غیر واگیر, کوهورت
    M. Abdollahi*, N. Kalantari, Z. Abdollahi, F. Goodarzy, M. Esmaeili, A .Houshiar Rad

    Lifestyle and its various components have multiple effects on human health and disease. These include dietary intakes and nutritional patterns, which can greatly prevent non-communicable diseases by adhering to dietary recommendations and guidelines. One of the most important and practical studies, showing relationships between the diets and diseases and the level of health in each country, is the cohort design of the study that can show the trend of changes in incidence and exposure over time. Design of the Iranian teacherschr('39') cohort, which specifically investigates relationships between the food intake, nutritional status and physical activity and the incidence of non-communicable diseases, began in 2001. To design the study and compile the questionnaire, advices of Dr. Walter Wilt from Department of Epidemiology, Harvard School of Public Health, USA, were used. This study was carried out in collaboration with the Office of Community Nutrition Improvement, the Office of Health and Wellness of the Ministry of Education and the Center for Research on Social Determinants of Health, Iran. The choice of teachers was due to their ability to understand and answer questions. The self-administered questionnaire was developed based on the data from the Institutechr('39')s 2000–2002 national food consumption survey as well as statistical methods to investigate food items and their portion sizes. In a pilot study on 1000 teachers in Tehran, the feasibility of the study was verified. In general, follow up of outcomes in teachers includes fewer barriers due to their use of national insurance services.

    Keywords: Nutritional pattern, Physical activity, Lifestyle, Non-communicable diseases, Cohort
  • مصطفی عبداللهی*، علی اکبر مرادی، مرتضی عبداللهی، صمد لطف الله زاده، محمدجواد بریمانی

    انتقال ایمونوگلوبولین را از مادر به نوزاد از طریق جفت یا آغوز، انتقال غیرفعال (PT) (Passive Transfer) می گویند. جفت نشخوارکنندگان از نوع سیندسموکوریال بوده و سدی در برابر انتقال ایمونوگلوبولین های مادری از طریق خون به نوزاد می باشد. پس در نشخوارکنندگان به ناتوانی در انتقال ایمونوگلوبولین های آغوز، ناتوانی در انتقال غیرفعال ایمنی (FPT) (Failure of Passive Transfer) می گویند. FPT یک بیماری نبوده و حالتی است که نوزاد را نسبت به بیماری مستعد می سازد. این مطالعه با هدف تعیین درصد FPT در بره ها و بزغاله های شهرستان گرمسار و اثر فاکتورهای نژاد، جنسیت، سن مادر، تعداد زایش مادر و نوع دام (بره یا بزغاله) بر FPT صورت گرفت. این مطالعه بر روی 101 راس بره و بزغاله ی سالم دو تا چهار روزه از 10 گله ی گوسفند و بز شهرستان گرمسار انجام گردید. پس از معاینه، تایید سلامت بالینی، ثبت جنسیت، سن، نژاد، ساعت تولد، تعداد زایش مادر، سن مادر و وزن نوزاد، 3 میلی لیتر خون به صورت استریل از ورید وداج اخذ گردید. این نمونه ها بلافاصه درون لوله های ساده فاقد ضد انعقاد و در مجاورت یخ به آزمایشگاه ارجاع داده شد و با استفاده از روش بیوره و تست کدورت سنجی سولفات روی، غلظت پروتئین تام و ایمونوگلوبولینG سرمی آنها تعیین گردید. نتایج این پژوهش رخداد 50/50 % FPT در بره ها و بزغاله های تحت مطالعه، ارتباط میان نژاد و جنسیت با بروز FPT و عدم ارتباط سن مادر، تعداد زایش مادر و نوع دام با بروز FPT را نشان داد.

    کلید واژگان: ایمونوگلوبولین, آغوز, ناتوانی در انتقال غیرفعال ایمنی, بره, بزغاله
    Mostafa Abdollahi *, AliAkbar Moradi, Morteza Abdollahi, Samad Lotfollah Zadeh, MohammadJavad Barimani

    Transfer of immunoglobulin from mother to baby through placenta or colostrum is called passive transfer (PT). The ruminant placenta is a syndesmochorial type and is a barrier against the transfer of maternal immunoglobulins from the blood to the infant. Therefore, in ruminants, the inability to transmit colostrum immunoglobulins is called Failure of Passive Transfer (FPT). This study aimed to determine the percentage of FPT in lambs and kids in Garmsar County and the effect of factors such as race, gender, mother's age, mother's parturition and type of livestock (lamb or kid) on FPT. This study was performed on 101 healthy 2-4 day-old lamb and kid in 10 herds of sheep and goats in Garmsar County. After examination, confirmation of clinical health, sex, age, race, birthday time, number of mothers, parturition, maternal age and newborn weight, 3 ml of sterile blood was obtained from the jugular vein. These samples were immediately referred to the lab in without anticoagulant tube and adjacent to the ice. The biuret method and Zn-sulfate turbidity test were determined on the level of total protein and immunoglobulin G serum. The results of this study revealed 50/50% occurrence of FPT in the lambs and kids understudy, the relationship between race and sex with the incidence of FPT, and the lack of relation between maternal age, mother's parturition and type of livestock with the incidence of FPT.

    Keywords: Immunoglobulin, Colostrum, Failure of Passive Transfer, lamb, kid
  • مصطفی عبداللهی، حمیدرضا محمدی*، اشکان جبلی جوان، مرتضی عبداللهی
    زمینه مطالعه

    کاهش حرکات شیردان نقش مهمی در بیماریزایی برخی اختلالات شیردانی همچون نفخ شیردان ایفاء می کند که درمان آن با داروهای سنتتیک عوارضی مانند اسهال و مقاومت آنتی بیوتیکی دارد و تجویز داروهای گیاهی راهکار مناسبی برای کاهش این عوارض جانبی است.

    هدف

    تعیین اثر تجویز خوراکی عصاره آبی زرد چوبه برسرعت تخلیه شیردان در بره های نوزاد.

    روش کار

    این مطالعه بر روی 12 بره ماده پنج روزه نژاد سنگسری انجام گرفت (میانگین وزن 3کیلوگرم). همه بره ها به ترتیب پنج درمان خوراکی شامل سالین (30میلی لیتر)، اریترومایسین (400میلی گرم)، زردچوبه 200 میلی گرم بر کیلوگرم، زردچوبه 250میلی گرم بر کیلوگرم و زردچوبه 300 میلی گرم بر کیلوگرم را دریافت کردند. در دقایق صفر30،60،،120، 150، 180 و 240 پس از هر درمان نمونه پلاسما از بره ها اخذ گردید و با استفاده از تست جذب استامینوفن سرعت تخلیه شیردان تعیین شد.

    نتایج

    درمان با اریترومایسین و سه دز متفاوت عصاره آبی زردچوبه (200، 250 و 300 میلی گرم بر کیلوگرم) نسبت به درمان کنترل منفی سبب افزایش معنی دار سرعت تخلیه شیردان گردید (05/0>P). اثر تحریکی اریترومایسین در تخلیه شیردان به صورت معنی داری از عصاره آبی زردچوبه بیشتر بود (05/0>P). هیچ گونه عارضه جانبی بالینی به دنبال تجویز اریترومایسین و زردچوبه در بره ها مشاهده نشد.

    نتیجه گیری نهایی

    این پژوهش نشان داد که عصاره ی آبی زردچوبه اثر تحریکی بر تخلیه شیردان بره دارد اما به مطالعات بیشتری درزمینه ی اثر اجزای این گیاه بر تخلیه شیردان نیاز است.

    کلید واژگان: زردچوبه, شیردان, بره, اسپکتروفتومتری, اریترومایسین
    Mostafa Abdollahi, Hamidreza Mohammadi *, Ashkan Jebelli Javan, Morteza Abdollahi
    BACKGROUND

    Abomasal hypomotility plays an important role in pathogenesis of some abomasal disorders such as abomasal bloat which has the same serious side effects associated with using synthetic drugs for its treatment, such as diarrhea and antibiotic resistance. To decreasing these side effects, administration of herbal medicine is a good way.

    OBJECTIVES

    To determine the effect of oral administration of turmeric aqueous extract on rate of abomasal emptying rate in neonatal lambs.

    METHODS

    This study was conducted on twelve five-day-old Sangsari-female-lambs (average weight 3 kg). All lambs received five oral treatments, including saline (30 ml), erythromycin (400 mg), turmeric 200 mg/kg, turmeric 250 mg/kg, and turmeric 300 mg/kg, respectively. At 0, 30, 60, 90, 120, 150, 180, and 240 minutes after each treatment, plasma samples of lambs were taken. The rate of abomasal emptying was determined with acetaminophen absorption test.

    RESULTS

    Treatment with erythromycin and three different doses of aqueous extract of turmeric (200, 250, 300 mg/kg) increased the rate of abomasal emptying in comparison to the negative control treatment, significantly (P<0.05). The stimulatory effect of erythromycin on abomasal emptying was higher than aquatic extract of turmeric, significantly (P<0.05). No clinical side effects were observed following the administration of erythromycin and turmeric in lambs.

    CONCLUSIONS

    This study showed that aqueous extract of turmeric has a stimulatory effect on lamb's abomasal emptying but more studies are needed on the effect of this plant’s components on abomasal emptying.

    Keywords: Curcuma longa, Abomasum, Lamb, spectrophotometry, erythromycin
  • صمد لطف الله زاده، مصطفی عبداللهی، پرویز نوشیروانی، حمیدرضا محمدی*، مرتضی عبداللهی

    پیکا یکی از اختلالاتی است که پتانسیل بالایی را برای القاء خسارات متعددی همچون مسمومیت، انباشتگی دستگاه گوارش، بوتولیسم، افت وزن گیری و غیره در مزارع پروش نشخوارکنندگان فراهم می آورد. مطالعه حاضر با هدف مقایسه تاثیر مکمل میکروویت و قطره خوراکی فرودراپ بر پارامترهای اولیه هموگرام و مواد معدنی سرم در بره های بیست روزه سالم و مبتلا به پیکا انجام شد. این مطالعه روی 10 راس بره 20 روزه نژاد مخلوط غیرمبتلا و 10 راس بره 20 روزه نژاد مخلوط مبتلا به پیکا انجام گرفت. هر دو گروه 2 نوع درمان خوراکی شامل مکمل میکروویت (7روز، دز 5/0 گرم در یک لیتر آب مصرفی) و قطره خوراکی فرودراپ (4 روز، افزودن روزانه 300 میلی گرم به شیر مصرفی) را دریافت کردند. قبل شروع درمان و پس از هر درمان از بره ها نمونه خون برای تعیین CBC (cell blood count) و عناصر معدنی سرم اخذ گردید. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس یک طرفه با اندازه گیری های تکراری و پس آزمون توکی در سطح اطمینان 95% مورد تحلیل آماری قرار گرفتند. در مبتلایان به پیکا Hb hemoglobin)،MCV (mean corpuscular volume) و MCHC mean corpuscular hemoglobin concentration) خون و آهن سرم به طور معنی داری کمتر از غیرمبتلایان بود (05/0>p). درمان با میکروویت سبب افزایش معنی دار شاخص های Hb،  MCV و MCHC خون و آهن سرم نشد و پیکا در مبتلایان درمان نگردید. درمان با فرودراپ سبب افزایش معنی دار شاخص های Hb، MCV و MCHC خون و آهن سرم شد و پیکا در مبتلایان درمان گردید (05/0>p). این مطالعه نشان داد که علت پیکا در بره های شیرخوار آنمی میکروسیتیک هیپوکرومیک ناشی از فقر آهن بود و تجویز قطره خوراکی فرودراپ با دز 300 میلی گرم به مدت 4 روز سبب درمان مبتلایان گردید.

    کلید واژگان: بره, پیکا, کمبود آهن, مکمل خوراکی, هموگرام
    Samad Lotfollahzadeh, Mostafa Abdollahi, Parviz Noshirvani, Hamidreza Mohammadi *, Morteza Abdollahi

    Pica is one of the disorders that has high potential for inducing various damages such as poisoning, digestive accumulation, botulism, weakening of the immune system, weight loss, etc. in ruminants farms and for years, the researcher has encountered this problem in lambs. The present study was conducted to compare the effect of Microvit supplementation and Ferrodrop oral drops on the primary parameters of homogram and serum minerals in 20-days-old healthy and with Pica lams. This clinical trial was performed on 10-headed 20-days-old lambs mixed-breed without Pica and 10-headed 20-day-old lambs mixed-breed with Pica. Both groups received 2 types of oral therapy including Microvit supplementation (7 days, 0/5 g / l of consuming water) and oral furuderap drops (4 days, 300 mg/day in consuming milk). Before starting treatment and after each treatment, blood and serum samples were taken from lambs and sent to the laboratory for determination of CBC and serum mineral elements. Data were analyzed by SPSS statistical software using repeated measures ANOVA at 95% confidence level. In patients with Pica blood Hb, MCV and MCHC and serum iron was less than nonpatients (p0/05), and Pica was not treated in patients (p>0/05). Treatment with furuderap increased the blood Hb, MCV and MCHC and serum iron levels, significantly and Pica was treated in patients (p

    Keywords: lamb, pica, iron deficiency
  • مصطفی عبداللهی، حمیدرضا محمدی*، محمود احمدی همدانی، مرتضی عبداللهی، وحید شهبازی
    کاهش حرکات شیردان نقش مهمی در بیماری زایی برخی اختلالات شیردانی همچون نفخ شیردان ایفا می کند که درمان آن با داروهای صناعی عوارضی مانند اسهال و مقاومت آنتی بیوتیکی به همراه دارد و تجویز داروهای گیاهی راهکار مناسبی برای کاهش این عوارض جانبی است. لذا هدف این مطالعه بررسی اثر عصاره آبی میوه فلوس بر تخلیه شیردان بره های نوزاد بود. مطالعه حاضر روی 12 راس بره ماده 5 روزه نژاد سنگسری با میانگین وزن 4 کیلوگرم انجام گرفت. بره ها به ترتیب تحت 5 نوع درمان خوراکی شامل سالین نرمال (30 میلی لیتر)، اریترومایسین 400 میلی گرم، فلوس 700 میلی گرم بر کیلوگرم، فلوس 750 میلی گرم بر کیلوگرم و فلوس 800 میلی گرم بر کیلوگرم قرار گرفتند. از تست جذب استامینوفن برای ارزیابی سرعت تخلیه شیردان استفاده گردید. پس از ترسیم مدل رابطه غلظت استامینوفن پلاسما با زمان به روش رگرسیون، مشخص گردید که درمان با اریترومایسین و سه دوز مختلف عصاره آبی فلوس نسبت به درمان کنترل منفی (سالین نرمال) سبب افزایش معنی دار سرعت تخلیه شیردان گردیده است (05/0>p). هیچ گونه عارضه جانبی بالینی به دنبال تجویز اریترومایسین و فلوس در بره ها مشاهده نشد. این مطالعه نشان داد که عصاره آبی میوه فلوس اثر تحریکی بر تخلیه شیردان بره دارد اما به مطالعات بیشتری در زمینه اثر اجزای این گیاه بر تخلیه شیردان نیاز است.
    کلید واژگان: میوه فلوس, شیردان, بره, عصاره آبی
    Mostafa Abdollahi, Hamidreza Mohammadi *, Mahmood Ahmadi Hamedani, Morteza Abdollahi, Vahid Shahbazi
    Abomasal hypomotility plays an important role in pathogenesis of some abomasal disorders such as abomasal bloat that there are same serious side effects associated with using synthetic drugs for its treatment, such as diarrhea and antibiotic resistance and for decreasing these side effects, administration of herbal medicine can be appropriate approach. Evaluating effect of Folus fruit aqueous extract on lamb,s abomasal emptying is goal of this study. This study was conducted on twelve five-day-olds Sangsari-female-lamb (average weight 4 kg). lambs received five oral treatments including salin (30ml), Eeythromycin (400 mg), Folus (700 mg/kg), Folus (750 mg/kg) and Folus (800 mg/kg), respectively Acetaminophen absorption test was used to evaluating the rate of abomasal emptying. After drawing relational model between plasma Acetaminophen concentration and time with regression method showed that treating with erythromycin and three different doses of aqueous extract of Folus fruit (700, 750, 800 mg/kg) increased the rate of abomasal emptying in comparison to the negative control, significantly (P<0.05). No clinical side effects were observed following the administration of erythromycin and Folus in lambs. This study showed that aqueous extract of Folus fruit has a stimulatory effect on lamb's abomasal emptying but more studies are needed on the effect of this plant components on abomasal emptying.
    Keywords: Folus, Cassia fistula, abomasum, lamb, Spectrophotometry
  • سپیده حقی فر، یاسمن جمشیدی نایینی، محمد اسماعیل اکبری، مرتضی عبداللهی، مهدی شادنوش، مرجان عجمی، سید حسین داودی *
    زمینه و هدف
    سن متوسط ابتلا به سرطان پستان در زنان ایرانی حداقل 10 سال کمتر از کشورهای توسعه یافته می باشد و بروز این بیماری در زنان ایرانی رو به افزایش است. رژیم های غذایی متنوع می توانند در ایجاد محافظت در برابر بیماری های مزمن نقش داشته باشند. این مطالعه با هدف بررسی ارتباط امتیاز تنوع رژیمی و خطر ابتلا به سرطان پستان انجام گرفت.
    روش بررسی
    این مطالعه ی مورد-شاهدی، از اردیبهشت تا بهمن 1394 با 298 شرکت کننده شامل 149 مورد سرطان پستان و 149 زن به ظاهر سالم در بیمارستان شهدا، تهران انجام گرفت. داده های فردی، تن سنجی و فعالیت فیزیکی افراد شرکت کننده گردآوری و پرسشنامه ی معتبر بسامد خوراک شامل 168 ماده غذایی تکمیل شد. انرژی دریافتی با استفاده از Nutritionist 4 software (First Databank Inc. , Hearst Corp. , San Bruno, CA, USA) و امتیاز تنوع رژیمی برای هر فرد محاسبه و نسبت شانس با فاصله اطمینان 95% برای ارزیابی ارتباط خطر ابتلا به سرطان پستان و سهک های امتیاز تنوع رژیمی ارزیابی شد.
    یافته ها
    افراد دو گروه از نظر وزن، قد و نمایه توده بدنی فاقد تفاوت معنادار بودند، ولی دریافت روزانه ی انرژی تفاوت معناداری نشان دادند (0/001>P). پس از تعدیل اثر مخدوشگرها افرادی که در سهک سوم امتیاز تنوع رژیمی بودند نسبت به سهک اول 86% شانس کمتری برای ابتلا به سرطان پستان داشتند (0/31-0/06=95% CI، 0/14OR=). در بررسی امتیاز تنوع رژیمی گروه های غذایی، ارتباط معکوس با خطر ابتلا به سرطان پستان برای گروه های میوه ها و شیر و لبنیات به دست آمد (0/001>P).
    نتیجه گیری
    بر اساس نتایج این مطالعه امتیاز تنوع رژیمی با کاهش خطر ابتلا به سرطان پستان در ارتباط می باشد.
    کلید واژگان: سرطان پستان, مطالعات مورد-شاهدی, رژیم غذایی
    Sepideh Haghifar, Yasaman Jamshidi Naeini, Mohammad Esmaeil Akbari, Morteza Abdollahi, Mahdi Shadnoush, Marjan Ajami, Sayed Hossein Davoodi *
    Background
    The average age of women with breast cancer in Iran is at least 10 years lower in comparison to developed countries and the incidence of the disease in Iranian women is on a rise. According to studies, diets that are diverse in food groups can play a role in protecting against chronic diseases including cardiovascular diseases and cancer. Diet diversity score is an indicator used to measure diversity between and within food groups. This study aimed to assess the relationship between diet diversity score and breast cancer risk.
    Methods
    This case-control study was carried out from April 2014 to February 2015 at Shohada Hospital in Tajrish, Tehran. Demographic and anthropometric data of 298 participants including 149 breast cancer cases and 149 apparently healthy women were collected. A valid food frequency questionnaire containing 168 food items was completed to assess usual dietary intake through face to face interviews. Energy was calculated using Nutritionist 4 software (First Databank Inc., Hearst Corp., San Bruno, CA, USA) and diet diversity score was calculated using five food group scoring. Odds ratios with 95% confidence intervals were obtained using logistic regression test to evaluate the association between breast cancer risk and diet diversity score tertiles.
    Results
    There was no significant difference in weight, height, body mass index between the two groups, but physical activity level and daily energy intake showed a significant difference (P<0.001). After adjusting for the effect of confounding variables including energy, body mass index, physical activity, menopause status, family history of breast cancer, contraceptive use, number of pregnancy, age of menarche and smoking, the risk for developing breast cancer was 86% lower in those in the highest tertile of diet diversity score compared to those in the first tertile (OR=0.14, 95% CI=0.06-0.31). An inverse and significant association was found between breast cancer risk and diversity scores of fruits and milk groups (P<0.001).
    Conclusion
    Higher diet diversity score is associated with reduced risk of breast cancer.
    Keywords: breast cancer, case-control studies, diet
  • مرتضی گرجی دوز، مرتضی عبداللهی*، مصطفی عبداللهی
    پیکا به معنای اشتهای غیر طبیعی است که دارای سبب شناسی های تغذیه ای متنوعی بوده و هر ساله خسارت های سنگینی را بر صنعت پرورش گاو تحمیل می نماید. یک شیوع طوفانی پیکا در گوساله های چند مزرعه ی گاو شیری اطراف ورامین سبب شکل گیری این پژوهش با هدف جستجوی علل، درمان، روش های کنترل و پیشگیری این اختلال گردید. این کارآزمایی بالینی بر روی 35 راس گوساله ی مبتلا و 30 راس گوساله ی غیر مبتلا به پیکا از نژاد هلشتاین انجام گرفت (30-50روزه). گوساله ها به گروه های کنترل یک (30 راس گوساله ی غیر مبتلا به پیکا)، تیمار یک (35 راس گوساله ی مبتلا به پیکا)، کنترل دو (گوساله های گروه کنترل یک بعد از انجام درمان) و تیمار دو (گوساله های گروه تیمار یک بعد از انجام درمان) تقسیم بندی شدند. قبل و بعد از انجام پروسه ی درمان (2 دز mg500 قطره ی آهن با فاصله یک هفته)، نمونه های خون از هر 65 گوساله اخذ گردید و برای تعیین CBC و سطح عناصر معدنی خون به آزمایشگاه ارسال شد. داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS و آزمون آنالیز واریانس با اندازه گیری تکراری در سطح معنی داری 05/0>P مورد تجزیه و تحلیل واقع شدند. نتایج این پژوهش نشان دادند که گوساله های مبتلا به پیکا از کم خونی میکروسیتیک- نرموکرومیک ناشی از فقر آهن رنج می بردند و پس از دریافت آهن طی 2 هفته به صورت کامل بهبود یافتند. این پژوهش بروز پیکا ناشی از کمبود آهن شیر را در گوساله های شیرخوار نشان داد.
    کلید واژگان: پیکا, کم خونی, کمبود آهن, گوساله های شیرخوار
    Morteza Gorjidooz, Morteza Abdollahi *, Mostafa Abdollahi
    Pica refers to an abnormal appetite due to various nutrition causes that imposes heavy losses to the cattleculture industry every year. One outbreak of pica in the several marginal dairy farms of Varamin city made us to investigate and research about causes,treatment,control and prevention of this disorder. This Clinical trial was performed on 35 stricken and 30 healthy Holstein calves (30-50 days old). The calves were devided to groups include first control (30 calves without Pica), first Treatment (35 calves with Pica) , second control (the calves of first control group after treatment) and second treatment (the calves of first treatment group after treatment). Before and after the receiving treatment (2 dose of 500mg than iron drop with one week interval), blood samples were taken from every 65 calves and to determine the CBC and the levels of the blood mineral elements was sent to the laboratory. Datas were analyzed by SPSS statistical software, F test with the significant level of P
    Keywords: Pica, anemia, iron deficiency, suckling calves
  • کیوان کرامتی، مصطفی عبداللهی*، امیر اصغری باغ خیراتی، مرتضی عبداللهی، دانیال شعبان نیای گالش کلامی
    زمینه و هدف
    گیاه آویشن باغی یک گیاه دارویی است که بنابر اطلاعات علمی موجود دارای اثرات ضدالتهابی می باشد. درد احشایی یک احساس ناخوشایند است که درمان آن با داروهای ضدالتهاب غیراستروئیدی دارای عوارضی همچون زخم معده، دیسکرازی خونی و نارسایی مزمن کلیوی بوده و یافتن ترکیبات گیاهی دارای اثر سینرژیسمی با این دسته ی دارویی، رهیافت مناسبی برای تقلیل دوز مصرفی و عوارض آنان است. این پژوهش جهت بررسی اثر تسکینی تجویز توامان عصاره ی هیدروالکلی آویشن باغی و فلونیکسین مگلومین بر درد احشایی انجام شد. ). موش ها به صورت تصادفی g4 ±36 انجام گرفت( N-MRI موش سوری نر نژاد 40
    مواد و روش ها
    این مطالعه ی تجربی بر روی ) و 2 mg/kg به پنج گروه شامل کنترل منفی دریافت کننده ی سرم فیزیولوژی، گروه کنترل مثبت دریافت کننده ی فلونیکسین( ) و آویشن-فلونیکسین تقسیم بندی شده و داروها و عصاره های هیدروالکلی 1 mg/kg)، فلونیکسین(100 mg/kg گروه های تیمار آویشن( دقیقه پس از هر تجویز، موش ها برای القاء درد احشایی مورد تزریق اسید استیک 15مذکور را به صورت درون صفاقی دریافت نمودند. دقیقه تعیین گشت. داده ها با استفاده از نرم افزار 30 ) قرار گرفته و اثرات ضد دردی با شمارش تعداد رایت ها طی 10 ml/kg( %0/6 مورد تجزیه و تحلیل واقع شدند.P>0/001 در سطح معنی داری Tukey و آنالیز واریانس یک طرفه و تست تکمیلی SPSSآماری ). دو P>0/001
    یافته ها
    گروه کنترل مثبت و گروه های تیمار در مقایسه با گروه کنترل منفی کاهش معناداری را در پاسخ به درد نشان دادند( )P>0/001 گروه کنترل مثبت و آویشن-فلونیکسین در مقایسه با دو گروه تیمار فلونیکسین و آویشن در تسکین درد، کاهش معنی دار داشتند( .)P<0/001 ولی نسبت به هم فاقد اختلاف معنی دار بودند(
    نتیجه گیری
    تجویز توامان آویشن و فلونیکسین دارای اثر سینرژیسمی در زمینه تسکین درد احشایی نسبت به تجویز مستقل هر یک از این دو ترکیب است
    کلید واژگان: آویشن باغی, فلونیکسین, درد, رایتینگ
    Keyvan Keramati, Mostafa Abdollahi *, Amir Asghari Bagh Kheirati, Morteza Abdollahi, Danial Shaenannia Galesh Kalami
    Aim and
    Background
    Based on existing scientific information Thymus vulgaris is a medical herb which has anti- inflammatory effects. Visceral pain is an unpleasant feeling, however its treatment with NSAIDs results in serious side effects such as gastric ulcer, blood dyscrasia and Renal failure. In order to decrease these side effects and the dosage of drugs, co-administration of synergistic herbal medicine with these drugs can be a solution. The aim of this study was to evaluate the palliative interactive effect of hydroalcholic extract of Thymus vulgaris and Flunixinmeglumine on visceral pain.
    Methods and Materials: This experimental study was performed on 40 N-MRI male mice (36±4g).Animals were randomly divided into five groups: Negative Control group treated with normal saline, Positive Control group treated with Flunixin (2 mg/kg) and treatment groups receiving Flunixin (1mg/kg), Thymus vulgaris(100mg/kg) and both Thymus(100mg/kg) plus Flunixin(1mg/kg). All these groups received drugs and hydroalcholic extracts via intraperitonial injection. The Mices were injected with acetic acid 0.6% (10ml/kg) for visceral pain induction, and 15 minutes after each intraperitoneal administration, palliative effects were recorded by counting the number of Writhing during 30 minutes. The data was analyzed by SPSS using One-Way ANOVA (Tukey) test. The significant value was shown with p Findings: The positive control group and treatment groups showed a significant reduction in pain response when compared to negative control group (p>0.001). Both Postive control and Thymus-Flunixin groups had a significant reduction in pain response in comparison with both Flunixin and Thymus groups (p0.001).
    Conclusions
    Co-administration of Thymus vulgaris and Flunixin results in synergistic analgesic effect.
    Keywords: Thymus vulgaris, Flunixin, Visceral pain, Writhing
  • فاطمه عامری، محمداسماعیل اکبری، مرتضی عبداللهی، مرجان عجمی، یاسمن جمشیدی نایینی، سید حسین داودی *
    سابقه و هدف
    سرطان پستان دومین سرطان شایع در جهان و شایع ترین سرطان زنان است و به عنوان چهارمین علت مرگ ناشی از سرطان در دنیا شناخته شده است. اضافه وزن و چاقی با سرطان پستان پس از یائسگی در ارتباط می باشد. لذا، مطالعه حاضر با هدف بررسی ارتباط شاخص های آنتروپومتریک و ترکیب بدن در زنان غیریائسه و یائسه با ریسک سرطان پستان انجام شد.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه مورد-شاهدی، 88 بیمار مبتلا به سرطان پستان (48 نفر غیریائسه و 41 نفر یائسه) و 86 شاهد (45 غیر یائسه و 41 نفر یائسه) وارد مطالعه شدند که از نظر سنی همسان شده بودند. گروه مورد، زنان مراجعه کننده به بیمارستان شهدای تجریش بودند که به تازگی سرطان پستان در آن ها تشخیص داده شده بود و تحت شیمی درمانی و یا رادیوتراپی نبودند. گروه کنترل هم از زنان مراجعه کننده به همان بیمارستان بودند که سابقه هیچ نوع سرطان و یا بیماری هورمونی نداشتند. افراد مورد مطالعه از نظر شاخص های آنتروپومتریک مورد بررسی قرار گرفتند و ترکیب بدن آن ها نیز توسط دستگاه Body Composition Tanita سنجش شد.
    یافته ها
    در بررسی گروه مورد و شاهد به تفکیک موقعیت یائسگی، در جمعیت غیر یائسه، زنان دارای اضافه وزن (kg/m2 9/29-91/24=BMI) شانس کم تری برای ابتلا به سرطان پستان (06/0-84/0=CI، 23/0=OR) داشتند. در جمعیت یائسه با نسبت دور کمر به دور باسن (84/0-80/0)، ارتباط نسبت دور کمر به دور باسن (WHR) با سرطان پستان بعد از یائسگی معنی دار (09/0=OR، 02/0-06/0=CI) شد.
    نتیجه گیری
    در مطالعه حاضر زنان غیر یائسه دارای اضافه وزن، شانس کم تری برای ابتلا به سرطان پستان داشتند. WHR بالا با ریسک سرطان پستان در زنان یائسه ارتباط داشت. در این مطالعه ارتباطی بین قد و توده چربی بدن با ریسک سرطان پستان قبل و بعد از یائسگی مشاهده نشد
    کلید واژگان: سرطان های پستان, آندازه گیری بدن, ترکیب بدن, یائسگی, اندازه و وزن بدن, زنان
    Fatemeh Ameri, Mohammad Esmaeil Akbari, Morteza Abdollahi, Marjan Ajami, Marjan Ajami, Sayed Hossein Davoodi *
    Introduction
    Breast cancer is the second most common cancer worldwide and the most common cancer among women and notably the fourth leading cause of death worldwide. Overweight and obesity are two main risk factors which have been proven the creation of breast cancer after menopause. Therefore, this study aimed to investigate the relationship between anthropometric and body composition in pre-menopausal and post-menopausal breast cancer risk.
    Materials And Methods
    In this case-control study, 88 patients with breast cancer (n = 48 pre-menopausal and post-menopausal 41) and 86 controls (45 premenopausal and 41 postmenopausal) who were matched by age, studied respectively. The cases, women who were admitted to Shohada Hospital recently diagnosed with breast cancer and had not chemotherapy or radiation therapy. The controls of women who were admitted to the same hospital had no history of any type of cancer or hormonal disease. The subjects were studied anthropometric indices and body composition was also measured by tanita Body Composition analyzer. For analysis the findings, chi-square and logistic regression was used.
    Results
    In the study of case and control groups separately menopausal status, in pre-menopausal population, overweight women (BMI=24/91-29/9kg/m2) had lower odds ratio of developing breast cancer (OR=0/23 CI=0/84-0/06). In postmenopausal population with waist-to-hip ratio (0/80-0/84), WHR was significantly associated with breast cancer risk (OR=0/09 CI=0/60-0/02).
    Conclusion
    In this study, premenopausal overweight women had lower odds ratio of developing breast cancer. High WHR was associated with breast cancer risk in postmenopausal women.
    Keywords: Breast NEOPLASMS, Anthropometry, Body Composition, Menopause, Body Weights, Measures, Women
  • مهشید حاتمی، محمد اسماعیل اکبری، مرتضی عبداللهی، مرجان عجمی، یاسمن جمشیدی نایینی، سید حسین داودی *
    زمینه و هدف
    سرطان پستان شایع ترین سرطان در زنان جهان است. شناسایی مواد مغذی دخیل در بروز این بیماری می تواند از استراتژی های کلیدی برای ارتقای کیفیت زندگی و کاهش هزینه های درمان باشد. مطالعه کنونی با هدف بررسی ارتباط دریافت درشت مغذی ها و ویتامین های موثر در متابولیسم ریشه های کربن با خطر ابتلا به سرطان پستان انجام شد.
    روش بررسی
    این مطالعه مورد-شاهدی در بیمارستان شهدا واقع در تجریش تهران از اردیبهشت تا بهمن 1394 انجام شد. داده های فردی، فعالیت فیزیکی و دریافت مواد غذایی از رژیم غذایی و مکمل ها در 151 بیمار مبتلا به سرطان پستان و 154 شاهد، از طریق مصاحبه و تکمیل پرسشنامه ها گرد آوری و دریافت غذایی به وسیله پرسشنامه «بسامد خوراک نیمه کمی 168 قلمی» معتبر ارزیابی شد. سپس میزان دریافت درشت مغذی ها و ویتامین های گروه B توسط Nutritionist 4 software (First Databank Inc.، Hearst Corp.، San Bruno، CA، USA) محاسبه شد.
    یافته ها
    بین دو گروه از لحاظ سن، سن شروع قاعدگی، سن یائسگی، نسبت وزن به مجذور قد (BMI)، تعداد بارداری کامل، سابقه خانوادگی سرطان پستان و وضعیت یائسگی تفاوت معناداری مشاهده نشد، ولی از لحاظ فعالیت بدنی (0/05P<) و دریافت انرژی (0/05P<) تفاوت معناداری مشاهده شد. پس از تعدیل اثر متغیرهای مخدوشگر افراد با بالاترین چارک دریافت پروتئین، فیبر، دریافت ویتامین های B2، B6، B12 و فولات نسبت به افراد در پایین ترین چارک دریافت، شانس کمتری برای ابتلا به سرطان پستان داشتند (0/001 Ptrend<).
    نتیجه گیری
    نتایج این مطالعه گویای آن است که دریافت پروتئین، فیبر، ویتامین های B2، B6، B12 و فولات با خطر ابتلا به سرطان پستان ارتباط معکوس دارد.
    کلید واژگان: سرطان پستان, درشت مغذی, ویتامین, متابولیسم
    Mahshid Hatami, Mohammad Esmaeil Akbari, Morteza Abdollahi, Marjan Ajami, Yasaman Jamshidinaeini, Sayed Hossein Davoodi *
    Background
    Breast cancer is the most common cancer among females in the world. Identifying the nutrients that modify the risk of the disease is one of the key strategies for improving the quality of life and reducing treatment costs. Epidemiological studies support the role of macronutrients and vitamins involved in one carbon metabolism in the etiology of the disease. This study aimed in investigation of the relationship between the intake of macronutrients and vitamins involved in one carbon metabolism with breast cancer risk.
    Methods
    This case-control hospital base study was conducted at Shohada Hospital, Tehran from April to February 2015. Demographic data, physical activity level and nutrients’ intake from diet and supplements were collected through interview from 151 cases and 154 controls. Dietary intake was assessed by a valid and reliable 168-item semi-quantitative food frequency questionnaire. Then intake of macronutrients and B vitamins was assessed by Nutritionist 4 software (First Databank Inc., CA, USA). Comparing categorical variables between the two groups was done by Chi-squared test and the relationship between intake of studied nutrients and risk of breast cancer was determined using logistic regression test.
    Results
    There were no difference in age, menarche age, menopause age, body mass index (BMI), number of live births between two groups. But the difference in physical activity, energy intake, marital status, educational level, occupation, oral contraceptives use was significant (P
    Conclusion
    The results showed that high intake of protein, fiber, vitamins B2, B6, B12 and folate are associated with lower risk of breast cancer.
    Keywords: breast cancer, dietary supplements, metabolism, vitamins
  • زهرا کمال، سید حسین داودی، نسرین بهشتی، مرتضی عبداللهی، مرجان عجمی
    سابقه و هدف
    سرطان کولورکتال سومین عامل مرگ ناشی از سرطان در ایران و جهان می باشد. بررسی های آماری در ایران نشان می دهد که سرعت بروز این سرطان در طی سه دهه اخیر افزایش چشمگیری داشته است. هدف از انجام این مطالعه بررسی ارتباط مصرف لینولئیک اسید کنژوگه (conjugated linoleic acid، CLA) و ارتباط بین سطح سرمی ویسفاتین با خطر بروز و پیشرفت سرطان کولورکتال است.
    مواد و روش ها
    واژگان کلیدی NAMPT، Visfatin، PBEF، Rat، Conjugated linoleic Acid، در ترکیب با واژگانColorectal ، Cancer، Neoplasm و malignant جهت جستجوی مقالات به زبان انگلیسی در سایت های PubMed و google scholar، ISIwebofknowledge، Scopus بین سال های 2000 تا 2015 میلادی مورد استفاده قرار گرفت. کارآزمایی های بالینی و مقالات مروری با کیفیت مطلوب جمع آوری شدند.
    یافته ها
    نتایج حاصل از بررسی مطالعات مختلف نشان می دهد که CLA با استفاده از مسیرهای مختلف مانند القای آپوپتوز و تحریک تجمع پروتئین های سرکوبگر تومور، تعدیل متابولیسم آراشیدونیک اسید در غشای سلول های سرطانی و فعال کردن Peroxisome proliferator-activated receptor γ (PPARγ) و نیز کاهش تولید واسطه های التهابی، می تواند مانع بدخیمی و پیشرفت سرطان ها از جمله سرطان کولورکتال شود؛ همچنین سطح سرمی ویسفاتین در بسیاری از سرطان ها افزایش می یابد و این افزایش، ارتباط مستقیمی با افزایش میزان بدخیمی و متاستاز دارد.
    نتیجه گیری
    با توجه به مطالعات مختلف می توان نتیجه گرفت که با کنترل ویسفاتین سرمی و سرکوب آن به عنوان یک عامل کلیدی در درمان سرطان، می توان یک راهکار تازه برای درمان سرطان کولورکتال ارائه داد، از این رو پیشنهاد می شود که یکی از مسیرهایی که می توان از آن جهت سرکوب و کاهش ویسفاتین سرمی استفاده کرد، استفاده از CLA رژیمی می باشد.
    کلید واژگان: ویسفاتین, لینولئیک اسید کنژوگه, سرطان کولورکتال, رت
    Zahra Kamal, Seyed Hasan Davoodi, Nastaran Beheshti, Morteza Abdollahi, Marjan Ajami
    Background And Objectives
    Colorectal cancer is the third cause of cancer death in the world and also in Iran. Recent studies in Iran show that colorectal cancer incidence has increased dramatically in the three recent decades. The current review was conducted to investigate the effect of dietary conjugated linoleic acid and serum Visfatin levels on the risk of developing colorectal cancer.
    Materials And Methods
    PubMed, Google scholar, ISIwebofknowledge and Scopus were searched for studies published between 2000 till 2015. “NAMPT”, “Visfatin”, “PBEF”, “Rat”, “Conjugated linoleic acid” in combination with “Colorectal”, “Cancer”, “Neoplasm” and “malignant” were used as search terms. Clinical trials with high quality and review articles were collected.
    Results
    Various studies show that conjugated linoleic acid (CLA) prevents metastasis and progressive cancers especially colorectal cancer by different ways such as inducing apoptosis and aggregating of tumor suppressor proteins. It has been concluded that the serum Visfatin levels increase in different cancers and a positive correlation between serum Visfatin levels and metastasis has been shown.
    Conclusion
    It is suggested that reduction of serum Visfatin level as a key point in controlling cancer is a novel approach to prevent malignancy. For this purpose dietary CLA is suggested as a powerful factor to decrease serum Visfatin.
    Keywords: Visfatin, Rat, Conjugated linoleic Acid, Colorectal cancer
  • نسرین بهشتی، مرجان عجمی، زهرا کمال، مرتضی عبداللهی، سید حسین داوودی
    مقدمه
    سرطان کولورکتال یک بیماری کشنده و نسبتا شایع می باشد. بعلاوه سومین عامل رایج مرگ و میر ناشی از سرطان می باشد. التهاب و اکسیدان ها از جمله عوامل افزایش دهنده خطر تشکیل تومور می باشند. بنابراین استفاده از ترکیباتی که در پیشگیری از التهاب، عوامل اکسیدانی و بیماری های التهابی نقش دارند نقش به سزایی در کاهش شیوع ابتلا به سرطان کلورکتال ایفا می کنند. اسیدلینولئیک کونژوگه یکی از اسیدهای چرب عملکردی می باشد که نقش ضد التهابی و آنتی اکسیدانی موثری دارد بنابراین می تواند به عنوان یک عامل مفید در پیشگیری از بروز سرطان کلورکتال مورد استفاده قرارگیرد. براساس این پیش زمینه مطالعه مروری حاضر با هدف یافتن راه حلی جهت پیشگیری و کنترل سرطان کولورکتال صورت گرفت.
    مواد و روش ها
    واژگان کلیدی 6 Interleukin ، Paraxonase، Myeloperoxidase ، Malondialdehyde ، Conjugated linoleic acid ، ، TNF-α ، Rat، در ترکیب با واژه Colorectal ، Cancer، جهت جستجوی مقالات به زبان انگلیسی در سایت های PubMed و Google scholar، ISI webofknowledge، Scopus بین سال های 2000 تا 2015 میلادی مورد استفاده قرار گرفت. کارآزمایی های بالینی و مقالات مروری و متاآنالیز با کیفیت مطلوب جمع آوری شدند.
    نتایج
    مصرف اسید لینولئیک کونژوگه باعث کاهش فاکتور های التهابی و افزایش فاکتور های آنتی اکسیدانی در رت های مبتلا به سرطان کلورکتال می گردد. بنابراین، اسید لینولئیک کونژوگه یک عامل بسیار موثر در پیشگیری و درمان سرطاان کلورکتال می باشد.
    کلید واژگان: اسید لینولئیک کونژوگه, سرطان کولورکتال, پاراکسوناز, میلوپراکسیداز, اینترلوکین6, مالون دی آلدهید, فاکتور کشنده تومور آلفا
    Nasrin Beheshti, Marjan Ajami, Zahra Kamal, Morteza Abdollahi, Seyed Hossein Davoodi
    Introduction
    Colorectal cancer (CRC) is one of the most common types of cancer affecting 1.23million individuals per and is the third most common cancer in males and the second in Females. In addition¡ it is the third most common cause of cancer-related death.In recent years Oxidative stress and Chronic inflammation are believed to be two of the risk factors of colorectal carcinogenesis that have an important role in colorectal cancer(CRC). Biological and epidemiological studies indicated that some factores such as diet an life style can prevent incidence of CRC.Conjugated linoleic acid (CLA) is one of the functional lipids and is known to have physiological benefits such as the prevention and attenuation of lifestyle-related Colorectal cancer.
    Materials And Methods
    PubMed¡ Google scholar¡ ISI webofknowledge and Scopus were searched for studies published between 2000 till 2015. “inflammatory”¡ “anti oxidant”¡ “Rat”¡ “Conjugated linoleic acid” in combination with “Colorectal”¡ “Cancer” were used as search terms. Clinical trials with high quality and review articles were collected.
    Results
    it is suggested reduction of inflammatory factors level as a key point in controlling cancer is a novel approach to prevent malignancy. For this purpose dietary CLA is suggested as a powerful factor to decrease inflammatory factors and increase anti oxidant factors level.
    Keywords: Conjugated linoleic Acid, Colorectal cance, Interleukin 6, Paraxonase, Myeloperoxidase Malondialdehyde, TNF, α
  • نسرین بهشتی، سید حسین داوودی، زهرا کمال، مرتضی عبداللهی، مرجان عجمی*
    هدف
    سرطان کولورکتال یک بیماری کشنده می باشد. سالانه 2/1 میلیون نفر به سرطان کولورکتال مبتلا می شوند. التهاب و اکسیدان ها از جمله عوامل افزایش دهنده خطر تشکیل تومور می باشند. استفاده از ترکیباتی از جمله اسید لینولئیک کونژوگه (Conjugated Linoleic Acid، CLA) می تواند باعث افزایش فعالیت آنزیم های آنتی اکسیدان در رت های مبتلا به سرطان کولورکتال شود. هدف این مطالعه، بررسی اثرات CLA بر میزان فعالیت آنزیم های آنتی اکسیدان و فاکتورهای اکسیدانی در رت های مبتلا به سرطان کولورکتال بود.
    مواد و روش ها
    16 رت نر نژاد ویستار با وزن 300 255 گرم به طور تصادفی در2 گروه 8 تایی قرارگرفتند. برای ایجاد سرطان کولورکتال، هر دو گروه تحت تزریق زیر جلدی دی متیل هیدرازین ( دو بار در هفته به مدت 6 هفته) به میزان mg/kg 15 قرار گرفتند. درگروه کنترل هم زمان با شروع تزریق زیر جلدی دی متیل هیدرازین، رژیم استاندارد همراه با گاواژ آب مقطر به میزان ml/rat 2 و در گروه مداخله برای ارزیابی اثرات پیشگیرانه CLA، هم زمان با تزریق زیر جلدی دی متیل هیدرازین، گاواژ CLA به میزانmg/kg 200 در 4مدت هفته انجام شد. بعد از شش هفته، نمونه ها کشته شدهو نمونه های مورد نیاز جهت اندازه گیری بافتی مالون دی آلدهید (Malondialdehyde) و اندازه گیری سرمی سوپر اکسید دیسموتاز (Superoxide Dismutase)، گلوتاتیون پراکسیداز (Glutation Peroxidase)، پاراکسوناز (Paraxonase) و میلوپراکسیداز (Meyeloperoxidase) تهیه گردید .
    یافته ها
    در گروه دریافت کننده اسید لینولئیک کونژوگه، میزان مالون دی آلدهید و میلوپراکسیداز به طور معنی داری کاهش یافت (001/0>P). همچنین میزان فاکتورهای آنتی اکسیدانی سوپر اکسید دیسموتاز، گلوتاتیون پراکسیداز و پاراکسوناز افزایش معناداری پیدا کرد (001/0>P).
    نتیجه گیری
    مصرف اسید لینولئیک کونژوگه باعث کاهش فاکتور های اکسیدان و افزایش فعالیت آنزیم های آنتی اکسیدانی در رت های مبتلا به سرطان کولورکتال می شود
    کلید واژگان: اسید لینولئیک کونژوکه, سرطانهای کلون و راست روده, مالون دی الدهید, آنتی اکسیدان ها, موش صحرایی
    Nasrin Beheshti, Hosseein Davoodi, Zahra Kamal, Morteza Abdollahi, Marjan Ajami *
    Introduction
    Colorectal cancer (CRC) is one of the most common types of cancer affecting 1.23 million individuals per year in the world. Recently, it is suggested that inflammation and oxidative stress play an importmat role in colorectal carcinogenesis. The aim of this syudy was to examine the effects of dietary conjugated linoleic acid (CLA) on oxidation markers and antioxidant defenses level in a rat model of colorectal cancer.
    Materials And Methods
    Sixteen male Wistar rats, weighing 250-300 g were divided into two groups: control and experimental. Both groups were injected subcutaneously, with 1,2- Dimethyl Hydrazine at a dose of 15 mg/kg of body weight, twice per week for 6 weeks. The control group and experimental groups were gavaged with water (2 ml/kg) and CLA (200 mg/kg), respectively, for the first 4 weeks of study. After 6 weeks, the rats were killed and their blood and colorectal tissues were collected. The serum levels of superoxide dismutase (SOD), glutation peroxidase (GPx), paraxonase (PON) and myeloperoxidase (MPO) and also malondialdehyde (MAD) level in the colorectal tissue were measured.
    Results
    Findings indicated that MAD and MPO levels significantly decreased in the experimental group in comparison than the control group (P
    Conclusion
    our findings suggest that CLA is a powerful substance which decreases oxidation markers, and increases antioxidant defenses in colorectal cancer
    Keywords: Conjugated Linoleic Acid, Colorectal Cancer, Malondialdehyde, Antioxidants, Rats
  • کیوان کرامتی، امیر اصغری باغ خیراتی*، مصطفی عبداللهی، مرضیه یغمایی، مرتضی عبداللهی
    زمینه و هدف
    درد احشایی یک احساس ناخوشایند است که درمان آن با داروهای سنتتیک دارای عوارضی همچون وابستگی روانی، دیسکرازی خونی و غیره بوده و تجویز داروهای گیاهی رهیافت مناسبی برای کاهش این عوارض می باشد. باریجه از جمله گیاهان دارویی است که بر مبنای اطلاعات موجود در طب سنتی و برخی از پژوهش های نوین علمی، اثرات درمانی مختلفی دارد که از جمله ی آن ها می توان به خواص ضد باکتریایی، ضد قارچی، آنتی اکسیدانی و ضد التهابی گیاه مذکور اشاره نمود. هدف این پژوهش بررسی اثر تسکینی گیاه باریجه بر درد احشایی است.
    روش بررسی
    این مطالعه تجربی بر روی 40 موش سوری نر نژاد N-MRI انجام گرفت( g4 ±36). موش ها به صورت تصادفی به گروه های کنترل، کنترل مثبت (فلونیکسین)، تیمار1، تیمار2 و تیمار3 تقسیم بندی شدند. گروه های کنترل و کنترل مثبت به ترتیب سرم فیزیولوژی و فلونیکسین (mg/kg2) و گروه های تیمار نیز به ترتیب دوزهای 25، 50 و 100 میلی گرم بر کیلوگرم از عصاره ی باریجه را به صورت داخل صفاقی دریافت کردند. 15دقیقه پس از هر تجویز، موش ها برای القاء درد احشایی مورد تزریق اسید استیک 6/0 % (ml/kg10) قرار گرفته و اثرات ضد دردی با شمارش تعداد رایت ها طی 30 دقیقه تعیین گشت. داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS و آنالیز واریانس یک طرفه و تست تکمیلی Tukey در سطح معنی داری 05/0P< مورد تجزیه و تحلیل واقع شدند.
    یافته ها
    عصاره های باریجه با دوزهای 25، 50 و 100 میلی گرم بر کیلوگرم در مقایسه با کنترل منفی کاهش معنی داری درد را نمایان نساختند(05/0
    نتیجه گیری
    طی این پژوهش مشخص گشت که عصاره ی باریجه فاقد اثر تسکینی بر درد احشایی می باشد. ولی لازم است تا مطالعات بیشتری بر روی اثر ضد دردی اجزاء آن صورت گیرد.
    کلید واژگان: باریجه, درد احشایی, ضد دردی
    Keyvan Keramati, Amir Asghari Baghkheirati *, Mostafa Abdollahi, Marziye Yaghmaee, Morteza Abdollahi
    Background
    Visceral pain is unpleasant felling that Using synthetic drugs for treatment has some side effects, such as psychological dependence and blood dyscrasia and for decreasing these side effects, administration of herbal medicine can be appropriate approach. Based on existing information in traditional medicine and some recent scientific surveys, Ferula gummosa plant is one type of herbs that has different therapeutic effects of which it is possible to point to antibacterial, antifungal, antioxidant and anti-inflammatory effects.The aim of this study is evaluation of palliative effect of Ferula gummosa on visceral pain.
    Methods
    This experimental study was done on 40 NMRI male mice. (36±4g). Mice were divided randomly into control group, positive group (flunixine), treatment 1 , treatment 2 ,treatment 3. Respectively Control group and positive group received normal salin and flunixine (2mg/kg) and also treatment groups respectively received 25, 50 ,100 mg/kg of Ferula gummosa intraperitoneally. 15minute after each injection , for visceral pain induction , mices were injected by acetic acid 0.6% (10mg/kg) and during 30 minutes, the analgesic effect was recorded by counting the number of Writing. Datas were analyzed by SPSS statistical software , One-Way ANOVA and Tukey test with the significant level of P
    Results
    The extracts of Ferula gummosa with 25, 50, 100 mg/kg doses in compared with negative control doesn’t induced a significant reduction in pain response (P
    Conclusion
    This study confirms that Ferula gummosa had no palliative properties on visceral pain. But further studies are necessary to find out an Analgesic effect of its components.
    Keywords: Ferula, Visceral Pain, Analgesics
  • زهرا کمال، مرجان عجمی، نسرین بهشتی، مرتضی عبداللهی، سید حسین داودی
    سابقه و هدف
    سرطان کولورکتال سومین عامل مرگ ناشی از سرطان در جهان می باشد. از سوی دیگر، ویسفاتین، آدیپوکین تازه شناخته شده ای است که در بدخیمی ها، سطح سرمی آن افزایش پیدا می کند. پیشنهاد شده است که بتوان از لینولئیک اسید کنژوگه (Conjugated linoleic acid، CLA) جهت کنترل و کاهش سطح سرمی ویسفاتین استفاده نمود. هدف از این مطالعه، بررسی نقش محافظتی CLA در سرطان کولورکتال و بررسی رابطه آن با سطح سرمی ویسفاتین می باشد.
    مواد و روش ها
    16 رت نر با وزن 200 تا 250 گرم به دو گروه کنترل و مداخله تقسیم شدند. برای ایجاد سرطان کولورکتال، هر دو گروه تحت تزریق زیرجلدی دی متیل هیدرازین (دو بار در هفته به مدت 6 هفته) به میزان 15 میلی گرم به ازای یک کیلو گرم قرار گرفتند. در چهار هفته اول، گروه کنترل همزمان با تزریق روزانه، گاواژ آب ( 2 میلی لیتر به ازای یک کیلوگرم) و گروه مداخله ای همزمان با تزریقروزانه، گاواژ CLA ( 200 میلی گرم ازای یک کیلوگرم) دریافت کردند. بعد از شش هفته، موش ها کشته شدند و نمونه های خونی برای اندازه گیری میزان سرمی ویسفاتین و نمونه های بافتی برای بررسی تعداد و اندازه تومورها جمع آوری شدند.
    یافته ها
    سطح ویسفاتین سرمی در گروه دریافت کننده CLA به طور معنی داری کاهش یافت (001/0P=)، در حالی که در گروه کنترل در مقایسه با گروه مورد مداخله، افزایش چشمگیری داشت. تعداد تومور و همچنین سایز تومور در گروه مورد مداخله، نسبت به گروه کنترل کاهش قابل توجهی داشت (000/0P=). نمودارهای همبستگی اسپیرمن و پیرسون بیان کننده همبستگی مثبت بین سطح سرمی ویسفاتین با تعداد تومور (701/0r= و 001/0P=) و حاصل ضرب تعداد در سایز تومور بودند (771/0r= و 000/0P=).
    نتیجه گیری
    نتایج این مطالعه نشان می دهد که CLA از طریق کاهش سطح سرمی ویسفاتین سبب کاهش تعداد و اندازه تومورهای کولورکتال کاهش می شود. از این رو، یکی از مکانیسم های ضد سرطانی لینولئیک اسید کنژوگه کاهش میزان ویسفاتین سرمی است
    کلید واژگان: ویسفاتین, رت, لینولئیک اسید کنژوگه, سرطان کولورکتال
    Zahra Kamal, Marjan Ajami, Nasrin Beheshti, Morteza Abdollahi, Sayed Hossein Davoodi
    Introduction
    Colorectal cancer is the third causes of cancer death in the world. Recent studies have shown that the serum levels of visfatin are increased during malignancies, suugesting a role for vistatin in pathogenegis of malignancies. It is suggested that conjugated linoleic acid, (CLA) can reduce the serum levels of vistatin. The aim of this syudy was to study the effects of dietary conjugated linoleic acid on serum visfatin level in rat model of colorectal cancer.
    Materials And Methods
    Sixteen male Wistar rats, weighing 250-300 g were divided into two groups: control and experimental. Both groups were injected subcutaneously, with 1,2- Dimethyl Hydrazine at a dose of 15 mg/kg of body weight, twice per week for 6 weeks. The control group and experimental groups were gavaged with water (2 ml/kg) and CLA (200 mg/kg), respectively, for the first 4 weeks of study. After 6 weeks, the rats were killed and their blood and colorectal tissues were collected in order to analyze serum visfatin, tumor number and tumor size respectively by ELISA method, tumor numbering and macroscopic analysing.
    Results
    Visfatin levels decreased dramatically in the experimental group than control group (P=0.001). Tumor number and tumor size increased considerably in the control group than experimental group (P = 0.000). There was a positive correlation between visfatin levels with tumor number (r =0.701, p = 0.001) and also between plasma visfatin with tumor number×tumor size (r=0.771, p=0.000).
    Conclusion
    This study shows that dietary CLA by reducing serum visfatin can decrease the tumor number and tumor size in rat model of colorectal cancer. Thus, CLA suppresses colon carcinogenesis by a mechanim probably involving reduced serum visfatin
    Keywords: Visfatin, Conjugated linoleic Acid, Colorectal cancer
  • یاسمن جمشیدی نایینی، محمداسماعیل اکبری، مرتضی عبداللهی، مرجان عجمی، حسین داوودی*
    سابقه و هدف
    نتایج مطالعات حاکی از احتمال نقش محافظتی ویتامین D در برابر سرطان پستان می باشند. این مطالعه جهت ارزیابی ارتباط دریافت ویتامین D و ابتلا به سرطان پستان در زنان ایرانی انجام شد.
    مواد و روش ها
    در مجموع 135 مورد جدید سرطان پستان در مرکز جامع کنترل سرطان با 135 شاهد همسان شدند. اطلاعات عوامل خطر سرطان پستان، مواجهه با آفتاب و مصرف مکمل ویتامین D از طریق تکمیل پرسشنامه عمومی به دست آمد. جهت اندازه گیری مقدار دریافت انرژی، درشت مغذی ها، کلسیم و ویتامین D یک پرسشنامه بسامد خوراک نیمه کمی با 168 ماده غذایی تکمیل گردید.
    یافته ها
    متوسط دریافت رژیمی ویتامین D در افراد گروه مورد در مقایسه با گروه شاهد به طور معنی داری پایین تر بود (24 واحد در مقایسه با 30/56 واحد) (0/001=P). افرادی که در چارک چهارم دریافت رژیمی ویتامین D بودند نسبت به چارک اول حدود 5/2 بار (61%) شانس کمتری برای ابتلا به سرطان پستان داشتند (OR=0.392، 95%CI=0.196-0.784). این ارتباط معکوس در زنان غیریائسه نیز قابل مشاهده بود (OR=0.39، 95%CI=0.151-1.006)، در حالی که در زنان یائسه مشاهده نشد. دریافت تام ویتامین D از منابع غذایی و مکمل با خطر سرطان پستان در ارتباط نبود و با تفکیک افراد به دو گروه یائسه و غیریائسه نیز تفاوتی در این نتایج مشاهده نشد.
    نتیجه گیری
    دریافت رژیمی ویتامین D می تواند در برابر سرطان پستان به خصوص در زنان غیر یائسه نقش محافظتی داشته باشد.
    کلید واژگان: سرطان پستان, دریافت رژیمی ویتامین D, دریافت تام ویتامین D
    Y. Jamshidi Naeini, Me Akbari, M. Abdollahi, M. Ajami, H. Davoodi*
    Background And Objectives
    Studies suggest a possible protective role of vitamin D against breast cancer. This study aimed to assess the relationship between vitamin D intake and risk of breast cancer in Iranian women.
    Materials And Methods
    A total of 135 new cases of breast cancer and 135 matched controls were included in the study. The data on breast cancer risk factors، sunlight exposure and use of vitamin D supplements were obtained through demographic questionnaire. To measure the intake of energy، macronutrients، calcium، and vitamin D we used a 168-item semi-quantitative food frequency questionnaire.
    Results
    The mean dietary intake of vitamin D in the cases was significantly lower than the control group (24 vs. 30. 56 IU/day) (P=0. 001). The risk of developing breast cancer was 2. 5 times (61%) lower for those in the highest quartile of dietary intake of vitamin D compared to those in the first quartile (OR=0. 392، 95%CI=0. 196-0. 784). This inverse association was marginally significant in the premenopausal women (OR=0. 39، 95%CI=0. 151-1. 006)، but not in the postmenopausal women. Overall، the total intake of vitamin D from foods and supplements was not associated with breast cancer risk، in both the premenopausal and postmenopausal women.
    Conclusion
    Dietary intake of vitamin D may have a protective role against breast cancer، especially in premenopausal women.
    Keywords: Breast cancer_Dietary vitamin D intake_Total vitamin D intake
نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال