مرتضی مموئی
-
مطالعه حاضر به منظور بررسی اثر تزریق هورمون های PMSG و GnRH بر عملکرد تولیدمثلی میش های عربی در فصل تولیدمثل انجام گرفت. تعداد 75 راس میش به 5 گروه تقسیم شدند. گروه اول بدون برنامه همزمان سازی فحلی و بدون تزریق هورمونی (شاهد) بود. به 4 گروه دیگر اسفنج پروژسترونی درون مهبلی (MAP) به مدت 14 روز قرار داده شد. همزمان با خروج این منبع پروژسترونی تحت تیمار با: 1- تزریق 500 واحد هورمون PMSG، 2- تزریق 100 میکروگرم GnRH، 3- تزریق 500 واحد هورمون PMSG بعلاوه تزریق 100 میکروگرم GnRH و 4- بدون تزریق (فقط MAP) قرار گرفتند. تعداد یک راس قوچ عربی سالم و بارور به ازای هر 5 راس میش تعلق گرفت. رفتار فحلی میش ها در حضور قوچ ها به مدت 7 روز ثبت شد. درصد وقوع فحلی، میزان بازگشت به فحلی، طول مدت آبستنی، نرخ زایش، نرخ بره زایی، نرخ دوقلوزایی، نرخ تزاید گله و نسبت تولد برههای نر و ماده تحت تاثیر تیمارها قرار نگرفتند (05/0P>). تزریق هورمون های PMSG و GnRH توانستند زمان بروز فحلی پس از حذف منبع پروژسترونی را در مقایسه با تیمار اسفنج به تنهایی کاهش دهند (05/0>P). وزن تولد و وزن 30، 60 و 90 روزگی در بره ها، هر چند تحت تاثیر تیمارها قرار گرفتند (05/0>P)، اما تاثیر مشخصی از تزریق هورمون ها بر این فراسنجه ها مشاهده نشد. بطور کلی، تزریق PMSG و GnRH در برنامه همزمان سازی فحلی میش عربی با اسفنج هرچند از نظر زمان شروع فحلی یک روش موثر بوده، اما نتوانستند تاثیر بسزایی بر سایر فراسنجه های تولیدمثلی حیوان طی فصل تولیدمثلی داشته باشند.کلید واژگان: اسفنج پروژسترونی, راندمان تولیدمثلی, میش, PMSG, GnRHThe present study was performed to investigate the effect of injection of PMSG and GnRH hormones on reproductive performance of Arabi ewes in the breeding season. 75 ewes were divided into 5 groups. The first group had no estrus synchronization program and no hormonal injection (control). Vaginal progesterone sponge (MAP) was inserted into other groups for 14 days. Simultaneously with the withdrawal of sponge, they were treated with: 1- injection of 500 IU of PMSG, 2- injection of 100 micrograms of GnRH, 3- injection of 500 IU of PMSG plus 100 micrograms of GnRH and 4- without injection (MAP only). One healthy and fertile Arabi ram was assigned to each of the 5 ewes. Estrous behavior of ewes was recorded for 7 days. The estrous response, return to estrus, pregnancy length, lambing rate, prolificacy rate, fecundity rate and the ratio of the birth of male and female lambs, were not affected by treatments. Injection of PMSG and GnRH were able to reduce the time of estrus onset coMAPred to sponge treatment alone (P<0.05). The birth weight and weight of 30, 60 and 90 days in lambs, although were affected by the treatments (P<0.05), but no obvious effect of hormone injection was observed on these parameters. In general, the injection of PMSG and GnRH in the estrus synchronization program of Arabi ewes, although was an effective method in estrus onset time, but could not have a significant effect on the other reproductive performances of the animal during the breeding season.Keywords: Ewe, GnRH, MAP, PMSG, Reproductive performance
-
آزمایش حاضر با هدف بررسی تاثیر جایگزینی سطوح مختلف لسیتین سویا با زرده تخم مرغ در رقیق کننده تریس بر فراسنجه های کیفی اسپرم قوچ عربی بعد از فرایند انجماد- یخ گشایی انجام شد. برای این منظور، آزمایشی با تعداد هشت راس قوچ عربی بالغ و سالم با وزن متوسط5±75 کیلوگرم در قالب طرح کاملا تصادفی در فصل تولیدمثلی صورت گرفت. نمونه های منی با استفاده از دستگاه الکترواجاکولاتور جمع آوری شد. نمونه های منی با هم مخلوط و پس از رقیق سازی به پنج گروه آزمایشی تقسیم شدند. تیمارها شامل سطوح افزایشی لسیتین سویا (5/0، 1، 5/1 و 2 درصد) و زرده تخم مرغ (15درصد) در رقیق کننده بر پایه تریس و حاوی پنج درصد گلیسرول بود. تعداد پنج پایوت نیم میلی لیتری از هر تیمار تهیه شد. پایوت ها به مدت دو ساعت در دمای پنج درجه سانتی گراد به تعادل رسیده و منجمد شدند. پس از دو هفته، یخ گشایی پایوت ها در دمای 37 درجه انجام گرفت. فراسنجه های کیفی اسپرم شامل درصد تحرک، زنده مانی، ناهنجاری های مورفولوژیکی، سلامت غشا و نیز pH منی مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج نشان داد که رقیق کننده حاوی 5/1 درصد لسیتین سویا در مقایسه با سایر سطوح از جمله زرده تخم مرغ موجب بهبود سطح معنی داری در میزان تحرک کل، تحرک پیشرونده، زنده مانی، ناهنجاری های مورفولوژیکی و یکپارچگی غشای پلاسمایی در اسپرم قوچ عربی شد (05/0>P). با توجه به اینکه بیشترین میزان بهبود در فراسنجه های کیفی اسپرم در سطح 5/1 درصد لسیتین سویا مشاهده شد، می توان از این سطح در رقیق کننده برای نگهداری منی قوچ عربی به حالت انجماد استفاده کرد.کلید واژگان: انجماد اسپرم, رقیق کننده, زنده مانی, قوچ عربی, لسیتین سویاThe aim of present study was to evaluation the effect of different levels of soybean lecithin in tris extender replaced with egg yolk on semen quality parameters of Arabic ram after freeze-thawing process. For this purpose, the experiment with numbers of 8 adult and healthy Arabic rams with an average weight of 75 ± 5 kg were used in a completely randomized design. Semen samples were collected using electro ejaculator. Semen samples were mixed and after dilution, were divided in to 5 experimental groups. Treatments were increasing levels of soybean lecithin (0.5, 1, 1.5 and 2 percent) and egg yolk (15 percent) in tris base extender and 5 percent of glycerol. The 5 numbers of 0.5 ml straws from each treatment were filled. The straws were equivalence for 2 hours in 5˚C and then freezed. After 2 weeks, straws were thawed at 37˚C. Qualitative parameters of spermatozoa including the motility, viability, morphological abnormalities, membrane integrity and the pH of semen were evaluated. The resulted of this experiment showed that extender containing 1.5 percent of soybean lecithin significantly improved total motility and progressive motility, viability, morphological abnormalities and membrane integrity of Arabic ram spermatozoa compared to the other levels of lecithin as well as egg yolk (P<0.05). The most improvement have been observed at the 1.5 % soybean lecithin. Therefore, this level can be used in tris extender for maintaining of Arabic ram spermatozoa in freeze condition.Keywords: Arabi ram, Cryopreservation Sperm, Extender, Soybean lecithin, Viability
-
هدف
هدف این پژوهش، مقایسه اثر افزودن سطوح مختلف ویتامین C (صفر، 5/1، 3، 5/4 و 6 میلی گرم بر میلی لیتر) در رقیق کننده منی بر شاخص های کیفی اسپرم بز نجدی پس از انجماد-یخ گشایی بود.
مواد و روشهانمونه های منی توسط دستگاه الکتروجاکولیتور از 4 راس بز نر با متوسط وزن 5±50 کیلوگرم، هفته ای دوبار جمع آوری شد. نمونه های اسپرم بعد از انجماد-یخ گشایی ازنظر تحرک باکمک سامانه آنالیز رایانه ای اسپرم (CASA)، درصد اسپرم های زنده و ناهنجار، سلامت غشا و ظرفیت آنتی اکسیدانتی نیز بعد از انجماد-یخ گشایی اندازه گیری شدند.
نتایجنتایج حاصل از این آزمایش نشان داد که رقیق کننده ی اسپرم بز حاوی سطوح 3 و 5/4 میلی گرم ویتامین C در مقایسه با گروه شاهد موجب بهبود تحرک کل، تحرک پیش رونده و درصد اسپرم های زنده شد (05/0>p). در سلامت غشای اسپرم سطح 3 میلی گرم ویتامین C تفاوت معنی داری با شاهد و سطح 5/1 میلی گرم ویتامین C داشت (05/0>p)؛ اما با سطوح 5/4 و 6 میلی گرم ویتامین C اختلاف معنی داری نداشت. درصد اسپرم های ناهنجار تحت تاثیر سطوح مختلف ویتامین C قرار نگرفت (05/0<p). ظرفیت آنتی اکسیدانتی اسپرم در سطوح 5/4 و 6 میلی گرم ویتامین C، بیش ترین مقدار را به خود اختصاص داد و تفاوت معنی داری نسبت به شاهد داشتند (05/0>p).
نتیجه گیریمطابق با نتایج این پژوهش افزودن سطوح 3 و 5/4 میلی گرم ویتامین C به رقیق کننده تریس بعد از انجماد اسپرم بز نجدی باعث بهبود فراسنجه های کیفی و ظرفیت آنتی اکسیدانتی اسپرم می شود.
کلید واژگان: اسپرم, انجماد-یخ گشایی, بز نجدی, رقیق کننده تریس, ویتامین CAimThe aim of this study was the effect of adding different levels of vitamin C (0, 1.5, 3, 4.5 and 6 mg / ml) after freezing in semen diluent on the quality parameters of Najdi goat sperm.
Material and MethodsSemen samples were collected twice a week from 4 male goats with an average weight of 50± 5 kg by electroojaculator. The sperm samples after cryopreservation were analyzed for sperm motility and velocity characteristics using computerized sperm analysis system (CASA), percentage of sperm survival and abnormal sperm, membrane health and antioxidant capacity.
ResultsThe results showed that the levels of 3 and 4.5 mg of vitamin C in diluent of goat sperm containing improved total motility, progressive motility and percentage of sperm survival in comparison with the control group (P<0.05). In sperm membrane health, the level of 3 mg of vitamin C was significantly different from the control and the level of 1.5 mg of vitamin C (P <0.05); But there was no significant difference with levels of 4.5 and 6 mg of vitamin C. The percentage of abnormal sperm was not affected by different levels of vitamin C (P <0.05). Sperm antioxidant capacity at the levels of 4.5 and 6 mg of vitamin C, had the highest value and had a significant difference compared to the control treatment (P <0.05).
ConclusionAccording to the results of this study, adding 3 and 4.5 mg levels of vitamin C to Tris diluent Najdi goat sperm improves sperm quality parameters and sperm antioxidant capacity after freezing.
Keywords: Sperm, freezing-thawing, Najdi goat, Tris diluent, Vitamin C -
از مهمترین صفات در دامهای اهلی که به لحاظ اقتصادی اهمیت فراوانی دارند، صفات مرتبط با رشد می باشند رشد یک خصوصیت ضروری سیستمهای بیولوژیکی و یک افزایش در اندازه بدن به ازاء واحد زمان است که بهصورت ترکیبی از اثرات ژنتیکی و محیطی توصیف می شود. لذا پژوهش حاضر به منظور تخمین پارامترهای ژنتیکی متغیرهای منحنی رشد گوسفند زندی با استفاده از مدلهای حیوانی مناسب انجام گرفت. پارامترهای منحنی رشد مورد بررسی شامل وزن بلوغ مجانبی (A)، نرخ رشد (B) و نرخ بلوغ (K) بودند. به منظور بررسی اثرات ثابت و برآورد پارامترهای منحنی رشد از رویه NLIN نرم افزار SAS استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از شش مدل حیوانی و روش آماری حداکثر درستنمایی محدود شده (REML) با نرم افزار Wombat و روش بیزی مبتنی بر تکنیک نمونه گیری گیبس با نرم افزار MTGSAM انجام گرفت. وراثت پذیری مستقیم برآورد شده با استفاده از روش REML و بیزی برای پارامتر وزن بلوغ مجانبی 064/0 و 14/0، نرخ رشد 17/0 و 16/0، نرخ بلوغ 16/0 و 18/0 به ترتیب برآورد شد. وراثت پذیری مادری پارامترهای منحنی رشد در دامنه 006/0 تا 08/0 و نسبت واریانس محیطی به فنوتیپی در محدوده 03/0 تا 05/0 بود. همبستگی ژنتیکی مستقیم بین پارامترهای منحنی رشد323/0، 429/0- و 803/0 به ترتیب برای A-B، B-Kو A-K بدست آمد. به طور کلی برآورد پارامترهای منحنی رشد میتواند در طراحی برنامهها و استراتژیهای انتخاب در این نژاد زندی استفاده شود. در مطالعه حاضر برآورد وراثت پذیری پایین پارامترهای A، B و K میتواند به دلیل واریانس فنوتیپی بالا و تنوع شرایط محیطی ارتباط داشته باشد. با توجه به این موضوع می توان گفت عوامل محیطی می توانند به شدت پتانسیل ژنتیکی رشد دام را محدود کنند. بنابراین بهبود شرایط محیطی و بکارگیری استراتژی های بهینه مدیریتی در رسیدن به منحنی رشد مطلوب بسیار حایز اهمیت میباشد.
کلید واژگان: حداکثر درستنمایی محدود شده, روش بیزی, نرخ رشد, وراثت پذیری, همبستگیIntroductionGrowth, defined as changes of body weight over time, is an economically important trait in sheep that directly determines meat production.Increase in live weight or dimension against age has been described as growth. Changes in live weight or dimension for a period of time are explained by the growth curves. Animal breeders are interested in the genotypic and phenotypic relationships during all phases of growth. Knowledge of genotypic and phenotypic relationships among live weights, degree of maturity and growth rate during all phases of growth is necessary to formulate breeding programs to improve lifetime efficiency. Growth models are mathematical functions which are applied for describing the growth pattern. Understanding, estimating, and capturing the defining characteristics of growth processes are key components of developmental research. The aim of the present study was to estimate the genetic parameters for growth traits in Zandi sheep, by determining the most appropriate animal models to be fitted. In addition, genetic, phenotypic and environmental correlations between traits were estimated.
Materials and MethodsThe data used in this study were obtained from the Animal Breeding Center of Iran. The data were screened several times to remove the defective and out of range records. Growth curve parameters used in study were asymptomatic mature weight (A), Growth rate (B) and maturity rate (K). The procedure of SAS software was used for studying of fix effects. Based on body weight at different ages and using different initial values, each of the growth curve parameters was estimated using SAS software version 9.1 and NLIN procedure. Estimation of (co)variance components of growth curve parameters was conducted using Bayesian approach implemented in MTGSAM and Wombat software. The number of Gibbs sampling rounds used was 200,000 rounds. Ten percent of these numbers (20,000 rounds) was burn-in. The convergence criterion for stopping repetitions in this analysis was also considered as 10 decimals (10-10). Sampling intervals of 200 and Gouss- Seidel 10000 repetitions were considered. In order to find the best model incorporating the constant and random effects affecting each of the parameters of the growth pattern, the following models, with and without regard to maternal effects including maternal additive genetic effects and permanent maternal environmental effects in the model (Meyer’s models) were tested.
Results and DiscussionEnvironmental factors such as year of birth and sex of lamb showed significant influence on growth curve parameters (A, B and k) in Zandi sheep. Estimates of direct heritability is based on best models using REML and Bayesian methods for A, B and K were 0.064 and 0.14, 0.17and 0.16, 0.16and 0.18 respectively. Maternal heritability was in range of 0.006 - 0.08 and Proportion of environmental variance to phenotypic variance in range of 0.03 - 0.05 parameters growth curve. Among the growth curve parameters, only A and k have biological interpretation and therefore, relationship between them may provide necessary conclusions. Estimates of direct genetic correlation between growth curve parameters were 0.323, -0.429 and 0.803 between A-B, A-K and B-K, respectively. The positive and high genetic correlation between A and B parameters is evident as expected for common genetic and physiological mechanisms controlling these traits. Positive genetic correlation between these traits suggests that selection in one parameter of the growth curve would also improve the other parameter. Residual correlations between growth curve parameters varied form −0.296 (between A-K) to 0.732 (between B-K). Phenotypic correlations between growth curve parameters varied form −0.184 (between A-K) to 0.743 (between B-K). The phenotypic and genetic antagonism between A and k indicates that rapid reduction in growth rate after inflexion point results in lower mature weights. This finding would be helpful for improving selection by identifying the animal who reaches inflexion point earlier and attend higher mature weights later.
ConclusionCurrent genetic estimates for growth curve parameters in Zandi sheep could be applied in designing selection program in this breed. The low estimates of heritability for A, B and K parameters could be assigned to the high phenotypic variance arising from large environmental variation. This therefore implies that much of the improvement in these growth curve parameters could be obtained by improvement of environment rather than genetic selection. It is important to provide good environmental conditions along with optimal management strategies in the flock to achieve a desired shape of growth curve through changing the parameters of model.
Keywords: Bayesian, Correlation, Growth Rate, Heritability, Restricted maximum likelihood -
هدف از پژوهش حاضر بررسی ارتباط غلظت لپتین با پروژسترون پلاسمای خون در مراحل قبل و بعد از بلوغ جنسی جوانه گاوهای ماده نجدی بود. برای این منظور، از هفت راس گوساله ماده نجدی با میانگین سنی 8 ماه و متوسط وزن 9/72±85/00 استفاده شد. به منظور تعیین غلظت هورمون های لپتین و پروژسترون سه مرحله قبل و بعد از بلوغ خون گیری به عمل آمد. نتایج این مطالعه نشان داد که محدوده سن بلوغ در نژاد نجدی، 16-13 ماهگی و میانگین وزنی 13/50±137/81 کیلوگرم می باشد. بین غلظت لپتین و پروژسترون پلاسما در مراحل قبل (0/05p>، 0/082r=) و پس از بلوغ جنسی (0/05p>، 0/096r=) همبستگی معنی داری یافت نشد. در حالی که همبستگی مثبت و معنی داری بین غلظت لپتین و وزن بدن (0/01p<، 0/73r=) و نیز همبستگی مثبت و معنی داری بین غلظت لپتین پلاسما و سن دام (0/01p<، 0/84r=) یافت شد. همچنین بین غلظت پروژسترون پلاسما و سن دام همبستگی مثبت معنی داری (0/01p<، 0/45r=) و نیز بین غلظت پروژسترون و وزن بدن همبستگی مثبت و معنی داری (0/01p<، 0/44r=) مشاهد شد. در کل نتایج نشان می دهد بین غلظت لپتین و پروژسترون ارتباط معنی داری وجود ندارد؛ ولی همبستگی مثبتی بین لپتین، پروژسترون با وزن بدن و سن جوانه گاوهای ماده نجدی وجود دارد.
کلید واژگان: بلوغ جنسی, پروژسترون, گوساله ماده نجدی, لپتینThe aim of this study was to determine the relationship between blood plasma leptin and progesterone concentrations in pre and post sexual maturity in Najdi female calves. For this purpose 7 female Najdi calves of Shushtar Breeding Station of Najdi cattle with average ages of 8 months and the average weight is 85/00±9/72 were used. For determination of the leptin and progesterone concentrations, multiple sampling before and after sexual maturity were performed. The results of this study indicate that in female Najdi calves, 13-16 month with 137.81±13.5 kg body weight was considered the age of sexual maturity. No significant correlation was found between plasma leptin and progesterone concentrations before (r=0.082, p>0.05) and after sexual maturity (r =0.096, p>0.05). There was a significantly positive correlation (r=0.73, p<0.01) between leptin concentration and body weight. Significantly positive correlation (r=0.84, p<0.01) were found between plasma leptin and age. The significantly positive correlation between plasma progesterone concentration and age (r=0.45, p<0.01) as well as body weight (r=0.44, p<0.01) were observed. In conclusion, the results showed that there was no significant relationship between leptin and progesterone concentration, but there was a positive correlation between leptin, progesterone and body weight and bud age of Najdi female calves.
Keywords: Leptin, Najdi female calve, Progesterone, Sexual maturity -
این آزمایش به منظور بررسی تاثیر استفاده از عصاره هیدروالکلی مریم گلی به دنبال مسمومیت تجربی با مس بر عملکرد و متابولیت-های خونی بلدرچین ژاپنی در قالب طرح کاملا تصادفی با 320 قطعه بلدرچین ژاپنی یک روزه در چهار تیمار، چهار تکرار و 20 پرنده در هر تکرا انجام شد. تیمارهای آزمایشی شامل: 1- شاهد (جیره پایه)، 2- جیره شاهد +750 میلی گرم بر کیلوگرم سولفات مس، 3- جیره شاهد +10 گرم بر کیلوگرم عصاره مریم گلی) و 4- جیره شاهد + 750 میلی گرم بر کیلوگرم سولفات مس و 10 گرم بر کیلوگرم عصاره مریم گلی) بودند. مصرف خوراک، افزایش وزن بدن و ضریب تبدیل خوراک بصورت هفتگی اندازه گیری و برای دوره های آغازین، رشد و کل محاسبه شدند. نتایج آزمایش نشان داد که در دوره آغازین، مصرف خوراک در تیمار شاهد بالاتر از سایر تیمارها بود (0/05>P). میانگین افزایش وزن در دوره آغازین و کل دوره پرندگانی که با جیره حاوی مس تغذیه شدند کمتر از پرندگان شاهد و پرندگانی که عصاره مریم گلی دریافت کردند بود (0/05>P). در دوره آغازین پرندگانی که با جیره های حاوی عصاره مریم گلی تغذیه شدند در مقایسه با پرندگان تغذیه شده با جیره حاوی مس، ضریب تبدیل بهتری داشتند (0/05>P). پرندگان تغذیه شده با جیره حاوی مس غلظت سرمی گلوکز و تری گلیسرید بالاتر و HDL و LDL پایین تری در مقایسه با سایر تیمارها داشتند. نتایج آزمایش حاضر نشان داد که افزودن عصاره مریم گلی به جیره بلدرچین ژاپنی سبب بهبود افزایش وزن و ضریب تبدیل خوراک در دوره آغازین شده و اثرات منفی مسمومیت با سولفات مس را کاهش می دهد.
کلید واژگان: بلدرچین ژاپنی, عصاره مریم گلی, عملکرد, متابولیت های خونی, مسمومیت مسThis experiment was conducted to investigate the effect of using hydroalcoholic sage extract after experimental copper poisoning on performance and blood metabolites of Japanese quail, in a completely randomized design with 320 one-day old Japanese quails in 4 treatments with4 replicates and 20 birds per each replicate. Experimental treatments were: 1) control (basal diet), 2) basal diet + 750 mg/kg copper sulfate, 3) basal diet + 10 g/kg sage extract and 4) basal diet with 750 mg/kg copper sulfate and 10 g/kg of sage extract. The feed intake (FI), body weight gain (BWG) and feed conversion ratio (FCR) were measured weekly and calculated for starter, grower and whole periods. The results of this experiment showed that in starter period, FI was highest in control group compared to other treatments (P <0.05). In the starter and total periods, the average BWG of birds that received diet contained copper was significantly lower than birds in control and the birds that received diets supplemented with sage extract (P <0.05). In the starter period, the FCR was improved when diets supplemented with sage extract in comparison with the birds that received copper (P <0.05). Higher levels of blood glucose and triglyceride and lower levels of HDL and LDL were observed in birds receiving copper in their diet (P <0.05). The results of this experiment showed that supplementation Japanese quail’s diet with sage extract can improve BWG and FCR in starter period, and it may alleviate harmful effect of copper poisoning.
Keywords: Blood metabolites, Copper Poisoning, Japanese quail, Performance, Sage extract -
هدف پژوهش حاضر مطالعه ارتباط بین غلظت پلاسمای هورمون های لپتین و تستوسترون خون در مراحل قبل و بعد از پیوبرتی بود. برای این منظور تعداد هشت راس گوساله نر نجدی با میانگین سنی هفت ماه استفاده گردید. از این گوساله ها سه مرحله قبل و بعد از رسیدن به بلوغ جنسی خون گیری به عمل آمد. در هر دوره خون گیری یک نمونه خون به منظور تعیین غلظت پلاسمایی هورمون لپتین از هر هشت راس و شش نمونه متوالی خون و به فواصل 20 دقیقه از چهار راس از این دام ها به منظور تعیین غلظت پلاسمایی هورمون تستوسترون جمع آوری شدند. نتایج این مطالعه نشان داد که محدوده سن بلوغ در نژاد نجدی، 15-13 ماهگی و میانگین وزنی 91/36±08/120 کیلوگرم می باشد. غلظت پلاسمایی هورمون لپتین همبستگی منفی با هورمون تستوسترون (05/0P<، 43/0- r=)، سن (01/0P<، 77/0- r=)، وزن بدن (01/0P<، 39/0- r=)، محیط بیضه (01/0P<، 62/0- r=) و ارتفاع بیضه (01/0P<، 72/0- r=) داشت. در کل می توان گفت با شروع پیوبرتی و افزایش غلظت تستوسترون، غلظت لپتین کاهش یافته که به دلیل اثر منفی تستوسترون بر تولید هورمون لپتین در بدن می باشد.کلید واژگان: ابعاد بیضه, سن پیوبرتی, گوساله, همبستگیThe purpose of this study was to investigate the relationship between plasma leptin and blood testosterone concentration before and after puberty. Eight male Najdi calves with mean age of 7 months were used for this purpose. Blood samples were taken three times before and after reaching puberty. At each sampling period, a blood sample was collected to determine the plasma concentration of leptin from all 8 consecutive and 6 consecutive blood samples and at 20 min intervals from 4 animals to determine the plasma level of testosterone. The results of this study showed that the age of puberty in the Najdi race was 13-15 months old and the average weight was 120.08 ± 36.91 kg. Plasma leptin concentration was negatively correlated with testosterone (P <0.05, r = -0.43), age (P <0.01, r = -0.77), body weight (P <0.01, -0.39), testicular environment (r = -0.62, P <0.01) and testicular height (r = -0.72, P <0.01). In general, it can be concluded that with the onset of puberty and the increase in testosterone concentration, leptin concentration decreased due to the negative effect of testosterone on the production of leptin hormone in the body.Keywords: Age of puberty, Calf, Correlation, testis dimensions
-
عنصر روی، انسولین و لپتین نقش مهمی در متابولیسم انرژی ایفا می کنند. عنصر روی باعث افزایش اشتها و نیز باعث افزایش غلظت لپتین و انسولین در سرم خون می شود. لپتین و انسولین اشتها را کاهش می دهند. با توجه به این که در دوره ی انتقال، سطح سرمی فراسنجه های مرتبط با مصرف خوراک اهمیت زیادی دارد، هدف این مطالعه بررسی تاثیر سطح بالای مکمل روی بر لپتین، انسولین و متابولیت های مربوط به متابولیسم مانند اسیدهای چرب غیراستریفه (NEFA) و بتا هیدروکسی بوتیریک اسید (BHBA) می باشد. جیره ی گاوهای هلشتاین به عنوان تیمار شاهد قبل و بعد از زایش به ترتیب حاوی 75 و 150 میلی گرم در کیلوگرم و تیمار دوم به ترتیب 110 و 250 میلی گرم در کیلوگرم عنصر روی بود. جیره ها از نظر انرژی و پروتئین مشابه بودند و تنها در مقدار روی تفاوت داشتند. در روزهای 25-، 5-، 7 و 21 نسبت به روز زایمان از ورید دمی 24 گاو در هر تیمار خون گیری شد. غلظت سرمی عنصر روی، لپتین، انسولین، گلوکز، NEFA و BHBA اندازه گیری شد. سطح بالای مکمل روی در خوراک باعث افزایش عنصر روی، لپتین و انسولین سرم در قبل و بعد از زایش شد، اما مقدار گلوکز ثابت بود. غلظت NEFA تحت تاثیر عنصر روی قرار گرفت و افزایش یافت اما BHBA در روز هفتم بعد از زایش کاهش نشان داد. بنابراین، افزایش سطح مکمل روی در خوراک باعث افزایش سطح سرمی روی شد و در پی آن غلظت لپتین و انسولین سرم را قبل و بعد از زایش افزایش داد. بنابراین، می توان گفت که افزایش سطح روی در خوراک باعث افزایش غلظت سرمی آن در گاوهای دوره ی انتقال شده و غلظت لپتین، انسولین و اسیدهای چرب غیراستریفه در پی آن افزایش می یابند.کلید واژگان: روی, لپتین, انسولین, دوره ی انتقال, گاو هلشتاینZinc, insulin, and leptin play an important role in energy metabolism. Zn increases appetite. Increased serum Zn concentration increases leptin and insulin concentrations. However, leptin and insulin decrease appetite. Regarding the importance of serum levels of metabolites associated with food intake, this study aimed to evaluate the effect of high levels of zinc supplementation and its effect on leptin and insulin and metabolic-related metabolites such as NEFA and BHBA. The diet of Holstein cows as a control group contains 75 and 150 mg/kg and second treatment 110 and 250 mg/kg Zn before and after parturition respectively. Diets were isocaloric and isonitrogenous and the only difference was the proportion of Zn. Blood samples collected via tail vein of 24 cows per treatment on days -25, -5, 7, and 21 relatives to parturition. Serum concentrations of Zn, leptin, insulin, glucose, NEFA, and BHBA were measured. High level of Zn in the diet increased the serum concentration of Zn, leptin, and insulin before and after parturition but the concentration of glucose was constant. NEFA concentration affected by Zn level and increased but BHBA decreased on the 7th day of postpartum. In all probability, increase in serum Zn concentration caused to increase leptin and insulin level, and increased insulin signaling pathway enhances ‘ob’ gene expression. Due to insulin resistance in the transition period and increased leptin level because of increase in Zn concentration in blood, serum concentration of NEFA increased. Reduction in BHBA concentration was due to increase in insulin concentration and a greater consumption of triglycerides in the liver. In conclusion, increased level of Zn in diet caused to increase its serum concentration and consequently increased leptin, insulin and NEFA concentration in serum before and after parturition.Keywords: zinc, leptin, insulin, Transition period, Holstein Cow
-
سلنیوم یکی از عناصر کم نیاز است که نقش بسیار مهمی را در بدن موجودات زنده بازی می کند و به عنوان یک آنتی اکسیدان در بدن مطرح است. نقش بیولوژیکی سلنیوم بر اساس تاثیر آن در ساختمان بسیاری از سلنوپروتین ها است. هدف از انجام این آزمایش بررسی اثر افزودن مکمل تغذیه ای نانو سلنیوم بر فعالیت آنزیم گلوتاتیون پراکسیداز در پلاسمای خون و منی قوچ عربی خوزستان بود. در این آزمایش از 12 راس قوچ نژاد عربی با میانگین وزنی 3±73 کیلوگرم و سن دو تا چهار سال در سه تیمار با چهار قوچ در هر تیمار مورد استفاده قرار گرفت که شامل گروه شاهد (بدون نانو سلنیوم) و دو گروه آزمایشی بودند که به ترتیب 4/0 و 8/0 میلی گرم نانوسلنیوم در هر کیلوگرم ماده خشک مصرفی دریافت کردند. نتایج نشان داد که در تیمار 4/0، غلظت سلنیوم خون و منی نسبت به شاهد افزایش یافت که این افزایش فقط در مورد خون معنی دار بود. در تیمار 8/0، غلظت سلنیوم خون و منی با غلظت آن در تیمار 4/0 و گروه شاهد به صورت معنی داری بالاتر بود. فعالیت آنزیم گلوتاتیون پراکسیداز خون و منی در تیمار 4/0 نسبت به گروه شاهد و در تیمار 8/0 نسبت به تیمار 4/0 و شاهد به طور قابل توجهی افزایش پیدا کرد. در نهایت این نتیجه حاصل شد که مکمل سازی نانو سلنیوم باعث افزایش فعالیت آنزیم گلوتاتیون پراکسیداز در خون و منی قوچ های عربی می شود و از نظر فعالیت این آنزیم تیمار 8/0 در خون و منی بهترین نتیجه را نشان داد.کلید واژگان: گلوتاتیون پراکسیداز, نانو سلنیوم, خون, منی, قوچ عربیSelenium is an essential nutrient that play a very important role in the body and is an antioxidant. The biological role of selenium is based on its effects on the structure of many selenoproteins. This experiment aimed to investigate the effect of nano-selenium nutritional supplementation on blood and semen glutathione peroxidase activity in Khuzestan Arabian rams. In this experiment, twelve Arabian rams with an average weight of 73±3 kg and two to four years old were used. Animals were divided into three groups; the control group (without nano-Selenium) and two experimental groups that received the 0.4 and 0.8 mg nano-selenium per kg dry matter, respectively. The results showed that selenium concentrations in blood and semen increased in treatment 0.4 compared to the control, which was significantly increased in the blood. Blood and semen selenium concentrations in group 0.8 were significantly higher than group 0.4 and control. The blood and semen glutathione peroxidase activity significantly increased in treatment 0.4 compared to control and in treatment 0.8 compared to the control and treatment 0.4. Finally, it was concluded that Nano-selenium supplementation increases the blood and semen glutathione peroxidase activity of Arabian rams and treatment 0.8 showed the best results.Keywords: Glutathione peroxidase, Nano-Selenium, Blood, Semen, Arabian ram
-
زمینه وهدف
به نظر می رسد که سیمای سلولی دستگاه تناسلی حیوان تحت تاثیر مراحل و فازهای مختلف سیکل استروس قرار بگیرد. هدف از مطالعه حاضر، بررسی تغییرات سیتولوژی(ایمنی سلولی و پوششی) ترشحات دستگاه تناسلی در مراحل مختلف چرخه استروس گاومیش ماده خوزستان بود.
روش کاردستگاه های تناسلی گاومیش های ماده بالغ غیر آبستن و بدون عارضه مشخص از کشتارگاه صنعتی دام اهواز جمع آوری شد. سیکل استروس بر اساس ظاهر مورفولوژیکی جسم زرد به مراحل مت استروس، اوایل دای استروس، اواخر دای استروس و پرو استروس به علاوه استروس طبقه بندی شد. نمونه برداری از ترشحات قسمت های مختلف دستگاه تناسلی انجام گردید و با گیمسا رنگ آمیزی شدند.
یافته هانتایج به دست آمده نشان داد اغلب فراسنجه های سیتولوژیکی(ایمنی سلولی و پوششی) ترشحات دهانه داخلی و خارجی گردن رحم و هم چنین ترشحات سطحی بدنه رحم بین مراحل و فازهای چرخه استروس دارای اختلاف آماری معنی داری نبودند(05/0<P). درصد ماکروفاژ ترشحات دهانه خارجی گردن رحم در مرحله لوتئال سیکل استروس به طور معنی داری بیشتر از میزان این سلول در مرحله فولیکولار بود(05/0>P).
نتیجه گیریبه طور کلی از تحقیق حاضر می توان نتیجه گرفت که درصد سلول های دفاعی و پوششی ترشحات گردن رحم و رحم در مراحل مختلف سیکل جنسی گاومیش ماده خوزستان اغلب یکسان می باشد. هرچند، با ارزیابی درصد ماکروفاژهای ترشحات دهانه خارجی گردن رحم می توان فاز لوتئال را از فولیکولار تشخیص داد.
کلید واژگان: ترشحات, سلول ها, گاومیش, مجرای تولیدمثلی -
هدف از مطالعه حاضر، بررسی اثر سطوح صفر، 1000، 2000، 4000 و 8000 واحد بین المللی ویتامین 3 D افزوده شده به هر کیلوگرم جیره پایه بر خصوصیات تولیدی و کیفیت تخم بلدرچین ژاپنی بود. تعداد 320 قطعه بلدرچین ژاپنی بالغ در قالب طرح بلوک کامل تصادفی با 5 تیمار، 4 تکرار و 16 قطعه بلدرچین در هر تکرار (12 قطعه ماده و 4 قطعه نر)، به مدت 42 روز به کار رفت. بعد از 2 هفته تغذیه از جیره های آزمایشی، عملکرد تولیدی پرنده ها برای مدت 6 هفته ثبت شد. در پایان دوره از هر تکرار 5 تخم به طور تصادفی انتخاب و صفات کیفی تخم بررسی گردید. ضریب تبدیل غذایی، درصد وزن پوسته، عرض تخم و قطر سفیده رقیق تحت تاثیر سطوح ویتامین 3 D قرار گرفتند (0/05>P). هرچند که مقدار این فراسنجه های کیفی تخم در تیمارهای آزمایشی اختلاف معنی داری با شاهد نداشتند، اما درصد وزن پوسته و عرض تخم با افزایش سطح ویتامین 3 D از 4000 (به ترتیب 15/90 و 2/67) به 8000 (به ترتیب 14/41 و 2/51) واحد بین المللی، کاهش یافتند (0/05>P). ضریب تبدیل غذایی در تیمار 4000 واحد ویتامین D3) 3/68) کم تر از شاهد (4/22) بود (0/05>P). دیگر صفات کیفی تخم و نیز مقدار خوراک مصرفی، تولید و وزن تخم تحت تاثیر تیمارهای آزمایشی قرار نگرفتند (0/05<P). نتایج مطالعه حاضر بهبود ضریب تبدیل غذایی و درصد وزن پوسته و عرض تخم را به خصوص در سطح 4000 واحد ویتامین D در کیلوگرم جیره بلدرچین ژاپنی نشان می دهد.کلید واژگان: بلدرچین ژاپنی, صفات تولیدی, ویتامین 3 DThe objective of this study was to investigate the additive effect of 1000, 2000, 4000 and 8000 IU/kg of vitamin D3 on the productive and egg quality characteristics in Japanese quail. 320 adult Japanese quail were used. Experiment was done in a randomized complete block design with 5 treatments, 4 replicates and 16 quails in each replicate (12 female and 4 male birds) for 42 days. After 2 weeks of treatments, the productive characteristics of birds were recorded weekly for 6 weeks. At the end of experiment, 5 eggs were selected randomly from each replication and egg quality traits were examined. Feed conversion ratio and also some egg quality parameters including eggshell weight, egg width and diameter of thin albumen were influenced by levels of vitamin D3 (p<0.05). Although the egg quality parameters had no significant difference with control, but the egg shell weight and egg width percent were increased with increase the levels of vitami D3 from 4000 (15.90 and 2.67, respectively) to 8000 (14.41 and 2.51, respectively) IU/kg (p<0.05). The feed conversion ratio in 4000 IU/kg of vitamin D3 (3.68) was significantly lower than the control (4.22) (p<0.05). The other egg quality characteristic as well as feed intake, percentage of egg production and egg weight were not affected by treatments (p<0.05). The results of this study show the improvement of feed conversion and eggshell weight and egg width in Japanese quail's, especially at the level of 4000 IU/kg of vitamin D.Keywords: Japanese quail, Production traits, Vitamin D3
-
زمینه مطالعه
عناصر معدنی برای فعالیت های مختلف بیوشیمیایی، تولیدی و تولید مثلی حیوانات ضروری هستند و تحت تاثیر خاک و گیاهان هر منطقه غلظت آن در بدن دام متفاوت خواهد بود.
هدفهدف آزمایش حاضر تعیین غلظت عناصر معدنی کم نیاز و پر نیاز در خون شترهای چرا کننده در مراتع خوزستان بود.
روش کارتعداد 88 نفر شتر در قالب 11 گروه از نظر سن و شرایط مختلف فیزیولوژیک در سه ناحیه هویزه، جفیر و آبادان-خرمشهر، در طول فصل چرای پاییزی و زمستانه مورد بررسی قرار گرفت.
نتایجغلظت کلسیم، منیزیوم، سدیم، پتاسیم، کلر و آهن سرم خون هر 11 گروه شتر در دامنه بهینه نسبت به سطح بحرانی (حداقل غلظتی که علائم بالینی کمبود بروز نمی یابد) قرار داشتند. غلظت عناصر روی و مس در سرم خون همه گروه های شتر کمتر از سطح بحرانی آنها بود و از نظر این دو عنصر با کمبود مواجه بودند، مقدار فسفر نیز در سرم شترها نزدیک به آستانه کمبود قرار داشت. در مورد غلظت منگنز سرم نیز دامنه پایین و نامطمئنی تخمین زده شد.
نتیجه گیری نهاییبنابراین، با توجه به نقش و اهمیت مواد معدنی، برای بهبود شرایط تولیدی و تولید مثلی شترهای این مناطق باید وضعیت عناصر معدنی جیره های دستی با استفاده از مکمل های مناسب معدنی بهبود داده شود که از نتایج آزمایش حاضر می توان برای این منظور استفاده کرد.
کلید واژگان: آستانه تحمل, جنس, مواد معدنی, شتر تک کوهانه, شرایط فیزیولوژیکBACKGROUNDMineral elements for various activities such as biochemical, productive and reproductive functions of animals are necessary and their concentration in the body of animals, under the influence of soil and plants will be different in each region.
OBJECTIVESThe aim of present experiment was determination of concentration of macro and micro minerals in blood of gazing camel in the pastures of Khuzestan.
METHODSEighty-eight camels under 11 classes, according to age and physiological situation in Hoveyzeh, Jofeir and Abadan-Khoramshahr regions were investigated during the autumn and winter grazing seasons.
RESULTSConcentrations of calcium, magnesium, sodium, potassium, chloride and iron in serum of all class of camels were in the optimal range, compared to the critical level. The concentrations of camels blood Zn and Cu were under critical level, so they were deficient, the P was near the deficiency threshold. Concentration of Mn was low.
CONCLUSIONSTherefore, as important roles of minerals in improvement of production and reproductive situations of camels in these regions, the mineral status of feedlot must be improved by proper mineral supplementation, the results of present experiment could be useful.
Keywords: Dromedary camel, Mineral, Physiological situation, Sexuality, Tolerable level -
ویتامین D3 در تخم طیوربرای متابولسیم کلسیم رویانی و تکاملآن اهمیت دارد. در پژوهش حاضر، اثر سطوح صفر، 1000، 2000، 4000 و 8000 واحد بین الملل ویتامین D3 درکیلوگرم جیره، بر خصوصیات تولیدمثلی بلدرچین ژاپنی بررسی شد. 320 قطعه بلدرچینژاپنی بالغ در قالب طرح بلوک کامل تصادفی با پنج تیمار، چهار تکرار و 12 قطعه پرندهماده و چهار قطعه پرنده نر در هر تکرار استفاده شد. پس از شش هفته تغذیه پرنده ها با جیره های آزمایشی، 40 عددتخم جمع آوری شده از هر تکرار به دستگاه جوجه کشی منتقل شد. در پایانانکوباسیون، فراسنجه های تولیدمثلی مورد ارزیابی قرار گرفتند. در روز 42 آزمایش، دوپرنده نر و ماده از هر تکرار جهت اندازه گیری غلظت هورمون های تستوسترون و استروژنسرم خون انتخاب شدند. میزان باروری، هچ کل و وزن جوجه هایهچ شده تحت تاثیر تیمارها قرار نگرفتند (05/0P>). کمترین (75/79%) و بیشترین (53/90%) هچتخم های بارور به ترتیب مربوط به جیره بدون ویتامین D3و سطح 1000 آن بود (05/0P<). بیشترین تلفات اوایل رویانی وتلفات کل مربوط به تیمار بدون ویتامین و کمترین تلفات مربوط به تیمار 1000 اینویتامین بود. تلفات اواسط و اواخر رویانی تحت تاثیر تیمارها قرار نگرفتند (05/0P>).فراسنجه های مورفومتریک دستگاه تناسلی نر و ماده و نیز میزان استروژن سرم خونپرنده های ماده تحت تاثیر تیمارها قرار نگرفتند (05/0P>). بیشترینمیزان تستوسترون خون (05/11 نانوگرم بر هر میلی لیتر) در سطح 2000 این ویتامین مشاهده شد (05/0P<). در کل، سطح 1000 واحد بین الملل این ویتامین در جیره بلدرچین ژاپنی به منظور داشتن عملکردتولیدمثلی مطلوب توصیه می شود.کلید واژگان: باروری, بلدرچین ژاپنی, جوجه درآوری, ویتامین D3The presence of vitamin D3 in eggs is important for calcium metabolism of embryo and its development. This research was conducted to evaluate the effect of dietary vitamin D3 levels of 0, 1000, 2000, 4000 and 8000 IU/Kg on reproductive characteristics of Japanese quail. 320 adult Japanese quails were used in a randomized complete block design with five treatments, four replicates containing 12 females and four male birds in each replicate. After six weeks of feeding with experimental diets, 40 eggs from each replicate were transferred to a hatchery machine. After incubation, reproductive parameters were investigated. On day 42 of the experiment, two male and female birds from each replicate were selected to measure the blood sere testosterone and estrogen levels. Fertility, total hatch and weight of hatching chicks were not affected by vitamin D3 (P>0.05). The lowest (79.75%) and the highest (90.53%) hatch of fertile eggs were recorded in diets without vitamin and containing 1000 IU/Kg of vitamin, respectively (P<0.05). The highest early and total embryonic mortality were related to zero level of vitamin and the lowest losses were belonged to 1000 IU/Kg of vitamin. The mid and late embryonic mortalities were not influenced by treatments (P>0.05). The morphometric characteristics of reproductive system in both sexes and blood sera estrogen level in female birds were not differ (P>0.05). The highest sera testosterone concentration (11.05 ng/ml) was observed in 1000 IU/Kg of vitamin (P<0.05). In conclusion, the use of 1000 IU/Kg of vitamin D3 in Japanese quail diet is recommended for the best reproductive performance.Keywords: Fertility, Japanese quail, Hatchability, Vitamin D3
-
در طول دوره ذخیره سازی منی، آسیب های ناشی از اکسیداسیون یکی از علل مهم کاهش تحرک و قدرت باروری اسپرم ها می باشد. بنابراین تصور می شود آنتی اکسیدان هایی مثل روی و ویتامین C موجود در پلاسمای منی به علت خاصیت آنتی اکسیدانی بالقوه و با جلوگیری از اثرات مخرب گونه های فعال اکسیژن بتوانند تاثیر مهمی در زمینه کاهش پراکسیداسیون لیپید اسپرم داشته باشند. مطالعه حاضر با هدف بررسی تاثیر سطوح مختلف ویتامین C و عنصر روی در رقیق کننده تریس بر خصوصیات اسپرم قوچ عربی در شرایط مایع به صورت فاکتوریل 4×3×3 در قالب طرح کاملا تصادفی صورت گرفت. تیمارها شامل سطوح مختلف ویتامین C (صفر، 150 و 300 میکروگرم در میلی لیتر)، عنصر روی (صفر، 90 و 180 میکروگرم در میلی لیتر) و زمان های مختلف نگهداری منی رقیق شده (صفر، 2، 4 و 8 ساعت) در 5 درجه سانتی گراد بودند. اسپرم گیری از 8 راس قوچ عربی 3-2 ساله به طور هفتگی در فصل تولیدمثلی به عمل آمده و بلافاصله منی آن ها مخلوط شدند. نمونه منی مخلوط پس از رقیق سازی با تریس به 9 قسمت تقسیم شده و سطوح مختلف ویتامین C و عنصر روی را دریافت کردند. خصوصیات اسپرم شامل درصد تحرک پیش رونده، زنده مانی و ناهنجاری های مورفولوژیکی در زمان های مختلف مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج نشان داد که تاثیر ویتامین C، عنصر روی و مدت نگهداری منی بر تحرک پیش رونده، زنده مانی و ناهنجاری اسپرم ها معنی دار بود (05/0p<). همچنین مقایسه میانگین ها بر اساس آزمون دانکن نشان داد که بیشترین درصد تحرک و زنده مانی و کمترین ناهنجاری اسپرم ها مربوط به سطوح صفر ویتامین C و عنصر روی بود (05/0p<). بنابراین ویتامین C و عنصر روی در شرایط نگهداری اسپرم قوچ عربی به حالت مایع موجب بهبود تحرک، زنده مانی و ناهنجاری اسپرم نشدند.کلید واژگان: روی, قوچ عربی, کیفیت منی, ویتامین CDuring the semen storage, oxidative damage is one of the major causes of reduced motility and fertility of spermatozoa. Therefore, antioxidants such as zinc and vitamin C in seminal plasma may be have the important effects on reduce the lipid peroxidation of spermatozoa by prevent the destroy effect of ROS. The aim of this study was to evaluate the effect of different levels of vitamin C and zinc in tris extender on spermatozoa characteristics of Arabi ram in liquid condition by 3×3×4 factorial arrangement with the use of completely randomized design. Treatments were included the levels of vitamin C (0, 150 and 300 μg/ml), zinc (0, 90 and 180 μg/ml) and storage periods of diluted semen (0, 2, 4 and 8 hours) in refrigerator temperature. Semen was collected weekly from 8 Arabic rams with 2-3 years old in breeding season and mixed together. The mixed semen was divided in to 9 parts and after dilution with tris, vitamin C and zinc levels were added. Spermatozoa characteristics include the progressive motility, viability and morphological defect rates were evaluated in various times of semen storage period. The effects of vitamin C, zinc and storage periods of semen on spermatozoa progressive motility, viability and morphological defect rates were significant (P<0.05). Also, comparison the means by Duncan test revealed that the highest motility and viability rates and lowest morphological defect rates were observed in zero levels of vitamin C and zinc (P<0.05). Therefore, vitamin C and zinc have no improved effects on motility, viability and morphological defect rates of spermatozoa in liquid storage condition of Arabian ram.Keywords: Arabi ram, Semen quality, Vitamin C, Zinc
-
زمینه مطالعاتی: تغییر در کمیت و کیفیت گوشت قرمز تولیدی.هدفبررسی اثرات جایگزینی بخشی از نشاسته با فیبر محلول در شوینده خنثی، با یا بدون دانه برشته کانولا بر عملکرد، الگوی اسیدهای چرب و خصوصییات کیفی گوشت.روش کارتعداد 24 راس بره نر عربی با میانگین وزن زنده 5/2± 7/23 کیلوگرم در قالب یک طرح کاملا تصادفی با 4 جیره آزمایشی و 6 تکرار در هر جیره آزمایشی با آرایش فاکتوریل 2×2 به مدت 84 روز مورد استفاده قرار گرفت. جیره های آزمایشی شامل 1: نشاسته،2: نشاسته با دانه برشته شده کانولا،3: فیبر محلول در شوینده خنثی و 4: فیبر محلول در شوینده خنثی با دانه برشته شده کانولا.نتایججایگزینی بخشی از نشاسته جیره با کربوهیدرات محلول در شوینده خنثی موجب افزایش غلظت اسیدهای چرب کاپریک اسید، آنتوایزومارکاریک اسید و بیهنیک اسید و کاهش مقدار اسیدهای چرب لوریک، هپتادکانوئیک، اولئیک اسید و اسیدهای چرب غیراشباع با چند پیوند دوگانه ماهیچه راسته گردید (5/0p<). افزودن دانه کانولا به جیره ها موجب افزایش وزن روزانه (میانگین 288 گرم درمقابل 262 گرم) و کاهش غلظت اسیدهای چرب ایزوپالمتیک، بیهنیک اسید و افزایش غلظت اسیدهای چرب لوریک، میریستیک، آنتوایزو پنتادکانوئیک، پنتادکانوئیک، اسید پالمتیک، پالمیتولئیک، استئاریک ، واسنیک، گونژوکه لینولئیک، اولئیک، آلفا -لینولنیک، گاما لینولنیک، گوندویک، دوکوساتیتراینویک، C20:2W6، اچ-گاما لینولنیک، آراشیدونیک، ایکوزاپنتانوئیک، نرونیک، دوکوساپینتااینویک، دوکوزاهگزائنوئیک اسید، مجموع اسیدهای چرب غیراشباع با یک و چند پیوند دوگانه الگوی اسیدهای چرب ماهیچه راسته را موجب گردید (5/0p<). جیره های حاوی منبع چربی افزایش معنی دار نسبت های امگا-6 به امگا-3 و اسیدهای چرب غیر اشیاع به اشباع را موجب گردید (5/0p<). جایگزینی بخشی از نشاسته با فیبر محلول کاهش غلظت کلسترول ماهیچه و افزودن دانه کانولا افزایش این فراسنجه را در پی داشت (5/0p<). نتیجه گیری نهایی: نتایج نشان داد که استفاده از دانه کانولا با تغییر شاخص های الگوی اسیدهای چرب غیراشباع، اصلاح نسبت های امگا-6 به امگا-3 و اسیدهای چرب غیر اشباع به اشباع می تواند بهبود کمی و کیفی گوشت تولیدی را موجب گردد.کلید واژگان: بره پرواری, تفاله چغندرقند, دانه جو, کانولای برشته شده, رنگ گوشتIntroductionRed meat is one of the best dietary sources of fat and protein for humans. The fatty acid composition of meat has long been studied, but still receives a lot of attention in research because of its implications for human health. Besides a lower total fat intake, human nutritionists are recommending a higher intake of polyunsaturated fatty acids, and especially of n-3 fatty acids at the expense of n-6 fatty acids. Numerous animal feeding trials have been carried out using different species and breeds aiming at bringing the polyunsaturated fatty acid/saturated fatty acid (P/S) ratio of meat closer to the recommended value (>0.7), as well as for the n-6/n-3 ratio (<5). Sugar beet pulp (SBP) contains 70% carbohydrates mainly as neutral detergent soluble fiber, which has high water-binding capacity and a slow fermentation rate in rumen compared to the barley grain. Replacing barley with SBP may overcome digestive disorders such as acidosis problem and lead to the utilization of dietary energy towards animal growth, carcass gain, and muscle intramuscular fat deposition. On the other hand, feeds containing fats and oils are being used in animal diets to increase energy density and to manipulate intramuscular fat content and fatty acid composition of the meat. Canola seed contains approximately 40 to 43 % oil in which oleic acid, linoleic acid, and α-linolenic acid contribute to 61, 20 and 10%, respectively. High fat content of canola seed makes it an attractive feedstuff to improve energy density of diets for finishing lambs grown in dry regions, where pasture availability is low. To our knowledge, information containing the effects of SBP as a slow fermentable carbohydrate source with an inclusion of roasted canola seed on growth performance and meat quality characteristics of fattening lambs is not investigated. The objective of this study was to evaluate the effects SBP with or without RCS in a high concentrate diet on performance and muscle composition of Arabian fattening lambs.Materials and methodsThis experiment was approved by the Animal Care and Ethics Committee of Ramin University of Livestock Research. In this study, twenty-four Arabian male lambs, 4 months old, (23.7±2.5 kg; mean initial BW±SD) were kept in individualcages (1.4×1.2 m). The fattening period was 99 d including 14 d as adaptation period. At the start of the adaptation period, all the animals were treated for external and internal parasites and vaccinated against enterotoxaemia. The animals were randomly assigned to one of the four dietary treatments included 1) starch, 2) starch with roasted canol seeds, 3) Neutral detergent soluble fiber and 4) Neutral detergent soluble fiber with roasted canola seed. The diets were offered to animals to meet the requirements of growth rate at 250 g/day according to National Research Council (NRC, 2007). Lambs were weighed weekly throughout the experimental period prior to the morning feeding. Feed conversion ratio was calculated as the ratio between average daily intake and average daily gain. Average daily gain was calculated for each sheep from regression analysis of live weight vs. time from day 1 to 99 of each treatment. At the end of the trial, all the animals were slaughtered according to Halal method. Samples from Longissimus dorsi (LD) between 5th and 6th ribs trimmed of all external subcutaneous fat were collected. These were used to determine moisture, crude protein, fat, and ash contents of meat according to Association of Official Analytical Chemistry (AOAC, 2006). Lightness (L*), rednes (a*), and yellowness (b*) of meat samples were measured using a Minolta CR-300 colorimeter in the CIE L*a*b*. Hue angle (H*) was calculated as tan−1 (b*/a*) × (180/π) and Chroma (C*) as (a*2+b*2)1/2. The colorimeter was set for using the illuminant A and 10° standard observers. About 50 g of the LD muscle between 6th to 9th ribs were taken for determination of fatty acid profiles. Muscle lipids were extracted as described by Folch et al. (1957), using dichloromethane and methanol (2:1 vol/vol), instead of chloroform and methanol (2:1 vol/vol), and were methylated according to Metcalfe and Schmitz (1961). The transmethylated samples were analyzed by a gas chromatograph with a flame ionization detector and a capillary column measuring 100 m in length × 0.25 mm i.e., with a thickness of 0.20 mm. Helium was used as the carrier gas at a flow rate of 1 mL/min. Also, tridecanoic acid (C13:0) was used as internal standard. The initial temperature of the oven was 70 °C and was increased by 10 °C/min to 175 °C, where it was maintained for 25 min. The temperature was then increased by 7 °C/min to 220 °C, where it was maintained for 10 min, followed by another increase by 10 °C/min to 230 °C, where it remained for 4 min. The temperature of the injector was 280 °C, and the temperature of the detector was 300 °C. Identification of the fatty acids was carried out by comparison of the retention times with standards of fatty acids from butter, and the percentage of fatty acids was obtained by means of Chromquest 5.5 software. Performance data were analyzed completely random design with repeated measurement PROC MIXED and compound symmetry model. Meat Characteristics data were as a completely randomized design with a 2×2 factorial arrangement using PROC GLM in SAS software.Results and discussionPartial replacement of starch with soluble fiber significantly increased performance concentration of capric, c17:0 anteiso and behenic acid and significantly reduced lauric, heptadecanoic, oleic, linoleic and polyunsaturated fatty acids of longissimus dorsi (P<0.05). Addition of roasted canola seed to diets increased performance (average 288 g vs. 262 g) and reduced the concentration of isopalmitic and behenic acid and significantly increased concentration of Lauric, Myristic, Anteiso-pentadecanoic, Pentadecenoic, Palmitic, Palmitoleic, Stearic, Vaccenic, Conjugated linoleic, Oleic, α-Linolenic, γ-Linolenic, Gondoic, Docosatetraenoic, h-γ-Linolenic, Arachidonic, Eicosapentaenoic, Nervonic, Docosapentaenoic, Docosahexaenoic acids and the total concentration of unsaturated fatty acids with one or polyunsaturated fatty acid pattern longissimus dorsi (p<0.05). Canola seed addition significantly increased n-6/n-3 and p/s ratio (P<0.05). Replacement of starch with soluble fiber significantly decreased and fat addition significantly increased meat cholesterol concentratin (P<0.05).ConclusionThe results showed that the use of canola seeds by changing the indicators of unsaturated fatty acids, omega-6 to omega-3 ratios reform and polyunsaturated fatty acids to saturated fatty acids
can improve the quality and quantity of meat.Keywords: Fattening lambs, Barley seeds, Beet pulp, Roasted canola seed, Meat Color -
زمینه وهدفطی نگه داری منی،آسیب های ناشی از اکسیداسیون از علل مهم کاهش کیفیت اسپرم ها محسوب می شود. هدف از مطالعه حاضر، بررسی تاثیر افزودن سطوح مختلف اسیدآمینه سیستئین به رقیق کننده بر خصوصیات منی قوچ عربی تحت شرایط نگهداری به صورت مایع بود.روش کاراسپرمگیری از 10راس قوچ عربی به طور هفتگی برای 8 هفته انجام و منی آن ها بلافاصله با هم مخلوط و رقیق سازی شد. نمونه ها به 5 قسمت تقسیم و سطوح مختلف سیستئین را دریافت نمودند. تیمارها شامل سطوح صفر، 5، 10، 15 و20 میلی مول سیستئین در رقیق کننده منی بودند. در زمان های مختلف نگهداری منی (1، 12، 24، 36 و 48 ساعت) ، فراسنجههای کیفی منی بررسی شدند.یافته هادر تمام زمان های نگه داری منی، میزان سلامت غشای پلاسمایی اسپرم در تیمارهای سیستئین بهبود یافت (05/0>P). 24 و 36 ساعت پس از نگه داری منی، زنده مانی اسپرم ها در سطوح 5، 10 و 15 میلی مول سیستئین بهبود یافت. در زمان های 36 و 48 ساعت، سطوح 5 و 10 میلی مول سیستئین موجب کاهش میزان ناهنجاری های اسپرم شدند (05/0>P). 48 ساعت پس از نگه داری منی، میزان تحرک پیش رونده و زنده مانی اسپرم در سطوح 5 تا 15 میلی مولسیستئین افزایش یافت. بیشترین میزان توان آنتی اکسیدانی تام پلاسمای منی در زمان های یک و 24 ساعت، مربوط به سطوح 15 و 20 میلی مول سیسئین بود (05/0>P).نتیجه گیریبا افزایش زمان نگه داری منی قوچ عربی، سطوح پایین سیستئین (کمتر از 15 میلی مول) باعث بهبود اغلب فراسنجه های کیفی اسپرم شدند. اما میزان توان آنتی اکسیدانی تام پلاسمای منی در سطوح بالاتر سیستئین (15 و 20 میلی مول) افزایش یافت.کلید واژگان: برون تنی, سیستئین, کیفیت منی, قوچInroduction & Objective: During the semen storage, oxidative damages by oxidation are the major causes of decrease in sperm quality.The aim of this study was toevaluate the effect of different levels of cysteine supplemented into the diluent on semen characteristics of Arabi ram in liquid condition under 5 .Materials and MethodsSemen sampleswere collected weekly from 10 Arabi rams for 8 weeks and mixed. After dilution, samples were divided into 5 parts and received the levels of cysteine (5, 10, 15 and 20 mmol).During the storage (1, 12, 24, 36 and 48 h), semen quality parameters were evaluated.ResultsIn all times of semen storage,sperm membrane integrity rate in cysteine treatments was improved(P<0.05). 24 and 36 h after semen storage, spermatozoa viability in 5, 10 and 15 mmol of cysteine was increased (P<0.05). In 36 h and 48 h, 5 and 10 mmol of cysteine reduced the spermatozoa defect rate(P<0.05). In 48 h of storage, progressive motility and viability rates of spermatozoa in 5-15 mmol of cysteine increased(P<0.05). The highest total antioxidant capacity of semenal plasma for times 1 and 24 h of semen storage was observed in 15 and 20 mmol of cysteine (P<0.05).ConclusionIn conclusion, with increasing the storage period of Arabi ram semen, the lower levels of cysteine (lower than 15mM), improved the most of spermatozoaqualitycharacteristics. But, the total antioxidant capacity of seminal plasma was increased in higher levels of cysteine (15 and 20 mmol).Keywords: Cysteine, In vitro, Ram, Semen quality
-
در این مطالعه ارزش تغذیه ای (ترکیب شیمیایی و تجزیه پذیری) سه گونه گیاهی شورزی تحت چرای شترهای یک کوهانه به نام های سلمکی ساقه سفید، سیاه شور و اشنان به صورت انفرادی یا با جایگزینی صفر، 5/33، 5/66 و 100 درصد به جای همدیگر در قالب 9 تیمار آزمایشی با طرح آزمایشی کاملا تصادفی به روش کیسه های نایلونی مورد بررسی قرار گرفت. از دو نفر شتر ماده چهار ساله تک کوهانه دارای فیستولای شکمبه ای تغذیه شده با کاه گندم، سلمکی ساقه سفید و علوفه یونجه استفاده شد. سلمکی بالاترین همی سلولز، NDF و ماده آلی را بین سه گیاه شورزی داشت. بالاترین غلظت تانن و اگزالات و اسیدهای آلی مربوط به اشنان بود. گیاهان سلمکی ساقه سفید پایین ترین و اشنان بالاترین درصد تجزیه پذیری و تجزیه پذیری موثر ماده خشک را داشتند (05/0>P). تجزیه پذیری ماده آلی تیمار حاوی اشنان و سیاه شور به طور معنی داری بالاتر از تیمارهای حاوی سلمکی ساقه سفید بودند (05/0>P). تیمارحاوی 5/66 درصد اشنان+ 5/33 درصد سیاه شور (تیمار 7) بالاترین و سلمکی ساقه سفید (تیمار 2) پایین ترین درصد تجزیه پذیری NDF را در بین تیمارهای آزمایشی داشتند (05/0>P). تیمار حاوی 5/66 درصد اشنان+5/33 درصد سلمکی ساقه سفید (تیمار 1) ، بالاترین تجزیه پذیری پروتئین خام و سلمکی ساقه سفید پایین ترین درصد را داشت. نتایج نشان داد که در ساعات اولیه انکوباسیون، سرعت تجزیه پروتئین بیشتر از سرعت تجزیه ماده خشک، ماده آلی و NDF تیمارهای آزمایشی بود. لذا، طبق نتایج مربوط به تجزیه ماده خشک، ماده آلی و پروتئین خام، بهترین مخلوط گیاهی برای تغذیه بهتر شترهای چراگر تیمار های فاقد سلمکی (تیمار های 5، 7 و 8) می باشد؛ اما طبق داده های ترکیب شیمیایی و تجزیه پروتئین تیمار های حاوی سلمکی بهترین مخلوط هستند (تیمار های 1، 3، 4 و 6 به جز 2). بنابراین، به نظر می رسد یکی از راه کارها برای بهبود هضم پذیری گیاهان شورزی در شترها مخلوط کردن این گیاهان با یکدیگر است که طبق نتایج آزمایش حاضر به نظر می رسد بهترین تیمار برای تغذیه شترها شامل مخلوطی از سلمکی ساقه سفید با سیاه شور یا اشنان باشد.کلید واژگان: اگزالات, اسیدهای آلی, تانن, ترکیبات فنولی, کیسه های نایلونیIntroductionHalophytic plants constitute a significant part of the local flora in arid and semiarid regions. Native sheep, goats and camels graze these forages. The Suaeda fruticosa, Seidlitzia rosmarinus and Atriplex leucoclada that are belonging to the chenopodiaceae family, have considerable forage potential in the arid and semiarid rangelands. Overall, these plants are tolerant to drought, and used to reclaim degraded rangeland. In addition, they reduce ground water salinity and improve condition and structure of soil. Meanwhile, there are some secondary metabolites in halophytic plants like condense tannin that effect on consume and performance of the animals. Characteristic of a pasture, climatic conditions the pasture, range management, time of grazing in the pasture, animal characteristics and method of study are factors that all or some can influence yield, chemical compositions and rumen degradability of Halophytic plants. There are a few reports about the nutrition value of Atriplex spp., Seidlitzia spp. and suaeda spp. Therefore, the objective of this study was to evaluate of chemical composition and nutrients degradability of these halophyte plants for dromedary camels.
Material and Methods: This study was conducted in Agricultural Sciences and Natural Resources University of Khuzestan. Two female camels (about four years old) with rumen fistula were used in present experiment. The plants sampling were conducted from three regions of Jofer, Howayzeh and road of Abadan-Khorramshahr on the Khuzestan province in southwest of Iran, an area of approximately 60 Km in diameter. All ranges in term of topography have plain shape, without stone and deep canyons, and with high levels of underground water. The soil of these ranges has salinity characteristic and clay constitution. The study regions climate typified that of south Khuzestan. Annual mean temperature is 24.9°C with average minimum and maximum temperatures ranging from 2.6°C in January to 42°C in August. Precipitation averaged 224 mm per day. The study area had a fair diversity of vegetation types. Four types of these plants named Atriplex leucoclada (AL), Suaeda fruticosa (SF), Seidlitzia rosmarinus (SR) were evaluated individually or in different mixture in completely randomized design. Treatments were, T1, 33.5% AL + 66.5% SR; T2, 100% AL; T3, 66.5% AL + 33.5% SF; T4, 66.5% AL + 33.5% SR; T5, 100% SR; T6, 33.5% AL + 66.5% SF; T7, 66.5% SR + 33.5% SF; T8, 66.5% SF + 33.5% SR; T9, 100% SF. Dry matter (DM), crude protein CP, ether extract (EE), ash, NDF, ADF, lignin, hemicellulose, cellulose, non-fibrous carbohydrates (NFC), neutral detergent soluble fiber (NDSF), total 80% ethanol-soluble carbohydrate (TESC), organic acids, starch and in situ degradability of DM, OM, NDF, CP of each plants were measured.Results and DiscussionAtriplex leucoclada had the highest hemicellulose, NDF and organic matter among three halophyte plants. The highest concentrations of tannin and oxalate and organic acids were related to Seidlitzia rosmarinus. The SR and AL had respectively highest and lowest dry matter (DM) degradability and effective degradability (ED) (P<0.05). There was not any difference between Seidlitzia rosmarinus and mixture of Seidlitzia rosmarinus + Suaeda fruticose (Treat 7 and 8). Briefly, according to the results of this section, replacement the high levels of Seidlitzia rosmarinus instead of Suaeda fruticose, increase the dry matter degradability more effectiveness than low levels of that. Organic matter degradability of the SR and SF was significantly higher than the AL (P<0.05). The T7 and T2 treatments had the highest and lowest NDF degradability among others, respectively (P<0.05). Crude protein degradability was highest in the treat containing 66.5% SR+33.5% AL (T1), and AL treat had lowest in situ CP degradability percentage. The results were shown that CP degradation rate was faster than DM, OM and NDF in the initial incubation times.ConclusionIt was concluded that according to DM, OM and NDF degradability, the best plant mix for better feeding of grazing camels are treatments T5, T7 and T8 (without AL); but as protein degradability and chemical composition data, the treatments containing AL (T1, T3, T4 andT6, excepted T2) were the best mix. Therefore, it seems that one of the strategies for improving the digestibility of halophyte plants in camels is mixing these plants with each other, which according to the results of the present experiment, a combination of AL with SR or SF may be caused to more ruminal degradability in feeding of grazing camel and rehabilitation of rangelands.Keywords: Nylon bags, Organic acids, Oxalate, Phenolic components, Tannin -
به منظور بررسی تاثیر اثر مکمل عنصر روی (اکسید روی) و ویتامین E (آلفا – توکوفرول استات) بر فعالیت آنزیم های آنتی اکسیدان، هورمون های جنسی و فراسنجه های خونی، از960 قطعه بلدرچین ژاپنی در سن 70 روزگی برای مدت 10 هفته با جیره پایه، براساس ذرت و سویا تغذیه شدند. در طول آزمایش، مصرف آب و غذا به صورت آزاد بود. مجموعا 10 تیمار با 4 تکرار و هر تکرار شامل 16 قطعه بلدرچین ماده و 8 قطعه بلدرچین نر نگهداری شده در قفس، استفاده گردید. تیمارها شامل 5 سطح عنصر روی با مقادیر: 0 ،40، 80، 120 و 160 میلی گرم بر کیلوگرم جیره و دو سطح ویتامین E شامل 0 و 40 واحد بین المللی بر کیلوگرم جیره بودند که در یک طرح فاکتوریل 5×2 در قالب بلوک های کاملا تصادفی اجرا گردید. نتایج نشان دادند فعالیت آنزیم های سوپراکسید دسیموتاز و گلوتاتیون پراکسیداز به وسیله مکمل عنصر روی افزایش یافت همچنین فعالیت آنزیم های گلوتاتیون پراکسیداز، گلوتاتیون و آنتی اکسیدان کل به وسیله مکمل ویتامین E افزایش یافت اما فعالیت آنزیم سوپراکسید دسیموتاز تحت تاثیر ویتامینE قرار نگرفت. هورمون تستوسترون در جنس نر و استروژن در جنس ماده به طور معنی داری (05/0≥P) به وسیله مکمل عنصر روی افزایش یافت. ار لحاظ فراسنجه های بیوشیمیایی غلظت کلسترول سرم خون توسط مکمل عنصر روی و غلظت تری گلسیرید و کلسترول توسط مکمل ویتامین E کاهش یافت. نتایج این بررسی نشان داد مکمل عنصر روی و ویتامین E بر آنزیم های آنتی اکسیدان و هورمون های جنسی و برخی فراسنجه های خونی تاثیر دارد.کلید واژگان: عنصر روی, ویتامین E, آنزیم آنتی اکسیدان, هورمون جنسی, بلدرچینA study was conducted to investigate the effects of feeding zinc (zinc oxide) and vit E (α-tocopherol acetate) on antioxidant enzyme, sexual hormone and some biochemical parameters of Japanese quails. A total of 960 Japanese quails (Coturnix coturnix japonica) 70 d of age were housed in cages and randomly allocated to 10 treatments. Each treatment comprised 4 replicates of 24 birds (sixteen females and eight males). A 5 × 2 factorial arrangement with five levels of Zn include: 0, 40, 80, 120 and 160 mg /kg of diet and two levels of dietary Vit E (0 and 40 IU/kg of diet) was used in a completely randomized block design, by using a corn- soybean meal basal diet. Water and feed were supplied on an ad libitum basis during the 10 wk trial. Results indicated that supplemented zinc significantly increased activity superoxide dismutase and glutathione peroxides enzyme, also activity enzymes glutathione reductase, glutathione peroxides and total antioxidant increased with added Vit E but superoxide dismutase didnt influence. Level of testosterone and estrogen hormones significantly increased by supplement Zn. Level of cholesterol by added Zn and also level triglyceride and cholesterol by supplement Vit E decreased. Results this experiment indicted supplementation zinc and Vit E effective on antioxidant enzyme, sexual hormone and some biochemical parametersKeywords: zinc_Vit E antioxidant enzyme_sexual hormone_Japanese quails
-
IntroductionSemen collection evaluation and addition of preservatives to increase storage period of sperm are essential for successful artificial insemination. Cryopreservation of spermatozoa is becoming more important because of new clinical requirements and current clinical practice. Although frozen-thawed semen has great practical benefits for reproduction, it is widely reported that the cryopreservation process involving cooling, freezing, and thawing induces serious detrimental changes in sperm functions. The viability, motility and membrane integrity of mammalian spermatozoa decrease during the cryopreservation process. Many studies exist as regards the effects of antioxidants on the cryopreservation aimed at improving the quality of post-thaw semen. Antioxidant molecules could decrease the impact of oxidative stress and therefore improve Sperm quality following the freeze–thawing process. Melatonin (N-acetyl-5-methoxytryptamine), a derivative of tryptophan, is mainly synthesized and secreted by the pineal gland during the night in reaction to changes in light levels. Melatonin can stimulate the activity of antioxidant enzymes such as SOD and GSH-Px. melatonin scavenges a variety of reactive oxygen and nitrogen species in vivo and in vitro, signifying it has a powerful non-enzymatic antioxidant property. It has been shown that the spermatozoa undergo a freeze–thawing process produced high concentrations of reactive oxygen species. The aim of this study was to investigate the effects different levels of melatonin supplementation (0, 0.5, 1, 2 and 4 mM/ml) in extender on semen characteristics the Arabic ram after freezing-thawing.Materials and MethodsThis research was performed at Ramin Agriculture and Natural Resources University of Khuzestan in the fall in 2015. Semen samples were collected from 6 Arabic ram with an average weight 73 ± 3 kg by electro ejaculator twice a week. Sperm samples motility were assessed by Computer Aided
Sperm Analysis (CASA) after freezing and thawing. The pH, viability, abnormal sperm percentage, membrane integrity and total antioxidant capacity were also assessed after freezing-thawing process. Pearson correlation test was used to assess correlation of melatonin with routine sperm parameters (pH, viability, abnormal sperm percentage, membrane integrity and total antioxidant apacity of plasma). Data analysis was performed using SAS software. P<0.05 was considered significant. Results and Discussion the Results of this experiment showed that the diluent of ram semen containing 0.5 mM/ml of melatonin improved the motility, membrane integrity and viability of Arabic ram spermatozoa compared to the control. The total antioxidant capacity was highest in diluent contained whit 1 mM/ml of melatonin. The effect of melatonin on the pH of semen at all levels was not significant. Cryopreservation causes an irreversible damage to enzymatic activity and sperm organelles leading to a reduction in the sperm kinetic parameters. Composition of extender may also affect the freeze ability of spermatozoa and their fertilizing ability. Many studies reported that melatonin has beneficial effects on preservation of mammalian sperm function and improves the microscopic parameters of spermatozoa. Melatonin supplementation to ram semen freezing extender protected spermatozoa from the cryopreservation injuries, as proved by post-thaw viability, motility, intracellular ATP concentrations, DNA integrity, and fertilizing ability. It is suggested that melatonin stimulates the activities of antioxidant enzymes. In consequence, melatonin reduces the number of free radicals, ROS, and also may increases the production of molecules protecting sperm cells against oxidative stress. As a conclusion, supplementation of melatonin in the freezing medium can counteract the adverse effects of the freeze–thawing process on the motility, viability, normal morphology and plasma membrane integrity in ram spermatozoa. The results were suggested that the protective effects of melatonin on spermatozoa were associated with a reduction in LPO as a consequence of increasing the TAC and antioxidant enzymes activity.ConclusionCryopreservation of sperm is an applicable technique in infertility management but it may influence the post-thaw qualities of sperm, including morphology, motility, viability and DNA integrity. In this research, we show that supplementation of cryopreservation extenders with melatonin provide a cryoprotective effect on pH, viability, abnormal sperm percentage, membrane integrity and total antioxidant capacity. Overall addition of 0.5 mM/ml of melatonin to the extender improved the most of spermatozoa quality characteristics as well as total antioxidant capacity of semen after freezing-thawing process in Arabic ram. In the current study, we observed no correlation between melatonin and pH, viability, abnormal sperm percentage, membrane integrity and total antioxidant capacity of plasma.Keywords: Sperm, Motility, Membrane Integrity, Survival, Total Antioxidant Capacity -
در این مطالعه تخمیر پذیری سه گونه گیاهی شورزی تحت چرای شترهای تک کوهانه بنام های سلمکی ساقه سفید، اشنان و سیاه شور به صورت انفرادی و با جایگزینی 0، 5/33، 5/66 و 100 درصد با یکدیگر در قالب طرح کامل تصادفی با نه تیمار آزمایشی توسط روش تولید گاز ارزیابی شد. نمونههای گیاهی در طول فصل چرای پاییزه و زمستانه از مراتع جنوب استان خوزستان گرد آوری شدند. جیرههای مورد بررسی تفاوت معنی داری از نظر سرعت و میزان گاز تولید شده داشتند (05/0>P). سلمکی ساقه سفید (T2) به طور معنی داری کمترین میزان تولید گاز را داشت و در مقابل جیره حاوی 5/66 درصد سیاه شور 5/33 درصد اشنان (T8) بیشترین میزان تولید گاز را داشت (05/0>P). سلمکی ساقه سفید به طور معنی داری کمترین و اشنان بیشترین قابلیت هضم حقیقی، ماده آلی قابل تخمیر، کل اسیدهای چرب فرار تولیدی، انرژی قابل سوخت وساز (متابولیسم) و تولید توده میکروبی را داشتند. کمترین انرژی قابل سوخت وساز در تیمار T2مشاهده شد. بازده تولید توده میکروبی در گیاه سلمکی ساقه سفید بالاتر از دیگر جیرهها بود و پایین ترین بازده متعلق به جیره T8 بود. میزان نیتروژن آمونیاکی تولید شده در همه جیرههای مورد بررسی بالاتر از سطح بحرانی آن ها بوده و می توانند مقادیر کافی از نیتروژن را برای بیشترین تولید توده میکروبی تامین کنند. بنابراین، گیاه اشنان و جیره T8 بهترین جیره برای تامین نیازهای مواد مغذی شتر هستند؛ اما با دیدگاه احیاء مرتع، جیره های ترکیبی بر تر از هرکدام از سه گیاه به تنهایی هستند.کلید واژگان: انرژی خالص شیردهی, انرژی قابل سوخت وساز, تولید گاز, تولید توده میکروبی, نیتروژن آمونیاکیIn present experiment fermantability of three halophyte species including: Atriplex leucoclada (AL), Suaeda fruticosa (SF) and Seidlitzia rosmarinus (SR) in the form of individually or mixed as 0.0, 33.5 66.5 and 100% with each other (9 diets), were evaluated using a compelet randomized design. These halophyte species were collected from southern rangelands of Khuzestan province during autumn and winter grazing season. The diets were different regarding the rate and amount of gas producedtion (PKeywords: Ammonia nitrogen, gas production, ME, microbial biomass production, NEL
-
روی از عناصر کم نیاز مهم در تغذیه حیوانات به شمار میرود. این عنصر نقش ویژه ای در بسیاری از فعالیت های آنزیمی و تولیدمثلی ایفا می کند. امروزه نانوذرات به علت کاهش اندازه ذرات و همچنین افزایش نسبت سطح به حجم کاربردهای متنوعی را در بسیاری از صنایع دارند. هدف از مطالعه حاضر بررسی تاثیر نانوذرات اکسید روی خوراکی بر برخی شاخص های آنتی اکسیدانی پلاسمای منی و خصوصیات کمی و کیفی اسپرم قوچ عربی در فصل غیر تولیدمثلی می باشد. با توجه به فصلی بودن تولیدمثل در قوچ و نظر به اینکه این دام در فصل غیر تولیدمثلی با کاهش کیفیت اسپرم مواجه می شود، لذا این مطالعه در فصل غیر تولیدمثلی صورت گرفته است، تا بتوان از اثرات احتمالی نانوذرات اکسید روی در مواقعی که دام در شرایط کاهش عملکرد تولیدمثلی است، مطلع شد. بدین منظور از 12 راس قوچ بالغ نژاد عربی با میانگین سن 5-3 سال و متوسط وزن 1/2 ± 70 کیلوگرم در قالب طرح کاملا تصادفی با 3 تیمار و 4 تکرار استفاده شد. تیمار اول سطح صفر، تیمار دو سطح ppm40 و تیمار سوم سطح ppm80 از نانوذرات اکسید روی را شامل می شد.قوچ ها به مدت 49 روز از جیره ی پایه حاوی جو (64درصد)، یونجه (10درصد) و کاه گندم (26درصد) استفاده می کردند. سطوح تعیین شده نانو ذرات اکسید روی داخل کپسول های خالی قرار داده شد. کپسول های حاوی نانوذرات اکسید روی هر روز با استفاده از بلوس خوران به قوچ-های تیمار دو و سه خورانده می شد. 42 روز پس از مصرف نانوذرات اکسید روی، اسپرم گیری به صورت هفته ای یکبار و به مدت 4 هفته انجام شد. نتایج نشان داد درصد تحرک (83/74)، زنده مانی (90/76)، مقدار حجم مایع منی (76/1) و غلظت اسپرم (106×1418) در تیمارهای مکمل سازی شده با نانوذرات اکسید روی نسبت به تیمار شاهد به طور معنی داری افزایش پیدا کرده است (05/0>P). یافته های مربوط به ناهنجاری مورفولوژیکی اسپرم نشان داد، نانوذرات اکسید روی به طور معنی داری باعث کاهش درصد ناهنجاری اسپرم (07/9) نسبت به تیمار شاهد شد (05/0>P). همچنین نتایج گویای آن بود که سطح ppm80 نانو ذرات اکسید روی باعث افزایش درصد سلامت غشا اسپرم (38/44) نسبت به تیمارهای دیگر شده است (05/0>P). با توجه به نتایج، استفاده از سطح ppm80 نانوذرات اکسید روی بطور معنی داری باعث افزایش فعالیت آنزیم سوپراکسید دیسموتاز (62/48 واحد بر میلی لیتر) و ظرفیت آنتی اکسیدانی تام (88/111 میکروگرم بر میلی لیتر) پلاسمای منی نسبت به سایر تیمارها گردید (05/0>P).کلید واژگان: اسپرم, سوپراکسید دیسموتاز, ظرفیت آنتی اکسیدانی تام, قوچ, نانوذرات اکسید رویLe zinc est un minéral essentiel étant considéré comme un oligo-élément dans la nutrition animale, étant donné son rôle dans les voies biologiques enzymatiques. Lobjectif de cette étude était détudier leffet de ladministration orale des naoparticules doxyde de zinc (ZnONPs) sur les paramètres antioxydants du liquide séminal, ainsi que sur les propriétés quantitative et qualitative du sperme du mouton arabe en-dehors de la saison de reproduction. Un total de 12 moutons arabes adultes a été sélectionné de façon aléatoire pour recevoir lune des 3 concentrations de ZnONPs (control; 0, groupe 1; 40 ppm and groupe 2; 80 ppm). Nos résultats ont démontré leffet stimulant de ladministration des différents taux de zinc sur lactivité de lenzyme superoxide dismutase (SOD) ainsi que sur la capacité antioxydante totale (TAC) du liquide séminal, ces paramétres montrant une augmentation significative comparé au groupe control (PKeywords: Mouton, Sperme, Superoxyde dismutase, Capacité antioxydant totale, Nanoparticules doxyde de Zinc
-
سابقه و هدف
افزایش فراهمی روی در خون باعث بهبود تولید و تقویت سیستم ایمنی می شود. با توجه به ارتباط بین روی، لپتین و سیستم ایمنی، این آزمایش با هدف بررسی تاثیر مکمل روی بالاتر از سطح توصیه شده توسط ان آر سی بر غلظت سرمی روی و لپتین در گاوهای انتظار زایمان و در پی آن میزان ایمیونوگلوبولین جی آغوز و انتقال آن ها به گوساله انجام شد.
مواد و روش هااین آزمایش از 25 روز قبل از تاریخ زایش تخمینی تا 30 روز بعد از زایش انجام شد. تعداد 36 راس گاو شیری هلشتاین با میانگین شکم 1/3 و 9/2 به ترتیب برای تیمار شاهد دارای 75 و تیمار حاوی روی بالا با 150 میلی گرم در کیلوگرم مکمل روی گروه بندی شدند. خوراک دهی به گاوها یک بار در روز راس ساعت نه صبح انجام شد و غیر از مقدار روی تفاوتی بین جیره دو گروه تیماری وجود نداشت. برای اندازه گیری غلظت روی و لپتین سرم، نمونه های خون از گاوهای والد در روزهای 25- و 5- نسبت به روز زایش از ورید دم گرفته شد. در دو ساعت بعد از زایمان، هر گوساله دو بار به صورت آزاد از آغوز مادر خود تغذیه شده و نمونه ای از آن برای اندازه گیری ایمیونوگلوبولین جی آغوز استفاده شد. در 24 ساعت بعد از تولد گوساله، برای سنجش ایمیونوگلوبولین جی و پروتئین کل سرم گوساله از ورید گردنی خون گیری شد. نمره سلامت (بینی، چشم و گوش، مدفوع، سرفه بعلاوه ی دمای رکتوم) به صورت جداگانه برای هر گوساله تا 30 روز پس از تولد ثبت شد.
یافته هااستفاده از 150 میلی گرم در کیلو گرم مکمل روی در جیره باعث افزایش معنی دار غلظت سرمی روی و لپتین گاوها در روز 5- نسبت به شاهد شد (05/0P<). غلظت ایمیونوگلوبولین جی آغوز و همچنین ایمیونوگلوبولین جی و پروتئین کل سرم نیز تحت تاثیر تیمار افزایش یافت (05/0P<). همبستگی مثبتی بین ایمیونوگلوبولین جی آغوز و سرم گوساله ها مشاهده شد (05/0P<). نمره سلامت گوساله ها تفاوت معنی داری نداشت.
نتیجه گیریاحتمالا استفاده از مقادیر روی بالاتر از توصیه ان آر سی در جیره ی گاوهای دوره ی انتقال، می تواند با افزایش سطح روی و لپتین سرم خون والد به بهبود و تقویت سیستم ایمنی گوساله ها کمک کند.
یافته هااستفاده از 150 میلی گرم در کیلو گرم مکمل روی در جیره باعث افزایش معنی دار غلظت سرمی روی و لپتین گاوها در روز 5- نسبت به شاهد شد (05/0P<). غلظت ایمیونوگلوبولین جی آغوز و همچنین ایمیونوگلوبولین جی و پروتئین کل سرم نیز تحت تاثیر تیمار افزایش یافت (05/0P<). همبستگی مثبتی بین ایمیونوگلوبولین جی آغوز و سرم گوساله ها مشاهده شد (05/0P<). نمره سلامت گوساله ها تفاوت معنی داری نداشت.
نتیجه گیریاحتمالا استفاده از مقادیر روی بالاتر از توصیه ان آر سی در جیره ی گاوهای دوره ی انتقال، می تواند با افزایش سطح روی و لپتین سرم خون والد به بهبود و تقویت سیستم ایمنی گوساله ها کمک کند.
کلید واژگان: روی, لپتین, ایمیونوگلوبولین جیBackground and objectivesIncrease in blood Zn bioavailability improves production and immune system. Due to the relation among zinc, leptin and immune system, this trial conducted to investigate the effect of zinc supplementation more than NRC recommendation on serum concentration of zinc and leptin in late gestation cows and its consequent colostral IgG and also its passive transfer to newborn calves, calves serum total protein and health scores.
Materials and methodsThis trial was conducted from 25 days before expected parturition day to 30 days after calving. Thirty-six multiparous Holstein cows by mean of 3.1 and 2.9 lactation for control and high zinc level treatment respectively, fed diets containing 75 and 150 mg/kg of dry mater Zn. Feeding was once a day at 09:00. Diets were isocalorie and isonitrogenous and the only difference was the proportion of Zn. Blood samples were taken from cows tail vein to determine Zn and leptin concentrations on -25 and -5 days relative to estimated parturition time. Immediately postcalving, calves were weighed and removed from the dam to prevent nursing and cows were moved to a maternity barn, milked, and a colostrum sample was collected. Calves fed colostrum of their own dam and a sample of colostrum used to determine concentration of IgG. Calves jugular vein used for blood sampling to test seral IgG and total protein twenty-four hour after birth. Individual animal health score (nasal, eye and ear, fecal, cough and rectal temperature) were assigned (using a calf health-scoring system developed by the School of Veterinary Medicine, University of Wisconsin-Madison) to calves for 30 days.
ResultsUsing 150 mg/kg of Zn in the diet increased seral Zn and leptin 5 days before calving compared with control (P<0.05). Colostral IgG and also calves seral IgG and total protein increased by consuming high level of Zn. Positive correlation was observed between colostral and calves seral IgG. Calves health scores had no significant difference between treatments.
ConclusionProbably supplementation of high level of Zn in late gestation diets, by increasing in dams seral Zn and leptin, improves calves immune system.
ResultsUsing 150 mg/kg of Zn in the diet increased seral Zn and leptin 5 days before calving compared with control (P<0.05). Colostral IgG and also calves seral IgG and total protein increased by consuming high level of Zn. Positive correlation was observed between colostral and calves seral IgG. Calves health scores had no significant difference between treatments.
ConclusionProbably supplementation of high level of Zn in late gestation diets, by increasing in dams seral Zn and leptin, improves calves immune system
Keywords: Immunoglobulin G, Leptin, Zinc -
آزمایش حاضر با هدف اندازه گیری مشتقات پورینی ادراری با منشاء آندوژنوس با روش اعمال محدودیت غذایی و نیز تعیین اثر 4 سطح تغذیه بر مقدار تولید پروتئین میکروبی انجام گردید. دو آزمایش با استفاده از چهار نفر شتر با میانگین وزنی 326 کیلوگرم طراحی شد. شترها در چهار سطح برابر نیاز نگهداری، 25/1 برابر نیاز نگهداری، 5/1 برابر نیاز نگهداری و در حد اشتهاء از گیاه مرتعی سلمکی ساقه سفید در قالب طرح مربع لاتین تغذیه شدند و تولید پروتئین میکروبی آن ها با استفاده از مشتقات بازهای پورینی اندازه گیری شد. در آزمایش اول، مقدار مشتقات پورینی در پنجمین روز دوره گرسنگی به عنوان شاخص مشتقات پورینی آندوژنوس در ادرار، معادل 14 میلی مول در روز تخمین زده شد. آلانتوئین ترکیب اصلی مشتقات پورینی ادراری دفع شده در هر سه دوره اعمال محدودیت غذایی بود، دفع آن به ازای کیلوگرم وزن متابولیکی، به موازات کاهش مصرف غذا کاهش پیدا کرد (05/0>P). در آزمایش دوم، دفع ادراری آلانتوئین و کل مشتقات پورینی به موازات افزایش مصرف غذا افزایش یافت، در حالی که مقادیر اسید اوریک و گزانتین+ هیپوگزانتین تحت تاثیر مقدار مصرف سلمکی ساقه سفید قرار نگرفت. همبستگی مثبت بالایی بین ماده آلی مصرفی قابل هضم و مقدار دفع مشتقات پورینی در ادرار مشاهده گردید. مقدار پورین های جذب شده در روده و جریان نیتروژن میکروبی به روده با افزایش مقدار مصرف ماده خشک و ماده آلی مصرفی قابل هضم، بالا رفت (05/0>P). مقدار مشتقات پورینی دفع شده در ادرار به ازای هر کیلوگرم ماده آلی مصرفی قابل هضم، معادل 5/76 گرم پروتئین میکروبی به ازای کیلوگرم ماده آلی مصرفی قابل هضم تخمین زده شد. بنابراین، زمانی که شترها با سلمکی ساقه سفید در سطح نیاز نگهداری تغذیه شدند، پروتئین قابل سوخت و ساز میکروبی نیاز پروتئین قابل سوخت و ساز شترها را در سطح نگهداری تامین نکرد، اما با افزایش مصرف بیش از نیاز نگهداری، نیاز پروتئین قابل سوخت و ساز شترها حتی بیشتر از حد نگهداری تامین گردید.کلید واژگان: آلانتوئین, پروتئین میکروبی, گزانتین, مشتقات بازهای پورینی, هیپوگزانتینThe aim of present experiment was to measure endogenous urinary purine derivatives using feed restriction method, as well as to determine the effect of 4 levels feeding on microbial protein synthesis. The present experiments was conducted by four camels about 326 Kg body weight. The camels were fed by different level of Atriplex leucoclada (AL), including maintenance, 1.25, 1.5 times of maintenance, and ad libitum in Latin square design, and their microbial protein synthesis measure with urinary purine derivatives. In the first experiment, the amount of purine derivatives at fifth day of starvation period, as index for endogenous excretion of urinary purine derivatives determined equal to 14.0 mmol/day. The allantoin was the main urinary purine derivatives excretion in all three starvation period. Urinary excretion of the allantoin decreased with decreasing the level of feeding intake (PKeywords: Allantoin, Hypoxanthine, Purine derivatives, Xanthine
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.