مرجان آل بهبهانی
-
تاثیرات مطلوب و یا آسیب زای فضای مجازی بر بخش های مختلف زندگی خاصه در ساحت تحصیلی و درسی همواره محل بحث بوده است. در همین راستا، هدف اصلی پژوهش حاضر پرداختن به تاثیر سبک زندگی مجازی محور بر درگیری تحصیلی دانش آموزان بود. جامعه آماری شامل دانش آموزان متوسطه (اول و دوم) شهرستان دهلران در سال تحصیلی 98-1397 بود که از میان آن ها با روش نمونه گیری خوشه ای 360 نفر به عنوان حجم نمونه انتخاب شدند. همچنین ابزار تحقیق شامل پرسشنامه های استاندارد درگیری تحصیلی ریو (2013) و طاهری (1393) بودند که پایایی آن (با آلفای کرونباخ) 88/0 حاصل شد. نتایج همبستگی بین سبک زندگی مجازی محور و درگیری تحصیلی نشان داد رابطه معنادار ولی منفی بین آن ها وجود دارد (001/0 ≥p، 39/0=r). تحلیل نتایج معادلات ساختاری با نرم افزار آیموس (Amos) نیز حاکی از این بود که متغیر سبک زندگی مجازی محور با ابعاد شش گانه آن (کسب دانش، ارتباط، هویت، خدمات، کسب لذت و بعد پیامدی) قادر به پیش بینی 51/0 (51/0= R2) واریانس متغیر درگیری تحصیلی است. ضریب بتا و سطح معناداری این رابطه نیز به ترتیب (53/0- =β، 001/0 ≥p) است. نتایج تحقیق نشان داد سبک زندگی مجازی محور بر روی امورات تحصیلی دانش آموزان تاثیر منفی دارد. ازاین رو باید نسبت به اصلاح این سبک زندگی با رویکرد حداکثر سود و حداقل ضرر بهره برد.
کلید واژگان: فضای مجازی, سبک زندگی, درگیری تحصیلی, دانش آموزانThe desirable and harmful effects of cyberspace on different aspects of life especially education and schooling have always been a subject of debate. Thus, the main purpose of the study was to investigate the effect of lifestyle influenced by cyberspace on academic engagement of students. The statistical population consisted of high school students (junior and senior) of the city of Dehloran (Ilam Province, Iran) in the academic year 2018-19., 360 of whom were selected as the sample through cluster random sampling. The necessary data were collected by two standard questionnaires, i.e., Reev’s (2013) student engagement questionnaire and Taheri’s (2014) questionnaire. Cronbach’s alpha was used to measure the reliability of both questionnaires (α = 0.88). The correlation coefficients showed that there is a significant negative relationship between lifestyle influenced by cyberspace and academic engagement (r=-0.39, p≤0.001). Analysis of structural equation modeling (SEM) with AMOS also indicated that the lifestyle influenced by cyberspace variable and its six dimensions (knowledge acquisition, communication, identity, services, enjoyment seeking, and outcome) were able to predict 51% (R2=0.51) of the variance in the academic engagement variable (β= -0.53 and p≤0.00). The results showed that lifestyle influenced by cyberspace had a negative effect on academic performance of students. Therefore, it was concluded that such lifestyle needs to be modified with a view to attain maximum benefits and minimum costs.
Keywords: cyberspace, lifestyle, Academic engagement, students -
مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد، سال شصت و چهارم شماره 5 (پیاپی 179، آذر و دی 1400)، صص 4061 -4072مقدمه و هدف
اختلال طیف اتیسم منجر به بروز اختلال های رفتاری شدید همچون پرخاشگری در کودکان مبتلا می شود. بر این اساس هدف این پژوهش تعیین اثربخشی آموزش ذهن آگاهی به مادران بر کاهش پرخاشگری کودکان مبتلا به اختلال طیف اتیسم بود.
روش کارپژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه و دوره پیگیری یک ماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل 85 کودک 12-6 سال مبتلا به اختلال طیف اتیسم مراجعه کننده به دو مرکز توان بخشی اتیسم شهر تهران (مراکز شمیم و فریحا) در شش ماهه اول سال 1398 بودند. از بین آنها 20 نفر (14 پسر و 6 دختر) به روش نمونه گیری هدفمند، به عنوان نمونه پژوهش انتخاب و به صورت تصادفی در گروه های آزمایش و گواه جایگزین شدند (هر گروه 10 کودک). مادران کودکان حاضر در گروه آزمایش مداخله آموزش ذهن آگاهی را در 12 جلسه در طی 3 ماه دریافت نمودند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه پرخاشگری کودکان (شهیم، 1385) بود. داده های به دست آمده با روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته هایافته های پژوهش نشان داد آموزش ذهن آگاهی به مادران بر کاهش پرخاشگری کودکان مبتلا به اختلال طیف اتیسم (0002≥P؛ 60/0=Eta؛ 09/12=F) تاثیرگذار است.
نتیجه گیرییافته های پژوهش حاضر بیانگر آن بودند که آموزش ذهن آگاهی با بهره گیری از فنونی همانند افکار، هیجانات و رفتار آگاهانه می تواند می تواند به عنوان یک روش کارآمد جهت کاهش پرخاشگری کودکان مبتلا به اختلال طیف اتیسم مورد استفاده قرار گیرد.
کلید واژگان: اختلال طیف اتیسم, پرخاشگری, ذهن آگاهیIntroduction and purposeAutism spectrum disorder leads to acute behavioral disorders such as aggression in the inflected children. Therefore, the present study was conducted to determine the effect of training mindfulness to the mothers of the children with autism spectrum disorder on the decrease of their aggression.
Methodthe present study was quasi-experimental with pretest, posttest, control group and one-month follow-up period design. The statistical population of the present study included eighty five six-to-twelve-year-old children with autism spectrum disorder who referred to two autism rehabilitation centers in the city of Tehran (Shamim and Fariha)in the spring and summer of 2019. 20 people (14 boys and 6 girls) were selected through purposive sampling method and they were randomly accommodated into experimental and control groups (each group of ten children). The mothers of the children present in the experimental group received twelve sessions of training mindfulness during three months. The research questionnaires included children’s aggression questionnaire (Shahim, 2006). The data were analyzed via repeated measurement ANOVA.
FindingsThe findings of the present study showed that training mindfulness to the mothers of the children with autism spectrum disorder was effective on the decrease of their aggression (F=12.06, Eta=0.62, P≥0002).
ConclusionThe findings of the present study indicated that training mindfulness can be used as an efficient method to decrease aggression in the children with autism spectrum disorder through employing techniques such as thoughts, emotions and mindful behavior.
Keywords: Autism spectrum disorder, Aggression, Mindfulness -
پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی درمان ویبرواکوستیک و لگودرمانی بر پرخاشگری کودکان مبتلا به اختلال طبف اتیسم انجام شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون همراه با گروه گواه و پیگیری یک ماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل 85 کودک 12-6 سال مبتلا به اختلال طیف اتیسم مراجعه کننده به دو مرکز توان بخشی اتیسم شهر تهران (مراکز شمیم و فریحا) در شش ماهه اول سال 1398بودند. از بین آنها 30 نفر (21 پسر و 9 دختر) به روش نمونه گیری هدفمند، به عنوان نمونه پژوهش انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه آزمایش (1و 2) و گواه، هر گروه 10 نفر جایگزین شدند. گروه آزمایش اول، درمان ویبرواکوستیک را به مدت 12 جلسه (20 دقیقه ای) و گروه آزمایش دوم، لگودرمانی را به مدت 12 جلسه (45 دقیقه ای)، دریافت کردند؛ گروه گواه در لیست انتظار قرار گرفت. جهت جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه پرخاشگری کودکان شهیم (1385)، استفاده شد. به-منظور تحلیل داده ها از آزمون های تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و تعقیبی بنفرونی استفاده شد. یافته های حاصل از پزوهش نشان داد که با کنترل اثر پیش آزمون، بین میانگین نمرات مولفه های پرخاشگری (پرخاشگری رابطه ای، کلامی و بدنی) افراد گروه آزمایش و گروه گواه در مرحله پس آزمون و پیگیری، تفاوت معناداری وجود داشت. همچنین، یافته ها نشان داد که درمان ویبرواکوستیک نسبت به لگودرمانی بر کاهش پرخاشگری کودکان مبتلا به اتیسم کارآمدتر بود. نتایج این پژوهش نشان داد که توجه روان شناسان و مشاوران به مداخلات مناسب مانند درمان ویبرواکوستیک و لگو درمانی می تواند باعث کاهش رفتار پرخاشگرانه کودکان مبتلا به اختلال طیف اتیسم شود.
کلید واژگان: درمان ویبرواکوستیک, لگودرمانی, پرخاشگری, اتیسم, کودکانThe aim of this study was to compare the effectiveness of vibroacoustic therapy and logodotherapy on aggression in children with autism. The research method was quasi-experimental pre-test-post-test with a control group and one-month follow-up. The statistical population of the study included 85 children aged 6-12 years with autism spectrum disorder who referred to two autism rehabilitation centers in Tehran (Shamim and Fariha centers) in the first half of 1398. Among them, 30 people (21 boys and 9 girls) were selected as a research sample by purposive sampling method and 10 people were randomly replaced in three groups of experiments (1, 2) and control. The first experimental group received vibroacoustic therapy for 12 sessions (20 minutes) and the second experimental group received logodotherapy for 12 sessions (45 minutes); The control group was placed on a waiting list. The Shahim Children's Aggression Questionnaire (2006) was used to collect information. In order to analyze the data, repeated measures analysis of variance and Bonferroni post hoc tests were used. Findings from the study showed that by controlling the effect of pre-test, there was a significant difference between the mean scores of aggression components (relational, verbal and physical aggression) in the experimental group and the control group in the post-test and follow-up. . Also, the findings showed that vibroacoustic therapy was more effective than legodotherapy in reducing aggression in children with autism.
Keywords: Vibroacoustic therapy, Lego therapy, Aggression, Autism, children -
در چند دهه اخیر جهان شاهد فرصت های بی شمار اینترنت در تمامی ابعاد زندگی بوده است اما، تهدیدات مدرن و متنوعی نیز مانند اعتیاد اینترنتی همگام آن رواج یافته است. هدف اصلی پژوهش حاضر شناخت تجربه دانش آموزان از اعتیاد اینترنتی است. روش پژوهش نیز کیفی و برای تحلیل داده ها از نظریه مبنایی استفاده شده است. از جامعه آماری با 25 دانش آموز دوره متوسطه مصاحبه های عمیق و نیمه ساختاریافته انجام گرفت. نمونه گیری هدفمند و حجم نمونه بر اساس معیار اشباع نظری بود و برای اعتبار یافته ها در کنار تحلیل و بازبینی مجدد کدها از صاحب نظران بیرون از تحقیق نیز استفاده شد. حاصل یافته ها 55 مفهوم اولیه، 9 درون مایه اصلی و هسته اصلی پژوهش یعنی "اعتیاد اینترنتی به مثابه همدرد دردساز" بود. مضامین اصلی شناسایی شده شامل «گریز از در خود بودن»، «اختلالات سه گانه (جسمی- جنسی و روانی)»، «مدیریت اتصال»، «اهمال کاری نظاممند»، «واپس زنی نظام مدرسه»، «صمیمیت زدایی» و «تسهیل گر چند بعدی» بودند. در نهایت، مضامین اصلی در قالب مدل پنج گانه اشتراوس و کوربین یعنی علل اصلی، علل زمینه ای، مداخله گر، راهبردها و پیامدها صورت بندی شدند.کلید واژگان: اعتیاد اینترنتی, فضای مجازی, دانش آموزان, نظریه مبناییThere have been numerous Internet opportunities in all aspects of life in the last few decades, but they have been followed by modern and diverse threats, such as Internet addiction. The main purpose of this study is to identify students' experience of Internet addiction. A qualitative method was used in this study and the Grounded Theory was used for data analysis. In-depth and semi-structured interviews were conducted on 25 high school students. The sample size was also based on theoretical saturation and purposive sampling and the findings were validated by outside experts in addition to the analysis and review of the codes. The findings included 55 primary concepts and 9 main themes, namely "Internet addiction as pain-creating sympathizer". The identified main themes were self-avoidance, triple disorders (physical, sexual, and mental), connection management, systematic procrastination, school system repression, de-intimation and multi-dimensional facilitator. Finally, the main themes were formulated within the framework of Strauss and Corbin's five-fold model: underlying causes, contextual factors, intervening conditions, strategies and consequencesKeywords: Internet addiction, cyberspace, students, Grounded Theory
-
زمینه
اوتیسم یکی از ناتوانی های تحولی پیچیده است که علاوه بر خود فرد، خانواده و جامعه را نیز دچار چالش می کند.
هدفپژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی مداخلات مبتنی بر آموزش ذهن آگاهی به مادران و لگودرمانی بر علایم اوتیسم در کودکان مبتلا به اختلال اوتیسم انجام شد.
روشروش پژوهش شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون - پس آزمون چندگروهی همراه با گروه گواه و پیگیری و از نظر هدف نیز پژوهشی کاربردی بود. جامعه آماری شامل 85 کودک مبتلا به اختلال اوتیسم بودندکه در سال 1398 به دو مرکز توانبخشی اوتیسم شهر تهران مراجعه کرده بودند. با روش نمونه گیری در دسترس 30 نفر از آنان انتخاب و به طور تصادفی در سه گروه آزمایش (1 و 2) و گواه، هر گروه 10 نفر جایگزین شدند. برای گروه های آزمایش مداخله به مدت 12 جلسه 45 دقیقه ای ارایه شد و گروه گواه هیچ درمانی دریافت نکردند. ابزار پژوهش، پرسشنامه اوتیسم گیلیام گارز (1994) بود و برای تحلیل داده ها از نرم افزار Spss22 استفاده شد.
یافته ها:
نتایج تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر نشان داد آموزش ذهن آگاهی به مادران و لگودرمانی در کاهش علایم اوتیسم و ابعاد آن (تعاملات اجتماعی، ارتباطات و حرکات کلیشه ای) دارای اثربخشی هستند (0/001 >p). همچنین روش لگودرمانی نسبت به آموزش ذهن آگاهی از اثربخشی بیشتری برخوردار بود.
نتیجه گیریروش درمانی لگو درمانی نسبت به مداخلات ذهن آگاهی به مادران تاثیر بیشتری بر کاهش علایم اوتیسم در کودکان دارد.
کلید واژگان: آموزش ذهن آگاهی, لگودرمانی, علایم اختلال اوتیسم, کودکانBackgroundAutism is a complex developmental disorder that challenges not only the individual but also the family and the community.
AimsThe present study aimed to compare the effectiveness of interventions based on mindfulness training of mothers and Lego therapy on signs of autism in children.
MethodsThis quasi-experimental research had a multiple-group pretest-posttest design and a control and follow-up group. In addition, it was an applied study in terms of objective. The statistical population included 85 children with autism, who referred to two autism rehabilitation centers in Tehran, Iran in 2019. In total, 30 subjects were selected by convenience sampling and were randomly divided into three groups of (1 and 2) test and control (10 subjects per group). The participants in the test groups attended 12 45-minute sessions while the control group received no treatment. Data were collected using the Gilliam Autism Rating Scale (1994), and data analysis was performed in SPSS version 22.
ResultsIn this study, the results of repeated measures ANOVA showed the effectiveness of mindfulness training of mothers and Lego therapy on the decrease of signs of autism and its dimensions (social interactions, social interactions, communication, and stereotyped behaviors) (P< 0/001). However, Lego therapy had a greater impact, compared to mindfulness training.
ConclusionsAccording to the results of the present study, Lego therapy decreased the signs of autism in children more than the interventions based on mindfulness training of mothers.
Keywords: Mindfulness training, legotherapy, symptoms of autism -
ارزشیابی از دانش آموزان همواره یکی از دغدغه های معلمین بوده است. ارزشیابی نباید فقط مطالب شناختی و حفظیات باشد لذا، هدف اصلی مطالعه حاضر بررسی تاثیر ارزشیابی در درس مطالعات اجتماعی پایه هشتم در سال تحصیلی 1395 بود که بر اساس مطالب و موضوعات درسی تهیه شده است. جامعه آماری پژوهش، دانش آموزان دوره متوسطه اول بودند که به صورت تصادفی انتخاب شدند. برای تاثیر دو نوع ارزشیابی، از دو کلاس پایه هشتم استفاده گردید و از آزمون T مستقل برای تحلیل نمرات استفاده شد. نتایج نشان داد که دانش آموزان هر دو کلاس در بدو امر در آزمون شناختی، میانگین 12.77 صدم برای کلاس (الف) و 11.57 صدم برای کلاس (ب) اخذ نمودند. اما در آزمون بعدی که غیرشناختی برای کلاس (الف) و شناختی برای (ب) بود؛ اختلاف میانگین 4 نمره به دست آمد. جهت تایید این نتیجه، یک آزمون که متشکل از یک امتحان کاملا غیرشناختی برای کلاس (الف) و یک آزمون نیم شناختی و بخش دیگر غیرشناختی بود برای کلاس (ب) اجرا گردید. نمرات کلاس (ب) در بخش غیرشناختی با کلاس (الف) مساوی ولی در بخش شناختی دارای اختلاف نمره گردید. همچنین در مقایسه خود کلاس (ب) در سوالات نیمه شناختی میانگین نمره 10.44 صدم ولی در بخش سوالات غیرشناختی میانگین نمره 16.44 حاصل شد. می توان گفت دانش آموزانی که میانگین نمرات پایینی در آزمون شناختی داشتند؛ در آزمون غیرشناختی تا حدود 4-5 نمره میانگین نمرات بهتری کسب نمودند. پس سوالات دروس مطالعات اجتماعی باید حتی الامکان از تعریفی- شناختی خارج و به سوی درک و فهم و در موقعیت قرار دادن، سوق داده شود.
کلید واژگان: ارزشیابی, مطالعات اجتماعی, درک مطلب, ارزشیابی متن محورAssessment of student performance has always been one of the teachers' concerns. Assessment should not be targeted solely on cognitive issues and retention.Thus, the main purpose of the present study was to investigate the effect of trans-cognitive assessment on eighth grade students' social studies course in the academic year 2016.The assessment involved comprehension of the course’s instructional subjects. To obtain data on assessment results, two second-grade classes of the junior high school were asked to participate in the study. Independent samples t-test and SPSS software were used to analyze the obtained data. The results showed that in the cognitive test, (a) and (b) obtained mean scores of 12.77 and 11.57, respectively.But in the next test which was non-cognitive for class (a) and cognitive for class (b), a mean difference of 4 points was observed. To confirm this result, a completely non-cognitive test was administered in class (a) and a test with a semi-cognitive and a non-cognitive part was administered in class (b).The mean score of class(b) in non-cognitive section was equal to that of class (a).However, in cognitive section mean score of class(b) differed from that of class (a). Also, in the comparison of class (b) with itself, in cognitive questions the mean score was 10.44 but in non-cognitive questions the mean score was 16.44.From this experiment, it can be concluded that the same students who obtained low mean scores on the cognitive test obtained better mean scores on the non-cognitive test with an improvement of about 4-5 points.
Keywords: assessment, Social Studies, comprehension, text-based assessment -
هدف از پژوهش حاضر اثربخشی آموزش هوش معنوی بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان مقطع متوسطه دوم می باشد، این پژوهش از نوع پژوهش شبه آزمایشی با گروه های آزمایش و کنترل است، جامعه آماری کلیه دانش آموزان پسر سال سوم مقطع دوم متوسطه شهرستان دلفان در نیمسال دوم سال تحصیلی 1394-1393 بود. در این پژوهش تعداد 36 دانش آموز از دبیرستان پسرانه شبانه روزی شهدای شهرک امام (ره) بصورت نمونه گیری چند مرحله ای انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جای گرفتند. پس از تعیین حجم نمونه گروه های آزمایش و کنترل. در مرحله پیش آزمون معدل نیمسال اول سال تحصیلی 1394-1393 دو گروه از مدیریت دبیرستان اخذ گردید، سپس طی 8 جلسه بر اساس پروتکل آموزشی هادی تبار و همکاران (1390) به آزمودنی های گروه آزمایش هوش معنوی آموزش داده شد. پس از اتمام آموزش، نتایج حاصل از مقایسه میانگین پس آزمون گروه ها با تحلیل کوواریانس نشان داد تفاوت معناداری بین پس آزمون گروه کنترل و آزمایش وجود دارد و از آنجا که نمره پس آزمون گروه آزمایش افزایش را نشان می دهد، بنابراین می توان چنین عنوان نمود که آموزش مولفه های هوش معنوی بر پیشرفت تحصیلی فرزندان تاثیر دارد.کلید واژگان: آموزش هوش معنوی, پیشرفت تحصیلی, دانش آموزان, متوسطه دومThe present research aimed to examine the effectiveness of teaching spiritual intelligence components in educational progress among a selected group of male students in the 3rd year of a boarding high school in Delphan city, Iran. The study was conducted in a quasi-experimental framework with experimental and control groups. The population included all 3rd-year high school students (i.e., 2nd grade in high school) who studied in second semester of calendar year in 2014-15, among whom a total number of 36 students were selected through a multistage sampling method in Imam’s Martyrs District High School and then randomly divided into experimental and control groups. As the first step, the average scores of students in the period, provided by head of high school, were considered as the pretest, and then the experimental group received the treatment for 8 sessions on the basis of Educational Protocol of Haditabar et al. (2011). The data were, then, analyzed through Analysis of Covariance (ANCOVA), the results of which revealed that there was a significant difference between the scores of control and experimental groups in posttest. It was concluded that teaching spiritual intelligence could considerably enhance educational progress of students in secondary schoolKeywords: Teaching spiritual intelligence, Educational Progress, Students, educational consultation, 2nd grade in high school
-
The purpose of this study is investigate the therapeutic effects of cognitive-behavioral group therapy on depression of children with Attention Deficit/ Hyperactivity Disorder (ADHD). Population of the research were male students of grade fiveelementary schoolsof Shiraz diagnosed as having ADHD by their teachers’ rating using CSI-4, as well as diagnostic interview. Then, a sample of 57 students randomly was selected from the population. The sample was assigned into 3 groups of equal sizes that were composed of 2 treatment groups, and one control group. Participants responded simultaneously to pretest and posttest of depression scale respectively. Their teachers responded to CSI-4 questionnaire. The results showed that 1) the general depression of the cognitive-behavioral group therapy with focus on children, and cognitive-behavioral group therapy with focus on motehr + children incomparison to the control group: 2) depression of the cognitive-behavioral group therapy with focus on mother + children wassignificantly decreasedin comparison to the two other groups of the school in the children with ADHD.Keywords: Attention Deficit, Hyperactivity Disorder (ADHD), Depression of children, Cognitive behavioral goup therapy
-
هدف این پژوهش، بررسی آموزش گروهی مهارت های شناختی- رفتاری متمرکز برکودک و مادر+کودک براضطراب آشکار کودکان با اختلال نارسایی توجه/ فزون کنشی(ADHD) است. به این منظور، ابتدا جامعه ی آماری دانش آموزان پسر پایه ی پنجم دبستان شیراز که به ADHD مبتلا بودند، بر اساس نتایج فرم معلمان پرسشنامه ی ADHD و مصاحبه ی تشخیصی، مشخص شد. سپس یک گروه نمونه ی 57 نفری از این جامعه به طور تصادفی انتخاب گردید. این گروه نمونه با حجم مساوی دردو گروه آزمایشی(آموزش متمرکز برکودک و آموزش متمرکز بر مادر+ کودک) و یک گروه کنترل جایگزین شدند. دراین تحقیق، آزمودنی ها به مقیاس اضطراب آشکار دردو موقعیت پیش آزمون و پس آزمون، همزمان پاسخ داده و معلمان آنها نیز پرسشنامه ی ADHD را کامل کردند. تحلیل داده ها نشان داد که:1)آموزش مهارت های شناختی-رفتاری متمرکز برکودک و متمرکز بر مادر + کودک در مقایسه با گروه کنترل، به کاهش معناداری درعلایم فیزیولوژیکی اضطراب کودکان ADHD منتهی شد (01/0< p). 2) آموزش متمرکز بر مادر + کودک در مقایسه با گروه آزمایشی کودک و گروه کنترل درکاهش نگرانی و حساسیت مفرط کودکان، تاثیر معناداری داشت(01/0< p). 3) آموزش متمرکز بر مادر + کودک در مقایسه با گروه آزمایشی کودک و گروه کنترل درکاهش اضطراب آشکارکودکان، تاثیر معناداری داشت (01/0< p).
کلید واژگان: اختلال نارسایی توجه, فزون کنشی, اضطراب آشکار کودکان, آموزش گروهی مهارت های شناختی, رفتاریB>IntroductionAttention-deficit hyperactivity disorder (ADHD) is a heterogeneous disorder with unknown etiology. ADHD often overlaps with other conditions such as anxiety and mood disorders. The core features of ADHD are poor attention, excessive impulsivity and hyperactivity. The aim of this research is to investigate the therapeutic effects of cognitive behavioral skills group training focused on children and focused on mother + children on manifest anxiety in children with ADHD.Research Quessions 1- Does cognitive-behavioral skills group training focused on children and focused on mother + children significantly decrease the degree of physiological signs of anxiety in children with ADHD?2- Does cognitive-behavioral skills group training focused on children and focused on mother + children significantly decrease the degree of the worry and oversensitivity in the children with ADHD?3- Does cognitive behavioral skills group training focused on children and focused on mother + children significantly decrease the degree of the manifest anxiety in the children with ADHD?MethodsThe resaerch was conducted among the male students of the grade five in the primary school in Shiraz, Iran. The participants were diagnosed as ADHD, according to a diagnostic interview by researchers. The children were selected using CSI-4 that was completed by teachers. A sample of 57 students were selected from the population randomly. The sample was assigned into 3 groups of equal sizes that were composed of 2 treatment groups, and one control group. Subjects responded simultaneously in pretest and posttest situations to the manifest anxiety scale respectively and their teachers responded to CSI- 4 questionnaire too. ResultsThree main results were concluded: 1) Cognitive-behavioral skills group training focused on children and focused on mother + children significantly decreased the degree of physiological signs of anxiety in children with ADHD. 2) Cognitive-behavioral skills group training focused on children and focused on mother + children significantly decreased the degree of the worry and oversensitivity in the children with ADHD. 3) Cognitive behavioral skills group training focued on children and focused on mother + children significantly decreased the degree of the manifest anxiety in the children with ADHD.Discussion and conclusionAs a result, Cognitive-behavioral skills group training had a significant effect on the manifest anxiety in the children with ADHD. The series of studies confirmed curative effects of cognitive–behavioral skills group training on ADHD (Rohde; Clarke; Mace; Jorgensen & Seeley, 2004). Based on the results, it could be said cognitive –behavioral skills can improve parents’ attitudes toward children’s problems such as cognitive error and communication deficit. The final conclusion is that parenting and family interventions as well as intervention focused on children significantly decreased the degree of the manifest anxiety in the children with ADHD.
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.