مسعود آلگونه جونقانی
-
دیدگاه های متفاوتی برای تبیین نماد، معنا و ارزش آن، سازوکار درونی آن و اهمیت وجودی یا معرفتی آن وجود دارد. از این میان، سنت تحلیل هستی شناختی و سنت تحلیل معرفت شناختی اهمیت ویژه ای دارند. دیدگاه نخست در جستار مستقلی واکاوی شده است، و بنابراین جستار حاضر صرفا متوجه جنبه های معرفت شناختی نماد است. در تحلیل معرفت شناختی، بررسی روش ها و مبانی بنیادی مطالعه نماد، تنها در صورت پذیرش وجوه معرفتی «هم تراز» یا «ناهم تراز» در زبان علم و زبان هنر میسر می شود. ، مقاله پیش رو کوشیده است ضمن پرداختن به سنت تحلیل معرفت شناختی نماد، روشن سازد: الف- نماد به موجب چه استدلال هایی حامل بار معنایی و ارزشی است، ب- تفکیک یا اختلاط زبان علم و زبان هنر چگونه تبیین ما را درباب نماد دگرگون خواهد کرد. بنابراین، پژوهش حاضر ضمن بازخوانی انتقادی سنت تحلیل معرفت شناختی نماد، می کوشد پاسخی روشن به این پرسش به دست دهد که در سنت مذکور نسبت به مفهوم، جایگاه و کارکرد نماد چه دیدگاه هایی اتخاذ شده است. در این پژوهش روشن می شود که در سنت نخست، هدف اصلی مبتنی بر ایجاد نوعی توازن بین وجه معرفتی در ساحت علم و وجه معرفتی در ساحت ادبیات است؛ درحالی که در سنت دیگر، هدف اصلی مبتنی بر آن است که ضمن پذیرش تمایز زبان علم از زبان هنر یا شعر نشان دهیم ویژگی های بنیادین این دو گونه متفاوت چیست و سازکار درونی آنها بر چه موازینی استوار است.
کلید واژگان: نماد, زبان علم, زبان هنر, تحلیل هستی شناختی نماد, تحلیل معرفت شناختی نمادOne can explain the symbol in light of its meaning, values, internal mechanism, and ontological and epistemological significance. Among them, the ontological and epistemological traditions of analysis are of importance. Since the former has already been explored in another study, the present article addresses the epistemological aspects of the symbol. The investigation of approaches and the fundamentals of symbol analysis, in an epistemological reading, is possible only through accepting the equal and unequal epistemological aspects of the language of science and the language of art. In this regard, by rereading the tradition of epistemological symbol analysis, the present study aims to clarify the following issues: What arguments qualify the symbol as elements that contain meaning and value? And how does integrating or separating the language of science and the language of art affect our explanation of the symbol? In this respect, as the present article critically rereads the tradition of epistemological symbol analysis, it endavours to clarify the adopted approaches, in the said tradition, regarding the symbol in light of its concept, place, and function. This study illustrates that in the first tradition, the main purpose is to balance the epistemological aspects of science and literature, whereas the second tradition, while differentiating between the two languages, aims to explore their internal mechanisms and fundamental characteristics.
Keywords: Epistemological Analysis, Ontological Analysis, Symbol, Language Of Science, Language Of Art -
داستان کوتاه «لاتاری» نوشته شرلی جکسون، آیین سالانه بخت آزمایی را در یک روستای کوچک آمریکایی به تصویر می کشد. داستان به نحوی غریب و ترسناک به پایان می رسد. این داستان معطوف به آن دسته از هنجارها و آداب و رسوم فرهنگی است که به مثابه آگاهی کاذب عمل می کنند و سوژه را به انجام کنش هایی پیش تاملی هدایت می کند. کنش هایی که بیشتر در متن پراکسیس اجتماعی روی می دهند و بنابراین فاقد عقلانیت لازم هستند؛ چراکه اساسا رانه پیش برنده این کنش ها اراده کور اجتماعی است. بر این اساس، با توجه به ماهیت این داستان و در پاسخ به این پرسش که «ایستادن در صف مرگ» چه ارتباطی با بخت آزمایی دارد و علت تداوم این آیین چیست، نگارنده با استخدام الگوی اسطوره شناختی رنه ژرار به عنوان چهارچوب کلی نقد ضمن تحلیل و نقد داستان حاضر، به تبیین شاخص های جامعه روان شناختی اثر می پردازد. در پایان مشخص می شود بنیان این داستان مبتنی بر فراشد قربانی به مثابه امری آیینی است که در مرتبه ای «متقدم بر بازنمایی نمادین» عمل می کند. فراشد قربانی ضمن بازنمایی واقعیات مادی، نظام درونی اثر را سروسامان می بخشد.
کلید واژگان: لاتاری, شرلی جکسون, رنه ژرار, آیین های قربانی, بازنمایی نمادینThe short story The Lottery written by Shirley Jackson depicts the annual lottery ritual in a small American village. The story ends in a strange and scary manner. This story is aimed at those cultural norms and customs that act as false consciousness, leading individuals to pre-contemplative actions. Actions that occur mostly in the context of social praxis and therefore lack the necessary rationality, because basically, the driving force behind these actions is a blind social will. Based on this, and in response to the question of how "standing in the death row" relates to the lottery and why this ritual persists, the author explains the socio-psychological indicators of the work by employing the mythological model of René Gerard as the general framework of criticism while analyzing and criticizing the present story. In the end, it is clear that the foundation of this story is based on the offering of sacrifice as a ritual matter occurs "prior to symbolic representation". Sacrifice rituals, while representing material realities, organize the internal system of the work.
Keywords: Lottery, Shirley Jackson, René Gerard, Sacrifice Rituals, Symbolic Representation -
یکی از بخش های مهم زبان عرفانی، شطحیات عارفان است؛ تحلیل زبان شطح با استفاده از الگویی که در این پژوهش بر پایه گفتمان پویا طراحی شده است، میسر است. این الگو نشان می دهد، یکی از دلایل هنجارگریزی در زبان شطح، توجه به «غایت» در زبان و اندیشه عارفان است. هدف این پژوهش پیشنهاد الگویی برای تاویل شطحیات عارفان است که به شطح از منظر «معرفت-شناختی» آن می نگرد؛ اساس این الگو با دقت و تامل در نگاه غایت اندیش و بلندنظرانه عارفان به انسان و حقیقت وجودی او بنا نهاده شده است. بر این اساس با بررسی مقوله های «هویت» / «شدن» و «نیل» / «غایت» چگونگی قابلیت تاویل شطحیات عارفان بر اساس الگوی گفتمان پویا را تبیین و تحلیل کرده ایم. نگاه عارف به گوهر وجود خویش و دانستن قدر آن موجب شده است، سخن او در نگاه ظاهراندیشان رنگ نوعی ناهنجاری به خود بگیرد. حال آن که سخن و عمل شطح آمیز نتیجه نوع باور عارف به ماهیت سیال و پویای خویش است که در «نیل» به هیچ منزلی از حرکت بازنمی ایستد و پویایی، صیرورت و تحول همیشگی، جزء ماهیت و حقیقت هستی اوست. از آنجا که عرفان با صیرورت و تحول هم عنان است، گفتمان پویا به دلیل ماهیت پویا و حرکت دایمی و حضور مفاهیمی چون «شدن» و «غایت» در آن به ما اجازه می دهد، لوازمی را که عارف به صورت تئوریک برای نشان دادن این تغییر و تحول در عرصه زبان شطح نیاز دارد، تبیین کنیم.کلید واژگان: زبان عرفانی, شطح, روزبهان, گفتمان پویا, غایتOne of the significant parts of the mystical language is mystical paradoxes called Shath. It is possible to analyze mystical paradoxes using the model proposed in this research based on dynamic discourse. This pattern shows that one of the reasons for violating the norms of language in mystical paradoxes is the attention paid to the telos in the language and thought of mystics. The purpose of this research is to propose a model for the interpretation of mystical paradoxes from an epistemological perspective. The basis of this model is founded upon the mystics' teleological and transcendental views about man and his existential truth. Based on this, by examining the categories of identity/ becoming, and attainment/ telos, we have explained and analyzed the ability to interpret the mystical paradoxes based on the model of dynamic discourse. The mystic's specific outlooks at the gem of man’s existence and knowing its value has caused his words to take on a kind of abnormality in the eyes of superficial thinkers. However, his passionate paradoxical words and actions are the result of mystic’s belief in the fluid and dynamic nature of his identity, which does not stop going on despite of reaching a certain destination, Indeed, the constant dynamism, becoming and transformation are a part of the nature and truth of his being. Since mysticism is synonymous with transformation, dynamic discourse, due to its dynamic nature and constant movement as well as its inclusion of such concepts as becoming and telos,Keywords: Mystical Language, Shath, Rozbahan, Dynamic Discourse, Telos
-
در بازنمایی جهان واقع، بسته به اینکه محاکات معطوف به امر زمانمند یا امر ایستا باشد، می توان ساحت ویژه ای از هستی را، در معنای عام آن، به تصویر کشید. بر این اساس، هدف از انجام این پژوهش پس از تعریف مقدماتی میتوس و دایانویا به مثابه موضوع محاکات، طرح این نکته است که چنانچه محاکات متوجه امر ایستا باشد، چه تمهیداتی در بازنمایی هنری/ ادبی به کار می رود. در همین راستا، کوشیده می شود ضمن تبیین ویژگی های موضوع محاکات، فضای غالب اثر هنری، مشخصه پدیدار بازنمایی شده، و سبک غالب بازنمایی را نیز مشخص کنیم. در این بررسی مشخص می شود تطابق و تناظر امر بازنمایی شده با جهان واقع قابل فروکاستن به یک رابطه تطابق متناظر نیست. در واقع محاکات از سویی مبتنی بر بازنمایی ماده و از سویی دیگر مبتنی بر بازنمایی صورت یا فرم پدیدار های جهان است. بنابراین امر بازنمایی شده ممکن است یا به واسطه اصل تطابق و یا به واسطه اصل همسانی رابطه ای مبتنی بر الف) این همانی یا ب) همسانی با پدیدارهای جهان برقرار کند. بدیهی است اتخاذ چنین نگرشی در باب موضوع محاکات قابلیت های تیوریک نظریه محاکات را به مثابه نگرشی جامع تر افزایش خواهد داد و بنابراین توان تحلیلی آن را در واکاوی ژانرهای ادبی تقویت خواهد کرد.کلید واژگان: موضوع محاکات, میتوس, دایانویا, نظریه تطابق صدق, همسانیIn the representation of the real world, depending on whether the imitation focuses on the temporal or the static phenomenon, a particular facet of being, in its general sense, can be depicted. Accordingly, the purpose of this study, after the preliminary definition of Mythos and Dianoia as the object of mimesis, is to suggest what devices are used in artistic/literary representation in case the imitation is directed to the static phenomenon. In this regard, while explaining the characteristics of the object of imitation, we try to determine the dominant atmosphere of the work of art, the characteristic of the represented phenomenon, and the dominant style of representation. This study shows that the relation of the thing represented to the real world cannot be reduced to a mere corresponding relation. In fact, imitation on the one hand is based on the representation of matter and on the representation of the form of the phenomena on the other hand. Thus, the thing represented may establish relations based on (a) similarity or (b) homology to phenomena, either by the principle of correspondence or homogeneity. It goes without saying that adopting such an approach to the object of imitation promotes the theoretical capabilities of mimesis theory as a more comprehensive approach and thus strengthen its analytical power in the analysis of literary genres.Keywords: Object of mimesis, mythos, dianoia, correspondence theory of truth, homology
-
فصلنامه نقد ادبی، پیاپی 61 (بهار 1402)، صص 75 -109
فرای متاثر از نگرش های تفسیری قرون وسطی و متعهد به آموزه های اصحاب نقد نو و تکیه بر روششناختی ساختارگرا، نظریات بدیعی درباره چگونگی تحلیل ساختار اثر ادبی به دست داده است. او در بوطیقای ادبی خود، معنای اثر ادبی را برساختهای از عناصر و مولفه هایی میداند که از زوایای چهارگانه وجه، سمبول، آرکی تایپ و ژانر میتوان به آن دست یافت. در چنین چارچوبی، او مولفه های ایتوس، میتوس و دایانویا را عناصر اساسی برسازنده معنا بر میشمارد. اما در این میان، به نظر میرسد به شکلی درخور به ایتوس پرداخته نشده است. در این جستار ابتدا با واکاوی لوازم و عواقب نظری آنچه فرای بدان پای بند است، میکوشیم پاسخی برای این مسیله به دست دهیم که اولا، چرا در نقد اتیکال، که الزاما مبتنی بر ایتوس است، ایتوس کنار گذاشته میشود. در ادامه، ضمن تبیین روش شناختی تحلیل فرای، ایتوس وانهاده شده به چه شکلی در چارچوب نظری فرای نمایان میشود. در پایان مشخص میشود که ایتوس نه به واسطه ملاحظات روششناختی، بلکه به سبب ملاحظات غایت شناختی بخشی از چارچوب نظری فرای را تشکیل میدهد.
کلید واژگان: فرای, ایتوس, میتوس, دایانویا, مرحله, سمبولInfluenced by the interpretive attitudes of the Middle Ages and committed to the teachings of New Criticism, Frye, drawing on structuralist methodology, developed innovative ideas for analyzing the structure of a literary work. In his literary poetics, he assumes that the meaning of a literary work consists of elements and components that can be determined by focusing on mode, symbol, archetype, and genre. In such a framework, he considers the components of ethos, mythos, and dianoia as the basic elements that make up meaning. Meanwhile, however, it seems that Ethos has not been adequately addressed. In this essay, we first attempt to answer why ethos seems to be neglected in his ethical critique, which is necessarily based on ethos, through an analysis of the theoretical implications and consequences of what Frye holds. In what follows, along with the methodological explanation of Frye's analysis, we attempt to show how the seemingly neglected ethos reappears in Frye's theoretical framework. In the end, it turns out that ethos is part of Frye's theoretical framework not because of methodological considerations, but because of teleological considerations.
Keywords: Frye, Ethos, Mythos, Dianoia, phase, symbol -
صورت بندی نخستین نظریه محاکات بر این فرض استوار است که هنر و ادبیات بازنمایی جهان واقع، یا طبیعت است. در تحلیل های بعدی، با اینکه دامنه موضوع محاکات بسط می یابد و مشتمل بر امر عام، طبیعت زیبا، کنش انسانی، و امر ایدیال می شود، همچنان این فرض باقی می ماند که بازنمایی ادبی در حالت واقع نمایانه متوجه مصادیق خارجی یا وضع امور است. به این ترتیب، آنچه نظریه محاکات به دست می دهد، علی رغم تنوع و تکثری که در دامنه موضوع محاکات قایل است، درنهایت، مستلزم غفلت از دو موضوع بنیادی است؛ یعنی نادیده گرفتن ساختار واقعیت و نیز تاثیر ساخت معرفتی سوژه بر کیفیت بازنمایی؛ به همین سبب، در این پژوهش، ضمن پذیرش مفروضات بنیادی نظریه محاکات، نخست حدود و ثغور مفهوم تصویر ذهنی روشن می شود. سپس به این موضوع پرداخته می شود که ذهن، امکان بازنمایی یک واقعیت ابتدایی را ازطریق تصویرهایی دارد که گاه ازاساس با وضع امور بیگانه اند. در پایان، با تاکید بر تفکیک واقعیت نهادی و ابتدایی نزد سرل، ضمن جرح وتعدیل دیدگاه وی، اهمیت کاربست این تفکیک در نظریه محاکات روشن می شود و تبیین می شود زبان چگونه در تقویم ساختار واقعیت دخیل است.کلید واژگان: ساختار واقعیت, نظریه محاکات, بازنمایی, نگاشت, واقعیت ابتدایی, واقعیت نهادیMetaphysic, Volume:15 Issue: 1, 2023, PP 89 -103The first formulation of the theory of mimesis is based on the assumption that art and literature represent the real world, or nature. In later analyzes, although the scope of the object of mimesis expands to include the general, beautiful nature, human action, and the ideal, the assumption remains that literary representation is realistically concerned with external objects or the state of affairs. Thus, what the theory of imitation yields, in spite of the diversity of the subject matter of mimesis, ultimately entails the neglect of two fundamental issues; that is, ignoring the construction of reality and also the effect of the subject's epistemological construction on the quality of representation. For this reason, in this research, while accepting the basic assumptions of the theory of imitation, we first clarify the limits of the concept of mental image. We then assume that the mind is able to represent a primitive reality through images that are sometimes fundamentally alien to the situation. Finally, by emphasizing Searle's distinction of institutional and brute facts, while modifying his view, we clarify the importance of applying this distinction to the theory of mimesis and explain how language is involved in the regulation of the construction of reality.Keywords: The construction of reality, mimetic theory, Representation, Mapping, brute facts, institutional facts
-
محاکات به مثابه یکی از دیدگاه های بنیادین درباره سرشت هنر و ادبیات، از عهد یونان باستان تا قرن هجدهم میلادی همواره در فلسفه هنر نظریه ای مسلط به شمار می رفته است. در دوره معاصر نیز اندیشمندانی نظیر اویرباخ، ژرار و نیز پیروان مکتب شیکاگو هر یک از منظری خاص قرایت تازه ای از آن به دست داده اند. با این همه، محاکات اساسا به عنوان نظریه ای ضدفرمالیستی محسوب می شود که به سبب پای بندی به اصل ارجاع، وضع امور جهان واقع در کانون توجهات آن قرار دارد. براساس این تلقی، نظریه محاکات متضمن آن است که صدق و کذب آثار هنری/ ادبی را براساس اصل تطابق و توجه به کارکرد ارجاعی زبان در آثار هنری بررسی کند. به همین دلیل است که محاکات در نظام فکری افلاطون منتهی به موضع ضد هنری او می شود. به هر روی، پژوهش حاضر از بطن سنت محاکاتی در فلسفه هنر برآمده و با تکیه بر اصول موضوعه نظریه محاکات کوشیده است تا ضمن بررسی خاستگاه های این دیدگاه، استدلال هایی اقامه کند که به موجب آن تقلید چنانچه متوجه فرم و نه موضوع محاکات باشد، این نظریه قابلیت آن را دارد که در خوانشی نو به مثابه درآمدی بر نظریه فرمالیستی و نه الزاما نظریه ای بدیل یا رقیب با آن درآید. در این پژوهش، روشن می شود که محاکات در معنای خاص آن، در مرتبه نخست مستلزم انتزاع فرم وضع امور است. فرم انتزاع شده در مرتبه دوم براساس ماده هنری (که در هنر کلامی زبان و نشانه های آن است) از نو پیکره بندی می شود و صورت جدیدی پیدا می کند. به این منوال، صدق و کذب اثر هنری در این صورت نه از طریق ارجاع بیرون متنی به جهان خارج که از طریق بررسی نظام درونی اثر ممکن است؛ موضوعی که مستلزم قول به خودبسندگی اثر هنری که از آموزه های بنیادین فرمالیسم است نیز تواند بود.
کلید واژگان: نظریه محاکات (میمسیس), بازنمایی, اصل ارجاع, جهان های ممکن, فرم و موضوع محاکاتMimesis, as one of the fundamental views on the nature of art and literature, has always been a dominant theory in the philosophy of art from ancient Greece to the eighteenth century. In the contemporary period, thinkers such as Auerbach, Gerard, and followers of the Chicago School - each from a particular perspective - have given a new reading of it. However, mimesis is essentially an anti-formalist theory that focuses on the state of affairs in the real world due to its adherence to the principle of reference. Accordingly, the theory of imitation implies the examination of the truth and falsity of works of art based on the principle of conformity and attention to the referential function of language. This is why mimesis in Plato's system of thought leads to his anti-artistic stance. However, the present study has emerged from the heart of the tradition of imitation in the philosophy of art. Relying on the principles of the theory of mimesis, it has tried to examine the origins of this view and make arguments according to which mimesis, in case it addresses the form and not the subject of mimesis, has the potential to become, in a new reading, an introduction to formalist theory and not necessarily an alternative or competing theory. In this research, it becomes clear that mimesis in its specific meaning, in the first place, requires the abstraction of the form of affairs. In the second place, the abstracted form is reconfigured and takes on a new form based on the artistic matter (which, in verbal art, is language and its signs). In this way, the truth and falsity of the work of art in this case is possible not by referring the extra-text or the outside world but by examining the internal system of the work. This entails the self-sufficiency of the work of art, which is one of the fundamental traits of formalism.
Keywords: Mimesis, representation, refrentiality principle, possible world, form, object of mimesis -
ساختار اصل سازمان دهنده ای به شمار میرود که عناصر بنیادین متن، در نهایت بر اساس آن تفسیر می شوند؛ بدین ترتیب، منتقدان ادبی همواره بدان توجه کرده اند. بر اساس چنین دیدگاهی، ساختار متن ادبی از متن غیرادبی متمایز شده است. با این همه، به نظر می رسد علی رغم پژوهش هایی که معطوف به ساخت گرایی بوده و اهمیت ساختار کلی شعر در آفرینش اثر ادبی را روشن ساخته است، پژوهش نظام مندی که به تعامل دیالکتیک مولفه ها و ساختار کلی اثر بپردازد، در دست نیست. از این رو در جستار پیش رو کوشیده شده است، با رویکردی تحلیلی توصیفی ضمن استخراج روابط متنوع موجود در بین مولفه های یک ساختار، مبانی نظری پیکره بندی شعر را مطرح کرده و ساختار کلی اثر را از این چشم انداز بررسی کنیم. به همین سبب، با تکیه بر قواعدی مانند توازن تصویری، توازن نحوی، تقابل های دوگانه و انسجام غیرساختاری به خوانش ساخت گرایانه شعر «وسوسه» منوچهر آتشی می پردازیم و عواملی که منتهی به پیکره بندی ویژه ای در ساختار کلی آن شده است را روشن می کنیم. در این پژوهش روشن می شود که شاعر علی رغم آنکه میان هم عصران خود مغفول واقع شده است، با ابداعات فراوانی که با شیوه ی پیکره بندی در زبان شعری خود به کار می گیرد، ساخت ویژه و محکمی را ایجاد می کند که به موجب آن از بسیاری شاعران هم عصر خود متمایز می شود.کلید واژگان: ساخت گرایی, نشانه شناسی, پیکره بندی, ساختار, منوچهر آتشیThe structure is the organizing principle on which the basic elements of the text are ultimately interpreted. Thus, literary critics have always paid attention to it. Nevertheless, it seems that despite the researches that are focused on structuralism and the importance of the general structure of poetry, there is no systematic research that deals with the configuration or the general structure of Atashi's Poem. Therefore, in the present study, an attempt has been made to use a descriptive-analytical approach to extract the various relationships between the components of a structure. In this research, accordingly, we first provide the theoretical bases of the configuration and relying on such principles as visual symmetry, syntactic symmetry, and nonstructural cohesion, we read Manouchehr Atashi's poem "Vasvaseh" and try to clarify the factors which lead to the special configuration of its general structure. In this research, it is revealed that the poet applies such principles in the configuration of his poetry. That is why, the reader encountering a poetic text, while thinking on the devices available in the text, comes to an understanding of the workKeywords: Structuralism, Semiotics, configuration, structure, Manouchehr Atashi
-
در بررسی هایی که متوجه تبیین سرشت هنر و ادبیات است، بحث در باب موضوع محاکات همواره اهمیت ویژه ای داشته است. درواقع، ارسطو در بوطیقا با متمایز کردن «موضوع»، «شیوه» و «وسایط محاکات» آغازگر بحث و جدل هایی است که تا دوران معاصر تداوم یافته است. در این میان، موضوع محاکات به مثابه ابژه هنری، پیش از ارسطو در سنت فلسفی افلاطون نیز مطرح شده است. البته، برخلاف ارسطو که با ابتنای بحث بر پایه ایده ال تجربی می کوشد محاکات را به رسمیت بشناسد، افلاطون محاکات را به واسطه توجه به ایده آل استعلایی فاقد شان معرفتی قلمداد می کند. بااین همه، در سیر تداوم فلسفه هنر عموما این دیدگاه ارسطویی است که تبیین یا بازتفسیر می شود. براین اساس، عموما اندیشمندان دوره رنسانس و سپس تر در دوران معاصر امثال لوکاچ یا اویرباخ موضوع محاکات را از چشم اندازهای متفاوتی تشریح کرده اند. در مجموع، از آرای این اندیشمندان این گونه بر می آید که هنرمند وقتی به آفرینش اثر هنری روی می آورد، موضوع محاکات ممکن است مشتمل بر امر ایده آل یا آرمانی، سنت، طبیعت، وضع امور، اصول عام طبیعت بشری یا صرفا همان واقعیت بیرونی باشد. پژوهش حاضر، می کوشد ضمن بررسی این پیش نهاده ها در باب موضوع محاکات، قابلیت ها و کاستی های نظری آنان را واکاوی کند. در نهایت، نگارنده با پیشنهاد جهان ممکن به مثابه موضوع محاکات، دریافتی نو در این خصوص به دست می دهد که به نظر می رسد از توان تحلیلی بیشتری برخوردار باشد. به موجب چنین پیش نهادی، رویدادها و پدیدارها در ساحت جهان ممکن ادبی براساس قواعد درونی خاص آن جهان عمل می کنند و بنابراین حتی گونه های غیرریالیستی بازنمایی نیز در نهایت بر پایه اصل حقیقت نمایی قابل فهم و تفسیر هستند.کلید واژگان: نظریه محاکات, جهان ممکن, موضوع محاکات, شیوه و وسائط محاکاتIn the study of the nature of art and literature, the discussion of the ‘object of mimesis’ has always been of particular importance. In fact, Aristotle in Poetics, by distinguishing the object, the method and the means of imitation, initiates debates that have continued until the contemporary era. In the meantime, the issue of the object of mimesis as an artistic object was raised before Aristotle in Plato’s philosophical tradition. Of course, unlike Aristotle, who tries to recognize imitation based on the empirical ideal, Plato, due to his involvement with the transcendental ideal, considers imitation to have no epistemic value. Accordingly, scholars of the Renaissance and later on in the contemporary period, thinkers such as Lukács or Auerbach, have described the object of mimesis from different perspectives. In sum, these thinkers suggest that when an artist turns to the creation of a work of art, the object of mimesis may include the ideal, tradition, nature, state of affairs, general principles of human nature, or merely external reality. Therefore, the present study tries to examine these arguments on the object of mimesis, and explore their theoretical points of strength and/or shortcomings. Finally, the paper suggests the possible world as the object of mimesis and thus tries to open up a new perspective, which seems to have more analytical power in this regard. Accordingly, it is suggested that phenomena and events in the literary work as a possible world function on the basis of the internal logic particular to the work of art. In this way, even the non-realistic types of representation can be interpreted on the basis of the verisimilitude principle. Extended Abstract1.IntroductionAccording to the theory of mimesis, art is the product of representation. In the present article, mimesis is studied as the artistic object. The article studies the definition of mimesis and discusses whether, in the ideas of thinkers such as Plato and Aristotle, mimesis is merely concerned with the representation of inanimate objects or deals with a wider range of issues. The arguments put forward by major thinkers in this regard, their epistemological origins, and weaknesses and strengths will be discussed. Finally, the article will propose the idea of the world as the object of mimesis. 2.Theoretical FrameworkIn the present study attempt is made to discuss some important ideas on the idea of mimesis and explore their theoretical capabilities and shortcomings. A critical reading will be offered in order to find out to what extent the hypotheses put forward about the concept of mimesis can be employed to explain works of art. 3.MethodologyIn the study of mimesis, scholars have tried to discuss what artists imitate in their aesthetic imitation and have formulated different hypotheses. In the present study, attempt has been made to analyze some major hypotheses in this regard and provide answers that can be of help in the analysis of works of art and literature. 4.Discussion and AnalysisIn a work of art or literature, different elements should be arranged in a way that all events seem probable or possible without necessarily being consistent with the realities of the world. In such a possible world, the form of thinking and the logic governing it follow specific rules. Although this form shares some similarities with scientific ideas, it is dominated by different rules in terms of objectivity, time, space, and causality. 5.ConclusionBefore Aristotle, mimesis was discussed in Plato’s philosophical tradition. However, unlike Aristotle, who recognized imitation based on the empirical ideal, Plato, because of his involvement with the transcendental ideal, found imitation to have no epistemic value. Contemporary thinkers have discussed mimesis from different perspectives and suggest that in creating a work of art, mimesis may include the ideals, traditions, nature, general principles of human nature, or merely external realities. While works of art or literature have undeniable similarities to the real world, they extract the object of mimesis out of a possible world that depends on the real world. This possible world might be strikingly similar to the real world, which might suggest that the work of art is an exact imitation of the real world; however, when this possible world is recognized, it can be claimed that the events and phenomena in this possible world are based on the independent rules of the same possible world. Thus, surrealist works, for instance, can be considered to be imitating a reality. Select BibliographyAbrams, M. H. 1953. The Mirror and the Lamp. Oxford: Oxford University Press.Aristotle. 1991. The Complete Works of Aristotle. J. Barnes (ed.). Princeton: Princeton University Press.Auerbach, E. 1953. Mimesis: The Representation of Reality in Western Literature. Willard R. Trask (trans.). Princeton: Princeton University Press.Halliwell, S. 2002. The Aesthetics of Mimesis: Ancient Texts and Modern Problems. Princeton and Oxford: Princeton University press.Melberg, A. 1995. Theories of Mimesis. Cambridge: Cambridge University Press.Potolsky, M. 2016. Mimesis. New York and London: Routledge.Tousi, M. 1355 [1976]. Asas al-Eghtebas. M. Razavi (ed.). Tehran: University of Tehran.Wellek, R. 1377 [1998]. Tarikh-e Naqd-e Jadid. S. Arbabshirani (trans.). Tehran: Niloufar.Zarqani, M. 1390 [2011]. Boutiqa-ye Kelasik: Barresi-e Tahlili-Enteqadi-e Nazaryeh-ye She’r dar Manebe’-e Falsafi. Tehran: Sokhan.Keywords: Theory of mimesis, possible worlds, Object of Mimesis, Methods, Means of Imitation
-
پژوهش حاضر بر آن است تا با طرح جهان ادبی به مثابه جهان ممکن، ضمن قول به خودبسندگی اثر ادبی، بدیلی در برابر آن دسته از نظریاتی به دست دهد که اثر ادبی را بازتاب وضع امور در جهان واقع تلقی می کنند. به همین سبب، پس از طرح بحثی در باب خودبسندگی اثر ادبی که به واسطه نیروهای درون سو شکل می گیرد، موضوع بافت گرایی را از موضع کلان فرهنگی، پدیدارشناختی و زبان شناختی می کاود. این پژوهش، به لحاظ روشی، تلفیقی از رویکردهای پدیدارشناختی و زبان شناختی را در بررسی بافت ادبی به کار می بندد تا اصول موضوعه جهان ممکن ادبی را در پرتو موضوعاتی مانند صورت های سمبلیک، تمامیت، ناهمسانی معناشناختی، ناممکن محتمل، منطق درونی اثر و خوانش نشانه شناختی تبیین کند. در این بررسی مشخص می شود که در معناشناسی جهان ممکن ادبی، نظریه هماهنگی صدق در قیاس با نظریه تطابق صدق کارایی بیشتری دارد و جهان ادبی، ضمن تعلیق کارکرد ارجاعی متن، شکل گیری معنا را نه از طریق ارجاع به وضعیت امور در جهان خارج که از طریق انتظام درونی اثر ممکن می سازد.
کلید واژگان: جهان ممکن, خودبسندگی, بافت گرایی, نظریه هماهنگی و تطابق صدق, کارکرد ارجاعیIntroducing the literary world as a possible world, while emphasizing its self-sufficiency, the present study aims to provide an alternative to those theories that consider the literary work as a reflection of the state of the affairs in the real world. Accordingly, having discussied the self-sufficiency of a literary work configured through its internal forces, the research explores the subject of contextualism from a macro-cultural, phenomenological, and linguistic point of view. This research methodologically uses a combination of phenomenological and linguistic approaches in the study of literary context to apply the principles of the possible literary world in the light of topics such as symbolic forms, wholeness, semantic heterogeneity, probable impossibility, internal logic of the work and semiotic reading. In this study, it is found that in the semantics of the possible literary world, the theory of coherence of truth is more effective than the theory of conformity of truth, and the literary world, while suspending the referential function of the text, is better understood based on its internal ordering.
Keywords: possible world, self-sufficiency, contexturalism, correspondence, consistency theory of truth, referential function -
ارسطو ضمن تاکید بر محاکات به مثابه عاملی طبیعی در یادگیری بشر، آن را خاستگاه التذاذ هنری برمی شمارد؛ اما التزام او به نظریه محاکات، به تقلیل اثر هنری به بازنمایی صرف جهان واقع منتهی نمی شود. درواقع، ارسطو صریحا امر «ناممکن محتمل» را به «ممکن نامحتمل» ترجیح می دهد. چنین موضعی مستلزم تصدیق اعتبار جهان ممکن ادبی و قول به خودبسندگی آن است. بدیهی است اتخاذ چنین دیدگاهی متوجه قرایت فرمالیستی نظریه ارسطو است که در تقابل با رویکرد ضدفرمالیستی نظریه محاکات است؛ درنتیجه این پرسش پیش می آید که ارسطو براساس چه تمهیداتی موفق به امتزاج این دو نظریه متباین شده و آیا چنین دیدگاهی درنهایت متضمن قول به خودبسندگی اثر ادبی است. به همین سبب، پژوهش حاضر ضمن خوانش انتقادی جایگاه نظریه محاکات در اندیشه ارسطو، به تحلیل مفهوم «ناممکن محتمل» می پردازد و تلقی ارسطو را از ناممکن محتمل و خودبسندگی اثر ادبی تحلیل و بررسی می کند. به موجب این پژوهش، مشخص می شود که ارسطو ضمن تصدیق استقلال اثر ادبی و تاکید بر اعتبار اصل احتمال و ضرورت در شکل دهی به منطق درونی اثر، همچنان به بازنمایی جهان واقع قایل است، گو اینکه پایبندی او به اصل بازنمایی مستلزم توجه به ساختار رویدادها و نه محتوای آن باشد.
کلید واژگان: محاکات, ناممکن محتمل, خودبسندگی, اصل احتمال و ضرورت, بازنماییMetaphysic, Volume:12 Issue: 2, 2020, PP 169 -185Emphasizing the subject of imitation as an instinctive and natural factor in human learning, Aristotle in his Poetics considers mimesis as the origin of artistic indulgence, however his commitment to the theory of imitation, like Plato, does not reduce the work of art to mere representation of the real world. In fact, when Aristotle explicitly prefers the probable impossibility to the possible improbability in explaining the mechanism of the plot of tragedy, such a viewpoint entails acknowledging the validity and reliability of the possible literary world and confirming its self-sufficiency. Obviously, adopting such a view requires a formalist reading of Aristotle's theory, a reading that contrasts with the anti-formalist approach prevalent in the mimetic theory. Therefore, the question which arises is on what basis and by what means did Aristotle succeed in merging these two different theories, and does such a view ultimately guarantee the self-sufficiency of the literary work or not? For this reason, the present study, while critically reading the place of imitation theory in Aristotle's thought, analyzes the concept of probable impossibility and according to Aristotle's own statements in the poetics, account for his understanding of as probable impossibility as well as the self-sufficiency of the literary work. Finally, this study shows Aristotle, acknowledging the independence of the literary work and emphasizing the validity of the principle of probability and necessity in shaping the internal logic of the work, still believes in the representation of the real world, although his adherence to the principle of representation requires attention to structure of events and not its content.
Keywords: mimesis, impossible probability, self-sufficiency, the principle of probability, necessity, Representation -
یکی از وجوه اهمیت روزبهان بقلی از عارفان قرن ششم هجری، بازتاب گسترده تجربه های عرفانی، در آثار وی است. تحلیل زبان عرفانی ویژه او با استفاده از الگوی مربع تنشی امکان پذیر است. فرایند تنشی گفتمان نشان می دهد زبان عرفانی، کنشی ایستا و از پیش تعیین شده نیست، بلکه روند همیشگی صیرورت و سیالیت تجربه عرفانی در ساحت زبان است و فرایند زنده «شدن» را بازمی نماید. فرایند تنشی با استفاده از تعامل دو بعد شناختی و عاطفی گفتمان و به واسطه اصل سیالیت نشانه ها، رابطه های هم سو و ناهم سو را در زبان عرفانی مشخص می سازد. «عبهرالعاشقین» از جمله آثار روزبهان است که به تجربه عرفانی او در آسمان های عالم معنا و کشف و شهودها و دیدارهایی در «ارض ملکوت» و سپس بازگشت به اقلیم خاک و ابتلای او به عشق می پردازد. این پژوهش به تحلیل زبان عرفانی عبهرالعاشقین بر اساس الگوی تنشی می پردازد و نشان می دهد که الگوی مربع تنشی در زبان عرفانی روزبهان تابع ساختار افزایشی است و زبان او همچون زبان متون غنایی به درونه زبان متمایل است.کلید واژگان: زبان عرفانی, روزبهان, مربع تنشی, فشاره, گسترهOne of the important aspects of Roozbehan, one of the mystics of the sixth century AH, is the reflection of the mystical experiences in his works. An analysis of his specific mystical language is possible using the tensive square model. The tensive process of discourse shows that the mystical language is not a static and predetermined action, but is a constant process of becoming through which the mystical experience is canalized through the language and does indicate the dynamic process of becoming. The tensive process, by means of interaction of two cognitive and emotional dimensions of discourse, and due to the principle of the fluidity of the signs, reveals the convergent and divergent relations of the mystical language. "Abhar al-asheqin" is one of the works of Roozbehan which deals with his mystical experience in the heavens of the world of meaning and discovery, intuitions and includes a report of his visits to the "land of the Kingdom", and then returns to the earth and his affection for love. This research analyzes Abhar al-asheqin' s mystical language based on the tensive square model. It is revealed that the mystic language of Rouzbehan is subject to an increasing structure, and its language like the lyric language is oriented towards the inner facet of language.Keywords: : mystic language, Roozbehan, tensive square, tensity, extensiveness
-
رنه ژرار، با اتخاذ رویکردی انتقادی نسبت به دیدگاه های مردم شناختی فریزر و اشتروس و در ضمن تعلق خاطر به مکتب روان کاوی فرویدی یا همان روان کاوی متاخر فرانسوی، مبحثی را در باب تاریخ و فرهنگ مطرح می کند که آمیزه بدیعی از نقد ادبی، اسطوره شناسی، روان کاوی و دین پژوهی است. او با طرح این موضوع که در هر اسطوره ای می توان ردپای خشونتی واقعی را یافت که در گذر زمان تبدل یافته و تغییر چهره داده است، در نهایت به نوعی نظام اسطوره شناختی اهمریستی روی می آورد که به موجب آن، خشونت های عینی تاریخی، برسازنده آیین ها و اسطوره های اقوام تلقی می شوند. به این ترتیب، با خوانش متون، قرائن و نشانه هایی را احصاء می کند که دال بر وجود میل محاکاتی در ساخت وجودی و روانی بشر و استمرار فراشد قربانی و بلاگردان در بنیادهای فرهنگی اقوام است. بر این اساس، مقاله پیش رو می کوشد با رویکردی تحلیلی انتقادی ضمن بررسی خاستگاه های نظری اندیشه ژرار، استدلال های وی را در این باره بررسی و تحلیل کند. در این پژوهش نگارنده با تاکید بر جایگاه نظری ژرار مبنی بر قول به عدم اصالت آگاهی، موضع ضد دکارتی او را نسبت به سوژه، محل تامل میداند و معتقد است آنچه ژرار به مثابه ساختار بنیادی فرهنگ مطرح می کند، از نوعی ناخودآگاهی کور و لجام گسیخته پیروی می کند که مبتنی بر نفی جایگاه خودآگاه و خودکار بودگی میل است.کلید واژگان: رنه ژرار, اسطوره شناسی, نقد ادبی, میل محاکاتی, نظام قربانیRené Girard takes a critical approach to the James George Frazer and Claude Lévi-Strauss anthropological views. He belongs to the Freudian psychoanalytic school and the late French psychoanalysis. Girard has proposed a view about history and culture that is a novel mixture of literary criticism, mythology, psychoanalysis and religious studies. He puts forward the idea that in every myth it can be found the trace of a real violence that has changed over time; he turns to a Euhemeristic mythological point of view which holds that objective historical violence is a constitutive component of rituals and myths of different tribes. By reading texts, he identifies symbolic signs that indicate to mimetic desire in human’s ontological and psychological structure as well as victimary process and scapegoat mechanism in the cultural foundations of different ethnic groups. Accordingly, the present article attempts to consider the origins of Girard's ideas and his arguments by using analytical-critical method. The author of the paper puts an emphasis on Girard's irrationalist points of view and criticizes his anti-Cartesian views about the "subject". Also, what he proposes as the foundation of human culture follows a blind and wild unconsciousness which is based on denial of self-conscious position of desire.Keywords: René Girard, Mythology, Literary Vriticism, Mimetic Desire, Scapegoat Mechanism
-
روزبهان بقلی از مهم ترین چهره های تصوف در قرن ششم است که زبان عرفانی ویژه ای دارد. زبان نزد روزبهان اشکال متنوعی دارد. یکی از این اشکال، زبان تجریدی اوست. پژوهش حاضر در پی آن است با استفاده از الگوی مربع نشانه شناختی به زبان تجریدی روزبهان بپردازد. بنابراین، هدف از انجام این پژوهش آن است که با توجه به بیان ناپذیری تجربه عرفانی، به تبیین خصایص زبان تجریدی روزبهان و به دست دادن بستری برای فهم تجربه او دست یابد. از این رو، نگارندگان پس از تبیین کلیاتی درباره زبان عرفانی او، به نظریه بیان ناپذیری زبان عرفان می پردازند تا علت توجه عارف به رویکرد تشبیهی، تنزیهی، سلبی و ایجابی تبیین شود. سپس با تحلیل ساز و کار سلبی، ایجابی، تشبیهی و تنزیهی در زبان عارفان، بستری برای رویارویی با زبان تجریدی روزبهان فراهم شود. در ادامه الگوی مربع نشانه شناختی معرفی و وضعیت های دهگانه نشانه ها تحلیل و بررسی می شود.چنین مطالعه ای آشکار می سازد که زبان تجریدی روزبهان از میان سه تقابل، یعنی تباین منطقی، تضاد و استلزام، گرایش بیشتری به تباین منطقی دارد. این امر از آنجا ناشی می شود که روزبهان معمولا از مقوله های کلان و عظیم هستی سخن می گوید که در دو قطب کاملا متناقض قرار دارند. بنابراین، او گاه این دوگانی ها را کنار هم قرار می دهد و جمع می کند و فراواژه «مرکب» می سازد. گاه هر دو مقوله را سلب می کند و فراواژه «خنثا» می آفریند و گاه با سلب یکی و ایجاب دیگری «نماگر مثبت» می آفریند. گاهی نیز هم زمان یک مقوله را هم سلب و هم ایجاب می کند و فراواژه «بی نام» تولید می کند؛ اما به هر روی، از آنجا که روزبهان از ساحتی سخن می گوید که به تعبیر خود وی، انسان عارف گویی ناسوتی است که سر لاهوت را به زبان می آورد، از این رو تباین منطقی که مستلزم جمع ضدین است، در زبان تجریدی وی بیش از همه تقابل ها به چشم می آید. در ضمن، فراواژه های مرکب، خنثی، بی نام و نماگر مثبت که مایه های تجریدی تجربه را افشا می کنند از فراواژه های پرکاربرد زبان تجریدی روزبهان به شمار می آیند.
کلید واژگان: روزبهان, زبان عرفانی, زبان تجریدی, مربع نشانه شناسی, تقابل های دوگانیRouzbahan Baghli is one of the major figures of 6th century who has his own particular mystic language. His language shows a set of particular features like abstractness. The present article has taken into account the semiotic square theoretical framework in order to analyze his language as well as to yield a better understanding of his mystic experience. Accordingly, having taken into consideration his mystic language, the properties of his language will be analyzed in the light of semiotic square. This study reveals that among the current oppositions like contradiction, contrast and entailment, Rouzbahan’s language incline towards contrast. This is due to the fact that Rouzbehan generally speaks about major existential categories, which are completely contradictory in two poles. Thus, whenever he talks about his experiences, he sometimes intermingles the binary oppositions in a complex meta-term. As a result, he sometimes collects these binary categories and puts them together to create a "compound" term. Sometimes he rejects both categories and creates a "neutral" frequency, and sometimes a "positive indicator" by deleting both. Other meta-terms like neutral, complex, positive deixis, and nameless are the dominant indicators of his abstract language.
Keywords: Rouzbahan, Mystic language, Abstract language, Semiotic square, binary oppositions, Meta-term -
میرچا الیاده (1907-1986) ضمن اتخاذ رویکرد وجودی نسبت به اساطیر استدلال می کند که تلقی انسان بدوی در خصوص اسطوره به مثابه امری راستین و تکرارپذیر مرتبط با ساختار وجودی اوست. به همین سبب، وی با نقد تلقی روانکاوی فروید در باب ناخودآگاه بودن فراشد اسطوره سازی، به طرح این موضوع می پردازد که اسطوره اساسا تبیین نظری آیین هایی است که به صورت خودآگاه به بازتکرار نمادین عمل آفرینش پرداخته اند. در این راستا، الیاده به پیروی از دورکم، اما به شیوه ای متفاوت از وی، به تفکیک امر قدسی از غیرقدسی می پردازد و تصریح می کند که به زعم وی هستی و اعیان آن به واسطه تجلی امر قدسی ظهور یافته است. بر این اساس، مقاله پیش رو می کوشد ضمن بررسی خاستگاه های نظری اندیشه الیاده استدلال های وی را در این باره بررسی و تحلیل کند. در این بررسی نگارنده با تاکید بر مفروضات نظری الیاده و روش شناسی پدیدارشناختی بدوی، دیدگاه او را نسبت به اسطوره محل تامل می داند و معتقد است آنچه الیاده به مثابه ساختار وجودی بشر مطرح می کند اساسا برساخته ای فرهنگی است.
کلید واژگان: الیاده, اسطوره شناسی, آیین, امر قدسی, اسطوره شناسی پدیدارشناختی -
کریستوا از مهم ترین پژوهش گران در حوزه نشانه شناسی به شمار می رود. نشانه شناسی کریستوا تحت عنوان معناکاوی شناخته می شود. معناکاوی علاوه بر بررسی شبکه های دلالتی، به شبکه های غیردلالتی رانه محور نیز توجه دارد. به همین دلیل، در معناکاوی با دو وجه روبه رو هستیم: وجه نمادین و وجه ایمایی. وجه نمادین اساسا متوجه زبان، دلالت و قراردادهای اجتماعی است، اما وجه ایمایی متوجه رانه ها، سائق ها و عواطفی است که به نحوی وارد زبان شده اند. از آنجایی که به زعم کریستوا، شعر نوعی عصیان در برابر زبان است و بدین ترتیب امکان جریان یافتن وجه ایمایی را در بستر زبان فراهم می آورد، در پژوهش حاضر کوشیده شده است، شعری از رضا براهنی، به طور موردی، بر اساس الگوی وی بررسی شود. این بررسی نشان می دهد وجه ایمایی از طریق شگردهایی مانند اصوات مستقل،بی معنایی، قطع و سکوت، تکرار، وزن، هم آوایی و هم معنایی در بستر زبان پدیدار می شود. کاربست این الگو در زمینه شعرپژوهی از اهمیت ویژه ای در نقد عملی برخوردار است. کلید واژگان: کریستوا, معناکاوی, وجه نمادین, وجه ایمایی, رضا براهنیJulia Kristeva is one of the most important researchers in the realm of semiotics (1941). Her specific semiotics is known as Semanalysis. In addition to taking into consideration signifying systems, Semanalysis pays attention to drive-oriented non-signifying systems, as well. Accordingly, Semanalysis has two aspects: symbolic and semiotic. The symbolic aspect involves with language, signification and social contracts, but the semiotic deals with those drives, emotions and psychological energies which are canalized, in a way, into language. The present article, in a case study, tries to analyze a poem by Reza Barahani on the basis of the model proposed by Kristeva. Such an analysis reveals that the semiotic comes into language by means of such techniques as phonemes working independently of communicative function of language, pause and interruption, repetition, rhythm, homophony and synonymy. In the end, it is revealed that the application of this model in the realm of practical criticism is, no doubt, of high advantage. Keywords: Kristeva, Semanalysis, the symbolic aspect, the semiotic aspect, Reza Barahani
-
نماد یکی از اصطلاحات رایج در حوزه علوم انسانی است و همواره در تحلیل های مربوط به مردم شناسی، روان کاوی، هرمنوتیک و ادبیات به مثابه مفهومی بنیادین به شمار می رود. به همین سبب، بحث درباره جایگاه، اهمیت و سازکار درونی نماد در حوزه های متفاوت از شان خاصی برخوردار است. با وجود این، تا جایی که نگارنده کاویده است پژوهشی که به طور مستقل موضوع نماد را از چشم انداز پدیدارشناسی بررسی کرده باشد به چشم نمی خورد. بنابراین، پژوهش حاضر در پی آن است تا با اتکاء به آرای آلفرد شوتز- که در زمینه پدیدارشناسی اجتماعی چهره شاخصی است- تحلیلی درخور به دست دهد. چنین پژوهشی مستلزم بررسی برخی از مبانی نظری شوتز در باب آگاهی، بینافردیت، و نیز مفهوم بازنمایی است؛ مفهومی که وی آن را از هوسرل اخذ کرده و در تبیین سازکار نشانه، به معنای عام آن، به کار بسته است. در پایان این پژوهش مشخص می شود که تلقی پدیدارشناختی شوتز در باب نماد لوازم و عواقب نظری خاص خود را دارست. کلید واژگان: نماد, تحلیل پدیدارشناختی, آلفرد شوتز, آگاهی, بینافردیتOne of the prevalent terms in the realm of humanities is symbol. It is almost always regarded as a fundamental concept in anthropology, psychoanalysis, hermeneutics and literature. Thus, the analysis of its internal mechanism, along with a discussion of its importance could be found in different fields. However, as far as I know, there is no independent research which holds a phenomenological perspective in analyzing symbol. Accordingly, this article is to provide such an analysis on the basis of Alfred Schutz's viewpoints, himself a celebrated social phenomenologist. Such a research, hence, involves analyzing Schutz's theoretical framework about such issues as consciousness, inter-subjectivity, and appresentaion, as well. He has adopted this concept from Husserl and applied it in his explication of the symbol's mechanism. In the end, it is revealed that Schutz's Phenomenological understanding of symbol had its specific preliminaries and consequences. Keywords: Symbol, Phenomenological Analysis, Alfred Schutz, consciousness, intersubjectivity
-
نورتروپ فرای (1912 1991م)، پژوهشگر کانادایی و منتقد شهیر قرن بیستم، عموما به واسطه تحلیل های اسطوره شناختی خود نام برآورده است. با این همه، فرای علاوه بر نقد اسطوره ای، اعم از نقد آرکی تایپی و نقد میتوسی، به انواع ادبی و رده بندی سمبول ها نیز اشتغال خاطر داشت. کوشش وی در جهت تبیین ساختارگرایانه گونه های ادبی، مانند کمدی، رمانس، تراژدی و طنز، بیانگر گرایش وی به بررسی انواع ادبی است. اما به نظر می رسد رده بندی سمبول ها نزد فرای اهمیت ویژه ای در استقرار نظریه ساختارگرایانه اش دارد. با این همه، در پژوهش هایی که به زبان فارسی درباره فرای صورت گرفته، این موضوع اساسا مغفول مانده است. به همین سبب پژوهش حاضر ضمن بازطرح مبانی نظری فرای درباب رده بندی سمبول ها می کوشد منابعی را که وی به طور مستقیم یا غیرمستقیم از آن ها متاثر است، آشکار کند. در همین راستا پژوهش حاضر نه فقط اهمیت واحد ساختاری متمایزی به نام سمبول را در سطوح چندگانه ادبی متذکر می شود، بلکه می کوشد اشکال و صور ظهور سمبول را در این سطوح بررسی کند.کلید واژگان: اسطورهشناسی, انواع ادبی, ردهبندی سمبول ها, آرکیتایپ, موناد, نشانه
-
رولان بارت در دوره دوم اندیشگری خود اساسا متوجه نقد امر بدیهی است. او معتقد است که آن چه خود را به مثابه امر طبیعی، جهانشمول و بدیهی وانمود می کند، در حقیقت محصول فراشد طبیعی سازی است؛ فراشدی که به واسطه آن امر ایدئولوژیک در نهایت خود را به صورت امر بدیهی نشان می دهد. بر این اساس، محصول نهایی فراشد طبیعی سازی، به زعم بارت، هم سازه ای است که امر بدیهی از طریق آن متبلور می شود. در نتیجه، بارت در راستای نقد امر بدیهی و نیز افشای تلویحات ایدئولوژیک هم سازه، برابرنهادی را تحت عنوان ناسازه مطرح می کند. ناسازه به مثابه سلاحی علیه فریب کاری زبان به شمار می رود که با اتکاء بدان می توان به خوانش متفاوتی از متن روی آورد. با این همه، بارت هرگز تبیین روشنی از سازکار نشانه شناختی هم سازه و ناسازه به دست نمی دهد. به همین سبب، ممکن است تصور شود که چرخش نظری بارت متضمن نفی آموزه های پیشین او در باب نشانه است. بر این اساس، پژوهش حاضر می کوشد ضمن بررسی مبانی نشانه شناختی هم سازه و ناسازه، عواقب و نتایج منطقی این تلقی را بررسی کند. در پایان مشخص می شود که رویکرد بارت دوم اساسا متاثر از نقد روابط سلسله مراتبی حاکم بر معانی صریح و معانی ضمنی است. کلید واژگان: بارت, نشانه شناسی, هم سازه و ناسازه, معانی صریح, معانی ضمنیDuring his second career, Roland Barthes concentrates mainly on the criticism of the ýEvident. He believes what pretends to be natural, universal and evident is in fact an outcome of ýa naturalization process; a process through which the ideological is finally configured as the ýEvident. Accordingly, the final result of the naturalization process, according to Barthes is a ýDoxa which embodies the Evident. Therefore, on his way to criticize the Evident and also ýreveal the ideological implications of Doxa, Barthes proposes Paradox as the antithesis of Doxa. ýParadox is actually a weapon against the intrigues of language, on the basis of which it would be ýpossible to experience a different reading of the text. However, Barthes never provides a clear-ýcut explanation of the semiotic mechanism of Doxa and Paradox. As a result, it may be ýassumed that Barthe's theoretical reorientation involves with the denial of his former doctrines ýregarding sign. This article, then, tries not only to analyze the semiotic functions of Doxa and ýParadox, but also explain the logical outcome of this viewpoint. It will be finally revealed that ýBarthe's second approach is basically influenced by the criticism of the hierarchical relationship ýbetween connotative and denotative meanings. ýKeywords: Barthes, semiotics, Doxa, Paradox, connotation, denotation
-
فرای با الهام از نگرش های اسطوره شناختی کاسیرر و الیاده و با به کارگیری دیدگاه های فریزر و فروید و از سویی دیگر با پی گیری آرای منتقدان حلقه نقد نو به دیدگاهی ژرف در باب ساختار دوری و دیالکتیکی اسطوره نایل شد که به موجب آن شکل گیری اسطوره محصول دو سازوکار متفاوت به شمار می رود: گرایش اسطوره به نقل روایت در نظام دوری؛ و جهت گیری اسطوره به سمت ساختارهای کلامی خودایستا. فرای این سازوکار دوم را ذیل وجه مضمون مدار اسطوره بررسی می کند و معتقد است دایانویا یا معنا ساختار دیالکتیکی اسطوره است که از طریق پیکره بندی، در هم تنیدگی و امتزاج تصاویر شکل می گیرد. با این همه، در قریب به اتفاق پژوهش هایی که به موضع نظری فرای می پردازند مبحث دایانویا عمدتا مغفول مانده است. به این ترتیب، هدف از انجام این پژوهش آن است که با استخدام روش توصیفی-تحلیلی مبانی نظری فرای را در این باره نقد و بررسی کند و ضمن توجه به خاستگاه های نظری وی، سازوکار درونی دایانویا نیز تحلیل شود. در این بررسی مشخص می شود که دایانویای اسطوره با وجوه هیروگلیفی، هیراتیکی و دموتیکی بیان متلازم است و گذار اسطوره به سوی رمانس، حماسه و نهایتا تاریخ به واسطه عملکرد اصل جابه جایی ممکن می شود. در این گذار، اسطوره نامتبدل در نهایت به وجه واقع گرای ناتورآلیستی روی می آورد و اسطوره اگرچه پوشیده و نهفته می ماند اما هرگز از میان نمی رود. بنابراین، به زعم فرای حتی آثاری که اساسا با رویکرد تاریخی نگاشته شده اند این قابلیت را دارند که از طریق قرائت اسطوره شناختی تجزیه و تحلیل شوند.کلید واژگان: اسطوره شناسی, ساختار دوری و دیالکتیکی اسطوره, میتوس, دایانویا, اصل جابه جاییInspired by Cassirers and Eliadehs mythological insights and employing Frasers and Freuds views as well as New Critical ideas, Northrop Frye gained deep insights into the cyclical and dialectical structure of myths. In his view, the formation of a myth is considered to be the outcome of two different functions: the tendency of the myth to present narratives in a cyclical system, and its movement toward self-sufficient verbal structures. Frye studies the latter function under myths theme-centred aspect and believes that dianoia, or meaning, is myths dialectical structure which is formed as a result of the formulation, interpenetration and interconnection of images. Nonetheless, the concept of dianoia has, so far, been overlooked in the majority of the studies on Fryes theoretical position. Therefore, employing a descriptive-analytical method, the present article aims to investigate Fryes theories in this regard and, concentrating on his theoretical origins, analyse dianoias internal function. This study will demonstrate that dianoia is associated with the hieroglyphic, hieratic and demotic aspects of speech, and that the transition from the myth to romance, epic and, ultimately, history is made possible due to the function of the paradigmatic axis. In this transition, the untransformed myth finally moves toward naturalisms realistic dimension and the myth, though hidden and dormant, does not disappear at all. Thus, according to Frye, even those works that have been written by adopting a basically historical approach, have the potential to be examined and analysed through a mythological reading.Keywords: mythology, Cyclical, Dialectical Structure of Myths, mythos, dianoia, Paradigmatic Axis
-
یکی از روش هایی که در دهه های اخیر در روایت شناسی باب شده، متاثر از تحلیل نشانه- معناشناختی گفتمان است که خود از رویکردهای زبان شناسی تعاملی به شمار می آید. در تحلیل نشانه- معناشناختی گفتمان، نشانه های منفرد اهمیت چندانی ندارند و توجه بیشتر معطوف به نظامی فرایندی است که معنا به واسطه آن و طی جریانی پویا و سیال شکل می گیرد. در همین راستا، یکی از موضوعاتی که در تحلیل چگونگی تحقق گفتمان مطرح می شود، انفصال و اتصال گفتمانی است. با این همه، باوجود دقایق نظری دیدگاه اندیشمندانی همچون گرماس، فونتنی و کورتز دیده می شود که کاربست عملی این مبحث در تحلیل متون ادبی فقط به یک دسته تحلیل های صوری منتهی شده که نه تنها با رسالت نظری بنیان گذاران این دیدگاه در تعارض است؛ بلکه موضوع پویایی معنا را نادیده می گیرد. به همین سبب، پژوهش حاضر درپی آن است که ضمن بازاندیشی در برخی زمینه های نظری انفصال و اتصال گفتمانی، به منظور تقویت کارایی این رویکرد به طرح چند موضوع مغفول مانده بپردازد. البته، برخی از این پیشنهادها اساسا تازگی دارد؛ اما بعضی از آن ها اگرچه در تاملات نظریه پردازان مذکور به شکل صریح یا ضمنی یافته می شود، به هر روی، در تحلیل نهایی مغفول مانده است.
کلید واژگان: روایت شناسی, انفصال و اتصال گفتمانی, نشانه- معناشناسی, زبان شناسی تعاملی, معنا -
یکی از پژوهش های بنیادی در نشانه شناسی شعر به ریفاتر تعلق دارد. ریفاتر در مکتب ساختارگرایی بالیده و نهایتا به نظریه دریافت گرایش یافته و در زمره ساختارگرایان هرمنوتیک قرار گرفته است. به کار گیری الگوی نشانه شناختی ریفاتر در بازخوانی آثار ادبی، به ویژه شعر، نکات مهمی را درباره آفرینش اثر و بازآفرینی آن توسط خواننده روشن میکند. بنابراین، در پژوهش حاضر، به طور موردی، شعری از شاملو بر اساس این الگو بررسی میشود. در این بررسی مشخص می شود این شعر محصول بسط ماتریس واحدی است که دلالتمندی شعر بدآن وابسته است. این ماتریس که حاکی از «انتقال از این جهان به جهانی دیگر» است، نخست به سه موضوع مستقل، یعنی انتقال، جهان هستی و جهان دیگر تفکیک میشود. هر یک از این موضوع ها، خود، از طریق تکنیک هایی چون انباشت، منظومه توصیفی، یا فضای متنی بسط مییابند.
این پژوهش هم چنین نشان می دهد که شعر در روند خوانش از سطح محاکاتی بر می گذرد و به سطح نشانه شناختی، می رود؛ تنها در این سطح است که می توان وحدت شعر را بازجست. کلید واژگان: نشانه شناسی شعر, ماتریس, انباشت, منظومه توصیفی, فضای متنی, سطح محاکاتیOne of researchers in the semiotics of poetry is ýRiffaterre. Developing his structuralist ideas, Riffaterre devoted his later career to the reception theory and is known as a ýhermeneutic structuralist. Using Riffaterre's model in reading poetry, ýilluminates important notes about the creation of poetic texts as well as its recreation by the ýreader. Hence, this article is based on a reading of poem by Shamloo. Analysis of ýthis poem indicates that it is a result of an expansion of a matrix and its ýsignificance is consequently dependent on this matrix. This matrix, which signifies the ýtransference of human being from this world to the other world, is firstly divided into three ýdistinct topics, i.e. transference, this world, and the other world. Each topic is then expanded ýthrough such techniques as accumulation, descriptive systems, and textual space. This ýresearch, also, reveals that poetry, in the process of reading, transcends from a mimetic level ýto a semiotic level where the significance of the poem could be ýunderstood. ýKeywords: Semiotics of Poetry, Matrix, accumulation, descriptive systems, textual space, mimetic level -
موضوع معناشناسی و تبیین رابطه «لفظ» و «معنا» همواره در اندیشه عرفانی مطرح بوده است؛ البته در همین زمینه، مفسران و بلاغیون نیز هریک به شیوه خاص خود به استقبال موضوع رفته و از جایگاه خود مباحث مهمی دراین باره مطرح کرده اند، اما در ساحت عرفان، معنا شناسی متلازم با طرز تفکر ویژه عرفانی است و از علل و اسباب نظری خاصی برخوردار است. دراین میان، آثار عین القضات و شیوه طرح موضوع در این آثار از اهمیت بسیاری برخوردار است. به همین دلیل، پژوهش حاضر با اتخاذ رویکرد درون متنی، آثار عین القضات را از این چشم انداز کاویده است. براین اساس، تاملات معناشناختی عین القضات ذیل هفت عنوان بررسی شده است: 1- لفظ و اصول وضع آن؛ 2- فرم بیان و ماده بیان؛ 3- معنای اصطلاحی و معنای حقیقی؛ 4- تکثر لفظی و تکثر معنایی؛ 5- اطلاق حقیقی و اطلاق مجازی؛ 6- تمایز لفظی و تمایز معنوی و 7- مسما در غیاب اسم. در پایان مشخص می شود که عین القضات در تاملات معناشناختی خود، متاثر از نظریه وجودی و معرفتی عرفانی است و تلقی وی درباره حقیقت و ساختار سلسله مراتبی آن، منتهی به این شده است که معنی را بر شکل ارج نهد و مقدم بدارد.کلید واژگان: عین القضات, لفظ, معنا, اطلاق حقیقی, اطلاق مجازی
-
یکی از مباحثی که همواره در بحث از ساختار غزل مطرح می شود، موضوع بود یا نبود انسجام در غزل است. در همین راستا، مقاله پیش رو در پی آن است که با به کارگیری رویکرد زبان شناسی نقش گرا و استخدام الگوی انسجام ساختاری، ساختار تماتیک غزلی از حافظ را بررسی کند. بنابراین هدف از انجام این پژوهش آن است که با تحلیل ساختار تماتیک «بند» و نحوه ساز مان دهی عناصر درونی آن چگونگی، بروز و ظهور انسجام ساختاری را در غزل فارسی بحث و بررسی کند. از این رو پس از تبیین کلیاتی درباره فرانقش ها، نحوه سازمان دهی جمله از منظر ساختار تماتیک، و گونه های نشان دار و بی نشان ساختار آغازگر-بیانگر در زبان فارسی مطرح می شود. در ادامه با استخدام روش توصیفی تحلیلی در بررسی ساختار تماتیک جملات، غزلی از حافظ بررسی می شود. این بررسی علاوه بر آشکار کردن نکاتی درباره انسجام ساختاری غزل و نحوه سازمان دهی ساختارهای مضمونی آن، برخی از تلقی های پنهان شاعر را نیز که در خلال این بررسی برجسته می شوند تحلیل می کند. در پایان مشخص می شود که با اتکاء به این روش می توان موضوع انسجام را در بسیاری از غزل های حافظ با اتکاء به نحوه سازمان دهی ساختار آغازگر-بیانگر تحلیل و بررسی کرد.کلید واژگان: انسجام ساختاری, ساختار تماتیک, آغازگر, بیانگر, فرانقش, غزل حافظOne of the prevalent questions in the realm of Persian sonnet is related to its cohesion. In this respect, using a functional linguistics approach, as well as the model of structural cohesion, the present article is to analyze the thematic structure of a sonnet by Hafiz. The aim of the present article is therefore to discuss the textual structure of a Persian sonnet through analyzing the thematic structure of the clause and the organization of its internal elements. Accordingly, a brief explanation about meta-functions is firstly provided, and afterwards the organization of the thematic structure in Persian language, along with the analysis of marked and unmarked types of Theme-Rheme is discussed. Next, using a descriptive-analytic approach in analyzing the structural cohesion, a poem by Hafiz is accordingly described. This analysis not only reveals some important points about the structural cohesion of the sonnet and its thematic structure, but also explains some of the poet's latent beliefs. In the end, it is claimed that on the basis of such an approach, one can analyze the cohesion of Hafiz's other sonnets according to the organization of Theme-Rheme.Keywords: Structural cohesion, Thematic structure, Theme, Rheme, Meta, functions, Hafiz's Persian sonnet
-
یکی از مباحثی که همواره در بحث ساختار غزل مطرح می شود، موضوع بود یا نبود انسجام در غزل است. در پژوهش حاضر، کوشیدیم با به کارگیری رویکرد زبان شناسی نقش گرا و براساس الگوی هلیدی و حسن، انسجام غیرساختاری در غزل را بررسی و تحلیل کنیم؛ ازاین رو، پس از استخدام این الگو، تبیین اصول انسجام غیر ساختاری و تفکیک آن از انسجام ساختاری، تلاش کردیم براساس غزلی از حافظ، موضوع انسجام را توصیف و تبیین کنیم. هدف ما در این مقاله این است که علاوه بر بررسی نحوه شکل گیری انسجام در غزلی از حافظ، به طور کلی روشی برای پژوهش درباره انسجام غیرساختاری در غزل را ارائه کنیم. شیوه توصیفی به کاررفته در این پژوهش، مبتنی بر الگوی مذکور است؛ با این حال، کوشیدیم با طرح سه نکته نویافته با عنوان «برنام»، «اشتراک مجازی در محور مشابهت» و «اشتراک مجازی در محور مجاورت»، نکته ای هرچند مختصر را به روش شناسی پژوهش در این حوزه بیفزاییم.کلید واژگان: زبان شناسی نقش گرا, انسجام غیرساختاری, غزل, برنام, اشتراک مجازیOne of the prevalent questions in the realm of Persian sonnet is related to its cohesion. The present article, using Halliday and Hassan's systemic-functional approach to cohesion, tries to analyze and describe the presence of cohesion in Persian sonnet. Henceforth, after using their proposed model in cohesion, defining the principles of non-structural cohesion and differentiating it from the structural cohesion, this article takes on a descriptive approach towards the analysis of a sonnet by Hafiz. Accordingly, this article tries to analyze the ways in which cohesion comes to existence in a sonnet by Hafiz, and at the same time provide the reader with a methodology for analyzing non-structural cohesion in Persian sonnets. However, the author proposes three new-found principles which could be of high importance in such a model, that is, epithet, and figurative connectedness in contiguity axis as well as similarity axis.Keywords: Keywords: Systemic, functional linguistics, non, structural cohesion, Persian sonnet, epithet, figurative connectedness
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.