به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

فهرست مطالب مسعود شفافی زنوزیان

  • مونا رحیمی، امیرحسین الهامی راد*، مسعود شفافی زنوزیان، محمد آرمین، افشین جعفرپور

    در پژوهش حاضر، غنی سازی نودل صنعتی با آرد عدس (35-7 %)، ایزوله سویا، آلبومین و اسپیرولینا پلاتنسیس در سطوح 1 تا 5 % و ارزیابی ویژگی های فیزیکوشیمیایی، ریولوژیکی و حسی آن انجام گردید. مطابق نتایج، تیمارهای حاوی سطوح 1 تا 5 % اسپیرولینا مقادیر بیشتری خاکستر، رطوبت، چربی و پروتیین در مقایسه با تیمارهای محتوی آلبومین، آرد عدس، ایزوله سویا و نمونه کنترل داشت. بیشترین و کمترین میزان pH در کل تیمارها به ترتیب مربوط به تیمار حاوی 35 % آرد عدس و 2 % ایزوله پروتیین سویا بود. افزایش سطح اسپیرولینا و آرد عدس به طور منفرد، کاهش عدد پراکسید را نتیجه داد. کمترین مولفه روشنایی، قرمزی و زردی به تیمارهای حاوی اسپیرولینا مربوط شد، در حالی که تیمارهای حاوی آرد عدس بیشترین مولفه قرمزی و زردی را داشتند و بیشترین مولفه قرمزی مربوط به تیمارهای حاوی آلبومین بود. در کلیه تیمارها، با افزایش سطح تمام افزودنی ها، میزان سفتی بافت افزایش یافت و تیمارهای حاوی ایزوله سویا، بیشترین سفتی را نشان دادند. بیشترین چسبندگی، کمترین پیوستگی، صمغیت و قابلیت جویدن مربوط به تیمارهای محتوی آرد عدس و بیشترین پیوستگی، صمغیت و قابلیت جویدن نیز مربوط به آلبومین بود. تیمارهای حاوی سطوح مختلف آلبومین بالاترین امتیاز رنگ را نشان دادند. بالاترین امتیاز طعم، بافت و پذیرش کلی متعلق به تیمارهای حاوی سطوح مختلف (2 تا 5 %) آلبومین بود. سطوح مختلف آلبومین بیشترین تاثیر معنی دار را بر خواص کیفی نمونه های نودل صنعتی گذاشت و در مقابل، تیمارهای حاوی اسپیرولینا نتایج قابل قبولی را در آزمون های کیفی مورد ارزیابی نشان ندادند.

    کلید واژگان: آرد عدس, آلبومین, اسپیرولینا پلاتنسیس, ایزوله سویا, غنی سازی, نودل صنعتی}
    Mona Rahimi, AmirHossein Elhami Rad*, Masoud Shafafi Zenozian, MohammadArmin, Afshain Jafarpour

    In the present study, fortification of industrial noodles with lentil flour (7-35 %), soy protein isolate (SPI), albumin and Spirulina platensis microalgae were (at 1 to 5 %) and their physicochemical, rheological and sensory properties were evaluated. Treatments containing 1-5 % of S.platensis had higher ash, moisture, fat and protein content compared to treatments containing albumin, lentil flour, soy isolate content and control samples. Increasing the levels of S.platensis and lentil flour individually resulted in a decrease in the peroxide value. The lowest L * , a* and b* value were related to the treatments containing S.platensis, while the treatments containing lentil flour had the highest a * and b* and the highest a * was related to the treatments containing albumin. In all treatments, with increasing the level of all additives, the firmness increased and treatments containing SPI showed the highest firmness. However, the highest adhesion, gumminess and chewability were related to the treatments containing lentil flour and the highest gumminess and chewability were related to albumin. Different levels of albumin had the highest color scores compared to other treatments and control samples. The highest score of taste, texture and overall acceptance belonged to the treatments containing different levels (2 - 5%) of albumin. As a conclusion, it can be said that different levels of albumin had the most significant effect on the quality properties of industrial noodle samples, and in contrast, treatments containing spirulina did not show acceptable results in the quality tests evaluated.

    Keywords: Lentil flour, Albumin, Spirulina platensis, Firtification, Industrial Noodle}
  • زهره پورظفر، امیرحسین الهامی راد*، مسعود شفافی زنوزیان، محمد آرمین

    در سال های اخیر، به کارگیری منابع گیاهی دارای ترکیبات زیست فعال نظیر رنگدانه ها و آنتی اکسیدان ها در مواد غذایی گسترش زیادی یافته است. تحقیقات نشان داده است که این منابع نقش مهمی را در بهبود خواص کیفی، ارتقاء ارزش غذایی و افزایش زمان ماندگاری محصولات غذایی مانند فرآورده های غلات و لبنیات ایفا می کنند. نظر به این نکات، در پژوهش حاضر، سطوح منفرد عصاره چای سبز (صفر تا 2 درصد)، چای سفید (صفر تا 2 درصد) و زنجبیل (صفر تا 5/1 درصد) در فرمولاسیون کیک اسفنجی به کار رفت و آزمایشات شیمیایی و فیزیکوشیمیایی بر روی تیمارهای مختلف انجام گردید. جهت بهینه سازی نتایج، از روش سطح پاسخ استفاده شد. مطابق نتایج، با افزایش سطوح عصاره های چای سبز، چای سفید و زنجبیل، مقادیر چربی، pH، پروتیین و فنل کل در تیمارها افزایش یافت. در مقابل، میزان رطوبت، اسیدیته و عدد پراکسید کاهش یافت. هر سه عصاره چای سبز، چای سفید و زنجبیل اثرات کاملا معنی داری بر ویژگی-های کیفی نمونه های کیک اسفنجی داشتند. نتایج روش سطح پاسخ نشان داد که سطوح پایین عصاره های مورد ارزیابی در پارامترهای بررسی شده به جز عدد پراکسید، نتایج بهتری ارایه داد.

    کلید واژگان: چای, زنجبیل, روش سطح پاسخ, کیک اسفنجی}
    Zohreh Pourzafar, Amirhossein ElhamiRad *, Masoud Shaffafi Zenozian, Mohammad Armin

    In recent years, the use of plant sources with bioactive compounds such as pigments and antioxidants in food has greatly expanded. Research has shown that these resources play an important role in improving quality properties and increasing the shelf life of food products such as cereals and dairy products. According to these points, in the present study, single levels of green tea extract (0, 1 , 2%), white tea (0, 1 , 2%) and ginger (0, 0/75 , % 1) were used in the sponge cake formulation and chemical and physicochemical experiments was performed on different treatments. To optimize the results, the Response Surface Methodology (RSM) was used. By increasing levels of green tea, white tea and ginger extracts, the fat, protein and total phenol content and pH value in the treatments increased. In contrast, moisture content, acidity and peroxide value decreased. All three extracts of green tea, white tea and ginger had significant effects on the quality characteristics of sponge cake samples. The results of the RSM showed that the low levels of the evaluated extracts in the studied parameters, except the peroxide value, gave better results.

    Keywords: Tea, Ginger, Response Surface Methodology, Sponge Cake}
  • سید محمدمهدی شبیری، امیرحسین الهامی راد*، زهرا شیخ الاسلامی، مسعود شفافی زنوزیان، محمدرضا سعیدی اصل

    سابقه و هدف:

     دیابت قندی یکی از شایع ترین اختلال های متابولیکی است که متابولیسم کربوهیدرات، پروتیین و چربی را تحت تاثیر قرار می دهد و در اثر فقدان ترشح انسولین یا کاهش حساسیت بافت ها به انسولین ایجاد شده و باعث افزایش قندخون می گردد. با توجه به عوارض جانبی داروهای شیمیایی که در درمان دیابت استفاده می شوند، از گیاهان متفاوتی برای کاهش قند خون استفاده شده است. کیک یکی از فرآورده‏ های غلات است که به عنوان میان وعده ای پر مصرف برای تمام گروه های سنی به شمار می رود. در این پژوهش امکان تولید کیک با استفاده از جایگزینی بخشی از آرد گندم با آرد کینوا و آرد بامیه به منظور استفاده از مزایای این آردها در کاهش اندیس گلایسمی برای افراد دیابتی، بررسی شد. برای جبران اثرات منفی کاهش گلوتن آرد گندم که با آردهای دیگر جایگزین شده بود، از صمغ ریحان به عنوان افزودنی بومی و طبیعی در فرمولاسیون کیک استفاده شد.

    مواد و روش ها

    برای انجام این پژوهش ابتدا ویژگی های تغذیه ای آرد گندم، آرد کینوا و بامیه اندازه گیری شد. سپس چهار نمونه کیک (نمونه شاهد، کیک فرموله شده با 30 درصد آرد کینوا، کیک فرموله شده با 16 درصد آرد بامیه و کیک فرموله شده ترکیبی حاوی آرد کینوا در سطح 30 درصد و آرد بامیه در سطح 16 درصد) تولید شد. پس از ارزیابی نمونه ها، نمونه ی با ارزش تغذیه ای بالاتر به عنوان نمونه بهینه برای اندازه گیری تغییرات قند خون روی 10 بیمار مبتلا به دیابت نوع II با روش اندازه گیری قند خون توسط دستگاه گلوکومتر بررسی شد.

    یافته ها

    بررسی های انجام شده نشان داد مقدار پروتیین و فیبر در آرد کینوا و آرد بامیه بیشتر از آرد گندم بود. بررسی میزان چربی نیز نشان داد که آرد کینوا، چربی بیشتری نسبت به آرد گندم و بامیه داشت. مقایسه کیک تهیه شده از آرد کینوا و آرد بامیه با کیک شاهد نشان داد که میزان فیبر، خاکستر و پروتیین در کیک تهیه شده با آرد کینوا و بامیه بسیار بالاتر از نمونه شاهد بود. کیک حاوی ترکیب آرد کینوا و آرد بامیه نتایج بافت سنجی و ویژگی های حسی بالاتری نسبت به سایر نمونه ها داشت. نتایج ارزیابی قند خون بیماران نشان داد که در تمام زمان های مورد بررسی، میزان پاسخ قند خون بیماران که کیک فرموله شده دریافت کرده بودند، به مراتب کمتر از موقعی بود که از نان سفید (شاهد) استفاده کرده بودند.

    نتیجه گیری:

     نتایج این پژوهش نشان داد می توان از کیک فرموله شده با آرد کینوا و بامیه به عنوان یک میان وعده برای افراد دیابتی استفاده نمود.

    کلید واژگان: کیک, دیابت, اندیس گلایسمی, آرد بامیه, آرد کینوا}
    Mahdi Shobeiri, AmirHossein Elhami Rad *, Zahra Sheikholeslami, Masoud Shafafi Zenozian, MohammadReza Saeidiasl
    Background and Objectives

    Diabetes mellitus is one of the most common metabolic disorders that affect the metabolism of carbohydrates, proteins, and fats; and is caused due to a lack of insulin secretion or reduced tissue sensitivity to insulin generating high blood sugar. Due to the side effects of using chemical drugs to treat diabetes, different plants have been used to lower blood sugar and to cure the effects of diabetes. Cake is one of the cereal products with high-consumption snack for all age groups. In this study, the possibility of producing cakes was investigated. This investigation was done by replacing some parts of wheat flour with quinoa flour and okra flour in order to use the benefits of these flours in reducing the glycaemic index in diabetics.To compensate for the negative effects of gluten reduction caused by replacing wheat flour with other flours, basil gum was used as a natural additive in cake formulations.

    Materials and Methods

    For this study, the nutritional properties of wheat flour, quinoa and okra flour, and cake samples were measured according to the standards. Then four cake samples (a control cake, a cake with 30% quinoa flour, a cake containing 16% okra flour, and a formulated cake consisted of 30% quinoa flour and 16% okra flour) were produced. The sample with higher nutritional value was chosen to evaluate changes in blood sugar in 10 patients with type II diabetes using the method of measuring blood sugar by a glucometer.

    Results

    The result showed that the amount of protein and fiber in quinoa flour and okra flour was higher than wheat flour. The fat value in quinoa flour was more than wheat flour and okra flour. The comparison between the cake prepared from quinoa flour and okra flour with the control cake showed that the amount of fiber, ash and protein in the cake prepared with quinoa flour and okra flour was much higher than the ones in the control sample. The cake containing a combination of quinoa flour and okra flour had higher texture and sensory properties than the other samples. The result of the patients' blood glucose test during the study showed that when the cake was formulated, the patients' blood sugar response rate was much lower than when they used white bread (control).

    Conclusion

    The results of this study showed that the formulated cake with okra flour and quinoa flour can be used as a main snack for diabetics.

    Keywords: Cake, diabetic, glycemic index, Okra flour, quinoa flour}
  • پریسا دلفان، علی مرتضوی*، امیرحسین الهامی راد، مسعود شفافی زنوزیان

    در این پژوهش، عصاره ریز جلبک اسپیرولینا پلاتنسیس با سه روش خیساندن، مایکروویو و فراصوت و با استفاده از دو حلال آب و اتانول تحت شرایط کنترل شده استخراج شد و ارزیابی میزان فلاونویید، میزان فنول کل و ظرفیت آنتی اکسیدانی (IC50) عصاره های حاصل به ترتیب بر اساس روش رنگی آلومینیوم کلرید، رنگ سنجی به روش فولین سیوکالتو و جذب رادیکال DPPH(2 و 2 دی فنیل 1 پیکریل هیدرازیل) در سه تکرار انجام گرفت. نتایج نشان داد که بین تکنیک های استخراج، روش فراصوت و بین دو حلال مورد استفاده، آب بهترین راندمان استخراج فنول کل، فلاونویید و فعالیت رادیکال گیرندگی را داشت و مقادیر فنول کل، فلاونویید و فعالیت رادیکال گیرندگی در روش فراصوت به ترتیب برابر با 36/0 ± 2.13 (mg/ml)، 35/0 ± 3.4 (mg/ml) و 35/0 ± 0.34 (µg/ml) تعیین گردید. به عنوان نتیجه گیری می توان گفت که به کارگیری تکنیک فراصوت و حلال آب در مقایسه با پنج تیمار دیگر توانست بهترین کارایی را نشان دهد و در نهایت به عنوان تیمار بهینه انتخاب گردد.

    کلید واژگان: آنتی اکسیدان, اسپیرولینا پلاتنسیس, استخراج, ترکیبات زیست فعال}
    Parisa Delfan, Seyyed Ali Mortazavi*, Amir Hassein Elhami Rad, Masoud Shaffafi Zenoozian

    In this study, extracts of microalgae Spirulina platensis were extracted by maceration, microwave and ultrasound methods and water and ethanol as solvent under controlled conditions. Determination of total flavonoid content (TFC) and total phenolic content (TPC) as well as free radical scavenging activity (IC50) of the extracts done based on Alcl method, follin-ciocaltuea and absorption of radical DPPH (2,2-diphenyl -1-ipicryl hydrasil) respectively and in triplicate. The results showed that between extraction techniques, ultrasound and between two solvents used, water had the best efficiency of extraction the TPC, TFC and free radical scavenging activity. By ultrasound technique, PC, TFC and IC50 were 2.13±0/36 (mg/g), 3.4±0/35 (mg/g) and 0.34 ±0/35 (µg/ml) respectively. As a conclusion, it can be concluded that the application of ultrasound technique and water in comparsion with other five treatments showed the best efficiency and finally, it was selected as an optimal treatment.

    Keywords: Antioxidant, Spirulina platensis, Extraction, Bioactive Copmounds}
  • مریم بیات ترک، محسن وظیفه دوست *، محمدعلی حصاری نژاد، زهره دیدار، مسعود شفافی زنوزیان

    مبنای مدل ‌سازی زمان ماندگاری اسنک ‌های غنی‌ شده با اسپیرولینا پلاتنسیس، دمای نگهداری است. اسنک‌ ها بعد از تولید در بسته ‌های پلی ‌پروپیلن بسته‌ بندی شدند و در دو دمای 25 (دمای اتاق) و 5 (یخچال) درجه سانتی‌گراد برای یک دوره مشخص 180 روزه نگهداری شدند. مطالعات مدت‌ زمان ماندگاری توسط ارزیاب ‌های نیمه آموزش ‌دیده و مصرف‌ کنندگان انجام شد. در این مدت آزمون‌ های میکروبی (شمارش کلی باکتری‌ ها، کپک، مخمر و کلی فرم)، محتوای رطوبتی، سختی و تردی بافت مورد بررسی قرار گرفت. آنالیز خطر ویبول برای تخمین مدت‌ زمان ماندگاری اسنک ‌های غنی‌ شده با پودر اسپیرولینا پلاتنسیس بر اساس ارزیابی ویژگی های حسی استفاده شد. با در نظر گرفتن 25 و 50 درصد احتمال عدم پذیرش، مدت ‌زمان ماندگاری در دمای 5 درجه سانتی‌گراد برای نمونه‌ های غنی‌ شده و شاهد به ترتیب 98، 67 و 184، 158 روز و در دمای 25 درجه سانتی‌گراد به ترتیب 189، 125 و 321، 217 روز تخمین زده شدند. همچنین معادله مدت‌ زمان ماندگاری با احتمال عدم پذیرش توسط مصرف‌ کنندگان ارایه گردید. درنهایت نمونه اسنک‌ های غنی‌ شده و شاهد مورد ارزیابی میکروبی قرار گرفتند. نتایج آن نشان داد که نمونه های اسنک غنی شده و شاهد برای مصرف در یک دوره 360 روزه از نظر میکروبیولوژیکی کاملا بی‌ خطر هستند.

    کلید واژگان: اسنک|اسپیرولینا پلاتنسیس|مدت زمان ماندگاری|مدل سازی پیش گویانه|آنالیز خطر ویبول}
    Maryam Bayattork, Mohsen Vazifedoost *, Mohammad Ali Hesarinejad, Zohreh Didar, Masoud Shafafi Zenoozian

    The basis for modeling the shelf life of snacks enriched with Spirulina platensis is the storage temperature. After production, the snacks were packed in polypropylene bags and stored at 25°C (room temperature) and 5°C (refrigerator) for a specified period of 180 days. Shelf life studies were performed by semi-educated and consumer panelists. During this period, microbial tests (total count of bacteria, mold, yeast and coliform), moisture content and hardness were examined. Weibull hazard analysis was used to estimate the shelf life of snacks enriched with Spirulina platensis powder based on sensory properties assessment. Considering the 25% and 50% probability of rejection, the shelf life at 5 ° C for enriched and control samples was 98, 67 and 184, 158 days and at 25 ° C for 189, 125,217 and 321 respectively Were estimated. Also, the equation of shelf life with the probability of rejection by consumers was presented. Finally, enriched and control snacks were microbiologically evaluated. The results showed that the enriched and control snack samples were completely microbiologically safe for consumption over a 360-day period.

    Keywords: Spirulina platensis, Shelf life, Predictive modeling, Weibull hazard analysis}
  • افسانه معینی، مسعود شفافی زنوزیان*، حجت کاراژیان، امیرحسین الهامی راد، احمد پدرام نیا

    محصولات نانوایی که بخش عمده ای از صنایع غذایی فراوری شده را تشکیل می دهند، عموما با آرد گندم تهیه شده و در هنگام اختلاط با آب شبکه گلوتن قوی ایجاد می کنند. اگرچه حضور پروتئین های گلوتنی در آرد گندم یک ویژگی منحصر بفرد است اما، جایگزینی آرد گندم با سایر دانه های غلات در فرآورده های نانوایی تا یک حد مشخص امکان پذیر است. در تحقیق حاضر سه ارزن با نام های ارزن ایتالیایی، ارزن مرواریدی و ارزن معمولی استفاده شدند. آرد ارزن استفاده شده به نسبت 10، 30، 50 و100 درصد جایگزین آرد گندم شد.  . ویژگیهای بافتی، حسی و پارامترهای رنگی نمونه های کیک مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که افزایش در مقدار آرد ارزن در خمیر کیک خواص کارآیی پخت خمیر کیک را کاهش داد. میانگین ارتفاع کیک با افزایش مقدار آرد ارزن در خمیر کیک کاهش یافت. ارزن مرواریدی حجم کیک ارزنی بهتری را درمقایسه با دو کیک ارزن دیگر نشان داد. پیوستگی کیک ارزن با افزایش مقدار ارزن کاهش یافت و این تغییرات در پیوستگی برای هر سه آرد ارزن مشابه بود. ترکیب ارزن در خمیر کیک چسبندگی را کاهش داد. کیک های با ترکیب بیشتر ارزن سختی بیشتری داشتند. بطور کلی، ارزن مرواریدی کیک بهتری را در مقایسه با ارزن های ایتالیایی و معمولی تولید کرد. مقبولیت کلی کیک های ارزن در ارزیابی های حسی بیشتر بدست آمدند. با در نظر گرفتن کلیه خصوصیات مورد بررسی، نسبت 30 درصد جایگزینی آرد ارزن بهترین سطح جایگزینی پیشنهاد شد. نتایج این تحقیق در توسعه محصولات نانوایی حاوی ارزن بسیار مفید هستند.

    کلید واژگان: ارزن, آرد گندم, کیک, ویژگیهای بافتی, ارزیابی حسی}
    Afsaneh Moeini, Masoud Shafafi Zenoozian*, Hojjat Karajhiyan, AmirHossein Elhami Rad, Ahmad Pedram Nia

    Bakery products that contain main part of food process industries usually made with wheat flour and establish a stable gluten network when mixed with water. Although presence of gluten proteins in wheat flour is a unique property, but substituting of wheat flour with other cereal grains up to a certain limit is possible. In current research three different millet varieties namely Proso, Pearl and Foxtail millet were used. Millet flour was used in proportions of 10, 30, 50 and 100% in replacing wheat flour in a cake recipe. Sensorial properties, textural attributes and color indices were evaluated. Results showed that increase in millet concentration in cake formulation decreased the efficiency properties of cooking of dough. Cake height decreased with increase in millet concentration in dough. Pearl millet showed a better cake volume in comparing with the two other millets. Cake cohesiveness decreased with increase in millet substitution and these variations was the same for all varieties. Millet composition in dough decreased adhesiveness of the product. Cakes with higher millet composition showed higher hardness. Totally, Pearl millet produced better cakes in comparison with Proso and Foxtail millets. Total acceptability of millet cakes obtained higher scores at sensory analysis. Considering all characteristics used in current study, 30% substitution level suggested as the best substitution level. The results of current research are valuable at bakery products containing millets.

    Keywords: Millet, Wheat flour, Cake, Textural attributes, Sensory properties}
  • عبدالرضا آقاجانی، سید علی مرتضوی*، فریده طباطبایی یزدی، مسعود شفافی زنوزیان، محمدرضا سعیدی اصل

    در این پژوهش، پس از عصاره گیری گیاه چویل و ریزجلبک اسپیرولینا پلاتنسیس با تکنیک فراصوت و با کمک اتانول 70/99 درصد، سطوح 1/0 تا 1 درصد از هر دو عصاره مطابق فرمولاسیون به نمونه های شیر تزریق و ماست پروبیوتیک حاوی لاکتوباسیلوس اسیدوفیلوسLa-5تولید گردید. سپس طی 21 روز، آزمون تعیین pH، آب اندازی، پارامترهای رنگی (L*a*b*) و شمارش سویه پروبیوتیک انجام شد. با افزایش زمان ماندگاری، مقادیر pHکاهش و آب اندازی، افزایش یافت. تیمارهای حاوی سطوح مختلف عصاره چویل، pH کمتر و آب اندازی بیشتری را نشان دادند. در مورد پارامترهای رنگی ، با افزایش زمان نگهداری تا روز چهاردهم، شدت روشنایی (L*) کاهش و شدت رنگ سبز (a*) نمونه ها افزایش یافت و از روز چهاردهم تا روز پایانی، روند شدت روشنایی و سبزی نمونه ها به ترتیب افزایشی و کاهشی بود. تیمارهای حاوی عصاره چویل، میانگین L* کمتر وa* بیشتری در مقایسه با عصاره اسپیرولینا داشتند. پارامترb* با گذشت زمان کاهش یافت و بالاترین میانگین (زردی بیشتر) مربوط به تیمارهای حاوی عصاره چویل بود. از نظر تعداد باکتری، با گذشت زمان نگهداری تا روز چهاردهم، تعداد این سویه افزایش معنی داری داشت و بعد از آن، یک سیکل لگاریتمی کاهش یافت، اما بیش از تعداد تعیین شده استاندارد در ماست پروبیوتیک بود. تیمارهای حاوی عصاره اسپیرولینا، میانگین تعداد باکتری بالاتری را نشان دادند.به کارگیری عصاره اسپیرولینا در مقایسه با عصاره چویل نتایج بهتری را از نظر pH، رنگ و شمارش پروبیوتیک به دست داد، در عین حال، استفاده از هر دو عصاره توانست موجب بهبود رنگ و افزایش تعداد پروبیوتیک گردد.

    کلید واژگان: اسپیرولینا پلاتنسیس, چویل, رنگ, لاکتوباسیلوس اسیدوفیلوس, ماست پروبیوتیک}
    A.R.Aghajani, S.A.Mortazavi *, F.Tabatabai Yazdi, M.Shafafi Zenozian, M.R. Saedi Asl

    In this study, after the extraction of F.angulata and microalgae Spirulinaplatensis by ultrasound technique and ethanol (99/70 %), levels of 0/1 to 1% of both extracts were injected into milk samples, according to the formulation, and probiotic yogurt containing LactobacillusacidophilusLa-5 wasprepared. Then,determination of pH, color and probiotic count was donewithin 21 days. By increasing the storage time, the pH and syneresis values decreased and increased respectively.Treatments containing different levels of Chevil extract showed lower pH and more syneresis in comparsion with Spirulina extract. Regarding color parameters (L*a*b*), increasing the storage time until the 14th day, the lightness intensity (L*) decreased and the green intensity (a*) of the samples increased. From the 14th day until the end of period, the L* and a* values was increased and decreased respectively.Treatments containing F.angulata extract, had a less L* value and greater a* value than S. platensisextract. The b* value decreased over time, and the highest mean (more yellowness) was related to the treatments containing F.angulata extract. During cold storage until 14 d, L.acidophilus count increased significantly, and then, declined 1 logarithmic cycle, but it was more than the standard number in probiotic yogurt. Treatments containing S. platensisextract showed a higher count of L. acidophilus.The use of S. platensis extract in comparison with F.angulata extract, yielded better results in terms of pH, color and probiotic count. The use of both extracts could improve yogurt color and increase the probiotic count.

    Keywords: Spirulinaplatensis, Ferulagoangulata, Color, Lactobacilusacidophilus, Probiotic Yoghurt}
  • عبدالرضا آقاجانی، سیدعلی مرتضوی*، فریده طباطبایی یزدی، مسعود شفافی زنوزیان، محمدرضا سعیدی اصل
    این پژوهش با هدف بررسی مقادیر ترکیبات فنولی و فعالیت رادیکال گیرندگی گیاه چویل به عنوان جایگزین آنتی اکسیدان های سنتزی انجام شد. بدین منظور، عصاره گیری از پودر برگ های چویل با دو روش خیساندن (زمان 12 ساعت) و مایکروویو (60 ثانیه) و با کمک حلال های اتانول و آب (با نسبت های 0: 100؛ 25: 75؛ 50: 50 از هر دو حلال) و سنجش میزان کل ترکیبات فنولی و فلاونوئیدی به روش اسپکتروفتومتری صورت گرفت و فعالیت آنتی اکسیدانی عصاره گیاه با استفاده از روش مهار رادیکال آزاد 2، 2 دی فنیل 1- پیکریل هیدرازین (DPPH) اندازه گیری شد. تجزیه و تحلیل داده ها با نرم افزار SPPS نسخه 24 و روش آزمون آنالیز واریانس انجام گردید. نتایج نشان داد که بین عصاره های استخراج شده با دو روش و حلال های اتانول و آب، تفاوت کاملا معنی داری وجود داشت (p<0.01). بالاترین فلاونوئید (008/0±75/0 میلی گرم معادل روتین به گرم نمونه خشک) و بالاترین فعالیت رادیکال گیرندگی (1/0±04/1 درصد) مربوط به عصاره های استخراج شده با مایکروویو با نسبت اتانول به آب برابر با 0 : 100 درصد بود. در مقابل، بالاترین فنول کل (09/0±665/3 میلی گرم معادل اسید گالیک به گرم نمونه خشک) در عصاره های استخراج شده با روش خیساندن و نسبت اتانول به آب برابر با 0 : 100 درصد به دست آمد. در هر دو روش استخراج، میزان استخراج تحت تاثیر نسبت حلال ها قرار داشت و حلال آب، کارامدتر از اتانول بود.
    کلید واژگان: آنتی اکسیدان, خیساندن, چویل, فنول, مایکروویو}
    Abdoreza Aghajani, Seyed Ali Mortazavi*, Farideh Tabatabai Yazdi, Masoud Shafafi Zenozian, Mohammad Reza Saedi Asl
    This study was conducted to investigate the content of phenolic compound and radical scavenging capacity (IC50) of chevil as a replacement for synthetic antioxidants. The extract of chevil leaves powder  was obtained by maceration (12 h)  and microwave (60 s) with ethanol or water  (100: 0, 75: 25 , 50:50) and the amount of  total phenolics and flavonoids was measured by spectrophotometry and antioxidant activity was measured by scavenging free radical 2,2-diphenyl -1- picryl hydrazine (DPPH). Data were analyzed by SPSS versiov 24 as well as variance analysis. The results showed that there was a significant difference between the extracts obtained by two used solvents ethanol and water (p<0.01). The extracts obtained by microwave showed the highest flavonoids content (0/75±0.008 mg Eq. Rutin/g dry sample) and the highest radical scavenging activity (1/04 ± 0/1) at ethanol to water ratio of 0:100 % as comared to maceration method. In contrast, the highest total phenol content (TPC) (3/665±0.09 mg Eq. gallic acid / g dry sample) was obtained by maceration at ethanol to water ratio of 0: 100%. For both methods, the rate of extraction was affected by solvents  ratio and water was more effective than ethanol.
    Keywords: Antioxidant, Maceration, Chevil, Phenol, Microwave.}
  • سیده ندا سیادتی، فرشاد صحبت زاده *، فهیمه بهروان، مسعود شفافی زنوزیان، فریده طباطبایی یزدی
    در این کار، به منظور جایگزینی روشی غیر حرارتی و کم هزینه تر نسبت به روش پاستوریزاسیون سنتی در صنعت غذا از پلاسمای سرد اتمسفری استفاده شد. پلاسمای نسبتا یکنواخت با استفاده از تخلیه سد دی الکتریک در هوا ایجاد شد و آب زرشک به عنوان نمونه در طی سه زمان 8، 10 و 12 دقیقه ای تحت تابش آن قرار گرفت. تاثیر پلاسمای سرد اتمسفری بر میزان رنگ، pH، کل میکروارگانیسم ها، کپک و مخمر، باکتری های اسید لاکتیک، باکتری های مقاوم به اسید و آسپرژیلوس نایجر اندازه گیری شد و نتایج آن با داده های حاصل از تیمار پاستوریزاسیون گرمایی به مدت 12 دقیقه مقایسه گردید. نتایج نشان می‏دهد اختلاف معنی داری بین روش تابش 8، 10 و 12 دقیقه ای پلاسما با روش پاستوریزاسیون وجود ندارد، اما بین این روش ها با گروه شاهد اختلاف معنی داری دیده می شود. این نتایج حاکی از آن است که با بهینه کردن دستگاه، پلاسمای سرد اتمسفری می تواند جایگزین مناسبی برای روش پاستوریزاسیون حرارتی باشد.
    کلید واژگان: پلاسمای سرد فشار اتمسفری, غیر فعال سازی میکرو ارگانیسم ها, آب زرشک}
    Siadati S. N., Sohbatzadeh F. *, Behravan F., Shafafi Zanoozian M
    In this work, a cold atmospheric pressure plasma was used as a low cost and non-thermal alternative method in food industry, and it was compared with traditional pasteurization method. Dielectric barrier discharge was used to generate the air plasma for the treatment of barberry juice, in 8, 10 and 12 minutes. The effect of the plasma treatment on the color, the amount of pH, total microorganisms, mold and yeast, lactic acid bacteria, acid resistant bacteria and Aspergillus niger were investigated and the results were compared with those by 12 min thermal pasteurization method. The results show that there are no meaningful statistical differences between the 8, 10 and 12 min plasma exposures and pasteurization methods, but there are meaningful differences between these samples and the control. It means that by optimizing such plasma device, the cold atmospheric plasma treatment is an appropriate alternative method for the thermal pasteurization.
    Keywords: Cold atmospheric pressure plasma, Microorganism inactivation, Barberry juice}
  • عبدالرضا آقاجانی، سیدعلی مرتضوی، فریده طباطبایی یزدی، محمدرضا سعیدی اصل، مسعود شفافی زنوزیان
  • محسن وظیفه دوست*، امیر حسین الهامی راد، مسعود شفافی زنوزیان، محمدحسین حداد خداپرست، محمد آرمین
    امروزه گرایش به تولید غذاهای با اثرات سلامتی بخش، افزایش یافته است. نعناع یکی از گیاهانی است که اثرات سلامتی بخش آن ثابت شده است. افزودن باکتری های پروبیوتیک به ماست خواص سلامتی بخش آن را افزایش می دهد. هدف از این مطالعه افزودن عصاره و فیبر ساقه نعناع به ماست همزده حاوی باکتری بیفیدوباکتریوم لاکتیس (BB-12) و بررسی زنده مانی این باکتری است. بدین منظور، از روش سطح پاسخ و طرح مرکب مرکزی چرخش پذیر استفاده گردید. نتایج به دست آمده حاکی از آن است که رابطه بین غلظت های مختلف فیبر و عصاره و زنده مانی باکتری بیفیدوباکتریوم لاکتیس در روزهای اول تا بیست و یکم معنی دار است (P<0.01). بهینه سازی، با استفاده از روش سطح پاسخ نشان داد که بیشترین زنده مانی باکتری بیفیدو باکتریوم لاکتیس زمانی حاصل می گردد که غلظت عصاره و فیبر به ترتیب 1/0 و 3/1 درصد باشد. در این شرایط مطلوبیت مدل برابر با 94/0 و تعداد باکتری بیفیدوباکتریوم لاکتیس در روز اول 005/0±11/7 log cfu/ml، روز هفتم 035/0±49/6 log cfu/ml، روز چهاردهم 055/0±24/6 cfu/ml log و روز بیست و یکم 17/0±41/5 log cfu/ml بود. از آنجایی که ماست تولید شده تحت شرایط بهینه حاوی حداقل 106 پرگنه باکتری در هر میلی لیتر بود، لذا محصول فوق فراسودمند نامیده شد.
    کلید واژگان: بیفیدوباکتریوم لاکتیس(BB, 12), نعناع, فیبر, عصاره, ماست}
    Mohsen Vazifedoost*, Amirhosei Elhamirad, Masude Shafafi, Mohammadhosein Hadadikhodaparast, Mohammad Armin
    In today's world, there is a growing tendency towards producing healthy and nutritious food. Mint is a genus of plants that its healthy and nutritious effects have been proved. Adding probiotic bacteria to yogurt increases its nutritious benefits. This study aims at adding the extract and fiber of mint stalk to stirred yogurt containing Bifidobacterium Lactis bacteria (BB-12) as well as examining the viability of this bacterium. To do so, the response surface methodology and the central composite rotatable design were employed. The findings obtained from the analysis showed that there was a significant relationship between different concentrations of fiber and extract, and the viability of B. Lactis bacteria in the first day to the 21st day (P
    Keywords: Bifidobacterium Lactis(BB, 12), Mint, Fiber, Extract, Yogurt}
  • زهرا نجار *، حمید توکلی پور، مسعود شفافی زنوزیان
    در این پژوهش اثر افزودن صمغ ثعلب (در چهار سطح 0/1- 0/2- 0/3 و 0/4 درصد) و ایزوله پروتئین سویا (در سه سطح 1- 2 و 3 درصد) به عنوان جایگزین کننده و پایدار کننده بر خواص فیزیک و شیمیایی و حسی خامه شامل اسیدیته، ویسکوزیته، اورران، سینرزیس، رنگ ظاهری و پذیرش کلی به منظور تولید خامه زده کم چرب بررسی شد. نتایج نشان داد که خواص فیزیکوشیمیایی محصول نهایی به طور معنی داری تحت تاثیر سطوح مختلف صمغ ثعلب و SPI قرار گرفت به طوری که با افزایش متغیرهای مستقل اسیدیته، ویسکوزیته و اورران افزایش یافته و درصد چربی و آب اندازی در دمای محیط و یخچال در سطح معنی داری نسبت به نمونه شاهد کاهش یافت (P<0/05). همچنین بر اساس نتایج، افزایش میزان صمغ تاثیر مثبتی بر روشنی ظاهری خامه زده داشت در حالی که افزودن SPI به میزان 1 و 2 درصد تاثیر مثبتی داشته ولی غلظت 3 درصد موجب کدر شدن محصول نهایی شد. در نهایت با بررسی تاثیر متقابل متغیرها بر پذیرش کلی محصول نهایی مشخص شد که نمونه های حاوی ترکیبی از 0/3 درصد صمغ ثعلب و 3 درصد SPI بیشترین امتیاز را از نظر داوران آموزش دیده داشت. از نظر آنالیز دستگاهی نیز 0/3 درصد صمغ ثعلب و 3 درصد SPI به عنوان بهترین سطوح افزوده شده به فرمولاسیون انتخاب شد.
    کلید واژگان: پودر خرما, خشک کردن, فرمولاسیون, توزیع پذیری, تکنولوژی پساز برداشت}
  • شهره عزیزی *، سیدعلی مرتضوی، مسعود شفافی زنوزیان، موسی الرضاهوشمند دلیر
    در این پژوهش اثر افزودن صمغ ثعلب (در چهار سطح 1/0، 2/0، 3/0 و 4/0 درصد) و ایزوله پروتئین سویا (در سه سطح 1، 2 و 3 درصد) به عنوان جایگزین کننده و پایدار کننده بر خواص فیزیکو شیمیایی و حسی خامه شامل اسیدیته، ویسکوزیته، اورران، سینرزیس، رنگ ظاهری و پذیرش کلی به منظور تولید خامه زده کم چرب بررسی شد. نتایج نشان داد که خواص فیزیکوشیمیایی محصول نهایی به طور معنی داری تحت تاثیر سطوح مختلف صمغ ثعلب و SPI قرار گرفت به طوری که با افزایش متغیرهای مستقل اسیدیته، ویسکوزیته و اورران افزایش یافته و درصد چربی و آب اندازی در دمای محیط ویخچال در سطح معنی داری نسبت به نمونه شاهد کاهش یافت (P<0.05). همچنین بر اساس نتایج، افزایش میزان صمغ تاثیر مثبتی بر روشنی ظاهری خامه زده داشت در حالی که افزودن SPI به میزان 1 و 2 درصد تاثیر مثبتی داشته ولی غلظت 3 درصد موجب کدر شدن محصول نهایی شد. در نهایت با بررسی تاثیر متقابل متغیرها بر پذیرش کلی محصول نهایی مشخص شد که نمونه های حاوی ترکیبی از 3/0 درصد صمغ ثعلب و 3 درصد SPI بیشترین امتیاز را از نظر داوران آموزش دیده داشت. از نظر آنالیز دستگاهی نیز 3/0 درصد صمغ ثعلب و 3 درصد SPI به عنوان بهترین سطوح افزوده شده به فرمولاسیون انتخاب شد.
    کلید واژگان: صمغ ثعلب, پروتئین سویا, خامه زده, خواص فیزیک و شیمیایی}
  • Mahdi Irani, Masoud Shafafi Zenizian, Hasan Irani
    This paper presents a novel approach to monitor food process based on Modular Neural Networks (MNNs) and fuzzy inference system. The proposed MNN consists of three separate modules، each using different image features as input including: edge detection، wavelet transform، and Hough transform. The sugeno fuzzy inference system was used to combine the outputs from each of these modules to classify the images of quince during osmotic dehydration process. To test the method، for classification، database was made of 108 quince samples’ images (12 classes). In experiments، the developed architecture achieved 91. 6% recognition accuracy. Next step، solid gain، water loss and moisture content of quince samples were considered as MNNs outputs، whereas osmotic dehydration time and classified images were MNNs inputs. The minimum %MRE (18. 153) with 89% prediction ability for water loss (WL) was obtained when applying two hidden layers with 6 neurons per each two layers. The lowest %MRE (35. 5335) with 93% prediction ability for solid gain (SG) was obtained when using 6 and 8 neurons per first and second layer، respectively. And finally %MRE was at least (7. 4759) with 96% prediction ability for moisture content (MC) by 6 and 5 neurons per first and second layer، respectively. The results show that this model could be commendably implemented for quantitative modeling and monitoring of food quality changes during osmotic dehydration process.
    Keywords: Modular Neural Networks, Quince, Fuzzy Inference System, Osmotic Dehydration, Neural Networks}
  • ابوالفضل بوژمهرانی*، مسعود شفافی زنوزیان، محمدحسین حداد خداپرست، امیرحسین الهامی راد، مرتضی محمدی
    در این تحقیق تاثیر روش آماده سازی کنجاله برروی ترکیبات شیمیایی کنجاله های آزمایشگاهی (استخراج روغن توسط سوکسله)وصنعتی (استخراج روغن توسط تجهیزات کارخانه)رقم کلزای ایران به نام هایولا 401 بررسی گردید. تاثیر روش آماده سازی کنجاله کلزا روی پروتئین،گلوکوزینولات واسیدفیتیک تعیین گردید و شرایط بهینه تولید ایزوله پروتئینی کنجاله آزمایشگاهی و صنعتی مورد آزمایش قرار گرفت. بدلیل اینکه استخراج پذیری و رسوب پروتین های کنجاله تابعی ازpH بوده و در هر رقم متفاوت است لذا در این تحقیق با دو تیمارpH استخراج پروتئین(11و12) و pH ترسیب پروتئین(5/4و5/5)در نظر گرفته شد. مقدار اسید فیتیک پروتئین ایزوله در این شرایط کم واختلاف معنی داری مشاهده نشد (01/0

    p ).بیشترین مقدار راندمان استخراج پروتئین به اثر متقابل کنجاله آزمایشگاهی استخراج شده در11 pH= و pH ترسیب 5/5 به مقدار 50/88 % بود.

    کلید واژگان: کنجاله کلزا, پروتئین ایزوله, گلو کوزینولات, اسید فیتیک}
    A. Bojmehrani*, M. Shaffafi Zanozian, M. H. Haddad Khodaparast, A. H. Elhami Rad, M. Mohammadi
    At this study¡ evaluated effect of preparation method on laboratory meal (extraction of oil by soxehelet) and industrial meal (produced in factory) get from Iranian rapeseed type (hyola 401). Effect of preparation method investigated on protein¡ glucosinolate and phytic acid and optimum conditions studied for production of isolated protein from laboratory and industrial meal. Extraction and sedimentation ability of protein in meals are function of pH and different in type since at this study investigated pH of protein extraction (11 and 12) and pH of protein sedimentation (4.5 and 5.5). Amount of phytic acid in industrial meal was low and had not significant difference (P>0.01). Maximum of phytic acid was 1.11% at extraction and sedimentation pH 11 and 4.5 respectively. fittc acid was Minimum in 12 and 5.5 pH for extraction and sedimentation respectively. Results showed that obtained 50.03 unit proteins from laboratory meal and extraction pH 12 and maximum of sedimentation of protein observed in industrial meal at pH 4.5 that had significant different (P
    Keywords: Rape seed meal, Protein isolated, Glucosinolate, Phytic acid}
  • سودیه هجری ظریفی، محمدحسین حداد خداپرست، زهرا شیخ الاسلامی، مسعود شفافی زنوزیان، امیر پورفرزاد
    در این پژوهش، تاثیر جوانه در سطوح 5/0 تا 5/1 درصد و باقیمانده هسته ی خرما در سطوح 1 تا 3 درصد روی ویژگی های رئولوژیکی خمیر (فارینوگرافی و آمیلوگرافی) و خواص حسی و بافتی نان مورد ارزیابی قرار گرفت. آزمایش ها با استفاده از طرح فاکتوریل کاملا تصادفی و در سه تکرار انجام شد. بر مبنای نتایج حاصل افزودن جوانه هسته ی خرما، جذب آب خمیر را کاهش داد اما در برخی سطوح موجب افزایش دمای ژلاتینه شدن گردید. از سوی دیگر، زمان گسترش خمیر تنها تحت تاثیر بعضی از سطوح باقیمانده هسته خرما قرار گرفت. پایداری خمیر نیز در اثر افزودن هر دو جزء هسته خرما به صورت معنی داری بهبود یافت (05/0P<). اما برخی از سطوح جوانه و باقیمانده هسته خرما، موجب افزایش شاخص مقاومت و درجه سست شدن خمیر شد. در آزمون حسی، بهبود بافت نان تحت تاثیر همه تیمارها مشاهده شد اما کاهش امتیاز بو و طعم در اغلب سطوح تیمارها توسط ارزیاب های حسی گزارش گردید. ظاهر عمومی و رنگ مغز نان نیز تنها توسط جوانه ی هسته بهبود یافت. از طرفی، ظاهر پوسته، رنگ پوسته و پذیرش کلی نان در اغلب سطوح، اختلاف معنی داری با نمونه شاهد نداشتند. نتایج حاصل از بافت سنجی نان نشان می دهد که بافت نان در روز اول همانند نمونه شاهد بود. در مجموع در صورت کاربرد g100/g 47/0 جوانه هسته خرما و g100/g 58/2 باقیمانده هسته خرما بهترین خواص رئولوژیکی خمیر و پارامترهای حسی و کیفی نان حاصل می شود.
    کلید واژگان: هسته خرما, خواص رئولوژیکی, خواص حسی, نان بربری}
  • محسن مختاریان*، مسعود شفافی زنوزیان، محمد آرمین، فاطمه کوشکی
    در این پژوهش، نمونه های کدو در غلظت های مختلف محلول اسمزی (ساکارز 35% و سوربیتول 5، ساکارز 35% سوربیتول 10 و ساکارز 35% سوربیتول 15%) و در دماهای (5، 25 و 50 درجه ی سانتیگراد) با پیش تیمار اولتراسوند و بدون اولتراسوند تهیه شدند. در طی آبگیری اسمزی در تمام نمونه ها میزان کاهش آب و جذب مواد جامد افزایش در حالی که محتوی رطوبت کاهش یافت نتایج، نشان داد که در غلظت های مختلف محلول اسمزی و دمای ثابت در طول زمان در هر دو نمونه ی با پیش تیمار اولتراسوند و بدون پیش تیمار اولتراسوند میزان کاهش آب و همچنین جذب مواد جامد نمونه ها افزایش می یابد در صورتی که میزان رطوبت نمونه ها روندی نزولی دارد. میزان کاهش آب در هر دو نمونه ی پیش تیمار شده با اولتراسوند و بدون پیش تیمار اولتراسوند به ترتیب در غلظت 5% سوربیتول 75/35 (گرم/100 گرم ماده ی جامد) و 00/31 (گرم/100 گرم ماده ی جامد) و در غلظت 15% سوربیتول 00/40 (گرم/100 گرم ماده ی جامد) و 42/35 (گرم/100 گرم ماده ی جامد) مشاهده گردید که از لحاظ آماری اختلاف آماری معناداری را در سطح (1% = α) مشاهده گردید. به علاوه، میزان تغییرات جذب مواد جامد در هر دو نمونه ی پیش تیمار شده با اولتراسوند و بدون پیش تیمار اولتراسوند به ترتیب در غلظت 5% سوربیتول 33/9 (گرم/100 گرم ماده ی جامد) و 08/5 (گرم/100 گرم ماده ی جامد) و در غلظت 15% سوربیتول 58/12 (گرم/100 گرم ماده ی جامد) و 17/6 (گرم/100 گرم ماده ی جامد) مشاهده گردید که از لحاظ آماری، اختلاف آماری معناداری را در سطح (1% = α) نشان داد.
    کلید واژگان: انتقال جرم, کدوی سبز, جذب مواد جامد, شبکه ی عصبی مصنوعی}
    M. Mokhtarian*, M. Shafafi. Zenoozian, M. Armin, F. Koushki
    In this research, zucchini samples were soaked into different osmotic solution concentrations (sucrose 35%+sorbitol 5%, sucrose 35%+sorbitol 10% and sucrose 35%+sorbitol 15%) and at 5, 25 and 50℃ under ultrasound and non-ultrasound pertreatment. Water loss and solid gain were increased whereas moisture content was decreased for all samples during dehydration time. Water loss values were 35.75 and 31 (g/100g dry solid) at 5% sorbitol concentration and 40 and 35.42 (g/100g dry solid) for both samples of ultrasound and non-ultrasound treatment at 15% sorbitol concentration, respectively. These values indicated significant difference at α=1%. Furthermore, solid gain values were 9.33 and 5.08 (g/100g dry solid) for ultrasonicated and noultrasonicated samples at 5% sorbitol concentration and 12.58 and 6.17 (g/100g dry solid) at 15% sorbitol concentration, correspondingly.
    Keywords: Mass transfer, Zucchini, Solid gain, Artificial Neural Network}
  • محسن مختاریان، مسعود شفافی زنوزیان، فاطمه کوشکی، محمد سلامی نیا
    آبگیری اسمزی، فرآیندی است که در آن، آب به طور جزئی از مواد سلولی، زمانی که در محلول غلیظ هیپرتونیک از مواد حل شدنی قرار می گیرد خارج می شود. فرآیند آبگیری اسمزی کدوی حلوایی در سه سطح دمای (5، 25 و 50 درجه ی سانتی گراد) و در غلظت های مختلف نمک طعام (5، 10 و 15 % وزنی/وزنی) و غلظت ثابت ساکارز (50 % وزنی/وزنی) انجام گرفت. نسبت وزنی میوه به محلول اسمزی 1 به 20 (وزنی/وزنی) انتخاب گردید. مقادیر حذف آب و جذب مواد جامد برای هر غلظت و دما در فواصل زمانی مختلف محاسبه گردید. با استفاده از مدل پیشنهادی آزوارا و همکاران، مقادیر تعادلی حذف آب و جذب مواد جامد و همچنین شدت انتقال جرم، محاسبه گردید. نتایج، نشان داد میزان حذف آب و جذب مواد جامد با افزایش غلظت و دمای محلول اسمزی ارتباط مستقیم داشت به طوری که در دمای 5 درجه ی سانتی گراد و غلظت 15 درصد نمک طعام ماکزیمم کاهش آب و میزان جذب مواد جامد مشاهده گردید در حالی که اختلاف آماری معنی داری با 50 درجه ی سانتی گراد و غلظت 15 درصد نمک طعام مشاهده نشد.
    کلید واژگان: آبگیری اسمزی, کدو حلوایی, ضرایب انتشار آب و مواد جامد}
    M. Mokhtarian, M. Shafafi Zenoozian, F. Koushki, M. Salaminia
    Osmotic dehydration (OD) is the process by which there is partial removal of water from the cellular materials when these are placed in a hypertonic concentrated solution of soluble solute. Osmotic dehydration process of pumpkin was carried out at different temperature ranges 5, 25 and 50℃ with different concentrations of sodium chloride (5, 10 and 15% w/w) and constant concentration of sucrose (50% w/w). Ratio of sample to osmotic solution was chosen 1:20. Water loss and solid gain values were calculated for each temperature and concentration in different time interval. Equilibrium water loss and solid gain as well as mass transfer rate were calculated using proposed model of Azuara. The results indicated that water loss and solid gain were directly related to concentration and temperature of osmotic solution, which maximum water loss and solid gain were shown at 5℃ and 15% sodium chloride, whereas 50℃ and 15% sodium chloride didnt have a significant effect on water loss and solid gain.
    Keywords: Osmotic Dehydration, Pumpkin, Moisture, Solute Diffusion Coefficient}
  • محسن مختاریان، مسعود شفافی زنوزیان، محمد آرمین، فاطمه کوشکی
    در این پژوهش، پروفایل انتقال جرم ترب با کمک روش غیر حرارتی اولتراسوند- اسمز مورد بررسی قرار گرفت. برش های ترب در محلول اسمزی در سه غلظت مختلف مانیتول (5، 10 و 15 درصد) و غلظت ثابت ساکارز (35 درصد) در دمای ثابت 25 درجه ی سانتیگراد غوطه ور شدند. نتایج، نشان داد که افزایش غلظت محلول اسمزی سبب افزایش میزان کاهش آب نمونه گردید. همچنین میزان کاهش آب نمونه ی پیش تیمار شده با اولتراسوند و نمونه ی بدون پیش تیمار اولتراسوند به ترتیب در غلظت 5% مانیتول 75/42 (گرم/100 گرم ماده ی جامد) و 75/36 (گرم/100 گرم ماده ی جامد) بود. همچنین نتایج نشان داد اثر زمان غوطه وری و امواج فراصوت روی میزان عدد فوریه و نسبت کاهش آب به جذب مواد جامد نمونه ی ترب در طی فرآیند انتقال جرم در سطح 1 درصد کاملا معنی دار می باشد.
    کلید واژگان: امواج صوتی, آبگیری اسمزی, عدد فوریه}
    M. Mokhtarian, M. Shaffafi Zenoozian, M. Armin, F. Koushki
    In this research, Daikon mass transfer profile was investigated by ultrasound-osmotic non-thermal method. Daikon slices were soaked into osmotic solution at three concentration levels of manitol (5, 10 and 15 %) and constant concentration of sucrose (35 %) at 25℃. The results showed that water loss increased during the time when the level of osmotic concentration was increasing. Also, water loss values were 42.75 and 36.75 g/g dry solid for non-ultrasound-osmotic and ultrasound-osmotic sample at 5%manitol concentrations, respectively. The results indicated that the effect submerge time and ultrasound wave had a positive effect on F°s of daikon sample during mass transfer process (α=1%).
    Keywords: Acoustic Waves, Osmotic Dehydration, Furrier Number}
  • محسن مختاریان، مسعود شفافی زنوزیان، محمد آرمین، فاطمه کوشکی
    خشک کردن مواد غذایی به عنوان روشی جهت بهبود ماندگاری، ارائه شده است. به منظور پایش این فرایند از مدل های مختلف شبکه ی عصبی نظیر شبکه ی عصبی پرسپترون، تابع پایه ی شعاعی و مدل ترکیبی شبکه ی عصبی و روش شناسی سطح پاسخ به همراه توابع فعال سازی مختلف به عنوان یک ابزار پیش بینی کننده ی پارامترهای خشک کردن کدوی سبز استفاده گردید. پارامترهای زمان خشک کردن، دمای هوای خشک کردن و ضخامت نمونه به عنوان ورودی شبکه و از طرف دیگر، عدد فوریه، انرژی اکتیواسیون، ضریب انتشار رطوبت و چروکیدگی به عنوان خروجی شبکه در نظر گرفته شد. نتایج مدلسازی نشان داد که مدل شبکه ی عصبی پرسپترون همراه با تابع محرک لوگ سیگموئید- لوگ سیگموئید به عنوان بهترین تابع محرک مدل، توانست مقادیر انرژی اکتیواسیون، عدد فوریه، چروکیدگی و ضریب انتشار رطوبت را به ترتیب با ضرایب رگرسیون 999/0، 992/0، 999/0 و 991/0 پیش بینی نماید.
    کلید واژگان: خشک کردن, پیش بینی, شبکه ی عصبی پرسپترون}
    M.Mokhtarian, M. Shafafi Zenoozian, M. Armin, F. Kooshki
    Drying has been used to extend the shelf life of foods. For monitoring the drying process of zucchini, different models of neural networks such as percentron, radial basis function and hybrid model of neural network and response surface methodology were utilized. Drying time, air drying temperature and thickness were considered as input parameters. On the other hand, furrier number, activation energy, effective moisture diffusivity and shrinkage were as network output. The results showed that perceptron neural network with logsig-logsig activation function as a goodness activation function can be estimated activation energy, furrier number, effective moisture diffusivity and shrinkage with R2 value 0.999, 0.992, 0.999 and 0.991, respectively.
  • وهاب عباسی سیدآباد، مسعود شفافی زنوزیان*، مهدی ایرانی

    در این پژوهش، خشک کردن اسمزی میوه ی به در محلول های اسمزی C1 (10% نمک، 30% ساکارز و 30% گلوکز وزنی/وزنی)، C2 (10% نمک، 10% ساکارز و 50% گلوکز وزنی/وزنی)، C3 (10% نمک، 50% ساکارز و 10% گلوکز وزنی/وزنی)، C4 (20% نمک و 50% ساکارز وزنی/وزنی) C5 (20% نمک و 50%گلوکز وزنی/وزنی)، C6(50% گلوکز وزنی/وزنی)، C7 (60% گلوکز وزنی/وزنی)، C8 (70% ط گلوکز وزنی/وزنی)، محلول C9 (50% ساکارز وزنی/وزنی)، C10 (60% ساکارز وزنی/وزنی)،C11 (70% ساکارز وزنی/وزنی) و دما های 25 و 75 درجه ی سانتی گراد و در نسبت های وزنی 1:5 و 1:10 (میوه به به محلول اسمزی) مورد بررسی قرار گرفت. نتایج، نشان داد که محلول C11 دارای بیش ترین میانگین دفع آب شده است (369/0 (WL =. همچنین محلول C5 دارای بیش ترین میانگین جذب مواد جامد (196/0SG

    کلید واژگان: میوه ی به, خشک کردن اسمزی, دفع آب تعادلی, جذب قند تعادلی}
    V. Abbasi Seydabad, M. Shaffafi Zonozian, M. Irani

    In this study, osmotic dehydration of quince was performed as osmotic solution including C1 (10% NaCl + 30% Sucrose + 30% Glucose w/w), C2 (10% NaCl + 10% Sucrose + 50% Glucose w/w), C3 (10% NaCl + 50% Sucrose + 10% Glucose w/w), C4 (20% NaCl + 50% Sucrose w/w), C5 (20% NaCl +50% Glucose w/w), C6 (50% Glucose w/w), C7 (60% Glucose w/w),C8 (70% Glucose w/w), C9 (50% Sucrose w/w), C10 (60% Sucrose w/w), and C11 (70% Sucrose w/w). Temperature condition was 25 and 75 c°. Ratio was 1:5 and 1:10(Quince: osmotic solution).Water loss (WL), Solid gain (SG), moisture content (MCwb) and weight reduction (WR) were calculated during 8 hours through osmotic condition. The results indicated that C2 solution had maximum water loss, 0.369. Also, C5 solution had maximum average solid gain, 0.196.

  • مسعود شفافی زنوزیان، محسن مختاریان
    فرآیند آبگیری اسمزی کدوی حلوایی در دو سطح دمای (25 و 50 درجه ی سانتی گراد) و در غلظت های مختلف نمک طعام (5، 10 و 15 % وزنی/وزنی) و غلظت ثابت ساکارز (50 % وزنی/وزنی) انجام گرفت. نسبت وزنی میوه به محلول اسمزی 1 به 20 (وزنی/وزنی) انتخاب گردید. در این پژوهش، مقادیر کاهش آب و جذب مواد جامد توسط شبکه ی عصبی مصنوعی تخمین زده شد. برای پیش بینی داده ها از شبکه عصبی پرسپترون با الگوریتم بهینه سازی کاهش گرادیان و با تابع آستانه ی تانژانت هیپربولیک استفاده گردید. نتایج، نشان داد که بهترین چیدمان در بین شبکه ی عصبی با یک لایه ی پنهان به ترتیب برای پارامترهای جذب مواد جامد و کاهش آب شامل 2-10-1 و 2-18-1 و در بین شبکه ی عصبی با دو لایه ی پنهان به ترتیب برای پارامترهای جذب مواد جامد و کاهش آب شامل 2-6-6-1 و 2-22-22-1 می باشد.
    کلید واژگان: آبگیری اسمزی, کدوی حلوایی, شبکه ی عصبی مصنوعی, پیش بینی, کاهش آب}
    Mohsen Mokhtarian, Masoud Shafafi Zenoozian
    Pumpkin samples were osmotically dehydrated through three different salt concentrations (5 % w/w, 10% w/w and 15% w/w and 50% w/w) sucrose solution at 25°c and 50°c. Osmotic solution - fruit weight ratio was 1:20. Artificial neural network was used for estimating water loss and solid gain values undergoing osmotic dehydration. Perceptron artificial neural network with gradient descent optimization algorithm was utilized by hyperbolic tangent function for outcomes prediction. The results indicated that artificial neural network with one hidden layer depicted the best fitting when the hidden layer had 10 and 18 neurons for solid gain and water loss respectively. Also, it was found that artificial neural network with 6-6 and 22-22 neurons in two hidden layers stated the optimum outcomes to approximate water loss and solid gain, respectively.
  • مهدی ایرانی، مسعود شفافی زنوزیان، حمید توکلی پور
    در این پژوهش، خشک کردن اسمزی میوه ی به در محلول اسمزی ساکارز با غلظت های 50، 60 و 70% وزنی وزنی و دماهای 25 و 75 درجه ی سانتیگراد و در نسبت های وزنی 1:5 و 1:10 (میوه به به محلول اسمزی) مورد بررسی قرار گرفت. مقادیر دفع آب، جذب قند و محتوای رطوبتی برای هر غلظت، دما و نسبت وزنی در طی مدت زمان 8 ساعت، محاسبه شد. با استفاده از مدل پیشنهادی آزوارا، مقادیر دفع آب و جذب قند تعادلی و ضرایب ثابت تعیین گردید. آنالیز آماری ویژگی های اندازه گیری شده ی نمونه های به با استفاده از طرح بلوک و در قالب فاکتوریل انجام شد.
    کلید واژگان: میوه ی به, خشک کردن اسمزی, دفع آب تعادلی, جذب قند تعادلی}
    M. Irani, M. Shaffafi Zonoozian, H. Tavakolipour
    In this study osmotic dehydration of quince was studied in different concentrations (50, 60 and 70% w/w) ratio (1:5 and 1:10) and temperatures (25 and 75 c). Water Lost, Solid Gain and moisture content in each hour during 8 hours were calculated. Equilibrium water lost and Solid Gain as well as mass transfer rate was calculated using proposed model of Azuara et al. Statistical analysis was performed by block design through factorial experiment.
    Keywords: Quince, Osmotic Dehydration, Equilibrium Water Lost, Equilibrium Solid Gain}
نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال