مسعود صادقی
-
سقط جنین نه تنها یک رویداد پزشکی است که یک رویداد روانی نیز می باشد. موضوع سقط جنین در اغلب جوامع مسکوت مانده و به عنوان یک موضوع تابو در نظر گرفته می شود. هدف این پژوهش بررسی تجربه زیسته مردان متاهلی بود که همسران آنها سقط جنین غیرعمدی داشته اند و در سال 1402 در استان لرستان و شهر خرم آباد زندگی می کردند. روش پژوهش حاضر، روش تحقیق کیفی از نوع پدیدارشناسی بود. شرکت کنندگان با استفاده از روش نمونه گیری نمونه گیری غیرتصادفی هدفمند، انتخاب شدند. فرایند نمونه گیری تا رسیدن به اشباع نظری ادامه یافت و با 10 نفر از مردان متاهل مصاحبه شد. داده های به دست آمده با استفاده از روش توصیفی جیورجی مورد تحلیل قرار گرفت. واکاوی تجربیات زیسته مصاحبه شوندگان در زمینه چگونگی مواجهه با سقط غیرعمدی جنین منجر به شناسایی 10 جزء تشکیل دهنده گردید که شامل احساس غمگینی و خلق پایین، سرزنش و تقصیر، دلبستگی و فقدان، نقش حمایتی مردان، اعتقادات مذهبی، نابودی رویا، تعارضات زناشویی، استفاده از خدمات مشاوره ای، حمایت اجتماعی و راهکارهای خودمراقبتی بود. در مجموع می توان گفت تجربه مشارکت کنندگان نشان دهنده تاثیر عمیق این رویداد بر روند زندگی زناشویی زوجین بوده است و سازگاری با این تجربه از طریق حمایت خانواده، باورهای مذهبی و... می تواند به پذیرش این موضوع و گذر از این دوران به افراد کمک نماید.کلید واژگان: سقط غیرعمدی جنین, مردان متاهل, تجربه زیسته, پدیدارشناسیmiscarriage is not only a medical event but also a psychological event. The subject of Miscarriage remains silent in most societies and is considered a taboo subject. The purpose of this research was to investigate the lived experience of married men whose wives had an unintentional Miscarriage and who lived in the city of Khorramabad and Lorestan province in 1402. The present research method was a qualitative research method of phenomenological type. The participants were selected using a purposive non-random sampling method. The sampling process continued until theoretical saturation was reached and 10 married men were interviewed. The obtained data were analyzed using Giorgi''s descriptive method. Analyzing the lived experiences of the interviewees in the field of how to deal with unintentional Miscarriage led to the identification of 10 constitutive components, which include feelings of sadness and low mood, blame and guilt, attachment and loss, the supportive role of men, religious beliefs, destruction of dreams, marital conflicts, use of Counseling services, social support and self-care solutions. In general, it can be said that the experience of the participants has shown the deep impact of this event on the marital life of couples, and adaptation to this experience through family support, religious beliefs, etc. can help people to accept this issue and pass through this period.Keywords: Miscarriage, Married Men, Lived Experience, Phenomenology
-
هدف
هدف از این پژوهش مقایسه احساس تعلق به مدرسه، ادراک از جو مدرسه و سرزندگی تحصیلی دانش آموزان پسر مقطع ابتدایی مدارس عادی و غیرانتفاعی شهر قاین بود.
روشروش این پژوهش توصیفی از نوع علی مقایسه ای بود. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی دانش آموزان ابتدایی مدارس عادی و غیرانتفاعی شهر قاین در سال تحصیلی 1403-1402 بود. از میان جامعه آماری، تعداد 114 دانش آموز (57 دانش آموز عادی و 57 دانش آموز پسر مدارس غیرانتفاعی) به روش نمونه گیری در دسترس به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. به منظور جمع آوری داده های پژوهش از پرسشنامه احساس تعلق به مدرسه بری، بتی و وات (2004)، پرسشنامه ادراک از جو مدرسه وی، ردی و رودز (2007) و پرسشنامه سرزندگی تحصیلی مارتین و مارش (2008) استفاده شد. به منظور تجزیه و تحلیل داده های پژوهش از تحلیل واریانس چند متغیره (MANOVA) استفاده شد.
یافته هانتایج حاصل از تجزیه و تحلیل داده های پژوهش نشان داد که بین متغیرهای احساس تعلق به مدرسه، ادراک از جو مدرسه و سرزندگی تحصیلی در دانش آموزان مدارس غیرانتفاعی و عادی تفاوت معناداری وجود دارد (005/0p<). به عبارت دیگر میزان احساس تعلق به مدرسه، ادراک از جو مدرسه و سرزندگی تحصیلی در دانش آموزان غیر انتفاعی بیشتر از دانش آموزان مدارس عادی است.
نتیجه گیرینتایج این پژوهش نشان داد که نمرات دانش آموزان عادی در متغیرهای مورد مطالعه نسبت به دانش آموزان غیرانتفاعی پایین تر است، بنابراین مدارس عادی باید آموزش هایی را در جهت تقویت متغیرهای تحصیلی چون: احساس تعلق، ادراک جومدرسه، سرزندگی تحصیلی برای دانش آموزان خود در نظر بگیرند.
کلید واژگان: احساس تعلق, ادراک جومدرسه, سرزندگی تحصیلی, دانش آموزان عادی و غیرانتفاعیPurposeThe purpose of this research was to compare the sense of belonging to the school, the perception of the school atmosphere and the academic vitality of elementary school boys in non-profit and normal schools in Qain city.
MethodThe method of this research was descriptive and comparative. The statistical population of this research included all elementary students of non-profit and normal schools in Qain city in the academic year of 2023-2024. From among the statistical population, 114 students (57 regular students and 57 male students from non-profit schools) were selected as the research sample using available sampling method. In order to collect research data, Barry, Betty and Watt (2004) School Belonging Questionnaire, Reddy and Rhodes (2007) Perception of School Atmosphere Questionnaire and Martin and Marsh (2008) Academic Vitality Questionnaire were used. In order to analyze the research data, multivariate analysis of variance (MANOVA) was used.
FindingsThe results of the research data analysis showed that there is a significant difference between the variables of feeling of belonging to school, perception of school atmosphere and academic vitality in non-profit and normal school students (p<0.005). In other words, the sense of belonging to the school, the perception of the school atmosphere, and the academic vitality of non-profit students are more than the students of normal schools.
ConclusionThe results of this research showed that the scores of normal students in the studied variables are lower than those of non-profit students, so normal schools should provide training to strengthen academic variables
Keywords: Sense Of Belonging, Perception Of School Climate, Academic Vitality, Normal, Non-Profit Students -
در دهه اخیر با توجه به سهم موثر طرد همسالان در مشکلات روانشناختی کودکان که گاهی به آینده نیز تعمیم پیدا می کرد، این سازه در ادبیات پژوهشی به شکلی بسیار جدی تر پا به عرصه وجود گذاشته است. هدف اصلی پژوهش حاضر تدوین مدل ساختاری طرد همسالان بر پایه یک طرح پژوهشی آمیخته (کمی - کیفی) بود. در قسمت کیفی با تکیه بر نظرات متخصصین تعلیم و تربیت و آموزگاران پایه ششم و نیز پیشینه پژوهشی مدل ساختاری عوامل موثر بر طرد همسالان با تکیه بر روش مثلث سازی طراحی گردید. بدین صورت که در آن متغیرهای مکنون ضعف های خانوادگی، ضعف در درک دیگران و ضعف در زبان و تعامل به صورت غیر مستقیم، و سازه های مشکلات روانشناختی، ضعف های تحصیلی، و عدم جذابیت ظاهری به صورت مستقیم بر طرد همسالان تاثیر می گذاشتند. در قسمت کمی، جامعه مد نظر شامل کلیه دانش آموزان دبستانی شهر کرمانشاه در سال 97- 1396 بود که تعداد 311 نفر از ایشان به عنوان نمونه و به صورت خوشه ای تصادفی انتخاب شدند و به ابزاری محقق ساخته پاسخ دادند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از رویکرد حداقل مربعات جزئی استفاده شد. بعد از تایید روائی و پایائی مدل مفهومی، نتایج برازش مدل نشان دهنده تایید آن بود. در مجموع می توان گفت که نتایج پژوهش حاضر می تواند الهام بخش اولیا، آموزگاران و سیاست گذاران آموزشی باشد و آن ها را در فرایند پیگیری و یا درمان کمک شایانی بنماید.
کلید واژگان: طرد همسالان, دانش آموزان ابتدائی, پژوهش آمیخته, مدل ساختاریIn the last decade, there has been a growing recognition of child peer rejection since it has an important role in child's psychological problems and its effects sometimes expend to the future. The main purpose of the present research was to develop a structural model for peer rejection base on a mixed method (quantitative-qualitative). In the qualitative part, we used the triangulation method and developed a structural model base on opinions of educational specialists and sixth-grade teachers as well as research literature. In this model family problems, weakness in understanding others emotions, and language problems had indirect effects on peer rejection while psychological problems, academic failures and apparent lack of attractiveness had direct effects on peer rejection. In the quantitative section, the statistical population is taken from 6th grade elementary school students of Kermanshah in academic years of 2018-19. The total number of the participants is 311 students which were selected by the random cluster sampling method and responded to a researcher-made questionnaire. For analyzing the data, we used a partial least squares approach. After confirming the validity and reliability of the conceptual model, the results showed that the model has been fitted. In sum, it can be said that the results of this study can be a source of inspiration for teachers, educators, and policymakers, and can help them in the process of follow up or treatment.
Keywords: Peer Rejection, Elementary School Children, Mixed Method, Structural Model -
افلاطون در مجموعه آثارش در رابطه با پژوهش های اخلاق شناختی دو رویکرد متفاوت دارد؛ نخست رویکردی است که در مقابل سوفسطائیان در پیش گرفته بود و منکر آموختنی بودن فضیلت (arete) است و از یگانگی آریته در مقابل چند گانگی آریته نزد سوفسطائیان سخن می گوید همه را شایسته تربیت نمی داند و بر انحصار تربیت تاکید دارد. دوم رویکردی است که بر اساس آن معتقد به آموزش با راهکارهای عملی تراست که همه مردمان را شایسته بهره مندی از فضیلتی مانندآیدوس (aidos)، (shame) می داند و آموزش آن را از طریق معلمان حقیقی فضیلت، مایه ی استواری دولتشهر و سعادتمند شدن آن معرفی می کند. در دوره آثار افلاطون، دیدگاه سه متفکر که عبارتند از پروتاگوراس، سقراط و افلاطون در رابطه با مفهوم آیدوس مطرح شده است. در رساله سقراطی خارمیدس از مجموعه محاورات به طور مستقیم این سوال مطرح شده است که آیا آیدوس فضیلت محسوب می شود یا خیر؟ در رساله پروتاگوراس به موضوع آموختنی بودن فضیلت آیدوس پرداخته شده است و در آن اشاره شده است آیدوس فضیلتی است که مانند دیگر هنرها تخصصی نیست بلکه فضیلتی است که همگان باید از آن بهره مند باشند البته به این شرط که با آموختن بتوانند آن را در خود پرورش دهند و به طبیعت اجتماعی آیدوس و نقش آن در حمایت از نظم مدنی می پردازد. در رساله جمهور و فایدروس در مبحث نظریه سه جزئی نفس انسان درونی سازی احساس شرم بیان شده است اما در هیچکدام از این دیالوگ ها شرح خاصی از ماهیت آیدوس بیان نشده است.
کلید واژگان: آیدوس, افلاطون, پروتاگوراس, سقراط, آریته.In his collection of works, Plato has two approaches regarding ethical researchThe first is approach that he took against the sophists and denies that virtue can be learned, and talks about the unity of arete against the multiplicity of arete among the sophists, does not consider everyone worthy of education and emphasizes the monopoly of education The second is approach based on believes that all people are worthy of benefiting from a virtue like Aidos and introduces its education through true teachers of virtue as a source of stability for the state and its prosperity Plato's works, the views of three thinkers including Protagoras Socrates and Plato have been raised regarding the concept of aidos In the Socratic treatise of Charmedes from the series of dialogues, the question is directly raised whether Eidos is considered a virtue or not. In the treatise of Protagoras, the issue of the learnability of the virtue of aidos is discussed it is mentionedaidos is a virtue that is not specialized like other arts, it is a virtue that everyone should benefit from, of course, on the condition that they can cultivate it by learning. deals with the social nature of aidos and its role in supporting civil order In the treatise of the President and Phaedrus, in the topic of the three-part theory of the human ego, the internalization of the feeling of shame is stated, but in none of these dialogues, a specific description of the nature of theaidos is given.
Keywords: Aidos, Plato, Protagoras, Socratic, Arte -
مقدمه
در جهان امروز، اختلال واژینیسموس به عنوان یکی از بیماری هایی که انسجام خانواده و باروری را به خطر می اندازد، شناخته می شود. هدف پژوهش حاضر، مقایسه اثربخشی درمان تحریک مستقیم فراجمجمه ای با طرحواره درمانی بر اضطراب و درد و کارکرد های اجرایی شناختی زنان دارای اختلال واژینیسموس شهر تهران در سال 1401 بود.
روش کارپژوهش حاضر از نوع نیمه تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری، زنان دارای اختلال واژینیسموس شهر تهران در سال 1401 بودند. تعداد 45 نفر با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به منظور گمارش تصادفی و مساوی آزمودنی ها در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل، از روش بلوک های تصادفی استفاده شد. ابزار جمع آوری اطلاعات، پرسشنامه اضطراب کتل، پرسشنامه درد SF-MPQ-2 ، و آزمون کارت های ویسکانسین WCST گرانت و برگ بود. گروه آزمایش اول تحت مداخله ی تحریک فراجمجمه ای (10جلسه 20 دقیقه ای) قرار گرفتند و گروه آزمایش دوم تحت مداخله ی طرحواره درمانی (10 جلسه 90 دقیقه ای) قرار گرفتند و گروه کنترل مداخله ای دریافت نکردند. داده ها توسط آزمون تحلیل کواریانس تجزیه و تحلیل شدند.
یافته هانتایج نشان داد که بین خروجی گروه های آزمایش با گروه کنترل تغییر معنی داری در اضطراب، درد، کارکرد های اجرایی شناختی از پیش آزمون به پس آزمون وجود داشت (05/0>p) و بین نتایج اثر مداخله تحریک مستقیم فراجمجمه ای در گروه آزمایش اول نسبت به اثر طرحواره درمانی در گروه آزمایش دوم اضطراب، درد، انعطاف پذیری شناختی و درجاماندگی کاهش بیشتری یافته است (05/0>p).
نتیجه گیرییافته های پژوهش حاضر، احتمالا حمایت تجربی بیشتری برای درمان تحریک مستقیم فراجمجمه ای نسبت به طرحواره درمانی بر زنان مبتلا به اختلال واژینیسموس بود. پیشنهاد می شود با آموزش وسیع تر این درمان ها، آگاهی روانشناسان و روانپزشکان را افزایش داده و باعث کمک به کنترل و درمان هر چه بیشتر این اختلال شود.
کلید واژگان: تحریک جریان مستقیم فراجمجمه ای, طرحواره درمانی, واژینیسموس, اضطراب, دردIntroductionIn today's world, vaginismus disorder is known as one of the diseases that endanger family cohesion and fertility. The aim of the present study was to compare the effectiveness of transcranial direct stimulation treatment with schema therapy on anxiety, pain, and cognitive executive functions of women with vaginismus disorder in Tehran in 2022.
MethodsThe current research was semi-experimental with a pre-test-post-test design with a control group. The statistical population consisted of women with vaginismus disorder in Tehran in 2022. The number of 45 people was selected by the available sampling method. To randomly and equally assign the subjects to two experimental groups and one control group, the random block method was used. The data collection tools were the Kettle Anxiety Questionnaire, Pain Questionnaire SF-MPQ-2, and Wisconsin Cards Test WCST Grant and Berg. The first experimental group was subjected to intracranial stimulation intervention (10 sessions of 20 minutes), the second experimental group was subjected to schema therapy intervention (10 sessions of 90 minutes), and the control group did not receive the intervention and the data was analyzed by analysis of the covariance test.
ResultsThe results showed a significant change in anxiety, pain, and cognitive executive functions between the results of the experimental group and the control group from the pre-test to the post-test and between the results of the transcranial direct stimulation intervention (p<0.05). In the first experiment group, compared to the effect of schema therapy in the second experiment group, anxiety, pain, cognitive flexibility, and immobility decreased more (p<0.05).
ConclusionsThe findings of the present study were probably more empirical support for the treatment of transcranial direct stimulation than schema therapy on women suffering from vaginismus disorder. It is suggested to increase the awareness of psychologists and psychiatrists by teaching more about these treatments and helping to control and treat this disorder as much as possible.
Keywords: Transcranial direct current stimulation, Schema therapy, Vaginismus, Anxiety, Pain -
مقدمه
اختلالات هیجانی، شایع ترین طیف اختلالات روانپزشکی را تشکیل می دهد و یکی از انواع مهم آن، اضطراب فراگیر است. اجتناب شناختی نیز از سازه های فراتشخیصی است که نقش مهمی بر روی علائم اختلال اضطراب فراگیر دارد.
هدفهدف از پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی درمان پسخوراند زیستی، درمان شناختی رفتاری و درمان ترکیبی آن ها بر اجتناب شناختی زنان مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر بود.
مواد و روش هاطرح پژوهش نیمه تجربی از نوع پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری دو ماهه با گروه کنترل بود. جامعه آماری کلیه زنان مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر مراجعه کننده به کلینیک روانپزشکی نوین شهر بروجرد در سال 1400 بودند، با روش نمونه گیری در دسترس تعداد 60 نفر از آنان انتخاب و در چهار گروه مساوی جایگزین شدند. گروه های آزمون تحت درمان پسخوراند زیستی (8 جلسه)، شناختی- رفتاری (8 جلسه) و درمان ترکیبی (8 جلسه) قرار گرفتند؛ اما گروه کنترل هیچ گونه مداخله ای دریافت نکردند. از مقیاس اختلال اضطراب فراگیر اسپیتزر و پرسشنامه اجتناب شناختی سکستون و دوگاس به منظور گردآوری اطلاعات استفاده شد. تجزیه و
تحلیل اطلاعات به دست آمده با روش های تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بنفرونی با سطح معناداری کمتر از 0/05 در نرم افزار SPSS نسخه 24 انجام شد.یافته هانتایج نشان داد هر سه درمان مذکور در مرحله پس آزمون و پیگیری نسبت به گروه کنترل اثربخشی معناداری بر اجتناب شناختی زنان مبتلا به اضطراب فراگیر داشتند (P>0/05). همچنین تفاوت میانگین درمان ترکیبی با گروه کنترل (14/822-) بیشتر از تفاوت میانگین درمان های شناختی رفتاری (9/956-) و پسخوراند زیستی (9/911-) شده و در بهبود اجتناب شناختی موثرتر بوده است (P>0/05).
نتیجه گیریپیشنهاد می گردد از درمان ترکیبی به عنوان یک شیوه درمانی برای کاهش اجتناب شناختی در زنان مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر در مراکز مشاوره و خدمات روانشناختی استفاده شود.
کلید واژگان: درمان پسخوراند زیستی, درمان شناختی رفتاری, اجتناب شناختی, اضطراب فراگیرIntroductionEmotional disorders are the most common spectrum of psychiatric disorders and one of its important types is generalized anxiety. Cognitive avoidance is also a meta-diagnostic construct that plays an important role in the symptoms of generalized anxiety disorder.
ObjectiveThe aim of this study was to comparison of cognitive-behavioral therapy, biofeedback therapy and their combination therapy on cognitive avoidance in women with generalized anxiety disorder.
Materials and MethodsThe research method was semi-experimental with pre-test, post-test, and two-month follow-up with the control group. In this study, the statistical population comprised all women with generalized anxiety disorder referred to the New Psychiatric Clinic of Boroujerd City in the year 2021. Using the available sampling method, 60 of them were selected and divided into four equal groups. The experimental groups underwent cognitive-behavioral therapy (8 sessions), biofeedback therapy (8 sessions), and combination therapy (8 sessions), while the control group received no training and remained on the waiting list. Spitzer’s generalized anxiety disorder scale and Sexton and Dugas cognitive avoidance questionnaire were used for data collection. The analysis of the data was conducted using analysis of variance with repeated measurements and Bonferroni’s post hoc test in SPSS-24 software, with a significance level of less than 0.05.
ResultsThe results indicated that all three treatments significantly impacted cognitive avoidance in women with generalized anxiety during the post-test and follow-up phases compared to the control group (P<0.05). The combined treatment showed a larger average difference from the control group (-14.822) than cognitive behavioral therapy (-9.956) and biofeedback (-9.911), indicating greater effectiveness in reducing cognitive avoidance (P<0.05).
ConclusionsIt is suggested that combined therapy be used as a therapeutic method to reduce cognitive avoidance in women with generalized anxiety disorder in psychological counseling and service centers.
Keywords: Cognitive-Behavioral Therapy, Biofeedback Therapy, Cognitive Avoidance, Generalized Anxiety Disorder -
ازدواج نقش بسیار مهمی در زندگی اکثر بزرگسالان دارد، و به زندگی افراد معنا می دهد، ازاین رو وجود تعارضات می تواند تهدید کننده باشد. این تعارضات می توانند باعث افزایش نشخوار ذهنی خشم و کاهش فضیلت های زناشویی شوند. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی زوج درمانی شناختی رفتاری مبتنی بر هیجان بر نشخوار ذهنی خشم و فضیلت های زناشویی در زوجین انجام شد. جامعه آماری، شامل زوجین دارای تعارض زناشویی مراجعه کننده به مراکز مشاوره خانواده شهرستان الشتر و حجم نمونه شامل 3 زوج بود، که به طور داوطلبانه انتخاب شدند و تحت زوج درمانی شناختی رفتاری مبتنی بر هیجان قرار گرفتند. در این پژوهش از طرح تک موردی چند خط پایه استفاده شد. پروتکل زوج درمانی شناختی رفتاری مبتنی بر هیجان در 15 جلسه مداخله 60 دقیقه ای اجرا گردید و آزمودنی ها به مقیاس های نشخوار ذهنی خشم و فضیلت های زناشویی پاسخ دادند. داده ها به روش ترسیم دیداری، شاخص تغییر پایا و فرمول درصد بهبودی تحلیل شدند. یافته های پژوهش نشان داد شاخص تغییر پایا در متغییر نشخوار ذهنی خشم در سه زوج به ترتیب 71/2، 06/2، 28/3 و در متغییر فضیلت های زناشویی 76/2، 45/3، 16/2 است؛ همچنین میزان بهبودی در مرحله ی پس از درمان در متغییر نشخوار ذهنی خشم 98/41، 80/33، 00/ 41 و با میانگین 92/38، و در متغییر فضیلت های زناشویی 02/51، 20/45، 71/54 و با میانگین 31/50 محاسبه شد؛ که در طیف درمان موفقیت آمیز قرار می گیرد. بنابراین این پژوهش نشان داد که زوج درمانی شناختی رفتاری مبتنی بر هیجان بر کاهش نشخوار ذهنی خشم و افزایش فضیلت های زناشویی تاثیرگذار است؛ لذا می توان از این زوج درمانی جهت کاهش نشخوار ذهنی خشم و افزایش فضیلت های زناشویی استفاده کرد.کلید واژگان: شناختی رفتاری مبتنی بر هیجان, نشخوار ذهنی خشم, فضیلت زناشویی, زوجین متعارضMarriage plays a very important role in the lives of most adults; it gives meaning to people’s lives. Thus, the existence of conflicts can be threatening. These conflicts can increase mental rumination of anger and decrease marital virtues. The present study was conducted to investigate the effectiveness of emotion-based cognitive-behavioral therapy in the mental rumination of anger and marital virtues. The statistical population included couples with marital conflicts referring to the family counseling centers of Alshatar. The sample size included three couples, who were voluntarily selected and underwent emotional-based cognitive-behavioral couple therapy. In this research, a single-case design with multiple baselines was used. The emotion-based cognitive-behavioral couple therapy protocol was implemented during fifteen 60-minute intervention sessions, and the participants responded to the Anger Rumination Scale (Suchodolsky et al., 2001), Marital Virtues Scale (Fawcett et al., 2013), and Marital Conflict Scale (Sanaei, 2000). The data were analyzed by visual drawing method, stable change index, and recovery percentage formula. The findings of the study showed that the stable changes in the variable of mental rumination of anger in three couples were 2.71, 2.06, and 3.28 and in the variable of marital virtues were 2.76, 3.45, and 2.16. In addition, the recovery rates in the post-treatment phase in the variable of mental rumination of anger were 41.98, 33.80, and 41.00 with the mean of 38.92, and in the variable of marital virtues were 51.02, 45.20, and 54.71 with the mean of 50.31, which was included in the spectrum of successful treatment. Therefore, this research showed that emotion-based cognitive-behavioral couple therapy was effective in reducing mental rumination of anger and increasing marital virtues. Therefore, it can be used to reduce mental rumination of anger and increase marital virtues.Keywords: Emotion-Based Cognitive-Behavioral, Anger Rumination, Marital Virtues, Marital Conflict
-
هدف
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه عدم تحمل بلاتکلیفی و خودجرحی غیر خودکشی گرا دختران نوجوان انجام شد.
روش هاجامعه آماری این پژوهش را کلیه دانش آموزان دختر متوسطه دوم شهر شوش تشکیل دادند. حجم جامعه آماری 2270 نفر برآورد شد. با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای، تعداد 380 دانش آموز دختر برای انجام این پژوهش انتخاب شد. این دانش آموزان در طیف سنی 15 تا 18سال قرار داشتند و در سال تحصیلی 1402-1401 در دوره دوم متوسطه در شهر شوش مشغول به تحصیل بودند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه خودجرحی عمدی (DSHI) گراتز (2001) و مقیاس عدم تحمل بلاتکلیفی (IUS) فریستون و همکاران (1994) استفاده شد. داده های آماری از طریق روش همبستگی و رگرسیون همزمان مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته هانتایج به دست آمده نشان داد که بین خودجرحی دختران نوجوان با عدم تحمل بلاتکلیفی رابطه مثبت و معنادار وجود دارد. به عبارت دیگر هرقدر میزان عدم تحمل بلاتکلیفی در دختران نوجوان بالاتر باشد به همان نسبت اقدام به خودجرحی بیشتر می شود. عدم تحمل بلاتکلیفی ، 3/10 درصد از واریانس متغیر میزان خودجرحی را پیش بینی می کند.
نتیجه گیریبنابراین از نتایج این پژوهش می توان درآموزش، پیشگیری و مداخله در اختیار متخصصان حوزه سلامت روان و آموزش پرورش استفاده کرد تا به واسطه آن ریسک خودجرحی و خودکشی در بین نوجوانان کاهش یابد.
کلید واژگان: خودجرحی غیر خودکشی گرا, عدم تحمل بلاتکلیفی, نوجوانانObjectiveThe aim of this study was to investigating the relationship between intolerance of uncertainty and non-suicidal self-injury in adolescent girls.
MethodsThe statistical population consisted of all female students of the second secondary school who were studying in the city of Shush during the academic year 1401-1402. For this study, 380 students selected by multi-stage cluster sampling method. To collect data from Gratz Deliberate Self-Harm Inventorys Questionnaire (DSHI) and Uncertainty of Tolerance (IUS). Data analysis was performed by simultaneous regression method and using SPSS 26 software.
ResultsThe obtained results showed that there is a positive and significant relationship between self-injury in teenage girls and intolerance of indecision. In other words, the higher the level of intolerance of uncertainty in teenage girls, the higher the self-harm. Intolerance of uncertainty predicts 10.3% of the variable variance of self-injury rate. P >0/01.
ConclusionTherefore, the results of this research can be used in training, prevention, and intervention for mental health and education professionals to reduce the risk of self-injury and suicide among teenagers
Keywords: non, suicidal Self injury, intolerance of uncertainty, adolescent -
مقدمه
امروزه، درمان بیماری های جنسی زنان، از مسایل مهم تحکیم نظام خانواده و به طبع آن، تحکیم نظام جامعه به شمار می رود. انجام درمان های جسمی و روانی لازمه رسیدن به این مهم است. هدف پژوهش حاضر، تعیین اثربخشی تحریک مستقیم فراجمجمه ای و طرحواره درمانی بر اضطراب، درد، انعطاف پذیری شناختی و توجه انتخابی زنان مبتلا به واژینیسموس بود.
مواد و روش هاپژوهش حاضر از نوع نیمه تجربی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری، بیماران زن مبتلا به واژینیسموس شهر تهران در سال 1401 بودند. تعداد 30 نفر با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه آزمایش و کنترل، تقسیم شدند. از پرسشنامه اضطراب Kettle (1973)، پرسشنامه درد SF-MPQ-2 (2009) و آزمون استروپ معنایی (1935) برای جمع آوری اطلاعات استفاده شد. گروه آزمایش تحت مداخله تحریک فراجمجمه ای (10جلسه 20 دقیقه ای) و مداخله طرحواره درمانی (10 جلسه 90 دقیقه ای) قرار گرفتند. گروه کنترل مداخله ای غیر مرتبط دریافت کرد. داده ها توسط آزمون تحلیل کواریانس چند متغیره تجزیه و تحلیل شدند.
یافته هانتایج نشان داد که در اثر مداخله های تحریک مستقیم فراجمجمه ای و طرحواره درمانی، اضطراب، درد و توجه انتخابی کاهش یافته اند (05/0>p). همچنین، در اثر مداخله های تحریک مستقیم فراجمجمه ای و طرحواره درمانی، انعطاف پذیری شناختی افزایش یافت (05/0>p).
نتیجه گیریبه نظر می رسد یافته های پژوهش حاضر، حمایتی تجربی برای این دو روش درمانی در جهت درمان اختلال واژینیسموس بود. آگاهی روان درمانگران حوزه سلامت از این درمان ها احتمالا می تواند در راستای غلبه بر این اختلال کمک کننده باشد.
کلید واژگان: تحریک مستقیم فراجمجمه ای, طرحواره درمانی, اضطراب, درد, انعطاف پذیری شناختی, توجه انتخابیIntroductionToday, treating women's sexual diseases is considered one of the essential issues of strengthening the family system and, by its very nature, the strengthening of the social system. Achieving this requires performing physical and psychological treatments. The present study aimed to determine the effectiveness of transcranial direct stimulation and schema therapy on anxiety, pain, cognitive flexibility, and selective attention in women with vaginismus.
Materials and MethodsThe current research was quasi-experimental with a pretest-posttest design with a control group. The statistical population was female patients with vaginismus in Tehran in 2021. 30 people were selected by purposeful sampling and randomly divided into two experimental and control groups. The data collection tools were Kettle's Anxiety Questionnaire (1973), Short-form McGill Pain Questionnaire (SF-MPQ-2) (2009), and Semantic Stroop Test (1935). The experimental group underwent transcranial stimulation intervention (10 sessions of 20 minutes) and schema therapy intervention (10 sessions of 90 minutes). The control group did not receive any interventions. The data were analyzed by multivariate analysis of the covariance test.
ResultsThe results showed that anxiety, pain, and selective attention have decreased due to direct transcranial stimulation and schema therapy interventions (p<0.05). Also, due to transcranial direct stimulation and schema therapy interventions, cognitive flexibility has increased (p<0.05).
ConclusionIt seems that the present study's findings provide an empirical support for these two treatment methods in the treatment of vaginismus disorder. The awareness of health psychotherapists about these treatments can probably help overcome this disorder.
Keywords: Transcranial direct stimulation, Schema therapy, anxiety, Pain, cognitive flexibility, selective attention -
مقدمه
پژوهش حاضر با هدف تبیین اختلال اضطراب اجتماعی بر اساس طرحواره های ناسازگار اولیه و سبک دلبستگی ناایمن با نقش واسطه ای حساسیت اضطرابی انجام گرفته شد.
روشروش پژوهش، همبستگی و از نوع مدل سازی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانشجویان دانشگاه علوم و تحقیقات تهران در سال 1401 بودند که به صورت نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای انتخاب گردیدند. ابزارجمع آوری داده ها شامل پرسشنامه طرحواره های ناسازگار اولیه، پرسشنامه سبک های دلبستگی، پرسشنامه حساسیت اضطرابی و پرسشنامه اضطراب اجتماعی بود. به منظور تجزیه و تحلیل داده های به دست آمده از نرم افزار 19SPSS و 24AMOS استفاده شد.
یافته هامتغیرهای پیش بین طرحواره های ناسازگار اولیه و سبک دلبستگی ناایمن به صورت مستقیم و غیرمستقیم با میانجی گری حساسیت اضطرابی بر اختلال اضطراب اجتماعی دارای تاثیر معنادار بودند (0/01 >p). همچنین حساسیت اضطرابی دارای تاثیر مستقیم بر اختلال اضطراب اجتماعی بود (0/01 >p).
نتیجه گیریبراساس نتایج پژوهش می توان نتیجه گرفت که طرحواره های ناسازگار اولیه و سبک دلبستگی ناایمن می توانند پیشبین های قوی اختلال اضطراب اجتماعی باشند و در این میان حساسیت اضطرابی به عنوان متغیر میانجی بخشی از فرآیند اثرگذاری در شکل گیری نشانه های اضطراب اجتماعی است.
کلید واژگان: اضطراب اجتماعی, حساسیت اضطرابی, دلبستگی, طرحوارهIntroductionThe present study was conducted with the aim of explaining the symptoms of social anxiety disorder based on primary maladaptive schemas and insecure attachment style with the mediating role of anxiety sensitivity.
MethodThe research method was correlation and structural equation modeling. The statistical population of the research included all students of the University of Science and Research in the academic year of 2022 in Tehran province which were selected as a multi-stage random sampling. The number of 306 people who scored higher than 40 in the Connor social anxiety questionnaire. Data collection tools included Early Maladaptive Schemas Questionnaire, Attachment Styles Questionnaire, Anxiety Sensitivity Questionnaire and Social Anxiety Questionnaire. In order to analyze the obtained data, SPSS19 and AMOS24 software were used.
FindingsThe predictor variables of primary maladaptive schemas and insecure attachment style directly and indirectly with the mediation of anxiety sensitivity had a significant effect on social anxiety disorder (p<0/01). Also, anxiety sensitivity had a direct effect on social anxiety disorder (p<0/01).
ConclusionBased on the results of the research, it can be concluded that early maladaptive schemas and insecure attachment style can be strong predictors of social anxiety disorder, and in the meantime, anxiety sensitivity as a mediating variable is part of the influencing process in the form of Taking signs of social anxiety.
Keywords: attachment, Anxiety Sensitivity, Schema, Social Anxiety -
درک بیشتر از اختلال میل/ برانگیختگی جنسی با استفاده از بررسی تجارب این بیماران سرنخ های زیادی را برای پیدا کردن آنچه این اختلال را به وجود می آورد و آنچه برای درمان به آن نیاز است، در اختیار می گذارد. بدین منظور پژوهش حاضر با هدف بررسی تجارب زیسته زنان مبتلا به اختلال میل/ برانگیختگی جنسی انجام شد. طرح پژوهش کیفی و با استفاده از روش پدیدارشناسی صورت گرفت. مشارکت کنندگان شامل 30 نفر از زنان مبتلا به اختلال میل/ برانگیختگی جنسی مراجعه کننده به مراکز خدمات روان شناختی شهر اصفهان بودند که به روش مبتنی بر هدف و بر اساس قانون اشباع داده انتخاب شدند. ابزار پژوهش مصاحبه حضوری نیمه ساختاریافته بود. بر حسب نتایج، تجارب این بیماران در 5 مقوله محوری عوامل فردی با مضامین اصلی (ویژگی های روان شناختی، نگرش های ناکارآمد و فقدان مهارت)، ناکارآمدی زندگی زناشویی با مضامین اصلی (فرایند ازدواج، تعارضات زناشویی، همسر بازدارنده و ناهخوانی جنسی)، عوامل محیطی اجتماعی با مضامین اصلی (عوامل فرهنگی اجتماعی، تاریخچه رشدی و سبک زندگی ناسالم)، پیامدها و ملاحظات درمانی (با مضامین اصلی موانع و محدودیت های درمان، عوامل تسهیل گر و انتظارات و خواسته های درمانی) به دست آمد.
کلید واژگان: اختلال میل, برانگیختگی جنسی زنان, تجارب زیسته, پدیدارشناسی, مطالعه کیفیIntroductionLow sexual desire is the most commonly reported and diagnosed sexual problem among women and the most frequent reason that the couples lokking for sex therapy (Thomas & Gurevich, 2021). Female sexual interest/arousal disorder (FSIAD) is characterized by low sexual desire, few/no sexual thoughts, no initiation of sexual behavior and lack of: receptivity to partner initiation, pleasure during sexual activity, responsive desire to erotic cues, and difficulties with physical sexual arousal (American Psychiatric Association, 2022). At least 3 of these symptoms must persist for a minimum of 6 months Studies show that women with HSDD experience significant declines in their physical health (general health, physical functioning, and bodily pain) and psychological well-being (social functioning, emotional role, and mental health). Women's sexual discomfort is associated with low relationship satisfaction and the partner's sexual problems (Lim-Watson, Hays, Kingsberg, Kallich and Murimi-Worstell, 2022). Also, women who have distress in addition to sexual interest/arousal disorders, had lower psychological well-being, lower relationship satisfaction, two person relationship s, more severe libido disorders, and more sex dysfunction (Hendrickx, Janssen and Enzlin, 2016). Compared to partners of women coping with sexual dysfunction, partners of women with FSIAD report lower sexual and intercourse satisfaction and more sexual discomfort and partnered women with FSIAD report greater distress than their unpartnered counterparts (Hogue, Rosen, Bockaj, Impett, and Muise, 2019 ). The etiology of FSIAD is multifactorial and includes biological, psychological, and interpersonal and sociocultural factors (McCarthy, Koman and Cohn, 2018).Although FSIAD is described in the DSM-5 and ICD-10, these descriptions are not based on systematic qualitative description and review of patients' reported problems.Studies conducted on psychiatric patients have also shown that many of these patients believe that the description of disorders is focused on the external symptoms of the disease and pay little attention to their internal experiences. In many cases, the diagnostic description is far from what the patients understand about their physical, emotional and psychological experiences, and they have a feeling of being incomprehensible or neglected. Although understanding the diagnostic criteria is beneficial, therapists should know that these criteria do not accurately reflect the patient's inner world (Hackmann, Balhara & et al, 2019). According to these cases, it seems necessary to use the lived experiences of patients in every treatment process and especially in the design of treatment for FSIAD.
Methods and MaterialsThe present study was qualitative and using descriptive phenomenological approach. Participants included 30 women with FSIAD referred to psychological service centers in Isfahan who were selected by purpose - based method and according to theoretical saturation . The research instrument was a semi - structured interview.Interviews with open - ended questions "Describe your experiences of sexual desire disorder? " and " What changes has this disease caused in your life ? " It started and the next questions were asked based on the interview path and the answers of the interviewees. The duration of the interview lasted between 45 and 90 minutes.To analyze the data, Collaizi analysis method was used. Thus , after interviewing the participants of the research , the text of the conversations was rewritten word for word and reviewed several times in order to understand the experiences and perceptions of the participants . In the second step, information related to the purpose of the research was specified. In the third stage, in order to formulate meanings and extract concepts, the important phrases of each interview were identified and an attempt was made to extract a concept from each phrase that represented the key concepts of the participants ' thinking. In the fourth step, the collected concepts were classified based on the similarity of the concepts. In the fifth stage , in order to compile an analytical description of the participants ' experiences and views on the subject and a comprehensive description of female Sexual Interest / Arousal Disorder , the results were linked together and more general classifications were formed . In the sixth step, a comprehensive description of the studied phenomenon was presented in a clear and unambiguous language. In the final stage and in order to validate the findings, coding was sent to the participants to announce their suggested changes if necessary ( Morrow , Rodriguez & et al , 2015 ).
Results and discussionThe results showed that the lived experiences of women with FSIAD in 5 main central categories of individual factors with the main themes ( psychological characteristics , dysfunctional attitudes and lack of skills ) , marital life dysfunction with the main themes ( process marriage , marital conflicts , inhibiting spouse and sexual dyslexia ) , social environmental factors with main themes ( social cultural factors , developmental history and unhealthy lifestyle ) , consequences and treatment considerations ( with main themes of problems and limitations of treatment , facilitating factors and expectations and desires treatment ) was obtained.
ConclusionThe findings of this study showed that the experiences of women with sexual interest/arousal disorder are classified into 5 main categories of individual factors, marital life dysfunction, social environmental factors, consequences and treatment considerations.In summary, the findings of this research indicate that female sexual interest/arousal disorder is a multidimensional disorder and has significant negative consequences on the performance and quality of married life of these patients. Significant each category of psychological causes can be promising for researchers and therapists to discover effective strategies for psychological treatment in order to help patients recover. According to the findings and symptoms experienced and the consequences of the disease and the expectations of the participants from the treatment, it seems that therapist should have a comprehensive approach to treat this disease and be able to treat each of the symptoms and consequences of this disease. And the effective factors in the etiology of this disease should have a set of therapeutic models and scientific techniques, up-to-date and effective, and use them in the treatment process according to the needs and symptoms of the patients.So considering culture and social conditions can help in creating a more efficient framework in preventive or intervention programs for these patients
Keywords: female sexual interest-arousal disorder, lived experiences, Phenomenology, qualitative study -
نشریه مشاوره و روان درمانی خانواده، سال دوازدهم شماره 1 (پیاپی 33، بهار و تابستان 1401)، صص 161 -192اختلال میل/ برانگیختگی جنسی در زنان متاهل از شایع ترین مشکلات جنسی و یک اختلال چندعاملی است. پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی مدل یکپارچه حساس به فرهنگ و مدل شناختی رفتاری بر عملکرد جنسی و کیفیت رابطه زناشویی زنان دچار این اختلال انجام شد. روش پژوهش آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون همراه با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل زنان دچار اختلال میل/ برانگیختگی جنسی مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر اصفهان بودند که از میان آن ها تعداد 45 نفر به شیوه نمونه گیری هدفمند انتخاب شده و به صورت تصادفی در سه گروه گمارش شدند (هر گروه 15 نفر). آزمودنی های هر سه گروه در مرحله پیش آزمون با مقیاس های شاخص عملکرد جنسی زنان (Isidori and et al, 2010) و کیفیت روابط زوجین کوندی (Chonody and et al, 2018) مورد ارزیابی قرار گرفتند. سپس گروه های آزمایشی پژوهش تحت مداخله قرار گرفتند. پس از اتمام مداخله اعضای هر سه گروه دوباره با ابزار پژوهش مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج تحلیل کوواریانس چند متغیره نشان داد که هر دو مداخله مدل یکپارچه حساس به فرهنگ و مدل شناختی رفتاری در مقایسه با افراد گروه کنترل شاهد تغییرات مثبت در پس آزمون عملکرد جنسی و کیفیت رابطه زناشویی بودند (05/0> p). در رابطه اعتبار آزمایی رقابتی مداخله ها نیز نتایج نشان داد که در عملکرد جنسی اثربخشی بیشتر به نفع مدل یکپارچه حساس به فرهنگ است اما در کیفیت رابطه زناشویی تفاوت معنی داری بین دو مداخله مشاهده نشد (05/0<p). با توجه به این نتایج می توان گفت که مدل یکپارچه حساس به فرهنگ اختلال میل/ برانگیختگی جنسی از اثربخشی لازم برخوردار است و می تواند به عنوان یک گزینه درمانی مناسب در کنار سایر الگوهای روان درمانی این اختلال مورداستفاده قرار گیرد.کلید واژگان: اختلال میل- برانگیختگی جنسی مدل یکپارچه حساس به فرهنگ, مدل شناختی رفتاری, عملکرد جنسی, کیفیت رابطه زناشوییBackgroundFemale Sexual Interest-Arousal Disorder is one of the most common sexual problems in women and a multifactorial disorder.ObjectiveThis study aimed to compare the effectiveness of the newly developed treatment of female sexual interest-arousal disorder and cognitive-behavioral therapy (CBT) on sexual function and the quality of the marital relationship of women with female sexual interest-arousal disorder.MethodThe research method was experimental with a pretest-posttest design with a control group. The statistical population included women with female sexual interest-arousal disorder referred to counseling centers in Isfahan, from which 45 people were selected by purposive sampling and randomly assigned to three groups (15 people in each group). Subjects of all three groups were evaluated in the pre-test stage with scales. Then the experimental groups underwent an 8-session weekly intervention and the control group did not receive any intervention. At the end of the intervention sessions, the members of all three groups were re-evaluated with research tools. The female Sexual Function Index Scale (Isidori, Pozza, Esposito, Giugliano, Morano, et al, 2010) and relationship Quality Scale(Chonody, Gabb, Killian &Dunk-West,2018)were the instruments in this study.FindingsThe results of multivariate analysis of covariance showed that both interventions affect therapeutic goals and the experimental groups witnessed positive changes in the post-test of sexual function and quality of marital relationship compared to the control group. Regarding the competitive validation of the interventions, the results showed that in the sexual function, the effectiveness is more in favor of the psychotherapy protocol of female sexual interest-arousal disorder (P<0.05), but no significant difference was observed between the two interventions in the quality of the marital relationship(P>0.05). Conclusion According to these results, it can be said that the psychotherapy protocol for the female sexual interest-arousal disorder has the necessary effectiveness in modulating the symptoms of this disorder and can be used as a suitable treatment option along with other psychotherapy models for this disorder.Keywords: female sexual interest, arousal disorder, culture-sensitive integrated model treatment, Cognitive Behavioral Therapy, sexual Function, quality of couple’s relationships
-
نشریه راهبردهای آموزش در علوم پزشکی، سال شانزدهم شماره 3 (پیاپی 79، امرداد و شهریور 1402)، صص 282 -292مقدمه
اختلال سلوک نوعی اختلال روانی شایع و بسیار آسیب پذیر است که معمولا در کودکی یا نوجوانی بروز می کند و با رفتارهای ضد اجتماعی و پرخاشگرانه شدید مشخص می شود. این بیماری با اختلالات عصبی شناختی همراه است وغالبا به اختلال شخصیت ضد اجتماعی در بزرگسالی منجر می شود.
روشنیمه آزمایشی اندازه گیری مکرر (پیش آزمون،پس آزمون وپیگیری) با گروه کنترل جامعه آماری شامل، 45 پسر9-12 سال دارای اختلال سلوک به روش نمونه دردسترس انتخاب، و به صورت تصادفی به دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل تقسیم شدند. دوگروه آزمایش طی 8 هفته تحت آموزش راهبردها قرارگرفتند،گروه کنترل هیج آموزشی دریافت نکرد داده های پژوهش با استفاده از پرسشنامه تشخیص اختلال سلوک و تفکرانتقادی ریتکس، با نرم افزار اس پی اس اس 22 تحلیل شد (0/05 >p)
یافته هانشان داد اثربخشی مداخلات در گروه نورون های آینه ای نسبت بگروه کنترل در مراحل پس آزمون و پیگیری، افزایش معنا دارنشان داد. تفاوت مداخلات درگروه کارکردهای اجرایی و کنترل معنادارنبود. تفاوت مولفه های بالندگی و تعهد درگروه نورونهای آیینه ای درقیاس با گروه کنترل معناداربود و مولفه خلاقیت معنادار نبود درگروه کارکردهای اجرایی در هیچ یک از مولفه (p< 0/05) ها تفاوت معنادارنبود
نتیجه گیریآموزش راهبردهای نورون های آینه ای بر تفکر انتقادی ومولفه های بالندگی و تعهد تاثیر مثبت و معناداری داشت بر مولفه خلاقیت تاثیرگذار نبود مداخلات کارکردهای اجرایی مغز بر تفکر انتقادی و مولفه های آن بی تاثیربود. براین اساس استفاده از آموزش راهبردهای نورون های آیینه ای بعنوان مداخله موثر در بهبود عملکرد شناختی وارتباطی درکودکان دارای اختلال سلوک پیشنهاد می شود
کلید واژگان: 1.اختلال سلوک, 2.تکارکردهای اجرایی 3.نورون های اینه ای 4. تفکرانتقادیIranian Bimonthly of Education Strategies In Medical Sciences, Volume:16 Issue: 3, 2023, PP 282 -292IntroductionBehavioral disorder is a common and very vulnerable mental disorder that usually occurs in childhood or adolescence and is characterized by severe antisocial and aggressive behaviors. The disease is associated with neurological disorders and often leads to antisocial personality disorder in adulthood.
MethodQuasi-experimental repeated measures (pre-test، post-test and follow-up) with a control group of statistical population consisting of 45 boys aged 9-12 years with conduct disorder were selected by available sampling method، and were randomly divided into two experimental groups and a control group. The two experimental groups were trained in strategies for 8 weeks. The control group did not receive any training. The research data were analyzed using Ritex Behavior Diagnosis and Critical Thinking Questionnaire with SPSS 22 software.
Resultsshowed that in the post-test and follow-up stages of the group of mirror neurons، the ratio of the control group showed a significant increase. (P <0.05) There was no significant difference between the components of maturity and commitment in the group of executive functions and control. There was a significant difference in the group of mirror neurons compared to the control group and the component of creativity was not significant. (p <0.05)
ConclusionTeaching mirror neurons strategies had a positive and significant effect on critical thinking and the components of maturity and commitment on the component of creativity. Interventions of brain executive functions had no effect on critical thinking and its components.
Keywords: 1 Behavioral disorders, 2 executive functions, 3 mirror neurons, 4 critical thinking -
هدف از پژوهش حاضر تدوین مدل معادلات ساختاری اختلال اضطراب اجتماعی بر اساس مولفه های آسیب های دوران کودکی و سبک دلبستگی ناایمن با میانجی گری باورهای فراشناخت بود. طرح پژوهشی، همبستگی و به شیوه معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات در سال تحصیلی 1401-1400 در استان تهران بودند. تعداد 306 نفرکه در پرسشنامه اضطراب اجتماعی کانور نمره بالای 40 را بدست آورده بودند به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از پرسش نامه های تجارب آسیب زای محمدخانی (2003)، پرسش نامه سبک های دلبستگی هازن و شیور (1987)، باورهای فراشناخت ولز (2003) و پرسشنامه اضطراب اجتماعی کانور (2000) استفاده شد. سپس داده های به دست آمده وارد مدل مفروضه معادلات ساختاری گردید. به منظور تجزیه و تحلیل داده های به دست آمده از نرم افزارSPSS19 و AMOS24 استفاده شد. نتایج تحلیل مدل نشان داد که مدل فرضی پژوهش با داده ها برازش مطلوبی دارد. متغیرهای پیش بین تروماهای کودکی و سبک دلبستگی ناایمن به صورت مستقیم و غیرمستقیم با میانجی گری باورهای فراشناخت بر اختلال اضطراب اجتماعی دارای تاثیر مثبت و معنادار بودند. همچنین فراشناخت دارای تاثیر مستقیم بر اختلال اضطراب اجتماعی بود. نتایج پژوهش حاکی از آن است که آسیب های دوران کودکی و سبک دلبستگی ناایمن می توانند پیشبین های قوی در اختلال اضطراب اجتماعی باشند و در این میان فراشناخت به عنوان متغیر میانجی بخشی از فرآیند اثرگذاری در شکل گیری نشانه های اختلال اضطراب اجتماعی است. برگزاری کارگاه های آموزشی در زمینه آسیب های دوران کودکی، سبک های دلبستگی ناایمن و باورهای فراشناخت توصیه می گردد و همچنین مداخلات درمانی باید به این عوامل بپردازند.
کلید واژگان: اختلال اضطراب اجتماعی, تروماهای کودکی, سبک دلبستگی ناایمن, باورهای فراشناختThe purpose of this research was to Developing a structural equation model of social anxiety disorder based on the components of childhood trauma and insecure attachment style with the mediation of metacognitive beliefs. The research design was correlational and structural equations. The statistical population of the research included all students of the Islamic Azad University of Olom-tahghighat in the academic year of 2021-2022 in Tehran province. To collect data, Mohammad Khani's Traumatic Experiences Questionnaire (2003), Hazen and Shaver's Attachment Style Questionnaire (1987), Wells' Metacognitive Beliefs (2003) and Connor's Social Anxiety Questionnaire (2000) were used. Then, the obtained data were entered into the structural equation hypothesis model. In order to analyze the obtained data, SPSS19 and AMOS24 software were used. The results of the model analysis showed that the hypothetical research model has a good fit with the data. Predictive variables of childhood traumas and insecure attachment style directly and indirectly with the mediation of metacognitive beliefs had a positive and significant effect on social anxiety disorder. Also, metacognition had a direct effect on social anxiety disorder. The results of the research indicate that childhood injuries and insecure attachment style can be strong predictors of social anxiety disorder, and in the meantime, metacognition as a mediating variable is a part of the influencing process in the form of Taking symptoms of social anxiety disorder. It is recommended to hold educational workshops in the field of childhood injuries, insecure attachment styles and metacognitive beliefs, and also therapeutic interventions should address these factors
Keywords: Social anxiety disorder, childhood traumas, insecure attachment style, Metacognitive beliefs -
هدف پژوهش حاضر، ارزیابی مدل سازگاری زناشویی بر اساس عوامل صمیمیت زناشویی، خوددلسوزی و رضایت شغلی بود. روش پژوهش، همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری مبتنی بر مولفه بود. جامعه آماری، تمام دبیران زن متاهل مقطع متوسطه شهرستان خرم آباد در سال 1401-1400 بودند. روش نمونه گیری، خوشه ای چند مرحله ای بود که 100 نفر از دبیران زن متاهل دوره متوسطه، به مقیاس های سازگاری زناشویی (اسپانیر، 1976)، صمیمیت زناشویی (واکر و تامپسون، 1983)، خوددلسوزی (نف، 2003) و رضایت شغلی (مینه سوتا، 1967) پاسخ دادند. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS 23 برای شاخص های آمار توصیفی و نرم افزار PLS برای ارزیابی برازش مدل، استفاده گردید. یافته های پژوهش نشان دادند مدل از برازش و قدرت پیش بینی مناسب برخوردار است. از بین متغیرها، صمیمت زناشویی با بار عاملی 68/0 بیشترین تاثیر را بر سازگاری زناشویی دارد و متغیرهای خوددلسوزی و رضایت شغلی با بارهای عاملی 165/0 و 160/0 به ترتیب در جایگاه های دوم و سوم قرار دارند. نتایج این پژوهش نشان داد که متغیرهای خوددلسوزی، صمیمت زناشویی و رضایت شغلی تاثیر مثبت و معنادار بر سازگاری زناشویی دارند.
کلید واژگان: سازگاری زناشویی, صمیمیت زناشویی, خوددلسوزی, رضایت شغلیObjectiveThe present study aimed to evaluate the marital adjustment model based on the factors of marital intimacy, self-compassion and job satisfaction. The research design was a correlation of component-based structural equation modeling.
MethodThe statistical population was all married female teachers of high schools in Khorramabad city in 2021 -2022. The sampling method was a multi-stage cluster sampling in which 100 married female teachers responded to the scales of Dyadic Adjustment Scale (DAS), Marital Intimacy Scale (MIS), Self-Compassion Scale (SCS), and Minnesota Satisfaction Questionnaire (MSQ). In order to analyze the data, SPSS 23 software was used for descriptive statistics, and PLS software was used to evaluate the model's fit.
ResultsThe research findings showed that the model has a high fit and that the predictive power of the model is appropriate. Among the variables, marital intimacy, with a factor loading of 0.68, has the greatest impact on marital adjustment, and the variables of self-compassion and job satisfaction, with factor loadings of 0.165 and 0.160, are in the second and third positions, respectively.
ConclusionThe results showed that self-learning variables marital intimacy and job satisfaction positively and significantly affect marital adjustment.
Keywords: marital adjustment, marital intimacy, self-compassion, job satisfaction -
زمینه و اهداف
پیامدهای ناگوار ناشی از پدیده طلاق ضرورت انجام پژوهش جهت یافتن اثربخش ترین شیوه های علمی پیشگیری و کاهش آن را توجیه می کند از این رو پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی زوج درمانی طرح واره محور (ST)، هیجان مدار (EFT) و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) بر کاهش میل به طلاق زوجین در آستانه طلاق در خانواده های نظامی انجام گرفت.
روش بررسیروش پژوهش نیمه آزمایشی و طرح پژوهش از نوع پیش آزمون-پس آزمون با مرحله پیگیری بود. از میان تمامی زوجین مراجعه کننده به یکی از مراکز مشاوره تحت قرارداد نیروهای مسلح در سال 1399، 60 زوج (گروه های ST، EFT، ACT و کنترل؛ 15 زوج در هر گروه) به روش نمونه گیری در دسترس با جایگزینی تصادفی انتخاب شدند. گروه های آزمایش 10 جلسه در جلسات درمان شرکت کردند. ابزار پژوهش، پرسشنامه میل به طلاق (روزبلت، جانسون و مارو) بود که زوج های هر سه گروه در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری، آن را تکمیل کردند. داده های پژوهش حاضر با روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر تحلیل شد.
یافته هانتایج نشان داد هر سه شیوه زوج درمانی در کاهش میزان میل به طلاق زوجین متقاضی طلاق به صورت معنی داری اثربخش بودند و بالاترین میزان اثربخشی به ترتیب متعلق به زوج درمانی EFT با ضریب اتای 976/0، ST با ضریب اتای 963/0 و نهایتا ACT با ضریب اتای 927/0 بود.
نتیجه گیریاز مداخلات زوج درمانی می توان در راستای مداخلات بالینی و درمانی برای کاهش میل به طلاق زوجین متقاضی طلاق استفاده کرد.
کلید واژگان: درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد, درمان هیجان مدار, درمان طرح واره محور, زوج درمانی, طلاقEBNESINA, Volume:25 Issue: 2, 2023, PP 4 -14Background and aimsThe unfortunate consequences of divorce justify the necessity of conducting research to find the most effective scientific methods for its prevention and reduction. Hence, the present study was conducted to compare the effectiveness of schema-based (ST), emotionally focused (EFT), and acceptance and commitment-based (ACT) couple therapies on reducing the desire for divorce among couples on the verge of divorce in military families.
MethodsThe research method was quasi-experimental with pre-post test and follow-up. From all the couples who referred to one of the counseling centers under the contract of the armed forces in 2020, 60 couples (ST, EFT, ACT, and control groups; 15 couples in each group) were selected by available sampling method with random allocation. The experimental groups participated in the treatment sessions for 10 sessions. The research tool was divorce desire questionnaire (Rusbult, Johnson, and Morrow), which was completed by the couples of all three experimental groups in three stages of pre-test, post-test, and follow up. Finally, data was analysized using analysis of covariance in repeated measures designs.
ResultsThe results showed that all three methods of couple therapy were significantly effective on the divorce tendency reduction. The highest level of effectiveness belonged to EFT, ST, and ACT couple therapy with the effect size of 0.976, 0.963, and 0.927, respectively.
ConclusionCouple therapy interventions can be used with clinical and therapeutic interventions to decrease the desire for divorce in couples applying for divorce.
Keywords: Acceptance, Commitment Therapy, Emotion Focused Therapy, Schema Therapy, Couple Therapy, Divorce -
موفقیت در توسعه حسابرسی تا حدود زیادی به موفقیت در استقرار فرهنگ وابسته است. همین ارتباط متقابل فرهنگ و حسابرسی باعث تشکیل فرهنگ حسابرسی می شود. چرا که، فرهنگ در بطن جامعه حسابرسی ریشه دوانیده و حسابرسی بر بستر و زمینه فرهنگ واقع می شود. بنابراین هدف پژوهش حاضر، تدوین الگوی فرهنگ حسابرسی با رویکرد مبتنی بر نظریه داده بنیاد، با استفاده از نظریه های خبرگان حسابرسی است. این پژوهش با هدف تدوین الگوی فرهنگ حسابرسی با رویکرد نظریه پردازی داده بنیاد انجام شده است. روش پژوهش از نوع کیفی می باشد. به منظور انجام مصاحبه های عمیق و نیمه ساختاریافته، تعداد 22 نفر از مدیران و خبرگان حسابرسی به صورت نمونه گیری قضاوتی انتخاب شدند. یافته های پژوهش، به صورت مدل پارادایمی با2مقوله برای شرایط علی، 2 مقوله برای شرایط زمینه ای، 3 مقوله برای شرایط مداخله گر، 3 مقوله برای راهبرد و 3 مقوله در زمینه پیامد مرتبط با پدیده اصلی پژوهش، شناسایی شد. طبق یافته های تحقیق«فرهنگ حسابرسی پایه و اساس جامعه حسابرسی می باشد که در برگیرنده مجموعه ای از ارزش ها، هنجارها، باورها، آداب فرهنگی و تاریخی موثر بر رفتار حسابرسان بوده و همچنین مبنای ارزش های خاص منبعث از اجتماع و موثر بر فرهنگ حسابرسان در محیط حسابرسی و جامعه» است. لذا برای توسعه فرهنگ حسابرسی در ایران باید بر مقوله های استخراجی و الگوی توسعه فرهنگ حسابرسی از این پژوهش متمرکز شد که در این صورت می توانیم فرهنگی پویا و فعال در زمینه حسابرسی داشته باشیم.کلید واژگان: توسعه فرهنگ, رویکرد نظریه پردازی داده بنیاد, فرهنگ حسابرسیPurposeSuccess in the development of audit is largely dependent on success in the establishment of the culture. the same interaction between culture and auditing causes formation of auditing culture. because, culture is rooted in the heart of the audit community and auditing is located on the context of culture. therefore, the purpose of the present research is to develop an audit culture model using a grounded theory approach, using the theories of auditing experts.MethodsThis research has been done with the aim of developing an audit culture model with a grounded theory approach. The research method is qualitative. In order to conduct in-depth and semi-structured interviews, 22 managers and auditing experts were selected by judgmental sampling.ResultsFindings were identified as a paradigm model with 2 categories for causal conditions, 2 categories for contextual conditions, 3 categories for Interventional conditions, 3 categories for strategies and 3 categories in outcome related to the main research phenomenon. According to the research findings "audit culture is the basis of the audit society, that includes a set of values, norms, beliefs, cultural and historical mores affecting the behavior of auditors also the basis of specific values emanating from the community and affecting the culture of auditors in the audit environment and society". Therefore, in order to develop the audit culture in Iran, we should focus on the extractive categories and the pattern of developing the audit culture from this research, in which case we can have a dynamic and active culture in the field of auditingKeywords: Culture Development, Audit Culture, Grounded Theory Approach
-
هدف
هدف پژوهش حاضر، تحلیل تماتیک عوامل موثر بر فرهنگ حسابرسی و ارایه الگویی از شاخص های مرتبط با آن طبق تعریف فرهنگ، با استفاده از نظریه های خبرگان حسابرسی است.
روش شناسی:
این مقاله در چارچوب استراتژی تحقیق کیفی و براساس روش تحلیل تماتیک و مصاحبه با 22 نفر از مدیران حسابرسی به صورت نمونه گیری هدفمند، ابتدا براساس وجوه مشترک، تم های مرتبط، اصلی و در نهایت تم های مرکزی هر کدام از مقولات موضوع تحقیق را شناسایی و در نهایت شبکه مضامین مرتبط با چیستی فرهنگ حسابرسی را ترسیم و تحلیل می کند. روایی ابزار پژوهش (مصاحبه)، توسط مصاحبه شوندگان و سپس اساتید متخصص، مورد بررسی قرار گرفت و تایید گردید و برای سنجش پایایی از روش توافق درون موضوعی استفاده شد که مطابق این روش مقدار پایایی برابر با 89% بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل تماتیک استفاده شد.
یافته هاپس از بررسی کتب، مقالات و انجام مصاحبه های نیمه ساختاریافته با خبرگان، تعداد 985 عامل یا کد باز احصاء شد و سپس41 مفهوم توسط محقق شناسایی شد که در قالب22 تم فرعی و5 تم اصلی به عنوان ابعاد فرهنگ حسابرسی دسته بندی شدند، این ابعاد شامل: ارزش های اجتماعی، ارزش های اخلاقی، ارزش های مذهبی، ارزش های اقتصادی، ارزش های سیاسی می شوند. بنابراین مضامین مرتبط با چیستی فرهنگ حسابرسی نشان می دهد که فرهنگ حسابرسی با ارزش ها و باورهای حسابرسی که بر فرهنگ مدیران و حسابرسان و مجموعه حسابرسی تاثیر می گذارد، ارتباط دارند. در این قالب ارزش های اجتماعی، کنش و مشارکت اجتماعی، ارزش های سیاسی و توانمندی اقتصادی، از جمله باورها و هنجارهای مرتبط با فرهنگ هستند که بر فرهنگ مدیران و مجموعه حسابرسی تاثیر گذاشته و رفتار آنها را جهت می دهد. از طرف دیگر، ارزش هایی چون اخلاقی، توجه به ارزش های مذهبی و تقویت بنیان ساختارهای حسابرسی از جمله ارزش های حسابرسی هستند که بر رفتار مدیران موسسات حسابرسی موثر بوده، لذا بر اساس" تحلیل تماتیک" ابعاد فرهنگ حسابرسی عبارتند از: ارزش های اجتماعی، اخلاقی، مذهبی، اقتصادی و سیاسی. بنابراین این مقوله ها را با اندکی تسامح می توان فرهنگ حسابرسی بیان نمود.
نتیجه گیریطبق یافته های تحقیق« فرهنگ حسابرسی پایه و اساس جامعه حسابرسی می باشد که در برگیرنده مجموعه ای از ارزش ها، هنجارها، باورها، آداب فرهنگی و تاریخی موثر بر رفتار حسابرسان همچنین مبنای ارزش های خاص(اجتماعی، اخلاقی، مذهبی، اقتصادی و سیاسی) منبعث از اجتماع و موثر بر فرهنگ حسابرسان در محیط حسابرسی و جامعه» است. لذا برای توسعه فرهنگ حسابرسی در ایران باید بر مقوله های استخراجی از این پژوهش متمرکز شد که در این صورت می توانیم فرهنگی پویا در زمینه حسابرسی داشته باشیم.
کلید واژگان: توسعه فرهنگ, تحلیل تماتیک, فرهنگ حسابرسیPurposeThe purpose of the present research is to thematically analyze the factors affecting the audit culture and presentation a model of related indicators with it according to the definition of culture, using the theories of auditing experts(managers).
MethodsThis article is in the framework of qualitative research strategy and based on thematic analysis method and interviews with 22 audit managers in a purposeful sampling method, first based on commonalities, related themes, main and finally the central themes of each category Identifies the research topic and finally draws and analyzes a network of topics related to what the audit culture is. The validity of the research tool (interview) was reviewed and confirmed by the interviewees and then the expert professors, and to measure the reliability, the method of intra-subject agreement was used, which according to this method was 89%. Thematic analysis method was used to analyze the data.
ResultsAfter reviewing books, articles and conducting semi-structured interviews with experts, 985 agents or open source code were counted and then 41 concepts were identified by the researcher which were categorized into 22 sub-themes and 5 main themes as dimensions of audit culture, these dimensions include: social values, ethical values, religious values, economic values, political values. Therefore, the themes related to what an audit culture is show that the audit culture is related to the values and beliefs of the audit that affect the culture of managers and auditors and the audit institutions. In this context, social values, social action and participation, political values and economic empowerment are among the beliefs and norms related to culture that affect the culture of managers and audit firms and direct their behavior. In this context, social values, social action and participation, political values and economic empowerment, including the beliefs and norms related to culture that affect the culture of managers and audit institutions and direct their behavior. On the other hand, values such as ethical, attention to religious values and strengthening the foundation of audit structures are among the audit values that have influenced the behavior of managers and the audit institutions, therefore according to "thematic analysis" the dimensions of audit culture are: social, ethical, religious, economic and political values. Therefore these categories can be expressed with a little tolerance in the culture of auditing.
ConclusionAccording to the research findings "audit culture is the basis of the audit society, that includes a set of values, norms, beliefs, cultural and historical mores affecting the behavior of auditors also the basis of specific values (social, ethical, religious, economic and political) emanating from the community and affecting the culture of auditors in the audit environment and society".Therefore, to develop auditing culture in iran, we should focus on the categories extracted from this research, In this case, we can have a dynamic culture in the field of auditing.
Keywords: Culture Development, Thematic Analysis, Audit Culture -
هدف از پژوهش حاضر تدوین مدل سبب شناسی اختلال اضطراب اجتماعی براساس مولفه های طرح واره های ناسازگار اولیه و تروماهای کودکی با نقش واسطه ای راهبرد مقابله هیجان مدار بود. طرح پژوهش، همبستگی و به شیوه معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش کلیه دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران در سال تحصیلی 1401-1400 بودند که به روش نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای انتخاب شدند. تعداد 306 نفر که در پرسشنامه اضطراب اجتماعی کانور نمره بالای 40 را به دست آورده بودند، به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه های طرح واره ناسازگار اولیه یانگ (1991)، پرسشنامه تجارب آسیب زای محمدخانی (2003)، پرسشنامه راهبردهای مقابله ای اندلر و پارکر (1990) و پرسشنامه اضطراب اجتماعی کانور (2000) استفاده شد. به منظور تجزیه وتحلیل داده ها از نرم افزار SPSS19 و AMOS24 استفاده شد. نتایج نشان داد داده های پژوهش با مدل فرضی پژوهش برازش مطلوبی دارد. متغیرهای پیش بین طرح واره های ناسازگار اولیه و تروماهای کودکی به صورت مستقیم و غیرمستقیم با میانجی گری راهبرد مقابله هیجان مدار بر اختلال اضطراب اجتماعی تاثیر معنادار داشتند (01/0 >p). همچنین، راهبرد مقابله هیجان مدار بر اختلال اضطراب اجتماعی تاثیر مستقیم داشت (01/0 >p). نتایج پژوهش حاکی از آن است که طرح واره های ناسازگار اولیه و آسیب های دوران کودکی می توانند پیش بین های قوی اختلال اضطراب اجتماعی باشند و در این میان، راهبرد مقابله هیجان مدار به عنوان متغیر میانجی، بخشی از فرایند اثرگذاری در شکل گیری نشانه های اضطراب اجتماعی است. برگزاری کارگاه های آموزشی درزمینه متغیرهای پژوهش توصیه می شود و همچنین، مداخلات درمانی باید به این عوامل بپردازند.
کلید واژگان: اختلال اضطراب اجتماعی, طرح واره های ناسازگار اولیه, تروماهای کودکی, راهبرد مقابله هیجان مدارThe aim of the current research was to formulate the etiological model of social anxiety disorder based on the components of early maladaptive schemas and childhood traumas with the mediating role of emotional coping strategy. The research design was correlational and structural equations. The statistical population of the research included all students of the Islamic Azad University of Olom-Tahghighat in the academic year of 2021-2022 in Tehran province. A total of 306 people who scored above 40 in Connor's social anxiety test were selected as a sample. To collect data, Young Early Maladaptive Schema Questionnaire (1991), Mohammad Khani's Traumatic Experience Q5uestionnaire (2003), Andler and Parker's Multidimensional assessment of coping (1990), and Connor's Social Anxiety Questionnaire (2000) were used. Then, the obtained data were entered into the structural equation hypothesis model. In order to analyze the obtained data, SPSS19 and AMOS24 were used. The results of the model analysis showed that the hypothetical research model has a good fit with the data. Predictor variables of early maladaptive schemas and childhood traumas with the mediation of emotional coping strategy had a significant effect on social anxiety disorder (p<0/01). In addition, emotional coping strategies had a direct effect on social anxiety disorder (p<0/01). The results of the research indicate that early maladaptive schemas and childhood traumas can be strong predictors of social anxiety disorder. The results also indicate that emotional coping strategies as mediating variables are part of the influencing process in the form of symptoms of social anxiety disorder. It is recommended to hold educational workshops in the field of maladaptive schemas, coping strategies for childhood traumas, and therapeutic interventions.
Keywords: social anxiety disorder, early maladaptive schemas, childhood traumas, emotional coping strategy -
پژوهش حاضر با هدف تعیین مقایسه اثربخشی درمان تدوینی اجتناب متقابل و درمان شناختی-رفتاری هیجان مدار بر علایم اختلال اضطراب فراگیر انجام گرفت. پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه انجام گرفت. جامعه آماری شامل کلیه زنان مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر در شهر خرم آباد بود که از میان آن ها 45 نفر به صورت در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی و یک گروه گواه جایگزین شدند، درمان تدوینی اجتناب متقابل و درمان شناختی-رفتاری هیجان-مدار هر کدام به طور جداگانه در 12 جلسه 90 دقیقه ای برگزار شد و برای گروه گواه هیچ گونه آموزشی اعمال نشد و ابزار این پژوهش مقیاس اضطراب فراگیر بود که شرکت کنندگان در پیش آزمون و پس آزمون به سوالات آن پاسخ دادند و از آزمون تحلیلی کواریانس چند متغیره برای تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شد. یافته ها نشان داد که درمان تدوینی اجتناب متقابل و درمان شناختی-رفتاری هیجان مدار باعث بهبود علایم اختلال اضطراب فراگیر می شوند (01/0>p). و درصد بهبودی آن بیشتر از آزمودنی های گروه گواه می باشد (01/0>p). ولی دو گروه آزمایشی تفاوت معناداری با هم نداشتند (05/0<P). درمان تدوینی اجتناب متقابل و درمان شناختی رفتاری هیجان مدار موجب بهبودی علایم اختلال اضطراب فراگیر می شود درمان تدوینی متمرکز بر تجربه ی فیزیولوژیکی و هیجانی مراجعه است تا مراجعه بتواند با تجربه ی تقابل هیجانی مواجهه شود، که این ممکن است یکی از علل زیربنایی اختلال اضطراب فراگیر باشد اثربخشی این درمان ممکن است در اختلالات روانی که زیربنایی هیجانی دارند، نیز موثر واقع شود.کلید واژگان: درمان تدوینی اجتناب متقابل, درمان شناختی رفتاری هیجان مدار, اختلال اضطراب فراگیرThe aim of this study was to compare the effectiveness of the New Developed Contrast Avoidance and Emotion-focused Cognitive Behavioral Therapy on the Severity of Symptoms Generalized Anxiety Disorder. The present study was quasi-experimental with pre-test, post-test design with control group. The statistical population included all women with generalized anxiety disorder in the city of Khorramabad, of whom 45 were selected as available. They were randomly assigned to two experimental groups and a control group. the New Developed treatment Contrast Avoidance and Emotion-focused Cognitive Behavioral Therapy were held separately In 12 sessions 90-minute and no training was applied to the control group. The instrument of this study was a Generalized Anxiety Disorder scale in which pre-test and post-test participants answered questions A multivariate analysis of covariance was used to analyze the data. The findings showed that the developmental treatment contrast avoidance and Emotion-focused Cognitive Behavioral Therapy improves the symptoms of generalized anxiety disorder (p <0.01). And the recovery rate is higher than the subjects of the control group (p <0.01). But the two experimental groups did not differ significantly (P <0.05). the New Developed treatment contrast avoidance and Emotion-focused Cognitive Behavioral Therapy improves the symptoms of generalized anxiety disorder and Developmental therapy focuses on the physiological and emotional experience of the client so that the client can experience the emotional contrast, which may be one of the underlying causes of generalized anxiety disorder. The effectiveness of this treatment may also be effective in mental disorders that have an emotional underpinning.Keywords: the New Developed Treatment Contrast Avoidance, Emotion-focused Cognitive Behavioral Therapy, Generalized anxiety disorder
-
دغدغه اصلی این نوشتار، تبیین رویکرد اخلاقی حافظ؛ فردی یا اجتماعی است. در واقع، او فقط بخشی هر چند مهم از ادبیات فارسی نیست، بلکه در گذر قرون متمادی به یکی از سرچشه های فکری و فرهنگی و پشتوانه های روحی و معنوی فارسی زبانان تبدیل شده است. از همین روی با توجه به اهمیت اخلاق و ضرورت واکاوی و ریشه یابی وضعیت اخلاقی زمانه او، به شیوه تحلیلی-توصیفی و با استناد به اشعار حافظ، لازم است مجدانه دریابیم که این حافظ، یا به تعبیر هوشمندانه برخی، این حافظه تاریخی ما، در لوای اشعار و افکارش، مروج و مبلغ کدام نوع از مکاتب و مبانی اخلاقی است و نیز، این مکتب اخلاقی، هر چه که هست، فردی است یا اجتماعی؟ در واقع، تازگی و بداعت نوشتار حاضر در تبیین و اثبات فردی یا اجتماعی بودن اخلاق حافظی و فرق میان این دو مقوله است. نتیجه به دست آمده این که: در محبت به مردم(که اشعار حافظ لبریز از آن است)، مهم، پایه عاطفی اخلاق اجتماعی است و محبت به مردم، به خودی خود، دارای ارزش ذاتی نیست، لذا حافظ، در مقوله «اخلاق اجتماعی»، هیچ حد و مرزی قایل نبوده و بر رعایت آن در حق « همه» تاکید می کند
کلید واژگان: حافظ, اخلاق فردی, اخلاق اجتماعی, فلسفه اخلاقThe main concern of this article is to explain Hafez's moral approach; Individual or social. In fact, he is not only an important part of Persian literature, but has become one of the intellectual and cultural sources and spiritual supports of Persian speakers over the centuries. Therefore, considering the importance of ethics and the necessity of analyzing and finding the roots of the moral situation of his time, in an analytical-descriptive way and referring to Hafez's poems, it is necessary to diligently find out that this Hafez, or according to the clever interpretation of some, this historical memory of ours, in His poems and thoughts are promoters and preachers of what kind of moral schools and foundations, and is this moral school, whatever it is, individual or social? In fact, the novelty and innovation of the present writing is in explaining and proving the individual or social nature of Hafiz ethics and the difference between these two categories. The result obtained is that: in love for people (which Hafez's poems are full of), the emotional basis of social ethics is important, and love for people does not have intrinsic value by itself, so Hafez, in the category of "social ethics" ", does not consider any limits and emphasizes on observing it for the right of "everyone".
Keywords: Hafez, individualethics, social ethics, moral philosophy -
هدف از انجام پژوهش حاضر، تدوین مرام نامه اخلاق داوری ورزشی در ایران با رویکرد پدیدارشناسی بود.روش پژوهش حاضر، کیفی از نوع پدیدارشناسی می باشد که به همین منظور از بین خبرگان و مطلعین حوزه اخلاق داوری در ورزش، 15 نفر از آنها به شیوه ی نمونه گیری گلوله برفی، انتخاب شدند و با آن ها مصاحبه نیمه ساختاریافته و عمیق شد. تحلیل مضمون ها با استفاده از نرم افزار Max QDA نسخه Pro انجام شد. 8 مضمون و 61 زیرمضمون در این زمینه استخراج شد که قانون مداری، احترام، رفتار، ارتباطی، فساد، عدالت، فرهنگی - اجتماعی و خانوادگی از جمله مضمون های استخراجی در این پژوهش بودند. بنابراین به صورت کلی وبه عنوان یک پیشنهاد به مدیران و متولیان ورزش و داوری ورزشی کشور توصیه می شود، از اصول مرام نامه ی پژوهش حاضر در جهت بهبود و رشد اصول اخلاقی در بین داوران استفاده نمایند که این امر از طریق آموزش امکان پذیر خواهد بود.کلید واژگان: اخلاق, فساد, احترام, قانون مداری, ورزشThe purpose of the present study was to develop a code of ethics for refereeing sport in Iran with a phenomenological approach. The present study is a qualitative phenomenological research. For this purpose, 15 experts were selected and interviewed by snowball sampling experts and interviewed. . The analysis and coding were performed using Max QDA Pro software. Eight themes and 61 sub-themes were extracted in this research that law, respect, behavior, communication, corruption, justice, socio-cultural and family were among the extracted themes in this study. Therefore, in general, and as a recommendation to sport managers and officials of sport and sport refereeing, it is recommended that the principles of the present study be aimed at improving and enhancing the ethical factors that the refereeing this will be possible through education.Keywords: Ethics, Corruption, Respect, Legislation, Sport
-
زمینه و هدف
همبودی اختلال اضطراب تعمیم یافته و اختلال افسردگی اساسی، بیشتر یک قاعده است تا یک استثنا. این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی درمان شناختی-رفتاری، درمان فراتشخیصی مبتنی بر مکانیسم ها و درمان دارویی بر علایم اضطراب و افسردگی در زنان مبتلا به اختلالات هم زمان اضطراب تعمیم یافته و افسردگی اساسی انجام شد.
روش بررسیدر طرحی تک آزمودنی از نوع طرح خط پایه چندگانه، از بین مراجعان زن در فاصله زمانی ابتدا تا انتهای پاییز 1399 به مرکز مشاوره هه ستیار و یکی از مطب های روان پزشکی شهرستان مریوان، شش نفر واجد ملاک های اضطراب تعمیم یافته و افسردگی اساسی به طور هم زمان، به صورت داوطلب وارد مطالعه شدند. آزمودنی ها سه نوع درمان شناختی-رفتاری و فراتشخیصی و دارودرمانی را دریافت کردند. مداخلات روان درمانی در دوازده جلسه به مدت سه ماه اجرا شد. شرکت کنندگان پرسش نامه افسردگی بک-ویرایش دوم (بک و همکاران، 1996) و پرسش نامه اضطراب بک (بک و استیر، 1990) را تکمیل کردند. داده ها با استفاده از تحلیل دیداری، شاخص تغییر پایا و درصد بهبودی تحلیل شدند. برای محاسبه شاخص تغییر پایا از نرم افراز شاخص تغییر پایای لیدز استفاده شد.
یافته هانتایج نشان داد، درصد بهبودی ایجادشده در علایم اضطراب در گروه درمان شناختی-رفتاری 57درصد (4٫9=RCI) و در گروه دارودرمانی 63درصد (8٫4=RCI) و در گروه درمان فراتشخیصی 50درصد (5٫5=RCI) بود. همچنین، درصد بهبودی برای علایم افسردگی در گروه شناختی-رفتاری 64درصد (1٫17=RCI) و در گروه فراتشخیصی 55درصد (6=RCI) و در گروه دارودرمانی 56درصد (11٫2=RCI) بود.
نتیجه گیرینتایج این پژوهش مشخص کرد، در شرایط همبودی اختلال اضطراب تعمیم یافته و اختلال افسردگی اساسی، دارودرمانی در کاهش علایم اضطراب و درمان شناختی-رفتاری در کاهش علایم افسردگی اثربخشی بیشتری دارد.
کلید واژگان: اختلال اضطراب تعمیم یافته, اختلال افسردگی اساسی, درمان فراتشخیصی, درمان شناختی-رفتاری, دارودرمانیBackground & ObjectivesIn Iran, women more than men suffer from depressive and anxiety disorders. Comorbid generalized anxiety disorder (GAD) and major depression disorder (MDD) is the most common form of comorbidity involving depression and anxiety. One of the essential problems of this comorbidity is more symptom severity in comparison to MDD and GAD alone, and this might lead to higher illness severity and chronicity. Common interventions for GAD and MDD are cognitive behavior therapy (CBT), transdiagnostic psychotherapy, and pharmacotherapy. However, these two disorders are typically treated separately, and there is a dearth of information on tackling them in comorbid conditions. This study aimed to compare the effectiveness of CBT, transdiagnostic psychotherapy, and pharmacotherapy on depressive and anxiety symptoms in women with comorbid MDD and GAD.
MethodsIn this study, a single case study using multiple baseline design with follow–up was implemented. Individual baseline acted as control periods. Following individual baseline, treatments were delivered weekly, with each treatment session lasting up to 50 min. On completion of treatments, the patients were followed up for 1 and 3 months. Six women with comorbid MDD and GAD who came for treatment to counseling centers and psychiatrist's office in Marivan City, Iran from the beginning to the end of autumn 2019, were enrolled in the study and randomly assigned in three treatment groups. All patients met the Diagnostic and statistical manual of mental disorders (DSM–5) criteria for MDD and GAD. The inclusion criteria were as follows: having signs and symptoms of both disorders (MDD and GAD), being older than 18 years, and having consent to participate in the research. The exclusion criteria were unwillingness to continue the treatment, not completing the research questionnaires, and identifying any new disorder at each stage of the treatment. The study measures included Beck Depression Inventory (BDI–II) (Beck et al., 1996) and Beck Anxiety Inventory (BAI) (Beck & Steer, 1990). CBT and transdiagnostic psychotherapy consisted of 12 sessions, one session per week. Pharmacotherapy, consisted of a combination of Alprazolam and Sertraline presented. The obtained data were analyzed with reliable change index (RCI) and recovery percentage. Leeds reliable change indicator software was used to calculate the reliable change index.
ResultsResults showed that symptoms of depression and anxiety significantly were reduced by all three treatments. Improvements of patient's anxiety were 57% in CBT, 50% in transdiagnostic, and 63% in pharmacotherapy. According to Blanchard and Schwarz's (1988) criteria, the recovery percentage of all patients was higher than 50. Therefore, the improvements in anxiety symptoms have been significant in all six patients. Also, the RCI was higher than the Z value (1.96), so with 95% confidence, we can say that the improvement was due to therapeutic interventions. In the follow–up phase, improvements in anxiety were maintained and improvement percentage of CBT, transdiagnostic, and pharmacotherapy were 50%, 51%, and 60%, respectively. Based on results, improvements in depression symptoms for CBT, transdiagnostic, and pharmacotherapy were 64%, 55%, and 56%, respectively. These results were maintained in the follow–up phase at 57%, 52%, and 50%, respectively. As seen, all improvement percentages in the intervention and follow–up phase were above 50 and therefore, based on Blanchard and Schwarz's criteria, these results were clinically significant. The RCI was greater than 1.96, in the intervention and follow–up phases indicating that improvements in depression symptoms were statistically significant.
ConclusionsAlthough all three treatments caused significant improvements in anxiety and depression symptoms, pharmacotherapy was slightly more effective in treating anxiety and CBT was slightly more effective in treating depression. Based on these results, when treating comorbid GAD and MDD, if the symptoms of anxiety are more severe, pharmacotherapy is preferred and if the symptoms of depression are more severe, CBT is preferred.
Keywords: Generalized anxiety disorder (GAD), Major depressive disorder (MDD), Transdiagnostic psychotherapy, Cognitive behavior therapy (CBT), Pharmacotherapy -
مشارکت در امور خیریه از مکانیزم های اخلاقی برای رفع فقر اقتصادی است و بحث فیلسوفانه در باب آن از دهه هفتاد میلادی1970م بالا گرفته است. در این مقاله، دو استدلال فلسفی مهم از سینگر و اسپورل پیرامون وظیفه یا فراتر از وظیفه بودن و چرایی و چگونگی مشارکت در امور خیریه صورت بندی و واکاوی شده و با روشی تحلیلی، نهایتا از منظر نویسنده نکاتی در تحلیل، نقد و تکمیل آنها بیان شده است. سینگر معتقد است افراد دارا اخلاقا ملزم هستند داشته های خود را به نیازمندان بدهند مگر آنکه این کمک مستلزم محرومیت از چیزهایی باشد که اخلاقا قابل مقایسه با همان نیاز و مشکل نیازمندان باشد. اسپورل در کنار همه نقدها مشخصا این شرط را شاق و سختگیرانه می داند و بجای آن معتقد است افراد دارا اخلاقا ملزم هستند داشته های خود را به نیازمندان بدهند اما پس از آنکه ضروریات زندگی خویش را تامین کرده باشند. در باب تعریف ضروریات زندگی نیز میان سینگر و اسپورل اختلاف نظر جدی وجود دارد و اسپورل تعریفی موسع از آن به دست می دهد که ارزش های هنری، فکری و اجتماعی را نیز در بربگیرد. همچنین سینگر منبع تامین صدقه و خیریه را مشخص نمی کند اما اسپورل با تفکیک درآمد مازاد از ثروت مازاد بر این باور است که ما صرفا وظیفه داریم که درآمد مازاد خویش را به نیازمندان بدهیم. بر مبنای یافته های مقاله، فقدان اولویت بندی نیازمندان و عدم تفکیک آن از اولویت بندی نیازها تا حدی در هر دو دیدگاه بالاخص دیدگاه سینگر مشهود است.کلید واژگان: خیریه, سینگر, اسپورل, ضرورت های زندگیWisdom and Philosophy, Volume:17 Issue: 4, 2023, PP 101 -121Participation in charity is one of the moral mechanisms for eradicating economic poverty, and the philosophical debate about it has risen since the 1970s. In this paper, two important philosophical arguments have been formulated and researched by Singer and Spoerl about duty or beyond duty and why and how to participate in charitable affairs. Singer believes that people who are morally obligated are obliged to give their possessions to those in need unless this assistance requires the deprivation of things that are morally comparable to the needs and problems of those in need. Spoerl, along with all the critics, clearly sees this as a rigid condition, and instead believes that people with morals are obliged to give their possessions to the needy, but only after they have met the necessities of life. There is also a serious disagreement between Singer and Spoerl about the definition of the necessities of life, and Spoerl derives a broad definition of it that includes artistic, intellectual, and social values. Singer also does not specify the source of charity, but Spoerl, by separating surplus income from surplus wealth, believes that we simply have a duty to give our surplus income to the needy. Based on the findings of the paper, the lack of prioritization of the needy and its non-separation from the prioritization of needs is evident to some extent in both perspectives, especially Singer's perspective.Keywords: Singer, Spoerl, The Necessities of Life
-
هدف این پژوهش تدوین مدل تاب آوری مدیران مدارس ابتدایی بود. این پژوهش به شیوه کیفی و با استفاده از رویکرد زمینه ای انجام شد. با روش نمونه گیری هدفمند، 12 متخصص روانشناسی تربیتی و مدیریت آموزشی بررسی شدند و داده ها تا رسیدن به اشباع نظری با استفاده از مصاحبه های نیمه ساختاریافته گردآوری شد. از نرم افزار MAXQDA2018 برای تجزیه وتحلیل داده ها استفاده گردید. 180 کد اولیه در کدگذاری باز به دست آمد که در کدگذاری محوری بر اساس شباهت موضوعی در 20 دسته موضوعی قرار داده شدند. در مرحله کدگذاری انتخابی، تاب آوری مدیران مدارس ابتدایی به عنوان متغیر مرکزی یا مقوله اصلی شناخته شد. مدل تاب آوری مدیران مدارس ابتدایی می تواند نقشه مفهومی ارزشمندی برای هدایت دامنه وسیعی از خدمات نظام آموزشی باشد. در کوشش هایی که برای کمک به مدیران مدارس ابتدایی برای مقابله و سازگاری در طول شرایط سخت و بحران ها صورت می گیرد. یک دیدگاه نظام مند درباره تاب آوری بسیار حایز اهمیت است.
کلید واژگان: تاب آوری مدیران, مدارس ابتدایی, مدل کیفی, رویکرد زمینه ایThe purpose of this research was to develop a model of the resilience of primary school principals. This research was a qualitative study carried out by applying the grounded theory approach. By purposeful sampling method, twelve experts of educational psychology and educational administration were selected. Semi-structured interviews were conducted until the theoretical saturation was reached. Data collected were analyzed by MAXQDA 2018. Open coding yielded 180 preliminary codes classified into 20 thematic categories. In selective coding, the resilience of primary school principals was identified as the central phenomenon. The model of the resilience of primary school principals is a valuable conceptual map for directing a wide range of educational provision. Among efforts to support primary school principals in order to cope with hardship and crises, a systematic perspective would be of high importance.
Keywords: Resilience, primary school, Principals, Qualitative Model, Grounded theory
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.