به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

فهرست مطالب مسعود مهاجری

  • مسعود مهاجری، سیدعلی اکبر شمسیان، عبدالرحیم رضایی، کاظم حسن پور، محمد تقی شاکری، غلامرضا فرنوش، فرهاد فتحی مقدم
    مقدمه لیشمانیازیس جلدی یک عفونت انگلی است که به عنوان یک مشکل بهداشتی در بخشهایی از ایران بویژه شهرستان سبزوار در استان خراسان رضوی محسوب می شود. مخازن بیماری در دو فرم خشک و مرطوب متفاوت است، لذا جهت مبارزه با این بیماری تعیین گونه انگل لازم است.DNA هر انگل همانند سایر موجودات زنده ویژه همان انگل است، لذا می توان با استفاده از آن اقدام به تعیین گونه نمود. در این مطالعه با استفاده از تکنیک PCR گونه های انگل عامل لیشمانیازیس جلدی مشخص شده است.
    روش کاراین مطالعه توصیفی مقطعی در سال 1386-1387 در شهرستان سبزوار انجام شده است. نمونه تهیه شده از زخم 86 بیمار که با استفاده از روش لام مستقیم وجود انگل در آنها تایید شده بود، در محیطهای کشت NNN و سپس RPMI-1640 کشت داده شد. پس از کشت انبوه و استخراج DNA با استفاده از 4 روش مختلف استخراج DNA با استفاده از یک جفت پرایمر اقدام به انبوه سازی DNA کینتوپلاست انگل شد. الگوی الکتروفوروزی هر نمونه با گونه های استاندارد لیشمانیا تروپیکا و لیشمانیا ماژور مقایسه شد. از نرم افزار SPSS برای تجزیه تحلیل اطلاعات استفاده شد، همچنین آزمون های آماری تی، کای اسکوئر و من ویتینی مورد استفاده قرار گرفت.
    نتایجروش جوشاندن نمی تواند روش مناسبی جهت استخراج DNA از پروماستیگوتهای لیشمانیازیس جلدی باشد. اما ارزش روش های بر پایه فنل- کلروفرم معادل کیت کیاژن است.نتایج حاصل از الگوهای PCR حاکی از آن بود که دو نوع انگل لیشمانیا تروپیکا(32 مورد) و لیشمانیا ماژور(54) عامل لیشمانیازیس جلدی در شهرستان سبزوار می باشند.
    نتیجه گیریبر خلاف مطالعات سالهای گذشته در شهرستان سبزوار هر دو نوع انگل لیشمانیا تروپیکا و لیشمانیا ماژور وجود دارند. ضمن اینکه روش های بر پایه فنل-کلروفرم روش های مناسبی جهت استخراج DNA از پروماستیگوتهای انگل لیشمانیا بوده و PCR نیز تکنیک ارزشمندی جهت تعیین گونه انگل در مطالعات اپیدمیولوژیک می باشد.
    کلید واژگان: لیشمانیازیس جلدی, لیشمانیا ماژور, لیشمانیا تروپیکا, PCR}
    Masoud Mohajery, Seyad Aliakbar Shamsian, Abdolrahim Rezaee, Kazem Hasan Poor, Mohammad Taghi Shakeri, Gholamreza Farnoosh
    IntroductionCutaneous leishmaniasis is a parasitic infection With an important health problem in many parts of Iran such as Sabzevar, in Khorasan Razavi province. Epidemiological and clinical findings aren’t sufficient for identification of parasites. Because the host sources are different an accurate identification and diagnosis is necessary before treatment. DNA of every parasite such as every organism is specific. This facilitates extensive use of DNA for diagnostic and identification of parasite species. Molecular methods such as PCR seem to be very useful for this reason. We decided to identify different species of leishmania parasites causing Cutaneous leishmaniasis by PCR in SabzevarMaterials and MethodsA Total of 86 patients, whom diseases were confirmed by direct smear, were recruited and samples were isolated and cultured in NNN medium, followed by sub-cultured in RPMI-1640. Then DNA was extracted using four DNA extraction methods. Extracted kinetoplastic DNA was amplified by PCR method using two specific primers. Electrophoresis patterns from each isolate were compared with reference strains of L.major, L.tropica and the markerResultsThe related bands to amplified products were detected on agarose gel in all samples expected of DNA extracted by boiling method. The results of kDNA gene templets in Electrophoresis gel indicated the leishmania parasite species, causing Cutaneous leishmaniasis, in Sabzevar as 32 samples L.tropica and 54 samples L.major.ConclusionL.tropica and L.major both are Etiologic agents ofCutaneous leishmaniasis in Sabzevar and PCR technique is a suitable tool for the leishmania species characterization in epidemiological studies. The phenol-chloroform based methods are as valuable as DNeasy mini kit (QIAGEN) but more cost effective than kit.
  • محمدرضا محمودی، جلیل توکلی افشار، مسعود مهاجری
    مقدمه
    لیشمانیازیس جلدی به عنوان یک مشکل بهداشتی در بسیاری از نقاط ایران به ویژه شهر مشهد مطرح است. گونه های مختلفی از این انگل سبب ایجاد بیماری شده و تعیین گونه های آن جهت کنترل و پیشگیری مفید می باشد. اگرچه یافته های کلینیکی و اپیدمیولوژیک جهت شناسایی انگل لازم است اما به تنهایی کافی نیست، زیرا این مشکل ناشی از تشابه مورفولوژیک آماستیگوت و پروماستیگوت گونه های مختلف انگل لیشمانیا بوده ولی می توان با استفاده از تکنیکPCR اسید نوکلئیک کینتوپلاست(kDNA) آن ها را تعیین گونه نمود. مطالعه حاضر جهت تعیین گونه این انگل به روش PCR در شهر مشهد به مدت 12 ماه(1383-1382) در بخش انگل شناسی بیمارستان قائم و امام رضا و مرکز تحقیقاتی بوعلی در دانشگاه علوم پزشکی مشهد صورت گرفت.
    مواد و روش ها
    نمونه های به دست آمده از 21 بیمار مبتلا به لیشمانیازیس جلدی که به روش لام مستقیم بیماری آن ها تایید شده بود در محیط هایN.N.N و سپسRPMI-1640 کشت داده شدند. پس از کشت انبوه انگل و استخراج DNA به روش پروتئین کیناز نمونه ها با استفاده از پرایمرهای اختصاصی در دستگاه ترموسایکلر قرار داده شدند. پس از آن محصول PCR بر روی ژل آگارز 2 درصد در دستگاه الکتروفورز منتقل شد و با استفاده از رنگ آمیزی اتیدیوم بروماید باندهای DNA مشخص شد. حضور قطعه bp620 بیانگر لیشمانیا ماژور و قطعه bp800 نشان دهنده لیشمانیا تروپیکا می باشد.
    یافته های پژوهش: از مجموع 21 نمونه مورد آزمایش، 19 مورد لیشمانیا تروپیکا و 2 مورد لیشمانیا ماژور تشخیص داده شدند.
    بحث و نتیجه گیری
    با توجه به نتایج، مشخص گردید که شهر مشهد با وجود اینکه تا کنون به عنوان یک کانون فرم خشک سالک شناخته می شد، اکنون ثابت گردید که در این شهر علاوه بر لیشمانیا تروپیکا، لیشمانیا ماژور هم وجود دارد. اما لیشمانیا تروپیکا گونه غالب بیماری در این شهر می باشد.
    Mahmoodi Mr, Tavakoli Afshar J., Mohajeri M., Fati Am, Yazdanpanah Mj, Shakeri Mt, Mirzaei A
    Introduction
    Cutaneous leishmaniasis is considered an important health problem in many parts of Iran, especially in Mashhhad. Various species of leishmania are causing the disease. Identification of leishmania is helpful for the control and prevention of the disease. Althought epidemiological and clinical findings are necessary, they are not sufficient for identification of cutaneous leishmaniasis. Difficulties in identification of these parasites, due to the similar morphology of amastigote and promastigote in different species, have been solved by using molecular techniques such as PCR amplification of kDNA. In order to identify leishmania species causing CL in Mashhad by a definite molecular technique (PCR method), a study was undertaken over a 12 months period (Apr. 2004- Feb. 2005) in department of Parasitology, Ghaem hospital, and Bu-Ali Research Institute, Mashhad University of Medical Sciences, Mashhad, Iran.
    Materials and Methods
    A total of twenty one patients were recruited and samples were isolated and cultured in N.N.N medium followed by sub-cultur in RPMI-1640. Then, DNA was extracted by protein as k and amplified by specific primers of kDNA. The PCR product was analysed by gel electrophoresis using 2% agarose. The gel was stained with ethidium bromide and visible band with the presence of 620 bp fragment indicates of leishmania major and 800 bp indicates of leishmania tropica.
    Findings
    The results indicated that 19 of the isolates were identified as L. tropica and the other two were identified as L. major.Discussion &
    Conclusion
    As demonstrated by previous investigations, Mashhad had been known as an endemic focus for anthroponotic cutaneous leishmaniasis (ACL); however, it is now concluded that both ACL and zoonotic cutaneous leishmaniasis (ZCL) are present in Mashhad and L. tropica is the dominant species.
  • مسعود مهاجری، سید علی اکبر شمسیان، حسین نهروانیان، محمود محمودی، سید محمد جواد یزدان پناه، فرهاد فتحی مقدم، مریم شاهی
    مقدمه و هدف
    لیشمانیوز یک مشکل مهم بهداشتی در سراسر جهان از جمله کشور ما ایران می باشد. ضایعات پوستی عموما خود بهبود یابنده اند اما اشکال غیر بهبود یابنده لیشمانیوز پوستی نیز اخیرا افزایش یافته است. القای پاسخ سلولهای نوعT-helper type1(Th1) به مقاومت در برابر بیماری کمک می کند در حالیکه پاسخ های helper type2 (Th2) T- باعث حساسیت در برابر بیماری می شود. با ارزیابی سیتوکاین های (IL-5)، (IL-10)، (IL-12) و (IL-18) مترشحه از سلول های مونونوکلئر خون محیطی (PBMC) در بیماران لیشمانیوز پوستی بهبود یابنده و غیر بهبود یابنده، نقش این سیتوکاینها را در بهبود بیماران بررسی می کنیم.
    روش کار
    سطح سیتوکاین های مترشحه از سلولهای PBMC در 60 نفر از بیماران بهبودیابنده و غیربهبودیابنده و گروه کنترل درمانگاه شماره یک آب و برق و بیمارستان قائم مشهد در سال 1385 پس از تحریک با آنتی ژن لیشمانیا ماژور و میتوژن در محیط in vitro توسط روش الیزا و استفاده از کیت های صنعتی ارزیابی شد.
    نتایج
    سلول های PBMC افراد بهبود یافته، IL-12 را با غلظت 00/38±55/236 و بیش از بیماران غیربهبودیابنده ترشح کردند (05/0p<) در حالیکه در بیماران غیربهبودیابنده IL-5 (pg/ml 21/65±14/52)و IL-10 (pg/ml 73/18±19/30) بیش از بیماران بهبود یافته ترشح شدند(005/0p<). همچنین دریافتیم IL-18 در بیماران غیربهبودیابنده با غلظت pg/ml 30/225±02/433 به طور معنی داری بیش از افراد بهبود یافته ترشح می شود (003/0p=).
    نتیجه نهایی: با توجه به نتایج بدست آمده می توان نتیجه گرفت که IL-12 در افراد بهبود یافته نسبت به افراد غیر بهبود یافته بیشتر ترشح می شود ولیIL-18 که باعث افزایش ترشحIL-12 و فعالیت سلول های Th1 می شود در مواقعی که ترشح IL-12 کاهش می یابد، در افراد غیر بهبودیافته بیشتر ترشح می شود و در آنها باعث القاء پاسخ های Th2 و پیشرفت بیماری می شود.
    کلید واژگان: سیتوکاین ها, لیشمانیوز پوستی, ضایعات پوستی}
    M. Mohajeri, S.A. Shamsian, H. Nahravanian, M. Mahmoudi, S.M.J. Yazdanpanah, F. Fathi Moghadam, G.P., M. Shahi
    Introduction &
    Objective
    Leishmaniasis is a major worldwide health problem throughout the world and in Iran as well. Skin lesions are mostly healing but nonhealing cases have also increased recently. T-helper type1 (Th1) responses induction helps the patients to resist against the disease while T-helper type2 (Th2) responses cause susceptibility to disease. With the assessment of IL-5, IL-10, IL-12, and IL-18 cytokines secreted from peripheral blood mononuclear cells (PBMC) in leishmaniasis healing and nonhealing patients, their role in curing leishmaniasis was surveyed.
    Materials and Methods
    Cytokines secreted from PBMCs of 60 healing and nonhealing patients and also control group referred to Ab-o-Bargh number1 clinic and Mashhad Qaem hospital during 2007 were evaluated Elisa commercial kits after stimulation by leishmania antigen and mitogen in vitro.
    Results
    Healing patients PBMCs secreted IL-12 (236.55±38.00 pg/ml) more than non healing patients (p<0.05) while in nonhealing patients IL-5 (52.14±65.21 pg/ml) and IL-10 (30.19±18.73 pg/ml) secreted more than healing patients (p<0.005). Also IL-18 secreted significantly higher in nonhealing patients compared with healing patients (p=0.003).
    Conclusion
    According to the results It can be concluded that IL-12 is secreted more in healing patients than nonhealing patients but IL-18, which causes the increase of IL-12 secretion and the activation of Th1 cells during IL-12 secretion decrease, secrets more in nonhealing patients, induces Th2 responses and results in disease progression.
    Keywords: Cytokines, Leishmaniasis, Skin Lesions}
  • وحید ترابی، مهدی محبعلی، غلامحسین ادریسیان، حسین کشاورز، مسعود مهاجری، هما حجازیان، بهناز آخوندی، علی اکبر صنعتی، ذبیح الله زارعی، افشین دلشاد
    مقدمه و اهداف
    این مطالعه به منظور ارزیابی شیوع سرمی و تعیین اندمیسیته لیشمانیوز احشائی در شهرستان بجنورد در سال 1386 و به منظور ارائه برنامه کنترل این بیماری در آن شهرستان انجام گردیده است.
    روش کار
    این مطالعه به شکل توصیفی و به روش مقطعی در 8 روستای شهرستان بجنورد انجام گردید. روش نمونه برداری به شکل خوشه ایچند مرحله ای و گروه های هدف شامل کودکان 12 سال و به پایین و10% از افراد بزرگسال ساکن مناطق روستایی شهرستان بجنورد بوده است. در این بررسی از پلاسمای خون افراد تحت مطالعه جهت اندازه گیری آنتی بادی های ضد لیشمانیایی به روش سرولوژی آگلوتیناسیون مستقیم (DAT) استفاده گردید. برای تعیین نوع لیشمانیا در مناطق تحت بررسی؛ تعداد 4 قلاده سگ مشکوک به لیشمانیوز احشائی کالبد گشایی شدند. جهت تعیین گونه انگل،از روش های ملکولی PCR TS1 استفاده گردید.
    نتایج
    در مجموع پلاسمای خون 1608 نفر از افراد تحت مطالعه به روش DAT مورد آزمایش سرولوژی قرار گرفتند که 38 نفر(36/2%) از آن ها دارای عیار 1:800 و به بالا و فقط 9 نفر(56/0%) دارای عیار 1:3200 بودند. از لحاظ شیوع سرمی، اختلاف آماری معنی داری بین دو جنس مونث و مذکر و جمعیت های بالای 12 سال با جمعیت های 12 سال و به پائین مشاهده نگردید(05/0P>). گونه های لیشمانیای جدا شده مربوط به 2 قلاده از 4 قلاده سگ علامت دار؛ L.infantum تعیین گردیدند و همچنین سکانس های قطعه ژنی ITS1 مربوط به هر 2 ایزوله فوق الذکر با شماره های EU810776 و EU810777 در بانک ژنی به ثبت رسیدند.
    نتیجه گیری
    نتایج این مطالعه نشان می دهند، لیشمانیوز احشائی با اندمیسیته پائین در شهرستان بجنورد در حال گردش است.
    کلید واژگان: سرواپیدمیولوژی, لیشمانیوز احشائی, اگلوتیناسیون مستقیم, خراسان شمالی, ایران}
    Torabi V., Mohebali M., Edrissian Ghh, Keshavarz H., Mohajeri M., Hajjaran H., Akhoundi B., Sanati Aa, Zarei Z., Delshad A
    Background and Objectives
    This study aimed to determine of the seroprevalence of visceral leishmaniasis to design a prevention and control program in Bojnoord district.
    Methods
    This was a descriptive and cross sectional study with multistage random sampling method. The study was carried out on children up to 12 years old and 10% of adult’s population in 8 rural areas of Bojnoord district in 2007. In total, 1608 blood samples were collected to detect anti-Leishmania antibodies. All the samples were tested by direct agglutination test (DAT). In order to determine Leishmania species, necropsy was performed on four suspected dogs in the studied areas. The species of Leishmania was determined by RAPD-PCR and PCR-RFLP methods using to amplify the ribosomal internal transcribed spacer 1 (ITS1).
    Results
    Thirty and eight (2.36%) out of 1608 collected blood samples had anti-Leishmania antibodies at titer 1:800 and nine (0.56%) were just positive at 1:3200 by DAT. There was no statistically significant difference between female and male seroprevalence (p<0/05). The seoprevalence in children <=12 years old compared to individuals greater than 12 years old did not show any statistically significant (p<0/05). Amastigotes were observed in all 4 necropsied dogs. The species of Leishmania isolated from 2 dogs, was determined as L.Infantum. Their ITS1 sequences were registered with Accession numbers EU810776 and EU810777 in NCBI.
    Conclusions
    These findings showed that visceral leishmaniasis has been circulated with low endemicity in Bojnoord district. Therefore an appropriate monitoring system is needed for health services in this area.
  • مسعود مهاجری، سیدعلی اکبر شمسیان، حسین نهروانیان، محمود محمودی، محمد جواد یزدان پناه، مریم شاهی
    مقدمه
    لیشمانیوز پوستی در بسیاری از نقاط ایران از جمله شهر مشهد به صورت اندمیک مشاهده می شود. در سالهای اخیر مواردی از عدم پاسخ به درمانهای رایج (ترکیبات پنج ظرفیتی آنتی موان) از جمله گلوکانتیم مشاهده شده است. پاسخ ایمنی سلولی که به وسیله سلول های T-helper type1(Th1) ایجاد می شود، نقش مهمی در محافظت در برابر بیماری لیشمانیوز ایفا می کند درحالی که فعالیت سلولهایT-helper type2 (Th2) باعث پیشرفت بیماری می شود. هدف این مطالعه ارزیابی سایتوکین های مترشحه از سلول های مونونوکلئر خون محیطی (PBMC)1 در مبتلایان به لیشمانیوز پوستی حساس و مقاوم به درمان با گلوکانتیم و گروه کنترل، جهت یافتن روشی برای درمان بیماران مقاوم به درمان می باشد.
    روش کار
    این مطالعه توصیفی- مقطعی در سال 1385 درمورد 60 نفر از بیماران درمانگاه شماره یک آب و برق و بیمارستان قائم انجام شد. ارزیابی پاسخ ایمنی سلولی در گروه های حساس و مقاوم به درمان لیشمانیوز پوستی و گروه کنترل با اندازه گیری سایتوکین های آزاد شده از سلول های PBMC پس از تحریک با آنتی ژن لیشمانیا ماژور و میتوژن به مدت 48 ساعت توسط روش الیزا انجام گردید. اطلاعات با استفاده از نرم افزاز SPSS ورژن 12 و آزمون های آنالیز واریانس، کروسکال والیس و من ویتینی تجزیه و تحلیل شد.
    نتایج
    سلول های PBMC افراد حساس به درمان، سایتوکین IFN-γ را با 05/0p< بیش از بیماران مقاوم به درمان ترشح کردند در حالی که در بیماران مقاوم به درمان IL-4 با 005/0p< بیش از بیماران حساس به درمان ترشح شد.
    نتیجه گیری
    نتایج این مطالعه نشان می دهد که ترشح سایتوکین هایی که باعث فعالیت پاسخ هایTh2 می شوند، مثل IL-4 در بیماران مقاوم به درمان بیش از موارد حساس به درمان ترشح می شوند و ترشح سایتوکین هایی که پاسخ های Th1 را فعال می کنند مثل IFN-γ در موارد حساس به درمان بیش از بیماران مقاوم به درمان ترشح می شوند.
    کلید واژگان: سایتوکین, لیشمانیوز پوستی, گلوکانتیم}
    Masoud Mohajeri, Seyedaliakbar Shamsian Hosein Nahravanian Mahmoud Mahmodi Mohammadjavad Yazdanpanah Maryam Shahi
    Introduction
    Cutaneous leishmaniasis is an endemic disease in Iran, the pentavalent antimonials, used for treating this disease; do not show effective enough in the recent years. The cellular immune response caused by T-helper type1 (Th1) cuases protection against leishmaniasis and that of T-helper type2 (Th2) causes the progress of the disease. The aim of this study was evaluating secreted cytokines from peripheral blood mononuclear cells (PBMCs) in healing and nonhealing cases of cutaneous leishmaniasis treated by glucantime and control group to find a treatment policy for nonhealing patients.
    Materials And Methods
    This descriptive study was conducted in 2006 on the subject of 60 cases of individuals, referred to Vila Clinic and Ghaem Hospital of Mashhad. This study was approved by the local committee of Medical Ethics.The cellular immune response in nonhealing and healing cutaneous leishmaniasis and control group evaluated by measuring the cytokine released by PBMCs when stimulated with Leishmania major antigens and mitogen for 48 h by Enzyme Linked Immuno Sorbent Assay (ELISA).
    Results
    PBMCs of healing group secreted higher levels of interferon gamma (IFN-γ) than the nonhealing patients (p<0.05), whereas the interleukin 4 (IL-4) levels were higher in the nonhealing group compared to the healing ones (p<0.005).
    Conclusion
    The results demonstrate that secretion of cytokines that activate Th2 response like IL-4 in nonhealing patients was higher than healing cases and secretion of cytokines which activate Th1 response such as IFN-γ in the healing cases was higher than the nonhealing patients.
    Keywords: Cytokines, Cutaneous leishmaniasis, Glucantime}
  • مسعود مهاجری، هما حجاران، سیدعلی اکبر شمسیان، جلیل توکل افشاری، فاطمه سعدآبادی
    مقدمه
    لیشمانیوز به ویژه از نوع جلدی به صورت یک مشکل مهم بهداشتی در بسیاری از نقاط ایران از جمله شهر نیشابور در استان خراسان رضوی مطرح می باشد. گونه های متفاوتی از این انگل سبب ایجاد بیماری شده و تعیین گونه های آن جهت کنترل و پیشگیری از بیماری لازم است. از طرفی تمام گونه ها و سویه های متعلق به جنس لیشمانیا از نظر مورفولوژیک یکسان هستند و تشخیص گونه های عامل سالک به صورت میکروسکوپی امکان پذیر نبوده و یافته های اپیدمیولوژیک و بالینی هم به تنهایی ابزار مناسبی برای تعیین گونه انگل نمی باشد. اما از آنجا که DNA موجود در هر انگل مانند سایر موجودات زنده خاص همان گونه است، این امر راه را برای استفاده وسیع از DNA جهت شناسایی و تشخیص و تعیین گونه های انگل هموار نموده است. در میان این روش ها، روش RAPD-PCR از جایگاه ویژه ای برخوردار است. از آنجا که شهر نیشابور از کانونهای مهم این بیماری محسوب می شود و تاکنون نیز مطالعات دقیق ملکولی درباره وضعیت لیشمانیوز پوستی در این شهرستان صورت نگرفته است، هدف از این مطالعه تعیین گونه های انگل ایجاد کننده سالک با روش RAPD-PCR است.
    روش کار
    این مطالعه توصیفی بر 57 نمونه انگلی جدا شده از افراد مبتلا که از 1/6/85 لغایت30/5/86 به آزمایشگاه های مراکز بهداشت شهرستان نیشابور مراجعه کرده بودند، انجام شد. جهت تعیین گونه انگل به روش RAPD-PCR نمونه های به دست آمده از 57 بیمار مبتلا به لیشمانیوز جلدی که به روش لام مستقیم بیماری آنها تایید شده بود، در محیطهای NNN و سپس RPMI-1640 کشت داده شدند. پس از کشت انبوه و استخراج DNA به روش پروتئین کیناز، نمونه ها با روش RAPD-PCR با استفاده از چهار پرایمر ده نوکلئوتیدی تکثیر گردیدند. الگوی الکتروفورزی هر نمونه با نمونه های استاندارد لیشمانیا تروپیکا، ماژور و مارکر مقایسه شد و نتایج جمع آوری گردید. در این مطالعه نمونه گیری به صورت آسان بود.
    نتایج
    نتایج این مطالعه نشان داد گونه مولد لیشمانیوز در تمامی 57 بیمار مورد آزمایش در شهرستان نیشابور، لیشمانیا تروپیکا بوده است.
    نتیجه گیری
    به نظر می رسد گونه لیشمانیا تروپیکا تنها عامل ایجادکننده سالک در این شهرستان باشد و همچنین روش RAPD-PCR تکنیک مناسبی جهت شناسایی انگل لیشمانیا در مطالعات اپیدمیولوژیک است.
    کلید واژگان: لیشمانیا ماژور, لیشمانیا تروپیکا, RAPD, PCR, خراسان, نیشابور}
    Masoud Mohajery, Homa Hajjaran, Ali Akbar Shamsiyan, Jalil Tavakkol Afshari Fatemeh Saadabadi
    Introduction
    Leishmaniasis, especially cutaneous leishmaniasis is considered as an important health problem in many parts of Iran such as Neishabour, in Razavi Khorasan Province. Since DNA of every parasite such as every organism is specific, this facilitates extensive use of DNA for diagnosis and identification of parasite species. Among these methods, RAPD-PCR seems to be a useful method. Since Neishabour is an important focus for cutaneous leishmaniasis and so far molecular researches haven’t been done, this study was done to identify different species of leishmania parasites causing cutaneous leishmaniasis by RAPD-PCR.
    Materials And Methods
    In this study a total of fifty-seven patients, whom their disease confirmed by direct smear, were recruited and samples isolated and cultured in NNN medium, followed by sub-culturing in RPMI-1640. This study was approved by the local ethics. Then DNA was extracted by proteinase k and desirable samples were amplified by RAPD-PCR method, using four oligoprimers. Electrophoresis patterns from each isolate were compared with the reference strains of L.major, L. tropica and the marker.
    Results
    The results of this study indicated that L. tropica is the responsible parasite for causing cutaneous leishmaniasis, in Neishabour, Northeast of Iran.
    Conclusion
    It seems that Leishmania tropica is the only causative agent of Cutaneous Leishmaniasis in this study area. RAPD-PCR technique is a suitable tools for Leishmania characterization the in epidemiological studies.
    Keywords: Leishmania major, Leishmania tropica, RAPD, PCRIran}
  • بررسی قدرت محیط کشت رنگ زای CHROMagar Orientation در شناسایی آنتروکوکوس در نمونه های ادرار
    سیدعلی اکبر شمسیان، کیارش قزوینی، مسعود مهاجری، مهدی مرادی مرجانه
    سابقه و هدف
    شناسایی آنتروکوکوس ها در ادرار با توجه به اهمیت بیماریزایی این باکتری همواره مورد توجه بوده است. اخیرا نیز روش استفاده از محیط کشت های رنگ زا به عنوان روشی سریع، آسان و مطمئن برای شناسایی باکتری آنتروکوکوس معرفی شده است. این مطالعه با هدف تعیین قدرت محیط کشت رنگ زای CHROMagar Orientation در شناسایی آنتروکوکوس در نمونه ادرار انجام شد.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه تشخیصی 240 نمونه ادرار حاوی کوکسی های گرم مثبت مختلف که به آزمایشگاه ارسال شده بود، بر روی محیط کشت رنگزای CHROMagar Orientation کشت شدند و نتایج بر اساس معیارهای پیشنهاد شده توسط شرکت سازنده ارزیابی و با نتایج حاصل از آزمایش همزمان نمونه ها به روش استاندارد و با کمک تستهای بیو شیمیایی مقایسه گردید.
    یافته ها
    در این بررسی مشخص شد که میزان حساسیت و ویژگی این روش به تنهایی و بدون همراهی آزمون های دیگر جهت شناسایی آنتروکوکوس به ترتیب 100% و 8/40% است.
    نتیجه گیری
    اگرچه استفاده از محیط کشت CHROMagar Orientation روشی آسان و با حساسیت بالا در تشخیص آنتروکوکوس در نمونه های ادراری می باشد، اما با توجه به ویژگی پایین و لزوم استفاده از تستهای دیگر برای تایید نتایج بدست آمده و نیز هزینه بالای تهیه آن، استفاده گسترده از این محیط کشت در آزمایشگاه های کشور توصیه نمی شود.
    کلید واژگان: آنتروکوکوس, محیط کشت رنگ زا, عفونت ادراری}
    Evaluation of Chromogenic Media compared to Traditional Culture Methods for Presumptive Identification of Entrococci from Urine Specimen
    Shamsian Aa, Ghazvini K., Mohajeri M., Moradi Marjaneh M
    Background
    Entrococci is a clinically important pathogenic bacterium in UTIs. CHROMagar orientation is a recently method for rapid, easy and economic isolation and identification of entrococci. This study compares the chromogenic media with traditional methods for presumptive identification of entrococci from urine specimen.
    Materials And Methods
    We evaluated 240 gram positive cocci from urine specimens. These isolated microorganisms were inoculated on CHROMagar orientation and were presumptively identified according to manufacturer instruction. The identity of all isolated microorganisms was then confirmed by conventional identification tests and compared with the results obtained from CHROMagar orientation.
    Results
    In this study, the sensitivity and specificity of CHROMagar orientation to identify entrococci, solely, were 100% and 40.8%, respectively.
    Conclusion
    Although CHROMagar orientation was rapid and sensitive method for identification of entrococci in urine culture, CHROMagar orientation alone appeared not to be very specific for entrococci and needed to be combined with other tests for greater exclusivity. So, CHROMagar orientation media is not recommended for routine usages in medical laboratories in Iran.
  • مسعود مهاجری، سیدعلی اکبر شمسیان، حمیدرضا بیدخوری، محمود محمودی
    مقدمه
    لیشمانیوز از جمله بیماری های انسانی است که دامنه شدت آن از یک زخم التیام یابنده خود به خودی تا حالت احشایی شدید متغیر است. این بیماری یک دهم جمعیت دنیا را در معرض ابتلا قرار داده است و در بسیاری از نقاط دنیا از جمله کشور ما و استان خراسان و به خصوص مشهد به صورت اندمیک وجود دارد. هدف از این مطالعه بررسی سلولهای دارای مارکر CD14 در بیماران لیشمانیوز جلدی قبل و بعد از درمان طبی بوده است.
    روش کار
    این مطالعه مورد- شاهدی از شهریور 1380 تا آبان 1381 در بیمارستان قائم (عج) مشهد و پژوهشکده بوعلی دانشگاه علوم پزشکی مشهد انجام شده است، 29 بیماری که تشخیص لیشمانیوز جلدی در مورد آنها مسجل شده بود به عنوان گروه مورد و 23 نفر از افراد خانواده آنها که از نظر وضعیت اقتصادی و اجتماعی و سن تقریبا با گروه مورد یکسان بودند به عنوان گروه شاهد مورد مطالعه قرار گرفتند. از گروه مورد قبل و بعد از درمان و از گروه شاهد در یک نوبت میزان 10 سی سی خون وریدی گرفته شد. در این مطالعه از روش شمارش سلولهای خونی و بررسی مارکر CD14 با روش فلوسایتومتری برای ارزیابی درصد مونوسیت ها استفاده شده است. مشخصات فردی، نتایج درمانی و آزمایشگاهی در پرسشنامه ای جمع آوری شد. اطلاعات جمع آوری شده با استفاده از آمار توصیفی و جداول توزیع فراوانی پردازش شد.
    نتایج
    نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که درصد مونوسیت ها در کل بیماران نسبت به گروه کنترل با اختلاف معنی داری بیشتر بوده است (p=0.006) مقایسه درصد مونوسیت ها در بیمارانی که به اولین دوره درمان پاسخ داده بودند (گروه اول) با p=0.013 و آن دسته از بیماران که با اولین دوره درمان بهبود نیافته بودند (گروه دوم) با p=0.015 نسبت به گروه کنترل افزایش معنی داری داشت. تکرار مطالعه فوق به منظور دریافت نتایج با دقت بالاتر با بررسی مارکر CD14 به روش فلوسایتومتری، تایید کننده افزایش این رده سلولی در کل بیماران با p<0.001، در بیماران بهبود یافته با p=0.003 و در بیماران با عدم بهبودی با p<0.001 در قیاس با گروه شاهد بود. اما هنگامی که مونوسیتها در سه گروه مورد مطالعه قبل و بعد از درمان با هم مقایسه شدند، درصد این سلولها به رغم کاهش معنی دار نبود. این مطالعه نیز با بررسی مارکر CD14 در هر سه گروه قبل و بعد از درمان تکرار شد که موید نتایج فوق بود.
    نتیجه گیری
    این بررسی نقش اساسی مونوسیت ها و ماکروفاژهای تک هسته ای را در مهار بیماری مطرح می کند. ضمن این که می توان کاهش نسبی مونوسیت ها بعد از درمان را به مکانیسم اثر دارو نسبت داد.
    کلید واژگان: لیشمانیوز جلدی, فلوسیتومتری, منوسیت, مارکر CD14}
  • مسعود مهاجری، سیدعلی اکبر شمسیان، دکترمحمد تقی شاکری، حمیدرضا بیدخوری، محمود محمودی
    هدف
    سازمان جهانی بهداشت لیشمانیوز را به عنوان یک مشکل بهداشتی در سطح جهان معرفی کرده است. این بیماری در ایران شیوع فراوانی داشته و شهر مشهد از کانونهای مهم آلودگی در کشور ما محسوب می شود.
    با توجه به وجود پاسخهای متفاوت افراد به عفونت لیشمانیوز پوستی و پیش آگهی متفاوت افراد در سیر درمان و همین طور احتمال تاثیرگذاری میزان سلولهای کشنده طبیعی(Natural Killer Cells) در پیش آگهی سیر بیماری و بهبودی، نقش سلولهای کشنده طبیعی از طریق بررسی درصد سلولهای دارای مارکر CD16+56 به روش فلوسیتومتری در گروه های مختلف مورد مطالعه قرار گرفت.
    مواد و روش کار
    در این مطالعه تحلیلی آینده نگر، که از شهریور 1380 تا آبان 1381 در بیمارستان قائم(عج) مشهد و پژوهشکده بوعلی دانشگاه علوم پزشکی مشهد انجام شده است، از 36 بیماری که تشخیص لیشمانیوز جلدی در مورد آن ها مسجل شده بود، قبل و بعد از درمان، وهمچنین گروه کنترل، نمونه خون محیطی تهیه شد. از بین این بیماران، 7 بیمار به دلایل مختلف از مطالعه حذف شدند و 29 بیمار تا پایان مطالعه با ما همکاری داشتند. در این مطالعه از آنتی بادی مونوکلونال+CD16 + 56 محصول کمپانی IQ products هلند برای ارزیابی درصد سلولهای کشنده طبیعی استفاده شده است.
    نتایج
    تفاوت درصد سلولهای کشنده طبیعی در بیماران مورد مطالعه و گروه کنترل اختلاف معنی داری را نشان می داد (01/0 p=). همچنین تفاوت درصد این سلولها، در بیمارانی که پس از اولین دوره درمان به آن پاسخ داده بودند، با گروه کنترل (02/0 p =)، و بیمارانی که پس از گذشت یک ماه از پایان دوره درمان پاسخی به درمان نداده بودند (04/0 p =)، معنی دار بود.
    همچنین در مطالعه حاضر، تفاوت درصد سلولهای کشنده طبیعی در کل بیماران قبل و بعد از درمان معنی دار نبود. عدم تفاوت معنی دار درصد سلولهای کشنده طبیعی قبل و بعد از درمان در بیماران پاسخ داده به اولین دوره درمانی و کسانی که به اولین دوره درمان پاسخ ندادند، صادق بود.
    نتیجه گیری
    این موضوع مؤید این نکته مهم است که تعداد کم سلولهای کشنده طبیعی در افراد مبتلا به لیشمانیوز جلدی می تواند زمینه را برای ابتلای این افراد فراهم آورد و همچنین این نتایج نشان می دهد گلوکانتیم تاثیری بر درصد این سلولها ندارد.
    کلید واژگان: سلولهای کشنده طبیعی, فلوسایتومتری, لیشمانیوز جلدی}
  • مسعود مهاجری، سیدعلی اکبر شمسیان، محمدتقی شاکری، محمودرئیس المحدثین، محمود محمودی
    مقدمه
    لیشمانیوز جلدی از جمله بیماری های تک یاخته ای می باشد که بیش از 90% موارد آن در کشورهای ایران، افغانستان، سوریه، عربستان، برزیل و پرو اتفاق می افتد. شهر مشهد از جمله کانونهای مهم بیماری در کشور ما محسوب می گردد. وجود پاسخهای متفاوت افراد مبتلا و پیش آگهی مختلف آنان در سیر درمان اختصاصی و اهمیت سلولهای تولیدکننده اینترفرون گاما و اینترلوکین چهار در این زمینه باعث شد تا این مطالعه با هدف بررسی سلولهای لنفوسیتی و زیرگروه های آن به روش فلوسایتومتری در بیماران مبتلا به لیشمانیوز جلدی انجام گردد.
    روش کار
    این مطالعه مورد- شاهدی در بیماران مبتلا به لیشمانیوز جلدی از شهریور1380 تا آبان ماه 1381 در بیمارستان قائم (ع) و پژوهشکده بوعلی دانشگاه علوم پزشکی مشهد، صورت پذیرفت. 36 بیمار که لیشمانیوز آنها توسط آزمایش مستقیم تایید شده بود به عنوان گروه مورد و 22 نفر از اعضای خانواده آنها که از نظر اقتصادی، اجتماعی، تغذیه تقریبا مشابه هم بودند به عنوان گروه شاهد انتخاب گردیدند (1). از کلیه افراد تحت مطالعه، نمونه خون گرفته و لنفوسیتها شمارش و کشت داده شد و سپس، سایتوکاینهای آنها با روش فلوسایتومتری اندازه گیری شد. بیماران به مدت یکماه تحت درمان با گلوکانتیم قرار گرفتند. مشخصات فردی، نتایج آزمایشگاهی، نوع و مدت درمان در پرسشنامه ای جمع آوری گردید. اطلاعات جمع آوری شده با استفاده از آمار توصیفی و مقایسه داده ها با آزمون تی و کای دو انجام شد.
    نتایج
    از 29 بیمار، 22 نفر به اولین دوره درمان پاسخ داده اند (گروه یک) و 7 نفر از افراد تحت بررسی به دلایل مختلف از نظر بالینی و آزمایشگاهی به اولین دوره درمان پاسخ ندادند (گروه2) لنفوسیتهای+ TCD4 و سایتوکاینهای مترشحه از آنها در بیماران این دوگروه در مقایسه با گروه کنترل و همچنین سلولهای مذکور قبل و بعد از درمان با گلوکانتیم در خود این بیماران مورد بررسی قرار گرفت.
    نتیجه گیری
    در این مطالعه سلولهای Th1 در کل بیماران و 22 بیمار گروه 1، به ترتیب نسبت به گروه شاهد با (007/0=p) و (016/0=p) افزایش معنی داری را نشان داد که این نتایج با نتایج حاصل از اکثر مطالعات قبلی، مشابهت دارد. درحالی که بررسی سلولهای Th1 در کل بیماران و بیماران گروه 1، بعد از درمان نسبت به قبل از آن، کاهش معنی داری را به ترتیب با (063/0 =p) و (039/0 =p) نشان داد. احتمالا مرگ سلولی برنامه ریزی شده مشابه حالت عفونت با لیشمانیا دونووانی و یا اثر توکسیک دارو و تحریک لنفوسیتها با محرک PMA 1می تواند از دلایل کاهش سلولهای Th1 در این بیماران باشد.
    کلید واژگان: لیشمانیوز جلدی, فلوسایتومتری, سلولهایکمک کننده, سایتوکاین ها}
  • مسعود مهاجری، غلامرضا حاتم، سیدعلی اکبر شمسیان، خانم آناهیتا جواهری
    مقدمه
    بر اساس گزارش WHO در حال حاضر ایران به عنوان یکی از کانون های مهم لیشمانیوز در جهان شناخته می شود. این بیماری توسط گونه های مختلف تک یاخته ای از جنس لیشمانیا ایجاد می شود و شناسایی این گونه ها در اتخاذ برنامه های پیشگیری و کنترل بیماری موثر می باشد. به علت تعدد و تشابه شکلی گونه های انگل رده بندی آن به گونه ها و سویه های متفاوت بسیار مشکل است و شواهد اپیدمیولوژیکی و بالینی نیز به تنهایی در افتراق میان گونه ها کارساز نمی باشد. روش های مولکولی تحول عظیمی در تعیین هویت انگل ایجاد نموده اند. از این میان بررسی ایزوآنزیم ها نسبت به سایر روش ها مناسبتر تشخیص داده شده اند.
    روش کار
    این مطالعه توصیفی در سال 1379-1378 در شهر مشهد با هدف بررسی گونه های مختلف این بیماری انجام شده است. به رغم این که شهر مشهد بر مبنای شواهد کلینیکی و اپیدمیولوژیکی به عنوان یکی از کانون های سالک خشک در کشور شناخته می شود، در سال های اخیر بیماران متعددی از گوشه و کنار شهر مراجعه می کنند که دارای زخم های با نمای کلینیکی سالک مرطوب می باشند. به منظور دستیابی به اطلاعات دقیق در مورد گونه های لیشمانیای بومی شهر مشهد، 77 بیمار مورد مطالعه قرار گرفتند و 18 نمونه جدا شده از زخم های پوستی بیماران مبتلا به لیشمانیوز پوستی در منطقه آب و برق در مقایسه با سویه های مرجع لیشمانیا تروپیکا و لیشمانیا میجر، توسط 6 سیستم آنزیمی NH2, NH1,PGM, G6PD, MDH, GPI و با استفاده از روش ایزوآنزیم الکتروفورز در ژل پلی آکریل آمید، مورد بررسی قرار گرفتند. مشخصات فردی و نتایج آزمایشگاهی، سابقه بیماری در پرسشنامه ای ثبت گردید. اطلاعات جمع آوری شده با استفاده از آمار توصیفی و جداول توزیع فراوانی پردازش شد.
    نتایج
    تمامی نمونه های مورد مطالعه در این بررسی به طور واضح طرح آنزیمی مشابه سویه مرجع ل. میجر را نشان دادند.
    نتیجه گیری
    بر خلاف تصور گذشته، در شهر مشهد علاوه بر لیشمانیا تروپیکا، لیشمانیا میجر، عامل لیشمانیوز جلدی نوع مرطوب، می تواند در ایجاد لیشمانیوز جلدی خصوصا در حاشیه شهر، نقش داشته باشد.
    کلید واژگان: لیشمانیوز جلدی, ایزوآنزیم الکتروفورزیس, لیشمانیا تروپیکا, لیشمانیا میجر}
  • محسن ولی زاده، عبدالحسین دلیمی اصل، عبدالمجید فتی، محمودرضا جعفری، علی خامسی پور، مسعود مهاجری
    هدف
    این مطالعه با هدف تعیین گونه لیشمانیا در افراد ساکن در شهر مشهد با استفاده از آزمایش الیازیا و بررسی شکل برحسب سن و جنس، محل سکونت افراد در مشهد و در ارتباط با گونه لیشمانیا طراحی و اجرا شد.
    مواد و روش ها
    بدین منظور ابتدا با آزمایش گسترش مستقیم و کشت از زخم 153 نفر ابتلا به لیشمانیا بررسی، سپس با استفاده از آنتی بادی منوکلونال آزمایش الایزا برروی نمونه های مثبت انجام گرفت.
    نتایج
    بدین ترتیب از 72 نمونه تعیین گونه شده به روش الایزا، 52 مورد (22/72 درصد) مربوط به L.tropica؛ 16 مورد (2/22 درصد) مربوط به L.major و 4 مورد (55/5 درصد) ناشناخته بوده ست. از 52 ایزوله تعیین شده ل. تروپیکا، 49 ضایعه از نظر ظاهری به فرم خشک شبیه بودند و از 16 ایزوله تعیین شده ل. ماژور، 15 ضایعه از نظر ظاهری به فرم خشک نیز شباهت داشت. 4 مورد از 72 نمونه مورد بررسی نیز به عنوان سویه های ناشناخته در نظر گرفته شد. بیشترین میزان آلودگی مربوط به ناحیه دست، با 32 ضایعه (44/44 درصد) و کمترین آن در ناحیه تنه، با 1 ضایعه (38/1 درصد) دیده شده است. از 72 بیمار مبتلا به لیشمانیوزیس، 46 نفر (88/63 درصد) از افراد آلوده مونث و 26 نفر (11/36 درصد) مذکر بوده اند. بحث: در مطالعه حاضر از نظر خصوصیات بالینی و آزمایش الایزا گونه غالب ل.تروپیکا تشخیص داده شد.
    Valizadeh M., Dalimi Asl A.H., Fata A.M., Jaafari M.R. Khamesipour A., Mohebali M
    Purpose
    This study was conducted in order to determine species of leishmania in the residents living in Mashhad city using the ELISA technique.
    Materials and Methods
    A total number of 153 ulcer samples were cultured in the NNN & RPMI1640 Then the ELISA test was performed on positive cultured samples using the standard monoclonal antibody. Factors such as the age, sex, as well as the shape oflesions were also recorded.
    Results
    The results indicated that, 72.22% and 22.2% of the cases were detected as L.tropica and L.major respectively. Meanwhile, 5.55% were considered as unknown species. Among the 52 cases determined as L.tropica, 49 cases and among 16 cases determined as L.major, 15 cases were found to be similar to the dry lesion. The highest number of the ulcer was seen on the hand with a rate of 32 lesions (44.44%) and the lowest on the body with 1 lesion (1.38%). . Among the 72 cases suffering from cutaneous leishmaniasis, 46 cases (63.88%) were found to be females and 26 cases (36.11%) were males.Discussion &
    Conclusion
    The results indicated that, the dominant recognizecl species was L.tropica
  • عبدالمجید فتی، عبدالحسین دلیمی اصل، محمودرضا جعفری، مسعود مهاجری، علی خامسی پور، محسن ولی زاده
    مقدمه
    بیماری لیشمانیازیس جلدی یا سالک دارای دو نوع آنتروپونوتیک و زئوتوتیک در ایران است. این بیماری که قبلا به نام خشک و مرطوب نامیده می شد، به ترتیب توسط دو گونه مختلف انگل به نام های لیشمانیا تروپیکا و لیشمانیا ماژور ایجاد می شوند. در گذشته تشخیص نوع لیشمانیازیس به روش هایی نظیر شواهد اپیدمیولوژیک و علائم بالینی با ضریب اطمینان پایین انجام می گرفت. در حال حاضر استفاده از تست های پیشرفته آزمایشگاهی، تشخیص گونه لیشمانیا و نوع بیماری را مشخص می سازد. این تحقیق به منظور یافتن ارتباط بین نمای بالینی زخم با تست لیشمانین والایزا با استفاده از آنتی بادی منوکلونال اختصاصی اجرا گردید.
    روش کار
    این مطالعه توصیفی از پاییز 1381 لغایت اسفند 1382 در بخش انگل شناسی بیمارستان امام رضا (ع) مشهد و مرکز تحقیقات پوست دانشگاه علوم پزشکی تهران انجام گردید. جمعیت مورد مطالعه از بین بیماران داوطلب که دارای زخم مشکوک به سالک بودند و به کلینیک های پوست مشهد مراجعه و سپس به آزمایشگاه معرفی شده بودند، انتخاب گردید. ابتدا برای 153 بیمار دارای زخم مشکوک به لیشمانیازیس جلدی آزمایش مستقیم، کشت و تست جلدی انجام گردید و سپس به روش الایزا با استفاده از منوکلونال آنتی بادی اختصاصی انگل های کشت داده شده تعیین گونه شدند و نتایج به دست آمده از آزمون های آماری تجزیه و تحلیل گردید.
    نتایج
    طیف سنی بیماران بین یک سال و هفت ماه تا 97 سال بود که 63.9% را افراد مونث و 36.1% را افراد مذکر شامل می شدند. در بین 72 بیمار آزمایش شده از نظر علائم بالینی، 91.6% دارای زخم خشک 8.4 دارای زخم مرطوب بودند. در میان بیمارانی که از نظر بالینی زخم مرطوب داشتند، انواع ل.تروپیکا، ل. ماژور و گونه های ناشناخته به ترتیب در 66.6%، 28.8%، 4.2% موارد مشاهده شد. همچنین بین کسانی که از نظر بالینی زخم مرطوب داشتند، انواع ل.تروپیکا، ل.ماژور و گونه های ناشناخته به ترتیب در 5.6%، 1.4% و 1.4% موارد دیده شد. حساسیت تست جلدی در مبتلایان به لیشمانیا ماژور به مراتب بیشتر از مبتلایان به گونه های دیگر بود.
    نتیجه گیری
    تست الایزا با استفاده ازآنتی بادی منوکلونال اختصاصی یک تست حساس و مطلوب در تشخیص افتراقی نوع های لیشمانیازیس می تواند مورد استفاده قرار گیرد. هر دو نوع لیشمانیازیس آنتروپونوتیک و زئونوتیک در مشهد وجود دارد. شیوع سالک آنتروپونوتیک سه برابر بیشتر از سالک زئونوتیک است. نمای بالینی نمی تواند بیانگر گونه ایجاد کننده سالک باشد. حساسیت تست جلدی در سالک زئونوتیک به مراتب بیشتر از سالک آنتروپونوتیک است. برای تعیین گونه انواع ناشناخته بررسی بیشتر لازم است.
    کلید واژگان: منوکلونال آنتی بادی, لیشمانیازیس جلدی, لیشمانیا تیروپیکا, لیشمانیا ماژور, تست جلدی}
  • لیشمانیوز جلدی در مراجعین به آزمایشگاه انگل شناسی بیمارستان قائم (عج) مشهد سالهای 61-1375و 80-1376
    مسعود مهاجری، منیره مختاری، عبدالمجید فتا، سیدعلی اکبر شمسیان
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال