معصومه معزی
-
پدیده اعتیاد معضلی جهانی است. پزشکان عمومی به عنوان خط اول ارایه خدمات سلامت بیشترین تماس را با افراد معتاد دارند. با این وجود نقایص موجود در برنامه درسی آموزشی نیاز یک پزشک عمومی در حیطه اعتیاد را برآورده نمی کند. لذا مطالعه حاضر با هدف تعیین دانش، توانمندی و نیازسنجی پزشکان و دانشجویان در حیطه اعتیاد صورت گرفت. مطالعه حاضر از نوع توصیفی بود که در سال 1398 در دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد انجام گرفت. گروه هدف کارورزان پزشکی و پزشکان شاغل در مراکز ارایه خدمات سلامت بودند که پرسشنامه خودارزیابی دانش، توانمندی و نیازسنجی آموزشی در حیطه اعتیاد را تکمیل نمودند. نتایج نشان داد اکثر شرکت کنندگان در مطالعه، آگاهی و توانمندی خود در حیطه اعتیاد را در حد متوسط و ضعیف می دانستند. نیازسنجی آموزشی نشان داد اکثر پزشکان عمومی، ضرورت آموزش مباحث حیطه اعتیاد در دوره پزشکی عمومی را در حد زیاد می دانند. بیش از 40 درصد پزشکان مواجهه بالایی با بیمار مبتلا به سوء مصرف مواد داشتند و نحوه برخورد با این بیماران مهمترین نیاز آموزشی از دیدگاه آنها بود. بیشترین روش کسب اطلاعات در حیطه اعتیاد استفاده از تجارب اساتید بیان شد. با توجه به نقش غیر قابل انکار پزشکان عمومی در عرصه مدیریت اعتیاد و با توجه به نتایج نیازسنجی ، اصلاح برنامه درسی آموزشی پزشکی عمومی متناسب با نیاز ذینفعان ضرورت دارد.
کلید واژگان: نیازسنجی, دانش, توانمندی, کوریکولوم آموزش پزشکی, اعتیادAddiction is global problem, and general practitioners, as the first line of providing health services, have the most contact with addicted people. However, the needs of a general practitioner in relation to addiction are not met due to deficiencies in the educational curriculum. Therefore, the present study was conducted to determine the knowledge, ability and needs assessment of physicians and students with respect to addiction. This was a descriptive study conducted in Shahrekord University of Medical Sciences in 2019. The study population included medical interns and physicians working in health service centers who completed a self-assessment questionnaire of knowledge, ability and educational needs assessment with respect to addiction. The results showed that most of the participants in the study considered their knowledge and ability in the field of addiction to be moderate and poor. Educational needs assessment showed that most general practitioners admitted the strong urge to teach addiction topics in general medicine courses. More than 40 percent of the practitioners had a high exposure to patients with substance abuse, and the most important educational need from their point of view was how to deal with these patients. The most common way to obtain information in the field of addiction was to use the experiences of professors. Due to the undeniable role of general practitioners in addiction management and according to the results of needs assessment, it is necessary to modify the general medical education curriculum in accordance with the needs of the stakeholders.
Keywords: needs assessment, Knowledge, Empowerment, Medical education curriculum, Addiction -
مقدمه
ارزیابی عرصه های مختلف آموزش بالینی جهت تقویت و ارتقا دوره پزشکی امری ضروری است راند های بالینی به عنوان یک قسمت مهم در آموزش بالینی از اهمیت ویژه ای برخوردارند. لذا رسیدن به تحقق حداکثری در هر عرصه بالینی هدف هر مرکز ارایه دهنده آموزش های پزشکی است.
روش بررسیمطالعه ی توصیفی- مقطعی حاضر در دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد به روش سرشماری برروی بیش از 67 درصد از اساتید بالینی پزشکی (چهار گروه ماژور داخلی، اطفال، زنان، جراحی) و همچنین 79 درصد از دانشجویان پزشکی که در دوره ی کارورزی قرار داشتند، انجام گردید. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه اطلاعات دموگرافیک و راند بالینی بود که بر اساس استاندارد های بالینی مصوب شده ی وزارت بهداشت تهیه شده بود. از بین 44 استاد بالینی، 30 نفر و از میان 38 کارورز نیز 30 نفر موفق به تکمیل پرسشنامه ها شدند. داده ها از طریق نرم افزار SPSS-16 و آزمون های (T-test و ANOVA) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
نتایجمیانگین نمرات راند بالینی اساتید 16/13±65 و کارورزان 35/19±52/47 بدست آمد و در مجموع وضعیت این عرصه از نظر هر دو گروه از حد متوسط (42) بالاتر توصیف شد. مقایسه ی دو گروه نیز تفاوت معنی داری را نشان داد)001/0 (P= بدین صورت که میانگین نمرات راند بالینی در گروه اساتید بیشتر از میانگین نمرات گروه کارورزان بود.
نتیجه گیریوضعیت راند بالینی درشرایط کنونی در دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد از حد متوسط، مطلوب تر توصیف شد. لذا جهت ارتقاء هر چه بیشتر آموزش پزشکی توصیه می شود دانشگاه های به ارزیابی و پایش مدوام وضعیت عرصه های مختلف آموزش بالینی بپردازند تا سریع تر به سطح ایده آل نزدیک شوند.
کلید واژگان: راند بالینی, آموزش بالینی, اساتید, دانشجویانIntroductionEvaluating different fields of clinical education is necessary to improve the medical course. Among these, clinical rounds are an important part of clinical education. Therefore, achieving maximum realization in any clinical field is the goal of every medical training center.
MethodsPresent descriptive cross-sectional study was conducted at Shahrekord University of Medical Sciences by census method on more than 67% of clinical medical professors and 79% of medical students who are on internship. The research instrument included a questionnaire of demographic information and a clinical round, which was prepared based on clinical standards approved by the Ministry of Health. 30 out of 44 clinical professors and 30 out of 38 interns succeeded in completing the questionnaires. The obtained data were analyzed by SPSS-16 software and tests (T-test and ANOVA).
ResultThe mean scores of clinical rounds of professors were 65± 13.16 and interns were 52.47± 35.19 and in general, the situation in this field was described as higher than the average (42) for both groups. Comparison of the two groups also showed a significant difference (P = 0.00). Thus, the mean scores of clinical round scores in the professors’ group were higher than the average scores of the interns’ group.
ConclusionThe current clinical rounds situation in Shahrkord University of Medical Sciences was described as more favorable than average. Therefore, in order to further promote medical education, it is recommended that universities continuously evaluate and monitor the status of various areas of clinical education in order to reach the ideal level as soon as possible.
Keywords: Teaching Rounds, Education, Medical, Students -
مقدمه
ناهنجاری مادرزادی، از علل شایع مداخلات پزشکی، بیماری های طولانی مدت و مرگ می باشند. مطالعه حاضر با هدف تعیین عوامل خطر ناهنجاری مادرزادی در معلولین کودک ثبت نام شده در بهزیستی شهرکرد صورت گرفت.
روشدر مطالعه تحلیلی گذشته نگر از نوع مورد - شاهد حاضر، جمعیت مورد مطالعه ، 350 نفر از معلولین ثبت نام شده در بهزیستی شهرکرد و 350 کودک سالم جورسازی شده بلحاظ جنسی در سطح جامعه بود. اطلاعات دموگرافیک و فاکتورهای خطر احتمالی از طریق پرونده بیمار و مصاحبه با والدین در پرسشنامه ثبت گردید.
یافته هابیشترین فراوانی ناهنجاری مربوط به اختلالات قلبی (31/1%)، فلج مغزی (18/3%) و سندروم داون (14/9%) بود. وزن، قد و دور سر حین تولد، سن پدر و مادر ، قومیت پدر و مادر، وضعیت اقتصادی ، تحصیلات، نوع زایمان، فصل تولد، شاخص توده بدن مادر ، ابتلاء مادر به دیابت، هیپوتیروییدیسم، فشار خون بالا و بیماری عفونی ،استعمال سیگار و اعتیاد پدر و مادر، عدم مصرف اسیدفولیک و آهن ، مصرف دارو توسط مادر، هیپوکسی جنین، ازدواج فامیلی و سابقه خانوادگی ناهنجاری در دو گروه تفاوت معنی داری داشت (0/05<P). در رگرسیون لجستیک، زایمان سزارین (4/9=OR)، وضعیت اقتصادی پایین (21/7=OR)، سن بالای پدر (1/8=OR)، داشتن سابقه خانوادگی ناهنجاری مادرزادی در فامیل درجه 1 (2/6=OR)، سیگاری بودن پدر (7/02=OR) و هیپوکسی نوزادی (4/7=OR) معنی دار باقی ماندند (0/05<P).
نتیجه گیریاز آن جا که شناسایی زود هنگام ناهنجاری های مادرزادی به منظور مداخلات پیشگیرانه بسیار مهم است ،توجه به عوامل خطر حاصل از این مطالعه در جلوگیری از تولد کودک دارای ناهنجاری مفید خواهد بود. لذا توجه حمایتی و مراقبتی ویژه به مادران باردار دارای عوامل خطر از گروه اقتصادی اجتماعی ضعیف جامعه و نوزادان آنها توصیه می گردد.
کلید واژگان: ناهنجاری مادرزادی, عوامل خطر, کودکان معلولIntroductionCongenital anomalies are common causes of medical interventions, long-term illness and death. The aim of this study was to determine the risk factors of congenital anomalies in disabled patients under 15 years old registered in Welfare Organization of Shahrekord.
MethodsThe present study was a case–control study. 350 disabled patients registered in the Welfare Organization of Shahrekord and 350 matched healthy children were included in study. Demographic information and probable risk factors were recorded in the checklist through the patient's file and interviews with parents.
ResultsThe most common anomalies were cardiac disorders (31.1%), cerebral palsy (18.3%) and Down syndrome (14.9%). The body weight, length and head circumference at birth, mean father's and mother's age at the time of pregnancy , Father's and mother's ethnicity, economic status , education, type of delivery, birth season, maternal body mass index during pregnancy, maternal diabetes mellitus, hypothyroidism, hypertension and infectious disease during pregnancy, parental addiction, parents' smoking, folic acid and iron intake during pregnancy, drug use during pregnancy ,hypoxia, consanguinity and family history of congenital anomaly were significantly different in two groups (p <0.05). Based on the results of logistic regression Type of delivery (caesarean section) , low socioeconomic status, father’s age, family history of congenital anomalies, father’s smoking and infant hypoxia had a significant correlation with the congenital anomalies.
ConclusionSince early identification of congenital anomalies is essential for preventive interventions, considering the risk factors of this study will be helpful for primary prevention.
Women at risk especially from poor socioeconomic should be mentioned and screened for more support and prenatal care.Keywords: Congenital anomalies, risk factors, Disabled children -
مقدمه و هدفاعضای هیئت علمی سرمایه های اساسی یک دانشگاه بوده و ارتقاء توانمندی آموزشی آنان منتج به توانمندی سیستم آموزشی و تربیت نیروی انسانی با مهارت و تبحر می باشد. لذا نیاز سنجی آموزشی در جهت توا نمندسازی بیشتر انان جزئی جدائی ناپذیر از برنامه ریزی آموزشی محسوب می شود.روش هاپژوهش حاضر مطالعه ای توصیفی به روش مقطعی است که در آن 65 درصد از اساتید دانشگاه به روش سرشماری وارد مطالعه شدند و از پرسشنامه ای پژوهشگر ساخته با روایی و پایایی تایید شده به عنوان ابزار جمع آوری اطلاعات استفاده کردند و نتایج حاصل از طریق نرم افزار SPSSتجزیه و تحلیل گردید.یافته هادر این مطالعه بیشترین الویت از نظر اساتید به ترتیب شامل: حیطه ی روش های نوین و فنون تدریس (68%) ، حیطه ی راهنمایی و مشاوره ی آموزشی (62%) ، حیطه ی روش های ارتقائ حرفه ای (61%) ، حیطه ی ضوابط ومقررات دانشگاهی (3/58) ، حیطه ی کاربرد رایانه در آموزش (55%) ، حیطه ی عملکرد مبتنی بر شواهد (47%) ، حیطه ی روش های ارزیابی دانشجو (43%) بود. همچنین در این مطالعه بین مرتبه ی علمی اساتید و تمایل آنان به برگزاری گارگاه ها به صورت مجازی یا حضوری تفاوت معنی داری مشاهده نشد043/0p= و بین گروه های پایه و بالینی و تمایل آنان به برگزاری کارگاه ها به شکل های حضوری و مجازی نیز تفاوت معنی داری وجود نداشت 053/0p= و می توان گفت تمایل به برگزاری کارگاه ها به شکل حضوری در همه ی مرتبه های علمی از دو گروه پایه و بالینی بیشتر از شکل مجازی بود.نتیجه گیریبرگزاری دوره های آموزشی توانمندسازی اساتید بصورت کاربردی ضروری به نظر می رسد و در برگزاری کارگاه ها باید اولویت های آموزشی در نظر گرفته شود.کلید واژگان: آموزش, توانمندسازی, نیاز سنجی, هیئت علمیIntroductionFaculty members are considered as basic resources of every university. Therefore, educational needs assessment in order to empower most faculty members is an inseparable part of educational planning.MethodsThe study was conducted using a descriptive cross sectional method. The population consisted of university professors. About 65% professors participated. The reliability and validity of data collection tool, a self-made researcher questionnaire, was approved according to different studies. The participants were selected through census method and the results were analyzed using SPSS software.ResultsThe highest priority of the professors in this study included the realms of modern methods and techniques of teaching (68%), training tips and consultation (62%), methods of professional promotion (61%), academic regulations and rules (58/3%), applying computers in education (55%), evidence-based practice (47%), and student assessment methods (43%). Among different academic ranks (p=. / 043) or instructors of basic sciences and clinical sciences (p =. / 053), there was no statistically significant difference between the instructors' preference to attend the workshops virtually or in person and they mostly preferred to attend the workshops in person.ConclusionHolding educational workshops, considering educational priorities, to empower professors functionally, seems necessaryKeywords: Education, Empowerment, Faculty, Needs Assessments
-
مقدمهگزارش صبحگاهی، کنفرانس های مبتنی بر مورد را توصیف می کند که استادان، دستیاران و سایر دانشجویان پزشکی برای ارائه موارد بالینی پذیرفته شده در شب گذشته در آن شرکت می کنند. دراین پژوهش با در نظر گرفتن استانداردهای ملی، نحوه برگزاری جلسات گزارش صبحگاهی بیمارستان های آموزشی شهرکرد بررسی گردید.روش هادر این پژوهش توصیفی–مقطعی، براساس استانداردهای ملی ابلاغ شده از سوی وزارت بهداشت و مرور مطالعات، چک لیست بررسی نحوه برگزاری جلسات گزارش صبحگاهی طراحی گردید. مشاهده گر با حضور در 22جلسه گزارش صبحگاهی (به صورت سرشماری) چک لیست را تکمیل نمود و در نهایت داده های جمع آوری شده با استفاده از شاخص های آماری توصیفی تجزیه و تحلیل شد.نتایجدر گزارش صبحگاهی های بررسی شده میانگین طول مدت جلسات 69/13±36/49 دقیقه بود. در20 (9/90%) گزارش صبحگاهی، اساتید گرداننده بحث بودند. در 16 گزارش (3/77%) شیوه ارائه مطالب پرسش و پاسخ بود و اساتید فقط سوال می پرسیدند. در 14 مورد (6/63%) یک بیمار معرفی شد و در 12 مورد (5/54%) فرد معرفی کننده کارورز بود. بیش ترین بیمارانی که در جلسات گزارش صبحگاهی معرفی شدند بیماران پیچیده با فراوانی50% (11مورد) و بعد ازآن بیماران شایع با فراوانی6/13% (3مورد) بودند.نتیجه گیرینتایج این مطالعه نشان داد ساختار کلی جلسات گزارش صبحگاهی گروه های مورد بررسی قابل قبول است و گروه ها به برگزاری آن پای بندند اگرچه در برگزاری جلسات ایرادات و نقص هایی وجود دارد. بنابراین اطلاع از نقاط قوت وضعف و ترغیب گروه ها باعث خواهد شدکه شرایط جلسات ارتقا یابد و به آموزش بالینی موثر کمک نماید.کلید واژگان: گزارش صبحگاهی, استاندارد گزارش صبحگاهی, آموزش بالینی, دانشجوی پزشکیIntroductionMorning reports refer to case-based conferences attended by faculty members, residents and medical students to discuss patients admitted the night earlier. This study assessed the conduction of morning report sessions in teaching hospitals of Shahrekord based on the national standards.MethodsIn this descriptive, cross-sectional study, a morning report assessment checklist was developed according to the national standards issued by the Ministry of Health. The researcher completed the checklist by attending 22 morning report sessions (selected by census method). Data were analyzed by means of descriptive statistics.ResultsThe mean session duration was 49.36±13.6 minutes. In 20 sessions (90.9%), faculty members led the discussions, while 16 sessions (77.3%) were conducted as Q&A and the faculty members only asked questions. In 14 cases (63.6%), one patient was introduced in each session, and in 12 cases (54.5%) patients were introduced by the interns. The majority of patients introduced were complicated patients (n=11, 50%) followed by common patients (n=3, 13.6%).ConclusionThe results suggest that despite existing deficiencies, the general structure of morning report sessions is acceptable and the department are committed to conducting such sessions. Therefore, identifying the weaknesses and strengths and encouraging the departments will lead to enhanced settings for report sessions and contribute to effective clinical training.Keywords: Morning report, morning report standard, clinical training, medical student
-
یکی از رویکردهای فلسفی آموزش عالی، دیدگاه پاسخ گویی وتعهد اجتماعی است که تمرکز آن بیش تر بر مسوولیت پذیری دانشگاه ها در خدمت به جامعه است. در این رویکرد دانشگاه ها و دانشکده های پزشکی به عنوان یک نهاد اجتماعی با دیدگاه پاسخ گویی به نیازها و انتظارات جامعه جزء جدانشدنی از فلسفه وجودی آموزش عالی هستند. پاسخ گویی اجتماعی، تعهد در قبال هدایت، آموزش و پژوهش و ارائه خدمات بهداشتی درمانی بر اساس اولویت نیازهای سلامتی جامعه است و اهمیت آن به صورتی است که در بعضی از مطالعات به عنوان یکی از 4 رسالت اصلی دانشگاه های علوم پزشکی در نظر گرفته می شود(1). ازنظر برخی از کارشناسان و صاحب نظران در سیستم آموزش پزشکی ایران در زمینه پاسخ گویی به نیازهای جامعه ضعف وجود دارد و ارتباط دانشجویان با جامعه به تدریج ضعیف تر شده است و در طول سالیان با حذف فصل های مشترک جای خود را به مرزبندی های غیرقابل نفوذ داده است. در صورتی که پاسخ گویی به نیازهای جامعه و در نتیجه تعامل پویا بین آموزش و جامعه یک تقاضای منطقی، مستمر و پایدار است(2).
مطالعه ای که در زمینه موانع و راه کارهای پاسخ گویی اجتماعی برنامه درسی در آموزش پزشکی توسط یمانی و همکاران انجام شده است، موانع پاسخ گویی را در 8 مقوله دسته بندی نموده است که ساختار برنامه درسی و مواجهه دیررس دانشجویان با معضلات سلامت جامعه، عدم تناسب محتوای درسی با نیازهای جامعه و توجه بیش تر برنامه درسی به آموزش تئوریک و بالینی غلبه پارادایم کمی و در نتیجه بی توجهی به شاخص های مهم پزشکان پاسخ گو، ضعف در همکاری بین دانشگاه و جامعه، کمبود واحدهای درسی انتخابی در زمینه دروس متمایل به زمینه اجتماعی و محیط کاری از جمله این موانع محسوب می گردد. طبق بررسی به عمل آمده در مقاله مذکور از جمله راه کارهای پاسخ گو نمودن برنامه های درسی تدوین رسالت روشن، اضافه نمودن آموزش مبتنی بر جامعه در سطوح مختلف برنامه درسی پزشکی و رها نکردن پزشکان بعد از فراغت از تحصیل و تدوین مدل و چارچوب نظری مناسب برای پاسخ گویی برنامه درسی بوده و البته تاکید عمده بر حرکت به سمت تدوین راه کارهای عملیاتی است(3).
با توجه به این موانع و راه کارهای ارائه شده، و با توجه به تاکید چشم انداز نظام آموزش علوم پزشکی کشور در افق 1404 به پاسخ گویی به نیازهای سلامت جامعه به عنوان یکی از ارکان اساسی این نظام و همچنین در راستای عملیاتی سازی بسته پزشکی پاسخ گو از بسته های دوازده گانه تحول در آموزش پزشکی، تدوین و طراحی مدل ها و برنامه هایی جهت آموزش و آشنایی بیش تر دانشجویان با پاسخ گویی اجتماعی و در نتیجه مسوولیت پذیر نمودن دانش آموختگان در ارائه بهتر مراقبت های سلامت مناسب به نظر می رسد. در این راستا مرکز مطالعات و توسعه آموزش پزشکی دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد جلب مشارکت دانشجویان در این زمینه را به عنوان یکی از برنامه های کاری خود مد نظر قرار داد و جهت انجام این امر ابتدا با مطالعه مستندات و فعالیت های پاسخ گویی انجام شده در سایر دانشگاه ها اطلاعات لازم جمع آوری و پس از سنجش موقعیت و بررسی نقاط ضعف و قوت، برنامه آموزشی جامعه محور و پاسخ گو در قالب کمیته های دانشجویی پزشکی پاسخ گو جهت دستیابی به اهداف مذکور، به عنوان مدل و برنامه پیشنهادی از اسفند 93 تصویب و به مرحله اجرایی در آمد.کلید واژگان: برنامه آموزشی -
مقدمهزنان بسیار مستعد ابتلا به عفونت ادراری می باشند و حاملگی شانس ابتلا به عفونت ادراری را بالا می برد. درمجموع اطلاعات اندکی از عوامل خطر عفونت ادراری در بارداری در دست است. عفونت ادراری در بارداری عامل خطر مهمی برای پیامدهای وخیم بارداری محسوب می گردد. هدف از این مطالعه یافتن عوامل خطر مرتبط با عفونت ادراری در زنان باردار است.روش بررسیاین مطالعه از نوع مشاهده ای تحلیلی و به صورت گذشته نگر در زمستان 1393 در شهرکرد انجام شد؛ که در آن تعداد 310 زن باردار مراجعه کننده به یازده مرکز بهداشتی درمانی شهرکرد شرکت داشتند. از این تعداد155 نفر مورد (بیمار) و 155 نفر شاهد (سالم) بودند که ازنظر سن باهم همسان سازی شده بودند
اطلاعات موردنیاز از طریق پرونده بهداشتی مادران باردار و تکمیل چک لیست محقق ساخته ای که اعتبار آن توسط متخصصین تاییدشده بود جمع آوری شد. چک لیست شامل تعدادی از عوامل خطر احتمالی بیماری و همچنین خصوصیات دموگرافیک شرکت کنندگان در مطالعه بود. تجزیه وتحلیل آماری توسط نرم افزار spss نسخه 16 و با استفاده از آزمون های آماری مجذور کای و تی مستقل و رگرسیون لوجستیک انجام شد.یافته هااز میان متغیرهای موردبررسی استفراغ بارداری(0.00p=)، سابقه عفونت ادراری در بارداری قبلی (4.408-1.508Cl=،0.01p=،2.587OR=))وسابقه سقط خود به خودی(3.847-1.165Cl=،0.014p=،2.117OR=)به ترتیب مهم ترین عوامل خطر ابتلا به عفونت ادراری در زنان باردار تعیین گردید.نتیجه گیریپیشگیری و درمان استفراغ بارداری پیشگیری از ابتلا به عفونت ادراری در طول بارداری پیشین و پیشگیری از سقط ها می تواند نقش مهمی در پیشگیری از ابتلا به عفونت ادراری و عوارض ناشی از آن داشته باشد. همچنین این مطالعه نشان داد که تعدادی از عوامل می تواند بر روی عفونت ادراری در بارداری تاثیر داشته باشد که تاکنون موردتوجه کافی نبوده اند و لازم است که در برنامه های بهداشتی و پیشگیری موردتوجه بیشتر قرار گیرند.کلید واژگان: عفونت ادراری, بارداری, عوامل خطرTolooe Behdasht, Volume:15 Issue: 3, 2016, PP 92 -102IntroductionWomen are very susceptible to urinary tract infections and pregnancy raises the risk of urinary tract infection. In general, little information on the risk factors of urinary tract infection in pregnancy is underway. Urinary tract infection in pregnancy is an important risk factor for pregnancy dire consequences. The purpose of this study is to find risk factors associated with urinary tract infection in pregnant women.MethodsThe study was observational and retrospective analysis was carried on in the winter of which 310 pregnant women participated in 11 health centers in Shahrekord. Of these 155 cases (patients) and 155 controls (healthy) that were matched for age Information required from the health records of pregnant women and complete Czech list of researcher whose validity was confirmed by experts were gathered. Information needed by pregnant women health records and complete list researcher was collected. Czech list contains a number of possible risk factors for illness and demographic characteristics of the study participants was Statistical analysis software spss version 16 by using chi square tests and logistic regression and t analysis was performed.ResultsAmong the variables vomiting (p = 0/00) a history of urinary tract infection in a previous pregnancy (P =.001, CI = 1.508-4.408, OR = 2.578) abortion own history (P =.014, CI = 1.165 -3.847, OR = 2.117), respectively, the most important risk factors for urinary tract infection in pregnant women were determined.ConclusionPrevention and treatment of vomiting in pregnancy prevention of urinary tract infections during pregnancy. Prevention of abortion can play an important role in the prevention of urinary tract infection and its complications in pregnancy. The study also revealed a number of factors can have an impact on urinary tract infection in pregnancy that has not been enough attention and it is necessary that more attention be placed on health programs and prevention.Keywords: urinary tract infection, pregnancy, risk factors -
مجله دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد، سال شانزدهم شماره 1 (پیاپی 70، فروردین و اردیبهشت 1393)، صص 129 -137زمینه و هدفهپاتیت B یکی از عوامل ویروسی مهم در ایجاد التهاب کبدی بوده و اهمیت آن در شیوع زیاد و عوارض مهم کبدی و خارج کبدی است. این مطالعه به منظور بررسی پوشش واکسیناسیون و میزان تیتراسیون موثر آنتی بادی ضد هپاتیت B (HBsAb) در سطح جامعه انجام شد.روش بررسیاین مطالعه توصیفی تحلیلی روی 3000 نفر از جمعیت بزرگسال بالای 15 سال استان، به روش خوشه ایانجام شد. با اخذ رضایت کتبی و گرفتن نمونه خون لازم، پرسشنامه مربوط به اطلاعات دموگرافیک و واکسیناسیون تکمیل گردید و تیتراسیون موثر HBsAb اندازه گیری شد.یافته هامیانگین سنی افراد مورد مطالعه 3/16± 4/38 بود. میانگین سطح آنتی بادی 162± 8/70 (3799-0) بوده و 7/48% از افراد مورد مطالعه درای تیتراسیون موثر بودند. پوشش واکسیناسیون در 20% افراد کامل و در 6/2% ناقص بود که با تیتراسیون موثر ارتباط معنی داری داشت (001/0≥P). 86% از متولدین سال 1372 به بعد و 79% از متولدین سال های 1368 تا 1371 دارای پوشش کامل بوده و اختلاف تیتراسیون موثر بین این گروه ها معنی دار بود (001/0≥P). پوشش واکسیناسیون در جنس مذکر و افراد مجرد بیشتر ولی در شهر و روستا برابر بود. تیتراسیون موثر با تاهل و محل سکونت ارتباط معنی دار داشت (001/0≥P). بین زمان آخرین دریافت واکسن و تیتراسیون موثر ارتباط معنی داری مشاهده شد (01/0≥P)؛ ولی در سایر فاکتورها این ارتباط معنادار نبود (05/0نتیجه گیریبه نظر می رسد پوشش واکسیناسیون و سطح HbsAb در این استان در گروه های سنی جوان نسبتا مناسب بوده ولی پیشنهاد می گردد به منظور افزایش پوشش، از برنامه های ایمن سازی لکه گیری و فراخوانی گروه های در معرض خطر نیز استفاده شود.
کلید واژگان: واکسیناسیون, هپاتیت B, سطح آنتی بادی, بزرگسالان, تاهلBackground And AimsHepatitis B virus is a major cause of liver inflammation with high worldwide prevalence and important complications. This study was performed to survey vaccination coverage and effective HBsAb titer in this province.MethodsIn this descriptive analytic study, 3000 adults more than 15 years old were selected by cluster sampling. After receiving their written informed consent and gathering blood samples, some information about demographic status and their vaccination were gathered by questionnaire, and effective HBsAB titers were measured.ResultsMean age of individuals was 38.4±16.3. HBsAb titer mean was 70.88±162 (0-3799). 48.7% individuals had effective titration. Vaccination coverage was complete in 20% and incomplete in 2.6%. 77% individuals, who were related to effective titration, were unvaccinated (P≥0.001). 86% of individuals who were born after 1993-4 and 79% who were born from (1989-1992) had complete coverage with a significant difference in titration. (P≥0.001). Vaccination coverage was higher in male, unmarried persons, but it was equal in rural and urban area. Effective titration had a relationship with marriage status and residential area and it was higher in single and rural persons (P≥0.001). There was a significant relationship between time of the last vaccination reception and effective titration (P≥0.003), but there wasnt any relationship with other factors.ConclusionIt seems vaccination coverage and HBsAb titer in adolescent and young individuals is proper, but it is suggested to use of catch up program for high risk groups to increase vaccination coverage.Keywords: Vaccination, Hepatitis B, Antibody level, Adults, Marriage -
زمینه و هدف
یکی از چالش های آموزش دانشجویان پزشکی ملموس نبودن مفهوم کلی ارتباط بین دروس علوم پایه و بالین بیمار است که علاوه بر اختلال در یادگیری بر انگیزه و توانایی های دانشجویان نیز تاثیر منفی دارد. برخورد زودرس با محیط بالینی به عنوان یکی از راهکارهای رفع این چالش مطرح شده است. لذا این مطالعه با هدف تعیین میزان تاثیر اجرای دوره های آموزشی برخورد زودرس با محیط بالینی در نگرش و عملکرد آموزشی دانشجویان سال اول پزشکی دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد اجرا شد.
روش بررسیمطالعه حاضر به صورت مداخله ای بر روی 43 دانشجوی پزشکی سال اول دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد در سال 1386 انجام گرفت. مداخله به صورت شرکت این دانشجویان در یک برنامه آموزشی خاص و تحت نظر راهنما، در محیط بیمارستانی در قالب گردش در بخش ها، اطاق عمل، اورژانس و درمانگاه و یک شب کشیک به عنوان ناظر در بیمارستان و اورژانس بود. نگرش دانشجویان بوسیله پرسشنامه معتبر و دارای اطمینان 82/0 قبل و بعد از مداخله اندازه گیری شد. جهت سنجش عملکرد آموزشی از مقایسه نمرات دروس اختصاصی و نتایج آزمون جامع علوم پایه با دانشجویان مشابه سال قبل استفاده گردید. داده ها با استفاده از آزمون های t زوجی و مجذور کای تجزیه و تحلیل گردید.
یافته هامقایسه نمره نگرش قبل و بعد از مداخله نشانگر افزایش معنی دار در نگرش دانشجویان بود (01/0P<). همچنین نگرش در مواردی همچون اهمیت شرح حال و معاینه در برابر آزمون های پاراکلینیک، وظایف سطوح مختلف کادر درمانی، وظایف پزشک نسبت به بیمار، حقوق بیمار در بیمارستان، روند اقدامات تشخیصی- درمانی افزایش معنی دار پیدا کرد (05/0P<)، ولی در مورد عملکرد آموزشی تفاوت معنی داری مشاهده نشد.
نتیجه گیریبر اساس نتایج بدست آمده اجرای دوره کوتاه مدت مواجهه زودرس بالینی به عنوان عامل انگیزش و جهت دهی به فراگیری دانشجو در طول دوره تحصیل و ایجاد آگاهی از فرآیند حرفه، تاثیرات مثبتی داشته و پیشنهاد می گردد که برگزاری دوره های مواجهه زودرس بالینی به عنوان بخشی از کوریکولوم آموزشی دانشجویان پزشکی در دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد در نظر گرفته شود.
کلید واژگان: آموزش پزشکی, برخورد زودرس با محیط بالینی, دانشجوی پزشکی, نگرشBackground And AimEncountering clinical environments as an inseparable part of studying medicine could bring about tension and anxiety for medical students. Early clinical exposure has been suggested to decrease these stresses and to motivate students for a better attitude and awareness. This study was performed to determine the effect of a short-term period of exposing to clinical environment on medical students’ attitude toward medical education and their educational function.
MethodsIn an interventional study performed as pre-test/post-test, 43 first year medical students were encountered clinical environments in rounds, operating rooms and emergency ward. Students’ attitude was assessed by a questionnaire using Likret scale. We compared student's function in specific lessons and result of comprehensive basic examination with previous entrance students as an external control group.
ResultsSignificant differences were found in the student’s attitude before and after the course (P<0.01). Results showed a significant increase in the student’s attitude toward importance of the patient's history and physical exam versus para-clinical exams. In addition, their attitude about therapeutic stuff duties in all levels. The rules between physician and patient, patients rights in hospital, diagnosis and therapeutic management, different steps of medical education and merging basic and clinical sciences, simple physical exam and assistance management were increased significantly after the course. No significant difference was observed in the student's educational function in any items.
ConclusionBased on the results of this study, we found a positive effect of early clinical exposure on attitude of first year medical students. Therefore, we suggest that early clinical exposure be added to educational curriculum for medical students.
-
زمینه و هدفپیر شدن جمعیت و سالمندی موجب مطرح شدن مسایل مربوط به این دوره از زندگی می گردد. افسردگی از اختلالات شایعی است که در این دوره رواج دارد. این تحقیق با هدف بررسی میزان شیوع افسردگی در سالمندان مراکز شایستگان و جهاندیدگان شهرکرد صورت گرفت.روش بررسیدر این مطالعه توصیفی-تحلیلی کلیه افراد ساکن در دو مرکز توانبخشی و نگهداری شایستگان و جهاندیدگان شهرکرد که هر دو تحت نظارت سازمان بهزیستی هستند، مورد بررسی قرار گرفتند. میزان افسردگی با استفاده از پرسشنامه استاندارد افسردگی بک ((Beck گردآوری و داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون، من ویتنی و کروسکال والیس تجزیه و تحلیل گردید.یافته هامیانگین سنی افراد مورد مطالعه 1/16±7/68 سال و میانگین نمرات افسردگی 2/9±11/23 بود. بر اساس یافته های تحقیق 9/64 درصد افراد به افسردگی خفیف، 8/15% به افسردگی متوسط، 8/15% فاقد علامت و فقط 5/3% دارای افسردگی شدید بودند. بر اساس یافته های پژوهش بین نمره افسردگی و سن و وضعیت تاهل ارتباط آماری معنی داری مشاهده گردید (05/0Pکلید واژگان: افسردگی, سالمندان, مراکز توانبخشی, مراکز نگهداریThe aging of the society and the senility highlights the issues related to this period of life. Depression is a common problem in elderly period. This study aimed to investigate the level of depression among the elderly population.MethodsIn this deh1ive-analytical study all the residents of Shaystegan and Jahandidegan nursing homes which were under the supervision of the State Welfare Organization in Shahrekord were studied. The data was collected using the standard Beck questionnaire for depression and analyzed using Pearson correlation Mann-Whitney and Cruscal-valis tests.ResultsThe average age of the study population was 68.7±16.1 year and the average depression scale was 23.11±9.2. Based on the results 64.9% were slightly depressed 15.8% were moderately depressed 15.8% showed no sign of depression and only 3.5% were severely depressed. According to these findings significant relationship was seen between age marital status and the level of depression
-
-
زمینه و هدفارزشیابی از جمله فعالیت های کیفی است که با وجود لزوم انجام، روند اجرای آن همواره در بین اعضای هیئت علمی بحث انگیز بوده است. این مطالعه با هدف بررسی نظر اعضای هیئت علمی و دانشجویان در مورد فرآیند ارزشیابی، معیارهای آن و اولویت بندی شاخص های مندرج در فرم دانشجویان، در جهت بهبود روند ارزشیابی انجام گرفت.روش بررسیدر این مطالعه توصیفی- تحلیلی 60 نفر از اعضای هیئت علمی دانشگاه و 370 دانشجو با روش طبقه بندی بر اساس دانشکده و رشته به صورت تصادفی ساده وارد مطالعه شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات دو پرسشنامه پژوهشگر ساخته جهت مدرسین و دانشجویان با روایی و پایایی مناسب بود. داده ها به کمک آزمون های آماری tو کای دو و تحلیل واریانس یک طرفه تجزیه و تحلیل گردید.یافته هابر اساس نتایج این مطالعه کلیه مدرسین با ارزشیابی توسط دانشجو و مسئولین موافق بوده ولی از نظر آنان ارزشیابی توسط دانشجو اولویت داشت. مسئولین ارزیابی کننده از نظر آنان به ترتیب اولویت مدیر گروه، معاون آموزشی پایه و بالینی و ریاست دانشکده بودند. 63% از مدرسین با ارزشیابی توسط همکار و 37% با روش خودسنجی موافق بودند. 89% دانشجویان با ارزشیابی مدرس موافق بوده 53% آن را دارای تاثیر مثبت عنوان نمودند. زمان ارزشیابی در موقع امتحان از نظر 62% آنان نامناسب بود. معیارهای یک مدرس خوب از نظر دانشجویان و مدرسین مشابه و اولویت عمده، توانایی علمی مدرس و روش تدریس بود. مهمترین شاخص ها از نظر هر دو گروه تسلط به محتوای درس و قدرت بیان و تفهیم مطالب درسی بود. هر دو گروه استفاده از وسایل سمعی و بصری مناسب را از شاخص های کم اهمیت عنوان نمودند ولی ارایه طرح درس و پذیرش انتقادات و پیشنهادات دانشجویان از نظر دانشجویان اهمیت بیشتری داشت.نتیجه گیرینتایج این مطالعه بر اهمیت ارزشیابی تاکید نموده و ارزشیابی مدرس توسط دانشجو را علیرغم وجود بعضی از مشکلات اولویت اول می داند. استفاده از روش های مکمل جهت افزایش اعتبار ارزشیابی و در نظر گرفتن اهمیت بیشتر جهت معیارها و شاخص های دارای اولویت در بهبود فرآیند ارزشیابی و افزایش رضایت مدرسین تاثیرگذار خواهد بود.
کلید واژگان: دانشجو, ارزشیابی, هیئت علمی, معیار ارزشیابیBackground And AimEvaluation is a routine process for developing teaching and learning methods. This qualitative process is challengeable among faculty members. Validity of student evaluation and managers are controversial. In this study we tried to assess viewpoints of students and faculty members regarding this process and to develop it.MethodsThis cross sectional deh1ive study was performed on 60 faculty members and 370 students using 2 questionnaires containing demographic information and evaluation process. Data were analyzed by t-test Chi-square and one way ANOVA using SPSS13.ResultsAttitude of most faculty members were agree to be evaluated by students and managers but they believed that the student proportion for evaluation should be higher than the managers. They also mentioned that the best persons for the evaluation are head of the departments vice chairman and deans of faculties. Our results showed that 63% of faculty members were agreed with the evaluation by their colleagues and 37% were agreed with self evaluation. Despite of accepting the evaluation by 89% of the students 53% of them believed that these evaluations had positive effect. The results also showed that 62% of the students thought that the faculty authorities had not chosen the best time for evaluation. Evaluation criteria and indices in viewpoint of both students and faculty members were almost the same. Scientific knowledge and teaching methods were selected as main criteria.ConclusionUsing the idea of faculty staff and students about evaluation process can increase quality of it and decrease unsatisfaction thoughts and reform evaluation. -
زمینه و هدف
خارج کردن پژوهش از مرز دانشکده ها و انحصار دانشگاهیان و گسترش آن در میان پزشکان، کارشناسان و کاردان ها همواره مورد دغدغه خاطر مدیران سلامت بوده است. این مطالعه با هدف توانمند سازی پزشکان در انجام تحقیقات کاربردی انجام گرفت.
روش بررسیدر این مطالعه نیمه تجربی 60 پزشک عمومی استخدام رسمی شاغل در مراکز بهداشتی درمانی استان چهارمحال و بختیاری انتخاب شدند (30 پزشک گروه شاهد 30 پزشک گروه مورد). با شرکت دادن گروه مورد در کارگاه های آموزشی، پزشکان با نحوه شناسایی و تعیین اولویت های بهداشتی و درمانی و تدوین یک پروژه تحقیقاتی مداخله ای آشنا شدند. پس از بدست آوردن آمادگی لازم برای اجرای پروژه تدوین شده در بازگشت به محل کار خود با اجرای پروژه ها مجددا در کارگاه مرحله دوم شرکت نموده و ضمن ارایه نتایج پژوهش های انجام شده با نحوه نگارش مقاله علمی و سخنرانی و تهیه پوستر و انتشار نتایج آشنا شدند. قبل و پس از هر مرحله کارگاه از طریق پرسشنامه سنجش آگاهی هر دو گروه مورد و شاهد در مورد تدوین و اجرای پروژه تحقیقاتی (مرحله اول) و نحوه نگارش مقاله علمی تهیه پوستر و سخنرانی (در مرحله دوم) صورت گرفت. پس از اجرای طرح های فوق عملکرد دو گروه به کمک آزمون های مستقل و زوجی با همدیگر مقایسه گردید.
یافته هامیانگین نمره آگاهی گروه مورد قبل و بعد از مداخله در مورد تدوین و اجرای پروژه تحقیقاتی به ترتیب 24/0±23/6 و 35/2±97/12 بود (05/0P
کلید واژگان: توانمند سازی, پزشکان عمومی, تحقیقات کاربردیBackground And AimIn the last decades efforts have been dedicated to improve research activities among academic staff in the universities. However less attention has been paid to improve research skills among nonacademic staff of health system especially physicians. Thus in this research capability of the physician working in Chaharmahal va Bakhtiari for doing applied researches has been investigated.
MethodsIn this interventional research the study population was consisted of all general physicians who were working in health care centers in Chaharmahal va Bakhtiari (CMVB) province. From the whole population of general physicians 60 physicians were selected and were randomly divided into two separate groups (30 physician as case group and 30 physicians as control group). Case group participated in a research methodology workshop. In this workshop they were trained how to find the health system priorities and how to write a research proposal. After finishing the workshop they returned to their work and conducted their research proposal and then they participated in the second workshop to present their research results. In second workshop they improved their abilities for writing a scientific article preparing a poster giving a scientific talk and paper publishing. Prior and after the workshop their knowledge about the subject was collected in both groups using a questioner. At the end results collected from both groups were analyzed using paired and independent-t tests.
ResultsThe average scores of knowledge about research methodology in case group was 6.23±0.24 and 12.97±2.35 prior and after interventions respectively (P
-
مقدمهخشونت علیه زنان از مشکلات عمده بهداشتی و حقوقی انسانها محسوب می گردد و به هر رفتار خشنی اطلاق می گردد که وابسته به جنسیت بوده و به آسیب جسمی، جنسی، روانی و یا رنج زنان منجر شود. جایگاه ضعیف اقتصادی و اجتماعی زنان در اکثر جوامع همراه با باورهای غلط فرهنگی-مذهبی، ترس از آبرو و گاه نبود قوانین محکم موجب گردیده تا رایج ترین نوع خشونت علیه زنان، خشونت خانگی باشد که توسط همسران اعمال می گردد. نتایج پژوهش ها در کشورهائیکه مطالعات معتبر و در مقیاس وسیع صورت گرفته نشان می دهد که؛ 70-20 درصد زنان توسط شرکای جنسی خود مورد آزار قرار گرفته اند. پدیده همسر آزاری منجر به پیامدها و عوارض گوناگون جسمانی و روانی در زن آسیب دیده می گردد. این مطالعه با هدف بررسی میزان اختلالات روانی در زنان تحت خشونت همسر انجام گرفته است.مواد وروش هااین مطالعه از نوع توصیفی-تحلیلی به روش مقطعی است که بر روی 380 زن ارجاع شده به پزشکی قانونی استان به علت همسر آزاری به عنوان گروه مورد و 38 نفر از زنان مراجعه کننده به پزشکی قانونی استان به دلایل غیر از خشونت به عنوان گروه شاهد صورت گرفت. ابزار سنجش فرم تجدید نظر شده فهرست علایم 90 سوالی بود که میزان شدت نشانه ها و شکایات معمولی روانی در ابعاد 9 گانه شکایت جسمانی، وسواس، حساسیت در روابط متقابل، افسردگی، اضطراب، پرخاشگری، ترس مرضی، افکار پارانوئید و روان پریشی را ارزیابی می نماید و از پایایی و روایی مناسب برخوردار است. داده ها از طریق نرم افزار 11 SPSS و با استفاده از روش های آماری توصیفی، آزمون t مستقل، مجذور کای و تحلیل واریانس تجزیه و تحلیل شد.
یافته های پژوهش: میانگین سنی موارد پژوهش در گروه مورد 8/5±4/28 و در گروه شاهد 5/9±9/27 بود. 60 درصد افراد گروه مورد و 8/55 درصد گروه شاهد روستایی و بقیه را زنان شهری تشکیل می دادند. 51 درصد از گروه مورد دارای سطح تحصیل پایین تر از دیپلم بودند. نتایج حاصل از پرسشنامه SCL-90-R نشان داد که نمره آزمودنی های گروه مورد در ابعاد شکایات جسمانی، افسردگی و وسواس بیش از نقطه برش(2) بوده و نیاز به درمان داشتند. مقایسه بین گروه مورد و گروه شاهد نشان داد که اختلافی معنی دار بین 3 بعد شکایات جسمانی (P=0.01)، افسردگی (P=0/008) و پرخاشگری (p=0.037) وجود دارد.
بحث و نتیجه گیریپژوهش اخیر نشانگر پیامدهای روانی همسر آزاری و خشونت علیه زنان بوده و تاییدی بر آسیب به سلامت روان زنان بر اثر خشونت است. اختلال در سلامت روان زنان علاوه بر تحمیل هزینه های گزاف مراقبتی و دارویی بر جامعه، زندگی خانوادگی و تربیت فرزندان را دچار مشکل می سازد. بنابراین کوشش در پیشگیری از خشونت علیه زنان در سطح جامعه راهی برای حفظ سلامت روان آنان است.
کلید واژگان: خشونت خانگی, همسر آزاری, سلامت روانIntroductionViolence against women is a major health and human rights problem. Studies showed 1.8 million domestic violence in American women. Reliable, large scale studies in every country indicate 20-76% of violence against women by intimate partners. Spousal violence causes physical, sexual and mental harm and suffering in women. This study was conducted to assess mental health status in this group of women.Materials And MethodsThis cross–sectional study was done on an experimental group of 380 women referred to the forensic medicine center, then matched with a control group. SCL–90-R was used to evaluate mental symptoms in 9 psychological dimensions. The data was analyzed by SPSS 11 and T test, Chi square and analysis of one-way variance.FindingsThe mean age of experimental group was 28.4± 5.8, 60% of them were from rural areas and 40% from urban part. Education level of 51% of cases was under diploma. SCL 90-R showed that the score of experimental group in 3 dimensions, somatization, depression and obsession was more than cut of point (score:2) and their score was significantly higher than the control group in the following dimensions: somatization(p= 0/01), depression(p= 0/008) and aggression (p= 0/03).ConclusionThis study provides evidence to health care professionals that they shouldn’t only treat the physical injuries of women under violence but must also to learn how to assess and consider their mental health problems. -
سابقه و هدفپویایی علم پزشکی که از زمره مهم ترین بخش های علم در دنیای امروز محسوب می شود اهمیت کار یک پزشک و بالطبع شیوه آموزش پزشکی را حائز اهمیت می سازد. این مطالعه به منظور ارزیابی میزان رضایت مندی و عوامل موثر بر ارتقاء سطح رضایت مندی کارآموزان و کارورزان بالینی رشته پزشکی از آموزش ارائه شده در بخش های بالینی دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد انجام پذیرفت.مواد و روش هادر این مطالعه توصیفی- تحلیلی، نظرات 77 نفر از دانشجویان کارآموز و کارورز پزشکی دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد در مورد آموزش ارائه شده در بخش های بالینی و بخش بهداشت دانشگاه در قالب یک پرسش نامه که شامل سوالاتی پیرامون نحوه آموزش بخش های مختلف بالینی و آموزش مهارت های بالینی و نیز اطلاعاتی شامل سن و جنس، سال ورود به دانشگاه، نمره امتحان علوم پایه و امتحان پره انترنی بود جمع آوری گردید. رضایت مندی دانشجویان به صورت سه معیار زیاد، متوسط و کم ارزیابی گردید. در پرسش نامه از دانشجویان درخواست شد که دلایل خود مبنی بر رضایت یا عدم رضایت از بخش های مورد نظر و راه حل هایی که به نظر آنان می تواند در بهبود روند آموزش موثر باشند ذکر نمایند. اطلاعات بدست آمده پس از کد بندی وارد نرم افزار آماری SPSS شده و تجزیه وتحلیل اطلاعات با استفاده از تست های آماری مجذور Chi، آزمون آنالیز واریانس یک طرفه (ANOVA) و آمار توصیفی صورت گرفت.
نتایجنتایج بدست آمده رضایت مندی دانشجویان را در حد زیاد نسبت به دوره های آموزشی ذکر شده به صورت زیر نشان داد: طب داخلی 7/25%، مبانی جراحی 4/27%، طب اطفال 5/17%، طب زنان 3/6%، عفونی 5/54%، اعصاب 5/36%، گوش و حلق و بینی 8/54%، چشم پزشکی 5/47%، مسمومیت ها 2/21%، روانپزشکی 7/37%، اورولوژی 3/6%، بهداشت 6/17% و آموزش مهارت ها 4/17%. بیش ترین میزان رضایت مندی در بخش های داخلی و اطفال مربوط به برگزاری گزارش صبحگاهی و در بخش جراحی مربوط به ویزیت درمانگاه سرپایی و در درجه بعد مربوط به کلاس های تئوری بخش بود. در بخش زنان کم ترین میزان رضایت مندی را دانشجویان از درمانگاه سرپایی و کلاس های تئوری متذکر بودند. در بخش های مینور بخش های گوش و حلق و بینی، عفونی، روان پزشکی و اعصاب به ترتیب بیش ترین رضایت مندی دانشجویان را جلب نمودند. میزان رضایت مندی از آموزش بالینی با سن و جنس و مقطع تحصیلی ارتباط معنی دار نداشت ولی میزان رضایت مندی از دریافت مهارت ها در کارورزان به طور معنی داری بیش از کارآموزان بود. میزان رضایت مندی از بخش زنان با نمره علوم پایه و پره اینترنی ارتباط معنی دار داشت.
بحث ونتیجه گیریدر بخش های ماژور دانشجویان از عدم توجه کافی به راندهای آموزشی، درمانگاه های سرپایی و کلاس های تئوری ناراضی هستند. در مقابل گزارشات صبحگاهی با رضایت مندی بالای آنان همراه است. نارضایتی بالا از بخش زنان، مسمومیت ها و اورولوژی و نیز آموزش اقدامات احیا و لوله گذاری و مدیریت انجام زایمان از مجموعه آموزش های مهارت های بالینی، توجه خاص برنامه ریزان آموزشی را طلب می نماید.
کلید واژگان: آموزش پزشکی, رضایت مندی, دانشجویان پزشکی, دانشگاه علوم پزشکی شهرکردIntroductionRevolution of information in medical sciences as one of the important parts of knowledge has made the attention to medical education more critical. This study was performed to evaluate the satisfaction of Shahre-kord university medical students (interns and externs) from the quality of education in clinical courses.Materials And MethodsIn this descriptive-analytical study, the rate of satisfaction of 77 medical students (interns and externs) from the quality of education in Shahre-kord university clinical courses was evaluated using a locally standardized questionnaire. The findings were classified as: high, moderate and low. Data were analyzed using SPSS software (version 11).ResultsA total of 77 students completed the questionnaire. The high rate of satisfaction from the quality of education in different clinical clerkship periods was reported as follows: Internal medicine 25/7%, surgery (general surgery and orthopedic) 27/4%, pediatric medicine 17/5%, gynecology 6/3%, infectious disease 54/5%, neurology 36/5%, ENT 54/5%, ophthalmology 47/5%, poisoning 21/2%, psychiatry 37/7%, urology 6/3%, health science 17/6%. In addition, high rate of satisfaction from professional skills teaching was reported by 17.4% of the students. The most satisfaction rate in internal and pediatric courses was from morning reports and in surgery clerkship period, from outpatient clinic and theory courses. In gynecology period the lowest rate of satisfaction was reported from outpatient clinic and theory courses. High rate of satisfaction in minor clerkship periods was reported from ENT, infectious disease, psychiatry, and neurology periods respectively.ConclusionsIn major clerkship periods, the students were unsatisfied from teaching rounds, outpatient clinic and theory courses. In contrast, high rate of satisfaction was belonged to morning report programs. Due to the low rate of satisfaction from gynecology, poisoning and urology courses and also un-satisfaction from CPR and labor management teaching, reviewing the educational programs by teaching managers is recommended. -
زمینه و هدفبلایا و حوادث همه ساله منجر به ایجاد معلولیت، صدمات مالی و مرگ در بسیاری از افراد می گردد. تلفات انسانی پس از حوادث غیر مترقبه منجر به ایجاد آثار روانی مانند استرس، اضطراب و شکایات جسمی می گردد. اختلال فشار روانی آسیب زاد یا اختلال پس از ضربه (PTSD) از جمله این آثار است که در پی مواجهه با فشار آسیب زای شدید ایجاد می گردد. از جمله حوادث تاسف بار در ایران می توان به واقعه آتش سوزی مدرسه ابتدایی روستای سفیلان از توابع استان چهارمحال و بختیاری اشاره نمود. پژوهش اخیر با هدف بررسی فراوانی و شدت عوارض روانی ناشی از حادثه در کودکان و نوجوانان روستا و تاثیر مداخلات روانی در آنان انجام گرفت.روش بررسیدر یک مطالعه نیمه تجربی کلیه کودکان 15-5 ساله روستای سفیلان (41 نفر) که در هنگام حادثه در روستای سفیلان حضور داشتند انتخاب شدند. از طریق مصاحبه چهره به چهره با والدین کودکان پرسشنامه اطفال یول (Yoll) بلافاصله بعد از واقعه آتش سوزی تکمیل و سپس مداخلات بهداشت روان شامل تشکیل گروه های کاری، بازگویی روانشناختی، شناخت افکار اجتماعی و راهکارهای درمانی به مدت دو هفته و طی 4 جلسه صورت پذیرفت. مجددا پنج ماه بعد از حادثه و مداخله بهداشت و روان پرسشنامه مذکور تکمیل و داده ها از طریق آزمون های آماری t زوجی، t مستقل و آنالیز واریانس یک طرفه تجزیه و تحلیل گردید.یافته هادر سنجش نوبت اول میانگین نمره PTSD 61.14±15.03 و در نوبت دوم 48.19±9.6 بود (p<0.001). میانگین نمره PTSD قبل از مداخله در گروه سنی 10-5 سال و 15-10 سال به ترتیب 54.26±13.8 و 65.53±14.3 (p<0.01 و بعد از مداخله 43±5.7 و 51±10.28 بود (p<0.05). ولی جنسیت در این اختلاف تاثیری نداشت. با افزایش سطح تحصیلی میانگین نمره PTSD افزایش یافته و آزمون توکی این اختلاف را بین سطح تحصیلی قبل از دبستان با دو سطح دیگر معنی دار نشان داد (p<0.01).نتیجه گیرینتایج پژوهش اخیر گویای تاثیر مداخلات سریع بهداشت روان و آموزش راه های برخورد با حادثه و حمایت روانی بود. بنابراین اقدامات پیشگیری کننده در هر سه سطح پیشگیری (اول، دوم و سوم) در برخورد با سوانح و حوادث لازم است.
کلید واژگان: اختلال روانی, بهداشت روان, سفیلانBackground And AimDisasters cause disability, economic burden and death, annually. The casualties following the catastrophes such as earthquake, hurricane, and etc. leads to stress, anxiety, depression, and somatizaten. Post Traumatic Stress Disorder (PTSD) is one of these complications occurred after the unpleasant events. One of these events was happened in a rural region in Chaharmahal and Bakhtyari province, Safilan. Therefore, the aim of this study was to assess the frequency of post disaster psychologic complication in the children of the area and the effect of mental health intervention on them.MethodsThis is a quasi-experimental study in which all children aged 5-15 years from this region who experienced this event were interviewed. The face to face interview was performed with the parents of the children and the Yoll questionnaire was filled immediately after the event. Subsequently, the psychologic interventions including psychological re-explanation, recognition of social thinking and treatment mechanisms were used for two weeks through 4 seasons. Repeatedly, five months after the event, the same procedures were performed. Results were analyzed with paired t-test, independent t-test and ANOVA.ResultsIn the first round of measurement, the mean score of PTSD was 61.14±15.03, and in the 2nd time it was 48.19±9.6 (p<0.001). This score in the age groups of 5-10 and 10-15 years was 54.26±13.8 and 65.5±14.3, respectively before the intervention (p<0.05) and was 43±5.7 and 51±10.28, respectively after that (p<0.01). This difference was not sex dependent. Analysis of variance showed that with increasing education, score of PTSD significantly was increased and using Tukey test, it was shown that the difference was significant between the two level of education (p<0.01).ConclusionThe results of this study showed the effect of hygienic interventions and educations in the problem faced. Therefore, use of preventive mechanisms in all 3 preventive levels is essential in the case of this event.Keywords: PTSD, Mental health, Safilan -
سابقهسرطان خون حاد، شایع ترین سرطان دوران کودکی است که میزان کشندگی بالا، هزینه های گزاف درمانی، زمان طولانی بستری شدن در بیمارستان و ایجاد مشکلات روانی در بیمار و خانواده وی، بار سنگین اقتصادی - اجتماعی ایجاد می کند. با توجه به این بار سنگین، مطالعات علت شناسی در کشورهای مختلف صورت پذیرفته، که در بعضی موارد ارتباط معنادار این بیماری با عوامل ژنتیکی، محیطی و جمعیت شناختی مشخص شده است.هدفاز آن جا که در ایران تاکنون مطالعه جامعی در این زمینه صورت نگرفته است. مطالعه حاضر با هدف تعیین بعضی از عوامل خطر در ایران طراحی گردیده و سعی دارد تا عوامل خطر مؤثر در ایجاد این بیماری را در گروه سنی کم تر از پانزده سال مشخص سازد.روش بررسیپژوهش حاضر مطالعه ای مورد - شاهد است که به روش چهره به چهره در 107 نفر بیمار بستری در بخش خون اطفال بیمارستان نمازی به عنوان تنها مرکز موجود جهت بستری این بیماران در استان فارس و نیز مراجعین به کلینیک خون جهت پیگیری درمان، طی مهرماه تا پایان سال 1381 صورت پذیرفت و دو گروه شاهد جورشده از نظر سن و جنس شامل 214 نفر نیز به صورت تصادفی انتخاب شدند که گروه اول از بین بیماران بخش های بیمارستانی (غیر مرتبط با بیماری های خونی) و گروه دوم از سطح جامعه (مهدکودک ها، مدارس ابتدایی و راهنمایی) برگزیده شدند. اطلاعات به دست آمده توسط نرم افزار EPI6.04 و SPSS10 تجزیه و تحلیل گردید و جهت بررسی اثر عوامل مختلف، از تخمین خطر نسبی (Odd’s Ratio) استفاده شد.نتایجبراساس نتایج این مطالعه، عوامل خطر معنادار مرتبط با لوسمی حاد اطفال عبارت بودند از: شغل پدر (کارگر، کشاورز - دامدار، آزاد)، مصرف دخانیات توسط مادر کودک در دوران حاملگی، مصرف دخانیات توسط پدر کودک (بیش از ده نخ در روز و مدت مصرف بیش از ده سال)، استان محل تولد و سکونت (بوشهر، هرمزگان، خوزستان) تماس با دام (گاو گوسفند)، شرکت پدر در جنگ شیمیایی، تعداد افراد خانواده بیش از 5 نفر و نسبت فامیلی بین والدین، ابتلا به بیماری های ویروسی آبله مرغان و اوریون با لوسمی حاد، ارتباط معکوس به صورت معنادار داشته و به عنوان عوامل محافظتی شناخته شد.بحث و نتیجه گیرینتیجه گیری نهایی از مطالعه حاضر، لزوم آموزش و افزایش آگاهی عمومی به منظور اجتناب از عوامل خطر فوق الذکر و انجام غربالگری در افراد پرخطر به منظور بهبود پیش آگهی است. به علاوه به منظور روشن شدن نکات مبهم در این زمینه، انجام مطالعات با حجم نمونه بزرگ تر و بر روی هر یک از عوامل به صورت اختصاصی پیشنهاد می شود.
کلید واژگان: سرطان خون, اطفال, عوامل خطر -
تاثیر آموزش مهارتهای زندگی در زمینه پیشگیری از اقدام به خودکشی در زنان شهرستان اردلمقدمهخودکشی پدیده ای است که از دیرباز مورد توجه روانشناسان، جامعه شناسان و عالمان دینی بوده و متاثر از مجموعه ای از عوامل فردی، خانوادگی، فرهنگی و شناختی است. با توجه به بالا بودن میزان خودکشی در شهرستان اردل واقع در استان چهارمحال و بختیاری، پژوهش حاضر با هدف تعیین تاثیر آموزش مهارتهای زندگی در ارتقاء سطح آگاهی زنان این منطقه انجام پذیرفت.مواد و روش هاپژوهش حاضر مطالعه ای توصیفی، تحلیلی است که به صورت مقطعی بر روی زنان و دختران شهرستان اردل با تاکید بر دختران دبیرستانی در سال 83 انجام گرفت. آموزشها به صورت 30 نفره در گروه های مختلف در دبیرستانها، مراکز بهداشتی، درمانی و خانه های بهداشت انجام شد. تعداد شرکت کنندگان در کلاسها 750 نفر بودند و جزوه های آموزشی مهارتهای زندگی شامل: روش های مقابله با استرس، تصمیم گیری صحیح، مهارت ارتباط بین فردی و خودشناسی بین آنان توزیع گردید. 360 نفر از آموزش گیرندگان به روش تصادفی ساده جهت پژوهش انتخاب و با استفاده از پرسشنامه ارزیابی آموزشی، پیش آزمون و پس آزمون برروی آنها انجام گرفت، داده ها با استفاده از آزمونهای آماری t زوجی، تحلیل واریانس یکطرفه، توکی و همبستگی مورد تحلیل قرار گرفتند.
یافته های پژوهش: نتایج اختلاف معنی داری بین نمره های پیش آزمون و پس آزمون را نشان داد (001/0=P). نتایج تحلیل واریانس یکطرفه تفاوت معنی داری را بین نمره های پیش آزمون نشان داد (001/0P=). همچنین تفاوت معنی داری بین نمره های پیش آزمون با توجه به وضعیت تحصیلی و شغلی مشاهده گردید. اما در مورد وضعیت تاهل اختلاف معنی داری وجود نداشت. آزمون پیگیری توکی نشانگر اختلاف معنی دار بین میانگین نمرات سطوح تحصیلی لیسانس و فوق دیپلم با سطوح پایین تر و گروه شغلی فرهنگی (معلم و کارمند) با مشاغل محصل، آزاد و خانه دار بود. آزمون همبستگی نیز ارتباط مثبت بین سن و نمرات پیش آزمون و پس آزمون را نشان داد.
نتیجه گیری نهایی: نتایج مبین تاثیر آموزش مهارتهای زندگی در ارتقای سطح بهداشت روان و پیشگیری اولیه از خودکشی می باشد و استمرار این آموزشها به خصوص با تاکید بر ایجاد تغییر در سه حیطه یادگیری(آگاهی، نگرش و عملکرد) در افراد در معرض خطر، جهت پیشگیری از اقدام به خودکشی موثر می باشد. با توجه به اینکه این مطالعه بر پایه حیطه شناختی یادگیری صورت پذیرفت انجام مطالعه ای در آینده جهت بررسی عملکرد و پیامد نهایی آن توصیه می گردد.
کلید واژگان: آموزش, مهارتهای زندگی, خودکشی
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.