به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

مهدی غفوریان

  • مهدی غفوریان *، سهیلا صفایی، محمود عباسی
    زمینه و هدف
    تحلیل خودمختاری بیمار و کشف عناصر سازنده آن در ارتباط بین پزشک و بیمار دارای اهمیت ویژه ای است. هدف این مقاله تبیین محدوده خودمختاری بیمار به عنوان مولفه اصلی رضایت آگاهانه است.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه تحلیلی، کتب و مقالات منتشره مرتبط به صورت هدفمند جستجو و تحلیل شده و سپس نقش و محدوده خودمختاری بیمار در رضایت آگاهانه مورد بحث و بررسی قرار گرفت.
    یافته ها
    مهم ترین اقدامی که پزشک باید انجام دهد تا خودمختاری بیمار حفظ و رعایت گردد، ارائه اطلاعات به بیمار راجع به ماهیت بیماری و مداخلات درمانی مربوطه است. محققین از این اقدام مهم به «افشای اطلاعات» توسط پزشک و «فهم» توسط بیمار تعبیر کرده اند؛ در این خصوص، توجه و تاکید بر دو نکته حائز اهمیت است: اول این که هنگامی که از رابطه پزشک با بیمار سخن می گوییم، نباید آن را فقط به رابطه شخص پزشک با بیمار محدود کرد، بلکه منظور از پزشک، تیم درمان است که پزشک سرپرست آن است؛ دوم آنکه فهم و شناخت زیست جهان بیمار و مختصات دنیایی که در آن زیست می کند، برای انتخاب آگاهانه و خودمختار، از جایگاهی ویژه برخوردار است.
    نتیجه گیری
    تحقق رضایت آگاهانه، مستلزم افشای اطلاعات از طرف پزشک و فهم آن ها از طرف بیمار است. در اینجا اصل اساسی، همدلی پزشک با بیمار به معنای درک شرایط و دنیای ذهنی و روانی اوست تا بتواند بر اساس آن، اطلاعات مناسب و کافی را به بیمار انتقال دهد و به او برای انتخاب آگاهانه و آزادانه کمک نماید.
    کلید واژگان: خودمختاری, رضایت آگاهانه, افشای اطلاعات, بیمار محوری
    Mehdi Ghafourian *, Soheila Safaei, Mahmoud Abbasi
    Background and Aim
    The analysis of patient autonomy and the discovery of its constructive elements in the relationship between physician and patient are of special importance. The purpose of this study is to explain the role of patient autonomy as the main component of informed consent.
    Material and methods
    In this analytical study, books and published articles were purposefully searched and analyzed and then the role of patient autonomy in informed consent was discussed.
    Findings
    The most important action that a physician should take to respect for patient autonomy is providing information to him or her about the nature of the disease and related therapeutic interventions. The researchers have interpreted this important step in the "disclosure of information" by the physician and "understanding" by the patient; it seems that in this regard, attention and emphasis on two is important: first, when we talk about the physician and patient relationship, it means the treatment team which physician is head of it; secondly, understanding of the patient's mind and conditions in which he or she lives has a special importance for autonomous choice.
    Conclusion
    The basic principle in order to understanding the conditions and psychic world of the patient is physician’s empathy with the patient, to provide the appropriate and adequate information and help him or her choose consciously and freely.
    Keywords: Autonomy, Informed Consent, Disclosure, Patient-Oriented
  • مهدی غفوریان *، امیرعباس علیزمانی
    کاتینگهام به پیروی از پاسکال معتقد است که دین به سبب آنکه از موجودی متعالی سخن می گوید که فراتر از درک و فهم عقلانی بشر بوده و بالطبع به دلیل استفاده از زبانی که آکنده از نماد، تمثیل، استعاره و حکایت است، اساسا امکان ندارد مورد تحلیل عقلانی واقع شود. به این ترتیب، اثبات یا انکار وجود خداوند از طریق صرفا استدلال عقلانی ناممکن است. با وجود این، کاتینگهام از آنجا که با الهام از پاسکال، درکی عملی از دین دارد و دین را چیزی بیش از آموزه های نظری - عقیدتی می داند، از استدلالی عملی برای نشان دادن معقولیت باور به خداوند و نه برای اثبات وجود او استفاده می کند. از آنجا که آدمی با نظرورزی قادر به فهم خداوند نیست، راه مواجهه با خداوند نه نظری بلکه عملی است؛ با به کارگیری احساسات و عواطف و درگیری عملی با آموزه ها و باورهای دینی، می توان معقولیت باورهای دینی را دریافت و حضور خداوند در زندگی را حس کرد. بر این اساس، تغییر و تحول درونی منوط بر به کار بستن اعمال و ورزه های مورد توصیه ادیان و سنت های معنوی است.
    کلید واژگان: پاسکال, تحول درونی, خداباوری, دین, عاطفه, عمل, کاتینگهام
    Mahdi Ghaforian*, Amir Abbas Alizamani
    Cottingham in following Pascal believes that we can not analyse religion in rational way in principle because it talks about transcendent being which is above our rational faculties and it use symbolic, allegoric, metaphoric language and some narratives. Thus it is impossible to prove or deny existence of God by only rational arguments. Nevertheless cottingham in following Pascal, showing rationality of theism not proving of theism by practical argument because he believes that religion is something more than theoretical doctrines. So the way of encountering God is practical not theoretical because human can not find God in theory. So that we can understand rationality of religious beliefs and feel presence of God by appealing to emotions and practical involvement with religious doctrines. therefore If we want to change ourselves, we must apply religious and spiritual practices.
    Keywords: Cottingham, Pascal, Theism, Religion, Praxis, interior change, emotion
  • مهدی غفوریان، مالک حسینی*، مسعود صادقی

    رابرت آدامز در حوزه ی فرااخلاق کوشش می کند تا با دیدگاهی افلاطونی-الهیاتی ماهیت خوبی را دریابد و پس از آن ویژگی های زندگی اخلاقی توام با بهروزی و سعادت را بیان کند. بدین منظور، ابتدا با الهام از نظریه کریپکی-پاتنم نقش های معناشناختی خوبی را برمی شمرد سپس در جست وجوی بهترین گزینه ای که آن نقش ها را ایفا کند خداوند را خود خوبی و خوبی چیزها را مبتنی بر مشابهت آنها با خداوند می یابد؛ مشابهت چیزها با خداوند به عنوان خوب نامتناهی موجب ارزشمندی آنها می شود. ارزشمندی به آن نوع خوبی اشاره دارد که غیرابزاری است و چیزی را که برخوردار از آنست درخور تحسین و ستایش، عشق و احترام و حتی در بالاترین حد خود شایسته پرستش می کند. از نظر آدامز، سعادتمندی زندگی آدمی منوط به لذت و رضایتمندی از امور ارزشمند است؛ از یک طرف، لذت بردن و رضایتمندی از فعالیت های زندگی و از طرف دیگر، ارزشمندی فعالیت هایی که فرد از آن لذت می برد. در این دیدگاه، انواع ارزشمندی ها حضور دارند؛ ارزشمندی ها (خوب های متناهی) شامل نه فقط ارزش های اخلاقی بلکه ارزش های عقلانی، دینی و زیبایی شناختی نیز می شود.

    کلید واژگان: خوبی, خداوند, خوب نامتناهی, خوب های متناهی, ارزشمندی

    In his meta-ethics, Robert Adams endeavors to understand the nature of goodness in accordance with a platonic-theological viewpoint, and then to represent the components of a life of morality and well-being. Hence, inspired by Kripke-Putnam theory, he firstly explains semantic roles of goodness, and then tries to find what best plays those roles. In his view, God is good itself and goodness of things relies on their resemblance to God; things resemblance to God as infinite good makes their excellence. Excellence is a non-instrumental goodness which makes things suitable objects of admiration, love, honor, and even worship. According to Adams, well-being of human life relies on his enjoyment of the excellent: on the one hand, enjoyment of activities in life, and on the other hand the excellence of those enjoyable activities. There are different kinds of excellences (finite goods), including moral values as well as rational, religious and aesthetical values.

    Keywords: Goodness, God, Infinite good, Finite goods, excellence
  • مهدی غفوریان *، مالک حسینی
    رابرت آدامز در کتاب نظریه فضیلت، می کوشد تا تقریری نو از اخلاق فضیلت ارائه دهد. از نظر او، مولفه های اصلی فضیلت عبارتند از «بودن در جهت امور خوب» و «ارزشمندی». خوبی مطابق با تلقی افلاطونی-الهیاتی آدامز، این همان با خداوند مهربان به عنوان «خوب نامتناهی» است و همه امور خوب به عنوان خوب های متناهی، به میزان مشابهت با خداوند خوب و ارزشمنداند. بدین ترتیب، بودن در جهت امور خوب به شیوه های متفاوت رابطه و مواجهه با امور خوب دلالت می کند که شامل خواستن، عشق ورزیدن و احترام گذاشتن و مانند این هاست. ارزشمندی به آن نوع خوبی اشاره دارد که غیرابزاری است و چیزی را که برخوردار از آنست، درخور تحسین و ستایش، عشق و احترام و حتی شایسته پرستش می کند. آن چه در دیدگاه آدامز محل اشکال است اینست که او برای ارزشمندی «بودن در جهت خوب» معیاری ارائه نداده و آن را به عهده شهود ما نهاده است درحالی که تشخیص ارزشمندی برای تمایز فضیلت از غیرفضیلت نیازمند معیار است.
    کلید واژگان: اخلاق فضیلت, اخلاق عمل, خوب, ارزشمندی, پیامدگرایی
    Mahdi Ghafourian *, Malek Hosseini
    In his A Theory of Virtue, Robert Adams tries to provide a new formulation of virtue ethics. For Adams, the main components of virtue consist in “being for the good” and “excellence.” The good is, according to Adams’s Platonic-theological conception, identical with the Merciful God as an infinite Good, and all good things, as the finite good with their wide extent, are excellent to the extent of their similarity to the Good and Excellent God. Thus, being for the good refers to different manners of the relationship with the good, including desire, love, respect, and the like. Excellence refers to the kind of good that is non-instrumental, which makes what possesses it be praiseworthy, worthy of love and respect, and in its highest degree, worthy of worship. Thus, virtue refers to a position with respect to the good that is excellent. What is objectionable in Adams’s view is that he has failed to offer a criterion for the excellence of “being for the good, ” leaving it to our intuitions. However, the recognition of excellence in order to distinguish the virtue from non-virtue requires a criterion.
    Keywords: Virtue ethics, morality of action, the good, excellence, consequentialism
  • مهدی غفوریان، مسعود صادقی
    رابرت آدامز کوشش می کند تا با الهام از نظریه رویه های باورساز آلستون دیدگاه خود را در معرفت شناسی اخلاق سامان دهد. وی با وضع اصطلاح رویه های باورساز ناظر به ارزش، ورودی های ایجاد باورهای اخلاقی از این رویه ها را علاوه بر سنت تاریخی و فرهنگی شامل احساسات، عواطف، تمایلات و امیال ما نیز می داند. مجموعه این ورودی ها به همراه تفکر در باب آنها، باورهای اخلاقی را به عنوان خروجی رویه های باورساز ناظر به ارزش به ارمغان می آورد. از نظر آدامز، ایمان اخلاقی تامین کننده اعتماد به باورهای اخلاقی ای است که از طریق رویه های باورساز ناظر به ارزش ایجاد شده است و علی رغم اینکه ادله ای بر خلاف آنها وجود ندارد اما به سبب آنکه نمی توانند فراتر از هر نوع شک معقول باشند پس به ایمان اخلاقی نیازمندند.
    کلید واژگان: ایمان اخلاقی, رویه باورساز, رویه باورساز ناظر به ارزش, باور اخلاقی
    Mehdi Ghafourian, Masoud Sadeghi
    Robert Adams, Inspired by William Alston's theory of doxastic practice, forms his moral epistemology and coins the term of “evaluative doxastic practice”. The inputs of evaluative doxastic practice are historical and cultural tradition, as well as feelings, emotions, inclinations and desires. These inputs accompanied with thinking about them bring about moral beliefs as outputs of evaluative doxastic practices. In Adams’ view, moral faith provides the confidence base of moral beliefs formed thorough evaluative doxastic practices. Moral faith is necessary because the moral beliefs are not above any kind of reasonable doubt, Although there are not any reasons against them.
    Keywords: Doxastic Practice, Evaluative Doxastic Practice, Moral Belief, Moral Faith
  • مهدی غفوریان، مسعود صادقی، مالک حسینی
    رابرت مری هیو آدامز کوشش می کند با ارائه تقریری جدید از نظریه امر الهی از آن دفاع کند. وی بیان می کند که نه خوبی اخلاقی بلکه فقط الزام اخلاقی را می توان از طریق امر الهی توضیح داد. وی ابتدا با روش معناشناختی تحلیلی از معنای الزام اخلاقی به دست می دهد، سپس می کوشد با تعیین بهترین نامزدی که می تواند نقش معناشناختی الزام را ایفا کند ماهیت الزام اخلاقی را دریابد. از نظر آدامز مهم ترین نقشی که از تحلیل معنایی الزام اخلاقی به دست می آید ویژگی میان فردی آن است. اوامر خداوند به سبب ویژگی هایی نظیر گناهکاری فرد در صورت نقض آنها و نیز عینیت آن اوامر بهترین نامزدی است که می تواند این نقش را به خوبی ایفا کند. وی با الهام از نظریه کریپکی پاتنم بیان می کند رابطه میان امر خداوند و درستی/نادرستی عمل شبیه رابطه آب و H2O است. بنابراین نادرستی اخلاقی با مخالفت با اوامر خداوند خیرخواه و مهربان اینهمان است و به همین دلیل دارای ضرورت متافیزیکی است. برای دفاع از رای آدامز شایسته است «دیگری» بر گفتگوی فرد با خویشتن نیز دلالت کند و مراد از دیگری فقط فرد دیگر نباشد: دیگری خود فرد را نیز در بر می گیرد.
    کلید واژگان: نظریه امر الهی, الزام اخلاقی, آدامز, نظریه ارجاع کریپکی, پاتنم
    Mahdi Ghafourian, Masoud Sadeghi, Malek Hosseini
    Divine command theory is hitherto faced with some problems such as Euthyphro problem and moral arbitrariness. Robert Merrihew Adams tries to defend this theory by proposing a new form of it. He expresses that this theory can explain only moral obligation not moral goodness. First, using semantic method, he analyzes the meaning of moral obligation. Then, he tries to understand the nature of moral obligation by determining the best candidate which can play the semantic role of it. From his view, interpersonal and social property of moral obligation is its most important semantic feature. The best candidate for this role is divine commands, because they have some special properties. For example, if you violate them you are guilty and they also have objectivity. Following Kripke-Putnam theory, Adams asserts that the relation between divine command and rightness/wrongness of action is like the relation between water and H2O. Accordingly, moral wrongness is identified with love God commands and it has metaphysical necessity in result.
    Keywords: Divine command theory, Moral obligation, Semantics, Identification, Adams, Kripke-Putnam Theory of Reference
  • مهدی غفوریان*
    پس از نهضت ترجمه در جهان اسلام، مسلمانان اندیشه های فیلسوفان یونانی را دریافت نمودند و با تامل در باب میراث فلسفی آنان فلسفه ای را که موسوم به فلسفه اسلامی است، ایجاد کردند. مهمترین تفاوت مبنایی که میان فلسفه یونانی و فلسفه اسلامی وجود دارد و موجب ایجاد دو فلسفه مستقل شده است، فهمی دیگر از وجود و وجودشناسی متفاوت است. در این نوشتار برای فهم این دو نوع وجودشناسی به مقایسه دیدگاه دو فیلسوف شاخص، ارسطو و ابن سینا، درباره خداوند و صفات او می پردازیم. خداوند در فلسفه ارسطو، محرک نامتحرک و غایت نهایی عالم است و صفت بارز او فکر فکر است. بدین جهت، خداوند خالق ماسوای خود نیست و با آنها رابطه ای وجودی ندارد. ابن سینا به پیروی از فارابی با تمایز نهادن میان وجود و ماهیت، و واجب و ممکن، خداوند را به عنوان واجب الوجود و وجود محض که در راس سلسله علل قرار دارد و ماسوای او ممکن الوجود و وابسته به او هستند، معرفی نمود و اینچنین فهمی دیگر از وجود درانداخت. گرچه این نوشتار تصدیق می کند که فلسفه ارسطو مایه فکری فلسفه ابن سینا را فراهم آورده است بطوریکه در صورت نبود فلسفه ارسطو فلسفه ابن سینا نیز وجود نمی داشت، اما فلسفه ابن سینا با توجه به وجود شناسی متفاوت، اختلاف مبنایی با فلسفه ارسطو دارد.
    کلید واژگان: ارسطو, ابن سینا, فلسفه یونانی, فلسفه اسلامی, وجود, خداوند, واجب الوجود
    Mehdi Ghafourian*
    Muslims recieved Greek philosophers's thoughts after translation movement and constituted a philosophy known as Islamic philosophy by contemplating their philosophical heritage. The most important fundamental difference between Greek philosophy and Islamic philosophy that result in two independent philosophies, is another understanding of existence and different ontology. In this article, it is compared two salient philosopher views, Aristotle and Ibn Sina, about God and his attributes to understand these two different kinds of ontology. In Aristotle philosophy, God is unmoved mover and ultimate goal of the universe and his prominent feature is thought of thought. So God is not creator of anything and he does not have existential relation with anything. Ibn Sina following al-Farabi, introduced God as necessary being and pure existence who is in apex of causes and others are contingent and dependent on him by distinguishing existence and essence and also necessity and contingency so that posed another understanding of existence. Although here it is confirmed that Ibn Sina has got his thought material from Aristotle insofar as there is no Ibn Sina in absence of Aristotle, Ibn Sina philosophy, according to his different ontology, has fundamental difference with Aristotle philosophy.
    Keywords: Aristotle, Ibn Sina, Greek philosophy, Islamic Philosophy, Existence, God, Necessary Being
  • امیرعباس علیزمانی، مهدی غفوریان *

    یکی از موضوعات مهم مورد بحث در فلسفه، معنای زندگی است که جان کاتینگهام با نگارش کتابدر باب معنای زندگی، این موضوع را مورد بحث قرار داده است. وی با بیان اینکه تنها انسان است کهبه سبب وضعیت خاص وجودی اش از معنای زندگی پرسش می کند، اهمیت پرداختن به این پرسشرا خاطر نشان می کند. نزد کاتینگهام، مولفه هایی که زندگی را معنادار می سازند عبارتند از: عمق وجدیت، هدفمندی، خودآگاهی و خودمختاری، اخلاقی بودن (پیروی از ارزش های عینی اخلاقی)،موفقیت آمیز بودن و سرانجام خداباوری یا زندگی متدینانه. معنای زندگی از طریق اخلاقی زیستنکه منجر به برآورده شدن نیازها و شکوفایی استعدادهای سرشت انسانی ما م یشود، حاصل می گردد.اما از نظرگاهی صرفا انسانی، سرشت انسانی ما چیزی بیش از امیال و خواست ه های ممکنی نیست کهمحصول جهش ژنی است. بدین ترتیب، احکام اخلاقی نیز که بر مبنای این سرشت و ماهیت بنا شدهاست، از ارزش عینی برخوردار نیست. علاوه بر این، با توجه به سرشت آسیب پذیر و ضعیف انسان کههمواره در معرض ناکامی و شکست برنامه ها و فعالیت هایش است، تنها در پرتو نگرش دینی و معنویکه بر طبق آن خداوند خیرخواه، زندگی اخلاقی را از ما خواسته است هم می توان دلیلی قطعی برایپیروی از احکام و ارزش های عینی اخلاقی یافت و هم روح امید به موفقیت و معناداری زندگی را درزندگی انسان دمید. به عقیده کاتینگهام فهم، قبول و برخورداری از نگرش دینی و معنوی نیز مبتنیبر انجام اعمال مورد توصیه دین است. به نظر نگارندگان، تلاش کاتینگهام در توضیح اینکه چگونه  خداباوری بدون فرض مفهوم زندگی پس از مرگ تامین کننده ی موفقیت آمیز بودن زندگی استمقرون به صواب نیست

    کلید واژگان: کاتینگهام, دین, معنویت, عمل, اخلاق, موفقیت, معنای زندگی, دلیل قطعی, سرشت انسانی

    The meaning of life is one of the most important subjects in philosophythat John Cottingham in “on the meaning of life” discusses this. Thequestion of the meaning of life is important in his view because justhuman being asks “what is the meaning of life” because of his certainexistential situation. In Cottingham’s view, the characteristics of themeaning of life are profundity or seriousness, achievement, selfawarenessand autonomy, moral life i.e. moral objective values, successand theism or religious life. Cottingham holds that moral life cansatisfy human needs and flourish his talents. But our human nature ispurely result of genetic mutation in simply human view. Thereforemoral judgments do not have objective value because they depend onthis nature. Moreover, human being would not be successful in hisprojects and activities because of his vulnerable and fragile nature. Wecan reach conclusive reason for objective moral judgments and valuesand being hopeful for successful and meaningful life only if we rely onreligious and spiritual worldview which that benevolent god desires usto be moral. In Cottingham’s view, Understanding and acceptingreligious and spiritual worldview depends on exercising religiouspractices. in my humble opinion, Cottingham cannot explain howtheism support successful life because he does not use the concept oflife after death.

    Keywords: Cottingham, religion, Spirituality, Practice, morality, success, meaning of life, conclusive reason, human nature
  • سید محمد جواد پریزاده، غلامحسین خدایی، محمد نجفی، حسن مکارم، مهدی غفوریان، سیمین سیدی
    به منظور بررسی وضعیت تغذیه کودکان 6 تا 59 ماهه شهرستان کاشمر, مشخصات آنتروپومتریک 3122 کودک که در مدت 20 روز به واحد تنظیم خانواده مراکز بهداشتی درمانی شهری و خانه های بهداشت در روستاها مراجعه کرده بودند, توسط کاردانهای بهداشت خانواده در شهرها و بهورزان در روستاها اندازه گیری و ثبت گردید, این حجم از نمونه 6/20% جمعیت کل کودکان 59-6 ماهه را تشکیل می دهد.
    کلید واژگان: تغذیه, رشد, کم وزنی, لاغری
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال