مهناز خطیبان
-
زمینه و هدف
در بالین، از مدل پرستاری روی جهت بهبود سازگاری بیماران مورد استفاده قرار می گیرد. مشارکت بیماران در گروه های حمایتی به واسطه آشنایی بیماران با بیماران مشابه می تواند در ارتقای سازگاری آنها نقش مهمی داشته باشد. هدف از این مطالعه تعیین تاثیر بکارگیری گروه های حمایتی مبتنی بر مدل پرستاری روی بر سازگاری اجتماعی بیماران دارای دفیبریلاتور قابل کاشت بود.
مواد و روش هادر این کارآزمایی بالینی تصادفی سازی شده، 60 بیمار مراجعه کننده به درمانگاه های قلب بیمارستان های فرشچیان همدان و کوثر شیراز به صورت در دسترس انتخاب شدند. بیماران به طور تصادفی و با یکسان سازی جنس و کسر تخلیه در دو گروه آزمون و کنترل قرار گرفتند. بیماران در گروه آزمون در گروه های حمایتی مبتنی بر مدل پرستاری روی شرکت کردند و سپس دو بار در ماه وضعیت آنها از طریق تماس تلفنی پیگیری شد. بیماران در گروه کنترل تنها مراقبت های روتین دریافت کردند. سازگاری بیماران با استفاده از پرسشنامه سازگاری بل (Bell's (adjustment inventory در قبل و 3 ماه بعد از مداخله بررسی شد. تجزیه و تحلیل داده ها از طریق نرم افزار SPSS نسخه 22 و با آزمون های کای اسکوئر، تی استیودنت و تی زوجی انجام شد.
یافته هایافته ها نشان داد که متوسط سن بیماران 38/4 ± 48/60 سال بود. اکثریت بیماران (7/56%، 34=n) را مردان تشکیل می دادند و 35% (21=n) از بیماران ماهانه حداقل یک شوک را داشتند. بیشترین علت تعبیه دستگاه دفیبریلاتور قابل کاشت در بیماران نیز نارسایی قلبی (80%، 54=n) بوده است. بیماران در دو گروه از نظر مشخصات دموگرافیک تفاوت معناداری با یکدیگر ندارند. در گروه آزمون تفاوت معناداری در سازگاری اجتماعی در قبل و بعد از مداخله مشاهده شد. (001/0>p).
نتیجه گیریاین مطالعه نشان داد که مشارکت بیماران در گروه های حمایتی مبتنی بر مدل پرستاری روی به همراه پیگیری تلفنی بیماران می تواند به عنوان یک استراتژی موثر در بهبود سازگاری اجتماعی بیماران دارای دفیبریلاتور قابل کاشت مورد استفاده قرار گیرد.
کلید واژگان: گروه حمایتی, مدل پرستاری روی, سازگاری, دفیبریلاتور قابل کاشتBackground and objectivesNursing model is used to improve the adaptation of patients. Patients' participation in support groups can play an important role in improving their adaptation by getting to know similar patients. The purpose of this study was to determine the effect of using support groups based on the nursing model on social adaptation of patients with implantable defibrillators.
Methods and Materials:
In this randomized clinical trial, 60 patients referred to the heart clinics of Farshchian Hospitals in Hamedan and Kausar hospital in Shiraz were selected as convenience sampling. Patients were randomly assigned to intervention and control groups by blocking gender and ejection fraction. Patients in the intervention group participated in support groups based on Roy's nursing model, and then their condition was followed up twice a month through phone calls. Patients in the control group received only routine care. The social adaptation of the patients was assessed using Bell's adjustment inventory before and 3 months after the intervention. Data analysis was done by SPSS software using chi squared, t student and t paired tests.
ResultsThe findings showed that mean age of the patients was 60.48 ± 4.38 years. The majority of patients (56.7%, n=34) were men, and 35% (n=21) had at least one shock per month. The most common cause of implantation of an implantable defibrillator in patients was heart failure (n=54, 80%). The patients in the two groups did not differ significantly from each other in terms of demographic characteristics. Patients in the test group had a significant difference in the social adaptation before and after the intervention. (p>0.001).
ConclusionThis study showed that patients' participation in support groups based on Roy's nursing model along with telephone follow-up of patients can be used as an effective strategy in improving the social adaptation of patients with implantable defibrillators.
Keywords: Support Group, Nursing Model, Adaptation, Implantable Defibrillator -
سابقه و هدف
درد ناشی از زخم سوختگی حین اجرای رویه های درمانی باعث اضطراب در بیماران می شود. سلامت معنوی و تاب آوری از عوامل موثر بر اضطراب هستند. هدف از این مطالعه تعیین رابطه ی سلامت معنوی با تاب آوری و اضطراب ناشی از درد زخم در بیماران دچار سوختگی است.
مواد و روش هادر این مطالعه ی مقطعی، 213 بیمار دچار سوختگی دارای معیار ورود به مطالعه، به روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از پرسش نامه های اطلاعات دموگرافیک، سلامت معنوی پولوتزین و الیسون، تاب آوری کانردیویدسون و اضطراب درد سوختگی استفاده شده است. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون های تی و آنالیز واریانس یک طرفه و نرم افزار SPSS نسخه ی 21، در سطح معنی داری (0/05≤P) انجام شد.
یافته هانتایج نشان داد اکثر بیماران مرد (62/91 درصد) با میانگین سنی 12/72 ± 38/21 سال بوده اند. نمره ی میانگین و انحراف معیار سلامت معنوی، اضطراب درد زخم و تاب آوری به ترتیب 21/20 ± 73/63، 16/18 ± 52/83 و 13/51 ± 58/24 به دست آمد. بین سلامت معنوی و تاب آوری (0/001=P، 0/384=r) و بین تاب آوری و اضطراب ناشی از درد زخم (0/045=P، 0/138-=r) ارتباط معنی داری وجود داشت؛ اما بین سلامت معنوی و اضطراب ناشی از درد زخم ارتباط معناداری دیده نشد (0/702=P، 0/026-=r).
نتیجه گیریبا توجه به وجود درد بیماران دچار سوختگی حین رویه های درمانی و همچنین وجود ارتباط بین سلامت معنوی و تاب آوری و اضطراب درد می توان با ارتقای سلامت معنوی، تاب آوری بیماران را بگذرانند و با افزایش تاب آوری، اضطراب آن ها را کاهش داد و موجب شد که بیماران راحت تر دوران سوختگی را پشت سر بگذارند.
کلید واژگان: اضطراب, تاب آوری, درد, سلامت معنوی, سوختگیBackground and ObjectiveBurn pain during therapeutic procedures causes anxiety in patients. Spiritual health and resilience are factors affecting anxiety. The present study aimed to determine the relationship between spiritual health with resilience and wound pain anxiety in burn patients.
Materials and MethodsIn this cross-sectional study, 213 patients were selected by random sampling method. Demographic information, Polotzin and Ellison's spiritual health questionnaire, Connor-Davidson Resilience Scale, and Burns Specific Pain Anxiety Scale were used to collect data. T-tests and one-way analysis of variance were used to analyze the collected data. Data analysis was performed using SPSS software (version 21).
ResultsThe findings showed that most patients were male (62.91%) with an average age of 38.21 ± 12.72. The average scores of spiritual health, wound pain anxiety, and resilience were 73.63 ± 21.20, 52.83 ± 16.18, and 58.24 ± 13.51, respectively. Although a significant relationship was found between spiritual health and resilience and between resilience and wound pain anxiety, no significant relationship was seen between spiritual health and wound pain anxiety.
ConclusionBurn patients suffer a lot of pain during procedures such as dressings. Considering the relationship between spiritual health, burn pain anxiety and resilience, educational workshops are suggested to increase spiritual health, resilience and better tolerance during hospitalization.
Keywords: Anxiety, Burn, Pain, Resilience, Spiritual Health -
سابقه و هدف
وجود بیش ازحد قند در پلاسمای خون (هایپرگلایسمی) می تواند باعث افزایش اضطراب، افسردگی و استرس در بیماران مبتلا به دیابت نوع یک و درنتیجه کنترل نامناسب بیماری و افت کیفیت زندگی مددجو شود. این مطالعه به منظور ارایه ی فرایند پرستاری مددجوی نوجوان مبتلا به هایپرگلایسمی، بر اساس الگوی دستیابی به هدف کینگ انجام شد.
مواد و روش هادر مطالعه ی موردی حاضر، نمونه ی پژوهش، مددجویی نوجوان با هایپرگلایسمی بود که مکررا به بیمارستان مراجعه می کرد و بستری شده بود. بدین منظور انتخاب نمونه از طریق جامعه ی قابل دسترس پژوهش، یعنی نوجوانان بستری در بخش کودکان همدان با تشخیص هایپرگلایسمی انجام شد. گردآوری داده ها از طریق پرونده ی مددجو، مصاحبه با مددجو، مشاهده ی مددجو، خانواده، پزشک و پرستار انجام شد. فرایند پرستاری طبق الگوی دستیابی به هدف کینگ، پس از پذیرش درخواست پژوهشگر توسط مددجو در روز آخر بستری در بیمارستان آغاز شد. مراحل فرایند پرستاری یعنی بررسی، تشخیص پرستاری، تعیین اهداف مشترک و اولویت بندی، تراکنش بر اساس ترجیحات مددجو و ارزیابی سطح دستیابی به اهداف توسط مددجو با مقایسه قبل و بعد در طیف 2- تا 2+ به صورت تجزیه وتحلیل کیفی انجام شد.
یافته هایافته های مطالعه نشان داد که نوجوان دیابتی درک مناسبی از عوامل موثر بر پایداری سطح قند خون در محدوده طبیعی نداشت، اما با اجرای فرایند پرستاری و درک شرایط موثر بر هایپرگلایسمی ، آمادگی لازم را برای برقراری تعامل با پرستار پیدا کرد. یافته ها به چهار تشخیص پرستاری و دوازده هدف مراقبتی منجر شد. در ارزشیابی مشخص شد که مددجوی نوجوان بعد از اجرای فرایند پرستاری موفق شد به خوبی پایداری سطح قند خون در محدوده طبیعی را تجربه نماید.
نتیجه گیریفرایند پرستاری طبق الگوی کینگ در مددجوی مطالعه شده توانست باعث پایداری سطح قند خون در محدوده طبیعی شود. بنابراین، می توان فرایند پرستاری را طبق الگوی کینگ در نوجوانان مبتلا به دیابت نوع یک برای پایداری سطح قند خون در محدوده طبیعی پیشنهاد داد.
کلید واژگان: مددجویان, نوجوان, فرآیند پرستاری, هایپرگلایسمی, هموگلوبین گلیکوزیلهBackground and ObjectivesHyperglycemia can increase anxiety, depression, and stress in patients with type 1 diabetes, and as a result, poor control of the disease and a decrease in the patient's quality of life. The present study aimed to present the nursing process of an adolescent with hyperglycemia based on King's goal achievement model.
Materials and MethodsIn the present case study, the research sample was a teenage client with frequent hyperglycemia who had visited the hospital several times and was hospitalized. For this purpose, sample selection was performed by available sampling from the research community (i.e., teenagers hospitalized in Hamedan Children's Department with hyperglycemia diagnosis). Data collection was performed through the client's file, interview, and observation of the client, family, doctor, and nurse. The nursing process, according to King's goal achievement model, started after the patient accepted the researcher's request on the last day of hospitalization. The stages of the nursing process(i.e., examination, diagnosis of nursing, determination of common goals and prioritization, transaction based on client's preferences, and evaluation of the degree of achievement of goals by the client by comparing before and after in the range of -2 to +2) were performed in the form of qualitative analysis.
ResultsThe result pointed out that diabetic adolescents did not have a proper understanding of the factors affecting the stability of blood sugar levels in the normal range. Nonetheless, they found the necessary preparation to interact with the nurse by implementing the nursing process and understanding the conditions affecting hyperglycemia. The findings led to 4 nursing diagnoses and 12 care goals. In the evaluation, it was found that after the implementation of the nursing process, the adolescent client was able to experience the stability of the blood sugar level within the normal range.
ConclusionThe nursing process, according to King's model, was able to stabilize the blood sugar level in the normal range in the patient under study. Therefore, it is possible to suggest the nursing process according to King's model in adolescents with type 1 diabetes in order to maintain the blood sugar level in the normal range.
Keywords: Patients, Adolescent, Nursing Process, Hyperglycemia, Glycated Hemoglobin A -
مقدمه
بیماری و عوارض ناشی از آن باعث افت کیفیت زندگی مبتلایان می شود. خودمراقبتی، برآیندهای مطلوبی را در تامین، حفظ و ارتقاء سامتی افراد در پی دارد و مدل اورم از مدل هایی است که بیمار را در مراقبت مشارکت داده و بر خودمراقبتی تاکید دارد.
روش کاراین مرور سیستماتیک با جستجو مقالات فارسی با کلیدواژه های اورم، خودمراقبتی، مدل/تئوری/چارچوب خودمراقبتی و کیفیت زندگی در پایگاه های داده های معتبر فارسی Google Scholar، SID، IranDoc، Iran Medex و Magiran و جستجو مقالات انگلیسی با کلیدواژه های Orem, Self-care, Quality of life وModel/Theory/Framework Self-care در پایگاه های داده های معتبر انگلیسی Web of Sciences، PubMed، ProQuest، Google Scholar Scopus ، Science Direct ، در بازه زمانی 1392 تا 1397 انجام شد.
یافته هادر جستجوی اولیه 2206 مقاله یافت شد که پس از حذف موارد تکراری و لحاظ کردن معیارهای ورود/ خروج، نهایتا 14 مقاله هم راستا با اهداف این مطالعه مورد تحلیل قرار گرفتند. از میان مقالات مورد بررسی 5 مقاله به زبان انگلیسی و 9 مقاله به زبان فارسی به چاپ رسیده بودند. در رابطه با محیط پژوهش، 3 مقاله در تهران، 3 مقاله در اصفهان،2 مقاله در هر یک از شهرهای همدان، شیراز و ارومیه و 1 مقاله در شهرهای سبزوار و اهواز انجام شده بود. تمامی مقالات، مطالعات اصیل پژوهشی با رویکرد تحقیق تجربی بودند. در 10 مقاله، با بکارگیری الگوی خودمراقبتی اورم، کیفیت زندگی در تمامی ابعاد فیزیکی، عاطفی و اجتماعی افزایش چشم گیری داشته است که این افزایش از لحاظ آماری معنادار بوده است، بطوریکه در 4 مقاله دیگر، تنها در دو بعد از ابعاد کیفیت زندگی شامل بعد جسمی و روانی افزایش قابل توجهی مشاهده شده است.
نتیجه گیریبا توجه به تاثیر مثبت بکارگیری الگوی خودمراقبتی اورم در افزایش کیفیت زندگی بیماران، توصیه می شود ارائه دهندگان مراقبت بهداشتی با اجرای برنامه ی خودمراقبتی براساس تئوری اورم، باعث بهبود کیفیت زندگی بیماران شوند.
کلید واژگان: الگوی خودمراقبتی اورم, خودمراقبتی, کیفیت زندگیIntroductionDisease and complications can cause poor quality of life. Self-care provides desirable outcomes in providing, maintaining, and promoting the health of individuals. The Orem model is one of the models that participate in patient care and emphasizes self-care.
MethodsThis systematic review was conducted by searching Persian articles with the keywords Orem, Self Care, Model/ Theory/ Framework Self Care and Quality of Life invalid Persian databases Google Scholar, SID, IranDoc, IranMedex, and Magiran, and search English articles with the keywords Orem, Self-care, Quality of life and Model/ Theory/ Framework Self-care invalid English databases Elsevier, Web of Sciences, PubMed, Cinahl, ProQuest, Google Scholar, Scopus, It was done in 2013 to 2018.
ResultsInitial search of 2206 articles found that after eliminating duplicates and including entry/ exit criteria, finally, 14 articles were aligned with the objectives of this study. Of the articles reviewed, 5 were published in English and 9 in Farsi. Regarding the research environment, 3 articles were conducted in Tehran, 3 in Isfahan, 2 in each of Shiraz, Hamedan, Orumieh, and 1 in Sabzevar and Ahvaz. All articles were original and interventional research studies. In 10 articles, using the Orem self-care model, quality of life increased significantly in all physical, emotional, and social dimensions, which was statistically significant, as in the other four articles, only in two dimensions of quality of life, including physical dimension. Moreover, a significant psychological increase has been observed.
ConclusionsConsidering the positive effect of using the Orem self-care model to improve the quality of life of patients, it is recommended that health care providers improve the quality of life of patients by implementing Orem self-care Model.
Keywords: Orem Self-Care Model, Self-Care, Quality Of Life -
سابقه و هدف:
دیسترس اخلاقی عاملی آسیب زا در پرستار و مراقبت پرستاری است. شجاعت اخلاقی به پرستاران برای انجام مراقبت پرستاری کمک می کند. این مطالعه با هدف تعیین ارتباط بین دیسترس اخلاقی و شجاعت اخلاقی پرستاران شاغل در بیمارستان های منتخب دانشگاه علوم پزشکی همدان در طول پاندمی کووید 19 انجام شد.
مواد و روش هااین مطالعه مقطعی، با مشارکت 204 پرستار شاغل در بیمارستان های منتخب آموزشی و با روش تصادفی ندی انجام شد. داده ها به روش خودگزارشی و با چک لیست دموگرافیک، پرسش نامه دیسترس اخلاقی Corley و شجاعت اخلاقی Sekerka جمع آوری شد. به منظور تجزیه وتحلیل داده ها از آزمون تی مستقل، آنووا و تحلیل رگرسیون استفاده شد و تجزیه وتحلیل داده ها با کمک نرم افزار SPSS نسخه 21 و در سطح معنی داری 0.050P≤ انجام شد.
یافته هانتایج نشان داد بیشتر پرستاران مرد (55.40 درصد) با میانگین سنی 9.53±41.96 سال، شاغل در بخش اورژانس (43.20 درصد)، دارای سابقه کار 5 تا 10 سال (51.38 درصد) و قراردادی (57.45 درصد) بودند. بین دیسترس اخلاقی با جنس، محل خدمت و سابقه کار و همچنین بین شجاعت اخلاقی با سن ارتباط معنی داری وجود داشت (0.050P≤)، اما بین دیسترس اخلاقی با نوع استخدام و نیز بین شجاعت اخلاقی با نوع استخدام، سابقه کار، جنسیت و محل خدمت ارتباطی وجود نداشت (0.050≥p). بین دیسترس اخلاقی و شجاعت اخلاقی ارتباط منفی معنی دار وجود داشت (0.863-R=، 0.050P≤). نتایج حاصل از مدل رگرسیون تطبیق داده شده نشان داد با هر واحد افزایش نمره دیسترس اخلاقی، نمره شجاعت اخلاقی 0.33 نمره کاهش می یابد که این ارتباط از نظر آماری معنادار بود (33/β=-، 0.001P<). میانگین نمره کل دیسترس اخلاقی 3.32±57.61 و میانگین نمره کل شجاعت اخلاقی 92.46±36.2 بود.
نتیجه گیریازآنجاکه بین دیسترس اخلاقی و شجاعت اخلاقی ارتباط معنی دار منفی وجود دارد، لذا برگزاری کارگاه های انگیزش اخلاقی به منظور کاهش دیسترس اخلاقی و افزایش شجاعت اخلاقی پرستاران پیشنهاد می شود.
کلید واژگان: پرستاران, کووید 19, مکانیسم های رفتاری, وضعیت اخلاقیBackground and ObjectiveMoral distress is a harmful factor in nursing and nursing care. Ethical courage helps nurses to perform nursing care. The present study aimed to determine the relationship between moral distress and moral courage of nurses working in selected hospitals of Hamadan University of Medical Sciences during the Covid-19 pandemic.
Materials and MethodsThis cross-sectional study was conducted with the participation of 204 nurses working in selected educational hospitals by random sampling method. Data were collected by the self-report method using a demographic checklist, as well as Corelli Moral Distress and Sekerka Moral Courage questionnaires. The data were analyzed in SPSS software (version 21) using independent t-test, ANOVA, and regression analysis. A P≤0.050 was considered statistically significant.
ResultsThe results demonstrated that the majority of nurses were male (55.40%) with a mean age of 41.96±9.53 years, working in the emergency department (43.20%), with 5-10 years of work experience (51.38%), and contract employment (57.45%). Moral distress was significantly correlated with gender, place of service, and work experience; moreover, moral courage and age were significantly associated (P≤0.050). Nevertheless, no significant relationship was detected between moral distress and the type of employment. Moral courage was not correlated with the type of employment, work experience, gender, and place of service (P≥0.050). There was a significant negative relationship between moral distress and moral courage (R=-0.863, P≤0.050). The results of the adjusted regression model illustrated that with each unit increase in the moral distress score, the moral courage score decreases by 0.33. This relationship was statistically significant (β=-.033, P<0.001). The mean scores of moral distress and moral courage were 57.61±3.32 and 36.92±2.46, respectively.
ConclusionSince there is a significant negative relationship between moral distress and moral courage, it is recommended to hold moral motivation workshops to reduce moral distress and increase moral courage for nurses.
Keywords: Behavior Mechanisms, COVID-19, Moral Status, Nurses -
مقدمه
لوسمی و درمان آن فرآیندی طولانی و نیازمند تبعیت از رفتارهای خود مراقبتی است، مدل پرستاری نقص خودمراقبتی اورم، چارچوبی را جهت فرآیند پرستاری در این راستا مهیا می کند لذا این مطالعه با هدف تاثیر به کارگیری فرآیند پرستاری مبتنی بر مدل نقص خودمراقبتی اورم بر مددجوی مبتلا به لوسمی میلوییدی حاد انجام شد.
روش کاردر این گزارش مورد، فرآیند پرستاری از یک مددجوی مبتلا به لوسمی میلوییدی حاد، مراجعه کننده به بیمارستان بهشتی شهر همدان در سال 1401، مبتنی بر مدل نقص خودمراقبتی اورم ارایه گردید. گردآوری داده ها با استفاده از فرم ارزیابی اورم و با روش های معاینه، مصاحبه و مشاهده انجام شد. بر اساس نیازهای خودمراقبتی همگانی، تکاملی و انحراف از سلامتی بیمار، تشخیص های پرستاری تعیین شد، سپس برنامه ریزی و تعیین اهداف انجام گرفت و نوع سیستم پرستاری به کار برده شده تعیین گردید. در نهایت اقدامات پرستاری بر اساس ارتقا خودمراقبتی انجام شد و پیشرفت مراقبت و اهداف مطالعه مجددا ارزشیابی گردید.
یافته هابر اساس شناخت نیازهای خودمراقبتی بیمار، 9 تشخیص پرستاری تعیین شد و درنهایت اجرای فرایند پرستاری براساس مدل اورم منجر به افزایش کیفیت خدمات پرستاری همراه با افزایش عملکرد خودمراقبتی بیمار درمورد مشکلات ناشی از بیماری اش گردید بطوریکه بهبود توان خودمراقبتی بیمار دررابطه با کنترل درد، کاهش ریسک عفونت، کنترل خونریزی و بهبود خواب، کاهش ترس و وابستگی، افزایش انگیزه و اعتماد به نفس و حس استقلال در بیمار مشاهده شد.
نتیجه گیرینظریه پرستاری نقص خودمراقبتی اورم به شناسایی و درک همه جانبه نیازهای بیمار، کمک فراوانی کرد و با مشارکت دادن بیمار در امر مراقبت از خود، دستیابی به اهداف مراقبتی را تسهیل نمود.
کلید واژگان: فرایند پرستاری, لوسمی میلوئیدی حاد, نظریه ی پرستاری نقص خود مراقبتی اورم, گزارش موردIntroductionLeukemia and its treatment is a long process and requires adherence to self-care behaviors. Orem's self-care deficit nursing model provides a framework for the nursing process in this direction, therefore this study aims to apply The nursing process based on Orem's self-care deficit model was performed on a patient with acute myeloid leukemia.
MethodsIn this case report, the nursing process of a client suffering from acute myeloid leukemia, referred to Beheshti Hospital in Hamadan city in 1401, based on the Orem's self-care deficit model, was presented. Data collection was done by using Orem evaluation form and by examination, interview, and observation methods. Based on the general self-care needs, development, and deviation from the patient's health, nursing diagnoses were determined, then planning and setting goals were done and the type of nursing system used was determined. Finally, nursing actions were performed based on promoting self-care, and the achievement of the patient's goals and progress was evaluated as a factor of self-care.
ResultsBased on the recognition of the patient's self-care needs, ten nursing diagnoses were determined, and finally, the implementation of the nursing process based on the Orem model led to an increase in the quality of nursing services along with an increase in the patient's self-care performance regarding the problems caused by his illness, so that improving the patient's self-care ability in relation to pain control, reducing Risk of infection, control of bleeding and improvement of sleep, reduction of fear and dependence, an increase of motivation and self-confidence and sense of independence was observed in the patient.
ConclusionOrem's self-care deficit model greatly helped to identify and comprehensively understand the patient's needs and facilitated the achievement of care goals by involving the patient in self-care.
Keywords: Nursing process, Aacute myeloid leukemia, Orem's self-care deficit nursing theory, Case report -
مقدمه
حرفه و رشته پرستاری، به عنوان یک عرصه علمی نیازمند مبنایی علمی است که مدل های پرستاری شاخص آن بوده و هست. یکی از مدل های مطرح در پرستاری مدل خودمراقبتی Orem می باشد. لذا این مطالعه با هدف به کارگیری فرآیند پرستاری مبتنی بر مدل خودمراقبتی Orem در مددجو شکستگی درشت نی انجام شد.
روش کاردر این مطالعه موردی، فرآیند پرستاری از یک مددجو با شکستگی استخوان درشت نی بستری در بیمارستان بعثت شهر همدان در سال 1399 ارایه گردید. در مرحله بررسی و شناخت پرستاری، گردآوری داده ها براساس "فرم بررسی مدل خودمراقبتی Orem" انجام شد. تشخیص های پرستاری تدوین شد و اهداف مراقبتی تعیین و اقدامات پرستاری جهت دستیابی به اهداف، انجام گردید. تجزیه و تحلیل داده ها، با استفاده از جدول ارایه شد.
یافته ها:
یافته ها نشان داد که موارد نقص در خودمراقبتی و نیازهای خودمراقبتی بیمار پس از اقدامات پرستاری بر اساس مدل مدل خودمراقبتی Orem کاهش یافت. یافته ها منجر به 7 تشخیص پرستاری و 42 هدف مراقبتی گردید.
نتیجه گیری:
استفاده از مدل خودمراقبتی Orem به عنوان چارچوبی برای تشخیص، انتخاب اقدام مناسب و ارزشیابی نتایج، بسیار مفید بود. پیشنهاد می شود تیوری های پرستاری به صورت کاربردی در تمامی بخش ها و روی بیماران مختلف به کار روند.
کلید واژگان: فرآیند پرستاری, مدل پرستاری Orem, شکستگی استخوان درشت نی, مطالعه موردیIntroductionNursing profession and field, as a scientific field, needs a scientific basis of which nursing models were and still are. One of the prominent models in nursing is Orem's self-care model. Therefore, this study was conducted with the aim of applying the nursing process based on the Orem self-care model in patients with tibia fractures.
MethodsIn this case study, the nursing process of a patient with tibia fracture admitted to Ba'ath Hospital in Hamedan city in 2019 was presented. In the stage of nursing research and recognition, data collection was done based on the "Orem self-care model survey form". Nursing diagnoses were compiled and care goals were determined and nursing measures were taken to achieve the goals. Data analysis was presented using a table.
ResultsThe findings showed that cases of self-care deficiencies and patient self-care needs decreased after nursing measures based on the Orem self-care model. The findings led to 7 nursing diagnoses and 42 care goals.
ConclusionsUsing Orem's self-care model as a framework for diagnosis, choosing the appropriate action and evaluating the results was very useful. It is suggested that nursing theories be applied in all departments and on different patients.
Keywords: Nursing Process, Orem Nursing Model, Tibia Fracture, Case Study -
زمینه و هدف
سوختگی یکی از ناتوان کننده ترین انواع تروما است. آمادگی بیمار برای یافتن راه بهینه برای مقابله با بیماری و همچنین حفظ استقلال و شادی زندگی، بخشی ضروری از روند درمانی بیماران سوختگی است. هدف از این مطالعه، استفاده از مدل سازگاری کالیستا روی در مراقبت از بیمار سوختگی بود.
روش ها:
این مطالعه، یک مطالعه موردی بود که با شرکت یک بیمار مبتلا به سوختگی بستری در بخش سوختگی بیمارستان بعثت همدان در سال 1401 انجام شد. داده ها با استفاده از مشاهده، مصاحبه و مستندات بیمار جمع آوری و در چهار بعد، بر اساس مراحل فرآیند پرستاری در مدل سازگاری روی، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
نتایجنتایج مطالعه نشان داد که بیمار در ابعاد فیزیولوژیکی، انطباق ادراک از خود، ایفای نقش، استقلال و وابستگی از رفتارهای سازگار و ناسازگاری برخوردار بود، که پس از انجام مراقبت های پرستاری بر اساس الگوی سازگاری روی، برخی از رفتارهای ناسازگار وی کاهش یافت. همچنین بر اساس اطلاعات بدست آمده از پرسشنامه بیمارستانی اضطراب و افسردگی (HADS)، بکارگیری مدل سازگاری روی باعث کاهش اضطراب و افسردگی بیمار در سه مرحله شد. به طوری که نمره کلی پرسشنامه اضطراب و افسردگی در نوبت دوم و سوم نسبت به نوبت اول تکمیل پرسشنامه به ترتیب 67 و 68 درصد کاهش یافت.
نتیجه گیری:
با توجه به نتایج پژوهش حاضر، اجرای برنامه مراقبت پرستاری مبتنی بر مدل سازگاری روی، می تواند بر سازگاری جسمی، روانی و کاهش رفتارهای ناسازگار در بیماران دچار آسیب سوختگی موثر باشد.
کلید واژگان: مدل سازگاری روی, سوختگی, فرآیند پرستاری, سازگاریBackground and aimBurn is one of the most debilitating type of trauma. Preparing the patient to find the optimal way to deal with the disease as well as maintaining independence and happiness in life is an essential part of the treatment process for burn patients. The aim of this study was to apply the Callista Roy's adaptation model in the care of burn patients.
MethodsThis study was a case study that was conducted with the participation of a burn patient hospitalized in the burn ward of Besat Hospital in Hamedan city in 2022. Data were collected using observation, interview and patient documentation and were analyzed in four dimensions, based on the steps of the nursing process in Roy's adaptation model.
ResultsThe results of the study showed that the patient had compatible and incompatible behaviors in physiological dimensions, adaptation of self-perception, role playing, independence and dependence. However, after nursing care based on Roy's adaptation model, some of these incompatible behaviors decreased. Also, based on the information obtained from the Hospital Anxiety and Depression Scale (HADS), the application of the Roy's adaptation model reduced the patient's anxiety and depression in three stages. So that the overall score of the anxiety and depression questionnaire in the second and third time compared to the first time of completing the questionnaire decreased by 67% and 68%, respectively.
ConclusionAccording to the results of the present study, the implementation of the nursing care program based on the Roy adaptation model can be effective on physical and psychological adaptation and reduction of incompatible behaviors in patients with burn injuries.
Keywords: Roy's Adaptation Model, Burn, Nursing Process, Adaptation -
مقدمه
ارزشیابی خود و همتا بعنوان ارزشیابی های تکوینی در افزایش یادگیری دانشجویان تاثیر دارند. بمنظور معرفی روش موثرتر، پژوهش حاضر با هدف مقایسه تاثیر بکارگیری ارزشیابی خود و همتا بر رضایتمندی و یادگیری مهارت بالینی دانشجویان پرستاری انجام شد.
روش کاردر این مطالعه مداخله ای با طرح متقاطع، کلیه دانشجویان ترم یک کارشناسی پرستاری دانشکده پرستاری مامایی همدان جهت انجام دو پروسیجر ساکشن و پانسمان وارد مطالعه شدند. از چک لیست استاندارد برای ارزشیابی هر پروسیجر استفاده گردید. با استفاده از چک لیستها، همزمان با ارزشیابی مربی هر 49 دانشجو به صورت قرعه کشی یکی از پروسیجرها را به روش خودارزشیابی و پروسیجر بعدی را به صورت ارزشیابی همتا انجام دادند. 2هفته بعد مجدد هر دانشجو در طی انجام پروسیجرها تحت ارزشیابی توسط مربی قرار گرفت. نمره نهایی به عنوان ملاک یادگیری در نظر گرفته شد. رضایت دانشجویان از روش های ارزشیابی با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته بررسی گردید. داده ها با SPSS-16 و با سطح معنی داری 05/0 تجزیه تحلیل شدند.
یافته هادر پروسیجر ساکشن تفاوتی بین نمره نهایی دانشجویان در دو روش ارزشیابی وجود نداشت. در پروسیجر پانسمان ارزشیابی همتا باعث یادگیری بهتر در دانشجویان نسبت به روش خودارزشیابی شد (01/0>p). ارزشیابی همتا باعث رضایت بیشتر دانشجویان در بعد ارتباط و کاهش اضطراب گردید (05/0>p).
نتیجه گیریبا توجه رضایت دانشجویان از ارزشیابی همتا و تاثیر مثبت آن بر یادگیری مهارتهای بالینی دانشجویان، استفاده از این روش در امر آموزش دانشجویان به مسیولان آموزشی توصیه می گردد.
کلید واژگان: دانشجو, رضایت, خود ارزشیابیIntroductionSelf-evaluation and peer as formative evaluation have an effect in increase students' learning. To introduce a more effective method, this study was done to Purpose comparison of two formative evaluation methods on satisfaction and learning of clinical skills in nursing students.
methodsIn this interventional study to crossover design, all one semester of bachelor nursing students of hamadan nursing and midwifery school entered the study to perform two suction and dressing procedures. Standard checklists were used to evaluate each procedure. Using the checklists, Simultaneous with the instructor evaluation, all 49 students by lottery were don one procedure by self- evaluation and the next procedure to a peer evaluation. Two weeks later, each student was reassessed by the instructor during the procedure. The final score was considered as the learning criterion. Students' satisfaction with evaluation methods was assessed using a researcher-made questionnaire. Data were analyzed by SPSS-16 with a significance level of 0.05.
ResultsIn the suction procedure, there was no difference between the final scores of the students in the two evaluation methods. In the dressing process, peer evaluation improves students' learning than the self-evaluation method (p<0.01). Peer evaluation led to higher satisfaction of students in the communication dimension and anxiety reduction (p <0.05).
ConclusionConsidering students 'satisfaction of peer evaluation and its positive impact on students' learning of clinical skills, it is recommended to use this method in teaching students to the educational authorities.
Keywords: Personal Satisfaction, Self-assessment, Student -
مقدمه
بیماران مبتلا به سکته مغزی به دلیل ماهیت پیچیده و سنگین بیماری، نیازمند اجرای یک برنامه مراقبت دقیق و کلی پرستاری است. استفاده از مدل های پرستاری در فرآیند مراقبت از بیماران می تواند چارچوبی برای تفکر پرستار در بررسی شرایط مختلف بیماران، تجزیه و تحلیل بهتر شرایط و سازماندهی تفکر جهت بهترین تصمیم گیری برای بیمار فراهم آورد. لذا این مطالعه با هدف تاثیر به کارگیری فرآیند پرستاری مبتنی بر مدل سیستم رفتاری جانسون در مددجو مبتلا به بیماری سکته مغزی انجام شد.
روش کاردر این گزارش مورد، فرآیند پرستاری از یک مددجوی مبتلا به سکته مغزی مراجعه کننده به درمانگاه نورولوژی بیمارستان شهید بهشتی همدان در سال 1399 ارایه گردید. گردآوری داده ها در مرحله بررسی براساس "فرم بررسی مدل سیستم رفتاری جانسون" با مشاهده، مصاحبه و معاینه فیزیکی انجام شد. تشخیص های پرستاری به صورت رفتارهای پایدار و ناپایدار تدوین شد و اهداف مراقبتی جهت افزایش حفظ رفتارهای پایدار و کاهش یا حذف رفتارهای ناپایدار تعیین و با مددجو به اشتراک گذاشته شد. اقدامات پرستاری جهت دستیابی به اهداف، انجام و ارزشیابی گردید. تجزیه و تحلیل داده ها، با استفاده از جدول ارایه شد.
یافته هانتایج مطالعه نشان داد که مددجو رفتارهای ناپایداری را در چهار زیر سیستم رفتاری (ناکارآمدی در زیر سیستم های پرخاشگری و محافظت، دفعی، ذخیرهای و جنسی) داشت. پس از انجام اقدامات پرستاری طراحی شده بر اساس مدل جانسون، رفتارهای ناپایدار کاهش پیدا کردند.
نتیجه گیریاستفاده از مدل رفتاری جانسون، بر تعدیل و اصلاح رفتارهای ناپایدار بسیار مفید و کمک کننده بود. بنابراین پیشنهاد می شود این مدل به عنوان چارچوبی برای انجام مراقبت پرستاری مورد استفاده قرار گیرد.
کلید واژگان: فرآیند پرستاری, سکته مغزی, گزارش مورد, مدل جانسونIntroductionPatients with stroke due to the complex and severe nature of the disease, need to implement a thorough and comprehensive nursing care program. The use of nursing models in the patient care process can provide a framework for nurse thinking in examining different patient conditions, better analyzing the situation and organizing thinking for the best decision for the patient. Therefore, this study was conducted with the aim of influencing the application of the nursing process based on Johnsonchr('39')s behavioral system model in patients with stroke.
MethodsIn this report, the nursing process of a client with a stroke referred to the neurology clinic of Shahid Beheshti Hospital in Hamadan in 2021 was presented. Data were collected during the review phase based on the "Johnson Behavioral Model Review Form" by observation, interview, and physical examination. Nursing diagnoses were formulated as sustained and unstable behaviors and care goals were determined and discussed to increase the maintenance of sustained and decreasing behaviors or eliminate unstable behaviors. Nursing procedures were performed and evaluated to achieve the goals. Data analysis was presented using tables.
ResultsThe results of the study showed that clients for unstable behaviors in the four sub-behavioral systems (dysfunction in the subsystems of aggression and protection, sexual and sexual). Unstable behaviors are reduced after the nursing procedures are designed.
ConclusionsThe use of Johnsonchr('39')s behavioral model was very useful and helpful in modifying and correcting unstable behaviors. Therefore, it is suggested that this model be used as a framework for nursing care.
Keywords: Nursing Process, Stroke, Case Report, Johnson Model -
مقدمه
بیماری های عروق قلب، علت اصلی مرگ می باشند که هزینه های کلان مرتبط با سلامت را برای سیستم های مراقبتی ایجاد می کنند. مددجویی که اهداف درمان و مراقبت را همراستای اهداف و اولویت های خود درک نماید، مشارکت بیشتری در آنها خواهد داشت. نظریه دستیابی به هدف کینگ به این موضوع پرداخته است. این مطالعه به منظور ارایه فرایند پرستاری در مددجوی مبتلا به سندرم کرونری حاد براساس مدل دستیابی به هدف کینگ انجام شد.
روش کاردر این مطالعه موردی یک مددجوی سکته قلبی با آنژیوپلاستی کرونری ناموفق و عدم امکان جراحی قلب باز که پس از ترخیص، طی 10 روز دو بار به دلیل عوارض به بیمارستان مراجعه کرده بود، بررسی شد. داده ها از طریق پرونده مددجو، مشاهده و مصاحبه با مددجو، خانواده، پزشک و پرستار گردآوری شد. مراحل فرایند پرستاری یعنی بررسی، تشخیص پرستاری، تعیین اهداف مشترک و اولویت بندی، تراکنش بر اساس ترجیحات مددجو و ارزشیابی میزان دستیابی به اهداف توسط مددجو با مقایسه قبل و بعد در طیف 2- تا 2+ به صورت تجزیه و تحلیل کیفی انجام شد.
یافته هاتحلیل ها نشان داد که هرچند مددجو درک صحیح از اهمیت تبعیت از رفتارهای سلامت و درمان را نداشت، اما آمادگی برای برقراری تعامل با پرستار به صورت پیش قدم شدن را داشت. یافته ها منجر به 7 تشخیص پرستاری و 42 هدف مراقبتی گردید. در ارزشیابی مددجو قادر شد به خوبی از درمان تبعیت کند و فعالیت های روزمره زندگی خود را تعدیل نماید.
نتیجه گیریطبق فرایند پرستاری بر اساس مدل دستیابی به هدف کینگ، مددجوی سندرم کرونری حاد توانست با تلاش در زمینه تعدیل فعالیت های روزمره براساس اهداف اولویت بندی شده خودش، عمل نماید. پیشنهاد می شود فرایند پرستاری بر اساس مدل دستیابی به هدف کینگ در مدجویان سندرم کرونری حاد مورد استفاده قرار گیرد.
کلید واژگان: فرایند پرستاری, سندرم کرونری حاد, مدل پرستاری, تئوری پرستاری, مطالعه موردیIntroductionCardiovascular disease is a major cause of death, creating huge health-related costs for health care systems. A client who understands the goals of treatment and care in line with their goals and priorities, will be more involved. King's goal attainment theory has addressed this issue. This study was performed to provide a nursing process in a client with acute coronary syndrome based on King's goal attainment Model.
MethodsIn this case study, a myocardial infarction client with unsuccessful coronary angioplasty and the impossibility of open-heart surgery who was referred to the hospital twice within 10 days due to complications was evaluated. Data were collected through the client's file, observation and interview with the client, family, physician and nurse. The stages of the nursing process, namely, nursing diagnosis, common goals setting and prioritization, transaction based on client preferences, and evaluation of client achievement goals by comparing before and after in the range of 2- to 2+ were performed as a qualitative analysis.
ResultsAnalyzes showed that although the client did not have a clear understanding of the importance of adherence to health and treatment behaviors, he was willing to interact with the nurse in a step-by step manner. Findings led to 7 nursing diagnoses and 42 caring goals. In the evaluation, the client was able to adhere the treatment well and modify the activities of daily living.
ConclusionsAccording to the nursing process based on King's goal achievement model, the Acute Coronary Syndrome client was able to act on his prioritized goals by trying to adjust daily activities. It is suggested that the nursing process be used based on King's goal achievement model in clients with acute coronary syndrome.
Keywords: Nursing Process, Acute Coronary Syndrome, Nursing model, Nursing theory, Case Study -
مقدمه
کارکنان فوریت پزشکی که در خط مقدم ارایه مراقبت های سلامت هستند، با استرس های شغلی فراوانی روبه رو می شوند. این امر پیامدهای روانی، جسمی، رفتاری و سازمانی را برای آنها به دنبال دارد که از جمله آنها می توان به اختلالات اسکلتی- عضلانی اشاره کرد. پژوهش حاضر با هدف بررسی ارتباط آسیب های عضلانی- اسکلتی و بار استرس در کارکنان فوریت های پزشکی استان همدان انجام شده است.
روش کاردر این مطالعه توصیفی- هم بستگی که در سال 1398 انجام شده است، از میان کارکنان فوریت پزشکی همدان، 76 نفر (40 درصد) از پایگاه های شهری و 114 نفر (60 درصد) از پایگاه های جاده ای به کمک نمونه گیری سهمیه ای انتخاب شدند و در پژوهش شرکت کردند. ابزار گرداوری اطلاعات شامل پرسشنامه های آسیب های عضلانی- اسکلتی نوردیک و بار استرس شغلی بود. داده ها نیز با نرم افزار SPSS نسخه 23، آمار توصیفی، آزمون t مستقل و ضریب هم بستگی اسپیرمن تحلیل شدند.
یافته هامیانگین سنی افراد 34/05 سال (8/11±) و سابقه کار آنها 42/123 (84/22±) ماه بود. همچنین بیشتر آنها (77 درصد) متاهل، (57/3 درصد) دارای مدرک کارشناسی و (46/9 درصد) استخدام رسمی بودند. بار استرس کارکنان (161/23±) 503/03 از 1050 نمره ممکن بود. کارکنانی که به دلیل شغل خود، اختلال عضلانی-اسکلتی داشتند، نسبت به سایر افراد بار استرس بیشتری گزارش کرده بودند؛ اما این تفاوت معنی دار نبود (0/05<P). بار استرسی افرادی که اختلالات عضلانی-اسکلتی در ناحیه گردن داشتند، بیشتر از دیگران بود (0/05>P). بین نوع استخدام، سابقه کاری و نوع ورزش کارکنان رابطه معنی دار آماری با اختلالات اسکلتی- عضلانی وجود داشت (0/05<P).
نتیجه گیریبا وجود افزایش آسیب های اسکلتی-عضلانی با افزایش نمره استرس، میان این دو متغیر رابطه معنی دار آماری وجود نداشت و تنها بین اختلالات عضلانی- اسکلتی در ناحیه گردن با استرس ارتباط وجود داشت. با تعدیل و حذف عوامل استرس زا در کارکنان فوریت به کمک برگزاری کارگاه های اصول ارگونومی و همچنین اصول کاهش استرس می توان در کاهش اختلالات جسمی کارکنان فوریت تاثیرگذار بود.
کلید واژگان: استرس شغلی, آسیب اسکلتی-عضلانی, رضایت شغلی, فوریت پزشکیPurpose and Importance of ResearchEmergency medical staff who are at the forefront of health care delivery face many occupational stresses that have psychological, physical, behavioral, and organizational consequences for them, including musculoskeletal disorders. The purpose of this study was to investigate the correlation between musculoskeletal injuries and stress load tolerance among medical emergency staffs in Hamedan province.
Materials and MethodIn this descriptive-correlational study, conducted in 2019, 76 (40%) of urban and 114 (60%) of employees of road bases were selected from among emergency medical staff of Hamadan, Iran. Data were collected using Nordic Musculoskeletal Injury Questionnaire and Occupational Stress Questionnaire. Data were analyzed by SPSS 23 using descriptive statistics, t-test and Spearman correlation coefficient.
ResultsThe mean age of the participants was 34.05 (± 8.11) years and the work experience was 123.42 (±84.22) months. The majority (77%) were married, 57.3% had undergraduate degrees and 46.9% had formal employment. Employee stress burden was 503.3 (161.23%) out of 1050 points. Persons who had musculoskeletal disorder due to their job had reported more stress than others; hoever, this difference was not significant (P<0.05). People with musculoskeletal disorders in neck reported higher stress load (P<0.05) than others which was not significant. There was a significant relationship between type of employment, work experience, and type of exercise with musculoskeletal disorders (P<0.05).
ConclusionThere was a significant relationship only between stress and musculoskeletal damage. By modifying and eliminating stressors in emergency personnel’s routines, by holding workshops on ergonomic principles as well as stress reduction principles, it is possible to reduce the physical disorders of emergency personnel.
Keywords: Occupational Stress, Musculoskeletal Injury, Medical Emergency -
مجله مراقبت پرستاری و مامایی ابن سینا، سال بیست و هشتم شماره 3 (پیاپی 75، امرداد و شهریور 1399)، صص 193 -204مقدمه
عدم تبعیت دارویی مانع دستیابی به اهداف درمانی در بیماران قلبی عروقی می شود و آموزش جهت افزایش تبعیت دارویی امری ضروری است. بنابراین، مطالعه حاضر تاثیر دو روش آموزش بازخوردمحور و تصویری را بر تبعیت دارویی بیماران نارسایی قلبی بررسی کرده است.
روش کاراین مطالعه به صورت نیمه تجربی روی 210 نفر از بیماران نارسایی قلبی در بیمارستان قلب همدان در سال 1398 انجام شد. بیماران به صورت در دسترس انتخاب و به طور تصادفی ساده در یکی از سه گروه آموزش بازخوردمحور، تصویری و کنترل قرار گرفتند. جلسات آموزشی در طی سه جلسه در سه روز متوالی برگزار شد. داده ها با استفاده از پرسش نامه دموگرافیک و تبعیت دارویی موریسکی قبل، بلافاصله و شش هفته بعد از آموزش گردآوری شد. برای تحلیل داده ها از آزمون های آماری واریانس، کوواریانس و اندازه گیری مکرر استفاده شد.
یافته هاتبعیت دارویی در بدو ورود به مطالعه بین سه گروه تفاوت آماری معناداری نداشت. بلافاصله بعد از آموزش به طور معناداری تبعیت دارویی در گروه بازخوردمحور و تصویری بیشتر از گروه کنترل بود (0/001>P)، اما تفاوتی بین گروه بازخوردمحور با تصویری وجود نداشت (0/123=P) شش هفته بعد از آموزش تبعیت دارویی در گروه بازخوردمحور به طور معناداری بالاتر از گروه تصویری و کنترل گزارش شد (001/0>P). بین دو روش در سطوح مختلف تحصیلات تفاوت آماری معنی داری مشاهده نشد (0/05>P).
نتیجه گیریآموزش بازخوردمحور باعث حفظ و نگهداری تبعیت دارویی در بیماران نارسایی قلبی می شود؛ بنابراین، توصیه می شود پرستاران از این روش آموزشی جهت بهبود تبعیت دارویی در این بیماران استفاده کنند.
کلید واژگان: نارسایی قلبی, تبعیت دارویی, آموزشBackground & AimMedicinal nonadherence prevents the achievement of therapeutic goals in cardiovascular patients. Training is essential to increase medicinal adherence. Therefore, the present study compared the effect of two teach-back and pictorial training methods on the medication adherence in heart failure patients.
MethodsThis quasi-experimental study was performed on 210 heart failure patients in Hamadan Heart Hospital in 2019. Patients were selected by convenience sampling and randomly assigned to one of three groups of Teach-back, pictorial, and control training. Training sessions were held in three sessions on three consecutive days. Data were collected using demographic and medication adherence questionnaire (MMAS-8) before, immediately and 6 weeks after training. ANOVA, ANCOVA and Repeated measures ANOVA statistical tests were used.
ResultsThere was no statistically significant difference between the three groups in medicinal adherence at baseline. Immediately after training, medication adherence was significantly higher in teach-back and pictorial groups than the control group (P<0.001), but there was no difference between teach back group and the pictorial group (P=0.123). Six weeks after training, medicinal adherence was significantly higher in teach-back group compared to the control and pictorial group (P<0.001). There was no significant difference between the two methods at different levels of education (P>0.05).
ConclusionTeach-back training helps maintain medicinal adherence in heart failure patients. Therefore, it is recommended that nurses use this training method to improve medicinal adherence in these patients.
Keywords: Heart Failure, Medication Adherence, Education -
مجله مراقبت پرستاری و مامایی ابن سینا، سال بیست و هشتم شماره 3 (پیاپی 75، امرداد و شهریور 1399)، صص 227 -238مقدمه
بیماران انتقالی از ICU به بخش عمومی، نیازمند توجه و مراقبت پرستاری در سطح بالاتری نسبت به سایر بیماران بستری در بخش دارند. بخش های عمومی برای مراقبت از این دسته بیماران مجهز نشده اند، بنابراین این بیماران درخطر تهدید سلامتی هستند. لذا این مطالعه به تاثیر نقش پرستار رابط بر شاخص های فیزیولوژیک و سطح هوشیاری بیماران انتقالی از بخش مراقبت های ویژه به عنوان راه حل پرداخت.
مواد و روش هامقاله حاضر، حاصل یک کارآزمایی بالینی دو گروهی می باشد که در بخش های ویژه و عمومی یک بیمارستان دولتی بر روی 90 بیمار بستری به روش نمونه گیری در دسترس و به صورت تصادفی انجام شد. گروه کنترل مراقبت های معمول را دریافت کردند و در گروه مداخله تا سه روز، روزی دو بار توسط پرستار رابط ویزیت شدند. ابزار مورد استفاده چک لیست شاخص های فیزیولوژیک و تست های آزمایشگاهی می باشد. برای توصیف داده ها از میانگین، انحراف معیار، واریانس و درصد فراوانی توسط نرم افزار SPSS نسخه 16 استفاده شد.
یافته هااختلاف معنی داری بین مشخصات دموگرافیک و بالینی دو گروه مشاهده نشد. در شروع مطالعه دو گروه از نظر میانگین شاخص های فیزیولوژیک و تست های آزمایشگاهی تفاوت آماری معنی داری نداشتند. بعد از مداخله پرستار رابط بخش مراقبت های ویژه، تست های آزمایشگاهی تفاوتی نداشت و در گروه آزمون و کنترل میانگین فشار خون سیستول (674/0=p) و میانگین فشارخون دیاستول (0/757=p)، میانگین فشار متوسط شریانی(0/793=p) و تعداد ضربان قلب (0/255=p) تفاوت آماری معنی داری نشان نداد. میانگین تعداد تنفس (0/001=(p و میانگین درجه حرارت (0/020=(P در دو گروه اختلاف معنی داری داشت، ولی دو گروه در محدوده طبیعی بودند. تفاوتی بین دو گروه هر چند از لحاظ آماری معنی دار می باشد، از لحاظ بالینی اهمیتی ندارد.
نتیجه گیریخدمات پرستار رابط بر شاخص های فیزیولوژیک و تست های آزمایشگاهی در بیماران انتقالی از بخش مراقبت های ویژه به بخش عمومی در این مطالعه موثر نبود.
کلید واژگان: پرستار همراه, بخش مراقبت های ویژه, کارآزمایی بالینیIntroductionPatients transferred from ICU to general ward need a higher level of nursing attention and care than other patients admitted to the ward. The aim of this study was to investigate the effect of the role of the liaison nurse on physiological indicators and the level of consciousness of patients transferred from the intensive care unit.
MethodsThe present article is the result of a two-group clinical trial that was performed on 90 patients admitted to the special and general wards of Besat Hospital in Hamadan, Iran. Available sampling and patients were randomly assigned to the two groups. The control group received routine care and in the intervention group was visited twice a day by the liaison nurse for up to three days. The instrument used was a checklist of physiological indices and the GCS scale. Mean, standard deviation, variance and frequency percentage were used to describe the data by SPSS 16.
ResultsThere was no significant difference between the demographic and clinical characteristics of the two groups at the beginning of the study. After the intervention of the intensive care unit nurse, the two groups were not significantly different in terms of physiological parameters and level of consciousness (P> 0.05).
ConclusionIn nursing services, the interface is not effective on physiological indicators and level of consciousness in patients transferred from the intensive care unit to the general ward. Further studies in this area are recommended.
Keywords: Liasion nurse, ICU -
مقدمه
بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس به دلیل ماهیت مزمن و پیچیده بیماری، نیازمند اجرای یک برنامه مراقبت جامع پرستاری هستند. مدل های پرستاری چارچوب و اهدافی را جهت فرآیند پرستاری مهیا می کند تا مراقبت بالینی موثرتر و کامل تر ارایه شود. لذا این مطالعه با هدف تاثیر به کارگیری فرآیند پرستاری مبتنی بر مدل سیستم رفتاری جانسون در مددجو مبتلا به بیماری مولتیپل اسکلروزیس انجام شد.
روش کاردر این گزارش مورد، فرآیند پرستاری از یک مددجو مبتلا به بیماری مولتیپل اسکلروزیس، مراجعه کننده به انجمن مولتیپل اسکلروزیس شهر همدان در سال 1398 ارایه گردید. گردآوری داده ها در مرحله بررسی براساس "فرم بررسی مدل سیستم رفتاری جانسون" با مشاهده، مصاحبه و معاینه فیزیکی انجام شد. تشخیص های پرستاری به صورت رفتارهای پایدار و ناپایدار تدوین شد و اهداف مراقبتی جهت افزایش حفظ رفتارهای پایدار و کاهش یا حذف رفتارهای ناپایدار تعیین و با مددجو به اشتراک گذاشته شد. اقدامات پرستاری جهت دستیابی به اهداف، انجام و ارزشیابی گردید. تجزیه و تحلیل داده ها، با استفاده از جدول ارایه شد.
یافته هانتایج مطالعه نشان داد مددجو رفتارهای ناپایدار در چهار زیر سیستم رفتاری (ناکارآمدی در زیر سیستم های پرخاشگری و محافظت، دفعی، ذخیره ای و جنسی) داشت. پس از انجام اقدامات پرستاری طراحی شده، رفتارهای ناپایدار کاهش پیدا نمود.
نتیجه گیریاستفاده از مدل رفتاری جانسون، بر تعدیل و اصلاح رفتارهای ناپایدار بسیار مفید و کمک کننده بود. بنابراین پیشنهاد می شود این مدل به عنوان چارچوبی برای انجام مراقبت پرستاری مورد استفاده قرار گیرد.
کلید واژگان: فرآیند پرستاری, مدل پرستاری, مولتیپل اسکلروزیس, گزارش مورد, مدل جانسونIntroductionPatients with multiple sclerosis need a comprehensive nursing care program because of the chronic and complex nature of the disease. Nursing models can provide a framework and goals for the nursing process to provide more effective and comprehensive clinical care. The aim of this study was to investigate the effect of applying nursing process based on Johnson Behavioral Model on improving stable behaviors client with multiple sclerosis (MS).
MethodsIn this case study, the nursing process was presented by a client with multiple sclerosis who met the MS criteria in Hamadan in 2019. In the Nursing assessment and Recognition phase, data were collected based on the "Johnson Behavioral Model scale" by observation, interview and physical examination. Data sources were the client herself, her family, physician, and medical record and MS staff. Nursing diagnoses were formulated as stable and unstable behaviors. And caring goals were set and shared with the client to increase stable behaviors and reduce or eliminate unstable behaviors. Nursing measures were performed and evaluated to achieve the goals. Data analysis was presented using the table.
ResultsThe results of the study showed that the client had unstable behaviors in four behavioral subsystems (inefficiency in, Aggressive- protective, Elimination, restorative and sexual subsystems). Unstable behaviors decreased after planned nursing measures.
ConclusionJohnson's behavioral model was useful in modifying and correcting the unstable behavior. So providing care based on nursing models, can increase the quality of care and client satisfaction.
Keywords: Nursing Process, Nursing Model, Multiple Scleroses, Case report, Johnson Model -
مقدمه
ارتقای آموزش مستلزم استفاده از روش هایی است که دانشجویان بتوانند، بهتر یاد بگیرند و نقش فعال در امر یادگیری داشته باشند. دستیابی به چنین هدفی، مستلزم این است که مدرسان در طراحی روش تدریس، از شیوه های نوین آموزش استفاده کنند. مطالعه ی حاضر با هدف مقایسه ی تاثیر آموزش روش جابجایی و انتقال بیماران ضایعه نخاعی به دو روش "ایفای نقش"و "آموزش بر بالین" بر میزان دانش، نگرش و مهارت دانشجویان کاردرمانی انجام گرفت.
روش هاپژوهش حاضر یک مطالعه ی نیمه تجربی با طرح دوگروهی پیش آزمون و پس آزمون است که 38 نفر از دانشجویان کارشناسی پیوسته ی رشته ی کار درمانی با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و سپس با روش تصادفی ساده در دو گروه 19 نفره قرار گرفتند. محتوای آموزشی انتقال و جابجایی بیماران ضایعه نخاعی از طریق آموزش دو روزه تیوری با روش سخنرانی و پرسش و پاسخ برای هر دو گروه ارایه شد. سپس به منظور آموزش عملی، دانشجویان به دو گروه آموزش (روش ایفای نقش و آموزش بر بالین) تقسیم شدند. قبل و پس از آموزش عملی پرسشنامه های دانش و نگرش و چک لیست مشاهده ای مهارت از هر دو گروه جمع آوری گردید. داده ها با استفاده از آزمون ویلکاکسون و آزمون یومن ویتنی طریق نرم افزار آماری SPSS تجزیه و تحلیل شدند.
یافته هانتایج نشان داد که بین دانشجویان دو گروه ایفای نقش و آموزش بر بالین از لحاظ سن، جنسیت و وضعیت تاهل تفاوت معنی داری وجود ندارد. پس از آموزش عملی طبق نتایج بدست آمده تفاوت معنی داری بین دو گروه در تغییر میزان دانش (0/019=P) و مهارت از نظر جنبه محتوای آموزشی عمومی (0/006=P)، محتوای آموزشی اختصاصی (0/000=P)، شروع ارتباط (0/001=P) مشاهده شد. همچنین نتایج نشان داد که بین نگرش دانشجویان هر دو گروه، آموزش بر بالین تفاوت معنی داری وجود دارد (0/023=P)، اما در آموزش ایفای نقش مقدار نگرش معنی دار نبود.
نتیجه گیریبا توجه به نتایج حاصله، شیوه آموزش بر بالین می تواند در سطوح دانش و مهارت یادگیری و نگرش دانشجویان کاردرمانی نسبت به روش ایفای نقش بهتر عمل کند و به عنوان یک روش آموزشی در علوم پزشکی، کیفیت آموزشی را افزایش دهد.
کلید واژگان: آموزش, یادگیری, دانشجویان, کاردرمانی, ضایعه نخاعیIntroductionPromoting education requires using of methods that enable students learn better and play an active role in learning. Achieving such a goal requires using of new teaching methods by teachers in designing teaching methods. The purpose of this study was to compare the effect of two training methods of "simulation patient" and "real patient" in transferring of spinal cord injury patients on knowledge, attitude and skill of occupational therapy students.
MethodsThe present study is a quasi-experimental study with two group plan: pre-test and post-test, which included 38 undergraduate occupational therapy students that selected by census method. Then participants through simple randomization divided in two groups (19 members). Content of education about transferring of spinal cord injury patients was presented in both groups via lecture and slide during two days. Then, for practical training, students were divided into two groups of training (simulation patient and real patient). Before and after practical -training, knowledge and attitude questionnaires and observational skills checklists were distributed and collected from two groups. Data were analyzed by Wilcoxon test and U Mann-Whitney test through SPSS.
ResultsThere were no significant differences between the two groups in terms of age, gender, and marital status. After practical training, the results showed a significant difference between the two groups in changing the level of knowledge (P=0.019) skill in terms of general educational content (P=0.006), specific educational content (P=0.000) and relationship initiation (P=0.001).also, findings show significant difference between two groups in "real patient" method but no significant difference in "simulation patient" method.
ConclusionAccording to the results, it can be concluded that clinical education can improve the level of knowledge and skill of occupational therapy students as compared to the role-playing method and as a new educational method in medical sciences, increase the quality of education.
Keywords: Training, Learning, Students, Occupational Therapy, Spinal Cord Injury -
مقدمه
فرایند درمان بیماران بستری مبتلا به اختلال وسواس جبری کمتر مورد توجه مطالعات قرار می گیرد. در حالیکه، این بیماران به دلیل ماهیت مزمن و پیچیده بیماری، نیازمند اجرای یک برنامه مراقبت جامع پرستاری هستند. فرایند پرستاری مبتنی بر مدل سازگاری روی به طور گسترده ای در حل مشکلات ناشی از بیماریهای مزمن کاربرد دارد. لذا، این مطالعه با هدف کاربرد مدل سازگاری روی در یک بیمار مبتلا به اختلال وسواس جبری انجام شد.
روش کارمطالعه حاضر از نوع مطالعه موردی است که در سال 1398 بر روی یک مورد بیمار مبتلا به اختلال وسواس جبری، بستری در بخش روانپزشکی بیمارستان فرشچیان (سینا) همدان انجام شد. اطلاعات با استفاده از روش مشاهده، مصاحبه، مستندات مربوط به بیمار جمع آوری شد و براساس مراحل فرایند پرستاری مدل سازگاری روی در چهار مد تجزیه و تحلیل شد.
یافته هابراساس داده های حاصل از مرحله بررسی، افکار، تصورات و ترسهای ناخواسته، مزاحم و تکراری به عنوان محرک اصلی، سابقه خانوادگی اختلال وسواس -جبری، طلاق والدین و ضعف در مکانیسم های مقابله ای به عنوان محرک زمینه ای، اعتقادات پدر بیمار، سابقه بستری در بخش روانپزشکی به عنوان محرک باقی مانده موجب تظاهر رفتار های ناسازگار با ماهیت مزمن در بیمار می گردد. شش نوع رفتار ناسازگار در چهار مد شامل تغذیه نامناسب (مد فیزیولوژیک)، کاهش خود مراقبتی، عدم تبعیت از درمان، نیاز به انجام آداب و تشریفات وسواسی، اجتناب از تعاملات اجتماعی (مد درک از خود)، وابستگی به پدر(مد ایفای نقش و مد استقلال- وابستگی) شناسایی شد.
نتیجه گیریاجرای فرایند پرستاری مبتنی بر مدل سازگاری روی با شناسایی عمیق رفتارهای ناسازگار و سپس، ارتقاء بکارگیری مکانیسم های تطابقی تنظیم کننده و شناختی می تواند به اصلاح یا تعدیل رفتارهای ناسازگار بیمار بستری مبتلا به اختلال وسواس جبری کمک نماید. البته، دستیابی به نتایج مطلوب پس از ترخیص بیمار، نیازمند پیگیری و حمایتهای طولانی مدت توسط روانپرستاران است.
کلید واژگان: اختلال وسواس جبری, فرایند پرستاری, مدل سازگاری روی, سازگاری, مطالعه موردیIntroductionThe treatment process of hospitalized patients with obsessive-compulsive disorder is less studied. However, because of the complex nature of the disease, these patients require a comprehensive nursing care plan. Since nursing process based on Roy’s adaptation model is widely used to solve problems caused by chronic diseases, this study aimed to implement this model in a patient with obsessive-compulsive disorder.
MethodsThis study was a case study performed on a patient with obsessive-compulsive disorder admitted in the psychiatric ward of Farshchian (Sina) Hospital in Hamadan, Iran, in 2019. Data were collected using observation, interview, and patient documentation, and they were analyzed in four dimensions based on the stages of the nursing process in Roy’s adaptation model.
ResultsBased on data from the assessment stage, manifestations of chronic maladaptive behaviors in the patient included unwanted, intrusive, repetitive thoughts and fears as the focual stimuli, family history of obsessive-compulsive disorder, parental divorce and weakness in coping mechanisms as the contexcual stimulus, beliefs of the patient's father, and psychiatric hospitalization as residual stimuli. Six types of maladaptive behaviors in four modes including inappropriate nutrition (physiological mode), reduced self-care, non-adherence to treatment, need to perform obsessive rituals, avoiding social interactions (self-concept mode), and father dependency (role function mode and interdependence mode) were identified.
ConclusionImplementing a nursing process based on Roy’s adaptation model by deeply identifying maladaptive behaviors and then, promoting the use of regulate and cognitive coping mechanisms can help correct or modify maladaptive behaviors of patients with obsessive-compulsive disorder. However, achieving desirable outcomes after discharge requires long-term follow-up and support by psychiatric nurses.
Keywords: Obsessive-Compulsive Disorder, Nursing Process, Roy’s Adaptation Model, Adaptation, Case Study -
مجله مراقبت پرستاری و مامایی ابن سینا، سال بیست و هفتم شماره 6 (پیاپی 72، بهمن و اسفند 1398)، صص 405 -414مقدمه
بیماران تحت جراحی ستون فقرات، بعد از عمل با درد شدیدی مواجه می شوند. یکی از روش های ویژه کنترل درد، استفاده از پمپ کنترل درد از سوی بیمار است. مطالعات نشان می دهد با وجود این پمپ، بیماران از درد متوسط تا شدید رنج می برند؛ بنابراین آموزش استفاده از پمپ از سوی پرستاران ضروری است؛ مطالعه حاضر با هدف تعیین تاثیر آموزش پمپ کنترل درد از سوی بیمار قبل از جراحی بر شدت درد، تهوع و استفراغ بعد از جراحی ستون فقرات انجام شد.
روش کارمطالعه حاضر از نوع کارآزمایی بالینی است که طی آن 60 بیمار کاندید جراحی ستون فقرات بستری در بیمارستان شهید فاطمی اردبیل به روش دردسترس انتخاب و به شکل تصادفی به دو گروه 30 نفره مداخله و کنترل تقسیم شدند. هر دو گروه آموزش روتین استفاده از پمپ را در بخش ریکاوری دریافت کردند، اما گروه مداخله شب قبل از جراحی، یک جلسه 15 دقیقه ای آموزش انفرادی چهره به چهره با استفاده از نمونه ای از پمپ کنترل درد دریافت کردند. بعد جراحی، متغیر شدت درد، تهوع و استفراغ در سه زمان 2، 4، 24 ساعت بعد از جراحی بررسی و مقایسه شد. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از SPSS نسخه 16 استفاده شده است.
یافته ها:
یافته ها نشان می دهد 2، 4 و 24 ساعت بعد از عمل از نظر شدت درد تفاوت معنی داری (0/001<P) بین دو گروه وجود داشت؛ به طوری که شدت درد گروه مداخله نسبت به گروه کنترل کاهش یافته بود؛ در حالی که از نظر شدت تهوع و فراوانی استفراغ تفاوت معنی داری بین دو گروه در این زمان ها مشاهده نشد (0/05>P).
نتیجه گیری:
آموزش استفاده از پمپ بی دردی از سوی بیمار قبل از عمل، بدون اینکه تغییری در شدت تهوع و استفراغ ایجاد کند، سبب کاهش درد بعد از عمل جراحی ستون فقرات می شود؛ بنابرین نحوه استفاده از پمپ قبل از عمل آموزش داده می شود.
کلید واژگان: درد, کنترل درد, مدیریت درد, دوره قبل از عمل, آموزش به بیمار, جراحی ستون فقراتIntroductionPatients undergoing spinal column surgery, experience severe postoperative pain. One of the special methods of pain control is use of a patient-controlled analgesia (PCA) pump. Studies show that despite this pump, patients suffer from moderate to severe pain. Therefore, the teaching patients how to use the pump by nurses is essential. Therefore, the present study was conducted to determine the effect of patient education about patient-controlled analgesia pump preoperative on severity of pain, nausea and vomiting after spinal column surgery.
MethodsThe present study was a randomized controlled trial during which 60 candidate patients of Spinal column surgery hospitalized in Shahid Fatemi hospital in Ardebil, were selected by accessible method and randomly assigned into two groups of 30 individuals, intervention and control group. Both groups received routine training in the use of the pump in the recovery department, but the intervention group received a 15-minute face-to-face intervention session using a sample of the PCA pump. Postoperative pain intensity, nausea, and vomiting in three times, 2, 4, 24 hours after surgery were assessed and compared. SPSS 16 was used to analyze the data.
ResultsThe findings showed that there was a significant difference between the control and intervention groups regarding the severity of pain in times of 2, 4, and 24 hours postoperative (P<0.001). Pain severity in intervention group was decreased compared to control group. However, there was no significant difference in nausea and vomiting frequency between the two groups (P>0.05).
ConclusionTraining the use of patient-controlled analgesia pump before operation, without changing the severity of nausea and vomiting, reduces pain after spinal column surgery. Therefore, it is recommended that the way of using the pump, be taught before operation.
Keywords: Patient-Controlled Analgesia, Pain, Pain management, Preoperative period, Patient education, Spinal column surgery -
زمینه و هدف
مشارکت بخش دولتی و خصوصی علاوه بر تامین مالی پروژه به بهره گیری از ظرفیت های بخش خصوصی مانند دانش و تجربه تخصصی نیز توجه دارد. هدف این مطالعه تطبیق الگوهای مشارکت بخش دولتی و خصوصی در آموزش عالی علوم پزشکی در پنج قاره برای انتخاب مدل مناسب نظام آموزش پزشکی بود.
روش بررسیاین پژوهش به بررسی تطبیقی مشارکت بخش دولتی و خصوصی آموزش عالی پرداخته است. با استفاده از کلید واژه های مرتبط با مشارکت عمومی خصوصی پایگاه های اطلاعاتی معتبر به علاوه وبسایت های دانشگاه های بزرگ در پنج قاره جستجو شد. نمونه گیری دانشگاه ها بر اساس انتخاب راهبردی، هدفمند و میزان دسترسی به اطلاعات انجام شده است.
یافته هایکی از الگوهای خوب مشارکت استفاده از منابع بخش خصوصی برای آموزش کارآموزان در محیط کار واقعی بوده است که برای هر دو شریک دولتی و خصوصی سودآوری داشته است. شریک بخش خصوصی از نیروی کار ارزانتری برخوردار می گردد و شریک بخش دولتی در هزینه های خود صرفه جویی خواهد نمود. همچنین ارائه خدمات مشاوره ای و انتقال دانش از سوی بخش دولتی برای شریک بخش خصوصی از دیگرروش های مشارکت بود.
نتیجه گیریبه نظر می رسد مشارکت بخش دولتی خصوصی در دانشگاه های علوم پزشکی با استفاده از منابع بخش خصوصی برای آموزش بالینی ظرفیتی قابل قبول باشد. به نحوی که سیاستگذاری آموزش، تنظیم مقررات مربوطه و نظارت بر کمیت و کیفیت آموزش به بخش دولتی و تامین محل یادگیری، انتقال دانش و تجربه تخصصی به بخش خصوصی محول گردد.
کلید واژگان: آزاد سازی, آموزش, دولتی, خصوصی, مشارکتBackground and objectivePublic-private partnership reduces the project fund. Besides, it focuses on utilizing private-sector capacities such as knowledge and specialized experience. The aim of this study was to match the public-private partnership models in medical education in five continents to choose a suitable model for the medical education system. Methods and Materials: This study has compared the public-private partnership models in higher education. The valid databases and websites of major universities across five continents have been searched by proper keywords of public-private partnership. The sampling of universities was done based on strategic choice, purposefulness, and access to information.
ResultsOne of the good models of the partnership was to use private sector resources to train trainees in the real work environment that has benefited both public and private partners. The private sector partner had cheaper labor and the public sector partner saved money. There were furthermore, another appropriate model was consulting and knowledge transfer services for the private sector by the public sector.
ConclusionIt seems that using private-sector resources for clinical education as a public-private partnership in universities of medical sciences are suitable. On the other hand, the public sector lays education policy and regulation and monitors the quality and quantity of education. Correspondingly, the private sector will be responsible for providing learning space, transfer of knowledge and specialized experience.
Keywords: Education, Government, Liberation, partnership, Private -
مجله مراقبت پرستاری و مامایی ابن سینا، سال بیست و ششم شماره 6 (پیاپی 66، بهمن و اسفند 1397)، صص 357 -365مقدمهآموزش مهارت های ارتباط حرفه ای می تواند در توسعه خودکارآمدی فراگیران موثر باشد. در آموزش ارتباط با بیمار بر استراتژی های فعال و دانشجو محور مانند ایفای نقش، تاکید بیشتری شده است. ازاین رو مطالعه حاضر با هدف تعیین تاثیر آموزش ارتباط با بیمار به روش ایفای نقش، بر خودکارآمدی دانشجویان پرستاری انجام شد.روش کاراین مطالعه نیمه تجربی دوگروهی، با طرح قبل و بعد انجام شده است. از بین 15 گروه از دانشجویانی که معیارهای ورود به مطالعه را داشتند، به صورت تصادفی، چهار گروه به روش ایفای نقش (32 نفر) و چهار گروه به روش آموزش روتین (32 نفر) انتخاب شدند. دانشجویان، پرسش نامه خودکارآمدی Sherer را در ابتدا و انتهای مطالعه کامل کردند. مداخله شامل برنامه آموزشی ارتباط با بیمار بود که به روش ایفای نقش در دوره کارآموزی فراگیران اجرا شد. داده ها با نرم افزار SPSS نسخه 16 و با سطح معنی داری 95% تجزیه وتحلیل شد.یافته هادانشجویان گروه ایفای نقش و گروه کنترل از نظر ویژگی های فردی با یکدیگر مشابه بودند. اگرچه نمرات خودکارآمدی دانشجویان گروه کنترل در ابتدای ورود به مطالعه از گروه ایفای نقش بیشتر (0/05>P) بود، پس از تعدیل نمرات بدو ورود، آزمون واریانس مشترک، پیشرفت قابل ملاحظه ای در نمره خودکارآمدی دانشجویان گروه ایفای نقش نشان داد (0/001>P).نتیجه گیریبه کارگیری روش آموزشی ایفای نقش در مقایسه با روش آموزش سنتی، می تواند به ارتقای خودکارآمدی دانشجویان پرستاری کارشناسی منجر شود.کلید واژگان: آموزش به روش ایفای نقش, ارتباط با بیمار, خودکارآمدی, دانشجویان پرستاریIntroductionTeaching the professional communication skills can be effective in developing the learners’ self-efficacy. In the patients' training with communication skills, the active and student-centered learning methods, such as role-playing, are emphasized. Therefore, this study was run to determine the effects of applying the role-playing method to communication education on the self-efficacy and communication skills of nursing students.MethodsThis controlled before-after quasi-experimental study was conducted in Hamadan University of Medical Sciences in 2015. Out of 15 student groups, four groups were randomly assigned to the role-playing (n=32) and four groups to the routine (n=32). Sherer's self-efficacy questionnaire was completed by students at the beginning and end of clinical education. Patient-nurse communication program training through role-playing method was implemented during the interval period. Data analysis was run using SPSS16 by statistical tests at 95% confidence level.ResultsStudents in the role-playing group were compared to the conventional group in terms of the individual characteristics (P >0.05). At the baseline, the control group had higher self-efficacy than those in the role-playing group (P<0.05). But after the intervention, analysis of covariance showed that the significant progress was only made in the role-playing students' self-efficacy compared to the control group when baseline score differences were controlled (P<0.001).ConclusionUsing an active role-playing method can lead to self-efficacy of undergraduate nursing students in comparison with the traditional method.Keywords: Education, Role-Play, Nurse-Patient relationship, Self-Efficacy, Nursing students
-
مجله مراقبت پرستاری و مامایی ابن سینا، سال بیست و ششم شماره 4 (پیاپی 64، مهر و آبان 1397)، صص 211 -217مقدمهرضایت خانواده بیماران یکی از معیارهای سنجش کیفیت عملکرد پرستاران است. با توجه به رضایت پایین خانواده های بیماران سکته مغزی از اطلاعات دریافتی، این مطالعه با هدف بررسی تاثیر حمایت اطلاعاتی بر احساس رضایت مراقبان خانوادگی بیماران مبتلا به سکته مغزی همی پلژیک از دریافت اطلاعات انجام شد.روش کاردر این مطالعه نیمه تجربی دو گروهی قبل و بعد، 78 مراقب خانوادگی بیماران سکته مغزی همی پلژیک، بستری شده در بخش نورولوژی بیمارستان فرشچیان همدان (1396) ، به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت مستمر در دو گروه مداخله (40 نفر) و کنترل (38 نفر) قرار گرفتند. مداخله پژوهش از روز سوم تا یازدهم بستری ادامه داشت که طی آن اطلاعاتی در مورد بخش، وسایل، وضعیت بیمار و نحوه مراقبت از بیمار در منزل، به صورت فردی و گروهی، به اعضای گروه مداخله ارائه شد و اعضای گروه کنترل فقط مراقبت های روتین را دریافت کردند. قبل و بعد از مداخله میزان احساس رضایت مراقبان اندازه گیری شد. ابزار گردآوری داده ها عبارت بود از: پرسش نامه مشخصات دموگرافیک و پرسش نامه پژوهشگرساخته سنجش رضایت مندی از اطلاعات دریافتی. داده ها با نرم افزار SPSS نسخه 16 تجزیه وتحلیل شد.یافته هاهردو گروه از نظر متغیرهای دموگرافیک یکسان بودند. بین نمره رضایت قبل (21±79/15) و بعد از مداخله (9/93±121/4) ، در گروه مداخله و بین نمره دو گروه مداخله و کنترل، بعد از مداخله، تفاوت آماری معناداری مشاهده شد (0/001> P).نتیجه گیریحمایت اطلاعاتی احساس رضایت مراقبان خانوادگی بیماران مبتلا به سکته مغزی را از دریافت اطلاعات افزایش می دهد. ازاین رو پیشنهاد می شود پرستاران به حمایت اطلاعاتی، به عنوان مداخله پرستاری مهم، توجه ویژه داشته باشند.کلید واژگان: سکته مغزی, دسترسی به اطلاعات, احساس رضایت, مراقبان خانوادگیIntroductionSatisfaction of patients’ families is one of the criteria for assessing the quality of nurses’ performance. Considering the low satisfaction of stroke patient’s families in received information, the present study was done to determine effect of informational support on satisfaction of family caregivers of patients with hemiplegic stroke from received Information.MethodsIn this semi-experimental study, 78 family caregivers of patients with hemiplegic stroke admitted to the neurology department of Farshchian (Sina) Hospital of Hamadan (2017), were selected by Convenience sampling, and were divided continuously into two groups: control (n=38) and intervention (n=40). The research intervention was conducted from third to eleventh day of hospitalization. Information was provided about the department, equipment, patient status, home care individually and as a group method. The control group received routine care. Satisfaction of family caregivers was measured before and after the intervention in both groups. The data collecting tool was a questionnaire of demographic characteristics of the caregiver and patient, a researcher-made questionnaire to assess the satisfaction analyzing the received information. Data were analyzed using SPSS16.ResultsGroups were similar in terms of demographic variables. There was a significant difference between before (79.15±21) and after (121.4±9.93) intervention at satisfaction scores in intervention group, and between the two groups (intervention and control) after intervention (P<0.001).ConclusionInformational support is effective on increasing the satisfaction of family caregivers of patients with stroke. Therefore, informational support is recommended as an important nursing intervention.Keywords: Stroke, Access to Information, Patient Satisfaction, Caregivers
-
اهداف ارزشیابی آموزشی فرایندی است که میزان دسترسی به اهداف آموزشی را اندازه گیری می کند. آزمون کوتاه (quiz) نوعی ارزشیابی مستمر است که اجازه می دهد استاد و دانشجو از یادگیری و مبنایی علوم مطلع شوند. لذا، پژوهش حاضر برای مقایسه نظرات و نگرش اساتید و دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی همدان در خصوص ارزشیابی مستمر و دادن بازخورد برای اصلاح فرایند یادگیری انجام گرفت.
مواد و روش ها در این مطالعه توصیفی، 27 نفر از اساتید و 180 نفر از دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی همدان ابزار مطالعه را تکمیل کردند. ابزار پژوهش پرسشنامه پژوهشگرساخت با 43 سوالی بود، شامل سه بخش ویژگی های جمعیت شناختی (هفت سوال)، دیدگاه (25 سوال) و نگرش شرکت کنندگان به آزمون کوتاه (18 سوال). روایی صوری و محتوای ابزار با نظر استادان و پایایی آن با ضریب آلفای کرونباخ (85/0a=) تایید شد. مقایسه نگرش و نظرات دانشجویان و استادان با هم با آزمون تی مستقل، مجذور کای و من ویتنی با نرم افزار SPSS-16 انجام شد.
یافته ها اکثر اساتید (1/74 درصد) ترجیح می دهند تا سوال های تشریحی در آزمون کوتاه داده شود، در حالی که 1/56 درصد دانشجویان سوال های چند گزینه ای را برای آزمون مناسب دانستند. 37 درصد اساتید وقت گیربودن آزمون کوتاه را از مهم ترین موانع برگزاری آن دانسته بودند و این در حالی است که 1/37 درصد از دانشجویان عدم پوشش همه مطالب درسی را مهم ترین عامل ذکر کرده اند. نگرش اساتید (45/0±26/3) و دانشجویان (57/0±3/3) به آزمون کوتاه به طور مشابهی مثبت بود (59/0p=).
نتیجه گیری نتایج حاصل در زمینه برخی ویژگی های آزمون کوتاه مانند چگونگی برگزاری آزمون، زمان برگزاری آزمون، بازخورد برگزاری آزمون، و راهکارهای برگزاری بهتر آزمون در آزمون های کوتاه کلاسی کاربرد دارد. همچنین، با توجه به نگرش مثبت استادان و دانشجویان شرکت کننده می توان گفت که آزمون کوتاه کلاسی (quiz) روش ارزشیابی ساده و قابل انجامی در مسیر بهبود فرایند آموزش و کمک به فرایند پیشرفت تحصیلی محسوب می شود.کلید واژگان: آزمون کوتاه کلاسی (Quiz), ارزشیابی مستمر, دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی همدان, نگرشBackgroundThe quiz is one of the most commonly formative evaluations to attaining the educational goals. This study aimed to compare the academic members and students perspectives about the formative evaluation by quiz and provide feedback to improve learning at Hamadan University of Medical Sciences.MethodsIn this survey, 27 teachers and 180 students were included by convenience sampling. In order to achieve specific goals, a self-report questionnaire was developed according to the literature. The questionnaire contained three parts: a- demographic characteristic (7 items) for both students and teachers, b- 25 items to determine the participants views about the quiz characteristics as how to organize (9 items), holding time (4 questions), feedback (6 questions), better strategies to organize (4 questions), and c- 18 questions on a Likert scale to determine their attitude. Content and face validity of the instrument were approved by the faculty members and its Cronbach's alpha coefficient was 0.85. Data collected were analyzed by 16-Spss software.ResultsThis study showed that the view of teachers and students were similar in the most items, however, in some cases, significant differences were obtained. The mean scores of the attitudes indicated the positive attitudes of teachers and students, the Mann-Whitney test (with P=0.59) did not show significant differences between two groups.ConclusionIn attention to the research findings on the quiz characteristics and particularly the participants positive attitudes to quiz, it can be said that the quiz should be considered as a simple and economic formative evaluation in medical education.Keywords: Quiz, Educational progress, Education reform process, Students of Hamadan university of medical sciences, perspective -
زمینه و هدفپژوهش حاضر با هدف بررسی اثرات شرکت در فعالیت های ورزشی – تفریحی بر کیفیت زندگی افراد با اختلالات روانی مزمن از جمله اسکیزوفرنیا شکل گرفت.مواد و روش هاروش پژوهش نیمه آزمایشی می باشد. جامعه آماری شامل؛ کلیه بیماران زن با اختلال اسکیزوفرنیا در بیمارستان روان پزشکی رازی شهر تهران در سال 1394 بودند که از میان آنها 24 نفر با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شده و به دو گروه (12 نفر آزمایش و 12 نفر کنترل) تقسیم شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی بود. پس از اجرای پیش آزمون، آزمودنی های گروه آزمایش 12 هفته در فعالیت های ورزشی-تفریحی گروهی را دریافت کردند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل کوواریانس تک متغیری و چندمتغیری و با استفاده از نرم افزار spss23 استفاده شد.یافته هابا توجه به یافته های پژوهش F(1،17)=12/03میان دو گروه در نمره کل کیفیت زندگی اختلاف معناداری وجود داشت. همچنین، در سطح خرده مقیاس ها نیز F=34/39 در سلامت جسمانی، F=27/24 در خرده مقیاس سلامت روان، F=35/39 در خرده مقیاس سلامت اجتماعی و F=50/53 در خرده مقیاس سلامت محیط در سطح آماری 05/0 معنادار بودند.نتیجه گیریحضور در فعالیت های ورزشی – تفریحی منجر به افزایش سلامت روانی، جسمانی، اجتماعی و محیطی آنها می شود. تصویه می شود که روان شناسان،کاردرمانگران و سایر متخصصان بهداشت روان که در مراکز روان پزشکی کشور مشغول به کار هستند از فعالیتهای ورزشی – تفریحی برای ارتقا سطح روان شناختی بیماران بهره بگیرند.کلید واژگان: تفریحی - ورزشی, کیفیت زندگی, اسکیزوفرنیاBackground And ObjectiveThe recent research has shown the efficacy of physical activity on various aspects of quality of life. According to this, this study was aimed to investigate the effects of participation on recreational physical activity in women with Schizophrenia.MethodsResearch design was Semi-experimental. The statistical society consisted of all women referred to Razi psychiatric hospital in 2015. Among them 24 were selected by purposive sampling and were divided into two groups (12experimental and 12 control). Experimental group received 12 sessions of recreational physical activity, 3 times a week. Research instruments was Quality of Life Questionnaire which has four sub-scales public health, environmental health, mental health and physical health and were performed on pre-test and post-test. To analyze the data uni-variate and multivariate analysis of covariance was used by spss23.ResultsAccording to the findings F (1,17) = 12/03 there was a significant difference between the two groups in the total score of quality of life. Also, F = 34/39 in physical health, F = 27/24 in mental health subscale, F = 35/39 in terms of social health and F = 50/53 environmental health was significant in 0/05 level.ConclusionThe results showed that Participation in recreational sports activities, improving quality of life in people with chronic mental disorders. In Addition, participate in Physical - recreational leads to increased physical, mental, social and environmental health of these patients.Keywords: recreational-Sport activity, Quality of Life, Schizophrenia
-
زمینه و هدفارتباط موثر بین پرستار و بیمار یکی از ارکان اساسی در پرستاری است. تئوری های پرستاری از جمله منابع راهنما در این زمینه می باشند. تئوری پپلائو یکی از تئوری های پرستاری در زمینه ارتباط پرستار-بیمار می باشد مطالعه حاضر با هدف مروری بر کاربرد تئوری پپلائو در پرستاری بالینی انجام شدمواد و روش هادر این مطالعه مرور سیستماتیک با استفاده از کلیدواژه های تئوری بین فردی، تئوری پرستاری پپلائو، ارتباط پرستار- بیمار، پایگاه های اطلاعاتی Web of sciences، PubMed، Scopus، SID، Magiran و Irandoc در فاصله سال های 2007 تا 2017 جستجو شد. در جستجو اولیه، 592 مقاله یافت شد که پس از بررسی معیارهای ورود به مطالعه 9 مقاله مورد بررسی قرار گرفت.یافته هانتایج این مرور سیستماتیک تاثیر مثبت به کارگیری تئوری ارتباط بین فردی پپلائو را در کاهش استرس بیماران همودیالیزی، افزایش رضایت بیماران بستری در بخش مراقبت ویژه قلبی، کاهش اضطراب بیماران کاندید جراحی پیوند عروق کرونر، جلب اعتماد بیماران مورد خشونت جنسی یا عاطفی، ارتقای سلامتی زنان باردار، کاهش آسیب کودکان دارای والدین در زندان و همکاری بیماران در امر مراقبت نشان داد.نتیجه گیریتئوری پرستاری مطرح شده با پیامدهای مثبتی در محیط بالینی همراه بود لذا ارتقاء سطح آگاهی پرستاران از چنین مدلی و آموزش به کارگیری آن در امر مراقبت از بیماران ضروری می نماید.کلید واژگان: تئوری بین فردی, تئوری پرستاری پپلائو, ارتباط پرستار, بیمار, مرور سیستماتیکBackground and AimEffective communication is one of the basic elements in nursing. Nursing theories are among the sources of guidance in this area. Peplaus theory is one of the nursing theories which emphasize the importance of the nurse - patient relationship. The objective of this study was to investigate the application of the Peplaus theory in clinical nursing practice.Materials and MethodsThe present study was a systematic review in which the keywords " Peplau, Interpersonal Theory, Peplau Nursing Theory" were searched in English in Web of Science, PubMed, and Scopus and in Persian in SID, Magi Ran and Iran Doc between January 2007 and August 2017. The initial comprehensive search resulted in 592 articles in all databases and after considering the inclusion criteria nine articles were finally chosen.ResultsThe results showed the positive effect of the application of Peplaus theory of interpersonal relations in reducing the stress of hemodialysis patients, increasing the satisfaction of patients in the cardiac care unit, reducing the anxiety of patients undergoing coronary artery bypass graft surgery, gaining the trust of patients with sexual and emotional abuse, promoting the health of pregnant women, reducing the harms of children with a parent in jail and increase patients cooperation in care.Conclusionconsidering of positive outcomes of the use of Peplau Nursing Theory in practice, it is suggested to consider the promotion of nurses awareness of this theory and its training and application in nursing.Keywords: Interpersonal Theory, Peplau's Nursing Theory, nurse, patient relationship, systematic review
-
سابقه و هدفنوجوانی و بلوغ مرحله مهمی از رشد انسان است. بلوغ باعث تغییرات فیزیولوژیکی، اجتماعی و روانشناختی در نوجوانان می شودو این تغییرات بر ابعاد مختلف زندگی فرد از جمله روابط والد-فرزندی و کنترل عواطف نوجوانان تاثیر می گذارد. بنابراین پژوهش حاضر با هدف تعیین تاثیر آموزش گروهی بهداشت بلوغ به مادران بر تعارضات والد-فرزندی و کنترل هیجانات نوجوانان دختر انجام شد.مواد و روش هااین مطالعه، نیمه تجربی و از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه مادران دانش آموزان دختر پایه هفتم منطقه 14 شهر تهران بود. 30 مادر با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ایبرحسب مناطق 20 گانه انتخاب و سپس به طور تصادفی به دو گروه آزمایش و کنترل تخصیص یافتند. آموزش گروهی بهداشت بلوغ در 12 جلسه هفتگی و در مدت یک ساعت و نیم انجام شد. سه ابزار پژوهش، 1. پرسشنامه مشخصات جمعیت شناختی 2. پرسشنامه تعارض با والدین(تکمیل شده توسط مادران) 3. مقیاس کنترل عواطف(تکمیل شده توسط دختران) قبل و بعد از مداخله انجام شد. داده ها، توسط آمار استنباطی و روش تحلیل کواریانس تک متغیره تجزیه و تحلیل شد.یافته هانتیجه پژوهش نشان داد که تفاوت معناداری را در میانگین نمرات تعارض والد- فرزندی و تمامی خرده مقیاسهای آن در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل وجود داشت(05/0>p). همچنین، نمرات میانگین کنترل عواطف و کل خرده مقیاسهای آن در دختران آنها، گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل نشان داد (05/0>p).نتیجه گیریداشتن دانش و آگاهی های لازم در مورد بلوغ برای مادران و دختران نوجوان آنها مفید بوده و مانع از بروز تعارض بین والدین با فرزندان و همچنین باعث کنترل عواطف در نوجوانان دختر می شود.کلید واژگان: بلوغ, روابط والد-فرزندی, هیجانBackground And ObjectivesMaturity and adolescence is an important phase of human growth. Maturity leads to physiological, social and psychological changes in adolescents. These changes effect on different dimensions of persons life, including child-parental relations and the control of adolescents emotions. The aim of this research was to determine the impact of awareness group training of maturity health to mothers on child-parental conflicts and control of adolescents emotions in the first high school course female students.Materials And MethodsThe present study was a quasi-experimental with a pre-test post-test and control group design. Thirty mothers with child-parental conflict selected by clustered sampling and then randomly assigned to the control or experiment group. The group training of maturity health was done during 12 90-minute sessions. The research tools as, 1- demographic questionnaire, 2-conflict to parents questionnaire (CT), 3- affective control scale were completed by mothers and daughters before and after the intervention. Data were analyzed by ANCOVA by the SPSS version 16.ResultsThe results of ANCOVA showed a significant difference between two groups in child-parent conflict questionnaire and this sub-scales (PConclusionThe findings of research revealed that having useful knowledge and awareness about maturity can be helpful for mothers and prevent from child-parental conflict and leads to control adolescent's affective.Keywords: Maturity, Parent Child Relations, Affective
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.