مهین کله هوئی
-
مقدمه و هدف
فرسایش خاک، یکی از عمده ترین انواع تخریب اراضی است که جامع بشری را با مشکلات جدی مواجه می کند. میزان فرسایش خاک شاخصی جامع برای ارزیابی درجه توسعه یافتگی و پایداری برنامه های مدیریتی سرزمینی کشورهاست. ارزیابی وضعیت و گسترده مکانی انواع فرسایش خاک در کشورهای درحال توسعه به ضرورتی مهم تبدیل شده است. اقدامات زیستی به عنوان راه کاری مناسب برای مهار فرسایش خاک در مراحل ابتدایی انواع فرسایش به عنوان رویکردی ضروری توصیه شده است. یکی از مهم ترین روش های حفاظت منابع خاک و آب بهلحاظ استفاده کم از عملیات خاکورزی، دخالت و دست کاری محدود در طبیعت، مقرون به صرفه بودن و کارایی بهتر نسبت به اقدامات سازه ای، استفاده از روش های زیستی است. با توجه به این که تاکنون توجه محدودی به کاربست رویکرد زیستی در مهار فرسایش خاک معطوف شده است. ازاین رو، پژوهش حاضر باهدف به کارگیری الگوی مدیریت زیستی در حوزه آبخیز کیلانبر واقع در استان کرمانشاه انجام شده است.
مواد و روش هاپس از تهیه و ترکیب لایه های ارتفاع از سطح دریا، جهت و تندی شیب در محیط سامانه اطلاعات جغرافیایی (GIS) 38 واحد کاری تهیه شد. سپس برای بهبود عملکرد و تصمیم گیری واحدهای با مساحت زیر 300 هکتار ادغام و نهایتا بر اساس نظر کارشناسی و فنی مدیر آبخیز و با لحاظ مبانی مختلف، 14 واحد کاری با قابلیت انجام اقدامات مدیریتی زیست مهندسی در حوزه آبخیز کیلانبر استخراج شد. لازم به ذکر است که حوزه آبخیز کیلانبر در غرب استان کرمانشاه و شهرستان روانسر واقع شده است. مساحت محدوده موردمطالعه حدود 10798 هکتار است. بلندترین و پست ترین نقطه ارتفاعی آبخیز بهترتیب 2183 و 1388 متر از سطح دریا و متوسط بارش و دما و رطوبت نسبی سالانه بهترتیب 533 میلی متر و 11/4 درجه سانتی گراد و 45/1 درصد است. وضعیت فرسایش خاک بر اساس جدول امتیازدهی عوامل هفت گانه مدل BLM در هر واحد کاری بر اساس بازدید میدانی و نظرات کارشناسی تکمیل و نقشه سیمای فرسایشی در واحدهای کاری تهیه شد. سپس نمودارهای آمبروترمیک و هایترگراف با استفاده از داده های 30 ساله بارش و دمای ایستگاه سینوپتیک روانسر، به منظور تعیین دوره خشک سالی و ترسالی و برای تعیین گیاهان مناسب با ویژگی های منطقه ترسیم شد. نقشه اقلیمی-کشاورزی نیز با استفاده از داده های ایستگاه هواشناسی شیب دما، بارش و تبخیر و تعرق تهیه و تلفیق آن ها در محیط GIS استخراج و در آخر گونه های گیاهی مطابق با توقعات بوم شناسی برای رویکرد زیستی آبخیز انتخاب شد.
یافته هامطابق نتایج جدول BLM یک واحد کاری در وضعیت فرسایشی جزئی، هشت واحد کاری در وضعیت کم و پنج واحد کاری دیگر در شرایط فرسایشی متوسط قرارگرفته است. مطابق نقشه سیمای فرسایش، عمده منطقه موردمطالعه حدود 70 درصد از حوزه آبخیز در وضعیت فرسایشی کم و متوسط قرار داشته است که طبعا قابلیت بالای بهره گیری از شیوه مناسب اقدامات زیستی در مهار فرسایش خاک را تائید نمود. مطابق نمودارهای آمبروترمیک و هایترگراف، از خرداد تا شهریور دارای ماه های خشک بوده و تغییرات بارشی نسبت به دما در مهر تا اردیبهشت بیش تر بوده است. بر اساس نقشه اقلیمی-کشاورزی، منطقه در پنج رده قرارگرفته که بهترتیب رده چهار و یک با 4819/3 و 364/83 هکتار دارای بیش ترین و کم ترین مساحت بوده است. درنهایت پهنه بندی گونه های مرتعی مناسب در آبخیز مطالعاتی نشان داد که در منطقه، گونه های مرتعی گون، یولاف وحشی، خارزردک، بومادران، علف پشمکی، جو وحشی بخش غالب منطقه را تشکیل داده است. بر همین اساس، انتخاب گونه های گیاهی متناسب با شرایط آبخیز مطالعاتی، رویکرد حفاظتی و ترویجی در کشاورزی، حفظ حریم بوم شناختی رودخانه و جلوگیری از تغییر کاربری اراضی برای منطقه موردمطالعه صورت گرفت. استفاده از پوشش گیاهی بومسازگان مرتعی از منظر ممانعت فیزیکی تاج پوشش در برخورد مستقیم قطرات باران بر سطح خاک، افزایش نفوذ آب در خاک، تثبیت خاکدانه ها از طریق ریشه ها، افزایش ظرفیت چرا و تولید دامی و افزایش کارایی و بازده آن با گذشت زمان حائز اهمیت است.
نتیجه گیریاقدامات زیستی فرسایش یک رویکرد مبتنی بر شرایط حاکم بر بومسازگان و راه کاری موثر، کم هزینه و از همه مهم تر سازگار با محیط زیست است که قابلیت کاربست در دست یابی به مدیریت پایدار منابع خاک و آب در اغلب بومسازگان را دارد. در همین راستا به منظور به کارگیری روش های اقدامات زیستی در بخش هایی از آبخیز که از وضعیت فرسایشی ضعیف و متوسطی برخوردار بوده، می توان از طریق مدیریت کاربری ها، استفاده از پوشش گیاهی بومی آبخیز در سطح مراتع و کشاورزی بدون خاک ورزی در سطح اراضی کشاورزی، فرسایش خاک را به خوبی تحت مدیریت قرار داد. ازاین رو پژوهش حاضر باهدف ارائه الگوی اقدامات زیستی فرسایش در حوزه آبخیز کیلانبر انجام شد. نتایج به دست آمده حاکی از آن است که در 67 درصد از مساحت کل آبخیز، می توان فرسایش خاک در دو کاربری عمده مرتع و کشاورزی را از طریق روش های مبتنی بر اقدامات زیستی مهار کرد. شایان ذکر است استفاده از الگوی اقدامات زیستی فرسایش نیازمند بررسی های جامع و همه جانبه ای است که می بایست با در نظر گرفتن بخش های مختلف بومسازگان آن را موردتوجه قرارداد. بههر تقدیر، رویکرد پیشنهادی در پژوهش حاضر را می توان در سایر حوزه های آبخیز کشور با وضعیت فرسایشی خفیف تا متوسط و با رعایت اصل جامع نگری و شرایط حاکم بر آبخیز موردنظر، بهکار گرفت.
کلید واژگان: اقدامات مدیریتی, حفاظت خاک وآب, مدیریت آبخیز, مدیریت فرسایش خاکBackgroundSoil erosion, a significant form of land degradation, poses severe challenges to humanity in different ecosystems. It serves as a comprehensive index for evaluating the development and sustainability of land management programs. Assessing the status and spatial extent of soil erosion has become crucial in developing countries. Biological management, a recommended and effective means of controlling soil erosion in the early stages of all processes, offers a practical solution. Biological methods, such as minimum tillage operations and limited intervention in nature, prove to be more cost-effective and efficient than structural measures. Despite these advantages, biological measures have not received adequate attention in soil erosion control. This research addresses this gap by applying biological management in the Kilanbar Watershed (Kermanshah Province, Iran), demonstrating its effectiveness and cost-efficiency.
MethodsThe layers of elevation from sea level, aspect, and slope steepness were prepared and combined in the geographic information system (GIS) software to prepare 38 land units. In the Kilanbar Watershed, 14 land units with the ability to perform biological management measures were extracted based on the expert and technical opinions of the watershed manager and considering different bases to improve the performance and decision-making of the units with an area of less than 300 ha. The Kilanbar Watershed is located in Ravansar City, west of Kermanshah Province. The study area is approximately 10798 ha. The highest and lowest elevation points of the watershed are 2183 and 1388 m above mean sea level, respectively. The mean annual precipitation, temperature, and relative humidity are 533 mm, 11.4 °C, and 45.1%, respectively. The status of soil erosion in each land unit was completed based on the scoring of the BLM form based on the visual and expert opinions, and a map of the erosion pattern was prepared in the land units. Ambrotropic and hyetographs were drawn using the 30-year precipitation and temperature data of the Ravansar synoptic station to determine the periods of drought and wet conditions and to identify suitable plants with the characteristics of the region. A climatic–agricultural map was prepared and integrated into the GIS using meteorological station data (temperature, precipitation, evaporation, and transpiration), and plant species were selected according to ecological expectations for watershed biological measures.
ResultsAccording to the BLM form results, one and eight land units are in partial and low erosion conditions, respectively, and five other land units are in medium erosion conditions. According to the erosion pattern map, the majority of the studied area, about 70% of the watershed, is in a low and medium erosion state, which naturally confirms the high ability to use appropriate biological measures to control soil erosion. According to ambrothermic and hyetograph measurements, June to September were dry months, and precipitation changes were more significant than temperature changes from October to May. According to the climatic–agricultural map, the region is divided into five classes. Class 4 (4819.3 ha) and Class 1 (364.83 ha) had the largest and smallest areas, respectively. Finally, the zoning of suitable rangeland species in the watershed showed that rangeland species of Asteragalus ascendes, Avena fatua, Picnomon sp., Achillea millefolium, Bromus tomentellus, and Hordum blubosum dominantly covered the region. Based on the study results, appropriate plant species were introduced for the studied watershed. Accordingly, conservation and reclamation measures were recommended to improve land productivity and ecological conditions and avoid land use changes for the study area. The essential measures include vegetation in rangeland ecosystems aiming at preventing the role of the canopy cover from directly impacting raindrops on the soil surface, increasing water infiltration in the soil, stabilizing soil aggregates due to roots extension, increasing grazing capacity and livestock production, and increasing its efficiency and productivity with time.
ConclusionThe findings of this study hold significant potential for the Kilanbar Watershed. The proposed biological erosion measures, tailored to the ecosystem's unique conditions, are effective, low-cost, and environmentally compatible. They offer a sustainable solution for managing soil and water resources in various ecosystems. Implementing these measures can significantly reduce soil erosion in the watershed, particularly in areas with low to moderate erosion status. This research is an essential initiative in applying biological erosion measures in the Kilanbar Watershed, demonstrating that soil erosion can be effectively and practically controlled in approximately 67% of the watershed through biological methods in the critical land-use areas of rangelands and agriculture. It is important to note that applying biological erosion measures requires comprehensive and integrated investigations, considering the different parts of the ecosystem. With these findings, the proposed approach in this research can be extended to other watersheds across the country, particularly those with slight to moderate erosion status, while maintaining the principle of comprehensiveness and respecting the unique conditions of each watershed.
Keywords: Management Measures (BMP), Soil, Water Conservation, Soil Erosion, Management, Watershed Management -
سابقه و هدف
مسئله فرسایش خاک و تولید رسوب در آبخیز می تواند مشکلات چالش برانگیزی در مسائل محیط زیستی، اقتصادی-اجتماعی ایجاد کند. آگاهی از الگوهای توزیع مکانی و زمانی فرسایش خاک، اقدامی موثر به منظور تعیین برنامه ها و اولویت بندی راه کارها در جهت اجرای برنامه های حفاظت خاک در سطح حوزه آبخیز است. حال با توجه به این که روش های زیستی مبتنی بر شرایط حاکم بر بوم سازگان است، اهمیت ویژه ای در مهار فرسایش خاک در مراحل ابتدایی دارد. باوجوداین، استقبال لازم از مدیریت زیستی فرسایش خاک به سبب عدم الگوی اجرایی مناسب توسط کارشناسان اجرایی صورت نگرفته است. ازاین رو، پژوهش حاضر باهدف مدیریت زیستی فرسایش در بخش مرتعی حوزه آبخیز کجور واقع در استان مازندران به سبب غلبه فرسایش توزیعی و قابل مدیریت انجام شد.
مواد و روش هابه همین منظور ابتدا واحد های کاری از تلفیق لایه های ارتفاع از سطح دریا، شیب و زمین شناسی در حوزه آبخیز کجور تعیین شد. سپس وضعیت فرسایش خاک بر اساس جدول امتیازدهی عوامل هفت گانه مدل BLM، در واحدهای کاری مرتعی بر اساس بازدید میدانی، تفسیر تصاویر ماهواره ای و نظرات کارشناسی تکمیل شد. در مرحله بعد به منظور مقایسه اندازه گیری میدانی و استفاده از داده های سنجش ازدور، نقشه شاخص سطح برگ تهیه شد. سپس منحنی آمبروترمیک و هایترگراف و نقشه اقلیمی-زیستی برای آبخیز موردمطالعه تهیه و درنهایت با استفاده از رویکرد استفاده تلفیقی از گونه های رقابتی (C)، گونه های مقاوم به تنش (S) و پیشتاز (R)، گونه های مناسب از مجموعه فهرست گونه های غالب منطقه ارائه شد.
نتایجابتدا در مجموع 15 واحد کاری در کل حوزه آبخیز کجور مشخص و برنامه اجرایی اقدامات مدیریتی زیستی تنها در شش زیرآبخیز با غلبه پوشش مرتعی متمرکز شد. ارزیابی جدول BLM با توجه به واحد های کاری مرتعی نشان داد از بین شش واحد کاری مرتعی حوزه آبخیز کجور، سه واحد کاری در وضعیت فرسایشی کم و سه واحد کاری در وضعیت فرسایشی متوسط است. علاوه بر آن، وضعیت کلی فرسایش خاک در بخش مرتعی آبخیز مطالعاتی با امتیاز 16/37 در طبقه کم قرارگرفته است. هم چنین بررسی نقشه های سیمای فرسایش و شاخص به دست آمده حاکی از تطابق اندازه گیری های میدانی با داده های سنجش ازدور داشت. مطابق نمودار آمبروترمیک ماه های خرداد تا شهریور خشک بوده و دراین بین ماه مرداد خشک ترین ماه سال در منطقه موردمطالعه بوده است. هم چنین کشیدگی منحنی هایترگراف حاکی از دامنه تغییرات دمایی زیاد و تغییرات بارش یکنواخت تر در منطقه است. در همین راستا توزیع مساحت در چهار طبقه اقلیمی-زیستی سطح حوزه آبخیز کجور به یک میزان است و با توجه به طبقات باید برنامه ریزی و مدیریت فرسایش موردتوجه قرار گیرد. در ادامه گونه ها با توجه به رویکرد CSR شامل پولک، جاروعلفی، درمنه دشتی، شبدر قرمز و علف بره انتخاب و پهنه بندی استفاده از آن ها ارائه شد.
نتیجه گیریپژوهش حاضر باهدف ارائه الگوی اقدامات مدیریتی زیستی فرسایش در بخش مرتعی حوزه آبخیز کجور انجام شد. نتایج به دست آمده حاکی از آن است که می توان فرسایش خاک را در 40 درصد از مساحت اراضی مرتعی از طریق روش های مبتنی بر اقدامات مدیریتی زیستی مهار کرد. شایان ذکر است استفاده از اقدامات مدیریتی زیستی فرسایش نیازمند بررسی های جامع و همه جانبه ای است که می بایست با در نظر گرفتن بخش های مختلف بومسازگان آن را موردتوجه قرارداد.
کلید واژگان: پهنه بندی اقلیمی-زیستی, حفاظت خاک و آب, مدیریت پوشش گیاهی, مدیریت فرسایش خاکBackground and objectivesSoil erosion and sediment yield in the watershed lead to environmental issues. Therefore, knowledge of the spatial and temporal distribution patterns of soil erosion is a proper strategy for planning and prioritize solutions for implementing soil conservation measures at watershed scale. Since biological methods are based on the prevailing conditions of ecosystems, soil erosion can be controlled in the initial stages. However, the biological management of soil erosion has yet to be accepted due to the lack of a suitable implementation model by executive operations. The current research aimed to inhibit soil erosion using biological management in the rangeland areas of the Kojour Watershed located in Mazandaran Province, Iran, due to the predominance of manageable distributed erosion.
MethodologyFor this purpose, the primary layers of elevation above mean sea level, slope, and geology were determined for the Kojour Watershed, and appropriate work units were accordingly delineated. Then, the soil erosion status was assessed on the basis of the scoring table of the seven factors of the BLM model. The study was confined to the rangeland areas based on field surveys, interpretation of satellite images, and expert opinions. In the next step, the leaf area index (LAI) map was prepared to compare field measurements and remote sensing information. Then, Ambrothermic and hytergraph charts were developed, and the corresponding Bio-Climatological map was prepared for the study watershed. Ultimately, suitable species were selected from the phytosociological list considering an appropriate combination strategy of Competitor (C), Stress-tolerators (S) and Ruderals (R), and species.
ResultsFirst, 15 land units were delineated for the entire Kojour Watershed, out of which six rangeland-dominant sub-watersheds were selected to designate the biological management measures for soil erosion control. The BLM table was employed for the rangeland work units showing that three of the six rangeland sub-watersheds were classified as low erosion. The remaining three sub-watersheds also had moderate erosion status. In addition, the general condition of soil erosion in the rangeland areas of the study watershed, with a score of 37.16, is classified as low status. Also, examining erosion maps and the obtained indices indicated a high agreement between field measurements and remote sensing data. According to the Ambrothermic chart, June to September were dry, and August was the driest month of the year in the study area. It also used the scope of significant environmental changes and more uniform regional changes. In this regard, the distribution of the area in the four Bio-Climatological classes of the Kojour Watershed is the same, and it is considered according to the planning and erosion management classes. In the following, the species were selected according to the combined CSR strategy, including Stachys inflata benth, Bromus tomentellus, Artemisia siberi, Trifolium pratense, and Festuca arundinacea with a broad presence in the region.
ConclusionThe present study was conducted to present a biological management model of the rangeland areas for the Kojour Watershed. The results indicated that soil erosion can be efficiently controlled through biological management methods in 40% of the rangeland areas. It is worth mentioning that it uses a model of biological management of erosion, which requires integrated and comprehensive investigations that consider different parts of the ecosystem.
Keywords: Bio-Climatological Zoning, Soil, Water Conservation, Vegetation Management, Soil Erosion Management -
مقدمه و هدف
شناخت نقش و عامل های موثر بر فرسایش خاک زمینه ی مناسبی را برای مدیریت خوب و شناسایی مناطق فرسایش پذیر فراهم می کند. مدیریت آبخیز، یکی از حساس ترین و پیچیده ترین انواع مدیریت منابع و تولید است. بعد فراکتالی، ابزار بررسی اندازه ی پیچیدگی میان داده ها و ساده سازی پدیده های پیچیده ی طبیعت است. با این ابزار می توان رفتارسنجی و توان ویژگی های ریخت شناسی آبخیز را با ایجاد الگوهای فراکتالی بررسی کرد. از این رو، در این پژوهش ارتباط و تعامل میان ویژگی های ریخت شناسی آبخیز و بعد فراکتال در تولید رواناب و رسوب بررسی شد.
مواد و روش هادر این پژوهش داده های لازم از آمار کشور در ایستگاه های آب سنجی و همدید آبخیز، دریافت شد. ویژگی های آبخیز، بر اساس نقشه های پایه تهیه شد. ویژگی های فراکتالی مطالعه شده با استفاده از روش شمارش جعبه ای در نرم افزار Fractalyse 2.4 محاسبه شد. با روش تحلیل عاملی 85 ویژگی مرتبط با آبخیز شناسایی شد. در این پژوهش برای انجام تحلیل های بیش تر، اندازه ی رواناب و رسوب سالانه با دوره های بازگشت گوناگون بررسی شد؛ بنابراین، پنج سناریوی مختلف بر اساس همگن بودن آبخیز، ویژگی های اقلیمی، ویژگی های فیزیکی و ریخت شناسی آبخیز، ویژگی های فیزیکی و اقلیمی به شکل هم زمان و ویژگی های فراکتالی آبخیز در نظر گرفته شد. هم بستگی میان اندازه اندازه ی آ ب دهی و رسوب برآوردشده (با دوره های بازگشت گوناگون) و ویژگی های مختلف ریخت شناسی نیز انجام شد.
نتایج و بحث:
نتایج روش تحلیل عاملی نشان داد که از میان 85 ویژگی آبخیز، 18 ویژگی موثر شامل مساحت، مساحت شیب 12-8 و 20-12%، مساحت جهت شیب شرق در نه جهته، طول خطوط تراز 100 متری، طول کل آبراهه، زمان تمرکز با روش کرپیچ، اختلاف بلندی، فراکتال خطوط تراز 200 متری، انحراف از معیار رطوبت، اختلاف دما، میانگین شیب، شیب خالص آبراهه ی اصلی، میانگین دما، میانگین رطوبت، میانگین بارش، ضریب کشیدگی و فراکتال محیط آبخیز بودند. همچنین، ویژگی بعد فراکتالی خطوط تراز 200 متری و بعد فراکتالی محیط آبخیز، توانستند به شکل قابل توجهی اندازه ی تغییرات کلی آ ب دهی و رسوب را تبیین کنند. این یافته نقش ویژگی های فراکتالی در روابط آ ب دهی و رسوب را به خوبی بیان کرد.
نتیجه گیری و پیشنهادها:
بر پایه ی نتایج این پژوهش مشخص شد تقریبا تمام عامل های موثر در برآورد آ ب دهی و رسوب در آبخیز های بزرگ، در مساحت و فراکتال محیط آبخیز خلاصه شده است و این دو ویژگی بیش ترین تغییرات آ ب دهی و رسوب را توجیه می کنند. از این رو، با کاهش مساحت آبخیز ها نقش دیگر عامل ها از جمله جهت شیب، شیب خالص آبراهه و غیره در تبیین تغییرات بیشتر مشهود است و می توان گفت برای مهار کردن فرسایش و رواناب آبخیز ها، تقسیم آبخیز های بزرگ به آبخیز های کوچک تر، بهترین اقدام است. گام بعدی انجام اقدام های آبخیزداری در این زیرآبخیزهای کوچک است. کاهش مساحت آبخیزها در بیشتر روابط به تنهایی توانست تا 70% تغییرات رسوب را توجیه کند. پیشنهاد می شود که بهره وران و سودبران از یافته های این پژوهش در اجرای برنامه های توسعه و مدیریت آبخیزها استفاده کنند.
کلید واژگان: آبخیز های همگن, بعد فراکتال, خود تشابهی, فرسایشIntroduction and Goal:
Understanding the role and influencing factors of soil erosion is crucial for effective management and recognition of erodible land areas. Watershed management is one of the most sensitive and complex types of resource and production management. The fractal dimension can be used to examine the complexity of data and simplify complex natural phenomena. This tool enables generating fractal patterns to assess the morphological behavior and power of watersheds. This research focused on the connection and interplay between the morphological characteristics of the watershed and the fractal dimension in the creation of runoff and sediment.
Materials and MethodsIn this research, the necessary data were obtained from the statistics of the country in the water measuring and observation stations of the watershed. The base maps were utilized to determine the watershed characteristics. The calculation of the fractal characteristics was done in Fractalyse 2.4 software by utilizing the box counting method. The factor analysis method was used to identify 85 features related to watershed. In this research, for further analysis, the size of annual runoff and sediment was investigated using different return periods. Therefore, 5 different scenarios were considered based on the homogeneity of the watershed, climatic characteristics, physical and morphological characteristics of the watershed, physical and climatic characteristics simultaneously, and fractal characteristics of the watershed. The correlation between estimated irrigation and sediment size (with different return periods) and different morphological features was also carried out.
Results and DiscussionThe results of the factor analysis technique showed that among the 85 parameters related to the watershed, 18 are the effective parameters of the area, the slope area is 8-12 and 12-20%, the area of the east slope in 9 directions, the length of the 100-m level lines in the watershed, the total length of the stream , the concentration time base Kirpich method, elevation difference, fractal of 200-m level lines, deviation from the moisture standard, temperature difference, average slope, net slope of the main stream, average temperature, average moisture, average precipitation, elongation coefficient and fractal of the basin environment. Also, the fractal dimension of the 200-m horizontal lines and the fractal dimension of the watershed environment were able to significantly explain the overall changes in discharge and sedimentation. This finding explained well the role of fractal characteristics in the relationship between irrigation and sedimentation.
Conclusions and Suggestion:
Based on the results of this research, it was found that almost all the effective factors in estimating discharge and sedimentation in large watersheds are summarized in the area and fractal of the watershed environment, and these two features justify the most changes in discharge and sedimentation. Therefore, with the reduction of the area of watersheds, the role of other factors such as the direction of the slope, the net slope of the waterway, etc., is more evident in explaining the changes, and it can be said that dividing large watersheds into smaller watersheds is the best measure to control the erosion and runoff of watersheds. Implementing watershed management measures in these small sub-watersheds is the next step. The reduction of watershed area in most relationships is sufficient to justify up to 70% of sediment changes. This research findings should be utilized by users and beneficiaries to implement watershed development and management programs.
Keywords: Erosion, Fractal Dimension, Homogenous Watersheds, Runoff, Self-Similarity -
مقدمه
سامانه بارشی در بخش عمده ای از سرزمین ایران، از نوع مدیترانه ای است که در آن میزان ریزش های جوی در دوره رویش گیاهان کم است. علاوه بر این، وقوع بارش در دوره غیررویشی و یا اوایل دوره رویشی که گیاهان هنوز سطح زمین را به خوبی نپوشانده اند، از دلایل مهم فرسایش آبی در ایران است. از آنجایی که پوشش گیاهی نقش ویژه ای در مهار فرسایش خاک و نگهداشت رواناب دارد، هرگونه تغییر در ساختار و الگوی آن که بیان گر الگو و عملکرد سیمای سرزمین است، می تواند اثر قابل توجهی در تغییر فرایندهای هیدرولوژیکی داشته باشد. لذا، ارزیابی از هدررفت آب و خاک و کمی سازی ارتباط آن با سنجه های سیمای سرزمین، اطلاعات کلیدی به منظور توسعه راهبردهای مدیریتی کیفیت آب و خاک فراهم می کند.
مواد و روش هاپژوهش حاضر با هدف بررسی تغییرات مولفه های هیدرولوژیکی در ارتباط با سنجه های سیمای سرزمین در مقیاس کرت های صحرایی دو متر مربعی و با استفاده از باران شبیه سازی شده در شدت 32 میلی متر بر ساعت، در بخشی از مراتع شهرستان اردبیل انجام شد. در ابتدا، با در نظر گرفتن نوع و درصد پوشش گیاهی به عنوان متغیر اصلی، هشت گروه از ترکیب پوشش گیاهی به همراه یک گروه بدون پوشش گیاهی (شاهد) با سه تکرار در نظر گرفته شد. ترکیب و درصد پوشش گیاهی از گروه اول تا هشتم به ترتیب شامل غالبیت گرامینه با ارتفاع کم (45)، ترکیب بوته ای متراکم با گرامینه (43)، بوته ای با ارتفاع کم و پراکنش متوسط (37)، بوته ای پراکنده با ارتفاع عمدتا کم و متوسط (31)، ترکیب بوته ای پراکنده با گرامینه (56)، بوته ای متراکم در بالادست (54)، بوته ای با ارتفاع کم و پراکنش بسیار کم (15) و بوته ای متراکم با پوشش تقریبا یکنواخت (56) بوده است. پس از اندازه گیری رواناب و رسوب در خروجی کرت ها، مولفه های هیدرولوژیکی مختلف محاسبه شدند. سپس، کرت های دارای نه ترکیب مختلف از پوشش گیاهی در سه تکرار قبل و پس از شبیه سازی باران، تصویر برداری شدند. پس از انتقال تصاویر تهیه شده از کرت ها به محیط Arc/Map 10.8، نه سنجه مهم سیمای سرزمین محاسبه شد.
نتایج و بحث:
تغییرات میانگین سنجه های تراکم لکه (26.90-4.43)، شاخص بزرگ ترین لکه (86.75-54.16)، تراکم حاشیه (107.38-17.12)، شاخص شکل سیمای سرزمین (4.47-1.50)، میانگین اندازه لکه (37.46-4.16)، میانگین فاصله نزدیک ترین همسایه اقلیدسی (1.65-0.00)، شاخص گسستگی سیما (2.31-0.19)، میانگین شاخص شکل لکه (22.85-1.24) و اندازه شبکه تاثیرگذار (43.96-15.80)، نشان دهنده تاثیرپذیری متفاوت آن ها از درصد و ترکیب مختلف پوشش گیاهی بوده است. تحلیل ماتریس همبستگی اسپیرمن، ارتباط غیرمعنی داری (r<0.26 و p-value>0.10) بین مقادیر میانگین هدررفت خاک، حجم رواناب، ضریب رواناب و غلظت رسوب با سنجه های سیمای سرزمین نشان داد. کوچک بودن مقیاس کرت های مورد بررسی، عدم تنوع زیاد در ترکیب پوشش گیاهی و یکنواختی از نظر ارتفاع پوشش گیاهی را می توان از دلایل عدم همبستگی ذکر کرد. در حالت کلی، گروه هایی که مقادیر پوشش گیاهی بالای 50 درصد داشتند، از وضعیت بهتری از نظر LPI، AREA_MN و MESH برخوردار بودند که نشان دهنده پیوستگی بیشتر و تخریب کمتر است. افزایش پوشش گیاهی و ناهمگنی مکانی بالای سیمای سرزمین می تواند مسیر انتقال رسوب را تغییر داده، اتصال رسوب را کاهش داده است و منجر به کاهش رسوبگذاری شود.
نتیجه گیرینتایج به دست آمده، در تبیین مرجع مناسب به منظور بهینه سازی اقدامات حفاظت آب و خاک در مقیاس حوزه آبخیز کاربرد دارند. هر چند، پیشنهاد می شود که پژوهش های مشابه و جامع تر در مقیاس های مختلف از کرت های فرسایشی و نیز حتی در مقیاس دامنه صورت بگیرد تا با در نظر گرفتن طیف وسیعی از شرایط پوشش گیاهی، توپوگرافی، اقلیمی و نیز رگبارهای متوالی، امکان مقایسه نتایج، انتخاب بهینه مقیاس مطالعاتی و در نهایت، برنامه ریزی به منظور مدیریت و حفاظت از پوشش گیاهی و منابع آب و خاک، فراهم شود.
کلید واژگان: بررسی میدانی, پوشش مرتعی, تغییرپذیری مکانی, ضریب رواناب, هدررفت خاکIntroductionThe rainfall system of a major part of Iran is mediterranean, where the precipitation amount during the vegetation period is low. In addition, the occurrence of precipitation in the non-vegetation period or beginning of the vegetation period, which does not cover the surface of the earth well, is one of the important reasons for water erosion in Iran. Since vegetation has a special role in soil erosion control and runoff retention, any change in the vegetation structure and pattern, which expresses the landscape pattern and function, can have a significant effect on changing hydrological processes. Therefore, the assessment of soil and water loss and the quantification of its relationship with landscape metrics provide key information for the development of water and soil quality management strategies.
Materials and methodsThe current research was conducted to investigate the hydrological component changes with landscape metrics on 2 m2 plots using simulated rainfall at an intensity of 32 mm.h-1 in a part of rangelands of Ardabil County. At first, considering the type and percentage of vegetation as the main variable, eight groups of vegetation composition along with one group without vegetation (control) were considered with three replications. The composition (and percentage) of the vegetation from the first to the eighth groups, respectively, include low-height graminea predominance (45), the composition of dense bushes with graminea (43), bushes with low-height and medium-distribution (37), sparse bushes mostly with low and medium height (31), the composition of sparse bushes with graminea (56), dense bushes in upper parts (54), low-height bushes with very low distribution (15), and dense bushes with almost uniform distribution (56). After measuring the runoff and sediment at the plot outlets, different hydrological components were calculated. Then, plots with nine different vegetation combinations were imaged in three replicates before and after rainfall simulation. After transferring the images prepared from the plots to the Arc/Map10.8 environment, nine important landscape metrics were calculated.
Results and discussionChanges in the mean patch density (4.43-26.90), largest patch index (54.16-86.75), edge density (17.12-107.38), landscape shape index (1.50-4.47), mean shape area (4.16-37.46), mean Euclidean nearest neighbor distance (0.00-1.65), landscape division index (0.19-2.31), mean patch shape index (1.24-22.85), and the effective mesh size (15.80-43.96) indicate their different influence from different percentage and composition of vegetation cover. Spearman's correlation matrix analysis showed a nonsignificant relationship between the mean soil loss, runoff volume, runoff coefficient, and sediment concentration with landscape metrics (r<0.26 and p-value>0.10). The small scale of the studied plots, the lack of diversity in the vegetation composition, and the uniformity in terms of vegetation height can be cited as the reasons for the lack of correlation. In general, groups with vegetation values above 50% had a better condition in terms of LPI, AREA_MN, and MESH, which indicates more connectivity and less degradation. The increase in vegetation cover and spatial heterogeneity above the landscape surface can change the path of sediment transport, reduce sediment connectivity, and lead to a decrease in sedimentation.
ConclusionThe obtained results are applicable in explaining the appropriate reference to optimize water and soil protection measures on the watershed scale. However, It is suggested that similar and more comprehensive research be done in different scales of erosion plots and even in the landscape (slope) scale so that by considering a wide range of vegetation, topography, climatic conditions, as well as successive rains, it is possible to compare the results, optimum selection of study scale, and finally planning to manage and protect vegetation and water and soil resources.
Keywords: Field survey, Rangeland cover, Runoff coefficient, Soil loss, Spatial Variability -
سیلاب یکی از مخرب ترین بلایای طبیعی و تاثیرگذار بر هدررفت خاک و آسیب به زیرساخت های انسانی است. هدف پژوهش حاضر، برآورد ارتفاع رواناب تولیدی حاصل از بارش مازاد و تحلیل تغییرات مکانی مقادیر ارتفاع رواناب و حجم رواناب در حوضه آبخیز شارقنج بیرجند است. در این پژوهش میزان رواناب تولیدی ناشی از حداکثر بارش 24 ساعته در دوره های بازگشت مختلف با استفاده از روش SCS برآورد شده است. برای این کار حداکثر بارش 24 ساعته ایستگاه های اطراف منطقه با روش عکس مجذور فاصله (IDW) میان یابی شد. در ادامه پس از تهیه نقشه شماره منحنی، برای تخمین رواناب نیز از روش SCS استفاده و حجم رواناب محاسبه شد. نتایج نشان داد از غرب به شرق شماره منحنی به دلیل وجود باغ های زرشک و اراضی زراعی آبی کاهش می یابد. براساس نقشه همبستگی مکانی مقادیر ارتفاع رواناب، خوشه های زیاد-زیاد (HL) در بخش های بالادست حوزه تشکیل شده است. هم چنین خوشه های کم-کم (LL) در بخش های پایین دست شکل گرفته که ناشی از مقادیر بالای بارش در بخش بالادست و شیب بالای زیرآبخیزها مرتبط دانست. مقادیر همبستگی مکانی حجم رواناب نشان داد که تجمع حجم رواناب در زیرآبخیزهای واقع در پایین دست منطقه موردمطالعه بیش تر است و تشکیل خوشه های زیاد-کم (HL) کم داده است. به عبارتی در زیرآبخیزهای پایین دست و مجاور خروجی منطقه میزان حجم سیلاب بیش تر شده است. براساس نتایج عوامل مختلف از جمله شیب، کاربری اراضی، شماره منحنی و گروه هیدرولوژیکی خاک بر آن تاثیرگذار است که بر تغییرات مکانی مولفه های ارتفاع و حجم رواناب موثر بوده و رفتار هیدرولوژیک سیلاب را تعیین می کند.
کلید واژگان: اولویت بندی, تغییرات مکانی, رواناب سطحی, خودهمسبتگی, الگوی مکانیStatement of the Problem: Floods are a devastating natural disaster that can cause soil erosion, soil wastage, and damage to human infrastructure in flood-prone areas of watersheds. Therefore, it is crucial to predict and determine the amount of runoff production processes and its safe transfer to the outlet of the watershed. Various factors, including climatic and physiographic parameters, affect the conversion of precipitation into runoff. Climatic factors involve the intensity and duration of rainfall as well as the distribution of rainfall locations. Physiographic parameters include land use type, soil type, watershed area, basin shape, height, slope, direction, and type of drainage network. Therefore, several methods can be used to estimate the runoff generated by rainfall, and one of the commonly used methods in hydrology is the Soil Conservation Service (SCS) method. Furthermore, determining the spatial changes and correlation between the factors of runoff production and flooding can identify flood-prone areas. Therefore, this research utilized geographic information systems (GIS) to provide essential and fundamental information for obtaining direct runoff using the curve number (CN) method. The study aimed to estimate the height of excess rainfall runoff and analyze the spatial variations of runoff height and volume in the Sharganj watershed, Birjand. To achieve this goal, the SCS method was employed to estimate the amount of runoff generated by the maximum 24-hour rainfall in different return periods in the aforementioned watershed. Subsequently, the changes and spatial correlation of the values of the height and volume of the runoff were evaluated in the Sharganj watershed, Birjand.
MethodologyThis study estimated the amount of runoff produced from the maximum 24-hour rainfall in different return periods in the Sharganj watershed using the SCS method. To achieve this, the maximum 24-hour rainfall from surrounding stations was averaged using the IDW method. Next, the SCS method was utilized to estimate the runoff by combining land use maps and soil hydrological groups to prepare the curve number map. The basin runoff volume was then calculated for different return periods. Additionally, the spatial autocorrelation of the runoff height and volume in the 25-year return period was analyzed using the general Moran's index, and their clustering pattern was determined using Anselin Local Moran's Index.
Results and discussionThe Sharganj watershed is primarily used for pastures and agricultural lands, with the former being located in hydrological group C. Despite this, rainfed and irrigated garden lands, mainly located in hydrological group B, have better permeability. Using ArcGIS software, land use maps and soil hydrological groups were combined to prepare a curve number map of the watershed. The results showed that the curve numbers of the sub-watersheds ranged from 68 to 79, with sub-watershed number 9 having the lowest curve number value (68) and sub-watersheds 22, 25, and 29 having the highest (79). The Global Moran's index values presented in Table 3 and Figure 10 showed that the spatial correlation of runoff height and volume had values of 0.1828 and -0.2694, respectively. The curve number decreased from west to east due to the presence of barberry gardens and irrigated agricultural lands. The spatial correlation map of runoff height values showed high-high (HL) clusters forming in the upstream parts of the basin, while low-low clusters (LL) were present in the downstream areas. These patterns were related to the amount of precipitation in the upstream part and the high slope of the upstream sub-watersheds. Meanwhile, the spatial correlation values of runoff volume indicated that the accumulation of runoff volume was higher in the sub-watersheds located downstream of the study area, with low formation of high-low (HL) clusters. This increase in flood volume occurred in the downstream sub-watersheds and adjacent to the outlet of the area. In general, the difference in the cluster pattern of runoff height and volume did not follow the same pattern, which depended on various factors affecting runoff production, such as the amount of precipitation in different parts and the difference in topography. It should be noted that the analysis was based on height and volume values in the 25-year return period, and the results can be expected to be similar for other return periods based on the curve number method.
ConclusionThe research findings suggest that the spatial changes in runoff height and volume components, which impact watershed response and flood producing procedures, are determined by various factors such as slope, land use, curve number, and soil hydrological group. Areas with high amounts of runoff are more susceptible to damages caused by floods and can be prioritized for management measures. Furthermore, the results indicate that the type of surface runoff control measures or flood volume control required will vary, providing valuable guidance for determining the appropriate damage reduction operations. Further studies analyzing the spatial correlation of height and runoff volume variables with other basin features and climatic factors could enhance the understanding of spatial changes. The formation of surface runoff is influenced by various factors related to rainfall and ground conditions, which could be considered in future research.
Keywords: Prioritization, Spatial Changes, Surface runoff, Autocorrelation, Spatial Pattern -
مقدمه و هدف
امروزه نابودی منابع طبیعی یکی از مهم ترین و جدی ترین چالش های فرا راه برنامه های توسعه است. فرسایش خاک یکی از فرآیندهایی است که منابع خاک و آب کشور ما را به صورت مستقیم و غیرمستقیم شدیدا تهدید می کند. فرسایش آبی با شکل های مختلفی روی زمین نمایان می شود که یکی از شکل های پیشرفته آن آبکندها است. فرسایش آبکندی از فرآیندهای مهم نابودی خاک است که در اقلیم های مختلف سبب ازبین رفتن قابل ملاحظه ی خاک و تولید رسوب فراوان می شود. هدف از این پژوهش بررسی ویژگی های ریخت شناسی آبکندهای استان خوزستان و نقش عامل های تاثیرگذار آن بر گسترش مناطق آبکندی است.
مواد و روش هانخست، با جمع آوری داده های موجود و انطباق آن ها با داده های تصویرهای ماهواره ای و سایر داده ها، مناطق آبکندی استان رسم شد. بازدید اولیه ی میدانی برای صحت و سقم این مناطق و تصحیح مرزهای آبکندی انجام شد. از کل مساحت استان خوزستان 6350179 هکتار در اقلیم خشک بیابانی و بیش از 33862 هکتار آن تحت تاثیر فرسایش آبکندی است. اقلیم گرم نیمه خشک نیز حدود 12/1% استان را فرا گرفته است و 16116 هکتار آن تحت تاثیر فرسایش آبکندی است. پس از تعیین مساحت آبکندها و تفکیک مساحت های بیشتر و کم تر از 500 هکتار، به دلیل اختلاف در شکل ظاهری، پستی بلندی و پوشش گیاهی، از اقلیم گرم و خشک بیابانی و گرم و نیمه خشک به ترتیب دو و یک منطقه معرف و از هر معرف دو تکرار انتخاب شد. نیم رخ های عرضی و طولی آبکندهای معرف و تکرار، رسم شد و پس از نمونه برداری خاک، کلیه ویژگی های شکل شناسی آبکندها اندازه گیری شد.
نتایج و بحثبراساس نتایج، آبکندهای استان بیشتر در دشت های با شیب کم با خاک عمیق و بافت شنی لومی، سیلت و یا سیلت لومی با زمین های مرتعی و گاهی زراعی و سطح مقطع U شکل به وجود آمده است. آبکندهای درخزینه و روستای شریف، با اندازه های 1260 و 912 سانتی متر و آبکند درخزینه با اندازه ی 420 سانتی متر بیش ترین عرض بالا و پایین را داشتند و عمق در مقطع طولی 75% بود. هم چنین آبکندهای چغازنبیل، درخزینه و چغازنبیل با اندازه های 30 سانتی متر کم ترین عمق و عرض بالا و پایین را داشتند و عمق در مقطع طولی 75% بود. نیم رخ عمومی پنجه ای و از نظر عمقی در رده ی آبکندهای با عمق متوسط و راس عمودی بودند.
نتیجه گیری و پیشنهادهامی توان نتیجه گرفت ویژگی های ذاتی خاک، سازند و جنس زمین شناسی، اقلیم، شدت بارندگی به عنوان عامل های طبیعی و نابودی پوشش گیاهی، تغییر کاربری زمین ها و نبودن مدیریت صحیح، عملیات غیراصولی جاده و پل سازی، احداث و نصب تاسیسات نفتی و حتی تیرهای برق به عنوان عامل های انسانی در روند گسترش آبکندها نقش دارند؛ اما تنوع و تغییر تعداد و اندازه ی تاثیر عامل های مختلف از نقطه ای به نقطه دیگر و متفاوت بودن سهم مشارکت آن ها در شکل گیری و گسترش خندق ها در تبعیت از شرایط زمین محیطی است. این شرایط ایجاب می کند که پژوهش های بیشتری برای شناسایی هر چه بهتر عامل های موثر در رخداد فرسایش خندقی و اندازه ی مشارکت آن ها در شکل گیری و گسترش این پدیده در نقاط مختلف و با شرایط زمین محیطی متفاوت اجرا شود.
کلید واژگان: چغازنبیل, ریخت شناسی اقلیمی, فرسایش خاک, کاربری زمین, نیم رخ عمومیIntroduction and ObjectiveToday, the destruction of natural resources is one of the most important and serious challenges facing development programs. Soil erosion is among the processes that directly and indirectly threaten our country's soil and water resources. Water erosion appears on the earth in different forms, one of the advanced forms of which is the gulies. Gully erosion is one of the important processes of soil destruction, which in different climates causes significant soil losses and the production of large amounts of sediment. The purpose of the present research is to investigate the morphological characteristics of the gullies of Khuzestan province and the role of its influencing factors in the expansion of the gully areas.
Materials and MethodsFirst, by collecting available data and comparing it to satellite image and other data, the province's gullies have been defined. The first field visit focused on verifying the integrity of these areas and correcting the gullies boundaries. The total area of Khuzestan province approximately is 64000 km2 in the dry desert climate, and more than 33,862 ha of it is under the influence of gully erosion. The hot semi-arid climate also covers approximately 12,1% of the province and 16,116 ha have experienced gullies erosion. After determining the area of gullies and dividing the areas above and below 500 ha, due to the difference in appearance, topography, and vegetation, 2 and 1 representative areas were selected from the hot-dry desert and hot-semi-arid climates, respectively, and 2 replicates were selected from each representative. Longitudinal and cross-sectional profiles of representative and replicated gullies were drawn and after soil sampling, all morphological features of the gullies were measured.
Results and DiscussionAccording to the results, most of the gullies of the province have been created in the plains with a low slope with deep soil and loamy sand texture, silt or silt loam with pasture, and sometimes agricultural land and U-shaped cross-section. Darkhazine and Sharif gullies, with 1260 and 912 cm, and Darkhazine gullies with 420 cm value have the maximum width of top, bottom and depth in the cross-section of 75%. Also, the gullies of Choghazanbil, Darkhazine and Choghazanbil with values of 30 cm have the lowest depth, top and bottom width in the cross-section area of 75%. The overall profile is scratched, and in terms of depth class, they are in the category of medium-deep gullies with a vertical top.
Conclusion and SuggestionsIntrinsic characteristics of soil, formation and geological type, climate, intensity of rainfall as natural factors, and destruction of vegetation, land use change and the lack of proper management, unprincipled road and bridge construction operations, construction and installation of oil facilities and electricity bars as human factors have played a role in the process of gully expansion. However, the diversity and change of the number and degree of influence of different factors from one point to another and the difference in their participation in the formation and expansion of the gully are based on the environmental conditions of the land. These conditions require that more research be carried out to identify as many factors as possible in the phenomenon of gully erosion and their participation in the formation and expansion of this phenomenon in different places and with different environmental conditions.
Keywords: ChoghaZanbil, General profile, land use, Morphoclimatic, soil erosion -
افزایش ناگهانی رشد جمعیت و به دنبال آن محدودیت و کمبود در عرضه منابع آب شیرین در سطح جهان باعث فراهم شدن شرایط جدیدی برای کشورهای واقع در کمربند خشک و نیمه خشک شده است. پروژه های متعددی ازجمله آبیاری و زهکشی، کنترل سیلاب و ساخت سد به منظور حفظ، بهبود و بهره برداری بهینه از این منابع باارزش اجراشده است. دراین بین سدها ابزاری بسیار مهمی برای مدیریت آب رودخانه برای توسعه اجتماعی-اقتصادی و هم چنین بهبود وضعیت اکولوژیکی تخریب شده سیستم رودخانه و خدمات آن ها به شمار می رود. سدها بسته به مکان و زمان درزمینه جریان زیست محیطی دارای نقش منفی و مثبتی است که در این میان هزینه های زیست محیطی آن ها قابل توجه می باشد. مطابق نتایج مستندات و گزارش های انجام شده احداث سد دربرگیرنده تغییرات زیست محیطی از جنبه های مختلف هجوم و افزایش گونه های مهاجم تا افزایش دسترسی به زیستگاه های تخم ریزی برای ماهیان مهاجر بوده است. امروزه چالش پیش روی مدیران و دانشمندان درک و مدیریت بهتر عواقب ناشی از حذف سدها می باشد. به همین تقدیر هدف از نوشتار حاضر ارایه رویکردهای حذف سد بر تغییرات اکولوژیکی می باشد. نتایج این پژوهش می تواند اطلاعات باارزشی از تغییر رفتار سدها روی ویژگی های محیط زیست را به کنش گران بخش های مربوطه ارایه دهد.
کلید واژگان: بوم سازگان, تنوع زیستی, زیستگاه, زیست محیطی, مدیریت منابع آبThe sudden increase in population growth, followed by the restriction and scarcity of the world's supply of freshwater resources, has created new conditions for countries in the arid and semi-arid belts. To conserve, enhance and make the best use of these valuable resources, several projects have been implemented, including irrigation and drainage, flood control and dam construction. Meanwhile, dams are a very important tool to manage the river water for socio-economic development and also to improve the deteriorated ecological status of the river system and its services. Depending on place and time, dams play both negative and positive roles in environmental flows, with significant environmental costs. According to the results of the documents and reports, the construction of the dam has brought about environmental changes from various aspects of invasion and increase in invasive species to improving access to spawning habitats for migratory fish. The challenge for managers and scientists today is to better understand and manage the consequences of dam decommissioning. For this reason, the purpose of this study is to present the approaches of removing the dam on ecological changes. The results of this research can provide stakeholders in the responsible departments with valuable information about the changes in the behavior of dams on the environmental properties.
Keywords: Biodiversity, Ecosystems, environment, habitat, water resource management -
رفتارسنجی سلامت حوزه آبخیز، دیدگاه جامعی از عوامل موثر در وضعیت حوزه آبخیز را فراهم می کند. پژوهش حاضر، تاثیر طول دوره آماری بر تغییرات شاخص سلامت آبخیز مبتنی بر شاخص خشک سالی (SPI) در دوره آماری سال های 2021-1961 در ایستگاه های صحنه، کرمانشاه و هرسین در استان کرمانشاه با استفاده از چارچوب RelResVul ارزیابی شده است. به همین منظور شاخص های پایایی (Rel)، تاب آوری (Res)، آسیب پذیری (Vul) و متوسط سلامت آبخیز (RelResVul) در بازه های زمانی متفاوت در مدل RelResVul محاسبه شد. مطابق نتایج، در دوره های زمانی 1961 تا 1980، 1981 تا 2000 و 2001 تا 2021 شاخص های سلامت آبخیز مقادیر متفاوتی داشته است. به طوری که با افزایش دوره آماری، شاخص های سلامت تغییرات متفاوتی داشته و در دوره های کوتاه مدت تغییرات شاخص ها نسبت به کل دوره بیش تر بوده است. بیش ترین میزان تغییرات در 30 سال ابتدایی دوره آماری مشاهده و با افزایش طول دوره آماری تا انتهای دوره، میزان تغییرات این شاخص ها کم شد. بر این اساس 30 سال انتهایی دوره آماری، از نتایج مطلوب و قابل اعتمادی برای محاسبه شاخص های سلامت فعلی برخوردار است. ازاین رو با توجه به حجم زیاد محاسبات و هم چنین فقدان داده های اقلیمی و کاهش ایستگاه ها، استفاده از طول دوره آماری 30 ساله منتهی به مقطع زمانی موردمطالعه برای بررسی سلامت آبخیز پیشنهاد می شود.
کلید واژگان: ارزیابی سلامت آبخیز, تحلیل زمانی, خشک سالی, مدیریت حوزه های آبخیزIranian Journal of Watershed Management Science and Engineering, Volume:17 Issue: 61, 2023, PP 52 -61Watershed health provides an integrated view of the factors influencing the watershed conditions. In the current study, the data length effect on changes in SPI-based watershed health index was evaluated using the RelResVul framework for the period of 1961-2021 in Sahneh, Kermanshah, and Harsin stations in Kermanshah Province, Iran. For this purpose, reliability (Rel), resilience (Res), vulnerability (Vul) indicators, and mean watershed health (RelResVul) were calculated in different periods. According to the results, watershed health indicators were different in 1961-1980, 1981-2000, and 2001-2021. In addition, with the increase in the length of the statistical period, health indicators had different changes, so that in short-term data, the changes of the indicators mentioned above were more than the whole period. The maximum changes in the first 30 years of the statistical period, and with the increase in the length of the statistical period until the end of the period, changes decreased. Accordingly, the last 30 years of the statistical period have reliable results in calculating health indicators. Considering massive calculations, climatic data deficits, and limited stations while increasing the length of the statistical period, it is suggested to use the climatic data of the last 30 years to estimate watershed health.
Keywords: Drought, Temporal analysis, Watershed health assessment, Watershed management -
فرسایش خاک یکی از تهدیدهای مهم برای حفاظت از منابع آب وخاک به شمار می رود. حال آنکه تاکنون مولفه های مختلف آن ازجمله تغییرات مکانی موردتوجه لازم قرار نگرفته است. هدف اصلی این پژوهش تعیین خطر فرسایش بالقوه و بالفعل حوزه آبخیز بریموند استان کرمانشاه با استفاده از مدل CORINE و در سامانه اطلاعات جغرافیایی بوده است. اطلاعات موردنیاز مربوط به عوامل اصلی فرسایش خاک شامل فرسایش پذیری و فرسایندگی خاک ازجمله شیب، پوشش گیاهی، عمق، بافت، درصد سنگریزه تهیه و در محیط ArcGIS تلفیق و طبقه بندی شد. درنهایت نقشه پتانسیل فرسایش پذیری خاک به ترتیب از تلفیق نقشه های فرسایش پذیری، فرسایندگی و شیب تهیه شد. سپس نقشه فرسایش واقعی خاک از تلفیق نقشه پتانسیل فرسایش پذیری خاک و پوشش گیاهی به دست آمد. مطابق نتایج مربوط به پراکنش پوشش گیاهی مختلف در منطقه، مجموع کاربری دیم و بایر با مساحت 48/65 درصد بیش ترین مساحت را به خود اختصاص داده است. علاوه بر آن، پوشش های مرتع و جنگل نیز با گستره سطحی 65/29 و 87/4 درصد، به ترتیب دومین و سومین مساحت از پوشش گیاهی در منطقه را داشتند. مطابق نقشه پتانسیل فرسایش پذیری خاک مشخص شد که به ترتیب حدود 57/65، 62/23 و 81/10 درصد از وسعت منطقه در محدوده پتانسیل فرسایش متوسط، کم و زیاد قرارگرفته است. هم چنین فرسایش واقعی خاک به ترتیب 83/53، 53/15، 64/30 درصد در محدوده کم، متوسط و زیاد قرار دارد. بر همین اساس و در راستای مهار فرسایش و جلوگیری از اثرات منفی و توسعه آن در حوزه آبخیز بریموند، استفاده از اراضی متناسب با توانایی و استعداد آن ها، حفظ وضعیت پوشش فعلی و انجام طرح های مدیریتی باهدف احیا پوشش گیاهی پیشنهاد می شود.
کلید واژگان: استعداد اراضی, تخریب زمین, مدل های فرسایش, مدیریت پوشش گیاهی, نقشه فرسایشIntroductionSoil erosion is considered as one of the critical threats to the conservation of water and soil resources. However, until now, its various components, including its spatial changes, have yet to be given due attention. In order to implement soil erosion control and conservation programs in the watershed, it is essential to have basic information leading to know and accurately identify the factors affecting the degradation of soil and water resources. Meanwhile, the CORINE model has been considered as one of the practical models for estimating soil erosion and displaying the spatial distribution of soil erosion with easy and accessible inputs. The CORINE model developed based on the Universal Soil Loss Equation (USLE) was therefore employed in the present study in the GIS environment to determine the potential and actual erosion risks of the Brimvand Watershed in Kermanshah Province, Iran.
Materials and MethodsThe main associated factors of soil erosion, viz. soil erodibility and erosivity, such as slope, vegetation, depth, texture, and percentage of gravel, were collected, compiled, and ultimately classified in the ArcGIS software. The Fournier index (FI) and FAO-UNEP drought index (DI) were used to prepare the input maps. The Fournier index reflects the performance of the soil erosive agent. In other words, it shows the role of rainfall on soil erosion. The FAO-UNEP drought index shows the simultaneous performance of evaporation and precipitation on soil erosion of a region. The potential soil erosion risk was obtained by combining slope, erodibility, and erosivity layers. In addition, the actual soil erosion risk map was determined by combining the vegetation map and potential soil erosion risk.
Results and DiscussionBased on the results of the vegetation distribution in the region, the use of rainfed and abandoned lands had the largest area in the watershed, with an occupation percentage of 65.48%. Furthermore, the rangeland and forest areas, with respective coverage of 29.65 and 4.87%, stood in the second and third priority from the viewpoint of the area. The region has varying slopes, but more importantly, it has a low slope. Soil texture, depth, and gravel content significantly affect the area's erosion. The soil depth in a large part of the watershed, especiallywith a slope of less than 4% is more than 65 cm where it is mainly covered by abandoned and rainfed lands. In the studied area, the depth of the soil decreases with height increase, which indicates that the high slopes of the area are dominantly outcrops. Most of the area has gravel contents between 10 and 40%. The erosion potential of the region is not that much high because of the desired features of the affecting factors. According to the potential soil erosion risk, it was determined that about 65.57, 23.62, and 10.81% of the area were classified as intermediate, low, and high erosion potential, respectively. Further, the actual soil erosion risk was categorized as low, intermediate, and high with respective areal coverage of 53.83, 15.53, and 30.64%. It is therefore implied that the amount of erosion and sediment transfer will increase if the land cover in the watershed is declined. This indicates that the erosion rate was highest in hilly areas due to lack of vegetation and soil with loamy texture. Accordingly, to curb soil erosion and prevent its associated adverse effects in the Brimvand watershed, it is strongly suggested to use lands based on their capability and potential, maintain the present cover status, and carry out management plans to restore vegetation.
ConclusionSoil erosion remains one of the most critical challenges in watersheds, and its neglect can lead to various problems for the beneficiaries. In light of this, the present study aimed to address this issue by employing the CORINE model to assess potential and actual soil erosion in the Brimvand Watershed of Kermanshah Province, Iran. The research findings reveal the pivotal role of vegetation in mitigating soil erosion. Notably, areas with gentle slopes, which are inherently susceptible to erosion, benefit significantly from vegetation cover, leading to a noticeable reduction in erosion. However, the loss of this protective cover can trigger a rapid increase in soil erosion and subsequent loss of valuable soil resources. By shedding light on the spatial distribution of soil erosion, this study emphasizes the importance of preserving and promoting vegetation in the watershed to ensure its long-term sustainability and safeguard the well-being of those who depend on it. Therefore, land utilization should be planned based on capacity and potential of the land to curb erosion and avoid its detrimental impacts in the Brimvand Watershed. In addition, not only the current cover situation has to be maintained but also the vegetation conditions have to be improved through the implementation of managerial and reclamation plans leading to managing soil erosion.
Keywords: Erosion models, Land Capability, Land degradation, Soil erosion map, Vegetation management -
مقدمه و هدف
پژوهش حاضر باهدف مفهوم سازی و ارزیابی وضعیت سلامت آبخیز آسیاب رود واقع در شهرستان چالوس، استان مازندران انجام شد.
مواد و روش هاابتدا اطلاعات پایه منطقه ای شامل داده های اقلیمی، هیدرولوژی، فرسایش و رسوب، اقتصادی و اجتماعی از گزارش های پیشین جمع آوری و تحلیل شد. هم چنین چندین بازدید صحرایی در راستای ارزیابی عمومی از وضعیت بوم شناختی، اقتصادی و اجتماعی منطقه و تکمیل اطلاعات از حوزه آبخیز موردمطالعه به عمل آمد. سپس مفهوم سازی چارچوب عملکردی سلامت آبخیز بر اساس رویکرد مفهومی فشار، حالت، پاسخ در مقیاس زیرآبخیزهای مطالعاتی صورت گرفت. در این راستا، ابتدا شاخص فشار، از طریق تحلیل نیروهای محرکه فعالیت های انسانی و تغییرات آب وهوایی بر آبخیز موردمطالعه بررسی شد. سپس وضعیت موجود محیط طبیعی و عملکرد آبخیز به فشارهای وارده در قالب شاخص وضعیت مورد تحلیل قرار گرفت. هم چنین شاخص پاسخ آبخیز آسیاب رود برای بیان درجه ای از پاسخ جامعه و یا برآیندهای مختلف آبخیز به تغییرات تحمیل شده به سامانه آبخیز محاسبه شد.
یافته هانتایج به دست آمده نشان داد که شاخص سلامت کل آبخیز آسیاب رود با مشارکت نسبی شاخص های فشار، حالت و پاسخ بهترتیب 18، 39 و 43 درصد برابر 0/05 و طبعا وضعیت متوسط بود و حدود 83 درصد آبخیز در طبقه متوسط سلامت قرار گرفت.
نتیجه گیریبه رغم قرارگیری وضعیت سلامت آبخیز آسیاب رود در شرایط متوسط، در صورت عدم اتخاذ سیاست های مناسب مدیریتی، امکان افت وضعیت سلامت آبخیز مزبور و طبیعتا رخداد پاسخ های نامطلوب دور از انتظار نیست.
کلید واژگان: برنامه ریزی راهبردی کمی, پایداری آبخیز, تحلیل سلامت آبخیز, مدیریت جامع آبخیزIntroduction and ObjectiveThe present study was conducted to conceptualize and evaluate the health of the Asiabrood Watershed in Chalus Township, Mazandaran Province, Iran.
Material and MethodsThe existing regional data, including climatic, hydrologic, erosion, sedimentation, and economic and social data, were collected and analyzed. In addition, several field visits were also made to make a general assessment of the ecological, economic, and social situation of the region and to complete the information on the study watershed. Then, the watershed health was assessed using the conceptual model of pressure, state, and response at the sub-watershed scale. Accordingly, the pressure index was first investigated by analyzing the driving forces of human activities and climate change over the study watershed. Then, the current state of the natural environment and the watershed performance to the pressures was analyzed as the status index. Further, the response index of the Asiabrood Watershed was calculated as a criterion for expressing the degree of community response or different outcomes of the watershed to the changes and concerns imposed on the watershed system.
ResultsThe results showed that the total health index of the Asiabrood Watershed with respective and relative contributions of pressure, state, and response indices of 18, 39, and 43% and an overall health index of 0.50 has a moderate health condition.
ConclusionAlthough the health status of the Asiabrood Watershed is in moderate condition, the health status of the study watershed may decline, and, of course, adverse responses are possible if appropriate management policies are not adopted.
Keywords: Integrated watershed management, Quantitative strategic planning, Watershedhealth analysis, Watershed sustainability -
مقدمه و هدف
فرسایش خندقی متاثر از عامل های فراوانی است، که همراه با زیان های فراوان اقتصادی و اجتماعی موجب ازبین رفتن و هدررفت حجم وسیعی از خاک می شود. متغیر بودن تنوع، تعداد و اندازه ی تاثیر عامل های مختلف از نقطه ای به نقطه دیگر و متفاوت بودن سهم مشارکت آن ها در شکل گیری و گسترش خندق ها در تبعیت از شرایط زمین است. چنین شرایطی سبب شده تحقیقات بیش تری جهت شناسایی هر چه بیش تر عامل های اثرگذار در رخداد فرسایش خندقی و اندازه مشارکت آن ها در شکل گیری و گسترش این پدیده انجام شود. پژوهش حاضر، باهدف برآورد حجم هدررفت خاک ناشی از فرسایش خندقی در آبخیزهای هدام و شریف استان خوزستان برنامه ریزی شده است. آبخیز مدرس شوشتر با داشتن زیرآبخیزهای شریف و هدام به عنوان یکی از آبخیزهای مهم و خاص استان هرساله وسعت زیادی از زمین های کشاورزی آن مورد تهدید فرسایش خندقی قرار می گیرد.
مواد و روش هابرای انجام این پژوهش، نخست در منطقه ی موردمطالعه در طول دوره ی 20 ساله (1391-1372) بخش های دارای خندق روی نقشه ی پستی وبلندی با مقیاس 1:250000 مشخص شد. سپس از هر طبقه اقلیمی گرم- خشک بیابانی و گرم- نیمه خشک، 15 خندق شناسایی و بررسی شد. ویژگی هایی از قبیل شیب نقطه ی اولیه ی ایجاد خندق و شیب پیشانی خندق از روش میدانی و با استفاده از متر نواری، تراز و دستگاه شیب سنج اندازه گیری و مساحت سراب پیشانی خندق در محیط گوگل ارث محاسبه شد. هم چنین ویژگی های فیزیکی و شیمیایی خاک هرکدام از خندق ها آزمایش شد.
نتایج و بحث:
نتایج نشان داد که متوسط درصد خاک لخت در بالای پیشانی خندق های انتخاب شده آبخیزهای هدام و شریف به ترتیب 99/8 و 97/26 % بود. بر اساس ویژگی های خاک، عامل اصلی ناپایداری خاک و ایجاد فرسایش در خندق های هر دو آبخیز شوری خاک EC است. ویژگی های ریخت شناسی خندق ها نشان داد که تمامی خندق ها در آبخیز هدام دارای مقطع V شکل هستند. در آبخیز شریف تنها خندق B12، دارای مقطع V شکل و مابقی U شکل است. آبخیز هدام دارای بیش ترین ژرفا، بیش ترین عرض پایین و بیش ترین عرض بالای خندق نسبت به آبخیز شریف است. در آبخیز شریف و هدام مجموع حجم هدررفت خاک به ترتیب 23000 و 51579 مترمکعب است. در آبخیز هدام، خندق های A18 و B1 به ترتیب دارای بیش ترین و کم ترین حجم هدررفت خاک، به اندازه ی 11599 و 1612 مترمکعب است. در آبخیز شریف نیز خندق های A2 و B4 به ترتیب دارای بیش ترین و کم ترین حجم هدررفت خاک به اندازه ی 5282 و 369 مترمکعب است.
نتیجه گیری و پیشنهادها:
مهم ترین عامل در هدررفت خاک و گسترش خندق ها، ویژگی های آبخیز در سراب پیشانی خندق (گستره و شیب آبخیز) و هم چنین ریزدانه بودن خاک (لای زیاد) و بالا بودن شوری خاک بوده است. با توجه به لخت بودن بیش ازحد خاک، افزایش زبری سطح خاک با استقرار پوشش گیاهی، به عنوان یکی از روش های سازگار و کم هزینه در امر حفاظت منابع خاک است. برای مهارکردن گسترش فرسایش خندقی افزایش ماده ی آلی خاک، اصلاح خاک های شور و سدیمی با کاربرد اصلاح کننده ها و هم چنین انحراف رواناب های پیشانی خندق ضروری است.
کلید واژگان: آبخیز هدام, تولید رسوب, ریخت شناسی, سطح مقطع خندق, فرسایش خاک, کاربری زمینIntroduction and ObjectiveGully erosion affected by many factors causes the destruction and loss of large volumes of soil along with great economic and social damage. The variability of diversity, the number and size of the influence of different factors from one point to another and the difference of their participation in the formation and expansion of gullies is based on the conditions of the land. Such conditions have caused more researches to be carried out to identify as many factors as possible in the phenomenon of gully erosion and the extent of their participation in the formation and expansion of this phenomenon. In this regard, the present study has been planned with the aim of monitoring and evaluating the effective factors in the development of gullies in the Haddam and Sharif watersheds of Khuzestan province. Modares Shushtar watershed, having Sharif and Hadam subwatersheds, as one of the important and typical basins of the province, every year a large area of its agricultural land is threatened by gully erosion.
Materials and MethodsIn order to carry out this research, first, the parts with gullies in the study area were identified on the topography map with a scale of 1:250,000 during the 20-year period (1993-2012). Then, 15 gullies have been identified and investigated from each climate class of hot-dry desert and hot-semi-arid. Features such as the slope of the initial point of creating a gully and the slope of the front of the gully were calculated by the field method and using a tape measure, level and inclinometer measuring device and the mirage area of the gully front in the Google Earth softwave. Also, the physical and chemical characteristics of the soil of each gully were tested.
Results and DiscussionThe results showed that the average percentage of bare soil above the head cut of selected gullies in Haddam and Sharif watersheds is 99.8% and 97.26%, respectively. Based on soil characteristics, the main cause of soil instability and erosion in gullies in both watersheds is EC. The morphometric characteristics of the gullies showed that in the Haddam watershed, all gullies are V-shaped in terms of cross section, and in the Sharif watershed, only gullies are B12, V-shaped and the rest are U-shaped. The Haddam watershed has the highest depth, width, and top of the gully compared to the Sharif watershed. The total volume of soil loss in Sharif and Haddam watersheds is 23000 and 51579 m3, respectively. Gullies A18 and B1 in Haddam watershed have the highest and lowest soil loss volume, at 11599 and 1612 m3, respectively. In the Sharif watershed, the maximum and minimum soil loss volume of gullies related to gullies A2 and B4 are 5282 and 369 m2, respectively.
Conclusion and Suggestions :
The most important factors in the volume of soil loss and expansion of gulies are the characteristics of the watershed located upstream of the gully front (such as the extent and slope of the watershed) as well as the fineness of the geological formation (silt) and high soil salinity. Due to the excessive bareness of the soil, increasing the roughness of the soil surface with the establishment of vegetation is one of the compatible and low-cost methods in protecting soil resources. In order to control the spread of gully erosion, it is necessary to increase soil organic matter, modify saline and sodium soils with the use of modifiers, and also divert the runoff from the gully front.
Keywords: Gully cross section, Haddam watershed, land use, morphometric, soil erosion, sediment yield -
مقدمه و هدف
فرسایش خاک امروزه به یکی از بزرگ ترین معضل های دنیا به ویژه در مناطق خشک و نیمه خشک تبدیل شده است که مسایل محیط زیستی، کشاورزی و امنیت غذا را تحت تاثیر قرار می دهد. از طرفی رشد و توسعه فعالیت های بشری همراه با تغییر کاربری اراضی و تخریب منابع ازجمله عوامل موثر بر شدت فرسایش است. حال آن که تاکنون رویکردهای پیشگیرانه مبتنی بر ارزیابی خطر فرسایش خاک برای اتخاذ تدابیر صحیح مدیریتی کم تر موردتوجه قرارگرفته است. ازاین رو، پژوهش حاضر باهدف بررسی خطر و شناخت مناطق حساس به فرسایش خاک در حوزه آبخیز ساحلی سورک استان هرمزگان با استفاده از مدل ICONA انجام شد.
مواد و روش ها:
لایه های ورودی اطلاعاتی شیب، سطوح سنگی و کاربری اراضی، برای کاربست مدل مزبور در آبخیز مطالعاتی با یکدیگر هم پوشانی شد. نقشه خطر فرسایش پذیری خاک نیز با هم پوشانی دو نقشه فرسایش خاک و حفاظت خاک تهیه شد.
یافته ها:
نتایج به دست آمده ضمن معرفی زیرحوزه های آبخیزهای با اولویت بالای مدیریتی بر گسترش نسبی خطر فرسایش خاک در منطقه موردمطالعه به ترتیب در محدوده خیلی کم، کم، متوسط، زیاد و خیلی زیاد با مقادیر یک 31/08، 28/23 ، 12/01 ، 28/67درصد دلالت داشت.
نتیجه گیرییافته های حاصل از پژوهش حاضر علاوه بر تایید توانایی مدل مزبور در تخمین خطر فرسایش خاک در حوزه آبخیز مطالعاتی بر امکان استفاده از نقشه خطر فرسایش تهیه شده به عنوان ابزار مناسب برای مدیران و کارشناسان اجرایی در انجام موثر مدیریت آب وخاک منطقه تاکید داشت.
کلید واژگان: ارزیابی کیفی فرسایش, تخریب خاک, راهبرد حفاظت خاک, منطقه ساحلی جاسک, نقشه خطر فرسایش پذیریIntroduction and ObjectiveToday, soil erosion has become one of the most severe problems in the world, especially in arid and semi-arid regions, affecting environmental, agricultural, and food security. The growth and development of human activities, land-use change, and resource degradation are among the factors affecting erosion intensity. However, preventive approaches based on soil erosion risk assessment have received less attention to taking proper management measures. Due to the importance of preventive measures and soil erosion control, this study was conducted in the costal Sourak Watershed in Hormozgan Province using the ICONA model to investigate erosion risk and identify erosion-sensitive areas.
Material and MethodsThe information input layers of steepness, rock surfaces and land- use are overlapped for the employ of this model in the study watershed. Soil erodibility risk map was also developed using complying soil erodibility and soil conservation maps.
ResultsThe results, besides prioritizing sub-watersheds, portrayed the erosion risk at different levels of very low, low, moderate, high, and very high with relative area extension of less than one percent, 31.08, 23.28, 12.01, and 28.67%, respectively.
ConclusionThe findings of the current research, in addition to confirming the ability of the applied model to estimate the risk of soil erosion in the study watershed, emphasized the possibility of using the erosion risk map as a suitable tool for managers and executive experts in the effective management of water and soil in the region.
Keywords: Jask Coastal Region, Qualitative Soil Erosion Assessment, Soil Conservation Strategy, Soil Degradation, Soil Erodibility Map -
فرسایش بادی یکی از مهم ترین عوامل اصلی در ایجاد کانون های گردوغبار در بسیاری از مناطق کشور است که در اثر تخریب اراضی و سوء مدیریت در بسیاری از مناطق ایران دیده می شود. بدین تقدیر هدف این تحقیق شناسایی شکل ناهمواری ها (مرفولوژی)، فعالیت، ویژگی های فیزیکی - شیمیایی و مینرالوژیکی شن زارهای استان کرمانشاه می باشد. در این مطالعه به منظور دستیابی به نتایج پژوهش با استفاده از مطالعات میدانی و پرسشنامه ای کانون های بحران در سطح استان کرمانشاه شناسایی شد. سپس با استفاده از نمونه برداری از نقاط بحرانی، ویژگی های فیزیکی و شیمیایی اراضی ماسه ای در مناطق بحرانی استخراج گردید. نتایج نشان داد مهم ترین شکل موجود در اراضی بیابانی منطقه موردمطالعه پیکان ماسه ای و درجه فعالیت شن زارها نیمه فعال و بیش تر آن ها تثبیت نشده می باشند. منشا این ماسه ها از سازندهای آغاجاری است که در منطقه گسترش داشته و هرساله مقداری ماسه از آن ها هوا دیده و جدا می گردد و توسط باد بر روی اراضی کشاورزی و مرتعی قرار می گیرد و بخشی هم حاصل رسوبات ماسه ای رودخانه های فصلی است. بررسی بینی کولر عناصر درخشان در بین نهشته های بادی قصرشیرین، حاکی از نقش موثر آبرفت های رودخانه ای و تپه های اطراف در تغذیه مناطق ماسه ای می باشد. فعالیت های کشاورزی مانند عملیات آماده سازی بستر برای کاشت موجب اضافه شدن این مواد فرسایش یافته به خاک اصلی شده و تغییر بافت خاک سطحی را به همراه داشته است. بر اساس نتایج مطالعات آزمایشگاهی نمونه ها عمدتا فاقد گچ، ماسه ای و با pH بین 18/7 تا 95/7 و مقدار EC بین 32/0 تا 18/3 میلی موس بر سانتی متر در نوسان است. بنابراین پهنه های شناسایی شده جزء ماسه زارهای با اشکال پیکانی ماسه ای، غیرشور، نیمه فعال، تثبیت نشده می باشند. بررسی مورفوسکوپی نمونه ها نشان می دهد که بیش ترین درصد نمونه های ماسه ای به شکل زاویه دار بوده که حاکی از فاصله نسبتا کم بین محل برداشت و رسوب گذاری است. پیشنهاد می شود در راستای جلوگیری از تغییر بافت خاک و نیز تخریب ساختمان خاک ، اقدامات حفاظتی (احیاء پوشش گیاهی، احداث بادشکن زنده، مالچ پاشی و بهبود هوموس خاک) مناسب انجام شود.
کلید واژگان: شن زارها, فرسایش پذیری, کانون بحران, گردوغبار, مرفولوژیThe purpose of this study is to identify the shape of ruggedness, activity, physical-chemical and mineralogical characteristics of sands in Kermanshah province. The results showed that the most important form in the desert lands of the study area is the sand arrow and the degree of activity of the sand dunes is semi-active and most of them are unstable.
Keywords: Crisis center, Erodibility, Dust, Morphology, Sand dunes -
امروزه الگوهای جدید برنامه ریزی در سطح حوزه آبخیز به منظور اجرای طرح های مشارکتی جایگاه ارزشمند یافته است. برنامه ریزی در حوزه های آبخیز با مشارکت و شریک قراردادن ذی نفعان منطقه در روند تهیه و اجرای طرح ها می تواند گامی موثر در افزایش پایداری منطقه باشد. رویکردهای مشارکتی باید کاملا در راستای دانش، تجربیات، ارزش ها و منافع ذی نفعان مختلف باشد. این مطالعه با هدف بهره گیری از ادراک و رویکردهای ساکنان حوزه آبخیز محمدآبادگنبکی کرمان به منظور یافتن راهبردهای بهینه مدیریت حوضه برنامه ریزی شده است. مطالعه پیش رو، اهمیت و ضرورت تحلیل SWOT را برای ترکیب ترجیحات ذی نفعان در فرآیند تصمیم گیری نشان می دهد. پژوهش حاضر در سه مرحله، فهرست نمودن عوامل درونی (نقاط قوت-ضعف) و بیرونی (فرصت و تهدید)، تهیه ماتریس ارزیابی عوامل داخلی (IFE) و خارجی (EFE) و تهیه ماتریس برنامه ریزی راهبردی کمی (QSPM) انجام شده است. نتایج حاصل نشان داد که قطب تولید مرکبات و خرمای مضافتی کشور با وزن 444/0، وجود کانون های گردوغبار در منطقه با وزن 198/0، توانمندی تولید برق از سد نسا با وزن 384/0 و اقتصادی تک بعدی مبتنی بر تولید خرما با وزن 247/0 به ترتیب مهم ترین نقاط قوت، ضعف، فرصت و تهدید منطقه است. توان بالقوه بالای منطقه در ایجاد کارگاه های زودبازده تجاری با توجه به شرایط موجود از طریق امکان پرورش زنبور عسل با وجود مرکبات، امکان احیای صنایع دستی، افزایش تولیدات کشاورزی و گیاهان دارویی، ایجاد گلخانه با کشت آب کشت و پرورش ماهی، امکان احیای صنعت دام پروری، فراهم کردن مراکز بسته بندی و فرآوری خرما و مرکبات، مهم ترین راهبرد در زمینه فراهم نمودن بازار کار برای جوانان، کاهش فقر اقتصادی و مهاجرت ساکنین را به دنبال دارد.
کلید واژگان: آبخیزنشینان, اولویت بندی, برنامه ریزی, توسعه پایدار, حفاظت خاکToday, new patterns of planning at the watershed level have found a valuable place in order to implement collaborative projects. Planning in watersheds with the participation and partnering of regional stakeholders in the process of preparing and implementing plans can be an effective step in increasing the sustainability of the region. Collaborative approaches must be fully aligned with the knowledge, experiences, values, and interests of the various stakeholders. This study is planned with the aim of taking advantage of the perceptions and approaches of the residents of the Mohammad Abad Ganbaki watershed, Kerman, in order to find optimal strategies for the management of the watershed. For this reason, in the upcoming study, it shows the importance and necessity of SWOT analysis to combine the preferences of stakeholders in the decision-making process. For this purpose, the current study has been carried out in three stages, listing the internal (strengths-weaknesses) and external (opportunities and threats), preparing the assessment matrix of internal (IFE) and external (EFE) factors, and preparing the quantitative strategic planning matrix (QSPM). The results showed that the production pole of citrus fruits and dates in the country with a weight of 0.444, the existence of dust centers in the region with a weight of 0.198, the potential of electricity generation from the Nessa Dam with a weight of 0.384 and a one-dimensional economy based on date production with a weight of 0.247 are the most important strengths, weaknesses, opportunities and threats of the region. The high potential of the region in creating early productive commercial workshops according to the existing conditions through the possibility of raising honey bees with the presence of citrus fruits, the possibility of reviving handicrafts, increasing agricultural production and medicinal plants, creating a greenhouse with hydroponic cultivation and fish farming, the possibility of reviving the animal husbandry industry, providing date and citrus packing and processing centers are the most important strategy in the field of providing a job market for young people, reducing economic poverty and migration of residents.
Keywords: Prioritization, Planning, Stakeholders, Soil conservation, Sustainable development -
فرسایش خندقی سهم زیادی در تخریب سرزمین دارد. بنابراین، شناسایی عوامل تشدیدکننده و پیش بینی مناطق حساس به آن امری ضروری است. تحقیق حاضر، با هدف تعیین توزیع مکانی و اقلیمی عرصه های خندقی در استان کرمانشاه و شناخت ویژگی های مورفولوژیک و عوامل اصلی گسترش آن ها انجام شده است. ابتدا، با استفاده از عکس های هوایی 1:20000 و 1:50000، مناطق عمدتا خندقی استان مشخص و سپس، این اطلاعات با استفاده از عملیات میدانی تصحیح شد. محدوده های اقلیمی مناطق خندقی، با استفاده از نقشه های موجود و به روش دومارتن اصلاح شده مشخص شد. در هر اقلیم یک تا سه منطقه خندقی به عنوان هدف تعیین و در هر یک از آن ها یک خندق معرف و دو تکرار شناسایی و با عملیات میدانی و بازدید میدانی شناسنامه خندق ها تکمیل شد. این مشخصات شامل موقعیت، تیپ اراضی، ابعاد در سر بالاکند در فواصل 25، 50 و 75 درصد از بالاکند، طول، نیم رخ و پلان عمومی خندق بوده است. نتایج نشان داد که حدود 17 درصد استان تحت تاثیر فرسایش خندقی قرار دارد. خندق ها در هشت اقلیم استان و عمدتا در تیپ اراضی تپه و دشت های دامنه ای و عمدتا با مقطع ذوزنقه ای و پلان عمومی پنجه ای و نیم رخ پیشانی عمودی و در سازندهای تبخیری گروه فارس پراکنش دارند. پهنه های خندقی سرفیروزآباد، سومار و جبارآباد بیشترین میانگین عرض بالا، پایین و عمق خندق را در میان سایر پهنه های خندقی دارند. در بین عوامل موثر در ایجاد و گسترش خندق، می توان به شدت بارندگی، شیب، فرسایش پذیری خاک به عنوان عوامل طبیعی و تخریب پوشش گیاهی بالادست حوضه، تغییر کاربری و بهره برداری نامناسب به عنوان عوامل انسانی در گسترش فرسایش خندقی اشاره داشت.کلید واژگان: پهنه های خندقی, تغییر کاربری, توزیع مکانی, عوامل انسانی, عوامل طبیعیGully erosion contributes severe land degradation. It is therefore, necessary to identify the aggravating factors and to provide for sensitive areas to gully development. The aim of this study was to determine the spatial and climatic distribution of gully in Kermanshah Province, Iran and to identify the morphological characteristics and the main factors of their development. First, using 1: 20,000 and 1: 50,000 aerial photographs, the predominantly gully areas of the province were identified and then this information was corrected using field suevey. The climatic zones of the gully areas are identified using existing maps and modified by the Domarten Method. In each climate, one to three gully areas were identified as targets and in each of them a gully was identified and two replications were identified. The gully chanel chrectreristices were location, landuse, dimensions at the head-cut, intervals of 25, 50 and 75%, slope, width, length and cross section. The results showed that 17% of areas in the Kermanshah Province was affecterd by gully erosion comprising eight sub-climate classes. Dominat topographic conditions of gullies were developed at hilly and gentle plain areas with Trapezoidal cross section. The cross section indicated deep and V-shaped gully in marl formations (Fars group). These areas included Sarfiroozabad, Somar and Jabbarabad where most of gully measures were deeper and wider than other parts. Among the effective factors in creating and expanding the gully, we can mention heavy rainfall, slope, soil erodibility and destruction of vegetation upstream of the basin as natural factors and change of land use and improper exploitation as human factors in developing gully erosion.Keywords: Gully areas, human factors, Land use change, natural factors, spatial distribution
-
تحقیق حاضر با هدف بررسی اثر 9 تیمار از ترکیب های مختلف پوشش گیاهی شامل غالبیت گرامینه با ارتفاع کم (T1)، ترکیب بوته ای متراکم با گرامینه (T2)، بوته ای با ارتفاع کم و پراکنش متوسط (T3)، بوته ای پراکنده با ارتفاع عمدتا کم و متوسط (T4)، ترکیب بوته ای پراکنده با گرامینه (T5)، بوته ای متراکم در بالادست (T6)، بوته ای با ارتفاع کم و پراکنش بسیار کم (T7)، بوته ای متراکم با پوشش تقریبا یکنواخت (T8) و بدون پوشش گیاهی (شاهد) (T9) بر مولفه های رواناب و رسوب انجام شد. علاوه بر این، اثر درصدهای مختلف (صفر، <40 و 60-40) پوشش گیاهی بر تغییرات مولفه های رواناب و رسوب نیز بررسی شد. تیمارهای مطالعاتی با سه تکرار در قالب طرح بلوک های کاملا تصادفی و در کرت های صحرایی به ابعاد 2×1 متر و شیب تقریبی 15-12 درصد، در بارندگی با شدت 32 میلی متر بر ساعت با تداوم زمانی 18 دقیقه بررسی شد. نتایج تحقیق حاضر نشان داد که اثر ترکیب های مختلف پوشش گیاهی بر مولفه های رواناب و رسوب، معنی دار (0001/0>p-value) بود؛ به طوری که حداکثر زمان شروع رواناب (33/1388 ثانیه) در تیمار T4 و حداقل میزان رواناب (41/0 لیتر) و ضریب رواناب (14/2 درصد) در تیمار T2 به ترتیب با 98+، 82- و 82- درصد تغییر نسبت به تیمار شاهد به دست آمد. همچنین حداقل هدررفت خاک برابر با 30/1 گرم، در تیمار T2 و حداقل غلظت رسوب برابر با 6 گرم بر لیتر، در تیمار T8 به ترتیب با 86- و 69- درصد تغییر نسبت به تیمار شاهد بود. تجزیه و تحلیل آماری مربوط به اثر درصدهای مختلف پوشش گیاهی نیز نشان داد که بین میانگین زمان شروع رواناب و غلظت رسوب (001/0>p-value)، اختلاف معنی دار و بین میانگین مقدار و ضریب رواناب (73/0<p-value) و هدررفت خاک (15/0<p-value)، اختلاف غیرمعنی دار وجود دارد.
کلید واژگان: تولید رسوب, حفاظت خاک, رواناب, شبیه ساز باران, مدیریت پوشش گیاهیIntroductionToday, the increasing population and, consequently, the demand for agricultural products have caused the natural cover of land, especially forests and pastures to be destroyed by humans at an alarming rate to become agricultural land; even in many areas due to lack of water and nutrients, vegetation growth is limited. Declining vegetation worldwide due to human activities such as overgrazing and deforestation reduces permeability and consequently increases runoff and can reduce soil particle adhesion and predisposes fertile soil particles to erosion. Soil erosion in managed ecosystems such as crops, pastures, or forests, as well as in natural ecosystems leads to extensive damage. It also reduces the infiltration capacity due to runoff and reduces soil organic matter and thus valuable soil nutrients. At the same time, it significantly reduces the diversity of plant and animal species. To this end, controlling soil erosion is one of the most important goals in water conservation and management programs. Vegetation can be a very important tool to control water erosion and regenerate the ecosystem. Vegetation reduces the shear stress by increasing the roughness and decreasing the water flow velocity, and the hydraulic resistance created by the vegetation causes the absorption and deposition of suspended sediments. Vegetation and its associated factors on a long-term scale also play an important role in modifying the hydrological properties and soil erodibility and sediment load. The role of vegetation in reducing runoff and soil erosion in different studies has been proven. However, the effects of different vegetation compositions have not been studied extensively in runoff and soil erosion control. Accordingly, the present study was planned to investigate the effect of different compositions of graminea and bushes with different coverage percentages on runoff and sediment components.
MethodologyThe study area is part of the natural rangelands located in the surroundings of the University of Mohaghegh Ardabili, Ardabil, NW of Iran. A total of nine treatments from different vegetation compositions including low-height graminea predominance (T1), the composition of dense bushes with graminea (T2), bushes with low-height and medium-distribution (T3), sparse bushes mostly with low and medium height (T4), the composition of sparse bushes with graminea (T5), dense bushes in upper parts (T6), low-height bushes with very low distribution (T7), dense bushes with almost uniform distribution (T8), and no vegetation cover (control) (T9) were selected. In addition, the effect of different percentages (zero, <40, and 40-60) of vegetation on changes in runoff and sediment components was investigated. It should be noted that the vegetation in the control plots was removed at the soil surface in the desired plots as much as possible. Considering that, 27 field plots surrounded by galvanized sheets with an area of 2 m2 with a slope of 12-15% were installed. Study treatments with three replications were designed in a completely randomized block with help of field plots with dimensions of 2*1 m and an approximate slope of 12-15%. This study was performed using a rainfall simulator with an intensity of 32 mm h-1 and a duration of 18 min. The plots were placed in a rectangular in the direction of the slope, using 15 cm high metal sheets, five cm of which were sunk into the soil so that the generated runoff did not seep out of the plots. Totally, five components including time to runoff, runoff volume, runoff coefficient, soil loss, and sediment concentration were measured for each plot.
Results
The results showed that the effect of different vegetation compositions on runoff and sediment components was significant (p-value <0.0001). The maximum time to runoff (1388.33 seconds) in treatment T4 and the minimum runoff (0.41 L) and runoff coefficient (2.14%) in treatment T2, respectively with +98, -82, and -82 % change compared to the control treatment has been obtained. In addition, the minimum soil loss was equal to 1.30 g in treatment T2 and the minimum sediment concentration was equal to 6 g l-1 in treatment T8 with -86 and -69% change compared to the control treatment, respectively. Statistical analysis of the effect of different vegetation percent also showed that there was a significant difference between the mean time to runoff and sediment concentration (p-value<0.001) and a non-significant difference between the mean runoff amount and coefficient (p- value<0.73), and soil loss (p-value<0.15). In general, treatments with less than 40% vegetation were more effective in controlling runoff components and treatments with vegetation between 40 to 60% were more effective in controlling sediment components.Discussion & ConclusionsThe runoff threshold in different compositions and percentages of vegetation has a significant difference compared to the control treatment. Vegetation in both groups of <40 and 40-60% by delaying the formation of runoff has increased water permeability in the soil. Low-height graminea predominance (T1) treatment, the composition of dense bushes with graminea (T2), bushes with low-height and medium-distribution (T3), and sparse bushes mostly with low and medium height (T4) had the maximum effects (more than 80%) in increasing time to runoff. Although the treatment of the composition of sparse bushes with graminea (T5) was not effective in increasing the runoff threshold and reducing the amount and coefficient of runoff, it reduced the soil loss and sediment concentration by 21 and 57%, respectively, compared to the control treatment. Therefore, it can be concluded that if this type of erosion management strategy is adopted, this type of composition can also be considered. While it is not a suitable management option for runoff and flood control, treatments T4, T3, T2, and T1 should be used effectively. In addition, treatments with <40% vegetation cover had better performance compared to treatments with 40-60% vegetation in improving runoff components; nevertheless, 40-60% of vegetation with a slight difference has played a better role in improving erosion and sediment components. Previous research has confirmed that soil loss processes due to water erosion are closely related to the runoff process. Compared to runoff reduction, vegetation treatments have provided better benefits in reducing erosion and sedimentation. For future studies, the morphological effects of vegetation types on the hydrological and hydraulic properties of degraded soils could be investigated.
Keywords: Rainfall simulator, Runoff, Sediment yield, Soil conservation, Vegetation management -
امروزه منابع آب به یکی از نگرانی های عمده در مناطق خشک و نیمه خشک جهان تبدیل شده است. بارش کم و توزیع نامنظم آن در کشور ایران همراه با جمعیت سریع و افزایش فعالیت های کشاورزی، سبب خشک سالی های اخیر شده است. مطالعه حاضر با هدف بررسی و پیش بینی خشک سالی هواشناسی در استان تهران با استفاده از مدل ARIMA انجام شده است. برای ارزیابی شاخص بارش استاندارد (SPI) داده ها از هفت ایستگاه بارشی برای دوره 2020 - 2000 مورد استفاده قرار گرفت. سپس مدل ARIMA برای پیش بینی خشک سالی بر مبنای SPI اجرا، و برای هر ایستگاه بهترین مدل برای پیش بینی خشک سالی استخراج شد. نتایج نشان داد مدل های سری زمانی ARIMA قادر است به درستی تغییرات اقلیمی را مورد ارزیابی قرار دهد. هم چنین مطابق نتایج شاخص خشک سالی SPI برای دوره پیش بینی شده، مشخص شد که در تمام ایستگاه های مورد مطالعه وضعیت نزدیک به نرمال را داشته و در سال 2022 تا 2024 شرایط به سمت بهبود وضعیت بارش پیش رفته است که با توجه به بارش های اخیر در سطح ایران این مدل توانسته به خوبی به مدل سازی تغیرات اقلیمی بپردازد. با توجه شاخص SPI خشک سالی در منطقه مورد نظر در وضعیت نزدیک به نرمال قرار دارد، می تواند برای مدیریت منابع آبی، حفظ بوم سازگان طبیعی و بهبود وضعیت اقلیمی آینده ابزار مناسبی باشد.کلید واژگان: استان تهران, شاخص SPI, مدل سازی, مدیریت منابع آبی, تغییرات اقلیمیToday, water resources have become one of the major concerns in arid and semi-arid regions of the world. Low rainfall and its irregular distribution in Iran, along with rapid population growth and increased agricultural activities, have caused recent droughts. The present study was conducted with the aim of investigating and forecasting meteorological drought in Tehran province using the ARIMA model. Data from seven rainfall stations for the period 2000-2020 were used to evaluate the Standardized Precipitation Index (SPI). Then, the ARIMA model for drought prediction was implemented based on SPI, and the best model for drought prediction was extracted for each station. The results showed that ARIMA time series models can correctly evaluate climate change. Also, according to the results of the SPI drought index for the forecasted period, it was found that the situation was close to normal in all the studied stations, and from 2022 to 2024, the conditions have progressed towards improving the rainfall situation, which according to the recent rainfall in Iran, this model It has been able to model climate changes well. According to the SPI index, the drought in the target area is close to normal, it can be a suitable tool for managing water resources, preserving natural ecosystems, and improving the future climate.Keywords: SPI index, Tehran province, Time Series, Water resources management, Climate change
-
آبخیزداری در ایران نیازمند ایجاد نگرشی نو در الگویهای مدیریتی خویش است. اجرای سیاستهای بخشینگر موجود در کشور، باعث افزایش فشار بر کیفیت و کمیت منابع طبیعی ارزشمند کشور شده است. این در حالی است که در شرایط کنونی، حوزههای آبخیز کشور با الگوهای کنونی مدیریتی خویش، همچنان از شرایط نابسامانی برخوردار است. چالشهای مدیریتی موجود گویای این واقعیت است که هنوز در ایران مدیریت حوزههای آبخیز با بحران زیادی مواجه بوده و بهخوبی نتوانسته وضعیت سلامت حوزههای آبخیز را بهبود ببخشد. هدف اصلی نوشتار حاضر پرداختن به ضرورت مفهومسازی رویکردهای مدیریت یکپارچه حوزه آبخیز با جمعآوری مستندات و یافتههای در دسترس میباشد. سپس ساختار و چارچوب اجرایی و مدیریتی با راهبردهای مناسب را بر اساس شناسایی عوامل موثر در موفقیت و شکست الگوهای مدیریتی، تدوین نموده است. تغییر نگرش از رویکرد جزیرهای به رویکردی یکپارچه در مدیریت آیخیز، افزایش انسجام درونی و بیرونی ساختارهای تشکیلاتی، بهرهگیری از الگوهای مدیریتی مشارکت محور ذینفعان و تدوین قوانین حامی مربوطه از عوامل موثر در اجرای موثر مدیریت یکپارچه حوزه آبخیز است. افزایش پایداری، تابآوری و سلامت حوزههای آبخیز در گرو اجرای اصولی مدیریت یکپارچه آبخیز است. دستاوردهای این مطالعه میتواند خط مشی روشن برای مدیران و سیاستمداران بخش منابع طبیعی کشور باشد.
کلید واژگان: الگوهای مشارکتی, ذی نفعان حوضه, سلامت آبخیز, حفاظت خاک و آب, مدیریت یک پارچه آبخیزWatershed management in Iran requires a new attitude toward its management patterns. The implementation of existing sectoral policies in the country has increased the pressure on the quality and quantity of valuable natural resources. However, in the current situation, the country's watersheds, with their current management patterns, are still in unstable situation.The existing management challenges suggest the fact that watershed management is still facing a major crisis in Iran and has not been able to improve the health status of watersheds. Structural weakness of organizations, weakness of rules, lack of evaluation, monitoring and accurate monitoring can be the main root of these problems. Therefore, the main purpose of this paper is to address the necessary to conceptualize integrated watershed management approaches by collecting available documentation and findings. Then, the structure and administrative framework with appropriate strategies have been formulated based on identifying effective factors in the success and failure of managerial patterns. Changing the attitude from an island approach to an integrated approach in watershed management, increasing the internal and external cohesion of organizational structures, utilizing stakeholder participation-oriented management models and formulating relevant supporting laws are effective factors in the effective implementation of integrated watershed management. Increasing the sustainability, resilience and health of watersheds depends on the implementation of the principles of integrated watershed management.The achievements of this study can be a clear policy for managers and politicians in the country's natural resources.
Keywords: Integrated watershed management, Participatory patterns, Soil, water conservation, Watershed health -
مقدمه و هدف
با توجه به اهمیت خاک و نقش مهم آن در تحول کشورها، روش های فراوانی برای حفظ این سرمایه ملی و مقابله با پیامدهای فرسایش خاک ارایه شده است. در سال های اخیر، ایران نیز همانند سایر کشورها با استفاده از حفاظت کننده های آلی و غیرآلی خاک گامی موثر برای حفاظت خاک برداشته است. در همین راستا هدف مطالعه حاضر، بررسی اثر خاکپوش ذرت بر میزان تغییرات رواناب و رسوب است.
مواد و روش هااین مطالعه در خاک لومی -شنی در مقیاس کرت های کوچک آزمایشگاهی با شیب 20 درصد و با استفاده از شبیه ساز باران با شدت 50 میلی متر بر ساعت با تداوم بارشی 10 دقیقه ای انجام شد. بدین منظور سه سطح پوشش 25، 50 و 75 درصد خاکپوش ذرت و چهار سطح رطوبتی، هوا خشک، 15، 20 و 30 درصد، طی سه تکرار در نظر گرفته شد.
یافته هانتایج این پژوهش نشان داد که اعمال پوشش خاکپوش ذرت تاثیر معنی داری بر کاهش رواناب و رسوب در سطح 99 درصد داشته است. با ثابت در نظرگرفتن سطح های رطوبتی، مقدار رواناب و رسوب تولیدی در کرت های بدون پوشش (شاهد) و پوشش 25، 50 و 75 درصد به ترتیب 4422، 4290، 3943 و 3619 میلی لیتر و 296، 136، 62 و 33 گرم بوده است. نتایج درصد تغییرات رواناب، رسوب و زمان شروع آن ها نیز نشان داد که خاکپوش در سطح های پوشش حفاظتی 25، 50 و 75 درصد و رطوبت های مختلف توانست مقدار رواناب را به ترتیب 3/14، 11/25 و 19/29 درصد، رسوب به ترتیب 62/06، 77/09 و 88/85 درصد نسبت به تیمار شاهد (بدون پوشش حفاظتی) کاهش دهد. درصد تغییرات زمان شروع رواناب و رسوب نیز به ترتیب 32/23، 73/38 و 136/82 درصد نسبت به تیمار شاهد افزایش یافته است.
نتیجه گیریبر اساس تغییرات آب نمود و رسوب نمود مشخص شد که پوشش حفاظتی 75 درصد خاکپوش ذرت در سطح های رطوبتی هواخشک، 15، 20 و 30 درصد به ترتیب با داشتن 645، 452، 215 و 99 ثانیه در افزایش زمان شروع رواناب و رسوب در مقایسه با تیمار شاهد موثرتر از سایر سطح های پوششی به کار برده شده، بوده است. هرچند که دو مقدار دیگر (25 و 50 درصد) نیز بر افزایش زمان شروع رواناب و رسوب تولیدی نیز موثر بودند. علم به روند تغییرات رواناب و رسوب و زمان شروع آن ها با اعمال پوشش حفاظتی می تواند ابزاری مفید و راهکاری کارا برای امر حفاظت خاک و آب پیشنهاد شود.
کلید واژگان: زمان شروع رواناب, سطح های رطوبتی, کرت کوچک آزمایشگاهی, هدررفت خاکIntroduction and ObjectiveGiven the importance of soil and its significant role in the countries evolution, numerous methods are presented to preserve this national capital and to combat the soil erosion consequences. In recent years, Iran like other countries, has taken an effective step to protect soil using organic and inorganic soil preservatives. Therefore, the aim of this study was to investigate the effect of corn mulch on rate and changes runoff and sediment.
Material and MethodsThis study was in loam – sandy soil in scale small plots laboratory and using a rain simulation with an intensity of 50 mm / h with a10-minute duration has been done. For this purpose, three levels of protective cover of 25, 50 and 75% of corn mulch one control treatment (without conservation cover) with four levels of moisture, air dry, 15, 20 and 30% were considered in three replications.
ResultsThe results of this study showed that application of corn mulch has a significant effect on runoff and sediment reduction at 99% level. Considering the moisture levels, the amount of runoff and sediment yield in uncoated (control) and 25, 50 and 75% plots were 4422, 4290, 3943 and 3619 ml and 296, 136, 62 and 33 g, respectively. The results of percentage change of runoff, sediment and start time of them showed that the cover at 25, 50 and 75 percent protective cover and different moisture levels were 3.14, 11.25 and 19.29 percent, respectively. Sediment reduction was 62.06%, 77.09% and 88.85%, respectively, compared to the control treatment (without protective cover). The percentage of changes in runoff and sediment of them increased by 32.23%, 73.38% and 136.82%, respectively.
ConclusionBased on the changes in hydrograph and sediment graph, it was found that 75% corn mulch at 15, 20, and 30% moisture content at 645, 452, 215 and 99 seconds, respectively, was more effective in increasing runoff and sediment time to runoff compared to the control treatment other cover surfaces have been used. However, two more (25 and 50%) were also effective in increasing production time to runoff and sediment. knowledge the trends of runoff and sediment changes and their time by applying conservation cover can be a useful tool and effective solution for soil and water conservation.
Keywords: Corn straw, Moisture levels, Small plots laboratory, Soil loss, Sediment, Time to Runoff -
مقدمه و هدف
فرسایش خندقی یکی از منابع اصلی هدررفت خاک در حوزه های آبخیز و هم چنین یکی از عوامل اصلی ذخیره رسوب در مخازن سدها، و در آبرفت رودخانه ها است. علاوه بر آن فعالیت های انسانی، می تواند سبب وقوع تشدیدی این فرسایش شود که پیامدهای بسیار نگران کننده ای را به دنبال دارد. بدین منظور تحقیق حاضر با هدف تعیین آستانه های محیطی فرسایش خندقی و نیز طبقه بندی مورفوکلیماتیک این عرصه ها در استان کرمانشاه انجام شده است.
مواد و روش هابرای این مهم ابتدا با جمع آوری اطلاعات از مراجع ذی ربط و نیز با استفاده از عکس های هوایی 1:20000 و 1:50000 مناطق عمده خندقی استان که روی تصاویر نمایان بودند مشخص و سپس این اطلاعات با استفاده از عملیات میدانی و مشخص نمودن آن ها بر روی نقشه توپوگرافی تصحیح گردید. محدوده های اقلیمی مناطق خندقی استان با استفاده از نقشه های موجود و بر اساس روش دومارتن اصلاح شده مشخص شد. سپس در هر اقلیم یک تا سه منطقه خندقی به عنوان هدف مشخص گردید و در هریک از آن ها یک خندق معرف و دو تکرار شناسایی و با عملیات میدانی و بازدید صحرایی شناسنامه این خندق ها تکمیل شد. این مشخصات شامل موقعیت، تیپ اراضی، ابعاد در سر هدکت و در فواصل 25، 50 و 75 درصد از راس، طول، پروفیل و پلان عمومی خندق بوده است. ضمنا نمونه گیری از خاک در مقاطع فوق انجام و در آزمایشگاه برخی ویژگی های فیزیکی و شیمیایی خاک اندازه گیری شد. هم چنین از روش آماری کلاسیک تحلیل خوشه ای برای طبقه بندی خندق ها استفاده شد.
یافته هانتایج این تحقیق نشان داد که تفاوت هایی در مشخصات مهم مورفومتری و آستانه توپوگرافی خندق های مورد بررسی در مناطق مختلف خندقی استان و در اقلیم های مختلف وجود دارد که عمدتا ناشی از اقلیم، نوع سازند، توپوگرافی و پوشش گیاهی این منطقه است. طبقه بندی خندق ها بر اساس روش کلاسه بندی نشان داد که با سطح تشابه 97/5 درصد، سه کلاس کلی برای مناطق خندقی قابل شناسایی است.
نتیجه گیریمناطق خندقی در اقلیم های خشک بیابانی (مناطق گرم) استان در یک کلاس، پهنه های خندقی واقع در ارتفاعات میانی و اقلیم نیمه خشک سرد در کلاس دوم و پهنه های خندقی موجود در اقلیم های نیمه خشک سرد تا مدیترانه ای سرد در کلاس سوم تشابه پهنه های خندقی قرار دارند. خندق های فعال استان عمدتا در تیپ اراضی تپه و دشت دامنه ای قرار دارند. نتایج این پژوهش سیمایی از عوامل موثر و تاثیرگذار در ایجاد خندق ها را نشان دهد که بر اساس آن می توان نحوه مهار آن ها را در برنامه ریزی آینده و مدیریت مسیولین اعمال نمود.
کلید واژگان: طبقه بندی اقلیمی, فرسایش خندقی, کلاسترینگ, مورفوکلیماتیکIntroduction and ObjectiveGully erosion is one of the main sources of soil loss in watersheds and also one of the main causes of sediment storage in dam reservoirs and river alluvium. In addition, human activities can exacerbate this erosion, which has very worrying consequences. Therefore, the present study was conducted to determine the environmental thresholds of gully erosion and also the morphoclimatic classification of these areas in Kermanshah province.
Material and MethodsTo do this, first by collecting information from relevant authorities and also using aerial photographs 1: 20,000 and 1: 50,000, the main gully of the province that were visible on the pictures and then this information using field operations and specifying them on corrected on topographic map. Climatic zones of gully in the province were identified using existing maps based on the modified Domarten method. Then, in each climate, one to three gully were identified as targets, and in each of them, a representative gully was identified and two replications were identified, and the field identification of these gully was completed by field operations and field visits. These characteristics included location, land type, dimensions at the head of the gully and at intervals of 25, 50 and 75% of the top, length, profile and general plan of the gully. In addition, soil sampling was performed in the above sections and some physical and chemical properties of soil were measured in the laboratory. The classical statistical method of cluster analysis was also used to classify gully.
ResultsThe results of this study showed that there are differences in the important morphometric characteristics and topographic threshold of the studied gully in different gully in the province and in different climates, which are mainly due to the climate, type of formation, topography and vegetation of this area. Classification of gully based on the classification method showed that with a similarity level of 97.5%, three general classes can be identified for gully.
Conclusiongully areas in arid desert climates (warm regions) of the province in one class, gully zones located in the middle altitudes and cold semi-arid climate in the second class and gully zones in cold semi-arid climates to the Mediterranean colds are in the third class similar to gully. The active gully of the province are mainly located in the hill and plain lands. The results of this study show a picture of effective and influential factors in creating gully, based on which it is possible to apply how to control them in future planning and management of officials.
Keywords: Clustering, Climatic classification, Morphoclimatic, Gully erosion -
فرسایش آبی و بادی از مهمترین علل هدررفت خاک است. درک این تعاملات برای برآورد کیفیت خاک و اثرات محیطزیستی در مناطق با زمینه رخداد هر دو نوع فرسایش خاک از اهمیت بالایی برخوردار است. عوامل متعددی بر وقوع و فرآیند فرسایش آبی تاثیر دارند. در همین راستا، عوامل اقلیمی از جمله بارندگی و باد به سبب پویایی بیشترین نقش را دارند. بر همین اساس، مهار فرسایش آبی زمانی موثر خواهد بود که شناخت کافی در زمینه عوامل موثر بر آن در دسترس باشد. در همین راستا، در مقاله حاضر سعی شده است که از زاویه دید متفاوت به این مسئله پرداخته شود و بهصورت مطالعه مروری اثرات مولفههای مختلف اقلیمی بر فرسایش آبی از طریق بررسی تحلیلی پیشینههای پژوهشی موجود را مورد بحث و بررسی قرار گیرد. نتایج حاصل از مرور منابع نشان داد که از بین عوامل اقلیمی موثر بر فرسایش آبی، بیشتر به نقش بارندگی بر تولید رواناب و هدررفت خاک پرداخته شده و به نقش سایر مولفهها از جمله باد بر تغییرات رفتاری فرسایش آبی توجهی نشده است. در حالیکه در شرایط حضور باد رفتار قطرات باران در حال ریزش تغییر کرده و بیشک بر فرآیند وقوع فرسایش آبی و نیز مولفههای هیدرولوژیکی تاثیرگذار است. تغییرات در قطر قطرات، سرعت، زاویه برخورد و انرژی جنبشی باران را میتواند در تغییر فرسایش آبی و بهویژه فرسایش پاشمانی نقش مهمی داشته باشد. با اینحال شناسایی دقیق عوامل موثر و تاثیرگذار میتواند تحلیلهای مفیدی برای مدلسازی و نهایتا مدیریت صحیح فرآیند فرسایش آبی در اختیار متخصصین، مدیران و مسیولین اجرایی قرار دهد.
کلید واژگان: تکامل فرسایش, شبیه سازی باد و باران, فرآیندهای ترکیبی, فرسایش آبی متاثر از بادWater and wind erosion is one of the most important causes of soil loss. Understanding these interactions is essential for estimating soil quality and environmental impacts in areas with both types of soil erosion. Numerous factors affect the occurrence and process of water erosion. In this regard, dynamic climatic factors such as rainfall and wind have the most prominent role. Accordingly, water erosion control will be effective when sufficient knowledge is available about the effective factors. In this regard, the present manuscript has tried to address this issue from a different perspective and discuss the effects of different climatic factors on water erosion by analytically reviewing existing literature. The results of the review showed that among the climatic factors affecting water erosion, the role of rainfall on runoff production and soil loss had been paid more attention, and the role of other variables such as wind on behavioral changes in water erosion has not been considered. While in the presence of wind, the behavior of raindrops is changing and undoubtedly affects the process of water erosion and hydrological components. Changes in droplet diameter, velocity, angle of attack, and kinetic energy of rain can play an essential role in changing water erosion, especially splash erosion. However, accurate identification of effective and influential factors can provide beneficial analysis to experts, managers, and executives for modeling and ultimately proper management of the water erosion process.
Keywords: Evolution of erosion, Hybrid processes, Wind, rain simulation, Wind-Driven Watererosion -
این پژوهش با هدف ارایه راه کار جدید وزن دهی راهبردهای SWOT در مدیریت یکپارچه حوزه آبخیز آسیاب رود مازندران انجام شده است. بر این اساس، ابتدا ماتریس SWOT و جداول شناسایی شاخص های راهبردی عوامل درونی و بیرونی تشکیل شد و در ادامه ماتریس های ارزیابی عوامل درونی و بیرونی مورد بررسی قرار گرفت. راهکار جدیدی که در بحث وزن دهی راهبردهای SWOT مورد استفاده قرار گرفت، بر این مبنا بود که امتیار نهایی هر راهبرد در تعداد قوت ها و فرصت های موثر در آن ضرب شد و نتایج نهایی بر اساس این اولویت ها مورد تحلیل قرار گرفت. بر اساس تحلیل نقاط قوت و ضعف، تعداد نه نقطه قوت و هشت نقطه ضعف مورد شناسایی قرار گرفت. کمیت و کیفیت مناسب آب با وزن 0.444، سردی هوا با وزن 0.395، بهره برداری از آب معدنی با وزن 0.288 و فقر اقتصادی با وزن 0.493 به ترتیب به عنوان مهمترین نقاط قوت، ضعف، فرصت و تهدید شناسایی شدند. بر اساس ماتریس های ارزیابی عوامل درونی و بیرونی در مدل SWOT، راهبرد تقویت حس رضایت مندی ساکنین هم بر اساس روش مرسوم و هم راهکار جدید بیشترین امتیاز را به خود اختصاص داد. با نگاه دقیق می توان به این نتیجه رسید که تقویت حس رضایت مندی بین ساکنین، زمانی به تحقق می پیوندد که مشکلات مردم در بخش های مختلف معیشتی اعم از اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، بیشتر مورد توجه قرار گیرد و با ارایه برنامه های مدون باعث افزایش رضایت مندی و نیز کاهش مهاجرت به مناطق شهری شود. به طورکلی، می توان نتیجه گرفت که با توجه به مشکلات و راه حل های مطرح شده در این پژوهش، بایستی برنامه ریزی صحیح و کاربردی به منظور جبران ضعف ها و تقویت هر چه بهتر قوت ها به منظور توسعه حوزه آبخیز آسیاب رود به کار گرفته شود.
کلید واژگان: برنامه ریزی راهبردی کمی, وزن دهی, توانمندسازی جوامع محلی, توسعه پایدار, ماتریس SWOTThe present research aimed at presenting a new SWOT strategy for integrated watershed management of Asiabrood in Mazandaran Province. At first, the SWOT matrix and the tables identifying the strategic indicators of internal and external factors were formed and then internal and external evaluation matrices were analyzed. A new strategy used in the discussion of the weighting of SWOT strategies was based on the fact that the final value of each strategy was multiplied by the number of effective strengths and opportunities and the final results were analyzed based on these priorities. Based on analysis of strengths and weaknesses, nine strengths and eight weaknesses were identified. The suitable water quantity and quality with a weight of 0.444, low air temperature with a weight of 0.395, mineral water utilization with a weight of 0.288 and economic poverty with a weight of 0.493, respectively, were the most important strengths, weaknesses, opportunities and threats. According to the internal-external factors evaluation matrix in the SWOT model, the strategy of increasing the sense of satisfaction of residents, based on the conventional method and the new strategy, gave the highest value. With a careful look, it can be concluded that strengthening the sense of satisfaction between residents happens when People problems in different sectors of livelihoods, including economic, social and cultural, have been considered more and, by presenting correct programs, have increased satisfaction and reduced migration to urban areas. In general, it can be concluded that due to the problems and solutions presented in this study, proper and applied planning should be used to compensate for the weaknesses and to strengthen the strengths as much as possible in the development of Asiabrood watershed.
Keywords: Empowering local communities, Integrated Watershed Management, Quantitative strategic planning, Sustainable development, SWOT analysis -
بیلان آب و تجزیه جریان داخل یک حوضه از لحاظ برنامه های توسعه ای و بهره برداری آب از اهمیت ویژه ای برخوردار می باشد. لذا هدف از پژوهش پیش رو کاربرد و ارزیابی مدل چهار متغیره سالاس در برآورد و پیش بینی میزان دبی خروجی حوزه آبخیز باغان استان بوشهر می باشد. داده های مورد نیاز برای اجرای مدل بارش و دبی می باشد که بدین منظور داده های بارش ایستگاه هواشناسی باغان و دبی خروجی ایستگاه هیدرومتری باغان از سال 1359 تا سال 1388 تهیه گردید. مدل سالاس از تعدادی زیر مدل ساده که فرآیندهای مختلف جریان را در حوضه مشخص می سازند، نظیر رواناب سطحی، نفوذ، تبخیر و تعرق، نفوذ عمقی، جریان پایه به دست می آید. به منظور کالیبراسیون مدل از تابع مجموع مربعات خطا استفاده شد. نتایج این پژوهش نشان داد که بیش ترین مقدار بارندگی در حوضه از طریق تبخیر و تعرق از حوضه باغان خارج می شود. نتایج نشان داد مقدار ریشه میانگین مربعات خطای نسبی قبل و بعد از بهینه سازی ضرایب مدل چهار متغیره سالاس به ترتیب از 2/18 درصد به 1/5 درصد و میانگین خطای مطلق از 10/13 به 0/73 کاهش پیدا کرد. هم چنین نتایج نشان داد در سال هایی که مقدار دبی خروجی به صورت متوسط است، مقدار شبیه سازی به مقدار مشاهداتی آن بسیار نزدیک می باشد. در سال های پرآبی که مقدار دبی خروجی بسیار بیش تر از سال های نرمال است، مقدار شبیه سازی بسیار کم تر از مقدار مشاهداتی آن می باشد.
کلید واژگان: بیلان آب, تبخیر و تعرق, ذخیره سفره, رواناب سطحی, جریان پایهWater balance and flow analysis within a basin is particularly important in terms of water development and utilization programs. Therefore, the purpose of this study is to evaluate and predict the outflow rate of Baghan watershed in Bushehr province. The data required for the implementation of the rainfall and discharge models were used to obtain the precipitation data of the Baghan Meteorological Station and the discharge of Baghan Hydrometric Station from 1981 to 2010. The Salas model is derived from a number of simple sub models that characterize different flow processes in the basin such as surface runoff, infiltration, evapotranspiration, deep infiltration and base flow. Error squares were used to calibrate the function model. The results of this study showed that the highest amount of rainfall in the basin was evacuated from the basin by evapotranspiration. The results showed Relative root mean square error before and after optimization of the coefficients of the four-variable Salas model decreased from 2.18% to 1.5% and the mean absolute error from 10.13 to 0.73. and mean error of the Salas four-variable model showed that in the years when the discharge value is almost average, the simulation value is very close to the observed value, and when the discharge value is much higher than the normal years, the simulation value is the less than its observed value.
Keywords: Water Balance, Evapotranspiration, Aquifer Storage, Surface Runoff, Base Flow -
در بوم سازگانهای جنگلی، ویژگی های پوشش گیاهی همراه با متغیرهای اقلیمی تاثیر زیادی بر توزیع اجزای بارش و چرخه آب میگذارد. از طرفی، چرخه آب کارکرد بسیار زیادی در روابط بین خاک، پوشش گیاهی و محیط در سطوح مختلف به عهده دارد. این چرخه یکی از پدیده های مهم اکولوژیکی در جامعه های زیستی به خصوص در بومسازگان جنگلی است. پژوهش حاضر با هدف اندازه گیری مقادیر بارش، هدررفت ربایشی، میانگذر، ساقاب در توده های بلوط، اوجا و انجیلی در محل دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تربیت مدرس شهرستان نور به عنوان نمایندگان توده های جنگلهای هیرکانی کشور انجام شده است. اندازه گیری اجزای بارش توسط 23 ظرف جمع آوری کننده طی دوره یک ساله از تاریخ 15/08/1397 تا 15/08/1398 با ثبت 34 رگبار انجام شد. نتایج نشان داد بیشترین میزان ساقاب به ترتیب در تیپهای بلوط، انجیلی و اوجا با مقدار 97/0، 56/0 و 34/0 درصد بود. بین ساقاب و بارندگی کل یک رابطه افزاینده و قوی در تیپ انجیلی (70/0=R2) به دست آمد. بیشترین میزان هدررفت ربایشی به ترتیب در گونه های بلوط، اوجا و انجیلی با مقدار 19، 17 و 8 درصد بوده است. تحلیل رگرسیون بین میزان بارندگی کل و میانگین هدررفت ربایشی در گونه بلوط (61/0=R2) در اوجا (62/0=R2) و در گونه انجیلی (46/0=R2) مشاهده شد. نتیجه آزمون ANOVA نیز موید نبود اختلاف معنادار بین هدررفت ربایشی (790/0=P) و میانگذر (894/0=P) بین سه تیپ مطالعاتی بوده است. در حالی که اختلاف بین میزان رطوبت موجود در لاشبرگهای بلوط نسبت به دو تیپ اوجا و انجیلی (015/0=P) و همچنین، بین مقادیر ساقاب تیپهای بلوط و اوجا (009/0=P) معنادار بوده است.
کلید واژگان: اکوهیدرولوژی, چرخه آب, مدیریت جنگل, هدررفت ربایشی, هیدرولوژی جنگلIn forest ecosystems, vegetation characteristics along with climatic parameters have a great influence on the distribution of precipitation components and water cycle. The present study was therefore conducted to measure the amounts of interception loss, throughfall and stemflow in Quercus castanifolia, Ulmus glabra and Parotica Percica at the campus of Faculty of Natural Resources of Tarbiat Modarres University, Noor, as representative of Hyrcanian forests of the country. Precipitation measurements were carried out by 23 collector containers over the course of a year from 06/10/2018 to 06/10/2019 with 34 storm events. The results showed that the rates of steamflow in Quercus, Parotica and Ulmus species were 0.97, 0.56 and 0.34%, respectively. There was a strong and positive and linear relationship between steamflow and precipitation in the Parotica type (R2 = 0.70). The interception losses were also 19, 17 and 8% in the Quercus, Ulmus and Parotica species, respectively. Regressions were also satisfactorily established between total precipitation and mean interception loss with coefficient of determination of 0.61, 0.62 and 0.46 for Quercus, Ulmus and Parotica stands, respectively. The results of ANOVA verified no significant difference between interception loss (P = 0.790) and throghfall values (P = 0.894) among the three study species. However, there was significant difference (p=0.015) between the moisture contents of litters in Quercus sp. compared to other two types of Ulmus sp. and Parotica sp. There was also significant difference between the values of Quercus sp and Ulmus sp (P = 0.009).
Keywords: Ecohydrology, Forest Hydrology, Forest management, Interception Loss, water cycle -
سیلاب از مهم ترین مخاطراتی است که عوامل انسانی و محیطی فراوانی موجب بروز آن می شود. سال های آبی 1397-1396 و 1398-1397 به ترتیب از نظر خشکسالی و ترسالی در طول دوره آماری ثبت شده کشور بسیار کم سابقه است. در سال آبی 1398-1397 تا تاریخ 20/01/98 درصد اختلاف متوسط بارندگی در کل کشور با موقعیت مشابه زمانی در سال آبی گذشته و متوسط دراز مدت به ترتیب 181 و 46 درصد بوده است. در این میان بررسی آمار و ارقام و علل مربوط به سیلاب می تواند از آن جهت مفید واقع شود که دید صحیح و واقع گرایانه ای را به سیاست گذاران و تصمیم گیران در اتخاذ تصمیم های آتی ارایه دهد تا از بروز حوادث مشابه جلوگیری شود. در این پژوهش با بررسی منابع، مستندات و گزارش های مرتبط به بررسی علل وقوع سیلاب اخیر کشور (اواخر اسفند ماه 1397 و نیمه اول فروردین ماه 1398) به ویژه سیلاب استان گلستان پرداخته شد که منتج به بیان مهم ترین و اثرگذارترین دلایل سیلاب به همراه ارایه پیشنهادات کاربردی قرار گرفت تا متناسب با آن راهکارهای مدیریتی اتخاذ گردد.
کلید واژگان: بارش سالانه, تاب آوری فعال, سیلاب, مدیریت, محیط زیستFlood is one of the most important hazards that many human and environmental factors can cause. water years 2017-2018 and 2018-2019 are drought and tragic, respectively, during the recorded statistical period of the country is very low. In the water year from 2018 to 2019, as of the date of 09/04/2019, the average difference of rainfall in the whole country with a similar situation in the last year and the medium-long term was 181 and 46 percent, respectively. In the meantime, surveying statistics and flood-related causes can be useful in providing a true and realistic view of policy-makers and decision-makers to make future decisions to prevent similar occurrences. In this research, in particular, the flood of Golestan province was investigated by studying the sources, documentation and reports related to the causes of recent flood events in the country (late March, 2018 and the first half of April, 2019), which resulted in the most important and effective reasons of the flood. Submission of practical suggestions was made in order to adapt management solutions.
Keywords: Flood, Management, Environment, Annual Rainfall, Active Resilience
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.