به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

نورالله میرغفاری

  • بهاره علی عسکری*، نورالله میرغفاری، محمد نعمتی ورنوسفادرانی، مهدی کدیور

    شیر و فرآورده های آن به دلیل ارزش غذایی بالا و مصرف در سنین مختلف، بخش مهمی از رژیم غذایی انسان را تشکیل می دهد. آلودگی شیر به نیترات و فلزات سنگین یک خطر مهم برای انسان تلقی می شود که در دوران کودکی بسیار شایع تر است. شهرستان لنجان در جنوب غربی استان اصفهان قرار دارد و صنایع مختلفی از جمله ذوب آهن اصفهان و فولاد مبارکه در اطراف این شهرستان استقرار یافته اند. همچنین به دلیل فعالیت های کشاورزی در این منطقه، محصولات لبنی از جمله شیرخام می توانند در معرض آلودگی به فلزات سنگین و نیترات قرار گیرند. هدف از این مطالعه، بررسی غلظت سرب، نیترات و نیتریت در شیر خام دامداری های منطقه لنجان است. نمونه برداری از شیر خام در ظروف پلی اتیلنی از 30 واحد گاوداری شامل واحدهای صنعتی، نیمه صنعتی و سنتی مستقر در مناطق مختلف شهرستان انجام گرفت. همچنین 8 نمونه شیر خام و پاستوریزه از یک شرکت فرآوری محصولات لبنی منطقه در چهار روز مختلف کاری جمع آوری شد. نتایج نشان داد محدوده غلظت نیترات 12/6-0 با میانگین 1/41 میلی گرم بر کیلوگرم، نیتریت 3/3-0 با میانگین 0/11 میلی گرم بر کیلوگرم و سرب 0/387-0/006با میانگین 0/03 میلی گرم بر کیلوگرم بود. غلظت نیترات و نیتریت نمونه ها کمتر از استاندارد کدکس (به ترتیب 10 و 1 میلی گرم بر کیلوگرم) بود. همچنین مقدا ر سرب در 7/16 درصد نمونه ها بیشتر از استاندارد جهانی (0/02 میلی گرم بر کیلوگرم) به دست آمد. ارزیابی ریسک سرب و نیترات برای انسان از طریق مصرف شیر خام در محدوده ایمن بود. ضریب خطر (THQ) برای سرب 0/14، نیترات و نیتریت به ترتیب 0/01 و صفر بود. با این وجود، پایش آلاینده های مختلف در محصولات لبنی در مناطقی که با خطر افزایش آلودگی مواجه هستند، ضروری به نظر می رسد.

    کلید واژگان: ارزیابی ریسک, سرب, شیرخام, شهرستان لنجان نیترات
    Bahare Aliaskari *, Nourollah Mirghaffari, Mohammad Nemati Varnosfaderany, Mehdi Kadivar

    Milk and dairy products, due to their high nutritional value and consumption by all ages, are an important part of the human diet in many parts of the world. Nitrate and heavy metals contamination of milk is a danger to humans that is much more common in childhood. The Lenjan county in the southwest of Isfahan province and different industries, such as Esfahan Steel Company and Mobarakeh Steel Company, are located around the region. In addition, because of the intensive agricultural activities in this region, dairy products, including raw milk, could be exposed to nitrate and heavy metals pollution. The objective of this study is to investigate the concentration of lead, nitrate, and nitrite in the raw milk of livestock in the Lenjan region. Raw milk sampling was performed in polyethylene containers from 30 farms including industrial, semi-industrial, and traditional units situated in the different parts of the county. Furthermore, eight samples of raw and pasteurized milk from a dairy processing company in the region were collected in four different working days. The vanadium trichloride reduction and graphite furnace atomic absorption methods were used to measure the nitrate and lead concentrations of the samples, respectively. The results demonstrated that the concentration range of nitrate was 0-12.6 with a mean of 1.41 mg/kg; nitrite was 0-3.3 with a mean of 0.11 mg/kg; and lead was 0.006-0.387 with a mean of 0.03 mg/kg. Nitrite and nitrate levels of the samples were less than the standard of Codex (1 and 10 mg/kg, respectively). Moreover, the amount of lead in 16.7% of the samples was higher than the world standard (0.002 mg/kg). The risk assessment of lead and nitrate for humans through the consumption of raw milk was in the safety range. Risk factors (THQ) for lead, nitrate, and nitrite were 0.14, 0.01, and 0.0, respectively. However, monitoring of various contaminants in dairy products in the areas, which are at high risk of contamination, seems to be necessary.

    Keywords: risk assessment, lead, raw milk, Lenjan county, Nitrate
  • سمیرا بهروش*، نورالله میرغفاری، محسن سلیمانی، علی اکبر عالم رجبی، فاطمه داور

    امروزه ترکیباتی تحت عنوان آلاینده های نوظهور در محیط در حال افزایش اند. ترکیبات دارویی یکی از مهم ترین مواد این گروه به شمار می رود. با توجه به پیچیدگی ساختار شیمیایی ترکیبات دارویی و متابولیت های آن ها و ماندگاری زیاد، حذف آن ها دارای اهمیت است. ازطرفی حذف این ترکیبات با روش های معمول تصفیه به سادگی امکان پذیر نیست. در این تحقیق، کارایی کامپوزیت حاصل از هیبرید نوعی زیولیت سنتزشده و نانوذرات اکسید روی (ZnO-Z) برای تجزیه فوتوکاتالیستی استامینوفن کدیین از محلول-های آبی مورد بررسی قرار گرفته است. به منظور حذف استامینوفن کدیین، کامپوزیت مذکور تحت تابش UV و نور خورشید استفاده و غلظت نهایی دارو با استفاده از دستگاه HPLC با دتکتور UV در طول موج 214 نانومتر اندازه گیری شد. پارامترهای اجرایی بهینه برای تجزیه از نظر pH، غلظت اولیه دارو، غلظت کاتالیست و مدت زمان بر اساس طرح سطح پاسخ تعیین و در نهایت قابلیت بازیابی و استفاده مجدد کامپوزیت سنتزشده ارزیابی گردید. بیشترین حذف استامینوفن در غلظت اولیه mg/L 14 با استفاده از g/L 7/1 کاتالیست پس از min167 تابش UV (W/m248) مشاهده شد. درحالی که در تابش خورشیدی (W/m21200) بیشترین حذف در غلظت اولیه mg/L 5/5 با g/L 2/1کاتالیست پس ازmin 143 به دست آمد. غلظت اولیه بهینه برای حذف کدیین نیز mg/L 5/7 در pH خنثی بوده است. بیشترین درصد حذف این ماده با تابش UV و خورشیدی به ترتیب پس ازmin 192 وmin 170 و با استفاده از g/L 5/1 و g/L 1 کامپوزیت حاصل گردید. فرایند تجزیه فوتوکاتالیستی با استفاده از کامپوزیت سنتزشده در شرایط بهینه، قابلیت حذف کامل ترکیبات دارویی مذکور را (بیش از 99%) تحت تابش UV و خورشیدی داشته است. کامپوزیت زیولیت سنتزی- نانوذرات اکسید روی یک کاتالیست مناسب برای تجزیه فوتوکاتالیستی استامینوفن کدیین محسوب می شود که قابلیت ته نشین شدن و استفاده مجدد را داراست. این کامپوزیت در برابر نور طبیعی خورشید نیز دارای کارایی مطلوب می باشد.

    کلید واژگان: استامینوفن, کدئین, زئولیت سنتزی, فوتوکاتالیست, کامپوزیت
    Samira Behravesh *, Nourollah Mirghaffari, Mohsen Soleimani, AliAkbar Alemrajabi, Fatemeh Davar

    Nowadays, the compounds known as emerging pollution are increasing in the environment. Pharmaceutical compounds are one of the most important substances in this group. Due to the complexity of chemical structure of pharmaceutical compounds and their metabolites, removal of these is important. Removal of these compounds by conventional water and wastewater treatment methods is not possible. In the present research, the performance of a hybrid of synthesized zeolite and ZnO nanoparticles for photocatalytic degradation of acetaminophen-codeine from aqueous solutions was investigated. To remove acetaminophen-codeine from aqueous solution, ZnO-Zeolite under UV and solar radiations was used. Final concentration of drug was measured using by HPLC in λmax = 214 nm. The optimal conditions of pH, catalyst dosage, drug initial concentration and reaction time were determined, based on Response Surface Methodology (RSM). Reusability test was finally performed for this synthesized composite. The results indicated that maximum removal of acetaminophen under UV radiation (48W/m2) was related to 14 mg/L of initial concentration in the neutral pH and a catalyst concentration of 1.7 g/L after 167min and that under the solar radiation (1200W/m2) was related on 5.5 mg/L of initial concentration in the neutral pH and a catalyst concentration of 1.2 mg/L after 143min of reaction start. Optimal initial concentration for codeine remove was 7.5 mg/L in the neutral pH. The maximum removal under UV and solar radiations was related to 1.5 and 1 g/L of composite after 192 and 170 min for codeine photocatalytic degradation. Photocatalytic degradation using this synthesized composite under optimal conditions, is able to completely remove the drug compounds (>99%) under UV and solar radiation. The photocatalytic method of ZnO-Z to remove acetaminophen and codeine from aqueous solutions is recommended. Synthesized composite in this research is a suitable material with reusability. Its efficiency also is acceptable under sunlight.

    Keywords: Acetaminophen, Codeine, Synthetic Zeolite, Composite, Photocatalyst
  • علی شهبازی*، علیرضا سفیانیان، نورالله میرغفاری
    زمینه و هدف

    مقادیر زیادی مواد شیمیایی نظیر کودهای شیمیایی و حشره کش ها و همچنین لجن فاضلاب سالیانه در خاک های کشاورزی به کار برده می شود، چنین کاربردی ممکن است سبب افزایش غلظت فلزات سنگین در خاک شود. هدف از این مطالعه، تعیین اثر فعالیت های کشاورزی بر تجمع فلزات سنگین کادمیم، کبالت و کروم و تعیین روند تجمع این فلزات در خاک بوده است.

    روش بررسی

    جهت انجام مطالعه، تعداد 97 نمونه خاک به روش سیستماتیک از زمین های کشاورزی با قدمت متفاوت در استان همدان واقع در غرب ایران در اواخر شهریورماه 1389، برداشت شد. آزمون تجزیه واریانس برای مقایسه غلظت فلزات در مزارع مختلف مورد استفاده قرار گرفت، با توجه به قدمت کشت ها و میانگین غلظت فلزات در هر کشت، روند تجمع فلزات سنگین مشخص شد. علاوه بر این، از شاخص فاکتور آلودگی برای مقایسه خطر آلودگی در کشت های مختلف استفاده شد.

    یافته ها

    میانگین غلظت در کشت 20، 35 و 65 ساله برای فلز کادمیوم به ترتیب 14/0، 16/0 و 19/0، برای فلز کبالت به ترتیب 94/17، 05/18 و 79/20 و برای فلز کروم به ترتیب 89/58، 99/72 و 09/88 میلی گرم بر کیلوگرم بود. نتایج نشان داد، طول مدت کشاورزی بر تجمع فلزات سنگین تاثیر داشته است. همچنین روند تجمع برای فلزات کادمیم کبالت و کروم نمایی بدست آمد.

    بحث و نتیجه گیری

    با توجه به این که خاک های کشاورزی از مسیرهای مهم انتقال فلزات سنگین به زنجیره غذایی انسان می باشند، پایش خاک هایی که بالقوه در معرض ورود فلزات سمی هستند ضروری است.

    کلید واژگان: تغییرات زمانی, آزمون ANOVA, فاکتور آلودگی, استان همدان
    Ali Shahbazi *, Alireza Soffianian, Norolah Mirghaffari
    Background and Objective

    Every year a great deal of chemical fertilizers, pesticides and sewage sludge used in agriculture soils; this may cause the increase in concentration of Soil heavy metals. The purpose of this study was to investigate the effects of assessment of agriculture activities on accumulation of Cadmium, Cobalt and Chromium; and determines the trend of heavy metal accumulation in soil.

    Method

    To achieve this purpose 97 soil samples were taken from different agriculture fields with different cultivation archaism in Hamedan province in western IRAN by systematic approach. ANOVA test has been used to compare the concentration of heavy metals in different farms, the trend of accumulation heavy metals obtained in regards to cultivation archaism and the mean of metals concentration in different cultivations. Moreover, contamination Factor Index has been used for comparison of contamination risk in cultivations with various archaisms.

    Findings

    Mean concentrations in 20-, 35- and 65-year-old cultures for cadmium metal were 0.14, 0.16 and 0.19, respectively, for cobalt metal, 17/94, 18/05 and 79/20, respectively and for chromium metal 58.89, 72.99 and 88.09 mg / kg, respectively. The results showed that the longevity of cultivation affected on heavy metal accumulation in soil. The trend of Cd, Co and Cr accumulation in soil was exponential.

    Discussion and Conclusion

    Due to the fact that agricultural soils are one of the important routes for the transfer of heavy metals to the human food chain, it is necessary to monitor soils that are potentially exposed to toxic metals.

    Keywords: Temporal Changes, ANOVA test, contamination factor, Hamedan
  • نیلوفر موجودی، محسن سلیمانی، نورالله میرغفاری*

    در این پژوهش، با استفاده از پسماند مخازن ذخیره نفت خام، جاذب های کربنی در دماهای مختلف با استفاده از بخار آب تهیه شد. پس از بررسی خصوصیات بافتی و سطح ویژه، یک جاذب بهینه برای ادامه آزمایشات انتخاب شد. آزمایش های ناپیوسته جذب نیکل با غلظت اولیهmg/L 200-25، pH 8-2، زمان ماند 240-5 دقیقه و دوز جاذب در گستره g/L 5-1 انجام شد. نتایج نشان داد از میان سه جاذب سنتز شده، جاذب به دست آمده در دمای C 900، به ترتیب با داشتن مساحت سطح ویژه m2/g 422 و حجم کل منافذ m3/g 5/0 دارای بهترین خصوصیات سطحی و ساختاری می باشد. نتایج جذب نیکل نشان داد کارایی حذف با افزایش زمان تماس و دوز جاذب، افزایش می یابد. حداکثر کارایی جذب نیکل در pH برابر با 5 ، زمان تماس 60 دقیقه و میزان دوز جاذب g/L 2 به دست آمد. بعلاوه مشاهده گردید که داده های جذب از ایزوترم لانگمویر و فرندلیچ تبعیت می کند. نتایج برازش مدل های سینتیک بیانگر تبعیت فرایند جذب از مدل شبه مرتبه دوم است. بر مبنای نتایج حاصل از این مطالعه می توان اظهار نمود که کربن فعال تهیه شده از لجن نفتی می تواند به عنوان جاذبی کارآمد و مقرون به صرفه برای تصفیه پساب صنایع مورد توجه قرار گیرد.

    کلید واژگان: جذب سطحی, سنیتیک, ایزوترم, نیکل, محلول آبی
    Niloofar Mojoudi, Nourollah Mirghaffari *, Mohsen Soleimani

    In this study, the carbonaceous adsorbents were prepared from the waste of crude oil storage tanks using with steam at various temperatures. The optimum adsorbent was selected for further experiments after characterization of specific surface area and textural properties. Batch experiments of nickel adsorption were performed with initial concentration of 25-200 mg/L, pH 2-8, contact time 5-240 min and absorbent dose of 1-5 g/L. The results showed that among the three synthesized absorbents, the obtained adsorbent at 900 ˚C showed the higher surface and best structural properties with a specific surface area of 422 m2/g and a total pore volume of 0.55 m3/g. The results of nickel adsorption showed that the removal efficiency increases with increasing the contact time and absorbent dose. Maximum nickel adsorption efficiency was obtained at pH 5, contact time of 60 min and absorbance dose of 2 g/L. In addition, it was observed that the adsorption data follow the Langmuir and Freundlich isotherms. The results of fitting the kinetic models for all adsorbents indicate that the adsorption process follow the pseudo second order kinetic model. Base on the results of this study, it can be stated that the activated carbon produced from oily sludge can be considered as an efficient and cost effective adsorbent for treatment of industrial wastewater.

    Keywords: Adsorption, kinetic, isotherm, nickel, aqueous solution
  • مینا توزنده جانی*، علیرضا سفیانیان، نورالله میرغفاری
    در بین عناصر سنگین، آرسنیک به عنوان یک عنصر سرطان زا شناسایی شده است و غلظت های زیاد آن در اکوسیستم می تواند یک نگرانی بزرگ برای سلامتی عمومی و محیط زیست ایجاد کند. هدف از این مطالعه، تهیه نقشه ریسک آلودگی آرسنیک و احتمال ورود آن به زنجیره غذایی با استفاده از روش فازی در بخش مرکزی دشت همدان - بهار است. بدین منظور غلظت آرسنیک در 94 نقطه آب زیرزمینی و 49 نقطه خاک سطحی منطقه، اندازه گیری و بررسی شد. فاکتورهای فیزیکی و شیمیایی خاک (درصد رس، مواد آلی و pH)، نقشه احتمال آلودگی خاک، نقشه احتمال آلودگی آب زیرزمینی و نقشه کاربری زمین، به عنوان ورودی روش انتخاب شدند. در روش فازی از دو عملگر and و or استفاده شد. جهت استانداردسازی پارامترها نیز توابع خطی فازی استفاده شدند. مقایسه نقشه طبقه بندی شده ارزیابی ریسک با استفاده از عملگر and و or نشان می دهد که نتایج حاصل از عملگر or دارای بیشترین اعتماد است، بنابراین در مناطقی که مقدار غلظت آرسنیک در خاک و آب زیرزمینی بالا است و همچنین پارامترهای فیزیکی و شیمیایی مانند اسیدیته، درصد مواد آلی و درصد رس خاک پایین و کاربری کشاورزی منطقه، دارای محصولاتی با قابلیت جذب بالای فلزات سنگین است، بهتر است از روش فازی با عملگر or استفاده شود.
    کلید واژگان: آرسنیک, دشت همدان, بهار, ریسک, روش فازی
    M. Touzandejani *, A. Soffianin, N. Mirghafari
    Among the heavy metals, arsenic is known as a carcinogen material and its high concentrations in the ecosystem can be a major concern for public health and environment. The aim of this study was to evaluate the risk map of arsenic contamination and the possibility of its entering into the food chain using the fuzzy method in the central part of the Hamedan-Bahar plain. For this purpose, arsenic concentration in 94 points of groundwater and 49 points of surface soil was analyzed and evaluated in the study area. Soil physico-chemical parameters (clay, organic matter and pH), soil and groundwater contamination probability map, and land use map were selected as the input of this method. In the fuzzy method, two operators (and & or) were used. In order to standardize the parameters, the fuzzy linear function was used. Comparing the classified risk assessment using these operators showed that the results of the operator had the maximum trust. So in areas where concentrations of arsenic in soil and groundwater were high, the physico-chemical parameters such as pH, organic matter and clay content of the soil were low and agriculture products had a high ability to absorb heavy metals and ensure its better to use for the operator.
    Keywords: Arsenic, Fuzzy method, Hamedan, Bahar plain, Risk
  • امین کهن، محمدحسین اهتمام، نورالله میرغفاری، مریم حقیقی*

    آزمایشی به صورت فاکتوریل و در قالب طرح کاملا تصادفی با 3 تکرار در گلخانه ی پژوهشی دانشکده ی کشاورزی دانشگاه صنعتی اصفهان بر روی گیاهان اسفناج، در سه دوره ی زمانی 10 ، 20 و 30 روز در معرض آلاینده های ناشی از سوختن بنزین انجام گرفت و صفات آناتومیکی، فیزیولوژیکی و مورفولوژیکی آن ها پس از پایان اعمال تیمارها مقایسه گردید. قرار گرفتن 10 روزه اسفناج در برابر آلاینده ها، سبب افزایش معنی دار کلروفیل کل و بهبود فتوسنتز گردید. گیاهانی که به مدت 30 روز در معرض آلاینده ها قرار گرفته بودند، افزایش معنی داری در آنتی اکسیدان، پرولین، نشت یونی و تعداد روزنه در واحد سطح را نسبت به گیاهان شاهد نشان دادند اما میزان کلروفیل کل، کارتنوئید، نرخ فتوسنتز خالص، هدایت روزنه ای، کلروفیل فلورسانس، محتوای نسبی آب برگ، وزن ترو خشک و طول روزنه کاهش معنی دار نشان داد. منفذ روزنه ی اسفناجی که 30 روز در معرض آلاینده ها قرار داشتند، به دلیل بسته شدن روزنه در اثر آلاینده ها کوچکتر شدند. مواجهه ی گیاهان اسفناج با آلاینده ها به خصوص مواجهه ی 30 روزه، سبب بروز واکنش های مورفولوژیکی، فیزیولوژیکی و آناتومیکی گردید که می توان این واکنش ها را به عنوان سازگاری این گیاه در برابر تنش آلودگی و درنتیجه زنده ماندن گیاه در شرایط تنش آلودگی در نظر گرفت.

    کلید واژگان: آلاینده, اسفناج, خصوصیات آناتومیکی, فیزیولوژیکی و مورفولوژیکی
    Amin Kohan, Maryam Haghighi, Mohammad Hossein Ehtemam, Nourollah Mirghaffari, *
    Introduction

    Depending on the fuel type, the main vehicle exhaust emissions are nitrogen oxides (NOx), carbon oxides, sulfur oxides (SOx), carbon particles, heavy metals, water vapor and hydrocarbons including aldehydes, single hydrocarbons and polyaromatic hydrocarbons, alcohols, olefins, alkyl nitriles that along with secondary pollutants such as ozone, have negative effects on plant health. Agricultural lands which are adjacent to urban areas, are increasingly vulnerable to vehicle pollution.
    The plants suffer a lot from the pollution caused by exhaust of vehicles because they can not move away from the source of contamination.
    Plants exposed to exhaust of vehicles, show many disruptions in their general appearance, which are referred to as "visible injuries". In fact, these visible damages to the plants reflect the physiological changes that come with the contaminants. These physiological changes may be considered as "hidden injuries".
    There is concern about the compounds of contaminants, because there is an evidence that the plant response to multi-pollutant mixtures may be different from plant response to a pollutant. For example, one hour exposure to combination of SO2 gases with concentration of 1310 micrograms per cubic meter and NO2 with concentration of 940 micrograms per cubic meter resulted in low leaf damage, while none of the gases do not cause damage alone in this concentrations.
    There are many reports on the effects of pollutants on the anatomy, physiology and morphology of different plant species.
    The importance of stomata in plant protection against air pollutants has been investigated and it has been shown that the closure of stomata helps to protect plants from pollution damage.
    Vehicle contaminants affect photosynthesis and cause oxidative stress in plants.
    Air pollution caused a significant increase in membrane peroxidation in Lavandula officinalis Chaix. and Ligustrum vulgare L. planted in the margin of the streets of polluted and cleaned areas of Tehran.
    The activity of Antioxidants enzymes (catalase, peroxidase and ascorbate peroxidase) increased in different levels in contaminated areas compared to clean areas.
    There are not enough researches on the effect of gasoline exhaust pollution on leafy vegetables, especially spinach.
    According to the considerable amount of cultivated spinach, especially in Iran are in outdoors and on the side of the roads or contaminated urban areas, therefore, the effects of the gasoline exhaust pollutants on some anatomical, physiological and morphological characteristics of spinach (spinacia oleraceae var virofly) was investigated.
    Material and

    Method

    The experiment was conducted in factorial test based on a completely randomized design with three replications in greenhouse of Isfahan University of Technology.
    12 small chambers (length: 100 cm, width 70 cm and height: 70 cm) and an exhaust generator for transferring the contaminants to the chambers were constructed.
    VARIOPLUS MRU device was used to analyze the output gases and determine the concentration of contaminants from burning gasoline.
    The seeds of Spinacia oleraceae var. viroflay were directly cultured in pots No. 4 which were filled with sand and soil mixtures of 1:2.
    When the spinach seedlings reached to 4-leafy stage, transferred to the chambers and exposed separately to the gasoline exhaust pollution for three hours in three different exposure times (10, 20 and 30 days) and after the exposure time, their anatomical, physiological and morphological traits of plants were measured and compared with control plants.
    The relative water content was measured by the method of Ritchie et al. (1990). Electrolyte leakage was measured by Lutts et al. (1995).
    The total chlorophyll content and carotenoid content of leaves were extracted by 100% acetone solvent method. The absorbance of light at 661.6 and 168.8 for total chlorophyll and 470 nm for carotenoids were read.
    The chlorophyll fluorescence concentration was measured by a chlorophyll meter machine (OS-30P model manufactured by Opti-science, UK) and the Fv/Fm ratio (photochemical effect of photosystem 2) was reported.
    Factors related to leaf gas exchange were measured by a portable photosynthesis measurement (LCi model manufactured by ADC Bioscientific Ltd, UK). The amount of proline was measured using the Bates method (1973).
    Catalase activity was measured using modified Aebi method (1984) at 240 nm wavelength. Ascorbate peroxidase activity was estimated by modified Nakano and Asada (1981) by absorbance reduction at 290 nm. The activity of the guaiacol peroxidase enzyme was determined by the Chance and Maehli method (1955) with a slight change.
    Anatomical traits were observed by optical microscope and measured through the Edn-2 software.
    Statistical analysis of data of all traits were performed using statistical software Statistix 8 and comparison of meanings performed based on minimum significant difference test (LSD) at 5% probability level.
    Discussion of

    Results

    Anatomical, physiological and morphological characteristics of spinach plants affected by gasoline exhaust pollution in every three exposure time.
    Exposure to contaminants for 10 days, significantly increased total chlorophyll content, CO2 intracellular concentration, stomatal conductance and net photosynthetic rate compared to controls.
    No reduction was seen in all anatomical, physiological and morphological characteristics of spinach plants exposured to contaminants for 10 days compared to the controls.
    The number of stomata, proline content and antioxidant enzymes activity including catalase, ascorbate peroxidase and guaiacol peroxidase in plants exposed to contaminants for 20 days showed significant increase compared to the control plants.
    Dry weight, relative water content of leaves and stomatal conductance of plants exposed to contaminants for 20 days showed a significant decrease compared to the control plants.
    Plants exposed to the pollutants for 30 days, showed significant increases in antioxidant enzymes activity such as catalase, ascorbate peroxidase and guaiacol peroxidase, proline content, electrolyte leakage and the number of stomata per unit compared to controls. But total chlorophyll content, carotenoid, photosynthesis rate, stomatal conductance, chlorophyll fluorescence, relative water content of leaves, fresh weight, dry weight and length of stomata significantly decreased compared to control plants.
    Stomata pores in spinach plants that were exposed to the pollutants for 30 days shrinked due to closure of stomata by the pollutants as against other exposure days and control plants.
    Significant differences in the xylem and phloem of plants that had the highest and the lowest exposure time to the pollutants were not observed.

    Conclusion

    Exposure to contaminants for 10 days, significantly increased total chlorophyll content and leaf gas-exchange parameters that are most likely because of the contents in contaminants and also the role of CO2 in photosynthesis process and the presence of nitrogen and sulfur in NO2 and SO2 gases.
    Between the three time of exposure in this study, the most trait changes were observed in plants exposed to pollutants for 30 days.
    Significant increase in antioxidant enzymes, proline, ion leakage and number of stomata was observed in spinach plants exposed to pollutants for 30 days compared to control plants. The highest increase in this interval was related to the activity of the guaiacol peroxidase enzyme and then the amount of proline.
    Among the anatomical traits, the highest change was shown in the number of stoma (62.20%) of plants exposed to pollutants for 30 days compared to controls.
    Significant decrease in total chlorophyll, carotenoid, photosynthesis rate, stomatal conductance, chlorophyll fluorescence, relative water content of leaves, fresh weight, dry weight and length of stomata in spinach plants exposured for 30 days was observed compared to control plants.
    The highest decrease in plants exposed to pollutants for 30 days compared to controls was observed in stomatal conductance (39.21%) and the lowest reduction was observed in the amount of chlorophyll fluorescence (2.56%).
    The results showed that the exposure of spinach plants to pollutants, especially 30-days exposure, caused morphological, physiological and anatomical reactions due to contaminants that could be considered these reactions as the adaptation of these plants to the stress of contamination, in order to adapt or to deal with stress conditions and thus to survive the plant under pollution stress conditions.

    Keywords: Pollutant, Spinach, Anatomical, Physiological, Morphological Characteristics
  • صغری یعقوبی رهنی، نورالله میرغفاری
    کانی های رسی از فراوان ترین مواد موجود در طبیعت هستند که کاربردهای صنعتی زیادی دارند و طی چند دهه اخیر به کاربردهای محیط زیستی آنها نیز توجه ویژه ای شده است. در این مقاله مروری، مهمترین کاربردهای محیط زیستی کانی های رسی از جمله کنترل محل های دفن پسماند، جذب آلاینده ها، کاهش مصرف آفت کش ها و کودها و نظیر آن مورد بررسی قرار گرفته است. یکی از مهمترین ویژگی های کانی های رسی در رابطه با کاربردشان در محیط زیست، ظرفیت جذب آنهاست که با روش های مختلف مثل تیمارهای اسیدی، بازی، سورفکتانت و نمک ها افزایش می یابد و به عنوان جاذب ارزان و موثر در تصفیه آب و فاضلاب استفاده می شوند. پر کاربردترین کانی های رسی در این رابطه، بنتونیت است که به دلیل ویژگی های ویژه آن مثل سطح ویژه و ظرفیت جذب بالاتر نسبت به کائولین و سپیولیت، بیشتر مورد استفاده قرار گرفته است. در ایران مهم ترین کاربرد بنتونیت در زمینه حفاری و ریخته گری است و توجه کمتری به کاربردهای محیط زیستی این ماده ارزشمند شده است. لذا، لازم است بنتونیت به عنوان یک ماده خام مهم از لحاظ اقتصادی و محیط زیستی مورد توجه قرار گیرد.
    کلید واژگان: محیط زیست, کانی های رسی, آلودگی
    S.Yaghoobi Rahni, N.Mirghaffari
    Clay minerals are one of the most abundant natural materials that have many industrial applications, while their environmental uses has recieved consideration in the past few decades. In this paper, the most important environmental applications of clay mineral such as landfill liner, adsorption of pollutants, reduction of the need to pesticides and fertilizers and so on have been reviewed. One of the most important characteristics of clay minerals regarding their environmental applications is their sorption capacity that increases through different types of surface modification methods such as acid treatment, alkali, surfactant and salt application that changes them into a cheap and effective adsorbent in water and wastewater treatment. Bentonite is the most-used clay mineral due to its special characteristics such as higher surface area and adsorption capacity compared to the sepiolite and kaolin. In Iran, bentonite is mostly used in drilling and foundry, and little attention has been paid to its environmental applications. Hence, we provide a review of the economic and environmental applications of this mineral.
    Keywords: Environment, Clay Minerals, Pollution
  • مینا توزنده جانی، علیرضا سفیانیان، نورالله میرغفاری، محسن سلیمانی
    در بین عناصر سنگین، آرسنیک به عنوان یک عنصر سرطان زا شناسایی شده است و غلظت های زیاد آن در اکوسیستم می تواند یک نگرانی بزرگ برای سلامتی عمومی و محیط زیست ایجاد کند. هدف از این مطالعه ارزیابی کیفیت آب زیرزمینی دشت همدان بهار از نظر آلودگی به آرسنیک می-باشد. بدین منظور غلظت آرسنیک در 94 نقطه آب زیرزمینی مورد بررسی قرار گرفت. جهت تعیین توزیع مکانی آرسنیک از روش های مختلف زمین آمار استفاده گردید، سپس نتایج حاصل از این روش ها با استفاده از روش ارزیابی متقابل و محاسبه شاخص های میانگین خطای مطلق (MAE) و میانگین خطای انحراف (MBE) با یکدیگر مقایسه شدند و مناسب ترین روش انتخاب گردید. بدین منظور از روش توابع پایه شعاعی RBF با مدل Multiquadric جهت تعیین توزیع مکانی آرسنیک در آب زیرزمینی استفاده شد. علاوه بر این نقشه احتمال آلودگی و افزایش غلظت آرسنیک از حد آستانه نیز با استفاده از مدل کریجینگ شاخص برای آب زیرزمینی تهیه گردید. نتایج نشان داد که در حدود 67 درصد آبخوان دارای احتمال آلودگی کمتر از 50 درصد بود. درحالی که 18/21 درصد سطح آبخوان دارای آلودگی متوسط و 9/10 درصد سطح آبخوان دارای احتمال آلودگی زیاد بود. مناطقی که در آن احتمال آلودگی آب زیرزمینی زیاد بود با کاربری کشاورزی و به خصوص مناطق زیر کشت سیب زمینی هم خوانی داشت که می تواند به دلیل مصرف زیاد کودهای شیمیایی و مرغی در این مناطق باشد.
    کلید واژگان: عنصر سرطان زا, توابع پایه شعاعی, توزیع مکانی, کریجینگ شاخص
    Mina Touzandejani, Alireza Soffianian, Norollah Mirghafari, Mohsen Soleimani
    Introduction
    All living organisms, such as plants, animals and humans depends on the water and life may exist in a place where water is available. Groundwater is the main source of drinking water for more than 5.1 billion people around the world, especially in arid and semi- arid regions such as Iran. Currently, groundwater provided about 60 percent of the worlds drinking water and 77.8 percent of the Iran's drinking water. In recent years, it has been found that groundwater quality is also important as much as its quantity. Nowadays, pollution of groundwater resources from pollutants, especially heavy metals reduces the quality of these resources. Heavy metals are one of the most important environmental pollutant that its entering into the water is raised by agricultural activities, industrial and urban development. Among the heavy metals, arsenic is a toxic and carcinogenic metalloids which are widely distributed in the environment and it has a twentieth abundance of elements in the Earth's crust with an average of 1.8 mg kg-1. Arsenic has been classified in the first group of cancer-causing compounds. It has different effects such as horny skin, liver, skin and bladder cancer, mental disorders, damage to neurons, blood pressure, lower IQ and reducing white blood cells and red blood. The Maximum permissible arsenic in drinking water is 10 micrograms per liter which has been identified by the World Health Organization and America Environmental Protection Agency. According to national standards of Iran, limitation of arsenic in drinking water is 10 micrograms per liter. So far, numerous studies were done to evaluate the environmental contamination of heavy metals, especially arsenic using geostatistical methods. The aim of this study was to evaluate the quality of groundwater in terms of Arsenic pollution.
    Materials And Methods
    study area is Hamedan - Bahar aquifer with an area of 800 square kilometers that is located on the northern slopes of Alvand Mountains. The central part of Hamadan city, Lalejin, Saleh Abad and Bahar city is located in the study area. To conduct this study, concentrations of arsenic was investigated in 94 groundwater points. To determine the spatial distribution of arsenic, different geostatistical methods were used. Then the results of this methods were compared using cross validation technique and MAE & ¬MBE index and the most suitable method was chosen for this purpose. Eventually RBF method by multiquadric model was used. Moreover Contamination probability map was developed using indicator kriging models.
    Results And Discussion
    Arsenic concentrations were in the range between 5 – 79.5 micrograms per liter. Also The average concentration was 12.4 micrograms per liter. While the threshold for arsenic in water defined 10 micrograms per liter by the World Health Organization (WHO). So an average of arsenic in ground water is higher than limits of international standard. The spatial correlation analysis showed that the concentrations of arsenic in groundwater have no strong spatial dependency. So, for zoning this variable, between the nonparametric methods, radial basis function (RBF) by Multiquadric model was used. This method had lowest MAE and MBE index for arsenic in groundwater. The highest concentration of arsenic was in the industrial zone in the north of Hamadan (Hamedan, Tehran road). In general Excessive concentrations of arsenic are visible in the three areas : The first area is between Hamedan and Tehran Road Industrial Estate, that the high rate of abnormalities was found in this area (79.5 μg/L). Also the suburbs of Saleh-Abad and the Bahar city has high arsenic concentration. In these areas, groundwater levels were high and pollutants can penetrate more easily. The results of the contamination map using an indicator kriging method showed that 21.18% of aquifer moderately contaminated and about 10.9% of the aquifer area have a high contamination possibility. Polluted groundwater is matched with agricultural land especially the potato fields.
    Conclusion
    The results showed that the average concentration of arsenic in groundwater of Hamedan-Bahar basin is more than WHO and Iran department of environmental guidelines. The highest concentration of arsenic in agricultural lands and consequently in groundwater resources is due to the existence of polluting industries, the geological structure of the area where arsenic concentration naturally is high, cultivation of potatoes and other crops in the region and indiscriminate use of pesticides and chemical fertilizers in agriculture.
    Keywords: Carcinogenic metalloids, Indicator kriging, Radial basic function, Spatial distribution
  • فاطمه باطنی*، سیما فاخران اصفهانی، علیرضا سفیانیان، نورالله میرغفاری
    تغییر ساختار و الگوی مکانی کاربری اراضی از جمله وسعت، توزیع، شدت و فراوانی دخالت های بشری در حوزه آبخیز، عامل مهمی در درک فرآیندهای هیدرولوژیکی حوزه آبخیز در ارتباط با استفاده از سرزمین و کیفیت آب است. از آنجایی که تغییرات کاربری اراضی در حوزه آبخیز زاینده رود مشکلات محیط زیستی متعددی را برای رودخانه به عنوان منبع پذیرنده آلاینده ها به وجود آورده است؛ لذا دانستن چگونگی اثر الگوی مکانی و نحوه چیدمان کاربری های مختلف اراضی بر کیفیت آب به منظور تعیین بهترین فعالیت های مدیریتی بسیار حائز اهمیت است. در این راستا اثر الگوی مکانی و تغییرات کاربری اراضی کشاورزی، شهری، شهرک ها و مناطق صنعتی، در مقیاس سیمای سرزمین بر کیفیت آب رودخانه زاینده رود(یکی از مهم ترین رودخانه های فلات مرکزی ایران)، مورد بررسی قرارگرفت. سنجه های سیمای سرزمین در این مطالعه شامل، تعداد لکه، حاشیه کل، تراکم حاشیه، درصد کاربری اراضی و بزرگ ترین لکه و پارامترهای کیفیت آب شامل، COD،EC HCO3،NO3،Cl،K،Ca،COD،Na،DO، P،pH TDS، و BOD5) بود. این مطالعه در بازه 11ساله (1375 تا 1386)، در10 ایستگاه انجام شده است. نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که کیفیت آب رودخانه زاینده رود به طور قابل توجهی از مساحت و الگوی مکانی مناطق شهری متاثر شده است. افزایش حاشیه کل مناطق صنعتی اثر منفی بر کیفیت آب بالاخص TDS و CODداشته است. نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که میزان حاشیه کاربری ها حتی بیشتر از مساحت آن ها بر کیفیت آب تاثیر می گذارد؛ لذا این تحقیق می تواند ایده های مناسب و مفیدی برای برنامه ریزان و همچنین بینشی جدید برای مدیران در پی داشته باشد.
    کلید واژگان: کیفیت آب, کاربری اراضی, متریک های سیمای سرزمین, مناطق شهری و صنعتی, رودخانه زاینده رود
    Fatemh Bateni *, Sima Fakheran, Alireza Soffianian, Nourollah Mirghaffari
    Landscape characteristics and land use patterns of watershed demonstrate extension, distribution, density and abundance of human interference. These factors can affect water quality of adjacent aquatic systems within a watershed. Land use changes have caused various environmental problems for Zayandehroud River,turned it as a sink of pollutant. Therefore this is investigated that how would Landscape characteristics and land use patterns change water quality and affect ecosystem management. The main goal of this study was to examine how landscape patterns (including Number of Patches, Edge Density, Percentage of landscape, Total Edge and Largest Patch Index) influence water quality. Indexes (including EC, HCO3, NO3, Cl, K, Ca, COD, Na, DO, P, pH, BOD5 and TDS) were measured in 10 stations along the Zayandehroud river.This is one of the most important rivers of the central plateau of Iran.In this study, Four classes of land use including Cropland, Orchard, Residential and industrial area were identified in a period of eleven years (1997–2008). The results indicated that water quality was significantly correlated with both proportions and configuration of Residential areas. Total edge of Industrial area had negative effects on water quality, especially on TDS and COD. Results of this study can be used not only for resource managers in order to restore the aquatic ecosystems but also for policy makers in evaluating alternate land management decisions.
    Keywords: Water Quality, Land use, Landscape Metrics, Urban, Industrial Area, Zayandehroud River
  • پژمان فتحی، عیسی ابراهیمی، علیرضا اسماعیلی، نورالله میرغفاری
    در پژوهش حاضر، ضمن بررسی اجتماعات کفزیان و ساختار جمعیتی آنها در تالاب چغاخور، به طبقه بندی و ارزیابی کیفیت آب تالاب پرداخته شد. برای این منظور تعداد 10 ایستگاه در سطح تالاب، انتخاب و نمونه برداری از کفزیان آن هر 45 روز یک بار از اردیبهشت تا اسفند ماه 1389 با 3 تکرار در هر ایستگاه انجام شد. نمونه های جمع آوری شده در فرمالین 4% تثبیت و در آزمایشگاه شناسایی و شمارش گردید. در مجموع، 25 خانواده از درشت بی مهرگان کفزی متعلق به 5 رده و 12 راسته شناسایی شد. نتایج حاصل به صورت سنجه های جمعیتی، شامل غنای کل، شاخص تنوع شانون- وینر و شاخص زیستی هلسینهوف در سطح خانواده محاسبه شد. نتایج حاصل از بررسی تغییرات زمانی و مکانی داده ها و طبقه بندی کیفی آب با استفاده از شاخص تنوع شانون و شاخص زیستی هیلسنهوف مطابقت خوبی را با یکدیگر نشان داد. در نهایت کیفیت آب تالاب در حد آلودگی متوسط تا زیاد ارزیابی شد. براساس یافته های این تحقیق به نظر می رسد استفاده از این شاخص ها می تواند به عنوان ابزار مناسبی جهت ارزیابی کیفیت منابع آبی به کار برده شود.
    کلید واژگان: تنوع شانون, شاخص هیلسنهوف, ارزیابی زیستی, تالاب چغاخور, درشت بی مهرگان
    P. Fathi, E. Ebrahimi, A. Esmaeili, N. Mirghafari
    In present study, besides investigating benthic communities and their demographics in Choghakhor wetland, the water quality has been evaluated and classified. Then, 10 stations were selected and sampling of benthos was done every 45 days since April 2010 to March 2011, with 3 replications at each station. Samples were obtained by Ekman grab Sampler (surface 400 cm2). The collected samples were separated and fixed by formalin (4%). The Macroinvertebrates samples were identified and counted in laboratory. Generally 25 families of benthic macroinvertebrates belonging to 5 classes and 12 orders were identified. The results were calculated as community measures, including total richness, Shannon - Wiener diversity index and Hilsenhoff Biological index at family level. The results obtained from temporal and spatial changes of data (Statgeraphics software) and water qualitative classification using Shannon diversity index conformed to biological Hilsenhoff index. And finally, water quality of wetland was assessed to be polluted in average to high level. According to this study findings, it seems that, these indicators could be used as useful tools for evaluating water supplies quality.
    Keywords: Shannon diversity, Hilsenhoff, Biological assessment, Choghakhor wetland, Macroinvertebrates
  • زهرا سادات رضوی، نورالله میرغفاری*، بهزاد رضایی
    در این مطالعه، از پوسته برنج خام به عنوان جاذب برای حذف نفت خام از محیط آبی استفاده شده است. ویژگی های جاذب به کمک آنالیز عنصری (CHNS)، دستگاه پلاسمای جفت شده القایی(ICP-OES)، پرتو سنجی فروسرخ تبدیل فوریه(FT-IR) ومیکروسکوپ الکترونی روبشی(SEM) تعیین شد. میزان جذب نفت به روش وزنی تعیین شد. اثر پارامترهای گوناگون موثر بر جذب شامل زمان تماس، دانه بندی، غلظت اولیه ترکیب نفتی و میزان جاذب بررسی شد. نتیجه ها نشان داد سرعت جذب نفت خام زیاد بوده و از معادله سینتیک شبه مرتبه دوم پیروی می کند. با کاهش اندازه ذره پوسته برنج خام، درصد جذب از 50% به حدود 30% کاهش یافت. همچنین جذب نفت خام بر روی پوسته برنج با مدل فروندلیچ برازش بهتری داشت. بیش ترین جذب نفت خام در محیط آبی توسط پوسته برنج خام در شرایط بهینه حدود 55% بود
    کلید واژگان: پوسته برنج, نفت خام, جذب, مدل های سینتیک و هم دما
    Zahra Razavi, Norolah Mirghafari*, Behzad Rezaey
    In the present study, the raw rice husk was used as adsorbent for removal of crude oil from aqueous solution. The sorbent was characterized by CHNS analyzer, ICP-OES spectroscopy, Fourier Transform InfraRed (FT-IR) and Scanning Electron Microscopy (SEM).The oil adsorption percent was determined by weighting method. The effect of various parameters including contact time, particle size, initial oil concentration, adsorbent dose on adsorption were investigated.
    The results showed that the adsorption kinetics was rapid and the kinetics data for oil sorption were precisely described by the pseudo-second order model. The decrease of particle size of the raw rice hulls reduced the oil sorption percent from 50% to 30%. Also, the adsorption of crude oil on rice hull obeyed the Freundlich isotherm model.The highest adsorption percentage of crude oil on the raw rice hull at optimized conditions was about 55%.
    Keywords: Rice husk, Crude oil, Adsorption, Kinetics, isotherm models
  • پژمان فتحی، عیسی ابراهیمی *، نورالله میرغفاری، علیرضا اسماعیلی
    به منظور بررسی کیفیت آب تالاب چغاخور با استفاده از شاخص WQI، تعداد 10 ایستگاه انتخاب و با 3 تکرار در هر ایستگاه، از اردیبهشت تا اسفند ماه 1389، با تناوب 45 روز یکبار اقدام به نمونه برداری از آب تالاب گردید. شاخص کیفی آب (WQI) با استفاده از 9 پارامتر کیفی آب شامل نیترات، نیتریت، قلیائیت، سختی، کدورت، هدایت الکتریکی، اکسیژن محلول، pH و BOD5 محاسبه و مورد ارزیابی قرار گرفت، برای این منظور به هر یک از پارامتر ها بر اساس اهمیت آن ها در زندگی آبزیان و نقش آن ها در استفاده از منابع آب برای مصارف انسانی یک وزن (AW) از 1 تا 4 اختصاص داده شد. آنالیز واریانس داده های حاصل از محاسبه WQI اختلاف معنی داری را بین زمان های مختلف نشان داد (01/0 > P). نتایج حاصل، کیفیت آب تالاب را در 2 طبقه خیلی فقیر و نا مناسب قرار داد و مشخص شد که آب تالاب برای مصارف انسانی، به خصوص نوشیدن مناسب نیست. مهم ترین فاکتور موثر در ارزیابی کیفیت آب بر اساس این شاخص، BOD5 بود.
    کلید واژگان: شاخص کیفی آب, تالاب چغاخور, چهارمحال بختیاری
    Pejman Fathi, Eisa Ebrahimi*, Norolah Mirghafari, Alireza Esmaeili
    In order to investigation of water quality of the Choghakhor wetland by use of WQI, ten stations were selected. Sampling was done every 45 days since April 2010 until March 2011 with 3 replications at each station. Water Quality Index (WQI) was calculated using nine water quality parameters (Nitrate, Nitrite, Alkalinity, Hardness, Turbidity, Conductivity, Dissolved Oxygen, pH and Biochemical Oxygen Demand). For this propose, the relative weight assigned to each parameter ranged from 1 to 4 based on the importance of these parameters for aquatic life and their role in use of water resource for human life. The results of analyses of variance (ANOVA) showed a significant difference between different stages (p
    Keywords: Choghakhor Wetland, Physicochemical Factors, Water Quality Index
  • سالار درافشان، ندا شجاعی، نورالله میرغفاری
    هدف از این مطالعه، سنجش و مقایسه میزان فلزات سنگین کادمیوم و کروم در بافت های مختلف، عضله، آبشش، کلیه و روده عروس ماهی زاینده رود Petroleuciscus esfahani در ایستگاه های مختلف رودخانه زاینده رود بود. به این منظور 80 قطعه ماهی از 4 ایستگاه مختلف چشمه دیمه، خرسونک، چمگردان و پل صفائیه، هر ایستگاه 20 قطعه ماهی در پاییز 1390 صید شدند. هضم شیمیایی نمونه ها به روش خشک و سنجش فلزات سنگین به روش جذب اتمی با استفاده از دستگاه اسپکتروفتومتر صورت گرفت. نتایج نشان داد که به طور کلی میزان فلزات سنگین مورد بررسی از بالا دست به سمت پایین دست رودخانه به نحو چشمگیری افزایش یافته به طوری که بیشترین میزان آن در ایستگاه چمگردان مشاهده می شود (p<0.05). بیشترین میزان کادمیوم و کروم به ترتیب معادل 55/0±70/29 و 78/22±69/50 میکروگرم در گرم وزن خشک در بافت کلیه ماهیان متعلق به ایستگاه پل صفائیه و چمگردان مشاهده شد (p<0.05). کمترین میزان کادمیوم (11/0±8/0) و کروم (19/0±30/1) میکروگرم در گرم وزن خشک متعلق به بافت عضله ماهیان ایستگاه چشمه دیمه در بالادست رودخانه بود. میزان این فلزات در بافت عضله از بالا دست به پایین دست رودخانه افزایش معنی داری را نشان داد (p<0.05). به طور کلی، در تمامی ایستگاه ها، بیشترین میزان تجمع فلزات سنگین کادمیوم و کروم در بافت کلیه و کمترین میزان آن در عضله مشاهده شد. مقایسه نتایج حاصل از این تحقیق با حد استاندارد بین المللی ارایه شده از سوی سازمان بهداشت جهانی (WHO) و سازمان خواروبار و کشاورزی (FAO) نشان داد که میزان هر دو فلز سنگین در عروس ماهی زاینده رود (حتی در کمترین مقدار، بافت عضله در ایستگاه بالادست) به مراتب بیشتر از حد مجاز استانداردها است. نتایج این تحقیق می تواند تاحدودی بیانگر وضعیت نامناسب زیستی زاینده رود حتی در ایستگاه های بالادست رودخانه باشد.
    کلید واژگان: فلزات سنگین, کادمیوم, کروم, عروس ماهی, زاینده رود
    S. Dorafshan, N. Shojaee, N. Mirghaffari
    The aim of this study was to evaluate two heavy metals (Cd and Cr) concentrations in different tissues including muscle، gill، kidney and intestine of Zayandehrood chub، Petroleuciscus esfahani in different stations along the Zayandehrood River. For this purpose، 80 specimens of the fish were collected from 4 different stations including Cheshmeh-dimeh، Khersoonak، Chamgordan and Pol-e-Safaiyeh (each 20 fish) in autumn 2011. The metals were extracted using dry digestion method and measured by Atomic Absorption. The results showed that the concentration of heavy metals increased significantly from up to downstream of the River، with the highest level was observed in Chamgordan station (p<0. 05). The highest concentrations of Cd (22. 7±0. 55) and Cr (50. 69±22. 78) µg/g dry weight (DW) were measured in the kidney of the fish collected from Pol-e-Safaiyeh and Chamgordan stations respectively (p<0. 05). While، the lowest level of Cd (0. 8±0. 11) and Cr (1. 30±0. 19) µg/gDW were determined in the muscle of the fish from Cheshmeh-dimeh station located at upstream. The metals concentrations in the muscle were increased significantly from upstream to the downstream (p<0. 05). In general، in all studied stations، the highest levels of Cd and Cr were observed in the kidney while، the lowest levels were measured in the muscle. By comparison between the results obtained from this study to the international standards defined by WHO or FAO، it was cleared that the concentrations of both metals in Zayandehrood chub (even at the lowest levels in the muscle) were much higher than permitted levels. The results of this study could show inappropriate environmental conditions of the Zayandehrood River، even in the upstream stations
    Keywords: Heavy metals, Cd, Cr, Zayandehrood chub, Zayandehrood River
  • نصرالله محبوبی صوفیانی، حسین مرادی، زهرا رضوی*، عباس حیدری خسرو، نورالله میرغفاری

    جنگل های مانگرو از جمله بوم سامان های شکننده ساحلی نسبت به آلودگی های نفتی به ویژه تجمع فلزات سنگین نیکل و وانادیوم به شمار می آیند. مهم ترین هدف این پژوهش مقایسه غلظت فلزات سنگین نیکل و وانادیوم در رسوبات، ریشه و برگ درختان مانگرو در دو رویشگاه پارک ملی دریایی نایبند و منطقه حفاظت شده حرا در جزیره قشم، و بررسی علل تفاوت احتمالی میزان آن ها از دیدگاه عوامل فیزیکی و شیمیایی محیط است. بدین منظور همبستگی غلظت فلزات یاد شده در رسوبات، ریشه و برگ درختان با عواملی همچون بافت رسوبات، pH، EC و مواد آلی موجود در رسوبات بررسی شد. نتایج نشان داد که متوسط غلظت نیکل در رسوبات و برگ بیش از متوسط میزان وانادیوم در رویشگاه های حرا و نایبند بود. همچنین مشخص شد که متوسط غلظت فلزات سنگین نیکل و وانادیوم در رسوبات سطحی و نیز ریشه درختان رویشگاه حرا بیشتر از متوسط غلظت این فلزات در رویشگاه نایبند است که می توان آن را به ریزدانه تر بودن بافت بستر رویشگاه حرا نسبت داد. اما میزان تجمع فلز وانادیوم در برگ درختان مانگرو در منطقه نایبند حدود 3/2 برابر منطقه حرا ست. پایین بودن میزان شوری در سمت دریا در منطقه نایبند نسبت به حرا و درنتیجه افزایش بیشتر حلالیت فلز وانادیوم و انتقال بیشتر آن به گیاه، و همچنین هوای آلوده منطقه نایبند و تماس و جذب بیشتر توسط برگ درختان نیز می تواند دلایل احتمالی این افزایش تجمع در برگ باشد. این یافته بسیار نگران کننده است، زیرا معمولا برنامه های حفاظتی،کنترلی و پایشی بر روی مناطق مجاور یا نزدیک به فعالیت های نفتی متمرکز شده؛ در حالی که این پژوهش نشان داد عواملی جز فاصله رویشگاه تا منبع آلودگی نیز وجود دارد که در میزان تجمع نیکل و وانادیوم تعیین کننده هستند.

    کلید واژگان: پارک ملی, دریایی نایبند, جنگل های مانگرو, منطقه حفاظت شده حرا, نیکل, وانادیوم
    Nasrolah Mahboobi Soofiani, Hossein Moradi, Zahra Razavi, Abbas Heydari Khosro, Nourollah Mirghaffari

    Mangrove forests are of the most sensitive coastal ecosystems to oil pollution especially to Nickel and Vanadium bioaccumulation. The most important aim of the study was to compare the concentration of Nickel and Vanadium in sediments، mangrove roots and leaves in Nayband Marine National Park and Hara Protected Area in Qeshm Island; as well as to analyze the effects of physical and chemical parameters on these concentrations. So، the correlation between Nickel and Vanadium concentrations with sediment texture، EC، pH، and organic material were analyzed. The results showed that mean concentration of Nickel is higher than Vanadium in sediments and leaves of both habitats. It is also revealed that the mean concentration of both Nickel and Vanadium in sediments and roots in Nayband habitat are higher that those concentrations in Harra habitat which can be because of higher portion of soft texture in Harra habitat. However، the concentration of both Nickel and Vanadium in leaves in Nayband is much higher than of Harra habitat (about 2). This can have to explanations as: first، it might be because of more soluble Vanadium available for transferring to the leaves due to lower EC in Nayband sediments; second، higher exposure and absorption of vanadium from the air because of oil and gas activities in Nayband habitat. These findings are so concerning as usually the conservation، control، and monitoring plans are focused the habitats in vicinity of oil polluted areas but this research showed that also there are the other parameters more than distance-to-source controlling the accumulation of Nickel and Vanadium in mangrove habitats.

    Keywords: Nayband Marine National Park, Mangrove forests, Harra Protected Area, Nickel, Vanadium
  • زهرا حسین پورمحمدآبادی، منصوره ملکیان*، نورالله میرغفاری

    جیوه یکی از فلزات سنگین سمی و پایدار در محیط است که از طرق مختلف وارد بدن زیست مندان می شود. تجمع جیوه در بدن پرندگان آثار سوء متعددی هم چون سمیت نفرونی، آسیب به کلیه داشته و در نهایت می تواند به مرگ پرنده منجر شود. در مطالعه حاضر تجمع زیستی جیوه در 40 نمونه پرنده متعلق به سه راسته آبچکیک شکلان، گنجشک سانان و کبوترسانان در سه اندام کلیه، کبد و پردم در سه منطقه از استان اصفهان بررسی شد. میانگین مقادیر جیوه بر حسب ppb در پر دم، کبد و کلیه در پرندگان آبزی به ترتیب 4290، 3056 و 2704 و در اندام های مشابه در پرندگان غیرآبزی 770، 816 و 519 به دست آمد که این مقادیر در سطح 5 درصد به صورت معنی دار در پرندگان آبزی بیش تر بود. در پرندگان آبزی، پردم با میانگین جیوه ppb 4290بیش ترین و در بین پرندگان غیرآبزی، کبد با میانگین ppb 816/64 بیش ترین مقادیر را نشان دادند. اعضای راسته آبچلیک شکلان به طور معنی دار (0/0001>p) بیش ترین مقادیر جیوه را در سه اندام مورد بررسی نشان دادند. دو خانواده پرستوهای دریایی و کاکائیان تجمع جیوه بیش تری در مقایسه با سایر خانواده ها ثبت کردند. نتایج به دست آمده در پرندگان آبزی می تواند نشان دهنده ورود جیوه به زاینده رود از منابع مختلف باشد. بنابراین پایش و مدیریت فلزات سنگین در آب زاینده رود ضروری به نظر می رسد.

    کلید واژگان: جیوه, پرندگان, زاینده رود, کبد, کلیه, پر
    Zahra Hosseinpour, Mohamadabadi, Mansoureh Malekian, Noorollah Mirghaffari

    Mercury is a toxic heavy metal and is stable in the environment which can enter the living organisms through various ways. Bioaccumulation of mercury in birds has several impacts including nephron toxicity, kidney lesions and can lead to bird death. In the current studybioaccumulation of mercury was investigated in kidney, liver and tail feathers of 40 birds collected at three sites in Isfahan province belonging to three bird orders: Charadriiformes, Passeriformes and Columbiformes. Mercury level in tail feather, liver and kidney of aquatic birds averaged at about 4290, 3056 and 2704 ppb respectively and significantly (p < 0.05) higher than the mercury amount in the same organs (770, 816 and 519 ppb) of terrestrial species. In aquatic birds, tail feather with the average amount of 4290 ppb and in non aquatic birds, liver with the average of 816.64 ppb showed the highest amount of mercury. Charadriiformes had significantly (p = 0.0001) higher amount of mercury in their organs compared to the other two orders. Among the bird's families, Sternidae and Laridae showed significantly higher amount of mercury in their organs. The results can be an indicative of mercury presence in the Zayandehroud River, therefore it is necessary to monitor and manage heavy metals in the river.

    Keywords: mercury, birds, Zayandehroud, liver, kidney, feather
  • ندا شجاعی، سالار درافشان*، نورالله میرغفاری، مجید طالبی
    جمعیت های عروس ماهی اصفهانی (Petroleuciscus esfahani) در رودخانه زاینده رود با استفاده از پنج جفت نشانگر مولکولی ریزماهواره بر روی 120 نمونه بالغ صید شده از چهار ایستگاه: چشمه دیمه، خرسونک، چمگردان و پل صفائیه ارزیابی شد. تمامی جایگاه های بررسی شده چندشکل بودند. تعداد 54 آلل برای پنج جایگاه تولید شد که در محدوده 6 آلل در جایگاه CnaB-030 و 17 آلل در جایگاه Ca3 قرار داشت. میانگین تعداد آلل مشاهده شده در جمعیت چشمه دیمه برابر با 6/9 عدد و در سایر جمعیت ها برابر با 6/8 عدد بود. میانگین هتروزیگوسیتی مشاهده شده برای 5 جایگاه در گستره 92/0 تا 1 قرار داشت که بیانگر سطح بالای تنوع ژنتیکی در هر جمعیت بود. در اغلب موارد، انحراف از تعادل هاردی-واینبرگ در آزمون جایگاه-جمعیت، عمدتا به علت افزایش هتروزیگوسیتی مشاهده شد. حداقل و حداکثر فاصله ژنتیکی به ترتیب بین جمعیت های چشمه دیمه-خرسونک و چشمه دیمه-چمگردان محاسبه شد. نتایج مقادیر اندک اما معنی دار FST را در مقایسه جفت جمعیت ها نشان داد. مطالعه حاضر، حضور چهار جمعیت متفاوت عروس ماهی اصفهانی را در رودخانه نشان داد که می تواند بیانگر اثر تکه تکه شدن زیستگاه بر جمعیت ژنتیکی عروس ماهی اصفهانی باشد.
    کلید واژگان: ریزماهواره, عروس ماهی اصفهانی (Petroleuciscus esfahani), جمعیت, رودخانه زاینده رود
    Neda Shojaee, Salar Dorafshan *, Nourollah Mirghaffari, Majid Talebi
    Population genetics of Petroleuciscus esfahani in Zayandeh Rood River، Iran were analysed using 120 samples of adult fish from four stations of the river Cheshmeh Dimeh (CHD)، Khersoonak (KH)، Chamgordan (CH) and Safaeye Bridge (SB) and 5 pairs of microsatellite primers. All loci showed polymorphism. A total number of 54 alleles were recorded across loci ranging from 6 at CnaB-030 to 17 at Ca3. The mean number of alleles per populations ranged from 9. 6 in CHD to 8. 6 in others. Mean observed heterozygosity at the five loci detected ranged from 0. 92 to 1. 00 which showed high level of genetic diversity in each population. Deviation from Hardy-Weinberg equilibrium was obvious in most combinations (locus × population)، mainly due to heterozygosity excess. The lowest and highest genetic distances were calculated between CHD-KH and CHD-CH populations، respectively. The results showed low but significant FST values between each pair of the populations. This investigation represented at least four separate populations of P. esfahani in the river which showed the effects of river landscape fragmentation on population genetic structure of P. esfahani.
    Keywords: Microsatellite, Petroleuciscus esfahani, Population, Zayandeh Rood River
  • لقمان خداکرمی*، علیرضا سفیانیان، الهه محمدی توفیr، نورالله میرغفاری
    هدف از این تحفیق بررسی اثر آلودگی های غیرنقطه ای کشاورزی بر میزان غلظت فلزات سنگین مس، روی و آرسنیک و تهیه نقشه پتانسیل آلودگی خاک به این عناصر با استفاده از سیستم اطلاعات جغرافیایی، زمین آمار و سنجش از دور است. با استفاده از روش نمونه برداری سیستماتیک- تصادفی طبقه بندی شده 135 نمونه خاک سطحی (20-0 سانتیمتری) از منطقه-ای به وسعت 7262 کیلومتر مربع جمع آوری و غلظت کل عناصر، خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک شامل pH و ماده آلی برای کلیه نمونه ها اندازه گیری شد. برای پهنه بندی غلظت فلزات سنگین ابتدا با کمک آنالیز همبستگی مکانی، مناسبترین روش پهنه بندی با استفاده از توابع MAE و MBE انتخاب گردید. سپس نقشه پهنه بندی غلظت فلزات سنگین روی و مس با استفاده از روش کریجینگ معمولی و مدل نمایی و فلز آرسنیک با استفاده از روش کریجینگ معمولی و مدل کروی تهیه شد. همچنین برای بررسی تجزیه و تحلیل نقشه های توزیع غلظت فلزات از نقشه های کاربری اراضی، زمین شناسی و نقشه برآورد غلظت زمینه فلزات سنگین استفاده شد. نقشه کاربری اراضی با استفاده از سری زمانی تصاویر ماهواره ای AWIFS و اعمال طبقه بندی فازی و با کاپای 88/ 0 و دقت 90% تهیه گردید. تجزیه و تحلیل نقشه پهنه بندی فلزات سنگین نشان داد که عناصر مس و روی منشا زمین شناسی و کشاورزی دارند و عنصر آرسنیک از مواد مادری منشا می گیرد ولی فعالیت های کشاورزی به دلیل مصرف بیش از حد کودهای شیمیایی می تواند باعث افزایش هر چه بیشتر این عناصر در خاک شود.
    کلید واژگان: فلزات سنگین, سیستم اطلاعات جغرافیای, سنجش از دور, زمین آمار, فازی, منابع آلودگی غیر نقطه ای
    L. Khodakarami*, A. R. Soffianian, E. Mohamadi Towfigh, N. A. Mirghafari
    In this study, we investigated the effect of agricultural land concentrations of heavy metals including Copper, Arsenic and Zinc and mapping of soil contamination potential the elements in the areas studied using the collected data, GIS, Geo-statistics and remote sensing were conducted. First, using 135 surface soils (0-20cm) classified random systematic sampling in the region area 7262 square kilometers were collected and total element concentrations, soil characteristics, including the pH and organic matters were measured. Interpolation for heavy metals concentrations were done by geo-statistics methods, and assisting location correlation analysis, interpolation suitable method was chosen using MAE and MBE function. For heavy metals concentration maps, Copper and Zinc, we used Ordinary Kriging and exponential model and for Arsenic Ordinary Kriging and Spherical models. For analyzing the metal's concentration distribution maps of pollution time series satellite images were used. For this purpose, five time series of satellite images of IRSP6 sensor Awifs (6 March, 3 April, 27 April, 9 June, 18 July and 16 August) were prepared. Using conventional classification methods and advanced satellite imagery maps of Land Use in 2009 was prepared. Finally fuzzy classification method map due to having the higher kappa coefficient as a final land use map was selected. Site analysis of studied heavy metal interpolation maps assisted by GIS and remote sensing assistive showed that Copper and Zinc have geological and agricultural origins. And Arsenic has originated from bedrock, but agricultural activities according to excessive consumption of chemical fertilizers can increase most of these elements in soil.
    Keywords: Heavy metal, Geographic Information System (GIS), Remote Sensing (RS), Geostatistics, Fuzzy, Non, point source pollution
  • زینب رفیعی، نورالله میرغفاری*، سید حمید متین خواه

    افزایش نیاز به انرژی به همراه رشد اقتصادی و صنعتی شدن سبب افزایش آلودگی هوا در شهرهای بزرگ ایران شده است. آلودگی هوا با برهم زدن حالت پایدار سلول های در معرض آن به گیاهان آسیب وارد می سازد. در این پژوهش، معیارهای گوناگون نشان دهنده تنش آلودگی هوا در سطوح مختلف شامل بیوشیمی سلول، برگ و کل تاج در درخت چنار اندازه گیری شد و ارتباط آن ها با غلظت آلاینده های هوا شامل ازن، اکسیدهای نیتروژن، دی اکسیدگوگرد، مونواکسیدکربن و ذرات معلق بررسی شد. نتایج مطالعه نشان داد غلظت کلروفیل های آو ب در برگ چنار با افزایش غلظت ازن در هوا کاهش می یابد. در پاییز کلروفیل آو کلروفیل ب با مونواکسیدنیتروژن همبستگی معنا دار منفی (به ترتیب 69/0-=r و 72/0-=r) نشان داد. در بهار، سطح ویژه برگ با ازن و دی اکسید نیتروژن همبستگی معنا دار مثبت (05/0P<) و با مونواکسیدکربن همبستگی معنا دار منفی (01/0P<) نشان داد. هیچ یک از ضرایب همبستگی بین شفافیت تاج و آلاینده های هوا معنا دار نشد. اما نسبت مساحت تاج در تابستان با آلاینده دی اکسید نیتروژن همبستگی معنی دار (05/0P<) مثبت نشان داد. شاخص سطح ویژه برگ معیار مناسبی از تماس گیاه با آلاینده های مختلف هوا خصوصا در فصل بهار بود. علاوه بر آن، نسبت مساحت تاج بهتر از شفافیت تاج به آلودگی پاسخ داد و می تواند معیار مناسبی از تاثیر آلاینده دی اکسیدنیتروژن بر درخت چنار باشد. این شاخص به دلیل آسانی و سرعت اندازه گیری آن به وسیله دوربین عکاسی دیجیتال معمولی و نرم افزارهای پردازش تصویر موجود از پتانسیل بالایی برای کاربرد در مطالعات مربوط به آسیب انواع تنش ها بر درختان برخوردار است.

    کلید واژگان: آلودگی هوا, بی برگ شدگی تاج, چنار, سطح ویژه برگ, کلروفیل
    Zeinab Rafiee, Nourollah Mirghaffari, Sayed Hamid Matinkhah

    Increasing energy demands associated with economic growth and industrialization have resulted in dramatic increases in air pollution emissions. Air pollution damages the plant mainly by disrupting cell homeostatic conditions. In the present study، diverse plant criteria indicating air pollution from different levels including cell biochemistry، leaf and tree crown in the plane-tree were determined، and their relation to the air pollutants such as ozone، nitrous oxide، nitrogen dioxide، sulfur dioxide، carbon dioxide and particulates was investigated. Results showed that the concentration of Chlorophyll a and chlorophyll b in the leaf of plane-tree are reduced with increase in the ozone concentration in the air. The concentration of Chlorophyll a and chlorophyll b are negatively correlated with NO in the autumn (r= -0. 69 and -0. 72، respectively). Specific leaf area showed a positive relation with the concentration of ozone، nitrogen dioxide and carbon monoxide (p<0. 05). Crown transparency did not show any relation with air pollutants. On the contrary، crown area ratio was positively correlated with NO2 in the summer (p<0. 05). Specific leaf area was a good indicator of air pollution stress and damage to sycamore especially in the spring. Moreover، crown area ratio responded better than crown transparency to air pollutants and can be a suitable indicator of NO2 effect on the plane-tree. This criterion has a large potential as an indicator of various stresses on the tree due to its fast and easy measurement by a consumer-grade digital camera and available image processing software.

    Keywords: Air pollution, Plane, tree, Chlorophyll, Specific leaf area, Crown defoliation
  • افسانه افضلی، نورالله میرغفاری*، علیرضا سفیانیان
    در دهه های اخیر با پیشرفت فناوری و مدیریت جامع مواد زاید جامد شهری، از روش هایی مانند بازیافت، تیمار بیولوژیکی، تیمار حرارتی و دفن بهداشتی استفاده شده است. روش دفن بهداشتی به عنوان یکی از راهبردهای مطرح در سلسله مراتب مدیریت جامع پسماند به شمار می آید و نسبت به سایر روش های دفع، رایج تر و کم هزینه تر است. انتخاب محل مناسب جهت دفن مواد زاید جامد می تواند از آثار نامطلوب اکولوژیکی و اجتماعی- اقتصادی جلوگیری کند. مکان یابی محل دفن نیازمند تجزیه و تحلیل داده های مکانی، قوانین و معیارهای قابل قبول است. هدف از این پژوهش تعیین مکان مناسب دفن مواد زاید شهری شهرستان نجف آباد با استفاده از سامانه اطلاعات جغرافیایی و فرآیند تحلیل سلسله مراتبی است. بدین منظور معیارهای محیط زیستی و اجتماعی- اقتصادی تحت عنوان لایه های اطلاعاتی در منطق بولین و منطق فازی مورد ارزیابی قرار گرفتند. وزن دهی لایه های اطلاعاتی به دست آمده از روش استانداردسازی فازی با استفاده از روش فرآیند تحلیل سلسله مراتبی انجام گرفت. با روی هم گذاری نقشه های حاصل از دو منطق بولین و فازی، دو منطقه با در نظر گرفتن حداقل مساحت مورد نیاز محل دفن برای 20 سال مناسب تشخیص داده شدند. با این وجود، این دو محل نیز به به دلیل نزدیکی به شهرستان تیران، از تناسب لازم برای در نظر گرفتن محل دفن پسماندهای شهری نجف آباد برخوردار نیستند. بنابراین به نظر می رسد که به دلیل محدودیت های زیاد در نجف آباد، باید امکان استقرار محل دفن مشترک پسماندهای شهری با شهرهای مجاور مورد بررسی قرار گیرد.
    کلید واژگان: مواد زاید جامد, مکان یابی محل دفن, سامانه اطلاعات جغرافیایی, فرآیند تحلیل سلسله مراتبی, منطق بولین, منطق فازی
    A. Afzali, N. Mirghaffari *, A. Safianian
    Following technological advancements and integrated municipal solid waste management in recent decades، various methods such as recycling، biotreatment، thermal treatment، and sanitary landfills have been developed and employed. Creating sanitary landfills is a major strategy in the integrated solid waste management hierarchy. It is cheaper and thus more common than other disposal methods. Selecting a suitable solid waste landfill site can prevent adverse ecological and socioeconomic effects. Landfill site selection requires the analysis of spatial data، regulations، and accepted criteria. The present study aimed to use the geographic information system and the analytic hierarchy process to identify an appropriate landfill site for municipal solid wastes in Najafabad (Isfahan، Iran). Environmental and socioeconomic criteria were evaluated through different information layers in the Boolean and fuzzy logics. The analytical hierarchy process was applied for weighing the fuzzy information layers. Subsequently، two suitable sites were identified by superimposing the maps from the Boolean and fuzzy logics and considering the minimum required landfill area for 20 years. However، proximity of these two sites to Tiran (a nearby city) made them undesirable landfill sites for Najafabad. Therefore، due to the existing restrictions in Najafabad، the possibility of creating landfill sites in common with adjacent cities should be further investigated.
    Keywords: Municipal solid waste, Landfill site selection, Geographic information system, Analytic hierarchy process, Boolean logic, Fuzzy logic
  • بهنام مهدوی، حمید زیلویی، نورالله میرغفاری
    در این تحقیق یک حسگر میکربی برای اندازه گیری BOD طراحی شد. در ساختار این حسگر از یک سلول کلارک به عنوان ترانسفورماتور و از لجن فعال تهیه شده از تصفیه خانه آب و فاضلاب شاهین شهر اصفهان به عنوان شناساگر حسگر استفاده شد. نتایج مربوط به کالیبراسیون حسگر نشان می دهد رابطه خطی بین اختلاف جریان الکتریکی و غلظت محلول استاندارد گلوکز- گلوتامیک اسید، تا مقدار BOD5 برابر با 50 میلی گرم اکسیژن در لیتر برقرار است. مقدار BOD فاضلابهای ورودی و پسابهای خروجی از واحدهای تصفیه خانه شرکت مواد غذایی آردینه، شاهین شهر اصفهان و شرکت پگاه اصفهان توسط حسگر اندازه گیری شد. مقایسه نتایج به دست آمده از حسگر و نتایج حاصل از روش استاندارد BOD5 نشان داد میانگین درصد خطای اندازه گیری BOD نمونه های ذکر شده توسط حسگر، برابر با 6/29 درصد است و نتایج مربوط به ارزیابی پایداری حسگر طراحی شده نشان داد مدت زمان پایداری پاسخ حسگر برابر با 3 روز است.
    کلید واژگان: حسگر زیستی, پساب صنعتی, BOD, لجن فعال, آنالیز تزریق جریان
    In this study a cell-based biosensor for measurement of BOD was designed and developed. Activated sludge collected from wastewater treatment plant of Shahinshahr was used as biological receptor and a Clark cell was used as transducer. According to the results obtained from the sensor calibration، a linear relationship between the current changes and glucose-glutamic acid (GAA) standard concentrations up to 50 mg/L was observed. The BOD values of different industrial wastewaters، inlet and outlet of treatment plant of Ardineh Company (Isfahan)، and also inlet and outlet of domestic wastewater treatment plant of Shahinshahr، and outlet of treatment plant of Pegah Company (Isfahan) were measured using this biosensor. Comparison of the results of this biosensor and the results of the standard BOD test (BOD5) showed that the mean percentage error measured by the sensor was +29. 6%. The results concerning the stability of the designed biosensor showed a stability time of 3 days for the response of biosensor.
    Keywords: Microbial, based Biosensor, Industrial Wastewater, Biochemical Oxygen Demand (BOD), Activated Sludge, Flow Injection Analysis
  • پژمان فتحی، عیسی ابراهیمی، نورالله میرغفاری، علیرضا اسماعیلی
    به منظور ارزیابی کیفیت آب تالاب چغاخور، با استفاده از شاخص های زیستی BMWP وASPT، تعداد 10 ایستگاه انتخاب و با 3 تکرار در هر ایستگاه، از اردیبهشت تا اسفند 1389، با تناوب 45 روز یک بار به نمونه برداری از بزرگ بی مهرگان کفزی بستر اقدام شد. پس از شناسایی و شمارش آنها، شاخص های BMWP و ASPT محاسبه شدند. نتایج محاسبه میانگین شاخص BMWP در ایستگاه های مورد مطالعه همچنین، مراحل مختلف نمونه برداری ضمن معنی داربودن (05/0>P) و (01/0>P)، کیفیت آب تالاب را در طبقه بد قرار داد. فقط ایستگاه 8 و مرحله اول نمونه برداری از نظر این شاخص در طبقه متوسط قرار گرفت. شاخص ASPT نیز، ضمن نشان دادن اختلاف معنی دار بین ایستگاه ها و مراحل مختلف نمونه برداری (05/0>P)، کیفیت آب تالاب را در دو طبقه آلودگی متوسط و شدید قرار داد. شاخص های ASPT و BMWP، هم برای ایستگاه ها و هم برای مراحل مختلف نمونه برداری، دارای هم بستگی مثبت در سطح 01/0 بودند و یکدیگر را تایید کردند.
    کلید واژگان: شاخص زیستی, تالاب چغاخور, BMWP, ASPT, کیفیت آب
    Pejman Fathi, Eisa Ebrahimi, Norolah Mirghafari, Alireza Esmaeili
    To investigate water qualityin the Choghakhor wetland using BMWP and ASPT methods, ten stations were selected. Samples were collected every 45 days from April 2010 to March 2011 with 3 replicates at each station. The BMWP and ASPT were calculated after identification and counting benthic specimens using the BMWP and ASPT score system. The average BMWP measured in various sites and sampling times indicate that the water qulity of the Choghakhor wetland is classified as bad condition. However the eighth site and the first stage of sampling were found to be in the moderate quality class. Analysis of variance indicated a significant difference between all stations and stages (P < 0.05). The ASPT index takes the water quality of wetland in two pollution categories: moderate and severe. The ASPT index for different stations and stages agrees with the BMWP index as they have a positive correlation at the confidence level of 0.01
    Keywords: ASPT, bioindicator, BMWP, Choghakhor wetland, water quality
  • سهیلا براتی، نورالله میرغفاری، علیرضا سفیانیان، لقمان خداکرمی
    عناصر سنگین به دلیل خواص سمی و تجمع پذیری از اهمیت زیست‎محیطی بالایی برخوردار هستند. هدف از این مطالعه، ارزیابی توزیع مکانی کروم، کبالت و نیکل در خاک سطحی استان همدان می‎باشد. بدین منظور با استفاده از روش نمونه برداری سیستماتیک تصادفی، نمونه های خاک سطحی (cm 20-0) برداشت گردید و غلظت فلزات سنگین و برخی پارامترهای خاک از جمله pH، EC، درصد ماده آلی و درصد شن، سیلت و رس در نمونه های خاک آنالیز شد. برای درونیابی و تهیه نقشه توزیع مکانی فلزات، دقت روش‎های مختلف کریجینگ و مدل‎های آنها با استفاده از میانگین مطلق خطا و خطای مجذور میانگین مقایسه و روشی که دارای کمترین میزان خطا بود، انتخاب گردید. نقشه های توزیع کروم و نیکل با استفاده از کریجینگ معمولی با مدل کروی و با روش کریجینگ گسسته با مدل نمایی برای کبالت تهیه شدند. مناطق غربی استان همدان دارای بیشترین غلظت عناصر کروم، کبالت و نیکل بودند. مطابقت نقشه های بدست آمده در مناطقی با بیشترین غلظت عناصر با سنگ بستر آذرین و دگرگونی نشان داد زمین‎شناسی مهمترین فاکتور موثر بر غلظت این عناصر می‎باشد.
    کلید واژگان: استان همدان, آلودگی خاک, زمین آمار, توزیع مکانی, فلزات سنگین
    Soheila Barati, Nourollah Mirghaffari, Alireza Soffianian, Loghman Khodakarami
    Heavy metals are very important from environmental consideration due to their toxicity and accumulative properties. The aim of this study is the evaluation of spatial distribution of Cr, Co and Ni in the surface soils of Hamadan province. For this purpose, the surface soil samples (0-20 cm) were collected using systematic random sampling method and the concentration of heavy metals and some of the soil parameters such as pH, EC, the percentage of organic matter, sand, clay and silt were analyzed. For interpolation and mapping the spatial distribution of heavy metals, the accuracy of Kriging methods and their models were compared by the Mean Absolute Error (MAE) values and Mean Bias Error (MBE), and the method with the lowest error was selected. Maps of chromium and nickel distribution were prepared by ordinary Kriging with a spherical model, and that of cobalt by disjanctive Kriging with exponential model. The western regions of Hamadan province had the highest concentration of chromium, cobalt and nickel. According to obtained maps, the regions with the highest concentrations of heavy metals corresponded to the igneous and metamorphic bedrocks. It seems that the geology is the main factor influencing the concentration of heavy metals in the soil.
    Keywords: Soil pollution, Spatial distribution, Hamadan province, Heavy metals, Geostatistic
  • علی شهبازی، علیرضا سفیاییان، نورالله میرغفاری، محمدرضا عین قلایی
    تغییر در ویژگی های اجزای تشکیل دهنده ی محیط به طوری که عملکرد طبیعی و تعادل زیستی آنها مختل گردد و به طور مستقیم یا غیرمستقیم منافع و حیات موجودات زنده را به مخاطره اندازد، آلودگی محیط زیست گفته می شود. هدف از این مطالعه بررسی وضعیت آلودگی خاک به فلزات سنگین کروم، مس، نیکل و روی در شهرستان نهاوند واقع در استان همدان با استفاده از شاخص های مختلف آلودگی می باشد. جهت انجام مطالعه تعداد 39 نمونه خاک از منطقه مورد مطالعه به صورت سیستماتیک برداشت شد و غلظت فلزات کروم، مس، نیکل و روی با استفاده از دستگاه اسپکتروفتومتر اندازه گیری شد. شاخص های زمین انباشتگی، فاکتور آلودگی و شاخص جامع فاکتور آلودگی جهت تعیین میزان آلودگی منطقه مورد مطالعه مورد استفاده قرار گرفتند. نتایج مطالعه نشان داد که غلظت کروم در منطقه مورد مطالعه بیشتر از حداکثر غلظت قابل قبول برای کشورهای لهستان، استرالیا و کانادا می باشد. میزان شاخص زمین انباشتگی برای همه فلزات بین 0 تا 1 به دست آمد، در نتیجه غلظت فلزات در خاک به منشا طبیعی آنها ارتباط داده شد. مقادیر شاخص فاکتور آلودگی نشان داد که اکثر نمونه ها در طبقه بدون آلودگی تا آلودگی متوسط قرار دارند، و فاکتور آلودگی برای فلز کروم بیشترین مقدار را داشت به طوری که 26/10 درصد از داده ها در طبقه آلودگی متوسط تا قوی قرار داشت. تجزیه و تحلیل نقشه پهنه بندی شاخص جامع فاکتور آلودگی نشان داد که عناصر کروم، مس، نیکل و روی منشا زمین شناسی و کشاورزی دارند. در حقیقت این فلزات به طور طبیعی در خاک وجود دارند اما فعالیت های انسان سبب تجمع بیشتر این فلزات در خاک شده است.
    کلید واژگان: شاخص زمین انباشتگی, فاکتور آلودگی, شاخص جامع ترکیب شده, فلزات سنگین, نهاوند
    Shahbazia., Soffianian A. R., Mirghaffari N., Einghalaei M. R
    Any change in the environmental characteristics such that the normal functions and biological balances are disrupted and life of organisms is threatened directly or indirectly is called environmental pollution. The purpose of this study was to determine the contamination with heavy metals Chromium, Copper, Nickel and Zinc in soils of Nahavand city, Hamadan Province using different indicators. A total of 39 soil samples were taken systematically and concentrations of Chromium, Copper, Nickel and Zinc were measured using a spectrophotometer. Geo-accumulation index, contamination actor and Nemero comprehensive pollution index were used to determine the extent of contamination in the study area. Results showed that the Cobalt concentration in the region is at the maximum allowable concentrations based onr other countries. The Geoaccumulation index results showed that the rate of accumulation of the index is between 0 and 1 for all metals. Concentration of heavy metals in soil was related to their natural origin. Contamination factor results showed that most samples were moderately to highly polluted. Contamination factor for Chromium was the highest and 10.26% of the data showed they were moderately to highly polluted. Analysis of interpolation maps of comprehensive pollution index showed that the metals Chromium, Copper, Nickel and Zinc have geological and agricultural origins. These metals are present naturally in soil, but human activity has caused the accumulation of these metals in the soil.
    Keywords: Geo, accumulation index, Contamination factor, Nemero comprehensive pollution index, Heavy metals, Nahavand
  • اصغر شفیعی، نورالله میرغفاری
    در تحقیقاتی انجام گرفته بر روی تجمع کادمیوم نشان داده شده است که آلوده شدن محیط زیست به عنصر کادمیوم در نواحی نزدیک به شهر های صنعتی و کوره های ذوب فلزات امری جدی به شمار می آید و در حال حاضر شواهدی دال بر اینکه کادمیوم به عنوان یک ماده سرطان زا و عامل ایجاد جنین های ناقص الخلقه و یک ماده جهش زای احتمالی به حساب می آید. هدف این پروژه بررسی پراکندگی فلز کادمیوم در مناطق شهری استان اصفهان و بررسی میزان آلودگی این خاک ها و همچنین اثر عوامل مختلف بر میزان این آلودگی ها می باشد. پس از بررسی مناطق ترافیکی شهر نقاط قابل دسترسی نمونه برداری مدنظر قرار گرفت و 14 نمونه خاک سطحی شهر با حداقل فاصله 750 متر در مساحت 10177 هکتار به آزمایشگاه منتقل شد و به روش استاندارد آنالیز خاک پارامترهای CEC و EC، pH، Cd اندازه گیری شد. بیشترین مقدار کادمیوم) (mg/kg 5/10 در خیا بان خرم و کمترین مقدار) (mg/kg 1 در سه راه حکیم نظامی و میانگین غلظت کل کادمیوم اندازه گیری شده در کل منطقه (mg/kg) 7/3 می باشد. نواحی کم جمعیت و مسکونی حدفاصل در دو طرف مسیر رودخانه حد فاصل پل بزرگمهر و پل ناژوان و فلکه پرواز آلودگی بسیار کم قرار دارند.
    کلید واژگان: فلزات سنگین, کادمیوم, مناطق شهری اصفهان
    Shafiee A., Myrghafary N
    Inorganic pollutants, heavy metals and trace elements such as nickel, cadmium, mercury, lead and copper was studied. Generally, heavy metal is a chemical element with a density higher than 5.5(g/mol). Cadmium is produced through the consumption of refined cadmium, copper and nickel smelting and fuel combustion. This project aimed to examine the distribution of cadmium in the urban areas of Isfahan Province and evaluate soil contamination and the effect of various factors in this regard. Traffic was studied in the City and 14 samples were taken from surface soil with a minimum distance of 750 m in an area of 10177 hectares and transferred to the laboratory. Then, using the standard methods of soil analysis parameters CEC, EC, pH and Cd were measured. The highest amount of cadmium was 10.5 (mg/kg) in Khorram Street and the lowest 1(mg/kg) in the three-way Hakim Nezamy and the average concentrations of cadmium was 3.7 (mg/kg). The sparsely populated areas and the residential areas between the two sides of the river namely Bozorgmehr Bridge and Nazhvan Bridge and Parvaz Square showed a very low contamination.
    Keywords: Heavy metals, Cadmium, Urban area Isfahan
  • لقمان خدا کرمی، علیرضا سفیانیان، نورالله میرغفاری، مجید افیونی، امین گلشاهی
    در میان آلاینده های محیطی، فلزات سنگین به دلیل غیرقابل تجزیه بودن و اثرات فیزیولوژیکی که بر موجودات زنده در غلظت های کم دارند، از اهمیت خاصی برخوردارند. این عناصر به دلیل تحرک کم به مرور در خاک انباشته می شوند. انباشت این عناصر در خاک در نهایت باعث ورود آنها به چرخه غذایی و تهدید سلامت انسان و سایر موجودات می شود. لذا بررسی توزیع غلظت عناصر سنگین جهت پایش آلودگی خاک و حفظ کیفیت محیط زیست ضروری است. این تحقیق با هدف بررسی اثر کاربری اراضی کشاورزی و زمین شناسی بر میزان غلظت فلزات سنگین و نقشه پهنه بندی آلودگی خاک با استفاده از داده های جمع آوری شده، سیستم اطلاعات جغرافیایی و زمین آمار انجام گرفت. با استفاده از روش نمونه برداری سیستماتیک تصادفی طبقه بندی شده، تعداد 135 نمونه خاک سطحی (20- 0 سانتی متری) از منطقه ای به وسعت7262 کیلومتر مربع جمع آوری و غلظت کل عناصر نیکل،کروم وکبالت و خصوصیات خاک شامل pH، ماده آلی و بافت آنها اندازه گیری شد. میانگین غلظت عناصر 7/22 ± 9/88Cr:، 5/3±6/17Co:، 7/17 ± 1/63Ni: میلی گرم بر کیلوگرم به دست آمد و میانگین اسیدیته 8/7 می باشد که نشان دهنده قلیایی بودن خاک منطقه مورد مطالعه است. برای پهنه بندی غلظت فلزات سنگین از روش های زمین آمار استفاده شد و با کمک آنالیز همبستگی مکانی، مناسب ترین روش پهنه بندی با استفاده از توابع قدرمطلق میانگین خطا و میانگین اریبی خطا انتخاب گردید. نقشه پهنه بندی غلظت فلزات سنگین کروم، کبالت و نیکل با استفاده از روش کریجینگ معمولی و مدل نمایی تهیه شد. تجزیه و تحلیل نقشه پهنه بندی فلزات سنگین با کمک نقشه های زمین شناسی و کاربری اراضی نشان داد که پراکنش عناصر کروم، کبالت و نیکل با طبقات زمین شناسی مطابقت دارد. اما با الگوی کشاورزی مطابقت نداشت. از سوی دیگر با بررسی غلظت نمونه های واقع در مناطق بکر و دور از دسترس انسان به تفکیک طبقات سنگ بستر، مشخص شد در سنگ بسترهای شیل، ماسه سنگ، سنگ دگرگونی و سنگ آهک به طور طبیعی غلظت این عناصر بالا می باشد. یافته های این تحقیق اطلاعات مناسبی را در مورد توزیع غلظت فلزات سنگین کروم، کبالت و نیکل در منطقه مورد مطالعه ارائه می کند که می تواند به فرآیندهای پایش و ارزیابی آلودگی فلزات سنگین در اراضی کشاورزی منطقه مورد بررسی کمک کند.
    کلید واژگان: زمین آمار, GIS, آلودگی خاک, فلزات سنگین, کریجینگ معمولی
    L. Khodakarami, A. Soffianian, N. Mirghafari, M. Afyuni, A. Golshahi
    Among the environmental pollutants, heavy metals according to their irresolvable and physiological effects on living organisms at low concentrations, are of special importance These elements due to low mobility are gradually accumulated in soil Being accumulated in soil, they eventually enter the food chains and threaten human health and other creatures Therefore, studying concentration distribution of heavy metals for soil pollution monitoring and maintaining environmental quality is essential In this study we investigated the effect of agricultural land use and geology on the concentration of heavy metals contamination of soil and spatial distribution map, using collected data, GIS and GeostatisticsUsing systematic stratified random sampling, 135 surface soil samples(0-20 cm) from an area of 7262 sq km area and we measured total concentration of elements Nickel, Chromium and Cobalt and soil characteristics including pH, organic matter and texture. The mean value of elements concentrations turned out to be Cr: 88.9+22.7; Co: 17.6+3.5; Ni; 63.1+17.7 mg per kg and the mean acidity is 7.8 which in the area is an indication …… property. Formetal concentrations interpolation procedures, Geostatistics was used. By the aid of spatial correlation analysis, appropriate interpolation method using functions mean absolute error and bias average error were selected. Interpolation map concentrations of heavy metals Chromium, Cobalt and Nickel with ordinary kriging method and the exponential model were developed Interpolation map analysis of heavy metals by the aid of geological and land use maps show that the distribution of the elements Chromium, Cobalt and Nickel are consistent with the geology classes However, they did not match the agriculture pattern Findings of this study in the area give us appropriate information about the concentration distribution of heavy metals Chromium, Cobalt and Nickel which can be used in monitoring and evaluation processes of heavy metals pollution in agricultural lands area. But on the other hand sampling in the areas far away from human effects, showed that the heavy metals concentration is naturally high.
نمایش عناوین بیشتر...
سامانه نویسندگان
  • دکتر نورالله میرغفاری
    دکتر نورالله میرغفاری
    دانشیار گروه محیط زیست، دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه صنعتی اصفهان، اصفهان، ایران
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال