همایون جمشیدیان
-
هانا داستانی در مجموعه داستان آب و هوای چند روز سال نوشته آیین نوروزی است که برگزیده چهارمین دوره جایزه ادبی هفت اقلیم شده است. هانا روایت مردی است که در پی بیان حادثه جدایی از معشوقش دریاست اما پس از چند سطر تا پایان از هانا خواهرزاده خود که تقریبا هنگام جدایی از دریا به دنیا آمده سخن می گوید. با نظر به نشانه های متعدد در داستان به نظر می رسد احساسات، کنش ها و گفتارهای راوی در دلالت نخست واقع نما نیست و تعارضات و تناقضات فراوانی را بین احساسات، کنش ها و گفتارهایش می توان دید. گاه به تفصیل از موضوعات متفرقه ای سخن می گوید تا از موضوع اصلی سخن نگفته باشد یا چیزی را پنهان کند. از این رو با رویکرد نقد روانکاوانه فروید با فرض رویاگونگی داستان و قیاس پذیری اثر هنری با رویا و اینکه سطح آشکار سطحی به مراتب با اهمیت تر را پنهان می دارد به کاوش در متن پرداخته می شود. هدف کشف و تبیین معنای مفروض پنهان و یافتن انسجام و معنایی در میان سخنان و عواطف راوی است. روش تحقیق استقرایی است. از طریق تحلیل اجزای متن و بررسی شواهد درون و برون متنی این نتیجه به دست آمد که راوی، اندوه از دست دادن دریا، آرزوی زندگی با او و صاحب فرزند شدن را از طریق «جابه جایی» و «ادغام» در قالب نمادها و نشانه هایی چون زیرزمین، تاریکی، اعداد، کنش ها و گفتارهای نامعمول سرکوب و پنهان می کند. تمامی این نمادها و نشانه ها به مثابه نمودهایی از امر سرکوب شده اند که راوی نخست از خود و سپس از مخاطب پنهان می کند.کلید واژگان: ادغام, جابه جایی, داستان کوتاه, نقد روانکاوانه, هاناThe story Hana, in the anthology "Weather for Several Days of the Year" by Aiin Nowruzi, probes into the recounting of a man's separation from his beloved, Darya. Yet, intriguingly, the narrative often veers towards the man's niece, Hana, born around the time of his parting with Darya. Through subtle cues in the text, it becomes apparent that the narrator's feelings, actions, and words carry deeper, symbolic connotations. The author intricately weaves details, seemingly diverting attention from the central theme, perhaps to conceal its true essence. The aim here is to decode and interpret the concealed meanings while striving for coherence within the narrative. Employing a Freudian psychoanalytic lens, the text is explored akin to a dream, where an underlying, more significant level remains obscured beneath the surface. Adopting an inductive research approach, the analysis unravels the symbols and signs embedded within the text, which serve as manifestations of the narrator's subconscious. These symbols, while holding inherent meanings, are suppressed expressions of truths concealed by the narrator, from both himself and the audience. Central questions arise: What causes the ambiguity and contradictions in the narrator's discourse and actions? What roles do the symbols play in the narrative, and can they be organized into a meaningful structure? By dissecting the components of the text and its supporting evidence, it becomes evident that the narrator channels the sorrow of separation from Darya, his longing to reunite, and his desire for offspring through mechanisms like displacement and integration, manifested as symbols such as darkness, underground spaces, numbers, and unconventional behavior and speech. Hana operates on two levels: the surface events recounted by the narrator and the deeper layer of inferred ambiguities and contradictions. To address this dissonance, it is proposed that the narrator not only conceals truths from the audience but also from himself. Through the lens of Freudian psychoanalysis, the story is revisited and interpreted, ultimately revealing that Darya is veiled behind the narrative. The entirety of the tale, supported by textual evidence, emerges as a dream experienced by the narrator upon waking, showcasing elements of displacement and integration. Darya's presence permeates the narrative, subtly observed despite her name remaining unspoken.Keywords: Displacement, Hana, Integration, psychoanalytic criticism, Short story
-
خیام در رباعیات در باب مسایل بنیادین انسان و هستی موضوعات یا پرسش هایی را مطرح کرده و از همان روزگار واکنش هایی را برانگیخته است. کسانی چون نجم رازی در عوض نقد اندیشه، شخص او را نقد و هجو کرده اند. از دیگرسو در مخزن الاسرار نظامی مفاهیم، نمادها و تصاویری را می توان دید که عینا یا با تفاوت های جزیی در رباعیات خیام به کار رفته است و به نظر می رسد پاسخی به آن اشعار باشد. پس از تحلیل و طبقه بندی این مفاهیم و تصاویر در سطح مسایل بنیادین انسان و هستی این نتیجه به دست آمد که نظامی با برگرفتن مفاهیم و تصاویر خیام و موضوعات و مسایلی که او مطرح کرده بود از منظری عرفانی به آن پاسخ داده و برون شدی از آن حیرانی فلسفی ارایه کرده است.کلید واژگان: خیام, نظامی, انسان, مخزن الاسرار, هستی شناسیReligions & Mysticism, Volume:55 Issue: 1, 2022, PP 113 -134In his quatrains, Khayyam has raised issues or questions about the fundamental issues of man and existence and has provoked reactions since those days. On the other hand, in the repository of military secrets, one can see concepts, symbols and images that are used identically or with slight differences in Khayyam's quatrains and seem to be a response to those poems. After analyzing and classifying these concepts and images at the level of the fundamental issues of man and existence, it was concluded that Nizami responded to it from a mystical perspective by taking the concepts and images of Khayyam and the topics and issues that he raised. Shadi has presented a philosophical surprise.Keywords: Khayyam, nezami, Man, Makhzan-ol Alasrar, Ontology
-
آثار هنری نوشتنی یا «متن» ها به تعبیر رولان بارت، نمادین اند و درک لایه های پنهان آن ها با گذر از دلالت اولیه و سطح نخست ممکن می شود. شعر «صدای دیدار»، شرح تجربه شهودی راوی و در شمار چنین آثاری است. راوی در این شعر، نخست با زبان و تعابیری مبهم تجربه شهودی خود را گزارش می کند و از مواجهه با میوه های آوازخوان و احوال و کنش های آنان می گوید. با پایان یافتن تجربه به صورت غیر مستقیم و نیز در ضمن گفت وگو، به مسایلی می پردازد که آن ها را مانع شهود به شمار می آورد. پرسش اصلی مقاله این است که معنای غیر مذکور یا پنهان شعر صدای دیدار چیست؟ و از طریق آثار هم افق با این متن چه مفاهیمی روشن یا خلق می شود؟ در این مقاله با روش هرمنوتیک و تحلیل بینامتنی و با بهره گیری از دیگر آثار سپهری، قرآن و اندیشه های عرفانی، به مثابه پیش متن به تاویل این شعر پرداخته می شود. از طریق این آثار معنای رمزهای شعر و تجربه های راوی روشن تر می شود. نتایج نشان می دهد در شهود راوی میوه های چیده شده با سطح پنهان هستی یا «عالم منبسط» و متعلقات آن مواجه شده و شادمان اند. نگرش به سطح و فایده طلبی، مانع شهود و مواجهه با این سطح هستی است. این شعر و دیگر اشعار سپهری نشان می دهد مکاشفه موقوف به زمان و مکان خاصی نیست. شواهد برون متنی از تجربه زیسته سپهری نیز موید این مدعاست.کلید واژگان: شهود, هرمنوتیک, متون نوشتنی, رمز, سهراب سپهری, صدای دیدارAccording Roland Barthes, “Writerly Text” are symbolic and it is not possible to understand hidden layers except by passing through the formal and superficial level. One of Sohrab Sepehri's poems "The Voice of Meeting" is such kind of text that narrates the intuitive experience of poet. In this poem, first the narrator reports his intuitive experience, encountering with the singer fruits and their circumstances and actions with ambiguity. At the end of intuition, the narrator indirectly, as well as during the conversation, deals with issues that obstacle intuitive reports. The main question of the article is what this poem has the unmentioned or hidden meaning and what concepts are clarified or created through the works that has the same horizon. In this article, this poem is interpreted with the method of hermeneutics and intertextual analysis and using other works of Sepehri, the Qur'an, and mystical concepts as a pre-texts. Through these works, the meaning of the codes in the experiences of the narrator become clearer. The results show that in the narrator's intuition, the happiness of fruits is on account of confronted with the hidden surface of the universe or the "expanded world". Attitudes toward the surface and utilitarianism prevent confrontation with the upper level of universe. Sepehri's poems as a whole and this poem show that revelation does not stop at a specific time or specific place. Evidences from Sepehri's biography also confirm thisKeywords: intuition, Hermeneutics, Writerly Text, Code, Sohrab Sepehri. Voice of Meeting
-
نگرش عطار به هستی و مرگ برآمده از تجربه شهودی است. این تجربه ها حاکی از مواجهه آدمی با سطح پنهان هستی است. عطار شرح این شهود را تنها ازطریق زبان خواب یا زبان فکرت میسر می داند. مسئله اصلی مقاله این است که هستی در تجربه های شهودی عطار چگونه تصویر شده و تاثیر چنین نگرشی به تصور مرگ چیست؟ با بررسی مثنوی های عطار این نتایج حاصل شد که عناصر هستی در ظاهر، امور مقدر فیزیکی خود را انجام می دهند و در باطن، درد طلب آنان را به جنبش وامی دارد. آدمیان عموما گرفتار سراب اند. آنکه به گنج قعر دریای عالم دست یابد، خداوند را چون آفتابی تابنده در این عالم خواهد دید. در قالب تمثیل ایاز و سلطان، وجه معشوقانه سلطان تصویر می شود که تنها در شهود و با «ترک عدد» آشکار می شود و خدا، جهان و انسان یکی است. با چنین نگرشی به هستی، با مرگ، جزء به کل می رسد و عین کلی می شود که با صورت پذیری از او جدا گشته بود. مرگ را نیز ازطریق تجربه های شبه مرگ مثل فنا، شهود تجلی خداوند و تجربه احوال قیامت در دنیا می توان تجربه کرد. برخی تصاویر شهودی از مرگ عبارت اند از رسیدن نور از بی جا، احساس خورشید در درون، خوردن خورشید، فرودآمدن خورشید و محو شبنم در دریا. عارفان گویی همزمان در دو جهان به سر می برند. آدمیان به مراتب کوشش خود در فراروی از حواس ظاهر امکان چنان تجاربی را خواهند داشت. چنین نگرشی در زوال ملال و معنادار گشتن هستی و مرگ موثر خواهد بود.کلید واژگان: عطار, تجربه شهودی, هستی, مرگMystical Literature, Volume:12 Issue: 22, 2021, PP 139 -161Death has always been an important matter in human history. Everyone takes a stance on it based on his/her epistemological and ontological orientation and reaches psychological state, emotions and lifestyle as a result of essential beliefs in it. Some do not believe in the life after death; some feel afraid of it; and others, like Socrates, see the soul of the real philosopher as longing fordeath. Some have considered the grief over death to be unwise, because no one will ever experience death in life. According to some, the grief over death is pointless because we live a short life and would return to nonexistence before we realize it. Obviously, such an idea is based on the assumption that there is no world after death. In addition to these perceptions of death, differences could also be seen in the views of religious people. In Ashʿari theology, the man, despite piety, restlessly feels afraid of the “final moment”. In contrast, the intuitionists, and here Attar, basically have an approach to death which is the result of revelation; not just knowing and believing, and this is derived from their intuitive epistemology and ontology. Attar's view of existence and death is based on intuitive experience. These experiences emanate from man's encounter with the hidden layer of the universe. Attar maintains that intuitive perception is attained only through the language of dreams or the language of deep reflection. How existence has been depicted in Attar’s intuitive experiences and the impact this view has on the perception of death are the main problems of this article. To answer the question, Attar's Masnavies that both explain his mystical teachings and represent his states were analyzed. The results showed that Attar's attitude towards death emanates from his intuition-based epistemological and ontological view. Intuition is one of the means of acquiring recognition which is achieved via facing the depth or hidden layer of the universe. His works show that without intuition there would be no way to reach the truth of existence and death. Ontologically, in contrast to the tangible and material world, which appears to be dreams and fantasies, there are many other worlds whose components, like tangible components of this world, move towards God passionately and with great love; the spiritual world and the world after death is buried below the surface of this world. According to Attar, existents in the universe apparently do their destined physical affairs but inwardly they yearn for moving towards the origin of the universe. Humans are generally caught in a mirage. The one who reaches the treasure at depth of the sea of the world will see God as a shining sun in this world. In the form of the allegory of Ayaz and the Sultan, the loving face of the Sultan is depicted, which is revealed only in intuition and by "leaving the number". God, the world and man are united. With such an attitude to existence, with death, the part reaches the whole and becomes the whole that was once separated from Him by form. Death can be experienced through quasi-death experiences like annihilation, the self-manifestation of God, and the experience of the state of resurrection in this world; such experiences is feasible for almost everyone. Some intuitive images of the mystic's encounter with death and eternal life are: appearance of the sun from nowhere, increase of light with death, feeling the sun inside, eating the sun, landing of the sun, and fading the dew in the sea. Mystics seem to live in two worlds simultaneously. Individuals will be able to have such experiences based on their efforts to transcend the external senses. Such an attitude will be effective in reducing the boredom of mundane life and giving meaning to existence and death. Death is not a tragic event at the end of life as mystics keep experiencing it in various forms in this world. Such an attitude is supported in Qur’an, the stories of the prophets, and the stories and experiences of the mystics. The man’s destiny is not separate from existence. Before self-purification, man, depending on the level of the universe, becomes enchanted by the light reflected from the sun, i.e. God, while he himself is a part of the light and like all existents is moving towards the source of light. In this view, with death, man goes to the whole as a part of it. Since God is light and has breathed from his soul into man, then return is the return of light to light. Such an attitude towards existence and death removes the boredom and gives life and death a different meaning. The exquisiteness of death experience is possible only through the intuitive understanding of the universe. In light of the intuitive experience of existence, death takes on a different color, and not only is its dreadfulness removed, but also it becomes a desirable thing and a prelude to a blissful union; which is what the mystics yearn for in their life.Keywords: Attar, intuitive experience, existence, Death
-
سعدی گاه با ذکر حکایات و تاویل آنها خود به سطح دیگری از معنا تصریح کرده است. حکایاتی نیز هست که می توان آنها را حاوی سطح دیگری دانست و با تاویل به معنای احتمالی آن دست یافت. حکایت عابد و پادشاه با نظر به گفتار، کنش ها و حوادث، یکی از این حکایت هاست. در این مقاله در تبیین مدعای مفروض به روش توصیفی-تحلیلی از شیوه هرمنوتیک و مشخصا «دور هرمنوتیکی» و بینامتنیت استفاده شده است؛ یعنی با استفاده از شبکه ای از نشانه های قرآنی و متن هایی که با «افق ذهنی» سعدی اشتراک دارند و بر مفاهیم مشترک از طریق تشبیه یا توصیف تصریح کرده اند و همچنین از طریق تاویل های خود سعدی در دیگر مواضع، سطح دیگر معنای متن مشخص شده است. سوالات اصلی این است که کنش های نامعمول شخصیت ها در این حکایت دال بر چه معنایی است؟ «فهم» معنای پنهان اثر چگونه از طریق آثار «هم افق» با این حکایت میسر می شود؟ هدف نشان دادن معنای دیگر از راه تاویل است. نتایج نشان می دهد که این حکایت در بطن خود حاکی از رابطه انسان و شیطان است که به ترفندهای مختلف در پی به بی راه کشاندن آدمیان است. حکایت مذکور گویی بسط داستانی آیه 64 سوره اسراء است؛ مشابه ترتیبی که در آیه آمده است.
کلید واژگان: گلستان, هرمنوتیک, قرآن, بینامتنیت, حکایت پادشاه و عابدIn some anecdotes, Saadi himself has clarified the existence of a different level of meaning by telling stories and interpreting them. However, there are also anecdotes that can be considered to have another level of possible meaning, which can be found via interpretation. The story of "the Pious and the King" from the second chapter of Saadi's Golestan has signs of such stories in terms of characters, speeches, actions and events. This descriptive-analytical research concerned answering the questions of the meaning of the unusual actions of the characters and how the understanding of the hidden meaning becomes possible through the works having the same horizon of expectation. In this study, the hermeneutics and specifically the "hermeneutic cycle" as well as the theory of intertextuality were used. In other words, through the grid of Qur’anic signs and texts that overlap with Saadi's "mental horizon" and has emphasized common concepts through simile or description, as well as Saadi's own interpretations of other stories, another level of meaning of the text was specified. The findings show that at its deeper level, this story suggests the relationship between man and the devil, who seeks to mislead humans with various tricks. Saadi's anecdote seems to be an extension of ayah 64 of Surah Al-Isra as is the case with the order of the ayah.
Keywords: Golestan, Hermeneutics, Qur’an, intertextuality, the story of the Pious, the King -
اندیشه وحدت وجود یکی از اندیشه های غالب در عرفان است. عطار نیشابوری نیز به عنوان یکی از نمایندگان عرفان اسلامی، طبیعتا از اندیشه وحدت وجود متاثر بوده است. بسیاری از تصاویری که عطار نیشابوری از خداوند و رابطه او با انسان و طبیعت عرضه کرده در چارچوب اندیشه وحدت وجود جای می گیرد. این مقاله در پی آن است تا پر بسامدترین این تصاویر را در آثار منظوم عطار بررسی و تحلیل کند. همچنین از آنجا که از اندیشه وحدت وجود، سه قرائت (یعنی عینیت، متافیزیک سطوح و تجلی) موجود است کوشش شد تا رابطه این قرائت های سه گانه از وحدت وجود با تصاویر مذکور سنجیده شود تا نشان داده شود عطار احتمالا به کدام یک از قرائت های سه گانه از وحدت وجود گرایش داشته است. در نتیجه این پژوهش روشن شد که چهار تصویر « آشکار نهان »، « بحر» ، « خورشید » و « سیمرغ » بیشترین بسامد را در بین تصاویر وحدت وجودی از خدا در آثار منظوم عطار دارد . در هر تصویر به « رابطه خدا و جهان و انسان » ، « خدای درون » ، « راه وصال » و « تجربه عرفانی » پرداخته شد. در همه تصاویر جهان و انسان جزوی از خدا و وابسته گریز ناپذیر آن دانسته شده است. تمنای انسان برای رسیدن به گونه ای در او تعبیه شده است. این تصاویر زمانی که خصلت تجربی می یابند و حاصل مکاشفات عرفانی هستند غالبا صورتی متناقض نما پیدا می کنند.کلید واژگان: عطارنیشابوری, وحدت وجود, عرفان, تصویر خداBoostan Adab, Volume:11 Issue: 3, 2019, PP 19 -42Pantheism is one of the dominant concepts in mystical thought, and it is said that this concept is basically originated from mystical experiences of mystics. Attar Neishabouri as a Muslim mystic (Sufi) was influenced by the concept of Pantheism and tried to express the concept in the form of literary images in his verses. In this article, Authors intended to discover how images in Attar’s verses are employed to illustrate Pantheism. As a result, it is known that Attar used four images including ‘Hidden Apparent’, ‘Ocean’, Sun’ and, ‘Simorq’ in high frequency in his verses to depicting the abstract notion of Pantheism. Also, as there are three approach to Pantheism, i.e. Identity, Metaphysics of levels and Manifestation, the Authors tried to demonstrate the connection between images and these three approaches to Pantheism. One of the common characteristics between these images are being paradoxical especially when it comes to realm of mystical experience.Keywords: Attar neishabouri, pantheism, mysticism, image of god
-
ویلیام جیمز تجربه های عرفانی را دارای چهار ویژگی می داند: توصیف ناپذیری، کیفیت معرفتی، زودگذری و حالت انفعالی و معتقد است آثاری که مبتنی بر تجربه های عرفانی هستند کمابیش این ویژگی ها در آنها مشاهده می شود. در این پژوهش، آن دسته از غزلیات عطار که حاکی از تجربه عرفانی بودند، استخراج و با توجه به این چهار ویژگی دسته بندی و تحلیل شدند.نگارندگان به اقتضای شعرهای عرفانی عطار، تقسیم بندی های دیگری، از جمله تصورات ناهمگون از مشهود و گم شدن صاحب مکاشفه نیز یافته اند. نتایج پژوهش نشان می دهد که نشانه هایی از چهار ویژگی مدعای جیمز و تقسیم بندی های نگارندگان، در شعر عطار دیده می شود؛ امر قدسی که راوی تجربه عرفانی در مکاشفه با آن مواجه می شود، قابل وصف نیست؛ هرکس او را به گونه ای درک می کند؛ صاحب مکاشفه در جریان کشف و شهود و حتی پس از آن، خود را گم می کند؛ صاحب مکاشفه پس از مواجهه با امر قدسی مدعی می شود خود را بیش از پیش می شناسد؛ گاه مدعی می شود که به ادراک و معرفتی از جهان پیرامون دست یافته است؛ گزارش هایی که از این معرفت ارائه شده است، مانند ارتباط جزء با کل و اینکه جزء حاوی تمام کل است، با موضوعات مطرح در هولوگرافی شباهت های بسیاری دارد. صاحب مکاشفه به شیوه های مختلف از زودگذری مواجهه با امر قدسی نالان است. عارف در رویارویی با امر قدسی منفعل است و گاه بی چون و چرا خود را در برابر آن وامی نهد.کلید واژگان: تجربه دینی, غزلیات عطار, ویلیام جیمزAccording to William James, mystical experiences have four characteristics: ineffability, noetic quality, transiency and passivity; these marks can be found in almost all texts that narrates mystical experiences. In the present article, those ghazals of Āttār that indicate mystical experiences have been extracted, categorized and analyzed. Also, in these poems, some other marks such as heterogeneous imaginations of mystical intuition and missing the mystic have been found. The results of the research show that after coming face to face with the Holy, the mystic is unable to explain Him; for everyone comprehends Him by his/her own way. The mystic misses himself/herself in the process of revelation; after facing the Holy, also, he claims that he/she knows himself/herself much better, and sometimes he/she claims that has obtained knowledge of the outer world. The reports about this knowledge, like the relation of part to whole and the fact that the part contains all of components of the whole, show that there are a lot of similarities between them and the subjects of holography. The mystic complains that facing with the Holy is transient. During the experience, he is passive and there is a profound sense of being taken over.Keywords: William James, Mystical Experiences, Religious Experience, The Ghazals of Attar
-
انسان متجدد، به اقتضای روزگار جدید، به محسوسات توجه دارد و آن سوی ماده را اگر انکار نکند، ناشناختنی و دست نایافتنی می داند و بدین سان بخشی از توانایی های بالقوه خود را مغفول می گذارد. ماورای ماده و معنویات حیات معنوی انسان را شکل می دهد و فقدان آن سبب نا آرامی های روانی و پوچ پنداری زندگی می گردد و مرگ؛ سرنوشت پایانی ناگزیر انسان را، بسان هیولایی می نماید که تنها راه نادیدن آن دلمشغولی به محسوسات و نیندیشیدن به آن است.
در این نوشته این مفاهیم بررسی می شود که مولوی چگونه به عالم غیر ماده می نگرد و چگونه خود در آن عوالم می زید و در پی آن نگاه دینی و معنوی، چهره مرگ در اندیشه او چگونه است.
آثار مولوی برای انسان بریده از معنویات، حاکی از شناخت و تجربه انسانی است که تعالیم پیامبران را خود زیسته و نشانه هایی از آن نموده است که تامل بر آن می تواند درشتی عالم محسوس را در پرتو عالم معنا تلطیف کند و نگاهی دیگر را به این جهان پدید آورد.
کلید واژگان: انسان متجدد, دین و معنویت, مرگ, مولویModern-minded man، as the modern time necessities، believes in the concrete world، and if does not deny metaphysics، he finds it unperceivable and unreachable and hence، ignores some of his potential and spiritual abilities. Metaphysics form man’s spiritual life، absence of which results in mental nervousness and leads to nihilism، and thus death، men’s inevitable final destiny، appears like a monster. To be away from which and forget it، man requires engaging himself in the concrete، and not reflecting upon death at all. This paper attempts to investigate the questions as: How does Molavi perceive metaphysics? How does he engage himself with it? And while he follows his religious and spiritual way of thinking، how the face of death is displayed in Molavi’s thoughts? Molavi’s works represent a human’s perception and experience gained from the Prophets’ teachings which were put into practice in Molavi’s own life. One can find lots of Molavi''s couplets dealing with the same، pondering upon which can smooth the harshness of the concrete world in the light of the spiritual world، and generate yet another type of world.Keywords: Modern, minded Man, Molavi, Spirituality, Religion, Death -
هر متنی با متون پیش از خود رابطه دارد و با آنها گفتگو می کند، و معنا در بافتی بینامتنی با ارجاع از متنی به متن دیگر شکل می گیرد. غزلیات شمس که حاصل مکاشفات و تجربه های معنوی مولوی است به شخصیت های قرآنی نیز می پردازد. مولوی ماجراهای پیامبران در قرآن را تنها رویدادی از آن گذشته نمی داند و معتقد است آن وقایع در سطحی دیگر برای کسانی که تشبه به احوال آنان دارند، روی می دهد. مولوی در غزلی که در این مقاله بررسی می شود، وقایع پیش آمده بر حضرت آدم را به گونه ای بیان می کند که می توان آن را زبان حال آدم دانست، یا گزارش تجربه راوی از آن ماجرا.
بر اساس نتایج این تحقیق، نسبت دو متن (قرآن و غزل مورد نظر) با یکدیگر نسبت میان مستعارله و مستعارمنه در استعاره فرض شده است، مستعارمنه یا بر مبنای اصطلاحات بینامتنی (زبرمتن)، متن غزل است و آیات قرآن با توجه به قراین، مستعارله یا بر مبنای اصطلاحات بینامتنی «زبر متن» در نظر گرفته شده است و آنگاه متن غزل با توجه به آیات، تفسیر و تحلیل شده است. از آنجا که زاویه دید این غزل اول شخص است راوی به احساسات و عواطف خود یا آدم نیز در شعر پرداخته است. سیر روایت این غزل بر مبنای محور عمودی با آیات مربوط به آدم در سوره بقره انطباق دارد، به گونه ای که علاوه بر موضوع اصلی، موضوع فرعی آن دو نیز به هم شباهت دارد.
کلید واژگان: بینامتنیت, قرآن, غزلیات شمس, مولویIntertextuality refers to far more than the influences of texts on each other. A text has a multidimensional relationship with a variety of writings and the meaning arises in a context associated with the intertextuality. Molavi’s sonnets, the revelation and mystical experiences, reflect the history of Quranic characters. In these poems, the events are repeated for another person. These stories are not so unique that happened in the past only. Quranic characters perform various rules in Molavi’s sonnets. In poem that is reviewed in this article, events that happened to Adam have been reported as an experienced as human being. This research shows that the connection between this poem and Quran is as metaphoric relation. It means that a word or phrase literally denotes an object or idea for an analogical relation. The first-person perspective of the narrator in reflects the writer’s emotional feeling and the narrative poem based on the vertical axis complies with the verses about Adam in Quran.Keywords: Intertextuality, Quran, Molavi's sonnets -
در این مقاله، شعر «خضر کجاست» سروده تقی پورنامداریان، به لحاظ بینامتنی تحلیل می شود. هدف از این تحقیق علاوه بر تبیین نسبت تصاویر این شعر با شعر کلاسیک، نشان دادن ارتباط عناصر ژانرهای عرفانی، حماسی، غنایی و چگونگی ترکیب آنها در آفرینش شعر عاشقانه معاصر است. واژه «خضر»، دلالت های عرفانی و اسطوره ای را تداعی می کند. با توجه به ویژگی خضر که دستگیر گم شدگان است، انتظار می رود گوینده عبارت «خضر کجاست»، در وادی های سیر و سلوک سرگردان باشد. چنین دلالت هایی در واژگان و عبارت هایی چون «ظلمات»، «آب حیات» و «بیابان شب» نیز دیده می شود. از سوی دیگر با توجه به مضمون شعر، این پرسش مطرح می شود که چگونه اجزای شعر و دلالت های معنایی مختلف آن در کنار یکدیگر قرار گرفته است؟
نتایج تحقیق نشان می دهد که این شعر در ژانر غنایی و توصیف معشوق زمینی است، اما نشانه هایی از دیگر ژانرها در آن دیده می شود. راوی شعر همچون قهرمان حماسی، مراحل سختی را برای رسیدن به مقصود پشت سر می گذارد، مثلا از سرزمین تاریکی ها می گذرد. بندهای چهارگانه شعر، تداعی گر چهار فصل سال اند. این فصل ها همچون زمان اساطیری دوری اند و سیر خطی ندارند. همگام با گردش این فصول، فراق و وصال شکل می گیرد.
این شعر حاصل تلاقی و تداعی ژانرهای گوناگونی است که از ناخودآگاه شاعر زیسته در آن عوالم فرهنگی، مجال ظهور یافته است. در این مقاله از روش بینامتنی در تحلیل شعر استفاده شده است و با مقایسه و تحلیل عناصر ژانرهای مختلف، نسبت آنها با یکدیگر در ایجاد متنی منسجم و ساختارمند بررسی شده است.
کلید واژگان: بینامتنیت ژانرها, شعر غنایی, عرفان, اسطوره و حماسهIn this essay, "Where is Khezr?" composed by Dr. Taqi Pournamdarian, is analyzed based on an intertextual approach. The purpose of this research is to illuminate the relation of pictures in this poem with classic poem, showing the relation of components of mystical, epic, lyric genres and the type of their combination in the creation of contemporary romantic poem. The word "Khezr" has mystical and epic implications. According to the feature of Khezr who is the helper of the lost, it is expected that the narrator of "Where is Khezr?" be confused and wandering in spiritual journey abstinence domains. Such implications can be observed in words and terms like "darkness", "alkahest" (i.e. water of life), "the desert of night". On the other hand, based on the content of poem, there would rise this question that how are elements of poem and its different semantic implications interrelated to each other? The results of the current research shows that this poem is lyric and it describes an earthly beloved, but there are symbols of other genres. The narrator of the poet passes difficult stages like an epic hero to reach their target, for example s/he passes darkness land. Fourfold sections of the poem associates four seasons. These seasons are periodical like epic time and do not have linear circuit. Separation and tinker would occur simultaneously with passing of different seasons. This poem is the product of conflux and different genre association which is emerged from the unconscious of the poet who had lived in the ecology of cultural worlds. In this article the intertextual analysis of poem was applied and components of different genres were compared and analyzed and their ratio in producing a coherent and structured text was also reviewed.Keywords: Intertextuality of Genres, lyric Poetry, Mysticism, Myth, Epic -
قالب قصیده تا پیش از ناصرخسرو، بیشتر مدحی بوده است؛ اما ناصرخسرو در قصیده چه از نظر قالب و چه معنا، ساختار شکنی نموده است. موضوع این مقاله، بررسی نوآوری های ناصرخسرو در این زمینه است. در بخش نخست مقاله اجمالا به قصاید پیش از ناصرخسرو پرداخته شده است. شعر او از نظر ذوق شاعرانه و تبعیت از برخی سنت های ادبی، با شاعران پیش از خود شباهت هایی دارد. در بخش تفاوت ها ، دیدگاه ناصرخسرو درباره شعر، وزن قصاید او، نوآوری در مقدمه و قسمت اصلی قصیده بررسی شده است. قصد ناصرخسرو از وصف طبیعت، نشان دادن ناپایداری آن از طریق تداعی و دلالت های ثانوی ، لزوم دل نبستن به رهگذار بی معنی و همچنین گذر از طبیعت بیرون و رجوع به جهان درون است. در واقع ناصر خسرو در متن اصلی قصیده _که بنا به سنت جایگاه مدح است_ به تفسیر و تاویل بخش اول- تغزل- می پردازد و از مسائل دینی می گوید. سرچشمه این نگاه شاعر، قرآن و اندیشه های کلامی است که در برخی از آثار حکمی او به چشم می خورد.کلید واژگان: ناصرخسرو, نوآوری, سنت, تفسیر دینی
-
داستان دقوقی رویارویی عارفی اهل سلوک با تجربه ای شهودی است. دقوقی خود مقصودش را از این سفر، دیدار خورشید در ذره و شهود نورمی داند و سفرش را با ترک سیر جسمانی آغاز می کند.رویدادهای حیرت انگیزی که در این سفر پیش می آید همچون بی هوشی های پیاپی دقوقی از فرط حیرت و از نگریستن به «تبدیلهای» اشیا به یکدیگر سبب می شود که این سفر را سفری آشنا نینگاریم و در پی معانی در بطن وقایع باشیم. پس از تحلیل داستان به کمک تبیین رمزها و سمبل ها از طریق بینامتنیت، در پی نزدیک شدن به معنای متن هستیم. این داستان که حاصل کشف و شهود عرفانی مولوی یا تجربه عارفی دیگر است، بیانی دیگر از همان تجربه ای است که در آن همه کثرت ها به یک وحدت باز می گردد. شواهد فراوانی نیز از شباهت های این داستان با حالات موسی در دیدار نور و درخت وجود دارد.
با درنگ بر مضمون این داستان، می توان ریشه های سنت فلسفی و عرفانی را چون وحدت و کثرت، مراتب عالم، وحدت وجود و... در آن جست. داستان دقوقی صورت تجربه شده و عملی آن آموزه هاست که فیلسوفان و عارفان در کتابها گنجانده اند و دقوقی در عالم مثال یا هورقلیا تجربه کرده است.
کلید واژگان: مثنوی مولوی, دقوقی, وحدت وجود, داستان های رمزی -
بانوی باد گون / بررسی و تحلیل آنیما در شعر سهراب سپهری
نتایج نوشتار نشان می دهد که آنیما چون موجودی مرموز با صورت و رفتاری شگفت انگیز در شعر سپهری حضور دارد. آنیما بسیار چهره است, گاه به صراحت باد و آب نامیده می شود وگاه از تاثیراتی که بر محیط بر جای می گذارد, می توان حدس زد با کدام چهره پدیدار شده است. اغلب در شب یا در رویا یکباره پدیدار و ناپدید می شود. دیالوگ راوی با او از مبهم ترین و مخیل ترین مضمون های شعر سپهری است. دغدغه شاعر در تمامی این شعرهاوصال با اوست که با گذر از راه های صعب درون و روان میسر می شود. دیالوگ و رابطه سپهری با آنیما در مجموعه های اول در مقایسه با مجموعه های آخر, به گونه معنی داری متفاوت است.
کلید واژگان: سهراب سپهری, کارل گوستاویونگ, ناخودآگاه, آنیماWind Looking Woman / An Analysis and Study on Anima in Sohrab Sepehri’s PoemsThe result of this article shows that Anima is a creature with asurprising face,manner in Sepehri’s` poems. Anima has manyfaces. Sometimes it is called clearly wind or water,sometimes itcan be suggested by the affects it imposes on the atmosphere. Animaimmediately appears,disappears in night in form of a dream.Dialogue of the narrator with anima is the most ambiguous andimaginative content in Sepehri’s poems. The most important ofnarrator’s concern is to reach anima by passing the difficult way inmind,spirit. The dialogue,relation to Sepehri,comparing withthe last series,has a different meaning aspect in the first series
Keywords: Sohrab Sepehri, Anima, Karl Gustav Jung, Unconsciousness
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.