فهرست مطالب نویسنده:
پرویز هورشتی
-
در این تحقیق تاثیرهورمون PMSG بر بازده همزمانی فحلی با نورجستومت در گاومیش رودخانه ای بررسی گردید. تعداد 22 راس گاومیش ماده با چرخه فحلی طبیعی انتخاب شده و در زمان شروع آزمایش نورجستومت کاشتنی (3 میلی گرم، کرستار، اینتروت، هلند) دریافت نمودند. در همین روز، آنالوگ GnRH (100 میکروگرم عضلانی، فرتاژیل، اینتروت، هلند) تزریق شد. در روز هفتم آزمایش، دام ها به دو گروه آزمایشی با توجه به سن و وزن به طور مساوی تقسیم شده و هر دو گروه کنترل و درمان، آنالوگ پروستاگلاندین αPGF2 (15 میلی گرم لوپروستیول عضلانی، پروزلوین، اینتروت، هلند) دریافت داشتند. دام های گروه درمان علاوه بر تزریق پروستاگلاندین، PMSG (1000 واحد بین المللی فولیگون عضلانی، اینتروت، هلند) دریافت نمودند. نورجستومت در روز نهم آزمایش خارج گردید. مشاهده علائم فحلی، با کمک گاومیش های نر با پیش بند قضیب، از 12 ساعت پس از خارج کردن نورجستومت به مدت 7 روز، هر 4 ساعت یکبار و هر بار به مدت حداقل 30 دقیقه انجام شد. دام هائی به عنوان فحل در نظر گرفته شدند که اجازه پرش به دام دیگری می دادند (فحلی ایستا). از شروع فحلی تا تخمک گذاری، سونوگرافی در ساعات صفر، 24، 32 و 40 بعد از فحلی ایستا انجام گرفت. افزودن PMSG، تاثیری بر فراوانی بروز فحلی (گروه درمان: 8/81 درصد، گروه کنترل: 100 درصد)، تراکم بروز فحلی در طول 12 ساعت (گروه درمان: 8/77 درصد، گروه کنترل: 8/72 درصد) و فراوانی تخمک گذاری (گروه درمان: 9/88 درصد، گروه کنترل: 100 درصد) نداشت (05/0P>). فاصله خاتمه درمان تا آغاز علائم فحلی در گروه کنترل (11/4 ±5/52 ساعت) طولانی تر از گروه درمان (57/8±8/41 ساعت) بود (05/0P<). به طور کلی، تزریق PMSG، 2 روز قبل از پایان برنامه 9 روزه همزمانی فحلی در گاومیش رودخانه ای می تواند سبب جلو انداختن زمان بروز فحلی گردد که این امر باید در برنامه ریزی تلقیح در زمان ثابت مورد توجه قرار گیرد.
کلید واژگان: گاومیش رودخانه ای, همزمانی فحلی, نورجستومت, PMSGIn this experiment, the effect of PMSG on the output of estrus synchronization following using norgestomet implant was investigated in river buffaloes. Twenty two cyclic female river buffalos at unknown stages of estrus cycle were selected and received norgestomet implant (Crestar, 3mg norgestomet, Intervet, Holland), with an injection of GnRH at first day of experiment. On day 7 after norgestomet insertion, females were randomly assigned into two groups considering their age and weight and both groups of control and experiment received PG F2α (15mg prostiol, prozolin, intervet, Holland). The animals in treatment group received PMSG (Folligon, 1000IU, IM, intervet, Holland) in addition to PG F2α. The implant was removed on day 9 after insertion in all females. Estrous detection was conducted using teaser bull, from 12 hours after norgestomet removal for 7 days every 4 hours for at least 30minutes. From the beginning of sfrous until ovulation, ultrasonography was conducted at the time of estrus, 24, 32 and 40 hours after standing estrus. PMSG had no effect on the frequency of estrous response (Treatment: 100%; control: 81.8%), tightness of estrus synchrony within 12 hours (Treatment: 77/8%; Control: 72/8%) and the frequency of ovulation (Treatment: 100%; control: 88.9%; P>0.05). The interval between the end of treatment and the start of estrus in control group (52.5±4.11 hours) was longer than PMSG group (41.8±8.57 hours; P<0.05). In conclusion, PMSG injection, 2 days prior to the termination of 9 days estrus synchronizationprogram could hasten the time of estrous expression in river buffalo. This has to be considered in fixed timed artificial insemination in this species.Keywords: River buffalo, Estrus synchronization, Norgestomet, PMSG -
هدف از انجام این مطالعه بررسی وجود ارتباط بین غلظت استرادیول سرم گاوهای همزمان شده در زمان پرواستروس و میزان آبستنی است. 167 گاو شیری هولشتاین به صورت تصادفی به چهار گروه درمانی تقسیم شدند، دو گروه با دو تزریق آنالوگ پروستاگلندین به فاصله 14 روز پیش همزمان شدند، و در ادامه اجرای برنامه Ovsynch و یا Heatsynch (برنامه های Ovsynch و Heatsynch در بر دارنده 2 تزریق GnRH (15ماکروگرم آلارلین، وتارولین، ابوریحان، ایران) و PGF به فاصله ی 7 روز بوده است. متعاقب آن در برنامه ی Ovsynch گاوها دز دیگری از GnRH 48 ساعت پس از PGF دریافت کرده و 16 ساعت بعد از تزریق اخیر تلقیح مصنوعی صورت گرفت. در برنامه ی Heatsynch گاوها یک میلی گرم استرادیول بنزوات (وتاسترول، ابوریحان، ایران) 24 ساعت بعد PGF دریافت کردند، گاوهایی که علائم فحلی را تا 48 ساعت بعد از تزریق استرادیول نشان دادند، 12 ساعت پس از مشاهده فحلی تلقیح شدند. گاوهایی که علائم فحلی را نشان ندادند 48 ساعت بعد از تزریق استرادیول تلقیح شدند.)، دو گروه دیگر با تزریق پروستاگلندین دو روز قبل از تزریق گنادرولین (G6G) پیش همزمان شدند، و در ادامه شروع برنامه Ovsynch و یا Heatsynch شش روز بعد از تزریق گناد پیش همزمانی. چهار نمونه خون از دام ها اخذ شد، دو نمونه اول قبل از شروع برنامه جهت تعیین دام های سیکلیک برای ورود به برنامه، نمونه سوم 24 ساعت بعد از تزریق پروستاگلندین برنامه همزمانی (جهت ارزیابی غلظت استرادیول در زمان پرواستروس) و نمونه چهارم 21 روز بعد از تلقیح دام ها جهت ارزیابی غلظت پروژسترون از دام ها اخذ شد. تشخیص آبستنی به کمک دستگاه سونوگرافی 30 روز بعد از تلقیح انجام گرفت. میانگین تولید شیر و امتیاز وضعیت بدنی در فاصله یک هفته از زمان تلقیح در بین گروه های درمانی مشابه بود. غلظت استرادیول سرم اخذ شده در زمان پرواستروس نیز در بین گروه های درمانی مشابه بود. با وجود اینکه درصد آبستنی در گروه Presynch-Heatsynch نسبت به سایر گروه ها بالاتر بود (53% در مقابل 43% در گروه های presynch-ovsynch و G6G-heatsynch و 39% در گروه presynch-ovsynch ) اما این اختلاف معنی دار نبود. همبستگی مثبت معنی داری بین غلظت استرادیول در زمان پرواستروس و درصد آبستنی در کل گروه های درمانی مشاهده شد (با ضریب همبستگی 267/0)، که این همبستگی در گروه G6G-Ovsynch نمایانتر بود (با ضریب 343/0). این مطالعه نشان داد که غلظت استرادیول در زمان پیش تخمگ گذاری به صورت معنی داری با درصد آبستنی رابطه مثبت دارد.کلید واژگان: گاو شیری, درصدآبستنی, پرواستروس, غلظت استرادیولLactating Holstein dairy cows (n = 167) were assigned randomly to four treatments groups. two groups presynchronized with two injection of PGF2α, 14 days apart and then followed with Ovsynch and Heatsynch (presynch-ovsynch or presynch-heatsynch) and two other groups presynchronized with one injection of PGF2α and two day after that receive GnRH 6 d before the first GnRH injection of ovsynch and heatsynch (G6G-ovsynch or G6G-heatsynch). Four blood samples were collected from cows for determination of plasma progesterone concentration. Sample 1 and 2 for determining the cyclic cows and Third samples 24h after PGF of the Ovsynch and Heatsynch protocol were taken to assay blood serum estradiol. The fourth sample was taken at 21 days afetr AI. Transrectal ultrasonography was performed to diagnose pregnant cows 30 d after AI. Mean milk production and BCS around AI time was similar among treatments. Estradiol concentration at proestrus was similar among groups. Although conception rate was higher in Presynch-Heasynch (%53 versus %43 in presynch-ovsynch and G Gheatsynch and %39 in presynch-ovsynch) but this difference was not significance. There was a significance positive correlation between estradiol conentration and conception rate 0.267) in our study in total but this correlation was higher in G6G-Ovsynch (0.343). This study has shown that there is a positive corrolation between preovulatory estradiol concentation and conception rate in the synchronized dairy cattle.Keywords: dairy cow, proestrus, conception rate, estradiol concentration
-
هدف از مطالعه حاضر مقایسه کارایی دو رژیم درمانی داخل پستانی استاندارد و تمدید شده با استفاده از ترکیب نفسیلین-پنی سیلین-دی هیدرواسترپتومایسین (ن پ د) در درمان ورم پستان تحت بالینی پایدار در گاوهای شیرده بوده است. شصت و پنج گاو شیری با 126 کارتیه پستانی عفونی در این مطالعه وارد شدند. گاوهای عفونی به صورت تصادفی در یکی از 3 گروه توزیع شدند: (1) گروه درمانی استاندارد: 3 تجویز داخل پستانی ن پ د با فواصل 24 ساعته (20 گاو/43 کارتیه)، (2) گروه درمانی تمدید شده: 6 تجویز داخل پستانی ن پ د با فواصل 24 ساعته (23 گاو/43 کارتیه) و (3) گروه کنترل منفی درمان نشده (22 گاو/40 کارتیه). نرخ بهبودی باکتریولوژیک (ن ب ب) ورم پستان تحت بالینی در 3 گروه استاندارد، تمدید شده و کنترل به ترتیب، 04/86%، 100% و 20% به دست آمد که اختلاف معنی داری را در 2 گروه درمانی در مقایسه با گروه کنترل نشان داد (P<0.0001). اختلاف معنی دار از نظر ن ب ب بین 2 گروه درمانی استاندارد و تمدید شده نیز مشاهده شد (P<0.029). پس از درمان در تعداد سلول های سوماتیک (ت س س) بین 2 گروه تمدید شده و کنترل اختلاف معنی داری مشاهده گردید (P<0.0021). متعاقب درمان، درصد چربی در گروه استاندارد (P=0.029) و تمدید شده (P<0.0001) و درصد پروتئین تنها در گروه تمدید شده (P=0.0016) افزایش یافت. از نظر سطح تولید شیر اختلاف معنی داری بین گروه ها یافت نشد (P>0.05). نتایج این مطالعه نشان داد که ن پ د در بر طرف نمودن ورم پستان تحت بالینی در گاوهای شیرده موثر است و رژیم درمانی تمدید شده، ن ب ب را افزایش و ت س س را کاهش می دهد.
کلید واژگان: گاو شیری, ورم پستان تحت بالینی, درمان تمدید شدهThe objective of the present study was to compare the efficacy of conventional and extended intramammary (IMM) therapy of persistent subclinical mastitis in lactating dairy cattle using nafcillin-penicillin-dihydrostreptomycin combination (NPD). Sixty-five dairy cows with 126 infected quarters were enrolled in the study. Infected cows were allocated randomly to 1 of 3 different treatment regimens: (1) conventional group: NPD administered IMM 3 times at 24-h intervals (20 infected cows، 43 intramammary infections [IMI])، (2) extended group: NPD administered IMM 6 times at 24-h intervals (23 cows، 43 IMI)، and (3) untreated control group (22 cows، 40 IMI). The overall bacteriological cure (BC) rates for subclinical IMI were 86. 04%، 100%، and 20% for the conventional، extended and the control groups، respectively; indicating a higher BC rate (P<0. 0001) for the treated groups than the control group. Significant difference (P=0. 029) concerning the BC rate was also observed between the extended and the conventional groups. Significant difference (P=0. 0021) in somatic cell count (SCC) was detected between the extended and the control group. Fat percentage increased in the conventional (P=0. 029) and in the extended (P<0. 0001) groups، and protein percentage increased only in the extended group (P=0. 0016). There was no significant difference in posttreatment milk production between the groups (P>0. 05). Results of this study indicate that NPD therapy was effective in eliminating subclinical IMI in lactating dairy cows، and that extended therapy enhanced BC rate and reduced SCC. -
هدف از انجام این مطالعه ارزیابی تغییرات هیستوپاتولوژیک رحم گاوهای شیری، با و یا بدون داشتن سابقه اختلالات تولید مثلی بود. گاوهای شیری نژاد هلشتاین (133 راس) با (92 راس، 17/69%) یا بدون (41 راس، 30/82%) علائم بالینی ثبت شده به منظور بررسی ضایعات هیستوپاتولوژیک رحمی مورد معاینه قرار گرفتند. گاوهای گروه درمان پس از زایمان 3 بار تلقیح مصنوعی شده و یا بدون بروز علائم فحلی بودند. دوره پس از زایمان آنها بین 90 الی 145 روز بود. گاوهای گروه شاهد تلقیح نشده بودند. بیوپسی از آندومتریوم و بافت های زیر مخاطی با استفاده از پنس بیوپسی با دهانه سوسماری (گرد) صورت گرفت. دامهای تلقیح شده در مراحل مختلف چرخه استروس بودند. نتایج نشان داد که به ترتیب 12/64% و 34/46% از گاوها با و یا بدون سابقه اختلالات تولید مثلی دارای ضایعات هیستوپاتولوژیک بودند. اختلاف معنی داری در تغییرات هیستوپاتولوژیک بین گاوهای با و یا بدون سابقه تولید مثلی وجود نداشت (P> 0.05). آندومتریت مزمن بیشترین ضایعه میکروسکوپیک در گاوهای دارای بیماری های تولید مثلی (61/34%) و یا بدون آن (94/17) بود. آندومتریت بالینی بیشترین اختلال ثبت شده بود (65/20%). میزان ضایعات هیستوپاتولوژیک در گاوهایی با فحلی مکرر 3/16% بود. نتایج حاصله نشان می دهد که بیوپسی از آندومتریوم می تواند در ارزیابی وضعیت تولید مثلی گاوهای شیری برای ارزیابی باروری بعدی مفید باشد و گاوها با و یا بدون اختلالات تولید مثلی ممکن است ضایعات هیستوپاتولوژیک رحمی داشته باشند.
Iranian Journal of Veterinary Science and Technology, Volume:2 Issue: 2, Summer and Autumn 2010, P 103The objective of the study was to evaluate the uterine histopathological changes in Holstein dairy cows, within the range of 90-145 day in milk, with or without clinical history of reproduction system disorders. Lactating Holstein cows (n =133) with (n=92, 69.17%) or without (n= 41, 30.82%) recorded clinical signs of reproduction diseases were examined for uterine histopathological lesions. The cows in treatment group were inseminated artificially for 3 times after calving or did not have any recorded estrus signs. The cows in control group were not inseminated. Biopsy of the endometrium and submucosa were obtained using a sterile alligator-jawed (rounded) biopsy forceps. The inseminated cows were at various stages of the estrus cycle. The results showed that 64.13% and 46.34% of cows with or without recorded clinical reproductive disorder had histopathological lesions, respectively. There were no significant differences in histopathological changes between cows with or without reproductive disorder history (P≥0.05). Chronic endometritis was the most common microscopic lesion in cows with (34.61%) or without (17.94%) recorded reproductive disease. Clinical endometritis was the most common reproductive disorder (20.65%). The rate of histopathological lesions in repeat breeder cows was16.3%.In conclusion, endometrial biopsy could be a useful diagnostic tool to evaluate future fertility of the dairy cows because, cows with or without reproductive disorders may show histopathological lesions. -
هدف از مطالعه حاضر تعیین ارتباط بین نتایج آزمون حساسیت ضد میکروبی پاتوژنهای ورم پستان تحت بالینی با پیامد باکتریولوژیک به دنبال درمان داخل پستانی با سفکینوم بوده است. در مجموع 110 پاتوژن داخل پستانی از 51 گاو در این مطالعه وارد شدند. بیشتر عفونتهای داخل پستانی از استافیلوکوک های کوآگولاز منفی، استرپتوکوک های محیطی و کلیفرم ها ناشی شده بود. حساسیت آنتی بیوتیکی به سفکینوم به روش انتشار دیسک تعیین گردید. نرخ بهبودی باکتریولوژیک برای جدایه های حساس، نسبتا حساس و مقاوم در گروه درمانی استاندارد (3 تزریق داخل پستانی 75 میلی گرم سفکینوم با فواصل 16 ساعته) به ترتیب، 4/82%، 90% و 5/87% بود. این ارقام در گروه درمانی تمدید شده (6 تزریق داخل پستانی 75 میلی گرم سفکینوم با فواصل 16 ساعته) به ترتیب، 3/83%، 100% و 100% بدست آمد. نتایج درمان در گروه استاندارد با نتایج آزمون حساسیت ضد میکروبی همخوانی نداشت ولی در گروه تمدید شده، احتمال بهبودی باکتریولوژیک در کارتیه هایی که از آنها پاتوژن های حساس جدا گردید در مقایسه با کارتیه هایی که از آنها پاتوژن های نسبتا حساس و مقاوم جدا شد، کمتر بود. بر اساس نتایج این مطالعه، نتایج آزمون حساسیت ضد میکروبی به روش انتشار دیسک توان پیشگویی پیامد باکتریولوژیک را در درمان عفونتهای داخل پستانی با استفاده از سفکینوم ندارد.
کلید واژگان: آنتی بیوتیک, سفکینوم, _ حساسیت, ورم پستان تحت بالینیThe objective of the present study was to determine whether there was an association between the in vitro antimicrobial susceptibility test results of subclinical mastitis pathogens and bacteriological outcomes of intramammary treatments using cefquinome. A total of 110 intramammary pathogens from 51 cows were assessed in this study. Most intramammary infections were due to coagulase-negative staphylococci, environmental streptococci, and coliforms. The antimicrobial susceptibility to cefquinome was determined using the Kirby-Bauer disc diffusion method. Bacteriological cure rates for the sensitive, intermediate, and resistant isolates in the standard treatment group (three intramammary infusions of 75 mg cefquinome at 16 h intervals) were 82.4%, 90%, and 87.5%, respectively. These figures in the extended treatment group (six intramammary infusions of 75 mg cefquinome at 16 h intervals) were 83.3%, 100%, and 100%, respectively. Treatment outcomes were not associated with the results of sensitivity tests in the standard group. However, in the extended group, the probability of a bacteriological cure was lower in quarters from which cefquinome-sensitive pathogens were isolated than the quarters from which intermediate or resistant pathogens were isolated. Based on this study, the Kirby-Bauer susceptibility test result is a poor predictor for the bacteriological cure of subclinical mastitis treated with intramammary cefquinome. -
هدف از مطالعه حاضر تعیین ارتباط نتایج آزمون حساسیت ضد میکروبی پاتوژن های ورم پستان تحت بالینی با پیامد درمان به دنبال تجویز داخل پستانی فراورده داخل پستانی حاوی نفسیلین، پنی سیلین و دی هایدرواسترپتومایسین بوده است. در مجموع 86 پاتوژن داخل پستانی از 43 راس گاو در این مطالعه مورد بررسی قرار گرفتند. بیشتر عفونت های داخل پستانی از استافیلوکوک های کوآگولاز منفی، کلیفرم ها و استرپتوکوک های محیطی ناشی شده بود. حساسیت آنتی بیوتیکی به روش انتشار دیسک تعیین گردید. نرخ بهبودی باکتریولوژیک برای جدایه های حساس، نسبتا حساس و مقاوم در گروه درمانی استاندارد (3 تزریق داخل پستانی فراورده مذکور با فواصل 24 ساعته) به ترتیب، 4/84%، 9/88% و 100% بود. این ارقام در گروه درمانی تمدید شده (6 تزریق داخل پستانی با فواصل 24 ساعته) برای هر سه گروه حساسیت 100% به دست آمد. نتایج درمان با نتایج آزمون حساسیت ضد میکروبی همخوانی نداشت. بر اساس نتایج این مطالعه، نتایج آزمون حساسیت ضد میکروبی به روش انتشار دیسک جهت پیشگویی پیامد باکتریولوژیک در درمان عفونت های داخل پستانی با استفاده از ترکیب نفسیلین، پنی سیلین و دی هایدرواسترپتومایسین مفید نیست.
کلید واژگان: گاو شیری, ورم پستان تحت بالینی, آزمون حساسیت, درمانThe objective of the present study was to determine whether there was an association between the in vitro antimicrobial sensitivity test results of subclinical mastitis pathogens and bacteriological cure following intramammary treatment using a combination of nafcillin, penicillin, and streptomycin (NPS). Eighty-six intramammary pathogens from 43 cows were examined in this study. Most intramammary infections were due to coagulase-negative staphylococci, coliforms, and environmental streptococci. The antibiotic sensitivity to NPS was determined using the Kirby-Bauer disc diffusion method. Bacteriological cure rates for sensitive, intermediate, and resistant isolates in the standard treatment group (3 intramammary infusions of NPS once daily) were 84.4, 88.9, and 100%, respectively. These figures in the extended treatment group (6 intramammary infusions of NPS once daily) were 100% for the 3 categories. Bacteriological cure was not associated with the sensitivity test result. Based on this study, Kirby-Bauer sensitivity test results were not useful as predictors of the bacteriological outcome of subclinical mastitis treated with intramammary NPS. -
در این مطالعه 183 کارتیه ی آلوده به عوامل استافیلوکوکی کوآگولاز مثبت به همراه 64 کارتیه ی غیر آلوده به صورت اتفاقی در یکی از چهار گروه زیر قرار گرفتند: گروه کارتیه های آلوده ای که هیچگونه درمانی را دریافت نکردند (گروه کنترل مثبت، 60 کارتیه)، گروه کارتیه های آلوده ای که داروی تایلوزین را به صورت داخل عضلانی دریافت کردند (61 کارتیه)، گروهی از کارتیه های آلوده که داروی سفکوئینوم را به صورت داخل عضلانی دریافت کردند (62 کارتیه) و گروه کارتیه های غیر آلوده ای که هیچگونه درمانی را دریافت نکردند (گروه کنترل منفی، 64 کارتیه). درمان تلیسه های گروه های تایلوزین و سفکوئینوم در 10 تا 14 روز مانده به زمان پیش بینی شده ی زایمان آن ها صورت پذیرفت. میزان بهبودی باکتریولوژیک در روز سوم پس از زایش به صورت معنی داری در کارتیه های درمان شده با تایلوزین (3/85%) بیشتر از کارتیه های درمان شده با سفکوئینوم (4/69%) بود. در همین زمان تعداد سلول های پیکری شیر تلیسه های درمان شده با تایلوزین در مقایسه با گروه کنترل مثبت و گروه درمان شده با سفکوئینوم کاهش معنی داری را نشان داد. به استثنای یک راس تلیسه که 8 روز زودتر از زمان پیش بینی شده زایمان کرد باقیمانده ی آنتی بیوتیکی در هیچیک از نمونه های شیر جمع آوری شده در روز سوم پس از زایش یافت نشد.
کلید واژگان: ورم پستان تلیسه ها, استافیلوکوک های کوآگولاز مثبت, آنتی بیوتیک عمومیA total of 183 coagulase negative Staphylococcal infected quarters and 64 uninfected quarters were randomly allotted to 4 experimental groups: infected quarters that did not receive any treatment (positive control group; n = 60); infected quarters that received Tylosin (n = 61) or Cefquinome (n = 62) and also uninfected quarters that did not receive any treatment were considered as negative control group (n = 64). Treated heifers received Tylosin or Cefquinome 10 to 14 days before the expected calving date. The bacteriological cure rate based on sampling obtained 3 days after calving was significantly higher (P<0.01) in mammary glands treated with systemic Tylosin (85.3%) than in the positive control group and mammary glands treated with systemic Cefquinome (69.4%). At the same time Tylosin treated heifers had significantly lower (P<0.01) somatic cell count scores compared to the positive control and Cefquinome groups. With the exception of one heifer that calved 8 days earlier than the expected calving date, there was no detectable antibiotic residues in the milk of the treated heifers on the 3rd day of lactation.Keywords: Heifer mastitis, Coagulase negative Staphylococcal, Systemic antibacterial administration -
چکیده عفونت قارچی رحم مورد توجه زیادی قرار نگرفته است. هدف از این مطالعه، بررسی فلور قارچی گاوهای شیری با اختلالات تولید مثلی و سالم می باشد. نمونه قارچی مستقیما از رحم 112راCس گاو شامل 70 راCس گاوهای شیری نژاد هلشتاین مبتلا به بیماری های رحمی و 42 راCس گاو سالم جمع آوری شد. نمونه ها به مدت 2 هفته در محیط کشت قارچ سابورو گلوکز اگار در 28 درجه سانتیگراد کشت داده شد. اطلاعات بدست آمده با استفاده از آزمون مربع کای مورد تجزیه وتحلیل آماری قرار گرفت. عوامل قارچی مختلف و مخمر از(42/31 درصد) 22 راCس گاو با سابقه بیماری (های) تولید مثلی جدا شد در حالی که میزان عفونت قارچی در گاوهای سالم 57/28 درصد بود. شایع ترین قارچ های جدا شده در دام های گروه درمان و شاهد به ترتیب: پنی سیلیوم (72/22 درصد) و کاندیدا آلبیکنس (66/41 درصد) بودند. رحم گاوهای مبتلا به بیماری های تولید مثلی می تواند آلوده به انواع قارچ باشند. میزان آلودگی و تنوع قارچی رحم در دام های سالم کمتر از گاوهایی با سوابق بیمارهای تولید مثلی است. واژه های کلیدی:گاوهای شیری، رحم، بیماری های رحم، قارچ.
کلید واژگان: گاوهای شیری, رحم, بیماری های رحم, قارچFungal infection of uterine of dairy cattle have not been received much more attention. The aim of this study was: to investigate the uterine mycoflora of dairy cows with reproductive disorders or healthy. Uterine sampling of 112 Holstein dairy cows included 70 cows with reproductive disorders and 42 healthy cows were collected directly. Samples were cultured in sabouraud glucose agar at 28°C for 2 weeks. Data were analyzed using Chi square test. Different fungal agents and yeast were isolated from 22 (31.42%) dairy cows with reproductive disorders, whereas the infection rate was 28.57% in healthy cows. The most common isolated fungi in treatment and control groups were Penicillum (22.72%)and Candida Albicans (41.66), respectively. It is concluded that the uterine of dairy cows with reproductive disorders can be infected by different fungal agents. The rate of fungal contamination and various mycoflora in healthy cows is lower than in dairy cows with reproductive disorders.Keywords: Fungi, Uterine, Dairy cows, Reproductive disorders -
هدف از این مطالعه پی بردن به وجود ارتباط بین لنگش ناشی از اختلالات انگشتی و شاخص های تولید مثلی در گاو شیری در یکی از دامپروری های اطراف تهران بود. این مطالعه به شکل آینده نگر طولی بر روی 225 راس تلیسه تازه زا صورت پذیرفت. پس از انتخاب گاوان لنگ و مشخص نمودن جراحات انگشتی مسبب آن و همچنین ثبت اطلاعات مربوطه در پرسشنامه از قبل تنظیم شده، شاخص های تولید مثلی در هر یک از گاوان (گروه مواجه و گروه مقایسه) محاسبه و با استفاده از شاخص سازی ارزش های عددی با استفاده از آزمونهای مربع کای و "student "t، مقایسه آماری صورت پذیرفته و احتمال خطر نسبی نسبت به هر یک از شاخص ها و بروز لنگش محاسبه گردید. لنگش بالینی در 76 راس از این گاوان تشخیص داده شد. در این میان درماتیت انگشتی (28.9 درصد) و زخم کف سم (21.2 درصد) بیشترین میزان ابتلا را داشتند. شاخص های تولید مثلی مورد نظر در این پژوهش شامل حداقل میانگین روزهای باز فرضی، فاصله بین زایش تا اولین تلقیح، حداقل فاصله بین دو زایش فرضی، تعداد روزهای شیر دهی، تعداد تلقیح به ازای آبستنی برای تمام گاوها، تعداد تلقیح به ازای آبستنی برای گاوهای آبستن، نرخ آبستنی در اولین تلقیح و نرخ آبستنی کلی بود. آزمون مربع کای و student "t" این تفاوت ها را بین دو گروه مواجه و مقایسه معنی دار مشخص نمود (P<0.0005). محاسبه 95 درصد دامنه اطمینان برای احتمال خطر نسبی نیز نشان داد که در گاوان مبتلا به لنگش نرخ منفی شاخص های تولید مثلی به شکل معنی داری بیشتر از گاوان غیر لنگ می باشد. این مطالعه مشخص نمود که درد و تنش حاصل از لنگش در عدم بروز رفتار فحلی و درپی آن تغییرات منفی شاخص های تولید مثلی موثر بوده و در ضمن با تاثیر بر رفتارهای معمول دام به خصوص در اخذ غذا، باعث ایجاد مشکلات تولید مثلی می شود. از آنجایی که زمان پس از زایش، دوره بسیار حساسی برای سلامت دام به شمار می رود، لذا ضرورت تشخیص و اصلاح به موقع اختلالات انگشتی که منجر به لنگش می شوند، بیش از پیش نمایان می گردد.
کلید واژگان: لنگش, اختلالات انگشتی, شاخص های تولید مثلی, گاو شیری -
هدف از مطالعه پیش رو تشخیص آندومتریت کلینیکی در گاو شیری قبل از شروع برنامه تلقیح از طریق معاینه تناسلی مهبل و رکتوم بود. تعداد 1620 راس گاو هلشتاین متعلق به یک گاوداری بزرگ تجاری اطراف تهران پس از گذشت چهل روز از زایمان تحت معاینات بالینی از راه رکتوم و مهبل قرار گرفتند. قطر سرویکس و شاخ های رحم با دست اندازه گیری شد. در صورت عدم مشاهده ترشحات رحمی متعاقب ماساژ، اقدام به توشه واژینال با دستکش یک بار مصرف پس از تمیز کردن فرج و رعایت اصول بهداشتی می گردید و طی آن ترشحات مهبل مورد بازرسی قرار می گرفت. ترشحات موکوسی مهبل طبقه بندی شد و شدت و درجه آندومتریت بر اساس حضور مقدار چرک در ترشحات تعیین گردید. میزان بروز کلی آندومتریت 12 درصد بود که معاینه مهبل و ترشحات آن برای تشخیص 25 درصد موارد عفونت ضروری بود. حساسیت تشخیص آندومتریت از طریق ماساژ رحمی و مشاهده ترشحات چرکی 7/74 درصد بود. اختلاف در قطر شاخ های رحم (ناقرینگی) ارتباط معنی دار با شدت و درجه آندومتریت نداشت. مقایسه میانگین قطر سرویکس در آندومتریت درجه 1 و 2 اختلاف معنی داری را نشان نمی داد ولی در ارتباط با آندومتریت درجه 3 بطور معنی داری بیشتر بود (05/0p<). قطر سرویکس در شرایطی که آندومتریت از طریق ماساژ رحمی تشخیص داده شده باشد بطور معنی داری بزرگتر بود (0005/0p=). تعداد زایمان ارتباط معنی داری با شدت آندومتریت نشان نداد. اندازه قطر رحم و سرویکس در مقایسه با ترشحات مهبل شواهد قابل اعتمادی در تشخیص آندومتریت نبودند. نتیجه اینکه معاینه و بررسی ترشحات مهبل می تواند روش مناسبی در تشخیص موارد بیشتر آندومتریت بالینی باشد.
کلید واژگان: گاو شیری, آندومتریت بالینی, رحم, پس از زایمان -
در این مطالعه ترشحات پستانی تعداد 913 کارتیه متعلق به 229 راس تلیسه نژاد هلشتاین، 10 تا 14 روز قبل از زمان زایمان مورد انتظار آن ها به روش استریل اخذ شد تا میزان وقوع آلودگی های داخل پستانی از نوع استافیلوکوک های کوآگولاز منفی (CNS) (coagulase negative Staphylococci) این حیوانات به دست آید. نتایج به دست آمده نشان دادند که 5/78% (913/717) نمونه ها از نظر رشد عوامل باکتریایی منفی بوده و در 5/20% (913/187) از نمونه های کشت داده شده استافیلوکوک های کوآگولاز منفی رشد کردند. همچنین در33/0% موارد استافیلوکوک های کوآگولاز مثبت، در33/0% E. coli، در 22/0% از ترشحات کشت داده شده آرکانوباکتر پایوژنز (Arcanobacterium pyogenes) و در 11/0% نمونه ها نیز استرپتوکوک های محیطی رشد کردند. در مرحله بعدی تمامی 187 نمونه استافیلوکوک های کوآگولاز منفی به دست آمده ازکشت ترشحات داخل پستانی تلیسه های باردار، در شرایط آزمایشگاهی (In vitro) از نظر میزان حساسیت به هشت آنتی بیوتیک رایج در درمان عفونت های داخل پستانی گاوهای بالغ مورد مطالعه قرار گرفتند. میزان حساسیت به دست آمده به ترتیب برای آنتی بیوتیک های اکسی تتراسایکلین، جنتامایسین، استرپتومایسین، تایلوزین، کلوکساسیلین، انروفلوکساسین، تریمتوپریم + سولفامتوکسازول و پنی سیلین G شامل 180 (3/96%)، 187 (100%)، 163 (2/87%)، 168 (8/89%)، 183 (9/97%)، 187 (100%)، 174 (93%) و 164 (7/87%) بوده است. بیش از 8/93% از نمونه های مورد آزمایش به آنتی بیوتیک های به کار گرفته شده حساس بودند. به طور خلاصه از اطلاعات به دست آمده در این تحقیق اینگونه نتیجه گیری می شود که استافیلوکوک های کوآگولاز منفی شایع ترین عوامل جدا شده از ترشحات پستانی تلیسه های آبستن بوده که در شرایط آزمایشگاهی به آنتی بیوتیک های رایج حساسیت بالایی را نشان می دهند.
کلید واژگان: ورم پستان تلیسه ها, استافیلوکوک های کوآگولاز منفی, حساسیت به آنتی بیوتیکMammary secretions of 913 quarters from 229 pregnant Holstein heifers were obtained aseptically to determine the prevalence of coagulase-negative Staphylococci isolated during periparturient period. Quarter samples were collected 14 to 10 days before expected parturition. Analysis of culture data indicated that 78.5% (717/913) of samples were negative, 20.5% (187/913) contained coagulase-negative Staphylococci, 0.33% coagulase-positive Staphylococci, 0.33% E. coli, 0.22% Arcanobacterium pyogenes and 0.11% environmental Streptococci spp. A total of 187 isolates of coagulase-negative Staphylococci were tested in vitro for susceptibility to 8 antimicrobial agents. Susceptibility was detected in 180 (96.3%), 187 (100%), 163 (87.2%), 168 (89.8%), 183 (97.9%), 187 (100%), 174 (93%) and 164 (87.7%) isolates for oxytetracycline, gentamicin, streptomycin, tylosin, cloxacillin, enrofluxacin, trimethoprim+ sulphamethoxazole and penicillin G, respectively. More than 93.8% of the isolates were susceptible to all antimicrobial agents tested. In conclusion, results of this study suggest that coagulase-negative Staphylococci spp. is the most prevalent microorganism isolated from intramammary secretions in pregnant heifers which is susceptible to common antibiotics in vitro.Keywords: Heifer mastitis, Coagulase, negative Staphylococci, Antibiotic susceptibility -
در مطالعه ای که به منظور مقایسه درمان موضعی وعمومی تلیسه های آبستن نژاد هلشتاین مبتلا به عفونت داخل پستانیاستافیلوکوکسی حاصل از استافیلوکوکوس ارئوسکواگولاز مثبت انجام شد، تلیسه هایی که به زمان زایمان نزدیک می شدند پس از کشتترشحات پستان و اطمینان از وجود عفونت داخل پستانی با پاتوژن مذکور به ترتیب و به طور تصادفی در یکی از گروه های چهارگانه زیرقرار داده می شدند، به طوری که در هرگروه 30 راس تلیسه قرار می گرفت. گروه های 1 تا 3 به ترتیب پماد پستانی مخصوص دوره خشکی حاوی نفسیلین، بنزیل پنی سیلین و دی هیدرواسترپتومالسین و CDC به صورت موضعی، تایلوزین(TY) و انروفلوکساسین (EN) به صورت عمومی دریافت نموده و گروه 4 به عنوان شاهد، دارویی دریافت نکرد. نرخ های درمان پس از زایش که با کشت مجدد نمونه ها به دست آمد به ترتیب 93، 83، 70، 47 درصد بود (p<0.05) نرخ های درمانی تلیسه های متعلق به گروه های DC و TY نسبت به گروه شاهد افزایش معنی داری نشان داد (p<0.05) تفاوت آماری معنی داری بین نرخ های درمانی گروه های DC و TY مشاهده نشد. نرخ درمان گروه DC بالاتر از گروه EN بود (p<0.01) نتیجه اینکه درمان عمومی تلیسه های آبستن نسبت به عفونت داخل پستانی استافیلوکوکسی ساده تر از درمان موضعی بوده و مانع ایجاد جراحات پستانی به تلیسه ها و عفونت های ثانویه پستانی و نیز جراحات وارده به کارگران شده و در گله هایی که شیوع این نوع ورم پستان بالا می باشد، ممکن است جانشین درمان موضعی شود.
کلید واژگان: تلیسه, استافیلوکوک ارئوس کواگولازمثبت, ورم پستان, کنترل -
هدفکاهش هزینه های هورمونی در برنامه Heat-synch در گاوهای شیری.
طرح: تجربه میدانی.
حیوانات: تعداد 144 راس گاو شیری نژاد هلشتاین پس از اتمام دوره 50 روزه انتظار پس از زایش مورد بررسی قرار گرفتند.روشتعداد 144 راس گاو شیری در سه گروه نیم دوزلولیبرین 40) راس- گروه اول(، دوز کامل لولیبرین 45) راس- گروه دوم) و کنترل 59) راس) تحت آزمایش قرار گرفتند. بدین ترتیب که در روز شروع برنامه (روز صفر) همه گاوهای گروه اول و دوم به ترتیب 7.5 و 15 میکروگرم آنالوگ GnRH (لولیبرین) به صورت تزریق عضلانی دریافت نمودند. هفت روز بعد به گاوهای هر دو گروه 150 میکروگرم آنالوگ پروستاگلاندین F2? (دی کلوپروستنول) تزریق شد. 24 ساعت پس از تزریق پروستاگلاندین، یک میلی گرم استرادیول بنزوات به تمام گاوها تزریق گردید. بعد از تزریق استرادیول، به مدت 48 ساعت گاوها تحت نظر قرار گرفتند و پس از مشاهده فحلی ایستا، تلقیح مصنوعی شدند، تعداد اندکی از گاوها که در این فاصله 48) ساعت) فحل نیامدند، راس 48 ساعت پس از تزریق استرادیول بدون توجه به فحل بودن یا فحل نبودن آن ها و به صورت از پیش تعیین شده، تلقیح مصنوعی گردیدند. تعداد 59 راس گاو شیری در گروه سوم (گروه کنترل)، بدون آن که هیچ گونه درمانی دریافت دارند، پس از آن که به صورت طبیعی فحل آمدند تلقیح مصنوعی شدند. 42 روز پس از تلقیح مصنوعی، آبستنی گاوها با روش توشه رکتال مشخص گردید.
تجزیه و تحلیل آماری: آزمون آنالیز واریانس یک طرفه و مربع کای.نتایجتعداد روزهای باز در گروه های آزمایشی اول، دوم و سوم به ترتیب 104.7± 7.79، 106 ±6.24 و 111.86± 2.33 روز محاسبه گردید که پس از آزمون آنالیز واریانس یک طرفه تفاوت معنی داری را نشان نداد (P>0.05). نرخ آبستنی بین گروه های آزمایش پس از دریافت تلقیح اول، دوم و سوم با روش آماری مربع کای با هم مقایسه گردید که تفاوت معنی داری با هم نداشتند (P>0.05). نرخ آبستنی در مجموع سه سرویس تلقیح مصنوعی برای هر سه گروه آزمایشی (گروه اول 67.5 درصد، گروه دوم 68.9 درصد و گروه سوم 66.80 درصد) مشابه بود و از نظر آماری تفاوت معنی داری با هم نداشتند (P>0.05).نتیجه گیرینتایج حاصل از این بررسی نشان می دهد که کاهش دوز آنالوگ GnRH از 15 میکروگرم به 7.5 میکروگرم لولیبرین در برنامه Heat-synch یا فحلی یابی متراکم 48 ساعته بر روی تعداد روزهای باز و نرخ آبستنی تاثیر منفی نداشته و می توان از آن جهت کاهش هزینه های حاصل از این برنامه استفاده نمود که این امر موجب می شود تا هزینه های تمام شده این برنامه حدودا 30 درصد 2400) ریال) به ازای هر راس گاو کاهش یابد.
کلید واژگان: همزمانی فحلی, آنالوگ گنادوتروپین ریلیزینگ ارمون (لولیبرین), نیم دوز, روزهای باز, نرخ آبستنی -
هدفآشنایی با تغییرات احتمالی در طول دوره فحلی (مرحله فولیکولی یا مرحله حضور جسم زرد) که ممکن است پس از تزریق ترکیبات ضد التهاب استروئیدی مشاهده شود.
طرح: آزمون کلینیکی.
حیوانات: دوازده راس تلیسه هلشتاین در سن متوسط 16 ماه و متوسط وزن 340 کیلوگرم.روشبا دو تزریق پروستا گلندین طبیعی به فاصله 14 روز دوره فحلی دامها همزمان شد و به 6 راس از تلیسه ها از روز 13 تا 17 دوره فحلی روزانه 2 بار دگزامتازون 4) میلیگرم کولوازون، نوربروک، انگلستان، داخل عضله(تزریق شد و در روزهای 13 و 21 میزان پروژسترون سرم حاصل از سینوس ورید زیردمی بررسی شد و وجود جسم زرد از طریق آزمایش راست روده از روز 13 تا 21 بررسی شد و تمام دامها از نظر بروز علائم فحلی تحت کنترل قرار گرفتند (گروه آزمایش) به 6 راس تلیسه دیگر از روز 13 تا 17 دوره فحلی روزانه دو بار، آب مقطر 4 میلی لیتر، داخل عضله(تزریق شد و آزمایش پروژسترون سرم و حضور جسم زرد و علایم فحلی مانند گروه قبل انجام شد (کنترل).
تجزیه و تحلیل آماری: اختلاف مقدار پروژسترون سرم در روزهای 13 با 21 توسط آزمون استیودنت-t و اختلاف تعداد دامهایی که جسم زرد آنها در روز 21 سیکل استروس تحلیل رفته توسط آزمون دو طرفه فیشر مقایسه شد.نتایجدر 4 راس از دامهای تحت درمان با دگزامتازون 66.6) درصد(جسم زرد به موقع تحلیل رفت)پروژسترون سرم کمتر از 0.5 نانوگرم در میلی لیتر سرم(و در روز 21 دوره فحلی علائم مشاهده شد تنها در 2 راس از دامهای گروه آزمایش 33.3) درصد(جسم زرد در روز 21 دوره فحلی باقی ماند و پروژسترون سرم بیشتر از 1 نانوگرم در میلی لیتر سرم بود در حالیکه جسم زرد در 6 راس تلیسه گروه کنترل 100) درصد(به موقع تحلیل رفت و علایم فحلی در روز 21 فحلی مشاهده شد. فعالیت جسم زرد در یک راس از دامهای گروه آزمایش تا روز 27 و در یک راس تا روز 34 باقی ماند. مقایسه اختلاف میزان پروژسترون سرم در روزهای 13 یا 21 در گروه کنترل و آزمایش اختلاف معنی داری را نشان نداد.نتیجه گیریدگزامتازون اثر معنی داری در بروز استروس، تحلیل رفتن به موقع جسم زرد دوره ای و یا فعالیت آن را نشان نداد.
کلید واژگان: دگزامتازون, لوتالایز, طول دوره فحلی تلیسه -
تعداد 23 نمونه مایع تلقیح مصنوعی گاو، از چند دامداری اطراف تهران به آزمایشگاه بیمارستان آموزشی وپژوهشی دانشکده دامپزشکی تهران فرستاده شدند. تعدادی از نمونه ها پس از تلقیح در گاو، موجب آندومتریت، سقط و ناباروری شدند. با آزمایشهای کشت باکتریایی و بیوشیمیایی، از 20 نمونه ارسالی باکتری هموفیلوس جدا گردید که از نظر شکل کلنی و خصوصیات بیوشیمیایی شباهت زیادی به H. somnus داشت. در آزمایشهای سرمی که با آنتی سرم پلی والان گونه های هموفیلوس انجام گردید، باکتری جدا شده با گونه های هموفیلوس قرابت آنتی ژنیکی نشان داد. لازم به ذکر است که آنتی سرم بر ضد H. somnus در دسترس نبود و کیت آنتی سرمی مورد استفاده کیت انسانی بوده است. آزمایشهای بیوشیمیایی سویه ای از H. somnus را تایید می نمایند. جدا شدن باکتری H. somnusدرگاو برای اولین بار در ایران گزارش می شود.
کلید واژگان: تلقیح مصنوعی, هموفیلوس سامنوس, گاو شیری, آندومتریت, سقط جنین -
هدفارزیابی میزان تاثیر یک برنامه کنترل ورم پستان بر برخی شاخصهای بهداشتی پستانها و کیفیت شیر گله.
طرح: تجربه میدانی.
حیوانات: یک گله بزرگ نژاد هلشتاین با میانگین 1150 راس گاو شیری.روشارزیابی وضعیت بهداشتی پستانها با استفاده از CMT و اخذ نمونه شیر به منظور کشت باکتریولوژی از 19.34 درصد گله دوشا، اجرای یک برنامه کنترل ورم پستان شامل درمان ضربتی استرپتوکوکوس آگالاکتیه، ضدعفونی سرپستانها پس از دوشش به روش اسپری با استفاده از محلول 2.5 درصد پایدون آیوداین همراه با 5 درصد گلیسیرین درمان ترکیبی گاوهای خشک، درمان عمومی تلیسه های آبستن سنگین، مدیریت بهداشتی بستر، شناسایی سریعتر و ثبت دقیقتر موارد بالینی و پایش مداوم وضعیت بهداشتی پستانها با استفاده از CMT و اخذ نمونه شیر از 13.2 درصد گله دوشا.
تجزیه و تحلیل آماری: آزمون مربع کای، آزمون آنالیز واریانس یکطرفه، محاسبه ضریب همبستگی و آزمون فیشر.نتایجدر انتهای دوره مطالعه نسبت به ابتدای آن، کاهش معنی دار در میزان شیوع و بروز ورم پستان بالینی، فراوانی نسبی کارتیه های CMT مثبت و فراوانی نسبی نمونه هایی که از آنها استرپتوکوکوس آگالاکتیه، استافیلوکوکوس اورئوس و کلیفرم ها (Coliforms) جدا شدند و افزایش معنی دار در فراوانی نسبی نمونه هایی که جدا نگردید مشاهده شد. در ارتباط با وقوع موارد بالینی ورم پستان، کاهش معنی دار در سهم استرپتوکوکوس آگالاکتیه و استافیلوکوکوس اورئوس در برابر افزایش معنی دار سهم استرپتوکوکوهای محیطی، کورینه باکتریوم بوویس و موارد عدم جداسازی باکتری پاتوژن. در ارتباط با تجزیه و تحلیل نمونه شیر مخزن کل، ابتدا کاهش و سپس افزایش معنی دار در تعداد سلولهای سوماتیک شیر مخزن کل گله (با میانگین 225080 cells/ml))، کاهش معنی دار تنها در ابتدای دوره در Staph. Count, (با میانگین2726 cells/ml) و عدم وجود تغییرات معنی دار در Strep. Count, Coilcount, TBC (به ترتیب با میانگین های56966 cells/ml، 17131و 9948) در 76 درصد از نمونه های هفتگی اخذ شده از مخزن کل، استرپتوکوکوس آگالاکتیه و استافیلوکوکوس اورئوس یافت نشدند. همچنین عدم وجود همبستگی بین مجموع تراکم این دو باکتری و سطح تعداد سلولهای سوماتیک شیر مخزن کل گله نشان داده شد.نتیجه گیرینتایج آماری این مطالعه، موقعیت برنامه کنترلی پیشنهاد شده را در کاهش میزان شیوع و بروز ورم پستان (تحت بالینی و بالینی) در این گله نشان می دهد.
کلید واژگان: برنامه کنترلی, پایش مداوم, ورم پستان, گله های شیری -
هدفبررسی احتمال باقی ماندن توان لوتئولیتیک داروی PGF2در دامهای تحت درمان با دگزامتازون. طرح: آزمون کلینیکی (درمان گروه جایگزین) دام: هفده راس تلیسه هولشتاین در سن 15 تا 17 ماهگی و متوسط وزن 340 کیلوگرم. دارو: 1- دگزامتازون (15 میلیگرم، کولوازون، نوربروک، انگستان، داخل عضله)، 2- PGF2 (25 میلیگرم، لوتالایز، اپجان، آمریکا، داخل عضله).روشنخست تعداد دامهایی که با تزریق PGF2 در روز 9 فحلی نشان دادند برآورد گردید (گروه آزمایش). برای اطمینان از وقوع لوتئولیز از بررسی پروژسترون سرم قبل (روز 8) و پس (روز 13) از تزریق PGF2 و مشاهده فحلی در دامها و بررسی جسم زرد از طریق توش رکتال استفاده شد. تجزیه و تحلیل زرد در تمام 17 راس دام گروه کنترل پس از تزریق PGF2 تحلیل رفت ولی در 6 راس از 17 راس گاو گروه آزمایش فعال باقی ماند (3/35 درصد)، تزریق دگزامتازون 24 ساعت قبل از تزریق مقادیر لوتئولیک PGF2 به طور معناداری از ایجاد لوتئولیز جلوگیری کرد (05/0 < P).نتیجه گیریبه نظر می رسد توان لوتئولتیک PGF2 که در مواردی مانند همزمانی فحلی یا درمان عفونتهای رحمی مورد نیاز است در دامهای تحت درمان با داروی ضد التهاب استروئیدی دگزامتازون مکن است مختل گردد.
کلید واژگان: دگزامتازون, دایناپروست, PGF2, ایجاد لوتئولیز, ممانعت از لوتئولیز -
اطلاعات مربوط به 147 راس گاو مبتلا به پارگی های درجه سه رکتوواژینا، پنوموواژینا، اوروواژینا و فیستول رکتوواژینا که در اینجا کلا تحت عنوان جراحات رکتوواژینا نامیده شده اند در یک گاوداری شیری دارای 1420 راس گاو شیری بین سالهای 1372 تا 1375 مورد بررسی قرار گرفت و مشخصات هر عارضه و نتایج باروری پس از درمان مشخص شد. از این تعداد 97 مورد 66) درصد(آن مربوط به زایش اول بودند و 81 مورد 55.1) درصد(مبتلا به پنوموواژینا، 27 مورد 18.4) درصد(مبتلا به پارگی درجه سه رکتوواژینا، 5 مورد 3.4) درصد(مبتلا به فیستول رکتوواژینا، 22 مورد 15) درصد(مبتلا به اوروواژینا و 12 مورد 8.2) درصد(مبتلا به ترکیبی از دو یا سه عارضه بودند. تعداد 13 راس گاو در زایمان بعدی مجددا دچار همان عارضه شدند و 5 راس جراحاتی از انواع دیگر نشان دادند. این چهار عارضه همراه با واژینیت، سرویسیت بوده و متعاقب آنها عوارضی مانند اندومتریت، متریت و گاهی چسبندگی تخمدان مشاهده شد که مسبب کاهش باروری هستند. از تعداد 147 راس گاو جراحت دیده 87 مورد مربوط به زایش اول که فاقد جفت ماندگی بودند برای انجام مطالعه انتخاب شدند. از این 87 مورد 73 مورد تحت عمل جراحی قرار گرفتند که 61 مورد آن 83.6) درصد(آبستن شدند. از تعداد 14 مورد جراحی نشده نیز 11 مورد 78.6) درصد(آبستن شدند. در گاوهای عمل شده ای که در جراحی آنان تاخیر شده بود درصد آبستنی کاهش یافت به طوری که در روزهای 1 تا 45، 46 تا 90، 91 تا 120 و بعد از 121 پس از زایش به ترتیب 85.5، 82.4، 75 و 73.7 درصد آبستنی مشاهده شد. این مطالعه نشان داد که جراحات رکتوواژینا بر روی باروری گاو تاثیر منفی می گذارند به طوری که در مقایسه گاوهای جراحت دیده و گاوهای جراحت ندیده، فاصله زایش تا اولین تلقیح، Days open و فاصله دو زایش در گاوهای جراحت دیده افزایش یافت (P<0.05) و تعداد تلقیح به ازای آبستنی و میزان حذف در این گاوها افزایش و میزان آبستنی کاهش یافت. در این مطالعه تجزیه و تحلیلها در زایش اول انجام شد. انجام جراحی بخصوص قبل از روز چهل و پنجم پس از زایش بهتر از انجام ندادن جراحی بود به طوری که در گاوهایی که قبل از روز چهل و پنجم پس از زایش جراحی شده بودند در مقایسه با گاوهایی که بعد از روز چهل و پنجم جراحی شده بودند، فاصله زایمان تا اولین تلقیح 99.7) در مقابل 142.8 روز(و فاصله دو زایش 428) در مقابل 495.9 روز(کمتر بود (P<0.05) و تعداد تلقیح به ازای آبستنی 3.06) در مقابل 3.27 تلقیح(، میزان آبستنی 32.7) در مقابل 30.6 درصد(و درصد حذف 15) در مقابل 17 درصد(بهتر بود. گاوهای جراحی شده قبل از روز چهل و پنجم پس از زایش در مقایسه با گاوهای جراحی نشده میزان آبستنی 32.7) در مقابل 30.6 درصد(، تعداد تلقیح به ازای آبستنی 3.06) در مقابل 3.27 تلقیح(و میزان حذف 15) در مقابل 21.4 درصد(بهتری داشتند. در مجموع گاوهای جراحی شده در مقایسه با گاوهای جراحی نشده Days open 228.6) در مقابل 164.5 روز(، فاصله زایش تا اولین تلقیح 131.1) در مقابل 93.4 روز(و فاصله دو زایش 476.8) در مقابل 407.9 روز(بیشتری داشتند که علت آن احتمالا تاخیر در زمان جراحی بود ولی تعداد تلقیح به ازای آبستنی 3.20) در مقابل 3.27 تلقیح(و میزان آبستنی 31.3) در مقابل 30.6 درصد(و میزان حذف 16.4) در مقابل 21.4 درصد(گروه جراحی شده بهتر بود. اختلافات تولید شیر 305 روز نیز در گروه جراحی شده و جراحی نشده و گروه نرمال معنی دار نبود. نتیجه اینکه به منظور پیشگیری از بروز زیانهای ناشی از جراحات رکتوواژینا در گله های شیری در مرحله اول، پیشگیری از بروز این جراحات و در مرحله بعد انجام جراحی به موقع (ترجیحا قبل از روز چهل و پنجم پس از زایش) به عنوان راه حل اقتصادی پیشنهاد می شود، زیرا در صورت تاخیر در عمل جراحی یا عدم انجام عمل جراحی باروری دام به طور چشمگیری کاهش می یابد.
کلید واژگان: گاو, جراحات رکتوواژینال, باروری, درمان جراحی
بدانید!
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.